قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

رنگ ها در هر فرهنگی سمبل مفاهیم خاصی هستند. رنگ قرمز تقریبا در تمام دنیا سمبل اشتیاق و خطر است، رنگ سفید در غرب سمبل پاکی و در خاور دور سمبل غم است. رنگ زرد سمبل ترس اما طلایی سمبل قدرت است.

 

بدن ما از ۷ چاکرا تشکیل شده است که هر کدام رنگ خاصی منحصر به خود دارند. در واقع نوسانات این چاکراها که تعیین کننده دستاوردهای معنوی هستند باعث جذب ما به رنگ های خاصی می شود.

 

اصول رنگ درمانی 

رنگ درمانی یا کروموتراپی تکنیکی است که از قدرت رنگ ها برای تنظیم ارتعاشات بدن و رساندن به طول موج دلخواه استفاده می کند. این تنظیم برای سالم و متعادل نگه داشتن جسم و ذهن مفید است. رنگ درمانی هم جسمی است و هم ذهنی و شامل قرار گرفتن در معرض مستقیم نور رنگی می شود.

 

بدن انسان از ۵ عنصر تشکیل شده است: خاک، آب، آتش، فلز و هوا. و هر کدام از این عناصر رنگ منحصر به خود را دارند. خاک سبز، هوا زرد و غیره…

 

طبق رنگ درمانی تمام عناصر از جمله اندام های بدن در فرکانس های منحصر به فردی ارتعاش دارند. وقتی یک شخص در سلامت به سر می برد فرکانس های او ثابت و متعادل است. اما وقتی یک شخص بیمار است نظم فرکانس ها مختل می شود. هر کدام از بیماری ها هم فرکانس های خاص جداگانه ای دارند. تغذیه مناسب و علم پزشکی قدرت تنظیم مجدد این فرکانس های ناسالم را دارند. و یکی از روش های پزشکی برای تنظیم فرکانس ها و درمان بیماری های جسمی و ذهنی رنگ درمانی است.

 

فیزیک نور 

بر اساس تئوری موج رنگ از طریق اشیاء روشن و با استفاده از امواج و ارتعاشات به چشم منتقل می شود. طول این امواج تعیین کننده رنگ هایی هستند که چشم ها دریافت می کنند.

 

وقتی رنگ سفید از منشور می گذرد به رنگین کمانی از رنگ ها تقسیم می شود که چشم می تواند آن ها را ببیند. آن هایی که چشم نمی بیند نور مادون قرمز یا ماوراء بنفش است. وقتی انرژی تابشی و ماده با هم تعامل پیدا می کنند رنگ ایجاد می شود.

 

به عنوان مثال ماده یا جسمی که سیاه دیده می شود انرژی تابشی تمام فرکانس های نور را جذب کرده است. ماده یا جسمی که سفید دیده می شود نتیجه انعکاس تمام طول موج هاست. شیء قرمز نور آبی را جذب کرده و رنگ قرمز منعکس می کند. فیزیک رنگ همین جذب انتخابی نورها توسط اشیاء است.

 

رنگ ها و بدن 

بسیاری از رنگ ها تاثیرات مستقیمی روی جسم می گذارند. به عنوان مثال رنگ صورتی منجر به کاهش خشونت می شود. تنفس با رنگ سفید برانگیخته می شود و با رنگ آبی تقلیل می یابد. در ادامه راهنمای تاثیر رنگ ها بر جسم آمده است

منبع

اما اول بدانید چرا نام دامنه برتر شما مهم است… چرا تاثیر زیادی دارد؟ یکی از فاکتور های سئو نام دامنه بود، شما میتوانید تمام فاکتورهای گوگل را ببینید، قطعا متوجه می شوید نام دامنه تازه شما یا دامنه خریداری شده روی سایت و سئو تاثیر گذار است. تصمیم گرفتم با مثالی آن را توضیح دهم؛

آیا شما هم از آن دسته افراد هستید که چون نمی‌توانند در طول روز کار مفید و مثبتی انجام دهند، احساس نارضایتی و ناکارآمدی می‌کنند؟

آیا حس فشار و بی‌نظمی دارید؟ آن‌هایی که در زندگی موفق هستند یاد گرفته‌اند که در زمینه‌ها و حوزه‌های مختلف از ابزارهای مدیریت کارآمد زمان استفاده کنند. به همین خاطر قادر هستند کارهای زیادی را در حداقل زمان و با کمترین میزان فشار و استرس انجام دهند. در این مقاله، چند پیشنهاد برای کمک به مدیریت و کنترل بهتر زمانتان ارایه می‌شود.

اولین چیزی که باید از شر آن راحت شوید آشفتگی است تا سازمان و ساختاری مناسب پیدا کنید. این کار معمولا برای اکثر مردم، دشوارترین مرحله است. اگر از آن دسته افرادی هستید که پرونده‌های کاریشان روی میزشان انباشته شده و دفترشان مملو از کاغذ یادداشت و کتاب‌های متعدد و فراوان است، سریعا از همین‌جا شروع کنید. همه آن چیزهایی را که روی میزتان است و هیچ‌وقت از آن‌ها استفاده نمی‌کنید، بردارید و در کشو بگذارید. پس از آن‌که همه‌ جا را خلوت و تمیز کردید، می‌توانیم به مرحله بعدی برویم. کار بعدی که باید در راستای موفقیت‌تان صورت گیرد، یادگیری اولویت‌بندی است. شما باید یاد بگیرید که بین کاری که باید انجام شود و کاری که نباید انجام شود تمایز و اختلاف قایل شوید. در آغاز هر روز زمان را به آماده کردن لیست کارهایی که باید انجام شوند و سپس اولویت‌بندی آن‌ها با توجه به اهمیت‌شان اختصاص دهید. یک روش گروه‌بندی کارهایی است که همان روز باید انجام شوند.

 

اول کارهایی را که باید انجام شوند و سرانجام اموری را که می‌توان انجامشان را به تاخیر انداخت. لیستشان را همیشه همراه خود داشته باشید تا بتوانید منبعی از کارهایتان را در حین تماس‌های تلفنی،‌ انتظار در صف یا ترافیک یا صبر کردن برای بردن بچه‌هایتان به مدرسه انجام دهید. به یاد داشته باشید که استفاده از یک تقویم کاری منظم و روزمره مدیریت زمان‌تان را راحت‌تر خواهد کرد.

سعی کنید کارهایتان را زودتر از موعد مقرر انجام دهید و اجازه ندهید که از برنامه عقب بیفتید، در این صورت دیگر هیچ استرسی نخواهید داشت. فقط سعی کنید که شب‌ها به جای لم دادن جلوی تلویزیون، ساعاتی چند را صرف هماهنگ کردن کارها و برنامه‌هایتان کنید. زمانی که این مراحل را پشت سر گذاشتید از این‌که چقدر از شر فشار و استرس راحت شده‌اید و در زمانتان هم صرفه‌جویی کرده‌اید متحیر و شگفت‌زده خواهید شد. قرارهای ملاقات، کارها، طرح‌ها و اهدافشان را خیلی منطقی برنامه‌ریزی کنید تا در زمانتان صرفه‌جویی کرده و آن را از دست ندهید.

کنترل و مدیریت زمان
محاسبه زمان با فاکتورهایی چون خانواده و کار است. به علاوه شما باید مشکلات احتمالی را هم مد نظر داشته باشید. این فرآیند با محاسبه مشکلات ریز و درشت، شکل‌گیری معادله مدیریت زمان را به دنبال خواهد داشت. کمی صبر کنید، هنوز کارتان تمام نشده. واقعیت این‌جاست که مدیریت زمان هیچ پایانی ندارد. چون ما باید در این معادله، فاکتورها و عوامل مشخصی را مدنظر قرار دهیم. با محاسبه مدیریت زمان، جزییاتی را همچون تفریح، استراحت و هر آن‌چه را که در ارتباط با خودتان هست، وارد معادله کنید.

برنامه بعدی، باز گرداندن زمان از دست رفته است. مثلا از خود بپرسید که چرا صبح‌ها لباس پوشیدن من این‌قدر طول می‌کشد؟ حتما زمان زیادی را هم صرف می‌کنید تا دنبال لباس‌هایتان بگردید. راه‌حلش ساده است. هر شب زمانی را صرف انتخاب لباس برای روز بعد کنید، در نتیجه صبح که از خواب بیدار شدید فقط لباستان را می‌پوشید.

حال مثلا اگر 45 دقیقه صرف پوشیدن لباس می‌شد با این روش حداقل 30 دقیقه از این زمان را صرفه‌جویی کرده‌اید و آن را به کارهایی اختصاص داده‌اید که برای انجامشان وقت کم می‌آوردید.

یادتان باشد تا زمانی که هیچ هدفی در سر نداشته باشید راهی هم برای کنترل مدیریت زمانتان وجود نخواهد داشت.

این افکار خودمان است که کمکمان می‌کند یا به ما ‌آسیب می‌زند. وقتی فکر ما تغییر می‌کند، همه چیز در دنیای بیرون آرام‌آرام شروع به تغییر می‌کند.

«یک اثر هنری فوق‌العاده، زیبا و گرانبها جلوی رویت است! بسیار استادانه و پرجزییات درست شده – زحمت شبانه‌روزی از هنر و فداکاری! رنگ‌ها و بافت‌های آن مثل هیچ چیز دیگر نیست. چنان درخششی دارد که چشم را خیره می‌کند. بااینحال تو انتخاب میکنی که چشمانت را به مگس سیاه ریزی بدوزی که روی آن نشسته است. چرا باید اینکار را بکنی؟»


لبخندی زد و در سکوت به من خیره شد.گفتم، «ببین، مسئله این است که در این دنیا نمی‌توان ۱۰۰٪ به کسی اعتماد کرد. زندگی، مثل هنر، غیرقابل‌پیشبینی است. شما حق انتخاب دارید: یا آن را تحسین کرده و به دنبال بهترین باشید یا بنشینید و منتظر بدترین باشید.»

گفت، «اگر منتظر بدترین باشی، هیچوقت ناامید نمی‌شوی.»جواب دادم، «آره ولی کی اینطوری زندگی میکنه؟ هیچکس! آدم اگر بخواهد اونطوری زندگی کند هر روز آرام‌آرام می‌میرد، بدون اینکه بتواند واقعاً زندگی کند.»

این مکالمه‌ای بود که امروز با یکی از شاگردانم داشتم. او با گفتن اینکه انتظار اتفاقات منفی را داشتن روش برخورد و کنار آمدن او با زندگی است. اگر شما هم طرزفکر او را دارید، وقتش است که کمی بیشتر به آن فکر کنید.

البته اشتباه نکنید، جنگی که وارد آن شده‌اید ربطی به حرف‌ها و اعمال دیگران ندارد، به اتفاقاتی که در گذشته افتاده یا نیفتاده هم همینطور. همه چیز در ذهن شماست که به آن منفی‌گرایی اهمیت می‌دهد.

باور به افکار منفی بزرگترین سد در راه خوشبختی و موفقیت است. نگرش شما به زندگی از قفس درونی احساسی که خودتان را اسیر آن کرده‌اید سرچشمه می‌گیرد.


در زیر به بعضی نشانه‌های مشخصی که ثابت می‌کند باید طرزفکرتان را تغییر دهید اشاره می‌کنیم:

۱. هیچ چیز جز منفی‌ها را نمی‌بینید.
اگر تصمیم داشته باشید از زمان حالتان لذت ببرید، یاد خواهید گرفت که روی مثبت‌ها متمرکز شوید. کاری که باید بکنید این است که به افکار منفی میدان ندهید – چه افکار خودتان باشد چه دیگران. نادیده گرفتن و توجه نکردن به افکار منفی به این معنی نیست که سرتان را بر برف فرو کنید؛ معنی آن این است که اجازه ندهید منفی‌گرایی دیدتان را تار کند و بر تجربه شما از زمان حال مسلط شود.

منفی‌گرایی هیچوقت باعث بهتر شدن زمان حالتان نخواهد شد، حتی بااینکه ما انسان‌ها طوری طراحی شده‌ایم که تصور می‌کنیم افکار منفی، نگرانی‌ها و ترس‌هایمان هم تاثیرات مثبتی دارند. وقتی عمیقاً یک فکر منفی را بررسی می‌کنیم، خواهیم دید که منفی‌گرایی هیچ فایده‌ای به دنبال ندارد. تمرکز کردن بر روی منفی‌ها هیچکس را آدم بهتری نمی‌کند، باعث پیشرفت کسی هم نمی‌شود. درواقع، واقعیت دقیقاً متضاد این است.

۲. به طور خستگی‌ناپذیری در برابر واقعیت مقاومت می‌کنید.
به صداهای درونی خودتان گوش کنید. ببینید آیا می‌توانید مچ خودتان را در حال شکایت کردن خودآگاه یا ناخودآگاه از وضعیت کنونی زندگیتان، حرف‌ها یا اعمال دیگران، گذشته‌تان، محیط اطرافتان یا حتی آب‌وهوا بگیرید. شکایت کردن یعنی قبول نکردن واقعیت. اینکار معمولاً بار سنگینی از منفی‌گرایی و استرس همراه خود می‌آورد.


وقتی شکایت می‌کنید، خودتان را به یک قربانی تبدیل می‌کنید. از طرف دیگر وقتی عملی مثبت انجام می‌دهید، در وضعیت قدرت قرار می‌گیرید. بنابراین اگر چیزی واقعاً اذیتتان می‌کند، وارد عمل شوید و وضعیتتان را تغییر دهید یا فراموشش کنید. یا باید آن وضعیت را قبول کنید یا از آن خارج شوید، یکی از این دو. هر کار دیگری احمقانه است.

به خودتان یادآور شوید، حتی بارها و بارها اگر لازم باشد، اگر چیزی نمی‌تواند تغییر کند، باید نگرشتان نسبت به آن را تغییر دهید. وقتی هر کاری که از دستتان برمی‌آمده را انجام داده‌اید، شادی یعنی به خودتان اجازه دهید با آنچه هست مشکلی نداشته باشید نه اینکه مدام آرزوی تغییر آن را کنید یا نگران اتفاقاتی باشید که نیفتاده است. چیزی که هست، چیزی است که باید می‌بوده، بقیه بر عهده خودتان است.

۳. تمایل به متهم کردن دیگران دارید.
رها کردن به ما آزادی احساسی می‌دهد و آزادی احساسی تنها شرط خوشبختی است. اگر هنوز در قلبتان اسیر چیزی هستید، مثل خشم، عصبانیت، حسادت و از این قبیل احساسات، نمی‌توانید آزاد باشید. و اینکار باعث نمی‌شود بتوانید قلب آدم‌های دیگر را عوض کنید، فقط مال خودتان را عوض می‌کند. این را باید بدانید.

شمشیر را زمین گذاشته و حمله کردن به دیگران در ذهنتان را کنار بگذارید. قوی‌ترین آدم قوی‌ترین جنگنده نیست. اتفاقاً فرد قوی کسی است که بتواند در زمان خشم خود را کنترل کند.

 

۴. نگران همه چیز هستید.
تنها کاری که نگران بودن می‌کند این است که لذت را از شما می‌دزدد و درگیر هیچتان می‌کند. مثل این می‌ماند که از تخیلتان برای درست کردن چیزهایی که نمی‌خواهید استفاده کنید. نباید خودتان را وارد موقعیت‌هایی در ذهنتان کنید که تمام گزینه‌هایتان بد و منفی هستند.

یادتان باشد، چیزی که به آن نگاه می‌کنید نیست که مهم است، چیزی که می‌بینید اهمیت دارد. همیشه دو راه برای برخورد با وضعیت کنونی‌تان وجود دارد. هرکدام از این راه‌ها مثل یک آجر می‌ماند که می‌توانید از آن هم بعنوان پایه برای ساخت یک بنا استفاده کنید و هم برای شکستن شیشه پنجره امید و خوشبختی‌تان.

نکته مهم این است که چیزهایی که در دنیای بیرون وجود دارد قرار نیست همیشه کامل و بی‌ایراد باشند. دست از نگرانی بردارید، به درون خودتان تمرکز کنید و هوشمندانه رفتار کنید. در ذهنتان می‌توانید به هر جایی که می‌خواهید برسید. و بقیه زندگی‌تان دقیقاً همان راهی را می‌رود که ذهنتان می‌رود.

 

اصلاح طرز فکر

دست از نگرانی بردارید، به درون خودتان تمرکز کنید و هوشمندانه رفتار کنید

 

۵. انتظاراتتان موجب استرستان است.
انتظارات غیرضروری را کنار بگذارید. قدر همان چیزهایی که هست را بدانید. مهم نیست که لیوانتان نیمه پر یا نیمه خالی باشد. همین که لیوان دارید و چیزی در آن است باید شکرگزار باشید. اینکه انتخاب کنید مثبت بوده و نگرشی شکرگزارانه داشته باشید در همه کارهایتان اثر می‌گذارد. اندازه خوشبختی و موفقیتتان در ارتباط مستقیم با اندازه افکار و طرزفکرتان است.

مطمئناً همیشه همه چیز آنطور که شما دوست دارید پیش نخواهد رفت. به امید بهترین‌ها باشید ولی انتظارتان را کمتر کنید. واقعیت را بپذیرید و با آن نجنگید. اجازه ندهید چیزی که انتظار داشتید اتفاق بیفتد چشمتان را به روی همه اتفاق‌های خوبی که دور و برتان می‌افتد ببندد. حتی اگر اوضاع آنطور پیش نرود که می‌خواهید، باز هم ارزشش را دارد چون باعث شده چیز جدیدی را احساس کنید و درسی جدید به شما داده است.

۶. یک زندگی بدون درد می‌خواهید.
درد بخش آزاردهنده‌ای از انسان بودن است اما برای زندگی لازم است. درد ذهن، قلب و جسم را قوی می‌کند. اگر کل زندگی‌تان همه چیز برایتان خوب بوده باشد نمی‌توانید قوی، شجاع یا موفق باشید. شما نیاز به تجربیات واقعی زندگی دارید و هیچ چیز تا زمانی که تجربه‌اش نکرده‌اید واقعی نخواهد بود.

صادقانه بگوییم، زندگی تا حد زیادی مثل بازی شطرنج است. برای برنده شدن باید یک حرکت انجام دهید، حتی وقتی شرایط سخت باشد و اوضاع آنطور که توقع داشتید پیش نرفته باشد. اینکه تصمیم بگیرید چه حرکتی انجام دهید به دانش و تجربه شما که در طول مسیر به واسطه اتفاقات بد یاد گرفته‌اید، بستگی دارد.

۷. هیچوقت به چیزی که دارید راضی نیستید.
استرس و خستگی وقتی بیشتر از حد کافی داریم ولی باز بیشتر و بیشتر می‌خواهیم بیشتر خواهد شد تااینکه تقریباً هیچ نداشته باشیم و کمی بخواهیم. به عبارت دیگر، ما بعنوان انسان وقتی کمبودهای زیادی داشته باشیم، نارضایتی کمتری هم داریم.

اگر جزییات را کنار بگذاریم، رمز موفقیت این است که کمتر بخواهیم و قدر چیزهایی که داریم را بدانیم.

خیلی‌ها همیشه درگیر چیزهایی هستند که نمی‌توانند داشته باشند و حتی لحظه‌ای به این فکر نمی‌کنند که واقعاً چه می‌خواهند داشته باشند. باید از خودتان سوال کنید: «آیا این چیزها واقعاً بهتر از چیزهایی است که الان دارم؟»

خوشبختی داشتن گرایش قدرشناسی و شکرگزاری است. دست خودتان است که امروزتان را بهترین کنید یا بدترین. ما خودمان باعث بدبختی یا خوشبختی خودمان هستیم. میزان تلاش برای هر دو اینها یکسان است.

۸. از آخرین باری که چیز جدیدی یاد گرفتید خیلی وقت است که می‌گذرد.
بهترین درمان برای احساس دلمردگی یادگرفتن یک چیز تازه است. این تنها روشی است که هیچوقت با شکست مواجه نمی‌شود، فقط پیشرفتتان می‌دهد.

بدنتان پیر می‌شود، ممکن است بعضی شب‌ها دراز بکشید و به پشیمانی‌های گذشته فکر کنید، دلتان برای تنها عشقتان تنگ شود، دنیای اطرافتان را ببینید که پر از اعمال و افکار مسموم است یا به این فکر کنید که طوری احترامتان را خدشه‌دار کرده‌اند. فقط یک روش برای التیام یافتن از این افکار وجود دارد: یاد گرفتن. اینکه یاد بگیرید دنیای اطرافتان چطور بالا و پایین می‌رود. اینکه یاد بگیرید چه چیزهایی به هیجان می‌آوردتان و درمورد آن بیشتر بدانید. این تنها تلاش مفیدی است که هیچوقت از آن پشیمان نخواهید شد. یاد گرفتن التیام یافتن است. فقط کافی است به لیست کارهایی که دوست دارید یاد بگیرید نگاهی بیندازید و شروع کنید.

۹. در گذشته زندگی می‌کنید.
نوستالژی گاهی‌اوقات لازم است. همه ما با فکر کردن به گذشته می‌توانیم درس‌های زیادی از تجربیات قبلی‌مان بگیریم. بااینحال اگر فکر کردن به گذشته تمام زمان حال شما را درگیر خود کند، مخصوصاً اگر فکر می‌کنید زندگی‌تان در زمان حال برایتان کافی نیست، وضعیت فکری جالبی نیست و هیچ نتیجه‌ای جز خستگی و ناامیدی برایتان نخواهد داشت.

اجازه ندهید گذشته زمان حال را از شما بدزدد. گذشته شما معرف شما نیست، در جنگ با شما هم نیست. گذشته‌تان فقط باعث قوی‌تر شدن چیزی شده که امروز هستید. این را به خاطر داشته باشید و پیش روید.

راهکارها
یک طرزفکر موثر طرزفکری است که از منابع موجود — زمان، انرژی و تلاش‌هایتان — استفاده کند و از آنها برای ایجاد تغییرات مثبت بهره ببرد. این نیست که سعی کنید همه چیز را امتحان کنید و همه چیز باشید. باید از چیزهایی که دارید بهترین استفاده را برده و از زندگی کردن لذت ببرید.

نگرش و طرزفکر شما اساس و بنیاد همه اتفاقاتی است که در زندگی‌تان می‌افتد. مجموعه‌ای از همه باورها، رفتارها، احساسات، عواطف و گرایشات شماست.


در تلاش برای اصلاح طرز فکر ، این نکات می‌تواند به دردتان بخورد:
– حس ایمان، قطعیت و هدف
– انگیزه، تمرکز و تعهد مداوم برای کارهای منطقی
– بینش روشن نسبت به موانع و فرصت‌های موجود

– احساس آرامش و لذت از پیشرفت‌های روزانه

زندگی را در مسیر انتخاب قرار دهید



انتخاب مسیر

انسانها از کودکی در دو راهی انتخاب قرار دارند تا زمانی که مرگ آنها فرا برسد

 

انسانها از کودکی در دو راهی انتخاب قرار دارند تا زمانی که مرگ آنها فرا برسد و این انتخابها مسیر زندگی افراد را مشخص می کنند، انتخابهایی که گاه همراه با موفقیت است و گاهی با شکست مواجه می شود .

انسان تنها موجودی است که دارای اختیار و اراده کامل است ، و همین اختیار و اراده او را در مقابل انتخاب های گوناگون در مسیر زندگیش قرار می دهد و هر انتخاب می تواند تاثیر شگرف فردی و اجتماعی و حتی مادی و معنوی به جا بگذارد.

انتخاب های کوچک
انتخاب های کوچک پیش مقدمه انتخاب های بزرگ است. پس یکی از بهترین راه ها برای آموختن نحوه انتخاب به کودکانمان آن است که آنها را در انتخاب های خود شریک کنیم. این مسئله بسیار ساده است . هنگامی که برای خرید مایحتاج روزانه خود و کالاهایی که به آن نیاز دارید به فروشگاه می روید می توانید نحوه انتخاب صحیح را به کودکان بیاموزید. خود شما نیز قطعاً این مسیر را طی کرده اید و با آزمون و خطا آموخته اید که چگونه انتخاب کنید. در هنگام انتخاب کالاهایی که دارای چندین مارک و قیمت و مشخصات متفاوت است با مشورت با فرزندتان دلایل خود را به او بگویید، به این طریق او یاد خواهد گرفت برای انتخابهایی که در آینده خواهد داشت باید تفکر کرده و برای خود استدلال داشته باشد. پس از آن برای خرید وسایل مورد نیاز فرزندتان اجازه دهید تا او حق انتخاب داشته باشد، دلایل انتخابش را بپرسید و اگر انتخاب او را مناسب ندانستید برای او توضیح دهید به چه دلیل مخالف هستید، اما اگر او نپذیرفت بگذاردید عواقب نادرست انتخابش را مشاهده کند، تا در سنین بالاتر بداند هر انتخاب نادرستی می تواند مشکلات و گرفتاری های خاص خود را به همراه داشته باشد.


انتخاب دوست خوب
بعد از گذر از ایام کودکی شاید یکی از مهمترین انتخاب هایی که در پیش روی یک فرد قرار دارد و می تواند مسیر زندگی هر انسانی را تغییر دهد انتخاب دوست است. دوستان قبل از دوران نوجوانی و جوانی بیشتر نقش یک همکلاسی و همبازی را ایفا می کنند، اما در دوران جوانی اهمیت انتخاب دوست قوت می گیرد.


در این باره حدیثی از امام علی (ع) نقل شده است که اهمیت انتخاب دوست را بیان می کند. ایشان می فرمایند:«هر کس در انتخاب دوستان امتحان را مقدم ندارد، فریب خوردگی او را به مصاحبت با بدکاران می کشاند.»(1)
و همچنین پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «آدمی بر آئین دوست خود است پس بنگرید با که دوستی می کنید»(2)

از معیار هایی که در زمینه انتخاب دوست می توان درکلام بزرگان به دست آورد می توان به موارد زیر اشاره کرد: داشتن اخلاق و ادب، دیانت و پایبندی به احکام دین، خدا ترسی، آداب اجتماعی، آیینه دوست بودن، آگاهی و بینش و کسانی که تاکید شده است از انتخاب آنها به عنوان دوست خودداری شود می توان این افراد را نام برد:سخن چین، تن پرور، دروغگو، افراد بی دین ، ترسو ، بخیل،نادان، بی ظرفیت، پر توقع و...

 

اشتباه در انتخاب

انتخاب های کوچک پیش مقدمه انتخاب های بزرگ است

 

انتخاب همدم و همراز
انتخاب همسر نیز یکی از مهمترین رویداد های زندگی است که مسیر خوشبختی و سعادت و یا بدبختی و ناکامی را در برابر فرد ترسیم می کند. در هنگام انتخاب همسر باید نیازها های جسمی و روحی و خواسته های فردی مد نظر قرار گیرد تا بتوان انتخاب صحیحی داشت. قطعا هر فردی تصویری از همسر ایده آل خود در ذهن دارد که بر اساس آن دست به انتخاب می زند ، حال این تصویر از فردی به فرد دیگر متفاوت است اما یک سری از معیار ها برای همه افراد مشترک است که باید به آنها توجه شود. مانند:هم کفو بودن ، مشابهت در شرایط اجتماعی و اقتصادی و دینی، اصول فکری مشابه،شرایط ظاهری و خانوادگی، درک متقابل و ...


به هر حال انتخاب همسر چیزی فراتر از انتخاب لباس و ، شغل و دوست است زیرا با انتخاب همسر قرار است فرد دیگری را در زندگی خود شریک کنید  و تا آخر عمر او را همراه و همراز خود بدانید.

به سوی انتخابی بهتر
هر انتخابی ممکن است با شکست مواجه شود از انتخاب ساده یک لباس تا شریک زندگی، اما می توان راهکارهایی را در نظر گرفت و ضریب انتخاب اشتباه را کاهش داد.


* در هنگام انتخاب سعی کنیم به شنیده ها خود اکتفاء نکنیم و برای هر مسئله ای بر اساس میزان اهمیت آن، زمانی را برای تحقیق صرف نماییم، زیرا داشتن آگاهی و دانش شما را از مسیر انتخاب ناصحیح دور می سازد.


* در هنگام انتخاب به این فکر کنید که با این انتخاب چه چیزی به دست می آورید و چه چیزی را از دست می دهید. به طور مثال انتخاب دوستی که باعث تضعیف پایبندی شما به اصل دینداری خواهد شد آیا ارزش دوستی را دارد. شما باید بدانید برای انتخابهایتان چه بهایی را پرداخت خواهید کرد.


* عامل بعدی که منجر به اشتباه در انتخاب می شود ، شتاب زدگی است. شتاب زدگی باعث خواهد شد شما به دام مشکلات گرفتار شوید . پس در انتخابتان عجله نکنید.


* هیچ گاه خود را بی نیاز از مشورت با دیگران ندانید. کسی که خود را داناتر از دیگران می داند، حتماً اشتباه خواهد کرد. داشتن مشاوران مجرب و دلسوز موجب موفقیت شما در انتخابهایتان خواهد شد.


* در شرایط نامناسب تصمیم نگیرید، زمانی که احساسات عاطفی بر شما غلبه کرده است، زمانی که  بسیار شادمان و یا اندوهگین هستید و یا در اوج عصبانیت و با احساس گناه، انتخاب نکنید، زیرا انتخابی که تحت فشار صورت گیرد قطعاً نتیجه مناسبی بر جا نخواهد گذاشت.


* در آخر اگر با گذراندن مراحل فوق دست به انتخاب زدید، در انتخاب خود مصمم باشید و تردید به خود راه ندهید.

محل کار شما هر چقدر هم که مرتب و منظم باشد، مثل هر شرکت دیگری می تواند از تغییرات به جا و بهینه سود ببرد. با انجام این کارهای جزئی وکم هزینه می توانید محیط کارتان را در جهت بهتر دگرگون کنید و با یک کار تیمی خوب موفق شوید.

در این مقاله علاوه بر راهکارهایی برای افزایش موفقیت تیمی در محل کار، توصیه هایی در مورد اصول همکاری با مدیر جوان شده است. البته می دانیم سخت است اما غیر ممکن نیست. شما با انجام این دستورالعمل ها در هر شغلی هستید و در محیطی که کار می کنید، می توانید شاد باشید و در عین حال پیشرفت بکنید.


آنها را به مشارکت دعوت کنید
نظر اعضای تیم تان را در مورد جوانب مختلف محیط کار و تصمیمات گوناگون مثل دکور شرکت بپرسید. حتما لازم نیست که کارکنان شما سقف را رنگ کنند. همین که صدای شان شنیده شود، باعث می شود حس خوبی نسبت به محیط کار داشته باشند.


به همه انگیزه دهید
در شرکت تان یک فضایی ایجاد کنید تا کارمندان بتوانند جمله ها یا تصاویر الهام بخش و مشوقانه را به آن بچسبانند. می توانید دور این بورد جمع شوید و با هم درباره ی محقق کردن و استفاده از این ایده ها و نقل قول ها بحث کنید.


از دیدگاه های نو استقبال کنید
شما نمی توانید از یک طرف، کارمندان را مجبور کنید هر روز به مدت هشت ساعت به مانیتور خیره شوند و از طرف دیگر، انتظار داشته باشید که خلاق باشند. چند دست مبل و میزهای مجزا به کارمندان این فرصت را می دهد که کمی ریلکس شوند و ذهن شان بازتر شود.


از گل و گیاه در محیط کار استفاده کنید
گیاهان چهر ه ی زیبا و فرح بخشی به اداره ی شما می بخشند. آنها در اتاق یک اداره حیات می دمند. تاکنون هزاران تحقیق انجام شده که در آن مزایای گیاهان برای محیط کار به طول و تفسیر توضیح داده شده که یکی از آنها افزایش ۱۵ درصدی بازدهی است.


تن سالم داشته باشید
از گوگل همیشه به عنوان شرکتی یاد می شود که به سلامت و رفاه حال کارمندان اش اهمیت زیادی می دهد.به عنوان مثال، کافه تریای گوگل یک دیوار صخره نوردی دارد تا کارمندان در زمان استراحت برای سالم ماندن از آن استفاده کنند. هیچ احتیاجی نیست که اتاق استراحت را به تجهیزات کامل مجهز کنید، همین که در گوشه ای یک ابزار ورزشی باشد کافی است.


همه کنار هم باشید نه در مقابل هم
تقسیم کردن اعضای تیم ها باعث ایجاد شکاف بین گروه ها می شود. نکته اینجاست که اکثرا متوجه این موضوع نمی شوند. بهتر است که همه ی اعضای تیم ها با هم بنشینند. این باعث می شود کار گروهی میان آنها بهتر شود و در اعضای تیم حس خوشحالی ایجاد می شود.
حال فرض کنید در این کار تیمی مدیر شما جوان است، می توان گفت  مدیری همسن و سال فرزند یا خواهر و برادر کوچکترتان باشد. چطور می توانید در شغل خود باقی بمانید و روابط کارآمدی را با چنین مدیری شکل دهید؟


با روسای جوانتان همکاری کنید
انصافا این کار بسیار دشوار است، اما ناممکن نیست. ورود نیروهای تازه به بازار کار که برخی از آنها دانش و تجربه بالایی دارند، امکان وقوع چنین موقعیت هایی را بیشتر می کند. در نتیجه باید برای مواجه شدن با مدیران کم سن و سال و توانا آماده باشیم. توصیه های زیر به شما یاری خواهند کرد تا ضمن حفظ تعادل ذهنی و عملی، با مدیر جوان خود تعامل مناسبی برقرار کرده و به مانند گذشته موفق عمل کنید.


مسائل را درست درک کنید
نخستین گام برای عملکرد موفق و هماهنگ با مدیری جوان، درک صحیح مساله است. به یاد داشته باشید که فرد بالادستی شما صرفا وظیفه ای متفاوت بر عهده دارد و این تفاوت به معنای برتری همه جانبه او نیست. با چنین زاویه دیدی، تحمل موقعیت جدید برای شما آسان تر خواهد بود. چرا که می توانید به لحاظ روانی نقش خود را بپذیرید و از آسیب کاری جلوگیری کنید. البته رسیدن به این درک درونی دشوار است و باید زمان کافی را برای تفکر و تامل در این باره صرف نمایید.


این انتخاب به معنای ضعف شما نیست
نکته دیگری که برای درک موقعیت تازه به شما کمک می کند، محدود کردن خودخواهی است. به هر حال تفاوت هایی باعث شده است که فردی کم سن و سال تر مسئولیت مدیریت را بر عهده داشته باشد. این به معنای ضعف شما نیست و نباید خودخوری کنید؛ چرا که این تصمیم بدترین روش برای حل مساله است و اولین نفر به شما ضربه می زند.


دشواری ها را درک کنید
فعالیت تحت مدیریت یک فرد کم سن نه تنها برای شما بلکه برای او نیز فوق العاده دشوار است و شاید این سختی در مورد رییس شما بیشتر باشد. به هر حال مدیریت یک مجموعه مستلزم جدید و برخورد قاطع است. امری که اگر کارکنان و زیردستانی مسن تر از فرد وجود داشته باشند، انجام آن پیچیده می است. شرمندگی و رعایت احترام بزرگ تر باعث می شود مدیر شما در موقعیت تازه ای قرار گیرد و اوضاع بر او نیز سخت شود.

منبع: ماهنامه معیشیت

 

دلیل بسیاری کدورت ها به خاطر توقع هایی است که زوجین برآورده نکرده اند. ما انسان ها با افکار و همچنین روابط خود با دیگران می توانیم نوع زندگی مان را شکل دهیم. وقتی هم که انتظارات برآورده نشوند به مرور رضایت از زندگی در طرفین کم می شوند، پس مهم است بدانید چطور توقعات اطرافیان علی الخصوص همسر را مدیریت کنید؟

آمار زیادی از مشاوره ها به خاطر توقع هایی است که زوجین نتوانسته اند آنها را برای هم برآورده کنند. یکی از اصول کلی در زندگی مشترک این است که در ارتباط با همسرتان ریزه کارهایش را بدانید. دانستن خصوصیات همسر کمک می کند تا شما از راه درست توقعات او را برطرف کنید.


سیاست زنانه لذت زندگی را دوچندان می کند
حتما شنیده اید که امیرالمومنین(ع) در وصف عشق شان به حضرت زهرا(س) می فرمودند: «هر وقت به او نگاه می کردم، رنج ها و اندوه هایم بر طرف می شد». شاید بخشی از این محبوبیت حضرت زهرا(س) به خاطر این بود که ایشان معصوم و دختر پیامبر(ص) بودند؛ اما نمی شود سهم ویژگی های مهم رفتاری شان را نادیده گرفت؛ ویژگی های رفتاری ای مثل نوع توقع از همسر. مدیریت چه توقعی، مطرح کردن آن توقعات، کی و کجا، از آن سیاست های زنانه است که کنترل آن می تواند لذت از زندگی را در زنان فوق العاده بالا ببرد و در سایه اش همه خانواده شادتر شوند. به نگاه حضرت زهرا(س)به توقع از همسر دقت کنید:« ای ابوالحسن! من از خدای خود شرم می کنم چیزی را که توانایی آن را نداری، بر تو تحمیل کنم».


برخی از کارهایی که خانم ها باید برای مدیریت انتظارات خود انجام دهند شامل این موارد است: یادتان باشد توقعی که با توان همسر جور درنیاید نخستین ضررش به خود خانم برمی گردد زیرا «نه» می شنود و اینطور نشان می دهد که از اوضاع همسرش بی خبر است. اگر هم توقع های بجا و هماهنگ با زندگی داشته باشد و همسرش از پس آن برآید هم نخستین اثر مثبتش این است که مرد خانه به مفید بودن خود در خانه دقت می کند و برای تلاش بیشتر تحریک می شود. پرتوقع ها شخصیت جذابی ندارند و اغلب همسرانشان با تصور اینکه باید دائم جواب پس بدهند از گفت وگو با آنها فرار می کنند. اگر توقعی دارید اول از ضرورت آن خواسته و جواب احتمالی همسرتان آگاه شوید و بعد به شیوه بیان و زمان طرح آن توجه کنید. این پیشنهاد حضرت امیرالمومنین(ع) هم به مطرح کردن توقع منطقی کمک می کند: «ای پسرم! نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار بده، پس آنچه را برای خودت دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار».


مردانه توقع داشته باشید
اغلب مردها زحمت امرار معاش حلال خانواده را به دوش می کشند و این، خستگی آنها را زیاد می کند. به خانه می آیند و مثلا توقع دارند همه چی آرام باشد، غذا رو به راه، همسر شاداب و.... این توقع ها اگر واقعی نباشد و شرایط همسر و فرزندان را لحاظ نکند می تواند خستگی تان را بیشتر و در احساس خانم خانه هم دلزدگی ایجاد کند. می شود به توصیه مردسالارهای منطقی و مدیر، به فکر راه های بهتری بود. چه توقعی؟ چطور؟ برای تقویت توانتان به خود انتظارها و توقع های پایینی را تلقین کنید؛ مثلا اینکه دفعات خلوت من و همسرم با وجود اینکه او کارهای مختلفی دارد، به اندازه و خوب است. این دیدن حد پایین، آرامش شما را بیشتر می کند و غیرمستقیم بر رسیدگی بهتر همسرتان هم می تواند اثر مثبت داشته باشد. امیرالمومنین(ع) می فرمایند: کاری که برتر از توانایی زن است را به او وامگذارید که زن گل بهاری است نه پهلوانی سختکوش. اگر توقعی از همسرتان دارید مثل یک مدیر عمل کنید. می توانید از بیان مدل های ساده ای از انتظارات تان شروع کنید و به مرور توقعات خودتان را بالاتر ببرید. با محبت لفظی و کلامی و همکاری برای انجام مسئولیت های همسرتان ، او را برای پذیرش توقعتان آماده کنید. برای رسیدن به زندگی بهتر، آمادگی تغییر یا حذف توقع های افراطی را در خود به وجود بیاورید تا رابطه همسری شما جذاب تر شود.


توقعات باید چه شکلی باشد؟
توقعات بیجا و غیرواقعی داشتن ما را دچار مشکل و ناامیدی می کند. گاهی اوقات به دنبال دوست کامل، حرفه کامل و زندگی کامل هستیم و وقتی این اتفاق نمی افتد از همه چیز ناامید و سرخورده می شویم.حقیقت این است که توقعات بیش از حد داشتن از خود و دیگران ما را از تجربه های زیبای زندگی محروم می کند. اگر چنین روشی در زندگی دارید بهتر است روی رفتارتان تجدید نظر کنید.

 

توقع منطقی

از دیگران توقع نداشته باشید تغییر کنند

 

اگر می خواهید در تمام مراحل زندگی شاد باشید و از زندگی تان لذت ببرید این توقعات را از دیگران نداشته باشید:


توقعات ممنوعه!
از دیگران نخواهید عین شما رفتار کنند. پیش از هر شروع رابطه ای مطمئن باشید با کسی دوست می شوید که مانند شما خوش قلب است و در برابر رفتارهای محبت آمیزتان، رفتار مناسبی در پیش می گیرد تا در روابط تان احساس نکنید که فریب خورده اید. اما به طور کلی ما نباید از دیگران انتظار داشته باشیم که رفتاری درست شبیه خودمان داشته باشند.


از دیگران توقع نداشته باشید تغییر کنند
فکر نکنید که می توانید دیگران را طبق خواست خود تغییر دهید. دوست داشتن کسانی که می شناسید مانند اعضای خانواده به معنای دوست داشتن آنها همان طور که هستند، است. سعی نکنید آنها را به دلخواه خود تغییر دهید چرا که در این صورت علاوه براین که راه به جایی نمی برید، بلکه باعث ناراحتی آنها نیز می شوید و به طور کلی تنها می مانید.


نخواهید دیگران به خاطر شما دست از کارهایشان بردارند
شما تنها کسی نیستید که ممکن است گرفتار روزهای بد شود. معمولا در سختی ها دوستان و اعضای خانواده کسانی هستند که می توانید روی آنها حساب کنید، اما یادتان باشد از آنها سوء استفاده نکنید. یاد بگیرید مراقب خود باشید. مستقل بودن بسیار مفید است. در انتظارات خود تعادل ایجاد کنید و بدانید که تا چه حد از دیگران می توان توقع داشت و در عین حال تقاضایتان را چه زمانی مطرح کنید. البته انجام دادن این کار بسیار سخت است، اما برای داشتن زندگی سالم و شادتر باید مراقب رفتارهایمان با دیگران باشیم.


انتظار نداشته باشید که دیگران همیشه با شما موافق باشند
برخی از مردم دائم اعتراض دارند که چرا اطرافیانشان افکاری مشابه آنها ندارند و می خواهند همه را با خود موافق کنند. یاد بگیرید در قبال دیگران رفتارهای خودخواهانه از خود بروز ندهید. انسان حق دارد شاد زندگی کند و از لحظه لحظه آن لذت ببرد. پس با برخوردهای غیرمعقول زندگی را به کام خود تلخ نکنیم.


به دیگران احترام بگذارید تا دیگران به شما احترام بگذارند
قدرت واقعی در روح و روان است نه در ماهیچه ها و این قدرت با داشتن ایمان و اعتماد به وجود خود تامین می شود. پس از این لحظه به بعد تصمیم بگیرید هرگز از کسی مهر و محبت، احترام و توجه گدایی نکنید. در واقع تنها کسی که می تواند به شما کمک کند فقط خودتان هستید. اگرچه مهم است که نسبت به دیگران خوب و مهربان باشید، اما باید خودتان را هم دوست داشته باشید. با نداشتن چنین انتظاری از دیگران آزاد و رها و شاد زندگی خواهید کرد.

منابع: همشهری/جام جم

چند دقیقه ی اول صبح، مهم ترین دقیقه های هر روزتان هستند و می توانند مثبت نگری و بهره وری را در طول روز برای شما رقم بزنند. شما هم لابد در حالت ایده آل با استفاده از اپلیکیشن یا ساعت زنگ داری که چرخه ی ریتم درونی شما را در بهترین زمان روز قطع می کند از خواب بیدار می شوید. بیدار شدن از خواب عمیق REM با صدای خشن زنگ ساعت، شما را برای یک روز نه چندان دوست داشتنی همراه با خستگی و بدخلقی آماده می کند.

اما انتخاب ساعت زنگ دار مناسب تنها بخشی از راه حل است. در ادامه با راه های دیگر برای داشتن شروعی بهتر در آغاز روز و کنار گذاشتن عادات نامناسبی که سلامت خواب شما را بر هم می زنند آشنا خواهید شد.

۶ تغییر کوچک صبحگاهی که روزتان را متحول می کند

حد اقل تا ۱۵ دقیقه از نگاه کردن به صفحه ی موبایل بپرهیزید
بعد از خاموش کردن آلارم موبایل خود، در برابر وسوسه ی چک کردن ایمیل یا سر زدن به شبکه های اجتماعی مقاومت کنید. شروع روز با این دو کار، روزی وابسته به فناوری برایتان رقم خواهد زد و باعث می شود زمان صبحگاهی تان را به جای اینکه به خودتان اختصاص دهید، به وقت گذرانی روی شبکه های اجتماعی صرف کنید.

شاید یکی از راه های مناسب برای این کار، خاموش کردن نوتیفیکیشن های صفحه ی اصلی موبایل باشد. به این ترتیب به خاطر این نوتیفیکیشن ها به چک کردن شبکه های اجتماعی وسوسه نخواهید شد.

آب و لیمو را جایگزین قهوه یا چای کنید
یک لیموی تازه را آب بگیرید و آن را با آب ولرم نوش جان کنید تا از مزایای بی شمار آن بهره مند شوید. اما نکته اینجاست که باید این را قبل از هر چیز دیگری بنوشید. نوشیدن آب و لیمو متابولیسم بدنتان برای سوزاندن بیشترین میزان چربی و در عین حال حفظ بافت عضلانی آماده می کند، دهان و گلویتان را تمیز می کند و به شما انرژی می بخشد.

بعد از آن تا ۳۰ دقیقه از مسواک زدن، خوردن یا آشامیدن پرهیز کنید. این کار ممکن است برای کسانی که به کافئین اعتیاد دارند دشوار باشد، اما اگر موفق شوید این ۳۰ دقیقه را تحمل کنید خواهید دید که نیاشامیدن قهوه برایتان آسانتر خواهد شد.

راه های بد بی شماری برای بیرون آمدن از رختخواب وجود دارد، اما تنها یک راه برای انجام این کار به بهترین شکل هست؛ البته اگر بدنتان اجازه ی این کار را بدهد: به پهلو بچرخید، سپس خود را برای قرار گرفتن در حالت نشسته به سمت بالا هل دهید و بعد بدون قوز کردن از جای خود بلند شوید.
این بهترین راه برای بلند شدن است، چرا که فشار را از روی قلب و کمرتان بر می دارد.

حرکات کششی انجام دهید
خیلی ها با وجود آن که این مورد بسیار بدیهی به نظر می رسد از آن غافل می شوند. می توانید این کار را در رختخواب انجام دهید، مثل حرکت دادن دست ها و پاها به صورت کشیده. شما می توانید روی یک تشک روی زمین، هر حرکت کششی که دوست دارید را به هر مدت زمانی که برایتان مطلوب است انجام دهید.

توجه داشته باشید که بدن شما به مدت چند ساعت در حالت استراحت بوده است. نباید انتظار داشته باشید بلافاصله گرم شود، انرژی پیدا کند و برای فعالیت های روزانه آماده شود.

 

شروع روز خوب

برای شروع یک صبح خوب حرکات کششی انجام دهید

 

اهداف خود برای روز پیش رو را مشخص کنید
در همین حین که در رختخواب بدن خود را با حرکات کششی آماده می کنید و یا آب و لیموی خودتان را حاضر می کنید، تنها ۳ هدف دست یافتنی برای روز خود در نظر بگیرید.

این اهداف می تواند شامل این باشد که به جای صرف غذای آماده ی رستورانی، خودتان ناهارتان را آماده کنید تا در هزینه صرفه جویی کرده باشید. و یا اینکه خود را به شرکت در کلاسی که دارید مقید کنید، و یا وقت دکتری که مدتهاست آن را به بعداً موکول کرده اید بگیرید.

مراقبه کنید
صرفاً به این دلیل که فکر می کنید مراقبه خسته کننده است یا برای آن وقت ندارید، آن را از برنامه ی خود حذف نکنید. مدیتیشن یا مراقبه تنها به همان میزانی که خودتان می خواهید ممکن است طولانی، کوتاه، خسته کننده و یا آزاردهنده باشد.

ممکن است در طول یک عمر تنها به چند ثانیه بتوان لقب «مدیتیشن موفقیت آمیز» داد، اما همین که چند دقیقه به حالت راحتی بنشینید و روی باز کردن ذهن خود تمرکز کنید می تواند به شفاف شدن ذهنتان کمک کند، سلامت روانی تان را بهبود ببخشد و شما را برای ادامه ی روز در وضعیت مناسبی قرار دهد.

شما به احتمال زیاد همین حالا هم می دانید کدام آداب صبحگاهی برایتان مفید واقع نمی شود. در این صورت چرا باید به انجامشان ادامه دهید؟ به جای آنها می توانید روی کارهایی تمرکز کنید که صبح های بهتری برایتان بسازند و به آنها اولویت بدهید.

بخش عمده باهوش بودن این است که بدانید سختکوشی ارزش پایین تری از کار هوشمند دارد. نتایج مطالعاتی که روی کودکان انجام شد نشان می دهد نوشیدن آب بیشتر، توانایی آنها در تکمیل وظایف ذهنی را افزایش می دهد، پس در آغاز روز مطمئن شوید مغزتان دچار کم آبی نشده باشد.

هوش و ذکاوت انعطاف پذیر است و در طول یک روز چیزهای زیادی برای تقویت آن پیش روی ماست. برای اینکه ذهن تان دقیق تر فکر کند به ۳ چیز نیاز دارید:

۱- آموزش های لازم در خصوص فرآیندهای خوب فکر کردن را ببینید.
۲- اطلاعات زیادی داشته باشید.
۳- بر روی یک مسئله یا ایده تمرکز کنید.

برای مثال، توماس ادیسون به دلیل زیر می توانست به اختراع لامپ فکر کند:
۱- تفکر منطقی را آموخته بود.
۲- درباره مهندسی الکترونیک چیزهای زیادی می دانست.
۳- تمام تمرکزش را بر حل مسئله گذاشته بود.

در اینجا مجموعه کارهایی را ذکر کرده ایم که می توانید هر روز آنها را انجام دهید و به ذهن خود کمک کنید تا با دقت و هوش بیشتری فکر کند.

ظرف ۳۰ دقیقه پس از بیدار شدن ۲ لیوان آب بنوشید
به دلیل اینکه ساعت ها خواب بودید، بدن تان حدود ۶ تا ۹ ساعت هیچ آبی دریافت نکرده است. آب برای تصفیه مواد زائد و حفظ تعادل مایعات بدن لازم است. نوشیدن دو لیوان بزرگ آب کمبود مایعات ناشی از خواب را جبران می کند.

نتایج مطالعاتی که روی کودکان انجام شد نشان می دهد نوشیدن آب بیشتر، توانایی آنها در تکمیل وظایف ذهنی را افزایش می دهد؛ پس در آغاز روز مطمئن شوید مغزتان دچار کم آبی نشده باشد.

هنگام خوردن صبحانه خلاصه ای از یک کتاب را بخوانید
کتاب خواندن عالی است اما زمان خوردن صبحانه مناسب خواندن چیزی کوتاه تر است. به جای خواندن تیتر خبر روزنامه ها که تاثیر بسیار کمی بر زندگی و هوش شما دارند، سعی کنید خلاصه کتاب های پرفروش را بخوانید. یکی از روش های پیدا کردن خلاصه کتاب ها، جستجوی عبارت «خلاصه کتاب...» در گوگل (Google) است.

 

در طی زمان رفت و آمدتان به کتاب های صوتی گوش دهید
حتی اگر زمان رفت و آمدتان ۱۰ دقیقه هم باشد، سعی کنید در این زمان به کتاب های صوتی گوش دهید. فرقی ندارد پیاده یا با ماشین یا حتی با دوچرخه به محل کارتان یا بیرون می روید. در این زمان چه کوتاه و چه بلند می توانید به انواع کتاب های صوتی مورد علاقه تان گوش دهید. این کتاب ها را یا در موبایل تان داشته باشید یا سی دی آنها را تهیه کرده و در خودرو به آنها گوش دهید. گوش دادن به کتاب های صوتی قدرت تفکر شما را تحریک می کند و از روش های مناسب پرورش تفکر هوشمندانه است.

در حین کار چای سبز بنوشید
در حالی که کافئین باعث ایجاد اضطراب در بسیاری از افراد می شود اما چای سبز دربرگیرنده ال تیانین است. تحقیقات نشان می دهد که ال تیانین به منظم سازی ضربان قلب و فشار خون کمک می کند. همچنین این اسید آمینه منجر به کاهش اضطراب و افزایش امواج مغزی آلفا در مغز می شود.

قهوه می تواند موجب القای حس اضطراب شود؛ در حالی که مصرف چای سبز با کیفیت باعث تمدد اعصاب می شود بدون اینکه احساس خواب آلودگی در فرد ایجاد کند. به همین دلیل است که ال تیانین به عنوان مکملی برای کمک به آرامش و افزایش سلامت قلب و عروق در صنعت پزشکی مورد استفاده قرار می گیرد.

در طول روز چرت بزنید
چرت زدن به مغزتان کمک می کند نیروی تازه ای بگیرد. تحقیقات نشان داده که چرت زدن در طول یادگیری، سرعت آن را افزایش می دهد. ذهن شما الگو و روندی دارد که زمان خواب آلودگی و هنگام نیاز به خواب را تعیین می کند.

می توانید این روند را در افراد عادی مشاهده کنید که معمولا بین ظهر تا ساعت ۴ بعدازظهر احساس خواب آلودگی بیشتری می کنند. این زمان برای چرت زدن بسیار مناسب است و هوشیاری و بهره وری شما را برای بقیه روز افزایش می دهد.

در طول روز شکر مصرف نکنید
در واقع اگر می توانید مصرف شکر را به طور کل قطع کنید اما اگر به هر دلیلی نمی توانید این کار را انجام دهید، سعی کنید هنگامی که نیاز به تمرکز بیشتری دارید از این ماده غذایی استفاده نکنید.

بالا و پایین رفتن قند خون برای حفظ عملکرد قوی و هوشمندانه ذهن مناسب نیست. اسیدهای چرب عملکرد خوبی دارند. سعی کنید چیزهای شیرینی که برای ناهار می خورید را به مواد غذایی اساسی تری همچون ماهی یا تخم مرغ تغییر دهید.

فقط یکی دوبار در طول روز در شبکه های اجتماعی فعالیت کنید
مغز انسان این قابلیت را دارد که خود را با اطلاعاتی که واردش می شود تطبیق دهد. اگر مغزتان را با اطلاعات پراکنده و بی برنامه بمباران کنید، طبیعتا حواس تان پرت می شود و تمرکز خود را از دست می دهید اما با وارد کردن اطلاعات ثابت و مشخص به ذهن تان، عملکرد مغزی خود را بالا ببرید. اگر نیاز دارید کاری را به تعویق بیندازید برنامه ریزی کنید و در چرخش های بی فکرانه خود گم نشوید.

به جای تماشای فیلم یا سریال، بازی کنید
تماشای تلویزیون یک فعالیت انفعالی است. با این کار مغز شما فقط اطلاعات را تحلیل می کند اما آنها را پردازش نمی کند و با آن اطلاعات هیچ تعاملی ندارد. این سرگرمی را با بازی جایگزین کنید.

