وقتی تیم های خدمت به مشتری این را درک کنند که عملکرد آنها هسته اصلی نگه داری شرکت است، خیلی مشتاقانه تر و البته با انگیزه تر به سراغ این موضوع می روند که حرکت های مختلف آن و مسیری که دنبال میکنند چه معنی های عمیقی میتواند در هدف شرکت داشته باشد. بنابراین آنها در هر برنامه و هر روز کاری این را در ذهن خود خواهند داشت که به خوبی از مشتری پشتیبانی کنند.
بدون یک شرکت فراگیر مشتری محور برای خرید، مشکلاتی این چنین برای همه تبدیل به یک اصل می شود که از آن میتوان سوء استفاده کرد. اما در دیگر کفه ترازو یا شرکت رقیب، هر کارمند – از مدیر عامل و فروشنده ها گرفته تا توسعه دهنده ها و طراحان و … – اگر به فکر مشتریان خود باشند و روی آنها تمرکز کنند، همه آنها به یک هدف روشن دست خواهند یافت.
احساسات موفقیت آمیز که از چنین حرکت هایی انجام می شود هر کارمندی را در بخش خود تبدیل به یک قهرمان میکند که انگیزه دارد هر روز بیشتر از دیروز در کار خود پیشرفته کند، این خدمات هستند که داستان موفقیت های مشتریان را می سازند.
با تفکر دربارهی تمام چیزهایی که باید در
زندگی قدردان آنها باشیم، می بینیم که بدنمان یکی از آن موارد شگفت انگیز
است ، شما بدنتان را چطور می بینید ؟
موارد معدودی وجود دارند که
من مراقب بدنم نیستم. اما من دریافتم که هرچه بیشتر روی جنبههای مثبت
تمرکز کنید، خلق عادات سالم آسانتر شده، خوبتر به نظر میرسید و مهمتر
از همه اینکه احساس خوبی خواهید داشت!
دلیل هایی برای اینکه امروز بیشتر سپاسگزار بدنتان باشید:
- پاهایتان برای پیادهروی، دوچرخهسواری یا دویدن به هر جایی که میخواهید بهاندازهی کافی قوی هستند.
گرچه
ممکن است شما در مقابل آینه بایستید و اندازهی رانهای خود را قضاوت
کنید، اما افرادی هستند که برای برداشتن یک گام تقلا میکنند. کمی سلولیت
موجود در پاهایتان را نمیتوانید فراموش کنید! خیلی چیز وحشتناکی هم نیست (
تقریباً همه دارند)، قطعاً آنها هرگز نباید مانعی در لذت بردن از زندگی به
طور کامل شوند.
- دستهایتان به اندازهی کافی برای حمل چیزهایی که خیلی دوست دارید قدرتمند است.
فرقی
نمیکند دخترتان، نوه یا سگ کوچولویتان باشد، دستهایتان قدرت لازم برای
بلندکردن و بغلکردن چیزهایی که برای شما عزیزند را دارند.
- قلبتان میتپد و ریههایتان در دم و بازدم موفق عمل میکنند.
آیا
میدانستید که به طور متوسط روزانه ۲۳۰۰۰ بار نفس میکشید؟ یا که قلب شما
بیش از ۳ میلیارد بار در طول عمرتان میتپد؟ لحظهای در مورد تمام این
فرایند که دائماً در بدن شما رخ میدهد و در هر لحظه شما را زنده نگه
میدارد، بیاندیشید، واقعا عجیب است. بدن شما یک ماشین باور نکردنی است که
نیاز به دلسوزی، عشق و مراقبت دارد.
مهم نیست که در کجای مسیر کاهش
وزن یا تندرستی هستید، به خاطر داشته باشید مادامی که چیزی از بین نرود،
کاملاً قدر آن را نخواهید دانست. برای سپاس از تمام کارهای شگفتانگیزی که
بدن شما در طول روز انجام میدهد، منتظر زمانی که با یک بیماری یا جراحت
جدی روبرو شوید، نمانید. بیائید فقط برای امروز از بدنهایمان قدردان
باشیم، و فقط در حسرت آنچه که فردا باید باشد، نباشید.
- عضلات مرکزی بدن شما برای نشستن، چرخیدن و دستیابی به هر آنچه بخواهید به اندازه کافی توانا هستند.
تمام
افرادی که تا به حال سزارین یا جراحیهای بزرگ شکمی را تجربه کردهاند،
میتوانند گواهی دهند، عضلات شکمی بیشتر از آنچه که تصور میکنیم در روز به
ما کمک میکنند. گرچه برخی در تلاش برای فرم دهی شکمی شش تکه هستند، اما
شکرگذاری از همهی عضلات شکمی را برای آنچه که در تمام طول روز انجام
میدهد، فراموش نکنید.
- قدرت بینایی
بینایی این امکان را به ما می دهد که زیبایی های جهان را ببینیم.
- قدرت شنوایی
اینکه بتوانید صدای کسی که دوستش دارید را بشنوید نعمتی است که کسی به شما نمی تواند بدهد.
- قدرت یادگیری
همینکه می توانیم چیزهای جدید یاد بگیریم یعنی اینکه توانایی های نامحدودی داریم.
- قدرت ذهن
ذهن تان همینکه بتوانید فکر کنید، بخاطر بیاورید، و مسائل را حل کنید باعث می شود زندگی تان آسانتر شود.
معمولا صحبت کردن درباره برنامه ریزی و
موفقیت کار آسانی است، در حالی که بهتر از هر کسی می دانیم که عمل به این
صحبت ها سخت است اما در گرو آن می توان سرمایه ارزشمندی چون آرامش ذهنی و
البته موفقیت در گرو انجام دادن بموقع و تمام و کمال کارها و برنامه های
زندگی را بدست آورد.
حلاوت تمام شدن سرِ وقت یک پروژه شخصی یا کاری،
همیشه ماندگار است اما امان از کارهای عقب افتاده که همیشه کام آدم را تلخ
می کند. کارهای نیمه تمام نیاز به یک برنامه ریزی جدی و دقیق و یک همت
عالی برای به سروسامان رسیدن دارند. اگر شما هم جزو مالکان همیشه غمگین
پروژه های نیمه تمام و مضطربان دائمی کارهای عقب افتاده هستید، با ما همراه
شوید تا دلایل و راهکارهای سر و سامان دادن به این تجربه کم و بیش شایع را
با هم مرور کنیم.
اول باید بدانیم اهدافمان چیست.
اهداف شما مانند چراغی است که مسیر تاریک روبرویتان را روشن می کند تا در
رسیدن به آنچه میخواهید موفق گردید. اطمینان حاصل کنید که اهدافتان دست
یافتنی و دور از دسترس نیست. همیشه اهدافتان را در جلوی رویتان تصور کنید
تا فراموششان نکنید و بر روی آنها تمرکز کنید. دومین نکته این است که
بدانیم، چرا برخی از ما کارهایمان را نیمه تمام رها می کنیم یا آنقدر آن را
عقب می اندازیم تا تبدیل به معضل شوند.
بی انگیزه شدن در میانه کار
از
جمله مهم ترین دلایل رهاکردن کار، بی انگیزه شدن در میانه کار است. بی
انگیزگی و ترس از بی فایده بودن تلاش، باعث می شود خیلی زود آن کار را رها
کنید. اگر از همان ابتدا انگیزه تان قوی نباشد، همه جوانب را نسنجیده باشید
و به اندازه کافی مطمئن و علاقه مند نباشید، در میانه راه کم می آورید.
یکبار بهترین نباشید
اینکه
بخواهید بهترین باشید و بهترین کار را ارائه دهید اصلا بد نیست، حتی خیلی
هم خوب است، اما اگر همین کمال گرایی باعث شود که نسبت به توانایی های
خودتان ناامید شده و از خیر کاری که شروع کرده اید بگذرید، آسیب می بینید.
برخی از افراد با این بهانه که نتیجه، آنچه می خواهند از آب در نمی آید و
شرایط طوری نیست که پروژه، چیزی که دلشان می خواهد بشود، از ادامه کار
منصرف شده و رهایش می کنند.
همه هندوانه ها با یک دست
هزار
ایده جذاب گوشه ذهنتان خاک می خورده و شما هر هزار ایده را می خواهید با
هم پیش ببرید. مطمئن باشید که بلند کردن این همه هندوانه یکجا، مجبورتان می
کند یا برخی را زمین بگذارید یا از دست تان لیز می خورد و متلاشی می شود.
ترسو شده اید
دلیل
بعدی، ترس از شکست است. نداشتن اعتماد به نفس کافی و انگیزه های پیش برنده
باعث می شود که مُدام به نشدن و نتوانستن فکر کنید و نهایتا کار را نیمه
کاره رها کرده و از خیرش بگذرید. ترس ها را باید از همان ابتدا شناخته و به
جنگشان بروید که در ادامه زمین گیرتان نکند.
تنبل همیشه خوابه
بله!
ساده ترین و شایع ترین دلیل نیمه کاره رها شدن کارها، تنبلی است. به همین
سادگی، امروز و فرداکردن های بی دلیل سبب می شود آش از دهان بیفتد و طعم
اولیه اش از دست برود و گاهی هم کلا ترشیده شود و فقط حسرتش باقی بماند.
از جمله مهم ترین دلایل رهاکردن کار، بی انگیزه شدن در میانه کار است
به خودتان وفادار بمانید
اینکه
به خودتان و برنامه ای که درنظر گرفته اید وفادار بمانید مستلزم آموختن
چند مهارت دیگر است. مثلا شما باید بدانید که چه کسانی یا چه چیزهایی باعث
می شوند شما به کارهایتان نرسید؛ اینها قاتلین وقت شما هستند. از اسارتشان
رها شوید. یکی از قاتلین بسیار پرکار و بی رحم زمان، در این روزها، شبکه
های اجتماعی هستند. برای اینکه از پس قاتلین وقت برآیید باید «نه» گفتن را
بلد باشید. نه گفتن به خودتان و دیگران.
با چک لیست آشتی کنید
با
قلم و کاغذ آشتی کنید. نخستین کار این است که یک قلم و کاغذ بردارید و
لیست کارهای عقب مانده را ریز تا درشت، کم اهمیت و مهم، فوری و غیرفوری
یادداشت کنید. این کار باعث می شود بخش قابل توجهی از فضای ذهنتان خالی شده
و فرصت درست اندیشیدن و آرامش مطلوب برای پیداکردن راه حل ها را به شما
بدهد.
دسته بندی کنید
لیست
کارهایی که یادداشت کرده اید را دسته بندی کنید. دسته بندی تان بهتر است
اینگونه باشد:کارهای مهم و فوری،کارهای مهم و غیرفوری،کارهای غیرمهم و
فوری،کارهای غیرفوری و غیرمهم. همچنین یک تقویم داشته باشید و از آن
نگهداری کنید، مهم نیست یک تقویم قدیمی رومیزی داشته باشید یا یه یک سر
رسید ساده یا یک اپلیکیشن تقویم، مهم این است که از تقویمتان مداوم استفاده
کنید.
کارهای بزرگ را بشکانید
ایده
بزرگی در ذهنتان پرورش داده و انگیزه کافی برای انجامش دارید، حتی تحقیق
هم کرده اید و توانایی هایتان را هم سنجیده اید و همه چیز همان قدر عالی
است که شما می خواهید، فقط مانده که پروژه تان کلید بخورد و شروع شود. ما
توصیه می کنیم قبل از شروع کارهای بزرگ، آن را ریز کنید؛ یعنی به بخش های
کوچک تر تقسیمش کنید تا بهتر از پس آن برآیید. با این کار بعد از پایان
یافتن هر بخش کوچک، انرژی مثبت آن به شما منتقل می شود.
وقتش را معین کنید
باید
دقیقا بدانید که کدام کار در چه سالی، چه ماهی، چه روزی و چه ساعتی قرار
است انجام شود. این دقت در برنامه ریزی به کارهایتان نظم بیشتری می دهد. به
جز این، باید زمانی که برای انجام آن کار نیاز دارید را هم محاسبه کنید.
به طور مثال اگر قرار است.
چنانچه مهم ترین روابط زندگی تان را
بپرورانید خودتان شادتر و قوی تر خواهید بود. شما مادر پرمشغله ای هستید که
تنها خواسته تان کمی خواب راحت شبانه است.
بنابراین گاهی افرادی که
باید نزدیکترین افراد به ما باشند گاه روزها یا حتی هفته ها در محدوده
رادار ما هم قرار نمی گیرند. شبکه حمایتی پیرامون تان و افرادی که در این
شبکه سهیم هستند را دست کم نگیرید. زمانی که بدانید چگونه مهمترین روابطی
که در زندگی تان وجود دارد را بپرورانید و قوی تر و مستحکم تر کنید، نه
تنها مادر بهتری خواهید بود بلکه مادر شادتری نیز خواهید بود.
1- روی زمان خانواده تمرکز کنید
اجرای
دستورات بیشمار، بچه ها را همچون راننده سرویس از این طرف شهر به آن طرف
بردن و غرق کارهایی که باید انجام شود شدن، برایتان زمان و انرژی زیادی نمی
گذارد تا این لحظات خوب را با فرزندان تان بگذرانید. اما در یک چشم بر هم
زدن آن بچه کوچولوهایی که امروز از کلاس های ورزشی و موسیقی شان تعطیل می
شوند، فردا ازدواج می کنند و زندگی خودشان را تشکیل خواهند داد.
زمانی
را اختصاص دهید تا همه اعضای خانواده دور هم جمع شوند و با هم قوت
بگذرانند حتی زمانی که احساس می کنید کل خانواده از برنامه روتین و معمول
کاری شان خسته و کلافه اند هم این کار را انجام دهید. از بودن در کنار
فرزندان تان لذت ببرید و هر روز سعی کنید تا ده کار ساده را با خانواده
انجام دهید. نگذارید این زمان از دست تان برود بدون اینکه تصویر ذهنی
زیبایی از آن در ذهن تان نقش بسته باشد و با یادآوری آن غرق لذت شوید. بچه
ها قبل از اینکه متوجه شوید بزرگ می شوند. باور کنید!
2- پیوند زناشویی تان را قوی تر کنید
زمانی
که کل روز را با فرزندان تان در خانه سپری می کنید، معمولا ساده تر است تا
کل حواس و توجه تان معطوف به آنها باشد به جای اینکه به فکر تقویت رابطه
با همسرتان باشید. چون این رابطه تبدیل به چیزی شده که همیشه به فردا موکول
می کنید. اما پیوند زناشویی تان هرگز نباید جزء لیست کارهایی که باید
انجام دهید مانند شستن لباس بچه ها، گرفتن وقت پزشک اطفال باشد. پیوند
زناشویی تان را شاد و سالم نگه دارید، هر چند اگر 99 درصد از زمان تان را
صرف نیم وجبی های خانه تان می کنید.
کارهای جالبی را پیدا کنید که
با همسرتان دوتایی می توانید آنها را انجام دهید. گفتگوهای تان را با جملات
زیبا و دلچسب شروع کنید به جای اینکه با بدغذایی بچه ها، دردسرها و مشغله
هایتان شروع کنید و هر روز زمانی را به همسرتان اختصاص دهید و با او تماس
بگیرید. اولویت دادن به زندگی زناشویی تان زندگی را برای تان ساده تر می
کند.
رابطه تان را با خودتان تقویت کنید
3- زمانی را به دوستان تان که همچون شما مادر هستند اختصاص دهید
هرگز
قدرت دوستان تان که مادر هستند را دست کم نگیرید. شما به آنها نیاز دارید و
آنها هم به شما نیاز دارند. مکان هایی هست که شما می توانید با آنها آنجا
قرار بگذارید. این مادران همان طور که همیشه برای خدمت به خانواده شان
آماده اند برای مشارکت و همراهی با شما نیز حاضرند.
از بین آنها
دوستان خوبی را برگزینید. برنامه بگذارید و مهمانی شبانه زنانه برگزار کنید
و شب تا صبح را با هم بگذرانید تا همه شما با این زنگ تفریح سرحال و
پرانرژی شوید یا برنامه بگذارید و با هم بیرون بروید یا حتی آخر هفته
مسافرت بروید.
هر مادری به تشویق و انرژی بخشی سایر مادرانی که
شرایطش را درک می کنند نیاز دارد. شما به تنهایی نمی توانید این کار را
انجام دهید اما اگر بقیه مادران در کنارتان باشند شادتر و خرسندتر خواهید
بود.
4- رابطه تان را با خودتان تقویت کنید
مادر
شدن تجربه ای اعجاب انگیز است. با این وجود این کار انرژی احساسی و جسمی
شما را هر روز به تحلیل می برد. شاید این آخرین مورد لیست تقویت و پرورش
روابط باشد، اما قطعا اهمیتش کمتر از بقیه نیست، شما باید حتما زمانی را به
رسیدگی به سلامت احساسی تان اختصاص دهید.
داشتن زمانی صرفا برای
خودتان برای شادی و خرسندی تان حیاتی و ضروری است. بعد از این روزهای
متمادی سرویس دادن به بچه ها و آنها را از این طرف شهر به آن طرف بردن،
آماده کردن غذا و انجام کارهای تمام نشدنی خانه، شما باید سلامت احساسی تان
را تقویت کنید و بهبود ببخشید تا فردا با انرژی تر و مادر شادتری باشید.
در
برخی از فعالیت های مادران مشارکت کنید که به شما فرصت می دهد تا از فرصت
های کوچک لذت ببرید و عوامل استرس زای روزانه را از خودتان دور کنید. خواه
زمانی را در داخل خانه به خودتان اختصاص دهید یا به بیرون و گشت و گذار در
شهر بروید، بطور منظم به خودتان فرصت استراحت و تفریح بدهید و ارتباط تان
را با خودتان حفظ کنید.
شاید ساده تر به نظر برسد که خودتان را آخر
لیست کارهای تان بگذارید، چون شما شدیدا سرگرم مراقبت و رسیدگی به دیگران
هستید و وقت اضافه برای رسیدگی به خودتان ندارید. اما تقویت و پرورش رابطه
ای که با خود دارید مبنا و شالوده ای برای مادر، همسر، دختر و دوست بهتر
بودن است و حتی می تواند شما را بهتر و بهتر کند.
صاحب یک بدن شدن در آستانه ورود به دنیا
صاحب یک جسم میشوید. ممکن است از آن خوشتان بیاید و یا اصلا خوشتان نیاید.
این بدن تا آخرین روز اقامت در دنیا متعلق به شماست
میتوانید از تواناییهای مختلف آن بهره ببرید یا بدون استفاده از آن سالهای اقامت خود را در دنیا، بیمصرف بگذرانید.
ثبتنام در مدرسه شبانهروزی زندگی
این
مدرسه در طول زندگی درسهای فراوانی را به شما میآموزد. این فرصت برای
شما فراهم میشود تا هر روز در این مکان آموزشی درس جدیدی را یاد بگیرید.
ممکن است به نظرتان برسد درسهای ارایه شده غیرعاقلانه، سخت و دشوار و یا
به درد نخور است اما فایده یادگیری آنها را بعد متوجه خواهید شد.
هیچ اشتباهی وجود ندارد.
رشد
کردن، از آزمون و خطا تشکیل میشود. تجربیاتی که پس از یک شکست حاصل
میشوند به اندازه شادیهای پس از موفقیت، در رشد و بالندگی شما موثر
هستند.
تکرار مرتب درس تا یادگیری کامل
درسهایی
که باید بیاموزید در قالبهای مختلف تا زمان یادگیری کامل به شما ارایه
میشوند. وقتی درس را فرا گرفتید به کلاس بالاتر میروید و درس دیگری آغاز
میشود.
یادگیری پایانپذیر نیست.
هیچ قسمتی در زندگی وجود ندارد که در آن نکتهای برای یادگیری وجود نداشته باشد. تا زمان نفس کشیدن درسهایی برای یادگیری هست.
دیگران آیینه شما هستند.
اگر
چیزی در وجود کسی هست که باعث نفرت یا دوست داشتن شما میشود، به خودتان
مراجعه کنید. چون دیگران منعکسکننده رفتار و برداشت شما هستند.
توانایی استفاده از امکانات مختلف
تمام
تجهیزات و تواناییهای لازم در وجود اشخاص تعبیه شده و نحوه استفاده از
آنها در دست خودشان است. شما میتوانید از موهبتهای الهی بهره بگیرید یا
آنها را بدون استفاده به حال خود رها کنید. انتخاب با شماست.
تمام پاسخها درون خودتان نهفته است.
هنگامی
که خداوند مشغول خلق دنیا بود، سوالی را برای فرشتگان مقرب طرح کرد.
خداوند از آنها پرسید بهترین جا برای مخفی کردن راز زندگی کجاست؟
یکی
از آنها گفت: دفن در دل خاک تیره. دیگری گفت: پنهان کردن در قعر دریاها و
اقیانوسها. و فرشته دیگر گفت: آن را در کوهها قرار بدهید. خداوند در
جواب گفت: اگر راز زندگی در این مکانها پنهان شود فقط عده کمی میتوانند
راز زندگی را کشف کنند این راز باید در دسترس همه مخلوقات من باشد. پس لازم
است این راز در قلب تکتک انسانها نهفته باشد. از آن روز تا به الان راز
زندگی در قلب انسانهاست اما همه در جاهای دیگر به دنبال آن میگردند. تمام
پاسخها در وجود خود انسانها نهفته است. فقط باید به اعماق دل و روح خود
نگاهی بیندازید. به نجوای دل و روح خود گوش فرا دهید و به ندای قلب خود
اعتماد کنید.
نکاتی که باید همیشه در ذهن داشته باشید
اگر بر حسب اتفاق زندگی را شکستید آن را تعمیر کنید.
اگر آن را امانت گرفتید به صاحب اصلی آن برگردانید.
اگر آن را باارزش میدانید از آن محافظت کنید.
حال را دست کم نگیرید
مطمئن
باشید هیچ کس از همه گذشته خود راضی نیست و گاهی حتی موفق ترین آدم ها هم
حسرت گذشته خود را می خورند. اگر به طور وسواسی و ناامیدکننده ای در گذشته
خود دائم سیر کنید از حال غافل می شوید و به نوعی به فکر ساختن امروز زندگی
خود نباشید، عدم رضایت از خود را تجربه خواهید کرد. آدم هایی که در حد
تعادل از خود راضی اند، شادتر و دوست داشتنی ترند.
با خودتان کنار بیایید
موفق
شدن، انرژی می خواهد و اگر دائم در حال تلاش برای تغییر شرایط غیرقابل
تغییر خودتان باشید انرژی کم می آورید. رضایت از خود با وجود درگیری های
فکری قدیمی و کارهای به زمین مانده جور نیست؛ این بار تلاش کنید تا به خاطر
خودتان هم که شده شرایط خانوادگی، فرهنگ شهر و... را درست بشناسید تا از
آن به بعد فرصت زندگی بهتر را پیدا کنید. می توانید وقتی تنهایید با خودتان
حرف های منطقی بزنید تا ذهن و قلبتان مثلا کوتاهی قدتان را باور کند.
مقایسه، سم خطرناک رضایت از خود است از آن فرار کنید. با سرگرم شدن به
یادگیری مهارت های جدید، جایگزینی برای مشغله های منفی ذهن تان پیدا کنید.
غمگینی به سراغ تان نمی آید
اینکه
شما احساس خوبی نسبت به خود داشته باشید خیلی مهم است، چون این حس، قدرت
کنترل داشتن بر زندگی تان را به شما می دهد، به شما کمک می کند که از نحوه
ارتباط های خود احساس رضایت کنید، به شما اجازه می دهد تا از خودتان
انتظارات و توقعات واقع بینانه ای داشته باشید و قدرت دنبال کردن اهداف تان
را به شما می دهد. از طرفی دیگر، اینکه احساسات بدی راجع به خودتان داشته
باشید، به بدبینی شما نسبت به خودتان و دیگران کمک می کند، اعتماد به نفس
شما را کاهش می دهد و سرانجام عملکردی ضعیف، غمگینی و افسردگی را در شما
ایجاد می کند.
احترام به نفس چگونگی دیدگاه شما نسبت به خودتان است
تکنیک های بهبود خود
انسان هایی که میزان خودحرمتی پایینی دارند زمان و فرصت کافی در زندگی روزمره برای خودشان درنظر نمی گیرند.
بنابراین حداقل روزی ۱۰ دقیقه را برای
خود درنظر بگیرید. در این زمان تنها باشید، بنشینید و هیچ کار دیگری انجام
ندهید. چشمان خود را ببندید و خود را در ییلاق ها و دشت های سرسبز تصور
کنید یا فکر کنید که در کنار دریا هستید، به امواج دریا نگاه کنید و به
صدای امواج گوش فرا دهید.
از زمانی که برای خود اختصاص داده اید
لذت ببرید، این زمان مخصوص شما و تنهایی شماست و شما لایق آن هستید. بعد
از انجام این تمرین خود را بهتر احساس خواهید کرد، پس این زمان را برای خود
اختصاص دهید.
۵۰ نکته ازخود بنویسید
اگر شما از کم بودن میزان خودحرمتی خود رنج می برید می توانید این مشکل را در چند هفته حل کنید البته باید پشتکار داشته باشید!
یک کاغذ بردارید و خصوصیت های شخصیتی
یا چیزهایی که راجع به خودتان به نظرتان می رسد را یادداشت کنید. حتی می
توانید موارد و کارهایی را که اتفاق افتادن آنها باعث خوشحالی شما شده را
هم یادداشت کنید.
مثلاً کتابی که به طور اتفاقی خریده
اید پرفروش ترین کتاب سال بوده است، یا اینکه در سوپرمارکت به زن سالخورده
ای در بردن وسائل اش به قسمت صندوق کمک کرده اید و...
این موارد
شاید به نظر شما پیش پا افتاده است ولی هر مورد کوچکی که باعث خوشحالی و
رضایت شما از خودتان شود ارزش زیادی در افزایش میزان خوداحترامی شما می
شود. زمانی که این ۵۰ مورد را یادداشت کردید این فهرست را در مکانی که
همواره در دید شماست قرار بدهید.
شما می توانید هر روز موارد جدید دیگری را هم به این فهرست اضافه کنید.
منابع:همشهری دو صالحی، همشهری آنلاین
طبق معمول وقتی پشتیبانی بدی از یک مشتری صورت میگیرد و نتیجه ای که کسب شده با نتیجه ای که شرکت به دنبال آن است عکس کامل است، یعنی نتیجه بدی که کسب شده در رسانه های اجتماعی اکو و بازتاب های مختلفی دارد. یعنی هر کاری که شما در رابطه با مشتریان انجام میدهید تاثیر مهمی روی مسیر شرکت و ارتباط با مشتریان دارد.
گفتیم وقتی کاربران از خرید از شما احساس بدی پیدا کنند سریعا آن را در رسانه های اجتماعی به اشتراک میگذارند. همین قضیه نیز برای روال موفقیت آمیز پشتیبانی از مشتری صحت دارد. اگر از مشتری پشتیبانی خوبی داشته باشید بازتاب های نظرات کاربر در رسانه های اجتماعی تاثیر خوبی روی مردم نسبت به شرکت شما خواهد داشت، این همان بازاریابی رابطه ای است که میتواند برای شما جادو کند، وفاداری در مشتری ایجاد کند و باعث فروش بیشتر شما شود.
مشتریان شما باید احساس کنند شرکت برای آنها سفارشی سازی شده است. مشتریان نیاز دارند که احساسی داشته باشند که وقتی درون یک جمع یا درون یک رابطه هستند را تجربه کنند. آنها میخواهند با انسان ها در ارتباط باشند نه روبات ها، پس وقتی از مشتریان پشتیبانی آنلاین انجام می دهید باید بدانید که آنها در گفتگوی زنده چه می خواهند.
به اولین روزهای سال فکر کنید... اهداف اصلی و مقاصدی که برای خود یا تجارت خود در این سال تعیین کرده بودید، چه بودند؟ چه تعداد از آن ها را از لیست خارج کرده اید یا پیشرفت قابل ملاحظه ای برای دستیابی آن داشته اید؟
5 استراتژی قدرتمند که کمک می کند به هر هدفی دست یابید
اگر
از برنامه عقب افتاده اید یا تمرکز بر اهداف بزرگ خود را دشوار یافته اید.
در این جا پنج اصل از قدرتمندترین اصول موفقیت را آورده ام تا به شما کمک
کنم انگیزه تان را تقویت کنید و حس هدفمندی را بازیابید- و به دستیابی به
موفقیت با هر عمل و تصمیم که می گیرید نزدیک تر شوید.
1- پافشاری را تمرین کنید
آن
خصوصیتی که بین موفق ها بیش از هرچیزی مشترک است، چیست؟ پافشاری. آن ها
وقتی هدفی دارند، تا به آن نرسند عقب نشینی نمی کنند- مهم نیست که زندگی چه
موانعی را بر سر راه آنان می اندازد.
داستان رابرت پیری را به خاطر
داشته باشید، کسی که هفت بار تلاش کرد تا به قطب شمال برسد و بار هشتم
موفق شد. یا کرگ بورتن فیلم نامه نویس که در سال 1992 فیلم نامه ای با نام
کلوپ خریداران دالاس نوشت و 20 سال تلاش کرد تا فیلم این فیلم نامه ساخته
شود- که موفقیتی بزرگ بود و جایزه های متعددی شامل اسکار برای بهترین فیلم
نامه را دریافت کرد.
2- با هرچیزی که کارآیی ندارد رو به رو شوید
اگر
می خواهید موفق تر باشید، باید انکار را کنار بگذارید و با هرچیزی که در
زندگی تان کارایی ندارد روبرو شوید. آیا اهداف تان برای تحقق در زمان
موجود، بسیار بزرگ هستند؟ آیامهارت های لازم برای رسیدن به آن ها را
ندارید؟ آیا منکر پشتیبانی های لازم برای رسیدن به موفقیت هستید؟
افراد
موفق با شرایط از همه سو رو به رو می شوند، به علائم هشداردهنده توجه
دارند و اعمال مناسب را انجام می دهند و مهم نیست که آن اعمال و شرایط تا
چه اندازه ناراحت و چالش برانگیز هستند.
آیا نیاز دارید با کسی صحبت
کنید؟ از کسی کمک بخواهید؟ منبع جدیدی بیابید؟ کتاب بخوانید؟ با متخصصی
تماس بگیرید؟ برای درست کردن آن طراحی بریزید؟ یکی از کارهایی را که می
توانید انجام دهید انتخاب کنید و سپس دست به کار شوید. سپس کاری دیگر و
کاری دیگر را انجام دهید تا آن مساله را حل کنید.
افراد موفق با شرایط از همه سو رو به رو می شوند
3- از باورهای محدودکننده خود فراتر روید
گاهی
بزرگ ترین دلیل این که ما پیش نمی رویم این است که در اعماق درون فکر نمی
کنیم که شایستگی رسیدن به هدف را داریم یا مستحق موفقیتی هستیم که مدت ها
در انتظارش بودیم. اگر باورهای محدودکننده یا افکار منفی دارید که را از
رسیدن به اهداف دور نگه می دارد، وقتی را به شناسایی این باورها و افکار
اختصاص دهید و سپس با ساتفاده از این چهار مرحله، آن ها را به باوری
قدرتمند تبدیل کنید:
• باورهای منفی را یادداشت کنید.
• نحوه محدودکردن این باورها را شرح دهید.
• شرح دهید که ترجیح می دهید چگونه باشید، عمل کنید یا احساس کنید.
• جمله ای تغییر یافته و معکوس بسازید که بر درست بودن، عمل کردن یا احساس تان به روش جدید تاکید می کند.
برای مثال...
باور محدودکننده: من بای همه کارها را خودم انجام دهم. درخواست کمک نشانه ضعف است.
جمله معکوس: درخواست کمک خوب است. من ارزش دریافت پشتیبانی مورد نیاز خود را دارم- و می دانم که به من کمک خواهدکرد تا سریع تر به اهدافم برسم.
4- با کمک اساتید، انگیزه خود را حفظ کنید
انگیزه
از درون می آید- اما گاهی باید محرکی بیرونی وجود داشته باشد که شما را به
جلو و در مسیر درست هل بدهد. به همین دلیل است که من به خواندن، تماشا یا
گوش دادن به چیزی که هر روز در شما انگیزه ایجاد کند، باور قوی دارم- حتی
اگر تنها برای پانزده دقیقه باشد.
چه با اتومبیل یا قطار رفت و آمد
کنید، دوچرخه برانید، بدوید یا دقایقی در مقابل کامپیوتر خود بنشینید، گوش
دادن به موسیقی یا تماشای تصاویر ضبط شده می توانند آن تحرک لازم برای
برتری جستن در هر حوزه از زندگی تان را به شما هدیه دهند. می توانید انگیزه
خود را حفظ کنید، زبان بیاموزید، مهارت های مدیریت بیاموزید، استراتژی های
فروش و بازاریابی را یاد بگیرید، ارتباطات بهتر را بیاموزید و در مورد
سلامت عمومی و چیزهای دیگر نیز آموزش ببینید. با اختصاص دادن زمان بیشتر
برای توسعه افکار و گرایش های مبتنی بر موفقیت، دستیابی سریع تر شما به
موفقیت تضمین می شود.
5- کارهای جسورانه انجام دهید تا به نتایج بزرگ دست یابید
وقتی
که پروژه جدیدی را آغاز می کنید، در معامله ای جدید وارد می شوید یا
خودتان را در موقعیت جدیدی قرار می دهید، همیشه ترسی وجود دارد. متاسفانه
بسیاری افراد اجازه می دهند تا این ترس آن ها را از برداشتن گام های لازم
برای رسیدن به رویاهای شان باز دارد. از سوی دیگر افراد موفق هم همراستا آن
ترس را احساس می کنند اما اجازه نمی دهند که مانع انجام کارهایی که می
خواهند انجام دهند بشود یا کارهایی که باید انجام دهند.
این ها درک
می کنند که مانع انجام کارهایی که می خواهند انجام دهند بشود یا کارهایی که
باید انجام دهند. این ها درک می کنند که ترس چیزی ست که باید شناخته شود،
تجربه شود و در طول مسیر باشد. آن ها خود را در این چالش وارد می کنند که
کارهای جسورانه بکنند و اعتماد داشته باشند که هرچیزی را که برای رسیدن به
نتیجه لازم است، دارا هستند.
به همین دلیل است که به شما شجاعت بزرگ
فکرکردن می دهم- و بزرگ تر عمل کردن. وقتی با ترس روبرو می شوید، اگر از
روی ایمان خیز بردارید، می توانید زندگی خود را عوض کنید.
منبع:مجله پنجره خلاقیت
یک فضای کار آشفته و بی نظم، دشمن شماست و
مانع از بروز توانایی های شما خواهد شد. آشفتگی کارها باعث هدر رفتن انرژی
و زمان شما خواهد شد بنابراین باید تلاش کنید این عامل مخرب را از زندگی
تان، خصوصا زندگی شغلی تان حذف کنید.
در این مطلب به بررسی دقیق و
کامل این مسئله می پردازیم. هر وسیله و ابزاری حتی یک قلم، یک برگ کاغذ،
موبایل، برگه های یادداشت، می توانند باعث آشفتگی فضای فعالیت شما و در
نتیجه آشفتگی ذهن شوند زیرا هر گاه به این وسایل نگاه می کنید، ذهن شما به
صورت غیر ارادی به سمت آنها منحرف خواهد شد و اگر این مسئله را با دقت
تجزیه و تحلیل کنید، خواهید دید که همه آنها در کنار هم حجم بالایی از ذهن
شما را اشغال خواهند کرد.
در واقع ذهن شما به عنوان یک ابرکامپیوتر
با این اشیا به عنوان «داده» برخورد می کند. این تنها یک بُعد از بی نظمی و
آشفتگی محیط است، دقیقا مانند کامپیوتر، زمانی که مغز شما با داده های
زیادی مواجه می شود، سرعت پردازش اطلاعاتش هم کم می شود، پس نظم باعث می
شود که مغز شما فضای بیشتری برای انجام عملکردش داشته باشد و این باعث
کارآیی بالاتر شما خواهد شد. کارآیی بالاتر مغز شما باعث می شود که شما
خلاقیت لازم را برای انجام کارهایتان پیدا کنید. در ادامه به بررسی چگونگی
انجام این کار می پردازیم.
گام اول: ذهن تان را خالی کنید
اگر
فهرستی طولانی از کارها، برای انجام دادن دارید، باید برخی از آنها را
شروع کنید و این فکر که سایر کارهای تان باقی مانده است، باعث کاهش سرعت
شما خواهد شد. با این حال، برخی از کارهایی که فهرست کرده اید، فوریتی برای
انجام آن وجود ندارد و می توانید برای مدتی آنها را کنار بگذارید و از سوی
دیگر برخی کارهای فوری هستند و باید به سرعت آنها را انجام دهید و کنار
بگذارید تا ذهن تان خالی از دغدغه انجام کارهای فوری شود.
بعد از
این که این کارها را تمام کردید، خواهید دید که ذهن شما فضای بیشتری برای
خلاقیت خواهد داشت و در صورتی که این کارها ناتمام باقی بمانند، مانند تکه
ای چربی که ورودی قلب را مسدود کند، ذهن شما را مسدود خواهند کرد.
گام دوم: عوامل حواس پرتی را حذف کنید
تلویزیون
و رادیو را خاموش کنید. در صورتی که واقعا می خواهید روی نوشتن تمرکز
کنید، مودم اینترنت را نیز خاموش کنید. فقط یک پنجره جدید روی کامپیوتر خود
باز کنید و فقط یک کار، یعنی نوشتن را انجام دهید. چند کارگی یکی از افت
های خلاقیت است.
گام سوم: مرتب کردن
پتسی
کلرمونت زمان یکه حرفه خود را به عنوان یک نویسنده و سخنران حرفه ای آغاز
کرد، یک روش غیرمنتظره برای تمرکز روی کارش استفاده کرد. وی شروع به جستجوی
مطلب، تمرین نوشتن، نوشیدن یک فنجان قهوه، راه رفتن و ... نمی کرد. همه از
رفتار وی شگفت زده بودند؛ او ظرف ها را می شست.
حتما سوالات جدی در
این باره در ذهن شما شکل گرفته است. او برای جهانیان پیامی داشت و به
دنبال بیان این پیام بود. در آستانه شروع کار روی این پیام، او کار متفاوتی
انجام داد. به اتاقش رفت و شروع به مرتب کردن رختخوابش کرد. او به هم
ریختگی های محیط اطرافش را مرتب کرد و این طرز زندگی، در خلاقانه تر زندگی
کردنش بسیار موثر بود.
من و شما باید چنین کاری انجام دهیم، این که
پیام خود را به جهانیان برسانید، از صحنه جهانی آغاز نمی شود، بلکه از
خانه، دفتر کار یا میز کارتان آغاز می شود. همه این به هم ریختگی ها را
مرتب کنید و اتاقی برای خلاقیت ایجاد کنید.
یک فضای کار آشفته و بی نظم، دشمن شماست و مانع از بروز توانایی های شما خواهد شد
گام چهارم: اصل «کمتر، بیشتر است» را در زندگی تان اعمال کنید
کارها
را ساده کنید و دستاوردهای بیشتری کسب کنید. زمانی که کاری پر اهمیت انجام
می دهید همواره مطمئن شوید که تنها روی ملزومات هدف تان تمرکز کرده اید و
از مطالب حاشیه ای عبور کرده اید. اگر یک بار این اصل را در زندگی تان
اعمال کنید، خواهید دید که کارآیی شما بیشتر خواهد شد.
برای توضیح بیشتر این باور، یعنی بهره وری بیشتر با ساده کردن یک کار، دقت کنید که:
1-
در سادگی، قدرت است؛ کارهای ضروری و اصلی را انتخاب کرده و بقیه را کنار
بزنید. آنقدر کار را برای خودتان آسان کنید که نتوانید دست رد به آن بزنید.
2- با تغییر عادت های کوچک شروع کنید و گام های کودکانه بردارید.
3- هر کاری را در یک زمان انجام دهید و از چندکارگی بپرهیزید که این کار، کارآیی شما را افزایش می دهد.
لقمه
ای بزرگتر از دهان تان نگیرید و دست از حریص بودن بردارید. تکالیفی را
بپذیرید که از عهده انجام آن برمی آیید. اگر بیشتر از ظرفیت تان کاری را
بپذیرید، در نهایت عواقب بدی در انتظار شما خواهد بود.
برای اینکه
واقعا کارآیی بالایی داشته باشید، هر گام را در یک زمان بردارید. یک توصیه
دیگر این که مواردی را مطالعه کنید که به سلامت عقلی و قابلیت های فکری شما
کمک کند.
گام پنجم: یادداشت برداری روزانه
این
یک گزینه معروف است، چرا که این گزینه جواب می دهد. یادداشت کردن روزانه
عواملی که شما را آزار می دهند، به سازماندهی مجدد افکارتان برای مقابله با
این مشکلات کمک می کند. حال این عامل می تواند از جنس جلسه، مشکلات زندگی
شخصی، چالش های کاری و ... باشد که نوشتن این مشکلات می تواند به شما در
طراحی استراتژی ها و پاسخ های جدید کمک کند.
بنابراین این مشکلات را
روی یک تکه کاغذ یا به صورت رمز در کامپیوتر خود یادداشت کنید. کارهایی را
که هر روز باید به اتمام برسانید، به ترتیب بنویسید و آنها را انجام دهید.
گام ششم: سیستم ذخیره ساز خود را سازماندهی کنید
راهی
برای تنظیم محدودیت های کاری خود پیدا کنید و در این زمان از کارهای
غیرمربوط به کارتان، از جمله ارسال پیام های بی مورد و غیرضروری بپرهیزید.
زیرا به شدت به بهره وری شما آسیب خواهد زد. صرف نظر از کاری که می کنید،
همواره شلوغی و در هم ریختگی های اجتناب ناپذیری در زندگی شخصی و شغلی تان
وجود دارد. این وضعیت، ترمکز روی یک کار را سخت می کند.
بر اساس
یافته های محققان موسسه علوم اعصاب دانشگاه پرینستون، مغز در زمان پردازش
اطلاعات دارای محدودیت هایی است؛ بنابراین اگر شما فضا و حجم کارتان را
زمانی که آشفته و غیرسازماندهی شده است، مدیریت نکنید، می تواند عملکرد کلی
شما را کاهش دهد. شلوغی محیط می تواند تمرکز انسان را از کار اصلی پرت کند
و در بدترین حالت، فرد از کار اصلی خود غافل شود.
منبع:ماهنامه همشهری تندرستی
دِیمون براون در مطلب تازه ی خود می گوید:
«من در طول زندگی حرفه ای خود، از یک فرد شب بیدار به یک سحرخیز تبدیل
شدم. در همین سال های اخیر حتی ساعت ۳ صبح بیدار می شدم تا به امور
کارآفرینی و علایق شخصی ام بپردازم.
۳ راه نامناسب برای آغاز کردن روز
تجربه
این این تحول به من ثابت کرد نحوه ی آغاز کردن روز اهمیت زیادی دارد،
مخصوصاً اگر برنامه ی کاری تان دست خودتان باشد و از این نظر با محدودیت و
یا الزامی مواجه نباشید».
او ادامه می دهد «یکی از بزرگ ترین درس
هایی که می توانیم فرا بگیریم این است که یاد بگیریم روز خود را چگونه شروع
نکنیم. همین اشتباهات صبحگاهی می توانند روز بدی را برای ما رقم بزنند.
۱- نوشیدن قهوه
اجتناب
از نوشیدن قهوه در آغاز روز کار دشواری است. هیچ چیز نمی تواند اول صبح
جای بوی قهوه را بگیرد. اما بدن تا چند ساعت پس از بیدار شدن به قهوه
احتیاج نخواهد داشت. بدن ما وقتی صبح ها از خواب بر می خیزیم، شروع به
ترشح کورتیزول می کند. ترشح کورتیزول باعث می شود از حالت خواب آلودگی خارج
شویم و فعالیت های روزانه ی خود را با انرژی آغاز کنیم.
اوج ترشح
آن نیز بین ۸ و ۹ صبح است و تا میانه ی روز و ساعات پایانی عصر نیز به کار
خود ادامه می دهد. نوشیدن قهوه در ساعات آغازین صبح مثل این است که روی
آتشی بزرگ بنزین بریزید. این کار باعث می شود بدن شما انرژی خود را سریع تر
از دست بدهد و به همان میزان زودتر دچار خستگی شود.
از دید نظامیان، مرتب کردن تختخواب مهم ترین کاری است که فرد در کل روز انجام می دهد
۲- جمع نکردن و مرتب نکردن رختخواب
یکی از موثرترین راههای خوب زندگی کردن
این است که بی خیال تصمیمات غلط زندگی شوید و آرامش را که تکه گمشده زندگی
تان است به خودتان هدیه دهید. برای آرامش داشتن در زندگی و شاد بودن اول
باید بفهمید در حال حاضر چه آسیب هایی به خودتان می زنید و برای اصلاح آن
اقدام کنید.
زندگی مثل خانه ای است که باید ساخت و از آن نگهداری
کرد. آدمها از خیلی از واقعیت ها فرار می کنند و بدون اینکه متوجه باشند،
ناخواسته به نابود کردن خوبی های زندگی شان ادامه می دهند. پس از همین
امروز تصمیم بگیرید، کارهایی را که خودتان فکر می کنید به شما آسیب می زند
را لیست کنید و دیگر انجام ندهید. همچنین به مواردی که در زیر به آنها
اشاره شده است، توجه کنید.
وقتی خوب نفس نمی کشید
بله،
همه ما از صبح تا شب در حال نفس کشیدن هستیم، اما فقط نوع خاصی از نفس
کشیدن می تواند باعث آرامش ما شود. از همین حالا تمرین کنید. طوری نفس
بکشید که دم 5 ثانیه و بازدم نیز 5 ثانیه طول بکشید. سعی کنید ریتم تنفس
تان را کنترل کنید به جای اینکه توسط آن کنترل شوید.
وقتی شما از
طریق دیافراگم نفس می کشید، اکسیژن بیشتری به بدن و مغز شما می رسد. هر چه
اکسیژن بیشتری به مغز شما برسد، نشاط و انرژی شما نیز بیشتر خواهد بود.
وقتی به کاری که دوست ندارید، ادامه می دهید
گاهی
اوقات به این دلیل در کاری می مانید که می خواهید آخر هر ماه درآمدی داشته
باشید. اما چرا باید خوشبختی تان را به خطر بیندازید و به جای اینکه نگران
آینده باشید، الان آزاد و شاد زندگی کنید.
وقتی وقتتان را تلف می کنید
سعی
نکنید منتظر بنشینید تا همه چیز در شرایط عالی قرار گیرد تا وارد عمل
شوید. بلند شوید و هر کاری که برای عالی کردن زندگی تان لازم است را انجام
دهید.
وقتی از خودتان مراقبت نمی کنید
بدن
شما وسیله تان به سمت موفقیت است. درست رفتار کردن با بدنتان، خوب غذا
خوردن و داشتن سبک زندگی سالم نه تنها سلامت شما را در آینده تضمین می کند
بلکه اعتمادبه نفستان را هم بالاتر می برد.
وقتی به مشکلات زندگی نمی خندید
فیلم
های کوتاه و کمدی مورد علاقه خود را ضبط کنید. در طول روز هرگاه احساس
ناراحتی کردید، یکی از این فیلم های کوتاه را ببینید تا دوباره سرحال شوید.
خنده های از ته دل باعث می شوند اندورفین ها خیلی سریع در خون شما آزاد
شوند. علاوه بر این، چند دقیقه استراحت و فاصله گرفتن از مسائل روزمره در
روحیه شما تاثیرات مثبتی می گذارد.
وقتی در حال زندگی نمی کنید
گاه
علت ناراحت بودن این است که فرد مدام به گذشته فکر می کند یا اینکه نگران
آینده است. در هر دو حالت، افکار شما بیهوده خواهند بود. به جای اینکار، به
اموری که در جریان هستند، فکر کنید و سعی کنید راجع به مسائل مختلف زود
قضاوت نکنید. مثلا هنگام غذا خوردن، سعی کنید 5 دقیقه به رنگ، بو و طعم غذا
فکر کرده و هر لقمه را قبل از بلعیدن خوب مزه مزه کنید. یا به یک پارک در
نزدیکی خانه خود بروید و چند دقیقه ای، در حالیکه به همه چیز از جمله
مناظر، دمای هوا و صداها توجه می کنید، پیاده روی کنید.
وقتی نمی بخشید
نباید
زندگی را خیلی جدی بگیرید. خیلی وقت ها دیگران ناراحت تان می کنند و خیلی
وقت ها هم شما دیگران را ناراحت می کنید. کینه به دل گرفتن و عصبانی بودن
کورتان می کند و نمی گذارد چیزهایی که واقعاً در زندگی مهم هستند را ببینید
و دیگران را ببخشید.
وقتی به دیگران محبت نمی کنید
هر
چند وقت یکبار به نوعی به دیگران محبت کنید؛ نیکی کردن به دیگران باعث می
شود شما احساس خوبی نسبت به خود پیدا کنید. مثلا می توانید در مکان های
عمومی، بعد از وارد شدن به ساختمان، در را برای فردی که پشت سر شماست باز
نگه دارید یا اگر می بینید یک غریبه به شما نگاه می کند، به او لبخند
بزنید.
زندگی مثل خانه ای است که باید ساخت و از آن نگهداری کرد
وقتی می خواهید مردم را راضی نگه دارید
مطمئناً
نمی توانید همه آدمها را راضی نگه دارید. اینکه حرف و فکر دیگران برایتان
مهم باشد فقط خالی تان می کند چون آنها همیشه ناامیدتان می کنند.
وقتی از همه چیز شکایت می کنید
زندگی
کردن با شکایت شما را به هیچ کجا نمی رساند، فقط ناامید، خسته و عصبانی
تان می کند. باید انرژی که صرف شکایت کردن می کنید را برای چیزی ارزشمند
نگه دارید.
وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی می کنید
گذشته
قابل تغییر نیست. از آن درس بگیرید و بعد بگذرید. زندگی کردن با افسوس و
پشیمانی فقط انرژی مثبت تان را گرفته و باعث می شود امکانات دیگری که پیش
رویتان قرار گرفته را نبینید.
وقتی شریک نادرستی برای زندگی تان انتخاب می کنید
هیچ چیز مخرب تر از زندگی کردن با کسی که تحسین تان نمی کند و موجب خوشحالی تان نیست، نخواهد بود.
وقتی خودتان را با دیگران مقایسه می کنید
هیچ
چیز بدتر و ناامیدکننده تر از این نیست که بخواهید مدام خودتان را با
دیگران مقایسه کنید. همه ما آدمهای خاصی هستیم چرا باید خودمان را با کسانی
مقایسه کنیم که جای ما نیستند؟
وقتی فکر می کنید پول برایتان خوشبختی می آورد
پول
برایتان آزادی می آورد اما چیزهای ساده ای در زندگی هستند که شادتان می
کنند و به هیچ پولی هم نیاز ندارند. اینکه همه توجه زندگی تان را صرف ثروت
کنید خسته تان می کند.
وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید
شکرگزاری یعنی قدر چیزهایی که دارید را بدانید. اگر برای داشته هایتان شکرگزار باشید به آرامش درونی خواهید رسید.
وقتی در روابط اشتباه می مانید
داشتن دوست های بد، واقعاً بد است اما بودن در رابطه با دوستانی که ارزش فردی شما را پایین می آورند نابودتان خواهد کرد.
باید
همیشه خوشبین باشید که اوضاع بهتر می شود. نمی توانید همیشه منفی فکر کنید
و هر اتفاق خوبی هم که برایتان می افتد را هم محکوم کنید.
وقتی با یک دروغ زندگی می کنید
خیلی
ها زندگی را پیش می برند که متعلق به آنها نیست. آنها مدام تظاهر می کنند و
زندگی دروغی دارند. باید درمورد آنکه واقعاً هستید صادق باشید و طبق همان
زندگی کنید.
وقتی درمورد همه چیز نگرانید
کمی
وقت بگذارید و به چیزهای خوبی که در زندگی تان دارید فکر کنید. بااینکه
زندگی هیچوقت عالی و کامل نیست اما مطمئناً چیزهای خوبی برایتان دارد. پس
قدر این چیزها را بدانید و سعی کنید دیگر نگران چیزهایی که اهمیتی در کل
زندگی تان ندارند، نباشید.
بهترین شما کسى است که براى خانواده اش
بهتر باشد، و من از همه شما براى خانواده ام بهترم، این حدیث طلایی رسول
اکرم(ص) را باید قاب گرفت و در محل دید نصب کرد. هر که و با هر مقامی در
صورتی بهترین خواهد بود که برای خانواده بهترین باشد.
خانواده بخش
کوچکی از اجتماع است که ویژگیهای منحصر به فردی دارد. خانواده میدان عمل
است. هر کسی هر چه هست همان اندازه قدر و قابلیت دارد که در خانواده از آن
برخوردار است. کسی که برای خانواده خود خیری ندارد، بیرون از خانواده هم
اطرافیان برایش ارزش قائل نیستند، هر چند بسیار ظاهر سازی کند.
گاهی تحصیلات بالا، جمال زیبا، مال
زیاد و ... به جای آنکه امتیازی برای خانواده باشد، بلای خانواده می شود.
در این صورت چندان امتیازی در وجود صاحب این هنرها نیست. همه ی محاسن و
فضایل ما باید در جهتی باشد که خیر و نیکی ما را در خانواده افزایش دهد.
هنر آن است که قبل از هر چیز در خدمت
خانواده به کار گرفته شود و موجب اعتلای خانواده شود. و به هر حال به نوعی
منفعتش نصیب خانواده گردد. اگر یکی از زوجین به خاطر تحصیلات، شغل یا هنرش،
خانواده ی خود را تباه کرده است، هرگز خیری در تحصیل و هنرش نیست. آن هنر،
وبال گردن است و کمالی برای شخص محسوب نمی شود. اگر خیر بود قبل از هر چیز
خیربودنش را در اوضاع خانواده نشان می داد. مگر می شود آتشی افروخته باشد و
اطرافش گرم نشده باشد اما دورترها را گرما بخشیده باشد. اگر به نزدیکان
حرارتی نرسیده اصلا آتشی در کار نیست. نمایشی فریبنده است.
نیکی به اهل خانواده
در
اجتماع هر کسی می تواند با رفتارهای فریبنده جلب توجه کند و خود را بیش از
آنچه هست، نشان دهد اما در خانواده هر کسی همان چیزیست که واقعا هست.
بنابراین
بهترین افراد در خانواده، وقتی می توانند بهترین در اجتماع باشند که
خانواده شان بتواند به آنها تکیه کند. لذا از این حدیث نبوی از دو جهت می
توان سود برد، یکی اینکه به اهمیت خانواده و نیکی به اهل خانواده بیشتر
توجه نماییم و بدانیم که قبل از هر چیزی مسئول خانواده و اهل بیت خود
هستیم، دوم اینکه با کمک این حدیث، خود و دیگران را بهتر بشناسیم.
پدری که در بیرون از خانواده بسیار با
نفوذ و با اخلاق است اما در خانواده به خاطر کم حوصلگی و بداخلاقی از
محبوبیت و نفوذ بسیار کمی برخوردار است، اگر چه پزشک و متخصص باشد در نزد
خانواده اش چندان فرد شایسته ای نیست. او اگر واقعا هنری دارد، اول باید
این را در آینه ی خانوداه متجلی کند.
دوستی می گفت، همسر من دکترای فیزیک دارد و شاگردان زیاد و شان بالایی در جامعه دارد.
اما
در خانه از خوش رفتاری و هدایت نوجوان خود عاجز است و دائم با او می جنگد و
من مجبورم همیشه واسطه ی بین این پدر و فرزند باشم. در این خانواده، مادر
اگر چه تحصیلات زیادی ندارد، حقیقتا از همسر خود باهوش تر و شایسته تر است
چرا که خردمندان، اصول را فدای فروع نمی کنند. برای هر انسانی خانواده جزء
اصول است. چنین زنی برای خانواده اش بهتر است و در حقیقت هم از شخصیت قوی
تر و ممتازتری نسبت به همسر خود برخوردار است.
پدر و سرنوشت یک زندگی
پدری
که خانواده اش را با هوشیاری و خوش خلقی طوری هدایت می کند که هر یک از
اعضای خانواده به خاطر مدیریت و فداکاریهایش به نوعی به خوشبختی دست می
یابند، بهترین افراد جامعه است، هر چند یک کارگر ساده باشد. مادری که خود
را فدا کرده تا دیگر اعضا خانواده به خواسته های خود برسند، در حقیقت
فهمیده ترین عضو خانواده است. او قربانی و محروم نیست،او از همه بهتر است.
دیگر اعضای خانواده هر چه بیشتر شبیه به او شوند شایسته تر شده اند.
اگر می خواهید گامی در جهت اعتلای
اخلاق خود بردارید، سعی کنید بیشترین سهم را در خیر و نیکی در خانواده
داشته باشید. صاحب روشهای پسندیده و عادات خوبی باشید که موجب پایه گذاری
اخلاقهای خوب در خانواده شود. علاوه بر امتیازهای اخلاقی، سعی کنید، بیش از
همه شما برای رفاه اهل خانواده بکوشید. هر که خانواده اش از زحمات او در
رفاه و آسایش اند، صاحب اخلاق بهتر و شخصیت بالاتری است و نزد خداوند
محبوبیت بیشتری دارد.
بنابراین در عمق خانواده ی هر کسی می
توان به خوبی به این مطلب رسید که بهترین مردم همانهایی هستند که برای
خانواده شان بهترین باشند. غیر از این هر چه هست، ظاهر سازی و فریب است.
افراد موفق می دانند ارزش زمان با آن چه
که در آن بازه زمانی در می آورند، برابر است. آن ها روی استفاده از این
زمان تمرکز می کنند و گاهی این مسئله نیازمند تحمل دشواری های زیادی است.
خوب است شما هم بتوانید از زمان تان نهایت استفاده را ببرید و در انجام
کارهای تان موفق شوید. در اینجا به 10 راهکاری اشاره می کنیم که افراد موفق
انجام می دهند تا از زمان شان بیشترین استفاده را ببرند.
1- کارها را محول می کنند
افراد
موفق می دانند که در هر کاری بهترین نیستند؛ بنابراین افرادی را می یابند
که بهتر و در زمان کمتری می توانند کاری را که در آن بهترین نیستند، انجام
دهند. آن ها دانش و توانایی این افراد را مدیریت کرده و از زمان شان بهتر
بهره می برند.
2- اهداف شان را تقسیم بندی می کنند
زمانی
که بخواهیم از یک دیوار خیلی بلند بالا برویم، ممکن است در نهایت دچار
خستگی و بی حوصلگی شویم. افراد موفق این را می دانند، به همین دلیل اهداف
شان را به بخش های کوچکی تقسیم می کنند که در بازه زمانی کوتاه تری قابل
دستیابی باشند. آن ها به کار مداوم و منظم برای استفاده بهتر از زمان و
رسیدن به اهداف بزرگ تر معتقدند.
3- اولویت بندی می کنند
برخی
امور با وجود اینکه مهم نیستند ولی ضروری محسوب می شوند. برخی امور دیگر
مهم هستند ولی ضروری به حساب نمی آیند. افراد موفق بین کارها تعادلی ایجاد
کرده و مشخص می کنند چه کارهایی مهم تر و ضروری تر هستند و باید فورا مورد
توجه قرار بگیرند. با این کار آن ها می توانند به نتایج خوبی دست یابند.
4- زندگی منظمی دارند
تنها
بیست درصد از کارهای ما، هشتاد درصد نتایج مثبت در زندگی مان را پدید می
آورند. هشتاد درصد باقی مانده تنها بیست درصد نتایج را ممکن می سازند.
افراد موفق می دانند که زمان زیادی می تواند برای مکالمات و نداشتن برنامه
یا پیروی نکردن از برنامه تلف شود.
آن ها بر بیست درصد کارها که
همان هشتاد درصد نتیجه را در بر دارد، تمرکز می کنند و آن هشتاد درصد باقی
مانده را حذف یا مدیریت می کنند.
5- یک خودآزمون از زمان شان تهیه می کنند
افراد
موفق برخلاف افراد ناموفق خودشان را در برابر استفاده از زمان شان مسئول
می دانند. آن ها یک خودآزمون تهیه می کنند که زمان های هدر رفته شان را
مشخص کنند. آن ها حیطه های امور مختلف در زندگی شان را به دقت مشخص و تفکیک
می کنند، مثلا زمان های زیادی که در شبکه های اجتماعی تلف شده یا کارهایی
که سبب اتلاف وقت شده است. این دقت، عملکردشان را بهتر می کند تا برابر
زمان صرف شده، پاسخ گو باشند.
افراد موفق طبق عادات و برنامه های زمانی مشخص عمل می کنند
6- زمان را می ربایند
همیشه
زمان های آزادی وجود دارند که موفق ها می توانند از آن سود ببرند. حتی
زمان صرف شده در ترافیک هم می تواند با گوش کردن به یک سی دی آموزشی یا
ارتباط برقرار کردن با یک مشتری سپری شود. آن ها به هر فرصتی چنگ می زنند
تا نهایت استفاده از زمان را ببرند.
7- برنامه منظمی خلق می کنند
افراد
موفق طبق عادات و برنامه های زمانی مشخص عمل می کنند. این برنامه منظم از
محدوده زمانی که در اختیار دارند تجاوز نمی کند. به عنوان مثال اگر هر روز
15 دقیقه طول می کشید که صبحانه بخورند، روی همین برنامه می مانند و آن را
بیشتر نمی کنند.
8- برای روزشان برنامه ریزی می کنند
بدون
برنامه ریزی هیچ کاری دقیق و جامع و موثر نمی تواند انجام پذیرد. افراد
موفق منظم هستند و به خوبی از قبل برنامه ریزی می کنند. دائم مشغول بودن
برابر با موفق بودن نیست و حتی برای سلامتی مضر است. به همین دلیل است که
افراد موفق روزشان را به خوبی برنامه ریزی می کنند که موثرتر و موفق تر
باشند.
9- با انگیزه هستند
آن
ها انرژی و منابع شان را بر چیزهایی که علاقه دارند، متمرکز می کنند. ضعیف
کردن کسی که مهارت و علاقه را ترکیب می کند، کار دشواری است. وقتی زمان و
انرژی برای تعقیب علائق ترکیب می شود، بهترین بهره وری از زمان را در پی
دارد.
10- در هر زمان روی یک کار تمرکز می کنند
بعضی
افراد تصور می کنند اگر هم زمان چند کار را انجام دهند، از زمان شان
بهترین استفاده را می کنند. افراد موفق می دانند انجام چند کار به طور هم
زمان، یعنی هدر دادن وقت بهترین کار این است که کارآیی و بازدهی خودتان را
در تمرکز بر یک کار بیشتر کنید و آن را به خوبی تمام کنید تا به سراغ کار
بعدی بروید.عذرخواهی کردن و بخشودن در نگاه اول شاید
ساده به نظر برسد، اما یکی از پیچیده ترین مسایل مربوط به روابط انسانی
هست؛ قطعا شما هم نمونه های فراوانی از قهر و آشتی های تکراری و بی دوام را
در ذهن دارید و یا بارها مجبور شده اید دیگری ببخشید؛ در حالی که هنوز
رنجش ناشی از ماجرای پیش آمده را در دل داشتید و همین عاملی شده برای اینکه
این آشتی ها دوام نیاورد، شاید هم از دیگری خواستید شما را ببخشد ولی
همچنان از رفتارهای غیردوستانه طرف مقابلتان متعجب و دلخور هستید و دلیل
این رفتارها را درک نمی کنید.
بخش مهمی از کنشها و واکنشهای رفتاری
ما متاثر از یادگیری مشاهده ای است. در واقع ما به همان ترتیبی رفتار می
کنیم که در طی سالها شاهد آن بوده ایم؛ اما از طرفی بسیاری از ما نسبت به
این الگوهای رفتاری آموخته شده احساس ناکارآمدی می کنیم. موضوع بخشودگی و
عذرخواهی هم یکی از همین موارد است.
