قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

منظور من اینست که ما نمی خواهیم دیگران ناراحت شوند. همیشه میخواهیم کاری که از ما خواسته شده انجام شود (یا آرزو می کردیم انجام شده بود) پس در واقع ما دو چیز را همزمان می خواهیم، می خواهیم به مشتری جواب مثبت دهیم، و همگام با آن می خواهیم کار انجام شود ولی خودمان آن را انجام ندهیم. چنین چیزی ممکن نیست.

امروز می خواهم در مورد مهارت گفتن “نه” به دیگران به خصوص مشتری ها صحبت کنم، مهارتی که می تواند یک کسب و کار را بزرگتر کند، رابطه ای جدید با مشتری آغاز کند یا آن را در باتلاقی فرو ببرد که مشتریان را فراری می دهد.

فرض کنید در حین عبور از یک کوچه، گربه ای ناگهان به تندی از جلوی پایتان عبور می کند و شما می ترسید. به یقین نظام قضا و قدر الهی می توانست به گونه ای برنامه ریزی شود که این گربه از جلوی پای شما رد نشود! حال این سوال پیش می آید که چرا خداوندی که قادر بر همه کار است. مانع این اتفاق نشد؟

حکمت وجود مشکلات در زندگی
قبل از پرداختن به موضوع «صبر» خوب است بدانیم حکمت پدید آمدن مشکلات در زندگی چیست، تا آسانتر بتوانیم در مقابل آن ها صبور باشیم.

1- رسیدن به رشد و تعالی، خداوند جنبه های منفی را در کنار هزاران جنبه مثبت زندگی ما قرار می دهد تا ما را به رشد برساند و آخرتمان را آباد کند.

چنان که هر چه انسان در مقابل رفتارهای ناپسند و بدخلقی دیگران صبر کند، به همان میزان بر مقام معنوی او افزوده می شود.

انبیاء و اولیای الهی نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛  پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) از سوی ابولهب و همسرش- که عمو و زن عمو و همسایه دیوار به دیوار ایشان بودند بسیار آزار می دیدند؛  اما تحمل این آزارها و مشکلات بر سعه‌ی صدر ایشان می افزود.

همچنین بیشترین تعالی شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها) مربوط به واقعه عاشورا و حوادث پس از آن بود؛ و همین گونه آسیه همسر فرعون بر اثر صبری که با ظلم همسرش داشت، در مرتبه ی زنان بر گزیده ی عالم قرار گرفت.

در روایات‌ آمده‌ است‌: سه‌ گروه‌ از زنانند که‌ خداوند عذاب‌ قبر را از آنان‌ برطرف‌ کرده‌ و با فاطمه‌زهرا(سلام الله علیها‌) در قیامت‌ محشور خواهند شد؛ یکی‌ از آن‌ سه‌ گروه‌ زنانی‌ هستند که‌بر بداخلاقی‌ همسرشان‌ صبر می‌کنند.( وسائل‌ الشیعه‌ ج‌ 21، ص‌ 285)

در جایی دیگر، رسول گرامی اسلام صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم می فرمایند:هـر زنى که در بـرابر بـد اخلاقى شـوهـرش صبر و شکیبایى ورزد ، خداوند همانند (ثواب) آسیه (همسر فرعون) به او عطا کند( .بحار الأنوار : 103 / 247 / 30) و هر مردی که بر بداخلاقی همسرش برای خدا صبر و شکیبایی کند خداوند بزرگ برای هر بار صبر او، پاداشی همانند و همسنگ پاداش صبر ایوب در برابر بلای او به وی خواهد داد.

گاه مشکلات و نابسامانی های زندگی برای صاف کردن و صیقل دادن روح ماست و گاهی نیز برای آمرزش گناهانمان. همه ی ما به تجربه دریافته ایم که هنگام مواجهه با ناملایمات، صاف می شویم و جلا پیدا می کنیم و در مقابل، هنگام خوشی و استغناء دچار غفلت می شویم. در این باره قرآن می فرماید: «به یقین انسان طغیان می کند، هنگامی که خود را بی نیاز ببیند»؛ یعنی اگر انسان کم ظرفیت به رفاه برسد، سرکشی اش آغاز می شود.

درست است که گاهی اشخاص، با اختیار خود بر ما خسارت وارد می کنند- البته حساب و کتاب بدی های هر کس با خدا است- اما در عوض ما بیدار می شویم، آمادگی بیشتری برای یاد و ذکر خدا پیدا می کنیم و خالصانه تر با او راز و نیاز می کنیم. از جمله چیزهایی که صبر را در وجود ما قوی می کند، توجه به  همین نکات و مشکلات در زندگی است.

بنابراین می بینیم که صبر در ناملایمات و سختی ها، بستر رشد، تعالی و آمرزش گناهان است. با چنین بینشی هیچ گاه هیچ سختی و ناملایمتی، هر قدر هم که شدید باشد، ما را از پا در نمی آورد. اساساً راه سازندگی و صیقل خوردن روح همین سختی هاست. برای همین گفته اند: (البلاء الولاء)؛ یعنی بلا برای دوستان است.

در کار خیر اگر مصیبت دیدیم، بدانیم که می خواهند به ما یک پاداش فوق العاده بدهند. البته باید مراقب باشیم که با نارضایتی ها و اعتراض کردن هایمان، این مسئله را خراب نکنیم.

2- مشمول نظام «عوض الهی» شدن، نظام عوض الهی به این معناست که خداوند بر خود واجب کرده است که در قیامت یا در دنیا عوض هر کمبود و رخداد ناخوشایندی را که بر بنده اش حادث می شود، به او بدهد.

 وجوب این امر به معنای استحقاق ما نیست؛ بلکه به معنای تفضّل و کرم اوست که هر یک از ما را شامل می شود. بر این اساس در روز قیامت، به میزانی که از عوض الهی بهره مند می شویم. از ثواب هایمان بهره مند نمی شویم. به تعبیر دیگر، بهره ای که از ثواب ها نصیبمان می شود، در مقایسه با آنچه که از عوض الهی بهره مند می شویم، مانند قطره ای است در مقابل دریا.

از یک مثال بسیار ساده و کوچک آغاز می کنیم: فرض کنید در حین عبور از یک کوچه، گربه ای ناگهان به تندی از جلوی پایتان عبور می کند و شما می ترسید. به یقین نظام قضا و قدر الهی می توانست به گونه ای برنامه ریزی شود که این گربه از جلوی پای شما رد نشود! حال این سوال پیش می آید که چرا خداوندی که قادر بر همه کار است. مانع این اتفاق نشد؟ چرا حوادث طوری ترتیب داده نشد که عبور گربه بعد از عبور شما از کوچه صورت بگیرد؟ براساس نظر شیعه، خداوند جبران و عوض این پیشامد را بر اساس کرم و تفضلی که بر بندگان دارد، بر خود واجب کرده است و در مقابل این واقعه ی ناخوشایند، آن قدر به شما پاداش می دهد که نه تنها جبران ترس شما بشود؛ بلکه از چنین پیشامدی راضی و خرسند نیز باشید.

در روز قیامت در مقابل رخدادهای ناگوار، آن چنان عوضی به شما می دهند. که نه تنها از خساراتی که دیده اید ناراحت نخواهید بود، بلکه آرزو خواهید کرد. که ای کاش خسارات بیشتری دیده بودید. در نظر بگیرید که اگر شخصی در حین رانندگی خراشی بر خودروی شما می انداخت و بلافاصله به ازای این خراش کوچک مبلغ بسیار زیادی پرداخت می کرد، آیا باز هم از این حادثه ی کوچک ناراحت می شدید؟ نه تنها ناراحت نمی شدید بلکه آرزو می کردید که ای کاش وی خودرویتان را از بین برد تا در عوض سند خانه اش را به شما بدهد!

در کار خیر اگر مصیبت و مشکلات دیدیم، بدانیم که می خواهند به ما یک پاداش فوق العاده بدهند. البته باید مراقب باشیم که با نارضایتی ها و اعتراض کردن هایمان، این مسئله را خراب نکنیم. ما بسیاری از اوقات با به کار بردن عباراتی نظیر: «بیا کار خوب کن!» «آمدیم ثواب کنیم کباب شدیم!» کار خیر خود را کم اجر و گاهی بی اجر می کنیم. همچنین در روایات داریم وقتی که شما دعا می کنید و استجابت نمی شود؛ به ازای آن چیزی به شما می دهند که آرزو می کنید که ای کاش هیچ یک از دعاهایتان در دنیا مستجاب نشده بود.

اگر همسرمان دل به زندگی نمی دهد. اگر بی نظم است یا خلق بدی دارد، ملالی نیست گذشتگان گفته اند: «چیزی که عوض دارد گله ندارد»؛ شما عوض این کارتان را می گیرید. این مثل باید همواره در مواجهه با سختی ها و ناملایمات، ترجیح بند کلاممان باشد تا از شدائد زندگی آزرده نشویم.

البته، اینها به معنای این نیست که دست روی دست بگذاریم و در رفع نواقص و معایب یکدیگر نکوشیم. ما زندگی تشکیل داده ایم که یکدیگر را تکمیل کنیم. اما اگر به هر دلیلی این امر آن چنان که دلخواه ما بود میسّر نشد، شایسته نیست که به حسرت نداشته هایمان اندوه بخوریم! اعتقاد به نظام عوض الهی، صبر را در نهاد ما پایدار می کند.

در روایتی رسول گرامی اسلام صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم به بانویی که خدمت حضرت شرفیاب شده بود فرمودند:ای حولاء زنی نیست که سخنی از شوهرش بشنود و بر آن صبر کند ،مگر اینکه خداوند به قدر هر کلمه ای که شنیده و بر آن صبر نموده است ، برای او مزد روزه گیر و مجاهدت در راه خدا را بنویسد.
منبع: سر دلبران

 

کم کم سردی زمستان بار سفر می بندد و راهی سفر طولانی می شود، می رود در انتهای جاده ای دور به انتظار بایستد، انتظاری که شاید هرگز پایانی برایش نباشد. اگر شما آنقدر دل هایتان را بهاری کنید که زمستان فرسنگ ها دور از درون شما باشد، این انتظار برای همیشه انتظار خواهد ماند!

خانه تکانی عید
اگر دل تان را غسل تطهیر دهید، دل تکانی کنید و پاک شوید، بی شک بهار دلتان همیشه زنده می ماند و زمستان لنگان پای می شود و از آمدن واهمه می کند.
این بار به پا خیزید برای دل تکانی!!

چکمه های زمستانی و لباس های گرم و پشمی تان را در آورده اید چون بهار دل انگیز در راه است.

بیایید این بار قرار بگذاریم همزمان با خداحافظی نمادین  با زمستان، از سردی و رخوت زمستان وجودمان هم خداحافظی کنیم و کهنه گی های درون دل هایمان را از سیاهی و زخم های زخمتی که گاه در روح مان ذوق می کند، بیالاییم و نو کنیم. با آمدن بهار، دل تکانی کنیم و با بازسازی روحیه، تغییرات در خود و زندگی مان بدهیم و سعی کنیم چون بهار سبز و جاری باشیم و برای همیشه هم تازه بمانیم .

اگر آماده اید، با ما در دل تکانی آخر سال، همراه شوید. در این واپسین روزهای سال 92 دل تکانی کنید تا با ورود به سال جدید، روزهای موفقیت و پیروزی تان را آغاز کنید:  

طراوت بهار را به خانه دلتان دعوت کنید: بهار پشت در خانه تان است؛ فقط کافی است  پنجره ها را بازکنید و باد و هوای بهاری را به خانه تان دعوت کنید. جلوی پنجره بایستید و کمی نفس عمیق بکشید. با هر نفس، درونتان را تخلیه کنید. طراوت و تازگی را با هر دم به شش هایتان بفرستید و با هر بازدم  بوی رخوت و سستی زمستان وجودتان را خارج کنید.

دل تکانی کنید: باور کنید دنیا کوتاه تر از آنی است که ما فکر می کنیم. عمرما چون بهار است و لاجرم  خزان در پی آن. پس فرصت ها را غنیمت بشمارید و عمرتان را چون بهار سبز و بارور کنید.  بس است دیگر؛ تا به کی می خواهید حسرت روزهای گذشته را بخورید و در نگرانی آینده و روزهای نیامده کمر خم کنید. باور کنید فاصله خوشبختی با بدبختی به اندازه یک تار موست. حس سرزندگی بهار را به عاریه بگیرید و برخیزید. از همین امروز  تصمیم بگیرید نگاه تان را تغییر دهید، داشتن ها و نداشتن ها را با بودن ها و نبودن ها معنا نکنید. تلاش کنید  به قسمت پر لیوان آب نگاه کنید نه به قسمت خالی آن. در یک کلام، به آرامش بهار برسید تا زیبایی درون شما به مانند زیبایی بهار به بیرون تراوش کند. بخندید و بخندید و بخندید و باز به مشکلات بخندید، چون بهارید و قصد دارید رو سیاهی زمستان روزگارتان را با زغال های خاکستر شده برای همیشه بسوزانید. فقط باید یاد بگیرید از همین امروز، مثبت فکر کنید.

خانه تکانی عید,دل تکانی, آمدن بهار

بهار را در درونتان سبز کنید: بهار در آغوش بگیرید و لمسش کنید. طراوت و نشاط او را بدزدید. مثل بهار سبز شوید و از درون رشد کنید. به مانند شکوفه های باز شده بهاری، لبخند به لب هایتان بنشانید و از عشق و شور به زندگی پر شوید و از همه مهمتر آن که خودتان را بیشتر دوست بدارید. اگر خودتان را دوست نداشته باشید هرگز نمی توانید دیگران را دوست بدارید.

بهار را به دل های عزیزانتان هدیه دهید: امسال سعی کنید در خانه تان به جای خانه تکانی، دل و روح تکانی به پا کنید. نگاه تان را سبز کنید و عطر بهاری به دل هایتان بزنید. همسر و فرزندانتان، پدر ومادر، خواهر و برادر، دوستان و آشنایانتان را با نگاه سبزتان بنگرید، دل از چرکین زخم ها بشوئید و ذهن تان را از سهمگین خاطرات تطهیر کنید تا بتوانید آنها را ببخشید و دوست داشته باشید. وقتی امیدوار و پر از انرژی زندگی شوید، می توانید عزیزانتان را به مهمانی درونتان دعوت نمائید و نشاط و طراوت بهاری تان را به وجودشان تزریق کنید، چون آنها امید زندگی شما هستند هر چند که گاهی نامهربان و تلخ می شوند.

رخت سبز به تن کنید: وقتی درونتان را غسل تطهیر دادید و سپید شدید، حالا وقت آن است که رخت ظاهرتان را هم بهاری کنید. لباس های تیره و کلفت زمستانی را از تن تان بکنید و با پوشیدن لباس های رنگی و شاد، بهاردلتان را رنگی تر کنید.

مهربان باشید: درون شما مملو از حس های مثبت و بهاری است، سرزندگی و صمیمت درونتان را بیش از این انباشته نکنید.    بی هیچ توقع و منتی محبت تان را ارزانی عزیزانتان کنید. بدانید هم شما نیازمند ابراز این عشق و محبت هستید و دیگران نیز نیازمند دریافت و سیراب شدن . پس خساست به خرج ندهید. انرژی مثبت درونتان را خالی کنید.

انجام کارهای خیر را فراموش نشود: به فکر سلامتی روان و شادی روح تان باشید. به دیگران کمک کنید و کارهای خیر انجام دهید تا مقدار دوپامین مغزتان بالا رود و شما را سرشار از شعف و نشاط کند. آری، نترسید در این آخر سالی، آستین بالا بزنید و دست به خیر شوید تا بتوانید با رضایت خاطر و روحیه ای بانشاط تر به استقبال روزهای بهاری زندگی تان بروید.

چرا نگاهتان خیره شده و دوباره اخم کرده اید؟! : با نیم نگاهی به جیب تان، با خود می گوئید با این جیب های پراز خالی، چه کار خیری؟!

بهانه جویی نکنید، قرار شد مثبت فکر کنید و خنده را مرهم مشکلات تان کنید. لطفا پیش از ورود به سال جدید، این طرز فکر اشتباه را، تغییر دهید. سعی کنید کارهای خیر را به مسائل مالی گره نزنید و بپذیرید در عین حال که از نظر مالی متمول نیستید می توانید کار خیر انجام دهید. فقط کافی است سری به دوستان و آشنایانتان بزنید بالخص آنان که مسن و یا مریض حال هستند، جویای احوالشان باشید و چند دقیقه ای یا ساعتی از وقتتان را صرف انجام کارهای آنها کنید؛ مثلا، در خانه تکانی کمک شان کنید، خریدهای عید شان را انجام دهید، موهایشان را کوتاه کنید و... می بینید با این کارهای کوچک می توانید بدون صرف هیچ هزینه ای، کار خیر انجام دهید، به همین راحتی!

همه ما دوستانی داریم که از بودن در کنارشان لذت می بریم اما اگر اهل دوستی با دیگران نیستید بهتر است این مقاله را حتما بخوانید چون دوستی برای سلامتی و شادابی شما ضروری است !

داشتن دوست باعث می شود زندگی و سلامتی تان طولانی تر شود.
بررسی هایی که دانشگاه هاروارد بر روی سلامتی پرستاران در 1976 انجام داده بود ، این نکته را که دوستی خوب به خصوص برای زنان ،مرتبط است با تندرستی بهتر،سرزندگی بیشتر هنگامی که پیرتر می شوند و امکان زندگی طولانی تر ،تایید می کند -  و معلوم است که اشاره به شادابی بیشتر هم که نیازی نیست.


دوستان چه صمیمی یا غیر صمیمی باشند در زمان های سخت مثل از دست دادن کسی ،مریضی یا دیگرچالش های شخصی حمایت وپشتیبانی خود را اعلام کرده وباعث رهایی از استرس می شوند.
دوستان همچنین می توانند شریک شادی ها،جشن ها و موفقیت هایتان باشند همانطور که می توانند مشوق شما باشند زمانی که قصد انجام دادن کار مهمی مثل ورزش،ترک سیگار یا بهبود سلامتیتان دارید.


از آنجایی که ما رفتار ها و عادات کسانی را که بیشتر زمانمان را با آن ها سپری می کنیم می پذیریم،دوست شدن و پرورش دوستی با کسانی که برنامه زندگی سالم و دید مثبتی به زندگی دارند ما را به تندرستی بهتر و سالم بودن سوق می دهد.


با این حال وقتی که زندگی شلوغ و پر مشغله می شود، اغلب اوقات این روابط ما با دوستانمان است که بیشتر از همه آسیب می بیند.


پس شما چگونه دوستان خوبی را که دارید نگه می دارید یا دوستان جدیدی پیدا می کنید؟ در اینجا به چند روش اشاره شده....

1 - دوستی یک خیابان دو طرفه است.برای اینکه دوست خوبی داشته باشید، باید در ابتدا یک دوست خوب باشید.اگر زیاد همدیگر را نمی بینید در یک دوره دردسترس باشید.

2 - موفقیت هایشان را تشویق کنید، در شادی های شان شریک شوید و در زمان نیازمندی کمک و پشتیبانی خود را اعلام کنید.

3 - گاهی فقط حضور داشتن یا یک حرف دلگرم کننده تمام چیزی است که نیاز است.هر موقع که امکان دارد ،زمانی را برای تفریح و خوشی با یکدیگر سپری کنید.
این زمان و انرژی در رابطه و در سلامت جسمی و روحی خودتان سرمایه گذاری شده است.

 

آیا دوستان زیادی ندارید یا دوستان جدیدی نیاز دارید؟
حتی خجالتی ترین افراد هم می توانند توسط کار های داوطلبانه ،شرکت در یک کلاس (یوگا،رقص،حسابداری)،عضو شدن در یک باشگاه (دویدن،نقاشی ،باغبانی)، حضور در گروه پشتیبانی،شرکت کردن در یک جامعه آنلاین، دوست جدیدی پیدا کنند.


وقتی شما با افرادی که با شما علایق مشترکی دارند ، ارتباط برقرار می کنید،به صورت اتوماتیک با آن ها صمیمی می شوید.
مطمئن شوید که رابطه ای را که می خواهید انتخاب کنید و پرورش دهید،موجب رشد شما شود .


اگر دوست شما کسی است که بیشتر اوقات شکایت و انتقاد می کند وشما را با احساسی بدتر از زمانی که با آنها مواجه می شوید رها میکند-یا کسی که معمولا تلاش هایتان را برای اصلاح خود تخریب می کنند،شاید زمان آن باشد که از آن ها بگذرید و یک شخص جدید را پیدا کنید ،رفیق های مثبت اندیش بیشتر.


به یاد داشته باشید که اگر بدبختی شریک می خواهد ،همین طور موفقیت،شادی و سلامتی هم نیازمند یار و همراه است .
منبع:آی بانو

هر روز 1440 دقیقه است. این یعنی ما در هر روز 1440 بار فرصت داریم که یک تاثیر مثبت بگذاریم. متاسفانه بسیاری از ما به راحتی این فرصت ها را از کف می دهیم و حتی متوجه از بین رفتن شان نمی شویم. چرا؟ چون درگیر روزمرگی شده ایم و این یکنواختی باعث می شود از کنار هر چیزی به سادگی بگذرند و پیش از اینکه بفهمند چه بر سرشان آمده این دقیقه ها شده اند روز و روزها شده اند ماه و ماه ها شده اند سال های سال فرصت های از دست رفته. من اسمش را می گذارم «نفرین سال های دلخوشی». شبیه عنوان فیلم های ترسناک است، اما در واقع همان روزمرگی های زندگی واقعی است که انسان ها را از رسیدن به کمال دور نگه می دارد. خوشبختانه راه حل هایی وجود دارد که هر روزتان را به تازگی، اشتیاق و اراده مزین می کند.

چند لحظه زمان بگذارید و به بهترین «اولین روزی» که در زندگی تان داشته اید فکر کنید؛ اولین روز یک کار جدید، مدرسه جدید، یا ... با کشف هر یک از فرصت ها و اتفاقات جدید انگار هجوم آدرنالین را در بدن احساس می کردید و از هر ثانیه جادویی اش لذت می بردید. دوست داشتید بهترین و برجسته ترین باشید. تمام تلاش تان را کردید که جزء به جزء وقایع را به خاطرتان بسپرید اما متاسفانه ممکن است با گذشت زمان بعضی از آن اشتیاق های پیشین را از دست داده باشید و دیگر آن ذوق و تمایل روزهای اول را نداشته باشید. به مرور کسلی جای انرژی را گرفت، در هم ریختگی جای ایده های نو و روزمرگی های یکنواخت جای خلاقیت را گرفتند. از آن آدم زنده دل و پرتحرک تبدیل شدید به حوصله ای که حتی حالش را ندارد از تختش بیرون بیاید.


پس چطور می توانیم آن شور و هیجان «روز اول» را دوباره برانگیزیم و تمرکز و اشتیاق درونی مان را برای سال های طولانی حفظ کنیم؟ این راه حل ها شاید مفید باشند:

فراموش نکنید که هر روز هدیه ای تازه است: بهترین هدیه ها آنهایی هستند که در کنار علاقه و ذوقی که نسبت به آنها داریم، ازشان استفاده هم بکنیم. هر روز هدیه ای است پر از فرصت های نشکفته برای غلبه بر ترس، خودکم بینی و میان مایگی.

سعی کنید برای هر روزتان هدف مشخصی بگذارید و تمام تلاش تان را برای برآورده کردن انتظارات تان بکنید تا یک قدم به موفقیت نزدیکتر شوید. از قدرت هایی که دارید استفاده کنید: هر کدام از ما با قدرت های مشخصی به دنیا آمده ایم که فقط خاص خودمان است. رمز موفقیت، کشف کردن این قدرت های ذاتی و به کار گرفتن آنهاه در زندگی روزمره است. باید بلد باشیم چطور از قدرت هایمان استفاده کنیم و سختی های پیش رویمان را به چالش بکشیم.

منتظر نمانید تا دیگران در را برایتان باز کنند: مردمی بوده اند که در حادترین شرایط توانسته اند بهترین مسیر را پیدا کنند و با خلاقیتی که داشته اند درهای جدیدی را به روی آزادی، تحصیلات و موفقیت شغلی شان بازکرده اند. تمام هوش و حواستان را به کار گیرید و آن قدرت نهفته را پیدا و از آن برای تشدید و برانگیختن اشتیاق تان استفاده کنید. بدون شک می توانید آن عظمت و کمال را درون خودتان پیدا کنید.

گوش به زنگ باشید: وقتی فرصت های تازه را نادیده می گیرید، پنجره بی حوصلگی و کسلی را باز کرده اید و نتیجه این کسلی چیزی جز بی خیالی و درجا زدن نیست. چشم هایتان را باز کنید و خودتان را مصمم و با اراده تصور کنید. کسی که به هر آنچه بخواهد می رسد. کسی که می تواند تمام «نه»ها را به «بله» تبدیل کند. آنقدر محکم و مصمم باشید تا راهی را بیابید که هرگز هیچ کس در آن پا نگذاشته است.

اراده هر راهی را به موفقیت می رساند: بسیاری از افراد با دیدن کوچکترین سختی در مسیرشان دلسرد می شوند و تمام هدف ها و آرزوهایشان را فراموش می کنند اما این در حالی است که در مسیر تمام انسان های موفق دنیا همواره موانعی وجود داشته است. فکر می کنید چطور به این دست یافته های طلایی شان رسیده اند؟ بارها در را در صورتشان به هم کوبیده اند و ناامیدشان کرده اند. بارها اشتباهات فاحش کرده اند و رویاهایشان نابود شده استو امان از این آدم های منفی باف و نحسی که سر راه همه قرار می گیرند؛ به سادگی کاری می کنند که بهترین ها هم خودشان را کم و ضعیف ببینند. اما مهمترین بخش ماجرا اینجاست: تفاوت انسان هایی که تا آخر خط می روند و موفق می شوند با آنها که خیلی زود دست هایشان را بالا می برند و تسلیم شرایط می شوند در این است که اولی ها بسیار مصمم ترند.

برنده ها در شرایط سخت خودشان را گم نمی کنند و دنبال راه حل می گردند. محکم می ایستندنو کارشان را می کنند. اگر با مانعی برخورد کردید که سد راه تان بود تمرکز کنید و به این فکر کنید که چطور می توانیدآن را دور بزنید.همانطورنایستید و نگاهش کنید، یک اقدامی کنید که مفید باشد. راه های رسیدن به موفقیت زیاد است.

هر روز بهتر از دیروز باشید: ما باید خودمان را با تغییرات بازاریابی جهانی همسو کنیم و اطلاعتمان را به روز نگهداریم. باید همیشه در حال بهتر شدن باشیم و دانش و مهارت هایمان را بیشتر و بیشتر کنیم تا به حقوق مسلم و اهداف دقیق مان برسیم. هر روز با خودتان عهد کنید که فردا بهتر از دیروز باشید. هر چند وقت یک بار در کلاس ها و سیمنارهای خودباوری شرکت کنید یا خودتان را در شرایطی قرار دهید که رو به بهبود دائمی باشید.