نتایج مطالعه ای در سال ۲۰۱۴ نشان می دهد که حتی بازی ساده ای مانند سوپرماریو (Supper Mario) تاثیر قابل مشاهده ای بر شکل گیری و انعطاف پذیری مغز دارد. به جای اینکه بگذارید ذهن تان به صورت منفعلانه ای در خواب غفلت باشد، هر جا که می توانید آن را به صورت فعالانه درگیر کنید.

به جای تماشای تلویزیون، یک کتاب بخوانید
خواندن کتاب، مانند بازی کردن، تمرین فعالی برای مغز است. در حالی که تماشای تلویزیون مصرف غیرفعال اطلاعات است، خواندن کتاب مستلزم این است که مغز شما به صورت فعال تصاویر ذهنی از آنچه می خوانید را بسازد.

 

افراد باهوش

خواندن کتاب، مانند بازی کردن، تمرین فعالی برای مغز است

 

کمی برنامه نویسی کنید
برنامه نویسی، شیوه عالی برای یادگیری تفکر منطقی و در چارچوب است. یادگیری برنامه نویسی کار سختی است اما نرم افزارهایی برای یادگیری برنامه نویسی وجود دارند که آموزش آ« را برای تان ساده و جالب می کند.

این را به عنوان گام بعدی برای یادگیری تفکر هوشمندانه در نظر بگیرید. برنامه نویسی یک مزیت یادگیری اضافه است که می توانید در وقت آزاد خود آن را تمرین کنید. همچنین می تواند توانمندی های شغلی شما را در بازار کار افزایش دهد.

در طول روز چند نرمش ساده انجام دهید
ذهن و جسم به شدت با یکدیگر در ارتباطند. تناسب فیزیکی بدن به عملکرد صحیح ذهن کمک می کند؛ با این حال مجبور نیستید برای بهره مند شدن از این مزیت هر روز به باشگاه بروید. (هر چند که اگر بخواهید می توانید در باشگاه ثبت نام کنید.)

انجام چند حرکت شنا در طول روز و پیاده روی یا انجام حرکات پرشی تاثیر فوق العاده ای بر بدن و بالطبع بر ذهن تان دارد. سعی کنید برخی از تمرین های فیزیکی را هر یک ساعت یا بیشتر انجام دهید؛ حتی اگر این تمرین ها فقط بلند شدن، کشیدن بدن و منقبض کردن ماهیچه هایتان باشد که برای ۵ تا ۱۰ ثانیه انجام می دهید.

وقت تان را با افراد باهوش تر از خودتان بگذرانید
عادت ها از لحاظ اجتماعی مسری هستند. این واقعیت شناخته شده ای در دنیای علوم است که چاقی برای مثال از طریق شبکه های اجتماعی گسترش می یابد.

عادت ها و الگوهای تفکر افرادی که با آنها وقت می گذرانید بر شما تاثیر خواهند گذاشت. سعی کنید تا آنجا که می توانید با افراد باهوش تر از خودتان در ارتباط باشید، زیرا در این صورت می توانید از آنها بهره مند شوید.

با افرادی که با شما مخالفند صحبت کنید
با افرادی که در خصوص موضوعی با شما اختلاف نظر دارند به صورت دوستانه وارد بحث شوید. گفتگو و بحث کردن با آنها برای شما این فرصت را مهیا می کند که:

* استدلال های شما را روشن و واضح می کند.
* متقاعد می شوید که در اشتباه هستید.


در هر دو صورت شما برنده اید. در صورت اول طرف مقابل را با بیان دلایل خود متقاعد می کنید و در صورت دوم به این باور می رسید که منطق شما نادرست است.

در طبیعت پیاده روی کنید
پیاده روی در دل طبیعت مزایای زیادی دارد، از جمله اینکه:
* در طبیعت اکسیژن بیشتری وجود دارد که گیاهان از خود تولید می کنند.
* زمانی که اطراف تان پر از گل و گیاه است، آرامش ذهنی می یابید.
* پیاده روی به گردش خون شما کمک می کند.

اگر زمان ناهارتان را در پارک پیاده روی کنید، ذهن تان در ادامه روز عملکرد هوشمندانه تری دارد.

۱۰ دقیقه پایان روز را به برنامه ریزی برای فردا اختصاص دهید
اگر از روز قبل برای فردا برنامه ریزی کنید، روز تان را با چند برنامه آغاز می کنید. این کار به شما این امکان را می دهد که به صورت پربارتری کار کنید. افراد زیادی تمام روز مشغولند اما واقعا مولد و پربار نیستند. بخش عمده باهوش بودن این است که بدانید سختکوشی ارزش پایین تری از کار هوشمند دارد.

هدف اصلی بهداشت روانی، پیشگیری از وقوع ناراحتی‌ها و اختلال‌های جزیی رفتار است و ارتقای سلامت، بهترین شکل بهداشت روانی است. در این زمینه لازم است جامعه از طریق آموزش‌های رسمی و غیررسمی از ابتلای جمعیت سالم به بیماری‌های روانی جلوگیری ‌کند و افراد را علیه بیماری‌ها واکسینه کند، زیرا علاج واقعه، قبل از وقوع باید گردد.

والدین به‌عنوان نخستین معلم کودکان وظیفه خطیری نسبت به انسان‌سازی و حفاظت از بهداشت روانی و شخصیت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان ازجمله بازی، احترام، مسئولیت و پذیرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمینه را برای تأمین هر یک از آنها فراهم سازند. پدر و مادر باید جو خانه خود را اصلاح کنند و بهبود بخشند، یعنی حالت گرم- پذیرا بر خانه خود حاکم کنند، زیرا ایجاد جوی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی بر سلامت روانی کودکان آسیب وارد می‌کند.

والدین باید سعی کنند در خانواده محیطی حاکی از صلح، صفا و صمیمیت را به‌وجود آورند، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند که خانواده آنها را می‌پذیرد، احساس ارزش و احترام می‌کنند. در یک‌کلام، والدین باید الگوی نمونه عملی در مسائل عقیدتی، اجتماعی، دینی و مذهبی باشند.

 

برای دستیابی به بهترین شکل بهداشت‌روانی، افراد باید شکست‌های خود را بپذیرند، انعطاف‌پذیر باشند، در زندگی هدف داشته باشند، خود کارآمدی و خودگردانی لازم را برای افزایش اعتماد به نفس و احساس کفایت و پختگی داشته باشند. به همین منظور و برای کمک به بهداشت‌روانی باید زمینه‌های آسیب‌پذیری خود را دریابیم، زمان (استفاده بهینه از اوقات) خود را مدیریت‌کنیم، نه خودکم‌بین باشیم و نه خودبزرگ‌بین، با انجام به‌موقع کارها از احساس درماندگی جلوگیری و با دیگران روابط صمیمانه برقرار کنیم.

روانشناسی علم مطالعه رفتار آدمی است. بیشتر توجه روانشناسان، امروزه صرف یافتن راه‌های مناسب برای حل مشکلات روانی است که انسان‌ها در برخورد با مسائل روزمره و عملی با آن روبه‌رو هستند. کمتر کسی در برابر بیماری‌های روانی مصونیت دارد. البته دانستن این که هرکسی ممکن است گرفتار ناراحتی روانی شود، خود به خود کافی نیست، زیرا بهداشت روانی تنها به تشریح علل اختلالات روانی منحصر نیست، بلکه هدف اصلی آن پیشگیری از وقوع ناراحتی‌هاست.

وجود افراد سالم، از شرایط مهم و اساسی برای رشد یک جامعه است. جامعه‌ای که به سلامت جسم و روان اعضای خود توجه می‌کند، ضمن عدم صرف هزینه‌های سرسام‌آور درمانی، انسان‌هایی سالم نیز پرورش می‌دهد که این خود ضامن رشد فردی و اجتماعی آن جامعه است.

معنی و مفهوم بهداشت‌روانی
اگر بهترین دفاع، تهاجم خوب است، بنابراین ارتقای سلامت نیز بهترین شکل بهداشت‌روانی به‌شمار می‌آید. سازمان جهانی بهداشت، بهداشت‌روانی را چنین تعریف می‌کند، «فرآیند تواناسازی مردم برای بهبود افزایش تسلط بر سلامت‌شان». دیگر متخصصان بهداشت، بهداشت‌روانی را به این ‌صورت تعریف‌کرده‌اند: «علم و هنر کمک به مردم برای تغییر شیوه زندگی‌شان به منظور رسیدن به کمال مطلوب سلامتی».

عنصر اساسی در هر تعریفی که از بهداشت روانی ارایه می‌شود، مفهوم پیشگیری است. پیشگیری را می‌توان از دو دیدگاه بررسی‌کرد: دیدگاه موقعیت‌مدار و دیدگاه فردمدار. در دیدگاه پیشگیری موقعیت‌مدار، تلاش متخصصان بهداشت و سلامت‌روانی متوجه کاهش علل محیطی و موقعیتی رفتار غیرعادی است؛ و در دیدگاه پیشگیری فردمدار، بر توانایی‌های فرد در مقابله با شرایطی که امکان دارد به رفتار ناسازگار منجر شود تأکید می‌شود.

پیشگیری را چه با دیدگاه موقعیت‌مدار و چه با دیدگاه فردمدار، می‌توان در ٣ سطح انجام داد: پیشگیری اولیه، پیشگیری ثانویه و پیشگیری ثالث.

الف) پیشگیری اولیه: در پیشگیری اولیه کاهش موارد جدید اختلال روانی در یک جامعه مورد توجه قرار دارد. هدف این پیشگیری، جلوگیری از ابتلای جمعیت سالم و عادی به‌اختلال‌روانی است. مثلا اگر معلوم شود که بسیاری از اختلال‌های روانی ناشی از فشار روانی و ناکامی‌های فرد در زندگی اجتماعی است، جامعه می‌تواند با دادن آگاهی و آموزش، سایر افراد را در مقابل استرس و فشارهای روزمره مقاوم کند. امروزه از طریق آموزش‌های رسمی (مدارس و دانشگاه‌ها) یا از طریق آموزش غیررسمی (رسانه‌های جمعی؛ رادیو و تلویزیون، روزنامه‌ها و مجلات) توانسته‌اند میزان ابتلا به اختلالات روانی را کاهش‌دهند.

ب) پیشگیری ثانویه: در پیشگیری ثانویه، هدف اولیه درمان کامل یک اختلال است ولی هدف ثانویه می‌تواند کنترل بیماری باشد. در این پیشگیری، درمان روی جمعیت مبتلا متمرکز می‌شود. به‌طور مثال، یکی از اختلال‌ها، اختلال افسردگی است و در آن با کمک به بیمار برای غلبه به بیماری، در وهله اول از گسترش هرچه بیشتر بیماری او جلوگیری کرده و در مرحله بعد، با اتخاذ شیوه‌های درمانی مناسب، سعی می‌شود که بیمار به وضعیت مناسب‌تر و متقاعدتری دست یابد تا بتواند با محیط خود سازگار شود.

ج) پیشگیری ثالث: هدف این پیشگیری کاهش آسیب‌هایی است که در نتیجه اختلال حاصل شده است. براساس این پیشگیری از طریق توان‌بخشی و حمایت‌های اجتماعی می‌توان میزان آسیب را به حداقل رساند، هرچند که ممکن است هیچ‌گاه بهبودی کامل حاصل نشود.

برای مثال، پس از مرگ یکی از نزدیکان، فشار روانی بر نزدیکان ایجاد می‌شود که امکان جلوگیری از آن وجود ندارد. مشاوره یا گروه‌درمانی بعد از این‌گونه حوادث ممکن است حمایت‌های اجتماعی مناسبی را فراهم سازد که آسیب‌پذیری فرد را در برابر فشار روانی کاهش می‌دهد.

ضرورت بلوغ ‌روانی
سلامتی یک امر اساسی و مهم در زندگی انسان است. براساس آمارهای موجود، نیمی از مرگ‌ومیرها در نتیجه رفتارها و روش‌های غلط زندگی است. در قرون گذشته انسان‌ها بیشتر به‌خاطر بیماری‌های میکروبی و عدم بهداشت جسمانی یا حوادث طبیعی می‌میرند ولی امروزه مرگ‌ها اغلب در نتیجه روش‌های غلط زندگی است. مثال‌هایی آشنا در این مورد شامل بیماری سرطان ریه به‌خاطر استفاده از سیگار، مرگ‌های ناشی از استفاده از غذاهای نامناسب یا عدم فعالیت‌های جسمانی، بیماری‌های ناشی از تماس با مواد سمی و شیمیایی، همچنین آتش‌سوزی، تصادفات رانندگی و ... است.

بررسی و مطالعه انجام یافته در شهر تهران در‌ سال ١٣٧٨ نشان‌می‌دهد که بیماری‌های دستگاه گردش خون، سرطان و سایر تومورها، سوانح، مسمومیت‌ها و خودکشی‌ها، عوارض حاملگی- زایمان نفاسی، حالات بد تعریف شده، بیماری‌های عفونی و انگلی، بیماری‌های دستگاه تنفسی و دستگاه گوارشی به ترتیب بیشترین علت مرگ و میر بوده است.

خانواده نقش مهمی در تأمین بهداشت روانی افراد دارد. در ذیل نقش خانواده از ٣ جنبه بررسی می‌شود:  
الف) نقش خانواده در سلامت روانی: پایه‌های رشد روانی- اجتماعی کودکان، احساس ایمنی و ارضای عاطفی آنان در سال‌های اولیه کودکی پی‌ریزی می‌شود، زیرا تفاهم، سازگاری و محبت موجود در محیط خانواده‌، در تقویت حس اعتمادبه‌نفس و پرورش نیروی سازنده در کودکان و نوجوانان بسیار حایز اهمیت است.

در یک خانواده عادی، والدین ضمن همبستگی و احترام متقابل نسبت به یکدیگر در برخورد با فرزندان، روش هماهنگ و یکسان را در پیش می‌گیرند و در نتیجه، فرزندان احساس می‌کنند که رابطه والدین، صمیمی است، زیرا کودک و نوجوان باید والدین خود را منبع شادی، امنیت عاطفی، ارضای خاطر جسمی و روانی دانسته و آنان را پناهگاه خویش بدانند.

بی‌توجهی والدین به سالم‌سازی محیط روانی- اجتماعی و فقدان روابط مناسب در بیشتر موارد، کودکان و نوجوانان را با کمبودهای عاطفی مواجه می‌سازد. لذا ریشه رفتارهای نابهنجار کودکان و نوجوانان، انحرافات و بزهکاری‌ها را باید در سنین اولیه کودکی و در میان خانواده جست‌وجو کرد، به همین دلیل برای شناخت علت ناسازگاری‌های کودکان و نوجوانان و پیدایش اختلال‌های رفتاری، بیش از هرچیز آگاهی از وضعیت خانواده آنان ضرورت دارد.

به‌طورکلی اصولی که باید پدر و مادر، به‌عنوان والدین کودک و نوجوان، همیشه در نظر داشته‌باشند، عبارتند از: هماهنگی در انضباط و تربیت کودکان و نوجوانان، یگانگی در انتظار و توقع از آنان با توجه به تفاوت‌های فردی و محدودیت‌های موجود و جلوگیری از وقوع مسائلی که موجب ایجاد هیجان ناخوشایند در کودک و نوجوان می‌شود.

ب) نقش خانواده در پیشگیری از پیدایش اختلالات جسمی و روانی در کودکان: توجه والدین، به‌خصوص مادران به نکات و دستورالعمل‌های زیر می‌تواند در حفظ سلامتی آنان و سلامت جسمی و روانی در کودکان آنها کاملا موثر واقع شود.

١- مراجعه به پزشک به‌طور منظم، در تمام دوران بارداری و انجام آزمایش‌های پزشکی، کمک بزرگی در پیش‌بینی ضایعات احتمالی می‌کند.

٢- مادران باید در جلوگیری از بیماری‌های مسری به‌ویژه سرخجه در سه ماهه اولیه دوران بارداری بسیار بکوشند. همچنین ابتلای والدین به بیماری سیفلیس در کودک نارسایی‌های هوشی ایجاد می‌کند.

٣- اعتیاد والدین به مشروبات الکلی از عوامل موثر در عقب‌ماندگی ذهنی است. به‌خصوص مادران باید از استعمال موادمخدر و دخانیات خودداری کنند.


٤- مسمومیت‌های دوران بارداری و وارد شدن ضربه بر شکم مادر، به‌خصوص در ماه‌های آخر بارداری موجب عقب‌ماندگی ذهنی می‌شود.


٥- باتوجه به زیان‌های جبران‌ناپذیر اشعه‌ایکس و رادیواکتیو، مادران باید از انجام آزمایش‌های رادیولوژی به‌ویژه در ماه‌های اولیه بارداری خودداری کنند (مگر در صورت نیاز مبرم و تحت‌نظر پزشک.)


٦- مادران با رژیم غذایی مناسب و کافی می‌توانند از ایجاد ناهنجاری‌ها جلوگیری کنند، زیرا سوءتغذیه و کمبود ویتامین‌های ضروری ممکن است موجب ایجاد عقب‌ماندگی ذهنی شود.

٧- مادران در تأمین بهداشت جسم و روان بکوشند و حتی‌الامکان اضطراب و پریشانی به خود راه ندهند، زیرا اضطراب‌ها و هیجانات ناگهانی و مستمر در دوران بارداری، موجب ایجاد تغییرات در غدد داخلی می‌شود و باعث عقب‌ماندگی و رکود ذهنی در کودک می‌شود.

٨- پدران نیز مسئولیت ایجاد تسهیلات لازم، به‌خصوص فراهم‌کردن آرامش روانی و عاطفی مادر را به عهده دارند.

٩- مراجعه به مراکز مشاوره ژنتیکی برای افرادی که می‌خواهند ازدواج کنند به‌ویژه در موارد ازدواج خویشاوندی یا بالا بودن سن مادر و خانواده‌هایی که دارای یک فرزند عقب‌مانده یا معلول هستند از ضروریات است.

ج) نقش خانواده در آگاهی‌دادن به جوانان در زمینه ازدواج: از مهم‌ترین انتخاب‌های دوره جوانی، انتخاب همسر است، در مکتب‌اسلام به ازدواج و انتخاب همسر، بسیار اهمیت داده شده‌است. ازدواج و تشکیل خانواده از نظر بهداشت روانی اهمیت فراوانی دارد. خانواده‌ها باید به فرزندان خود تفهیم کنند که ازدواجی موفق و پایدار است که زن و مرد هر دو موقعیت خود را درک کنند و درصدد تطبیق شرایط خود با نیازهای خانواده و مخصوصا کودکان برآیند. یکی از علل عمده اختلالات روانی در کودکان و نوجوانان، گسسته‌شدن روابط خانوادگی یا اختلافات شدید بین اعضای خانواده است. شکی نیست که در ازدواج، سازش دایمی و صبر و گذشت فراوان لازم است.

مهم‌ترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از: ١- رشد عاطفی و فکری ٢- تشابه مذهبی ٣- تشابه علایق، انتظارات و طرز تفکر  ٤- تشابه تحصیلی و طبقاتی.

 

تعادل روانی

رتقای سلامت، بهترین شکل بهداشت روانی است

 

اصول کلی برای بالابردن اعتمادبه‌نفس
١- به‌جای انتقادکردن، بچه‌ها را تشویق کنید.
٢- به بچه‌ها فرصت دهید تا مسئولیت کارهای خود را به عهده گیرند و خود تصمیم‌گیرنده باشند.
٣- با هر بچه‌ای برخورد خاص و ویژه‌ای داشته باشید و او را انسان کامل دانسته و با دیگر بچه‌ها مقایسه نکنید.
٤- اعمال بچه‌ها از خودشان جدا است و بدون توجه به شکست‌ها و موفقیت‌ها، بچه‌ها باید بدون قید و شرط پذیرفته شوند.
٥- بچه‌ها را در آغوش بگیرید، بفشارید، لمس کنید، ببوسید و با آنها ارتباط فیزیکی داشته باشید. اگر این کار را بکنید آنها یاد می‌گیرند که خودشان را دوست داشته باشند.
٦- با دقت به حرف‌های فرزندانتان گوش دهید.
٧- به جای مچ‌گیری سعی کنید با انجام کارهای مثبت آنها را غافلگیر کنید و به یادشان بیاورید که چقدر دوست‌داشتنی هستند.
٨- والدین باید الگوی انسانی باشند که برای خود احترام می‌گذارد.
٩- بچه‌ها را تشویق کنید تا دوستان خود را به منزل دعوت کنند.
١٠- به بچه‌های خود از سن ٦ یا ٧ سالگی مسئولیت بدهید تا توانایی انجام کارهای خود را بالا ببرند.

مشخصه‌های یک شخصیت سالم
در زندگی و روابط انسان‌ها، معیارهایی وجود دارد که به بهداشت روان کمک می‌کند و در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:
 
١- صداقت در رفتار: افرادی که بین نیت درونی آنها با رفتار بیرونی‌شان هماهنگی بیشتری باشد از سلامت روانی بهتری برخوردارند و در غیر این صورت سلامت روانی‌شان به خطر می‌افتد، مثلا فردی که دروغ می‌گوید بخش زیادی از انرژی روانی او صرف فاش‌نشدن دروغ خواهد شد.

٢- پذیرش ضعف و شکست‌های خود: جهت کمک به بهداشت‌روان لازم است شکست‌ها را به عدم تلاش نسبت دهیم نه به عدم توانایی.

٣- انعطاف‌پذیری: زندگی اجتماعی پستی‌ها‌وبلندی‌ها، بدی‌ها و خوبی‌ها، خیرها و شرها را دارد، لذا لازم است انسان ظرفیت پذیرش تغییرات را داشته باشد، زیرا باعث کمک به بهداشت روان می‌شود.

٤- توانایی نه‌گفتن: درمقابل خواسته‌های غیرمنطقی خود و دیگران توانایی «نه‌گفتن» را داشته باشیم و کارها را براساس رضایت‌خاطر درونی خود انجام دهیم نه به خاطر رضایت دیگران.

 

٥- داشتن قاطعیت: رفتار قاطعانه را روزانه تمرین کنیم و بدون عصبانیت و پرخاشگری و با استفاده از ارتباط کلامی مناسب از حق خود دفاع کنیم.

٦- دوری از فرض‌های غلط ذهنی: فردی که با خوشرویی با دیگران رفتار نمی‌کند، این مسأله باعث می‌شود که دیگران نیز همان واکنش را با او داشته باشند، لذا به این تصور درمی‌آید که دیگران از او بدشان می‌آیند و او را دوست ندارند.

٧- ورزش: ورزش علاوه‌بر این که امید به زندگی بهتر را بیشتر می‌کند، بلکه زنجیره تفکرات منفی را نیز قطع می‌کند.

٨- سازگاری مناسب اجتماعی: فرد سالم، ارتباط گرم و صمیمانه‌ای با دیگران دارد، سعی می‌کند به دیگران احترام گذاشته و به احساسات آنها با صمیمیت و مهربانی پاسخ دهد.

٩- داشتن هدف در زندگی: یک فرد سالم، فلسفه زندگی خود را می‌شناسد و زندگی را پوچ و بی‌معنی نمی‌داند، برای زندگی خود ارزش قایل بوده و بیهوده زندگی‌اش را فدای امور بی‌ارزش نمی‌کند.

١٠- حرکت برای پیشرفت: تلاش و کوشش لازم را داشته باشیم اما انتظار کامل بودن در تمام زمینه‌ها را نداشته باشیم، لذا آنچه مهم است تلاش به اندازه توانایی است.

١١- خودکارآمدی و خودگردانی: خودکارآمدی، ارزیابی فرد از توانایی خود در انجام یک تکلیف است. خودگردانی مستلزم توانایی فرد در تأثیرگذاری بر رفتار خود به جای واکنش مکانیکی در برابر محیط است.

١٢- ابراز احساسات: احساسات مثبت مانند شادی و محبت و احساسات منفی ازجمله خشم، نگرانی و اضطراب را درون‌فکنی و سرکوب نکنیم و بدون رفتار پرخاشگرانه آنها را ابزار کنیم.

١٣- درک توانایی خود و دیگران: نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم و سعی در شناختن نقاط قوت و ضعف دیگران داشته‌باشیم. توانایی عفو و گذشت را داشته باشیم و همیشه برای اشتباهات خود را سرزنش نکنیم چون سرزنش باعث کاهش اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس افراد می‌شود.

١٤- احترام به دیگران: به دیگران احترام بگذاریم، چون این امر باعث می‌شود که دیگران نیز به ما احترام بگذارند و امکان انگیزش و تقویت محیطی فراهم شود.

١٥- داشتن یک نگرش مثبت: نسبت به دوستان، همسالان و بزرگسالان دید مثبتی را پیدا کنیم، چون نگرش خوب به بهداشت‌روان کمک می‌کند.

١٦- احساس امنیت و آرامش خاطر: افراد سالم دچار اضطراب و نابسامانی دایمی فکری نیستند. آنها دلواپس نیستند و از آینده و اتفاقات هراسی ندارند. آنها با بردباری و احساس امنیت با وقایع روبه‌رو می‌شوند و برای آنها راه حل منطقی پیدا می‌کنند.

١٧- داشتن اعتمادبه‌نفس و احساس‌کفایت: اعتمادبه‌نفس، داشتن نگرش مثبت به توانایی‌های خود است که رابطه تنگاتنگی با احساس کفایت دارد. این که کسی به خود و توانایی‌های خود اعتماد داشته باشد و بگوید من می‌توانم این کار را انجام دهم و مشکلات را از پیش‌پا بردارم حاکی از داشتن بهداشت روانی است.

چگونه به تعادل روانی خود کمک کنیم؟
١- درک و یافتن زمینه‌های آسیب‌پذیری: شناخت موقعیت‌هایی که شما را خشمگین می‌کند یا واکنش تندی در شما ایجاد می‌کند، می‌تواند شما را در برابر فشارهای روانی محافظت کند. اگر افراد خاص شما را خشمگین می‌سازند، یا باید از آنها دوری‌گزینید یا بکوشید دریابید، چه‌چیزی در آنان وجود دارد که شما را این قدر ناراحت می‌کند. سعی کنید علت ناراحتی خود را دریابید تا بتوانید موقعیت یاد شده را به‌صورت تازه‌ای ببینید.

٢- مدیریت زمان: از بار زیاد سنگین دوری کنید. با گنجانیدن زمان کافی برای استراحت، آرامش، خوابیدن، خوردن، تمرین‌کردن و اجتماعی‌شدن ساعات‌تان را تنظیم کنید. برای دوری از دلتنگی و فقدان تمرکز و به‌خاطر تربیت‌پذیری زمان، مطالعه را قطع کنید. نویسنده معتقد است، مدیریت زمان از استرس و اضطراب شدید جلوگیری می‌کند و بدین‌وسیله باعث تضمین بهداشت روانی افراد می‌شود.

٣- انجام به موقع کارها: هرکاری را به‌موقع انجام دهید، چراکه انجام به موقع فعالیت‌ها از احساس درماندگی جلوگیری می‌کند. انجام هرکاری را یک کمی زودتر شروع کنید، زیرا این کار نه‌تنها باعث بالارفتن اعتمادبه‌نفس می‌شود بلکه باعث کمک به بهداشت روانی می‌شود.

٤- احترام به خود: قدر و منزلت خود را بدانید، زیرا تجربه نشان داده است افرادی که برای خود ارزش قایل‌اند، توانایی‌های خود را خوب تشخیص می‌دهند، نه خودبزرگ بین‌اند و نه خود کم‌بین و این امر به بهداشت روانی آنها کمک می‌کند.

٥- پذیرش نقاط قوت و ضعف: انسان سالم، انسانی است که بداند در چه زمینه‌هایی ضعف عمده دارد، آنگاه سعی کند که متناسب با توانایی‌هایش نقاط ضعف خود را جبران کند. نیز چنین فردی لازم است نقاط قوت خود را تشخیص دهد و در پی تقویت این نقاط برآید، زیرا این امر به بهداشت روانی وی کمک مؤثری می‌کند.

٦- داشتن استدلال مافوق قراردادی: به‌نظر کلبرگ، افرادی این استدلال را دارند که به رشد شناختی کافی دست یابند و معیارها و قوانین اخلاقی را درونی کنند، زیرا این استدلال به بهداشت‌روانی کمک زیادی می‌کند.

٧- برقراری روابط صمیمانه با دیگران: صمیمت نوعی تعهد درونی نسبت به برقراری روابط و ادامه آن است، زیرا همه ما به اطمینان خاطری که از جانب دیگران تأمین می‌شود، نیاز داریم، لذا از راه درمیان گذاشتن نگرانی‌های خود با افراد مجرب و بزرگترها، می‌توانید بیشتر مشکلات خود را ساده‌تر و روشن‌تر کنید.

٨- کمک به‌موقع از دیگران: تقاضای کمک از دیگران، خود نشانگر پختگی عاطفی است نه این‌که نشانه ضعف آگاهی و ناتوانی. انسان در هر سنی باشد به راهنمایی و مشورت دیگران نیازمند است.

٩- حذف خطاها: فرد باید شرایطی را که رفتار نامطلوب در آن رخ‌می‌دهد شناسایی کند و عوامل خارجی ایجاد کننده رفتار را مورد بررسی قرار دهد. قبل از اصلاح رفتار باید مشخص کرد چه رفتارهای نامطلوبی را می‌خواهیم، حذف کنیم و چه رفتارهای مطلوبی باید جایگزین آن شود.

١٠- داشتن دید مثبت: حالات عاطفی خوشآیند مانند خنده، خوشحالی، لذت و شادی را داشته باشید، به امور مختلف زندگی یک گرایش مثبت   نشان دهید، خط مشی‌های خود را انتخاب کنید و بدانید چه‌چیزی برای شما بیشترین ارزش را دارد.

نتیجه‌گیری و ارایه راه‌حل‌ها
هدف اصلی بهداشت‌روانی، پیشگیری از وقوع ناراحتی‌ها و اختلال‌های جزیی رفتار است و ارتقای سلامت، بهترین شکل بهداشت‌روانی است. در این زمینه لازم است جامعه از طریق آموزش‌های رسمی و غیررسمی از ابتلای جمعیت سالم به بیماری‌های روانی جلوگیری ‌کند و افراد را علیه بیماری‌ها واکسینه کند، زیرا علاج واقعه، قبل از وقوع باید گردد.

والدین به‌عنوان اولین معلم کودکان وظیفه خطیری نسبت به انسان‌سازی و حفاظت از بهداشت روانی و شخصیت فرزندان دارند. والدین ابتدا باید نیازهای اساسی فرزندان ازجمله بازی، احترام، مسئولیت و پذیرش در گروه را مورد توجه قرار دهند و زمینه را برای تأمین هر یک از آنها فراهم سازند.

پدر و مادر باید جو خانه خود را اصلاح و بهبود بخشند، یعنی حالت گرم- پذیرا را بر خانه خود حاکم کنند، زیرا ایجاد جوی از ترس، تهدید، اضطراب و فشار روانی بر سلامت روانی کودکان آسیب وارد می‌کند. والدین باید سعی کنند در خانواده محیطی حاکی از صلح، صفا و صمیمیت را به‌وجود آورند، زیرا اگر فرزندان قبول داشته باشند که خانواده آنها را می‌پذیرد، احساس ارزش و احترام می‌کنند. در یک کلام، والدین باید الگوی نمونه عملی در مسائل عقیدتی، اجتماعی، دینی و مذهبی باشند.

برای دستیابی به بهترین شکل بهداشت روانی، افراد باید شکست‌های خود را بپذیرند، انعطاف‌پذیر باشند، در زندگی هدف داشته باشند، خود کار آمدی و خود گردانی لازم را برای افزایش اعتمادبه‌نفس و احساس کفایت و پختگی داشته باشند. به همین منظور و برای کمک به بهداشت روانی باید زمینه‌های آسیب‌پذیری خود را دریابیم، زمان (استفاده بهینه از اوقات) خود را مدیریت کنم، نه خودکم‌بین باشیم و نه خودبزرگ‌بین، با انجام به‌موقع کارها از احساس درماندگی جلوگیری  و با دیگران روابط صمیمانه برقرار کنیم.

 

منبع: روزنامه شهروند

انگار عقربه های ساعت شمایی که مسئولیت انجام دادن هزار و یک کار ریز و درشت را به عهده گرفته اید، تندتر می چرخد و حتی اگر روزتان ۴۰ ساعت هم بشود، باز هم کارهای انبارشده روی هم تمام نمی شوند. اگر همیشه به قرارهایتان نیم ساعت دیر می رسید و کارها را یک روز بعد از تمام شدن زمانی که برایتان تعیین کرده بودند انجام می دهید، این مطلب برای شماست. ما با کمک اصول مدیریت زمان، می توانیم روز ۲۴ ساعته شما را طولانی تر کنیم.

با یک دست چند هندوانه بر می دارید؟
به اینکه در طول روز ده ها کار را به موازات هم پیش می برید، زیاد افتخار نکنید. شاید به همین دلیل است که مدام وقت کم می آورید و نمی توانید کارها را آن طور که انتظار دارید پیش ببرید. واقعیت این است که تنها گروه کوچکی از آدم ها همه فن حریف یا به قول غربی ها مالتی تسک (multitask) هستند و باقی آدم ها، تنها به این خیال که از پس انجام همزمان کارها بر می آیند، سرشان را بدون داشتن توانایی های لازم، شلوغ می کنند. اگر شما هم از گروه آدم هایی هستید که به بهانه همه فن حریف بودن مسئولیت های زیادی را به عهده می گیرید، باید بدانید که یکی از اصلی ترین دلایل وقت کم آوردن هایتان همین موضوع است.

چه باید کرد؟
کارهای فردایتان را روی یک کاغذ به ترتیب اهمیت و زمانی که باید به انجام برسند، فهرست کنید. دور کارهایی که می توانید در آن روز انجام ندهید یا اینکه به پایان رساندنشان را به عهده فرد دیگری بگذارید خط قرمز بکشید. یادتان نرود که شما مسئول انجام همه کارها نیستید و همین که در هر روز سه کار مهم را انجام دهید، عالی است. اگر همکارتان می تواند بخشی از کار را انجام دهید، به او نه گویید و اگر همسرتان می تواند به برخی امور رسیدگی کند، حتما از او کمک بخواهید. باور کنید با یک دست، چند هندوانه برداشتن، همیشه نشان دهنده قدرت نیست.

کم خوابید؟
استرس تمام نشدن کارهایی که خودتان را موظف به انجامشان می دانید، ممکن است شما را بی خواب کند، یا اینکه مجبورتان کند از خودتان چند ساعت وقت قرض بگیرید و به جای خوب خوابیدن، هنوز سپیده سر نزده از خواب بیدار شوید و به کارهایی که روی هم انبار شده برسید؛ اما اگر نگاهی به اغلب روزهایی که خودتان را برای رسیدگی به مسئولیت هایتان از خواب محروم کرده اید بیندازید، می بینید که در پایان روز، باز هم چند کار ناتمام برایتان باقی مانده و داشتن وقت بیشتر، باز هم به تمام و کمال انجام شدن کارهایتان منجر نشده است.

چه باید کرد؟
خواب ناکافی، نه تنها در درازمدت می تواند سلامت جسم و روانتان را با مشکلات بسیار مواجه کند، بلکه حتی در همان روز هم قدرت مغزتان برای پردازش اطلاعات و تمرکز کردن را پایین می آورد و شمار ا کند و کم دقت می کند. اگر می خواهید به همه کارهایتان برسید، شب ها هفت ساعت بخوابید و در میانه روز هم خود را به یک چرت ۲۰ دقیقه ای مهمان کنید تا مغزتان با آمادگی بیشتری برنامه هایتان را اجرا کند.

 

روشهای مدیریت زمان

اگر می خواهید به همه کارهایتان برسید، شب ها هفت ساعت بخوابید

 

همه جا ساعت نصب کرده اید؟
اگر روی دیوار رو به رویی تان، رو میز گوشه اتاق، روی مچ دستتان و روی میز کارتان و خلاصه در همه گوشه هایی که چشمتان هرازگاهی به آن ها خیره می شود، ساعت گذاشته اید، باید انتظار تمام نشدن کارهایی را که قصد انجام دادنشان را داشته اید هم داشته باشید.

نگرانی بیش از حد در مورد زمان و مشخص کردن ساعت برای انجام شدن همه کارها، می تواند شما را از برنامه هایتان عقب بیندازد. اگر از آدم های ساعت دوست هستید، باید بدایند استرسی که این نگرانی به شما وارد می کند، یکی از دلایل همیشگی ناکامی شما در انجام کارهای روزانه تان است.

چه باید کرد؟
برای یک روز هم که شده، سعی کنید بدون ساعت زندگی کنید. اگر نگران هستید که زمان آوردن کودکتان از مدرسه بگذرد، می توانید ساعتی را برای یادآوری کودک کنید، اما جلوی چشمتان نگذاردیش. به خودتان بگویید که هر زمان کار شماره یک تمام شد، سراغ کار شماره دو می روید و به خاطر نگرانی در مورد چرخیدن عقربه های ساعت، کارها را نیمه کاره رها نمی کنید.

عادت های دیگران را کپی می کنید؟
اگر کارهایتان را براساس الگوهای رفتاری دیگران انجام می دهید، طبیعی است که وقت کم بیاورید و کارها را به خوبی که انتظار دارید پیش نبرید. نباید فراموش کنید که هر فرد با توجه به توانایی ها و محدودیت هایی که دارد، می تواند شیوه ای منحصر به فرد را برای انجام کارهایش انتخاب کند و اینکه رفتن از یک مسیر برای فردی موفقیت را به همراه داشته، معنایش این نیست که هر کسی با عبور از آن به موفقیت می رسد.

چه باید کرد؟
به جای کپی کردن عادت های دیگران، راهی مخصوص به خودتان را برای حل مسئله پیدا کنید. نمی گوییم از شکست ها و پیروزی های دیگران درس نگیرید، قرار نیست شما همه چیز را از روی نقطه صفر شروع کنید، اما نباید به خاطر توجه کردن به تجربه های دیگران، نوآوری را کنار بگذارید و از کشف کردن دست بردارید.

بیش از حد اجتماعی هستید؟
شاید متوجه نشوید که چند ساعت از روزتان را صرف شبکه های اجتماعی مجازی می کنید اما اگر یک روز با آگاهی بیشتری به این رفتارتان نگاه کنید، خواهید دید که بخش بزرگی از وقتتان در روز صرف اینستاگرام و سایت های خبری و چک کردن ای میل هایتان می شود. حتی اگر چند ساعت را صرف این رسانه ها نکنید، ممکن است با چک کردن این صفحات در میانه کارهایتان، تمرکزتان را از بین ببرید و زمان انجام شدن کارها را طولانی تر کنید.

چه باید کرد؟
به جای اینکه هر نیم ساعت یک بار سراغ تلفن همراهتان بروید و پیام های ناخوانده را بخوانید، با خودتان عهد کنید که تا کاری که مشغول انجام دادنش هستید تمام نشده، سراغ تلفن همراه و شبکه های اجتماعی مجازی نمی روید. به جای اینکه هرچند دقیقه یک بار سراغ گوشی یا تبلت تان بروید، می توانید حدود سه وعده ۲۰ دقیقه ای را صرف اینترنت گردی کنید و نگذارید اینترنت بازی در میانه روز، تمرکزتان برای انجام کارهای مهم تر را کم کند.

لقمه را دور سرتان می چرخانید؟
حتی اگر هیچ یک از اشتباهات گفته شده باعث هدر رفتن زمانتان نشوند، با طولانی کردن مسیر کارهایی که انجام می دهید، می توانید سرعتتان در انجام کارها را پایین بیاورید. شمایی که هر روز باید به چند کار مختلف برسید، اگر با راه و رسم ادغام مسئولیت ها آشنا نباشید، قطعا تا پایان روز به نیمی از کارهایی که انتظار داشته اید، نخواهید رسید.

چه باید کرد؟
برای کوتاه کردن مسیر انجام کارها، باید کارهای مشابه را همزمان با هم انجام دهید. برای مثال اگر هم باید غذا درست کنید و هم کابینت ها را مرتب کنید، در فاصله سرخ شدن پیان می توانید یکی از کابینت ها را مرتب کنید و وقتی غذا مشغول دم کشیدن است هم سراغ دیگری بروید. این الگو را می توانید به همه کارهایی که در طول روز موظف به انجامشان هستید، تعمیم دهید.

منبع: ماهنامه همشهری تندرستی

تقریبا نیمی از افراد در آستانه ی سال نو تصمیمات جدیدی برای تغییر می گیرند، شبیه همان تصمیم هایی که مثلا از ابتدای هفته یا اول این ماه فلان کار را انجام میدهم یا نمی دهم، اما درصد کمی واقعا به اهدافی که تعیین کرده اند می رسند. شاید شما هم این سوال را از خود پرسیده باشید که چرا این اتفاق می افتد؟ چرا با وجودی که با اراده و مصمم به خودمان و گاهی دیگران قول می دهیم، اما موفق نمی شویم؟

راستی چه چیزی باعث می شود به قول و قراری که گذاشته ایم پایبند نباشیم.  این موضوع می تواند دلایل متعددی داشته باشد، اما در مطلب پیش رو قصد داریم روش هایی را مرور کنیم که احتمال شکست را برای ما به حداقل برساند و در آستانه ی سال جدید با یک هدفگذاری مناسب شروع تازه ای داشته باشیم.


سال جدید را برای خودت نامگذاری کن
برای خودتان یک شعار تعیین کنید؛ یک جمله که مرتب بتوانید تکرارش کنید و به خودت یادآوری کنید که چه قول و قراری برای سال جدید گذاشته اید. مثلا "سال خوشآمدگویی به چیزهای جدید" خب حالا این شعار به شما کمک می کند که مرتب از چیزهای جدید استقبال کنید و دایره ی امن خودتان را گسترش دهید و محدود نباشید. البته دقت کنید که این نامگذاری باید متناسب با حال و هوای شما و اهداف و نیازهایتان صورت بگیرد؛ مثلا اگر شما ارتباط های گسترده ای دارید و مایلید کمی اطرافتان را خلوت کنید و به رابطه هایتان سر و سامانی بدهید و کیفیتش را بهبود ببخشید شاید آنوقت بهتر باشد که به شعار دیگری فکر کنید؛ مثلا "سال رابطه های کیفی نه کمی".

اهداف خودت را بنویسید
از ویژگی های یک هدف  خوب اینست که مشخص، قابل اندازه گیری، دست یافتنی و واقعی باشد و بخصوص برای آن یک محدوده ی زمانی تعیین کرده باشید. فرض کنید شما می خواهید مهارت زبان انگلیسی تان را در سال جدید بهبود ببخشید، خب ابتدا باید این هدف را با جزییات بیشتری مشخص کنید. مثلا بنویسید بهبود مهارت درک مطلب با مطالعه ی روزانه یک صفحه از فلان کتاب؛ به این ترتیب در پایان یک ماه می توانید به خوبی مسیری را که طی کرده اید ارزیابی کنید و اینکه تا چه حد در دستیابی به هدفتان موفق بوده اید یا نقاط ضعف تان چه بوده است؟

 

اهدافتان را در کفه ترازو بگذارید
خب شما اهدافتان را ثبت کرده اید، اما آیا واقعا می دانید که چه می خواهید؟ با این هدفی که برای خودتان تعیین کرده اید دنبال چه چیزی هستید؟ آیا زمانی که برایش تعیین کرده اید کافی هست؟  آیا می دانید که چه چیزهایی نمی خواهید؟ برای دستیابی به آن به چه چیزهای دیگری نیاز دارید؟ چه اقداماتی باید انجام بدهید؟ در این مرحله لازم است درباره ی اهدافتان به خوبی فکر کنید تا به درک بهتری از آنها برسید. اگر برای رسیدن به یک هدف گام های متعددی را لازم است طی کنید، ابتدا این مراحل را مشخص کنید و گام به گام آنها را پشت سر بگذارید. فهرست تان را با دقت مرور کنید، آیا اهدافی هست که با هم در تضاد باشند، کدامیک برای شما واقعا اهمیت بیشتری دارند؟ کدامیک را حاضرید از فهرست حذف کنید و حس می کنید واقعا به آن نیازی ندارید؟ اهمیت این مرحله در این است که به شما امکان می دهد پیش از شروع و اتلاف وقت و انرژی تان یک ریزش را تجربه کنید و متوجه خواهید شد که دقیقا از کجا باید شروع کنید.


راههای رسیدن به تصمیماتتان را یادداشت کنید
با نوشتن اهدافتان روی کاغذ در واقع آنها را درونی می کنید. برای اینکه عزم و اراده ی درونی تان را جهت بدهید مقداری زمان صرف کنید و اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت خود را تعیین کنید. یادتان باشد برای هر کدام زمانی تعیین کنید؛ مثلا یک ماهه، شش ماهه و یکساله.  این ثبت کردن می تواند به روش مورد علاقه ی خود شما باشد؛ هرطور که راحتید آن را انجام دهید، می توانید این فهرست را با صدای خودتان و بصورت یک فایل صوتی ضبط کنید و هر وقت فرصت کردید قبل از خواب یا بعد از بیدار شدن به آن گوش بدهید، می توانید آنها را در رایانه ی شخصی تان ذخیره کنید یا اینکه روی یک کاغذ بنویسید و به دیوار اتاقتان بچسبانید؛ انتخاب با شماست. آنچه اهمیت دارد این است که اهداف شما از مغزتان بیرون آمده و جایی ثبت شده، مطمئن باشید همین نوشتن شما را یک گام به تحقق این اهداف نزدیک تر می کند.


تمرین کنید تا عادت کنید
عادت کردن در واقع یک فرایند تمرین و عمل مداوم هست. شما با فکر کردن به یک عادت نمی توانید آن را به دست آورید. اما با تمرین و عمل کردن می توانید یک عادت جدید ایجاد کنید یا با فراموشی و عمل نکردن یک عادت قدیمی را بتدریج کنار بگذارید. بهترین قسمت کسب یک عادت جدید این است که بعد از مدتی دیگر برای انجام آن به انرژی زیادی نیاز ندارید. در واقع عادت ها به ما کمک می کنند تا بخش زیادی از انرژی و وقت خود را صرفه جویی کنیم. بنابراین می توانید آن را در جای دیگری مصرف کنید. پس برای خودتان عاداتی تعیین کنید که بعد از مدتی با تمرین بتوانید بطور خودکار آنها را انجام دهید.


اما مهمتر اینکه عادت هایی را فهرست کنید که به برآورده شدن اهدافتان کمک کند. نکته ی بعدی اینکه برای ایجاد یک عادت از کمترین زمان ممکن که می توانید آن را تحمل کنید شروع کنید و سپس به تدریج این زمان را افزایش دهید. شاید شما هم داستان قورباغه هایی که در ظرف آب قرار داده می شوند و بتدریج دمای آب را افزایش داده تا اینکه قورباغه ها کاملا پخته می شوند را شنیده باشید، مغز شما هم باید دقیقا به همین ترتیب به یک موضوع جدید عادت کند؛ آرام و نامحسوس . نباید با تغییرات ناگهانی و طوفانی آغاز کنید. در این صورت مدت زیادی دوام نخواهید آورد و با یک احساس شکست به روال قبل بازخواهید گشت.

 

فکر کردن به یک عادت

عادت هایی را فهرست کنید که به برآورده شدن اهدافتان کمک کند

 

به روزرسانی و دوباره سازی داشته باشید
همیشه آمادگی این را داشته باشید که در صورت لزوم در اهداف تعیین شده یا شیوه ای که برای رسیدن به آنها انتخاب کرده اید، تجدید نظر کنید. البته این کار باید با دقت و هوشمندانه انجام شود. قرار نیست مرتب از این شاخه به آن شاخه بپرید. یادتان باشد شما همانی هستید که فکر می کنید و همانی می شوید که هر روز انجام می دهید. اینکه امروز چه کاری انجام می دهید، به نظر خیلی مهم و چشمگیر نمی رسد، اما وقتی یک عادت در شما ایجاد شود یک عمر با آن سر و کار خواهید داشت. پس دقت کنید که درباره ی خودتان چطور فکر و روزهایتان را چگونه سپری می کنید.


دفتر قرار ملاقات شخصی داشته باشید
شاید کمی عجیب به نظر برسد، اما برای خودتان قرار ملاقات های هفتگی یا ماهیانه تعیین کنید؛ حتی اگر زمانش خیلی کوتاه باشد. مثلا نیم ساعت در هفته یا ماه صرف کنید تا در مکان و زمان مورد علاقه و مقدور به دیدار خودتان بروید. در این قرار ملاقات یکبار دیگر اهدافتان را با دقت مرور کنید و فهرست عادت های مورد نیازتان را بازبینی کنید. اگر خوب پیش رفته اید خودتان را تشویق کنید و اگر حس می کنید به دلگرمی نیاز دارید، فرصتش را به وجود آورید. این قرار ملاقات ها به شما کمک می کند که در راه باقی بمانید و یادتان باشد که قرار است از چه راهی و به کجا برسید، همین طور می تواند به شما انگیزه بدهد و فرصتی فراهم کند تا از حس و حال درونی تان آگاه شوید. اینکه آیا از روال موجود رضایت دارید یا خیر.

اگر شما در انجام کارها تنبلی می‌کنید، اگر کارهای عقب افتاده زیادی دارید، اگر در هنگام شروع کار احساس سنگینی و خستگی دارید و تا بخواهید استارت کاری را بزنید زمان زیادی می‌گذرد، پس باید هرچه زودتر تنبلی را کنار بگذارید و فکری برای انجام کارهای خود بکنید.

برای آنکه بتوانیم روی مهم‌ترین کارهایمان تمرکز کنیم و آنها را طبق برنامه به اتمام برسانیم، سه سؤال وجود دارد که باید مرتباً از خود بپرسیم.

سؤال اول این است: «مهم‌ترین و با ارزش‌ترین کارهای من کدامند»؟

این سؤال را ابتدا از خودمان بپرسیم و سپس اگر لازم باشد از رئیس‌، همکاران و دوستانمان. قبل از شروع به کار باید توجه‌مان را روی فعالیت‌های کاری‌مان متمرکز کنیم و از پشت ذره‌بین ذهن‌مان، مهم‌ترین فعالیت‌های کاری خود را به ‌طور شفاف و روشن ببینیم.

برای مثال برای کسی که کارش بایگانی است، مرتب نگه داشتن بایگانی و حفظ نظم آن ممکن است مهم‌ترین کار اداری باشد (به طوری که دسترسی به اطلاعات با صرف کمترین زمان و به سهولت امکان‌پذیر باشد) و برای کسی که کارش برنامه‌نویسی است، مهم‌ترین کار، اشراف کامل به نرم‌افزار مورد استفاده است.

دومین سؤالی که باید مرتب از خود بپرسید این است: «چه کاری است که اگر من و فقط من خوب انجام بدهم تفاوت چشمگیری در زندگی و شغلم خواهد داشت»؟

این پرسش از بهترین سؤال‌ها برای دستیابی به حداکثر کارآیی فردی است. «چه کاری است که شما و فقط شما می‌توانید آن را انجام دهید؟ و اگر خوب انجام دهید تفاوت چشمگیر یا تحول اساسی در زندگی یا کارتان ایجاد می‌شود»؟ برای نمونه اگر مسئول یک بخش اداری، با ارائه یک سیستم جدید بتواند کاغذ بازی یا همان بروکراسی اداری و رفت‌وآمد ارباب رجوع را کاهش داده و به صفر برساند، ممکن است تفاوت زیادی در کار و سپس در ارتقای شغلی خود ایجاد کند.

این سؤالی است که باید مدام از خودمان بپرسیم و همه افراد موفق مرتبا از خود پرسیده‌اند. مطمئناً برای آن پاسخ روشن و صریحی وجود دارد. وظیفه ما این است که این پاسخ روشن و صریح را پیدا کنیم و سپس قبل از اقدام به هر کار دیگری آن‌را شروع کنیم.

و سومین سؤال: «بهترین استفاده‌ای که می‌توانم در حال حاضر از وقتم بکنم چیست»؟

این پرسش نیز، کلید اصلی مدیریت زمان، غلبه بر تنبلی و تبدیل شدن به فردی بسیار فعال و سازنده است. بهتر است کارهای مهم را اول انجام دهیم و کارهایی را که در اولویت نیستند اصلاً انجام ندهیم.

هرچه پاسخ‌های ما به این پرسش‌ها دقیق‌تر و روشن‌تر باشد، آسان‌‌تر می‌توانیم کارهایمان را اولویت‌بندی کرده و برتنبلی غلبه کنیم؛ برای مثال اگر یک کارمند باید یک نامه اداری را تایپ کند، از فروشگاه اداره چیزی بخرد، دستورالعمل جدیدی را به اطلاع سایر کارمندان برساند و قرارهای کاری مدیر را هم تنظیم کند، باید اینها را لیست کند و با گذاشتن شماره‌ای در جلوی آنها، ترتیب انجامشان را تعیین کند.

یکی از قوی‌ترین ابزارهای ذهنی ما برای رسیدن به موفقیت، توانایی ما در اولویت‌بندی درست کارهایمان است. بهتر است هر روز چند دقیقه‌ای را صرف فکر کردن به کارهایی بکنیم که باید انجام دهیم.

غلبه بر تنبلی
یکی از بهترین راه‌های غلبه بر تنبلی و انجام سریع‌تر کارها آن است که قبل از شروع کار، تمام وسایل و ابزارها و چیزهایی را که برای انجام کارمان بدان نیاز داریم آماده کنیم و دم دست بگذاریم. وقتی مقدمات و ابزار کار آماده باشد مانند یک تیرانداز، تفنگ آماده و پر در دست داریم و یا مانند یک کمانگیر تیر را در کمان گذاشته، به عقب کشیده و آماده تیراندازی هستیم.

حالا فقط کافی است تصمیم بگیریم و از مهم‌ترین کار شروع کنیم. چه کتاب‌ها که هرگز نوشته نمی‌شوند، چه درجات علمی که هرگز اخذ نمی‌شوند و چه بسیار کارهایی که می‌توانستند زندگی آدم‌ها را دگرگون کنند، اما هرگز به انجام نرسیدند، آن هم فقط به این دلیل که مردم اولین قدم را که تهیه‌ مقدمات است، برنداشته‌اند!

آماده کردن مقدمات درست مانند آماده کردن مواد مورد نیاز برای درست کردن یک غذا است. تمام اطلاعات، گزارش‌ها، جزئیات کار، مقالات، وسایل کار و هر چیزی را که برای انجام و اتمام کار نیاز دارید جمع‌آوری کرده همه را دم دست می‌گذاریم. بدیهی است که اگر وسایل، مواد اولیه و ابزار پخت غذا را آماده نکرده باشیم گرسنه خواهیم ماند، حتی اگر آشپز قابلی باشیم!

 

پس لازم است برای طراحی وب سایت خود وقت مناسبی در نظر داشته باشید. زیرا همیشه اولین برداشت خیلی مهم است و شما نمی‌توانید اولین برداشت را از نو بسازید. موارد زیادی است که باید برای یک طراحی وب سایت خوب در نظر گرفته شود. طراحان وب سایت تلاش می‌کنند بهترین طراحی را انجام بدهند اما یک طراحی زیبا هدف نهایی نیست، پس یک تجربه خوب برای کاربر رقم بزنید، ما چهار درس از تجربه کاربری آموختیم که شما هم بهتر است آن را یاد بگیرید..