برای یک عذرخواهی موثر لازم است شش گام را طی کنیم :
گام اول : "من را ببخش!"
مهم
است که بدانید دقیقا چه عاملی موجب رنجش طرف مقابل شده است. بنابراین به
او بگویید : "من می دانم که از من رنجیده ای و می خواهم که مرا ببخشی، اما
هنوز نمی دانم که چه کار اشتباهی انجام داده ام؟ "
همسرمان را به هر
دلیلی رنجانده ایم، لازم است به او پیشنهاد بدهیم که ما را ببخشد. بسیاری
از ما در چنین مواقعی ترجیح می دهیم هیچ حرفی نزنیم و بدون هیچ اقدامی
منتظر می مانیم تا با گذشت زمان موضوع رنجش خود به خود حل شود. درحالیکه
این گام اول است، باید از او بخواهیم که ما را ببخشد، اما چون این یک
پیشنهاد است، لازم است آمادگی شنیدن پاسخ منفی را هم داشته باشیم. در واقع
شاید بهتر باشد بعد از این مرحله کمی زمان بدهیم و منتظر بمانیم و انتظار
نداشته باشیم بلافاصله درخواست ما پذیرفته و رنجش خاطر تمام شود.
گام دوم : پذیرفتن اشتباه
در
مرحله ی بعدی، مهم است که بپذیریم اشتباه کرده ایم. پذیرش اشتباه در واقع
زمینه ی درک مسئولیت پذیری را فراهم می کند. البته مهم است که بدانید دقیقا
چه اشتباهی مرتکب شده اید و چه عاملی موجب رنجش طرف مقابل شده است.
بنابراین به او بگویید : "من می دانم که از من رنجیده ای و می خواهم که مرا
ببخشی، اما هنوز نمی دانم که چه کار اشتباهی انجام داده ام؟ "
گام سوم : پشیمانی
شاید
برای شما هم پیش آمده باشد که در رابطه ای شما یا طرف مقابلتان برای کوتاه
کردن ماجرا یا پرهیز از تنش بلافاصله متوسل به عذرخواهی شوید، اما هر دو
طرف می دانید که این صرفا یک راه فرار است. بنابراین برای اینکه عذرخواهی
شکل واقعی و حقیقی پیدا کند، مهمترین شرط آن پشیمانی است. اگر حس می کنید
شما یا همسرتان از کاری که کرده اید، پشیمان نیستید لزومی به عذرخواهی
نیست. درواقع این یک شرط اساسی برای طلب بخشش هست و تا زمانی که شخص از
کارش پشیمان نیست، لزومی هم به عذرخواهی نیست. اما برای کمک به درک بهتر
رفتارش می توان از او خواست که خودش را به جای طرف مقابل بگذارد و احساساتش
را بیان کند. این تمرین کمک می کند ارزش اخلاقی عذرخواهی بدرستی برایش
درونی شود.
گام چهارم : توضیح و دلیل
بسیاری
از اوقات با وجودی که سه مرحله اول انجام شده است، اما رنجش همچنان باقی
ست. اگر برای کار اشتباهی که مرتکب شده ایم، دلایلی داشته باشیم و آنها را
بیان کنیم و به دیگران هم فرصت توضیح و بیان دلایلشان را بدهیم، در واقع
برای بخشیدن و بخشیده شدن انگیزه بیشتری فراهم کرده ایم. بنابراین کمی زمان
بگذارید و در شرایطی که هر دو آرام تر شده اید، دلایل خود را توضیح دهید.
البته دقت کنید که قرار نیست چیزی را توجیه کنید. این دلایل شامل مواردی می
شود که خارج از کنترل و توان شما بوده است.
گام پنجم : تکرار نکردن
یکی
دیگر از مهمترین شرط های یک عذرخواهی واقعی تصمیم جدی برای تکرار نکردن آن
اشتباه هست. بنابراین اگر به نظر شما عذرخواهی واقعی انجام شده و بعد
ناخواسته دوباره همان اشتباه اتفاق افتاده، عذرخواهی او را بپذیرید و تاکید
کنید که چون واقعا قصد انجامش را نداشته، اشکالی ندارد.
گام ششم : جبران کردن
جبران
کردن مرحله ی تکمیلی یک عذرخواهی واقعی و کامل است. پیشقدم شوید و بگویید
که: "بخاطر اشتباهم متاسفم و می خواهم جبران کنم." با جبران کردن نشان می
دهیم مسئولیت کار اشتباهمان را پذیرفته ایم و احساس طرف مقابل را به خوبی
درک کرده ایم. این کار باعث می شود هم طرف مقابل را خوشحال کنیم و هم
خودمان احساس بهتری داشته باشیم.
عذرخواهی کردن و بخشودن یکی از پیچیده ترین مسایل مربوط به روابط انسانی است
نکته هایی برای معذرت خواهی
انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید
در
مجادله ای که هر دوی شما تصور می کنید حق با شماست و مشکل مربوط به طرف
مقابل می باشد به ویژه اگر قبلا نیز مکررا بر سر موضوع فعلی بحث کرده اید,
لطفا انتقاد همسر خود را با روی باز و به راحتی گوش کنید.
گذشته را یاد آوری نکنید
به
چیزی که اکنون در حال روی دادن است توجه کنید . اتش آور معرکه شدن راهی به
جایی نخواهد برد و با فراموش کردن گذشته زودتر به توافق می رسید.
آنتراک دهید
در
اوج بحث فشار خونتان بالا می رود و تپش قلبتان بالا می رود و ممکن است چیز
هایی بگویید که لزوما بیان آنها منظوری ندارید . همیشه به مکانی خلوت نیاز
دارید که در آن از هم جدا شده آرام گرفته و افکار خود را جمع کنید.
محیط دور برتان را درست کنید
محیط
اطراف تاثیر مستقیمی روی احساسات ما دارد. عصبانیت یک احساس خشن است اما
با مراقبت همراه با توجه محبت آمیز همیشه می توان آن را کنترل کرد.
به او بگویید که دشمن اش نیستید
اگر به آرامی در مورد موضوعی بحث می کنید و همسرتان به یکباره صدایش را بالا برده و از کوره در می رود کافی است به طرفش رفته و او را نوازش کنید دست خو را به آرامی در دستش قرار دهید تا بفهمد که این مجادله بی اهمیت است.
جمله ای دلپذیر به او بگویید
گاهی
اوقات فراموش کردن حرفهای آزار دهنده کسی که دوستش دارید مشکل به نظر می
رسد اما اگر چیزی قابل تعریف را با آن بیاموزید روبه رو شدن با مسائل بسیار
آسان تر خواهد شد.
مشکل ترین کلمه را به زبان بیاورید
یک
عذر خواهی واقعی می تواند یکی از دشوارترین پیشنهاداتی باشد که ما ارائه
می دهیم! بر خلاف تصور عموم همه افراد قادر به زبان آوردن این کلمه بوده و
تا به حال هیچ کس بعد از گفتن آن غش نکرده است.
برای عصر برنامه ریزی کنید
بعد
از اینکه در خانه اوضاع آرام شد برای آزاد شدن فکرتان از مجادله برای
انجام فعالیت تفریحی آماده شوید اگر همسر یا نامزادتان قبلا برای رزرو بلیط
سینما یا هر چیزی اقدام می کرد این بار شما پیش قدم شوید و این کار را
انجام دهید.
ببخشید و فراموش کنید
عذر
خواهی تنها به این معناست که بگویید متاسفید بلکه باید آن اتفاق را برای
همیشه فراموش کنید. در حقیقت فراموشی باعث می گردد که مسئله مورد نظر راه
بازگشت و سرایت دوباره به رابطه تان را نداشته باشد.
بگویید که دوستش دارید
هنگامی
که می خواهید به حالت اشتی و صلح برگردید به دوستتان بگویید که دوستش
داردی. اطمینان دادن در مورد این موضوع که احساس شما نسبت به همسرتان هیچ
گاه و تحت هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد,بسیار خوب است.
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته
اگر قصد دارید کارآفرین باشید ، آن هم به تنهایی این مطلب مناسب شماست ، ۵ آموزه از کارآفرینی که به تنهایی کار میکند .
اخیرا
اولین سالگرد کارآفرینی خودم را جشن گرفتم. برخی از مسائل سختتر از آنچه
تصور میکردم، بود؛ اما برخی از مسائل آنقدرها هم که دیگران میگفتند سخت
نبود، اما بعضی از آنها واقعا برایم شگفتانگیز و لذتبخش بودند.
گرچه
حرفهی من مراحل اولیهی خود را پشت سر میگذارد، اما آغازی آموزنده داشت.
در اینجا چند نمونه از هزاران درسی که تا کنون در این مسیر آموختهام را
برایتان بازگو میکنم:
۱.استرس فراوانی وجود دارد. اما قابل مهار است.
یکی
از مسائلی که من دست کم گرفته بودم، همین استرس بود که در راستای پیشرفت
حرفهایی، افزایش مییافت. خودم هستم و خودم، گرچه فشار تامین زندگی دیگران
بر عهدهام نیست، اما اگر حرفهام سودآور نباشد، چگونه از عهدهی
هزینههای خودم برآیم. این احساس با دریافت حقوق ماهیانه از شرکتی که در آن
استخدام هستید، کاملا متفاوت است.
نکته همینجاست، من عاشق این تعامل
مطلق و مستقیم بین تلاش و پاداشم هستم. بدینسان هر چه بیشتر کار کنم،
درآمد بیشتری خواهم داشت. همین حس، مهار نابرابری زمان و ارزش کلی آن را
نمایان میکند، زیرا انتخاب و تصمیم من است که چطور از آن بهره ببرم.
۲.منعطف است.
من
همچنین انعطافی که راستای اشتغال به چنین حرفههایی پدید میآید را دوست
دارم. من تمایل دارم تا در فواصل متناوب کار کنم و حرفهام مستلزم برگزاری
جلسات بیپایان نباشد، مهمتر از همه، بدین ترتیب هنگامی که ذهنم در
پربازدهترین زمان است، کار میکنم و هنگامی که انگیزه ندارم دست از کار
میکشم. ساعت کاری من اکنون متمرکزتر است، بنابراین میتوانم بازده ذهنیام
را به ساعات خاصی اختصاص دهم.
در محیط اداری، احساس میکنم مجبورم
برای ساعات خاصی حضور فیزیکی داشته باشم، حتی اگر عملا کاری برای انجام
دادن نباشد یا آمادگی ذهنی وجود نداشته باشد که در واقع اتلاف زمان است.
اکنون که در خانه کار میکنم، پیاده نمودن این برنامهی متناوب میسر است و
مزایای دیگری نیز دارد، از جمله پوشیدن لباس راحت، خوردن ناهار در
آشپزخانهی خودم، بودن در کنار سگم که دور و برم میچرخد.
۳.مجبور نیستم تنها باشم.
یکی
از مسائلی که مشوران دربارهی کارآفرینی به من گوشزد مینمودند، حس انزوا
بود، گاه این انزوا ناشی از تنها ماندن در تمام طول روز و یا به احساس عدم
فعالیتهای جمعی و یا عدم بهرهگیری از ایدههای جمع باز میگردد. در واقع
این مسئله برای شخص من به دو دلیل اصلی چندان مشکل بزرگی نبود.
نخست اینکه، من درونگرا هستم،
بنابراین از تنهایی لذت میبرم (بعلاوه، در ساعاتی که کار نمیکنم وقت خود
را با همسرم و پسر پرانرژی ۳ سالهام سپری میکنم). دوم اینکه، برای
پیشگیری از چنین معضلی به طور منظم در جلساتی که به صورت اینترنتی برگزار
میشود شرکت میکنم یا در همایشهای حرفهایی حضور پیدا میکنم. سعی میکنم
یک یا دوبار در هفته قرارهای حرفهایم را در قالب صرف قهوه یا ناهار
بگنجانم و حداقل یکبار در ماه در همایشهای رسمی یا غیر رسمی همچون صبحهای
خلاقانه ... شرکت کنم.
۴. مالک دهکدهی شخصی هستید.
این
نکتهایی که در آخر ذکر کردم یکی دیگر از چالشهای کارآفرینی است: چگونه
باید از آخرین اطلاعات حیطهی تخصصی خود آگاه شد و تازه نفس به حرفهی خود
ادامه داد و پیشرفت نمود. اطلاع از رویداردهای محلی بعلاوهی حضور حسابشده
در برخی از همایشهای حرفهایی نه تنها انرژی خلاقانه و روحیهی
الهامبخشی را تقویت میکند، بلکه دربر گیرندهی آموزههای تخصصی و
حرفهایست.
من اهمیت چندانی برای دسترسی به منابع فراوانی که
کارفرمایان برای پیشرفت سرمایهگذاری میکنند، از قبیل برنامههای آموزشی
معین و حضور در کلاسهای مختلف حرفهایی، قائل نیستم. اکنون در تلاشم تا
شبکهی کارشناسی غیررسمی خود را گسترش داده و تقویت نمایم تا نیازهای خود
را مرتفع سازم: این شبکه متشکل از افرادیست که آنها را باور دارم، متخصصان
مرتبط با حرفهام و ناصحانی متشکل از مدیران و همکاران سابقم، دوستان و
همکلاسیهایم، مٔولفم، هنرورم، مربی زندگیایم یعنی خواهرم و حتی پدرشوهر
با استعدادم در زمینهی ریاضی. این جمع، دهکدهی شخصی من را میسازد و یکی
از ارزشمندترین منابع اطلاعاتی من است.
یکی دیگر از منابع موثق که اعتماد
بسیاری به آن دارم، شبکهی حرفهای من، مجموعهایی از همسالان، اعضای تیم و
مدیرانی هستند که شرکتی که سابقا در آن استخدام بودند را رها کرده تا
شرکتی جدید، کارفرمایی تازه و یا حتی تجارت خود را آغاز نمایند، میشود.
حتی تصورش هم برایم غیر ممکن است که بدون ارتباط با این افراد چگونه ممکن
بود در اولین سال آغاز حرفهام اینقدر موفق شوم.
۵.مجبورید درخواست نمائید.
آخرین
درسی که آموختم این بود که باید از دیگران درخواست کمک نمائید. این که
دامنهی این درخواستها چقدر میتواند گسترده باشد، شگفتآور است، درخواست
معارفه، درخواست کمک، درخواست اطلاعات، درخواست ملاقات، درخواست کار. این
درخواستها همچنان میتواند ادامه داشته باشد، اما بدترین پاسخ به آنها
"نه" است، اما از اینکه در اغلب مواقع پاسخها "بله" بود متحیر میشدم.
پولدار شدن یکی از دغدغه های مهم آدم های
این روزگار است و اغلب هم خواسته هایشان بیش از مقدار پولی است که در دسترس
دارند اما حتما شنیده اید که می گویند پول خوشبختی نمی آورد و هستند آدم
هایی که با داشتن ثروت فراوان باز هم غمگین و ناراحت هستند.برای دانستن
اینکه چطور پول بیشتری کسب کنید و زندگی بهتری داشته باشید ،سراغ محمود
معظمی رفتیم او به شما می گوید که ثروت تنها به معنی پولدار شدن نیست و
برای ثروتمند شدن ابتدا باید مجموعه ای از صفات خوب را در خودتان نهادینه
کنید .یکی از این صفات خوب تمرین شاد بودن و حفظ شادمانی است.در اینجا به
شما میگوییم درباره پول چطور فکر کنید و ثروتمند شدن چه فرمولی دارد.
آموخته های اشتباهتان را دور بریزید
چرا اکثر آدمهای بی اخلاق در سریال ها ثروتمند هستند و هر فردی که شرایط مالی ضعیف تری دارد، انسانی با اخلاق و خوب است؟!
بی اخلاقی ربطی به ثروت ندارد،بلکه یک
ویژگی شخصیتی ناسالم است.چه کسی گفته پول چرک کف دست است؟!این باورها را
تغییر دهید .لطفا از خودتان بپرسید و بنویسید وقتی می گویید چول چه به
ذهنتان می آید؟نقشه ذهنی شما در رابطه با پول چیست؟آیا یکی از جمله های زیر
به ذهنتان می رسد؟پول علف خرس است،پول جن و من بسم الله،پول زیر پای
فیل،پول خوشبختی نمی آورد اینها…همه اشتباه است!دنیای بیرونی شما عوض
نمیشود مگر اینکه افکارتان را تغییر دهید. هر لحظه از خودتان بپرسید به چه
فکر می کنید؟اگر روی نداشته ها و ناراحتی هایتان تمرکز کنید که بیچاره می
شوید!شما مختار هستید که ثروت را انتخاب کنید یا فقر را!هیچ اجباری هم برای
ثروتمند زندگی کردن شما وجود ندارد!
به پول احترام بگذارید!
یاد
بگیرید که به پول احترام بگذارید.اگر فکر می کنید شما سزاوار ثروت نیستید
به این دلیل است که به جایگاه حال حاضرتان می نگرید.هیجان از یک فکر خوب
سرچشمه می گیرد .اگر حس خوبی دارید یعنی به موضوعات هیجان انگیز فکر
میکنید!هیجان سوخت و انرژی رفتار شماست.الگوهای رفتاری ذهن ما از کودکی در
رابطه با ثروت یا رفتار دیگری شکل گرفته اند .این الگوها شامل خانواده
،جامعه ،رسانه ها ،مدارس ،جنسیت و …است.بدترین موضوع انشا در تمام دوران
تحصیلی این موضوع است؛ علم بهتر است یا ثروت!چرا این دو را در مقابل هم
قرار می دهید؟کدام ثروت پایدار و با ریشه ای بدون آگاهی و دانش کسب شده و
کدام دانشی بدون کسب ثروت ارزشمند است؟کسی منکر ارزش علم نمی شود. در دین
خودمان هم داریم که یک لحظه تفکر بهتر از ۷۰ سال عبادت است.
من هیچ چیز نمی دانم!
خطرناک
ترین موضوع در بحث آموزش این است که فکر کنید چیزی را می دانید.من این را
می دانم را فراموش کنید.هر لحظه که با خودتان بگویید خودم این موضوع را
بلدم.از همان جا آموزش متوقف می شود و هیچ چیز جدیدی یا نخواهید گرفت!پس
این را باور داشته باشید که کسی شما را خوشبخت تر یا بدبخت تر نمی کند مگر
خودتان!اگر چیزی را در دنیای پیدا می خواهید،باید در دنیای پنهان سرمایه
گذاری کنید.دنیای پیدا همان خودآگاه و دنیای پنهان ناخودآگاه هر انسانی
است.پول ،در بانک و دست فرد دیگری نیست،بلکه در مغز شماست.اگر پول می
خواهید در ابتدا باید درون خودتان راجستجو کنید.آیا فکر می کنید شما شایسته
ثروتمند شدن هستید؟
با افزایش درآمد ثروتمند نمی شوید
ثروتمند
ها به دارایی شان فکر می کنند،فقرا به درآمدشان.ثروت به معنای مقدار
دارایی است و نه درآمد.باید یاد بگیرید درآمد را به دارایی تبدیل کنید.
جالب است بدانید تنها با افزایش درآمد
ثروتمند نخواهید شد.تفاوت های ظریفی بین تفکر فقر و تفکر ثروت وجود
دارد.کاشکی ها را باید در زندگی دور بریزید !عاشق کاری که انجام می دهید
،باشید.ظرف وجودی تان را بزرگ کنید .هر روز صبح به خود بگویید خدایا به من
کمک کن امروز بیشتر خدمت کنم .از این به بعد به جای فکر به بدهی ها و بیچار
گی ها به فکر ایجاد ثروت باشید.بهتر است به جای استفاده از واژه
مشکلات،بگوییدمسائل.به این فکر کنید که شما از مسائل تواناتر هستید.
شما همانی هستید که بیشتر اوقات به آن می اندیشید
تجربه
نشان می دهد ،ثروت واقعی بدون شادمانی به دست نمی آید.بیشتر افراد پول و
پولدار شدن را به اشتباه با ثروتمندی یکی می دانند؛در حالی که ثروت مفهومی
عظیم تر دارد.ثروتمند نمی شوید مگر توجه تان به داشته هایتان باشد و نه
آنچه ندارید.شکرگزار باشید و نه غرغرو و طلبکار از خود،دنیا و اطرافیان.طبق
قانون جذب شما فکرتان را روی هرچیز متمرکز کنید همان را دریافت خواهید
کرد.شما همانی را دریافت می کنید که بیشتر اوقات به آن می اندیشید .اگر
گردوش روزگار ،شانس و اقبال ،شرایط اقتصادی و اوضاع و احوال جهان در اختیار
شما نیست صاحب فکرتان که می توانید باشید و اینجا همان جایی است که می
تواند نقطه قوت شما باشد .در هر شرایطی که هستید ،بگردید ،نکات مثبت آن
لحظه را پیدا و شکر کنید.این عبارت را قلبا باور کنید “هر اتفاقی که برایم
رخ می دهد به نفع است”.
ثروت یعنی توانایی و هنر تبدیل درآمد به دارایی
ثروت یعنی توانایی و هنر تبدیل درآمد به دارایی
به
جای تلاش برای پولدار شدن،در پی ایجاد استقلال مالی باشید یعنی وضعیتی که
شما برای گذران زندگی نتم در آینده با شرایطی دست کم ۲۰ درصد بالاتر از
استاندارد جامعه،نیازی به کار کردن نداشته باشید.منظورم این نیست که نباید
کار کنید .بلکه برای رسیدن به وضعیت استقلال مالی ،شما اول کاری را میکنید
که دوست و از آن لذت می برید .دوم اینکه لذت انجام کارتان،بر میزان
درآمدتان ترجیح دارد.ثروت به خودی خود ایجاد میشود و نیاز و ربطی به کار
کردن شما ندارد.تعجب می کنید ،اما تا این نکته بسیار ساده را باور نکنید
،به احتمال بسیار زیاد نخواهید توانست روی شادمانی و آرامش اقتصادی را
ببینید.ثروت یعنی توانایی تبدیل درامد به به دارایی.به زبان ساده تر ،بخشی
از درآمدتان را به طور منظم پس انداز کنید و با آن مرغ های تخم طلا بخرید.
از منطقه امن خود بیرون بیایید
پول
برای ثروتمندان سخت کار می کند،اما فقرا،سخت برای پول کار می کنند.اگر می
خواهید زندگیتان عوض می شود.باید اول باورها و اندیشه هایتان نسبت به پول و
ثروت را تغییر دهید.
عادت به پس انداز مهم تر است تا میزان
پس انداز.عادت کنید که پس انداز کنید به یاد داشته باشید ؛پس انداز ،بدهی
شما به آینده تان است.اهمیت این بدهی کمتر از اقساط و وام بانکی یا پول آب و
برق و گاز نیست.افرادی هم هستند که خیلی خوب پس انداز می کنند ،خانه و
ماشین می خرند ولی ریشه پول جمع کردن آنها اغلب اضطراب است .پول برای آنها
داشتن امنیت بیشتر است و اگر بخواهند آن را خرج کنند ،احساس نا امنی را
تجربه می کنند .این رابطه را دور بریزید.پول یعنی رفاه بیشتر،آرامش ،فرصت
بیشتر و …اصولا در تفکر ثروت ،ناآرامی و عدم امنیت جایگاهی ندارد.افرادی که
تفکر فقر دارند،همیشه دوست دارند امنیت داشته باشند و بدهی هایشان را
بدهند.راحت باشند و دردسری نداشته باشند.همین طور هم کوچک میکند .هیچ سعی
نکنید که همه چیز امن و آرام و بی صدا باشد.این یعنی مرگ.
فرمول جادویی برای ثروتمند شدن
این فرمول را جدی بگیرید و به آن عمل کنید.فرض کنید هزار واحد درآمد دارید:
۶۰درصد از درآمدتان را صرف هزینه های ضروری کنید(خوراک،پوشاک،بهداشت،آموزش…)
۲۰درصد آن را به حساب پس انداز
“استقلال مالی” واریز کنید(این حساب آینده زندگی شما را تضمین می کند و به
هیچ وجه نباید حتی اگر به دلیل بدهی به زندان افتادید قرض کنید اما به حساب
مالی دست نزنید)
۱۵درصد از درآمدتان باید در حساب”لذت و
خوشی” گذاشته شود (هرچیزی که خوشحالتان میکند.شرط این حساب این است که بین
۷۰تا۹۰ روز خرج شود چون ذهن شما باید از کارکردن پاداش و لذت بگیرد تا شوق
ادامه دادن کار را داشته باشد.کار کردن جان کندن نیست!)
پنج درصد را هم به حساب “امور
خیر،نیکوکاری و کمک کردن به دیگران”اختصاص دهید(فکر کنید قرار است به
مسافرت بروید و فردی به شما می گوید این بسته را هم به اقای فرخی
برسانید.اگر نبرید چه می شود؟خیانت در امانت کرده اید تاکید میکنم که از
روزیتان این مبلغ را برای خیریه خرج کنید)
اگر برای شما این سوال ایجاد شده که
حتی یک میلیون تومان هم هزینه های ضروری شما را پاسخ نمی دهد؛چه برسد به
۶۰۰ هزارتومان !باید بگویم دو راه دارید:
اول هزینه هایتان را کاهش دهید.
دوم،درآمدتان را افزایش دهید.
راه سومی وجود ندارد متاسفانه !اگر هم
بیش از ۲۰ درصد می توانید پس انداز کنید مشکلی ندارد فقط فراموش نکنید که
خیلی از هزینه های ضروریتان نزنید چون باید سطح استاندارد زندگیتان را هم
بالا ببرید .مهم ترین قضیه در رعایت این فرمول ،یاد گرفتن پس انداز است و
مدیریت و آموختن یک عادت درست.بعد منتظر معجزه ها باشید.هر چند با مبلغی کم
ذخیره را شروع کنید و از روی رغبت این فرمول را انجام دهید.
منبع:زیبـاشـو دات کام
توقع بیش از حد از خود:
بعضی ها بیش از حد از خود توقع دارند در نتیجه هرگز کار را نمیتوانند به سامان برسانند.
امام
علی (ع): به راستی که زیان کارترین مردم در معامله وناامید ترینشان در
تلاش وکوشش، کسی است که تن خود را در راه بدست آوردن آرزوهای خود فرسوده
است به خواسته های خود نرسیده است چنین کسی با حسرت از این جهان رخت بر
می_بندد ودر آخرت هم گرفتار نتیجه کرده_های خویش است.
خود کم بینی :
گاهی
علل سستی افراد خود کم بینی است . خود کم بینی هم ریشه در عواملی دارد از
جمله عوامل فردی وشخصیتی وعوامل محیطی واجتماعی که همه با هم دست به دست هم
میدهند وفرد نسبت به خود احساس خود کم بینی میکند .عوامل فردی مثلا از
خود توقع دارد که کاری را به انجام رساند وقتی نمیتواند به انجام برساند
وناقص انجام میدهد خود کم بین میشود .
عوامل محیطی پدران ومادران
میخواهند از روی دلسوزی فرزندان از نوابغ روزگار باشند اما شیوه برخورد را
نمیدانندوبه همین دلیل پیوسته اورا با دیگران مقایسه میکنند واورا تحقیر
میکنند وچون فرزند نمیتواند به خواستهای بلند پروازانه پدر ومادر جامه عمل
بپوشاند رفته رفته در خود احساس خود کم بینی میکند .
عدم آینده نگری :
برخی
ها قادر به دیدن آینده نیستند وتنها به فکر حال هستند وفکر میکنند همه چیز
برای حال آفریده شده است وفردایی وجود ندارد هرچند باید حال را غنیمت شمرد
ولی باید برای آینده هم برنامهای داشته باشد و نتیجهی آن چیزی جز
مادیگرایی نیست.
لذت جویی وراحت طلبی:
بسیاری
از تنبلی ها نتیجه لذت جویی آنی است مثلا در شب امتحان به جای اینکه به
فکر درس خواندن باشد به شب نشینی وتفریح می پردازد چون از این لذت آنی خوشش
می آید.
آموزش و یادگیری تنبلی :
کودک
انسان هر گاه از چیزی نفرت داشته باشد و یا بدش بیاید با جیغ کشیدن وفریاد
زدن نا خوشنودی خویش را از آن ابراز میدارد .اما هرچه بر او زمان میگذرد
وبه تدریج بزرگتر وبر تجارب او افزوده میشود و شیوه برخوردبامسائل را تغییر
میدهد مثلا به جای فریاد کشیدن همواره قول می دهد ولی آنرا انجام
نمیدهد.
بی نظمی و بی برنامه گی:
یکی
از عوامل تنبلی وسستی بی نظمی و بی برنامه گی است نداشتن برنامه معین
ومشخص در زندگی وبی توجهی به تدبیر و طراحی برای آینده ، کارهایی با حجم
بسیار کم در نظر شخص به صورت انبوهی از کارهای انجام نشده مجسم میکند .این
حالت باعث میشود تا شخص خود را نا توان از انجام آن کار ببیند ودر انجام آن
تنبلی وسستی میکند.
افسردگی:
یکی از عوامل تنبلی افسردگی است ، روبرو شدن با مردم برای انسان افسرده کسالت آور وخسته کننده است.
احساس عدم مسئولیت در برابر دیگران :
اگر انسان در برابر دیگران احساس مسئولیت نکند وتنها به فکر خود باشد، در مسئولیتی که به عهده دارد تنبلی وسستی میکند.
گاهی از ترس قضاوت دیگران تنبلی میکند:
میترسد از اینکه نتواند کار را به خوبی انجام دهد و دیگران اورا بی عرضه وبی دست وپا بنامند .
هم نشینی و دوستی با افراد تنبل:
تنبلی
و سستی یک بیماری مسری است واز شخصی به شخص دیگر سرایت میکند از این رو
اگر دوست انسان تنبل و سست باشد این تنبلی و سستی، او در انسان اثر میگذارد
.
پذیرش کارهای طاقت فرسا:
گاه
انسان به کاری مبادرت میکند خودش ایجاد که از توان او خارج است و چون
نمیتواند آن را به انجام برساند زمینه تنبلی وسستی را در او ایجاد میکند.
تجربه نکردن لذتِ تلاش وکوشش:
بعضی ها چون لذت تلاش و کوشش را تجربه نکرده اند و نمیدانند که تلاش و کوشش چه لذتی دارد همواره تنبلی میکنند .
تنبلی و سستی یک بیماری مسری است و از شخصی به شخص دیگر سرایت میکند
راهکارهایی برای از بین بردن تنبلی
از کلمه باید استفاده نکنید.
تنبلها
بیشتر به خود میگویند: باید آن نامهها را بنویسم ، باید شروع کنم.
عبارتهای بایددار معمولا موثر نیستند، زیرا احساسی از گناه تولید میکند و
در نتیجه شرایطی فراهم میکنند که شما از انجام آن خودداری میکنید. در
همان لحظه که به خود میگویید : «باید این کار را بکنم» احتمالا این اندیشه
را در سر دارید ...«اما حالا به انجام آن مجبور نیستم، تا فرصتی دیگر صبر
میکنم.» گاهی اوقات هر چه بیشتر به خود بگویید که باید کاری صورت دهید،
انجامش به همان اندازه دشوار میشود.
قاطعیت نشان دهید.
خیلیها
به علت نداشتن قاطعیت و موافقت کردن با انجام کارهایی که علاقهای به
انجام آن ندارند، مسامحه میکنند. البته همه ما در مواقعی برای کمک به
دیگران تن به انجام کارهایی میدهیم که به آن علاقهای نداریم، اما اگر
احساس کنید شما باید همیشه آری بگویید و همه را راضی کنید ، میتواند
مسالهساز شود. ممکن است بیش از حد خود را متعهد کنید و به جای آن که
برخوردی صادقانه داشته باشید ، تن به مسامحه دهید و آنوقت کار مهم تری را
با تاخیر انجام دهید.
وقت مشخصی را تعیین کنید.
(مثلا
چهارشنبه از ساعت 10 تا 15/10 دقیقه) و این وقت را منحصرا به انجام کاری
که به تعویق انداختهاید اختصاص دهید. خواهید دید که همین 15 دقیقه کوشش،
کل مشکل تعلل ورزی شما را از میان برمیدارد.
در به عهده گرفتن کاری
که از آن پرهیز دارید شجاع باشید.یک عمل شجاعانه میتواند همه ترسهای شما
را از میان ببرد. دیگر به خود نگویید عملکردتان باید خوب باشد. به خاطر
داشته باشید که نفس عمل کردن بسیار مهمتر است.
کلمات ای کاش، آرزو و
شاید را از فرهنگ لغات خود حذف کنید.این کلمات ابزار به تعویقاندازی
کارها هستند. هر وقت این کلمات وارد ذهن شما میشوند ، جملات تازهای را
جانشین آنها کنید. مثلا جمله «امیدوارم کارها رو به راه شوند» را به جمله
«آن کار را عملی خواهم کرد» تبدیل کنید و این یکی را به زبان آورید.
به خود پاداش بدهید.
بزرگترین
نیروی انگیزه بخش در جهان، شور و هیجان و رضایت از کاری است که انجام
میدهید. اگر احساس کنید که پاداش تلاش خود را میگیرید انگیزهای برای کار
بیشتر به دست میآورید؛ اما اگر کاری که میکنید هرگز به قدر کافی خوب
نباشد ، زندگی، فعالیتی کسلکننده و بینشاط میشود. اشخاص موفق و مفید
اغلب به دلیل کاری که میکنند به خود امتیاز میدهند و احساس هیجان دارند.
مثبت فکر کنید.
وقتی
به کاری که از انجامش طفره رفتهاید فکر میکنید ، احتمالا ناراحت میشوید
و ترجیح میدهید کار دیگری بکنید. علتش این است که به خود پیامهای منفی
میدهید و در اثر آن خود را گناهکار و شکست خورده میبینید. میتوانید
برخورد با این افکار منفی را بیاموزید تا تحت تاثیر آنها قرار نگیرید. این
افکار را یادداشت کنید. کار بسیار مهمی است.
اجازه بدهید تکرار کنم.
علت طفرهروی شما از کار این است که درباره آن به طرزی غیرمنطقی و
غیرواقعبینانه فکر میکنید. وقتی از کاری اجتناب میکنید، همیشه درباره
چیزی خود را فریب میدهید.اگر انام کاری برایتان سخت است ، نگرش خود را
نسبت به انجام آن تغییر دهید .
اگر دلتان میخواهد دنیا تغییر کند،
شکوه و شکایت نکنید،کاری بکنید به جای این که لحظات خود را با انواع
نگرانیهای اختلالآمیز نسبت به کارهای معوق مانده بگذرانید، با این نقطه
ضعف فلاکتبار مبارزه کنید و پیوسته در لحظه حال زندگی کنید. یک فرد
عملکننده باشید، نه آرزوکننده، امیدوار یا انتقادکننده.
نگاه دقیقی به زندگی خود بیندازید.
ببینید
اگر میدانستید فقط 6 ماه دیگر زنده خواهید بود، آیا همین روشها و همین
کارها را انتخاب میکردید؟ اگر نه بهتر است کارهایی که «میخواهید» انجام
دهید، زیرا به طور نسبی هر چه دارید همین است. اگر ابدیت زمان را در نظر
بگیریم، 30 سال یا 6 ماه فرقی با هم ندارند. زندگی شما لحظهای بیش نیست و
تاخیر در هر کاری بیمعنی است.
زمان حال را با دقت بررسی کنید.
ببینید
اکنون از چه چیزی اجتناب میکنید و شروع به مقابله و مبارزه با ترس از
زندگی مثبت و سازنده کنید. به تعویق اندازی موجب نگرانی نسبت به امری در
آینده میشود و این نگرانی جانشین زمان حال شما میشود. اگر آن امر به صورت
«اکنون» در آید نگرانی نسبت به آینده طبعا باید از بین برود.
اگر
دلتان میخواهد دنیا تغییر کند، شکوه و شکایت نکنید،کاری بکنید به جای این
که لحظات خود را با انواع نگرانیهای اختلالآمیز نسبت به کارهای معوق
مانده بگذرانید، با این نقطه ضعف فلاکتبار مبارزه کنید و پیوسته در لحظه
حال زندگی کنید. یک فرد عملکننده باشید، نه آرزوکننده، امیدوار یا
انتقادکننده.
گردآوری : بخش روانشناسی بیتوته
منبع :
جام جم آنلاین
در واقع بهینه سازی وب سایت یعنی آن را طوری طراحی کنید که نزدیک ترین وضعیت را به استانداردهای موتورهای جستجو داشته باشد. موتور جستجوی گوگل 200 استاندارد برای تعیین رتبه یک سایت منتشر کرده است، آن را ببینید. این به این معنی است که تمام قسمت های وب سایت شما باید با هدف بودن در صفحه اول جستجو طراحی شود. قسمت های مختلف وب سایت شامل موارد زیر است:
لینک های داخلی– لینک داخلی به این معنی است که شما در بین متن خود لینکهایی به دیگر مقالات و صفحات دیگر وب سایتتان قرار دهید. این کار باعث میشود وقتی کاربر در حال خواندن یکی از مقالات شما است امکان منتقل شدن سریع به مقالات و صفحات دیگر را نیز داشته باشد. البته در نظر داشته باشید که در یک صفحه بیشتر از ۱۵ لینک داخلی قرار ندهید. لینک های داخلی همچنین با نام انکور تکست نیز شناخته می شوند در مورد آن بیشتر بدانید.
حضور شخصیت های سمی در اطراف شما انرژی
تان را می گیرد. اینگونه افراد می توانند روی اراده ی پیشرفت شما تأثیر
منفی داشته باشند؛ به همین دلیل کارآفرینان باید بی نهایت در اطرافیان خود
دقت کنند. سردرگمی و اضطرابی که شخصیت های سمی با خود به زندگی دیگران می
آورند موانعی هستند که می شود از آنها اجتناب کرد.
۸ شخصیت سمی که باید از زندگی خود حذف کنید
شما
نیز احتمالاً چنین افرادی را می شناسید، ممکن است کارمند یا دوستتان
باشند. هرچه زودتر آنها را از زندگی خود خارج کنید بهتر است. در ادامه شما
را با ۸ نوع شخصیت سمی آشنا می کنیم که حضورشان در زندگی شما می تواند
موفقیتتان را تحت تأثیر قرار دهد.
۱- شخصیت قضاوتگر
انسان
های قضاوتگر از هر چیز و هر کسی که سر راهشان قرار می گیرد به نحوی ایراد
می گیرند. شما ممکن است وقت بگذارید و چیزی را با جزئیات کامل و دقیق برای
آنها توضیح دهید، اما توضیحات شما از یک گوش آنها وارد و از گوش دیگر خارج
می شود. این گونه افراد پیش از آنکه توضیحات شما را بشنوند نتیجه گیری یا
بهتر بگوییم پیش داوری خود را کرده اند. شخصیت های قضاوتگر شنونده های خوبی
نیستند و در ارتباط برقرار کردن با دیگران عملکرد به شدت نامناسبی دارند.
از یک فرد قضاوتگر توصیه یا بازخور خواستن، یک اتلاف وقت به تمام معناست.
۲- شخصیت حسود
زندگی
کارآفرینی می تواند بالا و پایین های بسیاری داشته باشد. داشتن کسانی که
بتوانند هنگام دشواری ها شما را حمایت کنند از اهمیت زیادی برخوردار است.
اما داشتن کسانی که هنگام پیروزی ها و موفقیت ها به شما تبریک بگوید و
تشویقتان کند نیز به همان اندازه مهم است. شخصیت های حسود هیچوقت از موفقیت
شما خوشحال نمی شوند. آنها حس می کنند تمام موفقیت ها باید فقط به خودشان
برسد.
۳- شخصیت کنترل گر
شخصیت
های کنترل گر هیچ وقت دوست ندارند به حرف کسی گوش دهند، مجبور هم نیستند،
چون به خیال خود همه چیز را بلد هستند و می دانند بهترین راه انجام هر کاری
کدام است. چنین افرادی در زندگی شخصی مایه ی دردسر هستند، اما کار کردن با
آنها در محیط کار یک کابوس تمام عیار است. یک کسب و کار موفق به اعضایی
نیاز دارد که به دستورالعمل ها گوش دهند و به آنها عمل کنند. اگر شما هم در
تیم خود از این دست افراد خودمحور و سلطه جو دارید ممکن است با مشکل «چند
آشپز و آش شور» مواجه شوید.
شخصیت های سمی می توانند روی اراده ی پیشرفت شما تأثیر منفی داشته باشند
۴- شخصیت متکبر
اعتماد
به نفس را با غرور و تکبر اشتباه نگیرید؛ انسان های با اعتماد به نفس
الهام بخش دیگران می شوند، در حالی که افراد متکبر و مغرور دیگران را آزار
می دهند. کسانی که روحیه ی خود بزرگ بینی دارند احساس می کنند از اطرافیان
خود بهتر و برتر هستند. این موضوع در بافتار زندگی شخصی می تواند آزار
دهنده باشد، در حالی که در موقعیت حرفه ای می تواند فضای معذب کننده ای به
وجود بیاورد.
۵- شخصیت قربانی
شخصیت
هایی که مدام خود را قربانی شرایط جلوه می دهند، همیشه اشتباهات خود را
توجیه می کنند و انگشت اتهام را به سمت دیگران نشانه می گیرند. این شخصیت
ها نمونه ای از سمی ترین افرادی محسوب می شوند که می توانید در کنار خود
داشته باشید. آنها هیچ گاه مسئولیت اشتباهات خود را به عهده نمی گیرند و
همیشه دیگران را مقصر می دانند. این عادت در محیط کار باعث می شود دیگران
نیز برای تبرئه ی خود از اتهام وارده، شروع به متهم کردن دیگران کنند و این
روند همینطور ادامه پیدا می کند و به این ترتیب خیلی سریع جو عمومی محیط
مسموم می شود. آنها را از کسب و کار خود خارج کنید تا از چنین دردسر بزرگی
در امان بمانید.
۶- شخصیت منفی باف
کسانی
که همیشه به جنبه ی منفی ماجرا نگاه می کنند و افکار منفی نگرانه دارند،
بلافاصله انرژی مثبت و سازنده را از شما می گیرند. آنها تنها با خراب کردن
روحیه ی تک تک اطرافیان خود احساس رضایت پیدا می کنند. شما هیچ وقت از دهان
چنین فردی حمایت یا تشویق نخواهید شنید. شخصیت های منفی نگر ارزش تمام
ایده های شما را زیر سؤال می برند و به جای حمایت و تمرکز روی فرصت ها و
پتانسیل موفقیت، تمام مسیر های احتمالی شکست را به رختان می کشند. آنها هر
جا که باشند، انرژی خوب محیط را از بین می برند.
۷- شخصیت دروغگو
هر
کسی برای رسیدن به موفقیت باید اطراف خود را با انسان های موفقی پر کند که
به آنها اعتماد داشته باشد و بتواند روی آنها حساب کند. شما نمی توانید به
افراد دروغگو اعتماد کنید و حساب کردن روی آنها نیز امکانپذیر به نظر نمی
رسد، چون هیچ وقت نمی توان گفت راست می گویند یا دروغ. این عدم اطمینان، به
سرعت شما را فرسوده می کند. دروغگو ها را از زندگی خود حذف کنید تا مجبور
نباشید مدام به این فکر کنید که به شما راست می گویند یا دروغ.
۸- شخصیت سخن چین
افراد
به این دلیل پشت سر دیگران شایعه پراکنی می کنند که خودشان احساس ضعف
دارند. آنها نمی دانند وقتی حقایق کمی پیچیده می شوند چطور باید حقیقت را
از حدسیات جدا کرد. به این ترتیب اطلاعات غلط در اختیار دیگران قرار می
دهند و با این کار احساسات خیلی ها را جریحه دار می کنند و باعث بروز دشمنی
می شوند. حضور این دسته از افراد در کسب و کار شما می تواند بسیار مخرب
باشد. تعداد آنها مثل سرطان به سرعت در فضای شرکت رشد می کند و محیطی منفی
به وجود می آورد.
اگر هر کدام از این موارد به نظرتان آشنا می آید
احتمالاً در اطرافیانتان شخصیتی سمی وجود دارد. شما باید به فکر حذف آنها
از معادله ی زندگی خود باشید. این کار به شما اجازه می دهد ۱۰۰ درصد تمرکز
خود را روی رسیدن به اهدافتان نگه دارید؛ بدون آنکه لازم باشد حواستان به
چیز دیگری منحرف شود.
منبع : دیجیاتو
مادر خانه بودن و
در خانه ماندن در اغلب موارد بسیار سخت است مگر این که شما راه و روش خوبی
برای پر کردن زمان تان داشته باشید. درغیر این صورت این کار بسیار استرس
آفرین و خسته کننده خواهد بود. باید به یاد داشته باشید که برای مفیدتر
بودن، لازم است انگیزه های قوی خود را حفظ کنید. در این صورت برای انجام
کارهایی که به شما نشاط می بخشد، زمان بیشتری داشته باشید. این رویکرد به
شما کمک خواهد کرد تمام کارهای خود را با راندمان بالاتری انجام دهید.
بیایید به تعدادی از راه کارهایی که بهره وری شما را افزایش خواهدداد و شما
را به یک مادر شادتر تبدیل خواهد کرد، نگاهی بیندازیم.
۱- زودتر از خواب بیدار شوید
اگر
شما می خواهید روز پربارتری داشته باشید، باید کمی زودتر از خواب بیدار
شوید. به این ترتیب، مطمئنا شما زمان بیشتری برای خودتان خواهید داشت. از
این زمان برای دوش گرفتن، استراحت کردن و آماده شدن برای یک روز سخت
استفاده کنید. علاوه بر این، برای همه ما این اتفاق رخ داده است که
بلافاصله زمانی که می خواهیم کارهای روزانه را شروع کنیم، خواب مان می
گیرد.
این واقعا استرس زا و خسته کننده است. وقتی شما زودتر از خواب
بیدار شوید، زمانی برای نوشیدن چای به تنهایی در محیطی آرام، در حالی که
فرزندان تان هنوز خواب هستند، دارید و بعد از آن بدون هیچ استرسی فرزندان
تان را راهی مدرسه خواهید کرد. این کار را امتحان کنید. بعد از آن به زودی
خواهید فهمید که حال و هوای بهتری خواهید داشت و تمام کارهای روزانه برای
شما آسان تر به نظر خواهند رسید.
۲- خودتان را برای یک روز آماده کنید
مادران
خانه دار، وظایف بسیاری را برعهده دارند و برخلاف نظر معمول، آن ها همیشه
مشغول هستند. وقتی شما برای مدیریت تمام وظایف خود تلاش می کنید، تقریبا
هیچ زمانی برای رسیدگی به سر و وضع تان ندارید. با این حال، همیشه راه حلی
وجود دارد. کرم مرطوب کننده ای خریداری کنید که پوست تان را سالم نگه دارد.
با استفاده از محصولات باکیفیت مطمئن خواهید بود که مواد آرایشی اثرات
منفی بر پوست شما ندارد. صبح ها به صورت تان برسید و مطمئنا این کار احساس
بهتری در شما ایجاد خواهد کرد و اعتماد به نفس شما را افزایش خواهدداد.
۳- صبح ها ورزش کنید
فعالیت
بدنی بسیار مهم است، چرا که به عنوان یک مادر خانه دار شما بیشتر زمان تان
را در حالت ایستاده یا راه رفتن می گذرانید. کلاس رفتن وقت زیادی از شما
می گیرد زیرا زمان زیادی در راه تلف خواهید کرد که از آن برای انجام
کارهایی مثل ورزش کردن می توانید استفاده کنید. زمانی که از خواب بیدار می
شوید، کمی ورزش های کششی انجام دهید و بدن خود را برای یک روز شلوغ و پرکار
آمده کنید.
اگر یوگا تمرین می کنید، چند جلسه سر کلاس بروید و حرکت
های خاص آن را یاد بگیرید و بعد از آن در خانه به تنهایی حرکات آن را
انجام دهید. این کار زمان زیادی برای شما صرفه جویی می کند و به شما کمک می
کند خودتان را برای یک روز پرکار آماده کنید.
۴- از کمک گرفتن از دیگران خجالت نکشید
تمام
مادران مجبور هستند که لباس های خانه را بشویند، غذا آماده کنند، لباس ها
را اتو بزنند، ظرف ها را بشویند، در انجام تکالیف به کودکان شان کمک کنند و
آن ها را به زمین بازی ببرند. این کارها ممکن است همه در یک روز جمع شوند؛
زمانی که این اتفاق رخ می دهد، آرام بمانید و از یک پرستار بچه یا یک
خدمتکار کمک بگیرید، آن ها در انجام این کارها شما را کمک خواهند کرد. مادر
بودن در واقع یک مشغله تمام وقت است، پس چرا نباید برای انجام بخشی از کار
خود از دیگران کمک بگیرید؟
۵- برای خود وبلاگی درست کنید
این
که متوجه این باشید که تنها نیستید، بسیار مهم است. شما می توانید تجارب
خود را با سایر مادران به اشتراک بگذارید و برای این کار می توانید برای
خود وبلاگی درست کنید. شما می توانید در رابطه با موضوعات مهم مطلب بنویسید
و تجارب خود را به سایر مادران خانه دار منتقل کرده و تجارب شان را
بگیرید.
تعدادی از راهکارها بهره وری شما را افزایش خواهدداد و شما را به یک مادر شادتر تبدیل خواهد کرد
۶ -به دنبال حراجی ها باشید
صرفه
جویی در هزینه ها معمولا بسیار سخت است و بسیاری از مردم راه و روش این
کار را نمی دانند. یکی از بهترین راه ها برای این کار، خرید از حراجی ها
است. با خرید از حراجی ها از میزان پولی که صرفه جویی خواهید کرد، شگفت زده
خواهید شد. این کار به شما پول بسیار زیادی نمی دهد ولی به شما کمک خواهد
کرد که به میزان مورد نیاز صرفه جویی کنید.
۷ -به بچه ها کارهای روزانه را آموزش دهید
اگر
فرزندان تان به اندازه کافی برای انجام کارهای روزانه خانه بزرگ شده اند،
بهتر است کارهای سبک از قبیل گردگیری را به جای نشستن پای کامپیوتر به آن
ها بسپارید. آن ها باید از نزدیک لمس کنند که شما در طول روز چه کارهایی
انجام می دهید و این کارها آن طور که به نظر می رسند، آسان نیستند.
اگر
می خواهید به آن ها مسئولیت پذیر بودن را یاد دهید، می توانید قوانین
جدیدی در خانه وضع کنید؛ مثلا این که هر کس در خانه اتاق خود را تمیز کند.
این کار را در صورتی انجام دهید که فرزندان تان به اندازه کافی برای
غبارگیری و مرتب کردن خانه بزرگ شده باشند و در غیر این صورت تنها به آنها
یاد دهید که چگونه اسباب بازی های خود را سر جای خود قرار دهد.
۸ -به کلاس های گروهی بپیوندید
اگر
شما یک نوزاد یا کودک نوپا دارید، بهترین راه برای شما و کودکتان، معاشرت
با دیگران و ثبت نام در برخی کلاس هاست. به این ترتیب کودک شما چگونه بازی
کردن با سایر کودکان را یاد خواهد گرفت و شما نیز با مادران دیگری معاشرت
خواهید داشت و در این معاشرت ها تجارب بسیاری از سایر مادرها کسب خواهید
کرد و برای هر موقعیتی آماده خواهید شد.
۹ -زمانی را برای چرت زدن تعیین کنید
کودکان
نوپا اغلب قوانینی را که شما در رابطه با زمان چرت زدن وضع کرده اید، در
نظر نمی گیرند و دوست دارند هر زمانی که باب میل شان هست، بخوابند. برای
این که قادر باشید استراحت کنید، به آن ها یاد بدهید در زمانی خاص بخوابند.
۱۰- به کودکان خود یاد دهید مستقل بازی کنند
نیازی
نیست که شما همواره با کودکان خود بازی کنید. اگر به آن ها یاد دهید که به
صورت مستقل از شما بازی کنند، به زودی فرزندان تان خلاق تر خواهند بود و
شما زمان بیشتری برای انجام سایر فعالیت های خود خواهید داشت.
۱۱- برنامه ای برای خود درست کنید
اگر
شما در سازمان دهی زمان خود مشکل دارید، تلاش کنید یک برنامه خوب بنویسید.
این برنامه به شما کمک خواهد کرد تمام کارهای تان را به موقع انجام دهید و
از سوی دیگر این کار زمان آزاد زیادی در اختیار شما قرار خواهد داد.
سازمان دهی بهتر شما بهره وری کارتان را افزایش خواهد داد.
منبع : ماهنامه همشهری تندرستی
«آیا تابحال برای فکر کردن مکث کردهاید و بعد یادتان برود که دوباره شروع کنید؟» -- Winnie the Pooh
«دنیایی که درست کردهایم محصولی از افکار ما هستند؛ بدون تغییر افکارمان نمیتوانیم دنیا را تغییر دهیم.» -- آلبرت انیشتین
وقتی
جوانتر بودم تصور میکردم که از زمانهای قدیم فکر کردن بهترین چیز بوده
است. به همین دلیل فکر کردم. فکر کردم و فکر کردم. و بعد کمی بیشتر فکر
کردم. اینکار تاثیرات عالی و مثبتی برایم داشت، مثلاً باعث شد نمرات بسیار
خوبی در مدرسه بگیرم.
اما از طرف دیگر، این فکر کردن اسیرم کرده بود
و به طرق مختلف محدودم میکرد. یکی از بزرگترین بینشهایی که در سالهای
اخیر به دست آوردم این است که طریقه فکر کردن جنبههای مثبت و منفی مختلفی
دارد. به همین دلیل اینکه یاد بگیرم چطور از فکر کردن به طریق بهتری
استفاده کنم تمرکز اصلی زندگیم شد و بعد فهمیدم که مفیدترین کاری بوده که
کردهام.
شاید به نظرتان کمی مبهم بیاید به همین دلیل چند نکته از باهوشترین آدمهای تاریخ را برایتان مینویسم.
۱. شما همانی هستید که فکر میکنید.
«همان که فکر میکنید میشوید.» -- بروس لی
درک کردن این برای شروع به مفیدتر فکر کردن لازم است.
این شاید پایهایترین نکته برای بهتر
فکر کردن باشد. به فکرهایی که امروز داشتید فکر کنید. این فکرها درمورد
شما چه میگوید؟ در مورد زندگیتان؟ و با برنامههایی که برای زندگیتان
دارید و تصویری که از خودتان ساختهاید چه همخوانی دارد؟
فراموش کردن این نکته مهم در زندگی
روزمره خیلی ساده است. خیلی راحت ممکن است فکرتان از باورهایی که درمورد
خودتان دارید و اهدافتان منحرف شود. یادآوری مداوم این نکته میتواند
کمکتان کند دوباره به مسیر اصلی برگردید.
۲. فکر کردن جا و مکان دارد.
«برای فکر کردن وقت بگذارید؛ اما وقتی نوبت عمل کردن میرسد، دست از فکر کردن بردارید و وارد عمل شوید.» -- ناپلئون بناپارت
فکر
کردن جای خود را دارد. اما هیچوقت نمیتواند جایگزین عمل کردن شود. ممکن
است تصور کنید که اگر زیاد به چیزی فکر کنید آنوقت میتوانید راهحل خوبی
برای آن پیدا کنید یا بدون اینکه کاری کرده باشید به چیزی که میخواهید
برسید.
اما اینطور نیست. بدون اینکه وارد عمل شوید به هیچ چیزی که
میخواهید نمیرسید. البته فکر کردن هیچوقت به اندازه قدم برداشتن و وارد
عمل شدن ترسناک نیست. به همین دلیل به جایی تبدیل میشود که برای پنهان
کردن خودتان از این ترس به آن پناه میبرید. بااینکه در عمق وجودتان
میدانید که آنچه که واقعاً به آن نیاز دارید و میخواهید با بلند شدن و
اقدام کردن به دست میآید.
۳. ذهنتان میتواند به یک زندان تبدیل شود.
«آدمها زندانی سرنوشت نیستند، زندانی افکار خودشان هستند.» -- فرانکلین دی رزولت
«هیچ چیز خوب یا بد نیست، فکر شما آن را خوب یا بد میکند.» -- ویلیام شکسپیر
«افراد
دوستداشتنی در دنیایی دوستداشتنی زندگی میکنند. افراد متخاصم در دنیایی
متخاصم زندگی میکنند. دنیای شما همان است که هستید.» -- وین دایر
فکر کردن همیشه آنطور که باید باشد نیست.
چیزی
که درمورد خودتان و جهان باور دارید همان چیزی است که میبینید و پیدا
میکنید. اما یک مشکل بزرگ وجود دارد: وقتی در سلول زندان خودتان هستید
نمیتوانید آن را ببینید. فکر میکنید که باورهایتان و چیزی که میبینید
واقعیت است اما این فقط یک نگرش است.
به همین دلیل باید کمی
باورهایتان را سست کرده و سعی کنید یک دیدگاه جدید را امتحان کنید تا
بتوانید در دنیایتان تغییری ایجاد کنید. خیلی راحت ممکن است در دام این فکر
بیفتید: «اگر سند و مدرکی برای درست بودن این پیدا کردم آنوقت در دنیایم
تغییر ایجاد میکنم.»
چنین منطق و استدلالی موثر نخواهد بود چون فقط
یک تئوری است و از دیدگاه خودتان به آن نگاه شده است. ذهن شما نمیگذارد
چیزهایی که با اعتقادات کنونیتان همخوانی ندارد را ببینید. یا ممکن است آن
را چیز پوچی ببینید که مثلاً برای بقیه موثر است اما به درد شما نمیخورد.
ذهن شما میخواهد نگرش شما را به دنیا ثابت نگه دارد.
به نظر من
بهتر است به چیزی فکر کنید که برایتان مفیدتر است. درست است، ممکن است
شواهد و مدارک زیادی در دنیا ببینید که ثابت میکند تفکر منفی کنونیتان
واقعیت دارد. اما فکر نمیکنید یک نگرش مثبت برای شادی و موفقیتتان بهتر
خواهد بود؟
۴. ما مخلوقاتی احساسی هستیم.
«آدمها
به اشتباه تصور میکنند که فکر کردنشان در سرشان اتفاق میافتد؛ این کار
در واقع در قلب صورت میگیرد که اول کار نتیجه را به شما دیکته میکند و
بعد به سر فرمان میدهد که منطق لازم برای دفاع از آن را فراهم کند.» --
آنتونی دو مِلو
«در برخورد با آدمها یادتان باشد با مخلوقات منطقی روبهرو نیستید، بلکه با مخلوقاتی احساسی روبرواید.» -- دیل کارنگی
وسوسهانگیز است که فکر کنید کنترل کامل روی زندگیتان دارید و کسی هستید که با فکر و منطقش همه اتفاقات زندگیاش را کنترل میکند.
احساسات
شما نقش بسیار مهمی در زندگیتان ایفا میکنند. البته همه دوست دارند که
خودشان را باهوش بدانند اما ذهن هم عاشق این است که تصور کند همه چیز در
کنترل مطلق اوست.
این تصور که کارهایی که میکنیم معمولاً واکنشی
احساسی به چیزی است که برایمان اتفاق افتاده و بعد آن را با منطقمان توجیه
کردهایم به آن اندازه جذاب نیست. نفس شما این فکر را دوست ندارد. چنین
تئوریهایی باعث میشود تصور کنیم مثل حیوانات هستیم و به دنبال غرایزمان
میرویم.
کمی هم ناامیدکننده است اما به نظر من خیلی مهم است که این
را همیشه به خاطر داشته باشید. با این روش دیگر کورکورانه چیزی که مغزتان
میگوید را اطاعت نمیکنید. نسبت به احساساتتان (و احساسات دیگران) حساستر
میشوید. بنابراین میتوانید تصمیماتتان را بر مبنای آنچه بیشتر به نفعتان
است بگیرید نه برمبنای مثلاً ترس قدیمی که داشتهاید.
کلمات و افکار در زندگی ما اهمیت دارند. اما قدرت و اهمیت احساسات را نادیده نگیرید.
به خودتان فکر کنید و بگذارید دیگران هم از امتیاز اینکار بهرهمند باشند
۵. به خودتان فکر کنید.
در این مقاله ما دوازده راهکار آورده ایم که به شما کمک می کنند، در هر شغلی هستید و در محیطی که کار می کنید ، شاد باشید و در عین حال پیشرفت هم بکنید.
بی انگیزگی، خستگی یا حتی استرس... از
جمله سختی ها یا مشکلاتی هستند که گریبان بیشتر کارمندان را گرفته است.
این علائم اغلب پشت سوالاتی همچون-"چرا من این کار را انجام می
دهم؟"-،-"آیا من در جامعه نقش مفیدی دارم؟-و... پنهان شده است. پاسخ های که
ما به این سوالات می دهیم، به نظر درست می رسند اما در باطن ممکن است
نادرست باشند و در نتیجه کیفیت زندگی را پایین می آورند. در این مقاله ما
دوازده راهکار آورده ایم که به شما کمک می کنند، در هر شغلی هستید و در
محیطی که کار می کنید ، شاد باشید و در عین حال پیشرفت هم بکنید.
1-به منظور موفق شدن،علت نارضایتی تان را در خودتان جستجو کنید.
به
منظور تغییر روحیه، قبل از هر چیز باید علت نارضایتی خودتان را بفهمید.
پیدا کردن راه حل برای مشکلی که به خوبی شناخته شده نیست، بسیار دشوار است.
از خودتان بپرسید که چه چیزی را در موقعیت کاری حالتان دوست ندارید. آیا
مشکل در درآمدتان است یا نوع کارتان؟ شما می توانید با شناخت موانع و با
قرار دادن آن ها در کنار اولویت هایتان، وخامت اوضاع را بررسی و قضاوت
کنید. بعد از انجام دادن این بررسی، پیدا کردن راه حل و اجرا ساختن آن راحت
تر می شود. شاید راه حل تغییر شغل، تصمیم گیری در مورد مسئولیت های جدید
باشد؛ حتی احتمال دارد ناچار شوید محل کارتان را عوض کنید.
2. برای خودتان هدف تعیین کنید.
از
خودتان بپرسید که در چه زمینه و حرفه ای می توانید، مفید باشید. این مساله
روز به روز اهمیت بیشتری در زندگی روزانه ما پیدا کرده است. اینکه حرفه ما
با اهداف ما همخوانی داشته باشند بر میزان درآمد و موقعیت شغلی مقدم است.
بسیار اهمیت دارد که کاری که انجام می دهیم برای ما لذت بخش باشد و فقط در
این صورت است که ما می توانیم در حرفه خود موفق باشیم. بنابراین ضروری است
که موقعیت کاری اکنون شما با ارزش های شما سازگار باشد. اگر شغلتان این
شرایط را ندارد،چه کاری برای سازگار کردن آن با خواسته هایتان می توانید
انجام دهید؟ همیشه راهی برای تغییر اوضاع وجود دارد، حتی اگر به معنای
تغییر شغل و زمینه کاری شما باشد.
3. در زمینه حرفه خود آموزش ببینید تا پیشرفت کنید.
آموزش
یکی از راه های ارتقای وضعیت شغلی است. اگر احساس می کنید مدتی است که در
یک سطح مانده اید و پیشرفت نمی کنید، مهارت های جدیدی بیاموزید و به سمت
پیشرفت و ارتقای شغلی گام بردارید.بعد از چند سال باقی ماندن در یک
پست،تغییر ایجاد کردن اجتناب ناپذیر است. این به شما بستگی دارد که کمی همت
کنید و تخصص و تجزیه خود را بهبود ببخشید.
4. حرفه خودتان را به صورت تخصصی آموزش دهید.
آموزش
صحیح در زمینه های ما ، می تواند به شکوفایی کاری را به ارمغان بیاورد. در
نتیجه در حرفه خود متخصص می شویم. از طرفی یک متخصص می تواند دانش خود را
به دیگران نیز منتقل کند. این رویکرد بسیار پر ارزش، می تواند ارتقای شغلی
شما را به همراه داشته باشد: به این طریق شما می توانید با دیدگاه های
مختلف ( حتی از طریق کارآموزی که در حال آموزش است ) در رابطه به شغلتان
آشنا شوید.