چند کار برای امروز و فردا: خب حالا وقت عمل است. سه تا کار برای 48 ساعت آینده تان پیشنهاد می کنم. این کارتها به شما کمک می کنند هر روز مثل همان روز اول پرانگیزه و پرانرژی باشید: در پایان هر روز گزارشی از دستاوردهای آن روز و آن چیزهایی که فکر می کنیدباید فردا بهتر شوند بنویسید. برای نکات مثبتش خودتان را تشویق کنید و نقاط ضعف را سریع بررسی کنید و برنامه ای برای درست کردنشان بریزید. این کار به شما کمک می کند کاملا روی هدف تان متمرکز باشید و راه تا را گم نکنید.

هر روز کاری را که شروع می کنید خودتان را یک قهرمان واقعی ببینید: خودتان را مجسم کنید که دارید مثبت، با اعتماد به نفس و با اراده صحبت می کنید، با وقار و خوش برخوردید، راه رفتن و نشستن تان مجذب کننده است. تمام اسامی و جزییات را در ذهن تان دارید و دیگران به خاطر تلاش های بی وقفه تان تحسین تان می کنند.

یک نشانه، نوشته، یا یک تصویر الهام بخش از هدفی که دارید، سر کار جلوی چشم تان بگذارید. این شیء همیشه باید یادآور اهمیت کارتان باشد. باید آنقدر قوی باشد که هر بار می بینیدش انگیزه چندین برابر بگیرید. این یادآور کمک تان می کند همیشه آن ذوق و تازگی «روز اول» را داشته باشید و مصمم و پرانرژی مسیرتان را ادامه دهید.

منبع:مجله پنجره خلاقیت

 آسان ترین راه برای داشتن راه چاره در خصوص گفتن “نه” اینست که انتظاراتی که از شما می رود قبلا بیان شده باشد و باید واضح، روشن و صریح بیان شود. مطمئن شوید مفصل در مورد قابلیت های محصولی که دارید صحبت کرده اید. همینطور، تیم فروش شما از چیزی که فروخته می شود باید اطلاعات کافی داشته باشد. به این ترتیب، شما هیچ قول و وعده ای برای مشتری نساخته اید که در واقعیت نتوانید آن را اجرا کنید، و مشتری هم هیچ چشمداشت غیر منتظره ای نخواهد داشت. در این حالت شما کاملا روی خواسته های مشتری حرکت کرده اید و به مشتری اهمیت میدهید.

راز موفق شدن در سختی ها

از قدیم گفته اند که موفقیت ها در سختی بدست می آیند. اگر در حال حاضر در یکی از پیچ و خم های دشوار زندگی تان قرار گرفته باشید شنیدن این جمله احتمالا ناراحتتان می کند و می گویید. من موفقیت نخواستم به همین شرایط فعلی ام راضی هستم ای کاش کمی از سختی ها کاسته می شد.


همه جمله های به ظاهر کلیشه ای به درد نخور نیستند خیلی وقت ها اگر از بین مشکلات بیرون بیاییم و از زاویه جدید به مسائل و مشکلاتی که پشت سر گذاشته ایم بنگریم می بینیم که چقدر در ساختن ما موثر بوده اند و حتی نگرش مان را به زندگی تغییر داده اند در این گزارش به 5 مهارت اساسی برای غلبه ماهرانه  بر سختی ها و موفق بودن ارائه می کنیم.

1 - راز موفق بودن به وسیله مهارت شجاع بودن
اجتناب، اصل موضوع را برطرف نمی کند ولی در کوتاه مدت ممکن است موجب کاهش اضطراب شود. شاید این روش وسوسه انگیزی باشد، اما دوری از مکان ها و تکالیفی که زندگی را مشکل می کند جواب مساله نیست. متاسفانه تا زمانی که با موضوع مواجه نشوید، نمی توانید آن را حل کنید. کسانی که با درونگرایی مشکل را انکار می کنند خود را فردی منطقی و توانا جلوه می دهند. در حالی که اصل موضوع آنان را رنج می دهد و اغلب در مقابل علائم استرس مثل فشار خون بالا، درد و ناراحتی آسیب پذیرند. آنان انرژی زیادی صرف سرکوب احساسات خود می کنند و توان زیادی برای لذت بردن از خوشی های زندگی برایشان باقی نمی ماند.
برای موفق بودن  :
باید دل به دریا زد.
باید تماس هایی بگیرید که از برقراری آن میترسید.
به موقعیت هایی بروید که از آن می ترسید.
از ارتفاع ترس دارید امروز بله همین امروز برای کوه نوردی مناسب است.

2 - راز موفق زیستن با مثبت نگری
رویارویی مثبت نیز چنین وضعیتی را به وجود می آورد. مواجهه راهی است برای حساسیت زدایی نسبت به افراد، مکان ها و تکالیفی که زندگی را برایمان دشوار می کند.
ضمن این که این مهارت احساس شما را نسبت به خودتان بهبود می بخشد. اگر می خواهی موفق باشی، طوری رفتار کن که انگار موفق هستی.

3 - تسلط گرا بودن یکی از راههای موفق بودن در زندگی
کسانی که تسلط گرا هستند، انرژی و وقت خود را برای کسب و توسعه مهارت هایشان صرف می کنند و مشکلات را به تجارب آموزنده مبدل می سازند.
این نوع نگرش نسبت به چالش ها و مشکلات زندگی در مقابل عملکرد گرایی قرار دارد که اولین هدف در آن اجتناب از اشتباه کردن است. عملگرا ها بعد از شکست به سختی می توانند سر حال باشند. آنها بر کمرویی خود نیز به سختی غلبه می کنند.
اما برای این که بتوانید تسلط گرا باشید، باید نخست روی کاری که قرار است انجام دهید، متمرکز شوید و سپس عقاید منفی را از خود دور کنید. آنگاه تکلیف خود را به عنوان یک چالش در نظر بگیرید که باید آن را منطقی حل کنید.

4 - راز موفق زیستن با یادداشت برداری
هنگامی که شما می خواهید اضطراب را از خود دور کنید با این شیوه می توانید نتایج خوبی به دست آورید. در این یادداشت ها، تاریخ، ساعت و روز و موقعیت خود را در مورد اضطرابتان بنویسید. سپس به مقدار اضطراب خود از یک تا 5 نمره دهید.
ارزیابی خود را از موقعیت بنویسید. نحوه مقابله با اضطرابتان را هم یادداشت کنید. حالا یک بار دیگر به اضطراب خود نمره دهید.
این یادداشت ها به شما کمک می کند که مهارت های مقابله ای مفید را از مهارت های بی اثر تشخیص دهید. از طریق بازنگری پیشرفت خود می توانید روی روش های مناسب تر کار کنید.

5 - برای موفق بودن باید تمرین کنید
برای کار کردن جدی تر روی اضطراب خود آماده شوید. مهارت های مقابله با اضطراب تنها زمانی مفید هستند که شما برای آن، وقت کافی بگذارید. باید هر روز مهارت های مقابله ای با اضطراب را تمرین کنید.
دقت کنید اگر شما کمالگرا باشید یا نیازمند تایید دیگران یا به علائم جسمی خود بی توجه باشید و نیاز شدیدی به کنترل احساس کنید، اضطراب بیشتر به سراغتان می آید.
افراد زمانی که انتظار نامعقول و بالایی از خود یا موقعیت ها دارند و بیش از اندازه نگران شکست های کوچک و اشتباهات جزیی هستند، بیشتر مضطرب می شوند.
اگر می خواهید به دام اضطراب نیفتید، سعی کنید ارزشمند بودن خود را در گرو پیشرفت هایتان ندانید.

شادی در زندگی

در حالی که کارهایی هم هست که برای شادتر بودن، هیچ وقت و در هیچ شرایطی نباید از برنامه زندگی ما حذف شود. اگر می پرسید کدام کارها را نباید هیچ وقت کنار گذاشت، نگاهی به این موارد بیندازید.

می خواهید شادتر باشید؟ دوست دارید زندگی آرام تر و بهتری را تجربه کنید؟ می خواهید شادی در زندگی داشته باشید؟ اگر چنین هدفی دارید و می خواهید اوضاع زندگی تان را بکلی تغییر دهید، باید بعضی عادت های غلط را برای همیشه ترک کنید و آنها را کنار بگذارید. معمولا همه به این بخش قضیه بیشتر توجه می کنند و با حذف کارهای غلط می خواهند به شادی برسند.

در حالی که کارهایی هم هست که برای شادتر بودن، هیچ وقت و در هیچ شرایطی نباید از برنامه زندگی ما حذف شود.

اگر می پرسید کدام کارها را نباید هیچ وقت کنار گذاشت، نگاهی به این موارد بیندازید:
* هر روز کمی قدم بزنید و در هوای تازه نفس عمیق بکشید؛ به صدای طبیعت گوش کنید و اجازه دهید طراوت و تازگی طبیعت، شما را آرام و شاد کند. یکی از مسائلی که باعث می شود بی انرژی و بی انگیزه زندگی را بگذرانیم، همین دور ماندن از طبیعت و زیبایی های طبیعی است. پس تا می توانید به طبیعت بروید و از این فرصت ها استفاده کنید و با استفاده از همین امکانات شادی در زندگی را تجربه کنید.

* از آنچه نمی شناسید و تاکنون تجربه اش نکرده اید، نترسید و اجازه دهید گاهی روحیه ماجراجویی شما را راهنمایی کند؛ بد نیست بعضی وقت ها کارهایی را انجام دهید که دیگران تصور می کنند توانایی اش را ندارید و خودتان هم به دلیل نگرانی و ترس سراغش نمی روید اما از نظر عقل و منطق می دانید که انجام این کار ممکن است.

* خیلی وقت ها ممکن است به اشتباه تصور کنیم مهربان بودن و خوبی کردن به ضررمان خواهد بود اما هیچ چیز به اندازه تقسیم عشق و محبت با دیگران نمی تواند به شما کمک کند تا شادی در زندگی داشته باشید.

* از راستگویی و بیان حقیقت  نترسید؛ حتی اگر به ضررتان باشد؛  وقتی به راستگویی عادت کنید، زندگی بهتر و شادتری  خواهید داشت.

* گاهی ممکن است برای انجام کارها و وظایفی که دارید، گیج شوید و نتوانید بدرستی تصمیم بگیرید؛  در این مواقع اگر کمک گرفتن از دیگران را نشانه ضعف و ناتوانی بدانید، کارها سخت تر می شود. برای همین می گویند کمک گرفتن از افراد نه فقط نشانه ضعف نیست که حتی می تواند به داشتن زندگی بهتر و شادی در زندگی شما کمک کند.

* همیشه امیدوار باشید و هیچ وقت نگذارید ناامیدی شما را از زندگی کردن بازدارد؛  مهم نیست چه امید و آرزویی دارید، همین که بتوانید همراه با امید زندگی کنید و منتظر تغییری برای بهبود زندگی باشید، کافی است.

* اگر می خواهید شاد باشید، همیشه لبخند بزنید. به خودتان که نگاه می کنید، حتماً لبخند روی لبتان باشد. در خیابان، فروشگاه، مهمانی، محل کار و هر جایی که هستید، لبخند را فراموش نکنید.

* به دیدن عزیزانتان بروید و گاهی به آنها سربزنید؛  همین که افرادی در زندگی تان حضور داشته باشند که به آنها توجه کنید، برای شما کافی است و احساس خوبی  برای شما ایجاد می کند و شادی در زندگی را به شما هدیه می دهد.

* به بدن تان اهمیت دهید و هر روز کمی ورزش کنید؛ فعالیت جسمی نه فقط به نفع سلامت جسم تان است که روح و روان تان را هم آرام می کند و شادی بیشتری  در زندگی به همراه دارد.

* اهداف کوچک و بزرگی برای زندگی تان تعریف کنید و همیشه به دنبال آنها باشید؛  زیرا زندگی بدون هدف و انگیزه، خسته کننده است و احساس شادی و خوشحالی در زندگی را از بین می برد.

این رو ش ها را امتحان کنید و بگذارید شادی بیشتری به زندگی تان راه یابد. البته شاید خودتان هم بتوانید موارد دیگری را به اینها اضافه کنید؛ پس نترسید و امتحان کنید و از شادیها در زندگی لذت ببرید.
منبع: سیمرغ

گاهی اوقات به پایان رساندن یک پروژه، بخش دشوار آن است و برخی عوامل باعث می‌شوند مرتب به عقب برگردید و پیشرفت کاملی نداشته باشید و به خط پایان نرسید. برخی افراد در اثر ترس از شکست در هنگام به پایان رساندن کاری، آن را تمام نمی‌کنند. اما چه عواملی باعث می‌شوند که شما به‌طور کامل به هدف‌تان نرسید:

کمال‌گرا بودن
گاهی اوقات عدم تمایل برای به پایان رساندن کاری در اثر نگرانی ناشی از نتیجه آن کار است. شما نگران هستید که نتیجه کارتان به اندازه کافی خوب نباشد. اما باید باور داشته باشید که می‌توانید کار شگفت‌انگیزی انجام دهید. کمال‌گرایی بیش از اندازه باعث می‌شود که هرگز لذت کامل کردن و به پایان رساندن را تجربه نکنید.

راه حل چیست؟
استاندارد‌های خود را توسعه دهید.
توجه داشته باشید که ما نمی‌گوییم استانداردها را از آن چیزی که هستند، پایین‌تر بیاورید. از خودتان بپرسید، بدترین حالت ممکن که می‌تواند رخ دهد چیست؟ آیا کسی اهمیتی به این مسأله می‌دهد و اصلاً کسی متوجه آن می‌شود؟


خود را روی احساس به پایان رساندن متمرکز کنید. پروژه‌ای که به اتمام رسید و کاری که تمام شده است را به خاطر بیاورید. چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ شاید احساس راحتی زیاد یا آزاد بودن کنید. حالا تصورش را بکنید اگر کاری را که در حال انجامش هستید به پایان برسانید، چه احساس خوشایندی خواهید داشت. همین‌ تصور و تجسم به شما انگیزه می‌دهد تا با قدرت بیشتری پیش بروید.


به خودتان جایزه بدهید؛ البته وقتی‌که به خط پایان رسیدید. به این ترتیب به مغزتان یاد می‌دهید که به پایان رسیدن یعنی داشتن چیزهای خوب و به این ترتیب تمایل شما برای تجربه این مرحله افزایش می‌یابد.

عادت به فرار کردن
شما یک تصمیم مهم می‌گیرید و از شروع کار لذت می‌برید، اما خیلی زود خسته می‌شوید و جزئیات کار باعث می‌شود که دلسرد شوید و در جست‌وجوی شروع دیگری برمی‌آیید تا چیز جدیدتری را تجربه کنید.

راه حل چیست؟
به جنبه‌های مثبت به اتمام رساندن کار فکر کنید. به پایان رساندن یک پروژه هیچ منفعتی که نداشته باشد لااقل باعث بهبود وضعیت مالی‌تان می‌شود.


سعی کنید آن کار را با لذت و تفریح بیشتری انجام دهید. یک مثال کوچک و ساده، قرار است اتاق خواب در هم و بی‌نظم‌تان را نظم دهید. اگر در حین کار موسیقی گوش بدهید و خودتان هم زمزمه کنید خیلی راحت‌تر و دلچسب‌تر کارتان را تمام می‌کنید.


سعی کنید به افراد خانواده و دوستان بگویید که می‌خواهید پروژه‌ای را به اتمام برسانید گاهی اوقات فقط همین حرف‌ها باعث می‌شوند نیروی کافی برای حرکت کردن پیدا کنید.

 

همه چیز را بیش از حد جدی می‌گیرید
شما احساس می‌کنید که به پایان رساندن یک پروژه به معنی شروع یک کار دیگر است و به این دلیل از به پایان رساندن آن پرهیز می‌کنید.

راه حل چیست؟
به خودتان زیاد سخت نگیرید.
اگر غذای ساده‌ای درست کنید، ظرف‌های کم‌تری برای شستن خواهید داشت. این‌کار به معنای تنبلی نیست، بلکه زرنگی است شما نباید زندگی را برای خودتان سخت و دشوار کنید.
گاهی اوقات لازم است به خودتان کمی زنگ تفریح بدهید تا برای کارهای بعدی عملکرد بهتری داشته باشید. به مغزتان فرصت استراحت کردن بدهید تا با انرژی بیشتری برگردید.
منبع:ماهنامه دنیای زنان

خرید کردن همیشه لذت بخش است ، اما باید اعتراف کنیم که گاهی اوقات  فقط برای اینکه حالمان بهتر شود این کار را می کنیم ، خوب این اشکالی ندارد البته تا زمانی که به این کاراعتیاد نداشته باشید!!!

 

قبل یا پس از تعطیلات، وقتی به مرکز خرید میروید ،یادتان بماند که قبل از خرید حتما فکر کنید. خرید کردن می تواند احساس پرقدرتی ،مثل کسانی که تجربه بقیه رفتار های اعتیاد آور مثل قمار ،استفاده از دارو ها،خوردن الکل- حتی اعتیاد به کار یا ورزش دارند را در شما بوجود بیاورد!!! گرچه این رفتار ها خیلی با هم فرق دارد اما اساس و محرکشان می تواند بسیار شبیه به هم باشد.

اگر سطحی به این موضوع نگاه کنیم نتیجه می گیریم که هرنوع رفتاری که اعتیادآورباشد باعث حواس پرتی شما از احساسات ناخوشایند ودردناک می شود.
این کار به شما به جای احساسات رنج آور مثل ناراحتی،وحشت،آزار یا احساس گناه ، حس خوشایندی می دهد.

وقتی حسی که خرید کردن در شما ایجاد می کند وسیله ای برای حواس پرتی شما از احساسات بدتان می شود، دیگر چیزی که خریده اید چندان اهمیت ندارد و بیشترناشی از حسی است که خرید کردن در شما بوجود می آورد و این حس به شما اجازه می دهد تا ازآن احساسات بد دوری کنید.

مشکل این جا است که وقتی شما شروع کردید دیگر برای رسیدن به سطح بالاتری از رضایت ممکن است بیشتر وبیشتر به خرید کردن نیاز پیدا کنید.اثرات منحرف کننده شما از درد کمتر موثر واقع می شوند و شما را وادار می کنند تا برای رسیدن به همان تاثیر بیشتر وبیشتر این رفتار را ادامه دهید.
این گونه خرید کردن می تواند فقط گه گاهی وقتی کسی خصوصا غمگین ،آسیب پذیر یا مضطرب است اتفاق بیافتد ، یا می تواند مکررا تکرار شود ونتایج منفی ویران کننده ای بوجود آورد.

برای جلوگیری از این رفتار اول باید بدانیم که مشکلی وجود دارد.اگر شما به توده ای از لباس های انباشته شده در کمد خود نگاه می کنید که هنوز برچسبشان رویشان است ،این به شما دلیل کافی می دهد تا بیشتر دقت کنید.همچنین سوال کردن در مورد عادت خریدتان از کسانی که شما را دوست دارند هم می تواند کمک کننده باشد.

اگر پیامد های منفی (همانند بدهی مالی به دلیل خرید کردن) مشخص و جدی باشد،بهتر است که دنبال کمک حرفه ای مثلا یک مشاور بگردید.اگرمشکل کم بود ولی پیامد های منفی واضحی برای شما یا نزدیکانتان آشکار نبود،این را می توانید خودتان حل کنید.

در این جا برخی از راهنمایی های موثر برای جلوگیری از خرید احساسی را می بینید:

برنامه ریزی داشته باشید
حداقل از چند روز قبل برای خرید برنامه ریزی کنید و به آن پایبند باشید.
هیچ وقت درگیر جو لحظه ی خرید نشوید، به اینکه حراج چقدر وسوسه کننده یا خوب باشد اهمیت ندهید.

با دوستتان خرید کنید
برای جلوگیری از خرید هیجانی هدف خود را با دوستتان درمیان بگذارید و با هم به خرید بروید.

از گشت وگذار فقط برای خرید خودداری کنید
در طول زمانی که برای خریدتان برنامه ریزی کرده اید به کافی شاپ،رستوران، گالری هنری یا دیگر جاهایی که درآن جا خرید نمی کنید نروید. وقتی ساعت های طولانی در خرید باشید راحت تر در احساس منحرف کننده ای که توسط خرید هیجانی در شما ایجاد می شود گیرمی کنید.

اشتباه هایتان را برطرف کنید
اگر کنترل خود را از دست دادید وبه اشتباه چند خرید احساسی کردید،آن وسایل را برگردانید.گزارشی از روزها و چیز هایی که خریده اید و قانون منطقی با توجه به اینکه یک لباس جدید چقدر در کمد شما بدون پوشیده شدن وجود دارد درست کنید وچندین بار در ماه آن ها را ارزیابی کنید.اگر خط قرمز خودتان را رد کردید،لباس را برگردانید.این کار شما را به اهدافتان نزدیک می کند واحساسات منفی مثل گناه و ندامت که احتمال افزایش اینکه دوباره درگیر خرید احساسی شوید را کاهش می دهد .
منبع:آی بانو

در زندگی مشترک مسائل و مشکلات بسیار زیادی وجود دارد، با توجه به روابط و گفتگو سازنده ، درک تفاوتهای فردی، سخنان دلنشین و اهمیت دادن به یکدیگر می توان رابطه ی زیبایی را برای همدیگر ترسیم کنید.

بعضی مواقع رابطه زن و شوهر نامناسب و ناخوشایند می شود. دلخوری و ناراحتیها افزایش می یابد. چه کنیم تا از این گونه ناراحتی ها جلوگیری کنیم ،مخصوصا در این ایام باقی مانده به عید و از رابطه خود لذت بیشتری ببریم؟

در این گونه موارد بسیاری از زن و شوهرها فقط به ناراحتی ها و نکات منفی یکدیگر دقت می کنند. یکی از بهترین روشها این است که آنها را برای مدتی نادیده بگیریم.

به نکات مثبت و قابلیتهای یکدیگر توجه داشته باشیم و یک فهرستی از کارهای مثبتی که از یکدیگر انتظار داریم را تهیه کنیم. بیان کردن انتظارات مثبت در طرف مقابل احساس بهتر و خوشایند تری را بوجود می آورد و موجب بهتر شدن ارتباطات و نگاههای ما می شود. این اعمال و خواستها کاملا مشخص، واضح و در گامهای کوچک انجام شود. مانند"  در جمع کردن سفره به من کمک کن " . البته خواسته ها نباید مربوط به کارهایی باشد که همسرتان نسبت به آن حساس است.

زمانیکه از عمل و رفتار او ناراحت می شوید ،بهتر است بسیار مودبانه  نارضایتی و علل نارضایتی خود را بیان کنید. بسیار مهم است که در بیان ناراحتی خود بسیار منطقی رفتار کنید و از التماس کردن، رفتارهای پرخاشگرانه ومتهم کردن طرف مقابل بپرهیزید وهمیشه این موضوع را در نظر داشته باشید، شما دو نفر از دو دیدگاه و دنیای متفاوت هستید و نیاز به آن دارید با صحبت و گفتگوهای موثر و سازنده ، تفاوتهای خود را به روی همدیگر بگشاید و با کشف یکدیگر و با احترام به تفاوتهای همدیگر مورد احترام یکدیگر قرار بگیرید.


گوش کردن در خود را تقویت کنید
بسیاری از مشکلات ارتباطی ما از آنجا ناشی می شود که همیشه سعی می کنیم در ارتباطاتمان گوینده باشیم و کمتر شنونده ایم و از طرف دیگر نیز وقتی شنونده هستیم، در ذهنمان بجای گوش دادن به صحبتهای طرف مقابل بیشتر ذهن خوانی می کنیم. واقعا به چیزهایی که طرف مقابل می گوید، نمی توانیم گوش دهیم. در صحبتهای که با همسرتان دارید، همیشه سعی کنید مفهوم و معنا را از دیدگاه او درک و بازگو کنید، این کار به درک همدلانه و متقابل به شما کمک می کند و بسیاری از مشکلات و سوء تفاهم های بین شما را بر طرف می کند.

در هنگام گفتگو سعی کنید هر دو شما صحبت کنید و فقط یک نفر گوینده نباشد. در هنگام صحبت کردن، محبت کردن به یکدیگر را چاشنی گفتگو هایتان کنید این کار موجب می شود تا از درگیری و ناراحتی دور شوید، فضای دوستانه و صمیمانه را برای خود و شریک زندگی تان بوجود آورید.

در ارتباط با یکدیگر برنده و بازنده وجود ندارد یا هر دو شما برنده یا بازنده می شود. بدانید هر چقدر زمان بیشتری برای ارتباط موثر و برقراری محبت در محیط خانه خود سرمایه گذاری کنید بیشتر، خود شما از این فضا لذت می برید.

همیشه امیدوار باشیم تا با گذشت زمان و محبت کردن بیشتر به یکدیگر، نادیده گرفتن بدی های یکدیگر و دیدن خوبی ها همدیگر و با تعهد، گذشته و وفاداری نسبت به یکدیگر در زندگی مشترک خود لذت بیشتری را برای خود و همراهمان بوجود آوریم

در ارتباطات و گفتگوهایتان سعی کنید کمتر به گذشته متکی شود و بیشتر به زمان حال توجه کنید و اینکه چگونه می توانید فضای خوبی در زمان کنونی برای خود فراهم کنید. فقط به گذشته از این جهت نگاه کنید تا آن اشتباهات درس عبرتی برای شما باشد. هر چقدر به زمان کنونی توجه بیشتری داشته باشید کنترل شما برای بوجود آوردن محیط مناسب بیشتر می شود.

در گفتگوهای خود از سرزنش کردن یکدیگر بپرهیزید؛ در خانه ی که روابط ناسازگار وجود دارد نوع کلام و گفتگوهای آنان بیشتر سرزنش کننده، توهین آمیز و تحقیر کننده است. در نتیجه در این گونه روابط بیشتر طرف مقابل را مقصر می دانید و کمتر در مورد مشکلات رفتاری در خود دقت می کنند. بنابراین یکی از راههای روابط دلپذیر و خوشایند کردن رابطه استفاده از کلمات دلنشین و دوری کردن از تحقیر و توهین یکدیگر است.

در نهایت در روابط زناشویی مهارتهای بسیاری زیادی را باید بکار ببریم تا بتوانیم در زندگی خود موفق باشیم و از همه مهمتر اینکه همیشه امیدوار باشیم تا با گذشت زمان و محبت کردن بیشتر به یکدیگر، نادیده گرفتن بدی های یکدیگر و دیدن خوبی ها همدیگر و با تعهد، گذشته و وفاداری نسبت به یکدیگر در زندگی مشترک خود لذت بیشتری را برای خود و همراهمان بوجود آوریم.
منبع:تبیان

راههای مقابله با حسادت

مسلما شما هم این حس را تجربه کرده اید و گاهی حتی متعجب شده اید !!! شاید تصور نمی کردید که آدم حسودی باشید ، واقعا چرا این اتفاق می افتد و با این حس باید چگونه برخورد کرد ؟

گاه اتفاقی برای معده تان می افتد وقتی که میفهمید دوستتان با کسی نامزد شده است حتی با وجود اینکه شما به او در انتخاب حلقه کمک کرده بودید؟ با اینکه شما او را کاملا می شناسید، اما این چه حسی است که در زمان دیدن ارتقای شغلی همکارتان به شما دست می دهد؟ با وجود اینکه آنها کاملا مستحق این موفقیت ها هستد و حتی ذره ای هم کاری به کار شما ندارند.