اما برای پیدا کردن دلیل نارضایتی کاربران گوگل آنالیکس به شما کمکی نمی‌کند. شما باید دلیل این مسئله را از مخاطبان خود بپرسید. همیشه بعد از نسخه جدید طراحی وب سایت یا اعمال تغییراتی در آن سوالاتی را از مخاطبان وب سایت بپرسید. این سوالات می‌تواند دید خوبی نسبت به رضایت آن‌ها به شما بدهد، البته این ها بازخورد مخاطب هستند، و شما میتوانید هوشمندانه از آنها بپرسید و فیبدک دریافت کنید.

مواردی مثل شکل‌ها و رنگ‌ تصورات ذهنی را تغییر میدهند و در ساختار وب سایت و برند تأثیر می‌گذارند.

شکل‌ها و رنگ‌ها همگی در ساختار سایت تأثیر می‌گذارند.

افراد و به ویژه زنان جامعه امروزی با توجه به بار سنگین مسئولیت هایی که در داخل و خارج از خانه به دوش دارند، با مشکلی به نام استرس هم روبرو هستند.


مطالعات همچون تحقیق دانشگاه اکسفورد در سال 2013 ، نشان می دهند که فشار ناشی از استرس که زنان به عنوان یکی از پیامدهای زندگی امروزی متحمل آن هستند، می تواند چرایی بیشتر بودن میزان مشکلات آنها را در زمینه سلامت روان در قیاس با مردان توضیح دهد.

نظرسنجی های ملی حوزه سلامت روان نشان می دهد که اختلالات روانی در آمریکا 20 الی 40 درصد در زنان شایع تر است. از سوی دیگر، تحقیقات بهداشت و امنیت (HSE) این کشور در سال های 2012 الی 2015 نشان داد که احتمالا زنان 60 درصد بیشتر از مردان تحت استرس های مرتبط با کار هستند.
 
مقابله با استرس
تحقیق جدید در آمریکا ایده مدیریت استرس در ذهن را رد و در مقابل کنترل علائم آن را دنبال می کند؛ زنان برای مدیریت استرس باید رویکردی مثبت تر در پیش بگیرند و در حقیقت، انعطاف پذیری و تندرستی خود را افزایش دهند.

براساس نتایج مطالعه یاد شده روی 30 هزار زن بالغ در مدت هشت سال، افرادی که استرس زیادی داشتند و این فشار روانی را برای سلامت خود مضر می دانستند، احتمال درگذشت آنها در همان بازه زمانی 43 درصد بیشتر است. اما افرادی که با وجود تحمل فشار استرس زیاد، به آسیب های حاصل از استرس برای سلامتی خود باور نداشتند، حتی در قیاس با افرادی که اساسا استرس بسیار کمتری داشتند، با احتمال کمتری برای مرگ مواجه بودند.

انعطاف پذیری چیست؟
انعطاف پذیری را می توان به عنوان یک واکنش به اضطراب تعریف کرد و نیز به مثابه شیوه هایی دانست که افراد برای غلبه بر وضعیت و یا رویدادی که استرس زا تلقی می کنند، به کار می گیرند.

اما انعطاف پذیری خصیصه ای مادرزادی نیست، بلکه یک انتخاب پویا و طرز فکری است که هر کس می تواند آن را کسب کند.

انعطاف پذیری لایه ای فولادین و نفوذ ناپذیر نیست که از سلامت روانی شما حمایت کند، بلکه یک ویژگی انعطاف پذیر، خودآگاه و قابل اعتماد است که موجب تقویت عملکرد و تمرکز می شود.

انعطاف پذیری، انتخاب فرد است که 10 روش برای رسیدن به آن در مواقع استرس زا وجود دارد:

1- تفکر خاکستری را تمرین کنید
تلاش کنید مسائل را به جای سیاه یا سفید، طیفی از رنگ خاکستری ببینید. اعمال این طیف رنگ در لحظات پر استرس می تواند شما را از مطلق گرایی و رویکرد کودکانه 'صفر یا صد' برهاند و به سمت تفکر خاکستری راه حل محور سوق دهد، تفکری که مبنای آن، پیگیری گزینه های بیشتر و پرهیز از حس بی چاره بودن است.

2- استرس را یک فرصت بدانید
همان طور که این مطالعه نشان می دهد، اعتقاد به بد بودن استرس برای سلامتی، تاثیر منفی بر مقابله با آن می گذارد. افراد انعطاف پذیر در مواقع استرس زا و هنگامی که دچار احساسات و نشانه های مرتبط با استرس همچون تپش قلب و عرق کف دست می شوند، درمی یابند که این وضعیت به خاطر توجه آنها به پیامد موضوع است و در نتیجه، آماده می شوند تا عملکرد بهتری براساس شور و شجاعت و نه ترس داشته باشند.

 

بد بودن استرس

استرس را یک فرصت بدانید

 

3- تنها آنچه را می توانید، کنترل کنید
هدر دادن انرژی برای برنامه ریزی، پیش بینی و کنترل موضوعاتی که نمی توانید روی آنها اثر گذار باشید، به کاهش توان و خستگی شما منجر می شود؛ اما پذیرش این موضوع که تنها از عهده کنترل خود برمی آییم، اثر رهایی بخش دارد.

4- نگاهتان به پیش رو و نه گذشته باشد
'چرا این اتفاق برای من افتاده است؟' این قبیل پرسش های منفی را طرح نکنید زیرا ذهن ناخودآگاه شما با کندوکاو در گذشته، پاسخ های منفی برای این پرسش ها می یابد. افراد انعطاف پذیر به جای چنین رویکردی، به آنچه مایلند در آینده برای آنها رخ دهد می اندیشند، آن را تجسم می کنند و در پی یافتن راه دسترسی به آن برمی آیند.

5- ارتباط برقرار کنید و به دیگران کمک کنید
استرس ما را وسوسه می کند که منزوی شویم؛ درد خود را به تنهایی احساس کنیم. اما افراد انعطاف پذیر ارتباط برقرار می کنند، پیشنهاد کمک می دهند، کمک می پذیرند و از مطالبه کمک هم نمی هراسند.

6-به دنبال کامل بودن نباشید
بپذیرید که شما کامل نیستید و هرگز کامل نخواهید بود. انعطاف پذیری به معنی وثوق و آسیب پذیر بودن است که میزان بیشتری از همدلی و حمایت را از سوی بسیاری از اطرافیان متوجه شما می کند.

7- خود را قضاوت نکنید و مقصر ندانید
زندگی دائما موانعی را بر سر راه شما قرار می دهد، تمامی شکست ها را موقتی و نه دایمی بدانید و هیچگاه فکر نکنید که برای هیچ کاری مناسب نیستید.

8- شکست را بپذیرید
توماس ادیسون در تلاش برای اختراع لامپ گفت: شکست نخورده بودم بلکه تنها 1000 روش را کشف کردم که موثر نبودند. افراد انعطاف پذیر کنجکاو هستند و شکست را به عنوان فرصتی برای یادگیری و بهبود و نه مغلوب و مقهور شدن می پذیرند.

9- عاطفی بودن را تمرین کنید
بپذیریم که احساسات و عواطف، انسانی هستند و فلسفه وجودی آنها، امکان پذیر کردن ارتباط ما با دیگران و بیان اتفاقاتی است که رخ می دهد. انکار احساسات انرژی با ارزشی را هدر می دهد که لاجرم موجب می شود حس کنیم کنترل ناپذیر هستیم.

10- دنبال گزینه های مختلف باشید
افراد انعطاف پذیر اعتقاد دارند که حق انتخاب دارند به این معنی که در پی گزینه هایی در هر شرایطی هستند و خود را محور کنترل کننده می دانند. به یاد آورید تنها شما می توانید طرز فکر خود را تغییر دهید. موفق باشید.

یک خانواده شاد از هر فرصتی استفاده می کند تا به سفر بروند. والدین شاد حتی بچه هایشان را به جایی می برند که اولین بار آنجا همدیگر را دیده اند و با هم آشنا شده اند.


«یک افسرده دل افسرده کند انجمنی را» کافی است یک فرد ناشاد و غمگین در خانواده داشته باشید، اثری را که یک آدم منفی و بی انرژی و همیشه مخالف روی یک جمع می گذارد، یک پمپ چند هسته ای نمی تواند. فقط کافی است بنشیند یک گوشه و شروع کند به بافتن حرف هایی که شنیدنش جز افسردگی و ناراحتی و بدخلقی نتیجه دیگری ندارد.

یک خانواده یعنی پدر، مادر و فرزندان. کافی است یکی از اعضای این نهاد حالش خوب نباشد، انگار که درختی همه شاخه هایش با هم بشکند، آن خانواده هم همان حال را پیدا می کند؛ اما یک جرقه، یک لبخند، یک شادی دسته جمعی می تواند مثل یک پایه قوی زیر شاخه های خم شده درخت جا بگیرد و آن خانواده را نجات بدهد. می گویند لبخند و شادی هم مسری است. فقط کافی است راهش را بلد بشاید و کنترلش را به دست بگیرید. دیگر نه از افسردگی خبری می شود و نه از انجمنی افسرده دل. فقط باید همه با هم شادی را تکثیر کنند؛ اما واقعا یک خانواده شاد چه شکلی است؟

آن ها گردش خانوادگی دارند
شاید خیلی از خانواده ها نتوانند به سفرهای طولانی مدت و خارجی و لوکس بروند، اما در حاشیه همه شهرها، رودخانه و دشت و صحرا و کوه که پیدا می شود. یک خانواده شاد از هر فرصتی استفاده می کند تا به سفر بروند. سفرهای یک روزه و چندروزه هم خیلی برایشان فرقی نمی کند. والدین شاد حتی بچه هایشان را به جایی می برند که اولین بار آنجا همدیگر را دیده اند و با هم آشنا شده اند.

پدربزرگ و مادربزرگ را هم می برند
خانواده های شاد برای سفرهایشان برنامه های خاصی دارند. مثلا از قبل از پدر و مادرهایشان دعوت می کنند تا در این سفر همراهشان باشد. برای سفر برنامه می چینند و برای داستان گفتن و خاطره شنیدن و خندیدن وقت می گذارند.

آن ها با حوصله پای حرف های بزرگ ترها می نشینند و با خاطره هایشان می خندند. از لحظه شنیدن نوه دار شدنشان می گویند و حسشان را برای بچه ها توضیح می دهند. خانواده های شاد سعی می کنند خاطرات شاد را مرور کنند و از روی خاطرات ناراحت کننده و آزاردهنده می پرند. خانواده های شاد اصراری به تکرار و سوگواری چندباره برای چیزهایی که از دست داده اند، ندارند. یک بار برای همیشه با غم و غصه های گذشته خداحافظی می کنند.

خانواده های شاد به رسم و آیین گذشته علاقه زیادی دارند. برای همین سعی می کنند بچه ها به پدربزرگ و مادربزرگ ها نزدیک تر شوند و قصه های قدیمی و رسم و سنت قدیم را با دل و جان درک کنند. چه کسی بهتر از پدربزرگ و مادربزرگ هایی که خودشان از دل سنت بیرون آمده اند و کلی حرف برای آشنایی بچه ها با آیین گذشتگان دارند. خانواده های شاد یک شام هفتگی هم دارند که بیشتر در شب های تعطیل پایه اش گذاشته می شود. برای اینکه می خواهند تا پاسی از شب بنشینند و از خاطرات گذشته بگویند و شادی را زیر سقف خانه بیاورند.

 

آن ها دوره های ماهانه دارند
خانواده های شاد هر ماه یک برنامه ویژه دارند. آن ها هر ماه خانه یکی از اعضای فامیل جمع می شوند و فیلم می بینند. یا قرارشان جمع شدن در خانه مادربزرگ و خوردن یک صبحانه یا ناهار دسته جمعی است. یا با هم به باغ و مزرعه می روند، یا بساط کباب و درست کردن نان و پیتزا راه می اندازند. خانواده های شاد با هم خرید می کنند و با هم به کارهای خانه کمک می کنند. با هم غذا درست می کنند، سفره می اندازند و بعد دور هم جمع می شوند، عکس می گیرند، سلفی می اندازند و یک عکس دسته جمعی دیگر به دیوار خاطراتشان اضافه می کنند.

 

خانواده شاد و پرنشاط

خانواده های شاد هر ماه یک برنامه ویژه دارند

 

آن ها مدام از هم تشکر می کنند
خانواده های شاد آگاهانه و عامدانه از هم تشکر می کنند. یک مطالعه نشان داده است تشکر کردن پدر و مادر از بچه ها باعث بالارفتن اعتماد به نفس و البته شادی آن ها می شود و خودشان را هم شاد می کند. یک خانواده شاد از پاک کردن میز گرفته تا تمیز نگه داشتن جامدادی و کیف توسط بچه ها تا آب دادن گلدان ها و تمیز کردن برگ های باغچه برایشان یکی است و مدام از هم تشکر می کنند. پدر و مادر شاد از بچه هایشان به خاطر اینکه زود به رختخواب می روند، غذایشان را تمام می کنند، برای دیگران دعا می کنند، درس و مشقشان را زودتر تمام می کنند و... تشکر می کنند.

آن ها همیشه داوطلب هستند
خانواده ای شاد همیشه در کارهای اجتماعی و شهری داوطلب هستند. مثلا در یک حرکت نمادین زباله های رودخانه نزدیک شهرشان را جمع می کنند یا برای پرنده ها دانه می ریزند یا در جشن های خیریه شرکت می کنند. در مسابقه های خانوادگی در صف اول می ایستند و در هر حرکت خیرخواهانه داوطلب هستند. خانواده های شاد فقط به خودشان و شادی خودشان فکر نمی کنند، در هر کاری که به دیگران نفع می رساند شرکت می کنند، غذا می پزند، نقاشی می کشند، هنر دستشان را می فروشند. آن ها در صف اول انجام کارهای مثبت برای جامعه هستند. دست در دست هم و با بچه هایشان.

خانواده های شاد روزهای خاص دارند
خانواده ای شاد برای هر یک از بچه ها یا اعضای خانواده یک روز خاص در نظر می گیرند. قطعا فیلمی که یک پسربچه دوست دارد باب طبع یک دختر سه ساله نیست و یک نوجوان پانزده ساله اصلا دلش نمی خواهد با مادر و خواهرش به پارک برود. یک خانواده شاد همه علایق و سلیقه های بچه ها را می شناسد و روی کاغذ می نویسد. برای همین یک روز خاص در هفته یا ماه متعلق به یکی از آن هاست.

مثلا مادر خانواده برای خودش یک روز ویژه دارد. نوجوان خانواده با پدر به سینما می رود یا با هم به استادیوم ورزشی می روند. دخترها با مادر به پارک و فروشگاه می روند و پدر هم با دوستانش به گردش و کوه می رود. یک خانواده شاد هیچ وقت با اجبار کنار هم نمی نشینند و فیلم نمی بینند.

خانواده شاد خوب می خوابند
یک خانواده شاد به خواب و استراحت اهمیت زیادی می دهند. حمام قبل از خواب و استفاده از لوسیون برای بچه ها و ماساژ بچه ها در رختخواب باعث به وجود آمدن لحظات شاد و صمیمی برای بچه ها قبل از خواب می شود. تحقیقات نشان می دهد یک خانواده با ساعت خواب منظم سالم تر و شادتر از بقیه خانواده ها هستند. اینکه هرکس، هر ساعتی دلش بخواهد بخوابد و هر ساعتی دلش بخواهد از خواب بیدار شود در رده بندی خانواده های شاد نمی گنجد.

آن ها یک تقویم دیواری و پر از برنامه دارند
خانواده های شد منفعل نیستند. از آن مدل های هرچه پیش آید، خوش آید هم نیستند. آن ها برای روزهای زندگی شان برنامه ریزی می کنند. یک تقویم دیواری بزرگ یا یک تخته سفید دارند و روی آن برنامه هایشان را می نویسند و می گذارند جلوی چشمشان. مثلا بچه ها چه روزی باید به کلاس زبان بروند. چه روزی وقت ورزش است و باید بروند باشگاه. چه روزی باید بروند خرید و چه زمان باید بروند دنبال پدربزرگ و مادربزرگ برای مراسم دور هم نشستن و قصه گویی.

خانواده های شاد روی آن تقویم یا تخته سفید از خواست ها و انتظاراتشان می نویسند. مثلا مادر به طور غیرمستقیم از فرزندی که دیشب دیرتر خوابیده می خواهد امشب زودتر به رختخواب برود و از کسی که اتاقش برسد. آن ها به صورت غیرمستقیم و بدون اینکه کسی ناراحت شود حرف هایشان را می نویسند و زیر آن نوشته ها برای هم نظر هم می گذراند.

آن ها با هم می خندند
خانواده ای شاد از آن دسته از خانواده ها نیستند که هرکدام یک گوشی موبایل دستشان می گیرند و گوشه ای می نشینند، آن ها از هر فرصتی برای با هم بودن و با هم خندیدن استفاده می کنند. تحقیقات نشان داده خنده دسته جمعی باعث تقویت سیستم ایمنی و سلامت قلب و البته تغییر خلق و خو می شود.

یک خانواده شاد لطیفه ها و داستان های طنز را با هم و با صدای بلند می خوانند و با هم می خندند. در این خانواده ها کسی بشقابش را بر نمی دارد تا در اتاقش غذا بخورد. آن ها حداقل روزی یک بار باید دور یک میز بنشینند و با هم غذا بخورند. بدون گوشی و بدون وسیله اضافه.

آن ها از تکنولوژی به نفع خود استفاده می کنند
شاید دوره شطرنج بازی کردن و منچ و مار و پله گذشته باشد اما خانواده شاد از تکنولوژی به نفع خودشان استفاده می کنند. آن ها بچه ها را از بازی منع نمی کنند اما نمی گذارند تنهایی در بازی غرق شوند. خانواده شاد یعنی پدربزرگ و مادربزرگ و پدر و مادر در دورهمی های آخر هفته پا به پای بچه ها بازی می کنند.

همان بازی هایی که بچه ها دوست دارند با کمی چشانی هیجان و خنده برای بزرگ ترها و هم جالب و رقابتی می شود. بیشتر بزرگ ترها شاید اول برای بازی های کامپیوتری گارد بسته داشته باشند اما وقتی وارد گود می شوند دیگر کسی نمی تواند پا به پای کری هایشان جلو برود و کاری کند یک لحظه از دستگاه جدا شوند.

 

منبع: ماهنامه همشهری تندرستی

بیایید با این واقعیت روبرو شویم که گاهی اوقات به نظر می رسد تار و پود زندگی در حال گسستن است. شاید شغل تان را از دست داده اید یا ازدواج تان به تازگی منجر به طلاق شده یا در امتحان دانشگاه رد شده اید و الان احساس یک فرد درمانده و شکست خورده را دارید.


به گفته وینستون چرچیل، «موفقیت یعنی رفتن از شکستی به سوی شکست دیگر بدون از دست دادن شور و اشتیاق». بنابراین باید به خاطر داشته باشید حتی با وجود اینکه احساس می کنید شکست خورده اید، حقیقتا این طور نیست. در اینجا دلایلی آورده شده که به شما یادآوری می کنند حتی اگر این طور فکر نکنید با این حال فرد خوشبختی هستید؛ دلایلی که نشان می دهد هر فردی خوشبخت تر از آنی است که فکر می کند. این موارد عبارتند از:

* شما زنده اید و همواره در حال یادگیری چیزی هستید
هیچ کس نمی گوید زندگی ساده است اما با وجود اینکه جاده پر از دست انداز است، قطعا رانندگی ارزش دارد.

* به شکست هایی که داشته اید خوب فکر کنید
باید بدانید همه این اتفاقات حکمتی داشته اند و جزیی از یک برنامه بزرگ تر بودند. هر مشکل و سختی شما را به جایگاهی می رساند که امروز در آن قرار دارید و هر امتحانی در زندگی، شما را به سمت عظمت و انعطاف پذیری شخصیتی می برد که اکنون دارای آن هستید. با ایمان، امید و عشق به پیش بروید و بدانید هر تجربه چیزی را به شما می آموزد که برای تبدیل شدن شما به ذات اصلی تان لازم است.

* در تلاش برای بهتر شدن هستید
این واقعیت که شما تنها به این دلیل که به خواسته تان نرسیده اید کمی احساس سرخوردگی می کنید نشان دهنده تلاش شما است. شما در یک برنامه و طرح بزرگ ترین قرار دارید که قادر به درک آن نیستید. در این طراحی بزرگ نظام هستی، شما همیشه در حال تلاش برای بهتر شدن هستید و تا زمانی که همچنان به تلاش تان ادامه دهید، شادی، موفقیت و عشق به سراغ تان می آید. فقط تسلیم نشوید!

انیشتین در این رابطه می گوید: «مسئله این نیست که من باهوش تر از سایرین هستم، بلکه موضوع این است که من بیشتر از دیگران درباره مسائل فکر می کنم و درگیر مشکلات می شوم.» در برابر مسائل پیش روی تان ایستادگی کنید و هرگز برای خود واقعی بودن تان دست از تلاش برندارید.

* شغلی داشته یا دارید
از هر زاویه ای که به این مسئله نگاه کنید، همچنان وضعیت برد – برد است. اگر شغلی دارید، این وضعیت بسیار خوب است. شغل تان را نگه دارید و بدانید شما از جمله افراد خوشبخت هستید. اگر هم به تازگی شغل تان را از دست دادید، ناراحت نباشید. پیش از این هم توانستید کاری پیدا کنید، مطمئن باشید دوباره هم می توانید.

شاید این اتفاق فرصتی تازه باشد که همیشه منتظرش بودید دست به کاری بزنید که واقعا دوست دارید. به جستجوی تان ادامه دهید، امیدتان را از دست ندهید و بدانید با سخت کوشی و باور به کاری که انجام می دهید، می توانید هر کار به ظاهر غیرممکنی را انجام دهید.

* دانش و معرفت در دستان شماست
در این دوره و زمانه می توانید هر چیزی که می خواهید را یاد بگیرید. واقعا دانش در دستان شما است! دانش قدرت است، پس آن قدرت را به دست گیرید و بگذارید در دستیابی به رویاهای تان شما را کمک کند. از تمام فرصت های یادگیری که در مسیرتان قرار می گیرد، بهره مند شوید، زیرا دانش بیشتر در تصمیم گیری های عاقلانه زندگی به شما کمک خواهند کرد.

* غذایی برای خوردن دارید
گاهی اوقات غذای پیش روی تان کمی بیشتر از میزان نیاز تان است. غذا رحمت و برکتی است که معمولا نادیده گرفته می شود اما به محض اینکه برای چند ساعت غذا نخورید، فورا نسبت به آن احساس نیاز می کنید. دفعه بعدی که غذا می خورید، از غذای تان، هر چه هم که هست، لذت ببرید، هر لقمه آن را مزه مزه کنید و به خاطر داشته باشید خوشحالی را می توان در لذت بردن از هر چیز ساده ای در زندگی مانند خوردن یک شیرینی یافت.

* قدرت انتخاب دارید
به گفته ارسطو، «تعالی و برتری هرگز تصادفی نیست، بلکه همیشه نتیجه عزم راسخ، تلاش خالصانه و اجرای هوشمندانه است. برتری جستن از دیگران نشان دهنده انتخاب عاقلانه از میان گزینه های متعدد است. این انتخاب شماست که سرنوشت و تقدیرتان را مشخص می کند، نه شانس.» به نظر می رسد حرف های ارسطو برای اهل خرد کافی باشد. پس به قدرت انتخاب تان ایمان داشته باشید و پذیرای نتایجش نیز باشید.

* عشق را تجربه کرده اید
عشق لحظه ای است که در آن زمانی که در چشمان دیگری می نگرید کاملا احساس دگرگونی می کنید. تجربه چنین احساس طبیعی، بنیادی و ساده و در عین حال تجربه این لحظه پر از شور و احساس برای شما خاطراتی را می آفریند که هرگز فراموش نمی کنید. اگر چنین لحظه باشکوه و والایی را تجربه کردید، قطعا فرد بسیار خوشبختی هستید.

 

به سوی خوشبختی

آیا شما هم از آن دسته افراد هستید که چون نمی‌توانند در طول روز کار مفید و مثبتی انجام دهند، احساس نارضایتی و ناکارآمدی می‌کنند؟

آیا حس فشار و بی‌نظمی دارید؟ آن‌هایی که در زندگی موفق هستند یاد گرفته‌اند که در زمینه‌ها و حوزه‌های مختلف از ابزارهای مدیریت کارآمد زمان استفاده کنند. به همین خاطر قادر هستند کارهای زیادی را در حداقل زمان و با کمترین میزان فشار و استرس انجام دهند. در این مقاله، چند پیشنهاد برای کمک به مدیریت و کنترل بهتر زمانتان ارایه می‌شود.

اولین چیزی که باید از شر آن راحت شوید آشفتگی است تا سازمان و ساختاری مناسب پیدا کنید. این کار معمولا برای اکثر مردم، دشوارترین مرحله است. اگر از آن دسته افرادی هستید که پرونده‌های کاریشان روی میزشان انباشته شده و دفترشان مملو از کاغذ یادداشت و کتاب‌های متعدد و فراوان است، سریعا از همین‌جا شروع کنید. همه آن چیزهایی را که روی میزتان است و هیچ‌وقت از آن‌ها استفاده نمی‌کنید، بردارید و در کشو بگذارید. پس از آن‌که همه‌ جا را خلوت و تمیز کردید، می‌توانیم به مرحله بعدی برویم. کار بعدی که باید در راستای موفقیت‌تان صورت گیرد، یادگیری اولویت‌بندی است. شما باید یاد بگیرید که بین کاری که باید انجام شود و کاری که نباید انجام شود تمایز و اختلاف قایل شوید. در آغاز هر روز زمان را به آماده کردن لیست کارهایی که باید انجام شوند و سپس اولویت‌بندی آن‌ها با توجه به اهمیت‌شان اختصاص دهید. یک روش گروه‌بندی کارهایی است که همان روز باید انجام شوند.

 

اول کارهایی را که باید انجام شوند و سرانجام اموری را که می‌توان انجامشان را به تاخیر انداخت. لیستشان را همیشه همراه خود داشته باشید تا بتوانید منبعی از کارهایتان را در حین تماس‌های تلفنی،‌ انتظار در صف یا ترافیک یا صبر کردن برای بردن بچه‌هایتان به مدرسه انجام دهید. به یاد داشته باشید که استفاده از یک تقویم کاری منظم و روزمره مدیریت زمان‌تان را راحت‌تر خواهد کرد.

سعی کنید کارهایتان را زودتر از موعد مقرر انجام دهید و اجازه ندهید که از برنامه عقب بیفتید، در این صورت دیگر هیچ استرسی نخواهید داشت. فقط سعی کنید که شب‌ها به جای لم دادن جلوی تلویزیون، ساعاتی چند را صرف هماهنگ کردن کارها و برنامه‌هایتان کنید. زمانی که این مراحل را پشت سر گذاشتید از این‌که چقدر از شر فشار و استرس راحت شده‌اید و در زمانتان هم صرفه‌جویی کرده‌اید متحیر و شگفت‌زده خواهید شد. قرارهای ملاقات، کارها، طرح‌ها و اهدافشان را خیلی منطقی برنامه‌ریزی کنید تا در زمانتان صرفه‌جویی کرده و آن را از دست ندهید.

کنترل و مدیریت زمان
محاسبه زمان با فاکتورهایی چون خانواده و کار است. به علاوه شما باید مشکلات احتمالی را هم مد نظر داشته باشید. این فرآیند با محاسبه مشکلات ریز و درشت، شکل‌گیری معادله مدیریت زمان را به دنبال خواهد داشت. کمی صبر کنید، هنوز کارتان تمام نشده. واقعیت این‌جاست که مدیریت زمان هیچ پایانی ندارد. چون ما باید در این معادله، فاکتورها و عوامل مشخصی را مدنظر قرار دهیم. با محاسبه مدیریت زمان، جزییاتی را همچون تفریح، استراحت و هر آن‌چه را که در ارتباط با خودتان هست، وارد معادله کنید.

برنامه بعدی، باز گرداندن زمان از دست رفته است. مثلا از خود بپرسید که چرا صبح‌ها لباس پوشیدن من این‌قدر طول می‌کشد؟ حتما زمان زیادی را هم صرف می‌کنید تا دنبال لباس‌هایتان بگردید. راه‌حلش ساده است. هر شب زمانی را صرف انتخاب لباس برای روز بعد کنید، در نتیجه صبح که از خواب بیدار شدید فقط لباستان را می‌پوشید.

حال مثلا اگر 45 دقیقه صرف پوشیدن لباس می‌شد با این روش حداقل 30 دقیقه از این زمان را صرفه‌جویی کرده‌اید و آن را به کارهایی اختصاص داده‌اید که برای انجامشان وقت کم می‌آوردید.

یادتان باشد تا زمانی که هیچ هدفی در سر نداشته باشید راهی هم برای کنترل مدیریت زمانتان وجود نخواهد داشت.

چگونه می توان دست از قضاوت دیگران کشید؟ آیا با تمرین و آگاهی می توان قضاوت کردن درباره دیگران را کاهش داد و افراد را بدون پیش فرضهای ذهنی پذیرفت؟ آیا ما می توانیم عملی را که برای ما و دیگران ناخوشایند و آزاردهنده است، متوقف سازیم؟

هنگامی که یک خبر کوتاه درباره یک اتفاق، در فضای مجازی یا کانال یا گروهی منتشر می شود، خیلی زود متوجه موج قضاوت ها و نظرات و کارشناسی های مختلفی می شوید که درباره خبر مورد نظر، فضای مجازی را پر کرده است. حتی در این میان قطعا شاهد دعوا و کل کل عده ای موافق و مخالف هم هستید. در واقع بدون هیچ تعلل و صبری راحت قضاوت می کنید.


کسانی که دیگران را قضاوت می کنند، درباره خودشان خیلی بی رحم تر عمل می کنند. کسانی که به اندازه کافی نسبت به خودشان احساس خوب دارند این خوبی را در دیگران هم می بینند. قبل از اینکه به قضاوت کردن درباره دیگران خاتمه دهید اول از قضاوت کردن درباره خودتان دست بکشید. فراموش نکنید خیلی از اوقات قضاوت کردن جزء عادت های فرد می شود.


چرا مدام دیگران قضاوت می شوند؟
* رشد در شرایط طاقت فرسا: بعضی ها به دلیل رشد در شرایط طاقت فرسای انتقادی در خانواده، قضاوت کردن  درباره دیگران را به عنوان یک عامل کمکی در برقراری رابطه هایشان یاد گرفته اند.


* مخفی کردن خود: بعضی ها دیگران را قضاوت می کنند تا در اصل، خودشان را مخفی کرده باشند چراکه مواردی را در دیگران می بینند که در خودشان هم وجود دارد و آنها این ویژگی را دوست ندارند.


*اعتماد به نفس پایین: بعضی ها اعتماد به نفس پایینی دارند و درمورد همه چیز در زندگی دورنمایی منفی دارند.


*تحقیر دیگران و بزرگ نمایی خود: بعضی ها از تحقیر دیگران برای مهم جلوه دادن خود و داشتن حس بهتر استفاده می کنند.
یادتان باشد، هیچ کدام از این دلایل باعث نمی شوند قضاوت کردن حس بهتری به شما بدهد زیرا خود قضاوت کردن دارای بار منفی است.

 

زود قضاوت کردن

فراموش نکنید خیلی از اوقات قضاوت کردن جزء عادت های فرد می شود

 

چطور بی خیال قضاوت شوید؟
شما می توانید به صورت آگاهانه زاویه دید منفی را به زاویه دید مثبت تغییر دهید. این کار فقط تمرین می خواهد. تمرین هایی از جمله اینکه:


*دیگران را همان گونه که هستند بپذیرید و به آنها عشق بورزید.
*به خودتان بگویید هیچ کس کامل نیست. هر فردی نقاط منفی و ضعف هایی دارد همان طور که نقاط مثبت و مهارت هایی دارد. این ترکیب انسان ها را منحصر به فرد می کند.
*بدانید قضاوت کردن و انتقادکردن  به راحتی جزو عادت ها می شود. با نگرش منفی به آن دامن نزنید و گسترش شان ندهید.
*کاستی ها و ضعف هایتان را بپذیرید.
*قضاوت کردن و انتقادکردن را با افکار مثبت جایگزین و روی نکات خوب دیگران تمرکز کنید.
*دیگران را به دلیل اشتباهات شان ببخشید. مهربان باشید و آنها را درک کنید.


و اما یک توصیه
دکتر سید معتمدی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در این باره چند توصیه دارد، وی می گوید: متاسفانه قضاوت های همراه با بدبینی به خصوص در میان همسران با احساس حسادت و حس بد و ناخوشایندی از تصور محبوب نبودن و جذاب نبودن همراه است. به دنبال آن و با تداوم بدبینی و شکی که فرد را به قضاوت اشتباه وادار می کند، احساس تحقیر شدن و مورد بی احترامی واقع شدن برای شخص مورد قضاوت پیش می آید. بروز این اتفاقات در زندگی زناشویی  نتیجه ای جز کاهش علاقه، بروز رفتارهای خشونت آمیز، پرخاشگری و در نهایت ناکامی نسبت به تداوم زندگی مشترک نخواهد داشت.


همین طور بروز چنین رفتارهایی به ایجاد حس بی اعتمادی میان والدین و فرزندان منتهی می شود و به نوعی میان آنها به شدت فاصله می اندازد که تبعات منفی خود را دارد. اما در محیط های کاری شخصی که براحتی دیگران را مورد قضاوت های اشتباه قرار می دهد، به عنوان فردی زیر آب زن و بدخواه شناخته می شود و به تدریج طرد می شود.


اولین و مهم ترین گام عذرخواهی و باز گرداندن و جبران صدماتی است که به دنبال قضاوت اشتباه به شخص مورد قضاوت وارد شده است. البته در بسیاری موارد لازم است به فردی که مورد قضاوت اشتباه قرار گرفته، فرصت داده شود تا خودش را بازسازی کند و بتواند ما را ببخشد. البته جبران اثرات منفی ناشی از قضاوت اشتباه به شدت علائم و صدمات ایجاد شده بستگی دارد و در برخی موارد ممکن نخواهد بود. چراکه در برخی موارد قضاوت ها به از دست رفتن حیثیت فرد، موقعیت و جایگاه شغلی یا ارتباطات وی منجر می شود و جبران آن به سادگی ممکن نخواهد بود. در زندگی زناشویی حتی ممکن است قضاوت های ناآگاهانه به جدایی نیز منتهی شود.
 

اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟

اضطراب اجتماعی (social anxiety disorder) یا هراس اجتماعی نوعی اضطراب است که با ترس و اضطراب شدید در موقعیتهای اجتماعی شناخته می‌شود. اضطراب اجتماعی حداقل بخشی از فعالیتهای روزمره شخص را مختل می‌کند.

 

افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی به شدت نگران اینکه در مقابل افراد دیگر چه خواهند گفت هستند. این شامل طرز صحبت کردن دراجتماع با مردم در طول روز می باشد. اما بیشتر اوقات آنها قبل از صحبت کردن در اجتماع عصبی هستند.

 

ترس می تواند هفته ها یا ماه ها قبل از واقعه آغاز شود. این می تواند دلیلی باشد برای ضربان قلب شدید و عدم تمرکز. برای بعضی افراد،در بسیاری از مواقع ترس می تواند باعث بروز استرس شود. اختلال اضطراب اجتماعی بر زندگی روزمره شما تاثیر می گذارد. در اضطراب اجتماعی شما ممکن است استرس و ترس از دست دادن کار و شغل را نیز داشته باشید.

 

اضطراب اجتماعی در چه کسانی رخ می دهد؟

افراد در هر سنی، حتی کودکی، مبتلا به استرس می شوند. اضطراب اجتماعی به تدریج ظاهر می شود و علایم اولیه آن بیشتر بین کودکی و میان سالی رخ می دهد. اختلال اضطراب اجتماعی در زنان دو برابر مردان رخ می دهد.

 

چه عاملی باعث ایجاد اختلال اضطراب اجتماعی می شود؟

اضطراب اجتماعی,اختلال اضطراب اجتماعی,افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی

اضطراب اجتماعی باعث نگرانی فرد نسبت به قضاوت دیگران در مورد خود می شود

این افراد هنگام تعاملات اجتماعی از این می ترسند که کاری انجام دهند یا علائم اضطرابی شان را به گونه ای بروز دهند که باعث قضاوت منفی دیگران شوند. یعنی نگران این هستند که اشتباهی کنند و شرمنده شوند یا مورد تمسخر واقع شده و طرد شوند و مورد اهانت قرار گیرند و این ترس و اضطراب به صورت قابل توجهی بیشتر از آن چیزی است که از موقعیت اجتماعی مذکور و زمینه فرهنگی- اجتماعی فرد انتظار می رود.

 

موقعیت ها می توانند بیشترین ترس و اضطراب را ایجاد کنند

در مطالعه هایی که در این زمینه انجام شده، بیشترین موقعیت هایی که می توانستند ترس را به وجود آورند به این شکل مشخص شده است:

 

• صحبت کردن در مقابل یک جمع ناآشنا یا غریبه

• پاسخ دادن به سوالات در کلاس

• صحبت کردن در مقابل بزرگ ترها و افراد مهم

• گزارش دادن شفاهی یا بلند روخوانی کردن

• مهمانی های شبانه

 

اضطراب اجتماعی با خجالتی بودن چه تفاوتی دارد؟

گرچه برخی بر این عقیده اند که خجالتی بودن ممکن است با اضطراب اجتماعی همراه باشد، اما داده های اخیر کمیته ملی هم ابتلایی ها نشان می دهد که فقط 12 درصد از نوجوانان خجالتی معیارهای اضطراب اجتماعی را دارند از طرفی حدود 70 درصد از نوجوانان مبتلا به اضطراب اجتماعی به اشتباه، خود را به صورت خجالتی می شناسند.

 

علائم اختلال اضطراب اجتماعی

*اضطراب اجتماعی: علائم عاطفی

اختلال اضطراب اجتماعی,اضطراب اجتماعی,علائم اضطراب اجتماعی

 اضطراب اجتماعی باعث ایجاد اختلال در توانایی تفکر فرد می گردد

 

نشانه اصلی اختلال اضطراب اجتماعی تنش و اضطراب دایمی و بیش از حد است. شاید نتوانید بگویید که چرا احساس تنش می کنید یا شاید در مورد مسایل عادی مثل درآمد، روابط خانوادگی یا سلامتی خود بیش از حد نگران باشید.

 

همه این علایم استرس زا در خواب و توانایی درست فکر کردن اختلال ایجاد می کند. شاید به دلیل بدخوابی یا همین بیماری اضطراب اجتماعی  احساس ناخوشایندی داشته باشید.

 

*اضطراب اجتماعی: علائم جسمانی

اختلال اضطراب اجتماعی,اضطراب اجتماعی,علائم اختلال اضطراب اجتماعی

اضطراب ناشی از بیماریهای جسمانی در اضطراب اجتماعی تاثیر گذار است

 

بیماری های جسمی معمولا با اضطراب زیادی همراه هستند که عبارتند از:

¤ انقباض یا درد ماهیچه

¤ سردرد

¤ تهوع یا اسهال

¤ لرزش یا کشش عضلات

 

*اضطراب اجتماعی یا نگرانی های روزمره

اکثر افراد زمانی را به نگران بودن در مورد مشکلات خود می گذرانند، مسایلی مثل صورت حساب ها، پیشنهادهای شغلی یا روابط خانوادگی درحال تغییر. چیزی که اختلال اضطراب اجتماعی را متمایز می کند، نوعی احساس نگرانی است که نمی توانید آن را متوقف کنید. حتی اگر لحظات خوشی را نیز داشته باشید، احساس می کنید، آرامش غیرممکن است. در موارد حاد، اختلال اضطراب اجتماعی در کار، روابط خانوادگی و فعالیت های روزانه اختلال ایجاد می کند.

 

اضطراب اجتماعی کودکان و بزرگسالان چه تفاوتی دارد؟

اضطراب اجتماعی,اختلال اضطراب اجتماعی,اضطراب اجتماعی در کودکان

برای کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی فعالیت های اجتماعی و دوست پیدا کردن مشکل است

 

از آنجا که کودکان معمولا در برابر بزرگسالان، به خصوص بزرگسالانی که نگران قضاوتشان هستند مضطرب می شوند، یکی از معیارهایی که در کودکان به ما کمک می کند که اضطراب اجتماعی را تشخیص دهیم این است که در کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی این ترس و اختلال اضطراب اجتماعی فقط در برابر بزرگترها بروز نمی کند بلکه در موقعیت هایی که همسالان و همتایان کودک هستند نیز بروز می کند.

 

نکته دیگر اینکه مواجهه با موقعیت ترسناک اجتماعی یا موقعیتی که فرد را در معرض دید قرار می دهد، در کودکان می تواند خود را به صورت گریه کردن، قشقرق راه انداختن، چسبیدن به مراقب، میخکوب شدن، لرزیدن، یا امتناع از صحبت کردن نشان دهد.

 

برای کودکان مبتلا به اضطراب اجتماعی دوست پیدا کردن یا عضو گروهی بودن، یا بیان احساسات به صورت خودگزارش دهی، کار مشکلی است. در موقعیت ترس آور، کودک متبلا به  اضطراب اجتماعی احساسات آزاردهنده ای چون خجالت و طردشدگی را به شدت تجربه می کند و پاسخ های این کودکان نشانه تمرکز افکار منفی این کودکان درباره خودشان است.

 

اضطراب اجتماعی و عوارض آن

اضطراب اجتماعی,اختلال اضطراب اجتماعی,عوارض اضطراب اجتماعی

 اضطراب اجتماعی می تواند زمینه ساز اختلالات اضطرابی دیگری نیز باشد

 

احتمال دارد افرادی که مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی هستند به افسردگی، اعتیاد به الکل یا مواد مخدر مبتلا شوند. اگر یکی از این بیماری ها علاوه بر اضطراب اجتماعی پیش بیاید، به یک طرح درمانی دیگری نیز نیاز خواهد بود. معمولا افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، به اختلالات اضطرابی دیگری نیز مبتلا هستند که عبارتند از:

• اختلال هراس

• اختلال استرس پس از سانحه

• اختلال وسواس جبری و ترس از اجتماع.

 

اضطراب اجتماعی چگونه تشخیص داده می شود؟

 

 

اختلال اضطراب اجتماعی،اضطراب اجتماعی،علائم اضطراب اجتماعی

علائم اضطراب اجتماعی باید همیشگی باشند و یا حداقل به مدت 6 ماه طول کشیده باشند

 

علائم اصلی اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی، ترس معنادار و دائمی از یک یا چند موقعیت اجتماعی است که باعث تعاملات اجتماعی می شود (مثل محاوره با افراد دیگر) یا تحت نظر قرار گرفتن را ممکن می کنند (مانند در معرض دید قرار گرفتن هنگام غذا خوردن در رستوران) و فرد از اینکه به خاطر نشان دادن اضطرابش رفتاری را بروز دهد که باعث قضاوت منفی دیگران شود، می ترسد. افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی ممکن است فعالانه از این موقعیت ها اجتناب کنند یا هنگام مواجهه با این موقعیت ها دچار ترس و اضطراب شدیدی شوند.

 

نکته ای که باید به آن توجه کنید این است که ترس یا اضطراب نباید به دلیل وجود شرایط پزشکی دیگری مثل بدشکلی ها یا چاقی مفرط یا بدریختی ناشی از سوختگی یا جراحت که ممکن است هر فردی را کمی نگران قضاوت دیگران کند، این ترس و اضطراب یا اجتناب بسیار افراطی باشد. این علائم اضطراب اجتماعی باید همیشگی باشند و یا حداقل به مدت 6 ماه طول کشیده و به طور مشخصی باعث اختلال در تعاملات اجتماعی و عملکرد فرد شده باشند.

 

اضطراب اجتماعی و راه های درمان

♦ درمان اضطراب اجتماعی: روان درمانی

اضطراب اجتماعی,اضطراب اجتماعی چیست,درمان اضطراب اجتماعی

 در درمان اضطراب اجتماعی ترکیبی از دارو و درمان رفتاری پیشنهاد می شود

 

یک روش گفتگو درمانی در درمان اضطراب اجتماعی بسیار موثر است که به آن درمان رفتاری شناختی می گویند. یک مشاور به شما کمک می کند تا افکار و اعمال منفی خود را شناسایی کنید. درمان رفتاری شناختی برای درمان اختلال اضطراب اجتماعی تاحدی به معنی نوشتن تکلیف است یعنی افکاری را که منجر به اضطراب زیاد می شوند، می نویسید.

 

یک بخش دیگر درمان اضطراب اجتماعی تکنینک های آرامش بخش است که با این روش ها افراد سه تا چهار ماه احساس بهتری خواهند داشت. ترکیبی از دارو و درمان رفتاری شناختی بهترین راهکار درمان برای اضطراب اجتماعی است.

 

روان شناسان معتقدند کسانی که عاشق زندگی کردن هستند، آدم های شادتر و سالم تری هم هستند. کسانی که از روزمرگی زندگی برای خود شادی های کوچک می سازند. البته کسانی هم هستند که با کارهای اشتباهی که انجام می دهند، فرصت تجربه شادی را از خودشان می گیرند. این آدم ها کم نیستند. این اشتباهات هم کم نیستند. اگر دلتان می خواهد با این اشتباه های رایج که جلوی شادی را می گیرند آشنا شوید، ما 10 مورد از مهم ترین ها را که «جیمز پاک» روان شناس رفتاری گردآوری کرده است، در این مطلب آورده ایم که آن ها را می خوانید:

1- خودداری از ارتباط عمیق و معنی دار (مانند ازدواج، دوستی نزدیک و در تماس بودن با خانواده)
روان شناسان معتقدند افراد دارای روابط اجتماعی قوی با دیگران کمتر در معرض خطر مرگ قرار می گیرند. تحقیقات نشان داده کسانی که روابط اجتماعی قوی تری دارند، میل به زندگی و شادی در آن ها بیشتر از دیگران است. آن ها معتقدند حتی دوستی های قدیم به کسی که سرطان دارد خیلی کمک می کند و باعث می شود فردی با بیماری بجنگد و دلش می خواهد بیشتر زنده بماند.

یک مطالعه علمی نشان داده؛ بودن در یک رابطه عشقی ماندگار و یک ازدواج موفق، خطر ابتلا به افسردگی، سوء مصرف مواد و بعضی سرطان ها را کاهش می دهد. مردم اوکیناوای ژاپن جزو فقیرترین مردم این کشور هستند اما طول عمر آن ها از بقیه ژاپنی ها بیشتر است. محققان معتقدند مردم این منطقه به دلیل داشتن روابط خانوادگی قوی طول عمری باورنکردنی دارند. همه این مطالعات نشان می دهد اتصال و تعلق خاطر داشتن برای یک زندگی سالم و شاد ضروری است. محققان بعد از آزمایش روی شش هزار نفر مرد مجر به این نتیجه رسیدند که مردان متاهل زندگی شادتر و سالم تری از مردان مجرد دارند.

2- نشستن در تمام روز
کسانی که تمام روز رو به روی تلویزیون یا مانیتور کامپیوتر می نشینند. نشستن جلوی تلویزیون برای ساعت های طولانی یا کارکردن با کامپیوتر هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو می توانند باعث ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی و مرگ زودرس شوند. نتایج یک پژوهش روی 240 هزار نفر نشان می دهد کسانی که در روز، ساعت های طولانی روی مبل یا صندلی می نشینند از بقیه غمگین تر و بیمارتر هستند.

3- نداشتن آرامش و پیوسته تند نفس کشیدن
محققان معتقدند یوگا و مدیتیشن به شادی آدم ها کمک زیادی می کند. آن ها معتقدند آرامش و آرام نفس کشیدن و رها کردن مغز از روزمرگی ها بهترین غذای سلطان بدن است. وقتی مغز احساس رهایی و سلامت بکند، مطمئنا بدن سالم تر و روان شادتر می شود.

وقتی صبح از خواب بیدار می شوید و بی امان و بدون توقف از مغزتان کار می کشید، باعث می شوید استرس و اضطراب مهمان هر روزه شما باشد. استراحت دادن به مغز و تنفس عمیق و آرام در روز به کاهش خشم و بهبود خواب کمک می کند. کسی که خوب بخوابد و کمتر خشمگین شود، آدم شادتر و سالم تری هم هست.

4- نداشتن اعتقاد دینی و ایمان
تحقیقات پزشکی نشان داده است که اثرات درمانی که دین و معنویت در بدن دارد کاملا انکارپذیر است. افراد باایمان و اعتقاد قوی کمتر دچار استرس و اضطراب و دل شوره و البته ناامیدی می شوند. مذهب باعث به وجودآمدن حس نوع دوستی و جامعه دوستی در فرد می شود. تحقیقات نشان داده است که همه ما به یک حس تعلق معنوی احتیاج داریم. اینکه به منبع بزرگ معنوی و ذات یگانه خدا متصل باشیم، از ترس و ناامیدی دور می شویم و همیشه به یک منبع بزرگ و بی پایان امیدواریم.

محققان معتقدند افراد دارای اعتقاد قوی و با ایمان از بقیه کسانی که خود را بدون دین معرفی می کنند، شادتر و سالم تر هستند. آن ها با ایمان قوی ای که دارند هر اندوه و غمی را گذرا و زودگذر می دانند و معتقدند پایان هر شب سیه، سپید است.

5- نادیده گرفتن توانایی ها و خلاقیت ها
محققان معتقدند پرداختن به خلاقیت ها باعث کاهش بیماری و تقویت سلامتی و تندرستی بدن می شود. مطالعات دانشکده بهداشت عمومی هاروارد «Harvard University» نشان داده است که هنر و خلاقیت باعث کاهش استرس و اضطراب و افزایش احساسات مثبت و پایین آوردن احتمال ابتلا به افسردگی می شود. مطالعه دیگری که در مجله «health» منتشر شده است، ثابت کرده که خلاقیت در بیماران مبتلا به ایدز، روند بهبود آن ها بهتر می کند؛ یعنی هرچه در زندگی ایده های بیشتری دارند، سلامتی شان هم بالاتر می رود. همچنین نقاشی کردن بیماری هایی که به افسردگی مبتلا هستند به روند بهبودی آن ها کمک زیادی می کند.

6- نشستن در خانه و هیچ جا نرفتن
سفر کردن به این معنی نیست که دور دنیا را بگردید یا با هواپیمای شخصی به جزیره اختصاصی تان بروید. گاهی سفر کردن یعنی گردش در دشت و دمن نزدیک خانه تان هم می شود. سفر و پیاده روی یک روزه در بیابان و جنگل و راه رفتن زیر نور آفتاب به بهبود اعتماد به نفس و کاهش ابتلا به بیماری های افسردگی و روانی کمک می کند. پیاده روی و کوهنوردی و ورزش در پارک به بهبود توانایی تعامل با دیگران، اعتماد به نفس و حتی کم کردن وزن و سلامتی و شادی هم کمک می کند.

گفتیم کم کردن وزن؛ نشستن در خانه و نداشتن فعالیت باعث چاقی و اضافه وزن می شود. خود اضافه وزن باعث ناراحتی و غم و اندوه و البته خداحافظی با شادی می شود.

 

راه های شاد بودن

وقتی مغز احساس رهایی و سلامت بکند، مطمئنا بدن سالم تر و روان شادتر می شود‎

 

7- نپرداختن سهم زندگی اجتماعی
هر انسانی در زندگی اجتماعی سهمی دارد. زندگی پویا و فعال یعنی اینکه به عنوان یک فرد در جامعه بتوانی در زمانی که به تو نیاز دارند، کارت را انجام بدهی. زندگی با خوردن و خوابیدن و لباس خریدن و فیلم دیدن و بی اعتنا از کنار یکدیگر گذشتن هم می گذرد؛ اما زندگی وقتی شاد و سالم و معنی دار می شود که منفعلانه و هرچه پیش آید خوش آید، نشود. مثلا به جای خریدن یک لباس که خیلی هم به آن نیازی ندارید، می توانید یک وعده غذا برای چند بی خانمان درست کنید یا در مشارکت های بزرگ اجتماعی مثل خیریه ها و... شرکت کنید.

آدم های شاد، آدم های بخشنده و فعال هستند و کسانی که سهمشان را در جامعه به خوبی می پردازند. پرداختن به خود و خود را دیدن در طولانی مدت باعث بیماری روانی و افسردگی و دوری هرچه بیشتر با شادی می شود.

8- ماندن در کاری که دوست ندارید
فعالیت در کاری که به آن هیچ علاقه ای ندارید، بلاهایی سر سلامت قلبتان می تواند بیاورد که باورتان نمی شود. «Karoshi» در ژاپن به معنی مرگ با کار زیاد و پراسترس است. اگر دلتان نمی خواهد «کاروشی» شوید و با حمله قلبی از دار فانی خداحافظی کنید، هرچه زودتر در مورد کار و شغلی که دارید، تجدیدنظر کنید.

تحقیقات نشان داده افرادی که کارشان را دوست دارند و در محل کار استرس کمتری از طرف رئیس و مسئول مستقیم و همکارانشان دریافت می کنند زندگی شادتر و البته بدن سالم تری دارند و البته کسانی که با رغبت کمتری به محل کار می روند و روزشان را با استرس می گذرانند، احتمال اینکه مرگ زودرسی هم داشته باشند، بیشتر است.

9- غذا خوردن تنهایی
«برایان وانسینک» استاد دانشگاه کرنل «Cornell University» معتقد است کسانی که همیشه تنها غذا می خورند، غمگین تر و مریض تر هستند. تحقیقات نشان داده زمانی که مردم به تنهایی غذا می خورند، کمتر به سالم بودن غذا فکر می کنند و بیشتر غذاهای سیرکننده و ناسالم می خورند. آن ها معتقدند آدم های تنها بیشتر به این فکر می کنند که غذایی بخورند تا سیر شوند و هیچ وقت به این موضوع فکر نمی کنند که غذایی بخورند که شاد و سالم شوند.

عادت نخوردن صبحانه و ناهار و خوردن وعده های شام سنگین باعث به وجود آمدن بیماری های قلبی و عروقی و سکته های مغزی می شود. آدم های تنهاخور بیشتر شیرینی می خورند و بیشتر در معرض ابتلا به مرض قند هستند.

10- اعتقاد به اینکه شما لایق سلامتی، شادی و عشق نیستید
همه آدم ها سزاوار زندگی شاد و سالم هستند. محققان دانشگاه هیوستون «University of Houston»  آمریکا بعد از یک مطالعه ده ساله به این نتیجه رسیده اند که کسانی که در زندگی خود را سزاوار شادی و عشق می دانند از کسانی که این احساس را ندارند، سالم تر هستند. آدم های خود کم بین و بدون اعتماد به نفس همیشه خود را لایق چیزی که می توانند داشته باشند، نمی بینند. مثلا در هر شرایطی که هستند، می گویند ما لایق همین شرایط هستیم و برای بهبود وضعیت خود هیچ تلاشی نمی کنند.