از طرفی در هنگام آموزش دادن، به جنبه های مختلف کارتان
مسلط تر می شوید. اغلب موسسات فقط کمی از تجربه های پیشکسوتان در زمینه
آموزش استفاده می کنند؛ در حالیکه آن ها آموزگاران عالی برای کارمندان
هستند. اگر از انجام دادن حرفه خود خسته شده اید، به استقبال این چالش
بروید و سعی کنید کارتان را به دیگران آموزش بدهید؛ آنچه که علاقه شما را
نسبت به حرفه تان دوباره برخواهد گرداند.
5. خودتان لحظاتی لذت بخش را در کارتان خلق کنید.
بندرت
پیش می آید که ما فقط کارهای مورد علاقه مان را در حرفه خود انجام دهیم.
اگر وظایف شما خسته کننده هستند، با این حال شما مختارید که وقت های آزاد
خود را مدیریت کنید. شما می توانید زمان هایی را به انجام دادن کارهای مورد
علاقه تان اختصاص بدهید. اگر فردی شصت درصد از زمانش را احساس مثبت و چهل
درصد احساس منفی داشته باشد، انسانی شاد در نظر گرفته می شود. شما باید
تقویم و برنامه کاری خودتان را طوری تنظیم که بین لحظات شاد و غیر شادتان
تعادل برقرار باشد.
6. روابط خود را با دیگران بهبود ببخشید.
زندگی
شغلی معمولا آشنایی با افراد مختلفی را در محیط کار برای شما به همراه
دارد. روابطتان را با همکارتان بهبود ببخشید و محیطی شاد و پر انگیزه برای
ادامه فعالیت خلق کنید. به حرفهای همکاران خود گوش بدهید و با آن ها صحبت
کنید. یک محیط دوستانه احساسات مثبتی را در شما ایجاد می کند. اما دقت کنید
که تا چه حد به همکاران خود نزدیک می شوید. سعی کنید روابط را در حدی
نگهدارید که به استقلال شما ضربه وارد نشود.
در زمینه حرفه خود آموزش ببینید تا پیشرفت کنید
7. نپذیرید که همیشه اوضاع بر وفق مراد ما نیست.
رضایت
شغلی همچنین به این معناست که بپذیریم اوضاع همیشه مطابق میل ما پیش نمی
رود. لازم است که انتخاب و واقع نگر باشید. از خودتان بپرسید که بین درآمد،
منافع کاری، شرایط کاری و جو بین همکاران و ... کدام یک برایتان از همه
مهمتر است. بعد از این بررسی در خواهید یافت که اوضاع آنچنان که شما فکر می
کردید، هم بد نیست.
با وجود این اگر به این نتیجه رسید که موقعیت
شغلی تان به هیچ عنوان به نیازهای شما پاسخ نمی گوید، می توانید به عوض
کردن حرفه تان نیز بیاندیشید. در نظر داشته باشید که قرار نیست فقط در محیط
کارتان پیشرفت کنید. بسیاری از احساسات مثبت ما از محیط غیر کاری نشات می
گیرند. به جای غر زدن درباره سختی کارتان، تمرکزتان را بر روی این بگذارید
که بعد از تمام شدن کارتان و در آخر هفته ها چه لحظات شادی در انتظار
شماست.
8. به خودتان احترام بگذارید.
ترس
از ناامیدی، ترس از کارفرما یا هر تر س دیگری در محیط کار سبب می شود که
بخواهید از درگیری اجتناب کنید و هرگز نخواهید به همکارانتان یا مشتری ها
"نه" بگویید. بنابراین در زیر خروارها کار فرو می ریزید و به جایی می رسید
که وظایفی را انجام دهید که هیچ علاقه ای به آن ها ندارید. هر چه بیشتر به
دنبال راضی کردن دیگران باشید بیشتر شکست می خورید. مراقب این باشید که این
نوع رابطه خطرناک است. شما باید به خودتان احترام بگذارید و گاهی به
دیگران "نه" بگویید. اگر با توجیه، استدلال و منطقی خواسته دیگران را رد
کنید، هیچکس از شما ناراحت یا عصبانی نمی شود.
9. به دنبال تنوع و نوآوری در کارتان باشید.
هر
گاه کار شما سنگین شود، خستگی در انتظارتان خواهد بود. اگر علاقه ای به
پیشرفت ندارید و دائما کارهای تکراری انجام می دهید، شاید زمان آن فرا
رسیده که با چالش های جدید روبرو شوید. البته این مساله لزوما به این معنا
نیست که محل کار خود را عوض کنید. شما می توانید با ما فوق خودتان صحبت
کنید یا به کارگزینی مراجعه و خواسته خود را در جهت پیشرفت و تغییر مطرح
کنید.
گاه تغییراتی ساده و کوچکی همچون تغییر نوع وسیله نقلیه ای که
برای آمدن به محل کار استفاده می کنید ، تغییر عادات کاری، می تواند
یکنواختی بوجود آمده در زندگیتان را از بین ببرند. بیشتر فعالیت کنید و به
دنبال گرفتن پرونده های جدید و روبرو شدن با چالش های جدید باشید. تنوع در
کار، توجه شما را بیشتر می کند و باعث می شود با علاقه بیشتری کار کنید.
10. خانواده و دوستان خود را فراموش نکنید.
حتی
اگر در کارتان موفق هستید، ضروری است که با زندگی خصوصی موفقی همراه باشد.
فراموش نکنید که شغل فقط ابزاری برای گذران زندگی است و نه تمام آن. تعادل
به این دو به شما کمک می کند همواره در مسیر پیشرفت گام بردارید و در
نتیجه هر گاه در شغل تان پیشرفت کنید بر زندگی تان اثر مثبت دارد و بلعکس.
حداقل
هفته ای یک یا دو بار کمی زودتر محل کار خود را ترک کنید و با خانواده و
دوستان خود به تفریح بپردازید. این کار به شما کمک می کند از استرس های
روزمره رها شوید. گاهی بعد از یک دوره کاری سخت، مسافرتی کوتاه دو یا سه
روزه در پایان هفته می تواند، آرامش بخش باشد این فقط یک پاداش ساده است.
11. روح سالم در بدن سالم است.
برای
موفقیت و پیشرفت، داشتن سلامت جسمی و روحی ضروری است. در شرایط سخت کاری و
فکری، ورزش کمک می کند که اکسیژن کافی به مغز برسد. ساعات منظم خواب،
تغذیه مناسب نیز در آرامش و شادی شما ضروری هستند. به تغذیه خودتان در محل
کار بیشتر دقت کنید. مصرف قهوه برای بیدار ماندن می تواند برای سلامت شما
بسیار مضر باشد.
12. تمامی احتمالات و گزینه ها را در نظر بگیرید.
گاهی
تنها راه شاد بودن و راضی بودن شما از شغلتان، تغییر محل کارتان است.
روابط پیچیده با مافوق، مورد علاقه نبودن وظایف شغلی یا درآمد پایین،
نارضایتی شما را به همراه دارند و گاه شرایط طوری پیش می روند که امکان
تغییر آن ها وجود ندارد. زمانی که متوجه شوید نمی توانید کاری برای بهتر
کردن اوضاع انجام دهید، آخرین راه حل باقیمانده ،عوض کردن محل کارتان است.
شاید این کار با دوره ای از بیکاری همراه باشد، اما مطمئنا از فرسودگی شغلی
بهتر است. نگران نباشید، شرایط می تواند تغییر کند و شما حرفه مورد علاقه
تان را خواهید یافت. کافیست به این مساله ایمان داشته باشید.
منبع : ماهنامه دنیای سلامت
کارآفرینی از بسیاری جهات رسیدن به استقلال است. شما رئیسی نخواهید داشت. هیچ ناظر و همکاری روی برنامه ی کاری و موفقیت هایتان نظارت نخواهد کرد. در عوض سرنوشتتان در دستان خودتان خواهد بود و برای تمام کارهایی که خواهید کرد تنها به خودتان پاسخگو خواهید بود. با این وجود این استقلال می تواند مایه ی دردسر هم باشد. در حقیقت با اینکه کارآفرینی فعالیتی مستقل محسوب می شود، موفق ترین کارآفرینان دنیا بدون کمک اطرافیان خود نمی توانستند به جایگاه فعلی خود برسند. شما به عنوان کار آفرین خودتان تصمیم می گیرید و مسیرتان را انتخاب می کنید، اما اگر می خواهید به نهایت اثربخشی و اثرگذاری ممکن خود برسید، باید روی کمک این چند نفر حساب کنید.
5 نمونه از کسانی که برای موفقیت در مسیر کارآفرینی باید در کنار خود داشته باشید
1- یک راهنمای مورد ستایش
راهنما
ها منابع جدایی ناپذیر کارآفرینان محسوب می شوند، مخصوصاً اگر برای اولین
بار است که کسب و کاری راه می اندازید. اغلب کارآفرینان دنیای کسب و کار در
گذشته کسب و کار های متعددی داشته اند، اشتباهات بیشتری مرتکب شده اند و
بیش از آنچه تصورش را بکنید درس گرفته اند. راهنمای شما در کسب و کار به
شما توصیه های ارزشمندی خواهد کرد و هر جا احتیاج داشتید، بینش و راهنمایی
های لازم را در اختیار شما قرار خواهد داد. آنها از طرف دیگر ارتباطات و
منابعی دارند که می توانید هنگام بنا کردن زیرساخت های کسب و کار خود از
آنها بهره مند شوید. حتماً راهنمایی پیدا کنید که مورد ستایش شماست و به او
اعتماد دارید. اگر چنین کسی را در اختیار دارید، می تواند سال ها شما را
در مسیر درست هدایت کند. اما اگر برای پیدا کردن راهنمایی مناسب برای کسب و
کار خود دچار مشکل هستید، در شبکه های اجتماعی به دنبال کارآفرینان
پرسابقه ی صنعت و منطقه ی خود بگردید. می توانید شرکت در جلسات شبکه سازی و
صحبت کردن با کسانی که با آنها مواجه می شوید را نیز امتحان کنید.
2- شرکایی قابل احترام
برای
مدیریت کسب و کار خود چه به دنبال مدل شراکتی باشید و چه به دنبال پیدا
کردن کسب و کار های دیگری که بتوانید از نیرویشان بهره بگیرید، پیدا کردن
شرکایی قابل احترام برای بالا بردن شانس موفقیتتان به عنوان یک کارآفرین
اهمیتی حیاتی دارد. شراکت کسب و کار اگر بر مبنای احترام متقابل شکل بگیرد،
احتمال تسلیم شدن در برابر نقطه ضعف های معمول کار مثل اختلاف نظر، سوء
استفاده و یا خودخواهی کاهش خواهد یافت. پیدا کردن شرکای خوب آسان نیست،
اما اگر می خواهید پتانسیل خود را به حد اکثر برسانید، این کار از اهمیت
زیادی برخوردار است. بنابراین برای این کار عجله نکنید، از زمان نهایت
استفاده را ببرید و منتظر بهترین گزینه باشید.
راهنما ها منابع جدایی ناپذیر کارآفرینان محسوب می شوند
3- کارمندانی قابل اعتماد
یک
کسب و کار تنها با رهبری به جایی نخواهد رسید. شما باید شبکه ای از
کارمندان قابل اعتماد و متعهد داشته باشید تا در اجرای مسئولیت های عملیاتی
روزانه ی شرکت به شما کمک کنند. آنها قرار است به عنوان وسیله ی رهنمود
های شما عمل کنند، بنابراین باید اطمینان داشته باشید از پس وظایفی که به
آنها محول می کنید بر می آیند و در صورت عدم توانایی، حد اقل این موضوع را
با شما در میان می گذارند. برای کمک به خلق فضایی که به صورت طبیعی کارکنان
قابل اعتمادی که به آنها احتیاج دارید را جذب خود کند، معیار های واضحی
برای فرهنگ شرکت خود تعیین کنید و به ویژه در فرایند مصاحبه دقت زیادی به
خرج دهید. در انتخاب خود شخصیت فوق العاده و صداقت واقعی را بر سابقه ی
درخشان و طولانی و یا پیشینه ی تحصیلی چشمگیر ارجحیت دهید.
4- دوستانی که برایشان وقت بگذارید
دوستان
شما بیش از آنچه تصورش را می کنید شما را در مسیر کارآفرینی یاری می دهند،
اما فقط در صورتی که شما اجازه ی این کار را به آنها بدهید. وقتی به عنوان
یک کارآفرین وارد گود شوید، به راحتی ممکن است روابط شخصی خود را فدای
ساعات کاری طولانی و هفت روز هفته کار کردن کنید. تلاش برای موفقیت شما
لازم است، اما باید میان کار و استراحت خط مشخصی بکشید و برای خودتان نیز
وقت بگذارید. با حفظ تعادل بهتر میان کار و زندگی، از زمان خود به عنوان یک
کارآفرین لذت بسیار بیشتری خواهید برد و تصمیمات بهتری خواهید گرفت.
دوستان خوب به پا گرفتن شما کمک خواهند کرد و نمی گذارند خودتان را با کار
از پای در بیاورید.
5- خانواده ای که از شما حمایت کنند
به
عنوان آخرین مورد، هیچگاه قدرت و اهمیت خانواده را از یاد نبرید. آنها حتی
پیش از آنکه کسب و کار خود را به راه بیندازید پشتیبان شما بوده اند، حالا
نیز پشتیبان شما هستند و فارغ از موفقیت یا شکست شما در آینده از شما
حمایت خواهند کرد.
از در میان گذاشتن مشکلات، ترس ها،
نگرانی ها و چالش های خود با آنان نترسید. نگه داشتن این مسائل در خود می
تواند استرس بیشتری به شما وارد کند و شما را از خانواده تان دورتر کند. به
صورت منظم زمانی را برای گذراندن در کنار خانواده اختصاص دهید و آنها را
بخش فعالی از سفر کارآفرینانه ی خود قرار دهید. این چند نفر به شما کمک
خواهند کرد تصمیمات درستی بگیرید و در هنگام سختی ها در کنار شما خواهند
بود. به این ترتیب احتمال موفقیت شما به عنوان یک کارآفرین بیشتر می شود.
خودتان را با افراد مورد اعتماد، علاقه و احترامی که می شناسید احاطه کنید؛
حتی اگر شکست بخورید باز هم می توانید از این سفر لذت ببرید.
منبع : دیجیاتو
«نیاز به تمرکز در ذات مدیریت و در ذات
انسان ریشه دارد. یکی از دلایل نیاز به تمرکز این است که هیچ وقت برای
انجام تمام کارهای مهم وقت کافی وجود ندارد.»
اگر تنها یک راز برای بهره وری بشناسیم، آن تمرکز است
دراکر
معتقد است راز انجام موثر کارها این است که آنها را یکی یکی انجام دهیم.
او می گوید برای انجام سریع تر کارها و همچنین انجام کارهای بیشتر باید هر
بار روی یک کار تمرکز کرد. وقتی یک کار کامل می شود، ممکن است اولویت ها
عوض شود؛ پس لازم است بعد از رسیدن به هر یک از اهداف، اولویت ها دوباره
بازبینی شوند.
با تمرکز و کوتاه کردن فهرست کارها، می توان کارهای
جذاب اما غیرضروری را حذف کرد. این شیوه شجاعت آن را به ما می دهد که
کارهای ضروری و معنادار را دنبال کنیم.
الماس اول
اولویت بندی معکوس (تصمیم بگیرید چه کاری را انجام ندهید.)
وقتی
از ترس ناراحت کردن دیگران یا ترس از دست دادن بعضی موفقیت ها، منابع خود
را به بخش های خیلی کوچک و ضعیف تقسیم می کنیم، باید به یاد داشته باشیم که
خیلی چیزها را از دست می دهیم. باید بدانیم که با متمرکز کردن توان، زمان و
منابع خود روی یک موضوع و هدف، از فرصت ها بهتر استفاده خواهیم کرد.
الماس دوم
بحران، فشار ایجاد می کند؛ نه اولویت
«اگر
تصمیم گیری ها در نتیجه فشار باشند و نه به انتخاب مدیر، به احتمال زیاد
فعالیت های مهم فدا خواهند شد. اغلب برای زمانبرترین بخش هر کار و برای
عملی کردن تصمیم ها فرصت کافی وجود ندارد.»
موفقیت نتیجه اقدام است
نه نتیجه داشتن برنامه های عالی بدون اقدام کردن. تمام زمان، انرژی و
منابعی که صرف برنامه ریزی کردیم بی فایده خواهد بود. خیلی وقت ها بحران
های دیروز اولویت های امروز ما را تحت تاثیر قرار داده و باعث می شوند
کارهای امروز را به تعویق بیندازیم.
به این ترتیب نتایج مورد انتظار
آینده به دست نخواهند آمد. وقتی اجازه می دهیم بحران اولویت های ما را
تعیین کند، تمرکز از روی اولویت ها برداشته می شود؛ به عبارت دیگر کارهای
مهم اولویت معکوس پیدا می کنند و به انتهای فهرست منتقل می شوند. وقتی یک
پروژه را به تعویق می اندازیم، این احتمال وجود دارد که دیگر هرگز آن را
شروع نکنیم چون نیاز و ارتباط آن با شرایط موجود از بین رفته است.
نکته
دیگری که دراکر در مورد هدفگذاری می گوید این است که همیشه تصمیم بگیرید
کاری را انجام بدهید یا ندهید. تصمیم نیمه کاره انگیزه برای حرکت ایجاد نمی
کند. باور کنید هرگز قرار نیست فرصت مناسب تری برای اقدام و پیشرفت مستمر
بیابید. فضای رقابت هرگز از بین نخواهد رفت. می توانیم از توانایی ها و
منابعی که الان داریم بهترین استفاده را بکنیم. تصمیم بگیرید تمام توان و
زمان و منابع خود را روی کاری که به ارزشمندی آن اطمینان دارید متمرکز
کنید.
اگر ایمان داشته باشید که کارتان باارزش است راحت تر می
توانید آن را برای دیگران توضیح دهید. وقتی اهداف تمام اعضای تیم در یک
راستا باشد، سینرژی با هم افزایی انرژی اثراتی بسیار فراتر از نتیجه کار یک
شخص به تنهایی خواهد داشت. گروهی تشکیل دهید که اهداف و دیدگاه های مشترکی
با شما دارند؛ و مهمتر از آن تصمیم بگیرید اقدام کنید و بر اهداف خود
متمرکز باشید.
مهمترین چیزی که شما مدیریت می کنید نه افراد هستند و نه بودجه بلکه زمان است
شش نکته طلایی از زبان پدر مدیریت مدرن
تصمیم میگیرید ورزش کنید. لباس و کفش
ورزشی میخرید. در یک باشگاه ثبتنام میکنید. یک رشته ورزشی خاص انتخاب
نموده، کلی فیلم وکتاب و سیدی آموزشی در خصوص آن رشته خاص برای خود تهیه
میکنید...
اما وقتی روز اول شروع میکنید آنقدر به خودتان فشار
میآورید که روز دوم با تاخیر سراغ ورزش میروید و روز سوم خستگی و اسید
لاکتیک را بهانه گرفتگی عضلاتتان میکنید و در نتیجه کمکم همه چیز را به
فراموشی میسپارید. چرا!؟
از امروز تصمیم میگیرید برای کنکور سال
دیگر سنگ تمام بگذارید. تمام پسانداز خودتان را صرف خرید انواع کتابهای
کمک درسی میکنید. گوشهای از منزل را برای خودتان خالی میکنید. یک برنامه
درسی کاملا فشرده و سختگیرانه برای خود طرحریزی میکنید و جلوی همه قسم
میخورید که این بار دیگر جدی هستید و دیگران باید به تصمیم شما احترام
بگذارند. اما چند روز بعد که ذهن و جسمتان تحت فشارهای شدید و برنامه بسته و
فشرده از هم پاشید، ناگهان بیخیال میشوید و به این میاندیشید که اگر
سال دیگر قبول نشدید باز سالهای بعد از آن هم هست و تازه قرار است کنکور
چند سال دیگر حذف شود و تا آن موقع هم میتوان صبر کرد. شما همان کسی هستید
که آنقدر پر شور و هیجان کار را شروع کردید و ناگهان همه چیز را به یک
باره رها کردید و تسلیم شدید! چرا؟؟!
وقتی در چهره معصوم همسر و
فرزندان خود خیره میشوید به خود میگویید که وقت آن رسیده که بخشی از
زندگی خود را تا دیر نشده با آنها بگذرانید. محکم و استوار به رییس اداره
میگویید که وقتی برای اضافه کاری بیشتر در اداره ندارید. زود به منزل
میآیید و به شکلهای مختلف مهربانی خود را به همسر و فرزند نشان میدهید.
اما دو سه روز که میگذرد احساس میکنید که زیادهروی کردهاید و دوباره به
برنامه کاری سابق خود برمیگردید و به تدریج همه آن معصومیت و زیبایی را
به فراموشی میسپارید! چرا؟!!
راه سوم این شماره در خصوص همین
تصمیمات یکبارگی و جدی است که خیلی ها در زندگی خود میگیرند و مدتی بعد
همه چیز را به فراموشی میسپارند و به سر جای اول خود برمیگردند. در همه
اینها طوری وانمود میشود که دو راه بیشتر پیش پای فرد تصمیم گیرنده وجود
ندارد! یا باید قهرمان بدنسازی شد یا اصلا ورزش نکرد!!؟ یا باید بهترین
همسر دنیا شد و یا نشد!! یا باید نفر اول کنکور شد و یا درس نخواند! یا
باید بهترین ماشین سواری را در اختیار داشت یا اصلا سراغ گواهینامه نرفت!
یا باید تمیزترین و بیلکترین و سفیدترین صورت را داشت یا نسبت به بهداشت و
زیبایی سر و صورت بی اعتنا بود! یا باید زیباترین لباس مد را پوشید یا
انگار نظافت و تمیزی سر و وضع ظاهر را کرد و طریق ژولیدگی پیشه کرد!!
اما
اینکه درست نیست. وقتی فرصت داریم تا با چند حرکت ورزشی فرصت تناسب و
سلامت را به بدن خود بدهیم، خوب چرا این کار را نکنیم!؟ گیریم هیچکس شاهد
رشد عضلات ما نباشد و یا عضلات شکم ما فعلا با عضلات بازویمان نخواند!
اینها چه ربطی به سلامت جسمی ما دارد که از هر چیزی مهمتراند؟! مشکل
کجاست که به محض اینکه صبح زود لباس ورزشی به تن میکنیم و تصمیم میگیریم
که در نزدیکترین پارک به منزل خود بدویم. دایم نگاه مان را این سمت و آن
سمت میچرخانیم تا نگاه آشنایی ببینیم و ورزشکاری خود را به رخ او بکشیم و
وقتی تماشاچی مناسبی برای ورزشهای خود پیدا نمیکنیم ده دقیقه بعد به
رختخواب برمیگردیم و فقط روزهای تعطیل که جمعیت بیشتری در پارک وجود دارد
تصمیم به ورزش میگیریم!!
چه اشکالی دارد که نفر اول کنکور نشویم و
در بهترین رشته بهترین شهر قبول نشویم ولی در عوض در یک رشته مناسب در شهری
دور پذیرفته شویم و به جای خانهنشین بودن و در خیابانها بیخود پرسه زدن
در آن شهر دور به سر بریم. بگذار در و همسایه هر چه میخواهند بگویند! چه
اهمیتی دارد که آنها نظرشان راجع به تو و رشته تحصیلی تو چیست!؟
چرا
نباید در حین کار و در ساعات فراغت بین روز هر وقت فرصتی دست داد سراغ
همسر و بچهها را گرفت و کار و زندگی را با آنها تقسیم کرد. چرا حتما باید
یا زنگی زنگ بود یا رومی روم تا مقبول نظر این و آن باشد و در غیر این
صورت همسر و فرزند باید تاوان پس دهند!
در طی قدم زدن مقصد کم کم شکل میگیرد
میدانید مشکل کار کجاست!! مشکل اساسی در آن مدالهای طلا و نقره و برنزی است که بر گردن نفرات اول تا سوم آویزان می شود. مشکل جایزه و احترامی است که برای نفرات تک رقمی کنکور قایل میشوند. مشکل شان و مرتبهای است که جامعه برای مرد پولدار و صاحب مقام قایل است و برای مرد خانوادهدار چنینشان و جایگاهی را قایل نیست. مشکل در قهرمانی است.
همه ما یک یا چند باور اصلی داریم که در
طول زندگیمان بارها و بارها ظاهر میشوند. این باورها در ترسهای عمیق و
ابرازنشده ما ریشه دارند. باورهای اصلی، برحسب نگرش شما، مشکلات مختلفی را
ممکن است برایتان ایجاد کنند و یا فرصتهای زیادی برای پیشرفت در زندگی در
اختیارتان بگذارند.
اگر به آن به چشم یک فرصت نگاه کنید، احتمال
اینکه بتوانید ترسهایتان را به ابزارهای یادگیری تبدیل کنید که باعث بهتر
شدن زندگیتان میشود، بیشتر است. در زیر به اصلیترین این مشکلات، ترسها و
باورهای مرتبط به آن و توصیههایی برای کنار آمدن و غلبه بر آنها اشاره
میکنیم.
نمونههایی از چالشهای متداول و ترسها و باورهای مربوط به آنها
– رهاشدگی ـ هیچکس به فکر من نیست. من تنها ماندهام. برای هیچکس مهم نیستم. نمیتوانم به کسی اعتماد کنم.
– غرور ـ من از همه شما بهترم. من خیلی خوبم. حق با من است و با شما نیست.
– نقص ـ من اشکال دارم. من شکستخوردهام. من نقص دارم.
– حقارت ـ من به اندازه کافی خوب نیستم. من احمقم. من بی ارزشم. من خستهکنندهام. من هیچ امیدی ندارم.
– طردشدگی ـ هیچکس من را نمیخواهد. هیچکس نمیخواهد با من وقت بگذراند.
– شرم ـ من بدم. من منفورم. من یک دیوم. من چندشآورم.
این
باورهای مشکلساز از خاطرات کودکی فرد سرچشمه میگیرد. آنها ممکن است
پیامهای منفی باشد که در طول زمان بارها از والدین یا افراد مهم دیگر در
زندگیمان شنیدهایم. یا در یک تجربه وحشتناک در عمق وجودمان نقش بسته
باشد.
توجه کنید که خیلی از افراد جبرانکنندههای افراطی هستند.
اگر شما هم جزء این دسته از افراد هستید، ممکن است به طور ناخودآگاه هر
کاری از دستتان برمیآید را برای اینکه ثابت کنید همان باور درونیتان
هستید، انجام دهید. بعنوان مثال، کسی که دچار باور درونی حقارت است، به
ظاهر سعی خواهد کرد سلطهگر رفتار کند. بااینحال در عمق وجودش، این کار را
برای پوشاندن حس حقارت خود انجام میدهد. کسی که با باور شرم دست به گریبان
است، ممکن است بیش از حد لزوم مهربان و بخشنده شود تا بتواند روی باور بد
بودن خود سرپوش بگذارد. اگر میخواهید بدانید شما هم یکی از این باورهای
مشکلساز را دارید، بد نیست به یک رفتار متضاد آن در خودتان توجه کنید.
نمونههایی از رفتار جبرانکنندههای افراطی
– رهاشدگی ـ برای دوری از احساسات درونیشان، همیشه باید در هر جمعی شرکت کنند.
– غرور ـ برای پوشاندن این باور خود که بهتر از بقیه هستند، همیشه بسیار متواضعانه رفتار میکنند.
– نقص ـ همیشه خود را عالی نشان میدهند و از مشکلات خود حرف نمیزنند.
– حقارت ـ رفتاری سلطهگر داشته و میخواهند ثابت کنند بهتر از دیگرانند.
– طردشدگی ـ خودشان را بسیار دوستداشتنی نشان میدهند و از طرفی دیگران را به سادگی طرد میکنند.
– شرم ـ بیش از اندازه مهربان و بخشندهاند. بیش از حد توانشان.
چه
حزء این دسته از افراد باشید چه نباشید، با بررسی باورهای درونی پشت
ترسهایتان، میتوانید زندگیتان را بهتر کنید. بااینکه ممکن است متوجه
شوید که دچار بیشتر از یکی از این مشکلات هستید، احتمالاً یکی از آنها در
شما غالبتر است. توصیه ما این است که اول مشکل غالب درونیتان را پیدا
کنید و بعد برای غلبه بر آن هدفهایی برای تغییر تدریجی آنها طراحی کنید.
باورهای منفی را برای پیشرفت در زندگی تغییر دهید
اهداف پیشنهادی برای تبدیل و تغییر ترسها و باورهای درونی
اِیمی مورین، نویسنده ی کتاب «۱۳ موردی که
انسان های با روحیه از آنها اجتناب می کنند» می گوید بیشترین چیزی که از
وی سؤال می شود این است که کدام یک از این ۱۳ مورد بیشتر از بقیه افراد را
درگیر خود می کند. مورین می گوید پاسخ این سؤال دومین مورد از ۱۳ موردی است
که در این کتاب به آنها پرداخته شده: کسانی که از لحاظ روحی قدرتمند
هستند، عنان زندگی خود را در دست دیگران قرار نمی دهند. برای مثال مدیری به
مورین گفته است که یکی از همکارانش همیشه خلق او را تنگ می کند.
مادری
خانه دار نیز به او گفته است اینکه روز خوبی داشته باشد یا روزی بد،
کاملاً به این بستگی دارد که خلق و خوی همسرش در آن روز چگونه است. به نظر
می رسد تقریباً همه ی ما در زندگی خود کسی را داریم که در برهه ای از زمان،
عنان تفکر، احساس و یا رفتار خود را به نوعی به دست وی سپرده ایم.
به این ۹ شیوه می توانید عنان زندگی خود را از دست دیگران پس بگیرید
اینکه
دیگران این قدرت را داشته باشند که زندگی شخصی تان را تحت تأثیر قرار
دهند، توان ذهنی شما را تحلیل می برد. اگر می خواهید کنترل زندگی خود را
مجدداً در دست بگیرید، لازم است آگاهانه توان کنترل زندگی خود را از دیگران
پس بگیرید. اما پیش از آنکه بتوانید این تغییر مثبت را در زندگی خود ایجاد
کنید، باید ببینید از چه راه هایی چنین اجازه ای به دیگران داده اید. ۹
توصیه ی زیر به شما کمک می کند کنترل زندگی خود را از دیگران پس بگیرید.
۱- انرژی خود را با گله و شکایت هدر ندهید
میان
حل کردن مشکل و گله کردن از آن تفاوت زیادی هست. گله و شکایت کردن پیش
دوستان، خانواده و همکارانتان تمرکز شما را روی خود مشکل نگه می دارد و شما
را از پیدا کردن راه حل آن باز می دارد. غر و لند کردن این پیام را به
دیگران می رساند که شما نه روی موقعیت خود و نه حتی روی نگرش خود نسبت به
این موقعیت هیچ کنترلی ندارید.
۲- مسئولیت احساسی که دارید را بر عهده بگیرید
گفتن
اینکه مادرزنتان کاری می کند احساس بدی راجع به خودتان پیدا کنید و یا
اذعان به اینکه مدیرتان شما را دیوانه می کند نشان می دهد که آنها کنترل
احساس شما را در دست دارند. اجازه ندهید رفتار دیگران تعیین کننده ی
احساسات شما باشد. این را بپذیرید که مدیریت احساسات شما فارغ از رفتار
دیگران، کاملاً به خود شما بستگی دارد.
۳- حد و مرز های مشخص و مناسبی برای دیگران تعیین کنید
تسلیم
شدن در برابر اتهامات دیگران و دفاع نکردن از خود، به آنها قدرت می بخشد.
به جای آنکه دیگران را مسئول اتلاف وقت خود معرفی کنید و یا آنها را به
اجبار کردن شما به انجام کاری متهم کنید، بپذیرید که مسئولیت زندگی شما با
خودتان است. حد و مرز های فیزیکی و احساسی مناسبی برای خود و دیگران تعیین
کنید تا کسی نتواند به شما بگوید وقتتان را چگونه و با چه کسی بگذرانید.
۴- گذشت کردن را تمرین کنید
کینه
اندوزی نسبت به کسی که شما را آزرده کرده است او را متنبه نمی کند، بلکه
تنها باعث آزار و اذیت خودتان می شود. وقتی زمان با ارزش خود را صرف فکر
کردن به کسی می کنید که اعتقاد دارید به شما بدی کرده است، توان لذت بردن
از لحظه را از خودتان گرفته اید.
بخشیدن دیگران بهترین راه پس گرفتن
این قدرت از آنهاست. اما لازم است شفاف سازی شود که این بخشیدن به آن معنا
نیست که کاری که وی در حق شما کرده اشتباه نبوده است. بلکه معنای آن این
است که شما آگاهانه انتخاب کرده اید این بدی و عصبانیت ناشی از آن را به
فراموشی بسپارید تا دیگر نتواند جلوی لذت بردن شما از زندگی را بگیرد.
اگر دیگران زندگی شخصی تان را تحت تأثیر قرار دهند، توان ذهنی شما را تحلیل می برد
۵- ارزش های فردی خود را بشناسید
وقتی
خودتان هم به درستی ندانید ارزش هایتان کدام اند، با این خطر مواجه خواهید
بود که در زندگی خود به جای یک راننده ی مصمم، بیشتر حکم یک عابر پیاده ی
بی پناه را داشته باشید. شما در معرض این خطر قرار خواهید داشت که زندگی
خود را بر اساس نظرات دیگران پیش ببرید و به آسانی دچار سردرگمی شوید. با
شناسایی ارزش های خود و پایبند ماندن به آنچه برایتان اهمیت دارد، این قدرت
را از دیگران بازپس و در اختیار خود بگیرید.
۶- وقت خود را با فکر های غیر سازنده تلف نکنید
آیا
تا به حال برای شما هم پیش آمده است که از محل کار به منزل بازگردید و
تمام بعد از ظهر خود را به این فکر کنید که ای کاش مجبور نبودید فردا به
محل کار خود باز گردید؟ به این ترتیب ۱۲ ساعت از وقت خود را به پای روز
کاریِ ۸ ساعته ی خود تلف کرده اید. فکر هایی که ذهن شما را به خود مشغول می
دارند را کنترل کنید تا توان ذهنی تان بیش از این صرف چیزهایی نشود که
ارزش آن را ندارند.
۷- از ادبیاتی که شما را «قربانی شرایط» جلوه می دهد خودداری کنید
«مجبور
هستم در هفته ۶۰ ساعت کار کنم» ، «چاره ای نداشتم جز اینکه موافقت کنم».
از جملاتی شبیه به اینها اینطور استنباط می شود که شما قربانی شرایط
نامساعد هستید. قطعاً تصمیماتی که می گیرید تبعاتی در پی دارند، اما این را
بپذیرید که همیشه حق انتخاب دارید.
۸- ارزش خود را به نظرات دیگران گره نزنید
اگر
ارزش شما نزد خودتان به این بستگی دارد که دیگران چقدر برای شما ارزش قائل
می شوند، به احتمال زیاد جزو آن دسته از افراد هستید که تمام زندگی شان را
وقف راضی نگه داشتن دیگران می کنند. لازم نیست همه از شما خوششان بیاید یا
با سبک زندگی شما موافق باشند. نکات خوب و بد انتقادات دیگران را مد نظر
قرار دهید، اما هیچ گاه اجازه ندهید ارزش شما را کس دیگری تعیین کند.
۹- از برجسته شدن در جمع نهراسید
نامطمئن
بودن از خود و ترس می توانند شما را وادار به بُر خوردن در جمع
اطرافیانتان کند. اما تلاش برای همرنگ شدن با جماعت باعث می شود شخصیت
حقیقی خود را مخفی کنید. اطمینان داشته باشید که از لحاظ ذهنی آنقدر قوی
هستید که بتوانید یک سر و گردن از جمع بالاتر قرار بگیرید و از متفاوت بودن
نترسید.
مثل همیشه، مشکلات را دور زد، انگار هیچ
غم و غصهای در دنیا آنقدر قدرت نداشت که بتواند او را برنجاند. مرز میان
تمسخر و شوخی را بخوبی درک میکرد و همه او را به عنوان فردی کاریزماتیک و
شوخ طبع میشناختند. درست مثل همان زمانی که در بازیهای کودکی، بزرگترین
مشکلات را با خنده و شوخی فراموش میکرد. گویی میخواست نشان دهد میشود در
مقابل گرفتاریها هم ایستاد و با سلاح خنده و شوخ طبعی سخن گفت، میتوان
سختیها را هم یک شوخی بزرگ فرض کرد و با آرامش به بررسی و رفع شان همت
کرد.
شوخ طبعی یکی از سازوکارهای دفاعی برای مقابله با اضطراب است
که معمولاً افراد رشد یافته، سازگار و با سلامت روان از آن استفاده
میکنند. مطابق با تحقیقات نوین انجام شده میان تقویت کنندههای مثبت
محیطی، استفاده از مکانیسم دفاعی شوخ طبعی و سازگاری و انعطاف پذیری رابطه
وجود دارد و همانطور که گفته میشود خنده مسری است و قرار گرفتن در جمعهای
شاد و ارتباط با افراد شوخ طبع، استفاده ناخودآگاه از این سازو کار دفاعی
را در افراد برای مقابله با مشکلات به وجود آورده تا استرسورها قدرت خود را
برای به وجود آوردن بیماریهای روانی از دست دهند.
به عقیده روانشناسان اگر چه با افزایش سن
افراد کمتر از این سلاح برای مبارزه با مشکلات استفاده میکنند اما کم
نیستند سالمندانی که روزگار را با خنده و شادی سپری میکنند و زمانی که
افراد با آنها در ارتباط هستند ادعا میکنند که خلق و خوی شان بهتر شده و
ضرب المثلها و لطیفه هایی که بهکار میبرند تا حدودی باعث میشود مسائل
را آنقدرها هم جدی نگیرند و منعطف تر عمل کنند. مطالعات نشان داده است، سن و
به دنبال آن تغییرات هورمونی ، جنسیت و عوامل فرهنگی اجتماعی در شوخ طبع
بودن افراد مؤثر است.
تقویت پیوندهای اجتماعی
در
واقع بخشی از شوخ طبعی به فاکتورهای وراثتی مربوط میشود و مبنای زیستی
دارد و بخشی دیگر نیز تحت تأثیر یادگیری و محیط است. افراد شوخ طبع معمولاً
تحت تأثیر عوامل وراثتی و یادگیری، آموختهاند با خنده، استفاده از عبارات
طنز و تفکر واگرا و خلاق هم امکان عبور از پیچ و خمهای زندگی وجود دارد و
نیاز به این همه خشم و اضطراب نیست.
دکتر لوییس دوبسین روانشناس و
خنده درمانگر میگوید، شوخ طبعی یک فرآیند کاملاً جدی و برنامه ریزی شده
است و با احساس شیدایی و هیجانات سرخوشی بیمار گونه یا به تمسخر گرفتن
افراد فرق دارد. معمولاً افراد رشد یافته از این ساز و کار دفاعی استفاده
میکنند تا الگوهای ارتباطی سالم تری را با اطرافیان برقرار کنند، شوخ
طبعها همیشه وقایع را از فیلتر خوش بینی رد میکنند و برداشتهای معقولانه
تری نسبت به واقعیتها دارند. میتوان گفت استفاده از ساز و کار دفاعی
شوخی تا حدی پیشبینی کننده سلامت رفتارهای ارتباطی افراد بوده و سنگ بنای
تجارب اجتماعی آنها به حساب میآید. این محقق ادامه میدهد، یک پژوهش که
اخیراً در دانشگاه پنسیلوانیا انجام گرفته نشان داد، شوخی به نوعی توانمندی
شناختی در استفاده صحیح از هیجانات و زبان بدن به شمار میرود که به
فعالیت سازنده منجر خواهد شد و افراد را به یکدیگر پیوند میدهد.
را ه حل از بین بردن مشکلات
شوخ
طبعی آموختنی است. برای برداشتن موانع و از بین بردن مشکلات با سلاح شوخی
باید ابتدا استفاده از این مهارت را بخوبی آموخت. روانشناسان معتقدند ،
افرادی که تفکر خلاق دارند به مسائل با دیدهای متفاوتی مینگرند. یک
واقعیت را در چندین زاویه مورد بررسی قرار داده و به نتیجه متفاوتی
میرسند. بهترین نتیجه را انتخاب کرده و به این شیوه مشکلات را حل میکنند.
میتوان گفت شوخ طبعی میانبری است که بهترین برداشت را از یک واقعیت نصیب
افراد کرده و مثبت ترین نتیجه را در معادله سختیها حاصل میکند. برون
گرایان شوخ طبع معمولاً با دقت در پارادوکس هایی که در مسائل مختلف وجود
دارد، متوجه میشوند مشکلاتی که در نگاه اول غیر قابل حل و آسیب زا جلوه
میکرده آنقدرها هم پیچیده نبوده و میشود با آن کنار آمد.
شوخ طبعی در سالمندان
اگرچه
در استفاده از سازو کار دفاعی شوخ طبعی در دوران سالمندی ممکن است
تغییراتی به وجود بیاید و افرادی که در جوانی از این مکانیسم دفاعی برای
مبارزه با مشکلات بهره میجستند، کمتر به آن متوسل شوند، اما جدیدترین
تحقیقات نشان میدهد، حفظ شوخ طبعی در سالمندان به عوامل محیطی و سلامت
شناخت و حافظه مربوط میشود اما خندیدن و ارتباط با افراد شوخ طبع به سن و
سال ربطی ندارد و میتوان با فراهم کردن محیطی شاد برای افراد سالمند این
فرآیند را تقویت کرد. پژوهشها نشان میدهد ، سالمندان شوخ طبع کمتر دچار
دردهای عضلانی و گرفتگیهای ماهیچهای ناشی از استرس میشوند.
دکتر بیگدلی در خصوص تأثیرات مثبت جسمانی و روانی در سالمندان شوخ طبع میگوید، کاهش هورمون استرس یا همان کورتیزول در سالمندان شوخ طبع از دیگر تحقیقات انجام گرفته است. به عقیده محققان، کاهش کورتیزول و ترشح ناقلهای شیمیایی مانند آندروفین در افراد شوخ طبع که در دهه ششم و هفتم زندگی خود به سر میبرند، التهاب و درد ناشی از آن را کاهش داده، به حفظ قدرت شناختی و افزایش قدرت حافظه کمک کرده و با تنظیم جریان گردش خون به بهبود عملکرد قلب و عروق و اکسیژنرسانی کمک میکند. سالمندان به دلیل فعال بودن حافظه بلند مدت شان، بیشتر دوست دارند متکلم وحده باشند و برای شنیدن صحبتهای اطرافیان کم حوصله هستند و دوست دارند سریع لب مطلب به آنها تفهیم شود. از این رو باید با توجه به شرایط روحی، جسمی، فرهنگی، شخصیتی، سنی، جنسیتی و حتی هورمونی افراد با آنها شوخی کرد.
بدون شوخ طبعی نمیتوان لذت زندگی را چشید
سلامت بارداری
استرس
یکی از مشکلاتی است که سلامت زنان را در دوران بارداری تهدید میکند.
مطابق با تحقیقات انجام گرفته زنان شوخ طبع در دوران بارداری از سلامت جسمی
و روانی بالاتری برخوردار هستند و همسران آنها نیز کمتر دچار افسردگی و
تنشهای دوران بارداری میشوند.
بررسیها نشان میدهد، زنان باردار شوخ طبع از سیستم ایمنی قویتری برخوردار هستند به طوری که در خون زنان بارداری که اطرافیان آنها را شوخ طبع معرفی میکردند و از روشهای خنده درمانی برای کاهش استرس بهره میبردند، سلولهای تی و ایمونو گلوبینهای بیشتری مشاهده شد که متخصصان آن را ناشی از سبک زندگی آسان گیر و خنده معرفی میکنند. دکتر آنا مک آلکس خنده درمانگر و روان درمانگر میگوید با تکنیکهای خنده درمانی به زنان باردار کمک کردیم تا زایمان راحت تری داشته باشند .
مطالعات نشان داده است حس شوخ طبعی
تأثیرات خنده درمانی بر زنان باردار را به میزان قابل توجهی افزایش میدهد و
این افراد قادر هستند دردهای زایمانی را بهتر مدیریت کنند. دکتر جمشید
بیگدلی در این رابطه میگوید، زنان در هر ماه بنا بر شرایط طبیعی بدن شان،
حساسیت بیشتری را تجربه میکنند و یا اینکه در دوران بارداری، سلامت خود و
جنین، عمده ترین مشغله ذهنی آنها خواهد بود و به دلیل منبسط شدن هورمون
ها، نگرانی، حساسیت و شکنندگی بسیاری به سراغ شان میآید که به همین واسطه
لازم است افراد شوخ طبع در الگوهای ارتباطی شان با این افراد حساسیت به خرج
دهند.
تأثیرات روانی و جسمانی
دکتر
بیگدلی روانشناس بالینی در خصوص کاربرد مکانیسم دفاعی شوخ طبعی در زندگی
میگوید، بدون شوخ طبعی نمیتوان لذت زندگی را چشید. به این معنا که اگر
این ساز و کار دفاعی در نا خودآگاه افراد کم رنگ باشد زندگی بسیار سخت
خواهد شد در حالی که با قرار گرفتن در شرایط سخت روحی جسمی، شوخ طبعی سالم
مانند همسفری عمل میکند که روزهای سخت را کوتاه میکند.
اما براستی مرز میان شوخ طبعی سالم و هرزه گویی هایی که خبر از امیال برآورده نشده و عقدهها و تجربههای ناکام میدهند چیست. تحقیقات نشان میدهد، با استفاده از نوع شوخی و طنازی هایی که افراد انجام میدهند میتوان سلامت روانی گوینده را تخمین زد.
لطیفه هایی که مانند یک شمیشر دو لبه عمل میکنند و از یک سو باعث تخلیه هیجانی و آرامش موقتی گوینده شده و از یک سو به اضطراب و تحقیر شدن مخاطب منجر میشود، ماهیت طبیعی نداشته و از مشکلات هیجانی گوینده حکایت میکند دکتر بیگدلی معتقد است باید مرز میان شوخی های سالم و بیمار گونه را در نظرداشت ، مرز لودگی، مسخره بازی و شوخی خشن بسیار نزدیک به شوخ طبعی است، اما با این حال احساس شدنی است و اگر با خود رو راست باشیم میتوان آزردگی طرف مقابل را درک کرد.
شوخی فرآیند و پدیدهای کاملاً گسترده است
که ادبیات و ظرافت خاصی را میطلبد و اگر فرد شوخ متوجه ابعاد آن نباشد
بیشتر از اینکه تأثیرات مثبت به همراه داشته باشد، امکان تخریب و بروز
واکنش منفی از سوی طرف مقابل فراهم میشود.
آموزش شوخ طبعی
از
سوی دیگر تغییرات اجتماعی و پیشرفت فناوری و دنیای ارتباطات باعث شده است
تا کودکان و نوجوانان نسل حاضر در مقایسه با والدین از سازو کارهای دفاعی
نسبتاً متفاوت تری برای مقابله با اضطراب استفاده کنند . بسیاری از
نوجوانان با به اشتراک گذاشتن لطیفههایی که به مرزهای خصوصی کاربران لطمه
میزند ، ارزشهای اخلاقی را مورد هدف قرار داده و ناخواسته به تخریب آنها
میپردازند.
محققان این مسأله را شکل تحریف یافته شوخ طبعی در نوجوانان معرفی کرده و معتقدند باید به تعارضات و آسیبهای روانی که در پشت به اشتراک گذاشتن پیام هایی که در قالب لطیفه و جوک منتشر میشود توجه کرد و آسیب شناسی هرزه گویی و تمسخر کردن دیگران را به دقت بررسی کرد. در این میان آموزش شوخ طبعی سالم به فرزندان و استفاده از الگوهای مناسب از سوی والدین برای ابراز حس شوخ طبعی از تــوصیه متخصصان است.
ما معمولاً دادن را خوب یاد گرفتهایم، اما گرفتن را خوب بلد نیستیم. وقتی که دریافت کننده هستیم حس بدی به ما دست میدهد. از آنجایی که فرهنگ ما دادن و اهدا کردن را میستاید، به راحتی پیش میآید که دچار فقدان مهارت گرفتن شویم. این عادت برای موفقیت مهم است و باید آن را بیاموزیم.
شوخطبعی، یکی از ویژگیهای عمده هوش
معنوی، و مزایا و فواید آن، شامل اضطراب کمتر، پیشرفت کلی سلامتی و دوستان
(شاد) بیشتر است. خنده، به زندگی شادتر، سرخوشتر و متعالیتر میانجامد.
شوخطبعی، به شما کمک میکند تا همه چیز را متناسبتر و سر جای واقعیاش
ببینید و امکان میدهد همه چیز آرام بگیرد. شوخی و خنده، شیوه بسیار
شگفتانگیزی برای دور کردن تنش و همبستگی افراد از تمام طبقات و اقشار
جامعه است و پیوند مشترکی در میان افراد نوع بشر ایجاد میکند.
«خنده،
متمدنانهترین موسیقی جهان است.» (پیتر آستینوف) شوخی، مانند احساس، هنر و
موسیقی، اغلب به طور اشتباهی تا حد مهارتهای ذهنی «سطح پائینتر» فروکش
میکند. شوخی، درحقیقت، یکی از قدرتمندترین توانشهاست.
به موارد زیر دقت و توجه کنید:
نیروئی برای زندگی!
خنده،
واقعاً بهترین داروست! به نورمن کازینز، نویسنده مشهور گفته شد که مبتلا
به سرطان لاعلاج است. کازینز، این حکم مطلق را نپذیرفت. بیدرنگ دنبال
بهترین درمان و چاره رفت؛ تا اینکه سرانجام سلاح نهائیاش را برگزید: شوخی
و خنده! دور خود را با کتابهای کارتون، فیلمهای خندهدار، کتابهای
لطیفه و دوستان شوخ و بانمک پر کرد. سرطان، نتوانست در برابر ضربات
خندههای از ته دل او مقاومت کند؛ تا اینکه سالمتر و بسیار شادتر و
خوشحالتر، از بیمارستان برگشت.
شوخی و رابطه جنسی!
ما
باور کردهایم که بدن و اجزای آن نخستین جذب کنندههای جنسی هستند که در
بررسی گوناگون به عنوان جالبترین ویژگی جنسی و جذابیت از آن یاد میشود –
شکست میخورند؛ چرا؟ چون که خنده، هم ذهن و هم حسها (پیشنیازهای صمیمیت و
عشقبازی) را باز میکند.
خنده، درد و رنج را مغلوب میکند!
بیمارستانها،
مرتب گزارش میکنند وقتی بیماران سرگرم تماشای کسانی میشوند که آنها را
میخندانند، کمتر از درد شکایت میکنند. مطالعات فیزیولوژیکی نیز نشان
میدهد که خنده، تولید مسکن و مواد زداینده درد طبیعی و همچنین، توان ایمنی
بدن را افزایش میدهد.
خنده، راهکار رسیدن به زندگی شادتر، سالمتر و طولانیتر!
دکتر
مایکل میلر، مدیر مرکز پیشگیری بیماریهای قلبی دانشگاه بالتیمور، شواهد
مستقیم و بیواسطهای یافته است که شوخطبعی احتمالاً به پیشگیری از
بیماریهای قلبی کمک میکند. این مطالعات، نشان داده است کسانی که غالباً
بلندبلند میخندند و وجه شوخی و شاد وقایع را بویژه در شرایط «سخت»
میبینند، نسبت به افراد «جدیتر» که کمتر لبخند میزنند – کمتر کمک
گرفتند – دچار سکته قلبی میشوند.
پژوهشگران، از پرسشنامهای کمک
گرفتند که ارزیابی میکرد آیا فرد، از نشاط کافی برخوردار است و او را در
برابر حملات قلبی خفیف یا جدی و بیماری قلبی حفظ میکند یا خیر؟ در این
پژوهش، از داوطلبان پرسیدند، آنها در شرایط و موقعیتهای روزانه نظیر
روبهرو شدن با کسی که در میهمانی، لباسی عین لباس آنها پوشیده، یا
خدمتکاری که سوپ روی دامن لباسشان ریخته، چه واکنشی نشان میدهند؟
نیمی
از کسانی که به این پرسشها پاسخ دادند، یا قبلاً دچار حمله قلبی شده
بودند یا به علت گرفتگی عروق، تحت درمان بودهاند. پاسخ آنها با پاسخ
افراد گروه تحت نظر – که در همان شرایط سنی بودند اما مشکل قلبی نداشتند –
مقایسه شد. نتایج، برای کسانی که روحیه کمتر شادی داشتند، غمانگیز بود:
گروه
سالمتر، نسبت به همتای ناسالم و بیمار خود، ۶۰ درصد بیشتر احتمال داشت
که در شرایطی نظیر آنچه توصیف شد، بخندند. پزشکان، معتقدند خنده، مواد
شیمیائی افزاینده زندگی آزاد میکند و این خود، کمک میکند دستگاه ایمنی
بدن تقویت شود. به عنوان مثال، بین خنده و پادتنهائی که سرماخوردگی را از
بدن میراند، رابطهای وجود دارد.
تمرین های روحی و معنوی!
در
این تمرین روحی و معنوی، یاد خواهید گرفت که چگونه رویکرد ذهنی و انرژی
معنوی خود را متبلور سازید. با حس شوخی و شادابی بیشتر، به احساساتتان
طراوت ببخشید.
بر تعداد دوستان شوخ و شاد خود بیفزائید؛
اطمینان
حاصل کنید که در جمع دوستانتان، دستکم دو نفر هستند که شما را بخندانند.
سعی کنید آنها را پیوسته در رویدادهای اجتماعی و میهمانیهای خود
بگنجانید، و همواره به دنبال دوستان جدیدی باشید که بتوانید با آنها شاد
باشید.
به تئاتر و سینما بروید؛
عادت
کنید به تماشای فیلمها و نمایشهای خندهدار و طنزآمیز یا به باشگاههای
نمایش «زنده» طنز بروید و آزاد و رها، همراه با سایر حاضران، حسابی و از
ته دل بخندید. این کار، نقش دوز مرتب دارو را برای شما بازی میکند.
لبخند بزنید تا دنیا هم با شما لبخند بزند
لبخند بزنید تا دنیا هم با شما لبخند بزند؛
پژوهشگران به این پرسش که چرا برای گروهی
از افراد آخر هفته شادی آور نیست، پاسخ دادند. در تحقیقی که اخیراً روی
هزار نفر از ساکنان ایالتهای مختلف در امریکا انجام گرفت، مشخص شد گروه
زیادی از افراد برنامه ریزی مشخصی برای تعطیلات پایان هفته خود ندارند و از
نظر ذهنی و فیزیکی برای سپری کردن ساعات خوش و شاد آماده نیستند.
دکتر
کریستین کارتر که سالهاست در حوزه شادی درمانی مشغول به کار است در این
خصوص معتقد است، استفاده بهینه از اوقات فراغت روزهای پایانی هفته نقش مهمی
در شروع یک هفته کارآمد و احساس رضایت درونی از زندگی دارد اما بسیاری از
افراد، اهمیت روزهای آخر هفته را نادیده میگیرند.
آیا تا به حال
برایتان پیش آمده که در خانه خودتان دچار بی حوصلگی شوید و تمایل به انجام
هیچ کاری هم نداشته باشید و در اوج بی حوصلگی و بی برنامگی، زنگ خانه به
صدا در آید و مهمانانی از راه برسند؟
خانه را شور و نشاطی فرا می
گیرد و اوقات فراغت میزبان و مهمانان پر از طراوت می شود. یاد قدیمها به
خیر، روزهایی که به قول پدرم ، همیشه یکی سر سفرشون ، مهمان بود، می گفت ما
اعتقاد داشتیم اگه روز، بیاد و بره و مهمون تو خونه آدم نیاد، اون روزمون
بی برکته، اما حالا چی؟
آقایی در مرکز مشاوره می گفت: هیچ کس زنگ
خانه ما را نمی زند و هر کس زنگ خانه ما را بزند، از دو حال خارج نیست؛ یا
اشتباه کرده است و یا اینکه یک گداست! زندگی در خانواده ما سرد و یک نواخت
است و حال آنکه قبلاً که مهمانانی می آمدند، سخن گفتن هایشان که همراه با
شوخی ها و بذله گویی بود، همه اعضای خانواده را دچار سرخوشی و تنوع می کرد و
شادی و انبساط خاطر را برای ما فراهم می آورد.
نتیجه آزمایش های
متعدد نشان میدهد در افراد سالم، احساس شاد بودن در روزهای پایان هفته در
نمودار شادی به قله میرسد و میزان استرس کمترین مقدار را خواهد داشت . با
این حال 32 درصد از افراد، تجربه شاد بودن را در آخر هفته نداشته و در
روزهای آغاز هفته استرس زیادی را متحمل میشوند ، افرادی که وظیفه مراقبت
از بیماران را به عهده دارند و پدر و مادران، افراد دارای تیپ شخصیتی انزوا
طلب و درونگرا و افراد مبتلا به اختلال وابستگی به شغل عمده افراد این
گروه را شامل میشوند.
از طرفی دیگر برونگراهایی که از ویژگیهای
شخصیتی مانند مردم آمیزی و کنجکاوی بهرهمند بوده و در زندگی آنها نمایی از
خلاقمندی، شوخ طبعی و سهلگیری دیده میشود از روزهای پایانی هفته استقبال
کرده و استرسهای یک هفته کاری را در اوقات فراغت به حداقل میرسانند.
دید و بازدیدهای خانوادگی سبب تنوع در زندگی می شود
آثار مهمانی دادن و مهمانی رفتن
وجود تنوع در زندگی است
دید
و بازدیدهای خانوادگی سبب تنوع در زندگی می شود و خانواده را از حالت
خمودگی و یک نواختی به در می آورد؛ بنابراین در خانواده هایی که رفت و آمد
خویشاوندی از جایگاه خوبی برخوردار است، پویایی و تحرک وجود دارد و برعکس.
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم
موج خروشنده ای سخت خرامید و گفت هستم اگر می روم، گر نروم نیستم
خانواده
ای که برای مهمان ارزش قابل است و میزبانی می کند و یا خانواده ای که به
مهمانی می رود و هر دو دید و بازدید متقابل دارند، خانواده هایی پویا هستند
و از رکود و سستی به در می آیند. پس بیاییم با انجام دید و بازدید
خانوادگی، زمینه زندگانی شاد و متنوعی را برای خود و خانواده مان فراهم
نماییم.
رشد و بالندگی اجتماعی
اگر
خانواده ها به دید و بازدید یکدیگر نروند، خود و فرزندان آنان هرگز به رشد
اجتماعی مطلوب نمی رسند. کمی در رفتار کودکان دقت کنید، کودکانی که
خانواده آنها، بیشتر مهمانی رفته اند و میزبانی کرده اند، رفتارهای اجتماعی
آنها بهتر، صحبت کردن آنها کاملتر، باهوشتر و شادتر هستند. تصور می کنید
رفت و آمدهای خانوادگی در کودکان منزوی و گوشه گیر، چگونه است؟ پس اگر
بخواهیم در تربیت اجتماعی فرزندان خویش تلاش نماییم، برای رفتن به مهمانی
ها اهمیت قایل شویم.
همسران جوان و فرزندان آنان با مهارت های
اجتماعی آشنا می شوند و می آموزند که از حالت احساس خود بینی به درآیند و
آن را تبدیل به احساس دیگر بینی کنند و به انسجام خانوادگی دست یابند و در
سختی ها یکدیگر را یاری رسانند. در این باره امام علی (علیه السلام) می
فرمایند: « خویشاوندان به منزله بال و پر تو هستند که می توانی با آن ها
پرواز کنی. »
آن هایی که ارتباط خود را با بستگان قطع می کنند، در
واقع بال و پر خود را می شکنند و قدرت پرواز خویش را از دست می دهند. پس
اگر خانواده بخواهد هم خودش اوج بگیرد و هم فرزندانش اعتلا یابند، باید
برای مهمانی رفتن ارزش و اهمیتی ویژه قایل باشد.
کاهش استرس و شادتر بودن
به افرادی که روزهای پایانی خود را در
استراحت میگذرانند پیشنهاد میکنم از این فرصت برای افزایش دادن نرخ شادی
شان استفاده کنند. مطالعات نشان میدهد، سپری کردن اوقات پایانی هفته با
خوابیدن یا انجام کارهای معمول هفتگی، تنها میزان استرس را افزایش داده و
از خستگیها و فرسودگیهای انباشته شده در طول یک هفته نمیکاهد. زنان و
مردانی که وظایف چند گانه دارند باید بیش از دیگران به برنامه ریزی برای
پایان هفته رهایی از استرسها اهمیت دهند تا کمتر دچار اضطراب آخرین شب
هفته شوند. تغییر دیدگاههای منفی نسبت به بیفایده بودن روزهای پایانی
هفته و برنامه ریزی برای بهره بردن از یک آخر هفته مفید در طول هفته از مهم
ترین راهکارهایی است که باعث رسیدن به قله شادی در روزهای پایانی هفته
خواهد شد.
کدام بهتر است؟ مهمانی برویم و یا میزبان باشیم؟
بعضی
ها فقط دوست دارند که مهمانی بروند و خود کمتر میزبانی می کنند، برخی ها
هم می گویند ما سختمان است که این همه راه برویم، برای ما راحتتر است که
فقط مهمان به منزل ما بیاید.
از قدیم گفته اند که هر رفتی ، یک آمدی
دارد، آن ها که به مهمانی می روند، نقش های یک مهمان و آداب پسندیده مربوط
به او را فرا می گیرند و چون میزبان می شوند، نقش های یک میزبان و چگونگی
برخوردهای لازم با مهمانان را می آموزند، در هر کدام خیر و برکت فراوان و
آموزش و رشد و بالندگی است. .
اگر شما هم دوست
دارید روزی کسب و کار خودتان را راه بیندازید، یا اگر کسب و کار خودتان را
راه انداخته اید و به دنبال یافتن رازهایی هستید که موفقیت تان را تسهیل
کند، شاید این یادداشت برای تان مفید باشد. کارآفرینان جوان معمولا به
دنبال نوآوری هستند. آنها راز موفقیت را در نوآوری می بینند. به خوبی درک
کرده اند که در جهان امروز رقابت شدید است و به این فکر می کنند که برای
اینکه راه شان را از کسب و کارهای محکوم به شکست جدا کنند باید نوآوری
داشته باشند. یادداشتی که می خوانید درباره نوآوری در کسب و کار است و
راهنمایی است درباره این که نوآوری را چه زمانی و چگونه باید به کار برد.
چقدر تازه باشد؟
شما
می خواهید در کسب و کارتان نوآور باشید اما برای تان سوال است که چقدر
نوآور بودن کافی است؟ برای نوآور بودن نیازی نیست که حتما انقلاب به پا
کنید. لازم نیست نوآوری شما کاملا جدید باشد، شما می توانید از ترکیب دو
ایده که هر یک جدید هم نیستند به ایده ای کاملا جدید برسید.
بگذارید
پا را فراتر بگذاریم؛ حتی اگر شما ایده ای موجود را در موقعیتی جدید هم به
کار بگیرید باز هم نوآور به حساب می آیید. اگر شما به دنبال موفقیت کسب و
کارتان هستید چندان به تازه بودن ایده تان اهمیت ندهید تا جایی که قانون
یخه تان را نگیرد حتی می توانید از ایده های دیگران بدزدید. می توانید از
نمونه های خارجی الگو بگیرید. می توانید نوآوری های رقبای تان را بهبود
بدهید و به کار بگیرید. شما هنرمند نیستید که درجه خلاق بودن تان برای کسی
مهم باشد، صاحب کسب و کاری هستید که باید برای موفقیت کسب و کارش تلاش کند.
نوآوری در چه چیز؟
نوآوری
تنها در محصول نیست ممکن است شما در فرآیندتان نوآوری کنید، یعنی محصول
تان یا خدمت تان را با فرآیندی جدید که کم هزینه تر است یا کیفیت بیشتری
دارد تولید یا ارائه دهید.