چقدر می سوزید وقتی که کسانی که واقعا تمایلی به آنها نداشتید اما امروز بهتر از آخرین باری که دیده بودید شده اند؟ اما مهمتر از همه، آن آرامش نگران کننده و غیر قابل توصیف که در زمان بدبختی و بیچارگی دیگران سراغتان می آید به چه علت است؟


در طی ماه های گذشته این موضوع بارها و بارها مرا در گیر خود کرده بود. چگونه می توانم دیگران را کاملا دوست بدارم اما از دیدن شادی زندگی آنها مسرور نشوم؟ چه مانعی بر سر راه همراهی کردن مردم در جشنها و شادی هایشان وجود دارد و چگونه باید این موانع را برای همیشه از سر راه برداشت؟ این قضیه یک لیست کامل یا محدود ندارد اما بوسیله یک سری جستجو و درک فرایندهای اجتماعی ، متوجه شدم که عواملی که پیش روی خود دارید می توانند دلایل اصلی برای شریک نشدن در شادی های دیگران باشد.

همدلی کردن با دیگران همیشه آسان نیست.
تعریف همدلی بر میگردد به توانایی شناخت (همدلی شناختی ) و سپس ارتباط ( همدلی عاطفی ) برقرار کردن با حالات حسی دیگران، اما به نظر می رسد که ما نمی توانیم درک کنیم که همدلی به معنای همدردی نیست. همدلی برای لذت بردن است برای جشن گرفتن است. اتحاد داشتن و نه انتخاب ناراحتی عاطفی ... در واقع، ناراحتی بخش ساده یک رابطه می باشد.

من اهل عمل هستم. و این بدترین و بهترین چیز درباره من است. فکر می کنم هر مشکل ارتباطی/ عاطفی/ فیزیکی مضمن را می توان با استقامت، از خودگذشتگی و مقدار زیادی انگیزه عاطفی به سرانجام رساند. بنابراین طبیعتا حس می کنم که باید به دیگران برای عبور از مسائل و مشکلات زندگی کمک کنم و به آنها انگیزه و امیدواری دهم اما اگر آنها به من نیاز نداشته باشند چه؟ چه اتفاقی می افتد اگر آنها از من موفق تر شوند؟ یا اگر روابط آنها با دیگران عالی شود و زندگی من از هم فروپاشد؟ چه اتفاقی می افتد اگر دیگر نیازی به راهنمایی های من نداشته باشند چون در واقع آنها افرادی عالی هستند.

این عدم نیاز از سوی دیگران به شدت روی توانایی من و احتمالا شما در تشویق دیگران برای پیروزی تاثیر می گذارد. وقتی به ما نیازی نباشد یا با توجه به اینکه تنها کاری که باید انجام دهیم تشویق کردن است و این برای ما قانع کننده و یا با ارزش نیست چون در زمره توانایی های ما به شمار نمی رود.

ما همه چیز را از فیلتر خودمان عبور می دهیم.
خیلی سخت است که لذتی که دیگران می برند را ببینیم و تجربه کنیم برای اینکه چنین احساسی ما را آشفته خاطر می سازد. بدون شکست، ما لذت دیگران را غربال کرده و بخشهایی از آن لذت دیگران را که به ما احساس بدی می دهد را استخراج می کنیم. هر تصویر زیبا باتوجه به برداشت خودمان ایجاد می شود، ما چیزهای خوب را در مرکز توجه خود قرار می دهیم و بدین ترتیب چیزهای دیگر مبهم و متضاد می گردد و در نتیجه دیگر قادر به دیدن زیبایی کل تصویر نخواهیم بود. ما توانایی دیدن تصویر به طور واضح را از دست می دهیم که در اثر بروز ترس ها و احساس نا امنی و مشکلات شخصی بوجود می آید.

روش غلطی برای زندگی بر می گزینیم و سعی می کنیم این حقیقت را نادیده بگیریم.
درباره من اشتباه نکنید ، من کارهای گروهی را خیلی دوست دارم اما می خواهم اثبات کنم که روشی که برای مرتبط ساختن زندگی با دیگران انتخاب می کنیم خود ما را نادیده می گیرد. همه ما به نوعی تصمیم گرفته ایم که وجود خود را از طریق سایتهای اجتماعی ، تصاویر چند مگاپیکسلی و بروز رسانی صفحه خانگی به دیگران نشان دهیم. زندگی ارزش حسادت کردن را دارد. یک زندگی ارزش مشتاق بودن را هم دارد. من به این دانش رسیده ام که کسی دوست ندارد بشنود که " من امروز احساس نفخ کردن دارم " و یا " امروز قهوه را روی کیبردم ریختم " اما زمانی که چیزهایی را برای عرضه کردن به دیگران انتخاب می کنیم، چطور می توانیم از آنها توقع داشته باشیم که واقعا در شادی ما سهیم باشند، آن هم زمانی که به سختی مشغول جعل یک جریان رویایی از زندگی خود هستیم.

پس چه کار باید کرد؟
ما باید رفتار و طرز فکر خود را تغییر دهیم تا بتوانیم در زمان سهیم کردن آنها با پیروزی های خود، واکنشی را که از سویشان انتظار داریم دریافت کنیم. در ادامه شما را با یک سری روشهای عملی که به خود من کمک کرده اند آشنا می کنم .

جستجو کنید، بشناسید و استخراج کنید
وقتی که آن احساس غرق شدن بوجود می آید، سریع آنرا کنترل کنید. اجازه ندهید که آن احساس ملکه ذهن شما شود و بصورت یک لبخند توخالی روی صورتتان جلوه کند. کمی موشکافی کنید که چرا چنین حسی بروز می کند و اصلا چرا وجود دارد؟ با انگیزه های خود مقابله کنید و چیزهای غیر واقعی و نا امنی هایی که خودمان تقویت می کنیم را در همان ابتدای کار سرکوب کنید.

همواره صداقت را در نظر داشته باشید
چه می شود اگر همیشه صادق باشیم؟ نشان دادن آسیب پذیری خود اغلب بهترین دارو برای درمان شماست. تصور کنید دوستتان به شما می گوید که باردار است... در اینجا شما دچار همان احساسی که گفتیم می شوید. چه اتفاقی می افتد اگر اعتراف کنید که هیجان زده شده اید، یعنی با یک سری فشارهای شخصی روبرو هستید که شما را نگران آینده کرده؟ واضح است که اولین چیزی که به زبان می آورد همین نکته نیست ، اما اگر قرار است برمبنای صداقت گام بردارید ، یک رابطه صحیح در کنارش تبعاتی دارد، پس لازم است که کمی ریسک کنید. به نظر من تعامل ما با دیگران باعث می شود که احساسمان واقعی تر باشد ، هر بار که احساس واقعیتان را بر زبان می آورید، احساس آزادی و سبکی بیشتری می کنید.

قدردان باشید
هر روز سعی کنید بخاطر داشتن یک چیز خاص در زندگی سپاسگذار باشید. این حس را با دیگران شریک شوید. با صدای بلند. در مکالماتتان و با جدیت.

صمیمی شوید
اجازه ندهید احساس ملامت بی مورد در روابط شما فرافکنی بوجود آورد. این فرض را کنار بگذارید که اگر دوست شما با دیگران صمیمی شده، دیگر به شما نیازی ندارد. این احساس را از خود دور کنید. بعضی وقتها نمی توانیم جشن بگیریم چون حس نمی کنیم که به جشن دعوت شده ایم.

منبع خب دوستان، باید بدانید که مدیریت حرفه ای مشتریان سخت است و هر شرکت و کسب و کاری که در دنیا توانسته آن را مهار کند، به راحتی به چیزی که خواسته دست پیدا کرده است، اعم از اعتبار، کیفیت، فروش، وفاداری مشتری و هر چیزی که شاید فکر کنید با هزینه های گزاف یا امکانات ویژه به دست آمده است. بنابراین به شما توصیه می کنیم همیشه خوب از مشتری پشتیبانی کنید، از آنها تقدیر و تشکر کنید و برایشان دعای خیر کنید.

مشاور امور خانواده با بیان اینکه راه خوشبخت زیستن را نمی شناسیم، گفت: بالابردن توقعات و تلاش برای رسیدن به زیاده خواهی‌ها مانعی برای خوشبختی زوحین و رسیدن به آرامش است.

طیبه شریفی در نشست تربیتی ویژه خانواده جهادگران که به همت معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی واحد استان برگزار شد، با بیان اینکه متاسفانه در زندگی‌های امروزی همه چیز جز عشق و مودت وجود دارد، عدم آگاهی از مسیر درست را علت اصلی رسیدن زندگی به این سمت و سو عنوان کرد.

وی با بیان اینکه رسیدن به آرامش از اهداف زندگی مشترک است، شناخت از خود و خواسته‌هایی که از زندگی داریم را شرط نخست تحقق این هدف دانست.

این مدرس دانشگاه بهزیستی، سالم بودن و آرامش داشتن را فراتر از بیمار نبودن دانست و گفت: برقراری روابط صمیمی در مرحله اول با همسر لازمه رسیدن به آرامش است که اگر محقق نشود به بهتر زیستنی که باید، نمی رسند.

شناخت طرف مقابل از شروط رسیدن به آرامش در زندگی مشترک
شریفی با بیان اینکه شناخت طرف مقابل دومین شرط رسیدن به آرامش در زندگی مشترک است، تصریح کرد: هیچ گاه فردی به آنچه ایده‌آل اوست دست نخواهد یافت همان گونه که خود نیز ایده‌آل طرف مقابل نیست، برهمین اساس اگر فردی در ازدواج به 50 درصد خواسته‌های خود دست یافت جزو خوشبخت‌ها محسوب می شود و دیگر مسائل نیز باید با گذشت رفع شوند.

عضو شورای شهر شهرکرد بر لزوم توجه به گفت‌وگو در یک فضای آرام برای حل مشکلات طرفین تاکید کرد و افزود: گفت‌وگوی به دور از دغدغه به شناخت بهتر از طرف مقابل و در نتیجه رفع مشکلات خانوادگی کمک موثری می‌کند.

وی با اشاره به اینکه انسان‌ها از یک نوع، اما با ماهیت وجودی، ویژگی‌های شخصیتی و وظایف و کارکردهای متفاوت خلق شده‌اند، تصریح کرد: زندگی بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی با مشکلاتی مواجه خواهد شد. بر همین اساس می طلبد در زندگی مشترک تفاوت‌های فیزیولوژی و روانشناختی زن و مرد با دقت مورد توجه قرار گیرد.

این مشاور امور خانواده به تشریح ویژگی‌های شخصیتی بانوان پرداخت و خاطرنشان کرد: بانوان نسبت به مردان نیازعاطفی بیشتری دارند و دوست دارند همواره در محور توجه قرار گیرند، اما متاسفانه مردان به دلیل کلی نگر بودن از این توجهات غافل هستند که معمولا از سوی بانوان بی ملاحظگی تلقی می‌شود.

طفره رفتن مرد و گزافه گویی زن به اختلافات دامن می زند
وی تفره رفتن مرد برای شنیدن و گزافه گویی زن در بیان مشکلات را از مهم ترین مسائلی که به اختلاف زن و مرد دامن می زند دانست و گفت: مردان با توجه به ویژگی هایی که دارند تحمل شنیدن صحبت بیش از 20 دقیقه را ندارند که می طلبد بانوان با مختصر و شفاف گویی در راستای رفع مشکلات اقدام کنند.

شریفی خاطرنشان کرد: اگر به دنبال خوشبختی هستیم باید به خوشبختی همسر خود نیز اهمیت دهیم، چراکه اگر فقط به دنبال خواسته‌های خود باشیم به خوشبختی مورد نظر نیز نخواهیم رسید.

به گفته این مدرس دانشگاه، اگر زن و مرد به دنبال خوشبخت کردن یکدیگر نباشند سردی و فاصله گیری و در نتیجه افزایش آمار طلاق که امروزه شاهد آن هستیم رخ می دهد.

شریفی با طرح این سوال که چگونه با همسر خود روابط خوب برقرار کنیم؟ دقت در گفتمان را راهکار اصلی برقراری روابط مطلوب عنوان و تصریح کرد: سعی در روشن بودن پیام و درست فهماندن آن به طرف مقابل از رموز موفقیت در برقراری روابط مطلوب است.

مختصر و شفاف گویی در گفتار رعایت شود
وی بر لزوم رعایت مختصر و شفاف گویی و پرهیز از کلی گویی و کنایه زدن در گفتار تاکید کرد و افزود: صحبت کردن یک ویژگی زنانه است که اگر بهایی به صحبت کردن او داده نشود و یا به اندازه‌ای باشد که مرد فرصتی برای بیان نظرات خود نداشته باشد هر دو منجر به گوشه گیری، کم شدن علاقه و در نتیجه طلاق عاطفی می شود.

این مشاور امور خانواده با اشاره به اهمیت گذشت در زندگی زناشویی، عدم گذشت را از بزرگترین مسائل زندگی مشترک دانست و گفت: زن و شوهر باید قدرت گذشت سریع از خطای یکدیگر را داشته باشند، چرا که درغیر این صورت به اختلافات دامن زده می شود.

راز دار نبودن، از آفت‌های بزرگ زندگی زناشویی
شریفی همچنین راز دار نبودن را از آفت‌های بزرگ زندگی برشمرد و گفت: همانطور که خداوند زن و مرد را لباس یکدیگر و شریک در ریزترین مسائل قرار داده است، باید آنان نیز با صعه صدر راز دار و عیب پوش همدیگر باشند.

وی قطع ارتباط با خانواده همسر در برخی از ازدواج‌ها را یادآور شد و افزود: متاسفانه برخی از افراد بعد از ازدواج تلاش در قطع ارتباط همسر با خانواده خود را دارند. این در حالی است که هرگز نباید به خود چنین اجازه‌ای بدهند و روابط خویشاوندی همسر خود را قطع کنند.

شریفی همچنین بر لزوم توجه زوجین به پس خوراند( یادآوری کردن نکات مثبت طرف مقابل) تاکید و خاطرنشان کرد: چنانچه از طرف مقابل در برابر کار خوشایندی که انجام داده است تشکر شود و اشکالات بدون سرزنش و غیر مستقیم به وی انتقال داده شود، در گرم شدن روابط خانوادگی نقش موثری دارد.

وی به آمارنگران کننده طلاق در استان سنتی چهارمحال و بختیاری اشاره کرد و گفت: والدین ما با وجود کمترین امکانات زندگی آرام و سرشار از خوشبختی را تجربه کردند. این در حالی است که نسل امروز جامعه با وجود برخورداری از امکانات مطلوب در همه زمینه‌ها، آنگونه که باید احساس خوشبختی ندارند.

توقعات بالا؛ عامل اصلی عدم احساس خوشبختی زوجین
این مشاور خانواده توقعات بالا و قانع نبودن به داشته‌ها را عامل اصلی عدم احساس خوشبختی زوجین امروزی عنوان و اظهارکرد: چشم و هم چشمی و زیاده خواهی بزرگترین مشکل قرن حاضر است، به طوری که به جای قرار گرفتن ابزار در خدمت سلامت، سلامت افراد در خدمت ابزار قرار گرفته و به عنوان یک چالش جدی نمود یافته است.

شریفی با بیان اینکه سلامت روان متاهل‌ها به شدت مورد تهدید قرار گرفته است، افزود: در گذشته افراد با توجه به نقش‌ها و با کمترین توقع در چارچوب وظایف خود عمل می کردند؛ اما اکنون به دلیل وجود فاصله زیاد تا توقعات، گامی که برای رسیدن به آن برداشته می شود خود موجب تهدید سلامت، تنش و اختلاف می‌شود.

به گفته وی، در دین اسلام صله ارحام بسیار سفارش شده است؛ چراکه برقراری ارتباط با دیگران در سبک بالی افراد تاثیر دارد؛ اما متاسفانه چشم و هم چشمی‌های امروز شیرینی برقراری ارتباط با خویشاوندان را نیز گرفته است.

دور ریختن پسماندهای ذهن لازمه رسیدن به آرامش
وی با بیان اینکه ما هنوز چگونگی لذت بردن از زندگی را نمی دانیم، اظهارکرد: همانطور که پسماندها را از زندگی خارج می کنیم، دور ریختن پسماندهای ذهن نیز لازم است، اما برخی از افراد بویژه بانوان موارد ناراحت کننده را در ذهن خود نگه می دارند و امروز خود را با خاطرات تلخ دیروز طی می‌کنند؛ اما باید برای رسیدن به خوشبختی و آرامش خوشی‌ها را مد نظر قرار داد و خاطرات ناخوشایند گذشته را فراموش کرد.

شریفی همچنین تداخل نقش‌های بانوان را یادآور شد و گفت: بانوان در گذشته نقش فرزندآوری و رسیدگی به امور منزل را برعهده داشتند، در حالی که امروز او نیز در تامین معیشت خانواده نقش دارد که بر همین اساس انتظار همراهی از همسر خود در رسیدگی به امور منزل را دارند؛ اما عدم همراهی مردان چالش‌هایی را به وجود می آورد.

این مشاور امور خانواده افزود: همانگونه که مرد همسر خود را با شغل بیرون از منزل پذیرفته است، باید همراهی با همسر خود برای آسیب وارد نشدن به کانون خانواده را نیز بپذیرد.

وی ضمن تشریح عوامل موثر در ایجاد صمیمیت در خانواده، درد و دل کردن یا خود فاش سازی را از مهم ترین عوامل در ایجاد صمیمیت و علاقه بین زوجین برشمرد.

شریفی فراهم کردن فضای فرح بخش در منزل را از دیگر عوامل موثر در ایجاد جاذبه بین فردی دانست و تصریح کرد: ایجاد فضای پرشور و نشاط و پاداش دادن در برابر اعمال مثبت، زمینه ساز جذب و برقراری روابط صمیمانه می شود، این در حالی است که گریزان بودن زن و مرد از یکدیگر نشان از تجربه نکردن روابط صمیمانه و فضای بانشاط است.

به گفته وی، چنانچه هر زن و مردی سعی در سنگ تمام گذاشتن برای یکدیگر و خوشبخت کردن همسر خود داشته باشند و از هر عامل دغدغه آفرین چشم پوشی کرده و گذشت را همواره مد نظر داشته باشند به طور قطع خوشبخت خواهند شد

هر یک از ما می توانیم مهارت های لازم برای برقراری ارتباط خوب را بیاموزیم. برای برقراری ارتباط خوب و ابراز وجود باید از کلمات مناسب استفاده کنید تا بتوانید آن طوری که می خواهید حرف خود را بزنید. اما مهارت های برقراری ارتباط،فقط رفتار کلامی نیست.

رفتار مبتنی بر ابراز وجود از ویژگی های متعددی برخوردار است که در این جا اشاره می کنیم:
1. تماس چشمی : یکی از بارزترین جنبه های رفتاری هنگام گفت و گو با اشخاص این است که شما کجا را نگاه می کنید. اگر مستقیما در چشمان کسی که با او حرف می زنید نگاه کنید می توانید صمیمی بودن خود را به او انتقال دهید.

اما اگر هنگام گفت و گو با اشخاص  به جای دیگری خیره شوید نا مطمئن بودن خود را القا کرده اید و اگر بیش از اندازه در چشمان او نگاه کنید، احتمالا احساس بدی پیدا می کند و به این نتیجه می رسد که او را زیر حمله قرار داده اید.

نگاه آرام و پیوسته، و گاه برگرفتن این نگاه به گفت و گو حالت مشخص تر و دوستانه تری می دهد و بر صمیمیت و احترام و صراحت سخن می افزاید.

2. حالت بدن: در حالت نشسته وقتی تنه شما 30 درجه به سمت مخاطب نزدیک می شود، بر صمیمیت گفت و گوی شما اضافه می شود. در حالت ایستاده، قرار دادن بدن در حالت قائم و پویا و قرار گرفتن رو در رو با شخص مخاطب، میزان ابراز وجود شما را افزایش می دهد. قرار دادن بدن در حالت انفعالی، بی درنگ به مخاطب امتیاز می دهد. دور کردن بدن از او و یا فاصله گرفتن از او نیز توان گفت و گوی مخاطب شما را افزایش می دهد.

3. فاصله جسمانی: فاصله اشخاص با یکدیگر به موثر واقع شدن ارتباط میان آن ها کمک می کند. ایستادن یا نشستن بسیار نزدیک به یکدیگر و یا لمس کردن هم نشانه صمیمیت در گفت و گوست. البته گاه نزدیک شدن بیش از اندازه اشخاص به یکدیگر توهین آن ها به هم را تداعی می کند.

4.  ژست: اگر پیام با ژست مناسب همراه شود می تواند به تأکید، بی آلایشی و گرمی رفتار شما بیفزاید. استفاده توام با آرامش از ژست محبت آمیز می تواند بر عمق یا قدرت پیام شما بیفزاید.

5. حالت صورت: آیا تا به حال دیده اید که کسی خشم خود را با چهره ای خندان ابراز کند؟ چنین چیزی بی مفهوم است.ابراز وجود موثر باید با پیامی که مخابره می شود سازش و همخوانی داشته باشد. پیام صریح زمانی بیشترین اثر خود را می گذارد که با چهره ای جدی مطرح شود. ارتباط دوستانه نباید با اخم همراه باشد . توجه داشته باشید که حالت چهره و سخن شما باید یک پیام را منتقل کنند.

6.لحن و بلندی و کوتاهی صدا: طرز استفاده از صدا عنصری حیاتی در ارتباطات ماست. کلامی که با دندان های به هم فشرده و در حال عصبانیت بر زبان می آید، با پیامی که در حالت ترس می گویید تفاوت کلی دارد. شما می توانید با لحن صدای خود خشم، مهر و علاقه و بحثی متقاعد کننده را به دیگران القا کنید. می توانید صدای خود را ضبط کنید و تمرین کنید. سبک های مختلف را بیازمایید تا به سبک مورد علاقه خود دست یابید.
برقراری ارتباط با دیگران

7. روان صحبت کردن: برای انتقال پیام باید بتوانید به روانی صحبت کنید. لازم نیست که مدتی طولانی و به سرعت درباره موضوعی حرف بزنید.اما اگر ضمن صحبت مکث های طولانی بکنید، احتمال خسته شدن کسانی که به حرف های شما گوش می دهند زیاد است. اظهارات کوتاه، صریح و روشن به سادگی بیشتری درک می شوند و به مراتب از سخن توام با مکث های طولانی و لکنت بهتر است.

30 ثانیه درباره موضوعی حرف بزنید و آن را ضبط کنید. بعد به سخنان خود گوش دهید. به مکث های 3 ثانیه و بیشتر توجه کنید. بعد با تمرین بیشتر سعی کنید که فاصله مکث ها را تا حد امکان کاهش دهید.

8. گوش دادن
گوش دادن نشانه احترام شما به شخصی است که با شما صحبت می کند. گوش دادن موثر به عوامل زیر توجه دارد:

* توجه به سخن کسی که حرف می زند مثلا با متوقف کردن سایر فعالیت ها مثل تلویزیون
* توجه به پیام گوینده مثلا سر تکان دادن برای تایید
*  تلاش برای درک سخن گویند: قبل از پاسخ دادن به او به احساسات واقع در پس پرده کلمات توجه کنید.
گوش دادن به جا و متناسب به احقاق حق و ابراز وجود شما می افزاید و کیفیت روابط شما را بهبود می بخشد
منبع: کتاب روانشناسی ابراز وجود/تبیان
 



مطالب بیشتر برای زندگی بهتر

همه ما در زندگی ناگزیر از برقراری ارتباط با یکدیگر هستیم اما در بسیاری موارد در ارتباطات کاری یا خانوادگی خود دچار مشکلاتی می‌شویم که علت اصلی آنها را نمی‌دانیم.

بارها با خود فکر می‌کنیم؛ «من که سعی می‌کنم همیشه با دیگران مهربان باشم اما چرا دیگران با من اینگونه رفتار نمی‌کنند؟ چرا گاهی در ارتباط با آنها شکست می‌خورم و نمی‌توانم ارتباط مۆثری داشته باشم و...».

در واقع بیشتر ما چنین ذهنیتی داریم و دلیل آنکه تحت‌تأثیر این ذهنیت قرار داریم، این است که در بسیاری موارد از چگونگی برقراری ارتباط مۆثر آگاه نیستیم.
 
ارتباط مۆثر
آیا تا به حال کسی در مورد شما دچار سوءتفاهم شده؟ آیا تا به حال پیش آمده کاری را با نیت و انگیزه‌ای خوب انجام داده باشید ولی دیگران آن را به‌گونه‌ای دیگر تلقی کرده باشند؟

تحقیقات نشان می‌دهد که بسیاری از ارتباطات، اشتباه برداشت یا تفسیر می‌شوند. خیلی اوقات ما اصلا متوجه نمی‌شویم معنایی که در ذهن ما بوده در ارتباط با طرف مقابل اشتباه برداشت شده است.

نخستین گام در برقراری ارتباط مۆثر آن است که ما نیت و قصد خود را به بهترین صورت مشخص کنیم اما نباید تصور کنیم که دیگران می‌دانند در فکر و ذهن ما چه می‌گذرد. بنابراین باید صادقانه نظرمان را بیان کنیم ولی گاهی برای ایجاد ارتباط موفق با موانعی روبه‌رو می‌شویم چون یکی از طرفین نسبت به موضوع آگاهی لازم را ندارد، درست گوش نمی‌دهد یا فقط آنچه را که خودش می‌خواهد دریافت می‌کند، قضاوت و پیش‌داوری می‌کند، گوشه‌وکنایه می‌زند، زود نتیجه می‌گیرد و... .

فراموش نکنیم وقتی از ارتباط مۆثر سخن می‌گوییم به این معناست که می‌خواهیم رابطه بهتری با دیگران داشته باشیم و بیشتر از زندگی خود لذت ببریم. میزان موفقیت‌آمیزبودن یک ارتباط نیز به احساسی بستگی دارد که ما از طرف مقابل خود می‌گیریم. در این ارتباط شخص سعی می‌کند نیت و انگیزه طرف مقابل را درک کند، پیش‌فرض خاصی ندارد و قضاوت نمی‌کند. بنابراین برقراری چنین ارتباطی باعث بالارفتن کارایی هر دو طرف ارتباط و کنترل رفتار و عملکرد علمی بین آنها می‌شود.

 

گوش‌کردن مۆثر
ما معمولا عادت داریم با قضاوت درباره دیگران به سرعت آنها را تأیید یا رد کنیم. بدین‌ترتیب خوب به حرف‌های طرف مقابل خود گوش نمی‌کنیم و همین موضوع باعث می‌شود نتوانیم موضوع را به خوبی درک کنیم و گفت‌وگوی موفقی داشته باشیم. اما اگر نمی‌خواهیم اینگونه باشد باید بتوانیم به طرف مقابل نشان دهیم که به شنیدن حرف‌هایش علاقه‌مند هستیم و به این ترتیب او را به ادامه حرف‌زدن تشویق کنیم.