محققان می گویند اگر شما در زندگی تان همیشه از قضاوت دیگران بترسید و به خودتان اعتماد نداشته باشید، هیچ وقت نمی توانید شرایطی را که لایق آن هستید، تجربه کنید. یک بار برای همیشه باید تصمیم بگیرید که شرایطی که در آن هستید، اگر بد است و راضی کننده نیست، هیچ وقت نباید ابدی و دائمی باشد. شما می توانید کنترل زندگی تان را در دست بگیرید و شرایط را عوض کنید. ماندن و سوختن باعث می شود ریسک بیماری های روانی و افسردگی بالا برود و البته شادی برای همیشه از زندگی تان رخت بر می بندد و می رود به جایی که ممکن است دیگر هیچ وقت دستتان به آن نرسد.

 

منبع: ماهنامه همشهری تندرستی

 

برای همه انسانها دستیابی به قدرت با احساس لذت بخشی همراه است. هیچکس نمی خواهد که بعنوان فردی ضعیف و ناتوان در جامعه زندگی کند.از سوی دیگر دستیابی به قدرت برای همگان، امری ساده نیست و بعضی ها برای کسب قدرت راه های نادرستی را انتخاب می کنند که از آنها چهره خشن و نامطلوبی را به تصویر می کشد.


در طول تاریخ زندگی بشر، همیشه افرادی بوده‌اند که دور و بر پادشاهان، امپراتورها، رهبران و ملکه‌ها به دنبال کسب قدرت بودند. آن‌ها برای این تکاپو مجبور بودند که به اربابان خود خدمت کنند، ولی در این وادی بسیاری از آن‌ها مورد غضب اطرافیان قرار گرفته و خطرات شدیدی را متحمل می‌شدند که بعضا به از دست دادن جان‌شان منتهی می‌شد. از این رو آن‌ها برای دستیابی به قدرت مجبور بودند به صورت پنهانی به کوشش خود ادامه دهند. در بازی قدرت حتی افراد بسیار ماهر مجبورند که خود را در برابر حسادت زیردستان خود محافظت کنند، چون هر لحظه بیم آن می‌رفت که او را از صحنه خارج کنند.

در طول تاریخ افراد موفق دریافته‌اند که همه برنامه‌های خود را در امر کسب قدرت "به طور غیرمستقیم" اجرا کنند و اگر بخواهند سایر حریفان خود را از صحنه کنار بزنند باید به گفته ناپلئون "دستان آهنین خود را در دستکش‌های مخملی نهاده و شیرین‌ترین لبخندها را بر لب داشته باشند" آن‌ها با "اغواگری"، "فریبندگی" و روش‌های پنهانی همیشه در چند مسیر پیش می‌رفتند. زندگی در صحنه‌های پررقابت "قدرت" فقط یک بازی پایان‌ناپذیر است که به "تفکر تاکتیکی" و حوصله بسیار نیاز دارد.

 

دنیای کنونی، چون بارگاهی است که همگان در آن به دنبال کسب قدرتی برای خود می باشند.بی قدرتی و هر آنچه که سبب این امر می شود پدیده هایی نفرت انگیز هستند.
بنابراین بجای قلم فرسایی درباره مضرات قدرت طلبی، بهتر است خودتان طعم قدرت را بچشید.


مطمئن باشید در این دنیا کسی نیست که به دنبال کسب قدرت نباشد.
هر چقدر بهتر در راه کسب قدرت پیشرفت کنید، دوستان بهتر، زندگی بهتر، همسر بهتر و شخصیت مقبول تری نصیبتان خواهد شد.


شما می توانید کاری کنید تا دیگران درباره خودشان احساس بهتری داشته باشند و مایه دلخوشی آنها شوید، آنهااز این طریق به شما وابسته شده و خواهان حضور شما در جمع خود خواهند شد.
حال که از بازی قدرت نمی توانید فرار کنید، بهتر است در این بازی جزو بهترین ها باشید.


- یادگیری (( بازی قدرت))
برای آموختن بازی قدرت، باید با دید خاصی به جهان اطراف خود بنگرید.قبل از همه باید احساسات خود را کنترل نمایید.


پاسخ احساسی به شرایط موجود، همچون سدی است که مانع دست یابی ما به قدرت می شود. این حرکت اشتباه تاوان بسیار سنگینی دارد که خیلی بیشتر از لذت روحی آن است.
احساسات سبب تیرگی شعورتان می شوند و اگر شما نتوانید شرایط اطراف خود را به وضوح ببینید، نمی توانید خود را در برابر آنها نموده و آنها را تحت کنترل خود درآورید.


»عصبانیت« مخرب ترین پاسخ روحی است، چون از جمله احساساتی است که بیشتر از احساسات دیگر چشمتان را به روی وقایع مهم زندگی تان می بندد. اگر عصبانی باشید نمی توانید شرایط اطراف را تحت کنترل خود درآورید و دیگر اینکه بهانه ای در دست حریف خود خواهید داد.

 

به گفته یکی از بزرگان علم سیاست:
»اگر می خواهید دشمنی را که به شما آسیب رسانده از دور خارج کنید، بهتر است به جای نشان دادن عصبانیت خود به او، با او از در دوستی وارد شوید«


»عشق« و »تاثیرپذیری« نیز از موارد بازدارنده در امر کسب قدرت می باشند. این عوامل چشم شما را برای دیدن حقایق کور می کنند و سبب می شوند که بسیاری از خطرات از دید شما دور بمانند.


البته شما قادر نیستید عاشق نشوید، ولی باید دقت کنید که در وضعیت مناسبی، عشق خود را ابراز نموده و مهمتر از همه اینکه، عشق نباید اهداف و طرح های شما را تحت تاثیر قرار دهد.


»کنترل احساسات« به این معنی است که شما قادر باشید خود را از این زمان جدا نموده و به گذشته و آینده بیاندیشید. برای مقابله بهتر با خطرات احتمالی، شما باید در آن واحد بتوانید به گذشته و آینده خود بیاندیشید.


هیچ چیزی نباید شما را غافلگیر کند.خوش بینی در بعضی موارد کار ساده لوحان است.هیچ چیزی نباید شما را غافلگیر کند و شما باید قادر باشید که هر واقعه ای را از قبل پیشگویی کنید.


هر چه افق دید شما وسیعتر باشد، قدم های مفیدتری خواهید برداشت و به قدرت بیشتری خواهید رسید.در نگاه خود به گذشته لازم نیست که از تلخی و ناکامی های خودتان یاد کنید.این کار اثر منفی در کار شما خواهد داشت.فراموشی موهبتی است که می توانید به موقع از آن بهره مند شوید و این ناکامی ها و تلخی ها را به فراموشی بسپارید.


باید یدانیم که هدف اصلی از یادآوری گذشته، آموزش است.ما برای این به تاریخ مراجعه می کنیم که از گذشتگان خود عبرت بگیریم.در بسیاری از وقایع تاریخی، درسهای باارزشی نهفته است.


از این رو با نگاهی به گذشته می توانید با دید روشنتری به دوروبر و دوستان خود بنگرید.تاریخ گذشتگان دانشگاهی پرارزش است که درسهای آن برای طالبان قدرت بسیار حیاتی است، چون از تجربیات انسانها سخن می گوید.


اگر به گذشته خود می نگرید، با نگاهی به اشتباهات خود این کار را شروع کنید. به مواردی فکر کنید که بیشتر از همه سبب به عقب انداختن شما شده است.لازم نیست با دید احساسی به گذشته خود بنگرید.

 

راههای رسیدن به قدرت

برای آموختن بازی قدرت، باید با دید خاصی به جهان اطراف خود بنگرید‎

 

پس از آنکه به اشتباهات قبلی خود پی بردید، باید به خود بگوئید:
»من دیگر این اشتباه را تکرار نخواهم کرد«.

»من دیگر به این دام نخواهم افتاد«.
اگر بتوانید با این روش خودتان را ارزیابی کنید، خواهید آموخت که چگونه آن عوامل مخرب را از سر راهتان بردارید.این همان مهارتی است که در تمام عمر به دنبال آن بودید.
در صحنه بازی قدرت باید هنر پیشه خوبی باشید، باید بیاموزید که در شرایط مختلف، ماسکهای گوناگونی را به چهره بزنید و کوله باری از ترفندهای اغوا کننده به همراه داشته باشید.


در نظر شما نباید اغوای دیگران امری غیر اخلاقی و ناپسند باشد. در تمام روابط بین انسانها، درجات مختلفی از فریبندگی نهفته است و همین خصیصه است که انسان را از حیوانات متمایز می کند.در اساطیر یونان باستان و سایر مکاتب، همیشه عواملی اغواگر بوده اند که سبب تغییرات مهمی در سرنوشت یک قوم شده اند.


در این برهه از زمان افراد مختلف، لغت اغواگری را در پوششی از لغات آبرومندانه تر پنهان می کنند. آنها از هدایت، خیراندیشی، نیکبختی و نصیحتهای سودمند به جای لغت اغواگری استفاده می کنند ولی بایستی گفت که در نهایت قصدشان این است که دیگران را به راه دلخواه خودشان متمایل کنند و در نهایت به قدرت بیشتری برسند.


در دنیای کنونی، اغواگری و فریبندگی الزاماً به صورت یکی از هنرهای مؤثر روابط انسانی و به عنوان قوی ترین سلاح در بازی قدرت در جوامع انسانی می باشد.


برای مهارت در هنر اغواگری باید یاد بگیرید که در هر لحظه چهره ای مناسب را از خود ارائه دهید، باید بتوانید مقاصد خود را تا آنجا که ممکن است از دیگران پوشیده نگهدارید و یاد بگیرید که چگونه از دیگران برای پیشبرد اهداف خود بهره ببرید.


شما با بازی با چهره های ساختگی خود در صحنه قدرت، با هنرمندانه ترین روش، بازی را به نفع خود خاتمه خواهید داد ولی برای استفاده از این سلاح باید درسهای خود را به خوبی فرا بگیرید.


چرا که اگر نتوانید این بازی را تا آخر به پیش برید، خودتان به دام خواهید افتاد.پس باید در قدم اول فردی صبور باشید.»صبر« شما را از اقدام به کارهای مخرب محافظت می کند.»صبوری« نیز مانند »کنترل احساسات« یک مهارت است که به خودی خود به آن نمی رسید و بایستی آن را فرا بگیرید.به قول پیشینیان »صبر یک عطیه خداوندی برای کسانی است که بجز وقت چیز دیگری ندارند.«از طرف دیگر، بی صبری سبب می شود که شما را انسانی ضعیف نشان دهد.»قدرت« یک نوع بازی است و نمی تواند زیاد تکرار شود.در بازی شما نمی توانید حریفتان را از روی مقصودش بشناسید، بلکه باید به تأثیر عملکردهای آن توجه نمایید.شما باید اهداف و قدرت حریفانتان را از روی آنچه که حس می کنید و »می بینید« ارزیابی کنید.


زندگی در این جهان به یک بازی برای قدرت تبدیل شده است.حریفتان روبروی شما می نشیند، هر دوی شما مثل آدمهای مبادی آداب و متمدن و با فرهنگ برخورد می کنید. با یک هدف، بازی خود را آغاز می کنید و با آرامش تمام به حریفتان می نگرید. باید به چشمانتان بیاموزید که نتایج هر حرکتی از سوی حریفتان را ارزیابی نمایند. نبایستی تحت هیچ شرایطی کنترل خود را از دست دهید.


نیمی از مهارت شما در بازی قدرت مربوط به کارهایی است که نبایستی انجام دهید. برای کسب این مهارت شما باید ببینید که »بهای انجام هر کاری تا چه حد است.«
به قول » نیچه «:بعضی وقتها، ارزش یک چیز بر این اساس نیست که چه چیزهایی را می توان با آن به دست آورد، بلکه بر آن اساس است که چه بهایی باید برای آن بپردازیم.


شما ممکن است به یک هدف ارزشمند برسید ولی باید بدانید که بهای آن چقدر است؟
این موضوع را باید در همه موارد در مواقعی که با دیگران همکاری می کنید و یا در مواقعی که به یاری دیگران می شتابید در نظر داشته باشید.


نکته پایانی در بازی قدرت این است که شما زمان کوتاهی را در اختیار دارید و انرژی شما نیز محدود است. بهتر است زمان ارزشمند خود و یا قدرت فکری خود را در کارهایی که مربوط به شما نمی شوند صرف نکنید، چون بهای این کار برای شما گران تمام خواهد شد.

افسردگی منشا بسیاری دارد که گیاهان دارویی می‌تواند در پیشگیری از این بیماری موثر باشد.

مینایی متخصص طب سنتی درباره گیاهان ضد افسردگی گفت: در فصل بهار و تابستان یکی از ترکیباتی که برای درمان افسردگی می‌توان استفاده کرد روغن گل محمدی است که استعمال آن بر روی پوست موجب شادابی آن می‌شود.

مینایی افزود: نحوه استفاده از روغن گل محمدی به این صورت است که ابتدا آن را بر روی دستمال شوینده بدن همراه با سفید آب مخلوط کرده و بر روی پوست استعمال می‌کنیم و پس از شستشو بدن را با صابون می‌شوییم از این طریق تمام فضولاتی که بر روی پوست قرار گرفته دفع شده و شادابی را به انسان هدیه می‌کند.

وی تصریح کرد: تجمع فضولات بر زیر پوست موجب یکی از دلایل افسردگی فرد است که استحمام با این روش موجب دفع و بر طرف شدن آن می‌شود و روغن گل محمدی به دلیل معطر بودن فرد افسرده را درمان می‌کند.

مینایی افزود: یکی دیگر از مواردی که برای افسردگی مناسب است استفاده از روغن بنفشه است که نحوه تهیه و مصرف آن مانند گل محمدی است.

وی ادامه داد: خوردن عرق بید مشک همراه با خاکشیر خون‌ساز است و سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و مهار کننده افسردگی است .

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان

 



زندگی هر انسانی به بخش های مختلفی تقسیم می شود، بعد از دوران کودکی که تاثیر عمده ای در شخصیت هر فرد دارد، شاید مهمترین بخش بعدی دوران جوانی باشد؛ دورانی کوتاه اما اثرگذار.

کوتاه از این جهت که نسبت به تمام سالهایی که فرد بطور میانگین فرصت زندگی دارد. دهه بیست تا سی سالگی و یکی دو سال پیش و پس از این سنین در واقع مهمترین فرصتی است که شما می توانید زندگی خود را بسازید. در همین سالها هست که مدارج تحصیلات عالی را می گذرانید، صاحب شغل می شوید، ازدواج می کنید و صاحب فرزند می شوید و چمدان زندگی خود را کم و بیش از آنچه لازم است پر می کنید. شاید از ذهن شما هم گذشته باشد که آیا این مواردی که نام برده شد به همین سادگی اتفاق می افتد؟! پاسخ قطعا چنین نیست و این همان نکته ای ست که آگاهی به آن برای داشتن یک زندگی مطلوب تعیین کننده است.

اولین نکته همین است که شما درک کنید؛ آنچه همه ی سال های پیش روی شما را شکل خواهد داد فقط گذشت زمان نیست، بنابراین با منتظر نشستن هیچ کدام از این موارد به خودی خود اتفاق نخواهد افتاد یا بهتر بگوییم به انتخاب شما اتفاق نخواهد افتاد. شاید اگر خودتان را صرفا به دست زندگی بسپارید مجبور باشید با شرایطی سر کنید که انتخاب شما نیست و دیگران برای شما انتخاب کرده اند؛ خوب یا بد!


اگر شما هم اینطور فکر می کنید قطعا مایلید خودتان برای زندگی تان تصمیم بگیرید و دهه ی بیست تا سی را به بهترین شکل طی کنید؛ آنطور که برای همه ی سال های پیش رو و انتخاب های در راه آمادگی لازم را داشته باشید. اما چگونه؟ برای روشن تر شدن موضوع از یک مثال استفاده می کنیم: فرض کنید که شما ماشینی در اختیار دارید و مقصدی برای سفر، حالا چه کارهایی لازم است انجام دهید؟


راننده و مهارت های لازم
شما در حکم راننده ی ماشین قبل از هر چیز باید مهارت لازم برای راندن را کسب کرده باشید. در غیر اینصورت برای طی کردن مسیر به شخص دیگری وابسته خواهید بود و این آزادی عمل و قدرت تصمیم گیری شما را از بسیاری جهات محدود خواهد کرد. بنابراین برای تعیین سبک زندگی شخصی خود لازم است مهارت های مورد نیازتان را کسب کنید. از همین فرصت استفاده کنید و مهارت هایی را که فکر می کنید به آن نیاز دارید و کمک می کند به سمت و سوی مورد نظرتان حرکت کنید را فهرست کنید.


تعیین مقصد
البته شاید شما هم دچار سردرگمی شوید و اصلا ندانید که به چه مهارت هایی نیاز دارید. دلیل این امر این است که برای تعیین مهارت ها شما نیازمند تعیین مقصد نیز هستید. شما باید بدانید که عازم چه منطقه و مکانی هستید، به چه منظوری به آنجا سفر می کنید؟ به چه چیزهایی نیازهایی دارید؟ چه مدت و ... . اگر علاوه بر تعیین مهارت ها در تعیین مقصد هم دچار سردرگمی هستید، لازم است ابتدا چشم اندازها را برای خودتان فهرست کنید. زندگی مطلوب شما چگونه است؟ ده سال بعد شما می خواهید در کدام نقطه ایستاده باشید؟ برای این منظور آنچه را برای شما ارزشمند هست و به سختی از آن صرف نظر می کنید روی کاغذ بیاورید. سعی کنید در مرحله ی اول ده مورد را بنویسید. نوشتن بسیار مهم است و دقیقا کارکرد نقشه ی راه را برای شما دارد.

 

نقشه ی راه
گاهی شما مقصد را تعیین کرده اید، اما نمی دانید چطور و از کدام مسیر به بهترین شکل می توان سفر کرد و به سلامت به مقصد رسید.  تعیین ارزش ها درواقع مسیر شما را تعیین می کند. فرض کنید که ثروت برای شما یک ارزش هست، اما مهمتر از آن اخلاق و آزادی را در فهرست تان قرار دادید یا سلامتی؛ این ارزش ها موجب می شود شما مسیری را برای رسیدن به ثروت انتخاب کنید که سلامت، آزادی و ارزش های اخلاقی شما را زیر سوال نبرد. حالا دوباره کمی وقت بگذارید و نگاهی به فهرست خود بیندازید؛ اینبار ارزش ها را در پنج مورد خلاصه کنید. البته قرار نیست هیچ موردی را حذف کنید، بلکه فقط می خواهیم نقشه ی جمع و جوری داشته باشید که به راحتی قابل خواندن باشد و به محتوای آن اطمینان کافی داشته باشید.


تو شه ی راه
شما بعنوان راننده و ماشین هر دو به سوخت نیاز دارید. لازم است فهرستی هم از چیزها یا افرادی که می توانند در حکم سوخت شما را برای حرکت آماده و تجهیز کنند، تهیه کنید. همچنین باید شناخت دقیقی از نقص ها، کاستی ها و امکانات خودرو و همینطور خودتان داشته باشید. برای رفع موارد منفی به سرعت اقدام کنید و امکانات را در حد توان ارتقا بدهید. این شناخت به شما کمک می کند که برای طی کردن مسیر تا مقصد واقع بینانه هدف گذاری کنید. البته قرار نیست واقع بینی شما را محدود کند. فراموش نکنید که شما در همان ابتدا قرار بود راجع به اینکه ده سال دیگر قصد دارید کجا باشید تصمیم بگیرید. قطعا برای شکل دادن به این تصویر شما نیازمند مقدار زیادی خیال پردازی هستید و این به شما انگیزه و امید برای رفتن می دهد. تصویرسازی برای رسیدن به مقصد دلخواه نیز یکی از همان مواردی ست که می تواند نقش نیروی محرکه را برای شما بازی کند.


مسیر
شما مقصد را تعیین کرده اید، یک نقشه برای راه آماده کرده اید، با خیال پردازی درباره ی اینکه در مقصد چه چیزهایی انتظارتان را می کشد به خودتان انگیزه برای حرکت داده اید و از سلامت و آمادگی خودرو و خودتان بعنوان راننده مطمین شده اید. حالا مهمترین کار این است که هر چه زودتر در مسیر قرار بگیرید. برای اینکار لازم است روی مسیر متمرکز شوید. شما باید بدانید که در طول راه هر چند ساعت یکبار استراحت می کنید  یا اینکه تا رسیدن به مقصد کجا اقامتی کوتاه خواهید داشت . این مکان ها درواقع همان اهداف کوتاه مدت شما هستند. شما باید اهداف سه سال آینده و همینطور یکسال آینده را نیز برای خودتان فهرست کنید. حتی می توانید کمی بیشتر وقت بگذارید و اهداف یکسال آینده تان را به بازه های زمانی سه تا شش ماه نیز تقسیم کنید. برای درک ضرورت این تقسیم بندی به این فکر کنید که آیا مایلید مسیری طولانی را بدون توقف و در یک مسیر مستقیم طی کنید یا اینکه جاده ای با پیچ و خم و توقف های گاه به گاه را ترجیح می دهید؟ این تقسیم بندی در حکم استراحتگاه های بین راه خواهد بود که با رسیدن به هر کدام و علامت زدن روی کاغذ می بینید که به مقصد نزدیک تر شده اید و انگیزه ی بیشتری برای ادامه ی مسیر پیدا خواهید کرد.


حالا شما کم و بیش با اهمیت سفر در دهه ی بیست تا سی سالگی آشنا شده اید. می توانید باز هم درباره ی این سفر فکر کنید و بقیه ی ملزومات آن را خودتان کشف کنید. حتی می توانید این کشف را با یک سفر شروع کنید؛ سفری درونی یا بیرونی. انتخاب با شماست. سفر خوبی را برایتان آرزو می کنیم.

ما از متخصصان رشد کودک سوال کردیم که کودکان بیش از همه از پدر و مادرشان چه می‌خواهند؟ پاسخ آنان موارد زیر بود:

- رسوم و سنت‌های خانوادگی ایجاد کنید:
داشتن رسوم و سنت‌های ویژه به شما و کودکتان فرصتی برای مرتبط شدن می‌دهد، اهمیتی ندارد که آن رسوم چه باشد.

پختن یک وعده غذای ساده با هم، خواندن یک داستان هر شب، کاشتن گل یا باغبانی کردن در باغچه، انجام دادن یک بازی مورد علاقه فکری، این‌ها انواعی از مراسمی هستند که بچه‌ها دوست دارند. خلاق باشید، پدری را می‌شناسم که هر صبح جمعه دخترش را برای خوردن صبحانه به بیرون می‌برد. واقعا اهمیتی ندارد که این رسوم چه باشند تا وقتی که چیزی است که شما و کودکتان هر دو از انجام آن لذت می‌برید، مهم است که به انجام دادن آن ادامه دهید. حتی وقتی از دست کودک خود عصبانی هستید، عنوان تنبیه کودک خود را از آن محروم نکنید.

2- شخصیت کودک خود را بشناسید.
اساس یک پدر و مادر خوب بودن این است که واقعا اخلاق کودک خود را بشناسند و شیوه پدر و مادر بودن خود را با آن سازگار کنند. هر کودک حتی در یک خانواده، متفاوت است. اگر شخصیت هر کودک را مستقلا بفهمید و با آن کودک به روشی که مناسب است رفتار کنید جنگ و دعواها را به حداقل می‌رسانید. اگر بچه خیلی فعالی دارید، باید در هنگام شب از انجام بازی‌های شلوغ همراه با او خودداری کنید، زیرا این کار خوابیدن او را مشکل می‌سازد، به جای آن، او را وادار کنید که فعالیت آرامی انجام دهد که به او کمک کند آرام شود. یا شاید شما کودکی دارید که در ترک کردن جاهای مورد علاقه‌اش مشکل دارد.

اگر چنین است شما نیاز دارید قبل از این‌که زمین بازی را ترک کنید او را آگاه سازید تا ترک کردن آن‌جا را برایش آسان‌تر سازید. هر چه بهتر با شرایط کودک خود سازگار شوید دعوا و درگیری کمتری وجود خواهد داشت.

3- نقش یک والد نمونه خوب را ایفا کنید.
والدین هر شب باید از خودشان بپرسند، اگر کودک من فقط از رفتارهای من می‌آموزد امروز به او چه آموخته‌ام؟ احتمالا متداول‌ترین اشتباهی که پدران و مادران مرتکب می‌شوند این است که حرفی می‌زنند و بر خلاف آن انجام می‌دهند. ما درباره خویشتن‌داری و صبر برای کودکانمان سخنرانی می‌کنیم و سپس وقتی در ترافیک گیر می‌کنیم از خشم منفجر می‌شویم. به آن‌ها می‌گوییم غیبت نکنند و سپس درست همان کار را انجام می‌دهیم، آن‌ها را ملزم می‌سازیم با صداقت باشند ولی خودمان دروغ می‌گوییم.

این بدان معنی نیست که والدین مجبورند کامل و ایده‌آل باشند. اما وقتی در کاری شکست می‌خوریم نیاز داریم که کودکانمان از اشتباهات ما بیاموزند برای مثال هنگامی که احساس می‌کنید تحت استرس هستید و سخت انتقاد می‌کنید، باید بعدا برگردید و بگویید: ”من اشتباه کردم آن طور بر سر تو داد کشیدم من باید آرام‌تر می‌بودم، متاسفم.“ با انجام دادن این کار شما به کودک خود اهمیت احترام و بخشیدن را می‌آموزید. اگر درگیر یک موقعیت چالش‌برانگیز هستید باید به کودک خود اجازه دهید ببیند نهایت تلاش خود را برای غلبه کردن بر آن انجام می‌دهید: ”ما همه نگران هستیم چون بابا شغلش را از دست داده، اما همه چیز درست خواهد شد.“ با این حرف به کودک خود نشان می‌دهید که می‌توانید در دوران سختی از عهده امور برآیید و این کار به او کمک خواهد کرد که در دوران سختی همان‌گونه باشد.

 

4- او را به بررسی و اکتشاف کردن تشویق کنید.
کودکان عاشق بررسی و اکتشاف هستند و این نکته، بخشی ضروری از چگونگی یادگیری آن‌هاست. وقتی والدین دایما می‌گویند: ”آن کار را نکن یا از آن‌جا دور شو“ بچه‌ها یاد می‌گیرند که درباره مسایل ناشناخته ترسو و بزدل باشند.

کودکان هنگامی که چیزهای جدیدی را کشف می‌کنند واکنش‌های مثبت زیادی از والدینشان می‌گیرند، زندگی را با قدرت و اعتماد به نفس بیشتری به پیش می‌برند برای این‌که مطمئن شوید کودک شما بررسی و اکتشاف می‌کند اول محیط خانه را ایمن سازید، بنابراین او می‌تواند بدون آسیب دیدن در آن‌ها پرسه بزند و سپس به او اجازه دهید تا با ظرف‌ها و قاشق‌ها در آشپزخانه بازی کند. به او انواع مختلفی از غذاها را معرفی کنید. او را به کتابخانه‌ها پارک‌ها، باغ‌وحش‌ها و موزه‌های هنری ببرید اگر کودک خود را تشویق کنید که به عنوان یک نوزاد بررسی‌کننده فعالی باشد او در طول زندگی‌اش از این امر برای یادگیری استفاده خواهد کرد.

 

خانواده خوب

بزرگ‌ترین تشویق‌کننده کودک خود باشید‎

 

5- محدودیت‌های مشخصی را وضع کنید.
کودکان در خانه‌ای که ساختار، حدود و قوانین دارد شکوفا می‌شوند و رشد می‌کنند. اما خیلی از والدین مرتکب این اشتباه می‌شوند که احساس خود درباره قوانین را به کودکان خود منتقل می‌کنند. به عنوان افراد بزرگسال ما دوست نداریم که مردم به ما بگویند چه کاری را انجام دهیم و ما فکر می‌کنیم کودکان ما به طور منفی به قوانین واکنش نشان می‌دهند. اما کودکان به والدینی نیاز دارند که می‌توانند محدودیت‌هایی برقرار کنند و نسبت به آن‌ها عقب‌نشینی انجام نمی‌دهند. من نمی‌گویم فقط برای این که ثابت کنید رییس هستید قوانینی وضع کنید، مهم است که محدودیت‌هایی به دلایل منطقی وضع کنید و آن‌ها را به روشی دوستانه و با اهمیت به کودکان خود توضیح دهید، اما مطالعات نشان می‌دهند که داشتن قوانین و ساختار باعث می‌شود که کودکان احساس ایمنی کنند و به آن‌ها خویشتن‌داری و اتکا به نفس را آموزش می‌دهد.

6- بزرگ‌ترین تشویق‌کننده کودک خود باشید.
مهم‌ترین و تنها چیزی که می‌توانید برای کودکان خود انجام دهید این است که به آن‌ها اجازه دهید بدانند که شما مطلقا دیوانه آن‌ها هستید. اغلب به آن‌ها بگویید که عالی و معرکه هستند، تحقیق نشان می‌دهد که این نوع پیام‌ها کودکان را انعطاف‌پذیر می‌سازد و به آن‌ها کمک می‌کند که بر ناامیدی، طرد شدن، و بقیه مسایل نامطبوعی که زندگی معمولا به همراه دارد غلبه کنند. در کمال تعجب تعداد زیادی از کودکان نمی‌دانند که بابا و مامان تا چه حد آن‌ها را تحسین می‌کنند و این بدان علت است که والدین پیام را منتقل نمی‌کنند. تلاش آگاهانه‌ای انجام دهید تا مثبت باشید، حتی هنگامی که محدودیت‌ها را وضع می‌کنید، به جای آن که کودکی را برای دعوا کردن با خواهر و برادرش سرزنش کنید، با گفتن حرفی مانند: من می‌دانم این نهایت تلاش تو بود و من مطمئنم که تو برادرت را خیلی بیش از آن‌چه که نشان می‌دهی دوست داری.“ به کودک اجازه می‌دهید بداند که شما به او ایمان دارید و معتقد هستید و دیگر چیزی نمی‌تواند او را شکست دهد اوقات خانوادگی را به صورت یک اولویت قرار دهید.

در سال‌های اخیر تاکید زیادی بر مشغول نگه‌داشتن کودکان بوده است، وقتی کودکان 3 یا 4 ساله هستند ما آن‌ها را به کلاس‌های ژیمناستیک، موسیقی، ورزشی و ... می‌فرستیم و می‌ترسیم که اگر در آن‌چه که همه کودکان دیگر انجام می‌دهند شرکت نکنند، عقب بیفتند. بنابراین راننده کودکان خود می‌شویم و آن‌ها را از این کلاس به آن کلاس می‌بریم و زندگی خود را وقف این فعالیت‌ها می‌کنیم من فکر می‌کنم که خیلی مهم‌تر است که اوقات خانوادگی را بزرگ‌ترین اولویت خود بسازید تا این که همیشه در جست‌وجوی فعالیت‌های فردی باشید.

به عنوان یک خانواده، با هم شام بخورید حتی اگر به معنای آن است که کودک شما نمی‌تواند به کلاس تمرین موسیقی برود. بچه‌ها باید اوقاتی را با پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و همچنین سایر خویشاوندان خود بگذرانند، کودکان همچنین نیاز به زمانی دارند که شما همه استراحت کنید و با هم به عنوان یک خانواده باشید، ‌رشته‌های خانوادگی برای کودکان مانند یک لنگر است،‌ فعالیت‌های فردی آن‌ها می‌آیند و می‌روند اما روابط خانوادگی برای یک عمر ادامه پیدا می‌کنند.

منبع: موفقیت

 

چند سالتان است؟ فکر می کنید چند سال دیگر زندگی می کنید؟ در این چند سال که برای خودتان متصور هستید، قصد دارید چه جوری زندگی می کنید؟ حالتان خوب است؟ شاد هستید؟ از آینده چه تصوری دارید؟ کجا هستید؟ آدم شادی هستید یا یک گوشه نشسته اید و زانوی غم بغل کرده اید؟ برای این چند سال، سهم غم و شادی تان از زندگی چقدر است؟ تا امروز چطور زندگی کرده اید؟ چقدر شاد هستید و شادی چه سهمی در زندگی و لحظه های شما دارد و... تا دلتان بخواهد می توان درباره شادی و ردی که روی زندگی تان گذاشته، سوال پرسید.

103 نکته برای شادتر زندگی کردن
شادی ای که می تواند حالتان را بهتر کند؛ اما این شادی چگونه به دست می آید و چگونه می توان آن را به کار گرفت؟ اگر شادی دغدغه امروز شماست، ما برای شما 103 نکته داریم که با رعایت آن ها می توانید هم شادتر زندگی کنید و هم از زندگی تان راضی باشید.

1- وقتی با کسی درباره موضوع مهمی حرف می زنید و طرف مقابل نمی گذارد شما نظرتان را بدهید و رگباری و بدون اعتنا به شما حرف می زند، زمانی که احساس می کنید باید نظرتان را بگویید، با یک  کلمه معذرت خواهی جلوی حرف زدن او را بگیرید و نظرتان را بگویید.

2- بدون هیچ توقع پاداشت و تشکری برای کسی جز خودتان کاری انجام بدهید. مثلا برای زن صاحب خانه یک روسری گل گلی بخرید.

3- هر روز برای خودتان یک لیست قدردانی بنویسید. مثلا از دوستتان تشکر کنید که بدون هیچ بهانه ای با شما به سینما می آید و فیلم هایی را که دوست ندارد، با شما تماشا می کند.

4- هر روز تمرین کششی انجام بدهید، حتی اگر دو دقیقه باشد.

5- روزی چند دقیقه تنها باشید. حتی برای پنج دقیقه به مغزتان استراحت بدهید و در یک اتاق دربسته یا یک محیط خلوت بنشینید و به چیزی فکر نکنید.

6- از بدگویی نفستان خلاص شوید. گاهی نفستان می خواهد شما را از مردم جدا کند؛ به او این اجازه را ندهید.

7- هر روز یک نوشته مثبت بخوانید. حالا خیلی هم طولانی نباشد که وقتتان را بگیرد. در حد یک پاراگراف کافی است.

8- وقتتان را به خواندن مطالب چرند و بی معنی و غیرعلمی و ناراحت کننده و خبرهای بد نگذرانید.

9- هر روز حداقل چنددقیقه ای برای خانواده وقت بگذارید. اگر از خانواده دور هستید، به مادر و پدرتان زنگ بزنید یا با پیغام حال خواهر و برادرتان را بپرسید.

10- هر روز چنددقیقه پیاده روی کنید.

11- در روز چند دقیقه با نزدیک ترین و صمیمی ترین دوست زندگی تان وقت بگذرانید یا حداقل چند دقیقه تلفنی صحبت کنید.

12- جزییات خیلی هم مهم نیست. مثلا اگر یک شب نخ دندان نکشیدید تا صبح به خاطرش عذاب وجدان نداشته باشید.

13- به شایعات توجه نکنید. قدیمی ها می گفتند اگر دنبال شایعه بروید، نصف عمرتان به هیچ و پوچ می گذرد.

14- داشته هایتان را بپذیرید. تلاش کردن همیشه خوب است اما گاهی اوقات برای به دست آوردن یکسری چیزهای جدید باید از بعضی دل مشغولی هایتان بگذرید که ممکن است باعث ناراحتی تان شود.

15- کتاب، وبلاگ، مقاله، شعر و... بخوانید که تا حالا نخواندهاید.

16- روزنامه بخوانید و در صفحه ای که دوست داشتید، جمله ای را که دوست داشتید، بنویسید. مثلا بنویسید امروز چه روز خوبی بود.

17- برای هر کاری که در روز انجام می دهید شور و اشتیاق داشته باشید. اگر مجبور به انجام دادن کاری هستید هم آن را با اشتیاق و علاقه انجام بدهید تا کم کم به کار محبوب شما تبدیل شود. اگر نشد پس بهتر است که آن کار را برای همیشه کنار بگذارید.

18- غذای سالم و تا جایی که امکان دارد، تازه بخورید. غذای از شب مانده و پر از چربی و مواد نگه دارنده را فراموش کنید.

19- به دیگران کمک کنید و انتظار این را که کمکتان جبران شود، فراموش کنید. کمک کردن بدون توقع به شادشدن خودتان کمک زیادی می کند.برای روزتان برنامه ریزی کنید. روزی که با برنامه شروع شود با رضایت هم به پایان می رسد.

20- برای روزتان برنامه ریزی کنید. روزی که با برنامه شروع شود با رضایت هم به پایان می رسد.

21- با آدم های مثبت وقت بگذرانید. فیلم ببینید و قدم بزنید.

22- صبح زود از خواب بیدار شوید. به موقع رسیدن به اتوبوس و مترو و تاکسی و محل کار هم شادتان می کند.

23- کار جوهر آدمی است. درست است؛ اما زیاد کار کردن هم خوب نیست. بهتر است از عواید آن کار لذت هم ببرید. همه آدم هایی که در بستر مرگ قرار می گیرند، می گویند کاش کمتر کار می کردند و بیشتر زندگی می کردند.

24- بخندید، آن هم زیاد

25- به دیگران پیشنهاد کمک بدهید. مثلا به خانم پیری که می خواهد از اتوبوس پیاده شود، کمک کنید، یا کمک کنید کودکی از پله پایین بیاید.

26- درباره اینکه مردم درباره شما چه فکر می کنند کمتر کنجکاوی کنید.

27- کمتر نگران باشید. تمام اتفاق هایی که در طول عمرمان نگرانشان هستیم یا اتفاق نمی افتند یا اگر بیفتند آن طوری نیستند که از قبل تصور می کنیم.

28- فکر نکنید که خیلی دیر شده. هیچ وقت خیلی دیر نشده.

29- هیچ وقت به این موضوع فکر نکنید که برای کار جدید یا حرکت جدید پیر شده اید. نه، شما پیر نشده اید.

30- هیچ وقت فکر نکنید که برای انجام کاری بسیار جوان هستید. زمانتان را هدر ندهید.

31- یادتان باشد ذهن شما می تواند به یک مکان خطرناک تبدیل شود، پس هیچ وقت تنهایی به آنجا نروید. وقتی حالتان خوب نیست، درباره احساساتتان با کسی حرف بزنید.

32- ترس یک احساس طبیعی است که در وجود همه هست. ترس را درک کنید اما نگذارید شما را در چنگش اسیر کند. وقتی ترستان را بشناسید، می توانید آن را زیر سلطه خود بیاورید.

33- از اسم ها توقع نداشته باشید. توقع داشتن باعث خشم و ناراحتی می شود.

34- از اینکه بگویید «نمی دانم» هراس نداشته باشید. سوال پرسیدن اصلا بد نیست. به فکر کردن درباره اینکه باید همه چیز را بدانید، دست بردارید.

35- راز بقا تماشا کنید. تماشای زندگی حیوانات و چگونگی زیست آن ها باعث شادی انسان ها می شود.

36- از کلمات بی ارزش و بی معنی استفاده نکنید.

37- از یک نفر تعریف کنید. حتی اگر آن یک نفر، غریبه باشد.

38- برای کسی که پشت سر شما وارد جایی می شود، در را نگه دارید تا او هم با شما رد شود.

39- از کسی که در یا آسانسور را برای شما نگه داشته، تشکر کنید.

40- مثبت باشید حتی اگر حالتان خیلی بد است و مدام حس می کنید مثبت بودن فایده ای ندارد.

41- با جمع هماهنگ باشید. ساز مخالف زدن باعث ناراحتی خودتان می شود.

42- اگر در محیط کارتان خوش اخلاق و بگوبخند هستید، در خانه و نزد خانواده هم همین اخلاق را داشته باشید.

43- در جزییات مهم و ویژگی زندگی بچه هایتان شریک باشد. مثلا روز اول مدرسه کنارش باشید یا وقتی نمایش بازی می کند، به او لبخند بزنید.

44- آدم های اطرافتان را کوچک نکنید تا خودتان بزرگ شوید. این رفتار هیچ وقت جواب مثبتی در پی ندارد و باعث می شود دیگران مثل قبل به شما احترام نگذارند.

45- به زمان احترام بگذارید. همیشه سر وقت به قرارهایتان برسید تا احساس شرمندگی در شما رخنه نکند. شادی و شرمندگی با هم هماهنگی ندارند.

46- آدمی باشید که درباره اش حرف می زنید؛ یعنی حرف و عملتان یکی باشد.

47- از چک کردن ای میل و تلگرام و اینستاگرام در صبح زود دوری کنید. خبرهای خوب خودشان را به گوش شما می رسند.

48- امکان دسترسی به ای میل را از روی گوی تان پاک کنید تا مدام در تیررسی خبرهای مختلف نباشید.

49- دیگران را نصیحت نکنید و از آدم هایی که مدام می خواهند پند و اندرز بدهند، دوری کنید.

50- با دیگران همدلی کنید اما دلتان برای کسی نسوزد و برایشان سر تکان ندهید.

 

شادشدن

شادتر زندگی کنید و از زندگی تان راضی باشید‎

 

51- بچه هایتان را لوس نکنید.  درست است پدر و مادرها دوست دارند همه نیاز بچه هایشان را برآورده کنند اما همیشه هم خوب نیست که فرزندنان هر چیزی از شما خواست به او بدهید.

52- تماس های از دست رفته گوشی تان را یکی یکی جواب بدهید.

53- در روز یک شیرینی یا یک شکلات بخورید.

54- کار امروز را به فردا نیندازید.

55- فروتن و متواضع باشید.

56- حتما در زندگی تان یک هدف مهم داشته باشید. مثل «من می خواهم پولدار شوم یا من باید یک آدم مشهور باشم.»

57- همیشه احساس واقعیتان را بگویید. اگر کسی از شما می پرسد حالتان خوب است و شما خوب نیستید، نگویید خوب هستم چون شما خوب نیستید.

58- از اشتباه کردن نترسید؛ بنابراین نمی توانید هیچ کاری شروع کنید.

59- مطمئن شوید که از اشتباهات گذشته درس گرفته اید و یک اشتباه را دو بار انجام نمی دهید.

60- وقتی به کسی چیزی می آموزید؟ همه نکته های مهم را به او بگویید.

61- بخشنده باشید.

62- همیشه نباید در شبکه های اجتماعی حضور داشته باشید. لحظه های جدید را تجربه کنید و در زمان زندگی کنید.

63- همیشه بگویید لطفا و اگر کسی برای شما کاری کرد، از او تشکر کنید.

64- بعضی وقت ها می توانید شادی را انتخاب کنید. یعنی اولویت اولتان شاید باشد بعد کارهای دیگر. اول شادی را انتخاب کنید.

65- بپذیرید. پذیرفتن اتفاق ها و هضم کردن آن ها  غم را دور می کند.

66- نگذارید ذهنتان مشغول چرندیات شود. وزنتان زیاد است خب کمش کنید. مدام فکر کردن به چاق بودن، باعث غم و ناراحتی می شود.

67- هر روز یک کار جدید انجام دهید، حتی اگر آن کار خیلی کوچک و خنده دار باشد. مثل باد کردن یک بادکنک یا دویدن و بازی کردن با یک بچه گربه.

68- قبل از شروع کار یا آزمودن تجربه ای جدید، کمی تحقیق کنید که این کار چقدر با روحیه شما سازگار است.

69- زمان های عصبانیت، خشم، اندوه و... را کم کنید. درست است همه این ها حس های طبیعی ماست  اما زیاده روی و اصرار بر ماندن در آ« حالت، باعث پایداری غم می شود.

70- از خوشحال بودنتان شاد باشید و لذت ببرید. هیچ وقت به این موضوع فکر نکنید که خوشحالی کاری بیهوده و اشتباه است.

71- به انتقام گرفتن فکر نکنید.

72- مردم را ببخشید.

73- اجازه ندهید تغییرات آب و هوا، خلق و خوی شما را عوض کند.

74- حداقل یک کتاب در ماه بخوانید.

75- حداقل با دو آدم جدید و غریبه در هفته صحبت کنید.

76- در ماه با یک دوست قدیمی وقت بگذرانید. دوست دوران مهد کودک یا دبستانتان را به ناهار یا شام دعوت کنید.

77- زمان پیاده روی پیامک نزنید. همین طور در زمان رانندگی.

78- نفس عمیق بکشید و به این مسئله که در روز حداقل یک بار نفس عمیق بکشید، توجه داشته باشید.

79- این جمله را از آلبرت اینشتین همیشه به یاد داشته باشید؛ شما دو راه در زندگی دارید . اول: همه چیز در زندگی معجزه است. دوم: هیچ معجزه ای در زندگی وجود ندارد. شما اولی را انتخاب کنید.

80- از اینکه کسی به تلفن، پیغام و ای میل شما جواب ندارد، عصبانی نشوید. بعضی وقت ها صبر چیز خوبی است.

81- حداقل پنج بار در هفته ورزش کنید. حتی اگر ده دقیقه وقت دارید، ورزش کنید.

82- آب بنوشید، خیلی بیشتر از همیشه.

83- وقتی به داوری و قضاوت دعوت می شوید، اول همه حرف ها را بشنوید و بعد نظر بدهید. نظر دادن بدون فکر، همیشه اشتباه است.

84- به معنویات زندگی توجه کنید. نماز که می خوانید برای آن وقت خاصی درنظر بگیرید. جانمازتان را عوض کنید. روی جانمازتان گل بریزید.

85- اعتقادات دیگران را مسخره نکنید و علایقشان را زیر سوال نبرید.

86- حداقل یک بار در هفته با کودکان زیر هفت سال حرف بزنید. مطمئن باشید برای یک ماه شاد می شوید.

87- حداقل یک بار در هفته با کهن سالان بالای 70 سال صحبت کنید.

88- سعی کنید هر شب، سروقت و خوب بخوابید.

89- اگر نیمه شب از خواب می پرید و دیگر خوابتان نمی برد، کاری را انجام بدهید که دوست دارید. مثلا به گلدان ها آب بدهید.

90- یک کار خوب برای یک نفر انجام بدهید. اگر هر روز نشد، یک بار در هفته، این کار را انجام بدهید. مثلا در اتوبوس جایتان را به کسی بدهید که خسته تر است و سرش را به میله اتوبوس تکیه داده است.

91- بدون تحقیق به کسی مشاوره ندهید.

92- سعی کنید مردم را قبل از اینکه بشناسید، قضاوت نکنید. سعی کنید هیچ وقت کسی را قضاوت نکنید.

93- هر روز یک کلمه جدید بگیرید.

94- باید قبول کرد که همیشه هم اتفاق های خوب و خوش در زندگی نمی افتد. باید دوران سختی را به امید رسیدن روزهای خوش گذارند.

95- به پارک بروید و روی صندلی بنشیند و به کلاغ ها و گنجشک ها نگاه کنید. برای گربه ها غذا ببرید و شاخه شکسته درختی را قلمه بزنید.

96- حداقل در روز به یک نفر بگویید که دوستش دارید. مادر، پدر، همسر، فرزند و دوستتان منتظر شنیدن این جمله هستند.

97- لبخند بزنید. حتی وقتی تنها هستید.

98- این واقعیت را بپذیرید که همه مردم کاری را که شما انجام می دهید، دوست ندارند. به زور از آن ها «تایید» نخواهید. اگر کاری شما را راضی و شاد می کند، همین کافی است. نظر دیگران نباید خیلی برایتان مهم باشد.

99- یادتان باشد آنچه مردم درباره شما فکر می کنند، هیچ ربطی به شما ندارد.

100- خودتان را مشغول چند کار نکنید. تمرکز روی یک کار، همیشه بهتر جواب می دهد تا اینکه تمرکزتان را روی انجام چند کار تقسیم کنید.

101- وقتی شاد هستید، نگذارید هیچ چیزی شما را ناراحت یا خشمگین کند.

102- شما از همه مهم تر هستید. اول خودتان را دوست داشته باشید و بعد دیگران را؛ فداکاری بیش از حد باعث احساس شکست و اندوه طولانی می شود.

103- سعی کنید همیشه فقط شاد باشید.

 

منبع: ماهنامه همشهری تندرستی

 

 

زندگی شما همین لحظه ای است که در آن زندگی می  کنید. پس از آن لذت ببرید. هر کاری که انجام می  دهید، صرف نظر از نوع و شرایط آن، سعی کنید بر آن تمرکز کافی داشته باشید و آن را با علاقه انجام دهید حتی اگر جزء افراد پر مشغله هستید. منتظر نباشید کسی یا موقعیتی شما را شاد کند بلکه شادی را خلق کنید.

در واقع منتظر موفقیت نمانید تا برایتان شادی بیاورد. از شادی برای رسیدن به موفقیت استفاده کنید. به گفته محققان انجام هرگونه کار مثبت و مفید چه برای خود و چه برای دیگران می تواند سبب افزایش شادی افراد شود البته تاثیر محبت و کمک به دیگران بیشتر از تاثیر محبت به خود است. پس برای اینکه شاد باشید و در این روزهای پر از جشن، شادی را از ته دل تجربه کنید، بهتر است به نکات نشاط آور توجه کنید.


لطفا لبخند بزنید
منتظر دیگران نباشید تا به شما لبخند بزنند. هر چه شما بیشتر به دیگران لبخند بزنید، آنها نیز بیشتر به شما لبخند خواهند زد. زندگی در شرایطی که همه اطرافیانتان با شما برخورد خوب دارند و به شما روی خوش نشان می  دهند بسیار لذت بخش تر است.


امروز را یک روز بسیار عالی فرض کنید
تحقیقات نشان می  دهند که هر چند که ما تصور می  کنیم آنطور که فکر می  کنیم رفتار می  کنیم، اما در اکثر موارد ژست این موضوع صادق است؛ یعنی رفتار ما بر فکرمان تاثیر می  گذارد. داشتن رفتاری خوب منجر به افکار خوب و اتفاقات خوب می  شود.


نگذارید مشکلات مثل میخ در پای تان برود
شناسایی مشکلات اغلب می تواند منجر به یافتن یک راه حل روشن برای آن شود. درک یک مشکل به افراد کمک می کند تا نقطه نظر مخصوص آن و وسعت دیدگاه نسبت به آن داشته باشند و نشان دهد که شاید آن چیز ارزش ناراحتی را نداشته باشد. همچنین شناسایی یک مشکل یافتن راه حل برای آن و در نتیجه از بین رفتن ناراحتی را نیز به همراه خواهد داشت.


داشتن زندگی ساده
در زندگی نباید بیش از توان خود توقع داشته باشیم ما معمولا چندین وظیفه و کار را بر عهده می گیریم. ما باید در مورد آنچه که مهم است فکر کنیم و آن را انجام دهیم که این امر باعث کاهش ناراحتی و استرس در زندگی می شود .به عبارت دیگر برای داشتن آرامش و زندگی شادتر باید تمرکز حواس داشته باشیم. انجام کارهای مختلف در فاصله های زمانی متفاوت می تواند باعث کاهش فشار بر زندگی و در نتیجه کاهش استرس و نگرانی از آینده در شما شود.


نکات مثبت را پر رنگ تر کنید
از تمام وجوه مثبت زندگی خود لذت ببرید و آنها را نادیده نگیرید. همه افراد در زندگی خود نقاط مثبت و امتیازاتی دارند که خیلی اوقات نسبت به آنها بی توجه هستند. از توانایی های شخصی خود برای انجام کارها استفاده کنید هر شخصی توانایی خاص و منحصر به فردی دارد.


رویایی شوید
مثلا در میوه فروشی کودکی با در دست داشتن یک موز و استفاده از قوه تخیل خود در حال لذت بردن از زندگی خود است. او تصور می  کند موزی که در دست اوست یک کشتی جنگی است و باید از دشمنان اطراف فرار کند.لازم نیست تصور کنید یک موز کشتی جنگی است اما از قوه تخیل خود برای فکر کردن به چیزهایی استفاده کنید که شما را شاد می  کند.

 

شادشدن

از تمام وجوه مثبت زندگی خود لذت ببرید و آنها را نادیده نگیرید‎

 

به دیگران داوطلبانه کمک کنید
در زندگی هر چه بکارید برداشت می کنید. اگر سعی کنید بر دیگری تاثیر مثبت بگذارید و از مشکلات او بکاهید، در واقع بر زندگی خودتان تاثیر مثبت گذاشته اید و شادی خودتان را افزایش داده اید. هر چه بیشتر به دیگران کمک کنید، دیگران نیز بیشتر به شما کمک خواهند کرد. دوستی و محبت، دوستی و محبت می آورد و چرخه ای بی پایان از شادی برای شما فراهم می  کند.


برای صرف ناهار از محل کار خارج شوید
برای صرف ناهار از دفتر خود خارج شوید و 30 الی 40 دقیقه را صرف خوردن غذا و صحبت کردن با دوست یا همکار خود کنید. سعی کنید راجع به چیزهای خوب صحبت کنید. خیلی زود متوجه خواهید شد که چنین کاری باعث افزایش نشاط شما می شود.


وسایل اضافی را دور بیاندازید
همه ما در اطراف خود (در خانه، دفتر کار، ماشین...) وسایلی اضافی و بلااستفاده داریم که گویی به حضور آنها در کنار خودمان عادت کرده ایم و متوجه تاثیری که آنها بر ما دارند نیستیم. اگر شما وسایل اضافی اطرافتان را دور بیاندازید و در واقع به محیط بیرونی اطراف خود نظم بدهید، درون شما نیز به تدریج منظم و آرام تر خواهد شد.


بی خطرترین راه برای شاد بودن
تحقیقات نشان داده؛ انجام کارهای خیر و مثبت همچون کمک کردن به دیگران، محبت کردن چه مالی و چه معنوی می تواند سبب افزایش ترشح هورمون های شادی در بدن و بهبود حالت روحی شود. این کار می تواند تاثیری مشابه با مصرف داروهای شادی آور و آرامش دهنده داشته باشد. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که حتی کارهای کوچک همچون جمع آوری زباله، فرستادن یک کارت پستال به دوستی نزدیک، مرخصی گرفتن یک روزه و استراحت در خانه و غذا درست کردن برای خانواده می تواند به راحتی سبب شاد شدن افرادی شود که این کارها را انجام می دهند.


شاد بودن، قلب را سالم نگه می دارد
نکته آخر اینکه، اگر روز و شب شما یکی شده است و نمی توانید طعم شادی را در دهان تان مزه مزه کنید وتفکر مثبت داشته باشید، شاد بودن می تواند به شما کمک کند و بهترین درمان برای سلامت قلب تان باشد.حتی نتایج یک تحقیق نشان می دهد که تفکر مثبت می تواند طول عمر را نیز افزایش دهد. همچنین بهبود نتایج درمان در بیماران مبتلا به ایدز و سرطان سینه، ناشی از تفکر مثبت است.


منبع: تبیان


البته تصاویر نه تنها یکی از موارد مهم در بهینه سازی فروشگاه آنلاین هستند، بلکه همیشه در تبدیل کاربر به مشتری نقشی اساسی داشته اند.


اعداد و ارقام در یک وب سایت بسیار مهم هستند و مطالب زیادی را به شما می‌گویند. یکی از اشتباهات بازاریابان محتوا این است که به اعداد و آمار وب سایت خود توجه چندانی نمی‌کنند. در یک وب سایت اعداد مربوط به ترافیک ورودی، نرخ جستجو و زمان توقف بسیار مهم هستند. این آمار و ارقام به شما کمک می‌کند تا در آینده تصمیمات مناسب‌تری را برای جلب رضایت مخاطبان اتخاذ کنید.

در کنار این سه نکته، بهتر است در مورد سئو بیشتر بدانید.

وقتی روی یک فامیل یا دوست حساب دیگری نسبت به دیگران باز می کنید و رفتار نامناسبی از او سر می زند که توقع آن را نداشته اید، ناگهان ورق برمی گردد و علاقه و محبتتان به نفرت تبدیل می شود.