ممکن است در انتخاب بازارتان نوآور
باشید، یعنی به سراغ مشتریانی بروید که پیش از شما کسی سراغ شان نرفته است
ممکن است در منابع تان نوآور باشید یعنی ماده اولیه گرانقیمت یا کم کیفیتی
را با ماده اولیه ارزان تر یا با کیفیت تری جایگزین کنید. یکی از انواع
نوآوری ها که این روزها بسیار مورد توجه قرار گرفته است، نوآوری در مدل کسب
و کار است. یعنی شما در مدل کسب و کارتان (یا همان منطق درونی کسب و
کارتان) نوآوری می کنید.
به عنوان مثلا در گذشته که تنها اپراتور
همراه اول در ایران فعالیت می کرد مشترکان ودیعه سنگینی را برای داشتن
موبایل می پرداختند اما اپراتورهای دیگر که وارد بازار شدند مدل کسب و کار
نوآورانه ای را در پیش گرفتند؛ آنها ودیعه کمتری از مشتری گرفتند و سرمایه
گذاری لازم برای توسعه زیرساخت شان انجام دادند و در مقابل تعرفه شان بیشتر
از همراه اول بود.
دو نکته در این مثال وجود دارد؛ اول اینکه
اپراتورهای جدید حتی بدون اینکه نسل جدیدی از تلفن همراه را وارد کشور کنند
(یعنی نوآوری در محصول)، تنها با نوآوری در الگوی کسب و کار (تعرفه بالاتر
به جای دریافت ودیعه سنگین) می توانستند موفق باشند. دوم این که الگوی
اپراتورهای جدید به هیچ عنوان در سطح جهان جدید نبود اما در ایران جدید بود
و استفاده از این الگو در ایران را می توان نوآورانه به حساب آورد.
نوآوری با چه هدفی؟
یک
نکته کلیدی این است که هدف از نوآوری بهبود در عملکرد است پس به دنبال
نوآوری هایی باشید که این بهبود را به همراه خواهد داشت. به عنوان مثال اگر
شما ناشر کتاب باشید و طراح جلد برای شما طرحی را بیاورد که در آن یک جسم
پلاستیکی به جلد کتاب می چسبد، باید از او بپرسید که این خلاقیت چه منفعتی
دارد؟ این طرح هزینه بر است، باعث می شود که صاحب کتاب نتواند آن را به
راحتی در کیفش یا در کتابخانه بگذارد، خب البته خلاقانه هم هست اما آیا این
خلاقیت آنقدر برای مشتری جذاب است که باعث شود شما معایب طرح را بپذیرید؟
اگر شما طراح داخلی ساختمان هستید باید به هزینه اجرای طرح، کاربردی بودن
وسایلی که به کار گرفته می شود و سلیقه مشتری توجه کنید. گاهی اوقات مشتری
شما طرح های ساده تر را بیشتر می پسندد و اضافه کردن آب نما وسط سالن
انتظار، از نظر او یک نوآوری پرهزینه و بیهوده خواهد بود.
نوآوری تنها راه موفق بودن در جذب مشتری نیست
استراتژی یا نوآوری؟
همانطور
که در مقدمه گفتم اغلب نوآوری ها با هدف جذب مشتری است. از دیدگاه
استراتژی اما نوآوری تنها راه موفق بودن در جذب مشتری نیست. استراتژی یعنی
داشتن تمایز یعنی شما میان خودتان و رقبای تان تمایز ایجاد می کنید، ممکن
است راهکار ایجاد تمایز شما نوآوری باشد و ممکن است نباشد.
ممکن است
استراتژی شما کیفیت ممتاز محصول یا قیمت پایین باشد. کسب و کار شما برای
موفقیت به یک استراتژی خوب نیاز ندارد، ممکن است نوآوری بخشی از این
استراتژی باشد یا نباشد. این نکته بسیار کلیدی است. به دنبال طراحی و اجرای
یک استراتژی خوب باشید و اگر این استراتژی حکم کرد، در چارچوب استراتژی
تان نوآوری کنید.
چقدر می توانید از نوآوری تان محافظت کنید؟
همانطور
که شما می توانید از نوآوری های دیگران تقلید کنید، آنان نیز می توانند از
نوآوری های شما تقلید کنند. چه چیزی قرار است از شما در برابر تقلید رقبای
تان محافظت کند؟ گیرم که شما در رستوران تان فضایی باز برای کودکان به
وجود آوردید و مشتری های تان این نوآوری را پسندیدند.
اگر رستوران
های رقیب تان نیز این ایده تکرار کردند چه؟ آن وقت دیگر شما تمایزی ندارید.
گاهی وقت ها قانون می تواند از نوآوری شما در مقابل رقبای تان محافظت کند
اما اغلب اوقات نمی توانید. گاهی می توانید نوآوری تان را پنهان کنید (مثلا
وقتی شما در فرآیند تولید برای افزایش کیفیت یا کاهش هزینه نوآوری کرده
اید و می توانید راز و رمزهای این نوآوری را از رقبا مخفی کنید) اما خیلی
از وقت ها هم نمی توانید. گاهی از اوقات نوآوری شما همراه با همکاری با
شرکای مهمی است که رقبای تان توانایی ایجاد چنین همکاری هایی را ندارند و
بنابراین امکان تقلید کردن از شما را ندارند.
در هر حال باید به
حفاظت از نوآوری های تان فکر کنید. در برخی از حرفه ها که نوآوری اهمیت
زیادی دارد (مثل تولید پوشاک مد روز)، ممکن است شما شیوه «نوآوری مداوم» را
در پیش بگیرید. در این شیوه می دانید که رقبای تان از شما تقلید خواهند
کرد اما مزیت شما این است که همیشه یک قدم از آنها جلوتر هستید.
از حرف تا عمل
یکی
از تفاوت های نوآوری با خلاقیت آن است که نوآوری، اجرا و پیاده سازی ایده
های نو است. این که شما انسان خلاقی هستید، این که ایده های زیادی به ذهن
تان می رسد، حتی این که این ایده ها را پرورش می دهید و از آنها پاورپوینت
درست می کنید برای نوآور بودن شما کافی نیست. نوآوری متضمن اجرا و پیاده
سازی ایده های نو است و نه صرفا خلق و پروراندن آنها.
خوب است که شما ذهن خلاقی دارید اما برای داشتن یک کسب و کار موفق باید پای اجرای ایده های تان هم بایستید.
نگذارید
رویاپردازی مانع تحقق رویاهایتان بشود به اجرای ایده هایتان فکر کنید،
شرایط تحقق ایده ها را بررسی و مکتوب کنید، برای خودتان نقشه راه تدوین
کنید و در برنامه ریزی کنید. آنچه روی کاغذ دارید را به جهان واقعی
بیاورید.
اجرای آزمایشی و پایلوت
خیلی
وقت ها می توانید و بهتر است که ایده های تان را ابتدا به صورت پایلوت و
آزمایشی اجرا کنید. می خواهید خدمت جدیدی برای مشتریان فراهم کنید؟ اول آن
را به ۱۰ درصد مشتریان ارائه دهید. می خواهید فرآیند جدیدی را در تولید به
کار بگیرید؟ با راه اندازی خط تولید کوچکی شروع کنید.
می خواهید
محصول تازه ای تولید کنید؟ تعداد محدودی از آن بسازید و بگذارید تعداد کمی
از مشتریان آن را مصرف و نقد کنند. اجراهای آزمایشی و پایلوت، ریسک را کاهش
می دهندف باعث می شوند شما نقاط قوت و ضعف نوآوری تان را بشناسید. بعد از
آن که این نقاط قوت و ضعف را شناختید، می توانید طرح تان را اصلاح کنید و
چشم انتظار نتایج بهتری باشید.
منبع: مجله روشن
خواب یکی از مهم ترین بخش های زندگی هر
فرد است، پس کارهایی که پیش از خواب انجام می دهیم نیز حائز اهمیت است.
بسیاری افراد، قبل از خوابیدن تا دیروقت برنامه های تلویزیونی تماشا می
کنند، مقدار زیادی فست فود به همراه نوشیدنی میل می کنند، شبکه های اجتماعی
در دسترس شان را چک می کنند یا تا جایی که از شدت خستگی خواب شان ببرد،
کار می کنند؛ اما افراد شاداب برای زمان قبل از خواب برنامه خاصی دارند تا
خواب آرامش بخش و لذت بخشی داشته باشند. در این جا به بعضی از این رفتارها
اشاره می کنیم تا شما هم یک بار عادت های پیش از خواب تان را مرور کنید.
10 کاری که سرزنده ها قبل از خواب انجام می دهند
1- قبل از خوابیدن ذهن شان را آرام می کنند
افراد
شاداب قبل از خوابیدن زمانی را برای کسب آرامش ذهنی صرف می کنند. آثار
مثبت این رفتار از نظر علمی ثابت شده است و انجام آن به صورت مرتب باعث
بهبود کارکرد مغز و کاهش استرس و افسردگی می شود و از سوی دیگر خطر حمله و
ایست قلبی را کاهش می دهد. با انجام این کار قبل از خواب، شما ذهن تان را
از همه مشکلات روز خالی کرده و برای استراحت کردن و داشتن یک روز شاد، خود
را آماده می کنید.
2- برنامه ریزی می کنند
دانستن
برنامه فردا و این که فردا چه کارهایی باید انجام دهید، باعث می شود که
احساس راحتی و آرامش کنید. قبل از خواب، افراد سرزنده و شاداب برای روز بعد
برنامه ریزی می کنند و به این ترتیب وقتی از خواب بیدار می شوند با عزم و
اراده بالا کارهایی را که برای آن برنامه ریزی کرده بودند، انجام می دهند.
3- زمانی را به مطالعه اختصاص می دهند
افراد
شاداب قبل از خواب مطالعه می کنند. در این جا حرف از خواندن اخبار و مجلات
و پست های شبکه های اجتماعی نیست و درواقع افراد سرزنده و شاد قبل از
خواب اقدام به خواندن کتاب، مقالات و داستان هایی که آن ها را تحت تاثیر
قرار می دهند، می کنند. خواندن یک کتاب تاثیرگذار بسیار خوب، باعث می شود
که قوه تخیل شما، تصورات و انرژی مثبتی دریافت کند و این انرژی مثبت به
زندگی تان نیز انتقال می یابد. اگر شما با افکار مثبت بخوابید، جسم و روح
شما به طور کامل استراحت می کند و صبح با تمایل بالایی برای انجام اهداف
زندگی تان بیدار خواهید شد.
4- تجزیه و تحلیل می کنند
زمان
باارزش ترین چیزی است که انسان در اختیار دارد و باید به درستی از آن
استفاده کند. سرزنده ها در پایان هر روز کارهای خوبی را که انجام داده اند،
مرور می کنند و هر ساعت آن روز را تجزیه و تحلیل می کنند. این کار باعث می
شود بفهمند چه دستاوردهایی کسب کرده و چه کارهایی باید در ادامه انجام
دهند. 5 تا 10 دقیقه قبل از خواب سعی کنید چنین کاری انجام دهید.
5- قدردان هستند.
افراد
شاداب همیشه به خاطر دارایی های شان و افرادی که می شناسند، قدردان هستند.
این کار خوبی است؛ سعی کنید قبل از خوابیدن چشمان تان را برای چند لحظه
ببندید و در رابطه با چیزهایی که باید به خاطر داشتن شان سپاس گزار خداوند و
اطرافیان تان باشید، فکر کنید. از همکارتان که ماشینش را در اختیار شما
قرار داده است از پیش خدمتی که زمانی که شما عجله داشتید به سرعت غذای شما
را آماده کرده است یا همسرتان که به شما در انجام امورتان کمک کرده است،
قدردانی کنید. قدردانی یک حس خوب است که باعث می شود شما انگیزه بالایی
پیدا کنید. اگر با افکار خوب بخوابید، پرانرژی و شاداب از خواب بیدار
خواهید شد.
افراد شاداب، می دانند که یک زندگی پراسترس مانع از خوشبختی است
6- آرام و آسوده خاطر هستند
افراد
مختلف، راه های متفاوتی برای آرامش خاطر دارند. افراد شاداب، می دانند که
قطعا یک زندگی پراسترس مانع از خوشبختی و خوشحالی است. برخی از افراد با یک
حمام آب گرم خود را آرام می کنند، برخی از خوردن یک فنجان چای لذت می برند
و آرامش پیدا می کنند و برخی دیگر با انجام سرگرمی های مورد علاقه شان از
قبیل بافتنی و... آرام و قرار می یابند. درباره چیزهایی که باعث آرامش شما
می شود، فکر کنید و سعی کنید قبل از خواب این کارها را انجام دهید.
7- غذای سالم می خورند
البته
این که قبل از خواب هیچ چیزی نخورید، کار بهتری است ولی با این وجود اگر
تمایل دارید قبل از خواب چیزی میل کنید، برخی محصولات برای خواب مفید
هستند. برای مثال، خوردن موز قبل از خواب، به خاطر داشتن ماده غذایی
سروتونین، به آرامش قبل از خواب کمک می کند؛ نوشیدن یک لیوان شیر و عسل گرم
نیز برای این کار مفید است و باعث آرامش و خواب آلودگی شما می شود. برخی
مواد هستند که شما به هیچ وجه نباید قبل از خواب میل کنید مثل قهوه. افراد
شاداب از لحاظ جسمی و روحی احساس بسیار خوبی دارند. در صورتی که قبل از
خواب سه عدد همبرگر خورده باشید به هیچ وجه حال جسمی خوبی نخواهید داشت.
8- ورزش می کنند
این
افراد تناسب اندام دارند. دویدن و وزنه زدن قبل از خواب ورزش های مناسبی
نیستند، زیرا به انرژی زیادی نیاز دارند و برگشتن بدن به حالت عادی و آرام
گرفتن بدن سخت تر خواهد بود و در نتیجه نمی توان خوب استراحت کرد. انجام
ورزش های کششی، یوگا و از این قبیل ورزش ها برای قبل از خواب گزینه های
مناسبی هستند.
9- قبل از خواب از فناوری فاصله می گیرند
وسایل
غیرضروری بسیاری وجود دارد که قبل از خواب باید از محل خواب دور شوند،
زیرا باعث سرگرم شدن افراد می شوند. بسیاری از ما پیش از خواب ایمیل های
خود را چک می کنیم، آخرین اخبار را بررسی می کینم، پست دوستان مان در شبکه
های اجتماعی را چک می کنیم و در همین حال خواب مان می برد.
این
چیزها فایده خاصی ندارند و فقط وقت تلف کردن هستند و به جای این کارها می
توانیم کارهای بسیار مهم تری را که برای یک استراحت خوب لازم است، انجام
دهیم.
10- فضای مناسبی فراهم می کنند
خوابیدن
یکی از کارهایی است که می تواند باعث شاداب و سر حال شدن شما شود. موسیقی
های آرامش بخش، تنظیم حرارت اتاق خواب و خوشبو کردن هوای آن به داشتن یک
خواب خوب کمک می کند. افراد شاداب، اتاق خواب راحتی و مناسبی دارند. مطمئن
شوید که تشک و بالش تان راحت باشد و هیچ چیزی که اثر منفی روی خواب شما
بگذارد در اتاق تان وجود ندارد.
آیا میخواهید از پول خود با هوش بیشتری استفاده کنید و امسال نسبت به سال قبل ثروتمندتر شوید؟ بهترین کسی که میتوانید برای توصیه گرفتن در این زمینه نزد او بروید، وارن بافت است. او توانسته است ثروت شخصی خود را به ۷۲ میلیارد دلار برساند، و به عنوان سومین فرد ثروتمند دنیا شناخته میشود.
علاوه بر این، وی به ارائهی
توصیههای معقولی در زمینهی ثروتمند شدن پرداخته است که قطعا هر فردی
میتواند از آنها پیروی کند، حتی اگر تجربهای در زمینهی سرمایهگذاری
نداشته باشد. در این جا به چند توصیهای که وارن بافت به منظور استفادهی
بهینه از پول و سرمایه مطرح کرده است، اشاره میکنیم:
مهمترین کارهایی که میتوانید با پول خود انجام دهید
۱- هیچ وقت سرمایهی خود را از دست ندهید.
قانون
شمارهی ۱: هیچ گاه پول و سرمایهی خود از دست ندهید. قانون شمارهی ۲ :
هیچ وقت قانون شمارهی ۱ را فراموش نکنید. بافت همچنین به این نکته اشاره
میکند که "کسی را نمیشناسم که فکر کند از دست دادن پول ایدهی خوبی باشد
زیرا این کار یک حماقت بزرگ است.”
اما بهتر است که فراتر از این
مورد آشکار برویم، یک توصیهی کاربردی بیان میکند که: هر زمانی که
میتوانید، از ریسک کردن اجتناب کنید. وی همچنین اشاره میکند که اگر
میخواهید فردی خوشبخت و موفق باشید، هیچگاه برای آن چه که میخواهید، آن
چه که نیاز دارید را به خطر نیاندازید. حتی اگر احتمال به خطر افتادن
سرمایهی شما، یک در هزار باشد.
با در نظر داشتن این نکته، بافت به
شخصه از انجام هر نوع سرمایهگذاری پرخطر در طول سالهای بسیار، اجتناب کرد
و از بسیاری از مواردی که میتوانست به وسیلهی آنها به سودهای کلانی دست
پیدا کند (به عنوان مثال در زمینهی تکنولوژی) چشم پوشی کرد. پس از مدتی،
استفاده از راهبرد ریسک گریزی، به طرز چشمگیری برای او نتیجهبخش بوده است.
۲- با پرداخت بهای پایین، ارزش بالایی بدست آورید.
"قیمت
و بها آن چیزی است که پرداخت میکنید و ارزش آن چیزی است که دریافت
میکنید” بنابراین میتوانید پول خود را از دست بدهید (و قانون شماره ی ۱
را زیر پا بگذارید) در صورتی که تصمیم بگیرید برای چیزی بیش از ارزش آن پول
پرداخت کنید. بافت به این نکته اشاره میکند که: "من ترجیح میدهم
کالاهایی با کیفیت بالا در زمانی که قیمت آنها موقتا پایین آمده است،
خریداری کنم.” این روش کاملا هوشمندانه است.
سعی کنید عادتهای اقتصادی سالم کسب کنید
۳- سعی کنید عادتهای اقتصادی سالم کسب کنید.
بافت
در یکی از سخنرانیهای خود در میان دانشجویان دانشگاه به این نکته اشاره
کرد که "بیشتر رفتارها بر اساس عادتهای فردی شکل میگیرند،” و "زنجیرهی
به وجود آمده بین عادتها، نامحسوستر از آن است که تشخیص داده شوند تا
زمانی که این زنجیره آن قدر سنگین شود که از هم گسسته شود.”
همهی
ما عادتهایی داریم که دوست داریم آن ها را کنار بگذاریم، و عادتهای
بسیاری وجود دارند که تمایل داریم به آنها روی بیاوریم. بافت به این نکته
اشاره میکند که در مورد دوم، مهمترین عادت، پسانداز کردن پول است. همچنین
او معتقد است، "بزرگترین اشتباه، یاد نگرفتن عادت پسانداز کردن پول است.”
۴- بر روی خود سرمایهگذاری کنید.
بافت
معتقد است که شما باید تا جایی که میتوانید و از هر طریقی که میتوانید
بر روی خود سرمایهگذاری کنید، چه از طریق مراقبت از جسم خود، تا پیدا کردن
شغلی که دوست دارید و یا تحصیلات. بافت در یکی از مصاحبههای خود عنوان
کرد، "هر کاری که به توسعهی مهارتهای شما و ایجاد ارزش بیشتر برای شما
منجر شود، میتواند برای شما نتیجهی چشمگیری داشته باشد.”
او
معتقد است، هر آنچه که از شما گرفته شود میتواند چندین برابر بیشتر به
شما بازگردانده شود، اما برخلاف سایر داراییها، تواناییها و مهارتهای
شما نمیتوانند از شما گرفته شوند. این مسئله میتواند تحصیلات، آغاز
تجارت شخصی و یا حتی دریافت یک پست داوطلبانه باشد که میتواند به شما
مهارتهایی که پیش از این در اختیار نداشتید را بیاموزد. هر آنچه به هوش
شما بیافزاید، به ثروت شما نیز اضافه میکند.
۵- برای خود اهداف بلند مدت مشخص کنید.
بافت
معتقد است، اشتباهی که بیشتر افراد مرتکب میشوند این است که سعی میکنند
مسائل مالی را بصورت کوتاه مدت در نظر بگیرند. این نوع طرز فکر اغلب، افراد
را به دردسر میاندازد. در عوض بافت توصیه میکند "بر اساس افق دید مربوط
به چندین دهه سرمایهگذاری کنید.” به جای این که سعی کنید مقدار کمی پول،
در کوتاهترین زمان به دست آورید، باید بر روی افزایش قدرت خرید خود در کل
طول عمر خود کار کنید. به نظر بافت، این یک روش سالم برای کسب درآمد محسوب
میشود.
به این فرایند ایمیل مارکتینگ موفق می گویند، بنابراین همین امروز شروع کنید و ایمیل مشتریان را گردآوری کنید.
ایمیل مارکتینگ مراحل مختلفی دارد، اما پرسیدن سوال از خودتان یعنی شما کار مهمی پیش رو دارید که باید قبل از ارسال ایمیل به مشتری به آن توجه کنید، در غیر اینصورت اگر ضعف های چشمگیری در ارسال ایمیل به مشتری داشته باشید، کاهش و حذف تعامل مشتریان، کاهش اعتماد آنها و مواردی از این دست در انتظار شماست.
قبل از نوشتن حتی یک کلمه از محتوای ایمیل، شما باید بدانید به چه چیزی میخواهید برسید و چه قصدی از نوشتن و ارسال ایمیل به مشتری دارید. چون حتی هنگامی که هدفتان هم مشخص است، اغلب بین آنچه فکر میکنید و نتیجه پایانی که در عمل مشاهده میکنید تفاوتهایی وجود خواهد داشت، و همین موارد میتوانند روی نرخ تبدیل ایمیل شما تاثیر گذار باشند، پس باید بتوانید از کمترین ایمیل بیشتر بازدهی را کسب کنید. پس یاد بگیرید از معیارهای ایمیل انبوه درست استفاده کنید.
معیارهای کیفی زیادی وجود دارند که میتوانند در کسب موفقیت و شادی یک نفر
سهیم باشند، اما فقط یک عامل است که موفقیت پایدار و بلندمدت را در تمام
جنبههای زندگی برای ما به ارمغان میآورد و آن چیزی نیست، مگر انضباط
شخصی. خواه آن را از منظر رژیم غذایی، تناسباندام، اخلاق کاری در نظر
بگیریم خواه از منظر روابط، انضباط شخصی مهمترین ویژگیای است که برای
انجام اهداف و پیشبرد یک سبکزندگی سالم و درنهایت شادی در نظر گرفت.
مطابق
مطالعهای که ویلهلم هوفمان سال 2013 انجام داده، افرادی که دارای کنترل
درونی بیشتری در مقایسه با کسانی که فاقد این کنترل هستند، شادترند. این
افراد زمان کمتری را صرف انتخاب و تعهد به رفتارهای تخریبکننده سلامتیشان
میکنند و به آسانی تصمیمهای مثبت را اتخاذ میکنند. فردی با انضباط شخصی
اجازه نمیدهد تصمیماتش بر اساس هیجانات یا احساسات گرفته شود. در عوض
آنها آگاهانه تصمیمات عقلایی را در روز میگیرند بدون آنکه احساس استرس یا
ناراحتی فوقالعادهای داشته باشند.
برخلاف تصور بسیاری از افراد،
انضباط شخصی یک رفتار اکتسابی است که به تمرین و تکرار روز به روز احتیاج
دارد. برای بهبود وضعیت انضباط شخصی این 5 روش ثابت شده را امتحان کنید.
این رژیم به شما کمک میکند عادات خوب را ایجاد کنید و عادات بد را از بین
ببرید و در اختیار گرفتن کنترل را با توجه به تغییرات ساده در زندگی روزمره
بهبود بخشید. زمانی که انضباط شخصی شما ارتقاء پیدا کند، شما میتوانید با
کمک انتخابهای سالمتر ونه با انتخابهای احساساتی آزادانهتر زندگی کنید
و مطمئن باشید شادی درونی از شما به خاطر به کار بردن این روشها قدردانی
خواهد کرد.
وسوسهها را از خود دور کنید
کنترل
درونی اغلب با توجه به این ضربالمثل قدیمی که از «دل برود هرآنچه از دیده
برفت»، آسانتر میشود. دورکردن تمام وسوسهها و چیزهایی که موجب
حواسپرتی هستند، اولین گام ضروری برای ارتقا انضباط شخصی است. اگر شما سعی
دارید کنترل غذاخوردن خود را به دست بگیرید، هلههوله یا تنقلات مضر را از
دسترس خود دور کنید. از دستیار دفترتان بخواهید که شما را از ایمیلها و
تبلیغات سفارش غذا دور نگاه دارد. اگر میخواهید تمرکزتان را در حال کار را
افزایش دهید. تلفن همراهتان را خاموش کنید و میزتان را منظم نگاه دارید.
اگر واقعاً با این مسئله مشکل دارید یک اپلیکیشن خودکنترلگر را روی
کامپیوترتان بریزید تا از وبسایتهایی (فیسبوک، یوتیوب و حتی ایمیل) که
حواس شما را پرت میکند، برای یک محدوده زمانی دوری کنید. با فرار کردن از
تاثیرات بد بعضی کارها، زمینه موفقیت خودتان را فراهم آورید.
بهطور منظم و سالم بخورید
مطالعات
نشان میدهد که کاهش قند خون اغلب عزم افراد را تضعیف میکند. زمانی که
گرسنه هستید، توانایی تمرکز نخواهید داشت زیرا مغرتان نمیتواند بهترین
پتانسیل خود را به کار بگیرد. گرسنگی، قدرت تمرکز بر وظایف را دشوار میکند
و شما را بدخلق و بدبین میکند. شاید شما در این حالت کمترین احساس
خودکنترلی را در تمام زمینههای زندگی همچون رژیم غذایی، ورزش، کار و روابط
داشته باشید. برای آنکه همیشه کنترل خودتان را در دست داشته باشید، مطمئن
شوید که در طول روز هرچند ساعت یکبار با غذاهای سالم و سبک، انرژی لازم
بدنتان را تامین کنید. من خودم همیشه چند بادام یا شکلاتهای مغذی در دسترس
دارم. با داشتن این میانوعدهها مطمئن هستید که چربی و پروتئین سالم را
در صورت نیاز به بدنتان خواهید رساند. خوردن اغلب سطح قند خود شما را تنظیم
میکند و مهارتهای تصمیمگیری و تمرکز را ارتقاء میدهد. به شما اجازه
میدهد روی اهداف و اولویتهایتان تمرکز کنید به جای آنکه متوجه صداهای
شکممان باشید.
منتظر وضعیت کامل نباشید
ارتقاء
انضباط شخصی به معنای تغییر در روال کارهای عادی است که زمانهایی
ناراحتکننده و دشوار به نظرمیرسد. چارلز داهیگ، نویسنده کتاب «قدرت عادت»
توضیح میدهد رفتارهای عادتی ما را باید در منطقهای از مغز به نام
گانگلیون بازال جستجو کرد، منطقهای از مغز که با احساسات، الگوها و خاطرات
ما سروکار دارد. از سوی دیگر تصمیمگیری در مغز در کورتکس جلویی مغز اتخاذ
میشود، که کاملاً ناحیه متفاوتی است. زمانی که یک رفتار تبدیل به عادت
میشود، مهارتهای تصمیمگیری ما متوقف و به جای آن عملکرد خلبان خودکار
استفاده میشود. بنابراین شکستن یک عادت بد و ایجاد یک عادت جدید نه تنها
منوط به تصمیمگیری فعال نیاز دارد، بلکه احساس اشتباه بودن را به شما
منتقل میکند. مغز شما در برابر تغییرات جدیدی که برای آن از
پیشبرنامهریزی شده است، مقاومت خواهد کرد. راه حل چیست؟ مشتاقانه از
اشتباه استقبال کنید. معنای آن این است که برای ایجاد یک نظام جدید و احساس
درست، خوب و طبیعی بودن آن به زمان نیاز دارید. منتظر بمانید، این تغییرات
اعمال میشوند.
برای استراحت و لذت بردن هم زمان بگذارید
انضباط
شخصی به معنای داشتن یک روش خشک و بدون انعطاف نیست. در نظر نگرفتن حاشیه
آزادی به معنی روبرو شدن با شکست، ناامیدی و برگشتن به روزهای پیشین است.
درحالیکه برای انضباط درونی تمرین میکنید، زمانهایی را نیز برای
استراحت، لذت بردن و پاداش دادن به خود در نظر بگیرید. برای مثال
یکشنبهها را به عنوان روز بستنی خوردن در نظر بگیرید. بعد از یک ماه رژیم
گرفتن یک ماساژ خوب برای خودتان در نظر بگیرید. انضباط شخصی کار سختی است،
به خودتان پاداش دهید.
خودتان را ببخشید و رو به جلو حرکت کنید
ایجاد
راه و روش جدید تفکر همیشه مطابق برنامه پیش نمیرود. مطمئناً شما
افتوخیزهایی را تجربه خواهید کرد، گاهی اشتباه و رکود و گاهی موفقیتهای
چشمگیری خواهید داشت. کلید موفقیت ادامه دادن است. زمانی که عقبنشینی
میکنید، علت آن را شناسایی کنید و به حرکت ادامه دهید. خودتان را برای
اشتباهات ببخشید روی زین محکم باشید و به بازی ادامه دهید، هرچه زمان
بیشتری را به این بازی اختصاص دهید، ادامه جهت جدید و مثبت آسانتر خواهد
شد.
منبع: سلامت نیوز
فکر می کنید شوهرتان از شما چه می خواهد؟
غذاهای خوشمزه؟ بچه های با ادب؟ لذت عاطفی و جنسی؟ خانه و زندگی تمیز؟
آرامش؟ شاید باور نکنید ولی اولین چیزی که هر مردی از همسرش می خواهد چیزی
است خیلی ساده تر از همه این ها؛ آنقدر ساده که گاهی فراموش می شود.
روی
صحبتم با شما است خانم عزیز! آیا آنقدر که برای حرص خوردن های جور و واجور
وقت صرف می کنی، برای خلوت کردن با خودت وقت می گذاری؟ شمایی که صبح تا
شبت را با خدمت کردن به خانواده پر می کنی؛ خانه را تمیز می کنی، از بی
نظمی بچه ها حرص می خوری، برای یک قِران را دو زار کردن، فقط از مرکز تره
بار خرید می کنی و صد ها متر بار سنگین میوه و سبزی را به دوش می کشی، سعی
می کنی با کمترین امکانات مقوی ترین و خوشمزه ترین غذاها را درست کنی، از
هزار تا چیز می زنی تا بلکه مبلغی ولو ناچیز از خرجی خانه را برای روز
مبادای زندگی تان پس انداز کنی، غصه ی قسط های عقب افتاده و عقب نیفتاده
تان را می خوری، از نگرانیِ فردای خانواده ات شب ها تا دیر وقت در رختخواب
غلت می زنی، و خلاصه همه ی حواست را جمع می کنی تا زندگی ات را بچرخانی و
همسرت را از این شراکت مادام العمر راضی نگه داری! در کنار همه این ها که
به جای خود خوب و در زمانه ی فعلی برای خیلی از خانواده ها ناگزیر هستند،
چقدر حواست به خودت است؟
خانم خونه به خودت نگاه کن
آیا
حواست به روز تولدت است؟ آیا هر روز موهایت را شانه می زنی و حالت های
مختلف را امتحان می کنی؟ ورزش چطور؟ آیا روزی فقط پانزده دقیقه را به منظور
ورزش کردن برای خودت کنار می گذاری؟ آیا آنقدر که برای حرص خوردن های جور و
واجور وقت صرف می کنی، برای خلوت کردن با خودت وقت می گذاری؟ آیا همان قدر
که حواست به نظافت و اتوی لباس شوهر و بچه ها است به لباس هایی که خودت در
خانه می پوشی توجه داری؟ اصلاً لباس های داخل خانه ات چه رنگ هایی دارند؟
متنوع اند یا یکنواخت؟
برای خودت گل بخر
آیا
هر روز در خانه آرایش می کنی؟ هر روز صبح قبل از اینکه شوهر و بچه ها را
بیدار کنی در آینه به خودت یک سلام و لبخند جانانه تحویل می دهی؟ آیا
گهگاهی برای خودت یک شاخه گل می خری؟ آیا آنقدر که توقع داری شوهر و بقیه
خانواده ات به تو توجه کنند، خودت به خودت توجه می کنی؟ آیا آنقدر که
انتظار داری آن ها دوستت داشته باشند، خودت، خودت را دوست داری؟ آیا آنقدر
که فکر می کنی آن ها باید قدر شناست باشند، خودت قدرشناس خودت هستی؟
مهمترین چیزی که هر مردی از همسرش می خواهد یک تن سالم و یک روحیه با نشاط است
غذای خوشمزه با روحیه پر نشاط
یادت
باشد، مهمترین چیزی که هر مردی از همسرش می خواهد یک تن سالم و یک روحیه
با نشاط است. شوهر تو هم از این قاعده مستثنی نیست. اگر حواست به خودت
نباشد و جسم و روانت بیمار شود، خانه ی تمیز، غذای خوشمزه، پس اندازهای گره
گشا، نمره ی بیست بچه ها، لباس های اتو کشیده و قسط های به موقع پرداخت
شده، هیچ کدام آرامش را برای تو، شوهر و خانواده ات به ارمغان نخواهند
آورد.
واگر امروز تولدت هست
پس
کاری بکن. اگر امروز تولدت است و هیچ کس به جز خودت این مناسبت زیبا را به
یاد ندارد، آستین بالا بزن. یک غذای ویژه بپز. چند تکه کیک خامه ای بخر.
شمع به عدد سال های عمر یادت نرود. بهترین لباست را بپوش. بیشترین لبخند را
به خودت بزن و وقتی شوهر و بچه ها به خانه آمدند بدون اینکه دلخور و متوقع
باشی، مناسبت این جشن کوچک خانوادگی را به آنها یادآوری کن. با دوستانت در
تماس باش، گهگاه با آن ها دیدار تازه کن. تفریح را از قلم نینداز، از سه
شنبه به فکر پیدا کردن راهی برای تفریح کردنِ خانوادگی در روز جمعه باش، با
شوهر و بچه ها مشورت کن و سفرهای کوچکِ کم هزینه به پارک و کوه و دشت را
ترتیب بده، اگر بتوانی همسفران خوبی هم برای خودتان دست و پا کنی که چه
بهتر! هر روز پیاده روی کن. سعی کن فشار، چربی و قند خونت را با تغذیه صحیح
و ورزش به حد تعادل برسانی. از خوردن خودسرانه داروهای خواب آور جداً
پرهیز کن، سعی کن با تحرک و برنامه ریزی خواب شبانه ات را مدیریت کنی. به
همان اندازه که به شوهر و بچه ها لبنیات و میوه می خورانی، خودت هم بخور.
همسایه هایت را بشناس و گاهی مثل قدیم یک کاسه آش برایشان ببر. کارهای تازه
یاد بگیر، غذاهای جدید بپز، جاهای جدید برو. گهگاهی با خودت خلوت کن و سنگ
هایت را با خودت وابکن.
لباس های داخل خانه را جدی بگیر، در نگاه
شوهرت خوش پوش باش؛ یادت باشد خوش پوشی با ولخرجی خیلی فرق دارد. تنوع را
فراموش نکن. عطر بزن. به داشته هایت فکر کن، به آن ها راضی باش. لبخند بزن.
به خودت احترام بگذار. قدر خودت را بدان. خودت را دوست بدار. برای خودت
وقت بگذار، حتی اگر شده روزی نیم ساعت. سلامتی و شادابی ات را به شوهرت
هدیه کن، به یاد بسپار این خانه بدون وجود نازنین تو، بدون سلامتی و لبخند
تو و بدون نشاطی که فقط تو می توانی به آن تزریق کنی ویرانه ای بیش نیست،
پس آنقدر که می خواهی شوهرت دوستت داشته باشد خودت، خودت را دوست بدار.
باور کن که این اصلِ چیزی است که شوهرت از تو می خواهد.
ما امروز در روابط
خانوادگی مان به این تفکر نیاز داریم که عذرخواستن یعنی اظهار شرمندگی در
برابر یک خطا، و این اظهار شرمندگی فقط زمانی معنا پیدا می کند که فرد به
جد دنبال آن باشد که اولا خطای خود را در حد امکان جبران کند و در گام بعدی
به دنبال آن باشد که دیگر مرتکب آن رفتار نشود و گرنه عذر خواستن نه تنها
گرهی را در برابر آن خطا باز نخواهد کرد بلکه شکلی از گستاخی به خود خواهد
گرفت.
عذرخواهی یا پوزش یکی از ملموس ترین واژه هایی است که ما با
آن مواجهیم و به ویژه اگر کسی در دنیای رسانه باشد متوجه این موضوع می
شود. فصل مشترکی هم وجود دارد در رسانه ها که معمولا دست به قیاس می زنند و
می گویند مثلا چرا مدیران و مسئولان ما در مقایسه با مدیران ژاپنی و
کره ای یا اروپایی علاقه کم تری به عذرخواهی و پوزش دارند و در برابر وعده
هایی که عمل نمی کنند یا اشتباهاتی که مرتکب می شوند کم تر مایلند عذرخواهی
کنند.
در این مطلب درباره این موضوع که چرا
در فرهنگ عمومی ما عذرخواهی و پوزش برای بسیاری از آدم ها رفتاری سنگین و
ثقیل است صحبت نمی کنیم و ریشه یابی هم صورت نمی دهیم. مطلب را از رفتاری
که در این سال ها شایع شده آغاز می کنیم و به درون خانواده ها تسری می
دهیم.
عذر نخواهی به خاطر پارچه های نوشته عذرخواهی
در
سال های گذشته و با نکوهش این موضوع که چرا در فرهنگ عمومی ما عادت به
عذرخواهی و پوزش خواهی وجود ندارد چه به صورت فردی و چه به صورت سازمانی،
معنایی صوری و سطحی از عذرخواهی و پوزش خواستن در جامعه رایج شد به این
معنا که سازمان ها و اداراتی را دیدیم که پلاکاردهایی را به در و دیوار می
زدند و از شهروندان به خاطر مزاحمت های به وجود آمده عذرخواهی می کردند در
حالی که گاهی کم ترین نشانه های ایمنی برای حفظ جان شهروندان در آن پروژه
رعایت نشده بود.
به عنوان مثال یک شرکت که اقدام به حفاری پیاده رو
که مسیر رفت و آمد عابران پیاده بود می کرد پارچه نوشته ای را در حوالی آن
حفاری نصب می کرد و از شهروندان عذرخواهی می کرد اما همان شرکت، شب ها یک
چراغ هشدار در مکان حفاری نصب نمی کرد یا پروژه ای که قرار بود در سه ماه
به سرانجام برسد و وعده آن را به شهروندان داده بودند در یک سال به اتمام
نمی رسید. آن پارچه نوشته هم که هر روز در معرض باد و باران و آفتاب بود
آرام آرام کم رنگ و کم رنگ تر شد. درست مثل وعده ای که به مرور کم رنگ و به
فراموشی سپرده می شد. حالا هر روز شهروندانی که از آن معبر عبور می کنند
پارچه نوشته ای را می دیدند که در آن از آن ها عذرخواسته می شد اما به واقع
آن عذرخواهی به نقطه مقابل خود تبدیل شده بود یعنی آن شیوه از عذرخواهی
بیشتر عصبی کننده بود و تنش ذهنی به شهروندان وارد می کرد.
عذرخواهی بدون جبران، نوعی گستاخی است
با
این مثال آنچه در پی آن بودم مطرح کنم روشن تر می شود. ما امروز در زندگی
هایمان به ویژه در خانواده ها با طرح صوری ترین معنا از عذرخواهی مواجه
هستیم که نه تنها این شیوه از پوزش و عذرخواهی دردی از ما دوا نمی کند بلکه
خود به یک عامل تنش و اصطکاک روانی در بین زوج ها یا زوج ها و فرزندان
تبدیل می شود.
مردی را تصور کنید که مثلا هر روز یا هفته ای چند بار
از همسرش بابت رفتارهایش عذر می خواهد. فرض کنید یک مرد اعتیاد شدیدی به
اپلیکیشن های تلفن همراه پیدا کرده است و بخش قابل توجهی از زمانی که در
خانه دارد با این اپلیکیشن ها سپری می کند وقتی هم در مقابل اعتراض همسرش
قرار می گیرد از او عذر می خواهد ولی هر روز هم به رفتارش ادامه می دهد.
آیا آن عذرخواستن ها به همراه تکرار رفتاری که باعث آن تنش ها شده می تواند
تا مدت های طولانی دوام داشته باشد؟ بدیهی ترین و ساده ترین معنای عذر این
است که فرد ضمن اظهار شرمندگی نسبت به رفتارش به صورت ضمنی تعهد می دهد که
دیگر مرتکب آن رفتار نمی شود.
مثل این می ماند که کسی ترازوی مغازه اش
خراب شده است، مشتریان او به تدریج به این موضوع پی می برند که میزان وزن
اجناس فروخته شده به آن ها کم تر از آن چیزی است که قیمتش با آن ها حساب می
شود. آن مشتریان این موضوع را با آن فروشنده در میان می گذارند و او هم از
آن ها عذر می خواهد اما روزهای بعد هم هیچ اقدامی برای درست کردن ترازوی
خود انجام نمی دهد. این فروشنده تا چه زمانی می تواند مشتریان خود را داشته
باشد؟ آیا پس از مدت کوتاهی مشتریان او پراکنده نخواهند شد؟ در صورتی که
اگر آن فروشنده حقیقتا دنبال عذرخواهی بود اولا در گام نخست درصدد جبران کم
فروشی خود برمی آمد و حقی که از مشتریان خود ضایع کرده بود جبران می کرد و
در گام بعد بلافاصله شاخص و ترازوی خود را اصلاح می کرد.
نشانه های عذر حقیقی چیست؟
ما
امروز در روابط خانوادگی مان اعم از رابطه زوج ها با همدیگر، یا رابطه
والدین با فرزندان یا رابطه فرزندان با همدیگر به اجرا و عملیاتی کردن
معنای حقیقی پوزش و عذرخواهی نیاز داریم. اولا به این مفهوم نیاز داریم که
هر کسی چه زوج ها و چه فرزندان اگر در برابر هم دچار خطایی شدند این تصور
را نداشته باشند که اگر از یکدیگر - پدر از مادر، مادر از پدر، پدر و مادر
از فرزندان، فرزندان از پدر و مادر- عذرخواهی کنند باعث حقارت آن ها می
شود و در ثانی این معنا را در خانواده پیاده کنند که عذرخواستن یعنی اظهار
شرمندگی در برابر یک خطا، و این اظهار شرمندگی فقط زمانی معنا پیدا می کند
که فرد به جد دنبال آن باشد که اولا خطای خود را در حد امکان جبران کند و
در گام بعدی به دنبال آن باشد که دیگر مرتکب آن رفتار نشود و گرنه عذر
خواستن نه تنها گرهی را در برابر آن خطا باز نخواهد کرد بلکه به مرور با
بی اثر کردن عذر خواستن، نفس پوزش خواستن به معنای مقابل خود- گستاخی -
تبدیل خواهد شد و خطایی بزرگ تر از خطا خواهد شد.
منبع: تبیان
بسیاری از جوانان از افراد موفق جامعه
درخواست می کنند تا روش ها و دلایل رسیدن به موفقیت را برای آنها تشریح
کنند. دکتر ریچارد اس.تی.جان نویسنده، محقق و تحلیلگر موفقیت با انجام یک
تحقیق میدانی درصدد پاسخگویی به این سوال برآمده است. این تحقیق در طی 7
سال با روش مصاحبه از 500 فرد موفق در سطح جامعه بین المللی صورت گرفته
است.
هدف اصلی این تحقیق یافتن پاسخ این سوال مهم است که واقعا چه
چیزی منجر به موفقیت می شود؟ یافته ها و نتایج تحقیق انجام گرفته بیانگر
این موضوع است که کلیه افراد موفق در 8 زمینه با یکدیگر مشترک هستند و این 8
عامل باعث موفقیت آنها در کسب و کار، فعالیت علمی یا اجتماعی بوده است.
در ادامه به صورت خلاصه به این 8 عامل موثر در موفقیت افراد می پردازیم.
1- افراد موفق شور و شوق انجام کار (اشتیاق) دارند
افراد
موفق می گویند ما توسط اشتیاق مان هدایت می شویم. آنها کارشان را با عشق
انجام می دهند و آن را به همکاران خود نیز منتقل می کنند.
پول
درآوردن در فکر آنها دلیل اصلی کار کردن نیست بلکه یکی از نتایج آن است.
آنها مطمئن هستند که اگر کاری را با عشق انجام دهند حتما به ثروت و پول نیز
خواهند رسید.
2- افراد موفق سختکوش هستند
هیچ
چیز آسان به دست نمی آید و به دست آوردن آن حاصل سخت کار کردن است. همیشه
کار کردن سخت بوده و هست اما سعی کنید همواره از کاری که می کنید لذت
ببرید. با این تفکر است که می توانید سختکوشی را در ذهن خود نهادینه کنید.
گاهی
افراد جامعه فکر می کنند که افراد موفق به کار خود معتاد شده اند اما
تعبیر بهتری برای آنها وجود دارد که آنها دیوانه کار کردن هستند.
3- افراد موفق کار خوب ارائه می کنند
آنها
می گویند برای موفق بودن سعی کنید با قلب تان کار کنید و در آن کار عالی
شوید. هیچ جادویی در کار نیست، همه اش تمرین است و تمرین است و تمرین. با
تمرین کردن مدام است که می توانید یک کار را به خوبی انجام دهید.
4- افراد موفق تمرکز می کنند
افراد
موفق معمولا ایده های خلاقانه زیادی را در ذهن خوددارند اما این موضوع
همانگونه که یک فرصت بسیار خوب است، در صورت نداشتن تمرکز می تواند به
عنوان تهدید لحاظ شود.
داشتن ایده های بسیار، همانند سوار شدن بر
اسب سرکشی است که هر لحظه شما را به سویی می کشاند و در صورتی که نتوانید
آن را افسار بزنید و در یک راه مستقیم به حرکت درآورید هیچ گاه شما را به
مقصد نخواهد رساند. پس سعی کنید همواره بر روی موضوع کار خود تمرکز کنید و
هیچ گاه از آن غافل نشوید.
5- افراد موفق خود را تشویق می کنند
آنها
می گویندکه همیشه تلاش کنید تا خود را تشویق کنید، هم از لحاظ جسمی و هم
از لحاظ روحی. خود را از خجالت و تردید به خود رها کنید. تمامی انسان ها
معتقدند که موثرترین فرد در زندگی بشر برای هل دادن او به جلو و تشویق
کردنش مادرها هستند.
آنها هستند که فرزند خود را برای ایستادن،
دویدن، مدرسه و دانشگاه رفتن، ازدواج، کسب و کار راه انداخت و هزاران کار
دیگر تشویق می کنند و او را به جلو هل می دهند.
6- افراد موفق به دیگران خدمات ارائه می کنند
آنها
می گویند: سعی کنید به جای خدمت کردن به خود به دیگران خدمت کنید. تمام
مردم دوست دارند که ماشین، خانه و امکانات خوب و با کیفیت داشته باشند و در
این راه تلاش می کنند.
اگر هدف شما این باشد که در واقع دارید به
خود خدمت می کنید اما به جای آن سعی کنید نیازی را در جامعه حس کنید و
براساس آن نیاز به جامعه خدمتی ارائه کنید.
محصول جدیدی اختراع کنید
یا محصولات قبلی را بهینه کنید و زندگی را برای مردم آسان تر کنید. مطمئن
باشید با دادن این خدمات به دیگران، نتیجه خوبی خواهید گرفت که مهمترین آن
بالا بردن کیفیت زندگی خود با به دست آوردن ماشین، خانه و امکانات خوب
خواهد بود. پس ابتدا به دیگران فکر کنید و به آنها چیز ارزشمندی ارائه کنید
و مطمئن باشید از این طریق می توانید ثروتمند شوید.
7- افراد موفق ایده دارند
بیل
گیتس می گوید: «تنها چیزی که من داشتم یک ایده بود: «راه اندازی اولین
شرکت ریز کامپیوتر». البته این ایده صرفا یک ایده معمولی نبود بلکه یک ایده
فوق العاده بود.
مطمئن باشید که خلق آینده هرگز اغلب جادوی خلاقیت
نیست بکله تنها انجام کارهای ساده است. ایده های جدید همیشه یکسان نیستند،
ممکن است خیلی از ایده هایی که تازه به ذهن شما خطو رکرده است سال ها قبل
در کشورهای دیگر اجرا شده باشند و افراد موفق می گویند عمدتا محصولات موفق،
حاصل کنار هم قرار گرفتن ایده های خلاقانه افرادی با دانش و تجربه و
دیدگاه های مختلف است.
8- افراد موفق سماجت می کنند
آنها
می گویند که سماجت اولین دلیل موفقیت است. شما باید در برابر شکست سماجت
کنید، در برابر حرف های بی پایه و اساس سماجت کنید، در برابر فقیر شدن
سماجت کنید، برای جلوگیری از تمام بدی هایی که می خواهد برای شما اتفاق
بیفتد و برای رخ دادن تمام خوبی هایی که می تواند برای شما اتفاق افتاد
سماجت کنید.
شما هم این 8 کار را انجام دهید و مطمئن باشید که اینها 8 عامل بزرگ موفقیت هستند!
منبع:مجله پنجره خلاقیت
صحبت کردن با دیگران در خانه، مدرسه یا اجتماع، عملکرد مغز را بهبود میبخشد.
از مغز خود استفاده کنید
اگر
از مغز خود استفاده نکنید، غیر فعال میشود. فعال نگه داشتن مغز ذهن شما را
هوشیار نگه میدارید. افرادی که از نظر ذهنی فعالیتهای چالش برانگیزی انجام
میدهند کمتر در خطر بیماری آلزایمر قرار دارند.
• کتاب بخوانید
• مکالمه های طولانی داشته باشید (مثل ارائه و تدریس)
• به رادیو گوش دهید
نظم و ترتیب موجود را به هم بریزید
خاطرتان
هست در کودکی بازی داشتیم که کلمات را از انتها به ابتدا ادا می کردیم؟
محققین در دانشگاه دوک تمرین هایی را ایجاد کرده اند با نام "نوروبیک" که
مغز را وادار به تفکر به طرق جدید می کند. از آنجایی که که حواس پنجگانه در
یادگیری نقش کلیدی ایفاء می کنند بنابراین با استفاده از آنها می توان ذهن
را تمرین داد. اگر راست دست هستید سعی کنید از دست چپتان استفاده کنید.
مسیر خانه تا محل کارتان را تغییر بدهید و مسیرهای جدیدی را امتحان کنید.
چشمهایتان را ببندید و سعی کنید غذاها را از روی طعمشان شناسایی کنید.
عقل سالم در بدن سالم!
تمرین
بدنی مخصوصا تمرین هایی که باعث افزایش تعداد ضربان قلب می شوند مانند
پیاده روی و شنا، باعث افزایش جریان خون به مغز نیز می شوند. اگرچه هنوز
دانشمندان دلیل آن را نمی دانند اما اینگونه فعالیتها باعث افزایش خون
موجود در مغز و نیز بهبود پیوندهای بین سلول های مغزی می شود. با ادامه
انجام فعالیت های بدنی، می توانید به حافظه، تخیل و حتی توانایی برنامه
ریزی امورتان کمک کنید.
قدرت ذهن در گروی رژیم غذایی سالم
با
انتخاب غذاهای سالم که برای قلب و تناسب اندام مفید هستند به کارکرد صحیح
مغزتان نیز کمک می کنید. چاقی در میانسالی احتمال زوال عقل در سالهای بعد
را تا دو برابر افزایش می دهد. کلسترول و فشار خون بالا نیز بر میزان این
احتمال می افزاید. چند نکته ساده را مد نظر داشته باشید:
• به جای سرخ کردن غذا از روش های سالمتر استفاده کنید
• روغن های سالم مانند روغن دانه های گیاهی و زیتون را جایگزین کره، خامه و روغن حیوانی نمایید
• از میوه ها و سبزیجات رنگی مصرف کنید
• مصرف ماهی فراموش نشود
مراقب آنچه مینوشید باشد
می
دانید که نوشیدن نوشابه های الکلی بر قضاوت، تکلم، حرکات و حافظه شما
تاثیر منفی می گذارد. این را هم می دانید که الکل آثار بلند مدت مخربی نیز
دارد؟ مصرف مداوم الکل در طولانی مدت باعث کوچک شدن لوب های پیشین مغز می
شود و این آسیب ها حتی با ترک الکل نیز برگشت پذیر نخواهند بود.
بازیهای کامپیوتری ذهن را تمرین میدهند
چندین
پژوهش نشان داده است که بازیهای کامپیوتری بخشی از مغز را که مسئول کنترل
حرکت، حافظه، برنامه ریزی و مهارتهای حرکتی است تحریک و فعال میکند. برخی
کارشناسان معتقدند بازی تنها میتواند مهارت شما در بازی را ارتقا میدهد.
هنوز توافقی در این زمینه وجود ندارد اما میتوان به کودکان اجازه داد زمان
مشخصی را به بازیهای کامپیوتری اختصاص دهند.
موسیقی به ذهن کمک میکند
نواختن
موسیقی در کودکی به بخش تفکر مغز کمک میکند در بزرگسالی بهتر کار کند.
تجربه موسیقی عملکرد ذهنی را که ارتباطی با موسیقی ندارند مانند حافظه و
توانایی برنامه ریزی تقویت میکند. همچنین به هماهنگی بهتر دست و بدن کمک
مینماید. علاوه بر اینها موسیقی تفریح خوبی است. نگران نباشید، هیچ وقت
برای شروع دیر نیست.
اجتماعی باشید
صحبت
کردن با دیگران در خانه، مدرسه یا اجتماع، عملکرد مغز را بهبود میبخشد.
مطالعات نشان میدهند که فعالیتهای اجتماعی برای مغز مفید است بنابراین وارد
فعالیتهای اجتماعی شوید، در کلاس مورد علاقه تان ثبت نام کنید یا با
دوستانتان تماس بگیرید.
آرامش خود را حفظ کنید
استرس
بیش از حد به بخش خاکستری مغز صدمه میزند. بخش خاکستری مغز دربردارنده
سلولهایی است که اطلاعات را ذخیره و پردازش میکنند. چند روش ساده برای آرام
شدن:
• نفس عمیق بکشید
• موضوعی برای خندیدن و شاد شدن پیدا کنید
• به موسیقی گوش کنید
• یوگا یا مدیتیشن انجام دهید
تاثیر خواب بر مغز
پیش
و پس از یادگیری مطلب جدید، خواب کافی داشته یاشید. وقتی خسته باشید تمرکز
برایتان دشوار میشود. وقتی پس از یادگیری مطلب جدیدی میخوابید، مغز
اطلاعات جدید را ضبط میکند تا بعدا بتوانید آنها را به خاطر بیاورید.
استراحت طولانی در شب برای خلق و حافظه لازم است. بزرگسالان به 7 تا 8 ساعت
خواب شبانه نیاز دارند.
کمک به حافظه
هرکسی
ممکن است گاهی حواسش پرت شود. با افزایش سن ممکن است به سادگی سابق
نتوانید مسائل را به یاد بیاورید. این امری طبیعی و بخشی از فرایند
سالخوردگی است. چند اقدامی که در این زمینه به شما کمک میکنند:
• همه چیز را بنویسید
• از تقویم و یادآور گوشی همراه خود حتی برای موارد ساده استفاده کنید
• هر بار بر یک کار تمرکز کنید
تکرار نام دیگران
در
به یاد آوردن نامها مشکل دارید؟ همیشه در حین صحبت با اشخاص نام آنها را
تکرار کنید (اگر نمیخواهید با صدای بلند این کار را انجام دهید، حداقل در
ذهن خود بگویید). میتوانید تصویر یا شعری از خود بسازید که بین اسامی آنها
در ذهنتان ارتباط ایجاد کند.
منبع:سیمرغ
چنانچه شما صرفا روی اشتیاق مشتریان برای باز کردن ایمیل ها تمرکز کنید به نرخ بالایی در این زمینه دست پیدا میکنید اما این لزوما به این معنا نیست که مشتریان کاری در قبال ایمیل شما انجام خواهند داد. برای روشن شدن این مطلب بعنوان مثال دو موضوع برای دو ایمیل مختلف را به صورت زیر در نظر بگیرید:
اعتماد به نفس عامل اکتسابی است که از بدو
تولد پایه های آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته و با مرور زمان این امر
گسترده تر و عمیق تر می شود. متاسفانه در بسیاری از خانواده های سنتی چون
مهمترین مساله برای والدین حرف شنوی و تسلیم بله بودن فرزندان می باشد ،
اغلب با ایجاد محدودیتهای غیر ضروری و مشکل آفرین ، مانع رشد اعتماد به نفس
در کودکانشان شده که همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به
نفس در ایشان میشود.
برای افزایش اعتماد به نفس روشهای مختلفی وجود دارد که متخصصان اعصاب و روان به موارد ذیل اشاره میکنند:
1-
اولین گام در موفقیت «خودشناسی» است. ابتدا سعی کنید شناخت درستی از خود و
ویژگی های اخلاقی و شخصیتی خود کسب کنید و با توجه به این که هیچ کس کامل
نیست، اگر ایرادی یا مشکلی دارید که خود به تنهایی قادر به یافتن راه حل
مناسبی برای مقابله با آن نیستید و شخص قابل صلاحیتی برای مشورت ندارید، از
مشاوران و متخصصین کمک بخواهید.
2 -
تاریک ترین زمان شب، نزدیک ترین زمان به سپیده صبح است. این جمله را به
خاطر بسپارید و با کوچکترین ناملایمات از تلاش خود دست بر ندارید و به
سادگی خود را بازنده تلقی نکنید.
3-
بدون توجه به نتیجه کار، تمامی نیروی خود را به کار گیرید تا مسئولیتی که
به عهده شماست، به بهترین نحو انجام پذیرد. در واقع اولین هدف در انجام
وظایفتان باید، داشتن وجدان کاری، دقت و تلاش باشد. با انتخاب این الگو،
حتی اگر به موفقیت هم نائل نشوید، وجدانی آسوده خواهید داشت و لطمه ای به
اعتماد به نفس شما وارد نخواهد شد.
4-
همیشه هدفمند باشید. اگر خواسته هایتان خیلی دور از دسترس به نظر می آید،
برای تحقق آنها برنامه ای چند مرحله ای طراحی کنید. یعنی برای خود اهداف
کوتاه مدت انتخاب کنید و مطمئن باشید حتی اگر یک گام کوچک، اما درست
بردارید، این گام در دستیابی به اهداف نهایی شما بسیار مؤثر خواهد بود و در
واقع، فاصله شما را به هدف دلخواهتان کوتاه تر خواهد کرد.
5- در
لحظات سختی که احساس تنهایی و ناامیدی می کنید، به خاطر بیاورید یگانه
قادر متعال در کنار شماست. به خدا توکل کنید، محکم و راسخ گام بردارید و پس
از موفقیت شکرگزار باشید.
6- هیچ
گاه اجازه ندهید افراد منفی باف با عقاید ناسالم خود، ذهن شما را مسموم
کنند. اگر از درستی کاری که قصد انجام آن را دارید، اطمینان حاصل نموده
اید، بدون فوت وقت آن را به انجام برسانید و نگذارید کسی به اراده شما خللی
وارد کند.
7- از شوخی های توهین آمیز که باعث خدشه دار ساختن شخصیت خودتان یا دیگران می شود، خودداری کنید.
8- در
مقابل آینه بایستید و از خود تعریف کنید: این کار در کسب اعتماد به نفس،
بسیار مؤثر است. هر روز صبح چند دقیقه این کار را انجام دهید. سعی کنید
هنگام نگاه کردن در آینه به موارد مثبت چهره خود نگاه کرده و از آن تعریف
کنید.
9- در
حال زندگی کنید: اگر در حال زندگی کنید و تمام انرژی خود را متوجه زندگی
در لحظه نمایید، فردای شما هم تضمین خواهد شد. چرا که فردای شما محصول
عملکرد صحیح امروز شما است. اگر عمر خود را در حسرت دیروز با نگرانی فردا
سپری کنید، لحظهها را از دست خواهید داد و این به معنی از دست دادن فردا
نیز میباشد.
10- دست
دادن خودرا محکمتر کنید: به اصطلاح شل و وارفته دست ندهید، به خصوص اگر
نظامی هستید، محکم و قدرتمند دست بدهید و همچنین گرم و صمیمانه.
11-
به موفقیتهای خود نگاهی بیندازید: از موفقیتهایی که تاکنون داشتهاید،
برای خود لیست تهیه کرده و همراه خود داشته باشید و هرگاه احساس عدم اعتماد
به نفس کردید، نگاهی به آن بیندازید.
12-
به خودتان تبریک بگویید: حتی از گفتن جملههایی مانند شب بخیر و دوستت
دارم به خود امتناع نورزید. حتی برای خود جشن تولد بگیرید و در کل به
خودتان برسید.
13-
نیروی نگاه خود را تقویت نمایید:افراد نظامی به خصوص آنهایی که در شغل
فرماندهی بودهاند ناخودآگاه نیروی قدرتمندی دارند، اگر میخواهید به این
مرحله برسید، تمرین مؤثر زیر را انجام دهید: «ساچمهای سیاه را در وسط سینی
قرار دهید، و سعی کنید با نگاه خود از فاصله ۲ متری آن را حرکت دهید.»
14- همیشه
با خود مبلغی پول داشته باشید: وجود مقداری پول در جیب و کیف شما، اعتماد
به نفستان را زیاد میکند، تاکنون شما شاید این موضوع را بسیار تجربه کرده
باشید.
15- شناخت عمیق از خود ، در جهت پی بردن به توانائیهای عظیم و پنهان خویش یکی از راه های اساسی افزایش اعتماد به نفس میباشد.
16- نقاط
ضعف خود را نیز باید شناخته و در جهت رفع آنها اقدامات لازم را به کار
بگیریم و در صورتی که این کار عملی نباشد ، با آنها مدارا کنیم یا از طریق
دیگر به جبران آن بپردازیم ، مثلاً اگر ناتوانی و محدودیتهای جسمی مادرزادی
و ارثی داریم از طریق افزایش توانائیهای علمی یا هنری خود ، این پدیده را
جبران نماییم.
17- شناخت دیگران به خصوص آشنایان خود و استفاده از توانائیهای ایشان در جهت مثبت نیز می تواند برای ما کار ساز باشد.
18- محیط خود را نیز بهتر بشناسیم تا از آنها در جهت رشد و پیشرفت خود بهتر بهره بگیریم.
19- استعدادهای خود را شناخته و در جهت رشد و شکوفایی آنها گام برداریم و سرانجام در جهت بهتر زندگی کردن از آنها استفاده کنیم.
20-
از معجره امیدواری واقعی بهره بگیریم و هرگز تسلیم ناامیدی نشویم که
ناامیدی دشمن سعادت و موفقیت ما در زندگی است ، از طرف دیگر بر کاهش اعتماد
به نفس ما می انجامد.
21- نسبت به توانائیهای واقعی خود ایمان داشته باشیم و در نتیجه از احساس حقارت و خود کم بینی پرهیز نمائیم.
22-
هر جایی از مسیر زندگیتان که هستید، اگر متوجه شده اید جهت یابی درستی
انجام نداده اید و نیاز به تغییر مسیر دارید، پس از حصول اطمینان از صحت
مسیر جدید، بدون تأسف و درنگ از خود انعطاف نشان دهید و راه و روشی را
برگزینید که سبب بهتر شدن نتیجه غایی شما و میانبری برای رسیدن به هدفتان
باشد.