برای این کار نخست باید به او توجه کنیم و از راه‌های مختلف به او نشان دهیم که کاملا به او توجه داریم. هنگامی که یاد می‌گیریم چطور به حرف‌های یکدیگر گوش دهیم،نخستین گام را برای برقراری ارتباطی موفق برداشته‌ایم؛ یعنی به نیازها و خواسته‌های دیگران اهمیت می‌دهیم و اگر بتوانیم به آنها کمک می‌کنیم و می‌دانیم گاهی نیز نظر دیگران با ما بسیار متفاوت است. در واقع هرکس براساس عقاید و نیازهای شخصی خود عمل می‌کند. این بسیار خوب است که 2 نفر به انتظارات یکدیگر پاسخ دهند اما اگر یکی از این افراد تمایلی به این کار نداشت باید آن را پذیرفت. تلاش برای توضیح یا درک رفتار دیگران به افراد کمک می‌کند تا بهتر یکدیگر را درک کنند و با شناخت بیشتر خود و طرف مقابل، بتوانند ارتباط بهتری داشته باشند.

ارتباط با یکدیگر, ارتباط موفق,روابط موفق

تلاش برای تغییر
برای برخورداری از یک ارتباط موفق علاوه بر چگونگی صحبت‌کردن یا شنیدن صحبت‌های دیگران باید به موارد دیگری نیز توجه داشت. هنگامی که نمی‌توانیم آنگونه که می‌خواهیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، شاید باید تلاش بیشتری کنیم تا موارد نامطلوب را تغییر دهیم.

قرارگرفتن در یک ارتباط ناسالم جسم و روح شما را آزار می‌دهد. هنگامی که دائم از حرف‌های دیگران می‌رنجید، احساس می‌کنید رئیس‌تان به شما ظلم می‌کند، همسرتان رفتار خوبی با شما ندارد و...

قطعا نیاز به ایجاد تغییراتی در شیوه تفکر یا رفتار خود دارید. شاید در گذشته به‌گونه‌ای با شما رفتار شده که حال نمی‌توانید به نتایج دلخواه خود برسید.

هنگامی که مریم برای کاهش سردرد، ناراحتی معده، تپش قلب و احساسی از بیم و هراس به مشاور مراجعه می‌کند، به او می‌گوید: «پزشک معالج من فکر می‌کند ناراحتی‌های من از ذهنم ناشی می‌شوند». مشاور هم به او می‌گوید:«پزشک تو چون نمی‌تواند دلایل خاصی برای ناراحتی‌هایت پیدا کند، احتمال می‌دهد در زندگی با مشکلاتی روبه‌رو هستی که بر سلامتی‌ات هم تأثیر می‌گذارد» و وقتی بیشتر درباره زندگی‌اش می‌گوید معلوم می‌شود مریم ساعت‌های طولانی برای یک رئیس سختگیر کار می‌کند و هنگامی که مشاور دلیل آن را می‌پرسد، می‌گوید که چون رئیسش مرد پرکار و موفقی است و از او خواسته بیشتر از ساعات اداری کار کند، او اینگونه کار می‌کند.

مشاور در جریان صحبت‌هایش با مریم به این نتیجه رسید که پدر او نیز مانند رئیسش با او رفتار کرده است. یکی از ناراحتی‌های بزرگ مریم این بود که رئیس او هم مانند پدرش هرگز از این همه تلاش او قدردانی نمی‌کند. مریم نیز برای اینکه تشویق و تحسین شود بیشتر از ساعات اداری کار می‌کند. اما هنگامی که توانست به ارتباط موجود میان رفتار گذشته پدرش و رئیس فعلی‌اش پی ببرد، در شرایط روحی متفاوتی قرار گرفت. مشاور با او در زمینه شجاعت و قاطعیت کار کرد و مریم بالاخره توانست با رئیسش صحبت کند و پس از آن دیگر هیچ‌گاه بیشتر از توانش کار نمی‌کرد.

متأسفانه بسیاری از اشتباهاتی که ما اکنون مرتکب می‌شویم مربوط به گذشته ماست. وقتی نمی‌توانیم مشکلاتمان را در گذشته حل کنیم، مجبور می‌شویم در آینده نیز مرتب خطاهای گذشته را تکرار کنیم. بنا بر این پیشینه، چه کسانی در مشکلات شما حضور دارند و آنها در بروز این مشکلات چه نقشی دارند؟ چند تجربه ناخوشایندبا این اشخاص دارید؟ هنگامی که بتوانید نقش خود و دیگران را در بروز ارتباطات ناموفق پیدا کنید، بهتر می‌توانید درجهت رفع مشکلات موجود گام بردارید.

کیفیت ارتباط
در واقع کیفیت ارتباطات ما به عوامل مختلفی مربوط می‌شود. ما از والدین و مربیان خود چیزهای زیادی می‌آموزیم که می‌تواند بر چگونگی برداشتمان از خود، دیگران و در نتیجه ارتباطاتمان تأثیر بگذارد. اگر کودکی بداند که او را دوست دارند و می‌پذیرند، در شرایطی قرار خواهد گرفت که می‌تواند بر مشکلات خود نیز غلبه کند. در واقع دیگران خواسته یا ناخواسته در بدرفتاری‌هایی که با ما می‌شود دخیل هستند.

اگر به کودک اجازه داده شود با مخاطرات دوران کودکی خود مواجه شود، او در مراحل بعدی زندگی نیز در تعیین حد و مرز برای زندگی خود با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود.

هنگامی که دائم به کودک توجه و به خواست‌های او پاسخ مثبت داده شود، او گمان می‌کند در بزرگسالی نیز در ارتباط با دوست، همسر یا همکار خود نباید جواب منفی بشنود یا برعکس، وقتی کودک همیشه مورد نقد و انتقاد قرار می‌گیرد و در مقایسه با دیگران ضعیف و ناتوان شناخته می‌شود نمی‌تواند اعتماد به‌نفس لازم را داشته باشد بنابراین در آینده نیز اجازه می‌دهد دیگران هر طور می‌خواهند با او رفتار کنند.

هنگامی که رئیس یا همسرش تمام مسئولیت‌های کاری را به دوش او می‌اندازد، برای اینکه نشان دهد شخص ناتوانی نیست، همه کارها را به تنهایی انجام می‌دهد اما هیچ‌گاه احساس رضایت نمی‌کند. در واقع همه ما تحت‌تأثیر گذشته خود رفتار می‌کنیم. اما با شناخت مشکلات گذشته، می‌توانیم جلوی تکرار آنها را در آینده بگیریم.

شناسایی مشکل
ممکن است احساس کنید آدم خوبی نیستید و نمی‌توانید موفق شوید. ممکن است احساس کنید قدرتی در اختیار ندارید و درست مانند روزهای کودکی احساس تنهایی می‌کنید. ممکن است نتوانید به‌خود یا دیگران اعتماد کنید و... اما باید برای مقابله با این احساسات، اقدامی کنید و با بالابردن سطح آگاهی خود یا رفتن نزد مشاور دلایل اصلی آن را دریابید.

البته شاید شناسایی احساسات و ابراز آنها دشوار باشد. شاید احساسات مختلفی مانند خشم، اندوه و عصبانیت داشته باشید ولی این کار ارزش‌اش را دارد؛ اگرچه می‌تواند ناراحت‌کننده باشد اما مۆثر خواهد بود. بنابراین لحظه‌ای وقت بگذارید و ببینید در گذشته، در دوران کودکی در خانه و مدرسه چگونه با شما رفتار می‌شده؛ آیا احساس ترس و تنهایی می‌کردید؟

آیا به شما می‌گفتند ضعیف و ناتوان هستید و عرضه انجام هیچ کاری را ندارید؟ یا برعکس همیشه همه‌‌چیز برایتان مهیا بوده و اجازه نمی‌دادند زحمت تجربه هیچ مشکلی را به‌خود بدهید؟ پاسخ به اینگونه پرسش‌ها به شما کمک می‌کند دریابید اکنون در چه شرایطی قرار دارید؟ اگر نمی‌توانید با دیگران ارتباط مۆثری داشته باشید و در تعاملات اجتماعی خود یا در ارتباط با زندگی خانوادگی‌تان موفق نیستید، عامل اصلی آن چیست؟ شاید هیچ‌گاه نمی‌دانسته‌ایم باید برای توجه داشتن یا احترام‌گذاشتن به دیگران ابتدا به خوبی به حرف‌هایشان گوش دهیم. شاید در کودکی یاد نگرفته‌ایم چگونه خوب حرف بزنیم، خوب گوش بدهیم و بعد با شجاعت نظرمان را بیان کنیم اما در دوران کودکی هرطور با شما رفتار شده، اکنون می‌خواهید موفق باشید و مصمم هستید که با خود و دیگران روابط سالم و موفقی داشته باشید.
 
روابط موفق
فراموش نکنید روابط شما تأثیر زیادی بر جسم و روانتان دارد، زندگی شما را متحول می‌کند و بر چگونگی تصمیم‌گیری‌های مهم شما در زندگی تأثیر می‌گذارد. نخستین موضوعی که در ارتباط با دیگران باید به آن توجه کنید این است که بتوانید عزت‌نفس و اعتماد به‌نفس لازم را داشته باشید چون غیرممکن است عزت‌نفس کافی داشته باشید اما اجازه بدهید دیگران با شما بدرفتاری کنند یا شما را آزار دهند. برای بالا بردن اعتماد به نفس خود، توانایی‌هایتان را بشناسید و به جای تمرکز بر نقاط ضعفتان، به نکات مثبتی که دارید توجه کنید. سعی کنید قبل از آنکه به کمک دیگران بروید، به فکر خودتان باشید. البته ممکن است فکر کنید توانایی کمک به دیگران را دارید اما باید بدانید بدون توجه به‌خود و قبل از اینکه کاری برای بالابردن عزت‌نفس خود انجام دهید نمی‌توانید به دیگران نیز به خوبی کمک کنید. وقتی با توجه به مشکلات گذشته و حال، آگاهی بیشتری از خود به‌دست می‌آوریم بهتر می‌توانیم موانع موجود بر سر برقراری ارتباط موفق با دیگران را شناسایی کنیم.
منبع: همشهری آنلاین

نگاهی به اطرافتان بیندازید. هر جا که باشید، هر کاری که می‌کنید، بایستید و کمی اطرافتان را بررسی کنید. هر چیزی که می‌بینید: مبلتان، صندلی‌تان، میز کارتان، یخچالتان، غذایی که می‌خورید، اتوبوسی که برای رسیدن به محل‌کار سوار می‌شوید، … همه اینها یک زمان وجود نداشتند.


اگر کمی به عقب برگردیم، آدمها هم وجود نداشتند. زمین ۴.۵ میلیارد سال است که وجود دارد و آدمهای مدرن حدود ۲۰۰ هزار سال. رشد و پیشرفت شگرف انسان فقط طی ۲۰۰ هزار سال است که اتفاق افتاده است یعنی ۰.۰۰۴ ٪ از وجود زمین.

اینهمه چطور از هیچ ساخته شده است؟ همه اینها مدیون ذهن و قدرت تخیل انسان است. وقتی عقل انسانی روی این سیاره به وجود آمد، همه چیز به سرعت شروع به تغییر کرد و از آن به بعد هر روز رشد کرده و جدیدتر شد.

قدرت ذهن انسان فوق‌العاده است. بااینکه تا به امروز انسان بسیار جلو آمده و چیزهای زیادی یاد گرفته است اما هنوز نتوانسته همه رمز و رموز مغز انسان را دریابد. واقعیت تلخ این است که انسان‌های زیادی به خودشان زحمت نمی‌دهند که به مسائل از این دید نگاه کنند؛ بیشتر آدمها قدرتی که در دست دارند را نمی‌شناسند - قدرت تغییر دادن دنیا.

بااینکه اگر ذهنتان را به آن معطوف کنید، واقعاً می‌توانید دنیا را تغییر دهید اما اول باید کوچک شروع کنید -- اول باید چیزهایی که در اطرافتان است را تغییر دهید. بعد می‌توانید از آن بیرون بیایید. بهترین جایی که می‌توانید از آن شروع کنید، خودتان هستید. اول زندگی که دوست دارید داشته باشید را با همه زیبایی‌اش تجسم کنید.

از پایه شروع کنید: دوست دارید خانه‌تان چه شکلی باشد؟ آیا آن را تمیز، مرتب و منظم تصویر می‌کنید؟ یا مثل الان ریخته و پاشیده؟ روزتان را چطور تجسم می‌کنید؟ خوب، در دنیای ایدآلتان ممکن است جایی برای کار نباشد، اما یک برنامه عالی روزانه در محدوده‌ای که الان می‌توانید داشته باشید، برای شما چگونه است؟

آیا زود از خواب بیدار می‌شوید، کمی ورزش می‌کنید و یک شروع پرانرژی برای روزتان دارید؟ یا اینکه شب به موقع نخوابیده‌اید و به همین دلیل در آخرین لحظه با هزار بدبختی از خواب بیدار می‌شوید؟

برنامه روزانه‌ای که با آن مشکل دارید را عوض کنید، عادت‌های بدتان را تغییر دهید، و زندگی‌تان را تغییر دهید. همه آنها با قدرت ذهن شما امکان‌پذیر است. رمز کار تمرکز است. دنیا به طریقی نسبتاً ساده کار می‌کند. به طور کلی چیزی اتفاق می‌افتد و بر رخ دادن چیزی دیگر تاثیر می‌گذارد.

تنها راه پیش رفتن این است که تمرکزتان را روی کاری که در دست دارید معطوف کنید چون به همین ترتیب زندگی که می‌خواهید داشته باشید را خواهید ساخت.

تمام افکارتان باید روی یک جنبه از زندگی‌تان که می‌خواهید تغییر دهید متمرکز باشد. روی نحوه تغییر چیزها تمرکز کنید. اگر می‌خواهید اندامتان را درست کنید، باید تمرکزتان را روی غذاهای سالم، ورزش و زندگی سالم معطوف کنید. تصور کنید اندامی که همیشه دوست داشتید را دارید، بدنی که سلول‌های آن با غذاهای سالم و مغذی تشکیل شده‌اند، بدنی قوی و متناسب.

اگر می‌خواهید موسیقی‌دانی عالی شوید، باید خودتان، ذهنتان و لزوماً زندگی‌تان را در موسیقی غرق کنید. می‌خواهید یک نقاش یا مجسمه‌ساز شوید؟ باید همانطور زندگی کنید. هر چیزی یک نقطه شروع دارد - نیازی نیست همه چیز را کند پیش ببرید یا قدم‌های کوچک بردارید.

اگر تمرکز کنید می‌توانید زندگی یک هنرمند، آرشیتکت، موسیقی‌دان، سرمایه‌دار یا آشپز را داشته باشید. فقط باید آن زندگی را در ذهنتان ایجاد کنید. زندگی که آرزو دارید داشته باشید را با نوع موفق زندگی که دوست دارید داشته باشید اشتباه نگیرید. اینکه بخواهید آن کسی شوید که می‌خواهید ساده است اما اضافه کردن بقیه جزئیات به یک عمر نیاز دارد.

مثلاً یک رقصنده موفق شدن به سال‌ها یا حتی ده‌ها سال تمرین و پشتکار نیاز دارد اما فقط یک رقصنده شدن چیز زیادی طول نمی‌کشد. فقط کافی است که انتخاب کنید یک رقصنده باشید، سبک زندگی یک رقصنده را انتخاب کرده و همه خوبی‌ها و بدی‌های آن زندگی را بپذیرید. بعد باید به بهترین شکل ممکن سعی کنید داخل آن قالب زندگی کنید.

اینکه همیشه و هر لحظه متمرکز زندگی کنید کار سختی است - اما به مرور زمان ساده‌تر می‌شود و پیشرفت را در خودتان خواهید دید. اگر روی بهتر کردن خودتان و موقعیتتان تمرکز کنید، مطمئناً پیشرفت خواهید کرد. اما یادتان باشد: هیچ راه میان‌بری وجود ندارد.

ممکن است ناگهان بخت با شما یار شده و خیلی زود خودتان را در قطار سریع‌السیر پیشرفت ببینید اما ممکن است این اتفاق هم نیفتد. مدتی زمان می‌برد تا احساس کنید که پیشرفت کرده‌اید.

اما هر پیشرفتی که دارید، حتی کوچکترین آنها، باز هم پیشرفت به حساب می‌آید. پس مثبت باشید و تمرکزتان را از دست ندهید. اسیر دامی نشوید که ذهن بسیاری را در مسیر موفقیت، در مسیر زندگی که احساس می‌کنند برای کامل شدن باید داشته باشند، درگیر کرده است.

منفی‌گرایی خیلی بیشتر از کمونیسم آرزو بر باد داده است. برای پیشرفت لازم است که مثبت باشید. اگر مثبت باشید و باور داشته باشید که می‌توانید به هدفتان برسید، مطمئن باشید که این اتفاق خواهد افتاد. اگر به ذهنتان اجازه دهید که با منفی‌گرایی مسموم شود، هر کاری هم که بکنید، ناگزیر از شکست خواهید بود.

«چه فکر کنید که می‌توانید، چه فکر کنید که نمی‌توانید، در هر دو حالت حق با شماست.»
-- هنری فورد

دنیا از هیچ ساخته شده است. شما هم می‌توانید دنیای خودتان را از هیچ بسازید - فقط با استفاده از ذهنی که با آن متولد شده‌اید. از غوطه خوردن در افکار منفی که شما را عقب می‌کشند خودداری کنید.

اگر به دنبال پیشرفت هستید، پس نیاز به تغییر دارید - خودتان باید این تغییر باشید. بقیه چیزهای غیرضروری که زندگی‌تان را با آنها پر کرده‌اید را دور بریزید. همه چیز را ساده کنید. قالبی برای خودتان درست کنید و شروع به پر کردن آن کنید. به خودتان فرصت دهید که روی افکار مثبت تمرکز کنید - روی راهی که دوست دارید اوضاع پیش برود، روی تاثیری که دوست دارید بر جای بگذارید.

این کار را بارها و بارها تکرار کنید و همه افکار منفی را از خودتان دور کنید تا زمانی برسد که به آن افکار مثبت رسیده و آنها را به واقعیت تبدیل کنید. وقتی همه چیز روی غلطک افتاد، نیرویی که با خودتان می‌آورید راه را برایتان آسان‌تر خواهد کرد. شما قدرت تغییر دادن دنیا را دارید؛ هیچ بهانه‌ای ندارید که بگویید نمی‌توانید خودتان را تغییر دهید.

منبع:مردمان

افراد زیادی از زندگی کنونی خود خرسند و راضی هستند و در مقابل نیز بسیاری افراد احساس می‌‌کنند زندگی‌شان آن چیزی نیست که به دنبال‌اش بودند و یا آنچه از زندگی می‌‌خواستند همانی نیست که هم اکنون دارند. مسلماً برای شما هم پیش آمده از هیچ‌یک از موفقیت‌‌های خود احساس شادی و رضایتمندی نداشته و احساس کنید ‌این آن چیزی نبوده است که به دنبال‌اش بوده‌اید و یا آن حس خاصی که به دنبالش بوده‌اید را به شما نمی‌‌دهد. افراد موفق زیادی نیز در اطراف شما وجود دارند که ازدیدگاه دیگران بی‌نظیر و سعادتمند هستند اما در درون خود احساس بی‌کفایتی و تهی بودند می‌‌کنند.

نارضایتی از زندگی را در چهره و مکالمات بسیاری از افراد در جامعه به وضوح می‌‌توان مشاهده نمود گله و شکایت مداوم از اوضاع و شرایط اعم از اجتماعی، اقتصادی، شغلی و زندگی شخصی همراه با صورت‌‌های افسرده و دلزده انسان‌‌های بسیاری که حتی حوصله هم‌صحبتی با یکدیگر را ندارند و ترجیح می‌‌دهند در تنهایی خود فرو روند و یا افرادی که مدام با خود و دنیای اطراف‌شان در جنگ بوده و ابراز ناراحتی می‌‌کنند که چرا؟ چرا من در جایی که می‌‌خواهم نیستم؟ چرا خانه‌ای را که می‌‌خواهم ندارم؟ چرا در رشته‌ای درس می‌‌خوانم که دوست ندارم؟ چرا شغلم آزارم می‌‌دهد؟ و مهم‌تر از همه چرا من خوشحال و شاد نیستم عده بسیاری فارغ ازدغدغه‌‌های عامه مردم در رفاه کامل زندگی می‌‌کنند ولی برخی از آنان نیز بسیاری از ‌این چراها را هر روز برای خود مطرح می‌‌کنند.


تا به حال اندیشیده‌اید از زندگی خود چه می‌‌خواهید؟ تا چه اندازه به خواسته خود رسیده‌اید؟ متاسفانه برخی خود نیز نمی‌‌دانند چه چیزی باعث خرسندی و رضایت خاطرشان می‌‌شود و همین مسئله سبب سردرگمی‌‌ و نارضایتی‌شان نسبت به زندگی و دنیای اطراف می‌‌شود. زمانی که ندانید خواسته واقعی‌تان، آنچه شادتان می‌‌سازد چیست قادر نخواهید بود آرامش و خوشبختی را تجربه کنید.

خواسته‌تان را شناسایی کنید
بهترین راه برای رسیدن به احساس رضایتمندی شناخت دقیق احساسات و خواست‌‌هاست وقتی ندانید از زندگی خود چه می‌‌خواهید چگونه می‌‌توانید شرایطی را فراهم آورید که در آن به رضایتمندی برسید در ‌این صورت قدم اول شما رسیدن به وضوح و کشف خواسته واقعی‌تان است برای رسیدن به ‌این مرحله برگه‌ای را برداشته و آن را به دو قسمت تقسیم کنید در یک ستون تمام آنچه در زندگی روزمره‌تان شما را آزار می‌‌دهند بنویسید و در ستون مقابل آنچه که می‌‌خواهید را یادداشت کنید تمامی‌‌ آنچه را می‌‌خواهید تجربه کنید.

ریسک کنید
فراموش نکنید برای دستیابی به موفقیت و رسیدن به آرزوهایتان داشتن رفتارهای محافظه کارانه مشکلات شما را کمتر نمی‌‌کند جهت پیشرفت نیاز به جسارت و قدرت ریسک پذیری دارید حتی ممکن است زمانی احساس کنید که باید متفاوت‌تر از قبل زندگی کنید و برخی از سبک‌‌های زندگی روزانه‌تان را تغییر دهید. تغییر هم برای شما و هم اطرافیانتان سخت خواهد بود ولی باید پذیرفت برای رشد شخصی گاهی نیاز است الگوهای کهنه را بازسازی و متد‌‌های جدیدتری را امتحان کنید.

هدفمند حرکت کنید
پس از رسیدن به وضوح و شناخت نسبت به خواسته‌‌ها آنچه باید به دنبالش باشید بررسی مسیرها و راههای است که شما را به خواسته‌تان می‌‌رساند و این مستلزم داشتن روابط عمومی ‌‌بالا و تعامل با دیگران است. چنانچه اطرافیان شما از خواسته‌‌ها و علایق‌تان مطلع باشند قادر خواهند بود پیشنهادات و راهکارهای خوبی به شما دهند.
برای رسیدن به خواسته‌تان تمامی‌‌ راهها را بررسی کنید و در نهایت آنچه شما را شاد و راضی می‌‌کند را انتخاب نمایید مسلماً نظر اطرافیان و خانواده نیز مهم است اما نباید فراموش کرد زمانی می‌‌توانید همسر و یا والد و حتی فرزند و دوست خوبی باشید که در درون احساس قدرتمندی و رضایت کنید. به عنوان مثال تاثیر نارضایتی در شغل در رفتار و اعمال شما و در تمامی ‌‌روابط‌تان هویدا خواهد بود..

افکار خود را مدیریت کنید
فراموش نکنید برای دستیابی به موفقیت و رسیدن به آرزوهایتان داشتن رفتارهای محافظه کارانه مشکلات شما را کمتر نمی‌‌کند جهت پیشرفت نیاز به جسارت و قدرت ریسک پذیری دارید حتی ممکن است زمانی احساس کنید که باید متفاوت‌تر از قبل زندگی کنید و برخی از سبک‌‌های زندگی روزانه‌تان را تغییر دهید. تغییر هم برای شما و هم اطرافیانتان سخت خواهد بود ولی باید پذیرفت برای رشد شخصی گاهی نیاز است الگوهای کهنه را بازسازی و متد‌‌های جدیدتری را امتحان کنید.

رضایت از زندگی
روانشناسان معتقدند چنانچه فردی احساس کند زندگی‌اش آن چیزی نیست که به دنبال‌اش بوده و رضایت و لذت کافی را از روند زندگی دریافت نمی‌‌کند بهتر است به جای جنگیدن و تغییر اوضاع و شرایط بیرونی ابتدا از درون خود شروع کند نحوه تفکر و نگرش خود را نسبت به خواسته‌‌هایش تغییر دهد. اکثراً افراد بر‌این باورند برای داشتن زندگی خوب و تغییر در حال‌شان بهتر است تغییراتی در زندگی خود به‌وجود آورند. روانشناسان معتقدند بهتر است قبل از تغییر محل زندگی، شغل و خیلی تغییرات اساسی دیگر در زندگی ابتدا از درون خود شروع کنید. شاید فردی بتواند در محدوده زندگی خود تغییرات بسیاری ‌ایجاد کند اما واقعیت ‌این است هیچ شخصی قادر نیست بدون ‌ایجاد تغییر درونی دنیا و یا انسان‌‌های دیگر را تغییر دهد. در جهانی زندگی می‌‌کنیم با قوانینی بسیار پیچیده و آدم‌‌هایی با تفاوت‌‌های فکری، فرهنگی و روانی متفاوت، حال چگونه می‌‌توان همه‌ این متغیرها را بر وفق مراد خویش ساخت، هر شخص دنیای خود را می‌‌سازد بهتر است اجازه دهیم دیگران نیز آن‌گونه که می‌‌خواهند زندگی کنند. افکار شما دید و نگرش‌تان را به زندگی کنونی تعیین می‌‌کند در کجا‌ ایستاده‌اید، در حال چه کاری هستید، هر آنچه هم اکنون دارید دستاورد افکار، باورها و ذهنیات‌تان است. توجه داشته باشید آنچه هم اکنون دارید متناسب با روحیات و انگیزه‌‌های قبلی‌تان است.


شما قادرید افکار خود را مدیریت کنید بر آن‌‌ها دقیق شده و دریابید آیا شما را به جایی که می‌‌خواهید می‌‌رساند یا خیر؟
آیا طرز تفکر کنونی شما را به هدف نزدیک‌تر می‌‌کند یا خیر؟ در صورتی که جواب ‌این سوالات منفی است نیازی نیست با ‌این افکار منفی مقابله کنید به یاد داشته باشید با هر آنچه مقابله کنید بدان قدرت می‌‌بخشید. چه بخواهیم و نخواهیم در ذهن و گفتگو‌‌های درونی همه ما افکار منفی و مثبت بسیاری وجود دارد، بهتر است آن‌‌ها به حال خود رها کنید و به دنبال جایگزینی مناسب باشید. افکار مخرب و مزاحم زندگی شما را نابود می‌‌سازند.