نوربخش، کارشناس ارشد روان شناسی، در این باره می گوید: به طور کلی رنجش ها بخش اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی است که خارج از خواسته ما بر ما تحمیل می شود اما این امر به معنای آن نیست که ما محکوم به حمل کردن آن ها با خود در همه عمرمان هستیم. ما می توانیم خودمان را از شر هر رنجشی خلاص کنیم، فقط کافی است که بخواهیم و به نکاتی که در ادامه مطرح می شود، عمل کنیم.

بخشیدن دوست یا فامیلی که رفتار اشتباهی داشته است، به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت دارد.

 

بعضی از آسیب های کینه به دل گرفتن عبارتند از:

1-روانتان را بیمار می کند: وقتی که خاطر ما از یک نفر رنجیده است، دائم و پشت سر هم از وی و خودمان که در موقعیت رنجش جوابش را نداده ایم، حرص می خوریم. حرص خوردن افراطی هم که نتیجه اش معلوم است؛ انواع و اقسام شکل های اضطراب، وسواس و افسردگی را به وجود می آورد.

2- تمام فکر و ذهنتان را درگیر می کند: وقتی که آدم از یک نفر کینه به دل می گیرد به ویژه اگر آن یک نفر نسبت نزدیکی با فرد داشته باشد، ذهن وی بخش بیشتر انرژی خودش را صرف فکر کردن به ظلمی می کند که بر او شده است. آن وقت است که کم کم تمام فکر و ذکر و هیجان و در نتیجه رفتار فرد را تحت تاثیر قرار می دهد.

3- دشمن آرامش است: تا وقتی که ما از فردی رنجیده خاطر باشیم، تا این رنجش را برطرف نکنیم نه جدا شدن از آن نفر و نه انتقام از او آراممان نمی کند یعنی به هر حال «رنجیدن» به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما، باقی می ماند و آرامش زندگی مان را بر باد می دهد.

 

علت کینه

نفرت انواع و اقسام شکل های اضطراب، وسواس و افسردگی را به وجود می آورد

 

این گونه دیگران را ببخشید
این که دیگران اشتباه می کنند و باعث رنجش خاطر ما می شوند، در کنترل ما نیست که از آن ها جلوگیری کنیم اما می توانیم با آگاهی بیشتر از احساس ناراحتی تا سر حد نفرت، راحت تر با آن کنار بیاییم.

نفرت را بشناسیم
نفرت یکی از انواع هیجانات است که از بدو تولد همراه انسان است. روان شناسی امروزی تاکید دارد که هیجانات از جمله هیجان نفرت، زمانی در وجود آدم ها شدت می گیرد و به حسی دائمی تبدیل می شود که افراد خیلی با آن درگیر می شوند حتی در اوقاتی که افراد نمی خواهند این حس آزاردهنده در وجودشان باشد و در چنین مواقعی می کوشند تا آن فرد یا شرایط آزاردهنده را از خود دور کنند. البته این عکس‌العمل طبیعی است چون ما از ابتدای زندگی یاد می گیریم از چیزهایی که در ما ایجاد انزجار می کنند، دوری کنیم اما بهترین راه برای مواجهه با حس نفرت، آگاه شدن از وجود این هیجان در فطرت ماست و این که می توانیم کنترلش کنیم.

لازمه نفرت فراموشی نیست
گذشت را نباید به معنای فراموش کردن اتفاقات پیش آمده بدانید. واقعیت این است که اتفاقات زندگی، اتفاق افتاده اند و نمی توان آن ها را فراموش کرد. تأثیری که گذشت کردن دارد این است که بار هیجانی ماجرا را می گیرد و باعث می شود که شما دیگر از بابت یادآوری آن اتفاق حالتان بد نشود نه این که آن ماجرا را به کلی از ذهنتان پاک کند.

دلیل ناراحتی تان را منصفانه بررسی کنید
میزان هیجان ماجرایی را که باعث ناراحتی تان شده است کمی پایین بیاورید و اتفاقی را که باعث رنجش شما شده است، منطقی تر بررسی کنید. ببینید که واقعا چرا طرف مقابلتان شما را رنجانده است. آیا او خودش محدودیت هایی نداشته که باعث آن رفتار شده است؟ ممکن نیست که در روز یا روزهایی که شما را رنجانده است، از چیزی ناراحت بوده باشد؟ احتمال ندارد که شما رفتاری کرده باشید که چیز تلخی را برایش زنده کرده باشد؟ اصلا به این خاطر نیست که او خودش در زندگی اش تحت فشارهای روانی شدیدی بوده و برای همین کلا عصبی بار آمده است؟ همه این ها می تواند محدودیت هایی باشد که باعث می شود یک نفر شما را برنجاند. شما خودتان از این محدودیت ها ندارید؟ برای خودتان پیش نیامده است که ناخواسته یک نفر را برنجانید؟ کمی منطقی تر و منصفانه به این سوال ها فکر کنید. در ضمن معمولا رنجش خاطر عمیق زمانی صورت می گیرد که شما از آن فرد مقابل توقع چنین رفتاری نداشته اید. اما این فرد حتما خوبی هایی داشته است که شما با وی مدت ها احساس نزدیکی کرده اید و بعد طی ماجرایی از رفتارش رنجیده اید! فکر کنید، ببینید که واقعا هیچ خوبی در وجود آن فرد نیست؟

بخشیدن را در عمل نشان دهید
اگر واقعا از ته دل یک نفر را بخشیده باشید، دیگر نباید اکراه داشته باشید که بروید با او دست بدهید و روبوسی کنید. اگر هم به شما بر می خورد که چرا او پا پیش نگذاشته است، غیرمستقیم به یکی از فامیل های معتمد یا دوستان مشترک نشان دهید که تمایل دارید با آن فرد آشتی کنید تا شرایط برای آشتی مهیا شود. معمولا در جمع های فامیلی و دوستانه واسطه های زیادی برای برپایی مراسم آشتی کنان وجود دارند.

براساس یک تحقیق جدید، ۷۱ درصد از امریکایی‌ها، پول را یک عامل مهم برای تولید استرس در زندگی‌شان می‌دانند. البته، این فقط مشکل امریکایی‌ها نیست.

 

پول خوشبختی نمی‌آورد ولی همه دوست دارند پولدار شوند. — زیگ زیگلار (Zig Ziglar)


وقتی به آمار و ارقام نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که این درصد چرا تا این اندازه بالا است: ۷۶ درصد از قبوض خانه و بدهی‌های کارت‌های اعتباری رو به افزایش است. بی‌تردید، این آمار با این مشکل در ارتباط است.

ولی استرس‌های مربوط به پول فقط حول اعداد و ارقام نمی‌چرخد. وقتی ۷۱ درصد از شرکت‌کننده‌های تحقیق پول را یک عامل برای استرس خود گزارش می‌کنند، این مشکل به طبقات اجتماعی-اقتصادی جامعه هم کشیده می‌شود. استرس‌ مربط به پول فقط کمبود پول نیست. بسیارفراتر از آن است.

این استرس از دیدگاه ما نسبت به پول و رابطه ما با آن ریشه می‌گیرد و فقط با «اضافه کردن پول» این مشکل حل نمی‌شود. این فقط روی علائم و نشانه‌های آن به طور موقت سرپوش می‌گذارد ولی این اضطراب همیشه برخواهد گشت.

راه‌حل آن شاید به سادگی (یا به سختی) تغییر دیدگاه کلی‌مان نسبت به پول باشد.

اگر شما هم با استرس ناشی از مسائل مالی دست و پنجه نرم می‌کنید، با اعمال چند نمونه از روش‌های فکری در زندگی‌تان، متفاوت فکر کردن درمورد پول را شروع کنید.

۱. به کمتر از آنچه که فکر می‌کنید نیاز دارید. بیشتر چیزهایی که تصور می‌کنیم بدون آنها نمی‌توانیم زندگی کنیم، برای بیشتر مردم جهان – یا حتی پدر و مادربزرگتان – کالای لوکس به حساب می‌آیند. فکر کنید: گوشی موبایل، مایکروفر، ماشین، کمدهای بزرگتر، و … تجاری‌سازی جامعه تلاش زیادی برای ایجاد نارضایتی در دل‌های ما کرده است. و البته برنده شده‌اند. آنها باعث شده‌اند محصولات تولیدی کارخانه‌هایشان را بعنوان کالاهایی ضروری بپذیریم. و به همین دلیل استرس زیادی در زندگی‌هایمان ایجاد کرده‌اند. ولی آنهایی که تصمیم می‌گیرند کمتر خرج کنند، فواید فوق‌العاده‌ای می‌برند.

۲. پول خوشبختتان نمی‌کند. این فقط یک توهم است که پول برای شما خوشبختی می‌آورد. تحقیقات بیشماری تا امروز این مسئله را ثابت کرده‌اند. تجربه هم همین را می‌گوید. بعضی از شادترین آدم‌هایی که احتمالاً می‌شناسید به هیچ عنوان پولدار نیستند و خیلی از آدم‌های پولداری هم که می‌شناسید، خوشبخت نیستند. البته درجه ای از ثبات و امنیت وحود دارد که با برآورده شدن نیازهای اساسی مالی به وجود می‌اید ولی ما به خیلی کمتر از چیزی که تصور می‌کنیم نیاز داریم. و هرچه زودتر این تفکر که پول بیشتر خوشبخت‌ترمان می‌کند را کنار بگذاریم، زودتر می‌توانیم خوشبختی واقعی را پیدا کنیم.

۳. پول هدف اصلی کار کردن نیست. پرداخت‌های مالی بعنوان یک انگیزه‌دهنده همیشگی موثر نیست و رابطه بین درآمد و رضایت از کار بسیار کم خواهد بود. به عبارت دیگر، هرچه درآمدتان بیشتر باشد رضایتتان از کاری که انجام می‌دهید بیشتر نخواهد بود. حجم بالایی استرس مربوط به کار را می‌توانید خیلی راحت با تصمیم گرفتن درباره رضایت داشتن از حقوقتان از بین ببرید. نباید فقط بخاطر پول کار کنید. با هدف مشارکت کردن در یک کار مفید برای انسان‌ها کار کنید. درست است که این رویکرد ایدآلیستی است ولی استرستان را به طور قابل توجهی پایین خواهد آورد.

۴. ثروت هم مشکلات خاص خودش را دارد. فقر مشکلاتی به همراه دارد، هیچ شکی در این نیست. ولی مشکلاتی هم با داشتن ثروت همراه است. متاسفانه کمتر کسی به آن فکر می‌کند. ما فکر می‌کنیم که بودن پول همیشه خوب است و دوست داریم که پولدار باشیم. ولی پول هم مشکلات خاص خودش را به همراه می‌آورد: روی قضاوت اخلاقی سایه انداخته، همدلی را از بین می‌برد، غرور و خودخواهی را زیاد کرده و می‌تواند به نوعی اعتیاد تبدیل شود. ترس افراد پولدار تنهایی، اضطراب و بزرگ کردن فرزندانی خوب است. به عبارت دیگر، اگر تصور می‌کنید پول مشکلاتتان را حل خواهد کرد، اشتباه می‌کنید. و وقتی دیدگاهتان را نسبت به این موضوع تغییر دهید، دیگر در مکانی اشتباه به دنبال پاسخ سوالاتتان نخواهید بود.

۵. آرزوی پولدار شدن زندگی‌تان را تباه خواهد کرد. شنیده‌ایم که عشق به پول ریشه بدی‌هاست. ولی خیلی وقت‌ها میل به داشتن بیشتر و بیشتر، زندگی‌مان را هم از ما می‌گیرد. میل به پول‌اندوزی زمانمان را گرفته، انرژی‌مان را تلف کرده، ارزش‌هایمان را به خطر انداخته و توانایی‌هایمان را محدود می‌کند. عاقلانه این است که این میل را از لیست تمایلاتمان بیرون کنیم. اینکار استرسمان را کمتر خواهد کرد.

۶. مرزها حیات‌بخشند. اورسون ولس گفته است، «دشمن هنر نبودِ محدودیت است.» و دشمن زندگی نبودِ مرز. این مرزها چه اجتماعی باشند، چه اقتصادی یا اخلاقی، برای زندگی‌تان ساختار و چارچوب ایجاد می‌کنند. آنها حس اکتشاف، ابداع و ابتکار در شما به وجود می‌آورند. مرزها به ما انگیزه می‌دهند شادی و خوشبختی را در زندگی کنونی‌مان پیدا کنیم. به همین دلیل است که برنامه‌های شخصی بودجه‌بندی ابزاری بسیار مفید هستند. چون برای ما این امکان را فراهم می‌کنند که تشخیص دهیم برای شاد بودن نباید بیشتر از پولی که در می‌آوریم، خرج کنیم. زندگی کردن فراتر از داشته‌ها هیچ لذتی ندارد – فقط استرس می‌آورد. داخل چارچوب و مرزهای درآمدتان زندگی کنید تا زندگی بهتری داشته باشید.

۷. بخشیدن پول لذت دارد. سخاوت فواید بیشماری دارد. افراد سخاوتمند شادتر، سالم‌تر، تحسین‌برانگیزتر بوده، از زندگی‌شان راضی‌تر هستند و روابط عمیق‌تری با دیگران دارند. زندگی آنها با استرس کمتری همراه است. خیلی مهم است که دیدگاهمان را نسبت به این موضوع عوض کنیم. یکی از مهمترین عوامل کاهنده استرس که می‌توانید با پولتان انجام دهید این است که کمی از آن را ببخشید. و سخاوت و بخشندگی در هر موقعیت اقتصادی هم که باشید میسر است.

۸. امنیت یافت‌شده به واسطه پول، زودگذر است. خیلی از ما باور داریم که امنیت با دارایی‌های ما به وجود می‌آید. در نتیجه اینکه خیلی از ما حجم زیادی از دارایی‌ها را به اسم افزایش امنیت و خوشبختی برای خودمان جمع‌آوری می‌کنیم. ساعت‌های طولانی برای خریدن آنها کار می‌کنیم، خانه‌های بزرگتر می‌سازیم تا آنها را داخلش جای دهیم، مقدار زیادی انرژی برای نگهداری آنها صرف می‌کنیم. مسئله جمع کردن و نگهداری کم‌کم تمرکز اصلی زندگی‌هایمان می‌شود. در همین حین، جامعه، آزادی، خوشبختی و عشق را از دست می‌دهیم. بعضی از مهمترین عناصر زندگی را با این دارایی‌ها مبادله می‌کنیم.جستجوی ما برای امنیت و زندگی و لذت یکی از مهمترین دغدغه‌های انسان بودن است. فقط باید در محل مناسبی به دنبال آن باشیم.

۹. پول، در اصل، فقط یک ابزار است. پول درواقع چیزی بیشتر از یک ابزار برای تسریع تجارت نیست. پول باعث می‌شود لازم نباشد خودمان برای خودمان لباس بدوزیم و مبلمان و وسایل موردنیازمان را بسازیم. بخاطر وجود پول می‌توانید روزتان را آنطور که دوست دارید و با کاری که از آن لذت می‌برید بگذرانید. و در عوض این کارها پولی دریافت می‌کنید که می‌توانید با آن با کسانیکه چیزی متفاوت با شما درست کرده‌اند تجارت کنید. همین. هدف پول همین است. و اگر پول کافی برای برآوردن نیازهایمان داشته باشیم، نباید برای تلاش بی‌وقفه برای درآوردن پول بیشتر به خودمان استرس وارد کنیم.

استرس تاثیرات وحشتناکی دارد بر بدن دارد. موجب آسیب‌پذیری، خستگی و اضطراب می‌شود. متاسفانه پول به طور مرتب ازجمله یکی از مهمترین عوامل استرس شمرده می‌شود. ولی می‌توانید کاری کنید که برای شما اینطور نباشد.

بیایید دیدگاهمان نسبت به پول را تغییر دهیم تا بتوانیم کمی بیشتر از زندگی لذت ببریم.

اگر قرار بود کسی از روی زندگی شما کتاب بنویسد، آیا اسم آن کتاب چیزی می‌شد مثل «داستان قابل‌پیش‌بینی زندگی یکنواخت (آقا/خانم …)» یا «اتفاقات هیجان‌ انگیز زندگی ماجراجویانه  (آقا/خانم …)»؟

زندگی واقعی شما احتمالاً چیزی بین این دو است، هم لحظاتی یکنواخت و کسل‌کننده دارد و هم اتفاقاتی هیجان‌ انگیز.

ما که موجوداتی اهل عادت هستیم، عادت‌هایمان یا راحت هستند یا آرامش‌بخش. ما انسانها حتی اگر دوست داشته باشیم زندگی پر شور و هیجانی هم داشته باشیم، دربرابر هیجان بیش از اندازه مقاومت می‌کنیم. داشتن یک زندگی هیجان‌انگیز شاید در تئوری جالب به نظر می‌رسد ولی وقتی با احتمال انجام دادن کارهایی که به زندگی‌مان هیجان می‌دهد روبرو باشیم به نظرمان کمی دلهره‌آور می‌آید.

شما چی؟ می‌خواهید زندگی‌ای هیجان‌ انگیز داشته باشید؟
به نظرتان این یعنی باید چتر بازی کنید؟
جاسوس شوید؟
یک اتومبیل گران اسپرت قرمزرنگ سوار شوید؟

البته همه اینها بسیار هیجان‌انگیز هستند ولی بیشتر ما، پول یا جرات لازم برای انجام این کارها را به صورت منظم نداریم. درواقع، هیجان تا حد زیادی به شخصیت هر کدام از ما و محیط زندگی‌مان بستگی دارد.

قرار نیست برای جالب‌تر و هیجان‌انگیزتر کردن زندگی‌تان کارهای فوق‌العاده و خاصی انجام دهید. ایجاد تغییرات خیلی کوچک و ساده، تغییر طرزفکر و پیشرفت فردی، دنیایتان به اندازه‌ای تکان خواهد داد که بتوانید ماجراجویی بیشتری در زندگی تجربه کنید.

فقط کافی است از یکنواختی روزانه‌تان بیرون بیایید و تغییری در سبک زندگی‌تان ایجاد کنید.

ایده می‌خواهید؟ ما اینجا به ۲۶ راه ساده برای هیجان‌ انگیزتر کردن زندگی اشاره می‌کنیم.

ایده هایی برای وارد کردن هیجان به زندگی
۱. جا باز کنید. اگر زندگی‌تان پر از کارها و مسئولیت‌های متعدد باشد، خیلی سخت خواهد بود که بتوانید هیجانی جدید وارد آن کنید. باید ببینید که اول می‌توانید کمی از مشغله‌هایتان کم کرده یا کارهایتان را ساده‌تر کنید. شاید بد نباشد بعضی از کارهای خسته‌کننده و کسالت بارتان را به طور کلی کنار بگذارید.

۲. برنامه صبحگاهی‌تان را تغییر دهید. به جای اینکه هر روز صبح با همان برنامه و عادت همیشگی از خواب بیدار شوید، هر از گاهی این برنامه را تغییر دهید. مثلاً برای خوردن صبحانه بیرون بروید، یا تا بیدار می‌شوید موزیک بگذارید. قبل از رفتن سر کار با همسرتان عشق‌بازی کنید. از مسیری متفاوت به سر کارتان بروید. متفاوت شروع کردن روز می‌تواند آن را به روزی هیجان‌انگیز تبدیل کند.

۳. میزبان باشید. برای سرگرم کردن دوستان یا خانواده پیش‌قدم شوید. آنها را برای شام یا عصرانه دعوت کنید و ساعاتی خوب را کنار هم بگذرانید.

۴. مبلمان خانه را جابه‌جا کنید. دکوراسیون خانه را کمی تغییر دهید، جای مبلمان را عوض کنید تا همه چیز به نظرتان جدید بیاید.

۵. بروید تشویق کنید. برای دیدن یک مسابقه ورزشی هیجان‌انگیز مثل تنیس، بسکتبال یا ماشین‌سواری بروید که هیجان آن به صورت مسری به شما هم سرایت کند.

۶. تغییری در ظاهرتان ایجاد کنید. مدل یا رنگ موهایتان را تغییر دهید. یک دست لباس جدید بخرید یا یک استایل جدید را امتحان کنید. اگر اینکار را همراه با یکی از دوستانتان انجام دهید، هیجانش دوبرابر خواهد شد.

۷. برقصید. حالا آن لباس جدیدتان را بپوشید و برای رقص به مهمانی خانوادگی بروید یا اگر جایی دعوت نشدید، چند نفر از افراد خانواده را دعوت کرده، موزیک عالی بگذارید و برقصید.

۸. آدم‌های جالب برای معاشرت پیدا کنید. نگاهی به دور و برتان بیندازید و کسانی که به نظرتان زندگی هیجان‌انگیزی دارند را پیدا کنید. قدم پیش بگذارید و برای آشنا شدن جلو بروید.

۹. یک سفر ماجراجویانه برنامه‌ریزی کنید. حتی اگر همین الان نمی‌توانید هزینه یک سفر را تامین کنید، همین که درمورد آن جستجو کرده و برنامه‌ریزی کنید، به زندگی‌تان هیجان اضافه خواهد کرد. پس‌انداز کردن پول را هم جزئی از برنامه‌تان قرار دهید!

 

هیجان,بازی های هیجان انگیز

برای داشتن هیجان بیشتر یک سفر ماجراجویانه برنامه‌ریزی کنید‎

 

۱۰. یک چیز جدید یاد بگیرید. یک زبان جدید، یک مهارت جدید یا یک سرگرمی جدید یاد بگیرید. با اینکار در را برای آشنا شدن با آدم‌های جدید و به اشتراک گذاشتن علایق و توانایی‌هایتان باز خواهید کرد و اعتمادبه‌نفستان هم بالا خواهد رفت.

۱۱. زندگی‌جنسی‌تان را کمی تغییر دهید. برای عشق‌بازی با همسرتان ماجراجو باشید. یک محل جدید را انتخاب کنید، یک حالت جدید را امتحان کنید. هر کاری که از دستتان برمی‌آید برای هیجان دادن به زندگی جنسی‌تان انجام دهید.

۱۲. از خانه بیرون بروید. از پشت تلویزیون و کامپیوتر بلند شوید و کاری بکنید. با یکی از دوستانتان برای پیاده‌روی بروید. به کتابخانه بروید، به یک گالری یا موزه بروید.

۱۳. آخرهفته به گردش بروید. برای ۳-۲ روز یک برنامه تفریحی ترتیب دهید. آژانس‌های مسافرتی زیادی تورهای یک تا دو روزه ارزان ارائه می‌کنند که می‌توانید در آنها شرکت کنید.

۱۴. یک ماشین اسپورت را امتحان کنید. خوب شاید نتوانید یک ماشین اسپورت برای خودتان بخرید ولی به این معنی نیست که نمی‌توانید یکبار پشت آن بنشینید و امتحانش کنید.

۱۵. یک قرار ملاقات پنهانی ترتیب دهید. عشقتان را با یک قرارملاقات رمانتیک در رستوران یا هتل غفلگیر کنید.

۱۶. یک دستورغذای جدید و غیرعادی را امتحان کنید. غذایی را که قبلاً حتی امتحانش هم نکرده‌اید درست کنید. یا به رستورانی بروید و یک غذای کاملاً جدید سفارش دهید.

۱۷. یک کتاب داستان ماجراجویانه بخوانید. با خواندن کتابی هیجان‌انگیز، هیجان را تجربه کنید.

۱۸. یه یک تئاتر کمدی بروید. یک شب فوق‌العاده آخرهفته را به همراه دوستانتان به یک برنامه یا تئاتر کمدی بروید و حسابی بخندید.

۱۹. نگرشتان را نسبت به زندگی بنویسید. وقت بگذارید و کمی درمورد زندگی‌ ایدآلتان فکر کنید. اینکه چه هیجانات، تفریحات و ماجراجویی‌هایی در زندگی‌تان می‌خواهید. دیدگاه‌هایتان را یادداشت کنید و کارهایی برای انجام و رسیدن به آن می‌توانید انجام دهید را هم بنویسید.

۲۰. یک حیوان خانگی بیاورید. این هیجان به اضافه مسئولیت‌پذیری است. بنابراین باید اول مطمئن شوید که آماده هر دو اینها هستید. یک حیوان خانگی (مخصوصاً یک سگ) همراهی فوق‌العاده برایتان خواهد بود که فرصت‌هایی عالی برای آشنایی با آدم‌های جدید هم در اختیارتان می‌گذارد.

۲۱. به یک کنسرت بروید. بلیط کنسرت گروه موردعلاقه‌تان را تهیه کنید و با یکی از دوستانتان بروید.

۲۲. رمانتیک شوید.  شب بهترین زمان است. یک استخر یا وان آب گرم پیدا کنید و با همسرتان هیجاناتی عاشقانه تجربه کنید.

۲۳. تصادفی مهربانی کنید. برای یکی از دوستانتان یا حتی یک غریبه به صورت اتفاقی عملی محبت‌آمیز و مهربانانه انجام دهید. پول قهوه یک نفر را بپردازید، بادکنک هوا کنید، یک یادداشت عاشقانه بگذارید، …

۲۴. درمورد آدمها کنجکاوی کنید. از دوستان جدید یا قدیمتان سوالاتی درمورد زندگی‌شان بپرسید. ببینید بقیه آدم‌ها چه می‌کنند و چه چیز به زندگی آنها هیجان می‌دهد. ممکن است چیزهای زیادی درمورد زندگی خودتان هم بفهمید.

۲۵. منتظر نمانید. برای امتحان کردن چیزی، شروع کردن و وارد عمل شدن منتظر نمانید. محتاط بودن را کنار بگذارید و منتظر کسی هم ننشینید تا بیاید و به زندگی‌تان هیجان بدهد.

۲۶. آن کار بزرگ را انجام دهید.آیا کار بزرگی در ذهنتان وجود دارد که فکر می‌کنید می‌تواند تغییر هیجان‌انگیزی در زندگی‌تان ایجاد کند؟ شاید تغییر کارتان، تغییر محل زندگی‌تان، ازدواج یا یک رابطه جدید باشد. این تغییر هر چه که باشد، اولین قدم را بردارید. عمل تکانه ایجاد می‌کند و تکانه‌ها ایجاد هیجان می‌کنند.

باید بدانید که یک زندگی هیجان‌انگیز اتفاق نمی‌افتد (تازه اگر هیجانی هم برایتان اتفاق بیفتد شاید آن هیجانی نباشد که شما دوست داشته باشید!). خودتان باید با تغییر نگرش و بعضی عادت‌های روزمره‌تان، راه‌هایی برای هیجان بخشیدن به زندگی‌تان پیدا کنید.

گاهی تغییراتی کوچک و ساده می‌تواند زندگی‌تان را از این رو به آن رو کند.

یکی حین رانندگی ناگهان جلوی شما می پیچد، راه شما را می بندد و حق تقدم شما را نادیده می گیرد. همسر شما حرفی برخلاف خواسته یا نظر شما می زند یا کاری می کند که شما را ناراحت می کند. در این میان عاقل کسی است که کاری بر ضرر خود نکند. پس شما هم به دعوا، نه بگویید حتی اگر طرفتان اصرار بر این بازی باخت- باخت داشته باشد.

خیلی وقت ها از دعوا ها می شود به راحتی پیشگیری کرد. یک راه ندادن به ماشین مقابل و سپربه سپر شدن، می تواند آغاز سناریوی یک دعوا باشد. درحالی که با کمی تامل و راه دادن به راننده کناری، به راحتی می شود از بروز دعوا پیشگیری کرد.


بعضی ها کلا اعصاب ندارند. هر کاری هم بکنید نمی توانید از جوش و خروش شان جلوگیری کنید. شما هر چقدر هم از دعوا کردن فراری باشید این آدم ها باز بهانه ای برای جوش آوردن پیدا می کنند. بعضی زن و شوهر ها و صداهای گوشخراش دعوایشان نمونه آشنای این قضیه است. در این شرایط باید چه کرد؛ مخصوصا اگر آدم هر روز مجبور به دیدن شان هم باشد. می خواهیم راجع به راه و رسم برخورد با جوشی ها گپی بزنیم.


آیا آماده لگدمال شدن شخصیت تان هستید؟
اگر بدانیم در هر مشاجره چیزهایی که از دست می دهیم به مراتب از اصل موضوع دعوا بیشتر است، بعید است تن به چنین کاری بدهیم. آیا برخورد تند با یک آدم عصبی ارزش لگدمال شدن شخصیت شما و شنیدن حرف  های به مراتب بدتر از اول داستان را دارد؟


بهانه بی بهانه!
نوبت دادن به دیگری برای سوار شدن به مترو یا گرفتن نان، به خدا در هیچ جای عالم برای شما عقب ماندگی محسوب نمی شود. از طرف دیگر هرکسی نسبت به بعضی چیزها، بعضی کارها و بعضی حرف ها، حساسیت بیشتری از خود نشان می  دهد؛ مثل حساسیت همسر یا خانواده شما به بعضی چیزها. حساسیت  های طرف مقابلتان را همیشه درنظر بگیرید. می شود این حساسیت ها را از قبل پیش بینی کرد.


آتش  را خاموش کنید لطفا
چه همسرتان باشد، چه رئیستان باشد، چه یک رهگذر خیابان، همیشه می شود پیش بینی کرد که چه چیزهایی می  تواند به یک مشاجره دامن بزند. به عنوان یک اصل هیچ وقت به هیچ آتشی دامن نزنید. یادتان باشد هر مشاجره ای ورود به میدان خسارت است. حداقل چیزی که شما در یک دعوا از دست می دهید زمان، وقت و اعصاب شماست و این حداقل به سرعت می تواند به حداکثری مثل آبرو، جان و مال شما تبدیل شود؛ پس نه تحریک شوید و نه طرفتان را تحریک کنید.


استفاده از بعضی کلمات را حین دعوا ممنوع کنید
استفاده از بعضی کلمات حین دعوا ممنوع است. کلماتی کلی مانند: هیچ وقت، همیشه، هرگز.. از به کاربردن الفاظ منفی که کل زندگی را هدف قرار می دهند باید خودداری کرد. جملاتی مثل: هیچ وقت تو شوهر خوبی برایم نبودی، هیچ وقت مرا دوست نداشتی، همیشه فحاشی می کنی، هرگز به خانواده من احترام نگذاشتی یا هیچ خیری از تو ندیدم.


آینه نشوید
زشتی را با زشتی، اشتباه را با اشتباه و بی ادبی را با بی ادبی جواب ندهید. تصور نکنید اگر 2 برابر از هر جنسی که تحویل گرفته اید تحویل دهید، برنده اید. هرکسی براساس شخصیتی که دارد و تربیتی که آموخته با شما برخورد می کند.


عذرخواهی کنید تا غائله ختم به خیر شود
تقدم در عذرخواهی، جایی که شما مرتکب اشتباهی شده اید، مثل آب روی آتش است و اتفاقا نشانه شجاعت و ارزشمندی شما. اگر ناخواسته باعث تصادفی شده اید نخستین کلمه  ای که طرف مقابل را به شدت خنک و آرام می کند عذرخواهی مودبانه شماست.یک ببخشید به موقع، از هزار غائله جلوگیری می  کند. صبر و سکوتی با متانت، دادن یک لیوان آب سرد به همسر پس از فروکش کردن فوران های اولیه و خالی کردن عرصه مشاجره بدون خشونت و تندی، به او می گوید اینجا رینگ بوکس نیست، من طرف دعوای تو نیستم و ما هم حریف یکدیگر نیستیم.

 

راههای غلبه بر عصبانیت

در هر مشاجره چیزهایی که از دست می دهیم به مراتب از اصل موضوع دعوا بیشتر است

 

راهکارهایی برای حفظ آرامش در زمان هجوم مشکلات
این نکته را هم در نظر داشته باشید گاهی فردی که عصبی است ذاتا اینطور نیست اما هجوم مشکلات او را از راه  آرامش دوره کرده است. حال ببینم برای اینکه اسم تان بد در نرود و همه شما را افسرده و عصبی خطاب نکنند چگونه آرامش را تجربه کنید.


9تا 10 بشمارید
زمانی که تصور می کنید همه درها به روی شما بسته شده است، سعی کنید استراحت کنید و با دیدی متفاوت به شرایط نگاه کنید. تا 10 بشمارید. این کار به شما فرصت کافی می دهد تا طرز فکرتان را تغییر دهید. ممکن است بعد از انجام این کار متوجه شوید موضوعی که باعث ناراحتی شما شده است از اهمیت بالایی برخوردار نیست.


برنامه ریزی کنید
ما معمولا از مشکلات و موانعی که قرار است در مسیر زندگی مان پیش بیاید آگاه نیستیم؛ اما تصویری کلی از مسائلی را که ممکن است با آن ها مواجه شویم در ذهن داریم و گاهی می توانیم در این زمینه پیش بینی هایی داشته باشیم؛ بنابراین سعی کنید از قبل درباره چند احتمالی که ممکن است رخ دهد فکر کنید و راهی برای مدیریت آن ها پیش بینی کنید. این نوع برنامه ریزی کمک بسیار بزرگی به شما خواهد کرد.


از افکار منفی دوری کنید
ما معمولاً بدترین نتایج را برای شرایط پیش آمده به خصوص در زمان مشکلات، پیش بینی می کنیم. به جای کمک گرفتن از قدرت تجسم برای آسیب رساندن به خود، از آن برای حل مشکلات استفاده کنید.


نحوه نفس کشیدن خود را کنترل کنید
زمانی که دچار استرس می شوید، معمولا نفس های کوتاه و سطحی می کشید. این حالت روی نحوه قضاوت شما هم تاثیر منفی خواهد داشت. در چنین شرایطی سعی کنید از راه بینی نفس های عمیق بکشید، چند لحظه نفس خود را در سینه حبس و آن را از راه دهان خارج کنید.


انعطاف پذیر باشید
ممکن است گاهی با وجود برنامه ریزی درست و کامل، اتفاقات غیرمترقبه ای باعث شود شرایط تغییر کند. در چنین شرایطی باید خود را برای مدیریت شرایط جدید آماده و سعی کنید با یافتن راهکاری مناسب مشکلات را رفع کنید.


وقت خود را صرف کارهای جزئی نکنید
همه کارها از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند. ممکن است رسیدگی نکردن به برخی کارها، پیامدهای مهمی را به دنبال نداشته باشد. اولویت بندی کارها به شما کمک می کند در زمان هجوم مشکلات با موفقیت کنترل شرایط را در دست بگیرید.


انجام برخی کارها را به دیگران محول کنید
 هرگز از درخواست کمک از دیگران نترسید، گاهی هم در مقابل، شما به آن ها پیشنهاد کمک بدهید. اگر با خود فکر کنید در زمان بروز مشکلات تنها نخواهید ماند، آرامش خاطر بیشتری خواهید داشت.


محققان دریافته اند آدم های کینه جو، مستعد ابتلا به مشکلات قلبی - عروقی، دردهای مزمن، اختلال عملکرد عصبی و اضطراب و افسردگی هستند و در نهایت از داشتن یک زندگی لذتبخش محروم می مانند، رسیدن به درجه بخشندگی هم، کار آسانی نیست و نیاز به تمرین مستمر و اعتقاد قلبی دارد اما اگر می خواهید زندگی سالمی داشته باشید، ببخشید تا بخشیده شوید.

گاهی ممکن است مشکلاتی پیش بیاید که در آن فردی ضرر کند، ظلم ببیند یا مورد بی مهری قراربگیرد. بخشش یعنی در شرایطی که به طور واقعی آنچه حقتان نبوده پیش آمده؛ به جای افکار منفی مانند خشم ، ترس، کینه، انتقام جویی و... فکر های خوب و سازنده ای مانند گذشت، ترحم، همدلی، محبت و... را در عمل نشان دهید. امروز همه می توانند با نگاه کوتاهی به اطرافشان لیستی از قهرها، دشمنی ها و طلاق ها را اسم ببرند تا جایی که برای بعضی ها زشتی این رفتارها به خاطر تکرار زیاد کمرنگ شده است اما در تاریخ زندگی بزرگانی مانند پیامبران و امامان تا دلتان بخواهد می توانید انواع گذشت را ببینید.


بخشیدن را معنا کنید
در قدم اول شما باید در ابتدا معنی و مفهوم بخشش را به درستی برای خودتان تحلیل کنید. چون برداشت اشتباه از مفهوم «بخشیدن» ممکن است در ناخودآگاه شما موجب مقاومت در برابر بخشیدن دیگران بشود. گاهی معنی بخشش اشتباه در ذهن ما جا میفتد؛ مثلا اینکه فکر کنید بخشش به نوعی وظیفه شماست و شما مجبورید به بخشیدن دیگران؛ اینکه بخشش را به معنی فراموش کردن بدانید  یا فکر کنید بخشش به معنی ضعیف بودن شما یا قبول بی اهمیت بودن مسئله بوده است و... معانی  اشتباهی از بخشش است.


شبیه خدا شوید
بخشیدن کار راحتی نیست برای همین است که امام سجاد(ع) وقتی مورد ظلم قرار می گیرند، دعا می کنند تا خدا به ایشان کمک کند تا بتوانند دیگران را ببخشند و در دعاهای مختلفی بیان می کنند: «مرا بر خیرخواهی از کسی که با من بد کرده است، پیوستن به کسی که از من بریده است و در چشم پوشی و گذشت از بدی ها توفیق ده». اهل بیت شبیه ترین مردم به خدا هستند و یکی از رازهای جذابیت شان همین بخشش است. ما هم در مراتبی، بعد از اهل بیت هرچقدر که بخواهیم جذاب تر شویم و زندگی آرام تر و شادتری داشته باشیم، بهتر است شبیه خدا شویم. شبیه خدا شدن سخت نیست. بچه ها بیشتر این صفت ها را دارند؛ زود می بخشند و زود خطا و بی مهری دیگران را فراموش می کنند.
وقتی عذرخواهی دیگران را قبول می کنیم، وقتی بیشتر از تلافی کردن و آبرو بردن به فکر اصلاح کردن باشیم، تلاش کرده ایم بیشتر شبیه خدا باشیم. «اگر کار خیری را آشکار سازید یا آن را پنهان دارید یا از بدی (دیگران) درگذرید (در همه متخلّق به اخلاق خدا شده اید و) همانا خداوند همواره با گذشت و تواناست». (تفسیر آیت الله مشکینی/ آیه 149سوره نساء)


چند قدم تا بخشش
برای بخشیدن بهتر است شناخت خودتان را تغییر دهید؛ مثلا تا معنی اتفاقی که افتاده را برای خودتان ساده نکنید، نمی شود منتظر بخشش بود. تغییر احساس شما هم مهم است ؛ اگر به زبان بخواهید ببخشید اما احساستان را تغییر ندهید، آرامش واقعی بخشش برایتان اتفاق نمی افتد. پس ابتدا و به مرور زمان فرصت کنار گذاشتن احساس خشم، مظلوم واقع شدن و... را از خود بگیرید.

 

کشف راز بخشیدن

طلب بخشش هم عذرخواهی شفاهی می خواهد و هم اقدام به جبران

 

بخشش یک فرایند است و نباید از خودتان و دیگران انتظار بخشش سریع داشته باشید.

 

می توانید بخشیدن را اینگونه تمرین کنید:


1. بهتر است اول خودتان را ببخشید
طلب بخشش هم عذرخواهی شفاهی می خواهد و هم اقدام به جبران. این کاری است که شما باید در مورد خودتان هم انجام دهید. تمرین کنید و اگر در گذشته کم کاری، رفتار خطا و... داشته اید که منجر به ناکامی و تجربه تلخی برایتان شده و مرور هرباره آن شما را آزار می دهد، خودتان را ببخشید و دست به جبران بزنید. کسی که نتواند دل خودش را به دست آورد و خود را ببخشد نمی تواند دیگران را هم ببخشد.


*بخاطر گذشته تان، خودتان را ببخشید
خیلی ساده است که اجازه دهید اشتباهات گذشته لحظه حالتان را نابود کند اما این سریع ترین راه به سمت افسردگی و ناراحتی است. خیلی مهم است که به خاطر داشته باشید که همه انسان ها اشتباه می کنند. مهم این است که از اشتباهاتتان درس بگیرید و خودتان را برای تجربیات آینده آماده کنید.


* بخاطر روابط شکست خورده تان، خودتان را ببخشید
مسائل احساسی مسائل ساده ای نیستند. اگر بخواهید به احساساتتان اجازه دهید، شما را عقب کشیده و فرصت های عشقی آینده را از شما می گیرند. باید سعی کنید روی زمان حال تمرکز کنید -- نه اشتباهات گذشته تان -- تا بتوانید آینده ای بهتر برای خودتان بسازید.


*بخاطر ضعف هایتان، خودتان را ببخشید
روز بدون شب نمی تواند وجود داشته باشد؛ همینطور روشنایی بدون تاریکی. درمورد ما هم همینطور است، بدون دانستن ضعف هایمان، نمی توانیم به نقاط قوتمان پی ببریم. باید نقص هایتان را در آغوش بکشید و یاد بگیرید خودتان را همانطور که هستید بپذیرید.


*بخاطر آدم هایی که قضاوتشان کردید، خودتان را ببخشید
آدمها خیلی متفاوتند، از آدمهای درون گرا تا برون گرا، آدمهای هنری تا آدمهای بیزینسی. این تفاوت ها ایجاد سوءتفاهم و قضاوت کردن درمورد رفتارهایی از دیگران که مطابق با هنجارهای ما نیست را راحت تر می کند. همه این کار را می کنند، پس نگران نباشید.


* بخاطر امیدها و آرزوهای نابود شده تان، خودتان را ببخشید
اگر تابحال اینکار را نکردید، همیشه زمان هایی برای سرمایه گذاری کردن در آرزوهایتان را دارید.  پشیمانی ها و افسوس هایتان درمورد چیزهایی که دوست داشتید داشته باشید را فراموش کنید و اولین قدم ها برای رسیدن به هدفتان را بردارید. این قدم ها هرچقدر هم که کوچک باشند مهم نیست، همین که کمی تلاش کنید، امیدها و آرزوهایتان هیچوقت نخواهند مرد.


* بخاطر پل هایی که پشت سر خراب کرده اید، خودتان را ببخشید
وقتی آدم ها تغییر می کنند، روابط هم تغییر می کنند. گاهی اوقات خراب کردن پل ها پشت سر برای سلامت فکری تان مفید است. اما اگر اینطور هم نباشند، همیشه راهی برای درست کردن روابط برهم خورده وجود دارد.


*بخاطر زمان هایی که خودخواهی کردید، خودتان را ببخشید
همه آدمها نیاز دارند که زمان هایی خودخواه باشند، چه در دنبال کردن آرزوهایتان باشد، چه در پیشرفت شخصی و چه در تغییرات کاری. این چیزی نیست که بخواهید بخاطر آن خجالت بکشید.


*بخاطر وقت هایی که تنبلی کردید، خودتان را ببخشید

همه نمی توانند همیشه فعال باشند. اگر زمان هایی بوده که دوست داشته اید فقط استراحت کنید و دست به هیچ کاری نزنید، نیازی نیست بخاطر آن احساس گناه کنید.


2. از دوستانتان شروع کنید
اگر بین شما و دوست تان که شما از نیت قبلی خوب او آگاه هستید مشکلی پیش آمده، می توانید بخشش را از همین جا شروع کنید. با معجزه بخشش، دوستی شما می تواند حتی قوی تر از قبل شود. ممکن است آسیب و رنج شما از طرف کسی باشد که دوست تان نباشد و از قبل مشکلاتی هم بین شما وجود داشته است. شما می توانید فقط در قلبتان او را ببخشید، یا در مرتبه های بهتر به خود فرد بگویید و یا اگر موضوع از اول در جمعی اتفاق افتاده، گذشت تان را در جمع بیان کنید. اینها به خاطر آن است که از 2جا ضرر نکنید و به غیرآسیبی که دیده اید نخواهید باراحساس بدی از گذشته را دائم با خود حمل کنید. علاوه بر آن ، بخشش شما می تواند پل مهمی برای رشد معنوی تان هم شود.قضاوت‌های‌تان را به تاخیر بیندازید." شما تا چه حد بر افکارتان آگاهی دارید و چه قدر برای به زبان آوردن افکار و تصورات ذهنی‌تان، صبر و تحمل پیشه می‌کنید؟
متاسفانه گاهی اوقات نسبت به دیگران قضاوت‌های نادرستی داریم، چیزهایی را در ذهن‌مان می‌پرورانیم و آن‌ها را بسط می‌دهیم و سپس این برداشت‌های نادرست را به دیگران نیز منتقل می‌کنیم و در نهایت این کلاف سردرگم دست به دست می‌گردد و همگی را در دام خود گرفتار می‌کند. متاسفانه چه بسیار خانواده‌هایی که به خاطر قضاوت نادرست نفر سومی از هم پاشیده شده‌اند.

این حالت سطحی نگری نه تنها در شان انسان مومن نیست، بلکه حتی در شان یک فرد عاقل نیز نمی باشد. قضاوت انسان عاقل باید مبتنی بر تحقیق و دوراندیشی باشد؛ صرف داشتن ظاهر فریبنده و یا یک رفتار خوب یا بد نباید مبنای قضاوت انسان قرار گیرد. اما متاسفانه بسیاری از مردم این گونه هستند؛ یعنی منشا قضاوت آنها را همین ادراکات سطحی و ابتدایی تشکیل می دهد.

از این رو، در بسیاری از موارد با قضاوت های نادرست، در دامهای شیطان می افتند. حضرت عیسی علیه السلام ضمن دادن هشدار نسبت به این آفت، می فرماید: خوشا به حال آن کسی که بینش یا بینایی اش در دلش باشد نه در چشمش: «طوبی لمن جعل بصره فی قلبه و لم یجعل بصره فی عینه.» صرف دیدن با چشم، بینش نیست، یک رویت سطحی است که حیوانات هم از آن برخوردارند. مصداق واژه «قلب» در این تعبیر، عقل می باشد که جامع ادراکات درونی و عمیق است. بنابراین، ما باید سعی کنیم از قضاوت های منفعلانه و سطحی در مورد اشیا و اشخاص که منشا آن، تنها ادراکات حسی ظاهری است، اجتناب ورزیم. اگر انسان از روی تحقیق و دقت قضاوت کند و عقل خود را به کار گیرد، دیگر فریب زرق و برق دنیا را نمی خورد. در دنیا چیزهایی وجود دارد که ممکن است انسان با مشاهده آنها به قضاوت های عجولانه ای دست بزند و بر این اساس، فریب بخورد. اگر انسان درست بیندیشد، متوجه می شود که بسیاری از چیزها که ظاهری فریبنده دارند، باطن خوبی ندارند.

چه بسا به دنبال یک نگاه، سال ها گرفتاری و بدبختی باشد. همچنین با دیدن ظاهر اشخاص نمی توان در مورد شخصیت حقیقی آنها قضاوت کرد. ممکن است کسانی ظاهری موجه داشته باشند، اما در باطن افرادی دو رو و منافق باشند و به عکس، کسانی ظاهر خوبی نداشته باشند، اما باطن آنها بهتر از ظاهرشان باشد.

 

ترس از قضاوت دیگران

ما نباید به دیدنی های ظاهری اکتفا کنیم و بر آن اساس زود قضاوت نماییم

 

بنابراین، ما نباید به دیدنی های ظاهری اکتفا کنیم و بر آن اساس زود قضاوت نماییم، بلکه باید به دنبال ادراکات حسی، عقل خود را نیز به کار بگیریم. بسیاری از مردم به جای اینکه به دنبال رفع عیوب خود باشند، مدام در پی جست وجوی عیوب دیگران هستند. این گونه افراد رفتار دیگران را زیر ذره بین قرار می دهند تا به محض مشاهده کوچک ترین لغزش و یا اشتباهی، شروع به عیب جویی نمایند. این حالت از خودخواهی انسان سرچشمه می گیرد؛ یعنی چون انسان حب ذات دارد، نمی خواهد باور کند که آلوده است و دارای عیوب بسیاری است. با آنکه همه انسانها بر نقصها و ضعف های خود آگاهند، اما برخی از آنان به دلیل داشتن حس خودپرستی و خودخواهی، چنین وانمود می کنند که هیچ گونه عیب و ایرادی ندارند.

این افراد برای سرپوش گذاشتن بر عیوب خود، خودشان را با افرادی که دارای عیوب بدتری هستند مقایسه می کنند تا از این طریق هم خود را بهتر از دیگران جلوه دهند و هم دلشان را به این خوش کنند که آن قدرها هم آدم بدی نیستند! ما اگر می خواهیم این انگیزه شیطانی را از خود دور کنیم، باید به جای عیب جویی از دیگران، درصدد یافتن عیوب خود و رفع آنها باشیم.

 

فردی که منفی‌گرا است، در برخورد با هر شخصی فورا نکات منفی‌ای را که در ذهنش پرورانده، برایش تداعی می‌شود و ناخودآگاه امواج منفی را به سمت خود جلب می‌کند و چون توقعی غیر از برخورد منفی از سوی دیگران ندارد دقیقا همان‌ها را به سمت خود جلب کرده و جز آن نصیبش نخواهد شد در نتیجه هر روز وسعت دایره منفی‌نگری او افزایش می‌یابد و گستره حلقه مهر و آرامش در زندگی‌اش تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود. احساس می‌کند که از زندگی راضی نیست، جسم و روحی خسته دارد و حریصانه به دنبال جلب توجه است و به هر حربه‌ای متوسل می‌شود اما می‌بیند که هر لحظه محوتر و محوتر می‌گردد.

وظیفه من و شما این است که در هر جمعی که متوجه شدیم برخی افراد در آن‌جا مشغول بدگویی، قضاوت و تولید امواج منفی هستند این چرخه را بشکنیم و قانون کارما و قانون جذب را به سادگی به آن‌ها یادآور شویم.

بیایید از همین امروز شروع کنید و با خودتان قرار بگذارید که برای یک ساعت بعد، از ذهن‌تان مراقبت کنید. سعی کنید افکار منفی را از ذهن‌تان دور کنید و اگر قضاوتی به ذهن‌تان آمد آن را بر زبان نیاورید و داوری‌ها را به تاخیر بیندازید. سعی کنید امروز بر مبنای برداشت‌های دیروزتان افراد را به محاکمه نکشید.

برای یک روز تمرین کنید و خود را نگهبان آبروی دیگران بدانید و لذت داشتن ذهنی آرام و پاک را تجربه کنید. فقط برای یک روز تمرین کنید مطمئن باشید آن‌قدر احساس آرامش می‌کنید که دوست دارید همه روزی‌های‌تان این چنین باشد.

باور کنید حتی اگر زیباترین چهره‌ها را هم داشته باشید اما ذهنی زیبا و اثرگذار نداشته باشید، ماندگار و اثرگذار نخواهید بود. ایمان داشته باشید که هیچ چیز به اندازه یک ذهن زیبا و آرام شما را محبوب نخواهد کرد. بیایید کاری کنید که دیگران شیفته ذهن و منش شما شوند وگرنه زیباترین چهره‌ها هم در پس پرده تکرار، دچار روزمرگی خواهند شد.


بیایید تمرین کنید که به جای آرایش ظاهر، هر روز ساعتی را به آرایش ذهن‌تان اختصاص دهید:

امروز ریشه قضاوت را در ذهنم جراحی می‌کنم.
امروز بدگویی را پاکسازی می‌کنم.
امروز برداشت‌ها و نگاهم را زیبا می‌کنم و افکار زاید را از ذهنم می‌زدایم."به جای آن‌که منتظر بمانی تا کسی برای تو گل بیاورد، چرا باغ خود را نمی‌کاری؟" در حال حاضر شما در چه وضعیتی هستید؟

بسیاری از مواقع آن‌قدر چشم به این و آن می‌دوزیم و منتظر می‌مانیم، تا این‌که کسی کاری برای‌مان انجام دهد و یا آن‌قدر خود را اسیر شرایط و موقعیت‌ها می‌کنیم که اصلا از یاد می‌بریم هر یک از ما قادر است مسیر زندگی خود را مشخص کرده و رشد کند. آن‌قدر خود را محدود می‌کنیم که به یک شاخه گل قانع می‌شویم غافل از این‌که اگر به خود اعتماد کنیم قادریم باغی از گل برای خود بسازیم.

دوستان خوب من، قدرتمند باشید و به نیروی درون‌تان اعتماد کنید، آن وقت همه چیز را به ناشناختنی بزرگ بسپارید و شاهد گشوده شدن درهای رحمت و برکت الهی به روی خود باشید.

کاینات لحظه به لحظه در حال شنیدن پیام‌های شما و اجابت کردن خواسته‌هایتان است، پس به کم قانع نباشید و ظرف وجودتان را بزرگ کنید! اعتماد کنید و دست به عمل بزنید و شاهد به وقوع پیوستن آرزوهایتان باشید.

بعضی آدم‌ها از کمبودها و نقاط ضعف‌شان آگاه هستند اما دست به هیچ اقدامی نمی‌زنند، در سکون مانده‌اند و احساس می‌کنند درهای زندگی به روی‌شان بسته شده است اما به این پیام زیبا دقت کنید: "با خبر شدن مهم است، اما به طور قطع کافی نیست. امروز صبح متوجه شدم که اتومبیلم پنچر است، اما این آگاهی پنچری آن را نگرفت."

دقت کردید! اگر بدانیم چرخ زندگی‌مان پنچر است و کاری نکنیم، دچار رکود می‌شویم. گاهی اوقات لازم است چرخ زندگی‌مان پنچر شود تا کمی تامل کنیم، تا فرصتی برای عمل کردن پیدا کنیم و گاهی کمی با پای پیاده به مسیری که با شتاب طی می‌کردیم برگردیم و متوجه نکات و درس‌های زندگی شویم. حالا قدرتمندتر پیش می‌رویم، به خودمان و توانایی‌های‌مان اعتماد بیشتری پیدا می‌کنیم، و مطمئن هستیم که اگر باز هم چرخ پنچر شد ما قادریم پنچری را بگیریم و به پیشرفت‌مان ادامه دهیم.

خوبان! به سمت زندگی یورش ببرید، پرواز کنید و شوق بیافرینید، فقط کافی است باور کنید که می‌توانید از پس هر مساله‌ای با قدرت و جسارت بربیایید. کافی است پنچری چرخ زندگی‌تان را ببینید و بعد آستین‌ها را بالا بزنید و پنچرگیری کنید، سپس در مسیر زندگی به حرکت و پیشرفت‌تان ادامه دهید و زندگی‌تان را به ناشناختنی بزرگ بسپارید.

بعضی از آدم‌ها در سرنوشت‌شان است که کارآفرین باشند. از زمانی که آن‌ها مدرسه را تمام می‌کنند یا شاید حتی قبل از آن، آن‌ها تشنه‌ی راه‌اندازی کسب و کار و رسیدن به موفقیت هستند، و هیچ‌چیز آن‌ها را متوقف نمی‌کند تا آن رویا را به حقیقت تبدیل کنند.

۵۰ دلیل که باید همین حالا کسب و کار خودتان را شروع کنید
برای دیگران شروع یک کسب و کار مفهومی ترسناک و تهدیدآمیز است. بسیار چیزهای ناشناخته در سر راه وجود دارد که در آن‌ها غوطه‌ور می‌شوید ولی اگر در نظر دارید که یک کارآفرین باشید فراموش نکنید به کار بردن تمام موارد زیر به شما نفع می‌رساند:

۱.انعطاف‌پذیری. روی ساعات خودتان کار می‌کنید.