23-
اگر می خواهید حرکت نوینی را در زندگی آغاز کنید، پس از تحقیق و جمع آوری
اطلاعات موثق، اولین گام را پرتوان بردارید و تردید را از خود دور کنید.
24- فرزندان
خود را از کودکی به مستقل بودن تشویق کنید و با دادن مسئولیت های متناسب
با سن آنان، روحیه استقلال و خودباوری آنها را شکوفا سازید.
25-
در هر کاری تعادل را حفظ کنید و از افراط و تفریط بپرهیزید، چون هر کدام
می توانند به اندازه دیگری عاملی جهت شکست شما به حساب آیند.
26- همیشه خوش ژست و پرانرژی باشید. حتی در لحظات بحرانی بر خود مسلط باشید و قیافه انسان های شکست خورده را به خود نگیرید.
27- اندیشه های امروز شما، فردای شما را خواهد ساخت، پس همیشه مثبت اندیش باشید و ضمن انجام فعالیت های لازم خود را برنده تلقی کنید.
28-
گاهی تنبلی در انجام وظایف روزمره باعث می شود در برنامه های زندگی مان
خلل ایجاد شود و عقب بمانیم. برای جلوگیری از این معضل، برنامه روزانه ای
برای خود تهیه کنید و برحسب اولویت، موارد را در آن درج نمایید و سعی کنید
در طی روز آنها را به انجام برسانید.
29-
مهمتر از همه نه گفتن را یاد بگیرید: بسیاری از افراد، قدرت نه گفتن را
ندارند و این موارد برای آنان مشکلهایی ایجاد نموده است. اگر پیشنهاد یا
درخواستی به شما میشود که میل ندارید آنرا بپذیرید، با قاطعیت اما با
احترام بگویید نه.
30-
فکر کنید که اعتماد به نفس بینظیری دارید: هرگز این فکر را به خود راه
ندهید که اعتماد به نفس ندارید، همیشه سعی کنید نسبت به خود فکرهای مثبت و
والایی داشته باشید. اگر خودتان فکر کنید که اعتماد به نفس ندارید، چهطور
انتظار دارید که دیگران فکر کنند که شما اعتماد به نفس دارید. فراموش نکنید
که به هرچه فکر کنید، به سرتان میآید. اگر فکر کنید که کاری را
نمیتوانید انجام دهید به طور حتم نمیتوایند. آنچه مهم است، فقط افکار
شماست.
ادامه دارد...
گردآوری: بخش روانشناسی بیتوته
اشخاصی که اعتماد به نفس بالایی دارند خود
و دیگران را تشویق به انجام کارهای خوب کرده و برای خوب بودن و شناخت
دیگران به عنوان انسانهای خوب تلاش میکنند.
اشخاصی که اعتماد به نفس
بالایی دارند، ارزش خود را برای دوست داشتن دیگران و مورد علاقه واقع شدن
از سوی آنان حفظ میکنند. خود را شایسته توجه دانسته و دیگران را نیز مورد
توجه قرار میدهند. حرفهای دیگران را میشنوند. ارزش خود را برای شناخت
خود و اطرافیان حفظ میکنند.
خود و دیگران را تشویق به انجام کارهای خوب کرده و برای خوب بودن و شناخت دیگران به عنوان انسانهای خوب تلاش میکنند.
آنچه در ادامه میخوانید راهکارهایی برای افزایش اعتماد به نفس است
1-
توانایی های خود را دست کم نگیرید، استعدادهای خود را باور داشته باشید و
مطمئن باشید انسان در فرهنگ مذهبی ما بی جهت «اشرف مخلوقات» نامیده نشده و
می تواند با اراده و پشتکار، به موفقیت های نامحدودی دست یابد.
2-
در لحظات سختی و پریشانی، دقایقی را با خود خلوت کنید و سعی کنید عوامل
مولد نگرانی تان را پیدا کرده و درصدد رفع آن عوامل برآیید. اجازه ندهید
افکار منفی به ذهن تان هجوم بیاورد. خود را دلداری بدهید و تصمیم بگیرید
تلاش های خود را از سر بگیرید.
3-
نسبت به کودکان خود بیش از حد سخت گیر نباشید و با خشونت با آنان رفتار
نکنید. سعی کنید بین خودتان و آنان رابطه دوستانه ای برقرار سازید و در
صورتی که خطایی انجام می دهند، با تذکرات به جا و دوستانه آنان را متنبه
کنید.
4-
قبل از انجام هر کاری به عواقب حاصله آن خوب فکر کنید، در صورت نیاز به
راهنمایی با افراد مثبت اندیش، واقع گرا و آگاه مشورت کنید و از انجام
کارهای غیرمنطقی و غیراصولی که می تواند به شکست یا سرزنش دیگران منتهی
شود، بپرهیزید.
5- اگر خواستاراحترام دیگران هستید، اول خودتان به خودتان احترام بگذارید.
6-
سعی نکنید با توسل جستن به کارهای ضد ارزشی و غیرانسانی، موفقیتی کسب
کنید. به خود گوشزد کنید موفقیتی که در گروی لطمه زدن به سجایای انسانی
باشد، فاقد ارزش و ناپایدار است.
7- محیط
کاری شما به مثابه یک دهکده کوچک است. قطعاً هر حرف یا اظهارنظری که در
مورد همکارانتان انجام دهید، دیر یا زود به گوش آنان خواهد رسید. پس مراقب
رفتار و سخنان خود باشید. شاید یک حرف نسنجیده و نادرست، رابطه شما را برای
همیشه با دوستی خوب و همکاری شایسته و دلسوز قطع نماید و شما هرگز قادر به
جبران این خسارات معنوی نباشید.
8- با افراد حسود و بدبین مشورت نکنید.
9-
مهمتر از همه نه گفتن را یاد بگیرید: بسیاری از افراد، قدرت نه گفتن را
ندارند و این موارد برای آنان مشکلهایی ایجاد نموده است. اگر پیشنهاد یا
درخواستی به شما میشود که میل ندارید آنرا بپذیرید، با قاطعیت اما با
احترام بگویید نه.
10-
فکر کنید که اعتماد به نفس بینظیری دارید: هرگز این فکر را به خود راه
ندهید که اعتماد به نفس ندارید، همیشه سعی کنید نسبت به خود فکرهای مثبت و
والایی داشته باشید. اگر خودتان فکر کنید که اعتماد به نفس ندارید، چهطور
انتظار دارید که دیگران فکر کنند که شما اعتماد به نفس دارید. فراموش نکنید
که به هرچه فکر کنید، به سرتان میآید. اگر فکر کنید که کاری را
نمیتوانید انجام دهید به طور حتم نمیتوایند. آنچه مهم است، فقط افکار
شماست.
11-
سرعت راهرفتن خود را بیشتر کنید: کسی که اعتماد به نفس دارد گامهای
مستحکم بر میدارد و هدفمند راه میرود. قوی، قدرتمند و پر انرژی باشید.
12- سر
خود را بالا نگه دارید: این کار باعث میشود جریان خون از قلب به مغز (خون
شریانی) و از مغز به قلب خون وریدی) به آسانی انجام پذیرد. حجم ریهها
افزایش یابد و در واحد زمان، اکسیژن بیشتری با خون مبادله شود. راههای
هوایی از قبیل نای، نایژهها، حلق وبینی تا حدودی در یک امتداد قرار گیرند و
تنفس، راحتتر شود، میزان دید بیشتر شود، به برازندگی ظاهری شخص کمک کند و
از همه مهمتر، اعتماد به نفس شخص را زیاد میکند.
13-
با ترس خود روبهرو شوید: مطمئن باشید چیزی که از آن ترس دارید به آن بدی
که شما فکر میکنید نیستند. روبهرو شدن با آنچه شما از آن میترسید باعث
افزایش اعتماد به نفس میشود.
14- صحبت
کنید: اغلب اوقات در مورد یک موقعیت با یک شخص دچار توهماتی میشویم که
درست نیستند، اگر شک و تردید و سؤالی برای شما پیش بیاید و آن را رفع
نکنید، این شک و تردید روی رفتار شما تأثیر میگذارد.
15-
مغلوب نشوید: چیز دیگری را انتخاب کنید. شما با یک تجربه ناموفق مغلوب
نمیشوید، به این فکر کنید که آیا هیچکس قبل از موفقیت شکست نخورده است.
تنها چیزی که احتیاج دارید یک راه متفاوت است.
16-
عذر تراشی نکنید: شایعترین بهانهای که میتواند در برابر هر تغییر مثبتی
آورده شود، این است که من ذاتاً اینطور هستم یا من اینطور بزرگ شدهام،
خیر، عذر شما پذیرفته نیست.
17.
از مقایسه کردن خود با دیگران جدا بپرهیزیم و تنها خود را با گذشته های
خود مقایسه کنیم و اگر عقب افتادگی یا ایستایی در ما بوجود آمده باشد ، در
رفع آنها گام برداریم و همیشه میل به پیشرفت و رشد را مد نظر خود قرار
دهیم.
18. به خود و توانایی های خود متکی باشیم و از وابستگی های غیر ضروری به دیگران پرهیز نماییم.
19. از تلقین شکست و ناتوانی به خود پرهیز کرده و حتی تحت تاثیر تلقینات منفی دیگران در این موارد قرار نگیریم.
20- هر
شکستی را پلی به سوی موفقیت قلمداد کنید. از اشتباهات خود درس بگیرید و به
جای سرزنش کردن خود یا دیگران، دنبال راه حل مناسبی جهت تغییر شرایط باشید
و توجه داشته باشید از تکرار مجدد آن اشتباهات، خودداری کنید.
21- «همه چیز را همگان دانند» ، اگر این جمله زیبای سقراط را به خاطر داشته باشید، توقع بیش از حد از خودتان یا دیگران نخواهید داشت.
22- بر
همگان مسلم است تواضع، صفت بسیار نیک و پسندیده ای است. اما تواضع را با
خوار و حقیر شمردن خود اشتباه نگیرید و خود را بی ارزش جلوه ندهید.
23-
در به انجام رساندن کارهای مهم و کارهایی که جبران آن مشکل است، از تمرکز و
دقت حواس بیشتری کمک بگیرید. با توجه به این ضرب المثل «پارچه را دوبار
اندازه بگیرید و یک بار ببرید» در به انجام رساندن کارهایی که امکان تکرار
یا جبران ندارند، بیش از مابقی کارها دقت داشته باشید.
24- به دیگران و خودتان شانس جبران اشتباهات را بدهید. شاید یک شروع جدید، زندگی جدیدی برایتان به ارمغان بیاورد.
25- کودکان خود را نزد دوستانشان و در جمع اقوام تنبیه نکنید و با شرح دادن اشتباهات آنان در جمع، خجالت زده و شرمنده نکنید.
26-
اگر هر چه سعی می کنید ولی به مقصدتان نمی رسید؟ قدری تأمل کنید و از
زاویه جدیدی به خواسته هایتان بنگرید، شاید درهای جدیدی به سوی شما گشوده
شود.
27- برای کم کردن ضریب خطاهای خود در محیط کار، استانداردهای کاریتان را رعایت کنید.
28-
اگر در معاشرین شما کسی وجود دارد که با روحیه شما سازگار نیست و یا با هم
تفاهم ندارید، با کم کردن تدریجی ارتباط خود با آن شخص، او را از دایره
رفت و آمدهای خود حذف کنید.
29- به ظاهر و سلیقه شخصی دیگران بی احترامی نکنید.
30- به دیگران کمک کنید تا ویژگی های شایسته خود را آشکار کنند.
باید بدانیم که
شاغل بودن و خانهدار بودن همزمان، برای خانمهایی که زمینه افسردگی و
اضطراب یا وسواس دارند یا مبتلا به بیماری جسمانی هستند آسیبهایی به
همراه دارد. چون متاسفانه افسردگی و اضطراب آنها را بیشتر میکند.
بنابراین اگر افسرده یا مضطرب یا وسواسی هستید اول این اختلالات را درمان
کنید و بعد به فکر شغل خارج از منزل باشید.همچنین اگر زن و شوهر روی کار
کردن زن توافق نداشته باشند معمولا آسیبهای جدیدی نیز به این آسیبها
افزوده میشود و محیط خانه و فضای زندگی مشترک را تیره و سنگین میکند.
توجه داشته باشید که خانوادههای زن و مرد نیز لازم است با زنان شاغل
همراهی و همکاری داشته باشند و خود را با زندگی مدرن هماهنگ کنند. برخی
خانوادهها اصلا متوجه کار و اشتغال زنان شاغل نیستند و همان انتظاری که
از عروسها یا دختران خانهدار خود دارند از اینها هم دارند. در حالی که
زنان شاغل نیازها و مسائل خاص خود را دارند و نمیتوانند با برنامههای
مسافرت و مهمانیها و… به سهولت خود را هماهنگ کنند و نباید انتظاراتی را
که از زنان خانهدار داریم از آنها هم عینا داشته باشیم. نقش شوهران در
زندگی زنان شاغل مهم است و نیاز است که انان شرایط همسران شاغل خود را برای
خانواده خود روشن سازی کنند تا از کدورت یا دلخوری جلوگیری نمایند .
کار نیمه وقت
کارهای
نیمه وقت برای خانمهایی که همسر و فرزند دارند مناسبتر است حتی اگر
درآمد کمتری داشته باشد. در و اقع اگر شغل خانمها به گونه ای باشد که
بتوانند در طول روز کمی استراحت کنند بعدا بهتر میتوانند در خانه هم به
وظایف خود بپردازند. همچنین کارهای سبکتر که فشارهای جسمانی کمتر دارند
برای خانمها مناسبتر است چون خانمهای شاغل، شکایات بیشتری از
بیماریهای جسمانی دارند بهتر است کار آنها با شرایط جسمانی آنها هماهنگی
داشته باشد.
سوال بسیاری از خانمها این است که آیا بهتر است هم
شاغل باشند و هم خانهدار، یا بهتر است فقط به خانهداری اشتغال داشته
باشند؟ آیا شاغل بودن در بیرون از منزل به نفع آنها و خانواده آنهاست یا
خانهدار بودن، موجب میشود که محیط زندگی آنها گرمتر و بهتر باشد. مشخص
است که شاغل بودن زنان در خارج از منزل مانند بسیاری از کارهای دیگر مزایا و
معایبی دارد. پژوهشگران معتقدند زنان اغلب براساس شرایط اقتصادی، اجتماعی و
در اختیار داشتن مبالغ مالی و مادی، خانهداری یا اشتغال خارج از منزل را
انتخاب میکنند. اما برخی از زنان معتقدند که علت انتخاب خانهداری یا
شغلهای خارج از منزل صرفا به علاقه آنها بستگی دارد. اما نتایج یک پژوهش
نشان میدهد که زنان شاغل در تمام ابعاد کیفیت زندگی به جز عملکرد جسمانی،
وضعیت بهتری از زنان خانهدار دارند. این پژوهش که به صورت مورد شاهد انجام
شده، عملکرد جسمانی، محدودیت نقش به علت مشکلات جسمانی، درد جسمانی، سلامت
عمومی، احساس نشاط، سلامت روانی، محدودیت نقش به علت مشکلات روحی و عملکرد
اجتماعی هر دو گروه زنان شاغل و خانهدار را مورد ارزیابی قرار داده
است.نتایج این پژوهش در نهایت نشان داد: میانگین نشاط تفاوت معنیداری در
دو گروه شاغل و خانهدار داشته است بهطوری که زنان شاغل وضعیت سلامت روان
خود را بهتر از زنان خانهدار ارزیابی کردند. همچنین طبق نتایج به دست
آمده، زنان شاغل نسبت به زنان خانهدار، کلیهی مقیاسهای کیفیت زندگی را
به جز عملکرد جسمانی بالاتر و بهتر گزارش کردهاند. این تحقیق چنین نتیجه
میگیرد: پایینتر بودن میانگین عملکرد جسمانی زنان شاغل نسبت به زنان
خانهدار شاید بدین علت باشد که علاوه بر شیوع اختلالات درد بدون منشأ
فیزیولوژیک در زنان، زنان شاغل مسوولیتی مضاعف داشته، علاوه بر نقشهای
اجتماعی وظیفهی خانهداری را نیز برعهده دارند.
مادران شاغل
زنانی
که شاغل اند و فرزند هم دارند باید یاد بگیرند کیفیت رابطه با فرزندانشان
را بیشتر کنند چرا که کمیت این ارتباط به هر حال کمتر از رابطه سایر زنان
با فرزندان آنها است. یعنی اگر به جای چهار ساعت فقط دو ساعت را با
فرزندانشان میگذرانند باید سعی کنند آن دوساعت لذت بخش و موثر و آموزش
دهنده باشد و در عین حال برای فرزندان آنها ایجاد امنیت کند. در واقع اگر
مادران شاغل عصبانیت، ناراحتی و سختی شغل خود را به خانه آورده و به
فرزندان خود منتقل کنند، تاثیر نامناسبی روی فرزندان بر جای گذاشته و محیط
ایمن خانه را خدشه دار کرده اند و فرزندانی ناایمن و مضطرب و گاه با کمبود
اعتماد به نفس بار میآورند. برای این که مادران با انرژی و شادی بیشتر از
سر کار به منزل برگردند بهتر است کار آنها نیمه وقت باشد و البته حتما
لازم است شغلی را انتخاب کرده باشند که بدان عشق میورزند و دوست دارند نه
این که با بیمیلی و کسالت به سر کار بروند.
نه تنها زنان شاغل
بلکه هر کسی که کاری را انجام میدهد حتما باید از آن کار لذت ببرد. وگرنه
بخش بزرگی از زندگی و زمان ما که به کار و اشتغال میگذرد واقعا به هدر
میرود و تا پایان عمر به عنوان خاطرات بد برایمان باقی میماند. پس کاری
را انتخاب کنید که برایتان نشاط آور و انرژی بخش است و آنرا دوست دارید و
از انجامش خسته نمی شوید. کاری که با شرایط و توانمندی و استعداد شما
همخوانی داشته باشد و باعث شود سایر توانمندیهایتان شکوفا بشود. اگر
کارتان را دوست ندارید آنرا عوض کنید و کاری انتخاب کنید که با شما
هماهنگتر باشد و هر روز با خوشحالی به سوی آن بروید. همچنین اگر کار و
شغل شما سنگین است فعالیتهای ورزشی با نشاط و شاد را به زندگی خود اضافه
کنید.
تقسیم کار در منزل
برخی
خانمها میخواهند کارایی خود را بالا نشان دهند و به اصطلاح با یک دست
چند هندوانه بردارند. چنین خانمهایی همه کارهای منزل و بیرون را انجام
میدهند. به درس بچهها میرسند و هزارتا کار دیگر را هم با هم انجام
میدهند اما متاسفانه به دلیل بالا بودن حجم کارها خیلی زود دلزده و خسته و
حتی از کار بیرون فراری میشوند ویا دچار ضعف اعصاب، افسردگی و خستگی
مزمن شده و به تدریج کارایی خود را از دست میدهند.
منبع:زیباشو
مهارت زندگی کردن در دنیای امروز که
پیچیدگیهای خاص خود را دارد، ضرورتی انکارناپذیر به شمار میرود اما اگر
قرار باشد درباره مهارت زندگی بحث کنیم، ابتدا باید قیاسی با گذشته انجام
دهیم.
در اولین گام باید این سوال را پرسید که زندگی در جهان کنونی، در قیاس با صدسال گذشته، چه اندازه تغییر کرده است؟
واقعیت
این است که زندگی و چگونه زندگیکردن یکی از مفاهیمی است که هم عموم مردم و
هم نخبگان درباره آن سخنان زیادی گفتهاند. سوالی که دانشمندان علوم
انسانی را به خود مشغول کرده، این بوده که زندگی خوب، سالم و سازنده، چگونه
است و برای رسیدن به آن، چه باید کرد؟ زمانی هم که ما از مهارتهای زندگی
حرف میزنیم، درواقع از راههایی صحبت به میان میآید که میتواند انسان را
به این نوع زندگی نزدیک کند و خوشبختی به همراه بیاورد.
برای بهتر شدن درک مفهوم مهارتهای
زندگی باید از دو نگاهی حرف بزنیم که درباره زندگی وجود دارد. در یک نگاه
ایدهآلی، زندگی خوب، زندگیای است که در آن هیچ تنشی وجود ندارد و هیچ
دستاندازی، زندگی فرد را دچار تشویش نمیکند. فرد در موقعیتی رویایی زندگی
میکند و هیچگونه گرفتاری و کشمکشی نمیتواند زندگی او را دچار تغییر
کند. اما یک نگاه دیگر نیز وجود دارد که اساس زندگی را با ناراحتی و سوگ،
از دستدادن و کشمکش عجین میداند. اینکه با گذشت هر روز، یک روز از
عمرمان از دست میرود و پیرتر میشویم، هر چند وقت یکبار متوجه موی سفیدی
میشویم و چین و چروکهای صورتمان را نگاه میکنیم.
وقتی پذیرفتیم که زندگی همیشه و در همه موقعیتها، خوشایند نیست، باید راهی را انتخاب کنیم که به وسیله آن آرامش بیشتری داشته باشیم
در
بارزترین شکل ما معتقدیم زمان و سلامتیمان هر روز برای ادامه زندگی کمتر
میشود. از طرف دیگر مدام در زندگی با این مسأله روبهرو هستیم که باید از
خواستههایمان بگذریم و با خود مرور میکنیم که جمعشدن خیلی از
خواستههایمان باهم، سازگاری ندارد.
حالا اگر قرار باشد این دو نگاه را
کنار یکدیگر بگذاریم و بعد از مهارتهای زندگی حرف بزنیم، باید بگوییم
مهارتهای زندگی در وهله اول، پذیرش نگاه دوم و قبول آن است. بعد وقتی
پذیرفتیم که زندگی همیشه و در همه موقعیتها، خوشایند نیست، باید راهی را
انتخاب کنیم که به وسیله آن آرامش بیشتری داشته باشیم.
مهارت زندگی به ما یاد میدهد که چه
راهی را باید انتخاب و چگونه باید زندگی کرد تا سازگاری بیشتری به دست آورد
و آرامش بیشتری داشت تا بتوان از آن لذت برد.
مهارتهای زندگی ساختن یک
شهر رویایی نیست که در آن هیچ گرفتاری وجود ندارد و سوگ، تلخی و ناکامی در
آن بیمعناست بلکه بخش مهمی از مهارتهای زندگی کنار آمدن با همین
تلخیهاست که عنصر مهمی در ساخت زندگی است و کسی که میتواند سازگارتر
باشد درواقع مهارت بهتری دارد.
در مجموع میتوان گفت آدمهایی که
مهارت بهتری دارند بهتر با ناکامیها کنار میآیند، تنشهای خود را حل
میکنند و راهحلهای گوناگونی دارند و میتوانند آن را در شرایط مختلف
استفاده کنند.
این توانایی ها (مهارت های زندگی)فرد
را قادر می سازد تا مسئولیت و نقش های اجتماعی اش را بپذیرد و بدون لطمه
زدن به خود و دیگران، با خواست ها، انتظارات و مشکلات رو به رو شود.
ده مهارت زندگی که سازمان بهداشت جهانی مشخص نموده، عبارتند از:
آنچه در این مقاله میخوانید ادامه راهکارهایی برای افزایش اعتماد به نفس است
1-
اگر عادت یا ویژگی در شما وجود دارد که باعث آزارتان می شود، با برنامه
ریزی درست و اصولی آن را از خود دور کنید. مثلاً اگر اندام ناموزونی دارید،
با انجام ورزش و رژیم های درست غذایی اندام خود را متناسب کنید.
2- اگر می خواهید از پیشرفت خود اطلاع حاصل کنید، خود را نسبت به گذشته خودتان مقایسه کنید نه با دیگران.
3- «همیشه
نیمه پر لیوان را ببینید نه نیمه خالی آن را» . بسیاری از ما حداقل یک بار
هم که شده این جمله زیبا را شنیده ایم. سعی کنیم از این جمله، به عنوان یک
تکنیک مثبت اندیشی استفاده کنیم.
4-
همه روزه ما با انبوهی از ایده های مختلف که متعلق به افراد پیرامون ماست،
روبرو هستیم. به باورهای خود ایمان داشته باشید و هرگز اجازه ندهید ایده
های یأس آور دیگران، شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد و یا ریتم حرکت
شما را کُـند کند.
5-
اگر مشکلات حرفه ای خود را نمی توانید به تنهایی حل کنید، از افراد زبده و
با تجربه کمک و مشورت بخواهید و دانش حرفه ای خود را گسترش دهید و از سؤال
کردن هراسی نداشته باشید.
6-
مهارتهای ارتباطی خود را گسترش دهید: در واقع خود باوری و اعتماد به نفس
ریشه در ارتباط با دیگران دارد. داشتن ارتباط اجتماعی به افراد کمک میکند
تا واقعیتهایی را در مورد خود بدانند. این افراد میآموزند که در درون
اجتماع برخی از افراد تواناییهای بیشتر از آنها و برخی دیگر تواناییهای
کمتر از آنها دارندو در واقع آنها میآموزند که کم توانترین افراد جامعه
در همه ویژگیها نیستند.
7- در
اجتماع بودن را تمرین کنید: به فعالیتهایی ملحق گردید که همواره در
ارتباط با دیگران باشید، مانند: باشگاه، کلاسهای ورزشی، انجمنهای
دانشجویی و کلوپهای تفریحی، در این محیطها همواره باید اجتماعی بوده و با
مردم معاشرت کنید. پس از مدتی خواهید دید ارتباط با دیگران برایتان عادی و
راحت میشود.
8-
از طرد شدن نهراسید: یکی از عاملهای اصلی در اعتماد به نفس پایین، ترس از
عدم پذیرش (طرد شدن) است. آنچه را که فکر میکنید درست است انجام دهید. به
یاد داشته باشید این انتظار اشتباهی است که بخواهیم همیشه مورد پذیرش و
تأیید دیگران باشیم.
9-
نگرش مثبت داشته باشید: سعی کنید به موفقیتها و نکات قدرت خود فکر کنید.
ترفند کار در این است که خود آگاه (تمرکز حواس به خود) نباشید. اعتماد به
نفس پایین، تردید و دودلی هنگامی رخ میدهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر
میکنید. در عوض افکارتان را سراسر به شخصی که در حال گفتوگو هستید
متمرکز گردانید. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهید برد و هم اینکه طرف
مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.
10- توقعات خود را کاهش دهید: همیشه عالی بودن غیر ممکن است افرادی که میخواهند همیشه عالی باشند هیچکاری را انجام نمیدهند.
11-
اگر اطرافیان شما همه سعی خود را انجام داده اند، اما نتوانسته اند از
عهده مسئولیتی که شما به آنها داده اید بربیایند، نگذارید تلاششان را
بیهوده تلقی کنند و با تشکر از تلاش آنان روحیه شان را تقویت کنید.
12- در
گردهم آیی های دوستانه اگر کسی در مورد موضوعی اظهار نظر کرد یا برخلاف
سلیقه شما سخنی به میان آورد، با انتقادهای تند و گزنده او را خجالت زده
نکنید، از یاد نبرید انتقاد سازنده با توهین متفاوت است.
13- انتخاب های خود را بر مبنای واقعیت و نیازتان انجام دهید، نه از روی اشتیاق های تند و گذرا.
14-
تصور نکنید همیشه نرمش و مهربانی مشکل گشا است. برعکس گاهی در برخوردهای
اجتماعی لازم است با جدیت و قاطعیت روی خواسته خود پافشاری کنید تا به شما
اجحاف نشود.
15- یاد بگیرید در مواقع ضروری بدون خجالت « نه» بگویید.
16- وقتی عصبانی هستید، در مورد هیچ کس و هیچ چیز تصمیم نگیرید.
17-
اگر برای حل معضلی که پیش رو دارید، همه تلاش خود را انجام دادید و کار
دیگری از دستتان برنیامد، تا حصول نتیجه صبور باشید و برای بهتر کردن شرایط
با اقدامات زائد و غیرضروری، آرامش موجود را به هم نزنید.
18-
مدافع حق خود و خانواده تان باشید. به واسطه خجالت یا ترس یا عدم آگاهی،
از چیزی که حق شماست، به سادگی نگذرید. اگر با اشخاص حقوقی دچار مشکل هستید
که راه حلی به ذهنتان نمی رسد، از وکلای خِـبره و زبده کمک بگیرید تا در
انجام کارها به صورت اصولی و قانونی به شما کمک کنند.
19-
دوستان واقعی شما سرمایه های پرارزشی هستند، آنها را حفظ کنید و به دلیل
کدورت های بی اهمیت و بی ارزش ارتباط خود را با آنها قطع نکنید.
20- گستاخی را از قاطعیت تمیز دهید.
21- برای دوستانی که بیش از دیگران به شما کمک می کنند، تا معایب و کاستی های خود را جبران کنید ارزش ویژه ای قائل باشید.
22- رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود .(سعدی)
23- گاهی
تحمل فشار روحی حاصله از کارهای نیمه تمام و معوقه از سختی انجامشان
دشوارتر است. برای رهایی از عذاب وجدان، از همین لحظه تصمیم بگیرید، برنامه
ریزی کنید و با اتمام رساندن این گونه کارها به خود آرامش هدیه کنید.
24-
اگر بخشی از کارهای شما باید توسط شخصی یا دوستی انجام شود که فقط او
شخصاً قادر به انجامش است، اما بی خیال یا پرمشغله است، درخواست خود را در
موارد مناسب با آرامش و متانت مکرراً به او یادآوری کنید و این یادآوری را
آن قدر تکرار کنید تا به نتیجه ای که می خواهید برسید.
25- از هر کس فراخور سن و دانش اش توقع داشته باشید.
26-
اگر در معاشرت های خود مرتباً شکست می خورید و دنبال روش کم خرج و قابل
اجرا هستید، صداقت و روراستی، مهربانی و بخشش را سرلوحه خود قرار دهید.
27- به قابلیت های خود ایمان داشته باشید و به خاطر بسپارید حتی یک «به دانه» با آن که کوچک است، خواص درمانی قابل توجهی دارد.
28-
لیستی از مواردی که در زندگی تان وجود دارد و برایتان آزار دهنده است را
تهیه کنید و با بررسی علل به وجود آمدن آنها به مقابله با آنان بپردازید.
29-
در برابر افراد پیر و مسن بیشتر احساس مسئولیت کنید، یادتان باشد آنان
حساس و شکننده هستند و نباید با خشونت و بدخلقی از رفتارهایی که شاید در سن
و سال آنها طبیعی است، ایراد بگیرید و اعتماد به نفس آنها را از بین
ببرید.
30- وقتی که مسئولیتی را به عهده کودکان خود می گذارید، از دور آنها را کنترل کنید و طوری کمک شان کنید که خود را ناتوان احساس نکنند.
31- وقتی در جمع دوستان قرار دارید، سعی کنید به همه توجه نشان دهید و فقط یک یا چند نفر را مخاطب قرار ندهید.
32-
وقتی در یک مجموعه کار می کنید، تنها مهم نیست که خودتان خوب و بی نقص
باشید. در نظر داشته باشید حتی اگر یک نفر هم در جمع درست کار نکند، باز
نتیجه کاملاً مطلوب حاصل نمی شود. پس برای حصول به نتیجه دلخواه، در حرکت
های گروهی به افراد ضعیف بیشتر توجه کنید و با همسو کردن آنان با گروه،
موفقیت جمع را تضمین کنید.
گردآوری : بخش روانشناسی بیتوته
منبع:
tebyan .net
رنگ ها، روی سیستم عصبی، قدرت بینایی،
سیستم گوارشی و تمام جسم، حتی حالات روحی و روانی و اخلاق فرد تاثیر
مستقیمی دارند. نشاط اجتماعی و در نقطه مقابل آن، افسردگی هم به عنصر رنگ
بستگی دارد.
رنگ، عاملی است نیرومند که می تواند احساسات و حالات
درونی فرد را تحریک کرده یا تسکین داده، به هیجان آورده و آرامش بخشد و
احساسی از گرمی و سردی و شادی و غم یا سرعت و سکون را ایجاد کند و حتی
گرایش مادی یا معنوی پدید آورد. رنگ هم درست مثل موسیقی می تواند کاهش
خوشایند و گاهی ناخوشایند باشد، آرامش یا هیجان ایجاد کند، مفید یا مضر
واقع شود.
همه ما معتقدیم خداوند هرچیزی را بنا بر حکمتی آفریده
است، اما متاسفانه درباره رنگ ها و فسلفه وجودی آن ها کمتر تحقیق و بررسی
انجام شده است. از صاحب نظران مقوله «روان شناسی رنگ» می توان به افرادی
مانند ماکس لوشر، ماکس فایفر، ای. آر. یانش و در کشورمان، مهندس ناظر
فرزان، اشاره کرد.
از ترکیب هفت رنگ تجزیه شده نور سفید (که
نخستین بار نیوتن آن را کشف کرد) با رنگ های سیاه و سفید (خنثی) می تواند
بیش از هفده میلیون رنگ شناخته شده پدید آورد که هر یک از آن ها می توانند
انرژی و قدرتی نهفته در خود داشته باشند و رازی را در خود جای دهند که دانش
امروز در پی شناخت آن هاست.
کودکان از بدو تولد مورد تاثیر مستقیم منفی یا مثبت رنگ ها قرار می گیرند.
رنگ، عنصری موثر است که از سه دیدگاه قابل بررسی است:
1- امپرسیون یا خاصیت بصری رنگ ها؛
2- کنستراکسیون یا خاصیت مادی رنگ ها؛
3- اکسپرسیون
مورد
سوم که در مسائل عادی اجتماع و مردم نقش بیشتری دارد، متاسفانه اغلب مورد
بی توجهی قرار گرفته و فراموش شده است. بسیاری از افراد آگاهی چندانی
درباره آن ندارند.
با توجه به اهمیت «رنگ ها» و نقش آن در زندگی ما،
بد نیست در این باره آگاهی بیشتری کسب کنیم. برای شروع مباحث رنگ ها بهتر
است آن ها را به گروه های خاص و تفکیک شده تقسیم کنیم و در هر شماره به یک
موضوع بپردازیم. موضوع این شماره «رابطه رنگ و لباس» به خصوص برای جوانان
است.
رنگ ها، مانند یک آینه یا تابلو ظاهر و پوشش بیرونی ما را
انعکاس می دهند، چهره و اندام ما را جذاب یا زشت، چاق تر یا لاغرتر و جوان
تر یا مسن تر نشان می دهند. به متانت و وقار فرد می افزایند یا در وی نوعی
ناپختگی ایجاد می کنند. رنگ ها به دو گروه «سرد» و «گرم» تقسیم می شوند.
بیشتر رنگ های سرد، متمایل به مردان و بنگ های گرم، متمایل به زنان و
دختران هستند.
ولی این موضوع قطعی نیست و می تواند به
صورت عکس هم استفاده شود. رنگ های زرد، نارنجی روشن، ارغوانی، صورتی، سبز
روشن، آبی آسمانی، گل بهی و مانند آن ها در کودکان تاثیرات مثبتی را ایجاد
می کنند و تاثیر آن ها در بزرگسالی افراد به خوبی نمایان است. رنگ ها روی
بزرگسالان هم تاثیری مستقیم دارند. دختران دارای سنین 14 تا 25 سال، اغلب
به رنگ های قرمز، نارنجی، زرد، آبی، سبز روشن، سفید و سیاه گرایش خاصی
دارند. این رنگ ها تاثیر مثبتی بر شادی و نشاط آن ها خواهندداشت. این رنگ
ها در مردان کمتر به چشم می خورد ولی اگر استفاده شوند، تاثیرات هیانی و
پرنشاطی را برای آقایان به ارمغان خواهدآورد.
گاهی محدودیت هایی که
خود انسان وضع می کند، کاربرد برخی عناصر مثبت و اثرگذار را در بین اجتماع
به حداقل می رساند که استفاده صحیح از رنگ در لباس نوعی از آن است. برای
روشن تر شدن مطلب به چند مثال توجه کنید.
1. کاربرد رنگ سبز و آبی در تقویت بینایی و تقویت سیستم تنفسی فرد است.
2. کاربرد رنگ بنفش در آرامش اعاصب و کنترل روحیات فرد است.
3. کاربرد رنگ قرمز و نارنجی در ایجاد نشاط و بالابردن فشار خون و ایجاد هیجانات جنسی و افزایش تحرک و قدرت است.
4. کاربرد رنگ آبی آسمانی و سورمه ای در انسان، افزایش وقار، قدرت و اعتماد به نفس است.
5. کاربرد رنگ زرد در انسان ایجاد حس اصلاح طلبی، گرمی و لذت، نشاط و میل به مطالعه، روشنفکری و تخیل است.
6. کاربرد رنگ نارنجی ایجاد ارتباط اجتماعی و جلب توجه است. نارنجی، رنگ شاد و هیجان آور بوده و شیرینی و لخند را تداعی می کند.
از
رنگ ها نباید انتظار معجزه داشت چون در کوتاه مدت تاثیر آن ها مشخص نمی
شود، به کار بردن رنگ ها در محیط می تواند در درازمدت تاثیر خود را نشان
دهد.
رنگ ها می توانند غیر از تاثیر روان
شناختی، تاثیر دیداری قدرتمندی ایجاد کنند و ظاهر و پوسته اشیا و محیط را
تغییر دهند. برنگ ها در تبلیغات فروشگاه های لباس کاربرد دارند. لباس هایی
با رنگ های تیره و سنگین می توانند در کوچک تر ظاهر شدن اندام افراد تاثیر
داشته باشند و برعکس رنگ های روشن مانند زرد، سفید و نیلی، در درشت تر و
چاق تر نشان دادن اندام تاثیر دارند. ایجاد تنوع در رنگ ها، دست کم هفته ای
یک بار، می تواند در خلق و خوی افراد تاثیر بگذارد.
تغییر نگ پوشش
بیرونی و لباس ها، می تواند از یکنواخت شدن رفتارها و گفتارها تا حد قابل
توجهی جلوگیری کنید، نشاط ایجادکرده و در جلب توجه دیگران بسیار موثر است.
خستگی فرد نسبت به محیط و محیط نسبت به فرد و حتی خستگی های بی دلیل را تا
حد قابل توجهی کاهش می دهد.
همرازم، بیایید با توجه بیشتر به رنگ
لباس و پوشش روزانه خود، علاوه بر ایجاد شادی و نشاط در خود، در شادکردن
اطرافیانمان هم موثر باشیم.
منبع:مجله راز/برترینها
استرس بیماری است که این روزها اکثریت مردم به آن دچار شده اند. این مشکل
از کار زیاد و اضطراب های شهری به وجود می آید و باید با راهکارهای ساده و
غیر دارویی جلوی آن را گرفت. گسترش این بیماری در انسان می تواند عواقب بدی
به همراه داشته باشد از این رو 9 راهکار برای شما آماده کرده ایم که در
ادامه آمده است:
1 - تنفس عمیق :
نخستین
تکنیکی که هنگام رویارویی با استرس میتوانید انجام دهید، تنفس عمیق است.
در واقع تنفس عمیق شکمییک تکنیک قدرتمند و واقعا موثر در کاهش استرس است
چرا که واکنشهای مثبت بدن را فعال میکند و واکنشهای عصبی ناشی از
نگرانیهای مختلف را متوقف میسازد.
2 - پذیرفتن نگرانی :
به
خاطر داشته باشید که استرس تنها یک حس و پاسخ احساسی بدن است و شما باید
آن را بپذیرید چرا که نپذیرفتن آن اغلب شرایط را حادتر میکند. پذیرفتن
نگرانی به هیچ عنوان به معنای دوست داشتن این احساس منفی نیست بلکه با
پذیرش واقعیت به بهتر شدن شرایط کمک میکنید و در واقع انگیزه شما برای
بهبود حالتان و استفاده از تکنیکهای درمانی بیشتر و واقعی تر میشود.
3 - کنترل ذهن :
تعدادی
از حملات قلبی به دنبال ترسها و رویدادهای استرسزا رخ میدهند. پس اجازه
ندهید ذهنتان کنترل بدن شما را به عهده بگیرد بلکه شما با کنترل ذهن
میتوانید سلامت بدن خود را مدیریت کنید.
4 - زیر سوال بردن تفکرات منفی :
زمانی
که افراد دچار استرس میشوند با تفکرات عجیبی روبهرو میشوند که این
تفکرات، استرس را تشدید میکنند. پس به خاطر داشته باشید که این حالت یک
وضعیت فاجعهبار نیست و از خودتان سوالات زیر را بپرسید: آیا این نگرانیها
منطقی است؟ چقدر احتمال دارد این نگرانیها در واقعیت اتفاق بیفتند؟ اگر
اتفاق بدی هم رخ دهد تا چه حد ارزش نگران شدن دارد؟ آیا این اتفاق واقعا
منفی است یا فقط تصور من اینگونه است؟
5 - کمک گرفتن از تصاویر ذهنی آرامشبخش :
مدیتیشن
یا مراقبه با تصاویر ذهنی آرامش بخش، شما را سریعتر به آرامش میرساند.
خود را در کنار دریا و فضاهایی که دوست دارید و آرامش بخش هستند، تصور کنید
تا شدت این استرسها را کاهش دهید.
6 - مشاهده به جای قضاوت :
هرچه را تصور میکنید، میبینید و حس میکنید، بدون هیچ گونه قضاوتی، فقط مشاهده کنید! این تمرین ذهن شما را آرام میکند.
7 - گفتوگوی مثبت درونی :
استرس
موجب تفکرات و در نتیجه گفتگوی درونی منفی میشود. پس به خودتان جملات
مثبت القا کنید؛ جملاتی که به مدیریت این نگرانی کمک کند.
8 - متمرکز بودن بر لحظه حال استرس :
زمانی
که افراد دچار استرس میشوند معمولا در حال فکر به آینده هستند. به جای
این تفکرات واهی، نفس عمیقی بکشید و به حال حاضر فکر کنید. حتی اگر
رویدادهای جدی در حال رخ دادن باشد، فکر کردن به حال حاضر توانایی شما در
مدیریت کردن شرایط بهبود میبخشد.
9 - ادامه فعالیتهای عادی به جای فکر کردن :
در مواقع نگرانی، کارهایی را انجام دهید که در مواقع عادی انجام میدهید چرا که نشستن و فکر کردن به نگرانی، آن را تشدید میکند.
منبع :
دوستی دارم که عادت کرده هر چیزی را که در
تبلیغات تلویزیونی عرضه میشود بدون توجه به نیاز واقعی خود خریداری و به
قول خودش تست کند! ناگفته نماند که درآمد این بنده خدا به زور تا بیستم هر
ماه دوام میآورد. اما حتی اگر درآمد کافی داشته باشیم آیا باید هر چیزی
را که در تبلیغات به ما عرضه میشود بخریم؟ آیا باید هر حرفی را بپذیریم و
هر دروغی را راست تلقی کنیم؟
اثر جادویی تبلیغات
اینک
این سوال پیش میآید که چرا تبلیغات روی برخی از ما، اثر بیشتر و
ماندگارتری دارد؟ از تبلیغات که بگذریم این سوال پیش میآید که چرا اصولا
برخی از ما هر چیزی را که میشنویم باور میکنیم؟
راستش باید بگویم بیشتر از آن که
موضوع مربوط به خود تبلیغات و زرق و برق آن باشد، پذیرفتن تبلیغ یا هر
حرفی که میشنویم، به خصوصیتی برمیگردد که به خود شنونده حرف (یا
گیرنده تبلیغ) مربوط میشود. خصوصیتی که باعث میشود افراد در هر سمت و
ردهای که باشند، بدون تفکر، بدون تأمل کافی و بدون تحلیل و بررسی، حرفی را
که میشنوند دربست بپذیرند و باور کنند و حتی آن را به حافظه سپرده و سپس
در اولین فرصتی که به دست میآید برای شخص دیگری بازگو نمایند (که در این
صورت تبدیل به شایعه ساز هم میشوند!) و البته همین ویژگی است که افراد را
سادهلوح معرفی کرده یا قابلیت اعتمادپذیری آنها را خصوصاً در سمت و
مسئولیتهایی که دارند، تحت تأثیر قرار میدهد! به نظر شما این خصوصیتیا
ویژگی چیست و چه نام دارد؟ بعضیها میگویند این ویژگی، همان تلقینپذیری
است! وقتی سخن از تلقین و تلقینپذیری به میان میآید، بهیاد آزمایشهای
قرن ۱۹ میافتیم؛یعنی زمانی که برای درمان بیماریها از روش تلقین و
هیپنوتیزم استفاده میشد.
اولین بار در سال ۱۸۴۲، «جیمز برید» از
این روش استفاده کرد و متوجه شد که اگر فردی بهطور مداوم و ثابت به
نقطهای نورانی و شفاف خیره شود، به علت تمرکز حواس و خستگی عضوی، پس از
مدتی به خواب میرود اما بعداً متوجه شد که این تصور صحیح نیست و عامل اصلی
این خواب، تأثیرات ناشی از تلقین است. یعنی ناشی از تکرار یک کلمه در
حالت هیپنوز. بعدها هم «شارکو»، که هیپنوتیزم را از جنبة مادی و
فیزیولوژیکی بررسی کرد، معتقد شد که استعداد تلقینپذیری در همه
افرادیکسان نیست و عوامل دیگری مانند خواست فرد، درجه تلقینپذیری و…
مؤثر هستند. با این توضیحات میتوانیم نتیجه بگیریم که تلقینپذیری حالتی
است که در خواب مصنوعی (در حالت هیپنوتیزم) کاربرد ویژه خود را دارد. در
حالی که آنچه مورد نظر ماست در بیداری انجام میشود، نه در خواب! حال این
سؤال پیش میآید که آیا تلقین در بیداری هم داریمیا نه؟ در جواب باید به
نوع دیگری از تلقین اشاره کنم که «تلقین به نفس هوشیارانه» نامیده میشود و
مبدع آن ، آن را زمانی ابداع کرده که متوجه شده سوژههای تلقین، در مقابل
تلقینات هیپنوتیزمی مقاومت میکنند و به تدریج به این نتیجه رسید که
«تلقین»یعنی تحمیلیک اندیشه به مغز انسان، و این عملاً محقق نمیشود
مگر در شرایطی که مفهوم تلقین، قبلاً مورد قبول سوژه قرار گرفته باشد، که
البته، این هم دیگر تلقین نیست، بلکه «خود تلقینی» است و در این حالت،
سوژهیا آن را قبول میکند ویا حداقل به آن فکر میکند، پس تلقین در
خواب مصنوعی را تبدیل به تلقین در بیداری کرد و اسمش را گذاشت: «تلقین به
نفس هوشیارانه». البته با این روش به عنوانیک روش درمانی، انتقاداتی وارد
است که در حوصله بحث ما نیست، منتها متوجه میشویم که حتی در تلقین در
بیداری هم، نوعی فکر و بررسی و تأمل وجود دارد و از آن مهمتر «تکرار» نقش
اساسی در آن ایفا میکند. در حالی که خصوصیت مورد نظر ما، اغلب حتی بدون
تکرار هم کار خود را انجام میدهد. بنابراین احتمالاً این خصوصیت ارتباطی
به تلقین (اقلاً در شکل مرسوم آن) ندارد و شاید به همین دلیل است که
بعضیها به آن میگویند «دهنبینی».
دهن بینی
منظور
از دهنبینی حالتی است که فرد، چشم بسته و بدون تعقل، به دهان طرف مقابل
چشم دوخته و بدون فکر و اندیشه هر چه را میشنود باور میکند و میپذیرد.
این دهنبینییا هر اسم دیگری که بر آن بگذاریم، مختص دسته خاصی از افراد
نیست و تقریباً در هر قشر و رده که بگردید، چندتایی از این افراد پیدا
میکنید. اینک ببینیم چه کسانی هر چیزی را که میشنوند قبول کرده و
میپذیرند؟
طبقهبندی افراد از نظر دهن بینی
دسته
اول افرادی هستند که «عادت کردهاند» هر چه را که بشنوند بپذیرند! در واقع
این افراد در طول عمرشان آموزش خاصی در جهت فکر کردن در مورد آنچه که
میشنوند دریافت نکرده و تمرینی ندارند. شاید هم هنوز از این ناحیه آسیب
نخوردهاند تا حواسشان را جمعتر کنند! به هر حال اینها همیشه همین طور
بودهاند، الآن هم، همان الگوهای قبلیشان را تکرار میکنند اما جای آموزش و
یادگیری دارند و میتوانند با فراگیری روشهای تجزیه و تحلیل و جایگزین
کردن «عادت جدید»، «عادت قبلی» را کنار بگذارند. دسته دوم کسانی هستند که
به طور واضحی میدانند نباید هر حرفی را باور کنند، اما نحوه برخورد با
موضوعات جدید و تحلیل و بررسی شنیدهها را نمیدانند. اینها نیز نمیدانند
با آنچه که میشنوند چگونه برخورد کنند، آنها را از چه فیلترهایی
بگذرانند، در چه کورههایی قرار دهند یا از چه آنزیمهایی برای هضم آن
استفاده نمایند و متأسفانه تنها وقتی از این ناحیه ضربه خوردند برایشان
یادآوری میشود که باید زودتر خود را مجهز به سپر بررسی و تحلیل
میکردند. خوشبختانه این دسته هم با آموزش میتوانند به سطح قابل قبول و
درک و تجزیه و تحلیل برسند. دسته سوم هم کسانی هستند که انگاریک محفظه تو
خالی، بین گوش و مغزشان کار گذاشته شده، به طوری که هیچیک از شنیدههای
آنها، این قدرت را ندارد که از آن محفظه خارج شده و به مغزشان برسد،
بنابراین بعید است آموزش بتواند تأثیری بر این دسته بگذارد. اما دستههای
اول و دوم میتوانند تحت آموزشهایی از راه مقدماتییا پیشرفته قرار
بگیرند و زودباوری و دهنبینی خود را کنار بگذارند.
شش گام برای این که دهن بین نباشیم
در
این جایکی از سادهترین روشها، برای تجزیه و تحلیل و بررسی آنچه که
میشنویم ارائه میشود، روشی که به سادگی میتوان آن را به کار بست و نتایج
آن را دید و شش گام دارد:
بسیاری از ما بدون اینکه به خواسته واقعی خود از زندگی واقف باشیم، عمر خود را می گذرانیم. اغلب ما بر حسب عادت و یا آنچه از بچگی آموخته ایم به کارهایی مشغول هستیم بدون آنکه آن ها را مورد پرسش قرار دهیم و یا شک کنیم که این تصمیمات برای ما مناسب است یا خیر. به همین دلیل بسیاری از ما اینچنین زندگی نه چندان خوشایندی را پشت سر می گذاریم. فهمیدن خواسته واقعی ما از زندگی کار آسانی نیست، یک شبه صورت نمی گیرد و به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد. در اینجا راهکار هایی را می خوانید که می تواند در این راستا به کارتان آید.
1. گذشته را رها کنید
پیش
از فکر کردن در مورد خواسته های خود از زندگی، گذشته و افسوس را رها کنید.
بپذیرید که هیچ معجزه ای نمی تواند اشتباهات گذشته را تغییر دهد. توجه خود
را به «حال» و آینده نزدیک معطوف کنید و اینچنین زندگی خود را به پیش
ببرید.
2. خواسته و نیاز واقعی خود را بشناسید.
ببینید
برای خوشحال بودن در زندگیتان به چه چیزی نیاز دارید. بله، این یک کار سخت
است که زمان زیادی از شما می گیرد. فکر کنید چه چیزهایی برای شما اهمیت
بیشتری دارند؟ عشق، خانواده، یا وضعیت مالی. زمانی که پاسخ این پرسش ها را
فهمیدید، فهمیدن آنچه برای یک زندگی ایده آل لازم دارید آسان تر می شود.
3. چه چیزهایی باعث خوشحالیتان می شود
آیا
می دانید چه چیزهایی شما را از ته دل خوشحال می کند؟ روزانه چند دقیقه به
این موضوع فکر کنید و به کارهایی که دوست می دارید و به شما انرژی می دهد.
بعد از پی بردن به این موارد، فهمیدن خواسته های زندگی برایتان آسان تر
است. اگر اندیشیدن به شغل، شما را ناراحت و نگران می کند، وقتش است در مورد
شغل یا اهدافتان تجدید نظر کنید.
4. در 5 سال آینده چه وضعیتی خواهید داشت؟
آیا
تابحال وضعیت 5 سال بعدتان را تجسم کرده اید؟ شاید تجسم خود در آینده
دشوار باشد، اما به شما کمک می کند بفهمید از زندگی چه می خواهید. فکر کنید
به چه هدف هایی می خواهید برسید و چه مهارتهایی را در خود تقویت کنید. هر
گاه پاسخ این پرسش ها را دانستید برای دستیابی به اهدافتان برنامه ریزی
کنید.
5. یک سرگرمی را دنبال کنید
یک
شیوه ثمربخش برای فهمیدن خواسته های واقعی زندگی، تجربه و دنبال کردن
سرگرمی های مختلف و جدید است. شاید از نتیجه آن شگفت زده شوید و چیزهایی
ببینید که تابحال در مورد خود نمی دانستید، و بدین طریق در مورد اولویت ها
و اهدافتان تجدید نظر کنید.
6. چه چیزهایی را واقعا دوست ندارید؟
فهمیدن
آنچه شما را آزرده خاطر می کند و آنچه برای زندگی خود نمی خواهید و مجبور
نیستید در زندگی تان انجام دهید. پیشنهاد می کنم فهرستی از چیزهایی که از
آن بیزار هستید تهیه کنید.این لیست به شما کمک می کند تا بفهمید برای شادتر
بودن چه باید بکنید. شاید شغل کنونی خود را دوست ندارید یا شاید بهترین
دوستتان در واقعیت بهترین دوست شما نیست. در هر صورت تلاش در راستای بهبود
زندگی خود را از امروز آغاز کنید. گذشته از تمام اینها، زندگی شما کوتاهتر
از آن است که وقتتان را با چیزهایی که دوست ندارید بگذرانید.
7. مشورت و راهنمایی بگیرید
اگر
از راهکارهای قبلی خسته شدید و باز هم نمی توانید خواسته های خود را
شناسایی کنید، توصیه می کنیم با کسی صحبت کنید (یکی از والدین یا اعضای
خانواده، دوست، یا شاید یک مشاور یا روانکاو). بد نیست هر از گاهی نصیحت و
راهنمایی بگیریم. دوست شما شاید نکاتی را بگوید که شما هیچگاه به آن توجه
نکرده اید و از آن طریق بتوانید با هدف های زندگی تان آشنا شوید.
امیدواریم
این راهنمایی ها به شما کمک کند تا اهداف و برنامه های زندگی خود را
بشناسید. زندگی چندان آسان نیست و باید همیشه آماده باشید تا با چالش های
جدید روبرو شده و موفق تر شوید. اگر راهکارهای دیگری به ذهنتان می رسد
کامنت بگذارید.
منبع:برترین ها
اما به سادگی چیزی که خواندید نیست. شما باید محتوای متفاوت تری نسبت به آنچه که وجود دارد تولید کنید. لزوما تفاوت ها نباید طوری باشند که شما را متمایز نشان دهند، بلکه باید آنها کاربردی تر بودن خدمات شما را توجیه کنند. پس یاد بگیرید از این نکات برای تولید محتوا ستفاده کنید.
درک کیفیت یک محتوا برای کاربران آسان تر است، اگر نرخ ماندگاری مقاله شما بالا باشد در این صورت کیفیت داشته است که کاربران را در برگه نگه داشته و به مطالعه بیشتر وادار کرده است. در غیر این صورت فقط یک محتوای بلند روی وبسایت خود بارگذاری کرده اید و نتیجه ای نداشته است، البته شاید به خاطر اینست که برنامه محتوای شما اشتباهات زیادی دارد.
اما مطمئن باشید پس از مطالعه کامل مقاله پیش رو خواهید توانست ایده ها و راه کارهای بیشتری داشته باشید تا بتوانید از اشتباهات بهینه سازی دوری کنید، و ترافیک خوبی کسب کنید. اصل کار اینست که واقعا بخواهید در مورد آنچه که میدانید و میتوانید با کمال میل دست به کار شوید و سعی کنید بهترین نتیجه ممکن را بگیرید.
خانم بی حوصله
مقابل تلویزیون نشسته بود و به گذشته فکر می کرد. همین چندماه پیش از کارش
اخراج شده بود. او سه سال بود در شرکتی معتبر کار می کرد و این سه سال را
بهترین بخش زندگی اش می دانست.
آن روزها، راس ساعتی معین در محل
کارش حاضر می شود، کارهایی تکراری و بی دردسر انجام می داد، راس ساعتی معین
از شرکت خارج می شد و با دوستانش به خرید می رفت. شب هم به بهانه خستگی
ناشی از کارهای روزانه، از انجام مسئولیت های خانه طفره می رفت و مدام به
شوهرش غر می زد. او این شیوه زندگی را دوست داشت؛ غافل از این که در دامی
بزرگ گرفتار شده است.
هیچ کسی با وقت کشی موفق نمی شود!
خوشبختانه،
مدیر آن شرکت انسانی هوشمند بود و فقط دو یا سه بار به کارمندانی همچون
خانم بی حوصله فرصت می داد تا در محیط کار خلاقیت خود را به کار گیرند و
فعالیتی پویا داشته باشند. اگر این کارمندان همچنان به شیوه قدیمی و
یکنواخت خود ادامه می دادند و فقط وقت کشی می کردند، پس از مدتی اخراج می
شدند. اگر چنین نبود، بی تردید شرکت آنان به شرکتی پرآوازه تبدیل نمی شد.
خانم بی حوصله این فرصت ها را چندان جدی نمی گرفت و فکر می کرد زندگی
همچنان به همین شیوه تکراری ادامه خواهدیافت. وقتی او از کارش اخراج شد،
ذره ای پس انداز نداشت زیرا در کل انسانی تلاش مدار، آینده نگر و هدفمند
نبود.
او به اشتباه تصور می گرد هدفمندی یعنی
این که راس ساعتی معین در محل کارت حاضر شوی، مسئولیت هایی ساده و تکراری
انجام دهی و در پایان ماه هم حقوقت را دریافت کنی. پس از اخراجش هم فقط
مقابل تلویزیون می نشست و منتظر بود کسی از راه برسد و برای شغلی مهم
استخدامش کند. او حتی به وضعیت خانواده هم رسیدگی نمی کرد. در پایان،
بیکاری و بی هدفی او سبب شد به زنی همیشه نالان و غیرقابل تحمل تبدیل شود؛
به طوری که همسرش به او گفت: «اگر به این رفتارت ادامه بدی، دیگه نمی تونم
با تو زندگی کنم!»
مراقب باش در سراشیبی نالیدن نیفتی!
صدای
زنگ در، رشته افکار خانم بی حوصله را از هم گسیخت. یک لحظه برای بازکردن
در تردید کرد زیرا می دانست خواهرش پشت در است. خانم بی حوصله احساس می کرد
الان نمی تواند مثبت اندیشی های خواهرش را تحمل کند. او شغلش را از دست
داده بود و زندگی زناشویی اش در آستانه فروپاشی قرار داشت. او خوب می دانست
که در حضور خواهرش نمی تواند سکوت کند و بی تردید از زندگی اش می نالد. در
پایان در مقابل وسوسه نالیدن تسلیم شد و در را باز کرد.
خواهر خانم
بی حوصله، با شور و انرژی بسیار وارد شد. او دو روز در هفته به صورت
داوطلبانه در مدرسه ای ویژه تدریس می کرد. در این مدرسه به دانش آموزانی
آموزش داده می شد که در گذشته از تحصیل محروم مانده بودند. او با دیدن خانم
بی حوصله پی برد که باید خودش را برای شنیدن ناله های او آماده کند؛ البته
او از این جریان نمی ترسید، به شرط آن که بتواند اقدامی مفید در این زمینه
انجام دهد.
او در ابتدا به همه ناله های خانم بی حوصله گوش کرد.
سپس از او پرسید: «آیا فکر می کنی با نشستن توی خونه و تماشای برنامه های
تلویزیونی می تونی زندگیت رو تغییر بدی؟»
خانم بی حوصله گفت: «من منتظرم تا فرصتی ویژه به من رو کنه.»
«اگر فرصتی ویژه هم وجود داشته باشه؛ تو با ناله هات اون رو از خودت دور می کنی.»
«تو می گی من چه کار کنم؟»
«اقدام کن.»
«چه اقدامی؟»
«خودت یه کاری رو شروع کن.»
«با جیب خالی؟»
«فکر می کنی همه آدمای موفق از اول سرمایه کافی داشتن؟»
«دست کم مثل من هم نبودن!»
«اشتباه می کنی. این آدما فقط و فقط
به احساس هدفمندی و تلاش خودشون، البته به یاری خداوند، تکیه می کنن، اونا
درواقع زندگی، سرمایه و زمانشون رو به خوبی مدیریت می کنن.»
«من الان نه هدف دارم، نه انگیزه، نه اشتیاق، نه... بازم بگم؟»
«پس
دست کم خودت رو به این خونه محدود نکن. یادم می آد که تو از دوران
دبیرستان توی کارهای هنری خلاق بودی. می تونی این خلاقیتت رو توی مدرسه ما
به کار ببری و به دانش آموزهای مشتاق آموزش بدی و بعدش هم کارآفرینی کنی.»
«بدون دستمزد؟!»
«در
ظاهر شاید حقوق نگیری، اما فکر می کنی از برکت این کار محروم می مونی؟ در
ضمن تو باید از لاک خودت بیرون بیایی تا بتونی فرصت های خوب رو جذب کنی.»
«نمی دونم! باید درباره اش فکر کنم.»
«پس تا فردا به من خبر بده.»
خواهر
خانم بی حوصله رفت. خانم بی حوصله سعی کرد درباه پیشنهاد خواهرش فکر کند.
پس از مدتی، ناخودآگاه او فکر می کرد که دوست دارد سر کلاس به بچه ها چه
کارهایی را آموزش دهد! وقتی هم شب همسرش به خانه آمد، به جای غرزدن های
پیاپی هر روزش، فقط درباره پیشنهاد خواهرش صحبت کرد. علاقه به هنر دوباره
در وجودش جوانه زده بود. او احساس هدفمندی می کرد. تصمیم گرفت فردا صبح به
پیشنهاد خواهرش پاسخ مثبت بدهد. او آن شب در کل احساسی بهتر داشت.
تو حرکت کن تا دنیا با تو همکاری کند!
فردای
آن روز خانم بی حوصله فقط در این باره می اندیشید که دوست دارد چه کاری را
به دانش آموزانش یاد دهد. او تکه دوزی را برای شروع انتخاب کرد و به همراه
خواهرش پارچه های اضافه را از دوستان و آشنایان جمع آوری کرد و کار شروع
شد. شور و اشتیاق دانش آموزان، بر روح و روان خانم بی حوصله تاثیرگذاشت. او
پس از مدتی پی برد چقدر به کارش عشق می ورزد و در مقایسه با گذشته بسیار
هدفمند شده است.
چند ماه از کار کردن خانم بی حوصله در
مدرسه گذشت که قرار شد نمایشگاهی از آثار هنری دانش آموزان برگزار شود.
معلم ها هم می توانستند با هزینه ای اندک برای خودشان غرفه ای برپا کنند.
خانم بی حوصله به کمک چند تن از دانش آموزانش توانست تکه دوزی هایی زیبا و
چشم نواز را با کاربردهایی متفاوت تهیه کند. او چند روز مانده به نمایشگاه
از شور و شوق در پوست خود نمی گنجید و شبانه روز کار می کرد. او چنان در
خلق آثار هنری اش غرق شده بود که زمانی برای منفی بافی و نالیدن نداشت.
جالب است بدانید که غرفه او شلوغ ترین و پرفروش ترین غرفه نمایشگاه بود. او
گاهی به مشتریانش می نگریست و برای آینده درخشان خود، خانواده و کارکنانش
رویاپردازی می کرد.
روز پایانی نمایشگاه، از خانم بی حوصله (ببخشید،
از خانم پرتلاش) به خاطر همه فعالیت هایش تقدیر شد. در آن روز، خانم
پرتلاش هدیه ای را از شوهرش دریافت کرد که این یادداشت روی آن خودنمایی می
گرد: «به داشتن همسری چون تو افتخار می کنم.»