افکار قدرتمند
حقیقت است که افکار دنیای اشخاص را می‌‌سازد پس باید هر شخصی به دقت بررسی نماید درحال ساختن چه دنیایی برای خود است.
شما برای خود چه دنیایی ساخته‌اید؟
از دنیای خود راضی هستید؟
آیا‌ این همان چیزی است که به شما احساس رضایتمندی و سعادت می‌‌بخشد؟


پژوهشگران معتقدند انسان‌‌ها به‌طور ذاتی افکار خود را به صورت اتوماتیک بسیار جدی گرفته و بدان باور دارند تا حدی که افکارشان بر تمامی ‌‌ابعاد زندگی روزانه خواه ناخواه تاثیرگذار خواهد بود، افکاری که گاه بشر را می‌ترساند یا از خود متنفر می‌‌سازد و در مواقعی از دیگران نا امید می‌کند. افکار قدرتمند آدمی ‌‌سبب می‌شود دنیای متحول و یا انسانی زمین‌گیر شود.
منبع:زیبــاشــو دات کام



تا به امروز هر آنچه که از موتورهای جستجو می دانیم، با نام گوگل تداعی می شوند. اصلا می گویند فلان چیز را گوگل کن. و عبارت سابق یعنی “چیزی را در گوگل جستجو کردن” به کلی در حال انقراض است. اگر چه این هدف بینگ بوده و اما بینگ از پس آن بر نیامده است. امروز در ایران هم گوگل همیشه حرف اول را زده است اما شرایط برای هیچ چیز و هیچ کس تا به امروز در زندگی ثابت نبوده است. وبمستران و سئو کاران امروزه بینگ را شاید به کلی فراموش کرده اند اما اینجا هستیم تا دلایل خود را برای اثبات اشتباه بودن این تصمیم بیان کنیم.

قبل از اینکه مقاله ای در مورد وبمستر بینگ Bing Webmaster Tools بنویسیم، می خواهیم چند کلامی با شما داشته باشیم:

  • گوگل بیشتر از 200 فاکتور رتبه بندی سایت دارد و حتما شما سایت خود را بر اساس آنها بهینه سازی کرده اید و تمام توجه خود را روی جستجو و ترافیکی که از گوگل تولید می شود گذاشته اید، چرا که آنها جامعه ی بزرگی از کاربران را در اختیار دارند
  • ما برای بینگ تبلیغ نمی کنیم بلکه می خواهیم به شما بگوییم در کنار اینکه از ابزارهای بهینه سازی گوگل مانند گوگل آنالیتیکس می توانید از ابزار وبمستر بینگ هم استفاده کنید. می توانید گوگل را در اولویت اول قرار دهید سپس سایت خود را برای بینگ هم بهینه سازی کنید.

خب سر صحبت خود را با بینگ باز می کنیم، در اینجا به عنوان مدیر بخش سئوی سایت Elite SEM دارم برای شما از تعداد دفعاتی صحبت می کنم که ما مشتریان زیادی داشتیم که اصلا ابزار وبمستر تولز بینگ را استفاده نمی کردند. آنها شناخت درستی نسبت به این موضوع نداشتند و بر اساس اطلاعاتی که شاید در اینترنت به چشم خود دیده بوند اصلا فکر نمی کردند اهمیتی برای بینگ قائل باشند. خب، شاید فکر می کنید چرا ما اصلا به بینگ اهمیت بدهیم وقتی در ایران کسی حاضر نیست از بینگ استفاده کند و گوگل را به عنوان کل (!) اینترنت می شناسد؟ خب دلایل را بخوانید

اضطراب و استرس مانع لذت بردن از انجام کارها می شود ؛ لذت بردن از تجربه زندگی . ترس شما را در بر می گیرد و شاید هم افکار منفی. گاهی وقت ها هم از درون سقوط می کنیم و فکر می کنیم که هر گز خوب نخواهیم شد. آیا اینها تابحال برای شما اتفاق افتاده است؟

تمرینات یوگا

آموزش حرکات یوگا برای کاهش استرس- راه های کاهش اضطراب و استرس

"این مطلب توسط کیت ریچ نوشته شده ،او مربی تناسب اندام و تغذیه در لس آنجلس است. ستاره های هالیوود عاشق تمرینات منحصر به فرد او که ترکیبی از کاردیو ، یوگا، پیلاتیز، و تمرینات با وزنه است، هستند. مشتریان کیت بلافاصله با استفاده از روش های جالب او سلامتی و تناسب اندام خود را به دست آورده اند ، می توانید تمرینات او را  با تگ کیت ریچ در آی بانو دنبال کنید ."

همه ما هر از گاهی دچار این حالت می شویم: با کار زیاد خودمان را نابود می کنیم . از اینکه یک کار داریم خیلی سپاسگزاریم، هر از گاهی به اضطراب و استرس خود اعتراف می کنیم، اضطراب و استرس مانع لذت بردن از انجام کارها می شود ؛ لذت بردن از تجربه زندگی . ترس شما را در بر می گیرد و شاید هم افکار منفی. گاهی وقت ها هم از درون سقوط می کنیم و فکر می کنیم که هر گز خوب نخواهیم شد. آیا اینها تابحال برای شما اتفاق افتاده است؟

حرکات یوگا برای کاهش استرس و اضطراب
اخیرا، با کارولاین کلبل آشنا شدم، یکی از مشهورترین معلمین یوگا در سراسر دنیا، که اهمیت کار خود را مدیون معلمین یوگای خود می باشد. کارولاین برای اثبات اهمیت یوگا به دنیا شناخته شده است. یوگا یک ورزش 5000 ساله است که از ورزشهای مختلفی که در اثر تجربیات زندگی حاصل شده تشکیل می شود. زمانی که من با او برای آشنایی با یوگا و یک سری تعلیمات مخصوص ملاقات کردم، رفتار آرام و دقیق او مرا کاملا جذب خود کرده بود. این رفتار او در کنار شلوغی هاو سرو صداهای شهر لس انجلس حس می شد.

از کرولاین درباره راه های کاهش اضطراب و استرس و رسیدن به آمادگی ذهنی برای یوگا پرسیدم و او جواب داد : یوگا یک تمرین بدنی است که باعث می شود همیشه در حال زندگی کنید ، زندگی کردن در حال حاضر یعنی هیچ فکری به گذشته و یا آینده در سر نداشته باشید و هیچ جایی برای هیجانات و اضطراب و استرس ها نباشد.کرولاین کلمه " تمرکز" را بارها تکرار کرد. تمرینات یوگا به ما تمرکز کردن یاد می دهد. ورزش یوگا یک مدیتیشن همراه با تمرکز است که باعث از بین رفتن ناخالصی ها و کاهش افکاری که ذهن را در گیر می کند می شود. و با تمرینات یوگا ، چهار حالت هشیاری ایجاد می گردد: تفکر تحلیلی ، بینش ، سعادت و باور کردن خود.

حرکات یوگا

آموزش حرکات یوگا برای کاهش استرس- راه های کاهش اضطراب و استرس

می دانید که زندگی همیشه آرام نیست، کرولاین چند حرکت یوگا که به راحتی می توانید در خانه انجام دهید به ما توصیه نمود. این تمرینات یوگا را می توانید هر روز انجام دهید اما زمانی که دچار استرس یا فشارهای عصبی شدید تعداد آن ها را بیشتر کنید. اینکه از تمرینات یوگا چه حرکتی را دوست دارید انجام دهید و یا همه آنها را باهم انجام دهید به خودتان بستگی دارد.

راه های کاهش اضطراب و استرس با تمرینات مدیتیشن ساده 

کاملا رو به پایین
برای انجام این مدیتیشن باستون فقرات صاف بنشینید. ماهیچه های صورت را شل کنید و فقط روی نفس کشیدن خود تمرکز کنید.زمانی که یک فکر به سراغتان می آید اجازه دهید که خارج شده و دوباره روی نفس کشیدن ( دم و بازدم) تمرکز کنید. روی افکار خود قضاوت نکنید و فقط آگاه باشید. در ابتدا، این کار را هر روز برای چند دقیقه کوتاه انجام دهید اما وقتی که کمی پیشرفت داشتید سعی کنید 10 تا 30 دقیقه در روز تمرینات مدیتیشن را انجام دهید. هر چقدر بیشتر تمرین کنید، پیشرفت بیشتری خواهید داشت.

نفس عمیق بکشید
کاملا صاف بنشینید . نفس عمیقی بکشید و از بینی آنرا خارج کنید. مدت و عمق نفس کشیدن را با تمرکز روی بازدم زیاد کنید. با فشار روی شکم و ستون فقرات هوا را کاملا از ریه خارج کنید. سپس طول دم را با منبسط کردن و بالا کشیدن قفسه سینه بیشترکنید. عمیق نفس کشیدن را ادامه دهید، به ازای هر دم و بازدم تا عدد 8 بشمارید. این کار را برای 10 تا 20 نفس گیری ادامه دهید.

 

 

حرکات یوگا برای کاهش استرس و اضطراب

Marjaryasana  (گربه- گاو)

حرکات یوگا,تمرینات یوگا

آموزش حرکات یوگا برای کاهش استرس و کاهش اضطراب - حرکات گربه و گاو

1: روی چهار دست و پا بایستید. پاها را به عرض باسن و دستها را به عرض شانه از هم باز کنید. با حرکت گربه شروع می کنیم، همزمان با خارج کردن هوا از ریه شکم را به سمت ستون فقرات فشار دهید. ستون فقرات را به سمت بالا خم کنید و قفسه سینه را جمع کنید.

2: برای حرکت گاو، درهمان وضعیت قبلی ،با دم ( وارد کردن هوا) قفسه سینه را باز کرده و همینطور که شکم را پایین تر می آورید ستون فقرات را به داخل خم کنید یعنی خلاف جهت حرکت قبلی ، به شکل U . استخوان دمبالچه و سر را بلند کرده و همزمان سر را به طرف بالا ببرید.

3: از راه بینی نفس عمیقی بکشید ؛ 10 مرتبه حرکت گربه و گاو را پی در پی تکرار کنید.


4: یک بازدم عمیق بکشید و در وضعیت کودک قرار بگیرید: باسن را روی پاشنه پا و پیشانی را روی زمین قرار دهید و بازوانتان را در دو طرف بدن و در حالیکه کف دست رو به بالاست بکشید.

Samastitihi (صاف ایستادن ) و Uttanasana ( خمیده به جلو ایستادن )

حرکات یوگا

آموزش حرکات یوگا برای کاهش استرس و کاهش اضطراب - صاف ایستادن و خمیده به جلو ایستادن

1: پاها را به هم نزدیک کنید و به حالت مستقیم بایستید، شانه ها را عقب داده و شل کنید. از راه بینی نفس بکشید( دم ) و دستها را در بالای سر به هم برسانید و سر را بالا برده و به دستها نگاه کنید.
2: همراه بازدم دستها را در دو طرف بدن قرار داده و خم شوید . دستها را در دو طرف بدن به زمین رسانده و سر را تا آنجایی که ستون فقرات صاف شود پاین نگه دارید.

آموزش حرکات یوگا,آموزش تمرینات یوگا

آموزش حرکات یوگا برای کاهش استرس و کاهش اضطراب - صاف ایستادن و خمیده به جلو ایستادن

3: دوباره با یک دم بدن را به وضعیت قبلی برگردانید.
4: همراه بازدم ، دستها را از هم باز کرده و خم شوید. با یک دم بالاتنه را بلند کرده ، دستها را بصورت جدا از هم به بالای سرتان ببرید.
10 مرتبه فرایند بالا را تکرار کنید.

شاوآسانا ( حالت جسد )
1: به پشت دراز بکشید ( بدون بالش) . دستها را در دو طرف بدن و کف دستها را رو به بالا قرار دهید.
2: پاها را شل کنید و اجازه دهید پا به دو طرف ول شود.
3: چشم ها را بسته و وزنتان را به زمین منتقل کنید.
4: ماهیچه های صورت، شانه ها ، دستها ، تنه ، لگن و پاها را شل کنید.
5: به مدت 10 دقیقه در این وضعیت کاملا استراحت کنید.
منبع:آی بانو

 

در دنیای پیچیده امروز تنها یک چیز قابل پیش‌بینی است و آن یک چیز، پیش‌بینی ناپذیر بودن همه چیز است. لازمه زندگی درست در جهانی که پیوسته درحال تغییر و تحول است، توانمندی در تفکر است.

در دنیای متلاطم و پرچالش امروز که شناسایی درست از نادرست و حقیقت از مجاز به دشواری انجام میشود، داشتن مهارت تشخیص و جداسازی آنها از یکدیگر ، یکی از رمزهای موفق زیستن است.
 
تفکر چیست؟
منظور از مهارت های تفکر، مجموعه مهارت های اساسی و پیشرفته ای است که بر فرایندهای ذهنی فرد تسلط دارد.

در گذشته این گونه تصور می شد که مهارت های تفکر فقط یک استعداد خاص است که بعضی از افراد دارای این استعداد و عده ای فاقد این استعداد می باشند؛ استعدادی که ارثی و خدادادی است.

امروزه کاملا این نظریه رد شده  است و عقیده برآن است که این مهارت ها قابل آموزش و یادگیری هستند و ضرورت دارد که در امر تربیت ، فرصت هایی فراهم شود تا افراد بتوانند ازسنین پایین این مهارت ها را آموخته و در اثر تمرین و ممارست برآنها مسلط و ماهر شوند.
 
نقد چیست؟
نقد کردن یعنی پرسیدن سئوال و ارزیابی کردن. به خاطرداشته باشیم که نقادی کردن ، به معنی زیر سئوال بردن و کم ارزش جلوه دادن چیزها نیست. گاهی نقادی برای تحلیل سازنده و ایجاد درک بهتر از آنچه که اتفاق افتاده است به کار می‌رود. نقد یعنی نه بی‌دلیل چیزی را بپذیریم و نه بی‌دلیل آن را رد کنیم.
 
مهارت تفکر نقادانه چیست؟
منظور از تفکر نقادانه، تفکر منطقی است که معطوف بر این است که فرد چه تصمیمی بگیرد و چه کاری انجام دهد.

در تعریف دیگر، مهارت تفکر نقادانه اینگونه مطرح شده است: تفکر نقادانه تفکری است که در جست‌وجوی شواهد، دلایل و مدارک برای یک قضاوت و نتیجه‌گیری است و یا برای دستیابی به چنین قضاوت و نتیجه‌گیری خواستار دلیل، شواهد و مدارکی است.

در واقع، این مهارت از فرد می خواهد که درمورد ابعاد زندگی خود و دیگران به صورت نقادانه فکر کند، حتی در مورد تفکر خود، و بر اساس آنچه در تفکر نقادانه به آن رسیده عمل کند.

آنچه در مورد مهارت تفکر نقادانه می توان گفت آن است که : " نقاد بودن ، به اندازه تفکر ارزشمند است " .

برای تفکر نقادانه بهتراست مراحل زیر را دنبال کنید:
* به دقت به آنچه اتفاق افتاده، یا آنچه از شما خواسته شده توجه کنید.
* از جنبه های مختلف موضوع را بررسی کنید.
* بر روی آنچه که برای شما مهم و با ارزش است تمرکز کنید.
* اگر چیزی برای شما مبهم و نامشخص است، بپرسید تا برایتان مشخص شود.
* چارچوب فکری خودتان را تغییر دهید و با فکر باز به پدیده ها نگاه کنید. اسارت در چارچوب های فکری گاهی بسیار خطرناک است.
* به ارزیابی پدیده ها و اتفاق ها بپردازید. با طرح چراهای متعدد به نقد پدیده ها بپردازید.
* به دنبال دلایل، مدارک و شواهد تاییدکننده یا ردکننده پدیده ها، عقاید، احتمال ها و.... باشید.
* در تفکر انعطاف نشان بدهید. گاهی رسیدن به یک نتیجه مشخص غیرممکن و یا مشکل است و توافق بر سر یک قرارداد، راه حل نهایی است.
* پس از بررسی تمام جوانب، تصمیم بگیرید و عمل کنید.
 
اهمیت مهارت تفکر انتقادی
تفکر انتقادی بسیار مهم است چرا که فرد را قادرمی سازد تا اطلاعات دریافتی را ارزیابی نموده و خطرات عمل برپایه یک فرض غلط را به حداقل برساند. فقدان این استعداد ذهنی می تواند باعث صدمه، مسمومیت ذهنی، عدم پذیرش و یا خرابکاری‌هایی شود که ممکن است فرد را با خطرات مهلکی روبه‌رو سازد. همه افراد به طور ذاتی از این استعداد برخوردارند، اما آنچه که به عنوان یک مهارت زندگی ازآن یاد می شود، فراتر از شیوه معمول تفکر انتقادی که انسان را از خطرات مصون می دارد، می باشد.

تفکر انتقادی در این مفهوم، عبارت است از یک فرایند ذهنی تحلیل یا ارزیابی اطلاعات، به ویژه بیانات یا موضوعاتی که افراد به عنوان یک اصل ارائه می کنند.

تفکرانتقادی در کنار شیوه تفکر خلاق ، پیش نیاز سایر مهارت های زندگی از جمله حل مسأله، تصمیم گیری، ارتباط موثر و روابط سازنده را تشکیل می دهد. فردی که توانایی تفکر انتقادی را نداشته باشد نمی تواند راه‌حل های متعدد برای مسائل را ارزیابی و بهترین شیوه را انتخاب کند و لذا باشکست های متعدد روبه‌رو خواهد شد. در واقع تفاوت تفکر انتقادی و تفکر خلاق نیز در این است که تفکر خلاق منجر به نوآوری و خلق ایده های جدید می گردد، درحالیکه تفکر انتقادی فرد را قادرمی سازد تا ایده‌ها و راه‌حل های موجود را ارزیابی کرده و بهترین آنها را انتخاب کند.

پیش‌بینی آینده,مهارت های تفکر,تفکر نقادانه

شکل‌گیری مهارت تفکر انتقادی
با وجودی که اغلب افراد با این موضوع که تفکر انتقادی یک مهارت فکری مهم است موافق هستند ، اما اکثر آنها نمی‌دانند که چگونه می توانند این مهارت را در خودشان ایجاد کنند و یا بهبود بخشند. یک علت آن این است که تفکر انتقادی یک مهارت فوق تفکر است و نیازمند تأمل دقیق روی اصول صحیح استدلال و به‌ کارگیری یک تلاش آگاهانه برای درونی سازی آنها و اجرای آنها درزندگی روزمره می باشد.

همان‌گونه که مشهود است این کار آسان نیست و تقریباً به یک دوره طولانی تمرین و ممارست نیاز دارد.  آگاهی از اصولی که استدلال خوب و بد را متمایز می سازند ، برای داشتن تفکر نقاد کافی نیست.

 

به عنوان مثال شخص ممکن است درک کاملی از اصول بازی تنیس داشته باشد، اما در اجرا و به کار بستن این اصول در بازی واقعی شکست بخورد.

اشکال عمده دوره های آموزش تفکر انتقادی نیز آن است که اغلب تنها به ارائه نظری اصول استدلال می پردازند و از پشتوانه عملی برای چگونگی اجرای این اصول درموضوعات واقعی برخوردار نیستند.

کسب دانش و تمرین برای کسب مهارت تفکر انتقادی ، تنها زمانی به نتیجه خواهد رسید که فرد از نگرش مثبت و انگیزش کافی برای یادگیری این مهارت برخوردار باشد.
 
موانع تفکر انتقادی
نگرش های زیر اگرچه غیرمعمول نیستند، اما موانعی برای رسیدن به تفکر انتقادی به حساب می آیند.

* من بیشتر ترجیح می دهم دیگران به من بگویند چه کاری بکنم و چگونه انجام دهم، تا اینکه خودم بخواهم به آن برسم.
* من همان کاری را انجام می دهم که به نظرم خوب است. دوست ندارم راجع به تصمیماتم خیلی فکر کنم.
* از اینکه خودم دنبال کشف چیزی باشم متنفرم.
* از افرادی که مسائل را مبهم می گذارند و به جای اینکه پاسخ آن را بگویند آن را به بحث می کشانند، خوشم نمی آید.
* دوست ندارم مورد انتقاد واقع شوم.
* اگر خودم با چیزی موافق باشم برایم مهم نیست که چرا دیگران با آن موافق نیستند.

تقویت تفکر انتقادی
* برای تقویت تفکر انتقادی، تأمل روی دلایل باورها و اعمال ، از اهمیت به سزایی برخوردار است. فرد همچنین باید اشتیاق زیادی برای درگیر شدن در مذاکرات، اشتباه کردن احتمالی، تغییر عادات بد قبلی، و پرداختن به پیچیدگی های زبان شناختی و مفاهیم انتزاعی داشته باشد.

* برای تبدیل شدن به فردی با تفکر انتقادی، در ابتدا باید تا آنجا که ممکن است درباره همه چیز به جمع‌آوری اطلاعات پرداخت تا صرفاً به یک حوزه اختصاصی یا موضوعات خاص محدود نشویم. این مسأله مهم است چون نداشتن دامنه اطلاعاتی وسیع و یا بدتر از آن نداشتن قوه قضاوت صحیح، دیدگاه ما را درحین تحلیل موضوعات یا موقعیت های مختلف محدود می سازد.

* با وجودی که آگاهی هر چه بیشتر راجع به یک مسأله خاص، بد نیست اما اطلاعات جزئی در قضاوت راجع به موضوعات دیگر که محتوای متفاوتی دارند، کاملاً بی فایده و بلااستفاده خواهد بود. بنابراین بجای اینکه با پرداختن بیش از حد به جزئیات هرموضوع، زمان و نیروی فکر خود را بیهوده صرف کنید سعی کنید با بررسی اصول کلی موضوعات مختلف، به دامنه اطلاعات خود بیفزایید.

* تفکر نقاد مستلزم استفاده فعالانه از هوش، اطلاعات و توانایی ها به منظور مواجهه موثر با موقعیت های زندگی است. زمانیکه نقادانه فکر می کنیم، منتظر نمی مانیم که اتفاقی بیفتد، بلکه در فرایند رسیدن به اهداف، تصمیم گیری و تحلیل موضوع ها فعالانه درگیر می شویم.

* تفکر فعال شامل تلاش های هوشیارانه‌ای برای موفق شدن در حل مشکلات است. وقتی منفعلانه عمل می کنیم، در واقع اجازه داده‌ایم که رویدادها و وقایع دنیای اطرافمان ما را کنترل کنند یا به دیگران اجازه داده‌ایم که تفکر ما را مطابق میل خودشان شکل دهند، این روند در درازمدت به ضرر ماست. برای مثال اگر بخواهیم در مورد شغل آینده خود به درستی تصمیم‌گیری کنیم، باید فعالانه اطلاعات بیشتری به دست آوریم، احتمالات مختلف را بررسی کنیم، با افرادی که در آن حیطه تجربه دارند صحبت کنیم و سپس به تمام این عوامل "نقادانه" واکنش نشان بدهیم. بطور خلاصه تفکر نقاد مستلزم فکری فعال است و نه تفکری واکنشی و منفعل.

در طی رشد، ما با عوامل و جریاناتی مواجهه می شویم که ما را به تفکر فعالانه تشویق می کنند. از سوی دیگر تجارب زیادی نیز وجود دارند که تفکر منفعلانه را در ما تقویت می کنند. مثلاً پژوهشگران معتقدند که تماشای تلویزیون ، باعث می شود مردم به خصوص بچه ها منفعلانه فکر کنند.

عادت نادیده گرفتن سلامتی به هر دلیل و عذر و بهانه ای که باشد، یک عادت نامناسب و آسیب رسان است و بهتر است که آن را با عادتی مناسب جایگزین کنیم تا زندگی وادارمان نکند برای جبران خسارت ناشی از نادیده گرفتن سلامتی، تمام آینده پیش رویمان را صرف مراقبت از بدنی آسیب دیده کنیم.

نادیده گرفتن سلامتی
شاید بتوان آن را آسیب رسانترین عادت نامناسب و مضر در رفتار یک شخص دانست. هنگامی که از شخصی علت این نادیده گرفتن را می پرسید، معمولا اولین پاسخی را که می شنوید این است: «در حال حاضر وقت ندارم؛ بعدا به آن خواهم پرداخت» و حتی شاید بعضی بگویند: «چه کسی حوصله فکر کردن به این موضوعات را دارد؛ اکنون حالش را ندارم» و صد البته روشن است که این پاسخ آخری می تواند نشانه تنبلی خود شخص باشد.

عادت نامناسب شماره یک را می توان به چند عادت مضر کوچکتر تقسیم کرد:
1- تغذیه نامناسب: این روزها بحث تغذیه نامناسب بسیار داغ است و همواره توصیه می شود افراد از مصرف غذاهای پرچرب، پرنمک و حاوی شکر زیاد خودداری کنند و بکوشند تا میزان مصرف میوه ها و سبزیجات را در هرم غذایی خود افزایش دهند.

2- عدم تحرک: نداشتن تحرک کافی یکی دیگر از عادت های مضر آسیب رسان است که سبب می شود فرد دچار کمردرد یا چاقی مفرط شود؛ پس بهانه نیاورید که محیط و فضای مناسب برای ورزش کردن ندارید.

3- نوشیدن آب به میزان بسیار کم: بیشترین حجم بدن ما را آب تشکیل می دهد و همواره بدن ما برای ماندن در حالت تعادل، نیاز به مقدار معینی از آب دارد. اگر به هر دلیل مثلا اینکه «رفتن مکرر به دستشویی برایم سخت است» از نوشیدن آب به حد کافی، به خصوص هنگام تشنگی، خودداری می کنید، بدانید که عادت بسیار زیان آوری را در خود پرورش می دهید.

4- مصرف دخانیات و هرگونه مواد شیمیایی برای تفریح یا استراحت: بدن ما نیاز به هوای سالم و اکسیژن دارد. وقتی برای تفریح به دامن طبیعت پناه می بریم، جسم ما انتظار تنفس سالم هوای پاک را دارد اما زمانی که به بهانه تفریح یا بر طبق عادت سیگار می کشیم یا به سراغ قلیان می رویم، در واقع نه تنها به جسم خود ضرر می رسانیم، بلکه ذهن و روح خود را به سمت بیماری و اختلال هدایت می کنیم. خیلی ساده می توانید عادت های سالم دیگر را جایگزین این عادات زیان آور کنید، پس به تفریح های دیگری بپردازید؛ مثلا «لطیفه گویی گروهی» داشته باشید و یا «وَسَطی» بازی کنید.

5- بهداشت نامناسب: کم نیستند آدم هایی که مسواک زدن خود را فراموش می کنند و از کوتاه کردن و تمیز نگه داشتن ناخن هایشان غافلند که البته توصیه می شود این موارد به هیچ وجه نادیده گرفته نشوند.

6- عدم توجه به بهداشت روانی: انسان های زیادی هستند که تحت فشارهای روانی شدید به فعالیت خود ادامه می دهند و اصلا به استراحت خود توجه نمی کنند. درست است که گاهی در موقعیت های خاصی از زندگی نیاز داریم تا زیر بار فشارهای سنگین روانی زندگی کنیم اما در این شرایط بهتر است تکنیک های کنار آمدن و مقابله با این فشارها را بیاموزیم تا اجازه ندهیم که با تلنگری ساده از پای بیفتیم.