۲.وقت یدکی بیش‌تر (در نهایت). وقت بیشتری را با خانواده و دوستان می‌گذرانید – ولی توجه کنید این فقط در صورتی کاربرد دارد که شما کسب و کار خودتان را تاسیس کرده باشید و کارکنانی داشته باشید که تمام مسئولیت‌های عمده و لازم را بر عهده دارند. انتظار نداشته باشید وقت یدکی و اضافی داشته باشید مگر به این نقطه رسیده باشید. در حقیقت، حالا باید انتظار داشته باشید کم‌تر وقت یدکی داشته باشید.

۳.ریاست و صدای بلندتر ار بقیه. هیچ‌کس دیگری ضوابط و مقررات را وضع نمی‌کند. شما وضع می‌کنید.

۴. مواعد و سررسیدهای خودتان را تعیین می‌کنید. هیچ عجله‌ای در دقیقه‌ی آخر پذیرفته نیست. وقتی تمدید نمی‌شود مگر شما بخواهید.

۵.چیزی را که بخواهید بفروشید می‌فروشید. برخط؟ شخصی؟ فروش روی وب‌گاه؟ فروش بیرون از شرکت؟ بستگی به شما دارد هر تصمیمی که شما بگیرید.

۶.محیط خودتان را خلق می‌کنید. شما می‌توانید شکل و فرهنگ سازمان خود را برقرار کنید.

۷.به دنبال شوق و علاقه تان می روید. شما می‌توانید چیزی را که خوشحال‌تان می‌کند انجام دهید.

۸.چیزی را پایه درست می‌کنید. رشد سازمان‌تان از شروع تا پایان را تماشا می‌کنید.

۹.آدم‌های جدید را ملاقات می‌کنید. با دیگر کارفرمایان و حرفه‌ای شبکه درست می‌کنید.

۱۰.یک تیم تشکیل می‌دهید. شما تصمیم می‌گیرید چه کسی را استخدام کنید و به شرکت بیاورید.

۱۱.شغل ایجاد می‌کنید. شرکت را با فرصت‌های شغلی جدید بهبود می‌دهید.

۱۲.به آدم‌ها کمک می‌کنید. با استفاده از کالاها و خدمات، زندگی آدم‌ها را بهبود می‌بخشید.

۱۳.حرفه‌ای می‌شوید. جیک و پوک تمام کارهای صنعت‌تان را به صورت دست اول یاد می‌گیرید.

۱۴.روی خودتان سرمایه‌گذاری می‌کنید. شما ریسک می‌پذیرید، و به پاداش خواهید رسید.

۱۵.پول بیشتری می‌سازید. اگر بخواهید پول بیش‌تری به شما پرداخت شود، می‌توانید خودتان ترتیب‌اش را بدهید.

۱۶.استقلال مالی. هیچ‌کس دیگر برای شما چک حقوق امضا نمی‌کند.

۱۷.مزایای مالیاتی. شما بزرگ‌ترین هزینه‌تان( مالیات) را حذف می‌کنید. شما از مالیت خویش‌فرما آگاهی دارید.

۱۸.هر روز، چالش‌های جدید. راه‌های جدیدی را برای تحریک ذهن‌تان پیدا می‌کنید.

۱۹.خودتان را در معرض فرهنگ‌های جدید قرار می‌دهید. چشم‌اندازها و رویکردهای جدید را کشف می‌کنید.

۲۰.کشف حوزه‌های جدید. در صنعت‌تان عمیق‌تر و عمیق‌تر فرو می‌روید تا کشف‌های جدیدی داشته باشید.

۲۱.خلق یک دارایی. برای خودتان چیزی قابل فروش ایجاد می‌کنید که به بهترین شکل شما را به لحاظ مالی مصون می‌کند.

۲۲.تماس با مشتریان. تماس‌های شخصی واقعی را برقرار می‌کنید.

۲۳.تفویض وظایف خسته‌کننده. چیزی را انجام نمی‌دهید که نمی‌خواهید انجام بدهید.

۲۴. هر وقت خواستید کار را متوقف می‌کنید. کاری را که از انجام آن لذت می‌برید نمی‌توان به عنوان "کار” توصیف کرد.

۲۵.قدرت بخشندگی. شما قدرت بخشندگی و انعطاف‌پذیری برای بخشیدن وقت یا پول‌تان را، به دلایل موجه و شایسته، دارید.

 

کسب و کار

اگر می‌خواهید یک کارآفرین باشید، هیچ‌چیز وجود ندارد که شما را پس بزند

 

۲۶.حشر و نشر با جامعه. در امور همسایگی و محله‌تان فعالانه مشارکت دارید.

۲۷.صنعت‌تان را بهبود می‌دهید. صنعت‌تان را با نوآوری‌ها و ایده‌های جدید به پیش می‌برید.

۲۸.داشتن یک مرشد. شما مرشدان ارزشمند و بینشمندی را ملاقات می‌کنید و از آنها می‌آموزید.

۲۹.مرشد شدن. شما دانش و تجربه‌ی خودتان را دارید، و مرشد دیگران می‌شوید.

۳۰.یادگیری مهارت‌های جدید. توانایی‌های جدید را یاد می‌گیرید و بخش‌های جدید را ایجاد می‌کنید.

۳۱. در کلاس‌ها و سمینارهای جدید شرکت می‌کنید. دائما مجموعه‌ی مهارت‌هایتان را اصلاح می‌کنید و خودتان را به روز نگه می‌دارید.

۳۲ یک دفتر بزرگ دارید. اگر بزرگ‌ترین دفتر را در محل کارتان بخواهید، متعلق به شما می‌شود.

۳۳.کار کردن از جای دیگر. اگر انتخاب‌های بسیار زیادی داشته باشید از خانه، دفتر، یا حتی کنار دریا کار خواهید کرد.

۳۴.داشتن اختیار برای سرمایه‌گذاری‌های گوناگون. وقتی یک کسب و کار را به سرانجام رساندید دیگری را شروع می‌کنید.

۳۵.تجربه‌ کارآفرینی کسب می‌کنید. کارآفرین شدن شما را در بیشتر مقام‌ها حرفه‌ای‌تر می‌سازد.

۳۶.نام و آوازه دست و پا می‌کنید. شما آوازه‌ای را برای خودتان دست و پا می‌کنید و مشهور می‌شوید.

۳۷. کارها را سریع‌تر انجام می‌دهید. نرخ‌های ساعتی کارایی‌تان را خودتان مقرر می‌کنید.

۳۸.یک برند شخصی درست می‌کنید. وقت صرف می‌کنید تا برند شخصی‌تان را ایجاد کنید، و آن را با کسب و کارتان پیوند می‌زنید.

۳۹.خلاقیت بیش‌تر. فرصت‌های خودتان و راه‌حل‌های خودتان را ایجاد کنید.

۴۰.الهام‌بخش دیگران می‌شوید. به عنوان یک مثال و الگو برای دیگران هستید تا به دنبال رویاهای‌شان بروند.

۴۱.ایاب و ذهاب را کاهش می‌دهید. دفتری را نزدیک خانه‌تان پیدا می‌کنید.

۴۲.ثبات شغلی بیش‌تری دارید. هرگز نگران اخراج یا بی‌کاری نیستید.

۴۳.سرانجام به افتخار دست می‌یابید. نهایتا به افتخار در کاری که انجام می‌دهید می‌رسید.

۴۴.به رویاهایتان جامه‌ی عمل می‌پوشانید. اگر تاکنون رویا دیده‌اید که به موفقیت عظیمی می‌رسید، شانس شما است.

۴۵.پذیرفتن شکست. حتی اگر شکست بخورید، با مهارت‌ها و تجربه‌ای که بیش‌ از آن نداشتید خودتان را برای موفقیت آماده می‌کنید.

۴۶.داستانی باشکوه برای گفتن دارید. روزی داستانی جالب دارید که برای نوه‌های‌تان بگویید، بازنده یا برنده.

۴۷.چیزی پس از خود به جا می‌گذارید. کسب و کاری را برای فرزندان و نوه‌های‌تان به جا می‌گذارید.

۴۸.تغییر دادن دنیا. حالا برای شما به نظر مثل یک هدف عالی است، ولی کسب و کار شما واقعا دنیا را تغییر خواهد داد.

۴۹.به منابع زیاد دسترسی دارید. با حاکمیت اینترنت، حالا یافتن منابع برای رفع نیاز مالی‌تان آسان‌تر است، از جمله وام، وجوه اهدایی، سرمایه‌ی نوبنیادها، و حتی مرشدان.

۵۰.هیچ‌چیز شما را متوقف نمی‌کند. چه چیز واقعا می‌تواند شما را از این که یک کارآفرین باشید بازدارد؟ البته ریسک‌ها وجود دارند، ولی هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع شما از رسیدن به موفقیت شود. اگر می‌خواهید یک کارآفرین باشید، هیچ‌چیز وجود ندارد که شما را پس بزند. دورخیز کنید، و شرکتی را که همیشه می‌خواستید تاسیس و رهبری کنید.

طبق بررسی های که در حوزه سلامت روان بخصوص روانشناسی انجام شده؛ انسان با احساس گناه دچار اضطراب، دلهره و نگرانی وتشویش می شود و ازآنجا که از جمله اهداف بهداشت روان رفع اضطراب و دلهره وافسردگی و ایجاد آرامش و بردباری در ابعاد فردی واجتماعی است و در قرآن شریف آمده است که استعینوا بالصبر والصلاه ان الله مع الصابرین به نقل ازامام جعفرصادق(ع)منظور از صبر همان روزه است؛ فلذا با ورع و دوری از گناه، فرد احساس آرامش می کند.


آنگاه که یاد خدا را بگوید (الا بذکر الله تطمئن القلوب) و اطمینان قلبی و آرامش با یاد خدا که از جمله نماز و روزه (صبروصلاه) است برقرار می شود و جامعه(طبق اعلام مسئولان مرتبط با مسائل اجتماعی آمار انحرافات، تصادفات، نزاع ودعواها و تخلفات در رمضان کاهش قابل توجهی داشته است) به آرامش و اطمینان قلبی می رسد زمانی که در آن گناه و جرم خلاف بروز و ظهور نداشته باشد؛ پس با دعا آرامش و اطمینان فردی و اجتماعی عاید و حاصل می شود به ترتیبی که روزه دار با به کار بستن کامل این دستور الهی روحیه تقوی را در خود زنده می کند.


و این مراقبت ثمر بخش و تمرین پیاپی در یک ماه نیروی بازدارنده از گناه در فرد بوجود می آورد و خصلت خودداری با ترک عادات و اعمال غیرمفید و بعضا مضر، میسر می شود و پرهیزکاری در فرد ریشه می گیرد. بنابراین رمضان زمینه ساز خودسازی و تغییر صفات منفی وارتقاء ابعاد مثبت و خود باوری می شود. افکار منفی یکی از بزرگترین موانع ذهنی برای تفکر سازنده است. این نوع افکار بسیار غلیظ هستند و مقدار بسیار کمی از آن برای آلوده کردن زندگی کافی است. همچنان که چند قطره سم، برای مرگ و نیستی کفایت می کند. اما با تمرین چه کارهایی در این ماه افکار منفی را از خود دور کنید.


ماه رمضان سپری برای افکار منفی
بهترین راه برای برآورده نکردن اهداف و آرزوها و تبدیل کردن آنها به کابوس این است که هیچ گاه نخستین گام را برندارید و بگذارید کابوس و ترس هایتان، جرأت و جسارت و توانایی روبه جلو حرکت کردن را رفته رفته در شما از بین ببرند. خیلی از افراد قبل از شروع ماه رمضان مدام می گویند که نمی توانند روزه بگیرند و دلیل خاصی هم برای آن ندارند. آنها خود را در برابر گرسنگی ناتوان می بینند. فقط یک روز کافی است یک گام بردارند، امسال به راحتی به این ترس غلبه کنند.


 سعی کنید شما جزو این افراد نباشید. افکار منفی و ترس و تنبلی همیشه وجود دارند باید در برابر آنها بایستیم تا از عضله های ذهنی و نیروی اراده خود برای تعیین شکل زندگی مان استفاده کنیم. گذشته، گذشته است، دریچه ذهنتان را برروی آن ببندید تا شاهد باشید که چگونه دروازه آینده ای درخشان به روی شما گشوده می شود. حال چه کارهایی باید انجام دهیم؟


بر ویژگی های عالی زندگی خود تمرکز کنید
 تصمیم بگیرید به جای کاستی های زندگی خود بر برترهای آن تمرکز کنید و این کار را به عادت تبدیل کنید. به بیان بهتر تلاش کنید به جای تمرکز کردن بر نداشته ها، عادت تمرکز بر داشته هایتان را در خود پرورش دهید، مجموعه چنین عادت هایی ساختار منش و شخصیت شما را تشکیل می دهند و تعیین می کنند که شما چطور آدمی خواهید شد و زندگی تان را چگونه سپری خواهید کرد.


ما باید یاد بگیریم که چگونه به شکلی آگاهانه برخی عادت ها را در خودمان پرورش دهیم وگرنه مانند بیشتر مردم جامعه، زندگی مان را به گونه ای خودکار سپری خواهیم کرد.

 

مثبت اندیش بودن

افکار منفی و ترس و تنبلی همیشه وجود دارند باید در برابر آنها بایستیم

 

برای مشکلات راه حل پیدا کنید

به مشکلات خود فکر کنید و برای آنها راه حل پیدا کنید، اما نه به هر قیمتی. اگر در پایان روز راه حلی پیدا نکردید بهتر است شب بخوابید و روز بعد از نو شروع کنید. برای پیدا کردن راه حل مناسب از تجربیات گذشته استفاده کنید.


از تفکر منفی برای آفریدن استفاده کنید
از تفکر منفی نه برای نابودی و ویران کردن، بلکه آفریدن و ساختن استفاده کنید و بر روی این فکر مثبت ایجاد شده خود تمرکز کنید، زیرا به هر چیزی که تمرکز کنید همان خواهد شد.


 عوامل شادی تان را بازشناسید
 شور و اشتیاق لازم را کسب کنید. سپس هدفتان را مشخص کنید. هرگز آموختن را متوقف نکنید. اول از مهمترین کارها شروع کنید و در هر لحظه از خودتان بپرسید: «در این لحظه بهترین استفاده ای که می توانم از وقتم بکنم چیست؟» تصمیم بگیرید یکی از بهترین افراد در زمینه زندگی شخصی و حرفه ای خود باشید. دید بلندمدت داشته باشید.


از لذت های فوری چشم پوشی کنید
در کارهایتان انضباط داشته باشید یعنی «انجام به موقع کارها چه دوست داشته باشید آنها را انجام بدهید و چه دوست نداشته باشید» هر روز کاری انجام بدهید تا شما را به هدفی که دارید نزدیک تر کند. به آینده فکر کنید و عواقب انجام دادن یا عدم انجام کار را بسنجید.


از اشتباهات خود درس بگیرید
سریع تر و بیشتر کار کنید، زیرا احساس عزت نفس و افتخار بیشتری خواهید کرد و بدانید که همه، کسی را انتخاب می کنند که با سرعت بیشتری کارها را انجام دهد. از موانع به عنوان پل ترقی استفاده کنید. از اشتباهات خود درس بگیرید. از راهنمای درونتان استفاده کنید. وقت را از دست ندهید.


زمان را مدیریت کنید
آرام پز کردن مشکلات فایده ای ندارد، اما بازنگری گاه به گاه خوب است. به راه حل های متفاوت فکر کنید و دنبال اشکالات طرح تان باشید تا در آینده بهتر عمل کنید. روزانه 20دقیقه عمداً نگران شوید، فکر نشخوار کنید. بعد از 20دقیقه به کار مفیدی مشغول شوید. هر وقت متوجه شدید که در حال نشخوار یا نگرانی خارج از وقت مقرر هستید به خودتان تذکر بدهید که قبلاً برای این کار وقت گذاشته اید.


کانال را عوض کنید
اگر به خودمان بگوییم که به موضوع یا اتفاقی فکر نکن، نتیجه عکس خواهیم گرفت. بهترین نحوه کانال عوض کردن این است که به فعالیتی مانند ورزش کردن یا مکالمه درباره موضوعی متفاوت بپردازید تا ذهن را از افکار منفی دور کنید.


کمتر صحبت کنید
بسیاری از کسانی که بیش از حد تفکر می کنند، به ویژه خانم ها در هنگام استرس و نگرانی، نمی توانند جلوی صحبت کردن خود را بگیرند. در مواقع نادری ممکن است که صبحت کردن در مورد نگرانی ها به شما کمک کند ولی در بیشتر اوقات باعث بدتر شدن اوضاع و شرایط می شود.


آرام سازی کنید
کسی که در زمان حال زندگی می کند، نمی تواند در گذشته و آینده سیر کند. در زمان حال زندگی کنید. آرام سازی مداوم، فکر زدگی را کاهش می دهد.

 

منابع: همشهری، سلامانه

بی‌حوصلگی هنگامی روی می‌دهد که ما دیگر به اطرافیان، اشیای پیرامون خود و فعالیت‌های روزمره خود علاقه‌مند نبوده و از آن‌ها لذت نمی‌بریم. بی‌حوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزش در زندگی است...

یکی از خصوصیات انسان، تنوع‌طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی است. سازگاری حسی سبب می‌شود ما از فعالیت‌های تکراری به ستوه آییم. سازگاری حسی یعنی: کاهش حساسیت حواس، زمانی که در معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییرناپذیر قرار می‌گیرند. مثلا پس از خرید یک تلفن همراه نو شوق و ذوق فراوانی داریم اما پس از گذشت یکی دو ماه همان تلفن همراه برایمان تکراری و ملال‌آور می‌شود.

برای غلبه بر بی‌حوصلگی در زندگی از این راهکارها سود برید:
1- سعی کنید هر از چند گاهی در زندگی خود تغییراتی هر چند جزیی ایجاد کنید.

2- بیکاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی‌حوصلگی است. دست به کار شوید، با نشستن و به نقطه‌ای خیره شدن چیزی عوض نمی‌شود. برخیزید و خودتان را با کاری مشغول سازید.

3- حس پوچی و این باور که زندگی، شغل و فعالیت‌های شما بی‌معنی هستند، می‌تواند شما را تا مرز خودکشی پیش برد. شما نباید زندگی خود را یک دایره بی‌پایان و هدف بدانید. این وظیفه خود شماست که به زندگی خود معنا بخشید.

4- هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید.

 

راه حل های موثر برای رفع کسالت و بی حوصلگی

بیکاری و فقدان فعالیت یک عامل مهم در ایجاد بی‌حوصلگی است

 

5- خود را به چالش بکشانید. به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد می‌کند. مانند برد و باخت (در بازی، ورزش) و یا پذیرش ایده‌های جدید.

6- به یاد داشته باشید که هیچ چیز کسالت‌بار و خسته‌کننده نیست، بلکه این ذهن بی‌حوصله شماست که همه چیز را کسل‌کننده می‌بیند. بی‌حوصلگی یک امر نسبی و درونی است. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابند.

7- حس کنجکاوی خود را برانگیزید. نسبت به پیرامون خود بی‌تفاوت نباشید. سعی کنید از همه چیز سر در بیاورید. البته به غیر از مسایل شخصی دیگران.

8- خیال‌پردازی کنید. خیال‌پردازی بیش از حد سبب دور افتادن شما از واقعیت‌ها و حقایق می‌شود، اما از تخیل خود می‌توانید در رفع بی‌حوصلگی کمک بگیرید. خیال‌پردازی کنید و به آرزوهای خود دست یابید.

9- تکرار فعالیت‌های روزمره و یا از روی عادت، بسیار خسته‌کننده است. بنابراین دیگر ایده‌ها، گزینه‌ها و احتمالات را هم انتخاب کنید. مثلا هر روز برای صبحانه چای شیرین نخورید، یک روز هم قهوه و یا شیر بخورید و یا هر روز سر یک ساعت فعالیت خاصی را انجام ندهید. هر از گاهی طرز لباس پوشیدن و یا مدل موی خود را تغییر دهید.

10- تکراری نباشید.

برای رسیدن به خواسته ها باید دیگران را به سمت مسیر خودتان متمایل کنید. پس از این بیشتر به خواسته هایتان خواهید رسید. جهت کشف بهترین استراتژی های ترغیب کننده پیشنهاداتی از افرادی که در ترغیب و هدایت دیگران به سمت اهداف خود مهارت دارند آورده ام (وکلا، مشاوران و متخصصان ارتباطات). این مطلب را بخوانید و اطمینان داشته باشید پس از این بیشتر به خواسته هایتان خواهید رسید.

1. خواهش کنید
شاید فکر کنید این عادت بی احترامی به خودتان است اما یکی از موانع نرسیدن به خواسته ها پیروی نکردن از این قانون است. انسان ها اغلب خواسته خود را می دانند اما در بیان کردن آن مشکل دارند. باید بدانید که دیگران قادر به خواندن محتویات و افکار ذهن شما نیستند. آن ها آنقدر به کارهای خودشان مشغول هستند که به نیازهای دیگران نمی توانند فکر کنند.

همیشه برای رسیدن به خواسته هایتان سوال بپرسید اظهار کردن نیازها اعتماد به نفس می خواهد اما هر چه بیشتر آن را انجام دهید بیشتر برایتان عادت می شود. قبل از قرارهای کاری یک طرح ذهنی آماده کنید یا روی کاغذ بیاورید. وقتی همه چیز واضح نباشد دیگران گیج می شوند و نمی توانند به شما پاسخ مثبت بدهند. نکات مختصر به آن ها کمک می کند که چه کاری انجام دهند.

2. به دیگران کمک کنید که با نظر شما به توافق برسند
اگر با شخصی روبرو هستید که می دانید به سختی با عقاید دیگران موافقت می کند تمام عقیده خود را به طور کامل بازگو نکنید. بهتر است ابتدا با بحثی شروع کنید که به آرامی او را به سمت برنامه خود بکشانید. برای این کار به جلسات بیشتری برای مذاکره نیاز دارید. پس اگر می خواهید شخصی را در رابطه با ایده و نظر خودتان متقاعد کنید باید جلسات بیشتری برای مذاکره با او داشته باشید.

وقتی یک نظریه جدید را به شخصی بازگو می کنید معمولا در ابتدا در مقابل آن جبهه می گیرند. اما اگر به آن ها در رسیدن به نظر خودتان کمک کنید دیگر تصور نمی کنند که دارند  به خواسته شما رسیدگی می کنند بلکه درک می کنند که در واقع این خواسته همان خواسته خودشان است. بهترین راه برای انجام این کار این است که بحث را با هدف خودتان شروع کنید اما اجازه دهید که با سوال هایی که مطرح می شود و شما مطرح می کنید بحث بیشتر باز و روشن شود. به عنوان مثال: نظر شما در رابطه با آن چیست؟ شما چه راه حلی برای آن دارید؟ اینگونه بهتر می توانید نظر آن ها را بفهمید. حتی می توانید با پاسخ دادن به این سوال ها مسیر بحث را به سمت هدف خودتان هدایت کنید.

در طول بحث باید نظر دیگران را هم تایید کنید. البته نیاز نیست که نظر آن ها را به عنوان بهترین نظر حتما بپذیرید به عنوان مثال بگویید: ایده خوبی است من تا به حال از این زاویه به مسئله نگاه نکرده بودم. این گونه به آن ها حس خوبی می دهید و احتمال این که نظر شما را بپذیرند بیشتر می شود.

3. مراقب کلمات خود باشید
هنگامی که درباره خواسته خودتان حرف می زنید سخت است که گفته هایتان تحت تاثیر خواسته تان قرار نگیرد چون هر چه باشد آن خواسته شماست. اگر در بیان خواسته خود با کلماتی که به زبان می آوریم حالت توهین داشته باشیم اصلا گفته هایمان شنیده نمی شوند.

هم ارتباطات کلامی و هم ارتباطات غیر کلامی در گفتگوها بسیار مهم هستند. پس وقتی می خواهید پیشنهادی را به دیگران بدهید باید سعی کنید حالت توهین نداشته باشد چون قبول پیشنهاد شما برای آن ها غیرممکن می شود. بهترین کار این است که به جای "تو” از "من” یا "ما” استفاده کنید. به جای این که بگویید ” باید فلان سهم از کار خانه را تو انجام دهی” بگویید ” من دوست دارم که تقسیم کارمان را عوض کنم” جمله اول حالت حمله و دستوری دارد اما جمله دوم یک پیشنهاد است.

4. شنونده واقعی باشید
همه گوش می دهند اما شنونده فعال نیستند. مطالعات اثبات کرده اند که ما انسان ها در طی ۳ ساعت یک سوم تمام چیزهایی که شنیده ایم را فراموش می کنیم و پس از ۲ ماه ۷۵% درصد آن شنیده ها را فراموش می کنیم درست مثل این که از یک گوش وارد و از گوش دیگر خارج می شوند.

مردم فکر می کنند دارند گوش می دهند اما در واقع انتظار می کشند که نوبت حرف زدن خودشان بشود. اگر این طور باشد اطلاعات مهمی که می تواند کمک بزرگی به شما بکند را از دست داده اید. مثلا سوالاتی که اگر به دقت گوش می دادید می توانستید از او بپرسید. خوب گوش دادن مثل مدیتیشن می ماند. باید به افکار دیگران توجه و دقت کنید و حضور واقعی داشته باشید. اما چگونه باید این کار را انجام داد؟ در ابتدا گوشی موبایل را خاموش کنید. به صورت فرد نگاه کنید البته نیازی نیست که به او خیره شوید. در ذهنتان نظر او را مرور کنید تا مطمئن باشید که پیغام او را گرفته اید.

5. درخواست کمک کنید
بنا بر دلایلی درخواست کمک برای مردم سخت است.اما باید بدانید که درخواست کمک آنقدرها هم سخت نیست و اینطور که شما فکر می کنید نشان دهنده پستی یا عدم تکامل شما نیست بلکه به شما کمک می کند که زودتر به خواسته خود برسید.

درخواست کمک ضعف شما را نشان نمی دهد بلکه انسان بودن شما را نشان می دهد. محققان دریافته اند که ما انسان ها معمولا تمایل دیگران برای کمک را دست کم می گیریم.

6. روابط را در اولویت قرار دهید
ما برای حمایت عقایدمان به دیگران نیاز خواهیم داشت. به خصوص اگر آن ها بیشتر از یک نفر باشند پس تاثیرشان هم بیشتر از یک نفر خواهد بود مثل خانواده یا تیم کاری. حتی اگر شخصی باهوش و سخت کوش باشید اما در گوشه ای سرتان به کار خودتان باشد و سعی نکنید که همکاران، رئیس یا مدیر را بشناسید هنگام بیان و تایید نظرتان با مشکل مواجه خواهید شد.

بنابراین با آن ها ارتباط برقرار کنید باید نسبت به اطرافیانتان کمی کنجکاو باشید. با چیزهای جزئی شروع کنید. درباره محل زندگی، درباره علاقه آن ها به سرگرمی های آخر هفته بپرسید. آن ها را به بیرون دعوت کنید و با هم قهوه بخورید.

 

منبع: برترینها

وقتی می‌خواهید چیزی را در زندگی‌تان تغییر دهید، به نظر سخت می‌آید. چه ۲۵ کیلو کم کردن از وزنتان باشد، چه تغییر کار، شروع یک بیزنس جدید یا خانه‌تکانی، خودتان می‌دانید که باید این تغییر را انجام دهید ولی شروع کردن خیلی سخت است.

 

چیزی که باید بدانید این است که لازم نیست از همان ابتدای کار تغییراتی بزرگ ایجاد کنید. تغییرات کوچک و ساده معمولاً بهترین راه برای پیش رفتن هستند چون پایدار و قابل‌کنترل‌اند و بعد از کمی تلاش برای آنها زود خسته نخواهید شد.

۱. ساعتتان را نیم ساعت زودتر کوک کنید.
هیچوت وقت کافی در یک روز نخواهید داشت، مخصوصاً وقتی می‌خواهید کاری جدید شروع کنید. شاید دوست داشته‌ باشید یک داستان بنویسید، ورزش کنید وقتی برای دعا و مدیتیشن بگذارید.

به جای اینکه برنامه‌ روزانه‌تان را شلوغ کنید، چرا نیم ساعت زودتر از خواب بیدار نشوید؟ یک ۳۰ دقیقه اضافه همه چیز را درست خواهد کرد.

۲. قبل از شام ۲۰ دقیقه پیاده‌روی کنید.
همه ما می‌دانیم ورزش کردن تا چه اندازه مهم است، مخصوصاً برای بالا بردن سطح انرژی و پایین آوردن احتمال ابتلا به بعضی بیماری‌ها. ولی واقعاً چند درصد از ما تلاش می‌کنیم ورزش را به شکل یک عادت در زندگی‌مان درآوریم؟

به جای اینکه با یک برنامه سخت و طاقت‌فرسا شروع کنید که احتمالاً یک یا دو هفته هم بیشتر قدرت انجام آن را نخواهید داشت، به دنبال یک تغییر کوچکتر باشید: ۲۰ دقیقه پیاده‌روی در روز قبل از شام را به برنامه‌تان اضافه کنید. می‌توانید تا سوپر‌مارکت محل بروید و سبزجیات موردنیازتان را خریداری کنید یا چند دور داخل کوچه بالا و پایین بروید.

۳. همیشه یک بطری آب روی میزتان باشد.
احتمالاً بارها و بارها شنیده‌اید که باید روزی ۸-۶ لیوان اب بنوشید ولی آیا واقعاً آن را رعایت می‌کنید؟

یکی از ساده‌ترین روش‌های برای نوشیدن آب بیشتر در طول روز این است که همیشه یک بطری آب روی میز کارتان داشته باشید. اگر آب در دسترستان باشد احتمال اینکه آن را بنوشید بیشتر خواهد بود چون خیلی وقت‌ها حتی بااینکه تشنه‌تان شده است، ولی برای آوردن آب تنبلی‌ می‌کنید.

۴. ریموت کنترل تلویزیون را جایی مخفی کنید (و یک کتاب روی میز جلوی مبل‌تان باشد).
تماشا کردن تلویزیون هیچ اشکالی ندارد، ولی برای خیلی از ما تلویزیون به یک فعالیت همیشگی تبدیل شده است. خیلی ساده است که وقتی از سر کار به خانه می‌آیید، روی مبل لم دهید و بدون هیچ فکری ریموت کنترل تلویزیون را در دست بگیرید.

اگر می‌خواهید این عادتتان را تغییر دهید، ریموت کنترل تلویزیون را جایی دیگر بگذارید. آن را در یک کابینت یا طاقچه بالا و دور از دسترس مخفی کنید. به این ترتیب برای تماشای تلویزیون باید یک تصمیم جدی‌تر بگیرید.می‌توانید یک کتاب هم روی میزتان داشته باشید که برایتان جایگزین تماشای تلویزیون شود.

۵. ناهارتان را برای سر کار بسته‌بندی کنید.
سعی دارید پول پس‌انداز کنید و سالم غذا بخورید؟ پس از خوردن ساندویچ‌های بیرون خودداری کرده و خودتان ناهارتان را آماده کنید.

اینکه خودتان در خانه برای خودتان ساندویچ درست کنید فقط چند دقیقه از وقتتان را می‌گیرد ولی در عوض هم هزینه کمتری داشته و هم می‌توانید از موادغذایی سالم برای خودتان استفاده کنید و میزان چربی و پروتئین و کالری مصرفی‌تان را کنترل کنید.

 

تغییر زندگی

لازم نیست برای تغییر در زندگی از همان ابتدای کار تغییراتی بزرگ ایجاد کنید

 

۶. کافی‌شاپ‌ رفتن‌هایتان را کمتر کنید.
خیلی از ما عادت داریم هر روز سر راهمان به محل‌کار صبحانه‌مان را از کافی‌شاپ‌ها تهیه کنیم. احتمالاَ قبل‌ترها روزهایی که وقت برای درست کردن صبحانه نداشته‌اید، این کار را بعنوان تفریح و تنوع انجام داده‌اید ولی کم‌کم برایتان به شکل عادت درآمده است.

چند هزار تومان در روز شاید زیاد به نظر نرسد ولی طی یک سال مبلغ قابل‌توجهی خواهد شد. چرا همین پول‌هایی که هر روز برای قهوه یا صبحانه‌تان به کافی‌شاپ‌ها می‌دهید را در حسابی پس‌انداز نمی کنید تا ببینید آخر سال چطور مبلغ قابل‌توجهی برایتان می‌شود.

۷. به جای لامپ‌های معمولی از لامپ‌های کم‌مصرف استفاده کنید.
خیلی از ما دوست داریم کاری در جهت حفظ محیط ‌زیست انجام دهیم ولی نمی‌دانیم از کجا باید شروع کنیم. یکی از ساده‌ترین راه‌ها این است که همه لامپ‌های مصرفی‌تان را با لامپ‌های کم‌مصرف جایگزین کنید. این لامپ‌ها نه تنها برای محیط ‌زیست بهتر هستند، در پولتان هم صرفه‌جویی کرده و قبض برقتان تغییر چشمگیری خواهد داشت.

اگر در گذشته از این چراغ‌ها استفاده کرده ولی به خاطر کم بودن میزان نور آنها را کنار گذاشته‌اید، دوباره امتحان کنید، تکنولوژی آنها طی این چند سال پیشرفت شگرفی داشته است.


۸. لیستی از موادغذایی موردنیازتان تهیه کنید.
آیا بیشتر از زمانی که باید در فروشگاه‌های موادغذایی وقتی می‌گذارید؟ آیا بعد از این همه وقت گذاشتن وقتی به خانه می‌آیید می‌بینید بعضی چیزها را فراموش کرده‌اید؟

در این مورد کمی برنامه‌ریزی واقعاً کمکتان خواهد کرد. به چیزهایی که می‌خواهید در طول آن هفته بخورید فکر کنید و لیستی از موادغذایی که لازم است بخرید تهیه کنید. فقط پنج یا ده دقیقه زمان می‌برد ولی در مقدار زیادی از وقتی که در فروشگاه‌ها تلف می‌کنید، صرفه‌جویی می‌کند.

۹. کارهایی که عقب می‌اندازید را انجام دهید.
همه ما خیلی کارها را عقب می‌اندازیم، چه یک تماس تلفنی باشد، چه مرتب کردن میز کارتان، برطرف کردن چنر مشکل کوچکی که در خانه وجود دارد و …

اگر بدانید با انجام دادن همین کارهای کوچک و خط زدن آنها از لیست کارهای روزانه‌تان تا چه اندازه احساس خوبی پیدا می‌کنید، متعجب خواهید شد. هر روز یک کار را انتخاب کرده و انجامش دهید: شاید فقط چند دقیقه از وقتتان را بگیرد ولی بعد از یک یا دو هفته خواهید دید یک عالم از کارهایی که انرژی‌تان را می‌گرفت را انجام داده‌اید.

۱۰. از کسی تشکر کنید.
این تغییر آنقدر کوچک است که ممکن است تصور کنید اصلاً ارزش انجام دادنش را ندارد. ولی به ما اعتماد کنید، واقعاً ارزشش را دارد. اینکه هر روز از کسی تشکر کنید، چه یکی از همکارانتان باشد، یا یکی از دوستان یا اعضای خانواده، تاثیر مثبت قابل‌ملاحظه‌ای بر روابط و شادی خودتان خواهد داشت.

به این فکر کنید که چقدر وقتی کسی زحمتی که کشیده‌ای را متوجه شده و قدردان آن باشد احساس خوبی به شما می‌دهد. با یک «متشکرم» گفتن ساده می‌توانید همان حس را به دیگران منتقل کنید.

شما چه تغییرات کوچک ولی موثر دیگری می‌شناسید که به این لیست اضافه کنید؟ نظراتتان را به لیست ما اضافه کنید.


کارآفرین و سرمایه‌گذار بریتانیایی است او رئیس و بنیان گذار گروه شرکت‌های ویرجین است که عنوان بیش از ۴۰۰ شرکت در سراسر دنیا را از آن خود کرده است.


نخستین سرمایه گذاری برانسون در ۱۶ سالگی در یک مجله به نام دانش آموز (Student) بود. برپایهٔ فهرست ثروتمندترین افراد جهان در مجلهٔ فوربز در سال ۲۰۱۲، برانسون چهارمین شهروند ثروتمند بریتانیایی بوده است. برآورد شده است که در سال ۲۰۱۲ ثروت او ۴٫۶ میلیارد دلار (آمریکا) بوده است.

 

سِر ریچارد چارلز نیکولاس برانسون کارآفرین و سرمایه‌گذار بریتانیایی است که شهرتش را مدیون موفقیت عظیم گروه شرکت‌های ویرجین است که عنوان چندین و چند شرکت در سراسر دنیاست.ثروت آقای برانسون بیش از ۴٫۲ میلیارد دلار برآورد شده است.

 

در ادامه مطلب به پنج نکته از ریچارد برانسون برای شروع یک کسب و کار موفق، می پردازیم:

 

1. کمتر حرف بزنید، بیشتر گوش کنید. ما دو گوش و یک دهان داریم، استفاده مناسب از آنها ایده بدی نیست! در حضور سخنور خوب، شما مجبورید یک شنونده خوب باشید. ایده‌های درخشان می‌تواند از بعید ترین مکان بر ‌خیزد، بنابراین شما همیشه باید گوشتان به برخی از توصیه‌های زیرکانه باشد. این می‌تواند شامل یادداشتهای نظرات در جلسه هیئت مدیره یا درخواست نظرات کارکنان پیشرو به عنوان مدیران اجرائی است. به مردم خارج از مکانهای رسمی گوش دهید و از آنها یاد بگیرید.

 

2. ساده کنید. شما برای اینکه بتوانید در میان رقیبان خود دیده شوید باید کاری کاملا متفاوت انجام دهید. اما کسی نگفته است که متفاوت یعنی پیچیده! هزاران راه حل تجاری ساده برای حل مشکلات مختلف در دنیا ارائه شده است. بر روی نوآوری تمرکز کنید اما تلاش نکنید از ابتدا چرخ را اختراع کنید. یک تغییر ساده که بتواند چیزی یا کاری را بهتر کند یک تغییر ساده بسیار بهتر و موثرتر از پنج تغییر پیچیده است.

 

چگونه در کسب و کار موفق شویم

هر شخص موفقی، شکست های بسیاری در راه رسیدن به موفقیت تجربه کرده است

 

3. در کار خود غرور داشته باشید. هفته گذشته لذت بخش‌ترین شب سال را در جایزه سال ستاره های ویرجین داشتم، آنجاکه ما با برخی از افراد از تمایلاتی به ما در سرتاسر دنیای ویرجین داشتند، جشن گرفتیم. همراه با بسیاری از نمایندگی شرکتها، ملیتها و شخصیتهای مختلف زیر یک سقف بودیم، دیدن ویژگی های یکسان و مشابه آنها کنار هم خیلی جالب بود. یکی از این شباهت ها غرور و افتخار آن ها نسبت به شرکت و کسب و کار خود بود. به یاد داشته باشید کارکنان شما بزرگترین حامیان نام تجاری تان هستند و با تمرکز بر کمک به شرایطی که آنها از بودن در شرکت شما احساس غرور کنند، مشتری مداری آنها را درخشان خواهد داد.

 

4. شاد باشید، موفقیت خواهد آمد. اگر شما شاد نباشید، در اشتباه هستید. اگر احساس می کنید صبح ها که از خواب بیدار می شوید که سر کارتان بروید دارید کار سخت و طاقت فرسایی انجام می دهید، سراغ کار دیگری بروید. اگر شما احساس خوب داشته باشید، شانس بسیار بیشتر و مثبت‌تر همچنین جو نوآورانه تری برای پرورش کسب و کار تازه تان وجود خواهد داشت. یک لبخند و شوخی می تواند بسیار تاثیرگذار باشد پس در ساده گرفتن زندگی بجنبید.

 

5. پاره اش کنید و از نو شروع کنید. اگر شما کارآفرین و سرمایه گذار تازه کار هستید و برای اولین بار موفق نبودید، به جمع ما خوش آمدید! هر شخص موفقی، شکست های بسیاری در راه رسیدن به موفقیت تجربه کرده است.

مهمترین نکته، چگونه یادگیری شما از شکست هاست. نگذارید با یک یا دو شکست دلسرد شوید.به جای آن گرد و غبار خود را بتکانید و اشتباه کار را جبران کنید. در این صورت است که می‌توانید نکات مثبت را بیابید، جاهایی را که می تواند بهبود بخشید، تجزیه و تحلیل کنید. کار شکست خورده تان را پاره کنید، خودتان را بهبود بخشیده و دوباره شروع کنید.

 

داشتن آرامش برای همه افراد لازم است و دست‌یافتن به آن کار دشواری نیست. برای اینکار نیازی به حمام آبگرم و یا رفتن به خلوتگاه ندارید. با استفاده از روش‌های زیر می‌توانید استرس خود را کاهش دهید و آسوده خاطر باشید.

ذهن خود را متمرکز کنید
چند دقیقه تمرین‌ ذهنی در هر روز می‌تواند به کاهش استرس شما کمک کند. تحقیقات نشان می‌دهد که مدیتیشن روزانه ممکن است مسیرهای عصبی مغز را تغییر دهد و از اضطراب شما کم کند.

این کار ساده‌ای است. صاف بنشینید و هر دو پای خود را روی زمین بگذارید. چشمان‌تان را ببندید. با صدای آهنگین و آرام جملات مثبتی مانند "من در آرامش هستم.” یا "من خودم را دوست می‌دارم.” را با خود زمزمه کنید. یک دست خود را روی شکم قرار دهید تا زمزمه شما با تنفس‌تان هماهنگ باشد. اجازه دهید تا هرگونه افکار منحرف مانند ابری شناور از ذهن شما بیرون رود.

در زمان حال قرار گیرید
۵ دقیقه به خود فرصت دهید و تنها روی یک رفتار مشخص با دقت تمرکز نمایید. به این موضوع توجه کنید که در زمان راه رفتن جریان هوا چگونه با صورت شما تماس پیدا می‌کند و پاهایتان چگونه برخورد با زمین را حس می‌کنند. از لحظات خود و طعم هر تکه غذایی که میل می‌کنید لذت ببرید.زمانی که بر روی احساسات خود تمرکز می‌کنید، توجه کمتری به گذر زمان خواهید داشت.

 

نفس عمیق بکشید
۵ دقیقه استراحت کنید و روی تنفس خود تمرکز داشته‌باشید. صاف بنشینید، در حالی که چشمان خود را بسته‌اید، یکی از دست‌ها را روی شکم خود قرار دهید. به آرامی و از طریق بینی تنفس کنید. احساس کنید که هوای تنفس‌شده از طریق شکم جریان پیدا می‌کند و تا رسیدن به بالای سر ادامه می‌یابد. این روند را به شکل معکوس از طریق بازدم دهان خود تکرار کنید.تنفس عمیق با کاهش ضربان قلب و فشار خون از تاثیرات استرس می‌کاهد.

 

با بدن خود هماهنگ باشید
به طور ذهنی بدن خود را بررسی کنید تا دریابید که چگونه استرس در هر روز روی شما تاثیر می‌گذارد. به پشت دراز بکشید یا پاهای خود را روی زمین قرار دهید و بنشینید. با شروع از نوک انگشتان تا رسیدن به پوست سر، به احساسات خود فکر کنید.به آرامی بدون اینکه احساس سفت و سختی داشته‌باشید یا بخواهید چیزی را تغییر دهید، تمرکز کنید. به مدت ۱ تا ۲ دقیقه، با هر تنفس عمیقی که انجام می‌دهید به جریان هوایی که به هر بخش از بدن شما منتقل می‌شود فکر کنید. این فرآیند را با تمرکز روی بدن خود تکرار کنید و روی احساساتی که در هر قسمت از بدن شما اتفاق می‌افتد دقت ویژه‌ای داشته‌باشید.


به محیط بیرون بروید
شبکه‌های اجتماعی یکی از بهترین ابزارهایی است که از طریق آن می‌توانید روی اضطراب خود کنترل داشته‌باشید. با دیگران (ترجیحا به صورت رو در رو) گفت‌وگو کنید، یا حداقل با آن‌ها تماس تلفنی داشته‌باشید. از احوالات یکدیگر باخبر شوید. با داشتن ارتباط قوی با مردم می‌توانید به چشم‌انداز روشن و تازه‌ای دست پیدا کنید.

 

با صدای بلند بخندید
سعی کنید با تماشای طنزهای تلویزیونی و ویدیویی، خواندن کتاب‌های مصور، یا گفت‌وگو با کسی که شما را شاد می‌کند، وضعیت روحی خود را بهبود دهید.

 

یک کلیپ خنده دار تماشا کنید. تحقیقات نشان داده است دیدن یک چیز جالب و خنده دار، بخشی از مغز را که واکنش روانی آرامبخش بروز می دهد فعال می نماید و سبب آرامش می شود. این اتفاق منجر به کاهش استرس و افزایش شادی می گردد.


از خمودگی بیرون بیایید
تا ۱۰ دقیقه کیسه آبگرمی را اطراف گردن و شانه‌های خود قرار دهید. چشم‌ها را ببندید و صورت، گردن، بالای قفسه سینه و ماهیچه‌های پشت را شل کنید. کیسه را بردارید و با استفاده از یک توپ تنیس یا غلطک نرم عضله‌ها را ماساژ دهید.توپ را بین کمر و دیوار قرار دهید. به توپ تکیه دهید و به مدت ۱۵ ثانیه فشار ملایمی را ایجاد کنید. پس از آن توپ را به نقطه دیگری حرکت داده و فشار دهید.

موسیقی گوش کنید
تحقیقات نشان می‌دهد که گوش دادن به موسیقی آرام‌بخش می‌تواند موجب کاهش فشار خون، ضربان قلب و اضطراب شود. لیستی از این نوع آهنگ‌ها یا صداهای طبیعت (مانند اقیانوس، جویبار متلاطم، آوای پرندگان) را جمع‌آوری کنید و به ذهن خود اجازه دهید تا روی ملودی‌، آلات موسیقی، یا خواننده این قطعه تمرکز کند. همچنین می‌توانید موسیقی‌های شاد را با خود زمزمه کنید یا با خروج صدا از ریه‌های خود شروع به آواز خواندن کنید!

 

استرس و اضطراب

داشتن آرامش برای همه افراد لازم است و دست‌یافتن به آن کار دشواری نیست

 

سپاس‌گذار باشید
لیستی از یک یا چند مورد از چیزهایی را که باید قدردانشان باشید در کنار خود (نزدیک تخت‌خواب، داخل کیف‌پول یا روی میزکار) نگه دارید تا به شما برای یادآوری همه نعمت‌های خوبی که در کنارتان هست کمک کند.شکرگذاری نعمت‌ها، افکار و نگرانی‌های منفی را از شما دور می‌کند.از این لیست برای نوشتن تجربه‌های دوست‌داشتنی مانند لبخند یک کودک، یک روز آفتابی و دلپذیر و داشتن سلامتی استفاده کنید. فراموش نکنید که برای اتفاق‌های مهم و شاد زندگی مانند دست‌یابی به شغل جدید جشن بگیرید.زمانی که احساس اضطراب و تشویش می‌کنید، چند دقیقه به نوشته‌های خود فکر کنید تا موضوعاتی که واقعا برای شما اهمیت دارند یادآوری شوند.


تحرک داشته‌باشید
برای رسیدن به آرامشی که در یک دونده ایجاد می‌شود، نیاز به دویدن نیست. تمامی ورزش‌های مختلف، از جمله یوگا و پیاده‌روی، می‌تواند افسردگی و اضطراب را با کمک به انتشار مواد شیمیایی مفید مغز کاهش دهد. می‌توانید این کار را با یک پیاده‌روی سریع آغاز کنید،

 

حتما می دانید که پیاده روی فواید بیشماری دارد. درست مانند هر فعالیت هوازی دیگر، پیاده روی باعث افزایش اندورفین در بدن می شود، که افسردگی خفیف را فرو نشانده و حس و حال خوبی می دهد. در نتیجه استرس کمتری خواهید داشت و هوشیارتر خواهید بود. هر وقت فرصت داشتید، بیرون بروید و قدم بزنید.

مطالعات زیادی نشان داده که وقت سپری کردن در بیرون خانه، یکی از بهترین راه ها برای تسکین استرس است و می تواند میزان انرژی و حافظه را تا 20 درصد افزایش دهد. بازهم تحقیقات نشان داده است پیاده روی در فضای سبز، مغز را در حالت مدیتیشن قرار می دهد.
 
تغذیه سالم تری داشته باشید
هر چند بخش بزرگی از استرس، وابسته به روان است، اما عوامل جسمی زیادی هم وجود دارند که منجر به این واکنش طبیعی انسان در برابر خطر می شوند. برای تسکین و تخفیف استرس، ابتدا مطمئن شوید که با بدن تان رفتار درستی دارید. بخش زیادی از این مراقبت و توجه ، مربوط به تغذیه است.

هیچ غذای جادویی " ضداسترس " ی وجود ندارد. اما تغذیه قلیایی به جای تغذیه اسیدی برای کاهش استرس توصیه می شود. غذاهایی که خواص قلیایی زیادی دارند مانند: جوش شیرین، لیمو شیرین، عدس، پیاز، آناناس، تخمه کدو، تمشک سیاه، سیب زمینی شیرین، آب سبزیجات و هندوانه است.


صبح ها زودتر بیدار شوید
این موضوع قطعا حقیقت دارد که هرچه زودتر از خواب بیدار شوید، کمتر در معرض استرس هستید. 15 تا 20 دقیقه زودتر بیدار شدن، بیشتر به نفع تان است تا 15 تا 20 دقیقه بیشتر خوابیدن.

اگر کمی وقت بیشتر برای خودتان داشته باشید، صبح ها احساس عجله و گیجی نخواهید کرد، می توانید بدون عجله از خانه خارج شوید و این یعنی آمادگی و اعتمادبنفس بیشتر.

خیلی از افراد مثل موشک از خانه خارج می شوند و دیگر در طول روز حال و اوضاعی بهتر از این نخواهند داشت!


اجازه دهید استرس به شما انگیزه دهد
از آنجایی که نمی توانید استرس را به طور صد درصد از زندگی تان حذف کنید، یکی از بهترین کارهایی که می توانید انجام دهید این است که اجازه دهید استرس به شما انگیزه بدهد. اصلا استرس برای همین است! واکنش های روانی و جسمی که استرس در بر دارد، برای این است که حس های ما را به اوج برساند و تشدید کند و به ما قدرت بدهد تا با خطر بجنگیم یا از آن فرار کنیم.

این بار اگر استرس به سراغ تان آمد، دست به کار شوید. درمورد حجم کارهای هفتگی تان استرس دارید؟ همین امشب سه ساعت بیشتر بیدار بمانید تا فردا در کارتان جلو بیفتید. در مورد کمبود درآمدتان استرس دارید؟ یک شغل جانبی انتخاب کنید تا کمی پول بیشتری به دست بیاورید. استفاده مثبت از استرس و دست به کار شدن، یکی از موثرترین شیوه های تسکین استرس است.


یاد بگیرید که استرس تان را مدیریت کنید
بدون استرس بودن غیرممکن است. شما نمی توانید به راحتی تمام عوامل استرس برانگیز را از زندگی تان حذف کنید، چون به محض این که یکی را کنار می زنید، یکی دیگر فورا ظاهر می شود! اما لازم است که مدیریت استرس را یاد بگیرید تا بتوانید مانع تاخت و تاز آن شده و مهارش کنید. نکات گفته شده را به یاد داشته باشید و هرگز فواید آرام بودن را دست کم نگیرید.

 

نیازی نیست که بگم این تازه سازی بک لینک، رتبه بندی صفحه من را هم بهبود بخشیده بود. در واقع رتبه بندی کلمه کلیدی شاخص من “White hat seo” از رتبه ۷ به ۴ رسیده بود. حتما میدانید که گوگل فاکتورهای زیادی برای رتبه بندی سایت دارد، و در واقع من با نوسازی محتوای خودم، توانستم مخاطبین جدیدی هم کسب کنم، از آنجا که تعامل کاربران با سایت یکی از این سیگنال های رتبه بندی است، سایت من توانسته که رتبه خود را بهتر کند، این افزایش رتبه، افزایش ترافیک و بازدید را هم به دنبال داشت و این بسیار عالی بود.

برای از بین بردن عادت‌های بد در زندگی، باید تمریناتی را انجام دهیم تا عضلات ذهن ما آمادگی لازم برای انجام این کار را به دست آوردند. با انجام کارهای سخت و تخصصی، می‌توانید این کار را به بهترین نحو ممکن انجام دهید. در این مطلب می‌خواهیم ۱۸ عادتی که افراد دارای ذهن قوی از آن برخوردار هستند و بر اساس آنها زندگی می‌کنند را با شما در میان بگذاریم.

۱- تمرین کردن قدرشناس بودن
آنها روی دعای خیر مردم بیشتر از گنجایش لازم حساب باز می‌کنند. حس قدرشناسی و شکرگذار بودن همواره در وجود اینگونه افراد می‌درخشد.

۲- حفظ قدرت شخصی
این افراد به انسان‌هایی که دارای انرژی منفی هستند، اجازه دخالت در امورات خود را نمی‌دهند. آنها از سرزنش کردن دیگران لذتی نبرده و از این وسیله برای کنار زدن و پایین کشیدن اطرافیان خود استفاده نمی‌کنند.

۳- قبول انواع چالش‌ها
آنها مصیبت‌ها را به عنوان یک فرصت برای قوی‌تر شدن در نظر می‌گیرند. با هر مانعی که بر سر راه آنها قرار می‌گیرد، خود را بیشتر تقویت می‌کنند تا توانایی‌های خود را به این وسیله بالاتر ببرند.

۴- تمرکز روی چیزهای قابل کنترل
این افراد همواره سعی می‌کنند تا با تمرکز روی چیزهایی که در محدوده کنترل آنهاست، خود را مفیدتر نشان دهند. به‌جای اینکه وقت و انرژی خود را در زمینه انجام کارهای بیهوده صرف کنند، سعی می‌کنند تا حداکثر تلاش خود را برای بهبود توانایی‌های خود به کار گیرند.

۵- تنظیم محدوده‌های خاص
آنها همواره با ایجاد محدودیت‌ها و کرانه‌های خاص برای فعالیت‌های خود، سعی می‌کنند تا خود را تنها در آن زمینه‌ها پرورش و بهبود دهند. حتی اگر کسی از دست آنها ناراحت شود، آنها توانایی گفتن "نه” را دارا هستند.

۶- پذیرش ریسک‌های حساب شده
این افراد همواره سعی می‌کنند تا با ایجاد توازن بین فکر و احساس، ریسک‌های حساب شده که با آن روبه‌رو می‌شوند را بپذیرند. آنها سعی بر این دارند تا از محدوده آسودگی خود خارج و فرصت‌های جدیدی را امتحان کنند تا به اهداف خود برسند.

۷- آشتی با گذشته
آنها همواره با گذشته خود در تعامل بوده و از آن درس می‌گیرند، اما سعی نمی‌کنند با آن بجنگند. آنها مخالف زندگی با پشیمانی و افسوس هستند و بی‌میلی و حسادت را از زندگی خود دور می‌کنند.

۸- درس گرفتن از اشتباهات خود
به‌جای جنگ و مقابله با اشتباهات گذشته، اینگونه افراد سعی می‌کنند تا از آنها درس بگیرند. آنها همواره مسئولیت رفتار و کارهای خود را بر عهده گرفته و سعی می‌کنند تا شخصیت مفیدی از خود بر جای گذارند.