خانم پرتلاش با خودش
عهد بست همیشه در زندگی اش بکوشد زمانی را به مشارکت در مشاغل داوطلبانه و
بی دستمزد، اما تفاوت آفرین، اختصاص دهد.
منبع:مجله راز/برترین ها
در روان شناسی شادزیستن برخلاف بسیاری از مقوله های روان شناسی به اختلال های روانی توجه نمی شود بلکه تمرکز بر شادی و لذت از زندگی است اما به راستی چگونه می توان با شادی زندگی کرد و از زندگی لذت برد؟
1- با خدا ارتباط برقرار کنید:حداقل
نیاز انسان به روح خدایی، مانند احتیاج نوزاد است به مادر. به همان میزان
که جسم برای ادامه حیات به هوا و غذا نیازمند است، روح و باطن نیز به هدایت
الهی و روح ربانی محتاج است. آرامش جان، زمینی حاصلخیز است که دانه های
"خواست و نیاز" در آن به خوبی می روید، نیازهای به حق خود را در یاد خداوند
که آرامش جان و قلب است، بکارید تا به خوبی تحقق یابند. خداوند همراه کسی
است که او همراه خداوند باشد. با توجه به خداوند و خواندن نام های او،
همراهی و پشتیبانی خدا را به سوی خود جلب کنید. انسان همان است که به آن
توجه می کند، پس به خداوند توجه کنید تا الهی شوید! به خدا توکل کنید. هرچه
ارتباط شما با خدا، "آن نیروی عظیم و خرد لایتناهی" بیشتر و بیشتر شود،
آرامش و نشاط بیشتری را در خود تجربه می کنید و هر چه ارتباط شما با خدا
محدودتر شود، ترس و اضطراب بیشتری بر شما چیره می شود. خداوند فرموده است:
"اگر مرا یاری کنید، شما را یاری می کنم و قدم هایتان را استوار می
گردانم." یار خدا بودن یعنی بر اساس قوانین الهی رفتار کردن، گناه نکردن،
کمک به دیگران، نرنجاندن دیگران، احترام به والدین و غیره. "یار خدا بودن"
در واقع همان "یاری کردن به خود" است
2- خوش بین باشید: به زندگى با دیدى مثبت نگاه کنید تا خود را به دلیل احساس انرژى و خوشحالى بسیار زیادى که نصیبتان خواهد شد، شگفت زده کنید.
3-مسئولیت پذیر باشید: مسئولیت پذیری باعث افزایش درجه خوشحالی می شود. هرچقدر انسان مسئولیت پذیرتر باشد به همان اندازه شادتر هم خواهدبود. البته به شرطی که بیشتر از توان خود مسئولیت قبول نکند. پس اصلا فکر نکنید با شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت هایتان شادتر خواهید بود!
4- قضاوت خود را به تأخیر بیندازید: در این جهان، هیچ حادثه ای برحسب تصادف نداریم و در همه وقایعی که روی می دهند، لطف و رحمت الهی نهفته است. تمام حوادث برای ما پیام هایی دارند که سبب تکامل روحمان می شوند. مثلاً شما می توانید پیام آن حادثه به ظاهر بد را بعد از گذشت مدت زمانی بفهمید و یا حتی ممکن است تا زمانی که زنده هستید متوجه نشوید. زیرا بسیاری از این وقایع فراسوی ادراک ما و جزء اسرار الهی هستند و تلاش برای فهم حکمت خداوند با هوش محدودمان، مانند سنجش اقیانوس با پیمانه است. همچنین در ذهن الهی از دست دادنی ای وجود ندارد و اگر شما به ظاهر چیزی را از دست می دهید، معادل آن شیء و یا حتی بالاتر از آن را به دست خواهید آورد و تمام این اشیاء به عنوان وسیله ای برای تکامل و زیبایی روح شما هستند. بیایید کاملاً بپذیریم که در هر موقعیت نامطلوب، نیکی پنهانی برای همه وجود دارد. "ساقی هر چه ریزد از لطف اوست."
5-دید گسترده ای داشته باشید: اجازه ندهید مشکلات کوچک شما را آشفته نماید.
6- باورهای انسان:
باورهای فرد در شکل گیری برداشت های او از اتفاقات اطرافش بسیار تاثیرگذار
و مهم است و باعث می شود احساس فرد به سمت مثبت یا منفی گرایش پیدا کند.
در نتیجه فردی که همیشه ترشرو و عبوس است به طور حتم کمتر شاد خواهدبود و
کمتر از زندگی لذت می برد در حالی که یک فرد سرزنده و خوش خلق، شادی بیشتری
را تجربه می کند. پس عوض شدن افکارمان می تواند شادی مان را بیشتر کند.
7- مثبت فکر کنید:هر فکر، صورتی از انرژی است که در جهت نیکی یا بدی خود تولید می کنیم. با اندیشیدن به افکار بهشتی با نیروی بهشتی مرتبط می شویم، شادی را احساس می کنیم و آفتاب سرور را هر جا که رویم، می تابانیم. یاد بگیرید که احساس هایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید. به دقت افکارتان را زیر نظر بگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم می آورد، خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید. ذهن مثبت، اوضاع مثبت را به خود جلب می کند. به خاطر داشته باشید که عالم، به نیات ما پاسخ می دهد. افکار و عقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع می شود و به جهان بیرون راه می یابد و محیط سعی می کند آنچه را که می خواهیم، به ما هدیه کند. راز توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود و دیگران همیشه بهترین ها را بخواهیم. چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیت بد و منفی داشته باشیم، آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان می شود. چه زیباست که بهترین نیات و آرزوها و افکار را برای خود و دیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش و شادی برسیم.
8- سپاسگزار باشید: از دیگران قدردانى کنید. از همکار خود به خاطر کمکش سپاسگزاری کرده و به دلیل پیروزی در انجام کارش به او شادباش بگویید.
9- برخورد با دیگران: شاید گمان کنید نوع برخورد شما با دیگران تنها در روحیه فرد مقابل تاثیر دارد اما اصلا چنین نیست چون نه تنها طرف مقابل از نوع برخورد شما تاثیر می گیرد بلکه نوع برخورد شما با دیگران در حس شادی خودتان هم موثر خواهدبود. کسانی که با گشاده رویی با دیگران تعامل برقرار می کنند شادتر خواهندبود.
10- بر آرامش درونی تمرکز کنید:در دل توفان هم، آرامش نهفته است. مهم نیست که در هر زمانی از روز چه اتفاق بیفتد. هرچه مسائل به نظر مشکل و پردردسر بیایند و هرچه قدر هم که بخواهیم کارهای زیادی را در آن واحد انجام دهیم، باید فقط به خلوتگاه درون خویشتن برگردیم و آرامش درونی پیدا کنیم. برای دسترسی به خلوتگاه درونی، چشم هایتان را ببندید و روشنایی آرام و ملایمی را درون خود تصور کنید. این فضا جایی است که ضربان قلب شما به فرمان شما آرام می تپد- به آن جا بروید. از دور دست، استاد معنوی تان از راه می رسد؛ در گوشتان زمزمه می کند: "هرجا می توانید خوبی کنید، در هرچه می توانید، به هرشکل که می توانید، هر وقت که می توانید، به همه اشخاصی که می توانید و تا زمانی که می توانید." نور سفیدی فضای دلتان را آرام می کند، سپس بر این آرامش حاصل شده تمرکز کنید.
11-کارهایى انجام دهید که از انجام دادن آنها لذت مى برید: اتومبیلتان را بشویید، به برخى تعمیرات کوچک در منزل بپردازید، تلویزیون تماشا کنید، خرید بروید.
12- دوستان خوب داشته باشید: به نظر شما داشتن یک دوست خوب بهتر است یا داشتن ثروت بیشتر؟ به اعتقادتان کدام یک می تواند شما را شادتر کند؟ جالب است بدانید یک دوست خوب می تواند به راحتی جای ثروت اضافه را بگیرد و در شادی شما بیشتر از ثروت اضافه موثر باشد. توجه کنید که ما گفتیم پول و ثروت اضافه! منظور از ثروت اضافه، درواقع مازاد ثروت و درآمد است. یعنی درآمد و ثروتی بیشتر از نیاز فرد، وگرنه هیچ کس منکر این نیست که زندگی در فقر هم می تواند روی کیفیت زندگی تاثیر منفی بگذارد. نتاج تحقیقی که در انگلستان انجام شد، نشان داد هردوست خوب با 50 پوند انگلیسی برابر است و نداشتن هر دوست خوب می تواند چیزی در همین حدود به شادکامی شما ضربه بزند. پس تا می توانید قدر دوستان خوبتان را بدانید.
13- از آنچه هستید راضی باشید:بدن
وسیله زندگی است نه جوهر آن. آن قدر که ما انسان ها با ظاهر جسمی خود مشخص
می شویم، یک درخت با تنه اش مشخص نمی شود. تجربیات ما باید مثل شاخه های
درخت به ما شکل بدهد، ولی این کار را نمی کند. فقط جوهره وجودمان است که با
شرایطی محیطی از بین نمی رود، شکسته نمی شود و یا در معرض دید و بررسی
دیگران قرار نمی گیرد. وجود داشتن، پرمعنا و پرمفهوم است: من وجود دارم، من
هستم، من اینجا هستم، من در حال شدن هستم، تنها من هستم که زندگی ام را می
سازم و... هر کدام از ما انسان ها در این دنیا مأموریت خاصی داریم. با کمک
کردن به دیگران و مهرورزی به آنان، باعث تکامل روحمان می شویم. رسالت اصلی
ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است و زندگی ما به منزله یک سفر
است و هدف نیست. منظور از بیداری، فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای
زندگی است. مانند: بیداری روحی، بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی،
اجتماعی و... بیداری به زمان، مکان و خلاصه در یک کلام "بیداری الهی"!
14- از جسم خود مراقبت کنید: خوب بخورید و خوب ورزش و استراحت کنید. به باشگاه رفته و کمى بدوید یا در یک بازى ورزشى شرکت کنید.
15:شریک کردن دیگران در شادمانی هایمان: هنگامی که فردی دیگران را در شادی خودشریک می کند، شادی خودش هم بیشتر می شود. بنابراین اگر می خواهید شادی تان را بیشتر کنید تا می توانید دیگران را در شادی تان سهیم کنید و هرگز تنهای جشن نگیرید و از در میان گذاشتن خوشحالی تان با کسانی که دوستشان دارید دریغ نکنید.
16-به دستورات اخلاقی احترام بگذارید:از کنجکاوی کردن در زندگی دیگران دوری کنید. از خواندن نامه های شخصی و دفتر خاطرات محرمانه دیگران و گوش دادن به مکالمات خصوصی آن ها اجتناب کنید. بدون درزدن و اجازه گرفتن وارد هر مکانی نشوید. سعی در اثبات درستی نظرات و عقاید خود به دیگران نداشته باشید. تلاش نکنید که به زور، افکار و عقاید دیگران را تغییر دهید. زیرا در صورت رعایت نکردن این دستورات، آرامش خود را بر هم می زنید. به پدر و مادر خود نیکی کنید. با آنان با صدای بلند صحبت نکنید. "بتی. جی. ایدی" می گوید: "زمانی که شما به درگاه خداوند دعا می کنید، این دعاها به صورت شعاع های نورانی به طرف آسمان بالا می روند و فرشته ها برای اجابت آن به زمین می آیند. ولی در میان این شعاع های نورانی یکی از همه فوق العاده قطورتر و نورانی تر است و فرشتگان به محض مشاهده آن سریع به آن مورد رسیدگی می کنند. این پرتو قدرتمند و خیره کننده مربوط به دعای مادر در حق شما است. دعای مادر خالصانه ترین دعاهاست." چه زیباست به والدین خود از صمیم قلب احترام بگذارید و نیازهای آنان را تأمین کنید، زیرا که مهر و نیکی به آنان، سبب آرامش و نشاط در شما می شود.
17- برنامه هاى روزانه خود را عوض کرده تا انرژى جدیدى پیدا کنید.
18-با مردم در تماس باشید: آیا به خاطر مى آورید زمانى که یک دوست قدیمى به طور غیرمنتظره با شما تماس گرفت چه احساسى داشتید؟ با افراد فامیل و یا دوستان قدیمى خود تماس گرفته و از حال آنها باخبر شوید.
19- دید جدیدی پیدا کنید: پرهای دم طاووس رنگارنگ هستند و هنگامی که از زاویه ای خاص به آنها نگاه می کنید، درخشش و زیبایی بی نظیری دارند. خیلی از مسایل در زندگی، هنگامی ارزش خود را نشان می دهند که از زاویه درست دیده شوند؛ ولی نگرش های متشابه و کلیشه ای، دیدن این زیبایی ها را مشکل می سازد. اگر به هر مسأله ای از زاویه ای درست نگاه کنید، در آن چیزهای باشکوه و زیبایی خواهید دید. سعی کنید همه چیز و همه کس را با چشم های تازه ای ببینید که از طریق عادت، تیره و تار نشده اند. با این روش، شما می توانید ثروت های نامحدودی را کشف کنید. به خاطر داشته باشید که اگر از زاویه ای درست به تمام چیزها و اشخاص نگاه کنید، هر شخص یا هر شیء از طرف خالقتان برای شما ارمغان و پیام زیبایی به همراه خواهد داشت. فلورانس می گوید: "تمام انسان ها همچون حلقه های طلایی هستند در زنجیره خیر و صلاح من."
20-- خلاق باشید:
روزنه اى براى انرژى خلاق خود بیابید. این ممکن است شامل کاردستى،
بازسازى، نقاشى، ترسیم کاریکاتور، نویسندگى و یا حتى باغدارى باشد. مهم
نیست که چقدر مشغله داشته باشید و یا تا چه اندازه در آخر هفته احساس بى
حالى مى کنید، اگر زمانى را براى انجام فعالیت هاى خلاق اختصاص دهید،
احساسى شادتر و سالم تر خواهید کرد.
21- صفت های مثبت خود را افزایش دهید: از غیبت، تهمت، قضاوت نسنجیده در مورد افراد یا حوادث، حسادت، کینه، دروغ، جر و بحث کردن با دیگران و خلاصه رنجاندن دیگران به شدت پرهیز کنید. زیرا با انجام دادن این گونه اعمال تراکمی از نیروهای منفی را به دور خودتان جمع می کنید، کسی که از این همه نیروهای منفی عذاب می کشد، خودتان هستید. زمانی که به دیگران خوبی و کمک می کنید، تجمعی از نیروهای مثبت به دور خودتان فراهم می آورید و این نیروهای مثبت باعث آرامش و شادی شما می شوند، هنگامی که وضو می گیرید، الکتریسیته های ساکن را به سطح بدن خود می آورید؛ آب نیز رسانا است و شما امواج آلفا (امواج آرامش بخش) تولید می کنید. با کشیدن مسح سر، این امواج را به کورتکس مغز انتقال می دهید و باعث می شوید که ناحیه شلوغ ذهن آرام گیرد. با مسح پا، انتقال امواج آلفا را در اندام های پایینی سرعت می بخشید. بیشترین منطقه ای که در روی کره زمین امواج آلفا دارد، کعبه است. زمانی که شما نماز می خوانید و در جهت خانه خدا قرار می گیرید و ۷ قسمت بدن شما با زمین تماس پیدا می کند، امواجی را دریافت می کنید که باعث آرامش شما می شوند. برای افزایش نیروهای مثبت خود می توانید در یک وان حمام، پر از آب و نمک، به مدت ۲۰ دقیقه قرار بگیرید. در بطری های رنگی آب خوراکی بریزید و به مدت ۲ ساعت در معرض نور شدید آفتاب قرار دهید؛ سپس آن ها را در یخچال بگذارید و در موقع لزوم بنوشید. بدون کفش و جوراب روی چمن راه بروید؛ زیرا طبیعت منبع انرژی نیروهای مثبت است.
22-تخیل کنید: آرزوها و بلندپروازى هاى خود را یادداشت کرده و به تدریج آنها را واقعیت بخشید آنگاه همیشه چیزهایى براى انتظار کشیدن، و جایى براى متمرکز کردن انرژى خود خواهید داشت.
23-حس ها را از همدیگر، جدا کنید:اغلب، ما به این مسأله توجه چندانی نداشته ایم که حواس پنجگانه خود را از یکدیگر تفکیک و آن ها را به صورت مجزا از یکدیگر حس کنیم. ذهنتان را برای بالا بردن آگاهی حسی پرورش دهید. امروز بر بینایی تمرکز کنید، فردا برمزه، روز بعد بر بویایی و ... مثلاً: زمانی که در حال دوش گرفتن در حمام هستید، قطرات آب را روی بدن خود احساس کنید و از این که باعث تمیزی و آرامش شما می شود، لذت ببرید. موقعی که در حال غذا خوردن هستید فقط بر طعم و مزه غذا تمرکز کنید. وقتی در حال ریختن چای در استکان هستید، به صدای ریزش آن گوش دهید. به این ترتیب، شروع به جدا کردن تجربیات حسی تان از یکدیگر کنید و از بابت هر کدام لذت ببرید.
24- بخشنده باشید: شاید زمان آن فرا رسیده باشد که کسى (یا خودتان) را به خاطر چیزى که اتفاق افتاده و یا گفته شده مورد بخشایش قرار دهید. اتفاقات و اشتباهات گذشته را پذیرفته و فراموش کنید. بدانید که نمى توانید زمان را به عقب برگردانید. شادمانى خود را با از یاد بردن ناامیدى ها و شکست هاى گذشته دوباره به دست آورید.
تحمل کردنهای غیرضروری همه انرژی تان را
گرفته و کارایی شما را در زندگی پایین میآورد. اگر همه انرژیتان را صرف
تحمل کردن چیزهای مختلف کنید، مطمئناً نمیتوانید زندگی شاد و بیدغدغهای
را تجربه نمایید. در زیر به مسائلی اشاره میکنیم که باید دست از تحمل کردن
آنها بردارید:
۱. تصمیم به سکون برای متوسط ماندن ــ
همیشه موضوع این نیست که چیزی شکسته است و میخواهید درستش کنید.
گاهیاوقات موضوع شروع دوباره و ایجاد چیزهای بهتر است. گاهیاوقات برای
اینکه بتوانید دید خوبی پیدا کنید، مجبورید کمی دورتر بایستید. گاهیاوقات
رشد کردن به معنی کنار گذاشتن عادتها، روابط و موقعیتهای گذشته و پیدا
کردن چیز جدیدی است که شما را به حرکت بیندازد، چیزی که به هیجانتان
بیاورد. این معنی زندگی است: یکجا ساکن نمانید.
۲. منفیگرایی خودتان
ــ ذهن شما محیطی مقدس برای شماست. میتوانید پنجرههای آن را بسته و همه
جا را تاریک کنید یا اینکه پنجرهها را باز کرده و بگذارید نور داخل شود.
انتخاب با خودتان است. خورشید همیشه به قسمتی از زندگیتان در حال تابیدن
است. شما چه فکری درمورد آن میکنید؟ چقدر راه آمدهاید یا چقدر دیگر باید
بروید؟ نقاط قوت و ضعفتان چیست؟ بهترین و بدترین اتفاقی که میتواند
برایتان بیفتد چیست؟ به حرفهایی که در ذهنتان میزنید توجه داشته باشید.
چون شاید فقط شاید، تنها چیزی که باید تغییر کند تا بتوانید شادی، عشق یا
موفقیت بیشتری را تجربه کنید طرز فکرتان است.
۳. منفیگرایی دیگران
ــ اگر برای خودتان ارزش نگذارید و مراقب خودتان نباشید، یعنی از خودتان
سوءاستفاده میکنید. شما هیچ کنترلی بر حرفهای دیگران یا کارهای آنها
ندارید اما میتوانید کنترل کنید که با شما چطور رفتار کنند. شما میتوانید
به تنهایی جلو کلمات تلخ و گزنده آنها را بگیرید و نگذارید که وارد قلب و
ذهنتان شوند. یادتان باشد، اگر به محیط مقدس درون خودتان احترام نگذارید،
هیچکس دیگر هم اینکار را نخواهد کرد.
۴. روابط ناسالم
ــ روابطتان را هوشمندانه انتخاب کنید. تنهایی هیچوقت به اندازه یک رابطه
نادرست برایتان تنهایی نمیآورد. با کسانی باشید که ارزش شما را میدانند.
لازم نیست برای شاد بودن دوستان زیادی در اطراف خود داشته باشید؛ چند دوست
واقعی که قدرتان را بدانند برایتان کافی خواهد بود. خیلی وقتها گذشتن به
معنی ضعف نیست. ما به این دلیل از بعضی افراد نمیگذریم که میخواهیم
ارزشمان را درک کنند، بلکه به این دلیل است که ارزش خودمان را فهمیدهایم.
۵. بیصداقتی
ــ اگر شب که سرتان را روی بالش میگذارید، خیالتان راحت باشد که از هیچکس
سوءاستفاده نکردهاید، آرامش درونی پیدا خواهید کرد. صادقانه زندگی کردن
به شما آرامش فکر میدهد و این آرامش واقعاً ارزشمند است. صادق باشید و با
کسانی که صداقت ندارند، رفتوآمد نکنید.
۶. تنفر از محیط کار
ــ اگر از کارتان لذت نمیبرید، وقتتان را در آن نگذرانید. بگردید، مطمئن
باشید بالاخره کاری که راضیتان کند را پیدا خواهید کرد. اگر سخت کار کرده و
از هر لحظه آن لذت میبرید، دست از آن نکشید. مطمئن باشید که در مسیر
پیشرفت هستید، چون سخت کار کردن، در کاری که به آن علاقه دارید، رمز موفقیت
در آن است.
۷. عدم آمادگی و سازماندهی
ــ ۳۰ دقیقه زودتر از خواب بیدار شوید تا مجبور نشوید برای انجام کارها در
عجله باشید و اینطرف و آنطرف بدوید. این ۳۰ دقیقه کمکتان میکند از
سردردهایی که بخاطر دیر رسیدنها متحمل میشوید خلاص شوید. کمی وسایلتان را
سازماندهی کنید و چیزهای غیرلازم را از اطرافتان پاک کنید.
۸. تنبلی
ــ به دست آوردن علم و دانش به معنی رشد کردن شما نیست؛ رشد زمانی اتفاق
میافتد که چیزهایی که میدانید بتواند بر نحوه زندگی شما اثر بگذارد.
نمیتوانید با نشستن و فکر کردن پیشرفت کنید. اگر مداوم همان کارهای
گذشتهتان را انجام دهید، چیز جدیدی به دست نخواهید آورد. بهترین زمان برای
شروع همین الان است.
۹. کش دادن کارهای ناتمام
ــ هیچ چیز استرسزاتر از کش دادن کارهای ناتمام نیست. دست از وقت تلف
کردن بردارید. برای تمام کردن کارهای ناتمام گذشته وارد عمل شوید. کش دادن
بیش از حد این کارها انجام آنها را سختتر میکند.
۱۰. فکر کردن بیشازحد به اشتباهات گذشته
ــ اگر تصور میکنید که کشتیتان رو به غرق شدن است، شاید وقت خوبی باشد
که چیزهایی که باعث سنگین شدن آن میشود را دور بیندازید. دفعه بعد که
تصمیم گرفتید کمی زندگیتان را خلوت کنید، با چیزهایی که واقعاً به هیچ
دردی نمیخورند شروع کنید، مثل پشیمانیهای گذشته، خجالتها و عصبانیتها.
همه آنها را دور بریزید. نمیتوانید فصل بعدی زندگیتان را با خواندن
دوباره متنهای قبلی شروع کنید.
۱۱. بدهیهای شخصی
ــ بدهیهای مالی موجب استرس و قلبدرد است. شما میخواهید یک زندگی راحت
داشته باشید اما نه با ولخرجی. چیزهایی که لازم ندارید را نخرید. برای
تحتتاثیر قرار دادن دیگران خرج اضافه نکنید. خودتان را گول نزنید که ثروت
آدمها با داراییهای مادی آنها سنجیده میشود. برای پولتان عاقلانه
برنامهریزی کنید.
۱۲. عدم تمایل به گفتن حرفهایی که لازم است بزنید
ــ همه آدمها یک نگهبان درون سرشان دارند که همه کارهای آنها را نظاره
میکند. او از همان ابتدای تولد درون سر شما بوده و توسط خانواده، دوستان،
همکاران و جامعه شما پرورش پیدا کرده است. هدف اصلی او نظارت بر کارهایتان و
اطمینان از این است که از خط خارج نشوید. و وقتی به حضور این نگهبان عادت
کردید، کمکم متوجه میشوید که نظر او درمورد قابلقبول یا غیرقابلقبول
بودن کارها کاملاً درست است. اما اینطور نیست! نظر او دقیقاً نظر دیگران
است! یادتان باشد، این نگهبان فقط یک نگهبان است و فقط نگاه میکند. او هیچ
کنترلی روی شما ندارد. اگر بخواهید خلاف نظر او کاری انجام دهید هیچ کاری
نمیتواند انجام دهد. البته نباید مثل دیوانهها رفتار کنید اما باید هر
چیزی که لازم است به زبان بیاورید را بگویید. نباید خودتان را سانسور کنید.
همیشه حقیقت را بگویید.
منبع:مردمان
وقتی از موارد ناراحتکننده زندگیمان خلاص شویم، احساس سبکبالی و شادی کرده و میتوانیم زندگی پربارتری را تجربه کنیم.
موارد
زیر ویژگیهایی هستند که جلوی شادی فرد را گرفته و اجازه آسودگی خاطر به
او نمیدهد. بنابراین اگر میخواهید در سال جدید زندگی بهتری داشته باشید،
آنها را با خود به سال نو نبرید و در ایام کهنه جا بگذارید.
1ـ فراموش کردن خود و مدام نگران حال دیگران بودن
شاید
فکر کنید کسی نمیتواند به خود توجه نکند و مدام نگران حال اطرافیان خود
باشد. اما باید گفت کسانی هستند که این ویژگی را دارند. در حقیقت این افراد
هرگز به خود و نیازهای خود توجهی نداشته و همه وقت و انرژیشان را صرف
دیگران (مثلا خانواده یا دوستانشان) میکنند. نمونه بارز آن مادرانی هستند
که در خانه فقط به فکر رفاه دیگر اعضای خانوادهاند و نیازهای خود را
فراموش میکنند.
این روش زندگی به گونهای است که دیگر زمانی برای
تجدید قوای فرد باقی نمیگذارد و به مرور او را به سمت تحلیل انرژی و به
دنبال آن افسردگی و دلزدگی میکشاند. اگر شما چنین رویهای در پیش
گرفتهاید در سال جدید آن را تغییر دهید و به سمت تعادل پیش روید و
همانطور که به دیگران توجه میکنید، به خودتان نیز اهمیت بدهید.
2ـ بیفکری و بیتوجهی
توجه
و آگاهی داشتن نسبت به مسائل مختلف کمک میکند که فرد در برابر رویدادهای
بد زندگیاش واکنشهای مناسب نشان دهد. اما اگر از بینش اندکی برخوردار
باشد و توجه کافی به رویدادهای اطراف خود نداشته باشد نمیتواند روی مشکلات
خود متمرکز شده و در رفع آنها موثر عمل کند. با مطالعه و توجه به مسائل
روز زندگی، آگاهیتان را بالا ببرید تا از واکنشهای حاکی از بیتوجهی نجات
پیدا کنید.
همچنین داشتن یک ذهن مشوش نمیتواند شما را از قدرت
تحلیل بهرهمند سازد بنابراین با تکنیک تنفس 4، 7 و 8 ذهنتان را در اختیار
داشته باشید. روی یک صندلی یا کف اتاق نشسته و پشتتان را کاملا صاف نگه
دارید. با 4 شماره هوا را به درون ریههایتان بکشید و سپس 7 ثانیه آن را
درون سینهتان حبس کنید و به آرامی با 8 شماره هوا را به بیرون هدایت کنید.
چند بار که این تکنیک را انجام دهید کاملا به آن مسلط شده و در مواقع
اضطرابآور براحتی میتوانید خود را آرام کرده و واکنش مناسب بروز دهید.
3ـ لاف زدن درخصوص پرکاری
وقتی
کسی با شما احوالپرسی میکند و میپرسد الان چه میکنید، با اطمینان
میتوان گفت پاسخ میدهید: خیلی سرم شلوغ است. البته شاید حق با شما باشد و
کاملا هم با روراستی تمام این را گفته باشید. در دنیا و فرهنگ امروز بسیار
مشغول بودن عادی شده است. حتی میتوان گفت کار بدی نیست به شرطی که این
فعالیتها هدفمند باشند اما متاسفانه اکثر ما زندگیهایمان را با کارهای
غیرضروری و بیفایده پر میکنیم تا احساس مهم بودن و مسئول بودن کنیم. پس
بهتر است سال جدید از این عادت که صرفا خستهکننده است، دست برداریم.
4ـ روابط با کیفیت پایین
بسیاری
از ما با افرادی در ارتباط هستیم که جذابیت چندانی ندارند و به همین دلیل
از آنها خسته و کسل شدهایم. حتی بیشتر مواقع نمیتوانیم به آنها اعتماد
داشته باشیم و همین موضوع باعث شده است که روابطمان از کیفیت خوبی
برخوردار نباشد. اعتماد چهار جز دارد:
* علایق مشترک: ارزشها و اهداف مشابه داشتن
* قابل پیشبینی بودن: بتوان رفتارهای یکدیگر را پیشبینی کرد
* توجه کردن: به نیازهای یکدیگر توجه نشان دادن
* هشدار دادن: پیش از انجام دادن کاری خلاف میل یکدیگر هشدار دادن
براساس
تحقیقات انجام شده روابط با کیفیت شامل رفتار محترمانه، اعتماد به یکدیگر و
تفریح در کنار هم است. در سال جدید روابط کم ارزش را کنار بگذارید.
5ـ عمل بدون هدف
با
خود بگویید سال جدید سال هدفمندی است. عمل هدفمند یعنی اینکه از همین
ابتدای سال در مقابل انتخابهایی که در نظر دارید، خوب بیندیشید و بر مبنای
مقصود و هدفتان دست به کار شوید. در ضمن به انجام دادن کارهای زیاد «نه»
بگویید. البته گاهی این نه گفتن بسیار سخت میشود، اما بدون فکر دست به
کارهای متفاوت زدن هم باعث میشود وقت با ارزشتان را بیهوده تلف کنید.
6- زمان الکترونیکی
زمان
الکترونیکی در حقیقت مقدار وقتی است که بر سر استفاده از وسایل الکترونیکی
سپری میکنید. برخی از افراد معتقدند که گاهی 50 درصد از وقت روزانهشان
به گشت و گذار در اینترنت میگذرد. بنابراین اگر از این نوع افراد هستید،
سال جدید برای خود برنامهای مناسب جهت استفاده از ابزارهای الکترونیکی
ترتیب دهید. استفاده بیش از حد از اینترنت و چسبیدن به صفحه مانیتور باعث
میشود ارتباطهای خوب اجتماعی و گفتوگوهای جالب و جذاب و فرصتهای شغلی
باارزش را براحتی از دست بدهید.
7ـ درهم ریختگی ذهنی
ما
هر روز تعداد بسیاری از افکار و پیغامهای مختلف دریافت میکنیم که در
ذهنمان جمع میشوند. باید ابتدا سعی کنیم آن اطلاعات را دستهبندی کنیم و
موارد مفید و مناسب را حفظ کنیم و باقی را دور بریزیم. مثلا اگر به خودتان
میگویید: من به اندازه کافی خوب نیستم. وقتی با مشکلی روبهرو شوید
نمیتوانید نسبت به آن درست عمل کرده و ترفند مناسبی برای حل آن به
کاربندید و این پیامی که به دلایلی در ذهن خود حفظ کردهاید تاثیر بدی روی
زندگیتان میگذارد. از سال نو شما هم ذهنتان را مرتب کنید و تنها
پیامهایی را در آن جا دهید که شما را به موفقیت میرساند.
8ـ به هم ریختگی فیزیکی
اگر
محیط زندگی و کارتان شلوغ و درهم برهم باشد مسلما نمیتوانید احساس خوبی
داشته باشید و گاهی اوضاع روحیتان را به هم میریزد. به خودتان قول دهید
که نظم را وارد زندگیتان کنید. بعضی مواقع هم برخی وسایل منزل یا
لباسهایتان را دوست ندارید و از آنها خسته شدهاید. همیشه هرازگاهی این
دست از وسایل را به دیگران ببخشید چون علاوه بر اینکه دیگران را از
داشتههای خود بهرهمند میکنید، میتوانید زندگی خود را سازماندهی کنید.
9ـ خستگی
خستگی
موضوعی فراگیر است و هیچ فردی نسبت به آن مصون نیست. خستگی نوعی بیماری
مزمن است که روی اکثر موضوعات زندگی اثر میگذارد. احساس خستگی و فرسودگی
کردن به دنبال آن حس پوچی و بیمعنا بودن زندگی را میآورد. در سال جدید از
تکنیکهایی استفاده کنید که جلوی خسته شدن روح و جسمتان را میگیرد. مثلا
برای خود وقت استراحت و تفریح ترتیب دهید و برای انجام کارهای مورد
علاقهتان برنامهریزی کنید.
10ـ بیکفایتی
وقتی
فکر میکنید نمیتوانید به نتایج دلخواهتان در زندگی برسید احساس
بیکفایتی خواهید کرد. در واقع این مساله میتواند در درازمدت باعث شود که
گرفتار خستگی روح و روان شوید. در سال نو باید این احساس را دور ریخته و
کاری کنید که برعکس این احساس رخ دهد. به لیاقت و کفایت خود مطمئن شوید.
بنابرتحقیقات شما به سه روش میتوانید این کار را انجام دهید:
* مهارت
کسب مهارت در کار مورد علاقه بهترین روش احساس لیاقت کردن است.
* تشویق
در کنار کسانی باشید که شما را در رسیدن به موفقیت تشویق میکنند.
* تجربه دیگران
به کسانی که موانع بر سر راهشان را کنار زده و به موفقیت دست پیدا کردهاند توجه کرده و از تجربیاتشان بهرهمند شوید.
11ـ شکست، پشیمانی و اشتباه
اگر
در کارهایتان شکست خوردهاید و به دلیل خطاهایتان احساس ندامت میکنید،
بهتر است در سال جدید دیگر به آنها فکر نکنید چراکه در ذهن نگهداشتن این
لحظات پر از ناامیدی شما را از حرکت دوباره بازمیدارد. تنها کاری که باید
انجام دهید این است که دیگر خطاهای گذشته را تکرار نکنید و از آنها درس
بگیرید و با استفاده از تجربههایتان به سراغ روشهای جدید بروید.
12ـ توقعات دیگران
بیشتر
مواقع ما وسوسه میشویم که توقعات دیگران را به جا آوریم، مخصوصا اگر این
دیگران خانواده یا از دوستان ما باشند. اما خودتان چه میخواهید و چه توقعی
از خود دارید؟ مهمترین چیز در زندگی این است که به دنبال برآورده کردن
توقعات خود باشید تا در انتها از زندگیتان خشنود باشید. بنابراین از سال
جدید به توقعات خود از زندگی توجه کافی نشان دهید.
13ـ کمالگرایی
سال
گذشته به نظرتان چگونه گذشت؟ به اندازه کافی خوب یا نه بد و بیکیفیت؟
برای اینکه بتوانید به این سوال پاسخ دهید باید برای خود معیاری از خوب یا
بد بودن داشته باشید. اما اگر کمالگرا باشید هرگز نمیتوانید معیار
مناسبی برای سنجش و ارزیابی وضعیتتان بهدست آورید و هرگز هیچ موفقیتی شما
را راضی نمیکند و مدام نگران فرصتهای زندگی هستید و مقایسههای بد
درباره وضعیت خود با دیگری میکنید. کمالگرایی بسیار مخرب است و اگر این
ویژگی را در خود سراغ دارید، سال جدید خود را از آن برهانید.
14ـ عادتهای غلط
این
عادتها میتوانند از سیگار کشیدن تا خوردن غذاهای ناسالم باشند. از سال
جدید در روش زندگیتان تجدیدنظر کرده و به سلامت جسم و روحتان بیشتر اهمیت
دهید.
منبع:سلامت نیوزدانشمندان به تازگی اعلام کردهاند که در آغوش گرفتن کسانی که دوستشان
دارید میتواند شما را علیه استرسهای زندگی روزمره واکسینه کند.
نتایج
مطالعهای که به تازگی بهوسیله محققان کالج علومانسانی دانشگاه کارنگی
کلون انجام شده، نشان میدهد در آغوش گرفتن افراد خانواده، دوستان و...
نوعی حمایت اجتماعی است که باعث میشود افراد کمتر احساس اضطراب و استرس
کنند و کمتر بیمار شوند.
همچنین در آغوش گرفتن بیمار نیز میتواند
در تخفیف یافتن علائم بیماری اش موثر باشد. به گفته پروفسور شلدون کوهن،
روانپزشک، بغل کردن گونهای از ابراز حمایت اجتماعی است که بهعنوان نشانه
داشتن رابطه صمیمانه و مهربانانه تلقی میشود. به گفته وی، قرار گرفتن در
معرض حمایتهای اجتماعی از شیوع افسردگی در افراد میکاهد و استرس را نیز
کاهش میدهد. در این مطالعه بیش از 400 فرد بالغ و بزرگسال مورد بررسی قرار
گرفته و از طریق پرسشنامه و مصاحبههای چهره به چهره به سوالاتی درباره
زندگی اجتماعی و روابط صمیمانه خود با دوستان و اعضای خانواده پاسخ
دادهاند.
نتایج به دست آمده نشان داد که حمایت اجتماعی میتواند
استرس را کم کند و مانع از بروز بیماریهای ویروسی و.... درافراد شود و بغل
کردن بهعنوان یک نوع حمایت اجتماعی در 3/1 موارد موثر است.
منبع:هفته نامه زندگی مثبت
زمانی که احساسات
منفی و ناامیدی در زندگی ما ایجاد میشوند میتوانیم با آن مبارزه کنیم تا
در زندگی ما را با مشکلات بعدی روبهرو نسازد.
در صورتی که گاهی به ناامیدی رسیدید، خواندن این مقاله برای شما بسیار مفید خواهد بود.
نکته مهم
به یاد داشته باشید که هرگز ناکامیهای خود را در قالب عجز و ناتوانی یا خشم به نزدیکان خود نشان ندهید.
اخبار
ناامیدکننده و اتفاقات بدی که میافتد تمام ذهن شما را درگیر میکند و
اینجاست که این اتفاقات بد از شما مطالبه میکند و شما باید مقرریاش را
بپردازید.
بنابراین، زمانهایی وجود دارد که شما به واسطه خبرهای بدی
که ناگهان به شما میرسد احساس ناامیدی میکنید و تا حدودی این خبرها به
شما القاء شده است که باعث شده که شما به این ناامیدی برسید، احساسی که
منجر به ناامیدی در کار و ازدواج میشود و احساس بدی که به شما دست میدهد و
این حقیقت است.
اما واقعیت این است که ذهن انسانها کاملاً به این
مسائل واکنش نشان میدهد بنابراین شرایط دشوار و سختی که یک فرد در آن قرار
میگیرد تاحدودی میتواند مسیر غلبه بر آن را پیدا کند و بدرخشد.
درحقیقت شیوهای که مغز ما طراحی شده است امکان ندارد که این غم و اندوه طولانی مدت ادامه یابد.
بعضی
زمانها ما نیاز به تلنگر داریم یک یادآوری ملایم که به ما کمک میکند که
با ناامیدی خودمان کنار بیاییم و این دقیقاً آن چیزی است که در این مقاله
آورده شده است.
بنابراین، احساس ناامیدی با اخبار بد دمدست و
ناگهانی به طریقی احساس ناامیدی را در خودتان و احساس ناامیدی در کار و
احساس ناامیدی در ازدواج برگردانده و شما آن را در خود انباشته میکنید.
مقابله با ناامیدی
مقابله
با هر ناامیدی که ممکن است در محیط کار، روابط اجتماعی با دوستان باشد تا
حدودی از یک روش خاصی تبعیت میکند البته گامهایی که برای مقابله برداشته
میشود بر اساس شرایطی که فرد در آن قرار گرفته است ناامیدی را تغییر خواهد
داد اما این موضوع به شدت شرایط بستگی دارد و گرنه نحوه برخورد یکی است.
مراحلی که در زیر میآید نحوه غلبه بر یاس و ناامیدی را نشان میدهد.
گریه، لطفا گریه کنید
به
یک پستوی مخفی بروید (گریه کنید) فیلمی غمانگیز تماشا کنید خودتان را در
حمامی محبوس کنید، زیر دوش آب بروید و هر آنچه را که دوست دارید انجام
دهید اما گریه کنید.
گریه کردن به اشتباه علائم ضعف گفته شده است به ویژه جایی که مردان بیشتر نگران این مساله هستند.
گریه
کردن مکانیزمی است که همه هیجانهای درونی را تخلیه میکند، همچنین تمام
استرس ها و تنشها را از شما دور میکند و احساس راحتی و سبکی میکنید.
بنابراین
اگر اشکتان میخواهد سرازیر شود جلویش را نگیرید و بگذارید سرازیر شود.
تنها زمانی که شما به ذهنتان اجازه خلاصی از سموم را میدهید قادر خواهید
بود که گامهای مورد نیاز برای خوب شدن و التیام را بردارید.
اتفاقات را بپذیرید
هر
چیزی که برایتان اتفاق میافتد را بپذیرید، بسیاری از افراد میخواهند از
زیر بار احساسات غمانگیز شانه خالی کنند چرا که برای آنها دردناک است اما
تنها پذیرفتن واقعیت است که آنها را آرام خواهد کرد.
اتفاق ناامیدکنندهای که در زندگیتان روی میدهد را بپذیرید.
اما چرا پذیرفتن اتفاقات زندگی برای مقابله با احساسات ناخوشایند ضروری است؟
زیرا در این صورت شما افکارتان آرام نخواهد شد و شما با افکارتان کنار نخواهید آمد.
افکار
منفی و ناامید کننده در آینده با کمترین تحریکی اوج گرفته و حتی بیشتر از
آنچه که شرایط ایجاب می کند، منجر به آزار فرد میشود.
خودتان را متحول کنید
برخی
از افراد وجود دارند که به شدت به عمق فاجعه میروند و آنقدر در غم خود
فرو میروند که حاضر نیستند که از آن شرایط بیرون بیایند.
انسانها
در دلسوزی به خویشتن و فاز «وای بر من» مستعد هستند. اما اگر این فاز نگذرد
و اجازه داده شود که احساسات بد در زندگی روزمره شما مداخله کند، در نتیجه
بر بهرهوری و آرامش ذهن شما تاثیر خود را میگذارد. این لحظه زمانی است
که باید با خودتان بگویید که «دیگر بس است» و باید سعی کنید خودتان را
تغییر دهید و به زندگی ادامه دهید.
خانه را به محل شادی تبدیل کنید
بدون شک، احساس ناامیدی از شکستهای مکرر و شادیهای اندکی که مردم به دنبالشان هستند بوجود میآیند.
در چنین زمانهایی چه کار باید کرد؟
بسیاری
از چیزهایی که افراد باید واقعا انجام دهند این است فیلمهای خنده دار
تماشا کنید که خنده شما را تضمین کند. اوقات خودتان را با فردی که به آن
علاقه دارید بگذرانید. زمانتان را با افرادی که شما را خوشحال میکند،
بگذرانید.
به دنبال ورزشهای ماجراجویانه بروید. چای بنوشید. با
افرادی که به طبیعت علاقهمندند روابط داشته باشید. کتاب بخوایند. گفتارهای
بلندپروازانه بخوانید. کشف کنید که چه چیزی در زندگی شما را به پیش میبرد
و اینها هستند که جایگزین افکار ناامید کننده و با راحتی خیال.
و
اگر هیچ کدام از اینها به شما کمک نکرد، خودتان را مجبور کنید که بخندید و
این خنده اجباری علائمی را به مغزتان میفرستد و شما را خوشحال میکند و
احساس شما به آهستگی اما مطمئناً بهتر میشود و چیزهای دیگری که در این
زمینه موثر است فهرستی از چیزهایی که شما را شاد میکند را در نظر بگیرید
که کمک میکند تا بدانید که چگونه به بی خیالی و آرامش برسید.
با احساسات منفی مقابله کنید
در
مورد رویداد غمانگیزی که رخ داده است بیندیشید و آن را با آنچه که اتفاق
افتاده است، در چشمانداز زندگی خود قرار دهید. آیا این مسالهای که برای
شما بوجود آمده اثر ماندگار و طولانی مدتی در زندگی شما خواهد داشت. آنچه
که اکنون اتفاق افتاده آیا در سالهای آینده برای شما مهم خواهد بود؟
اگر حلقه پاسخها به یک «نه» برمیگردد پس شما میدانید که همه این چیزها به شکل جزر و مدی است که میگذرد.
در اینجا چیزی که در مورد آن فکر میشود، حتی اگر پاسخها در دایره «بله» مشخص باشد که آن معمولاً این چنین نمیتواند باشد.
در
این گونه مواقع احساسات منفی منجر میشود که به درستی فکر نکنید، بنابراین
آن چیزی که شما ممکن است به آن فکر کنید و در زمانی که عصبانیت و خشم شما
کاهش مییابد، آن چیزی که بر جای میماند، جدی نخواهد بود.
بنابراین،
افکار خودتان را به فهم اینکه احساسات منفی و اثرات آنها ماندگار نیستند
باز کنید و از اکنون اجازه دهید که با آنها مقابله کنید.
برنامهریزی کنید
آنچه که به شما کمک میکند تا به ناامیدی که شما را در درجات مختلف تحت تاثیر قرار میدهید دور باشید، کشیدن یک نقشه است.
لیستی از همه چیزهایی که از اتفاقات و رویدادها یاد گرفتهاید بنویسید.
درسهایی
که یادگرفتهاید و مواردی که تجربه کردهاید و چیزهایی که به شما کمک کرد
تا بیابید که کجا هستید و چرا این چیزها ضروری است چرا که آن کمک میکند که
بدانید که چیزهای بیشتری درباره مردم و خودتان بدانید و اینکه چگونه شما
باید یا نباید اگر اتفاقات مشابهی درآینده اتفاق افتاد واکنش دهید یا
ندهید.
این همان چیزی که ما همیشه به دنبالش هستیم درسهایی که ما یاد گرفتیم و چیزهایی که میتوانیم از یک اتفاق نتیجهگیری کنیم.
بعد
از این شما یک طرح و نقشه دارید و تشخیص میدهید که با انجام آن احساس
راحتی کنید و آن کمک میکند که شما آن را به راحتی یک مکالمه ساده با
دوستان انجام دهید.
بعد از آن شما احساس راحتی بیشتری میکنید و این
ناامیدیهایی که همواره شما را تهدید میکرد و احساس کاستی میکردید برطرف
میشود و با این طرحی که شما برای مقابله با ناامیدی انتخاب کردید اکنون
ایدهای دارید که نشان میدهد چه چیزی نیاز است انجام شود و چه دورهای را
باید پیگیری کنید.
بنابراین بعداً شما درباره بسیاری از چیزها کوتاه میآیید.
اما
به خاطر بسپارید که همواره چیزهایی وجود دارند که باعث ناامیدی میشود اما
آنچه که ما درباره آن باید بدانیم این است که چه چیزی مهم است.
منبع:فارس/سلامت نیوز
پیام هایی هست که از طرف والدین، همسالان
یا جامعه به شما می رسند و عبارات حاوی «باید» را در ذهنتان تقویت می کنند.
این «باید» ها معیاری می شوند برای آنچه باید خودتان را با آن بسنجید.
وقتی نمی توانید با بایدهایتان کنار بیایید، خودتان را سرزنش می کنید و به
خود می گویید:
باید بهتر عمل می کردم.
باید همیشه شاد و خوشبخت باشم.
باید کارآمدتر باشم.
باید دوست یا همسر کاملی باشم.
باید در همه کارهایم موفق باشم.
ممکن است این بایدها را با انگیزه اشتباه
بگیرید. ممکن است باور داشته باشید که این بایدها به شما کمک می کنند تا
تلاش کنید آدم بهتری باشید؛ اما بایدها درواقع به گونه ای مخرب، خشک هستند و
مسیری را نشان می دهند که زندگی با آن ها دشوار است. بایدها باعث می شوند
که احساس بی کفایتی، شرمساری، ناامیدی یا ناکمی کنید. این فرایند، سودمند
نیست و تنها باعث می شود خودتان را تحقیر کنید.
یکی از روش هایی که
می توانید از آن طریق بایدها را از تسلط بر زندگی تان بازدارید، جداکردن آن
ها از ازش های سالم و معتبر است. ارزش ها می توانند معنا و هدف فراهم
کنند؛ یعنی به شما کمک می کنند به درونتان رجوع کنید و شما را تشویق می
کنند کاری انجام دهید که در نظر شما درست و باارزش است. به کمک معیارهای
زیر می توانید تفاوت بین باید و ارزش سالم را درک کنید.
ارزش های سالم
1-
انعطاف پذیرند و براساس شرایط، استثناها را مدنظر قرار می دهند. بایدهای
ناسالم، منعطف نیستند و مطلق نگرند. برای نمونه، این اصل که شما باید از
ناراحت کردن دیگران بپرهیزید، می تواند قابل اجرا باشد، اما اگر در هر
شرایطی خودتان را متعهد می دانید که به هر قیمتی نباید دیگران را ناراحتی
کنید، حتی اگر به قیمت نادیده گرفتن نیازهای ضروری خودتان باشد، این ارزش
ناسالم است. ارزش های ناسالم سخت، خشک و غیرقابل انعطاف هستند و اغلب
کلماتی مانند هرگز، همیشه، همه، کاملا و... را شامل می شوند. در این موارد
باید از قانون وضع شده پیروی کنید؛ در غیر این صورت احساس «بی ارزشی» و
«بدبودن» می کنید.
2-
از شناخت و آگاهی خود فرد نشئت می گیرند؛ نه دیگران: یعنی اختیاری هستند؛
نه اجباری، دارا بودن یک باور بدین معناست که شما آن را برای زندگی تان
مورد بررسی قرار داده اید و آن باور هنوز برای شما معنا دارد. در مقابل،
ارزش هایی که منشا آن ها تایید دیگران است، آن هایی هستند که شما بدون این
که تعیین کنید چقدر با نیازها، شخصیت و شرایطتان هماهنگی دارند، آن ها را
می پذیرید و مطابق با ارزش های والدینتان هستند.
پذیریش بدون بررسی و
شرط ارزش های والدین با دیگران مانند خریدن اتومبیل بدون معاینه فنی آن
است؛ یعنی هرچه فروشنده می گوید، می پذیرید. شما کاری را انجام می دهید چون
احساس می کنید مجبورید آن را انجام دهید؛ نه به خاطر این که آن کار با
نیازها، اهداف و تجربه زندگی شخصی تان هماهنگ است.
3- واقع
گرایانه هستند و به ارزیابی مثبت از پیامدها و نه ارزیابی منفی، متکی
هستند. ارزش های واقع گرایانه اغلب به پیامدهای مثبت منتهی می شوند. هدف
این ارزش ها این است که به چیزی منجر شوند که احساسی خوب در شما ایجاد
کنند.
باید غیرواقع گرایانه، به شما می گوید به دنبال چیزی باشید
چون درست است، با وجود بها یا پیامد منفی ای که می تواند برای شما داشته
باشد. برای نمونه، غیرواقع گرایانه است که به ازدواجی بد ادامه دهید فقط
چون آدم «نباید» طلاق بگیرد! پیامدهای هیجانی که در طول سال ها گسترش می
یابند، فاجعه بار خواهند بود؛ یعنی به اصولی بی معنا منجر می شوند.
4-
ارتقادهنده، غنی و پربارکنندگی زندگی هستند، نه محدودکننده آن. ارزش های
شما باید به شما اجازه بدهند نیازهای هیجانی، عقلانی و جسمانی تان را دنبال
کنید. ارزش های سالم شما را وادار نمی کنند آنچه در زندگی تان اهمیت دارد،
فدا کنید. برای نمونه، اصولتان از شما می خواهد همیشه و به هر قیمتی
خوشحال و بانشاط باشید. این ارزش موجب غنی سازی زندگی تان نمی شود، زیرا حق
شما را برای تجربه دامنه وسیعی از هیجانات نادیده می گیرد. شما گاهی نیاز
دارید ناراحت، ناکام یا عصبانی باشید!
فرصت های زیادی در زندگی وجود
دارد که به خودتان فشار آورید سعی کنید بهتر باشید. شما می توانید روش های
سالمی پیدا کنید که زندگی تان را براساس ارزش های بنیادی خود شکل دهید.
شما به دو طریق به عزت نفستان حمله می کنید:
اول) با درپیش گرفتن
اصول ناهماهنگ با شخصیت خودتان. این اصول شما را ترغیب می کند خودتان را با
برخی از مفاهیم کمال گرایی مقایسه کنید. وقتی در چنین آزمون غیرممکنی
مردود شوید، عزت نفستان قربانی می شود و از طرف این منتقد درونی، به شدت
آسیب می بینید.
دوم) بایدها در زمینه های اخلاقی
به دنبال شما می آیند؛ یعنی بایدهای شما ممکن است مفهوم ضمنی خودساخته ای
از درست یا نادرست در موقعیت هایی داشته باشند که هیچ ربطی به ارزش های
اخلاقی تان ندارد. برای مثال، اگر والدین شما اصرار دارند که سلیقه های
شخصی شما در لباس پوشیدن، موسیقی یا انتخاب دوستان، «نادرست» هستند، ممکن
است به بایدهایی متوسل شوید که موضوعات مربوط به سلیقه و ترجیح های شما را
به موضوعی اخلاقی تبدیل کند.
کمی زمان صرف کنید و در طول این هفته
بررسی کنید کدام بایدهایتان به اصول انتقاد تبدیل شده اند و باعث می شوند
درباره خودتان احساس بدی داشته باشید. با فهرست کردن همه بایدهایی که به
ذهنتان می رسد شروع کنید. به فرایند به چالش کشیدن بایدهای آسیب زا و
ناسالم خودتان ادامه دهید و آن ها را تا حد ممکن منعطف سازید. همچنین ارزش
هایی را مشخص کنید که راهبردهای سالمی هستند که خواهان آن ها هستید و زندگی
با آن ها را انتخاب می کنید.
منبع:مجله راز/برترین هااگر می خواهید مثبت اندیش باشید کافی است نکات زیر را فراموش نکنید.
مثبت
اندیشیدن آدمی را در رسیدن به اهداف زندگی یاری می کند و سبب افزایش شور ،
نشاط و کارآمدی و سازندگی می شود.برای رشد و گسترش نگرش مثبت به آینده در
خود باید:
1 - جایگاه های سودمند و خوشایند را در ذهن خود مجسم کنید.
2 - هنگام سخن گفتن از واژگان مثبت بهره ببرید.
3 - همواره کوشش کنید اندیشه های منفی و خطا را از ذهن خود دور کنید.
4 - به جنبه های مثبت و سازنده زندگی تان نگاه کنید.
5 - با دارندگان اندیشه های مثبت، رفت و آمد کنید.
6 - از فیلم ها و داستان های الهام بخش سود جویید.
7 - آن چیزی را در ذهن خود ببینید که دوست دارید رخ دهد.
8 - بیاموزید که بر اندیشه های خودتان چیره باشید.
9 - کارهایی را در ذهن خود تکرار کنید که در شما انگیزه می آفریند.
10 - تمرکز و مراقبه را بیاموزید و تمرین کنید.
11 - مهارت شاد بودن و شاد زیستن را بیاموزید.
12 - توجه داشته باشید که حتی برداشتن یک گام به سوی مثبت اندیشی، سبب رفتارهای نو و شادی آفرین در زندگی تان می شود.
13 - ورزش را فراموش نکنید.
14 - به خنده و خوشی اهمیت بدهید.
15 - به جای ناتوانایی های تان، توانمندی های تان را ببینید.
16 - در برابر ناداشته های تان، داشته های تان را ببینید.
17 - در کنار نگاه واقع بینانه به زندگی، منفی بافی را از خودتان دور کنید.
18 - باور به « نمی توانم » را فراموش کنید.
منبع :
شبکه های اجتماعی و رسانه های عمومی واقعا تاثیرات مهمی در روابط با مشتری و افزایش فروش در اینترنت دارند، آنها کمک میکنند تا کسب و کار خود را گسترش دهید و همه اینکار ها را رایگان انجام دهید. میتوانید با استفاده از این شبکه ها که هر کدام مناسب وبسایت شما باشد، کاربران بیشتری را به وبسایت خود دعوت کنید، که نمونه های موفق آنها در کشور ما تلگرام است.
به هر حال، این مورد شاید وقت بیشتری را طلب کند تا بتوانید جمعی از کاربران خود را داشته باشید و آنها در دسترس شما باشند تا وبسایت خود را سریعا در اختیارشان قرار دهید. اما خوبی شبکه های اجتماعی اینست که میتوانید کاربران را به وبسایت خود بیاورید سپس این آنها هستند که بخواهند وب سایت را ترک کنند یا اینکه در وبسایت شما عضو شوند.
به هر حال، شما نباید به دنبال این باشید که حتما همه کلمات کلیدی را در همه جای مقاله خود استفاده کنید. محتوای باکیفیت از نظر کاربران تعیین میشود و نه اینکه صرفا روی کاغذ یک محتوای خوب بنویسید، به یاد داشته باشید که محتوای با کیفیت است که کاربران را در وبسایت نگه میدارد و آنها را ترغیب میکند تا دوباره هم به وبسایت شما باز گردند، اگر هم وب سایت شما نرخ ماندگاری بالایی دارد، ابتدا سعی کنید گوگل آنالیتیکس را روی سایت خود نصب کنید، سپس از آن استفاده کنید تا بتوانید نرخ فرار را پایین بیاورید.
این موقعیت را
تجسم کنید: گروهی از دانشآموزان سر کلاس انشا نشسته بودند. ناگهان یکی از
شاگردان میگوید، «این عادلانه نیست! چرا آنها با هدفون به درس گوش
میدهند، منم میخواهم گوش کنم.»
این اتفاق خیلی بیشتر از آنچه تصور
میکنید میافتد. نه به این خاطر که معلمها آدمهای ذاتاً بیانصافی
هستند، به این دلیل که دانشآموزان باید «عدالت» را بعنوان رفتار برابر درک
کنند.
با این طرز فکر درمورد عدالت آشنا هستید: «دو بیسکویت برای
من، دو بیسکویت برای تو» یا «من ۲۰ دقیقه با توپ بازی میکنم، بعد تو هم ۲۰
دقیقه بازی کن.»
ممکن است خیلیها این طرزفکر درمورد عدالت را زیر سوال ببرند.
چون
مسئله این است: اینکه با بقیه درست همانطور رفتار کنید، عادلانه نیست.
رفتار عادلانه این است که تفاوتها را از میان برداریم و امتیازدهی را
ترویج دهیم.
اجازه بدهید بیشتر برایتان توضیح دهیم.
درس دادن به
دانشآموزان دوران راهنمایی و دبیرستان به من چیزهای زیادی درمورد عدالت و
امتیازدهی یاد داد. در زیر به دو درس مهم که آموختهام اشاره میکنم.
۱. وقتی همه متفاوت هستند، عدالت و موفقیت نیز متفاوت خواهد بود.
یکی
از مهمترین مکالماتی که با دانشآموزان دارم درمورد "انصاف در مقابل
برابری" است. وقتی میدانیم آدمها اینقدر متفاوت هستند، «عدالت» و «موفقیت»
واقعاً چه معنایی دارند؟
برابری و عدالت دو استراتژی هستند که میتوانیم در تلاش برای ایجاد عدل از آن استفاده کنیم.
برابری یعنی به همه، چیزی که برای موفقیت لازم دارند داده شود. عدالت یعنی به طور یکسان با همه رفتار شود.
هدف
از عدالت ایجاد برابری است اما ممکن است فقط زمانی موثر واقع شود که همه
از جایی مشترک شروع کنند و به کمک یکسانی نیاز داشته باشند. برابری شاید به
نظرناعادلانه بیاید اما با «برابر کردن زمین بازی» همه را به موفقیت
نزدیکتر میکند.
اما همه آدمها از جایی یکسان شروع نمیکنند و همه نیازهایی یکجور ندارند.
بعنوان
مثال، کلاسهای درس از دانشآموزان مختلفی تشکیل میشود. این یعنی
دانشآموزان با سبکهای مختلف یادگیری وارد کلاس میشوند (مثل سبک بصری،
شنیداری، یا لمسی).
دانشآموزان با سبک یادگیری بصری اطلاعات را به
گونهای متفاوت با دانشآموزان با سبک یادگیری شنیداری پردازش میکنند و
درنتیجه نیازهایی متفاوت دارند. اگر معلم همیشه سخنران محض باشد، درواقع
اولویت را به دانشآموزان با سبک یادگیری شنیداری داده است.
ازآنجاکه
هر کسی متفاوت است و ما این تفاوتها را خاص میپنداریم، باید انتظارات
اساسیمان از عدالت و موفقیت را نیز براساس همان تفاوتها تعریف کنیم.
در
دنیای واقعی، این یعنی مثلاً بعضی برای حرف زدن با سازمانهای دولتی نیاز
به مترجم دارند و بعضی ندارند و عادلانه نیست که فقط مترجمین اسپانیایی در
این مراکز گذاشته شوند چون بیشتر افراد به این زبان صحبت میکنند. مترجم
زبان اسپانیایی به یک فرد کرهای کمک یکسانی نسبت به فرد اسپانیایی نخواهد
کرد. این امتیازدهی به گروهی خاص است.
امتیازدهی یعنی تصمیمات
براساسی گرفته شود که برای تعداد کافی از افراد جامعه فایده داشته باشد،
اما نه برای همه افراد. امتیازدهی فقط در شرایطی باید انجام شود که با
اعمال عدالتجویانه همراه شود.
از بیرون همه چیز عادلانه به نظر
میرسد چون چطور میتوانیم برعلیه رفتار عادلانه صحبت کنیم؟ وقتی پرده
عدالت برداشته شود، میبینیم که نیازهای همه افراد برآورده نشده است.
بعنوان مثال جنسیت را در نظر بگیرید.
عدالت
بین دو جنسیت به این معنی نیست که هر دو آنها باید یکجور شوند. هدف نهایی
این نیست که زن و مرد به وضعیتی کاملاً یکسان برسند. به این معنی است که
علیرغم تفاوت جنسیتی، به زن و مرد باید فرصتهای یکسان برای موفقیت داده
شود.
باید تفاوتهایمان را خاص ببینیم نه اینکه بخواهیم به یک
تعریف از «موفقیت» برسیم. وقتی فقط یک تعریف از موفقیت داشته باشیم، یعنی
روی تفاوتهایمان سرپوش گذاشتهایم. تفاوتهای ما موانع موجود نیستند.
۲. باید رفتار منصفانه را تمرین کنیم.
درست
کردن موانع سیستماتیک (به جای اصلاح تفاوتهای فردی) نیازمند این است که
هدفمندتر عمل کنیم اما این تلاش بیشتر مطمئناً بازده بهتری خواهد داشت.
اگر
نتوانیم تقصیر را به گردن تفاوتهایمان بیندازیم، آنوقت باید به دنبال
موانع سیستماتیک باشیم. آیا موفقیت یک ماهی با توانایی آن در بالا رفتن از
درخت تعریف میشود؟ مطمئناً خیر. آلبرت انیشتین گفته است که «همه آدمها
نابغه هستند اما اگر توانایی یک ماهی را در بالا رفتن از درخت بسنجید، کل
زندگی خود را با این باور که احمق و ناتوان است زندگی سپری خواهد کرد.» پس
چرا اصرار داریم که برای یک کلاس دانشآموز یک امتحان کتبی یکسان برگزار
کنیم؟
برای من بعنوان یک معلم، این به آن معنا است که باید سیستم
کلاسم را دوباره ارزیابی کنم تا بتوانم همه دانشآموزانم را به موفقیت
نزدیک کنم. سیستم کلاس من باید تغییر کند. من باید به هر یک نفر دانشآموز
به طور جداگانه فکر کنم چون کلاس من باید به همه دانشآموزان کمک کند که
چیزی بیاموزند.