سوگیری منفی
ما در اکثر اتفاقات و ارتباط های زندگی، بیشتر تمایل داریم برداشت های منفی داشته باشیم تا اینکه واقعیت را ببینیم و حقیقت را درک کنیم. این امر ممکن است به دلیل حفظ امنیت و رفاهمان باشد؛ اما دلیلش هر چه باشد، آسیب های جبران ناپذیری را بر ما وارد می کند؛ برای نمونه تجسم کنید یکی از همکاران بدون اینکه به من نگاه کند، اخم آلود وارد دفتر کارش می شود؛ آن وقت ممکن است سریعا تصور کنم که او با من خصومتی دارد و دیدن من او را عصبانی کرده است و همین برداشت کافی است تا رابطه من با او دچار اختلال شود اما شاید واقعیت چیز دیگری باشد؛ مثلا او در منزل با همسرش دچار مشکل شده و به همین خاطر امروز کمی عصبانی است و شاید اصلا زمانی که او از کنارم عبور کرد، متوجه حضور من نشد. بهترین راه حل برای جلوگیری از این قبیل سوگیری های منفی، یافتن دلایل حقیقی آن اتفاق است. در مثالی که ذکر شد بهتر است از همکارمان بپرسیم آیا مشکلی پیش آمده است و از او درباره نحوه رفتارش توضیح بخواهیم.

داشتن یک فرهنگ لغت ذهنی منفی
برای ذهن ما فرقی نمی کند که واقعیت چیست؛ هر چه که بر زبان آورده شود و بتواند در بدن ما احساس خاصی را زنده کند، جسم ما آن را یک پدیده واقعی می داند و آن را به همان صورت درک می کند؛ به همین دلیل در تعبیرها و نام گذاری ها و معناسازی بسیاری از کلمات باید دقت کنیم؛ برای نمونه به یاد می آورم که در گذشته ای نه چندان دور همواره توصیه می کردند که اگر در کاری موفق نشدید، در دایره لغات خود کلمات شکست و ناکامی را خط بزنید و نگویید شکست خوردم بلکه به جای آن بگویید تجربه ای جدید به دست آوردم! اگرچه تجربه کردن بار روانی مثبت تری نسبت به کلمه شکست دارد اما باز هم نرسیدن به جواب معینی که ما آن را پیروزی می نامیم، احساس منفی را در ما زنده می کند.

در حقیقت «موفقیت» یا «پیروزی» رسیدن به جواب خاصی است که ما کار را به خاطر آن انجام داده ایم و انتظار داریم به آن پاسخ خاص برسیم. این پاسخ را معمولا اطرافیان و جامعه به عنوان موفقیت برمی گزیند یا اینکه ما آن را پیش از انجام عمل، به عنوان پاسخ هدف انتخاب می کنیم.


در پایان کار اگر به این پاسخ نرسیدیم تمام تلاش ما به یکباره پوچ و بی ارزش انگاشته می شود و یادمان می رود که این، ما بودیم که توافق کردیم آن پاسخ هدف  ما تعیین شود و موفقیت یا پیروزی ما به حساب آید. در حقیقت هم شکست و هم پیروزی، جزو جواب های توافقی و ذهنی ما هستند و اگر به پاسخ مورد نظر نرسیدیم به طور طبیعی باید پاسخ جایگزین دیگر بالا بیاید که این به معنای شکست خوردن و موفق نشدن نیست. به این ترتیب ما هیچ وقت شکست نمی خوریم بلکه به پاسخی دیگر از آن رویداد دست می یابیم.

سازمان یافتن فعالیت هایمان
افرادی را می شناسم که استادان صِرف برنامه ریزی اند اما آنها تنها برنامه ریزی می کنند تا آرامش بگیرند و پس از برنامه ریزی هیچ خبری از انجام فعالیت یا انجام کارهایی که برنامه ریزی کرده اند، نیست. در مقابل آنها افرادی را دیده ام که دیوانه وار دل به کار می زنند و بسیار تلاش می کنند و با تمام وجود می کوشند تا آن کار را به هر قیمتی که هست، به پایان برسانند.

گاهی این اشخاص اواسط یا انتهای کار جا می زنند و دیگر نمی دانند باید چه کاری انجام دهند و اگر آن کار را به پایان برسانند، تازه در پایان کار یادشان می افتد که ای دل غافل! باید برگردند و قسمت هایی از آن کار را دوباره انجام دهند یا تغییراتی را در آن اعمال کنند. شاید در مقاتیسه با افراد دسته اول که برنامه ریزان صِرف هستند، این گروه موفق تر باشند اما منابع و انرژی بسیار زیاغدی را هدر می دهند.

بهترین شرایط در انجام هر کاری آن است که ابتدا ساختار و اهداف مورد نظر برای رسیدن به هر بخش از کار مشخص شود و سپس در مرحله عمل، هر بخش از ساختار، خانه ها و سلول هایی که در زمان برنامه ریزی خالی گذاشته شده اند، پر شوند.

سفسطه برنامه ریزی
آیا تاکنون با شخصی برخورد کرده اید که قرار باشد کاری را برای شما انجام دهد و او محکم و قاطع به شما می گوید که این کار را ظرف سه روز انجام می دهد؛ اما با گذشت روزهای متعدد، می بینید او هنوز در ابتدای کار است و امکان دارد آن کار مورد نظر به جای سه روز در سی روز به پایان برسد؟ نه این شخص بلکه خود ما هم عادت کرده ایم خود را در زمان برنامه ریزی و تخمین آنکه چقدر طول می کشد تا کاری را به پایان برسانیم، فریب دهیم و بیش از حد خوشبینانه به آن بنگریم. به عنوان یک عادت بد به این موضوع بنگرید و تلاش کنید که واقع بین باشید؛ در غیر اینصورت نه تنها دیگران به شما اعتماد نمی کنند، بلکه خودتان هم دیگر به خودتان اعتماد نخواهید کرد.

جزءنگری به جای کل نگری
آیا می توانید مفهوم این جمله را دریابید: «م ف ه و م ر ا ف ق ط د ر ک ل ن گ ر ی س ت ن م ی ت و ا ن د ر ک ک ر د» مفهوم جمله قبلی از این قرار است: «مفهوم را فقط در کل نگریستن می توان درک کرد» متاسفانه در بسیاری از اتفاق هایی که در طول زندگی برایمان رخ می دهد، جذب اتفاق های جزئی آن می شویم و کل را فراموش می کنیم و زمانی که تصمیم داریم کاری انجام دهیم، تنها به نتایج جزئی آن و چیزی که قابل مشاهده است، می پردازیم و بسنده می کنیم؛ در حالی که تک تک کارهای ما وقتی با هم جمع می شوند، مفهوم متفاوت تری را رقم می زنند. همانطور که در جمله بالا دیدیم، حروف به تنهایی معنایی نداشتند اما در کنار هم قرار گرفتنشان مفهوم متفاوتی را به ما نشان داد.

مقطعی نگاه کردن به رویدادهای مهم زندگی
متاسفانه عادت کرده ایم که به بسیاری از رویدادهای مهم زندگی به صورت مقطعی نگاه کنیم و زمانی که آن رویداد به وقوع پیوست، آن را فراموش کنیم؛ در صورتی که در دنیای واقعی اینگونه نیست و بسیاری از رویدادهای زندگی به صورت موازی و پیوسته در کنار هم باید دنبال شوند؛ برای مثال تا هنگامی که درس خواندنمان تمام نشده است، نمی توانیم شغلی داشته باشیم و یا با یافتن شغل، دیگر نیازی به یادگیری یا ارتقای سطح تحصیلات نداریم؛ به عنوان مثالی دیگر بسیاری یافتن همسری مناسب و ازدواج کردن را به عنوان پایان تلاششان در زندگی می دانند؛ در حالی که دقیقا لحظه بعد از ازدواج، این تعامل و رابطه ادامه می یابد و این تلاش باید برای حفظ زندگی پیوسته ادامه داشته باشد.

باید به این نکته واقف باشیم که زندگی کردن، یادگیری، کار کردن و ازدواج همانند خطوط موازی هستند که در کنار یکدیگر در حال حرکتند و هیچ یک باعث قطع یا توقف دیگری نمی شوند و هیچ کدام نقطه پایانی ندارند.
منبع:مجله موفقیت

در واقع، شادمانی و لذت بردن از زندگی، اهداف مشترک همه ی انسان هاست. با این تفاسیر چرا برخی از افراد از زندگی خود لذت نمی برند؟

شاد کامی و لذت بردن از زندگی، بخش مهمی از کیفیت زندگی و بالاتر از هر ثروتی به شمار می رود. در دانش باستان، افلاطون شادکامی را حالت تعادل و هماهنگی بین سه عنصر استدلال، هیجان و امیال؛ و ارسطو آن را زندگی معنوی می داند در دانش جدید نیز محققانی مانند آرگایل، شادکامی را ترکیبی از وجود عاطفه ی مثبت و فقدان عاطفه ی منفی و رضایت از زندگی می دانند. در واقع، شادمانی و لذت بردن از زندگی، اهداف مشترک همه ی انسان هاست. با این تفاسیر چرا برخی از افراد از زندگی خود لذت نمی برند؟

روان شناسان دلایل متعددی را برای لذت نبردن افراد از زندگی را مطرح ساخته اند که در ادامه به بررسی آن ها پرداخته ایم.
1- پول: گرچه برخی تحقیقات نشان می دهند افراد با درآمد بالا، نسبتاً شادترند، اما تحقیقات و مطالعات بسیاری در روان شناسی حاکی از این است که پول و شادی همواره ملازم و همراه نیستند، این تحقیقات نشان می دهد زمانی که نیازهای اساسی برآورده می شود، درآمد تأثیر چندانی بر شادی ندارد. بنابراین می توان گفت پول و ثروت شرط لازم برای لذت بردن از زندگی است نه شرط کافی.

2- سلامتی: در تحقیقاتی که اخیراً نیز بر روی آن ها تأکید می شود، نشان داده شده داشتن سلامت جسمی و تندرستی برای کسب شادی لازم است، اما از طرف دیگر نیز اعتقاد بر آن است که سلامتی به تنهایی نمی تواند شادمانی و لذت از زندگی را تبیین کند. چه بسیار افرادی هستند که از سلامت جسمانی برخوردارند، اما از زندگی خود لذت نمی برند و بالعکس افرادی نیز هستند که با وجود عدم سلامتی و حتی داشتن معلولیت، میزان شادکامی خود را متوسط و بالاتر از آن ارزیابی می کنند.

لذت بردن,لذت بردن از زندگی,کسب شادی

3- عادت: بر اساس نظریه ی خوگیری، به محض آنکه به یک فعالیت لذت بخش خو گرفتیم، آن فعالیت دیگر توانایی شاد کردن ما را ندارد؛ در واقع دیگر تازه، بدیع و غیر تکراری نخواهد بود. همچنین زندگی ابعاد گوناگونی دارد که لذت فقط یک بعد آن است و در نهایت لذت گرایی صرف نمی تواند ارمغان آور زندگی کامل و چند بعدی باشد.

4- گناه دانستن لذت و شادی: برخی افراد، رنج کشیدن را فضیلت و شادی را گناه می دانند در واقع به رغم این که در متون دینی بر شادی تأکید شده است، برخی معتقدند برای رشد معنوی باید در غم و اندوه زندگی را سپری کرد و از عوامل شادی، دوری جست.

5- شرایط ویژه: گروهی نیز، که شاید تعداد آن ها کم نباشد، معتقدند لذت بردن از زندگی نیازمند شرایط و امکانات خاصی است و تا این امکانات فراهم نشود نمی توان شاد بود. برای این افراد داشتن پول، شهرت، شغل مناسب، زمانی کافی و خانواده ی مناسب جزء عوامل لازم و ضروری برای شادی جستن و لذت بردن از زندگی است؛ اما غافل از آن که شاید هیچ گاه این شرایط با هم مهیا نشوند و جالب آن که در صورت مهیا شدن هم، این گونه افراد دلایل و بهانه های بیشتری برای شاد بودن می خواهند.

6- نداشتن هدف: از سویی، برخی افراد نمی توانند از زندگی لذت ببرند چون هدف و برنامه ای در زندگی خود ندارند. این افراد معتقدند باید زندگی را رها کرد و بدون هدف و برنامه بود تا از زندگی لذت برد. در حالی که بدون هدف زندگی کردن و نداشتن برنامه خود می تواند عامل دوری از شادی و عدم لذت از زندگی شود.

به عنوان جمع بندی باید گفت احساس رضایت از زندگی یک حس درونی است که هر چند ممکن است تحت تأثیر بعضی واقعیت های بیرونی (مثلاً میزان اشتغال، سطح درآمد، شرایط اجتماعی و...) قرار بگیرد، الزاماً وابسته به این متغیرها نیست و ماهیت کاملاً مستقل و درونی دارد. به عبارتی دیگر فقط خود فرد می تواند حس کند چقدر از زندگی رضایت دارد (هر چند این رضایت به نظر دیگران غیر منطقی باشد).
منبع: سپیده دانایی
 

راههای کسب موفقیت

همیشه صحبت در مورد برنامه ریزی ،پیشرفت و موفقیت کار آسانی است؛در حالی که عمل به همین برنامه ریزی،کار هر کسی نیست؛به همین دلیل است که از بین میلیون ها آدمی که هر سال برای سال نو برنامه ریزی میکنند،فقط تعداد اندکی به آرزوهایشان میرسند.حال شما میتوانید انتخاب کنید که عضو کدام دسته باشید؛اکثریتی که هر روز در جا می زنند یا اقلیتی که سختی را را به جان میخرند و هر روز پیشرفت می کنند.اگر دسته دوم را انتخاب کرده اید،به شما تبریک میگوییم!اکنون که قصد دارید قدم در راه موفقیت بگذارید.باید اول شش شرط اساسی راه های موفقیت را داشته باشید تا راه برایتان هموارتر شود؛

شرط اول :فرهیخته شوید!
شما که اهل موفقیت هستید ،حتما اهل مطالعه کتاب هم هستید. مطالعه ی کتابهایی که دیگران در مورد اهداف شما نوشته اند و یا دانستن اصول اساسی،علمی و زمینه های تخصصی کاری که قصد انجام آن را دارید باعث میشود آرزوهایتان بر روی پایه های محکم و استواری بنا شوند.همچینین داشتن اطلاعات کافی می تواند مانند توشه راه عمل کند؛درست همان طوری که برای مسافرت نوروزی تان،هم چمدان های پروپیمان میبندید و هم اطلاعات کافی درباره ی مقصدتان کسب میکنید،در راه رسیدن به شهر آرزوهایتان هم لازم است همین کار را انجام دهید تا از سریع ترین ،راحت ترین و مطمئن ترین راه به مقصد برسید.

شرط دوم :با انگیزه شوید!
حتی اگر در مورد هدفتان آگاهی کافی داشته باشید اما داری انگیزه ای کافی برای پیش رفتن نباشید،این اطلاعات به هیچ وجه برایتان کارآمد نخواهد بود .پرواضح است که برای راه اندازی موتور حتما باید سوخت کافی داشته باشید که انگیزه ،همان سوخت موتور شماست.من همیشه میگویم انگیزه همان چیزی است که صبح ها شما را از رختخواب گرم و نرم بیرون میکشد و شب ها نمیگذارد خواب به چشمتان بیاید؛انگار چیزی از درونتان می جوشدو شما را به حرکت وا میدارد .یکی از راههای کسب انگیزه ،خواندن و شنیدن مطالب الهام بخش و برانگیزاننده است.تمام تلاش موفقیت هم همین است که به شما اجازه ندهد در میانه راه کم بیاورید و تا در آغوش کشیدن موفقیت،با امید و انگیزه ادامه دهید.

شرط سوم :هدفمند باشید!
تقریبا همیشه انگیزه با علاقه همراه است و ارتباطش با “هدف” این است که باید مورد علاقه ی شما باشد. اگر هدفتان را از روی علاقه قلبی خودتان انتخاب کرده باشید و نه به خاطر دیگران،نیروی مورد نیازتان از درون خودتان سرچشمه می گیرد و شما را پیش می برد.اهداف اصیل ،انگیزه های اصیل را نیز به وجود می آورند؛چنان که تا پایان راه بادوام خواهند ماند؛البته گاهی هدف های نادرست هم میتوانند شما را پیش ببرند؛مثلا چشم و هم چشمی ،اما مشکل این گونه انگیزه ها آن است که فقط تا یک جایی می توانند شما را به پیش برانند و از آنجا به بعد ،تنها و بی هدف رهایتان می کنند؛از طرف دیگر ،این نیروها می توانند مریضتان کنند ؛درحالیکه هدفهای اصیل ،شما را به اوج رضایت می رسانند.

شرط چهارم : اجتماعی شوید!
ما موفقیت را برای چه می خواهیم؟ برای اینکه زندگی خوبی در کنار دیگران داشته باشیم.بودن در اجتماع علاوه بر اینکه طعم موفقیت را برای ما شیرین تر می کند،می تواند ما را در راه رسیدن به آرزوهایمان نیز یاری برساند.ما از دیگران الگو میگیریم؛از تجربه های کسانی که قبلا این راه را با موفقیت پیمودند ،استفاده می کنیم و در هنگام رویارویی با سختی ها ،گاهی از کمک آنها استفاده می کنیم.این موضوع ثابت شده استکه الگو برداری و سرمشق گرفتن از دیگران یکی از موثرترین راههای یادگیری عادت های جدید در زندگی است.فکر می کنم شروع سال نو بهترین فرصت برای انتخاب الگوهای ایده آل باشد.

شرط پنجم: به عقب برگردید!
خداوند یک سال را با چهار فصل آفریده که این موضوع بهترین نعمت برای ارزیابی میزان پیشرفتمان در طول یک سال است.یکی از موثرترین کارهایی را که برای ارزیابی مسیر پیموده شده میتوانید انجام دهید ،آن است که در پایان هر فصل از سال ،اهدافی را که در ابتدای سال تعیین کرده بودید،بررسی کنید و ببینید این قسمت از راه را چطور پیش آمدید.با بررسی مداوم اهداف و تصور رسیدن به آنها ،قدرتمند می شوید و به عبور از موانع و سختی ها ی راه را برایتان آسان میشود.تازه ،این کار به شما نشان می دهد که آیا مسیری که می پیمایید ،درست است یا خیر و نیز به شما می گوید اکنون که به هدفتان نزدیکتر شده اید و آن را واضح تر می بینید،آیااین همان چیزی است که طالب آن بودید.از همه این ها گذشته ،گاهی لازم است تحولاتی در برنامه هایتان ایجاد کنید که آن برنامه ها با شرایط موجود هماهنگ تر شوند.

شرط ششم:ثابت قدم باشید!
کوه بیستون را نمیتوان یکجا از میان برداشت؛حتی اگر رستم دستان بخواهد این کار را بکند.اما اگر قرار به خرده خرده بردن سنگ ها باشد، تقریبا برای هر کسی این کار امکان پذیر است و این همان رازی بود که فرهاد می دانست.شما هم برای رسیدن به شیرین خود، از قدم های کوچک شروع کنید.اینکه بخواهید به یک باره بعد از تعطیلات نوروز زندگیتان از این رو به آن رو شود ،نتیجه ای جز ناامیدی بریتان نخواهد داشت.حتما دیده اید افرادی را که دو هفته مانده به عید ،ورزش را شروع میکنند و می خواهند باشروع سال نو به تناسب اندام برسند .آن ها به این نکته توجه ندارند که برای آب کردن این کوه چربی که در طول بیست سال شکل گرفته است ،باید حداقل ده سال صبر و شکیبایی به خرج دهند.همینطور فراگرفتن یک زبان جدید،با یادگیری تک تک لغت های آن اتفاق می افتد؛همانگونه که مثلا شما برای رسیدن به اصفهان یا شیراز ،ناگهان در انجا ظاهر نمی شوید.
شما شش شرط اساسی موفقیت را دارید ؟ پس چرا معطلید؟ یک، دو ،سه ….پیش به سوی موفقیت!
منبع:زیبــاشــو دات کام


ابزار وبمستری بینگ Bing Webmaster Tools ابزارهای بررسی های بیشتر وضعیت سایت و مشکل یابی و … ارائه می کند. ابزارهایی که در ابزار وبمستر تولز گوگل Google Search Console ارائه می شوند زیاد هستند اما ابزاری هستند که فقط و فقط در وبمستر تولز بینگ پیدا می شود. از اینها گذشته، ابزارهایی که در بینگ ارائه می شوند به شما کمک می کنند خیلی ساده ترافیک سایت خود را در بینگ کنترل و بهینه کنید و البته به اطلاعاتی دست پیدا کنید که گوگل آنها را از قلم انداخته است.


ابزارها و ویژگی های دیگری هم در وبمستری بینگ Bing Webmaster Tools وجود دارد. پیشنهاد ما به شما اینست که حتما از آنها در بهینه سازی سایت خود استفاده کنید.

با بررسی و زیر نظر داشتن هر دو موتور اصلی این روزهای اینترنت، در هر شرایطی که باشید می توانید به اطلاعات بیشتری دست پیدا کنید و البته بهینه سازی های سایت هم برای هر موتور قطعا به دیگری لطمه نمی زد و اینطور است که شما می توانید هر دو موتور را هدف بگیرید و سایت خود را برای هر دو موتور جستجو بهینه سازی کنید.

نظم و برنامه سامان دهنده زندگی و وسیله ای موثر برای رسیدن به اهداف بزرگ است .با تشکیل برنامه منظم برای رسیدن به اهداف عالی ، لحظات زندگی خود را با ثمر و پر بار نمائید و برای استفاده بیشتر از ساعات عمر خود و جبران گذشته های از دست رفته با کوششی بیشتر و تصمیمی قاطع تر به پیروی از برنامه منظم و صحیح بپردازید .

عمل به برنامه صحیح انسان را منظم ، متعهد ، و معتقد به آنچه را که انجام می دهد می نماید .

حضرت علی علیه السلام در هنگام شهادت به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمودند : شما و همه فرزندان و اهل خود و همچنین کسانی را که این گفتار به آنان برسد وصیت میکنم : به داشتن تقوای الهی و نظم در امورتان .....

این پیام اولین مقام امامت عالم هستی حضرت علی علیه السلام است که روشنگر اهمیت نظم و برنامه برای همگان است .

به بیان دیگر اگر افراد در زندگی خود از نظم بهره ببرند بهتر می‌توانند زندگی خود را کنترل کنند. نظم می‌تواند در تمام حیطه‌های زندگی وارد شود. در این ایام اگر دید و بازدیدها، سرگرمی‌ها، زمان خواب و تغذیه افراد بانظم همراه شود، می‌تواند سلامت جسم و روان را به‌دنبال داشته باشد.

اما از آنجا که کودکان و بخصوص نوجوانان دوست دارند در تعطیلات مستقل‌تر عمل کنند، آیا می‌توان برنامه مفرح، سرگرم‌کننده و جذابی را که بر پایه حفظ نظم شکل گرفته باشد، برایشان تنظیم کرد؟

معمولا نوجوانان دوست دارند مستقل از فعالیت‌های خانواده عمل کنند و اگر علاقه‌مندی آنها و درخواست‌هایشان با خانواده همسو نباشد، این مساله باعث ایجاد دلخوری بین آنها و والدین‌شان می‌شود. در چنین شرایطی توصیه می‌شود به نیازهای نوجوانان اهمیت داده شود و از سرزنش کردن و پیام‌رسانی نامطلوب استفاده نشود.

گاهی مشاهده می‌شود مشکل اصلی علاوه بر همسو نبودن علایق، شیوه بیان درخواست‌ها از یکدیگر است که باعث تحریک طرف مقابل می‌شود و به نوعی چالش و درگیری در خانواده ایجاد می‌کند. خانواده‌ها می‌توانند با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی و امکانات خود برنامه‌هایی را برای فرزندشان در نظر بگیرند تا به نوعی همه اعضای خانواده از تعطیلات لذت ببرند.


حال از کجا باید شروع کرد؟
اولویت‌های خود را بنویسید : معمولا همه مردم قبل از شروع تعطیلات نقشه ها و افکار دور و درازی دارند. استراحت، تفریح، ورزش، رسیدگی به کارهای عقب افتاده، دیدار دوستان و بستگان و خیلی کارهای دیگر. اما مطمئنا نمی توان همه این کارها را همزمان انجام داد. شاید یکی از اصلی ترین علت های پریشانی و استرس در طول تعطیلات هم، همین افکار باشد. اما چنین استرسی یک راهکار بسیار ساده دارد: دسته بندی و مکتوب کردن برنامه ها. می توانید یک قلم و کاغذ بردارید، چند دقیقه بنشینید و اولویت های خود را مشخص کنید. به این موضوع فکر کنید که در تعطیلات پیش رو واقعا چه کاری برای شما ارزشمندتر است. همه کارهایی را که مدنظر دارید روی کاغذ بنویسید و سپس به آنها نمره بدهید. مثلا شاید روزهای کاری سختی داشته اید و در حال حاضر مهم ترین مساله برای شما آرامش داشتن و به اصطلاح ریلکس شدن است. پس اولویت اول شما استراحت می شود. حالا روی یک کاغذ جدید اولویت ها را به ترتیب نمره بنویسید. این کاغذ را جایی نگهداری کنید که همیشه در معرض دیدتان باشد. مثلا جلوی آینه اتاق یا روی صفحه نمایش (مانیتور) کامپیوتر. این کار به شما کمک می کند در طول تعطیلات، مدیریت زمان خوبی داشته باشید. سعی کنید به لیستی که تهیه کرده اید کاملا وفادار بمانید و هرگز برای اولویت های پایین تر، وقت زیادی صرف نکنید. متعهدماندن به لیست اولویت ها باعث می شود طبق فکر و تصمیم اولیه پیش بروید تا دچار آشفتگی و استرس نشوید.

غذا را باهم صرف کنید: واقعیت آن است که گرایش خانواده‌ها به استفاده از غذاهای آماده و رستوران‌ها در تعطیلات افزایش پیدا می‌کند و با این‌که اعضای خانواده معمولا وقت بیشتری را در طول تعطیلات دارند، اما به دلیل نداشتن برنامه‌ریزی برای دید و بازدیدها و ساعاتی که خارج از منزل هستند، تمایل به مصرف غذای غیرخانگی افزایش می‌یابد.

دکتر دارینی درباره حفظ نظم تغذیه‌ای می‌گوید: نحوه تغذیه صحیح بهتر است از کارشناسان تغذیه و سلامت پرسیده شود، اما آنچه از نظر روان‌شناسی دارای اهمیت است، بودن در کنار یکدیگر هنگام غذاخوردن است. اگر افراد براساس شغل و تعطیلاتی که دارند، این امکان را دارند که با یکدیگر باشند، بهتر است که حتما در تعطیلات یکدیگر را برای غذاخوردن همراهی کنند و باهم باشند.

با فرزندانتان بازی کنید: معمولا در طول تعطیلات حوصله فرزندان خانواده سر می‌رود. این موضوع با سن ارتباط دارد و حضور نداشتن در مدرسه جزو عوامل تشدیدکننده این موضوع است، اما نباید فراموش کنیم که برای حفظ روال مطلوب و منطقی در زندگی باید بتوانیم از جسم و روان خود خوب مراقبت کنیم، یعنی از نیروی فکری خود در هر شرایطی استفاده کنیم و با داشتن برنامه‌ریزی برای خود یک زندگی سالم و شاد بسازیم.

به همین علت روان‌شناسان تاکید می‌کنند خانواده‌ها برنامه‌ای برای فرزند خود با توجه به سن، جنس و علاقه‌مندی‌های او در نظر بگیرند. می‌توان از خود فرزند نیز خواست فهرست علایق خود را بیان کند و خانواده براساس امکانات خود برای علایق فرزندش برنامه‌ریزی کند.