۹- ایجاد تعریف اختصاصی از موفقیت
به‌جای اظهار حسادت و تنفر از موفقیت دیگران، سعی می‌کنند تا در خوشحالی آنها سهیم باشند. آنها متوجه این موضوع هستند که موفقیت دیگران، خللی در عملکرد آنها ایجاد نخواهد کرد.

 

از بین بردن عادت‌های بد در زندگی

افراد موفق به‌جای جنگ و مقابله با اشتباهات گذشته ،سعی می‌کنند تا از آنها درس بگیرند

 

۱۰- نگاه به شکست به عنوان فرصتی برای پیشرفت
شکست معمولا جزئی از حرکت به سمت موفقیت به حساب می‌آید. افراد موفق این موضوع را دانسته و به هر شکست، به عنوان یک سکو و فرصت برای پیشرفت بیشتر نگاه می‌کنند.

۱۱- تنظیم زمان برای تنها بودن
این افرادی برخی مواقع زمانی را برای خود در نظر می‌گیرند تا با افکار خود تنها باشند. آنها می‌دانند که این موضوع می‌تواند برای پیشرفت آنها به عنوان یک گزینه مهم به حساب آید.

۱۲- قبول مسئولیت در زندگی
آنها سعی می‌کنند تا برای خود فرصت ایجاد کنند. این افراد هیچ وقت صبر نمی‌کنند تا دنیا، برای آنها راه باز کند و به آنها چیزی را بدهد که به آن نیاز دارند. بلکه با سعی و تلاش خود، آن را به دست می‌آورند.

۱۳- تمرین پشتکار و استقامت
این افراد می‌دانند که بهترین چیزها در زندگی، ارزش صبر کردن را دارند. آنها در کنار تلاش و کوشش بسیار، از پشتکار و استقامت مناسبی نیز برخوردار هستند.

۱۴- اصلاح باورهای غلط و ناسالم
آنها سعی نمی‌کنند تا با اجازه دادن به محدودیت‌های شخصی، جلوی پیشرفت خود را بگیرند. آنها می‌دانند که ذهن‌شان، می‌تواند بهترین دستیار یا بدترین دشمن باشد.

۱۵- صرف هوشمندانه انرژی‌های ذهنی
به جای گله و شکایت در مورد چیزهایی که قادر به تغییر آنها نیستند، این افراد انرژی خود را صرف کارهای مفید می‌کنند. آنها منابع محدود مانند زمان و انرژی خود را در مورد چیزهای بی‌ارزش هدر نمی‌دهند.

۱۶- تمرین خوش‌بینی
این افراد با خود مانند یک دستیار مطمئن صحبت می‌کنند. آنها باورهایی که به بدبینی دچار می‌شود را کنار گذاشته و در کنار آن، سعی می‌کنند تا از اعتماد به نفس بیجا در خود نیز جلوگیری کنند.

۱۷- تحمل ناراحتی
آنها از روبه‌رو شدن با دردها هیچگونه هراسی ندارند. اگر آنها در هنگام دویدن احساس خستگی در پاهای خود کنند یا مانعی برای لذت‌های خویش مشاهده کنند، سعی می‌کنند تا با اعتماد به نفس با آن مقابله کنند.

۱۸- صادق بودن در مقابل ارزش‌ها
این افراد برای باورهای خود حق تقدم قائل هستند. آنها به قدری شجاع هستند که با ارزش‌های خود زندگی کنند، حتی اگر این موضوع با خواست جامعه منافات داشته باشته باشد.

برخی از عادات اولیه را، که به نظر ما هر مسئول خدماتی باید داشته باشد تا بتواند مداوما خدماتی در حد عالی ارائه دهد، در اینجا برشمرده ایم.

بیشتر عادات در واقع کارهایی است که شما زمان زیادی آن ها را انجام داده اید و اکنون جزو طبیعت شما شده و لازم نیست درباره ی آن ها فکر کنید. برای مثال زمانی که شما برای اولین بار سعی می کردید رانندگی را فرابگیرید، احتمالاً حس می کردید که هرگز نخواهید توانست که فرمان را بچرخانید، ترمز را بگیرید و همه ی این کارها را در یک زمان انجام دهید. اما اکنون می توانید با چشم بسته نیز این کارها را بکنید (اگر اغراق آمیز صحبت کنیم). برخی از عادات اولیه را، که به نظر ما هر مسئول خدماتی باید داشته باشد تا بتواند مداوما خدماتی در حد عالی ارائه دهد، در اینجا برشمرده ایم.

۱. وقت شناسی
وقت شناسی در قرار ملاقات هایی که با مشتریان (و همکاران) دارید، نشان دهنده ی احترام شما به آن هاست. برعکس اگر ما آن ها را تا رسیدن خودمان به قرارملاقات منتظر نگه داریم تأثیر منفی برجای می گذارد و به مشتریان بی احترامی می شود. اما بعضی اوقات شرایطی پیش می آید که شما مجبور می شوید تأخیر داشته باشید، مثل وجود ترافیک، نشانی بد، یا حتی کسوف! قانون اصلی در این موارد این است که به محض اینکه متوجه می شوید تأخیر خواهید داشت تلفن بزنید و اطلاع دهید. هرچه زودتر به مشتری ها اطلاع دهید که دیرتر می رسید آن ها کمتر ناراحت خواهند شد. تا لحظه ی آخر صبر نکنید و فکر نکنید که همه چیز خودش درست می شود.

۲. پیگیری و عمل کردن به وعده خود
آن طور که از بسیاری از مشتریان شنیده ایم مشکل عمده و دائمی آن ها این است که مسئولان خدمات دهی به قولی که می دهند عمل نمی کنند و پیگیر آن نیستند. برای مثال به یک مشتری گفته شده بود که به محض ورود کالای سفارشی به او اطلاع داده می شود، ولی در عمل هیچ فردی از شرکت به آن مشتری زنگ نزد و به او اطلاعی نداد! گویی مشتری همه ی این حرف ها را در خواب شنیده بود. مشتری ها آن قدر با بدقولی و پیگیری نکردن از طرف مسئولان خدمات دهی مواجه بوده اند که اگر شما این عادت خوب را در خود تقویت کنید امتیازهای زیادی کسب خواهید کرد. همواره زمانی که به مشتری قول داده اید که به او تلفن خواهید زد این کار را بکنید، حتی اگر مجبورید به آن ها بگویید که هنوز اطلاعات لازم (که خواسته ی آن هاست) را به دست نیاورده اید و بعداً به آن ها تلفن خواهید زد.

۳. کمتر وعده بدهید و بیشتر عمل کنید
بعضی اوقات به دلیل خوش بینی مایل هستید که خواسته مشتری را اجابت کنید و در این راه به او قولی می دهید که انجام دادنش دشوار است. وقتی به مشتری قولی می دهید در ذهن او انتظاری ایجاد می کنید که امکان تحققش مشکل است. در این شرایط بهترین روش این است که به مشتری وعده ای بدهید که مطمئن هستید انجام می شود، نه اینکه امیدوارید انجام شود.

برای مثال، مشتری شما مایل است که مبل جدید خود را ساعت ۳ بعدازظهر تحویل بگیرد. شما می دانید که این زمان برای تحویل مبل او عملی است، اما نمی توان آن را تضمین کرد، در این وضعیت اگر قول بدهید که ساعت ۴ بعدازظهر مبل جدید را به او تحویل می دهید از بروز ناراحتی مشتری در صورت تأخیر جلوگیری می شود و اگر تحویل مبل زودتر صورت بگیرد مشتری خوشحال خواهد شد.

۴. تلاش بیشتری به خرج دهید
این عادت را در خود تقویت کنید که برای راه انداختن کار مشتری تلاش بیشتری باید انجام داد. باکارهای کوچک اضافی برای مشتری، خدمات دهی شما به یاد خواهد ماند و شرکت شما از رقیبانش پیشی خواهد گرفت. در مواقعی که نمی توانید در حدی که مشتری مایل است برایش کار انجام دهید و شرایط طوری است که نمی توانید به خواسته ی مشتری جواب مثبت دهید و مجبورید به او جواب منفی (نه) بدهید، حتماً اقدامات زیر را انجام دهید.

 

عادت خوب وبد

این عادت را در خود تقویت کنید که برای راه انداختن کار مشتری تلاش بیشتری باید کرد

 

۵. به مشتری انتخاب های دیگر ارائه کنید
دو وضعیت در خدمات دهی پیش می آید که باید به مشتری حق انتخاب داد: زمانی که مجبورید به مشتری نه بگویید یا زمانی که پیشنهادی دارید که بر زندگی مشتری تأثیرگذار است و آن را آسان تر و راحت تر می کند. مواقعی که نمی توانید خواسته ی مشتری را برآورده کنید، ارائه راه های دیگر به آن ها باعث می شود که ناراحتی شان کاهش یابد. ارائه ی پیشنهادهای زیاد به مشتری، او را تحت فشار قرار می دهد، بنابراین به ارائه ی یکی دو پیشنهاد قناعت کنید.

۶. همدردی خود را ابراز کنید
بدون توجه به اینکه مهارت های شما در امر ارائه ی خدمات چقدر باشد، بعضی اوقات پیش می آید که روحیه ی شما برای برخورد با مشتری خوب نیست. در این گونه مواقع پروراندن عادت ابراز همگامی با مشتری مهم است. منظور از همگامی درک نقطه نظرات مشتری است بدون توجه به اینکه شما با آن موافق باشید یا نباشید.

در زیر به برخی از جملاتی که حاکی از حس همگامی است توجه کنید:
من درک می کنم که چرا شما این گونه احساس می کنید.
من نقطه نظر شما را درک می کنم.
من به گفته های شما توجه دارم.
متأسفم که این اتفاق افتاد.

۷. با مشتریان خود به گونه ای رفتار کنید که گویی مهم ترین قسمت شغل شما هستند
زمانی که همه ی فعالیت های کاری شما از قبیل شرکت در جلسات، تهیه ی گزارشات، تلفن ها و غیره شما را خسته می کنند، عادت کنید که روحیه ی خود را تغییر دهید. نگاه کردن به مشتری به عنوان یک مزاحم کاری بسیار آسان است. با توجه به مشتریان به عنوان کسانی که به دلیل وجود آن ها شما سرکار هستید به آن ها اهمیت می دهید. به علاوه درواقع آن ها هستند که چک حقوق شما را تدارک می بینند.

۸. با همکاران خود مانند یک مشتری رفتار کنید
کیفیت روابطی که شما با همکاران خود که در اطراف هستند ایجاد می کنید به اندازه ی اهمیت خدماتی است که به مشتریان عرضه می کنید. رفتار با همکاران مانند یک مشتری باعث می شود که کیفیت ارتباط ها در کل یک شرکت بهتر شود. برای مثال اگر همکار شما برای دریافت اطلاعات به شما زنگ می زند ولی شما اطلاعات لازم را ندارید که به او بدهید با بخش های دیگر تماس بگیرید تا بتوانید اطلاعات لازم را به دست آورید. اگر کارمند آن بخش رفتارش نسبت به نیازهای شما دوستانه و مسئولانه باشد شما نیز سریع تر می توانید به مشتری خود اطلاعات لازم را بدهید و بدین ترتیب خدمات بهتری ارائه کنید.

۹. به مشتری نام و شماره تلفن خود را بدهید
با دادن نام و شماره ی تلفن خود به مشتری دسترسی آن ها را به خود آسان تر کنید. با پیچیده تر شدن سیستم های تلفنی، مشتری ها به راحتی در این سیستم ها گم می شوند و برای دسترسی به فردی که با او کار دارند؛ فردی که چندوچون مشکل آن ها را می داند وقت زیادی از آن ها تلف می شود.

۱۰. وقتی با تلفن صحبت می کنید لبخند بزنید و لحن ملایمی داشته باشید
لبخند زدن هنگام مکالمه ی تلفنی لحن صدای شما را تغییر می دهد، زیرا با تغییر شکل دهان شما، امواج صوتی روان تر می گردند (از هر معلم آوازی بپرسید این را تأیید خواهد کرد). مشتری ها کلاً از طریق شنیدن لحن صدای شما (در تلفن) به روحیه ی شما پی می برند. ما مشتریانی را می شناسیم که اگر مسئول خدمات دهی با لحن غیردوستانه «الو» بگوید تلفن را قطع می کنند و دوباره زنگ می زنند.

منبع: مدیر سبز/برترینها

مدیرانی رشد می‌کنند که در شرایط بحرانی و سرنوشت‌ ساز، جسارت و شجاعت ایجاد تغییرات بزرگ را داشته باشند و به سرعت کسب و کار خود را با شرایط وفق دهند. اگر با این ایده موافق نیستید، شرح حال اندرو گرو مدیر شرکت اینتل را بخوانید.


مدیرانی رشد می‌کنند که در شرایط بحرانی و سرنوشت‌ ساز، جسارت و شجاعت ایجاد تغییرات بزرگ را داشته باشند و به سرعت کسب و کار خود را با شرایط وفق دهند. اگر با این ایده موافق نیستید، شرح حال اندرو گرو مدیر شرکت اینتل را بخوانید.

در اوایل سال ۱۹۹۴ شرکت اینتل پردازنده جدید پنتیوم را به مرحله تولید رساند. در طراحی این تراشه اشتباه کوچکی وجود داشت که باعث می‌شد در گرد کردن حاصل تقسیم در هر ۹ میلیارد بار یک خطا رخ دهد. مدیران اینتل این خطا را قابل چشم‌پوشی دانستند. چون بنابر محاسبات‌شان، برای یک کاربر معمولی هر ۲۷ هزار سال یک بار چنین خطایی رخ می‌داد.

چند ماه بعد اتفاق ناگواری پیش آمد. یک استاد ریاضیات پیامی را به یک سایت خبری آنلاین فرستاد که در آن گزارش شده بود در زمان حل یک مسئله پیچیده ریاضی با پردازنده جدید اینتل، جواب اشتباه دریافت کرده است. این استاد اعلام کرده بود که در بخش محاسبات اعشاری این پردازنده مشکلی وجود دارد.

آن پیام به سرعت در همه جا منتشر شد و روز به روز در رسانه‌ها بیشتر گسترش می‌یافت. در همان زمان یکی از هفته‌نامه‌های تجاری معروف با نوشتن گزارشی مفصل، عکس روی جلد مجله را به این موضوع اختصاص داد. پس از آن چندین نشریه دیگر نیز به این موضوع پرداختند. این موضوع برای اینتلی‌ها کم اهمیت جلوه می‌کرد تا اتفاق دیگری افتاد.

 

بقیه ماجرا را از زبان اندرو گرو، بنیانگذار و رییس هیات مدیره اینتل بشنویم.
«من علاوه بر مدیریت اینتل، به صورت نیمه وقت در دانشگاه استنفورد تدریس می‌کردم. در روز ۲۲ نوامبر ۱۹۹۴ بحث در کلاس طولانی شد و در فکر لغو کردن قرارهایم در شرکت بودم که مدیر روابط عمومی اینتل با من تماس گرفت و خبر داد که خبرنگاران شبکه تلویزیونی CNN به زودی به شرکت خواهند رسید و می‌خواهند در مورد مشکل پردازنده جدید اینتل گزارش تهیه کنند. بلافاصله به سوی دفتر کارم رفتم و وقتی به آنجا رسیدم، شرایط بسیار آشفته بود. CNN فردای آن روز گزارشی را علیه ما پخش کرد.

 

رمز موفقیت در کسب و کار

تنها کسانی رشد خواهند کرد که جسور و شجاع باشند

 

روزنامه‌ها دوباره به این موضوع هجوم آوردند و مقاله‌ای با تیترهای «پردازنده‌های معیوب اینتل» و «آیا خرید پردازنده اینتل عاقلانه است» و… را به چاپ رساندند. در روزهای بعدی بسیاری از کاربران تقاضای تعویض پردازنده‌های خود را داشتند. ما ابتدا از این کار امتناع کردیم. چون هزینه بسیار زیادی داشت و با ارائه گزارشی کم بودن احتمال وقوع اشتباه را اعلام کردیم و تنها پردازنده‌های کسانی را که با عملیات سنگین ریاضی سر و کار داشتند، تعویض کردیم. پس از مدتی درخواست‌های تعویض کمتر شد و ظاهرا مشکل حل شده بود.

چند هفته بعد، در دروازده دسامبر سرفصل یکی از خبرها این بود: «شرکت IBM فروش رایانه‌های با پردازنده اینتل را متوقف کرد». تصمیمات این غول کامپیوتر بر بازار تاثیر زیادی داشت و تایید نشدن ما از طرف آی‌بی‌ام بسیار پراهمیت بود. تلفن‌ها دوباره به صدا درآمدند و بر تعداد مشتریان معترض روز به روز افزوده می‌شد. ما در حدود ۳۰ سال پیشتاز بازار بودیم و کار در شرکت اینتل افتخار محسوب می‌شد. اکنون به یک‌باره آن ابهت از بین رفته بود و در همه جا زیر نگاه‌های خشمناک و معترض قرار داشتیم.

در روز دوشنبه ۱۹ دسامبر تصمیمی جسورانه و خطرناک گرفتیم. سیاست مدیریتی ما تغییر کرد و اعلام کردیم حاضر به تعویض تمام پردازنده‌ها هستیم. برای تصور حجم کار خوب است بدانید که میلیون‌ها پردازنده فروخته شده بود. تعداد تراشه‌های برگشتی و مقدار ضرر، قابل پیش‌بینی نبود. مشکل دیگر آن بود که ما فقط با تولیدکنندگان رایانه داد و ستد داشتیم و هرکدام از آنها هزاران رایانه با پردازنده ما فروخته بودند. در چند روز سازماندهی عظیمی ایجاد کردیم و به بسیاری از کارکنان حتی طراحان، مهندسان و بازاریابان، کار پاسخگویی به تلفن و یادداشت آدرس درخواست‌کنندگان را واگذار کردیم. سیستمی را برپا کردیم تا تمام مرجوعی‌ها و تعویض‌ها در آن ثبت شود. همچنین برای کسانی که خود قادر به تعویض پردازنده نبودند، یک گروه خدماتی ویژه تدارک دیدیم.

مشکل دیگر تامین میلیون‌ها پردازنده سالم برای تعویض بود. پس از رفع اشکال پردازنده قبلی، تمام تولیدات خود را متوقف کرده و تنها به تولید این پردازنده پرداختیم. حتی تعطیلات سال نو را لغو کرده و یک سره کار کردیم. بالاخره موفق شدیم تعداد بسیار زیادی از پردازنده‌ها را جایگزین کنیم و با صرف نیرو و هزینه زیاد توانستیم اعتبار شرکت اینتل را برگردانیم. این عملیات هزینه‌ای بسیار سنگین را بر ما تحمیل کرد. ۴۷۵ میلیون دلار.»

از این تجربه اینتل می‌آموزیم که در این کسب و کار رقابتی، مدیرانی به بقا ادامه خواهند داد که جسارت و شجاعت تغییرات بزرگ را داشته باشند. در تمام شرایط مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرند و در صورت لزوم بودجه شرکت را صرف حفظ اعتبار آن بکنند. در بسیاری از موارد مدیران راه‌حل مشکل را می‌دانند، ولی جسارت لازم برای اعمال تغییرات ضروری را ندارند. نکته مهم دیگر سرعت در ایجاد تغییرات است. اگر اینتل در نخستین گام سیاست تعویض پردازنده‌های خود را آغاز می‌کرد، شاید مشکل ساده‌تر حل می‌شد. بله، تنها کسانی رشد خواهند کرد که جسور و شجاع باشند!

 

ممکن است، یک نفر با دیدن مادربزرگش شادی را تجربه می کند. یک نفر دیگر با سفر رفتن دنبال شادی می گردد و دیگری با دانه دادن به پرنده ها شاد می شود. آدم های شاد همین طوری و خود به خود شاد نیستند. آن ها مدام دنبال شادی هستند. آن ها اول خودشان را می شناسند و اینکه می دانند چه چیزی باعث شادی شان می شود.

چند سالتان است؟ فکر می کنید چند سال دیگر زندگی می کنید؟ در این چند سال که برای خودتان متصور هستید، قصد دارید چه جوری زندگی می کنید؟ حالتان خوب است؟ شاد هستید؟ از آینده چه تصوری دارید؟ کجا هستید؟ آدم شادی هستید یا یک گوشه نشسته اید و زانوی غم بغل کرده اید؟ آدم های شاد، آدم های بخشنده و فعال هستند و کسانی که سهمشان را در جامعه به خوبی می پردازند.


-در همین الان زندگی می کنند
آدم های شاد برای فردا زندگی نمی کنند و در غصه اتفاقی که دیروز افتاده نمی مانند. هر روز برای آن ها یک موقعیت جدید و یک شانس جدید است. آن ها در لحظه و حال زندگی می کنند. آن ها از هر لحظه و دقیقه و ثانیه زندگی استفاده می کنند.


-همیشه می گویند بله
آدم های شاد همیشه سر ربانشان «بله» است. بیشتر از آنکه بگویند «نه»، می گویند «بله». البته آن ها هیچ شرمی از گفتن «نه» و دادن جواب منفی ندارند. آن ها موقعیت را می سنجند و اگر کاری واقعا از دستشان بربیاید، جوابشان همیشه بله است. آن ها از «نه» گفتن، زمانی که توانایی انجام کاری را دارند، ابا می کنند.


-همیشه احترام می گذارند
آدم های شاد همیشه مودب هستند. همیشه نوبت را رعایت می کند و با آدم ها همان طور برخورد می کنند که دوست دارند همان رفتار هم با خودشان شود.


-آن ها زمان را در دست دارند
آدم های شاد دنبال کارهای غیرضروری در زندگی نمی روند. کارهای بیهوده ای که آن ها را از مسیری که از قبل تعیین کرده بودند، دور می کند. آن ها از قبل برنامه ریزی دارند و زندگی شان را روی آن پی می ریزند و جلو می روند.


-از چیزهای کوچک لذت می برند
آدم های شاد عاشق جزییات هستند. مثلا وقتی کنار جاده رانندگی می کنند، برای بوییدن گلی از ماشین پیاده می شوند. وقتی از کوه بالا می روند با آدم های غریبه حرف می زنند و هم قدم می شوند. آدم های شاد از جزییات زندگی شان نمی برند تا به کارهای مهم برسند. آن ها مرحله به مرحله از همه چیز لذت می برند.

 

-خودشان را دوست دارند
آدم های شاد مستقل هستند و به این موضوع رسیده اند که اول باید نیازهای خودشان را برآورده کنند و بعد نیازهای دیگران را. آن ها معتقدند تا خودت را دوست نداشته باشی، نمی توانی به درک دوست داشتن دیگران برسی. آن ها برای خودشان وقتی می گذارند و به این نتیجه رسیده اند که اولین کسی که می تواند آن ها را شاد کند، خودشان هستند.

 

شادی در زندگی

آدم های شاد برای فردا زندگی نمی کنند

 

اشتباهاتی که جلوی حال خوب را می گیرد
اتصال و تعلق خاطر داشتن برای یک زندگی سالم و شاد ضروری است. اما چه چیزهایی شادی را از ما می گیرد؟

 

-نشستن در تمام روز
کسانی که تمام روز رو به روی تلویزیون یا مانیتور کامپیوتر می نشینند. نشستن جلوی تلویزیون برای ساعت های طولانی یا کارکردن با کامپیوتر هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو می توانند باعث ابتلا به بیماری های قلبی و عروقی و مرگ زودرس شوند.


-نداشتن اعتقاد دینی و ایمان
تحقیقات پزشکی نشان داده است که اثرات درمانی که دین و معنویت در بدن دارد کاملا انکارپذیر است. افراد باایمان و اعتقاد قوی کمتر دچار استرس و اضطراب و دل شوره و البته ناامیدی می شوند. مذهب باعث به وجودآمدن حس نوع دوستی و جامعه دوستی در فرد می شود. تحقیقات نشان داده است که همه ما به یک حس تعلق معنوی احتیاج داریم.
محققان معتقدند افراد دارای اعتقاد قوی و با ایمان از بقیه کسانی که خود را بدون دین معرفی می کنند، شادتر و سالم تر هستند. آن ها با ایمان قوی ای که دارند هر اندوه و غمی را گذرا و زودگذر می دانند و معتقدند پایان هر شب سیه، سپید است.


-نادیده گرفتن توانایی ها و خلاقیت ها
مطالعات نشان می دهد، خلاقیت در بیماران مبتلا به ایدز، روند بهبود آن ها بهتر می کند؛ یعنی هرچه در زندگی ایده های بیشتری دارند، سلامتی شان هم بالاتر می رود. همچنین نقاشی کردن بیماری هایی که به افسردگی مبتلا هستند به روند بهبودی آن ها کمک زیادی می کند.


-خانه نشینی مطلق
سفر کردن به این معنی نیست که دور دنیا را بگردید یا با هواپیمای شخصی به جزیره اختصاصی تان بروید. گاهی سفر کردن یعنی گردش در دشت و دمن نزدیک خانه تان هم می شود. پیاده روی و کوهنوردی و ورزش در پارک به بهبود توانایی تعامل با دیگران، اعتماد به نفس و حتی کم کردن وزن و سلامتی و شادی هم کمک می کند.


-ماندن در کاری که دوست ندارید
تحقیقات نشان داده افرادی که کارشان را دوست دارند و در محل کار استرس کمتری از طرف رئیس و مسئول مستقیم و همکارانشان دریافت می کنند زندگی شادتر و البته بدن سالم تری دارند و البته کسانی که با رغبت کمتری به محل کار می روند و روزشان را با استرس می گذرانند، احتمال اینکه مرگ زودرسی هم داشته باشند، بیشتر است.


-غذا خوردن تنهایی
تحقیقات نشان داده زمانی که مردم به تنهایی غذا می خورند، کمتر به سالم بودن غذا فکر می کنند و بیشتر غذاهای سیرکننده و ناسالم می خورند. آن ها معتقدند آدم های تنها بیشتر به این فکر می کنند که غذایی بخورند تا سیر شوند و هیچ وقت به این موضوع فکر نمی کنند که غذایی بخورند که شاد و سالم شوند.

به طور کلی، شما می توانید کنترل زندگی تان را در دست بگیرید و شرایط را عوض کنید. ماندن و سوختن باعث می شود ریسک بیماری های روانی و افسردگی بالا برود و البته شادی برای همیشه از زندگی تان رخت بر می بندد و می رود به جایی که ممکن است دیگر هیچ وقت دستتان به آن نرسد.

اولین کاری که میکنید باید مقاله های ضعیف را شناسایی کنید! برای انجام این کار میتوانید از گوگل آنالیتیکس استفاده کنید. اگر کار با گوگل آنالیتیکس را نمیدانید، میتوانید به مقاله آموزش کار با گوگل آنالیتیکس مراجعه کنید. سپس بروید سراغِ

  • صفحاتی که رتبه های بین ۷ تا ۱۵ دارند .

احتمالا می دانید که سه وب سایت اول، بیشترین میزان کلیک را به خود اختصاص داده اند، میزان نرخ کلیک هم یکی دیگر از فاکتورهای رتبه بندی است و اگر شما نرخ کلیک بالایی را تجربه کنید میتوانید رتبه خودتان را هم افزایش بدهید، به شرطی که بدانید نرخ فرار چیست و چطور آن را بهینه سازی کنید.

به این خاطر است که می خواهیم صفخات با رتبه ۷ تا ۱۵ را به ۵ نتیجه برتر گوگل برسانیم. اما ابتدا نیاز داریم که این صفحات را پیدا کنیم: برای انجام این کار به سرچ کنسول گوگل بروید و روی تجزیه و تحلیل گوگل کلیک کنید.

دردنیایی که ترافیک، مشکلات اقتصادی، انواع بیماری و مشکلات خانوادگی گریبانگیر ساکنین شهرهای بزرگ است، شرایط استرس زا جزو لاینفک زندگی محسوب می شود؛ هنرافراد موفق کنترل استرس و تبدیل آن به یک فرصت برای موفقیت است.

یکی از برجسته ترین محققان علوم اعصاب اروپا راهکاری چهار مرحله ای برای کنترل استرس و تبدیل آن به فرصتی برای موفقیت ارایه کرده است که می تواند زندگی افراد پر استرس را دگرگون کند.

پروفسور یان رابرتسان استاد کالج ترینیتی دوبلین معتقد است راهکارهای ارایه شده توسط وی مبنای کاملا علمی دارد و تمام افراد پس از اولین بار آزمودن آن، هرگز حاضر نیستند روش دیگری را برای مهار استرس به کار گیرند. چهار راهکار ارایه شده توسط رابرتسان عبارتند از:

-اولین قدم : به مغز خود با صدای بلند بگویید که این شرایط چقدر هیجان انگیز است
برای تبدیل استرس به یک موقعیت فوق العاده برای پیشرفت، به جای اینکه بگویید شرایط چقدر استرس زاست، با صدای بلند به خود بگویید موقعیت پیش آمده کاملا هیجان انگیز است؛ شاید این واگویی در ظاهر ساده و بی اهمیت باشد؛ ولی به مغز فرمان می دهد که موقعیت را چگونه ارزیابی کند. زمانی که مضطرب یا هیجان زده می شویم، هورمون کوتیزول ترشح می شود. در این حالت واکنش مغز است که مشخص می کند هورمون به یک واکنش مضر یا مفید تبدیل شود و وظیفه ماست که حالت مناسب را در اختیار مغز قرار دهیم تا فرمان لازم را صادر کند. در این شرایط هرگز نمی توان مغز را قانع کرد که شرایط عادیست: فقط می توان به مغز القا کرد که شرایط بسیار هیجان انگیز است.

-دومین قدم: دم و بازدم عمیق
در این حالت تنفس عمیق پنج ثانیه ای از راه بینی و بازدم شش ثانیه ای داشته باشید. دم و بازدم عمیق، سبب تغییرات شیمیایی مغز می شود و مانند داروی طبیعی ضد استرس عمل می کند.

 

راههای کاهش استرس

تصمیم با ماست که استرس را به فرصتی برای پیشرفت تبدیل کنیم یا مغلوب شویم

 

سومین قدم: مانند یک سوپرمن بایستید
سومین قدم این است که ژست یک قرمان را بگیرید؛ یعنی صاف بایستید، قفسه سینه را بیرون داده و سر را کاملا بالا بگیرید. ژست قهرمانانه سبب می شود اعتماد مغز به کاراییش افزایش یابد. در واقع این حالت ترفندی برای افزایش قابلیت و توانایی مغز است. نتیجه آزمایش ها نشان می دهد ژست قهرمانانه سبب افزیش هورمون تستوسترون در زنان و مردان می شود.

قدم چهارم: دستان خود را مشت کنید
قدم چهارم این است که دست راست خود را مشت کنید و به مدت 45 ثانیه بسته نگه دارید، سپس آن را برای 15 ثانیه باز کنید و مجددا 45 ثانیه مشت کنید. این عمل سبب می شود نیمکره چپ مغز فعال شده و بدن در یک وضعیت چالش ذهنی قرار گیرد تا از استرس برای بهبود عملکرد بدن استفاده کند.

رابرتسان معتقد است استرس یک منبع انرژی عظیم است؛ بنابراین می توان آن را برداشت کرد و از آن در جهت موفقیت کمک گرفت، در غیر این صورت اهرمی برای جذب پیری، افسردگی و سرطان می شود. پیاده سازی این راهکار در تمام بحران های زندگی، سبب بروز اعتماد به نفسی فوق العاده و انگیزه و شعفی وصف ناپذیر می شود که لازمه پیشرفت است. این تصادفی نیست که بزرگترین آثار هنری و علمی هنرمندان و دانشمندان در دوران تاریک و بحرانی زندگیشان پدید آمده است.

باهوش باشید و نوسانات و بحران های عاطفی و اقتصادی را به ابزاری برای افزایش خلاقیت و بهره وری تبدیل می کنید. یادمان باشد تا زمانی که نفس می کشیم، استرس همراه ماست، تصمیم با ماست که آن را به فرصتی برای پیشرفت تبدیل کنیم یا مغلوب و مغبون شویم.

این روزها که خبر موفقیت های جهانی سینمای ایران دهان به دهان می چرخد، بد نیست قدری راجع به آدم های موفق حرف بزنیم؛ یعنی همان هایی که وقتی همه نیزه هایشان را می اندازند، با قدرت بیشتری بلند می شوند و می جنگند.

یک در هزار؟
آدم ها وقتی توجه ما را به خودشان جلب می کنند که به نقطه اوج رسیده باشند و ما آن ها را در لحظه بالابردن جام، گرفتن جایزه، زدن گل و یا تشویق شدن ببینیم. خیلی کم پیش می آید که مسیر موفق شدن آن ها را دنبال کنیم و بدانیم برای رسیدن به چنین لحظه ای، چقدر زحمت کشیده اند، چه شب هایی بیدار مانده اند، از ساعت های تفریح و ماندن در کنار خانواده زده اند و در نهایت کار و کار و کار کرده اند.  شاید برای همین است که این لحظه را دست نیافتنی می دانیم و فکر می کنیم که بخت آن قدرها با ما یار نیست که خودمان هم چنین حسی را تجربه کنیم و این اتفاق ها برای آدم های خاص می افتد؛ یعنی کسانی که پیشانی نوشت بهتری از ما دارند و شانس بهشان روی خوش نشان داده است.

حتی وقتی داستان آدم های موفق را می خوانیم یا حرف هایشان را درباره مسیری که آمده اند، می شنویم، باز هم دنبال نشانه ای می گردیم که به ما ثابت کند این ها همه اتفاق هایی است که برای هر کسی پیش نمی آید و اگر خود ما هزار سال زحمت بکشیم، باز هم به این نقطه نمی رسیم. برای اثبات حرفمان، شاهد می آوریم و مثال می زنیم، از آدم هایی اسم می بریم که همه عمرشان را دویده اند و به جایی نرسیده اند؛ حقشان خورده شده یا به هر دلیلی، آنی نشده اند که دلشان می خواست.

ما با این حرف ها از خودمان دفاع می کنیم تا دیگر کسی نوک پیکان انتقاداتش را به سمت ما نگیرد و نگوید که اگر تنبلی عصاره ای داشته باشد، ما صبح به صبح یک فنجان از آن را دم می کنیم و می خوریم. قبول دارم که قرار نیست همه ما دانشمند، هنرمند یا ورزشکار نخبه بشویم، اما می توانیم یک قدم از جایی که هستیم، جلوتر برویم. اگر هر چند وقت یک بار این کار را بکنیم، آهسته آهسته به کسی تبدیل می شویم که جام را بالا برده و جایزه را به خانه می برد.

یک بار دیگر
اگر بچه های کوچکی دور و برتان باشند، حتما دیده اید که آن ها از تکرار کردن نمی ترسند. برای این که بتوانند روی زمین غلت بزنند یا چهار دست و پا راه بروند، بارها و بارها تمرین می کنند، خسته می شوند، دراز می کشند، شیر می خورند و بعد دوباره و چندباره دست و پا می زنند تا بالاخره بتوانند خودشان را چند سانتی متر جلو بکشند و به اسباب بازی محبوبشان برسند.

ما آدم بزرگ ها، شاید هنوز اشتیاق رسیدن به اسباب بازی هایمان را داشته باشیم، اما دیگر حوصله تکرار کردن را نداریم. یکی دو بار سعی می کنیم و اگر نشد، هدفمان را عوض می کنیم. خودمان را توجیه می کنیم و راهی را می رویم که دردسر کمتری داشته باشد. فرق آدم های موفق با ما در همین لحظه است؛ لحظه ای که ما رها می کنیم و آن ها ادامه می دهند. موفق ها از تکرار کردن نمی ترسند یا بهتر بگویم، خسته نمی شوند. حتما شنیده اید که ادیسون برای اینکه بتواند لامپ برقش را روشن کند یا گراهام بل برای اینکه بتواند تلفنش را کار بیندازد، چند بار تلاش کردند، شکست خوردند و دوباره ادامه دادند. آدم های موفق آن قدر یک کار را تکرار می کنند تا در آن به استادی برسند.

جایی درباره دیوید بکهام (که اگر اهل فوتبال باشید، حتما می دانید که ضربه آزادزن بسیار خوبی است) خواندم که صبح کله سحر بیدار می شد و در دو ساعت تمرین، بیش از 300 بار توپ را به سمت دروازه شوت می کرد؛ یعنی من هرچه با خودم فکر می کنم، می بینم حوصله ام نمی گیرد که روزی 300 بار کانال تلویزیون را عوض کنم، چه برسد به شوت کردن یک توپ! موفق ها همیشه آماده اند تا یک بار دیگر امتحان کنند. اگر ما فقط شنیده ایم که کار نیکوکردن از پرکردن است، آن ها این ضرب المثل را سرمشق زندگی شان کرده اند و آن قدر از رویش نوشته اند که دیگر ملکه ذهنشان شده است.

 

رمز موفقیت

آدمهای موفق پله پله بالا می روند ولی بقیه درجا می زنند

 

آن روی سکه
موفقیت یک روی دیگر هم دارد؛ روی سختی که همه ما تاب تحملش را نداریم. قاعده این است که ما برای به دست آوردن، باید چیزهایی را از دست بدهیم. اگر زندگی نامه آدم های موفق را بخوانید، می بینید که آن ها از خیلی چیزها گذشته اند تا موفق بشوند. راه دیگری را رفته اند و هزینه هایی داده اند که ما مجبور به پرداخت آن ها نبوده ایم.

چند روز پیش مصاحبه یک گروه موسیقی ایتالیایی را می خواندم. چندتایی جوان که سبک جدیدی از موسیقی، چیزی بین پاپ و اپرا، را ابداع کرده اند و از این راه به شهرت رسیده اند. می گفتند که به اندازه کافی در کنار خانواده نبوده اند. عزا و عروسی ها را از دست داده اند و بزرگ شدن خواهرزاده و برادرزاده شان را ندیده اند. از دوستان قدیم فاصله گرفته اند و زندگی جدید به آن ها اجازه پیدا کردن دوستان تازه را نداده است. مهم تر از همه، این ها به اندازه کافی کودکی نکرده اند و برخلاف باور طرفدارانشان، دور دنیا را گشته اند، بدون اینکه فرصت دیدن آن را داشته باشند. شاید برنده شدن، موفق شدن و به شهرت رسیدن نتیجه یک اتفاق یا بخت باشد، اما موفق ماندن سخت است و لازمه اش تحمل کرد فشارهایی است که خیلی ها را از پا در می آورد.

تجربه کردن قلمروهای تازه جسارت می خواهد. باید از پیله گرم و نرم روزمرگی هایی که به ما امنیت می دهند، خارج شویم و برای اهداف بزرگی که توی سرمان است، فداکاری کنیم. به زبان ساده، ما گاهی از فرصت های پیشرفت و  تغییر می گذریم، برای اینکه همین زندگی ساده و بی دردسرمان را دوست داریم. دلمان نمی خواهد به چیزی دست بزنیم و از آرامش و امنیت روزگارمان لذت می بریم. برای همین شاید آدم های مشهوری نشویم یا هیچ وقت اسممان روی جلد مجله ای نرود و عکاس ها به سراغمان نیایند، اما راضی هستیم و چه چیزی بهتر از همین موفقیت های کوچک و بی سر و صدا و حس رضایت از زندگی؟

پله پله
آدم های موفق از کارهای کوچک شروع کرده اند. از همین کارهایی که بقیه مردم هر روز انجام می دهند. با این تفاوت که آن ها پله پله بالا می روند و بقیه درجا می زنند. چرا؟ راستش این آدم های موفقی که دور و بر من هستند، کارهای کوچک را با دقت ساعت وار انجام می دهند. تمام جزییات بی اهمیت از دیدن من، برای آن ها مهم است. این عادتشان مثل شرلوک هلمز است. او هم به جزییات خیلی اهمیت می داد و چیزهایی را می دید که دیدنش برای همکارش واتسون، غیرممکن بود.

یک عادت دیگر آدم های موفق که به آن ها کمک می کند تا از پلکان پیروزی بالا بروند، این است که شوق یادگرفتن دارند؛ برخلاف ما که وقتی آن ها را روی سکوی پیروزی می بینیم، گمان می کنیم که دیگر به هرچه که می خواستند، رسیده اند، آن ها خودشان را در مسیری می بینند که هنوز تا رسیدن به انتهایش خیلی راه مانده است.

این روحیه شاگردی و اشتیاق یادگرفتن است که به آن ها کمک می کند تا روز به روز بهتر شوند؛ در حالی که بعضی از ما برای خودمان یک نقطه متصوریم. ساحل آرامش، حاشیه امن، کعبه آمال یا هر چه که اسمش را بگذاریم، فرقی نمی کند. وقتی به آن نقطه می رسیم، دیگر دست از رفتن بر می داریم. می نشینیم و استراحت می کنیم. آدم های موفق، همان هایی که به آن ها غبطه می خوریم و آرزو می کنیم که ای کاش به جای آن ها بودیم، چنین نقطه ای را برای خودشان تعریف نمی کنند. آن ها اشتیاق رفتن دارند و برخلاف خیلی از ما، از نشستن در سایه خسته می شوند. فاصله ما و آن ها از همین جا زیاد می شود؛ آن ها آهسته آهسته می روند. در حالی که ما از دور تماشایشان می کنیم و صدایشان می زنیم تا برگردند و پیش ما بنشینند.

 مسئله روزمرگی و افتادن در چرخه تکرار و دیگری معضل شیوع خشونت کلامی در سطح جامعه و بالاخص فضای مجازی.

دوست داشتم در ابتدا درباره مسئله روزمرگی به این موضوع اشاره کنم که بدون تردید امروزه روزمرگی‌های ایرانیان از حد طبیعی خود خارج شده است؛ درحقیقت بسیاری از ما آن‌قدر سرگرم جمع‌کردن آب کف اتاق هستیم که یادمان رفته است شیرآب را ببندیم!

برای خلاصی از این تکرارها باید کاری کنیم؛ چراکه دنیای امروز پر از زیبایی و لحظات هیجان‌انگیز است. در وجود ما انسان‌ها کارها و عادت‌هایی وجود دارد که می‌توانیم روحیه‌مان را دگرگون کنیم. هر روز که از خواب بیدار می‌شویم، هزاران دلیل برای داشتن هیجان، انرژی مثبت و مشتاق بودن برای شروع یک روز متفاوت در عمق درونمان وجود دارد. اگر این بهانه‌های کوچک شادی و خوشبختی را در اطرافمان شناسایی کنیم، زندگی ما شکل زیبایی به خود می‌گیرد. در نخستین کلام  تصمیم گرفتم این شادی‌های کوچک را با شما تقسیم کنم و دلم می‌خواهد شما هم برای من بنویسید که چگونه می‌توانیم زندگی‌مان را به شاهکاری بی‌همتا تبدیل کنیم. اما برای اینکه بتوانیم نگاهمان را به فردا تغییر دهیم، توصیه‌های زیر را به پیشگاهتان تقدیم می‌کنم:

1. رفتن به یک جای مرتفع
2. کمک به یک مرکز خیریه و شادکردن کودکان فقیر
3. یادگیری یک زبان تازه
4. روبــــه‌روشــــــدن بــا یکــــــی از تـــــــرس‌هــــــــای نهـــــــادینه‌شـــــده در دوران کودکـــــی
5. شرکت در یک کارگاه یا سمینار انگیزشی
6. درست‌کردن یک همبرگر دست‌ساز
7. دیدن کارتونی از دوران کودکی
8. آشنایی با خوشبخت‌ترین زوج اطرافتان
9. هرشب نوشتن رویدادهای شادی‌آور

این‌هــا همه می‌تواننـــد روزی تازه را به شــما هدیه دهنــــد.

***
... و اما درباره رواج خشونت کلامی و فحاشی بنده به این اعتقاد دارم که ما می‌توانیم فحاشان را خلع‌سلاح کنیم. شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که در خیابان بر اثر یک اشتباه در رانندگی، با یک فحاش حرفه ای روبه‌رو شده‌اید. آن قدر حرف زشت می‌شنوید که گاهی شوکه می‌شوید. توصیه می‌شود حقیقتی را در اشتباه خود پیدا کرده و ضمن طرح آن به‌صورت طنز او را خلع‌سلاح کنید؛ مثلا وقتی شنیدید که راننده‌‌ای بااعتراض به شما می‌گوید: «آهای گاری‌چی چقدر بد پیچیدی!» پاسخ بدهید: «بد پیچیدم، من پیچیدم، پیچ نپیچید!»
زندگی‌تان پر از شادی

منبع: موفقیت

وقتی می‌خواهید به نزدیک‌های قله این زندگی پر فراز و نشیب برسید، دلتان می‌خواهد با شور و اشتیاق برسید یا با زانوهایی خسته از پشیمانی؟ در طول مسیر با کمک دوستان و خانواده از طوفان‌ها، چاله‌های عمیق و خطرات زیادی عبور کرده‌اید و الان تقریباً نزدیک به انتهای مسیر هستید. همه زندگی‌تان شما را به سمت این لحظه کشانیده است و یک چیز مشخص است: این صعود نهایی را همه باید به تنهایی انجام دهیم.

چه فکرهایی از ذهنتان خواهد گذشت؟ شما با سوالات سختی روبه‌رو خواهید شد: سوالاتی مثل: آیا به اندازه کافی فعالیت کردم؟ به اندازه کافی عاشق شدم؟ به اندازه کافی خوشحال بودم؟

ممکن است این سوالات را پشت گوش بیندازید و تصور کنید فرداهای دیگر به آنها پاسخ می‌دهید ولی یادتان باشد، فردا ممکن است هیچوقت نرسد!

کاری که امروز می‌توانید بکنید این است. بگذارید به آن بیمه‌نامه‌ای برای شادی فردا بگوییم.

۱. سلامت و تندرستی‌تان را اولویت همه مسائل قرار دهید.
از قدیم گفته‌اند اگر سلامتی نباشد، انگار هیچ چیز نیست. بدن شما خانه روحتان است. ورزش کنید، سالم غذا بخورید و به اندازه کافی استراحت کنید. از بدنتان مراقبت کنید تا فرصت یک زندگی طولانی و کامل را داشته باشید.


۲. برای انجام کارهایی که دوست دارید وقت بگذارید.
شاید به نظرتان کلیشه بیاید، ولی کمتر کار کنید و بیشتر تفریح کنید. هیچوقت از رفتن به یک مسافرت، انجام یک سرگرمی جدید یا گذراندن یک روز کنار کسانی که دوستشان دارید پشیمان نخواهید شد. ولی ممکن است از نرفتن به یک کلاس هنری، نخواندن یک کتاب یا نخریدن یک چیز پشیمان شوید. شرکت‌کننده زندگی خود باشید.


۳. دست از جدی گرفتن زندگی بردارید.
چرا زندگی را اینقدر جدی می‌گیرید؟ واقعاً چرا؟ سعی کنید در همه مسائل زندگی جایی برای شوخ طبعی و خندیدن پیدا کنید و زیاد بخندید.


۴. همیشه حرفی که باید بزنید را به زبان آورید.
اگر کسی را دوست دارید، به او بگویید. اگر کسی ناراحتتان کرده است، به او بگویید. اگر برای ابراز احساساتتان مشکل دارید، نامه بنویسید. مطمئن شوید که اطرافیانتان از احساستان باخبر باشند.


۵. ذهنتان را به سوی فرصت‌ها باز کنید.
اگر وقتی داخل انباری خانه را نگاه می‌کنید، یک سایه تیره شبیه به مار ببینید، واکنشتان احتمالاً پریدن از روی ترس خواهد بود ولی بعداً وقتی دقیق‌تر نگاه کنید و ببینید که آن سایه فقط یک شلنگ بوده است، از اینکه گول بازی‌های ذهنتان را خورید احساس احمق بودن خواهد کرد. سعی نکنید با تجسم‌های فریبکارانه کنترل شوید.

نگرشتان را تغییر دهید و ذهنتان را به سوی دنیای جدیدی از فرصت‌های هیجان‌انگیز و رضایت‌بخش باز کنید. با چشمانی تازه به زندگی‌تان نگاه کنید و خواهید دید که روابطتان چقدر بهتر شده، چقدر هیجان بیشتر و ناراحتی و تلخی و عصبانیت‌های کمتری خواهید داشت.


۶. راه خودتان را دنبال کنید – زندگی حقیقی خودتان را داشته باشید.
خودتان را با دیگران مقایسه نکنید و به دنبال کمال هم نباشید. زندگی میهمانی بالماسکه نیست. نقابتان را بردارید و خودتان باشید. اگر دیگران از آن خوششان نمی‌آید، شاید وقتش رسیده که میهمانی جدیدی را پیدا کنید. هر طور دیگری بودن به جز خودتان بودن شما را تنها، افسرده و ناامید خواهد کرد. طبق انتظارات دیگران زندگی نکنید.


۷. دست از زندگی کردن در گذشته بردارید.
همین الان پشیمانی‌ها و حسرت‌های گذشته را دور بریزید. گذشته رفته است، فکر کردن به آن و اتفاقاتی که می‌توانست در آن بیفتد فقط لذت زمان حال را از شما می‌گیرد.

گذشته چیزی جز یک خاطره نیست، فقط یک داستان ذهنی است و می‌تواند تغییر کند. چرا داستان زندگی گذشته‌تان را طوری که زمان حالتان را تقویت کند تعریف نکنید؟


۸. چیزهایی که قدرت تغییر آنها را ندارید بپذیرید.
«اگر مشکلی قابل حل است، اگر موقعیتی طوری است که می‌توانید کاری برای آن انجام دهید، پس نیازی به نگرانی نیست. ولی اگر قابل‌حل نیست، نگران بودن کمکی نمی‌کند.» – دالای لاما (Dalai lama)

وقتی با واقعیت می‌جنگید، در جنگ اگرها و انکارها خودتان را زخمی می‌کنید. اگر واقعیتتان این بوده که باید با فرد دیگری ازدواج می‌کرده‌اید، چیزی را می‌گفتید که باید می‌گفتید، یا با بیماری‌ای دست و پنجه نرم می‌کنید، واقعیت این است که هیچکدام از اینها را نمی‌توانید تغییر دهید. فکر کردن یا نگران بودن نسبت به آن فقط زمان حال و لذت‌های آن را از شما می‌دزدد.

کاری که می‌توانید بکنید این است که زندگی‌تان را دوباره ارزیابی کرده و قدم‌های لازم برای تغییرات درست و مناسب را بردارید. از غریزه‌تان پیروی کنید، دلتان به شما خواهد گفت از کدام راه باید بروید. چه درمورد رابطه‌تان باشد یا کارتان یا هر چیز دیگر.

«اگر اینطور می‌شد»، «باید اینطور می‌شد» و «چرا من»‌ها را از داستان‌ زندگی‌تان بیرون بیاورید و پیش روید.

 

توصیه هایی در مورد غلبه بر احساس پشیمانی

همین الان پشیمانی‌ها و حسرت‌های گذشته را دور بریزید

 

۹. زندگی کردن هوشمندانه را تمرین کنید.
زندگی کردن هوشمندانه زمان را برایتان کند خواهد کرد. زمان حال را برایتان تقویت کرده و روزهای کسل‌کننده‌تان را سرشار از لذت خواهد کرد.

ده سال دیگر ممکن است فکر کنید، زندگی‌ام به کجا رسیده است؟ وقتی هوشمندانه زندگی می‌کنیم، خودمان را در لحظه غرق می‌کنیم. اگر این سبک زندگی کردن را تمرین نکنید، این لحظه‌های گران‌قیمت را با فکر کردن‌های مداوم از بین خواهید برد. بین اتفاقات مهم زندگی استراحت کنید و وقفه بیندازید. این وقفه زندگی واقعی شما هستند.

«هوشمندانه زندگی کردن یعنی با هدف، در زمان حال و بی‌قضاوت زندگی کنید.» – جون کابات-زین (Jon Kabat-Zinn)

۱۰. دست از تعقیب پول، شهرت و دارایی‌ها بردارید.
همه ما تشنه ثروت، پرستیژ، شهرت و محبوبیت هستیم. ما به دنبالی چیزهای مادی و آدم‌های زیبا هستیم. به اشتباه تصور می‌کنیم که شادی و خوشبختی زمانی که به این اهداف برسیم به سراغمان خواهند آمد. به جای لذت بردن از زندگی‌هایمان در جستجوی مداوم چیزی به جز آنچه که الان داریم هستیم.

در پایان زندگی، اتومبیل گران‌قیمتتان چیزی نخواهد بود که در ذهنتان می‌درخشد. احتمالاً برای خاطره دوستان وفاداری که داشته‌اید لبخند می‌زنید. از جستجوی دارایی‌های مادی دست بردارید، هیچ خوشبختی واقعی در آنها وجود ندارد، فقط جستجویی بی‌پایان است.


۱۱. قدرشناسی را تمرین کنید.
«قدرشناسی قفل کمال در زندگی را برایتان باز می‌کند. آنچه که داریم را به کافی و بیشتر از‌ آن تبدیل می‌کند. انکار را به پذیرش، هرج‌ومرج را به نظم، سردرگمی را به وضوح تبدیل می‌کند. یک غذا را به جشن، یک خانه را به آشیانه امن و یک غریبه را به دوست تبدیل می‌کند.» – ملودی بیتی (Melody Beattie)

قدرشناسی سلامت، شادی، معنویت، روابط و اعتمادبه‌نفس شما را تقویت کرده و به زندگی‌تان معنی می‌دهد.

حتی اگر زندگی‌تان عالی نباشد، باز هم چیزهایی برای قدردانی و شکرگزاری وجود دارد. پس هر روز برای لبخند زدن، خندیدن و تشکر کردن از لذت‌های بزرگ و کوچکی که در زندگی‌تان هست وقت بگذارید.


۱۲. عشق بورزید.
قطعه‌ای از مارتا بک (Martha Beck) وجود دارد که تاثیر شگرفی بر زندگی من داشته است. او پشیمانی را به زیبایی توصیف می‌کند:

«مهمترین درس پشیمانی، درسی که کمکتان می‌کند آینده‌ای رضایت‌بخش و غنی داشته باشید، این است: هربار که زندگی شما را به یک چهارراه می‌رساند، از کوچکترین آنها تا بزرگترینشان، به سمت عشق بروید که از ترس دور نیست. درمورد هر انتخاب اینطور فکر کنید، «چه چیز من را به هیجان می‌آورد و خوشحالم می‌کند؟» نه اینطور، «چه چیز ترس من را از اتفاقات، آدمها و چیزها دور می‌کند؟»»

به همه منابع عشق در زندگی‌تان توجه کنید و خواهید دید که چقدر زیبایی‌های اطرافتان بیشتر و بیشتر خواهد شد.

خوب بگذارید خلاصه کنیم: لیستی کوتاه از کارهایی که باید انجام دهیم تا بعداً پشیمان نشویم:
– مراقبت کردن از سلامتی‌مان
– وقت گذاشتن برای انجام کارهایی که دوست داریم، کمتر کار کنیم، بیشتر بخندیم و بیشتر بازی کنیم.
– چیزی که باید بگوییم را بگوییم
– تمرکز حواس را تمرین کنیم.
– دیدگاهمان را عوض کنیم.
– گذشته را فراموش کنیم.
– چیزهایی که نمی‌توانیم تغییرشان دهیم را قبول کنیم.
– فکر نکنیم خوشحالی چیزی متعلق به فرداست.
– بیش از حد به دنبال پول و ثروت مادی نباشیم.
– حقیقی زندگی کنیم.
– ماسک روی صورتمان را برداریم.
– از غریزه‌مان پیروی کنیم.
– تصمیماتمان را براساس ترس نگیریم.
– عشق بورزیم، دوست داشته باشیم، عشق بورزیم.