به این «آموزش متمایز» میگویند و ما به این در
دنیای واقعی هم نیاز داریم. ما باید نیازهای همه افراد را تشخیص داده و
رفتار و اعمالمان را برحسب آن نیازها تغییر دهیم.
خیلی اوقات
تصمیمات براساس فایدهرسانی به اکثریت افراد گرفته میشوند، بدون اینکه به
نیازهای فردی توجهی شود. به جای توالتهای جداگانه برای زنان و مردان،
میتوانیم توالتهای عمومی فارغ از جنسیت ایجاد کنیم که همه افراد، صرفنظر
از زن یا مرد بودنشان بتوانند به آن دسترسی داشته باشند.
امتیازدهی همیشه با حقه و نیرنگ همراه است.
من
در زندگی روزمره از امتیازهایی که دارم آگاه نیستم - درواقع هیچکس نیست.
وقتی مجبورم در یک سخنرانی یکساعته بنشینم و گوش کنم، بدون اینکه نیاز به
یادگیری داشته باشم، احساس امتیاز نمیکنم یا وقتی دانشگاهی که در آن درس
خواندهام از من سوال میشود و یا وقتی که مجبورم پلکان طولانی را به خاطر
خراب بودن آسانسور بال بروم.
معمولاً من از امتیازهای خودم ناآگاهم چون سیستم آنطور که برای من مفید است کار میکند.
طرف دیگر این امتیاز چه حسی دارد؟
ژرمی
داوست (Jeremy Dowett) میگوید حسی شبیه به دوچرخهسواری کردن در خیابانی
که پر از اتومبیل است دارد. خیابان برای یک دوچرخهسوار خطرناک است. بیشتر
رانندهها نمیخواهند که آسیبی به او برسانند اما قوانین راهنمایی-رانندگی و
سیستم جادهای طوری ساخته نشده است که هم برای اتومبیل و هم دوچرخه مفید
باشد. دوچرخه و ماشین دو وسیله نقلیه متفاوت هستند و واقعیت این است که
سیستم حمل و نقل همیشه به اتومبیل اولویت و امتیاز میدهد.
بنابراین وقتی این سیستم نمیتواند نیازهای همه را برآورده کند، یعنی نقص دارد.
آیا
میتوان کل سیستم را تغییر داد؟ به ندرت. کاری که میتوانیم بکنیم این است
که برای ایجاد عدالت، تمرین تساوی و برابری کنیم. این نیاز به تلاش مضاعف
دارد.
من در کلاس درس سعی میکنم ایستگاههای آموزشی طراحی کنم که
بتوان از تکنولوژی، اکتشاف، درسخواندن سنتی از روی کتاب، یا حتی هنر در
آن استفاده شود. این تلاش مضاعف ارزشش را دارد زیرا رمز کار این است که به
همه اجازه موفق شدن داده شود.
دیگر نمیتوان با روشهای گذشته برابری را برقرار کرد. اعمال ما باید توام با عدالت باشد.
هر
کودکی قد متفاوتی دارد. نمیتوانیم آن را تغییر دهیم. برای اینکه مطمئن
شویم همه بچهها به تور بسکتبال دسترسی دارند میتوانیم جعبههایی برای
اینکه روی آن بایستند طراحی کنیم.
اما باز هم نمیتوانیم از یک سایز
یکسان از جعبه برای بالا بردن آن استفاده کنیم. این برابری است اما برابری
همیشه به معنای عدالت نیست. ما باید تلاش بیشتری کرده و برای همه آنچه که
نیاز دارند را فراهم کنیم.
اولین قدم برای عدالت این است که بتوانیم آن را تشخیص دهیم.
آئودری
لورد (Audre Lorde) میگوید، «این تفاوتهایمان نیست که ما را از هم جدا
میکند، ناتوانی در تشخیص، پذیرش و تقدیر از این تفاوتهاست.»
پس به اطرافتان نگاه کنید. چه تفاوتهایی میبینید؟ و چطور میتوانید این تفاوتها را در تصمیمات روزمرهتان لحاظ کنید؟
منبع:مردمان
اغلب، هنگامی که درباره بهره وری برای قدم گذاشتن در راه کارآفرینی فکر می کنیم، موضوعاتی مانند تکنیک های مدیریت زمان، راه های سرعت بخشیدن به کار و افزایش انگیزه به ذهن مان می رسد اما این مطلب به تکنیک هایی بسیار فراتر از نکات گفته شده می پردازد.
زندگی فراز و فرود
زیادی دارد. هر چه سن آدم بالاتر می رود، به بار تجربه هایش اضافه می شود،
نگاهش تغییر می کند و آرزوهایش دیگر آنهایی نیستند که در بچگی داشته.
تغییر خیلی هم خوب است اما اگر در جهت درست باشد و انسان را به اهداف بلند و
جایگاه شایسته برسانند.
برای اینکه از همان ابتدای جوانی بتوانیم
با روش درست زندگی آشنا شویم، باید مسایلی را یاد بگیریم و تمرین کنیم که
عقل و دل هر دو آن را تایید می کنند. در همین راستا، ما یک سری مسایل را که
خوب است انسان تا پیش از ۳۰ ساگی بداند و یاد بگیرد، انتخاب کرده ایم که
امیدواریم مفید و کاربردی باشند. همراهمان باشید.
۱. بدانید که دوستی ها تغییر می کنند
حتی
صمیمی ترین دوستی ها هم در طول زمان تغییر می کنند. انسان ها نمی توانند
همیشه همان رابطه ای را با هم داشته باشند که قبلا داشته اند. حتی اگر با
کسی سال ها هم خانه هم بوده اید، بعد از دور شدن از هم، رابطه و حس هایتان
تغییر خواهد کرد. یا مثلا دوستان دبیرستان دیگر همان هایی نیستند که در
مدرسه با هم بوده اید. مخصوصا اگر ازدواج کنید، بیشتر از همیشه نگاهتان به
دوستی تغییر می کند. بنابراین، به جای جنگیدن با این تغییرات یا افسوس
گذشته را خوردن، خودتان را با این تغییرات وفق دهید و سعی کنید از حضور
دوستان برای ارتقا سطح دانش و تجربه گرفتن استفاده کنید.
۲. خیلی احساساتی و رمانتیک نباشید
احساساتی
بودن خوب است اما زیادی رمانتیک و درام بودن، خسته کننده است. زندگی باید
هیجان داشته باشد. وقتی همه چیز خیلی آرام و در بهترین حالت پیش برود، بعد
از مدتی حوصله سر بر و خسته کننده می شود. در ارتباط های خود واقعی باشید؛
یعنی وقتی حس عاشقانه ندارید، الکی ادا در نیاورید و خودتان باشید. تماشای
فیلم های درام، موسیقی های آرام، حرف های عاشقانه، مهربانی زیاد و ... همه
عالی هستند اما در حد تعادل. به یاد داشته باشید انسان ها تنوع و هیجان را
بیشتر از تکرار دوست دارند.
۳. مدافع زنان دیگر باشید
از
دوستان مونث خود حمایت کنید. لازم نیست فمنیست باشید یا در دفاع از حقوق
زنان زیاده روی کنید، همین که نیازهای آنها را درک و تا حد امکان برآورده
کنید، کافی است. یکی از بهترین اتفاق های دنیا این است که زنان با هم متحد و
خوشحال باشند. در جامعه امروز بسیاری از زنان از هم دوری می کنند، اما اگر
درک درستی از زن بودن داشته باشید، ارتباط های خود را با هم جنسان خود
بهتر خواهید کرد.
۴. برای احساسات خود دلیل پیدا کنید
مثلا
اگر در اینستاگرام خود دایم عکس گربه خود را به اشتراک می گذارید، حتما
حیوانات را دوست دارید. پس در سازمان های حمایت از حیوانات عضو شوید و به
طور داوطلبانه به این موجودات بی زبان کمک کنید. یا اگر فوتبال بازی کردن
بهترین و شیرین ترین تفریح زندگی شما بوده است، در همین مسیر به فعالیت خود
ادامه دهید. به طور مثال، مربی تیم فوتبال شوید. و انواع و اقسام کارهایی
که حس های بسیار خوب و مثبت به شما می دهند. هیجانات و احساسات خود را در
یک مسیر مشخص هدایت کنید تا موفقیت بیشتری را هم در زندگی شاهد باشید.
۵. زندگی خود را در دنیای مجازی سپری نکنید
اگر
از آن دسته افرادی هستند که همه احساسات و روحیه لحظه ای خود را در فیس
بوک و دیگر شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند، توصیه می کنیم از این
کار دست بردارید. به جای اینکه پای موبایل یا لپ تاپ باشید، به دوستان خود
زنگ بزنید. با هم کافه، پارک یا ... بروید و در کنار نوشیدن یک چای/قهوه
دلچسب، در مورد ناراحتی یا خوشحالی های خود حرف بزنید. وقتتان را در دنیای
مجازی هدر ندهید. از واقعیت های زندگی در دنیای واقعی لذت ببرید.
۶. از لحظات تنهایی هم لذت ببرید
مثلا
اگر غروب جمعه است و به هر دلیل تنها هستید، به جای اینکه زانوی غم بغل
کنید و دایم به غروب دلگیر جمعه بد و بیراه بگویید، به این فکر کنید که
فرصتی برای خلوت کردن با خود یافته اید. به خود، خواسته های قلبی، آرزوها،
برنامه های آینده و حتی ارتباط هایتان فکر کنید. یا فیلم تماشا کنید. کتاب
مطالعه کنید. این را بدانید که در تنهایی هم خیلی کارها می توان انجام داد
که برخلاف تصور لذت بخش و جالب هم هستند.
۷. خودتان را با خودتان مقایسه کنید!
منظور
از این جمله چیست؟ اینکه در این سن تقریبا بیشتر دوست های آدم یا ازدواج
کرده اند و بچه دارند، یا درگیر کار و کسب درآمد هستند. گاهی ممکن است
خودتان را با آنها مقایسه کنید و شاید حسرت زندگی فرد دیگری را بخورید. اما
این را به یاد داشته باشید که موقعت زندگی همه آدم ها با هم فرق دارد. هیچ
کس نمی تواند جای دیگری باشد. انسان ها فکر، علاقه، احساسات، روحیه و
درآمدهای متفاوت از هم دارند. به همین دلیل شاید دوستان هم سن و سال شما،
کاملا با شما فرق داشته باشند. لازم نیست خودتان را با دیگران مقایسه کنید،
بلکه خودتان را زیر ذره بین ببرید. ببینید زندگی واقعی شما با آنچه که می
خواهید چقدر شبیه هم هستند! آیا توانسته اید نیازهای درونی خود را برآورده
کنید؟
۸. مراقب بدترین سناریوهای زندگی باشید
بدون
شک وقتی به سن سی سالگی نزدیک می شوید، تجربه های تلخ متعددی در زندگی
داشته اید: از شکست عشقی گرفته تا اخراج شدن از کار و ... اما هیچ کدام از
آنها شما را از پای در نیاورده است. به خاطر داشته باشید همه آنها تجربه
هایی بوده اند تا دفعات بعدی بهتر و درست تر تصمیم بگیرید. پس ذهنتان را با
اشتباه هایی که گذشته و تمام شده اند، مشغول نکنید و فقط به عنوان یک
تجربه به آن نگاه کنید. همان حرف همیشگی را با خود تکرار کنید: هر شکست،
پلی است برای پیروزی. و واقعا هم همین طور است. وقتی پس از هر شکست،
چشمانتان بیشتر به واقعیت های زندگی باز می شود، چرا دچار ناامیدی می شوید؟
اتفاقا درس بگیرید و تعداد شکست های خود را هر روز کم و کمتر کنید.
۹. ولخرجی نکنید
باید
حواستان به خرج هایتان باشد. به جای اینکه هر آخر هفته با دوستان رستوران و
بیرون بروید، سرگرمی های ارزان تر پیدا کنید. حساب و کتاب های خود را
یادداشت کنید. بخشی از درآمد خود را پس انداز کنید. در خرید کفش و لباس و
... زیاده روی نکنید. این را بدانید که اکنون فرصت پول جمع کردن و پیشرفت
است، اکنون توان زیاد کار کردن دارید و با بالا رفتن سن، انرژی و توان شما
هم کاهش پیدا می کند. پس با فکر و حساب و کتاب خرج کنید.
۱۰. صداقت بهترین سیاست است
این
را بدانید که صادق بودن و بیان حقیقت بهترین و ارزشمندترین ویژگی انسان ها
است. این امر به سن ارتباطی ندارد. در هر سنی که باشید، وقتی صادق باشید و
از دروغ و بهانه های بیهوده دوری کنید، محبوبیت بیشتری در میان دوستان و
اطرافیان خواهید داشت. اما اگر بتوانید این ویژگی را تا پیش از سی سالگی در
وجود خود نهادینه کنید، مطمئن باشید موفقیت های بیشتری در زندگی خواهید
داشت. مثلا اگر خانه دوستی دعوت شده اید به جای اینکه بهانه بیاورید یا به
دروغ بگویید، می روید و نروید، خیلی رک و بی پرده بگویید که می خواهید در
خانه بمانید. یا اگر در محل کار، توان انجام کاری را ندارید، رک و بدون ترس
بگویید بلد نیستید. لازم نیست در مورد افکار خود با دیگران حرف بزنید،
لازم نیست مسایل خصوصی خود را بیان کنید، فقط راستگو باشید. وقتی صادق
باشید، دیگران هم بیشتر شما را دوست خواهند داشت.
۱۱. زیاد سبزیجات مصرف کنید
همه
آدم ها دوست دارند اندام زیبا و سالمی داشته باشند. برای این امر باید از
سنین کم عادت سالم غذا خوردن را در خود نهادینه کنید. به جای فست فود و
غذاهای ناسالم بیرون که در این سن جوانان به آن گرایش دارند، میوه و
سبزیجات مصرف کنید.
منبع:salamatnews.com
اگر شما میتوانید چندی موارد بهینه سازی محتوا را از روی کاغذ برداشته و وارد محتوا کنید عالی میشود اما به یاد داشته باشید که روی کیفیت محتوا تمرکز کنید نه اینکه کلمه کلیدی را به شدت در محتوای خود داشته باشید، به این ترتیب شما میتوانید یک موفقیت در بازاریابی محتوایی کسب کنید.
این توصیه ها و نکات با دیگر اصول سئویی در ارتباط هستند که به شما کمک میکنند ترافیک ارزشمندی بدست بیاورید. افزونه سئو All In One SEO و SEO by Yoast برای همین کار طراحی شده اند و شما میتوانید از آنها برای اینکار خود نهایت استفاده را ببرید.
دوباره باید بگم که، تمامی این تاکتیک ها را هر کسی در وبسایت خود استفاده میکند، پس شما چطور میتوانید به ترافیک خوبی دست پیدا کنید؟ ابتدا باید بدانید که اگر محتوای زیادی تولید کردید باید مداوم آن را دوباره بازنویسی کنید.
شاید شما هم داستان های خوبی دارید که میتوانید برای کاربران خود منتشر کرده و با آنها در میان بگذارید. بله قطعا اینطور هست هر کسی در آستینش داستان های خوبی دارد، شما داستان های خوبی که در طول زندگی داشته باشید را بیان کنید. بیان خوب میتواند از هر اتفاقی بهترین داستان را بسازد. این یک حرکت طبیعی است و یکی از تاثیرگذارترین راه های ارتباطی برای اشتراک گذاری در دنیا و طرز فکری است که ما داریم، و میتوانیم مردم را هم از آنها بهره مند سازیم، همینطور ما میتوانیم در مورد مشتریان داستان های خوبی بنویسیم.
همه میدانیم که
بسیاری از افراد دائما غمگین، تحریکپذیر و زودرنج هستند. علاوه بر این، هر
روز با افراد بسیار شادی روبهرو میشویم که شاید گاهی غمگین شوند و یا
دچار استرسهای روزمره شوند، اما میببینیم که آنها به خوبی استرسهایشان
را کنترل میکنند، از روشهای مناسبی برای مدیریت استرسها در زندگیشان
استفاده میکنند و در نتیجه، روزهایشان پرثمرتر و لذتبخشتر میشود.
شایداین
سؤال مطرح شود که آیا این افراد از همان ابتدا که به دنیا میآیند شادند.
شاید عدهای آنها را افرادی خوشاقبال بدانند که همواره بخت با آنها یار
بوده است. بسیاری از افراد معتقدند که پول شادی میآورد و افراد پولدارتر
شادتر از بقیه افراد هستند. اما در مورداین که واقعا چه چیزی شادی بیشتری
میآورد "دانیل کافمن" روانشناس دانشگاه پرینستون پاسخی دارد. او که به
خاطر ساخت ابزاری برای سنجش شادی برنده جایزه نوبل شده است، در بررسیهای
خود متوجه شد که چهار فعالیت باعث شادی افراد میشود که عبارتند از:
فعالیتهای اجتماعی، استراحت، عبادت و خوردن. بعد از این چهار فعالیت، ورزش
و تماشای تلویزیون در رتبههای بعدی قرار دارند.
یکی از مهم ترین سؤالات در مبحث شادی این است که تا چه اندازه شادی ما تحت کنترل ماست.
دکتر
سونیا لی یو بمیرسکی به بهترین وجه به این سئوال پاسخ داده است. بمیرسکی
معتقد است که زندگی شاد ما شبیه نموداری است که 50 درصد از آن در کنترل ژن،
10 درصد در کنترل شرایط محیطی و فقط 40 درصد در کنترل ماست. پژوهشهای
تجربی بر روی دوقلوها نشان داده است که هر شخصی با یک سطح معین از میزان
شادی به دنیا میآید. بدین معنا که هر فردی بعد از احساس شادی بسیار زیاد و
یا غم بسیار زیاد، دوباره بعد از مدتی به همان سطح معین میزان شادی و غم
برمیگردد.
مهم نیست چه اتفاقی در زندگی ما میافتد- خوب، بد یا
فوقالعاده. ما کلا تمایل داریم که به وضعیت نقطه تعادل یا همان نقطه معین
خود برگردیم. مثلا یک هفته پس از حادثه سونامی، کودکان خانوادههای
آسیبدیده با لبخند به مدرسههایشان میرفتند. تحقیقات نشان میدهد که ما
تمایل به بودن در حالت طبیعی داریم. هیچگاه نه در اوج شادی و نه در اوج غم
باقی نخواهیم ماند. حتی یک مطالعه نشان داده افرادی که در تصادف اعضای
بدنشان را از دست دادهاند بعد از مدتی دوباره تمایل به شاد بودن را از
خودشان نشان میدهند، هرچند شاید هیچگاه نتوانند به میزان سابق شاد باشند.
برای مثال، ما شاید یک هفته بعد از تصادف عصبی و مضطرب باشیم، اما بعد از
هشت هفته به حالت طبیعیمان برخواهیم گشت.
تحقیقات " دیوید لکین "
از دانشگاه مینهسوتا، نیز «نقطه تعادل» شادی را تأیید میکند. تحقیقی که
لکین بر روی چهار هزار دوقلو متولد مینهسوتا طی سالهای 1936 تا 1955
انجام داد نشان داد حدود 50 درصد از رضایت زندگی افراد از برنامه ژنتیکی
آنها ناشی میشود و در واقع، ژنها نحوه برخورد مناسب با استرسهای زندگی،
سطوح اضطراب و افسردگی آنها را تعیین میکنند و بدین طریق بر میزان شادی ما
اثر میگذارند. طبق نظریه بمیرسکی، 10 درصد از بهزیستی کلی افراد نیز تحت
تأثیر عوامل محیطی مانند مذهب، موقعیت اجتماعی، وضعیت تأهل، درآمد و غیره
قرار دارد.
از نظر بمیرسکی، 40 درصد باقی مانده از نمودار شادی ما
در کنترل ماست. یعنی ما تا 40 درصد فرصت افزایش سطح شادمانی را داریم و این
کار از طریق فعالیتهای ارادیمان انجام میشود.
بمیرسکی در طول
هفده سال کار و تلاش مداوم که روی راههای افزایش شادی انجام داد، دریافت
که افراد شاد دارای الگوهای فکری و رفتاری خاص هستند که چند نمونه از این
نوع فعالیتها و افکار در زیر آمده است.
افراد شاد:
ـ وقت زیادی را صرف خانواده و دوستان، تربیت بچهها و لذت بردن از این روابط میکنند.
ـ قدردان چیزهایی که در زندگی دارند هستند.
ـ در کمک کردن به دیگران پیش قدم هستند.
ـ
لذتها و خوشیهای زندگیشان را حفظ میکنند و تلاش میکنند در لحظه حال
زندگی کنند. بنابراین، وی به این نتیجه رسید که راههای زیادی برای افزایش
شادی وجود دارد. اما در مجموع، به این نتیجه رسید که سه تمرین وجود دارد که
افراد در صورت انجام دادن آن طی یک دوره دو سه ماهه میتوانند شادیشان را
افزایش دهند.
تمرین قدردانی:
در این روش، افراد تمامی چیزهایی را که در زندگیشان دارند و قدرشان را
نمیدانند میتوانند در دفترچهای ثبت کنند تا هر روز مشاهده شان کنند و
قدرآنها را بدانند. یا میتوانند نامهای به دوست یا والدین خود بنویسند و
از زحماتی که برایشان کشیدهاند قدردانی و تشکر کنند. تمرینهای قدردانی
باعث بهبود خلق افراد میشود. در تأیید این مطلب، «رابرت امونز» از دانشگاه
کالیفرنیا، دریافت که افرادی که سلامتی خود را حفظ میکنند و احساس شادی
زیادی میکنند معمولا قدردان چیزهایی هستند که در زندگی دارند. این افراد
حتی هنگام بیماری نیز راحتتر با درد کنار میآیند و بهبودی سریعتری
دارند.
تمرین نوعدوستی یا مهربانی: روش
دیگر آنطور که روانشناسان مثبتگرا نام نهادهاند، نوعدوستی یا مهربانی
است. در این روش، به افراد تعلیم داده میشود که چگونه برای دیگران کارهای
نیک انجام دهند. مثلا میتوانند برای ملاقات با بیماران به بیمارستانها
بروند و یا به دیگران در کارهایشان کمک کنند. افراد حداقل باید به طور
میانگین پنج فعالیت این چنینی در هر روز انجام دهند. این فعالیتها
میتواند هم برای دوستان انجام شود و هم برای غریبهها؛ هم خودانگیخته و
ناگهانی باشد و هم با طرح و برنامه قبلی. مهم نیست که این فعالیتها حتما
قابل توجه و بزرگ باشد.
ترویج خوشبینی: در این روش، آموزش داده میشود که افراد در دفترچه خود بهترین حالت از آینده خود را ترسیم کنند و درباره آن به تفصیل بنویسند.
بمیرسکی
گزارش کرده است که افرادی که به مدت سه ماه این تمرینها را انجام
دادهاند گفتهاند که احساس شادی بیشتری نسبت به قبل دارند. شما نیز
میتوانید این روشها را در یک دوره سه ماهه امتحان کنید. مطمئن باشید ضرر
نمیکنید.
منبع:مجله سپیده دانایی
اگر شما هم جزو افراد کم اراده هستید این نکات را فراموش نکنید. این نکات می تواند راهنمایی زیادی به شما کند.
چندی
پیش مطلبی را در خصوص غلبه بر تنبلی منتشر کردیم که در آن به طور ویژه در
خصوص تکیه بر اراده صحبت شده بود، حال آن که ضعف در اراده به عنوان یکی از
عوامل ایجاد تنبلی در افراد قابل بحث است. وقتی ما در توصیف خصوصیات شخصی
میشنویم یا میگوییم فلانی کم اراده است، فردی ناموفق و غالبا ناراحت تجسم
میشود که توانایی انجام هیچ کاری را به صورت کامل و به تنهایی ندارد.
اگر
این رفتارها برای شما آشناست و حتی تجربه آن را دارید، نگران نباشید چرا
که شما تنها نیستید. در حقیقت افراد زیادی هستند که با این مشکل دست و پنجه
نرم میکنند. اما این بدان معنی نیست که کمارادگی یک مشخصه ذاتی است بلکه
انتخاب شماست. شما به خودتان و تواناییهایتان باور ندارید و برای شما
سادهتر آن است که در مواجه با کارها بگویید «من نمیتوانم»!
اما واقعیت این است که شما میتوانید
هر کاری را که اطرافیانتان انجام میدهند، انجام دهید و شاید حتی در به
انجام رساندن امور از آنها موفقتر باشید. تنها لازم است که بخواهید. شما
هم میتوانید عادات غذایی سالم کسب کنید، تمرینهای ورزشی منظم انجام دهید،
پروژههای نفسگیر کاری را به پایان رسانید و به اهداف خود دست یابید.
بنا به تعریف انجمن روانشناسی آمریکا، «اراده» توانایی مقاومت در برابر وسوسههای کوتاه مدت برای بدست آورده اهداف بلند مدت است.
برای یک زندگی شاد و موفق شما به
اراده نیاز دارید و اگر فکر میکنید به اندازه کافی در این زمینه قوی
نیستید، این چند راهنمایی ممکن است برای شما مفید باشد.
1 - مثبت بیاندیشید
تفکر
مثبت میتواند زندگی شما را بهبود دهد، یک روز کسلکننده و تاریک را روشن
سازد، حس خوب و نگاه خوب ایجاد کند و در نتیجه آن شما روابط موثرتری برقرار
خواهید کرد و فرد موفقتر و سالمتری خواهید بود. افراد مثبتاندیش ارده
بیشتری برای تحقق اهداف خود دارند، در نتیجه اگر فرد کم ارادهای هستید کار
را از پرورش نگرش مثبت آغاز کنید.
یادبگیرید که چگونه بر شرایط و روزهای سخت لبخند بزنید و در برابر وسوسهها مقاومت کنید تا زندگی شما قابل تحملتر و شادتر باشد.
2 - غذای سالم بخورید
اگر
لازم باشد باید بارها بارها یادآوری کرد که غذای سالم بخورید. یک برنامه
غذایی سالم کلید جسم و روح سالم است و درنتیجه شما سطح انرژی بیشتر، اراده
بیشتر و در نهایت زندگی طولانیتری خواهید داشت. خوردن یک صبحانه مناسب در
ابتدای روز به شما کمک میکند تا انرژی لازم را برای فعالیتهای روزمره کسب
کنید، وزن خود را کنترل کنید و در برابر مشکلاتی که در طول روز با آن
مواجه میشوید آسانتر و عاقلانهتر رفتار کنید.
نکته جالب این است
که زمانی که به واسطه عادات غذایی سالم اندام شما متناسب شد، اعتماد به نفس
بیشتری پیدا میکنید و نوع حضور شما در جامعه و محیط کاری پررنگتر خواهد
شد و موفقتر خواهید بود. هم چنین شما به میان وعده و شام مناسب و سالم و
میزان کافی آب در طول روز احتیاج دارید که پاسخگوی نیازهای بدن شما باشد.
3 - فعال باشید
برای
داشتن جسمی سالم و ورزیده علاوه بر رعایت رژیمهای غذایی سالم و داشتن
ذهنی مثبتاندیش باید فعالیت کنید. عادات قدیمی لم دادن جلوی تلویزیون و یا
ساعتها با لپتاپ و ابزارهای اجتماعی سرگرم بودن را ترک کنید.
نیازی
نیست برای انجام فعالیتهای جسمی خود را مقید باشگاههای ورزشی و یا قوانین
خاصی کنید، یک پیادهروی ساده، تمیز و مرتب کردن خانه، بازی با بچهها و
یا رفت و آمد از پله به جای آسانسور میتواند تاثیرگذار باشد.
4 - از شر حسادت و دشمنی خلاص شوید
افرادی
که اراده و اعتماد به نفس کافی ندارند تمایل به حسادت و دشمنی با دیگران
دارند. حسادت میتواند زندگی موفقترین افراد را هم به تباهی بکشد و شما را
از مولد بودن و شادیهای معمول زندگی محروم کند و خود سرآغاز بیماریهای
روحی از جمله اضطراب و افسردگی و به تبع آن بیماریهای جسمی باشد.
اگر از بند اسارت حسادت و دشمنی رها شوید و حواستان را متمرکز زندگی خودتان کنید کمکم اراده و اعتماد به نفس بیشتری خواهید یافت.
5 - خود را با دیگران مقایسه نکنید
این
که دوستان و اطرافیان شما اراده بیشتری برای انجام کار مشخصی دارند بدان
معنی نیست که از شما بهتر و قویتر هستند. اعتماد داشته باشید که ممکن است
توانایی و اراده شما حتی بیشتر از آنها باشد و فقط شما نیاز به زمان و
مسیری دارید که توانایی شما کشف شود.
الگوبرداری و تکرار یکسری از
عادات افراد موفق و بااراده میتواند برای شما بسیار کارآمد باشد، اما به
یاد داشته باشید این بدان معنا نیست که زندگی شخصی خود را مختل کنید و با
الگوبرداری کورکورانه در زندگی فرد دیگری زندگی کنید. خودتان باشید و ازآن
مهمتر خودتان را دوست داشته باشید و به خودتان افتخار کنید.
6 - استرس خود را کاهش دهید
به
طور قطع بسیاری از شما اثرات سوء و مشکلاتی را که استرس برای سلامت، آرامش
و رفاه ما ایجاد میکند میدانید. در این خصوص مطلبی در خصوص نقش استرس در
ساز و کار مغز انسان منتشر خواهد شد که میتواند در روشن شدن برخی از
زوایای مخرب استرس کمککننده باشد. در زندگیهای امروزی تنشها و فشارهای
روزمره به گونهای است که تجویز نسخه «استرس نداشته باش» به یک شوخی بیشتر
شبیه است تا یک پیشنهاد راهگشا. چیزی که برای ما اهمیت ویزه دارد کنترل
سطح استرس است!
بنابراین اگر احساس میکنید همواره مضطرب هستید و
استرس زیاد سلامت و زندگی شما را به خطر انداخته است، باید روشهای مقابله
با استرس بیاموزید. به عنوان یک راه حل ساده و در دسترس پیادهروی، تنفس
عمیق و طبیعتگردی میتواند در کاهش و کنترل سطح استرس مفید باشد.
7 - کتابهای انگیزشی بخوانید
به
اعتقاد من کتاب خواندن یک روش قدرتمند است که به ما کمک میکند تا احساس
بهتری داشته باشیم، تکنیکهای بهتر زندگی کردن را بیاموزیم، برای مشکلات
خود راهحلهای مناسب بیابیم و در نهایت خواندن چند صفحه از یک کتاب
انگیزشی میتواند در افزایش اراده و بهبود سطح زندگی ما موثر باشد.
طبق
معمول مقالات گذشته یادآوری میکنیم که از خواندن کتابهای اینترنتی
اجتناب کنید و اگر در خانه حس و حال خواندن کتاب را ندارید، قرار گرفتن در
محیط کتابخانه از آنجهت که شما را از حواس پرتی و وسوسههای روزمره دور
میکند و عدهای را مشغول کتاب خواندن میبینید، میتواند به شما کمک کند
که به خواندن موضوعات مورد علاقه خود شوق و تمایل پیدا کنید.
8 - قلب خود را از عشق لبریز کنید
وقتی
که در خصوص عشق صحبت میکنیم منظورمان تجربه یک رابطه عاشقانه و داشتن یک
شریک عشقی نیست، بلکه منظور دوست داشتن جنبههای مختلف حیات است. لیستی از
افراد، کارها، مکانها، غذاها و هر آنچه که دوست دارید را تهیه کنید. شاید
در طول روز به سادگی از کنار این علایق گذر میکنید و آنها را نادیده
میگیرید. دوست داشتن هر یک از جنبههای زندگی به شما انگیزه و بهانه برای
تلاش و ادامه حیات میدهد.
همه شما میتوانید کارهای بزرگ انجام دهید و ارداه پولادین داشته باشید، تنها باید بخواهید و در مسیر صحیح گام بردارید.
منبع : یک پزشک/سیمرغ
هیچ
چیز بدتر از آن نیست که یک فرد ثروتمند همیشه ناراحت و عصبانی باشد. هیچ
دلیلی برای این موضوع وجود ندارد اما با این حال من هر روز با این پدیده
سروکار دارم. این موضوع ناشی از داشتن زندگی نامتعادل و انتظارات زیاد و
همچنین نارضایتی از داشته های فردی ست که کیفیت زندگی را کاهش می دهد.
شما
بدون قدردانی و تحسین آن چه که دارید نمی توانید به خواسته های واقعی تان
برسید. اما چگونه باید تعادل را در زندگی برقرار کرد؟ در یک زندگی نامتعادل
موفقیت چه معنایی دارد؟
حدود
چهار دهه است که هرقدم از زندگی را به مردم و برخی از زنان و مردان بسیار
مهم جهان، آموخته ام. من با مدیران شرکت های بزرگ و کوچک کار کرده ام. در
تمامی این موارد دریافته ام که مردم در هر لحظه 3 تصمیم کلیدی می گیرند که
کیفیت زندگی خود را بالا می برند و به زندگی شان جهت می دهد. اگر در هنگام
این تصمیم گیری ها حواست تان را جمع نکنید، مانند اغلب افرادی می شوید که
از لحاظ فیزیکی در وضعیت خوبی قرار ندارند. از نظر احساسی افسرده فرسوده
هستند و از لحاظ اقتصادی نیز در وضعیت استرس آوری قرار دارند. اما اگر
آگاهانه تصمیم گیری کنید، می توانید امروز مسیر زندگی تان را به معنای
واقعی تغییر دهید.
این تصمیمها زندگی مالیتان را متحول می کند
اولین تصمیم: موضوع مورد توجه خود را با دقت انتخاب کنید
در
هر لحظه میلیون ها موضوع برای جلب توجه شما با هم رقابت می کنند. شما می
توانید یا به مسائلی فکر کنید که در حال حاضر و در کنار شما در حال وقوع
هستند یا در آینده قرار است رخ دهند. همچنین ممکن است به گذشته بیندیشید.
به هر چیزی که توجه کنید، انرژی فرستاده می شود. موضوعات مورد توجه شما و
الگوی انجام آن به کل زندگی شما شکل می دهد و باعث افزایش کیفیت زندگی شما
می شود. علاقه مندید که روی چه حیطه ای تمرکز کنید؛ به چیزهایی که دارید یا
چیزهایی که در زندگی شما وجود ندارد؟ مطمئنم که به هر دو روی سکه توجه می
کنید. اما اگر افکار همیشگی تان را بررسی کنید، بیشتر برای چه مواردی وقت
گذاشته اید؟
بیشتر
از این که به چیزهایی فکر کنید که در اختیار ندارید یا حسرت کسانی را
بخورید که از لحاظ اقتصادی از شما جلوتر هستند، شاید باید اعتراف کنید که
در مورد مسائلی غیر از مسائل اقتصادی باید قدردان باشید؛ شما می توانید
شکرگزار سلامتی، خانواده، دوستان، موقعیت ها و ذهن تان باشید.
افزایش
عادت تحسین داشته های تان می تواند سطح جدیدی از کیفیت زندگی سلامت و ثروت
عاطفی را برای تان به ارمغان بیاورد. اما سوال اصلی این است که آیا برای
داشتن احساس شکرگزاری عمیق از ذهن، بدن، قلب و روح تان مایه می گذارید؟ آن
جاست که می توانید لذت، شاید و رضایت را پیدا کنید.
اگلوی
توجه ثانویه ای را پیدا کنید که روی کیفیت زندگی تان اثرگذار باشد؛ آیا
شما بیشتر روی چیزهایی تمرکز می کنید که می توانید تحت کنترل خود بگیرید یا
برعکس؟
اگر به
چیزهایی توجه داشته باشید که نمی توانید کنترل شان کنید، استرس بیشتری را
وارد زندگی خود می کنید و باعث کاهش کیفیت زندگی خود شده اید. شما می
توانید روی بسیاری از جنبه های زندگی تان تاثیرگذار باشید اما نمی توانید
آن ها را کنترل کنید.
زمانی که این الگوی تمرکز را کسب کردید، مغز شما باید تصمیم دیگری بگیرد.
دومین تصمیم: بررسی کنید که تمام این کارها برای چیست؟
نحوه
تفکر شما در مورد کیفیت زندگی تان نسبت به حوادث، شرایط اقتصادی یا
اتفاقاتی که برای شما رخ داده است، ارتباطی ندارد. کیفیت زندگی شما به
معنایی مربوط می شود که برای این مسائل قائل شده اید. بیشتر اوقات شما از
نقش ضمیر ناخودآگاه تان در معنابخشیدن به حوادث زندگی بی خبرید. زمانی که
اتفاقی (مانند تصادف، بیماری، از دست دادن شغل) برای تان می افتد، آیا آن
را به منزله یک شروع می بینید یا یک پایان؟ اگر فردی با شما مخالفت می کند،
آیا او به شما توهین کرده، شما را تربیت کرده یا واقعا نگران شماست؟
آیا یک مشکل ویرانگر به معنای منفی ست؟ یا شاید ممکن است که هدیه ای از سوی خداوند دریافت کرده اید؟
زندگی
شما برمبنای معنایی می گذرد که شما به آن داده اید. هر معنایی باعث داشتن
احساسات منحصر به فردی می شود و کیفیت زندگی شما شامل جایی ست که به طور
احساسی در آن زندگی می کنید.
من
همیشه در طی سمینارها سوال می کنم: «چند نفر از شما کسانی را می شناسند که
داروی ضدافسردگی مصرف می کنند و هنوز هم افسرده اند؟» معمولا 85 تا 90
درصد از شرکت کنندگان دست شان را بالا می برند.
چگونه
ممکن است؟ دارو باید باعث بهبود حال مردم شود. اما حقیقت این است که طبق
برچسب موجود روی داروهای ضدافسردگی یکی از عوارض جانبی ممکن است افکاری در
مورد خودکشی باشد.
اما
مهم نیست که فردی چقدر دارو مصرف می کند؛ اگر او به طور مداوم به چیزهایی
توجه داشته باشد که نمی تواند کنترل کند یا ندارد، به راحتی ممکن است
ناامید شود. اگر جمله ای مانند «زندگی ارزش زندگی کردن ندارد» نیز به این
موضوع اضافه شود هم دیگر معجوی ساخته شده که هیچ قرص ضدافسردگی نمی تواند
از پس آن برآید و همین مورد باعث کاهش و از بین رفتن کیفیت زندگی فرد شود.
با
این حال اگر آن فرد به معنای جدیدی از زندگی یا دلیلی برای آن یا باوری که
قرار بوده همه چیز وجود داشته باشد، دست پیدا کند، مستحکم تر از هرچیزی
خواهدشد و این تصمیم گیری کمک فراوانی به کیفیت زندگی فرد می کند و برای او
اتفاق می افتد. زمانی که مردم عادات همیشگی و معنای زندگی شان را تغییر می
دهند، محدودیتی در تغییر زندگی وجود نخواهدداشت. تغییر تمرکز در زندگی می
تواند به معنای واقعی شیمی حیات او را ظرف چند دقیقه تغییر دهد.
بنابراین
کنترل کیفیت زندگی را به دست بگیرید و همیشه به یاد داشته باشید که زندگی
برابر است با احساسات و احساسات برابر است با زندگی. هوشیارانه و با ذهن
باز انتخاب کنید. در هر حادثه ای معنایی قدرتمند پیدا کنید و بدین گونه
ثروت موجود در عمیق ترین معنای زندگی در دسترس شما قرار خواهد گرفت.
زمانی
که معنایی در ذهن خود ایجاد کردید، احساسات در شما پدیدار می شوند و آن
احساسات باعث به وجود آمدن حالتی برای اتخاذ سومین تصمیم خواهندشد:
سومین تصمیم: چه کار خواهید کرد؟
وضعیت
احساسی شما به طرز شدیدی اعمال شما را تحت تاثیر خود دارند. اگر عصبانی
باشید، رفتار متفاوتی نسبت به وقتی دارید که احساس سرزندگی فراوان می کنید.
اگر
می خواهید به زندگی خود شکل دهید، سریع ترین راه این است که نقطه تمرکز
خود را تغییر دهید و معنای زندگی تان را روی موضوع قدرتمندتری بنا بگذارید.
دو فرد عصبانی به شیوه متفاوتی رفتار می کنند. برخی عقب نشینی می کنند و
برخی جلو می روند.
برخی
از افراد عصبانیت شان را به شکل آرام تری ابراز می کنند. اما دیگران آن را
بسیار بلند و با خشونت نشان می دهند. برخی دیگر نیز به دنبال موقعیتی می
گردند تا پرخاشگری منفعلانه خود را نشان دهند تا دوباره دست پیش بگیرند یا
حتی به همان میزارن انتقام بگیرند.
این
الگوهای رفتاری از کجا آمده اند؟ انسان تمایل دارد که رفتار خود را مانند
افراد مورداحترام و محبوب خود شکل دهدکه کیفیت زندگی خود را بالا ببرد.
افرادی که شما را خسته یا عصبانی می کنند، چطور؟ شما معمولا رویکرد آن ها
را پس می زنید. با این حال خیلی از مواقع نیز می بینید که الگوهایی را
انتخاب کرده اید که در زمان جوانی بارها و بارها دیده بودید و خوش تان
نیامده بود. بسیار خوب و مفید است که شما از الگوهای تان در زمان ناامیدی،
عصبانیت، ناراحتی و تنهایی باخبر باشید. اگر آن ها را نشناسید قادر به
تغییرشان نخواهید بود.
اکنون
که با قدرت این سه تصمیم آشنا شدید، به دنبال الگوهایی باشید که دارند آن
چه را که شما از زندگی می خواهید، تجربه می کنند. به شما قول می دهم آن
هایی که مراودات دلنشینی دارند، نسبت به افرادی که همیشه مجادله و دعوا می
کنند، روی مسائل کاملا متفاوتی تمرکز می کنند و معنای کاملا متفاوتی برای
چالش های مجود در روابط دارند همین عمل باعث افزایش کیفیت زندگی فرد می
شود.
این موضوع
علم پرتاب موشک نیست. اگر از تفاوت های موجود بین رویکرد مردم در اینن سه
تصمیم آگاه باشید، روشی برای ایجاد تغییرات مثبت در کیفیت زندگی خود خواهید
داشت.
منبع:مجله پنجره خلاقیت
اغلب همه ما در طول زندگی خود دچار ناکامی
هایی شده ایم که شاید بعضی از آنها تاثیرات مخربی هم روی ما گذاشته باشند
حال ما برای جلوگیری از این تاثیرات منفی باید در صورت مواجه با ناکامی ها
با آنها مقابله کنیم.
خسرو تاش مشاور کودک و نوجوان در یادداشتی که در ادامه می خوانید راهکارهای کارآمد در مواجه با ناکامی را تشریح کرده است:
بدون
شک همه افراد در طی زندگی روزمره خود با مشکلات متعددی مواجه هستند و هر
فردی با استفاده از روش های خاصی از مقابله سعی خواهد کرد که بر مشکلات
اعمال کنترل کند. نحوه مواجهه یک فرد با مشکلات، اثری تعیین کننده در حفظ
یا عدم تعادل در زندگی هر شخص خواهد داشت. ما در اینجا به مواردی اشاره
خواهیم کرد که شما را در جهت مواجه کارآمد با مشکلات یاری خواهد کرد. جهت
دستیابی به این هدف، به موارد زیر دقت کنید:
1ـ احساسات خود را به طور مشخص و واضح بشناسید.
زمانی که فردی دچار بحران عاطفی می شود احساسات معینی را تجربه می کند. تعدادی از این احساسات عبارتند از:
الف ـ اضطراب؛ که شامل احساس ترس، عصبیت و آسیب پذیری است. در واقع اضطراب پاسخی است که در مقابل درک موقعیت تهدید رخ می دهد.
ب ـ افسردگی؛ که شامل احساس ضعف، نا امیدی و بی ارزشی است و با احساس غمگینی شدید همراه است.
ج ـ خشم؛
احساسی است که بر اثر یک ناکامی عمیق ایجاد می شود وگاهی تمایل به آسیب
کلامی یا بدنی به دیگران یا حتی خود فرد را در پی خواهد داشت.
احساسات
، نشانه هایی هستند که حاکی از وجود مشکل یا فشار عصبی، حول وحوش فرد مورد
نظر می باشند. آگاه شدن از آن ها اولین گام جهت برطرف کردن مشکل است. در
صورتی که فرد با صراحت کامل نسبت به احساسات خود شناخت پیدا کند و این
احساسات را نشانه وجود مشکل بیرونی یا درونی بداند، در آن صورت خواهد
توانست قدم بعدی جهت بررسی منابع کمک رسان را آغاز کند.
2- به تجزیه و تحلیل افکارخود بپردازید.
زمانی
که تحت استرس یا فشار روانی هستید، سعی کنید موقعیت را شناسایی کرده و
احساس خود نسبت به آن حادثه را نیز مورد تحلیل قراردهید. در حالت معمولی
شاید متوجه افکار و خودگویی های خود در حین مسئله مورد نظر نباشید ولی
بدانید که این افکار تاثیر بسیار عمیقی بر روی احساس و عمل شما خواهند
گذاشت. ممکن است از طریق افکار غیر منطقی و خود گویی های منفی به طور
نادانسته ای احساس فشار خود را افزایش دهید. جهت بررسی این موضوع لازم است
به بررسی روش هایی که یک فرد افکار خود را به طریق غیر منطقی نظم می دهد و
باعث تحریف موقعیت می شود بپردازیم زیرا با آگاهی از این افکار، در کنترل
آن ها تواناتر عمل خواهید کرد.
انواع تفکر غیر منطقی
1ـ شخصی کردن؛ نسبت دادن حوادث خارجی به خود درحالی که واقعیت حاکی از چیزی غیر از آن باشد (او امروز احوال پرسی گرمی نکرد، حتما از من دلخور است)
2ـ انتخاب شواهد؛
به معنی انکار تجارب مثبت و تمرکز بر حوادث و ناکامی های منفی درک شده.
یعنی فرد به طور انتخابی بر نتایج و واکنش های منفی محیط اطراف خود متمرکز
می شود.
3ـ وحشتناک جلوه دادن موضوع؛ در
این حالت فرد اهمیت حادثه را به شکل اغراق آمیزی، ناخوشایند جلوه خواهد
داد (من درس آمار را پاس نکردم، من آدم با استعدادی نیستم، فکرکنم اصلا
نتونم فارغ التحصیل بشم.)
4ـ بایدها ونبایدها؛ در
این حالت فرد خود را مجبور به انجام کارهایی می کند که تمایل به انجام آن
ها ندارد (من هرگز نباید گریه کنم، این کار در حضور دیگران جلوه خوشایندی
ندارد.)
5ـ تفکر دوقطبی درک خود، دیگران و موقعیت ها به طور کاملا خوب یا کاملا بد. در این دیدگاه حد وسطی وجود ندارد (اگر نمره 19 بگیرم اصلا خوب نیست، چون مثل اینه که نمره 10 گرفته باشم.)
6ـ شتاب زدگی؛ بدون وجود شواهد کافی رای به حکمی دادن ( او مرا دوست ندارد، چون کتابش را به من نداد.)
7ـ برچسب زدن؛ در نظر گرفتن یک یا چند نمونه از افکار خود و دیگران وتعمیم افراطی آن (من در مسابقه آشپزی برنده نشدم، من همیشه بازنده هستم.)
این ها مواردی از راهبردهای تفکر
غیرمنطقی بودند که فشار در موقعیت اضطراب زا را افزایش خواهند داد. به همان
طریقی که این شیوه ها آموخته می شوند. می توان شیوه های سالم و تفکر منطقی
در موقعیت ها را نیز آموخت. در واقع ابتدا لازم است طبق مطالب قبل احساسات
خود را بشناسید و تفکرات خود را تجزیه و تحلیل کنید و اگر مشاهده کردید که
دچار چنین تحریفات شناختی هستید، حال زمان آن است که تغییری در شیوه های
شناختی خود نسبت به مسائل حول وحوش خود ایجاد کنید. بدانید که شاید یک فرد
نتواند موقعیت خارجی را تغییر دهد ولی به طور حتم خواهد توانست با تغییر
دیدگاه های خود تاثیر آن ها را بر خود تغییر دهد.
در پایان جهت مقابله کارآمدتر با موقعیت های فشارزا به نکات زیر توجه کنید:
1ـ به دنبال منابع حمایتی بگردید همانند یک دوست دلسوز و مورد اطمینان یا یک مشاور.
2ـ
خود را تجهیز کرده و آماده مواجه با شرایط شوید؛ آماده سازی یعنی فرد در
صورت درک وجود مشکل نیروی خود را تجهیز خواهد کرد تا بتواند به حل مسئله
مورد نظر بپردازد.
3ـ محدودیت
های خود را بشناسید؛ این مورد به مورد قبل نیز کمک رسانی خواهد کرد بدین
صورت که فرد نیروهای خود را در محدوده توانایی ها و محدودیت های خود، جهت
برطرف کردن نیازهای خود تجهیز کند. فردی که انتظاراتی خارج از حدود توانایی
خود داشته باشد، باعث ریشه دواندن عدم اعتماد به نفس درخود خواهد شد. در
نتیجه توجه به محدودیت ها و ضعف های خود نکته ای بسیار مهم است.
منبع:شفقنا
اگر می خواهیم زندگی آرامی داشته باشیم،
باید چند کار مهم را حتما انجام دهیم. یکی از آن کارها که اتفاقاً مهم ترین
هم هست، کنار کشیدن خودمان از چیزهایی است که ضد آرامش هستند.
آدم
هایی منفی، افراد فریبکار، اشخاص بدبین و انسان هایی بی منطق و کینه جو،
بیمارانی هستند که در فضا، ناآرامی را انتشار می دهند و دل ها را افسرده و
ذهن ها را مغشوش می کنند آدم هایی ناهنجار که با کارهای زشت و ناپسند خود
سعی می کنند، از درون متشنج و ناآرام خویش فرار کنند؛ هر چند حتی با این
کار به آرامش و قراری که آرزویش را دارند، نمی رسند.
اما از سوی
دیگر باعث تلاطم و به هم ریختن آرامش ذهن و روان اطرافیان خود نیز می شوند
ماندن در کنار اشخاص منفی و تحمل آن ها در زندگی، شاید از لحاظ مصالح مالی
با قیدهای اجتماعی لازم باشد اما در کنار آن باید تاوانش را به صورت
ناآرامی و دل آشوبی و اضطراب پس داد اگر خواهان آرامش هستید، به هیچ وجه در
بازی افراد ناآرام و منفی اطرافتان وارد نشوید زیرا فکر منفی قابل سرایت
است به این شکل که پندار منفی در کردار منفی ظاهر می شود و رفتار منفی و
غیرمثبت باعث ایجاد احساس و افکاری منفی در افرادی می شود که در معرض این
رفتارها قرار دارند و در واقع قربانی آن ها هستند باید تا می توانید افراد
منفی را به حال خود رها کنید. اگر آرامش می خواهید این یکی از مهم ترین
کارهایی است که باید انجام دهید.
کار دومی که برای آرام سازی روح و
روان خود باید انجام دهید، این است که از هر نوع قضاوت و پیش داوری نسبت به
خود و دیگران دست بردارید اینکه شما خوب هستید و بقیه بد یا برعکس شما بد
هستید و دیگران از شما بهترند، فقط برای ذهن، معنا دارد اما وقتی کار به
واقعیت می کشد، پیش داوری های ما در مورد دیگران هیچ ارزشی ندارد، زیرا در
واقیت همان طوری که از اسمش بر می آید، ما با موضوعات عینی و واقعی رو به
رو هستیم و در دنیای واقعیت موضوعات ذهنی اصلاً دیده نمی شوند برای آرامش
دومین کاری که باید انجام دهید فرار از تله و دام قضاوت و پیش داوری است بر
چسب زنی و خط کشی بین خود و دیگران سبب ناآرامی و دل آشوبی و اضطراب می
شود.
یکی از راههای رسیدن به آرامش ، پذیرش چیزهایی که نمی توان تغییر داد
به عنوان نظاره گری بی طرف شاهد اتفاقات
اطرافمان باشیم؛ بدون اینکه در مورد خوب یا بد بودن آن ها قضاوت کنیم که
این مورد، دومین کار مهمی است که برای آرامش وجود خود باید انجام دهیم. کار
سوم در کسب آرامش روحی، روانی و ذهنی پذیرش کامل چیزهایی است که نمی
توانیم تغییرشان دهیم و یا کنترلشان کنیم. باید اجازه دهیم دیگران همان
طوری که هستند، باشند وقتی می خواهیم به زور چیزی را که دوست ندارند، تغییر
دهیم و دگرگون کنیم و یا بکوشیم با زور و فشار چیزی را که تحت کنترل ما
نیست، مطبع خود کنیم. دچار ناآرامی می شویم؛ البته مخالفان این نظریه زیاد
خوشحال نشوند!
پذیرش پدیده هایی غیرقابل کنترل و غیرقابل تغییر به
معنای دست از تلاش برداشتن نیست در این حالت ما فقط به جای تلاش بر روی
چیزهای بیهوده، تلاش های خود را بر روی چیزهایی متمرکز کنیم که امیدی به
تغییر و بهبود و کنترل آن ها وجود دارد؛ در این صورت ضمن اینکه از اضطراب و
بی قراری بیهوده ناشی از چالش با پدیده هایی ناسازگار رها می شویم در
مقابل به خاطر تلاش بر روی چیزهایی که می توانیم با تغییرشان زندگی خود را
متحول کنیم از درون شاد و آرام می شویم.
تا
به حال چقدر برای شادبودن یا شادتر بودن پول خرج کرده اید؟ چقدر هزینه
کرده اید تا با سفر رفتن، خرید کردن، انتخاب یک ماشین جدید، رفتن به یک
رستوران لوکس و... خودتان یا اطرافیانتان را حخوشال کنید؟ نتیجه هم گرفته
اید؟ قطعا جوابتان مثبت است ولی تا کی می شود برای شادبودن به مادیات تکیه
کرد؟ اصلا مگر قرار است همیشه شادبودن را بخریم؟
یعنی
نمی شود با تغییرات نسبتا کوچک و کم خرج لبخند به لب شد و احساس نشاط و
آرامش کرد؟ این بار قصد داریم یک روش اسان، کم خرج و قابل دسترس را به شما
معرفی کنیم تا شادبودن را بدون مادیات تجربه کنید. روشی که به پشتوانه
تایید مطالعات بین المللی می تواند رنگ شادی را به زندگی مان بپاشد و روحیه
مان را بهتر کند. این روش که روان شناسان نوین اثربخشی اش را تایید کرده
اند، استفاده از رایحه های خوش در محیط زندگی است.
بوهایی که خاطرات را زنده می کنند
برای
بیشتر مردم، عطرهای مختلف فقط یک رایحه نیستند، بلکه جزئی از خاطراتشان
محسوب می شوند و باعث شادبودن افراد میشود. بعضی ها هنگامی که بوی بیسکوییت
های تازه ای به بینی شان می رسد که رویش پودر شکلات پاشیده اند، یاد
آشپزخانه مادرشان می افتند یا وقتی بوی گل های تازه به مشامشان می خورد،
خاطرات روز عروسی خود را به خاطر می آورند.
بوی خوش عطر ها باعث محرک شادی و نشاط می شود
این
ارتباطات نوستالژیک تصادفی نیست، بلکه دانشی پشت سرش نهفته است. پاسخ
پویایی بدن ما به طور مستقیم به مرکز عاطفی مغزمان مرتبط است و صرفا با یک
بوکشیدن ساده، سیلی از احساسات گرم و شادبودن به وجودمان هجوم می آورند اما
گذشته از قدرت عطر در تحریک حافظه بشری، می توان از رایحه های مختلف برای
رهایی از استرس، شادتر بودن، تسکین سردرد، آرامش یافتن و... استفاده کرد.
اسطوخودوس؛ آرام بخش روان
رایحه
اسطوخودوس تقریبا بلافاصله بعد از اینکه استشمام می شود ذهن و بدن را آرام
می کند و یکی دیگر از مهم ترین تاثیراتش رفع اختلالات خواب است. در یک
پژوهش دانشگاهی 42 زن که دچار افسردگی و مشکلات خواب بودند، در تماس با
رایحه اسطوخودس قرار گرفتند و به دنبال آن احساس شادی و آرامش بیشتری را در
زندگی شان گزارش کردند.
اسطوخودوس بعد از اینکه استشمام می شود موجب شادبودن می شود
دارچین؛ تقویت مغز
این
ادویه خوشبو علاوه بر اینکه روز شما را می سازد، گفته شده است که
عملکردهای شناختی مغزی را نیز تقویت می کند. نتایج مطالعه ای که در دانشگاه
ویلینگ انجام شد، نشان داد بوییدن رایحه دارچین پاسخ های بصری فرد را
تقویت می کند و باعث افزایش حافظه و تمرکز می شود.
دارچین باعث شاد بودن میشود و عملکرد مغز را تقویت می کند
کاج؛ دشمن استرس
عطر
و بوی کاج استرس را از وجود شما می راند و باعث شادبودن می شود از ته دل
بخندید و احساس آرامش کنید. محققان ژاپنی با انجام پژوهشی دانشگاهی نشان
دادند که قدم زدن در جنگل های کاج افسردگی و استرس را به طور قابل ملاحظه
ای کاهش می دهد و باعث می شود افرادی که در تماس با بوی خوش کاج بوده اند،
آرامش و شادی بیشتری را در وجود خود احساس کنند.
عطر و بوی کاج استرس را از وجود شما می راند و باعث شادبودن می شود
چمن تازه؛ شادی بخش
درست
است که چمن زنی کاری نیست که هوس کنیم هرروز انجامش دهیم، ولی احتمالا
خیلی از ما اگر می دانستیم که رایحه چمن های تازه تا چه اندازه می تواند
باعث شادبودن شود، حاضر نبودیم از این کار دست بکشیم. عطر چمن تازه کوتاه
شده محرک شادی و نشاط در انسان است و همچنین از کاهش توانایی مغز که با
افزایش سن رخ می دهد پیشگیری می کند.
رایحه چمن های تازه تا می تواند باعث شادبودن شود
مرکبات؛ انرژی بخش
اگر
می خواهید در طول روز انرژی بیشتری داشته باشید، دور قهوه و نسکافه خط
بکشید و مستقیما سراغ مرکباتی مانند لیمو و پرتقال بروید. خواص مرکبات تنها
در ویتامین ث آن نهفته نیست، بلکه این گروه از میوه ها، شادبودن و انرژی
شما را بیشتر می کند و هوشیاری را نیز تقویت خواهدکرد.
گروه میوه هایی مانند پرتقال و لیمو باعث شادبودن و انرژی بیشتر می شود
وانیل؛ سرشار از حس خوب زندگی
وانیل
حتی اگر نخواهد هم شما را یاد شیرینی می اندازد و جالب این است که رایحه
اش هم می تواند خلق و خویی شاد و شیرین را به شما هدیه کند. مجموعه مقالاتی
که در سال 2004 در این زمینه منتشر شده نشان داد که رایحه وانیل می تواند
با افزایش احساس شادبودن و آرامش در افرادی که در معرض این بو قرار گرفته
اند، همراه باشد.
وانیل سرشار از حس خوب شادبودن و زندگی است
نعناع فلفلی؛ رفع کسالت
نعناع
فلفلی علاوه بر اینکه نفس را خوشبو می کند، آثار مثبتی روی مغز شما
خواهدداشت. نتایج مطالعه دیگری در دانشگاه ویلینگ حاکی از آن است که
استشمام بوی گیاه نعناع فلفلی با بهبود عملکرد شناختی مغز و افزایش انگیزه
فرد در ارتباط است. علاوه بر این تماس با این رایحه باعث می شود کمتر احساس
کسالت کنید.
نعنا فلفلی باعث رفع کسالت و شادبودن می شود
گل یاس؛ علیه غمگینی
زیبایی
هنرمندانه این گل به کنار، عطر یاس می تواند شما را از دام غمگینی برهاند و
باعث شود خلق و خوی بهتری داشته باشید. همچنین نتایج مطالعه ای در سال
2010 نشان داده گل یاس با افزایش هوشیاری رابطه مستقیم دارد و افکار منفی
ناشی از افسردگی را از ذهن دور می کند.
تحصیل
موضوعی باارزش در زندگی و جامعه به شمار میرود. در مدرسه تاریخ انسانیت را
به شما آموزش میدهد و کمکتان میکند در زمینه کاری خودتان استاد شده و برای
کار کردن در دنیای واقعی آماده شوید. بدون آموزش و تحصیلات خوب، دستیابی
فرد به موفقیت های زندگی دچار مشکل خواهد شد.
آموزشهایی
که مدرسه و دانشگاه ارائه میدهد، با درسهایی که زندگی به اجبار به شما می
آموزد قابل قیاس نیست. زندگی ما را به سمت موقعیتهایی سوق می دهد که خیلی
وقتها باعث ویرانی ما میشود اما در عین حال به ما قدرت میدهد.
خیلی
وقتها بارها و بارها زمینمان میزند تا توانایی ما برای برخاستن دوباره را
بسنجد. زندگی ما را تا مرز شکستن خم میکند تا استقامت و انعطافپذیری
درونیمان را بالا ببرد. بله باید بجنگیم اما از طریق همین جنگیدنهاست که
خواهیم درخشید.
همه
ما در مسیر زندگی با موانعی روبه رو میشویم. زندگی هم مثل کلاس درس، هفت
درس مهم به ما میدهد. رد شدن از این درسهای زندگی نیازمند عبور کردن از
یکی، قویتر شدن و رفتن به مرحله بعدی است.
۱. درس دادن و گرفتن
در
مسیر زندگی هیچ چیز بدون عوض از شما گرفته نمیشود. این یعنی چیزهایی که از
دست میدهید به طریقی جبران میشوند. از دست دادن همیشه همراه با فهمیدن
بهای آن چیز است.
مگر
اینطور نیست که همیشه وقتی چیزی را از دست میدهیم چیز دیگری را بدست می
آوریم؟ در زندگی همیشه به دنبال از دست دادن چیزی، به طریق مختلف، چیزهای
دیگری به دست می آورید. وقتی دری به رویتان بسته میشود، تنها کاری که باید
بکنید این است که به دنبال دری باشید که به رویتان باز شده است.
۲. درس زمان و صبر
زمان
زندگی میتواند بهترین دوست یا بزرگترین دشمن ما باشد. در زمان سختیها،
زمان بسیار کند میگذرد اما وقتی از زندگی راضی هستیم، زمان مثل باد میگذرد.
زمانبندی مهمترین چیز است.
ارتباط
زمان زندگی و صبر در وقت سختیها خودش را نشان میدهد: میخواهیم چیزی همان
لحظه اتفاق بیفتد. اما زمان به ما یاد میدهد که باید صبور باشیم، خصوصیتی
که میتواند رویکرد ذهنی ما را به کلی تغییر داده و زمان را به جبهه ما
بکشاند.
۳. درس درد و ترس
در
زندگی این دو احساس هیچکس را از درس سختی که به آنها میدهد، رها نمیکند.
طبق میل شما هم رفتار نمیکنند. البته ممکن است در فواصل مختلف برایتان
اتفاق بیفتند اما همه ما گاهی گرفتار ترس و درد میشویم.
در مسیر زندگی راه فراری از درد نیست. باید روی دردهایمان کار کنیم، آنها را شناخته و در آغوششان بگیریم. اما به هر ترتیبی شده باید از ترس دوری کنید. از چیزی که میترسیم همیشه وارد زندگیمان میشود و به این تریتیب بدون اینکه بفهمیم به جای امکاناتمان ترسهایمان را نشان میدهیم. از تجربه درد نترسید، هدف آن را فهمیده و از آن برای بالا بردن سطح خودآگاهیتان استفاده کنید. اما تا جایی که میتوانید با ترس همراه آن مقابله کنید.