تعطیلات بهترین زمان برای وقت گذاشتن برای فرزندان است، اما معمولا بازی‌های رایانه‌ای جایگزین فعالیت اشتراکی با فرزندان شده است و حتی به خانواده‌ها توصیه می‌شود اگر زمان محدودی را برای استفاده از بازی‌های رایانه‌ای برای فرزند خود در نظر گرفته‌اید، می‌توانید هنگام بازی آنها را همراهی کنید. همچنین برای این‌که فرزندان از درس دور نمانند، مروری بر تکالیف مدرسه نیز بهتر است که در تعطیلات صورت گیرد.

آداب سفردسته جمعی را بیاموزید:  خیلی ها دوست دارند هنگام تعطیلات با گروه زیادی از دوستان و نزدیکان خود به سفر بروند. در واقع آنها با یک تیر دونشان می زنند؛ هم به مسافرت رفته اند و هم کنار افراد موردعلاقه خود هستند. اما چنین سفرهایی هم گاهی خسته کننده می شوند و فرد بدون اینکه لذتی برده باشد دوست دارد زودتر به خانه برگردد. البته علت های مختلفی ممکن است پشت این مساله باشد، به عنوان نمونه تقسیم نادرست وظایف، جور نبودن سلیقه ها یا رعایت نشدن حریم خصوصی افراد و یا در بسیاری از موارد عدم علاقمندی فرزندان خصوصا نوجوانان به این سفرهای دسته جمعی که باعث ایجاد ناراحتی برای والدین نوجوان می شود. برای جلوگیری از بروز چنین مشکلاتی بهتر است قبل از سفر، خیلی روشن و بدون تعارف کردن وظایف هر کس در طول این دوره مشخص شود.

برای کاهش ناراحتی نوجوان تان نیز سعی کنید برنامه ای مختص نوجوان تان  طراحی کنید که البته مطابق با نظر و سلیقه شخصی وی باشد تا او نیز در این دست جمعها و مسافرتها کمتر بدخلقی کند.

داشتن برخی مهارت‌های زندگی به ما کمک می‌کند که هم از نظر فردی تعطیلات خوبی داشته باشیم و هم از تنش‌هایی که طی تعطیلات برای افراد اتفاق می‌افتد دور شویم

تنظیم زمان خواب در روزهای پایانی تعطیلات: تغییر در سیستم برنامه‌های روزمره افراد در نوروز بشدت به چشم می‌خورد و بارزترین آن تغییر زمان خواب و تغذیه افراد است. در بسیاری موارد خانواده یکدیگر را به بهانه تعطیلات به این برهم ریختگی و بیدار ماندن‌های شبانه تشویق می‌کنند.

کودکان نیز معمولا از قرار گرفتن در این بی‌نظمی ابراز رضایت می‌کنند و به این ترتیب ساعت خواب تغییر می‌کند و افراد دیرتر به خواب می‌روند حتی خانواده‌ها گاهی از افتخارات خود می‌دانند که تا صبح بیدار بودیم و مثلا بازی می‌کردیم یا فیلم دیدیم، اما معمولا افراد بعد از تعطیلات نیز دچار نوعی کسالت می‌شوند و به زحمت می‌توانند از خواب برخیزند و به فعالیت‌های روزمره قبلی خود براحتی رسیدگی کنند، بنابراین بهتر است روی زمان خواب بخصوص در اواخر تعطیلات کنترل بیشتری داشته باشیم و شیوه زندگی خود را متناسب با شرایط زندگی روزمره خود تنظیم کنیم.

در مجموع داشتن برخی مهارت‌های زندگی به ما کمک می‌کند که هم از نظر فردی تعطیلات خوبی داشته باشیم و هم از تنش‌هایی که طی تعطیلات برای افراد اتفاق می‌افتد دور شویم. یکی از بهترین مهارت‌هایی که همه ما باید بیاموزیم، مدیریت زمان است که طی تعطیلات نیز باعث می‌شود زمانی مفرح، مفید و بدون تنش داشته باشیم.
منابع: جام جم، سایت راه ناتمام همراه با تغییرات و اضافات/تبیان

 

آیا تابحال شده که یک رژیم غذایی و یا برنامه ورزشی را شروع کرده اما نیمه کاره رهایش کنید؟ اگر شما هم مثل میلیونها مردم دیگر هستید که بهترین تصمیم ها را می گیرند اما برای عملی کردن آنها با شکست روبرو می شوند ، ما به شما نشان می دهیم که چرا نمی توانید روی اراده و انگیزه خود محکم بایستید و بعلاوه چه کاری باید انجام دهید.

زمانی که برای سلامتی خودتان برنامه ریزی هایی می کنید ، میزان انگیزه درونی شما بسیار زیاد است و با کمال میل می خواهید که به خواسته خود برسید و یا مشکلی را برطرف کنید اما به مرور زمان سطح انگیزه پایین می آید.

وقتی که تمایلات درونی شما کم می شود ، انگیزه تان کمرنگ می شود. اما تمایلات درونی هیچ کسی بی نهایت نیست. همانند منبعی است که درحال مصرف می باشد. هر زمانی که باید کاری را که دوست ندارید انجام دهید، مقداری از این منبع تمایلات درونی مصرف می کنید. مثل این است که با هر وسوسه ای که دچارش می شوید از قدرت این تمایلات می کاهید. و در نهایت می بینید که دیگر انگیزه و تمایلی برای ادامه باقی نمانده است. و این یکی از همان دلایلی است که افراد رژیم غذایی خود را بعد یک روز رژیم گرفتن نابود می کنند. اگر تمایلات درونی و انگیزه شما هم از بین رفته ما به شما راه دیگری را نشان می دهیم.

95% زندگی ما را ذهن ناخودآگاهمان اداره می کند، همان بخشی از مغز که زندگی ما را طبق عادات پیش می برد. به همین دلیل است که بدون فکر کردن درباره چیزهایی همچون مسواک کردن یا رانندگی آنها را انجام می دهیم. بوسیله یک تصمیم آگاهانه برای ایجاد یک عادت جدید، شما می توانید نیروی ناخودآگاه ذهن خود را مهار کرده تا یک مسیر عصبی جدید بوجود آورید. در ابتدا وقتی که یک عادت جدید سراغتان می آید ، معمولا انجام آن کار راحتی است و نیازی هم به انگیزه یا اراده ندارد.
در اینجا ما 7 مرحله برای تبدیل رفتارهای جدید به یک عادت معرفی می کنیم. وقتی که یک عادت را شروع می کنید، متوجه می شوید که دارید آنرا بدون هرگونه تلاشی انجام می دهید. این تکنیک ها می توانند برای هر عادتی که دوست دارید مورد استفاده قرار گیرند تا بتوانید روی رژیم غذایی، ورزش، مدیتیشن ، کاهش استرس ، عادات خواب و... تغییراتی اعمال نمایید.

اهداف کوچکی انتخاب کنید
داشتن اهداف بزرگ هیجان انگیزند اما داشتن اهداف کوچک و خسته کننده بیشتر احتمال موفقیت دارند. یک هدف کوچک ، برای مثال مدیتیشن 10 دقیقه ای، یا جایگزین کردن یک اسنک ناسالم با یک میان وعده از سبزیجات خام یا 15 دقیقه قدم زدن روزانه. انجام فعالیتهای کوتاه مدت مغز را گول می زند. ناخودآگاه شما دوست دارد که همه چیز را تحت کنترل داشته باشد و تغییرات را نمی پسندد. یک تغییر بزرگ اغلب با مقاومت ناخودآگاه شما روبرو می شود اما با این وجود شما می توانید تغییرات کوچکی اعمال کنید.

 

از نشانه ها استفاده کنید
یک نشانه چیزی است که باعث می شود شما بطور خودکار کار دیگری انجام دهید. بطور مثال خیلی از افراد سیگاری دوست دارند که بعد از غذا به سمت سیگار بروند. برای رسیدن به نتیجه دلخواه از نشانه ها استفاده کنید. اگر متعهد شده اید که همیشه بعد از صبحانه مدیتیشن کنید، پس از چند هفته بطور خودکار به مدیتشن بعد از وعده صبحانه فکر خواهید کرد. نشانه های بصری نیز بسیار موثرند. قرار دادن لباسهای ورزشی روی تخت هنگام صبح باعث می شود که بعد از برگشتن از سرکار به باشگاه رفتن تشویق شوید.

عادات جدید,ایجاد یک عادت,تمایلات درونی

زود انجام دهید
مدیتیشن یا ورزش را در صبح یعنی هنگامی که تمایلات شما خیلی زیاد است انجام دهید این کار باعث می شود که تمام روز سرحال باشید. شام را زودتر از موعد آماده کنید، این کار باعث می شود که وقتی گرسنه به خانه رسیدید چیزی برای خوردن داشته باشید.

همیشه آماده باشید
مطمئن شوید که برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب هر چیزی که لازم است را دارید. اگر می خواهید برای پیاده روی برنامه ریزی کنید، یک کفش مناسب و یک گام شمار تهیه کنید. ( کسانی که از گام شمار استفاده می کنند 27% بیشتر از دیگران راه می روند)

راحت باشید
هرچقدر فعالیت وقت گیرتر و سخت تر باشد ، تمایل شما برای انجام آن کمتر می شود. به همین دلیل بیشتر افرادی که باشگاه ثبت نام می کنند خیلی زود آنرا ترک می کنند چون با شرایط آنجا راحت نیستند. در کنار جدول برنامه ریزی هرچیزی را که لازم دارید فراهم کنید تا در زمان عمل بقول نایک " فقط انجامش دهید"

کارتان را جالب کنید
اگر از انجام کاری لذت نمی برید، به آن کار نمی توانید زیاد ادامه دهید. راهی پیدا کنید تا تغییراتی در سبک زندگی خود ایجاد کنید تا در حد ممکن برایتان لذت بخش شود. همراه با یک دوست ورزش کنید،پخت غذاهای سالم که خوشمزه هم باشند را یاد بگیرید و یا یک برنامه مدیتیشن که واقعا باب میل شماست پیدا کنید.

رشته را پاره نکنید
زمانی که جری سینفلد معروف نبود، عادت داشت که با استفاده از یک تقویم دیواری و یک ماژیک قرمز چیزهای جدیدی بنویسد. هر روزی که تصمیم به نوشتن می گرفت یک علامت "X" روی تقویم می نوشت. او دوست نداشت که فاصله ای بین روزها قرار بگیرد که باعث شود زنجیره کار پاره شود. شما می توانید از این تکنیک به مدت یک ماه استفاده کنید تا ببینید که چگونه یک عادت جدید به برنامه شما اضافه می شود.

با استفاده از این مراحل برای ایجاد یک عادت، مغرتان را وادار می کنید که یک مسیر عصبی جدید ایجاد کند. وقتی که عادت بوجود آمد، شما می توانید از آن بعنوان یک مسیر اصلی برای ایجاد تغییرات بزرگتری که به درستی مسیر زندگیتان را تحت تاثیر قرار می دهد استفاده کنید. یک سفره راه دور با یک گام ساده شروع می شود.

منبع:آی بانو

 

چشم‌های‌تان را ببندید و خود را همانجایی که آرزویش را دارید و همان‌طور که در رؤیا‌های‌تان است، تصور کنید. همین شمایی که حالا خسته‌اید و در لباس‌های خانه‌تان این مطلب را می‌خوانید، در رؤیاهای شما کیست و کجای این دنیا قرار دارد؟ مهماندار هواپیماست و دور دنیا را می‌گردد؟ در رشته تحصیلی‌اش دکترا گرفته و مشغول نجات جهان است؟ تاجر شده و زندگی مرفهی دارد یا شاید هم یک مادر آرام خانه‌دار است که هر روز با لبخند فرزندش را از خواب بیدار می‌کند؟ شاید بهتر باشد پیش از خواندن این مطلب حسابی رؤیا‌پردازی کنید و سپس با کمک ما به آرزوهایی که در ذهن‌تان بافته‌اید، برسید. نمی‌خواهیم به شما امید بیهوده دهیم، اما اگر به خودتان اعتماد داشته باشید، می‌توانید  از خود امروزی‌تان چند قدم فاصله بگیرید.

بدانید چه می‌خواهید
اگر می‌خواهید رؤیا‌های‌تان به واقعیت تبدیل شوند، باید تعریف دقیقی از آنچه آرزویش را دارید، داشته باشید. پس در ذهن‌تان دقیقا مجسم کنید که چه اتفاقی قرار است، بیفتد. حالا وقت آن است که هدف کلی‌تان را در چند قدم مجسم کرده و پله‌هایی که برای رسیدن به آن نیاز دارید را در ذهن مجسم کنید. حاشیه نروید. آنچه در ذهن شماست باید دقیق و کاملا جزئی باشد. فرض کنید هدف شما خوشحال‌تر شدن است. خب حالا باید از خود بپرسید که چه اتفاقاتی می‌تواند آرام آرام شما را شاد‌تر کند.

ذهن‌تان را کندوکاو کنید
داستان را یک دور از اول مرور کنید. قطعا وقتی می‌گویید دوست دارم شاد‌تر باشم، پس به اتفاقات دیگری که با این شادی به زندگی شما می‌آید هم فکر می‌کنید؛ حالا وقت تجسم آن اتفاق‌های دیگر است. می‌خواهید شاد باشید که چه؟ شاد باشید تا دوستان بیشتری را دور و برتان جذب کنید؟ تا انرژی بیشتری برای متمرکز کردن بر کار یا درس داشته باشید؟ تا خواستگاران بیشتری به سمت شما جلب شوند؟ خجالت نکشید. در ذهن‌تان حفاری کنید و همه این دلایل پنهان را بیرون بکشید.

به زمان وفادار باشید
تا اینجای کار همه چیز خوب پیش رفته. شما می‌دانید چه می‌خواهید و از انگیزه‌های پنهان‌تان هم آگاهید و مسیر رسیدن به خواسته‌های‌تان را هم می‌شناسید. اما این پایان راه نیست. شما باید برای رسیدن به هدف، زمان‌بندی دقیقی داشته باشید. هیچ کدام از ما تا ابد پرانرژی نمی‌مانیم. پس باید برای برداشتن هر کدام از قدم‌هایی که گفتیم، زمانی را درنظر بگیرید و سعی کنید به این برنامه وفادار بمانید.

از شکست نترسید
تصور نکنید نقشه‌ای که امروز ترسیم می‌کنید، بهترین و آخرین راهی است که برای رسیدن به هدف‌تان وجود دارد. شاید بد نباشد راه‌هایی که قرار است برای رسیدن به هدف از آنها عبور کنید را در یک دفترچه سیمی بنویسید و هر زمان که احساس کردید باید نقشه‌تان را عوض کنید، برگه‌ای که نقشه قبلی را در آن کشیده‌اید از دفترتان جدا کنید. شما در مسیر رسیدن به اهداف‌تان ممکن است اشتباهاتی را مرتکب شوید یا با بن‌بست‌های پیش‌بینی نشده‌ای روبه‌رو شوید.  اما به جای ناامید شدن، بهتر است از آنچه اتفاق افتاده درس بگیرید و با آوردنش در دفترچه آرزو‌های‌تان فهرست موانعی که پیش‌روی‌تان قرار دارد و راه‌هایی که نباید از آنها بگذرید را کامل‌تر کنید. تکمیل این فهرست به شما برای انتخاب مسیر درست و کوتاه کمک می‌کند.

نقشه راه را بکشید
حالا که می‌دانید چه می‌خواهید، وقت آن است که نقشه‌ای برای رسیدن به این هدف ترسیم کنید. تند نروید. شما باید مرحله به مرحله و آرام آرام به هدف‌تان نزدیک شوید. مهم نیست فاصله شما تا هدف موردنظرتان یک قدم باشد یا هزاران قدم. شما باید همه این گام‌ها را در ذهن‌تان مرور کنید و حتی روی کاغذ بیاورید تا برای برداشتن آن قدم‌ها آماده شوید. از خوردن یک کیک شکلاتی گرفته تا گشتن دور دنیا، همه می‌توانند در قدم‌هایی که پیش خود تجسم می‌کنید وجود داشته باشند.

واقع‌بین باشید
اهداف‌تان را از رؤیا‌های‌تان جدا کنید. نمی‌گوییم رؤیا‌پردازی نکنید، اما بهتر است قبل از پرداختن به خواسته‌هایی که رسیدن به آنها چندان هم شدنی نیست، بر آرزوهای در دسترس‌تر خود تمرکز کنید و آنها را در فهرست راه‌هایی که قرار است بروید، بیاورید.

 البته می‌توانید در پایان این نوشته کمی هم رؤیابافی کنید و به خودتان قول دهید اگر به اهدافی که برای خود مشخص کردید رسیدید، برای رسیدن به رؤیاهای اطراف‌تان هم تلاش خواهید کرد. اما پیش از آنکه چنین وعده‌ای به خود دهید، توانایی‌های خودتان و محدودیت‌هایی که دست و پای شما را بسته را هم در نظر بگیرید تا سرخورده نشوید و سراغ نقشه‌هایی بروید که از پس کنترل‌شان بر می‌آیید.

منبع:مجله سیب سبز 

 

افسردگی  در میان ما هر روز بیشتر و بیشتر می شود ، جد از عللی که موجب بروز آن می شود برای درمان آن بسیاری از پزشکان روش های غیردارویی را توصیه می کنند ، اگر دچار افسردگی هستید این روش ها را حتما امتحان کنید .

هرساله افسردگی نزدیک به 16 ملیون امریکایی را تحت تاثیر قرار میدهد وعده زیادی ازهمین افراد داروهای ضد افسردگی میخورند.گاهی مصرف ضد افسردگی ها منجر به شدت یافتن آن میشود. اگر شما به داروهای ضد افسردگی جواب ندهید (یا حتی جواب بدهید)شاید بخواهید درجستجوی درمان های غیر دارویی برای تسکین افسردگیتان باشید.

ورزش

درمان افسردگی,تسکین افسردگی,داروهای ضد افسردگی

ورزش میتواند افسردگی را تسکین بخشد شاید با تغییر تعادل مواد شیمیایی مغز یعنی نوراپی نفرین وسروتونین.همچنین ممکن است اندروفین را آزاد کند ماده ای که مسئول بالا بردن سرعت دونده است !
دکتر doraiswamy پروفسور روانپزشکی وعلوم رفتاری می گوید ،سه تا پنج بار ورزش ایروبیک ازقبیل پیاده روی تند برروی تردمیل بهترین نوع ورزش است اومیگوید انجام هرورزشی بطورکلی ازانجام ندادن آن بهتر است.

درمان با نور

درمان افسردگی,تسکین افسردگی,داروهای ضد افسردگی

درطول روزهای کوتاه وکم نور زمستان بعضی ازافراد دچار یک نوع افسردگی بنام اختلال عاطفی _فصلی میشوند .روش ساده برای درمان اینست که شما نزدیک مقداری نور روشن مانند نور بیرون قرار بگیرید . درمان بطور کلی با جلسات روزانه 15 دقیقه ای وافزایش آن به دوساعت درروز شروع میشود.تنظیم وقت به شدت نشانه های بیماری وزیادی نور وابسته است .عاملی که دکتر میتواند تعیین کند.اگرچه این درمان افسردگی را بطور قطع معالجه نمیکند اما میتواند نشانه های بیماری را دربعضی از موارد بعد ازدو روز کم کند.

ثبت حالات روزانه

درمان افسردگی,تسکین افسردگی,داروهای ضد افسردگی

درمانی که به افراد میاموزد که افکار مثبت چطور میتواند افسردگی را کم کند . دکتر doraswamyداشتن دفتر یادداشت روزانه را به بیماران توصیه کرده و می گوید که این کار کمک می کند تا وقایع بد آنهارا ازپای درنیاورد.

 

طب سوزنی

درمان افسردگی,تسکین افسردگی,داروهای ضد افسردگی

مثل درمان های دیگر یافته های زیادی وجود ندارد که ثابت کند طب سوزنی افسردگی را ازبین میبرد. اما تعدادی از پژوهش ها آن را تایید می کند .تحقیقی دریک دانشگاه کوچک درآریزونا برروی 33زن افسرده نشان داد که 64درصد شرکت کنندگان بعدازطب سوزنی درمقایسه با 27 درصد گروه بدون درمان دروضعیت بهبودی قرار گرفتند.

گروه درمانی

درمان افسردگی,تسکین افسردگی,داروهای ضد افسردگی

دکتر doraiswamyمیگوید که گروه های حمایتی یک روش بسیار خوب برای کمک به درمان اشکال متوسط افسردگی هستند. یک گروه حمایتی مکان مناسبی برای تبادل نظر با دیگران و استفاده از تجریبیات دیگران برای مبارزه با بیماری است

مدیتیشن

درمان افسردگی,تسکین افسردگی,داروهای ضد افسردگی

یکی از راه های ثابت شده برای درمان افسردگی مدیتیشن است ،مدیتیشن با تنظیم امواج مغزی کمک بزرگی برای افراد تحت درمان است

یوگا

درمان افسردگی,تسکین افسردگی,داروهای ضد افسردگی

یوگا با تاثیرات شگرفی که روی سیستم ذهن و بدن انسان دارد یکی از راه های توصیه شده برای درمان است که نباید هیچگاه فراموش کرد
منبع:آی بانو

هر کار آفرین و شخص موفق، بسیار بیشتر از میانگین یک شخص معمولی کار می‌کند. آنها لیستی از کارهایی که باید به اتمام برسد دارند. بنابراین زمان بیشتر برای آنها صرف می‌کنند.

انسان‌های موفق کارهای متفاوتی انجام می‌دهند، ولی چیزهایی هست که همگی در آنها مشترک هستند‌. آنها دیدگاه‌ها و اعتقادات خاص خودشان را دارند. در این مقاله با نگاه به افراد موفق سعی می کنیم  تلاش‌های بیشتری داشته باشیم.

هشت عادت که انسانهای موفق انجام می دهند :


1 - آنها از اشتباه درس می‌گیرند
اگر برنامه‌ اصلی شما کار کرد، باید سخت‌تر و طولانی‌تر کار کنید، چون انتخاب دیگری ندارید. تعهد و سرسپردگی تمام و کمال بدون داشتن امنیت کار شما را سخت تر از آنچه تصور می کردید می کند. اگر بدترین اتفاق هم بیفتند ( “بدترین”، لزوما همان “بد”ی نیست که همیشه فکر می‌کنید)، تا زمانی که سخت کار می‌کنید و از اشتباهات‌تان یاد می‌گیرید، مطمئن باشید که راهی برای واکنش پیدا خواهید کرد.

2 - کار می‌کنند
با کمی تلاش می‌توانید خوب باشید. ولی می‌توانید با کمی تلاش بیشتر، بیشتر بهتر باشید!. ولی نمی‌توانید چیزی را به دست بیاورید تا زمانی که به طرز باورنکردنی تلاش‌های متمرکز نکرده باشید.
هیچ کلید میانبر‌ی وجود ندارد. هر کسی با توانایی‌های مشخصی به دنیا می‌آید، اما می‌توان اشخاصی را یافت که با هزاران ساعت تلاش، توانایی‌هایشان را گسترش داده و به صورت قابل توجهی موفق می‌شوند.
پس همین الان شروع کنید، زمان در حال هدر رفتن است.

3 - … و خیلی بیشتر کار می‌کنند
هر کار آفرین و شخص موفق، بسیار بیشتر از میانگین یک شخص معمولی کار می‌کند. آنها لیستی از کارهایی که باید به اتمام برسد دارند. بنابراین زمان بیشتر برای آنها صرف می‌کنند.

4 - از مردم دوری می‌کنند
همرنگ جماعت شدن، صرف نظر از مقدار گرایش آن، شما را در حد وسط نگه می‌دارد. انسان‌های موفق چیزهایی را انجام می‌دهند که دیگران نمی‌خواهند انجام دهند. به جاهایی می‌روند که دیگران نمی‌روند و یا دوست ندارند چون رقابت کمتری وجود دارد و شانس پیروزی در این شرایط بیشتر می‌شود.

5 - آنها در نقطه‌ پایان، آغاز می‌کنند…
موفقیت نسبی معمولا روی اهداف معمولی استوار است.
در خصوص اینکه واقعا چه چیزی می‌خواهید تصمیم‌گیری کنید: می‌خواهید بهترین باشید؟، سریع‌ترین؟ ارزان‌ترین؟ بزرگترین و یا هرچیز…. روی آن تمرکز کنید. این هدف شماست.
اگر از هدفتان مطمئن نیستید، حتی از کوچکترین هم شروع نکنید. می‌توانید تصمیم‌های بهتری بگیرید و راه آسان‌تری برای انجام‌اش بیابید. اگر هدفتان مشخص و نهایی شد، موفقیت‌تان نیز قابل تصور است.

6 - آنها یک جا متوقف نمی‌شوند
رسیدن به هدف. بزرگی‌ آن مهم نیست، خط پایانی برای افراد موفق به شما نمی‌رود. دستیابی به یک هدف بزرگ، فقط سکوی پرتاپی برای رسیدن به هدف بعدی‌ست. روند به دست آوردن موفقیت در یک زمینه به شما مهارت‌ها و شبکه‌ای برای موفق شدن در بسیاری از زمینه‌های دیگر را می‌دهد. افراد موفق تنها در یک مسیر موفق نیستند. آنها منتظر هستند تا مسابقات بعدی را نیز ببرند.

7 - آنها می‌فروشند
فروش پایه و اساس یک کسب و کار موفق است. دانستن اینکه چگونه باید مذاکره کرد، با “نه” گفتن ها مقابله کرد و با اعتماد به نفس و عزت نفس افراد را متقاعد کرد تا با شما همکاری کنند. فروش غلبه بر مخالفت‌ها و موانع است.وقتی در ایده‌های خود واقعا باور دارید، و به مجموعه‌ی خود اعتقاد دارید نیازی نیست تا شخصیت بزرگی داشته باشید، نیازی ندارید تا چیزی را “بفروشید”.
فقط نیاز به برقراری ارتباط دارید، همین!

8 - آنها بیش از حد افتخار نمی‌کنند
آنها پذیرفته‌‌اند که اشتباه هم می‌کنند. توانایی گفتن “متاسفم” را دارند. آنها موفقیت خود را مدیون دیگران هستند. با هم لذت می‌برند و برای درخواست کمک آماده‌اند.
آنها شکست می‌خوردندو دوباره تلاش می‌کنند.
منبع:سیمرغ

 ما زنان گاهی در نقش‌های مختلف خود گم می‌شویم. هر یک از ما قطعا در همه موقعیت های زندگی نقش‌های زیر را ایفا می‌کنیم:

همسر، مادر، خواهر، دوست، داوطلب، کارمند، دختر، همسایه، مراقب، و این فهرست همچنان ادامه دارد.

ما زمان و انرژی خود را در جهت براوردن نیازهای دیگران وقف می‌کنیم. برایمان اهمیت دارد که نیازهای اطرافیانمان به خوبی براورده گردد. بسیار اتفاق می‌افتد که پس از گذشت سال ها از خواب برمی‌خیزیم و دیگر خودمان را نمی‌شناسیم. و این فاجعه بسیار ناراحت کننده است.

همه ما نیاز به مراقبت و پرورش داریم. همه ما تا حد امکان، نیاز به زمانی برای بازی کردن، اکتشاف، پرسش و هرآنچه به خودمان مربوط می شود داریم. پس باید برای آنچه برایمان اهمیت دارد، وقت بگذاریم. در واقع هرآنچه دیگران را به انجام آن ترغیب می‌کنیم، باید خودمان را نیز به انجام آنها ترغیب نماییم.