هیچ ضمانتی وجود ندارد که تصمیم بدی در زندگی‌تان نگیرید ولی وقتی با این ابزارها در ذهنتان زندگی کنید، روزهایتان طبیعتاً معنادارتر خواهند شد. چشمان هوشمندتان سرشار از ماجرا و داستان خواهند شد: ماجراجویی‌هایی که ممکن است کامل نباشند ولی حداقل توام با پشیمانی نخواهند بود.

 

منبع: مردمان

هدف‌گذاری‌ شفاف باعث می‌شود آن‌چه واقعا به تحقق‌اش نیاز دارید را بشناسید، انگیزه‌تان را بالا می‌برد و تشویق‌تان می‌کند به آینده‌ی مثبت پیش روی‌تان تمرکز کنید.


هدف‌گذاری‌ شفاف باعث می‌شود آن‌چه واقعا به تحقق‌اش نیاز دارید را بشناسید، انگیزه‌تان را بالا می‌برد و تشویق‌تان می‌کند به آینده‌ی مثبت پیش روی‌تان تمرکز کنید. با استفاده از چند روش زیر شانس‌تان را برای گزینش و تحقق تمام اهداف زندگی‌تان که به سمت زندگی بهتر راهنمایی‌تان می‌کنند، بیش‌تر کنید. با ما همراه باشید تا این ۶ عامل ضروری را بشناسید.

۶ عاملِ حیاتی برای اینکه دقیقا به اهداف خود برسید

۱. خاص باشید
آدم‌هایی که اهداف خاصی را برای خود برمی‌گزینند، احتمال موفقیت بیش‌تری دارند. بنابراین، مثلا به جای این‌که امسال به خودتان قول دهید به طور کلی وضعیت سلامت‌تان را بهبود می‌بخشید، اهدافی را تعیین کنید که اجزای ‘سلامتی’ به شکل خاص برای‌تان تعریف می‌کنند. برای مثال، تصمیم بگیرید هفته‌ای سه مرتبه بدوید، ۱۰ کیلو از وزن‌تان را کم کنید، یا مصرف روزانه‌ی نمک‌تان را به اندازه‌ی خاصی محدود کنید. تعیین معیار موفقیت و پیش‌بینی موانع احتمالی برای اهدافی که به روشنی تعریف شده‌اند، کار بسیار راحت‌تری است.

۲. تمرکزتان را بالا ببرید
شرایط را جوری مهیا کنید که اهداف‌تان و توانایی‌تان برای تحقق آنها دائما جلوی چشمان‌تان باشد. برای مثال، اگر می‌خواهید ترفیع شغلی بگیرید، باید یک یادداشت به در ورودی بچسبانید؛ محتوای یادداشت باید جوری باشد که همیشه به خاطرتان بیندازد باید بهترین عمل‌کردتان را در کار داشته باشید و با هر چالشی در مقابل‌تان روبه‌رو شوید. به علاوه، یک فهرست شفاف از ویژگی‌های شخصیِ موردعلاقه‌تان، شما را در مسیر بهبود اعتماد به نفس یاری می‌کند.

 

۳. برای خودتان ضرب‌الاجل‌های‌ عاقلانه‌ تعیین کنید
تعیین چارچوب‌های زمانی واقعی و در عین حال چالش‌برانگیز بخشی از فرآیند هدف‌گذاری موثر است. برای نمونه، اگر تصمیم بگیرید مهارت جدید و پیچیده‌ای را در سه هفته بیاموزید، قطعا پس از مدت کوتاهی قاطعیت اولیه‌تان فروکش می‌کند زیرا به سرعت بیهودگی این هدف برای‌تان مشخص می‌شود. از طرف دیگر، تعیین اهداف آسان، با ضرب‌الاجل‌های طولانی نیز هدف‌گذاری موثری به حساب نمی‌آید. در این میان، مفیدترین کار این است که هدف اصلی‌تان را به اهداف کوچک‌تری تقسیم کنید و برای هر کدام ضرب‌الاجل‌های منطقی و منظمی تعریف کنید. زیرکانه‌ترین کار این است که برای خودتان چالش‌های منطقی و معقولی ایجاد کنید که از همان ابتدا محتوم به شکست نباشند.

 

هدف گذاری

آدم‌هایی که اهداف خاصی را برای خود برمی‌گزینند، احتمال موفقیت بیش‌تری دارند

 

۴. خودتان را مجبور به پاسخ‌گویی کنید
حتما شخصی را داشته باشید که پیشرفت‌های‌تان را قضاوت کند و اگر انگیزه‌تان را از دست بدهید و از مسیرتان منحرف شوید، شما را به راه درست بازگرداند. در انتخاب شخص مورد نظر می‌توانید مثلا از خواهر یا برادرتان کمک بخواهید، در گروهی با اهداف یکسان عضو شوید، یا یک متخصص را به خدمت بگیرید (از قبیل درمان‌گر، مربی زندگی یا مربی ورزشی شخصی). اگر در صورت عدم موفقیت در رسیدن به مراحل ضروری، مجبور به پاسخ‌گویی به شخص دیگری باشید قطعیت اولیه‌تان در هدف‌گذاری متزلزل نخواهد شد.

۵. موفقیت را برای خود ترسیم کنید
مثبت‌گرا بمانید؛ هرگز اجازه ندهید اندیشه‌ی شکست احتمالی آزارتان دهد. در حقیقت، به طور کلی از تصور شکست اجتناب کنید. در عوض، از خودتان تصویر واقعی و زنده‌ای بسازید که در آن به تمام اهداف‌تان رسیده‌اید و خودتان را در شرایطی تصور کنید که از تمامی مزایای آن موفقیت بهره‌مند هستید. برای خودتان پیش از خواب، رسمی تعیین کنید که در آن هر شب، به این‌گونه تصاویر بیندیشید و به یاد خودتان بیندازید که موفقیت شده‌اید. این تجسمات فکری به صورت باورنکردنی به شما قدرت می‌دهند، و در مقابل هر چالش در طول روز پر از انرژی‌تان می‌کنند.

۶. در رسیدن به اهداف‌تان هر چه سریع‌تر اقدام کنید
سرانجام، گفتن این جملات راحت است که مثلا دیگر از فردا غذاهای سالم‌تر می‌خورم یا پس از به اتمام رساندن پروژه‌‌‌ام در پایان ماه‌، زمان بیش‌تری برای تفریح و سرگرمی اختصاص می‌دهم. با خودتان چانه نزنید؛ از همین امروز کار را برای رسیدن به اهداف‌تان شروع کنید.

داستان داشتن بهتر از هر بی داستان بودن است! (: بنابراین برای یکی از دوستان خودم یک داستان ساختم.

 

  • گام های تشویقی اضافه کنید.

پست اصلی من یک پست جامع بود و من فهمیدم که کامل بودن به تنهایی کافی نیست، به همین خاطر من گام شماره صفر را اضافه کردم:

در آخر من ایمیلی به اعضای backlinko فرستادم:
 که در پایان آن نوشته بود…اگر شما می خواهید که مردم بیشتری محتوای شما را بخوانند نیاز دارید که یک لیست ایمیل برای خودتان بسازید و اجازه دهید که مشترکان شما درباره کارهای جدید شما خبردار شوند.

البته همینطور برای کاربران خودتان ایمیل های زیاد ارسال نکنید.

اما لازم هست بگویم که من دو برابر دنبال کننده هایم در توییتر، مشترکان ایمیل دارم. وقتی همه این کارها را که گفتم انجام دادم ورودی گوگل صفحه من ۲۶۰% افزایش یافت.

استرس ریشه بسیاری از بیماری‌هاست و خیلی‌ها را اذیت می‌کند. حتی اگر کارتان را دوست داشته باشید هم گاهی وقتها کار کردن سخت می شود. اما چطور می‌توان این استرس را در سر کار به حداقل رساند؟

منفی‌بافی نکنید
روزتان را با تفکر مثبت شروع کنید. یک تکیه کلام مثبت برای اول صبح هایتان انتخاب کنید و هر روز صبح مدام همان را بگویید. حتما لازم نیست که جمله تان خیلی طولانی یا خاص باشد. می‌توانید  هر روز صبح بگویید، «خدایا به امید تو». ۱۰- ۱۵ دقیقه قبل از این که از تختواب بلند شوید، این افکار مثبت را در ذهن خودتان مرور کنید. ورزش کششی هم فراموش نکنید.
 
با استرس بجنگید
یک لیست از چیزها یا اتفاقات کاری که به شما استرس می دهد را جمع و جور کنید. این حس ها وقتی روی کاغذ می آیند، به طور عجیبی این قابلیت را پیدا می کنند که بتوانید درباره شان فکر کنید و برایشان راه حل پیدا کنید. یاد بگیرید که از منبع استرس یا مشکل فرار نکنید. چون اینطوری بالاخره یک روز خسته تان می کند و شما شکست می خورد. به جای این سعی کنید شما دست پیش را بگیرید و با استرس روبه رو شده، آن را از پا در بیاورید.

 

استرس و اضطراب

یاد بگیرید که از منبع استرس فرار نکنید با استرس روبه رو شده، آن را از پا در بیاورید

 

روی وظایفتان تمرکز کنید
شما قرار است یک کار خاص انجام داده، آن کار را به بهترین وجه انجام داده و بابت کارتان پول بگیرید. بابت کمک شما به دیگران - هرچند کار خوبی است - هیچ اجر مادی داده نمی شود. برای کمک کردن به دیگران حد و حدود قائل شوید. تا جایی به همکارانتان کمک کنید که اسمش کمک باشد، نه سواستفاده از مهربانی شما. اگر نمی توانید روی دوستان تان را زمین بیندازید، جایتان را عوض کنید و جایی دورتر بنشینید.
 
وظایف جدیدی را قبول کنید
گاهی وقتها آن قدر در کارمان توانمند شده ایم که حوصله مان از انجام دادنش سر می رود. انجام دادن یک کار یکنواخت، هرچقدر هم سخت یا مهم باشد، آدم را خسته می کند. با مسئول ارشدتان درباره مشکل خستگی تان گپ بزنید. بعضی از شرکت ها امکانات آموزشی خاصی برای کارمندانشان فراهم می کنند تا بتوانند در کارشان پیشرفت کرده یا موقعیت شغلی تازه ای را امتحان کنند.
 
مرخصی بگیرید
اگر احساس می کنید موقع کار یک جسم سنگین داغ توی جمجمه تان تکان می خورد، یعنی مرخصی لازم هستید. به یک سفر درست و حسابی بروید و از همکارانتان بخواهید که با شما هیچ تماسی در این دوران نگیرند. اگر نمی توانید یک یا چند روز مرخصی بگیرید، با یک مرخصی چند ساعته از فضای کار کمی فاصله بگیرید و در دنیایی که دوست دارید چرخ بزنید. در این چند ساعت هر نوع تماس کاری، حتی در صورت باریدن سنگ از آسمان ممنوع است.
 
سلامت باشید
هیچ چیزی از تندرستی تان مهمتر نیست. تا زمانی که تن و روان تان سالم نباشد، نمی توانید کار کنید. حالتان هم خوب نمی شود. در یک کلاس ورزشی ثبت نام کنید یا دست کم مدتی را برای دویدن و ورزش کردن در خانه یا هرجایی که صلاح می دانید، انتخاب کنید. رژیم خوراکی درستی را انتخاب کرده و با خیال راحت، تن درست و حال خوب به کارتان برسید.

منبع :

برای هر انسانی در جهان، رسیدن به رویاها و آرزوهایش، توأم با شیرین ترین احساس موفقیت است. بزرگی میگوید: «رویاهایت را در چشمانت نگه ندار؛ زیرا همچون اشک جاری می شوند و فرومی ریزند؛

پس آن‌ها را در قلبت حفظ کن تا با هرتپش به یاد بیاوری که باید آن‌ها را به حقیقت تبدیل کنی.»

با بانویی قدرتمند آشنا می‌شوید که دل به رویاهایش سپرده و باتمام‌وجود اندیشه دوران کودکی و نوجوانی‌اش را به واقعیت تبدیل کرده است.

5 گام مهم برای رسیدن به رویاهایتان:
گام اول: فهرستی از تمام خواسته‌هایتان تهیه کنید.


گام دوم: شور و اشتیاق رویاهایتان را بالا ببرید. توجه داشته باشید اگر آرمانی موجب تغییری در تپش قلبتان نشود، قطعا خواسته مناسبی نیست.

گام سوم: اگر اولین‌بار است این خواسته را می‌نویسید، مانعی وجود ندارد، اما اگر قبلا هم این رویا را در سر داشته‌اید و هنوز به آن نرسیده‌اید، از خود بپرسید که علت این ناکامی چه بوده است؟ پس یا در دوره‌های مهارت‌آموزی برای رسیدن به هدفتان شرکت کنید و یا از کسانی کمک بگیرید که امروز به خواسته مشابه شما رسیده‌اند.

گام چهارم: سعی کنید همیشه به بهترین روش‌ها فکر کنید و برای رسیدن به آرزوهایتان همین امروز قدمی بردارید.

گام پنجم: شهامت و جرئت خود را با هر شکستی از دست ندهید. یادتان باشد در دل هر حادثه‌ای که در مسیر رویاهایتان رخ می‌دهد، درسی نهفته است که لازم است آن را خوب بیاموزید.

از پروردگار مهربان می‌خواهم سال دیگر در همین روز تک‌تک شما عزیزان به آرزوهایتان رسیده باشید و رویاهایتان به خاطره‌ای شیرین تبدیل شده باشد و ایمان دارم که این امر محقق خواهد شد.

برای شاد بودن، انرژی مثبت بودن، رد کردن انرژی های منفی و استرس و تنش های روزانه که همه با آن رو به رو هستیم، تنها شرکت در کلاس های سخنرانی انرژی مثبت و مشاوره های گران قیمت یا کورس های مختلف کفایت نمی کند. شاید روش شاد بودن خیلی ساده تر از آن چیزی هست که مشاوران و روان شناسان و جامعه شناسان و فعالان این عرصه صبح تا شب از طریق رسانه ها و کتاب ها منتشر می کنند.

خیلی از کسانی که در روستا ها و برخی از نقاط شهری قرار دارند، حتی ۱ دقیقه از این سخنرانی ها و ۱ صفحه از کتاب ها هنر شاد زیستن و زندگی مثبت و آدم با حال بودن و عناوین پر طمطراق کنونی را مطالعه نکردند. اما خیلی از عاشقان انرژی مثبت و شاد زیستن، به حال ساعت های عمر شاد و راحت و امیدوار آن ها غبطه می خورند. به نظر شما علت چیست؟ آیا کم سواد بودن و کم انتظار بودن از زندگی و مسائلی از این دست سبب شده تا این افراد شاد و انرژی مثبت و سر حال باشند؟

راه حل هایی برای انرژی مثبت بودن ، باید مکتوب و مشخص و بر اساس توانمندی های شما باشد. اگر فکر می کنید که خیلی آدم تند مزاجی هستید و این تند مزاجی سبب شده تا انرژی های منفی را بیش از انرژی مثبت جذب کنید و همواره در رانندگی استرس داشته باشید، تلاش کنید بر اساس مقتضیات روحی و جسمی خود، راه حل های ممکن را فهرست بندی کنید.

از این فهرست، راه حل های اجرایی تر و کاربردی تر را انتخاب و سپس جدا کنید.

مثلا گوش گردن روزانه یه چند دقیقه موسیقی جذاب شاد آرام، خیلی تاثیر زیادی در کاهش تند مزاجی شما دارد. یا این که هر ۱ ساعت یک بار، عطر خود را تجدید کنید  و بو های خوب استشمام کنید. بعید است شما بوی خوب را استشمام کنید و لذت ببرید و لحظاتی بعد تند خو و ترش مزاج شوید!

اگر طبع شعر و شاعری هم دارید، بیت های زیبا و خاطر انگیز را در ماشین یا روی میز محل کار خود قرار دهید تا هر از گاهی چشم شما به این نوشته های زیبا بیفتد و ذهن زیبای شما را کمی قلقلک بدهد! بعضی ابیات، امیدوار کننده، الهام بخش، نیرو ده، هیجان بخش و محرک هستند که برای تجدید خاطره و تجدید روحیه در طول روز، بسیار حیاتی هستند.

بعضی ها نوستالژی باز هستند. یعنی دنیای آن ها نوستالژی هایی هست که در زمان کودکی و جوانی با آن رو به رو بودند. مثلا کارتون بامزی یا پینوکیو، عشق آن ها حتی از زمان کودکی تا ۵۰ سالگی بوده و است. خوب چه خوب است که شما عروسک های کوچیکی از این شخصیت های کارتونی یا پرینت تصاویر آن ها را بعضا همراه داشته باشید تا در ماشین یا سر کار یا خانه یا هر جای دیگر، به طور نا خود آگاه ذهن شما و چشم شما، این تصاویر خاطره انگیز را ببیند و خنده بر لبان شما بیافتد. این همان مقوله ای است که روان شناسان  زنده نگهداشتن کودک درون می نامند.

همواره در ذهن داشته باشید که برای شاد بودن و انرژی مثبت بودن و شاد زیستن، باید برنامه امیدوارانه طراحی کرد و عاشقانه برای نیل به آن فعالیت کرد و حرکت کرد و در این مسیر غم و انرژی منفی را از خود دور نگهداشت. خیلی از کسانی که مدام از تنش های روزانه و انرژی های منفی گله می کنند و تند مزاج  هستند، به این مقوله توجه ندارند که عاشقانه زیستن و امیدوارنه زندگی کردن و غم امروز را نخوردن، یک هنر است و این هنر را باید آموخت. خیلی وقت ها پیش آمده که خود را بخاطر تند مزاجی، واکنش سریع به یک موضوع، پرخاشگری های بی جا و رفتار های ناپسند، آخر شب ها مخصوصا سرزنش کردیم!

با این مقدمه با ما همراه باشید با ۳۰ نکته خوب برای انرژی مثبت های خوب.
۱- ببخشید! معذرت میخواهم! این دو جمله کوتاه، بین انگلیسی ها خیلی شهرت دارد. انگلیسی ها چه کار مثبت برای شما انجام بدهندو چه احیانا رفتار منفی از ان ها سر بزند، همواره می گویند: excuse me!. همواره حالت مهربانی داشتن و تکریم طرف مقابل با بیان ادبیات گفتاری محترمانه و مودبانه، می تواند روشی برای افزایش انرژی مثبت باشد.

۲- برای کار های مثبت خود، به دنبال پاداش گرفتن نباشید. هر چقدر کار ها را برای دل خود و راضی نگه داشتن وجدان خود انجام بدهید، در واقع تلاشی مهمی برای شاد بودنتان کرده اید. پس، کادو دادن و هدیه دادن و خیرات کردن و خیر بودن و منش و مسلک لوطی گری و مشتی گری را فراموش نکنید. لوطی ها و مشتی ها و پهلوانان، افراد انرژی مثبت هستند. . . پهلوان زندگی خود باشید!

۳- خیلی از روان شناسان معتقدند که برای کاهش استرس و شاد بودن و شاد زیستن و به قولی انرژی مثبت بودن، باید همواره از دیگران به خاطر لطف های مستقیم و غیر مستقیم شان به خودمان قدردان باشیم. بد نیست که آخر هفته ها که فرصت بیش تری دارید، فهرستی از افرادی که در طول هفته آینده باید به واسطه خدماتی که ازشان دریافت کرده اید، قدردانی کنید آماده نمایید. این لیست، کمکی برای نشان دادن چهره شجاع و قدردان شما است که هم تاثیر انرژی مثبت روی خودتان و هم دیگران خواهد داشت.

۴- با گل دادن و گل گرفتن آشتی کنید! گل همین چند روز و شش باشد، اما دل شما را شاد و دل طرف مقاابل را خوشحال می کند. با گل و بوییدن گل، همواره عجین باشید.

۵- ورزش کردن به مدت نیم ساعت در روز، توصیه همیشگی پزشکان بوده و هست. ورزش، سبب باز شدن عضلات و خلل و فرج های روحی و جسمی شما شده و همان طور که ذهن سالم در بدن سالم است، بدن سالم نیز مدیون ورزش است.

۶- آخر هر روز، به آن چه در طول روز بر شما گذشت، فکر کنید. سعی کنید فرهنگ اندیشه کردن در سبک زندگی دیجیتالی و ماشینی شده امروزی شما جلوه بیش تری داشته باشد. بعضی وقت ها زمانی که به رویداد های در طول روز فکر می کنید، می بینید برای فلان موضع و یا فلان موقع یا فلان برخورد با فلان موضوع، می توانستید بهتر عمل کنید و شاید نیاز به تند خویی و تند مزاجی و پر خاشگری و . . ..   نبود! حالا با این درک، سعی کنید فردا، ناهنجاری هایی که سبب شده تا شما دیروز انرژی منفی باشید را نداشته باشید. هر روز، بهتر از دیروز بودن، عملی است  .

۷- برای شاد بودن و انرژی مثبت بودن، نمی توان ادبیات زشت و ناپسند گفتاری و نوشتاری داشت. سعی کنید، فرهنگ صحبت کردن شما شبیه فرهنگ صحبت کردن فردی فرهیخته باشد. حتی در بدد ترین شرایط که گستاخی یا سخن ناپسند و رکیکی به شما گفته می شود ، برای احترام به وجدان خود و تلاش برای حفظ روحیه آرام و صبور انرژی مثبت خود، تامل کرده و با ادبیات شایسته و فاخر، پاسخ طرف مقابل را بدهید. خیلی اوقات، پاسخ محترمانه و فاخر، طرف مقابل را از رفتار ناهنجارش، پشیمان می کند.

۸- نوشته های مثبت بخوانید و بنویسید و جملات قشنگ را همواره در ذهن خود مرور کنید.

۹- اینستاگرام و فیس بوک و اینترنت مملو از مطالب نامطلوب است. با خواندن محتواهایی که به درد شما نمی خورد و کمکی به رشد علمی و جسمی و روحی شما و تقویت ذهن زیبای شما نمی کند پرهیز کنید. شما هیچ وظیفه ای برای خواندن همه مطالب با ربط یا بی ربط به زندگی خودتان ندارید. به ذهن خود آرامش دهید.

۱۰- همراهی با دوستان و وقت گذاشتن با خانواده، راه حلی برای شاد زیستن است. فرار از افسردگی که بیماری هزاره سوم شده است، با تعامل بیش تر با خانواده و دوستان و اقوام، به دست خواهد آمد. به این موضوع توجه کنید.

 

راهکار برای شاد بودن

انرژی مثبت تنها خلاقیت و فکر باز و عاشقانه دیدن دنیا را طلب می کند

 

۱۱- غربی ها عادت دارند روزی نیم ساعت تا ۱ ساعت پیاده روی کنند. برای انرژی مثبت بودن، این روش بهینه است.

۱۲- خندیدن معقول در طول روز را فراموش نکنید. نرم افزارهایی است که برای شما هر روز لطیفه ها و مطالب و تصاویر خنده دار ارسال می کند. مثل دوربین مخفی های جالب یا صحنه های زیبایی که آرامش بخش و خنده دار هست. دیدن این مطالب در طول روز ، خیلی به ذهن مثبت اندیش و روحیه شاد زیستن شما کمک می کند.

۱۳- یک قضیه را حتی بی ارزش و کوچک ، ان قدر در بوق و کرنا نکنیم . مسائل مهم، برای شما مهم باشد. مسائل کوچک را کوچک برخورد کنید. مثلا برای پرت کردن آدامس روی گل های پارک، تا چند روز غذاب وجدان نگیرید و درباره اش با همه صحبت نکنید. سعی کنید دیگر این کار ناپسند را تکرار نکنید.

۱۴- آدم های انرژی مثبت و شاد، مصداق زوال پرستان متوهم الکی خوش نیستند. پس، آرزو های فانتزی و شایعات غیر مستند و مستدل را از ذهن دور کنید. برای حال زندگی کنید با نگاه خوش بینانه به آینده.

۱۵- برای آن چه هستید احترام بگذارید و تلاش کنید امیدوارانه برای خواسته های آینده خود گام بردارید. آدم های انرژی مثبت، برای رسیدن به خواسته های خود، به نقض خواسته ها و زندگی دیگران دل نمی بندند.

۱۶- اگر شما پزشک هستید و مدتی هم ورزشکار، اصلا بد نیست که درباره نجوم و آشپزی و تاریخ هم کتاب بخوانید یا هیچ کس نگفته که استاد ریاضیات محض یا یک جوشکار، تا ابد نباید بهترین داستان های دنیا را که برنده جوایز ادبی معتبر شده اند را نخواند یا از فلسفه علم و  تماشای فیلم های مستند زیبای خلقت، بی بهره باشد. همواره خرق عادت کنید!‌خرق عادت کردن یعنی آن که به دنبال چیزهایی برای خواندن و تماشا کردن باشید که در زندگی تان تا حالا سابقه نداشته است.

۱۷- کار هایی که شادی آفرین نیستند را بدون رو در وایسی کنار بگذارید. مثلا پنهان کردن پلاک خودرو برای گذر از جایی که قانونا اجازه انجامش را ندارید! یا خارج از نوبت یا صف، خدمتی را دادن یا گرفتن و . . . . کاری شادی آفرین است که اول به  وجدان شما و سپس به کل جامعه سود برساند. اگر کاری این دو خصیصه را نداشت، فورا کنار بگذارید که مغایر با اصول انرژی مثبت است.

۱۸- بیتی بود که می گفت: چو خواهی که نامت رود در جهان . . . . مکن نام نیک بزرگان نهان. . . . خوب! برای انرژی مثبت بودن، باید با انرژی مثبت ها گام بردارید و هم نشین شوید. شناخت انرژی مثبت ها در پیرامون شما سخت نیست. وقت زیاد تری را با آن ها سپری کنید.

۱۹- برای انرژی مثبت بودن، نباید ۲۰ ساعت در روز کار کنید. کار و استراحت و تفریح و مطالعه و تغذیه، ۵ عنصر حیاتی برای حیات انرژی مثبت هاست. به هر کدام سر جای خود احترام بگذارید.

۲۰- انرژی مثبت ها، به دنبال این نیستند که صبح تا غروب به این فکر کنند که دیگران درباره آن ها چه فکری می کنند. به دنبال این هستند که ببیند چه گونه می توانند عنصر خوبی در خلقت باشند.

۲۱- برای انرژی مثبت بودن و شاد زیستن، اونی که باید باشی باش! اگر  میخواهید فضا نورد و مهندس و پزشک و جراح و وزیر و استاد و مدیر کل و سردار و تاجر و میلیاردر و . . . باشید و نمی توانید مهم نیست اما می توانید  در کلاس یک فضا نورد و مهندس و پزشک و جراج و وزیر و استاد و مدیر کل و سردار و تاجر و میلیاردر فکر کنید و گام بردارید و الگو های خوب را در این عرصه ها شناسایی و مطالعه کنید.

۲۲- یکی از عادت های نادرست که افیون مثبت اندیشی است، تسلیم مرجعیت شدن به شمار می رود. چون همه از فلان دارو و فلان کتاب و فلان فیلم و فلان ورزش و فلان طبیب و فلان رشته و فلان شهر یا فلان منظره بد می گویند ، پس حتما بد است! نه!‌ مرجعیتی که مستند و مستدل و منطقی نیست را کنار گذاشته و به جای تبعیت کور کورانه، اگاهانه و عاقلانه فکر کنید.

۲۳- انرژی مثبت ها، هیچ کاری را بر اساس نتایجش قضاوت نمی کنند. این که دوست شما با فلان خودرو در فلان جاده در فلان روز به واسطه بارندگی در مسیر تصادف کرد، دلیل خوبی برای این نیست که حتما شما نیز فردا در آن مسیر پر باران، رانندگی نکنید!

۲۴- ذهن مثبت را باید هر از گاهی از اندیشه های منفی و پلید و نامطلوب و خسته کننده زدود و پستی زدایی و گندی زدایی کرد. ذهن هم برای مثبت اندیشی و مثبت نگری، نیازمند فراهم شدن چنین بستری هست.

۲۵- توقع خود را از دیگران کاهش دهید. برای شاد بودن و شاد زیستن و انرژی مثبت بودن، به خود متکی باشید تا به ظرفیت های دیگران. این گونه استرس در شما کاهش می باید و می توانید برای برخورد با چالش ها، همواره دنبال راه حل های خلاقانه باشید.

۲۶- برای شاد بودن، باید خلاق بود. اگر فلان رییس نیست، دنیا به آخر نمی رود، یا فردا به اداره مراجعه کنید یا از ییس کل بخش بخواهید به جای فرد مربوطه تقاضا یا برگه شما را بررسی و امضا کند. شاید دو ساعت وقت شما گرفته شود برای مراجعه به اداره جایگزین تا فلان برگه یا درخواست مهر و امضا شود، اما کار شم به هر حال انجام شده است و شما بدون استرس، راضی هستید. نوآورانه زندگی کردن، عاملی برای ترغیب مثبت اندیشی است.

۲۷- آدم های انرژی مثبت همان اندازه که می گویند ببخشید، معذرت می خواهم،‌همان اندازه هم می گویند نمی دانم. از به کار بردن کلمه نمی دانم وحشت به خود راه ندهید. بعضی وقت ها به کار بردن کلمه نمی دانم، از دانسته های غیر مستند و نامطلوب بهتر است.

۲۸- همه افراد دوست دارند از آن ها تعریف بشود. تعریف کردن با غلو کردن متفاوت است. در طول روز، در برخورد با افراد مختلف، سعی کنید چند ثانیه ای از خصوصیت های مثبت آن ها صحبت کنید و سپس گفتار را آغاز کنید. مثلا سلام بر خانم مهندس . . . . استاد طراحی نقشه های . . .  یا سلام بر آقای . . .  مرد همیشه خندان . . . یا سلام بر حاج آقا . . .. یاور ارباب رجوع یا سلام بر خانم . . .  خوش برخورد  . . . .

انرژی مثبت و مثبت اندیشی، هزینه زیادی نمی خواهد، تنها خلاقیت و فکر باز و عاشقانه دیدن دنیا را طلب می کند . 

 

یک روز که در یک کلاس خدمات مشتریان درس می‌دادم، زنی را به یاد دارم که پشت سر هم از بدبختی‌هایی که سر کارش داشت شکایت می‌کرد.

درمورد اینکه چقدر از همکارانش متنفر است، از رئیسش متنفر است. از خدمت کردن به مشتری‌ها متنفر است، و از همه مهمتر اینکه فکر می‌کرد چطور اینکه مجبور است صبح تا شب دور و بر آدم‌های خنگ و احمق باشد سال‌های عمرش را تلف می‌کند.

وقتی غر زدن‌هایش تمام شد، یک سوال خیلی مشخص از او پرسیدم، سوالی که باید خیلی سال پیش از خودش می‌پرسید:

«اگر در این شغلت احساس بدبختی می‌کنی، به نظرت نباید یک کار دیگر که شادترت کند پیدا کنی؟»

با سوال من حسابی شوکه شده بود ولی بالاخره جواب داد.

«خوب، کلی قبض هست که باید پرداخت کنم، من به این کار نیاز دارم. ولی موضوع این نیست. مشکل من اینه که نمیدونم چرا این شرکت اینهمه احمق تو خودش جمع کرده. اونها باید از کارشون استعفا بدن نه من.»


و همینطور ادامه داد. گوش کردن به حرفهایش واقعاً ناراحت‌کننده بود.

او تصور می‌کرد که مسئولیت برطرف کردن نارضایتی و ناراحتی در کارش بر گردن شرکتی که در آن کار می‌کند، همکارانش و رئیسش است.

واقعیت این است که هیچکس او را از کاری که از آن متنفر است نجات نخواهد داد، حداقل آن احمق‌هایی که از آنها تنفر داشت نمی‌توانند این کار را بکنند. ولی من می‌دانم چه کسی می‌تواند.

بهترین روز زندگی‌تان روزی است که تصمیم می‌گیرید زندگی‌تان برای خودتان است. بدون هیچ عذرخواهی و بهانه‌ای. هدیه زندگی برای شماست. این یک سفر فوق‌العاده است و خودتان به تنهایی مسئول کیفیت آن هستید.

اگر دوست نداشته باشید که این کار خیلی مهم را انجام دهید، هیچ نوشته‌ای نمی‌تواند شما را متحول کند:

مسئولیت کامل کیفیت زندگی خودتان را بپذیرید.
اگر ما به صورت احمقانه‌ای باور داشته باشیم که یک نفر دیگر هست که به جز خودمان روی ما قدرت دارد، هیچ نوشته و مقاله‌ای به کار ما نخواهد آمد.

بگذارید واقع‌بین باشیم.
سوپرمنی در راه نیست، چون سوپرمن واقعی نیست.
و حتی اگر واقعی هم بود، آنقدر سرش شلوغ بود که وقت نجات دادن ما را نداشت.

خوشبختانه ما اصلاً به سوپرمن نیازی نداریم. مسئولیت نجات ما و فراهم کردن بهترین زندگی برایمان، مسئولیت فقط و فقط خودمان است. اگر بخواهیم ساده‌تر بگوییم، ما باید قهرمان زندگی خودمان باشیم.

به نظر شما این منطقی نیست؟
کسی که بیشترین کنترل و قدرت را روی زندگی ما دارد همیشه همان کسی خواهد بود که هر روز صبح در آینه به ما نگاه می‌کند.

ما کسی هستیم که تصمیمات زندگی‌مان را می‌گیریم.ما کسی هستیم که مسئول فکرها و حرف‌ها و اعمالمان هستیم. و از همه اینها مهمتر این ما هستیم که بیشترین استفاده را از شادی و سلامتی‌مان می‌بریم.

برخلاف باورهای عموم، هیچوقت رئیس، عزیزان، والدین یا هیچ کس دیگری نیست که روی ما قدرت داشته باشد. البته مگر اینکه خودمان تصمیم بگیریم این قدرت را به آنها بدهیم. ولی اشتباه نکنید، این قدرت به ما تعلق دارد.

و ازآنجا که انسان مدام در حال اشتباه است، بزرگترین اشتباهی که می‌تواند در کل زندگی‌اش بکند این است که تصمیم بگیرد این قدرت را به فردی دیگر بدهد.

بهترین توصیه‌ای که تابحال شنیده‌ام:
«دنیا هیچ بدهی به شما ندارد. اون قبل از شما این جا بوده.» – مارک تواین

در چهل سالی که زندگی کردم، به اندازه‌ای خوش‌شانس بوده‌ام که اساتید فوق‌العاده داشته باشم.

طی یک دوره خیلی سخت از زندگی‌ام، یادم می‌آید که عادت به شکوه و شکایت پیدا کرده بودم و از زمین و زمان شکایت می‌کردم. در‌آن دوران همه را برای مشکلاتم مقصر می‌دیدم و مدام برای وضعیتم بهانه می‌آوردم.

هنوز یادم می‌آید که به یکی از استادهایم (استاد روانشناسی‌ام در دانشگاه) گفتم، «من واقعاً دارم سر کارم جون میکنم، حقم اینه که رفتار بهتری باهام بشه.»

حرفی که استادم در جواب به من گفت خیلی ناراحتم کرد ولی زندگی‌ام را برای همیشه تغییر داد. «دنیا به تو بدهی‌ای نداره.»


نیش بدی به من زد ولی حق با او بود. دنیا بدهی‌ای به شما ندارد. هیچ بدهی‌ای.

 

راه های زندگی بهتر

تنها قهرمانی که در زندگی به آن نیاز دارید، خودتان هستید

 

بخاطر همین است که نمی‌توانیم خودمان را با این فکرها قربانی نشان دهیم:
«من ۱۱۰٪ توانم را در روز برای کارم می‌ذارم. واقعاً لیاقتم اینه که رئیسم بهم احترام بذاره.»
«من برای خانوادم همه کاری می‌کنم. واقعاً حقم اینه که همسری داشته باشم که قدر زحماتم رو بدونه.»
«من آدم خیلی خوبی هستم، لیاقت یک رابطه خیلی خوب رو دارم.»

واقعیت این است که رئیستان باید به شما احترام بگذارد، همسرتان باید قدر کارهایتان را بداند و شما لایق بهترین رابطه عشقی در دنیا هستید.

ولی اگر این چیزها را ندارید و واقعاً آنها را می‌خواهید، نباید منتظر باشید که دنیا با جادو و جمبل آنها را برایتان فراهم کند. دنیا هیچ بدهی‌ای به ما ندارد.

این خودمان هستیم که یک رئیس خوب، یک همسر قدرشناس و یک عشق واقعی را به خودمان بدهکاریم. ممکن است خیلی از شما بگویید که به این سادگی‌ها هم نیست. ولی یک کار حتماً باید آسان باشد تا آن را انجام دهیم؟ اگر اینطور باشد یک زندگی ناراحت‌کننده پر از افسوس و پشیمانی حقتان است. اینکه قهرمان خودمان باشیم آسان نیست. اینکه بخواهید آسان باشد یعنی می‌گویید «من یک راحت‌طلب هستم.»

واقعیت این است که قهرمان بودن هیچ قسمت آسانی ندارد. کار آسان این است که بنشینید و مدام شکایت کنید و دیگران را برای مشکلاتتان متهم کنید. قهرمان بودن یعنی با قبول مسئولیت کیفیت زندگی‌مان قدرت را در دست خودمان نگه داریم.

اگر می‌خواهید قهرمان خودتان باشید، باید به خاطر داشته باشید که بهانه آوردن و مقصر کردن دیگران برای کیفیت ضعیف زندگی‌تان یک نوع مخدر است و اعتیاد به آن روز به روز ضعیف‌ترتان خواهد کرد.

خوشبختانه انتخاب بسیار بهتر دیگری هم دارید.
«رشد کردن درد دارد. تغییر دردناک است. ولی هیچ چیز به اندازه ماندن جایی که به آن تعلق ندارید سخت نیست.» — ماندی هال

می‌خوام وقتی این داستان را می‌خوانید نقل قول بالا یادتان باشد.

اخیرا نامه‌ای از یکی از خوانندگان دریافت کردیم. خانمی که داستان تصمیم بزرگ زندگی‌اش برای بیرون آمدن از یک رابطه مسموم را با ما در میان گذاشته بود.

اینها دقیقاً جمله‌های خودش هستند که روز بعد از ترک آن رابطه برای ما نوشته بود و ما با اجازه خودش آن را با شما به اشتراک می‌گذاریم:

«می‌خواستم بگویم که همین دیروز خودم و سه فرزندم و همه  زندگی‌ام رو از یک رابطه مسموم بیرون کشیدم و وارد فضای مثبت‌تری کردم. طی تمام این مدت که می خواستم تصمیمم را عملی کنم، سرم داد می‌کشید و تحقیرم می‌کرد ولی من روی حرفم ایستادم. الان از نظر فکری و احساسی داغان هستم ولی قوی‌تر از قبل خواهم شد و به دخترهایم هم یاد می‌دهم که هیچوقت تحقیر رو تو زندگیشون نپذیرن!»

فوق‌العاده است نه؟ قبول کنید که کاری که این زن انجام داده اصلاً آسان نبوده است. او به نجات نیاز داشته است. و حتی مهمتر، سه فرزندش به نجات نیاز داشتند. و نشستن به انتظار یک قهرمان چاره کار او نبوده است. به همین دلیل خودش تصمیم می‌گیرد که قهرمان داستان خودش باشد.

چند وقت پیش پیامی برایش فرستادیم تا از اوضاعش پرس و جو کنیم. جواب او این بود:
«زندگی من که جهنم واقعی بود ولی من هنوز هم میتونم لبخند بزنم. بستگی به خودتون داره که با یه موقعیت چطوری برخورد میکنین. برای من اصلاً آسون نبود، شاید سخت‌ترین تصمیمی بود که تو زندگیم گرفته بودم. ولی تصمیم گرفتم خودم رو اونقدر دوست داشته باشم که قدرت درونی رو برای اینکار پیدا کنم. این قدرت درون همه ما هست. من فکر میکنم هیچوقت هیچکدوم از ما بیشتر از میزان تحملمون دچار سختی و رنج نمی‌شیم. این زندگی به ما داده شده چون قدرت لازم برای سپری کردن اون رو داشتیم.»

این زن به هیچ عنوان یک راحت‌طلب نیست. به نظر من یک قهرمان واقعی است. او بااینکه می‌ترسید ولی تصمیمش را عملی کرد.

همه ما می‌توانیم زمانی که تصمیم بگیریم هیچکس جز خودمان روی زندگی، شادی و خوشبختی‌مان قدرت ندارد، اینکار را انجام دهیم.

دیگر قدرتتان را با بهانه آوردن و متهم کردن دیگران تلف نکنید. دیگر منتظر یک قهرمان ننشینید. از امروز، اگر لازم است نجات داده شوید، این حقیقت را در ذهنتان نگه دارید:


تنها قهرمانی که به آن نیاز دارید، خودتان هستید.

آیا شما هم نیاز دارید که قهرمان زندگی خودتان شوید؟ آیا تابحال خودتان را نجات داده‌اید؟

هر یک از ما هر روز تقریبا 10 تا 12 ساعت از زندگی خود را به کار اختصاص می‌دهیم. زمان آن است که از خود بپرسیم «آیا این همان کاری است که می‌خواهم انجام دهم یا کاری است که باید انجام دهم؟» ما هر روز ساعت 6:30 صبح از خواب بیدار می‌شویم، همه روز کار می‌کنیم. به سر کار می‌رویم و برمی‌گردیم و این پروسه همچنان تکرار می‌شود. از خودمان یک سوال ساده بپرسیم «آیا من در کنترل زندگی هستم یا زندگی در کنترل من است؟» زمان آن است که از روزمرگی رها شوید و به خود قدرت دهید تا به آنچه می‌خواهید برسید.

انجام فعالیت‌های زیر باعث بهتر شدن روز کاری شما می‌شود و در کار و زندگی‌تان پیشرفت حاصل خواهد شد تا بتوانید از طریق ایجاد تعادل، راندمان کاری بهتری نیز داشته باشید.

هفت اصل مهم که به شما قدرت می‌دهند کنترل زندگی خود را دوباره در دست بگیرید عبارتند از:

استعداد: به معنی استعدادی است که در شخصیت شما وجود دارد یا به عبارتی نیروی درونی که شما را به حرکت وا می‌دارد و سرعت زندگی. این اصل یک پرسش را مطرح می‌کند «چقدر فشار را بر خود تحمل می‌کنید؟» شاید به شما گفته باشند که از لحاظ رفتاری «نوع A» هستید. این یعنی احتمال دارد که زیر فشار دائمی باشید و کل زندگی را در رقابت ببینید و اینکه باید نسبت به خودتان و دیگران سختگیر باشید. اگر از «نوع A» هستید، می‌خواهید همه کارها را سریع و به شکل وظیفه‌گر اتمام کنید و در این حالت کار برای شما با سرعت و انرژی بالایی مدیریت می‌شود. در این صورت با توجه به وسواسی که برای انجام کارها وجود دارد شاید وقتی برای تفکر و تعمق و اینکه به کجا می‌خواهیم برسیم، وجود نداشته باشد.

تناسب اندام: این اصل به شرایط کلی سلامت بدنی شما می‌پردازد و اینکه رژیم غذایی‌تان چقدر به این سلامتی و تناسب‌اندام کمک می‌کند. همیشه در خدمت کار بودن ممکن است باعث شود از سلامتی خود غافل شوید. بالاخص اگر از ساعت 9 صبح تا 5 عصر پشت میز می‌نشینید. در این صورت کمتر احتمال دارد که زمانی را به ورزش کردن اختصاص دهید یا پیاده‌روی کنید. برای آنکه تعادل میان کار و زندگی وجود داشته باشد به این موضوع فکر کنید که چگونه می‌توانید گام‌های مستحکم‌تری در جهت سلامت و تناسب اندام خود بردارید و دست‌کم حداقل‌ها را انجام دهید تا قوی و سالم بمانید. رژیم‌های تناسب اندامی را انتخاب کنید که در آن ورزش هفتگی گنجانده شده باشد.

تغذیه و رژیم غذایی: چه می‌خورید و آنچه می‌خورید چقدر سالم است. آیا یک رژیم سالم و مغذی دارید؟ بیشتر افراد از نیازهای کلی و خاص خود درباره رژیم غذایی‌شان آگاه نیستند و فقط غذاهایی را می‌خورند که از آن لذت می‌برند، بدون توجه به تاثیر آن بر بدنشان. برای داشتن تعادل میان کار و زندگی باید در رژیم غذایی هم تعادل وجود داشته باشد. پس روی این مساله برنامه‌ریزی و سازماندهی داشته باشید. درباره آن مطالعه کنید و یک رژیم سالم را انتخاب کنید که بتوانید آن را ادامه دهید و به عادت غذایی شما تبدیل شود.

 

مقاله روزمرگی

همیشه در خدمت کار بودن ممکن است باعث شود از سلامتی خود غافل شوید ‎

 

سلامت فردی: ممکن است به‌عنوان فردی که زیاد کار می‌کند بدن خود را نادیده بگیرید و آن قدر به وضعیت خود بی‌توجه باشید تا تبدیل به یک مشکل جدی شود. ممکن است به وزن، رژیم غذایی و سلامت فیزیکی خود کم‌توجهی کنید و به اندازه کافی استراحت نکنید. برای ایجاد تعادل مناسب میان کار و زندگی باید به بدن خود اهمیت بدهید. برای این کار از کنار گذاشتن یک یا دو عادت نامناسب که به سلامتی‌تان ضرر می‌رساند شروع کنید مثلا ترک سیگار، کافئین یا الکل.

تعادل احساسی: این به آن معناست که چقدر به سلامت ذهنی و احساسی خود اهمیت می‌دهید. پرسشی که در این اصل مطرح می‌شود این است که «آیا من اغلب اوقات از لحاظ احساسی، حس خوبی دارم؟» آیا تاکنون احساس کرده‌اید هر روزی که می‌گذرد «چالشی برای غلبه کردن» است؟ این مساله می‌تواند روی فراست و درون‌بینی شما اثر منفی بگذارد. برای داشتن تعادل میان کار و زندگی فکر کنید که چگونه مسائل را آسان‌تر بگیرید و از زندگی خود راضی باشید و زندگی را به منزله یک «تجربه جدید» ببینید. با نزدیک‌تر بودن به دیگران می‌توان احساس راحت‌تری داشت. سعی کنید با وقایع زمانی که رخ داده‌اند روبه‌رو شوید و به استقبال اتفاقات بد نروید. درک کنید که سخت است بتوان حس نگرانی را متوقف کرد. خودآگاهی بیشتری کسب کنید. خودآگاهی اغلب اولین قدم برای داشتن تفکر مثبت است.

عادات احساسی و کنترل آن: به احساسات و اندیشه‌های درونی خود گوش دهید. سپس تا حدی که لازم است زندگی و محیط پیرامون خود را کنترل کنید تا به آن درجه از کنترل که مطلوب است برسید. نگران این نباشید که دیگران درباره شما چگونه فکر می‌کنند یا اینکه همیشه باید همه کارها را «درست» انجام دهید. اگر این اثر ادامه پیدا کند امکان دارد از لحاظ احساسی حالت فرار به خود بگیرید یعنی مثلا از نگرانی در سکوت به نشان دادن آشکار ناراحتی خود (یا حتی نشان دادن خشم) روی بیاورید. باید اتکا به نفس خود را بالا ببرید تا در زندگی روی خودتان کنترل داشته باشید. در این صورت هم در محیط کار راحت‌تر خواهید بود، هم عیب‌های خود را راحت‌تر می‌پذیرید و هم راحت‌تر می‌توانید از دیگران کمک بخواهید؛ بدون آنکه احساس خشم داشته باشید.

تعادل میان کار و زندگی:‌ اصول فوق به این موضوع می‌پردازد که نسبت به کار خود چه احساسی دارید و درباره نحوه مدیریت و کنترل آن چگونه فکر می‌کنید نه اینکه کار شما را مدیریت و کنترل کند. بعضی از افراد کار را « اجباری» می‌دانند و معتقدند باید آن را «تحمل» کرد و تا جایی که بتوانند از آن فراری‌اند. نباید اجازه دهید مشکلات کاری روی زندگی خوبی که خارج از محیط کار دارید، اثر بگذارد. کار را به به‌عنوان یک بخش چالش‌برانگیز و جالب زندگی خود ببینید که می‌توانید هر آنچه می‌خواهید از آن به‌دست آورید؛ بدون آنکه اجازه دهید بر زندگی عادی‌تان چیره شود. شما حق انتخاب دارید یا کاری که از آن لذت می‌برید پیدا کنید یا آن را طوری تغییر دهید که انجام آن با رضایت بیشتری برایتان به همراه باشد. هر جا امکان هرگونه تغییر برای دید مثبت‌تر شما وجود دارد آن را انجام دهید. اگر این هم امکان‌پذیر نبود، فکر کنید چه قدم‌هایی می‌توانید بردارید که همه چیز را با هم تغییر دهید.

وقتی از خودتان راضی نیستید و مدام خودتان را با دیگران مقایسه می کنید، دچار نوعی بیماری و ضعف هستید. در واقع شما یادتان رفته است که خودتان را با ابزارهای خودتان قضاوت کنید. حال ببینیم چگونه می توانیم خودتان را ارزشمند ببینید و کمتر برای خودتان خط و نشان بکشید؟

نخستین گام برای رهایی شما از احساس ناتوانی و داشتن اعتماد به نفس این است که خود را دست کم نگیرید و واژه مقایسه را از فرهنگ لغات خود حذف کنید، زیرا با قرار دادن خودتان در معرض مقایسه، خود را ناتوان تر احساس می کنید. به علاوه بهتر است از آنچه دارید راضی  باشید، زیرا در غیر این صورت نمی توانید احساس آرامش و رضایت خاطر داشته باشید.


*چگونه مقایسه خودمان را با دیگران متوقف کنیم؟


- شناخت ویژگی های خود
 قبل از هر چیزی باید درک کنید که شما یک فرد مستقل هستید با مجموعه ویژگی های منحصر به فرد که تنها مخصوص خود شماست که کس دیگری ندارد.


- به شیوه خودتان حرکت کنید
زماتی که پیگیر پیشرفت خودتان هستید، وضعیت منحصر به  فرد خودتان را تجربه کنید. برای مثال، اگر نسبت به دوستانتان زمان بیشتری برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد خود صرف می کنید، می توانید به کار کردن تمام وقت خود فکر کنید، یا به اینکه در حال اداره یک خانواده هستید یا اینکه مسئولیت مراقبت از پدر و مادر پیر خود را پذیرفته اید. هر فرد وضعیت منحصر به  فرد خود را دارد که او را توانمندتر یا محدودتر می کند. به شرایط خودتان فکر کنید که چگونه عامل پیشرفت تان می شود.


- برای بهبود توانایی های خود تلاش کنید
به مکان هایی که می تواند به پیشرفت تان کمک کند، توجه داشته باشید، به کلاس ها، کارگاه ها و یا تجربه هایی که به افزایش مهارت های شما منجر می شود. این کار اعتماد به نفس شمارا افزایش می دهد و به شما کمک می کند که جایگاه و ارزش خود را پیدا کنید.


- با خودتان رقابت کنید
بسیاری از ورزشکاران و هنرمندان تراز اول گفته اند که آن ها با خودشان رقابت می کنند. آن ها به طور مستمر سعی می کنند برای بهبود شخصیت خود تلاش کنند؛ که یک راه خوب برای بالا بردن اعتمادبه نفس و رسیدن به اهداف بالاتر و بالاتر است.


- به جای حسادت، از دیگران قدردانی کنید
این یک مزیت است که دیگران می توانند برای شما به حساب بیاورند. اگر شما دوستانی داشته باشید که موفقیت های بالایی کسب کرده اند، ممکن است با شبکه ای از افراد موفق به خودتان کمک کنید که به موفقیت های بیشتری در زندگی دست یابید. به جای آنکه به موفقیت آن ها حسادت کنید، از موفقیت آن ها برای کمک به خودتان بهره مند شوید.


- گاهی اوقات ریسک پذیر باشید
 زمانی که می آموزید که خودتان را با ابزار خودتان قضاوت کنید، به شما احساس آزادی بیشتری برای شروع های کوچک می دهد و ریسک های افزایشی را به همراه دارد. این ریسک ها به شما این توانایی را می دهد که از خودتان بهتر شوید و از خودتان جلو بزنید. اغلب چیزی که مانع می شود افراد از خودشان جلو بزنند این است که از ریسک کردن می ترسند.

 

مقایسه نکردن خود با دیگران

خودتان را با ابزارهای خودتان قضاوت کنید

 

- مربی خود باشید
مربیگری به شکل های متفاوتی وجود دارد. مربی هایی وجود دارند که با تحقیر و فریاد بر سر بازیکنان خود با آن ها برخورد می کنند. بعضی ها به رشد اصرار دارند، به ورزشکاران فشار وارد می کنند که سریع تر باشند، بیشتر بپرند و یا به دوردست تر شنا کنند اما این کارها را با عشق و حمایت انجام می دهند.

کسی که با عشق یاد می دهد و حمایت می کند، متعادل ترین و به طورکلی انسانی تر است.


- جملات درونی خود را اصلاح کنید
 یک قیچی بردارید و تمام جملات و افکار درونی را که دائم به شما سرکوب می زند و باعث مقایسه کردن می شود اصلاح کنید. این جملات باعث می شود که شما افراد ضعیف و ناتوانی جلوه داده شوید، بعضی وقت ها اطرافیان مان هم با استفاده از این جملات فاتحه روح و فکر و نظرات ما را می خوانند مثلا وقتی به ما می گویند چرا مثل بقیه فکر نمی کنی؟! این چه افکاری است که تو داری؟! چرا نمی توانی مثل بقیه رفتار کنی؟ یا اگر همه شبیه شما رفتار کنند چه می شود... شما را دچار شک و تردید می کنند تا به نظرات دیگران بیشتر از خودتان توجه کنید.


 - منفعل نباشید
خودتان و افکار و احساسات و نظرات خود را دست کم نگیرید اگر زیادی به خلاقیت ها و ویژگی های دیگران توجه کنید نسبت به خودتان و توانایی های تان بی توجه می شوید و ناخودآگاه بی خیال فکر کردن می شوید چون آن وقت فکر کردن خود را بی نتیجه و بی فایده می دانید و تبدیل می شوید به یک آدم منفعل که چشم و گوش و دهانش به نظرات و افکار دیگران است و از خود هیچ چیز ندارد.


 - به کسانی که شما را مقایسه می کنند توجه نکنید
آدم هایی که دائم دست به مقایسه شما با دیگران می زنند می خواهند شما آن چه هستید نباشید، بنابراین حرف های آنان را گوش دهید و ضعف های خودتان را شناسایی کنید، اما جوگیر نشوید و بر احساس و فکر خود در مورد انجام کار درست، تاکید کنید.


- استفاده از تجربه زندگی افراد موفق
می توانید به زندگی افراد موفق و بزرگی که در تاریخ وجود دارند سری بزنید و ببینید که آن ها چه طور توانسته اند با تأکید بر عقاید و نظرات خود پله های موفقیت را طی کنند. به این هم توجه کنید که آن ها با احساس تنهایی خود در عقاید و نظرات شان غلبه کرده اند. چون خیلی از ما آدم ها به خاطر این که دیگران افکار و عقاید ما را ندارند و احساس تنهایی می کنیم بی خیال افکارمان می شویم و از آن می گذریم.