۴. درس هدف زندگی
همه
ما در زندگی هدفی داریم اما خیلی از ما یا آن را پیدا نکرده ایم یا هنوز
درمورد آن وارد عمل نشده ایم. وقتی طبق استعدادها، توانایی های ذاتی و
علایق طبیعیمان عمل میکنیم، متوجه میشویم که موفقیت برایمان بسیار ساده تر
میشود. به این ترتیب، به کاری که میکنیم عشق خواهیم ورزید.
آنوقت
دیگر به زندگی و کارمان بعنوان یک شغل نگاه نمیکنیم، بلکه آن را ندایی
میبینیم که صدایمان میکند. این درس به ما یادآوری میکند که برای زندگی کردن
یک دلیل واقعی داریم که هم باید هدف زندگیمان را برآورده کند و هم امنیت
مالیمان را. پس هر روز کار یا سرگرمیهایتان را برحسب استعدادهایتان انتخاب
کنید.
۵. درس روابط
روابط
حلقه اتصال ما به زندگی و دنیای بیرون است. این ارتباطات ما انعکاس درونی
ترین مشکلات، امیال و کمبودهای ما هستند. باید اینطور باشد که شریک زندگی
شما، نیمه گمشده تان باشد اما شما را مجبور خواهد کرد روی تکه های گمشده
درونیتان هم کار کنید.
با
روبرویی با چالشهای روابط، میتوانیم از ارتباطاتی سالم و دلنشین با
اطرافیانمان و مهمتر از آن با خودمان لذت ببریم. ما میتوانیم با حل کردن
مشکلاتی که در مسیر زندگی و روابطمان ایجاد میشود، خودمان را تغییر دهیم.
با تشخیص مشکلاتی که مداوم با دیگران برایتان اتفاق میافتد شروع کرده و بعد
روی آنها کار کنید.
۶. درس ثبات و تغییر
ثبات
و تغییر باید در تعادل باشند. ما نمیتوانیم دوره های تغییر طولانی را تحمل
کنیم اما ثبات از این تغییرات ناخوشایند حاصل میشود. اما این اصلاً کار
آسانی نیست، این تغییرات غیرقابل پیش بینی ما را از محدوده امنمان بیرون
میکشد. رمز موفقیت در کنار آمدن با تغییر، درک این است که منطقه امن شما
گروهی از موقعیتهای خارجی نیست بلکه یک محل طلایی درون شماست. باید بدانید
که تغییر موقتی است و شما را به یک موقعیت ثابت میرساند.
۷. درس پیشرفت
خلاصه
همه درسها، درس پیشرفت به ما یاد میدهد که زندگی پیش میرود. ممکن است
آزمایشات مختلف به ما آسیب زده باشند اما جای این زخمها از ما دربرابر
آسیبهای آینده محافظت میکند. وقتی بتوانیم از اشتباهات گذشته درس بگیریم و
رفتارهای جدیدی که نتایج متفاوتی خواهند داشت انجام دهیم، در زندگی پیشرفت
خواهیم کرد. اگر رفتاری متفاوت با آنچه در گذشته داشته اید از خود نشان
دهید، پیشرفتی عالی خواهید داشت. و جهتی که به آن سمت پیش میروید، فقط به
تصمیم خودتان بستگی دارد.
درسهای
زندگی جدا از آموزشهایی که در مدرسه و دانشگاه دریافت میکنید، به ما کمک
میکند نسبت به تواناییهایمان آگاهی پیدا کنیم. ممکن است مورد آزمایش قرار
گیریم، اما با درک حقیقت این آزمایشات میتوانیم به راحتی بر چالشهای زندگی
پیروز شویم.
منبع:مردمان
در گذشته میلیونر بودن محدود به مردان و
زنان میانسال بود. امروز به نظر می رسد نسل جوان اخباری از داستان موفقیت
های معجزه آسای خود دارند و این را می توان به عصر انفجار اطلاعات و تحولات
تکنولوژیکی امروز نسبت داد.
اینترنت در جیب های ماست و مردم هزاره
جدید این واقعیت را پذیرفته اندن که تمام زندگی خود را صرف یادگیری چیزهای
جدید خواهند کرد و برای انجام این کار خرسند هستند.
این حقیقت که
آنها بیشتر می آموزند و خودشان شانس موفقیت خود را رقم می زنند. این ریشه
برتری آنها در مقایسه با نسل های قبل است؛ ولی آنها چگونه این کار را می
کنند؟
عوامل و رویکردهای فراوانی وجود دارند. ما اینجا هستیم تا در
مورد برخی از این رویکردها و رفتارهای زندگی خوب که می توانند در رسیدن به
این هدف زندگی مالی کمک تان کنند، بحث کنیم.
1- ارتباطات کمک می کند
از
این توصیه برداشت اشتباه نکنید. حرف من این نیست که فقط با افراد پولدار
معاشرت داشته باشید، بلکه شما باید ارتباطاتی تشکیل دهید از افرادی که مثل
خودتان دنبال همین هدف هستند.
احتمال تحقق اهداف توسط جمعی از افرادی که هدف مشترک دارند بسیار بیشتر از انجام آن توسط یک فرد تنهاست.
راه های زیادی برای انجام این کار
وجود دارند. یکی از بارزترین آنها استفاده از شبکه های اجتماعی است؛ ولی
شما باید این کار را در دنیای واقعی هم انجام دهید. هیچ پل ارتباطی را قطع
نکنید و با همکلاسی هایتان در تماس باشید. همکاران قدیمی و کنونی، شرکای
تجاری و ... سعی کنید ارتباطی تخصصی و تقویت شده را با آنان برقرار کنید.
حتی اگر یک ارتباط در آن زمان خاص به نظر بی ربط برسد، چه کسی می داند که
در طول مسیر چه اتفاقی خواهد افتاد؟
2- با غریزه مصرف گرای خود بجنگید
والدین
ما در نوعی مصرف گرایی رشد کردند و به تدریج آن را پذیرفتند. نسل ما کمی
متفاوت است. ما در جامعه ای که غرق در مصرف گرایی بود متولد شدیم و بخش
بزرگی از نسل ما نیاموختند که چگونه با آن دست و پنجه نرم کنند.
آنها با تبلیغات رنگارنگ به هر سو کشیده می شوند و اگر با آخرین مدها هماهنگ نباشند، افسرده می شوند.
پولدارها
چیزهایی می خرند که آنها را پولدارتر می کند اما افراد فقیر چیزهایی را می
خرند که افراد پولدار را پولدارتر می کنند. همین برای درگیری با غریزه
مصرف گرایی تان کافی است.
3- برای سرمایه گذاری پس انداز کنید
خیلی
وقت است که از دوران انباشتن پول، دلار روی دلار و نگهداری آنها در حساب
پس انداز به منظور افزایش آن، گذشته است. حالا این کار، وقت بسیار زیادی
طلب می کند و ممکن است مانع رشد کاری شما شود. ممکن است یافتن شغل برای
جوانان ترسناک باشد اما کارهای بسیاری وجود دارند که شما می توانید در منزل
انجام دهید که بتواند دستاویزی برای شروع کارتان باشد.
پس انداز برای
سرمایه گذاری تنها چیزی است که معنی می دهد. شما باید با سرمایه گذاری در
امور جدید، پول خود را برای پولسازی بیشتر به کار اندازید.
4- حرفه خود را با تعقل انتخاب کنید
بیایید
روراست باشیم. این کار به حرف، راحت است. وقتی دنبال شغلی خوب هستیم اغلب
مخلوطی از آرزوهای درونی را در نظر می گیریم و تحقیق می کنیم و از توصیه
های افراد استفاده می کنیم تا تصمیم خود را بگیریم.
این امر باعث پیچیده
تر شدن امور می شود؛ ولی نسل امروز آگاه است که می توان پول و اشتیاق را
با هم داشت؛ اگر به درستی تحقیق کنید و از تکیه بر شایعات بپرهیزید.
تامروز شما می توانید از بسیاری از
منابع رایگان برای داشتن تصویری روشن تر از وضعیت اقتصادی کنونی و چشم
اندازهای شغلی کمک بگیرید و بنابراین وقتی که در جستجوی شغلی خوب هستید،
آسوده تر خواهید بود.
اطمینان پیدا کنید که تصمیمات خود را براساس
چیزهایی اتخاذ می کنید که می دانید واقعیت دارند و اگر برنامه ای منسجم
ندارید، اجازه ندهید احساسات تان بر شما غلبه کنند.
داشتن ابتکار بیشتر در سازگاری با چیزهای جدید به پولدار شدن ما کمک می کند
5- از افرادی که قبلا این کار را انجام داده اند، تحقیق کنید
خیلی
ها هستند که در جوانی می خواستند میلیاردر شوند و حتی تعداد بیشتری وجود
دارند که اکنون میلیونر هستند. شاید داستان خالق واتس اپ را خیلی ها
بدانند؛ چون شبکه اجتماعی او خیلی استقبال شد.
در مورد این آدم ها
تحقیق کنید و ببینید آنها از چه روند فکری استفاده کردند تا به جایی که
اکنون قرار دارند برسند. چه چیزی الهام بخش آنان برای رسیدن به اهدافی بود
که داشتند و چگونه به این موفقیت بزرگ دست یافته اند.
خلاقیت و الهام
بهترین متحدانی هستند که می توانید در محیط کسب و کار داشته باشید و وقتی
با سختی مواجه می شوید، در حفظ انگیزه به شما کمک می کنند.
6- اهداف باعث ماندن شما در مسیر پیشروی می شوند
به
راحتی ممکن است در طول راه حواس تان پرت شود و چشم از اهداف تان بردارید.
به علاوه، هر روز فکر کردن به اینکه «چگونه آرزو کنم که میلیونر باشم» چیزی
نیست که بتوان نام آن را هدف داشتن گذاشت.
این بیشتر افکار
آرزومندانه است. شما باید تعیین کنید که در زندگی چه می خواهید. آن وقت و
تنها آن وقت است که برای رسیدن به آن اهداف برنامه ریزی می کنید. هنوز هم
تکیه بر این هدف اصلی در زندگی به منظور ایجاد انگیزه کافی نیست. وقتی که
برنامه ریزی می کنید، انگیزه را از درون اهداف کوتاه مدت خود بیرون بکشید
تا شما را در مسیر نگه دارند؛ اما همیشه مقصد نهایی تان را در ذهن داشته
باشید.
7- وب طلاست
اطمینان
دارم که بسیاری از جوانان امروز به خوبی آگاهند که وب چه عظمتی دارد و
هنوز زمینه های رشد آن به پایان نرسیده است. جایگاه خاص شما هر کجا که
باشد، اهداف کسب و کاری شما هر چه که باشند، وب می تواند در برخی راه ها به
شما کمک کند. به جز موارد نادری که در آن وب فایده خاصی ندارد، نمی توان
وب را نادیده گرفت. البته به شرطی که بتوانید راه خود را در آن بیابید و می
دانیم که خیلی از جوانان می توانند.
برای ایجاد ارتباط، بازاریابی،
موقعیت های تجاری، سرمایه گذاری، تحقیقات بازار، تحقیقات رقابتی و هر چیزی
که فکرش را بکنید، می توان راهی یافت تا به صورت آنلاین انجام شوند.
8- به سمتش بروید!
فکر
کردن به آینده تان یک چیز است، انجام کاری برای رسیدن به اهدافی که برای
خود تعیین می کنید، همه بازی را شامل می شود. اگر به زمان بندی میلیونرهای
جوان بنگرید، خواهید دید که بسیاری از آنان 10 تا 12 ساعت در روز کار می
کنند و از انجام آن شادمانند. شما نیاز به جوانی خود دارید تا خود را ثابت
کنید و به نتایجی که برای پیشرفت نیاز دارید، برسید.
9- جوانی خود را تیغ برنده خود کنید
به
طور حتم افراد جوان مورد انتقاد و تایید نشدن از سوی تاجران قدیمی تر قرار
می گیرند؛ اما نباید اجازه دهید که این امر شما را مایوس کند. آنها بیشتر
از شما تجربه دارند؛ اما شما نظم دنیای جدید را بسیار بهتر از آنان درک می
کنید و علاوه بر آن می توانید 15 ساعت در روز کار کنید. 5 تا 6 ساعت
بخوابید و سپس بازگردید و باز هم 15 ساعت کار کنید.
بسیاری کارها
هستند که جوانان بهتر از افراد مسن تر می توانند انجام دهند؛ یکی از آنها
داشتن ابتکار بیشتر در سازگاری با چیزهای جدید است. به جوانی خود تکیه کنید
تا از تجربیات آنان بیاموزید و نظرات تجاری جدید به دست آورید و درک بهتری
از شغل خود داشته باشید و اجازه ندهید که از انتقادهای آنان ترسی به دل
راه دهید یا هر چیزی دیگری نظیر آن.
10- ترس دشمن است
بعضی
چیزها هستند که شانس شما برای پولدار شدن را ویران می کنند و در این بین
می توان به ترس اشاره کرد. رایج ترین آنها این است که «من خیلی جوانم» و
این مورد بدترین آنهاست.
تنها به این دلیل که جوان هستید به این معنی
نیست که نمی توانید کسب و کاری عالی داشته باشید و خیلی ها هستندکه با کسب و
کار موفق شان این را به اثبات رسانده اند.
اگر خود را جدی نگیرید، هیچ کس دیگری این
کار را نخواهد کرد. از ترس خود به عنوان علامت هوشیاری استفاده کنید اما
خجالت نکشید که از موقعیت هایی که ناشی از ترس نامعقول هستند خود را دور
کنید.
جوانی پر از پتانسیل است و بهترین سازمان دهنده تغییرات محسوب می
شود. شما نباید هرگز به خود اجازه دهید که باور کنید پتانسیل رسیدن به چیزی
را ندارید.
موفق باشید و انگیزه تان روز به روز افزون باد!
منبع:مجله پنجره خلاقیت
شادبودن هنری است که بسیاری از ما بلد
نیستیم چگونه از آن استفاده کنیم. در دنیای پر از اضطراب و تنش امروز، شاد
زندگی کردن شاید کار سخت و عجیبی باشد. پیشرفت تکنولوژی، گاه به قدری سریع
است که از آن عقب میافتیم و این دنیای سریع باعث شده است تا بسیاری از ما
طعم شیرین آرامش را تجربه نکنیم.
به اعتقاد روانشناسان این سبک
زندگی و باورهای ماست که زندگی شاد و بدون استرس ایجاد میکند؛ یعنی گاه
فقط کافیست تا سبک زندگی ما عوض شود. نیازی به تغییر دنیا برای ایجاد آرامش
نخواهد بود. گاه تغییرات به ظاهر کوچک، اتفاقات شیرینی به دنبال خواهد
داشت. مانند:
۱- در مورد اینکه چه چیزی شما را خوشحال میکند، به دقت فکر کنید:
در این دنیای بزرگ چیزهای متعددی هستند که مایه خوشحالی ما میشوند. فقط
کافیست با دقت به آنها فکر کرده و برای رسیدن به آنها برنامهریزی کنید.
رسیدن به این اهداف، حس خوبی در شما ایجاد خواهد کرد.
۲- با افراد مثبت و شاد رفتوآمد کنید: حتماً شما هم این ضربالمثل را شنیدهاید؛ “کمال همنشین در من اثر کرد”.
این
نکته را به خاطر داشته باشید که حال خوب و بد، به صورت مسری به اطراف
سرایت میکند؛ اگر با افرادی که دایم از مشکلات گلایه میکنند رفتوآمد
کنید، انتظار حال خوب انتظار زیادی است. پس از همین الآن سعی کنید با افراد
مثبت معاشرت کنید تا نشاط و سرزندگی آنها به شما هم سرایت کند.
۳- هر روز برای خودتان وقت بگذارید: گاه
کارهایی که به ظاهر کوچک و بیاهمیت هستند؛ مثل پیادهروی، یک دوش آب گرم،
شام خوب، صحبت با یک دوست و…، میتواند حال ما را خوب کند. تأثیر این
کارهای به ظاهر کوچک بر شادمانی ما، فوقالعاده است. لیستی از این کارهای
کوچک تهیه کرده و سعی کنید هر روز حداقل یکی از آنها را انجام دهید.
۴- عقل سالم در بدن سالم است:
ورزش و تغدیه سالم یکی از مهمترین عوامل شادکامی است؛ از مصرف فستفودها
تا جاییکه امکان دارد اجتناب کنید و سعی کنید حتماً ورزش را در برنامه
روزانهتان قرار دهید.
۵- خوشبین باشید:
اجازه ندهید ناراحتی و احساسات منفی وارد زندگی شما بشود. این را بپذیرید
که مشکلات هم در کنار خوشیها بخشی از زندگی ماست و ما در سختیها ساخته
شده و رشد میکنیم؛ زمانیکه با مشکلات برخورد میکنید با خود بگویید این
روزها تمام میشود و از جملات مثبتی مثل “تو قوی باش”، “حتماً میتوانی حلش
کنی” و… استفاده کنید.
ناراحتی و دلخوری از دیگران، همانند باری سنگین
بردوش ماست و تا زمانیکه بخشش را امتحان نکرده و دیگران را از صمیم قلب
نبخشیدهایم، این بار سنگین را زمین نگذاشته و همهجا با خود میبریم. بخشش
باعث کاهش فشار خون و ضربان قلب میشود و به آرامش شما کمک بسیاری میکند
یادگیری مهارتهای متنوع میتواند موجب شادی و نشاط شود
۶-خودتان را سرگرم کنید: طبق تحقیقات، افرادیکه برای زندگی خود برنامه دارند و هر روز کارهایی دارند تا آنها را انجام دهند، در مقایسه با سایرین زندگی شادتری را تجربه میکنند. سعی کنید برای خودتان برنامهای ترتیب داده و از آن لذت ببرید؛ یک کار جدید، عضو شدن در گروههای مختلف، یادگیری مهارتهای متنوع و… میتواند ذهن شما را درگیر کرده و موجب نشاط شود.
یک روان پزشک با اشاره به این که دفتر
خاطرات رمانتیک ترین و هیجانی ترین راه نوشتن هیجانات است، افزود: در دنیای
مجازی وبلاگ ها مکان مناسبی برای ثبت خاطرات مثبت و کمک به دیگران در عرصه
اطلاع رسانی است. دکتر سفیدچیان درباره تاثیر نوشتن بر ایجاد آرامش فرد
گفت: نوشتن چه درباره خاطرات و چه غیر خاطرات باعث ایجاد آرامش در فرد می
شود و تقریبا مطالعات زیادی در حوزه روان شناختی و روان پزشکی نشان داده که
مغز با به یاد آوردن خاطرات تحریک می شود و این موضوع کمک می کند که فرد
به آرامش برسد.
وی در ادامه افزود: در تحقیقاتی از برخی افراد
خواسته شد که خاطرات منفیشان را بر روی کاغذ بنویسند که این موضوع نشان داد
که پس از آن فرد به آرامش رسیده است در واقع روند نوشتن بر فرد تاثیر
درمانی گذاشته است. این روان پزشک با اشاره به اینکه در حوزه روان شناختی
نوشتن، مدل جدید محسوب می شود تا فرد بتواند با رنج هایی که در خاطراتش
وجود دارد کنار بیاید، ابراز داشت: این موضوع جنبه تاریخی نیز دارد وقتی
گذشته بشر را نگاه می کنیم می بینیم که در غار ها بشر تلاش کرده تصاویر را
بکشد و آن ثبت نماید. سفید چیان ادامه داد: به هر شکلی که هیجانات فرد بروز
پیدا کند، حائز اهمیت است و یکی از این روش ها نوشتن محسوب می شود؛ وقتی
تجربیات خود را در مسئله ای می نویسیم به آن قاطعیت می بخشیم و آن را
هدفمند می کنیم و با این کار درباره تجارب خود سخن می گوییم.
با نوشتن و حذف مطالب زاید می توانیم برای خود آرامش ایجاد کنیم
این
روان پزشک با اشاره به این که از راه نوشتن بیشتر می توانیم افکار و
اندیشه های خود را بشناسیم خاطرنشان کرد: با این شیوه می توان درباره افکار
نظر داده و آن را ارزیابی کنیم؛ وقتی مشکلات نوشته می شود راه های مختلف
در زمینه حل آن به ذهن ما خطور می کن، این افکار قابل نوسازی می شود و در
نوشتن ما می توانیم جاهایی را خط بزنیم یعنی وقتی یک احساس یا نوشته یا
ذهنیت آزار دهنده را در قالب نوشته تغییر دهیم. سفیدچیان با بیان این که در
نوشته می توانیم فاز منفی را به فاز مثبت تغییر دهیم، افزود: با نوشتن و
حذف مطالب زاید و نا خوشایند می توانیم به خود کمک کنیم تا آرامش ایجاد
شود. وی درباره این که فرد باید چه چیزهایی بنویسد، گفت: گاهی خاطره،
داستان، دل نوشته یا منویات درونی نوشته می شود که این موضوعات جایگاه خود
را دارند و در یک پله بالا تر و عمیق تر نگاه کردن موضوع می توانیم از
احساسات خود نیز بنویسیم زیرا این کار به تخلیه هیجانی، روحی و روانی در
فرد بسیار کمک می کند.
با نوشتن احساسات و شناخت آن ها احساس مثبت را در خود ایجاد کنیم
سفیدچیان
در ادامه تصریح کرد: وقتی فرد از احساساتش می نویسد درواقع برای دل خود می
نویسد و با این روش احساسات شناخته می شوند و می توانیم آن را از افکار
جدا کنیم در این حالت احساساتی که ناشناخته هستند را خواهیم شناخت برای
مثال این که غمگین یا شاد هستیم و یا این که در حالت تعجب قرار داریم و از
این طریق احساسات مثبت جایگزین کنیم. وی با بیان اینکه برخی معتقد هستند که
احساسات باعث بروز رفتارهایی می شود، ابراز داشت: وقتی که احساس خود را
بشناسیم و بتوانیم آن را در قالب نوشته مرور و تغییر دهیم مطمئنا می توانیم
یک سری از رفتارمان را نیز تغییر دهیم. این روان پزشک با اشاره به این که
برخی معتقدند که افکار جلو تر از احساسات است و اگر بتوانیم افکارمان را
بنویسیم در واقع توانسته ایم احساسمان را نیز تغییر دهیم، تاکید کرد: کسانی
که مضطرب و افسرده می شوند و دارای مشکلات اعصاب و روان هستند یک سری
افکار اتوماتیک و منفی دارند که اگر این افکار نوشته و شناخته شده و نوسازی
شوند، همان گونه که فکر منفی باعث رفتار منفی می شود می توانیم آن را به
فکر و رفتار مثبت تغییردهیم.
نوشتن ، اثرات درمانی فوق العاده ای دارد
نوشتن درمان استاندارد غیر دارویی در حوزه روان شناسی محسوب می شود
برخلاف بسیاری از افرادی که کارهای خود
را در نیمه های شب انجام می دهند، برخی از لحاظ بیولوژیکی به گونه ای هستند
که صبح زود از بیشترین میزان کارایی برخوردارند. این افراد موفق به انجام
کارهای بیشتری در ساعات اولیه روز می شوند.
بنابر نتایج بسیاری از
تحقیقات ، سرخیزی عامل دستیابی به بسیاری از موفقیت ها محسوب می شود. 11
دلیل علمی برای اثبات این ادعا که افراد صبح خیز از موفقیت بیشتری نسبت به
سایرین برخوردارند، وجود دارد:
1.ممکن است به طور طبیعی جزء آن دسته افرادی باشید که صبح زود از خواب بیدار می شوید
بنابر
نتایج تحقیقات 10 درصد از انسان ها به طور طبیعی صبح زود از خواب بیدار می
شوند. اگر شما هم جزء این دسته افراد هستید، سحرخیزی به شما کمک خواهد کرد
تا بازدهی خود را افزایش داده و از موفقیت بیشتری برخوردار شوید.
2.شما در یک شرکت خوب مشغول به کار خواهید شد
بسیاری
از افراد موفق عرصه کسب و کار و تجارت صبح زود از خواب بیدار می شوند.
برای مثال ” ایندرا نویی” رییس شرکت پپسی ( 4 صبح)، "تیم کوک” رییس شرکت
اپل (4:30 صبح) و "ریچارد برانسون” (5:45) از خواب بیدار می شود.
3.شانس بیشتری برای خوردن یک صبحانه عالی خواهید داشت
طبق
نتایج تحقیقی از مرکز بهداشت دانشگاه هاروارد، افرادی که صبحانه نمی خورد
بیشتر در معرض خطر بیماری های قلبی قرار دارند. اگر صبح زود از خواب بیدار
شوید زمان کافی برای خوردن یک صبحانه کامل را خواهید داشت.
4.از سلامت بیشتری برخوردار خواهید بود
در
مقاله ای از انجمن روانشناسی آمریکا بیان شده است افرادی که صبح زودتر از
خواب بیدار می شوند از سلامت جسمی و روحی بیشتری برخوردارند.
5. از بازدهی بیشتری برخوردار خواهید بود
افراد سحرخیز هم مانند بقیه بعداز ظهر انرژی خود را از دست می دهند، اما صبح خود را با بازدهی بالاتری آغاز می کنند.
افرادی که صبح زود از خواب بیدار می شوند نسبت به بقیه افراد شادتر هستند
6. فعال تر خواهید بود
بنابر
نتایج تحقیقات دانشگاه هاروارد، افرادیی که صبح زود از خواب بیدار می شود
بازدهی بالاتری دارند و درنتیجه فعالیت بیشتری داشته و از موفقیت بیشتری
برخوردار خواهند شد.
7. دچار اضافه وزن نمی شوید
نتایج
تحقیقات دانشگاه درکسل نشان داد افرادی که صبح زود از خواب بیدار می شوند،
نسبت به افرادی که طول شب را بیدارند، از شاخص توده بدنی پایین تری
برخوردارند.
8. زمان بیشتری را در طول روز در اختیار خواهید داشت
اگر
هر روز صبح یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید، در طول سال 15 روز زمان
بیشتر در اختیار خواهید داشت که می توانید این زمان اضافی را به ورزش،
مدیتیشن و خوردن صبحانه، مطالعه اخبار یا هر کاری که دوست دارید اختصاص
دهید.
9.عوامل کمتری باعث ایجاد اختلال در تمرکز شما خواهند شد
همانطور
که در نیمه های شب تماس های تلفنی، پیام های متنی و افراد کمتری باعث
ایجاد اختلال در تمرکز انسان می شوند، صبح زود هم از همین ویژگی برخوردار
است و فرد می تواند کل زمان را به خود اختصاص دهد.
10.شما با روند طبیعی زمین سازگار خواهید شد
بسیاری
از حیوانات روند بیولوژیکی بدن خود را با طلوع و غروب خورشید هماهنگ می
کنند. افرادی هم که صبح زود از خواب بیدار می شوند با این ریتم طبیعی
هماهنگ می شوند.
11. افراد شادتری خواهید بود
طبق نظر محققان دانشگاه تورنتو، افرادی که صبح زود از خواب بیدار می شوند به نسبت بقیه شادتر هستند.چه کسی دلش نمی خواهد شادتر باشد؟
منبع:سایت نیکو
مسئولیت به معنای ضمانت و تعهد است.
مسئولیت چیزی با کسی بودن، یعنی به گردن او، در عهده او، در ضمان و پایبندی
او بودن است.بنابر این هر گاه انسان متعهد به انجام کاری میشود در حقیقت
مسئولیت انجام آن کار را پذیرفته است.
هر فردی از منظرهای مختلف
تکالیفی بر دوش خود دارد و یا به تعبیر دیگر مسئولیتی بر عهده او است. از
آنجا که انسان در ارتباط با سطوح مختلف از جمله ارتباط با خالق خویش،
ارتباطات اجتماعی و ارتباط محیط زیستی است، نوع مسئولیتش نیز متفاوت است.
برای روشن شدن ابعاد کامل بحث سطوح مختلف مسئولیت پذیری انسان را بیان
میکنیم.
مسئولیت انسان در برابر خالق
انسان موجودی است که خداوند متعال از میان موجودات دیگر او را برگزید و به وی امانتی داد که دیگر موجودات فاقد آن بودند.
خداوند
متعال برای به کمال رساندن انسان یکسری تکالیف و وظایفی را نیز توسط
پیامبران ابلاغ نمود. از جمله این تکالیف ستایش و عبادت او است. مهمترین
وظیفه بشر عبادت خداوند متعال است.
پس اوّلین و مهمترین مسئولیت بشر در
برابر خداوند متعال است و روز محشر از انجام تکالیف او سؤال خواهد کرد.
بنابر این اگر انسان در مقابل این نعمت ارزشمند که خداوند برای هدایتش به
او ارزانی داشته، احساس مسئولیّت نکند پر واضح است حیاتی پوچ و بیهدف
خواهد داشت و هرگز به مقام والای انسانیّت نائل نمیشود و اینجا است که
ضرورت مسئولیّت پذیری در برابر خداوند متعال مشخّص میشود.
مسئولیت انسان در برابر خویش
همه
موجودات جهان به سوی کمالی که برایشان در نظر گرفته شده است، در حرکتند و
همه شرایط و امکانات لازم برای رسیدن به کمال، از سوی خالق دانا برایشان
پیش بینی شده و در اختیارشان قرار گرفته است. اما همه آنها جز انسان، نه
علم به هدف دارند و نه راه را خود انتخاب کرده اند، بلکه این خداوند حکیم
است که جهان هستی را این گونه تنظیم کرده است که هر موجودی به سوی غایت
نهایی خود رهسپار باشد و چاره ای جز این ندارد.
هر موجودی مسیر کمال و تکامل خاص خودش را می پیماید و انسان در این باره آزاد و مختار است.
خداوند
برای انسان، کمال قرب و منزلت را قائل شده؛ زیرا از او خواسته است که
مانند موجودی رها و بی تکلیف، در پی کارهای بیهوده نباشد. در خود احساس
مسئولیت را پرورش دهد و همواره خود را مسئول بداند. در نتیجه، هرگز خود را
به بهایی کمتر از لقای پروردگار و یا بهشت ابدی نفروشد که در غیر این صورت،
به یقین از زیان کاران خواهد بود
مسئولیت در برابر خانواده
هر
فردی نسبت به پدر و مادری که او را متولد کرده و رشد دادهاند مسئول است.
او باید به آنها احترام گذارد و نسبت به کسب رضایت ایشان بکوشد. اگر چنین
فردی ازدواج کرد نسبت به همسر و فرزندان به لحاظ تأمین معاش و یا تکالیف
دیگر مسئول است. اگر افراد نسبت به خانواده خویش بیمسئولیت باشند زمانی
نخواهد پایید که نظام خانواده سست شده و نسل بشر به انقراض خواهد گرایید.
مسئولیت انسان در برابر جامعه
انسان
موجودی اجتماعی است. او به تنهایی توانایی برطرف کردن نیازهای خود را
ندارد. او هم در تأمین نیازهای مادی، مانند: خوراک، پوشاک، مسکن و غیره
نیازمند همکاری با دیگران است و هم در تأمین نیازهای معنوی،مانند: دوستی و
مهرورزی و مانند آنها به فردی احتیاج دارد که او را دوست بدارد و او نیز آن
را دوست داشته باشد. بنابراین، انسان ناگزیر از حیات اجتماعی است و بسیاری
از موهبت های زندگی خویش را مدیون جامعه می داند و او همواره از دیگران
خیر و برکت دریافت می دارد. در سایه تعامل با اجتماع از غم و نگرانی
آزاردهنده تنهایی رها می شود، بر لبانش گل لبخند می شکفد و بر علم و تجربه و
آگاهی های او افزوده می شود. و این گونه است که دست لطف و مهر خداوند را
احساس می کند، چنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:
«دست خداوند به همراه جماعت است».
آثار سودمندی که به برکت ارتباط با
جامعه و اجتماع نصیب انسان می شود، بی شک سبب ایجاد حس مسئولیت آدمی در
برابر آنان خواهد شد و در این رهگذر، کمترین وظیفه او، بازداشتن خویش از
آزار رساندن به دیگران است
مسئولیت انسان در برابر محیط زیست
منابع
طبیعی، ثروتی است که طبیعت برای استفاده انسان ها فراهم ساخته است و عامل
انسانی، در پدید آمدن آن نقشی ندارد. ازبین بردن منابع طبیعی و آلوده ساختن
محیط زیست، یکی از بزرگ ترین مشکلات عصر حاضر است که زندگی بشر را به خطر
می اندازد. به عقیده دانشمندان، بیشتر نابسامانی های طبیعی، مانند: سیل ها،
پیشروی آب دریاها، کاهش سفره های زیرزمینی و آسیب پذیری لایه اوزن، به علت
نابودی و آلوده سازی محیط زیست است. از نگاه آموزه های دینی، محافظت از
منابع طبیعی و محیط زیست، از مهم ترین مسائل اخلاقی ـ اقتصادی به شمارمی
رود.
حس مسئولیت وقتی بوجود میآید که به افراد مسئولیت داده شود
روان شناسان راهکارهایی را جهت افزایش مسئولیت پذیری ارائه کرده اند،که در ادامه به ذکر آنها می پردازیم.
1. از اشتباه کردن نهراسید
به
خاطر داشته باشید که احساس مسئولیت هنگامی در افراد بوجود میآید که به
آنها مسئولیت داده شود . در عین حال فرد باید در مورد اثربخشی پاسخهایش،
بازخورد دریافت کند و در مورد راههای گوناگونی که در سایر موقعیتها مناسب
هستند، اطلاعاتی داشته باشد. اگر از اشتباهات خویش درس بگیرید، عملکرد
بهتری در آنچه انجام میدهید، به دست خواهید آورد. اما چنانچه نتوانید یاد
بگیریدکه چرا کارتان اشتباه بوده است و یا به جای آن می توانستیدچه کار
دیگری انجام دهید، هرگز در کارتان پیشرفت نخواهید کرد. بدین منظور هرگاه در
کاری شکست خوردید،از خوتان این سوالات را بپرسید: چه رفتارهای اشتباهی را
مرتکب شدهام؟ چه درسها یا آگاهیهایی از اشتباهاتم بدست آوردهام؟ سپس
سعی کنید با پاسخ دادن به این سوالات بینش کامل و دقیقی نسبت به کار خود به
دست آورید تا در کوشش بعدی موفق شوید.
2. به خاطر داشته باشید که مسئول بودن به معنی پیروی کورکورانه از دیگران نیست.
توانایی
اخذ تصمیمهای درست، عامل عمدۀ تکامل حس قدرت یا کنترل نمودن شرایط زندگی
خویش است. نتایج پژوهش های متعدد حاکی از آن است که بین مسئولیتپذیری و
تصمیمگیری رابطه تنگاتنگی وجود دارد. شک نیست که مردد و بیتصمیم بودن یک
راه بیمسئولیت بودن است. با خود بیندیشید که در اتخاذ چه تصمیماتی دچار
تردید می شوید. پس پی بردن به این موضوع,از گامهای متوالی مهارت حل مسئله
بهره گیرید.از آنجایی که در یکی از شماره ها ی پیشین این مهارت را به تفصیل
شرح داده ایم،به بیان مختصر آن بسنده می کنیم.این مراحل به اختصار عبارتند
از:
1.مشخص کردن مسئله که نیاز به تصمیم گیری دارد.
2.جستجوی راه حل های مختلف
3.ارزیابی راه حل ها و انتخاب بهترین آنها
4.عملی کردن راه حل ها.
3 . از برنامه ریزی غافل نشوید.
برنامه
ریزی و تهیۀ فهرستی از کارها،اهداف و وظایفتان به شما کمک می کند تا به
اندازۀ توانتان تلاش کنید و انتظارات غیر واقع بینانه ای از خودتان نداشته
باشید. بعلاوه مکتوب کردن اهدافتان سبب می شود که آنها را جدی تر بگیرید و
برای نیل به آنها بیشتر تلاش کنید. به خاطر داشته باشید که رسیدن به اهداف
بزرگ تنها از طریق برداشتن گام های کوچک و متوالی میسر است.هدفتان را به
اهداف جزئی تر تقسیم کرده و پس از طی هر قدم به به عبور از مرحلۀ بعد
بیندیشید.
4. تلاش کنید که احساس قدرت را در خود افزایش دهید
افراد
برای برخورداری از عزت نفس زیاد (یکی از ویژگی های مرتبط با مسئولیت
پذیری)، به حس قدرت نیاز دارند. داشتن احساس قدرت به معنی آن است که فرد
دارای منابع، فرصت و قابلیت تأثیرگذاری بر شرایط زندگی خویش است. فرد باید
فرصت داشته باشد که انتخاب کند و تصمیم بگیرد، کفایت خویش را اعمال نماید و
وظایفی را که با تواناییهای وی مطابقت دارد، به انجام برساند. بدین منظور
لازم است تلاش کنید که فرصتهایی را برای ابراز کفایت خود بوجود آورید و
به محض اینکه سطح کفایتتان بالا رفت، ب فرصتهایی جدیدی به وجود آورید تا
بتوانید آنچه را که آموخته اید، تمرین کنید.
برای افزایش حس قدرت در خود
لازم است هنگام رویارویی با مسائل مختلف به سه عامل توجه کنید تا میزان
مسئولیتپذیری خود را افزایش دهید. این عوامل عبارتند از:
الف- امکاناتی که در اختیار دارید.
ب– فرصت انجام کار مورد نظر.
ج– قابلیت انجام آن کار.
5..ثبات قدم داشته باشد
در
روند افزایش مسئولیت پذیری خود و یا تقویت آن در دیگران با ثبات بودن و
متعهد بودن دو شرط مهم و اساسی است. هر قدر در انجام کار جدی تر باشیم و
پایداری را در خود تقویت کنیم، احتمال دستیابی به اهدافمان بیشتر می
شود.سعی کنید مسئولیتی را که پذیرفته اید ولو هر قدر کوچک به طور منظم
انجام دهید.مثلا اگر مسئولیت بیرون گذاشتن زباله به شما محول شده،سعی کنید
همیشه خودتان این کار را انجام دهید. اجام دادن گاه به گاه یک عمل باعث
ایجاد خستگی و بی حوصلگی و در نتیجه ترک آن می شود.
6.برای برنامه ریزی به دیگران کمک کنید
هر
سال حداقل به یک نفر کمک کنید تا اهداف و برنامه هایش را مشخص کنید.او را
تشویق کنید تا فهرستی از اهداف بلند مدت خود تهیه کرده و گام های لازم برای
رسیدن به این اهداف را یادداشت نماید.هرچند وقت یک بار از او بخواهید که
یادداشت هایش را به شما نشان دهد و بگوید که چقدر به اهداف خود نزدیک شده
است.به خاطر گام هایی که برداشته وی را تشویق کرده و او را دربارۀ
اشتباهاتش راهنمایی کنید.
7.سعی کنید مطلبی کسل کننده اما مفید را بیاموزید
اغلب
مردم می دانند که بالاخره باید کار خاصی را انجام دهند، اما این فرایند
آنقدر به نظرشان خسته کننده می آید که تا جایی که می توانند از انجام آن
طفره می روند و به فعالیت های دیگری که برایشان لذت بخش هستند می پردازند.
کار مفیدی که شما میخواهید انجام دهید چیست؟یادگیری لغات یک زبان بیگانه؟
یاآموختن شیوۀ حسابداری کامپیوتری؟ اطمینان حاصل کنید که این کار،کاری است
که باید در گذشته به انجام می رسیده، اما تنها به دلیل خسته کننده بودن تا
به حال به تعویق افتاده است.پس از این که موضوع مشخص شد، به کتابخانه بروید
و کتابی در آن مورد به امانت بگیرید،سعی کنید که کتاب را به طور کامل و با
دقت بخوانید.
8. تعریف دقیقی از مسئولیت پذیری داشته باشید
مسئولیت
پذیری یعنی قابلیت پذیرش،پاسخگویی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست
می شود و شخص حق دارد که آن را بپذیرد یا رد کند.وقتی فردی می خواهد
مسئولیت را بپذیرد، باید برای او کاملا مشخص شود که موضوع درخواست چیست و
در برابر به عهده گرفتن ان چه چیزی به دست می آورد. در واقع مسئولیت
انتخابی آگاهانه است، درست مثل قراردادی نانوشته که تمام اجزای آن برای فرد
مشخص است. هنگامی که فردی احساس مسئولیت کند، دیگر لزومی ندارد که دیگران
به او بگویند که در هر موقعیتی چگونه عمل نماید. افراد در نتیجۀ توجه به
مقررات، ارزیابی تجربههای خویشتن و رسیدن به نتیجهگیریهای واقعگرایانه
آن تجربهها، الگوی رفتاری مناسبی را اختیار میکنند.
گردآوری : بخش روانشناسی بیتوته
مادران به فرزندان خود مهربان بودن را آموزش می دهند تا بتوانند لذت بیشتری را در زندگی خود تجربه کنند. اما در گذر زمان، گاهی اوقات فراموش می شود که باید مهربان بود و آنقدر در محیط کار خود غرق می شویم که مهربان بودن دیگر جایی در بین احساسات بزرگسالان نخواهد داشت. مطالعات اخیر محققان نشان می دهد که مهربان بودن باعث سلامتی می شود.
مهربان بودن کار زیاد سختی نیست برای
شروع بهتر است وقتی با دیگران روبه رو می شوید لبخند بزنید و با روی باز با
آنها صحبت کنید رفتاری دوستانه و صمیمی داشته باشید از مشکلات آنها با خبر
شوید و سعی کنید درکشان نمایید و به احساساتشان توجه کنید.
مادران به فرزندان خود مهربان بودن را آموزش می دهند
اگر دوست دارید آدم مهربانی باشید و همه شما را با این عنوان نام معرفی کنند و دوستتان داشته باشند لطفا به نکات زیر عمل کنید:
1. همیشه تبسم داشته باشید وسعی کنید کمتر عصبانی شوید.
2. از کسی پیش دیگران غیبت نکنید.
3. متکلم وحده نباشید و با صدای بلند صحبت نکنید و به دیگران هم اجازه دهید که حرف بزنند.
4. روزتولد آشنایانتان را در سررسید خود یاداشت کنید و تولدشان را تبریک بگوئید، .این کار تأثیر فوق العاده ای دارد.
5. به دوستانتان بگوئید که زیبایشان می بینید و از خوبی هایشان بگوئید.
6. غم و غصه های خود را پیش کسی بازگو نکنید. مردم خودشان به اندازه کافی گرفتاری و درد دارند حوصله شنیدن درد دیگران را ندارند.
7. گوش شنوا داشته باشید، به درد دل های دوستانتان گوش بدهید ولی خودتان را درگیر نکنید.
8. همیشه آراسته و خوش تیپ باشید.
9. برای رسیدن به هدفتان تلاش کنید، کسانی که به هدفشان می رسند انسانهای موفقی هستند و همه، آدمهای موفق و مصمم را دوست دارند.
10. شوخ طبع باشید ولی از کلمات ناخوشایند استغاده نکنید.
گردآوری : بخش روانشناسی بیتوته
اگر تصور می کنید
باید با دوستانتان یک جور و با غریبه ها جور دیگر رفتار کنید، ما نظر دیگری
داریم. رفتار شما با بقیه می تواند به صورتی که فکرش را هم نمی کنید، بر
دوستی تان اثر داشته باشد.
مهربان بودن با غریبه ها به این معنی
نیست که به طور احمقانه ای اعتماد کنید و درست مثل یک دوست باارزش برایشان
اهمیت قائل شوید. بلکه به این معنی است که صبور باشید، زود قضاوت نکنید و
برای کنار آمدن با آدمها همه تلاشتان را بکنید. در زیر به دلایلی اشاره
میکنیم که نشان می دهد چرا مهربانی کردن با غریبه ها به دوستی هایتان کمک
می کند.
روحیات بدی که به کسانی که برایتان مهم اند منتقل میشود
گاهی
اوقات کنار آمدن با نقاط خوب و بد آدمها در جامعه ممکن است خسته تان کند.
وقتی در ترافیک عصبی شده اید، ماشینی حق تقدم را رعایت نمی کند یا وقتی در
مغازه میخواهید جنسی را بردارید، یک نفر سریعتر از شما آن را می قاپد. بعضی
وقت ها آدمها در دنیای خودشان هستند و این یعنی ممکن است رفتار درستی نشان
ندهند.
وقتی غریبه ها اذیتتان میکنند، اینکه دفعه بعد جلو
دوستانتان آن رفتار را تکرار کنید خیلی سخت است. درواقع، رفتار دوستانتان
دقیقاً همان چیزی است که در غریبه ها اذیتتان میکرده است. اگر این اتفاق
بیفتد، آیا به خودتان آموزش میدهید که بدرفتاری کنید یا صبوری کنید؟
شما
نمی توانید رفتار آدمها را تغییر دهید اما می توانید واکنش خودتان به آن
رفتارها را عوض کنید. پس اگر نتوانید جلو بدرفتاری های خودتان با غریبه ها
را بگیرید، این رفتار کمکم به زندگی خصوصی شما هم سرایت کرده و نصیب
دوستانتان هم می شود.
نشان دادن بدترین رفتارهایتان به کسانی که می توانند دوستتان باشند
قبول
کنید، وقتی وارد یک دوستی تازه می شوید، بهترین رفتار خودتان را نشان
میدهید. وقتی دوستان کم کم شما را میشناسند، اخلاق های بدتان راحت تر بروز
میکند چون آنها دیگر به شما علاقه مند شده اند و رفتارهای منفی تان را جدی
نمی گیرند.
اما وقتی برای بار اول کسی را می بینید، حتی یک نگاه بد
یا نظر بی ادبانه در زمان نامناسب او را از شما دور خواهد کرد. هیچوقت نمی
دانید چه کسی قرار است در زندگی شما نقش مهمی پیدا کند چون همه دوستانتان
هم یک روز غریبه بوده اند.
این یعنی اگر با غریبه ها رفتار خوبی
نداشته باشید، ممکن است یک روز دوباره با آنها برخورد کنید و بخواهید گپ
کوتاهی داشته باشید. آنوقت نه تنها برایتان خجالت آور خواهد بود بلکه
هیچوقت دوست شما نخواهد شد.
مهربانی به دیگران کمک میکند اختلاف در دوستی هایتان را مدیریت کنید
منفی گرایی یک عادت است
اگر
عادت داشته باشید مدام از دیگران شکایت کنید، احتمالاً کسانی را دور
خودتان دارید که آنها هم همین ویژگی را دارند. اشکالی ندارد که هر ازگاهی
درمورد ناملایمات زندگی شکوه کنید اما نباید این انرژی منفی را همیشه با
خود حمل کنید. می توانید شکایتهایتان را با دوستانتان در میان بگذارید، اما
یادتان باشد خیلی روی آنها تمرکز نکنید طوریکه منفی گرایی ویژگی اصلی
شخصیتتان شود.
مهربانی به دیگران کمک میکند اختلاف در دوستی هایتان را مدیریت کنید
اگر
از کارهایی که غریبه ها میکنند خوشتان نمی آید، ممکن است با آنها وارد جر و
بحث شوید. این رفتار زود رنجانه می تواند به دوستی هایتان هم سرایت کند.
آنوقت به جای اینکه در مقابل دوستانتان صبور باشید، فقط دعوا راه خواهید
انداخت.
اما اگر سعی کنید در کسانی که نمیشناسید، ویژگیهای خوب
ببینید، باعث میشود این رفتار را در دوستی هایتان هم نشان داده و نقاط مثبت
دوستانتان برایتان پررنگ تر شود. آنوقت به جای کوتاهی هایشان، مهربانی
هایشان به چشمتان خواهد آمد.
دوستان بیشتری را به سمت خود می کشانید
مهربان
بودن با غریبه ها کمکتان می کند افکار و روحیاتتان را به طریقی آموزش دهید
که مثبت تر باشد. اگر ادم مثبت تری باشید، به طور طبیعی دوستان بیشتری را
به سمت خودتان جذب می کنید.
مثبت گرایی به این معنی نیست که شخصیت
یا اخلاقیات قوی داشته باشید، یعنی رویکردی که نشان میدهید برای افراد جدید
جالب باشد. مثلاً اگر دو نفر را در مهمانی دیده باشید که یکی بسیار مثبت
بوده و رویی گشاده دارد و یکی جز شکایت کردن کار دیگری نمی کند، به سمت
کدامیک کشیده می شوید؟
مهربان بودن با آدمهایی که نمی شناسید، به
دوستان جدیدی که میخواهند بیشتر با شما آشنا شوند کمک می کند. بقیه دیگر به
خودتان بستگی دارد.
منبع:مردمان
زندگی کردن با عشق
زندگی
کردن عادی کافی نیست؛زندگی کردن با عشق را باید جشن گرفت!تنها کسانی به
واقع زندگی می کنند که هر لحظه از زندگیشان را به جشن و سرور تبدیل کنند.هر
فعالیتی را با روحیه جشن و شادی به انجام برسانید؛گویا شادی و سرور در
تمام وجودتان جریان دارد! به این ترتیب به آرامی با جشنی که همیشه در هستی
در حال اتفاق افتادن است،هماهنگ و همنوا می شوید .مسئله مهم،هماهنگی و
همنوا شدن با هستی است.
اگر
با هستی هماهنگ شوید، کلید اسرار را کشف خواهید کرد!اگر همیشه این روحیه
جشن و شادی را حفظ کنید ،من وجودتان ناپدید می شود و هستی از طریق شما به
جشن و شادی می پردازد.در این صورت نه تنها در هنگام بیداری،بلکه هنگام خواب
هم این جشن و شادی ادامه می یابد.این هدف نهایی قدم گذاشتن در راه و سیر
سلوک است.
عشق،به
دلی پر جرئت نیاز دارد.بزرگ ترین شهامت زندگی کردن این است که انسان وجود
خود را در عشق حل کند .هیچ شجاعتی بالاتر از این وجود ندارد .همه انسان ها
از نابودی نفس خود می ترسند؛زیرا نابودی نفس را برابر با نابودی انسان می
دانند،اما این طور نیست .مرگ نفس در واقع قدم گذاشتن در تاریکی محض و دنیای
ناشناخته است و به همین علت است که به شهامت نیاز دارد.
زندگی کردن عادی کافی نیست؛زندگی کردن با عشق را باید جشن گرفت
عشق اکسیری است که با آن میتوان نفس را حل و ناپدید کرد..قتی نفس وجود نداشته باشد ،روحانیت،خود را به نمایش می گذارد.روحانیت هنگامی رخ می نماید که دیگر نفس در میان نباشد.
اعتماد
و توکل از هدایای پربهای الهی هستند.توجه داشته باشید که اعتماد کردن و
ایمان داشتن با هم تفاوت دارند .ایمان داشتن کورکورانه ،مصنوعی و مجازی است
.هنگامی که از چیزی آگاهی ندارید ولی کورکورانه آن را باور می کنید به
نوعی دچار خرافات شده اید.علت اصلی این نوع ایمان،وجود ترس در آدمی
است.درواقع انسان به این نوع ایمان می چسبد تا از درون احساس امنیت کند.
اعتماد
پدیده ای است متفاوت و درجه مخالف ایمان کورکورانه!اعتماد ،نوعی تجربه
است.اعتماد ،فقط هنگامی اتفاق می افتد که خداوند انسان را شامل الطاف خود
کند،اعتماد،چیزی نیست که انسان خود بتواند آن را خلق کند.
اعتماد
از جانب خداوند می آید .تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که قلبی
باز و پذیرا داشته باشید.ایمان کورکورانه ،فرد را بسته و متعصب
میکند.انسان هایی که کورکورانه پیروی می کنند مانند انسان های بی ایمان
،هرگز به حقیقت دست نخواهند یافت.پیروی کورکورانه و بی ایمانی،قوم و خویش
یکدیگرند! هدیه الهی اعتماد فقط شامل افرادی می شود که به سادگی و بدون
تعصب ،باز ،پذیرا و در دسترس هستند.
باز
و آماده پذیرش باشید. روزی خواهد رسید که اعتمادی شگرف سراپای وجود شما را
فرا می گیرد؛اعتماد به هستی ،به زندگی و هرآنچه وجود دارد.اعتماد ،اسا و
پایه رشد و آگاهی است.
عشق
،شکوفا شدن دل آدمی است.شکوفاه های دل انسان همگی سفید هستند .رنگ سفید
تمامی رنگ ها را در خود دارد و زیبایی آن در همین است.سفید به معنای تمامی
هفت رنگ رنگین کمان است .
سفید رنگی چند بعدی است.هیچ یک از رنگ های دیگر تا این اندازه غنی نیستند ،زیرا در هر رنگی شش رنگ دیگر غایب هستند ؛ولی در رنگ سفید هر هفت رنگ حضور دارند!سفید ،غنی ترین رنگ است؛ولی برای درک غنای آن باید چشم بصیرت داشت.
اگر انسان دیدی ژرف داشته باشد؛حتی پدیده های عادی هم در نظرش غیر عادی جلوده می کند.شاعری به دشتی ساده می نگرد،زیبایی و سرسبزی آن میتواند او را به شادی و رقص وادارد.اگر انسان حالتی شاعرانه و عارفانه در دل داشته باشد،تمامی جهان اطراف برای او تغییر می کند!
عشق
عادی ترین تجربه ای است که در زندگی کردن اتفاق می افتد ،زیرا همه انسان
ها با عشق زاده می شوند.اگر انسان بتواند همراه عشق صعود کند و به ماورا
برود ،اتفاقی شگفت انگیز در زندگی اش رخ می دهد ،اگر عشقی راستین در قلب
انسان پدیدار شود،لطف الهی خود به خود شامل حالش می شود.انسانی که هرگز از
عشق بویی نبرده ،خشک و بی روح است و انسان عاشق همیشه هاله ای از شادی و
آرامش را در اطرافش دارد.
شما
هم می خواهید روش های پس انداز کردن افراد ثروتمند را بدانید؟ با خواندن
این مقاله یاد می گیرید چگونه مانند افراد ثروتمند پس انداز کنید.
هیچ
کس نیست که دوست نداشته باشد پول بیشتری داشته باشد اما اگر گاهی در شگفت
هستید که چگونه افراد ثروتمند و موفق آن همه پول دارند، باید این متن را
بخوانید. ما لیستی از اقداماتی را گرد آورده ایم که می توانید در زندگی
روزمره خود به کار بندید تا به روش افراد ثروتمند پول پس انداز کنید.
1 - مراقب هزینه های کوچک باشید
همه
ما مراقب سرمایه گذاری های بزرگ و خریدهای عظیم هستیم اما هزینه های کوچک
را با بی دقتی و بی مبالاتی می پردازیم اما این هزینه های کوچک می توانند
به کوهی بزرگ تبدیل شوند.
همانگونه
که یک اقتصاددان به درستی گفته: «دنبال هر راهی برای از بین بردن هزینه
های کوچک خود باشید؛ در نهایت به عدد قابل توجهی می رسید.»
2 - روی آینده متمرکز شوید
بسیار
آسان است که پول خود را صرف چیزهایی کنیم که دوست داریم اما در پایان روز
می بینید که همه پولی را که کسب کرده اید خرج شده و اهمیتی هم ندارد که
درآمد شما چقدر بوده است. به جای رضایت در لحظه، تمرکز خود را روی آینده
برگردانید.
«شما می توانید در جوانی، بی پول باشید؛ ولی نمی توانید پیری را با بی پولی سر کنید.» (تنیسی ویلیامز)
3 - برای تاثیر گذاشتن روی دیگران، چیزهای غیرضروری نخرید
هر
چند همه ما دوست داریم که بازخورد خوبی از دوستان و آشنایان در مورد
چیزهایی که داریم، دریافت کنیم اما باید برای خود حد و مرزی بگذاریم. شما
باید چیزهایی را بخرید که نیاز دارید و تنها چیزهایی را نخرید که بتوانند
دیگران را تحت تاثیر قرار دهند. در غیر اینصورت آسمان هم مرزی برای
خریدهایتان نخواهد بود.
«متوقف کنید خرید چیزهایی را که نیاز ندارید و تنها به خاطر تاثیر گذاشتن روی افرادی است که حتی دوست شان ندارید.» (سوز اورمن)
4 - چیزها را در تقسیم بندی سفید و سیاه قرار دهید
در
دنیای امروز بسیاری مخارج وجود دارند که اگر برنامه ریزی نکنید و پول خود
را بودجه بندی نکنید، در پایان هیچ سرمایه گذاری برایتان باقی نمی ماند.
مخارج داخلی و خارجی. افراد ثروتمند می دانند که پول از کجا وارد می شود و
از کجا بیرون می رود.
یک صفحه اکسل می تواند در این زمینه کمک خوبی برایتان باشد.
«بودجه بندی می گوید که پول تان کجا برود، به جای اینکه متعجب شوید کجا رفته است.» (جان سی. مکسول)
افراد ثروتمند هیچ گاه برای هیچ هزینه غیرضروری پولی نمی پردازند
5 - سختکوش باشید
برخلاف
گفته عوام که افراد ثروتمند فقط تفریح می کنند و از زندگی شان لذت می
برند، واقعیت این است که آنها بیشتر سال های مفید عمرشان را بسیار سخت تر
از افراد معمولی کار می کنند. بنابراین سعی کنید درآمد خود را افزایش دهید و
وقتی افزایش یافت، بخش بزرگی از آن را حتی بیش از پیش، پس انداز کنید.
«من
کسب و کار را دوست دارم و حقیقت این است که من بیش از آنچه که خرج می کنم،
پس انداز می کنم. سرمایه گذاری می کنم. برای آینده برنامه ریزی می کنم. من
چشمان تیزبینی برای شناسایی موقعیت ها دارم و بیش از توقع دیگران سخت کار
می کنم.» (تام هنکس)
6 - بخش بزرگی از درآمد خود را پس انداز کنید
باز
هم ما فکر می کنیم که افراد ثروتمند ولخرجی می کنند و پول خود را برای
چیزهای مختلف خرج می کنند. خیر اینگونه نیست. به همین دلیل است که آنها
ثروتمند باقی می مانند.
آنها
همیشه بخشی از درآمد خود را پس انداز می کنند؛ بنابراین بخش بزرگی از آنچه
را کسب می کنید، پس انداز کنید. این کار تضمین می کند که هیچ گاه بی پول
نخواهید ماند.
یک - سوم را پس انداز کنید، با یک - سوم زندگی کنید و یک - سوم را خرج کنید.» (یک اقتصاددان)
7 - پس انداز خود را به طور معقول سرمایه گذاری کنید
ما
اغلب مقادیر کم را نادیده می گیریم اما همان مقادیر کوچک می توانند روی هم
انباشته و تبدیل به انبوهی قابل توجه شوند. اگر بیشتر دارید، حتی بهتر
است. به منظور بیشتر کردن پول خود، اگر آن را در جای درست سرمایه گذاری
کنید، خود از نتیجه آن شگفت زده خواهید شد.
«یک
مبلغی اینجا، یک مبلغی آنجا، که جزو سود است، روی هم انباشته می شوند و
بدین طریق نتیجه مورد نظر به دست خواهد آمد. شاید برای اجرای این مسئله
مالی نیاز به آموزش باشد اما وقتی که به کار رفت، درخواهید یافت که در
سرمایه گذاری معقول، نسبت به خرج کردن نامعقول، رضایت بیشتری وجود دارد.»
(پی. تی. براون)
8 - فرمول میلیونر را تمرین کنید
روش
فکری فرد معمولی این است که پس از روبرو شدن با مخارج ضروری، پس انداز
کردن را آغاز می کند. روش یک فرد ثروتمند برعکس است؛ ما دوست داریم که نام
آن را فرمول میلیونر بگذاریم.
نحوه
کار چنین است: وقتی که حقوق تان را دریافت کردید، درصدی از آن را برای
بازگرداندن به جامعه و بخشش کنار بگذارید و همچنین درصدی را هم برای سرمایه
گذاری برای اهداف مالی خود ذخیره کنید. فقط آن مقداری را که باقی می ماند
خرج کنید.
«آنچه را که پس از خرج کردن باقی می ماند، سرمایه گذاری نکنید بلکه آنچه را که پس از پس انداز باقی می ماند، خرج کنید.» (وارن بافت)
9 - منافذ را ببندید
افراد
ثروتمند هیچ گاه برای هیچ هزینه غیرضروری پولی نمی پردازند. آنها بسیار
مراقب قیمت ها و هزینه هایی هستند که می توانند از آنها اجتناب کنند.
«مراقب مخارج کوچک باشید؛ یک منفذ کوچک باعث غرق شدن یک کشتی می شود.» (بنجامین فرانکلین)
در زندگی خود از این نکات ساده و عملی پیروی کنید و قادر خواهید بود که تفاوت را ببینید. با شادی سرمایه گذاری کنید!
منبع : مجله پنجره خلاقیت
از چه راه هایی احساس عشق به شما دست می
دهد و چگونه از دیگران قدردانی می کنید؟ اگر از نخستین زبان عشق تان آگاهی
ندارید می توانید آن را کشف کنید.
صحبت کردن با زبان عشق یکدیگر این
احساس را در ما ایجاد می کند که ما را دوست دارند، از ما مواظبت می کنند و
ما را درک می کنند و همین احساس سبب به وجود آمدن روابط عاطفی قوی می
گردد. بدون درک زبان عشقِ فردی که دوستش داریم نمی توانیم با او ارتباطی
قوی و عاطفی برقرار کنیم. ممکن است تلاش های زیادی برای ایجاد ارتباط بکنیم
اما در حقیقت راه را درست نرفته ایم. هر کدام از ما یکی از پنج زبان عشق،
زبان اصلی ما است. با این زبان است که می توانیم احساساتمان را به خوبی
بیان کنیم.
از چه راه هایی می توانید زبان عشق نخستینِ خودتان را تشخیص دهید؟
اگر از زبان عشق نخستین تان آگاهی ندارید از راه های زیر می توانید زبان های عشق خود را کشف کنید:
1. رفتار خود را مورد مشاهده قرار دهید
عمدتاً
از چه راه هایی احساس عشق به شما دست می دهد و چگونه از دیگران قدردانی می
کنید؟ دائماً برای تشویق دیگران از واژه های تأییدی استفاده می کنید ، این
احتمال وجود دارد که زبان عشق اصلی شما واژه های تأییدی باشد . وقتی دوست
دارید افراد مورد علاقه خودتان را در آغوش بگیرید ، آن ها را نوازش کنید ،
یا ماساژ دهید ( تماس بدنی). اگر دائماً ، چه در موقعیت های خاص و چه در
موقعیت های دیگر به دیگران کادو می دهید، احتمال دارد زبان عشق شما دریافت
هدیه باشد. اگر شما افراد را برای شام یا ناهار دعوت می کنید یا با دیگران
قرار می گذارید که به منزلتان بیایند و از آن ها پذیرایی می کنید( صرف وقت
مفید) اگر بدون تقاضای دیگران خدمتی به آن ها می کنید احتمالاً زبان عشق
نخستین شما خدمت و سرویس دهی است.
2. دقت کنید که شما از دیگران چه درخواست هایی دارید
گام
دوم آن است که ببینید از دیگران چه درخواست هایی دارید. مثلاً ممکن است از
دوستان خود بخواهید که در کارهایتان به شما کمک کنند.( سرویس دهی و خدمات)
. درخواست های ما بیانگر نیازهای عاطفی ما هستند.
3. به شکایت های خود توجه کنید
بیان
شکایت های شما در حقیقت بیان نیازهایی است که در ذهن شما انباشته شد
است.اگر شکایت می کنید که دیگران انتظار دارند که من هر کاری برایشان انجام
دهم ، اما آن ها برای من هیچ کاری انجام نمی دهند احتمالاً زبان اصلی عشق
شما سرویس دهی و خدمات است. شکایت ما بیان کننده نیازهای عمیق عاطفی ماست
که نادیده گرفته شده اند.
اگر برای شما دو زبان اهمیت یکسانی دارد، پس
شما احتمالاً فردی دوزبانه هستید و در این صورت درک نیازهای عاطفی شما برای
دیگران آسان تر خواهد بود. آن ها می توانند از بین دو زبان یکی را انتخاب
کنند و با هر کدام که می توانند ارتباط قوی تری ایجاد کنند.
عاشق بودن خیابانی دوطرفه است
چه طور می توان زبان عشق دیگران را کشف کرد