پیشنهاد می‌کنم با خود قرار بگذارید - تنهایی!
حتما الان می گویید: «اصلا وقت ندارم». من هم منتظر شنیدن همین جمله بودم. چرا که در این صورت شما جزء افرادی هستید که بیش از دیگران نیاز دارید تا زمانی را به خود اختصاص دهید.

یا شاید می‌گویید: «پولش را ندارم». باید بگویم برای قرار گذاشتن با خود، حتما لازم نیست خود را به شام یا نهار دعوت کنید. راه‌های بسیار مقرون به صرفه دیگری نیز برای این کار وجود دارد.

آخرین باری که با خودتان قرار گذاشتید کی بود؟ چه کار کردید؟ برنامه‌تان برای دفعه بعد چیست؟ یا اگر دفعه اولتان است، چه برنامه‌ای دارید؟

1. به نیازهای خویش پاسخ دهید
از همین حالا به نیازهای خود فکر کنید و آنها را در اولویت برنامه‌هایتان قرار دهید.
چنانچه فکر می‌کنید از لحاظ جسمی نیاز به شارژ دارید، سریعا جای یک کلاس یا باشگاه ورزشی، یا ساعتی برای دوچرخه سواری را در برنامه خویش باز کنید.

اگر دوست دارید تنها باشید، شبی را با خود بگذرانید، یا در کنار ساحل قدم بزنید، نیم ساعت برای نوشیدن یک فنجان قهوه یا چای داغ خوش طعم در یک جای مطبوع به خود وقت بدهید.

اگر دوست دارید خودتان را تحویل بگیرید یا دلتان می خواهد خودتان را کمی لوس کنید، به ناخن‌هایتان برسید، به آرایشگاه مورد علاقه‌تان بروید، یا به استخر بروید و 20 دقیقه را در سونا بگذرانید.

2. اکتشاف کنید
زمانی را در طبیعت بگذرانید. زمانی را در یک مزرعه سپری کنید، یا در یک جای سرسبز به پیاده روی بپردازید.

هزینه اندکی را برای خود تعیین کنید؛ ماموریت شما آن است که زمانی را در بازار جهت خرید یک چیز جالب و جدید برای خود با هزینه مقرر سپری کنید.

به مکانی بروید که همیشه درباره آن شنیده اید اما هیچگاه به آنجا نرفته اید. جایی را انتخاب کنید که بتوانید دلی از عزا دربیاورید، هرچقدر می‌خواهید بخورید و هرطور میلتان است رفتار کنید.

3. یاد بگیرید، به دیگران یاد بدهید و رشد کنید
در یک کلاس یا آموزشگاه ثبت نام کنید و با ذهنی باز در آن شرکت نمایید.
به دیدن فیلم‌های مورد علاقه خود بپردازید.

پس از آنکه بچه‌ها به خواب رفتند، و خانه آرام شد، در یک کلاس آنلاین ثبت نام کنید و به یادگیری زبان خارجی که همیشه آرزو داشته اید، مثلا فرانسوی، ایتالیایی یا هر زبان دیگری که مایلید بپردازید.

4. به آرزوهای قدیمی و جدید خود جامه عمل بپوشانید
سرگرمی که همیشه نسبت به آن، کنجکاو بوده اید را یکبار هم که شده امتحان کنید؛ مثلا بافندگی، گلدوزی، نقاشی مبلمان، قایق رانی، اسب سواری.

از منطقه امن خود خارج شوید و خود را به چالش بکشید. خلاقیت داشته باشید. جزء صدها نفری باشید که ایده های خلاق دارند. یک کارت هنری برای خود درست کنید. یا عکس های خلاقانه و هنرمندانه بیندازید.

کاری که مدت ها پیش نیمه کاره رها کرده بودید را دوباره شروع کنید و ببینید چه احساسی دارید. آیا دوباره به هیجان می‌آیید یا زمان آن رسیده که به کلی این کار را کنار بگذارید؟

5. بچگی کنید
بازی کنید.
یک روز را بدون آنکه نگران افکار یا قضاوت دیگران باشید سپری کنید.
به گونه‌ای بچگانه و خنده دار لباس بپوشید.
بادکنک باد کنید، تاب بازی کنید و از درخت بالا بروید.

با سرزانو راه بروید، خاک بازی کنید، بگذارید زیر ناخن‌هایتان کثیف شود، آب بازی کنید، اشکال ندارد خیس شوید.
دراز بکشید و به آسمان نگاه کنید.

بسیاری از زنان همواره دچار نوعی کمبود اعتماد به نفس هستند ، چیزی که آنها را وا می دارد بر اساس استانداردهایی که چندان هم صحیح نیستند خود را تغییر دهند ، بیایید خودمان را دوست بداریم !!!

اکثر ما دچار مشکل عدم دوست داشتن خویش هستیم ، هم زنان و هم مردان ، اما به نظر می رسد این مشکل در میان زنان بیشتر خودنمایی می کند ، برای موفقیت در هر چیزی و برای داشتن یک زندگی ایده آل در درجه اول باید یاد بگیریم خودمان را دوست داشته باشیم :

جراحی پلاستیک
تعجبی نیست که بسیاری از زنان، خصوصا زنان جوان اعتماد به نفس کمی داشته باشند. آن ها د ر راستای مقبولیت تلاش می کنند. ما اکنون کسانی را که جراحی می کنند را متهم نمی کنیم. تا حدی جراحی پلاستیک را توصیه می کنیم و حس می کنیم که بانوان باید چنین کارهای ظاهری را در صورتی انجام دهند که خودشان را شاد کند. نه به خاطر اینکه شخص دیگری چنین چیزی را از آن ها بخواهد. برای مثال دوستی دارم که سینه هایش را به خاطر اینکه همسرش می خواست که او سینه های بزرگتری داشته باشد،جراحی کرد. و اکنون به خاطر عدم تناسب میان سینه های بزرگ و اندام کوچکش دچار مشکل است، اقدامی اشتباه. همیشه باید کاری کنید که شما را شاد می کند. اگر چیزی است که خودتان می خواهید، پس به دنبالش بروید. اما برای کس دیگری چنین کاری نکنید. نمی توانم به اندازه کافی تاکید کنم که مهم ترین شخص در یک رابطه خود شمایید. باید آنچه شما را شاد می کند انجام دهید و اگر شریک فهمیده ای ندارید شاید زمان آن است که در رابطه خودتان تجدید نظر کنید. بسیاری از زنان به طور طبیعی زیبا هستند اما آن را درک نمی کنند. اگر خواهان تغییر هستید، تمام آنچه که در راستای تغییری حیرت آور بدان نیازمند هستید چیز ساده ای مانند مدل ، رنگ مو و لباس جدید و مقدار اندکی آرایش است. نیازی به ملاقات با یک جراح پلاستیک نیست. اشخاص مشهور و مانکن ها ایده آل هایی برای زنان هستند، و این یکی از دلایل جراحی برای زنان است. بدون توجه به اینکه بسیاری از آن ها با فتوشاپ اصلاح شده و ورای یک موجود ایده آل هستند. حتی جرات دارم که بگویم بسیاری از شما خیلی زیباتر از ستاره های تلویزیونی هستید.

بازنده های رابطه
اگر تا به حال با یک آدم حیله گر ملاقات داشته اید، دستتان را بالا بگیرید. زندگی درسی آموختنی است، وما باید چنین درسی را تا حد ممکن جالب و بدون استرس کنیم . داشتن ساعات خوش و لذت بردن عالی است. آنچه که بد است، ادامه دادن رابطه با کسی است که شما را به عنوان یک بازی می بیند.هر زنی لیاقت مرد بالغی را دارد که ارزش زن را بداند. اینجاست که ما زنان دچار اشتباه می شویم. فرد فریبکار به کسی احتیاج دارد تا با آن بازی کند .اگر مردی نتواند با شما آنطورکه به واقع شایسته آن هستید برخورد کند، به آن شخص در زندگیتان نیاز ندارید. بیشتر اوقات اینها افراد متزلزلی هستند که نیاز دارند با دیگران بازی کنند تا اعتماد به نفس خودشان را بالا ببرند. ابزاری برای دیگران نباشید و اجازه ندهید که به عنوان وسیله ای برای تغییر شخصیت دیگران مورد استفاده قرار بگیرید. خودتان را هم گول نزنید ، سعی نکنید کسی را که همه شواهد نشان می دهد فرد فریبکاریست ، خوب جلوه دهید ، با این کار فقط به خودتان آسیب می رسانید . ارزش خودتان را بدانید، بدانید که چه می خواهید، از شایستگی های خود مطلع باشید و به راهتان ادامه دهید. زنان چیزهای زیادی برای تقدیم کردن دارند. دنیا پر از انسان های عالی و زیباست. وقتی می توانید کل خوشبختی را به دست آورید به دنبال تکه ای از آن نباشید. این موضوع ما را به عنوان بعدی هدایت می کند...

زنان جوان, کمبود اعتماد به نفس در زنان,توانایی های زنان

کنار آمدن
همیشه این موضوع را در زنانی که 15تا 30 سال است که ازدواج کرده اند می بینم.آن ها با وجود دلایل مختلف با شریکشان می مانند. به دلایل اینکه با او احساس راحتی می کنید،به خاطر فرزندان، چون فکر می کنید قادر به یافتن شخص بهتری نیستید و در نهایت شرایط اقتصادی. هیچ کس حق گرفتن شادی را از شما ندارد.دوست قدیمی  دارم که 25 است ازدواج کرده.در رابطه زجرآوری بود.شوهرش از لحاظ روانی،جسمی و حتی زبانی او را می آزرد. او می گفت برای مدتی طولانی این وضعیت را تحمل کرده به طوری که جزئی از وجودش شده است. در آن سن از جدا شدن و از اینکه شخص بدتری را پیدا کند واهمه داشت. من روان شناس نیستم و قصد نداشتم در مورد دوستم قضاوت کنم. با این وجود می دانستم که برای گفتن اینکه او لیاقت شخص بهتری را دارد نیاز به داشتن دکتری روانشناسی ندارم. او را متقاعد و یاری کردم تااز آن مرد طلاق گرفت.5 سال از آن موقع می گذرد. دوستم در سن 54 سالگی دوباره ازدواج کرد. با مردی که مطمئنم عالی نیست، اما با حرمتی که دوستم لایقش است با او برخورد می کند. او 25 سال از عمرش را هدر داد و نیازی نبود که 25 سال دیگر را هم هدر دهد. او نباید کنار می آمد و خوشحالم که این کار را نکرد. اگر می خواهید آسوده باشید ، باید ریسک کنید. نکته اخلاقی داستان اینست که اگرحس می کنید نامزدی، ازدواج و یا رابطه ای برایتان درست نیست، برای رهایی از آن نترسید. عواقب را فراموش کنید. شادی شما به همه چیز می ارزد. اگر شاد نباشید نمی توانید دیگران از جمله خانواده خودتان را شاد کنید. و این برایشان غیرمنصفانه است. دوستداران شما ترجیح می دهند شما را تنها درسعادت محض ببینند تا ناراحت در کنار فردی که نمی خواهید با او باشید.

ارزش خود را پایین آوردن
با استانداردهای خودتان زندگی کنید. بر اساس انتظارات دیگران زندگی نکنید. زنان زیادی خوبی های خودشان را نمی بینند و اجازه می دهند برداشت های دیگران آن ها را شکست دهد. زنان بسیاری را می شناسم که اجازه می دهند دیگران ارزششان را پایین بیاورند، معمولا زنانی که به آن ها حسادت می کنند. تنها خودتان می توانید این احساس را ایجاد کنید. هرگز احساس کم هوش بودن و عدم جذابیت نسبت به دیگران را نداشته باشید. مادرم همیشه به من می گفت، "به خاطر داشته باش، تو بهتر از دیگران نیستی، امافراموش نکن که هیچ کس هم بهتر از تو نیست." و من به این خاطر او را دوست دارم. هر کسی ویژگی های خوبی برای نشان دادن دارد. اجازه ندهید که به شما بگویند متفاوت هستند. بسیاری از افراد می خواهند که ارزش شما را پایین بیاورند تا خوشان را بالا ببرند. هرگز توانایی های خودتان را زیر سوال نبرید. شما فرد خاصی هستید و لایق چیزی جز بهترین ها نیستید. همه ما چیزهای شگفت آوری برای عرضه کردن داریم، نادیده اش نگیرید. وقتی دری در هر گوشه ای از زندگیتان بسته می شود، به این دلیل است که راه بهتری برایتان باز خواهد شد، به من اعتماد کنید. چیزی که آخر دنیا به نظر می رسد، شروع ماجرایی جدید خواهد بود.
منبع:آی بانودر اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

چرا بعضی افراد از بقیه موفق تر هستند؟ چرا بعضی افراد احساس موفق بودن می کنند و بعضی دیگر حس می کنند غرق در روزمرگی کاری شده اند؟ جواب در واژگان آنها نهفته است. درست است که واژگانی که شما بکار می برید به شدت به حالت روحی شما و دید شما به زندگی شخصی و حرفه ای بستگی دارد. در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح داده ایم:

غیرممکنه!
جمله "این کار شدنی نیست" اصلاً در دی ان ای آنها وجود ندارد. افراد موفق می دانند که همیشه یک راه حل برای هر مشکلی وجود دارد. گاهی باید خلاق باشید، ولی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد که کاری غیرممکن باشد. و وقتی یک هدف آنقدر بزرگ است که رسیدن به آن دشوار به نظر می رسد، آنها هدف را به تکه های کوچکتر تقسیم می کنند. آنها می دانند که با گام های کوچک می توان به قله بلندترین کوه ها دست پیدا کرد.

برام مهم نیست!
علاقه و اشتیاق در خون افراد موفق است. شما هیچ وقت نمی شنوید که افراد مبتکر بگویند "من از شغلم متنفرم!" یا "برام مهم نیست!" اگر شما اشتیاق و علاقه نداشته باشید هرگز نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید و برای پیشرفت ریسک بپذیرید، ابتکار به خرج دهید و کسب و کار خود را گسترش دهید.

انقدر سوال نپرس!
افراد باهوش می دانند که چیزی به نام "سوال احمقانه" وجود ندارد. آنها می دانند که به محض اینکه جلوی کنجکاوی گرفته شود و دیگر سوالی پرسیده نشود، ابداع و نوآوری بنیادی پایان می یابد. بعضی از متمایزترین و منحصر بفرد ترین رهبران مانند استیو جابز و جیمز دایسون تیم های خود را تشویق می کردند که دائماً نحوه انجام کارها را زیر سوال ببرند و دانش قراردادی را به چالش بکشند. سوالات محبوب آنها این سه سوال بودند: "چرا؟" "چرا نه؟" "چه می شد اگر؟"

چرا من باید این کارو انجام بدم؟
در هر کسب و کاری به خصوص در کسب و کارهای رو به رشد و توسعه، چندین و چند نفر باید چندین و چند کلاه به سر بگذارند. از آن مهمتر افرادی که داوطلبانه فاصله ها را شناسایی می کنند و خودشان این فواصل را پر می کنند اغلب آنهایی هستند که بیشتر شناخته می شوند و مسئولیت ها و تیم های خود را گسترش می دهند و در نهایت چیزی واقعاً شگفت انگیز می سازند. ولی جمله "این کار من نیست که انجامش بدم" جمله ای نیست که آنها بگویند.

من فکر نمی کنم درست باشه که نحوه انجام کارها رو تغییر بدیم
افراد موفق همیشه نحوه انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روش های بهتر، سریعتر و مؤثرتر برای انجام وظایف و اجرای استراتژی های درست می یابند. آنها خودشان را به سمت حوزه هایی هل می دهند که شاید برایشان راحت نباشد، ولی در آن حوزه ها می توانند به رشد و ترقی ادامه دهند و به تیم های خود کمک کنند تا روی خط پیشرفت بمانند. آنها درک می کنند که این تغییر لازم و ضروری است و اینکه راحت و آسوده به مسیر قبلی ادامه دهند، آنها را به موفقیت ماندگار نمی رساند.

ممنون، ولی من نظر کسی رو نخواستم
برای آنکه فردی واقعاً موفق شود، باید از تجربه های جدید، ایده های نو و چشم اندازهای جدید استقبال کند. فرد همیشه باید نسبت به بازخورد و نظرات دیگران روی باز نشان دهد. افرادی که دائماً نسبت به بازخورد روی باز نشان می دهند نه تنها از سوی تیم ها و همکاران خود مورد احترام قرار می گیرند، بلکه شانس ارزشمندی برای نگاه کردن به خودشان از دیدگاه دیگران می یابند. هیچیک از ما کامل نیستیم و همیشه می توانیم از بازخوردهایی که می گیریم استفاده کنیم و رشد کنیم. در پایان روز باید خودتان باشید و شاید چیزهایی در شما وجود داشته باشد که بخواهید آنها را عوض کنید.

اگه شکست خوردیم چی؟
شکست بخشی از کسب و کار است. جیمز دایسون قبل از آنکه جاروبرقی بدون کیسه معروفش را اختراع کند، 5126 بار شکست خورد. توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ 10000 بار شکست خورد. برای آنها شکست فقط پله محکم دیگری برای نزدیک شدن به هدف بود و راهنمایی ضروری دیگری بود تا بدانند که چه کاری را نباید انجام دهند. افراد موفق از شکست خوردن نمی ترسند. آنها می دانند که وقتی شکست می خورند فقط مسئله زمان مطرح است و این مانع از آن نمی شود که آنها دست از ابتکار و امتحان کردن چیزهای جدید بردارند.

من بهتر می دونم!
چیزی به نام مرد خودساخته وجود ندارد. پشت هر فرد موفقی یک تیم باهوش وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی است. درست کردن یک تیم عالی بدان معناست که شما اعتراف می کنید که شما همه چیز را نمی دانید و از افرادی کمک می گیرید تا حفره های خالی دانش، تجربه و دیدگاه شما را پر کنند و به آنها اعتماد می کنید تا به شما در ساختن چیزی فوق العاده کمک کنند.

ولی این کار خیلی سخته
افرادی که در زندگی خود به بیشترین موفقیت دست می یابند هرگز در موقعیت های مهم راه آسان را نمی روند. آنها علاقه، پشتکار و جسارت شکل دادن به مسیری جدید را دارند. اول شدن و فتح مسیرهای نو هرگز آسان نبوده است. و گاهی شما باید از اشتباهات و موفقیت های دیگران درس بگیرید تا به شکل دهی به مسیر خودتان کمک کنید. ولی در پایان روز وقتی آن لحظه مهم و حیاتی می رسد که باید سرنوشت خود را بسازید، افراد موفق هرگز آسان ترین راه را انتخاب نمی کنند.
منبع :اگر شما هم جزو کسانی هستید که ناگاه به خود می‌آیید و می‌بینید زمانتان از دست رفته بی‌آن‌که هیچ کاری را از پیش برده باشید، باید به دنبال شناخت عواملی باشید که برای ساعاتی شما را سرگرم می‌کند، اما پس از آن به خاطر تلف شدن وقتتان به شما احساس سرخوردگی می‌دهد. بد نیست به لیست سیاه زیر نظری بیندازید، شاید قاتلان وقت شما در آن قرار داشته باشند:

بی‌تصمیمی
بسیاری افراد به محض بیدار شدن می‌دانند برای امروز چه کارهایی دارند اما بسیاری از آنها هیچ برنامه مشخصی برای اولویت‌بندی کارهایشان ندارند و همین بی‌برنامگی سبب می‌شود از این شاخه به آن شاخه بپرند. در این وضع​ تا به خودتان بیایید، روزتان به پایان رسیده است.

گشت و گذار در اینترنت
قرار بود اینترنت وسیله‌ای شود برای صرفه‌جویی در هزینه و زمان اما گاهی سر زدن به شبکه‌های اجتماعی و ایمیل تمام وقتتان را به هدر می‌دهد. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در حال تحقیق در باره موضوعی خاص، آن‌قدر از این صفحه به آن صفحه رفته‌اید که اصلا موضوع اصلی فراموشتان شده است!

بازی‌های رایانه‌ای
بازی‌های مختلف رایانه‌ای چنان مهارتی در گذران وقت دارند که پس از ساعت‌ها بازی​کردن نه احساس خستگی می‌کنید و نه گذر زمان را متوجه می‌شوید. امروزه دیگر گوشی‌های تلفن همراه هم برای نصب بازی‌های رایانه‌ای امکانات کافی را دارند تا اگر ناگهان در محل کار، دانشگاه یا هر‌جای دیگری دلتان خواست کمی بازی کنید شما را در دام بیندازند و زمان مفید شما را به هدر دهند.

گپ زدن با دوستان
گاهی صحبت‌های تلفنی، گاهی هم دیدارهای اتفاقی سبب می‌شود کلی وقت صرف حرف‌های خودمانی بشود که هیچ فایده‌ای هم ندارد. به شما پیشنهاد نمی‌دهم تلفنتان را خاموش کنید یا وقتی دوستتان را دیدید از او روبرگردانید، بلکه می‌گویم سعی کنید مدیریت گفت‌وگوهایتان را به دست بگیرید و خودتان در کوتاه‌ترین زمان آن را خاتمه ببخشید

شما نمی توانید به راستی کسی را دوست داشته باشید و عاشقش باشید، مگر اینکه او را به طور عمیق و دقیق بشناسید  و به طور حتم نمی توانید کسی را بشناسید مگر اینکه بتوانید با او صحبت و گفتگو کنید.

گفتگوی همسران ابزار اصلی رابطه اگاهانه است. همسرانی که طوری برنامه ریزی می کنند که قادر باشند در سالهای آتی زندگی خود نیز با یکدیگر گفتگو کنند، به نحو بهتری بر زندگی و روابط شان تسلط دارند. شاید احساس شود که تبعیت از برخی قواعد مربوط در ابتدا غیر طبیعی و تصنعی است. اما همچنان که مهارتهای مربوط به شنیدن حرف همسرتان، انعکاس گفته هایش، تایید او و همدلی با وی را تمرین کنید آنها برای شما به صورت ماهیت ثانویه در می آید.

یک زن یا یک مرد وقتی به درستی دنیای همسرش را نشناسد و کلا با مفهوم دنیای جنس مخالف آشنایی نداشته باشد قطعا نمی تواند رابطه ای عمیق با همسرش برقرار کند.

شاید یک زن به زعم خود تمام تلاشهای لازم برای جلب نظر همسرش را بکند اما در نهایت احساس کند که اصلا به نتیجه مطلوب نرسیده است. این دست نتایج عمدتا تحت تاثیر عدم شناخت کافی طرفین از دنیای یکدیگر است.

در ادامه این مقاله سعی داریم راهنمایی های کلی به زنان ارایه دهیم تا بتوانند راحت تر و موثر تر با دنیای مردانه همسرشان، ارتباط برقرار کنند:
تعریف و تمجید: همان طور که زنان می‌خواهند بدانند که خوب به نظر می‌رسند، بوی مطبوع می‌دهند و یا کار بخصوصی را به خوبی انجام می‌دهند؛ مردان نیز شنیدن این حرف ها را دوست دارند. بشر دوست دارد که مورد تمجید و تعریف دیگران قرار گیرد، این امر به آنها کمک می‌کند که درباره خودشان احساس بهتری داشته باشند. همچنین به طرز تفکر انها اعتبار می‌بخشد و به آنها اعتمادبنفس و اطمینان می‌دهد. پس کمی به شوهرتان توجه داشته باشید و از او قدردانی و تعریف نمایید.

 

موفقیت در دلنوازی (محبوب بودن، خواستنی بودن): تمایل به خواستنی بودن بخش جداناپذیر هر ارتباطی است و گاهی مردان نگرانند که نکند در این زمینه به قدر کفایت خوب نباشند. لذا حتی اگر شوهرتان در تمام اوقات به طور کامل ارضا کننده و رضایت بخش نیست؛ شما سعی کنید به نکات مثبت وجودی وی اشاره داشته باشید و این نکات را بزرگتر از ضعفهایشان مورد نظر قرار دهید.

قدردانی از تمام کارهایی که می‌کند: اغلب مردان به سختی کار می کنند و سعی می‌کنند علاقه و توجه شان به خانواده را عمدتا از این طریق نشان دهند. گاهی اوقات آنها به این خواسته‌ها می رسند و گاهی هم اینطور نمی شود(یعنی گاه در تامین معاش خانواده واقعا موفق هستند و برخی از مواقع دیگر نیز به نتیجه دلخواه خود نمی رسند). آنها فقط توقع دارند  که شما به تلاش آنها توجه دارید و از آنها قدردانی می‌کنید.

امشب مسابقه فوتبال می بینیم: هر چند ممکن است این مطلب بیشترشوخی به نظر برسد اما واقعیت این است که مردان تمایل دارند به آنچه آنها علاقه دارند شما هم علاقمند باشید و خواهان شنیدن این هستند که هر کاری که باعث خوشحالی آنها می‌شود تاثیری این چنینی در شما نیز دارد. پس تلاش کنید که کارهای مورد علاقه او را انجام دهید و با فهم و درک سرگرمی های آنها می توانید آنها را به شدت خوشحال کنید.

گفتگوی همسران ,حرف همسر,دنیای همسر

تکیه گاهم هستی: مردان می خواهند که مورد نیاز باشند. آنها می خواهند قوی، قابل اعتماد و حمایت‌گر باشند و دوست دارند که بفهمند شما به آنها استناد می‌کنید، رویشان حساب می‌کنید و نیازمند آنها هستید. اکنون بسیاری از زنان شاغل هستند، تحصیلات بالایی دارند و ... لذا مردان کمتر و کمتر از قبل (از لحاظ مالی) تکیه گاه مالی زنان هستند. پس سعی کنید با برنامه ریزی و مدیریت مالی لازم در زندگی مشترک، کاری کنید که همسرتان علی رغم استقلال مالی شما، هنوز احساس موثر بودن در زندگی شما را بکنند.

هشدار!
دانستن مواردی که مردان دوست ندارند بشنوند نیز خالی از لطف نیست.  بیشتر مردان به شنیدن این مطالب علاقه‌ای ندارند:
سرزنش و انتقاد: واقعیت این است که اگر مرد شما از سرکار به منزل آمد و شما او را به خاطر تمام کارهایی که به اشتباه و غلط انجام داده سرزنش کنید به نوعی دچار لرزش می‌شود. انتقاد سازنده هم به هر حال انتقاد است پس بهتر است تا ایجاد یک فرصت مناسب به شوهرتان استراحت دهید.

چیزی که از پس آن برنمی‌آیند: هیچ کس(خصوصا مردان) دوست ندارد و نمی خواهد که به او گفته شود در انجام یکسری کارها خوب نیست. پس مواقعی که شوهرتان از عهده کاری برنمی‌آید به او چیزی نگویید احتمالا خود او می‌داند که کار را به خوبی انجام نداده است و از شما آگاهتر است. در آینده هم از او نخواهید این کار را انجام دهد.

وقتی طراحی یک وبسایت شروع شود مهمترین چیزی که به آن فکر خواهید کرد چه خواهد بود؟ بله قطعا ظاهر وبسایت و امکانات آن خواهد بود. معمولا عناصری که به محتوا مربوط هستند و از طریق کدنویسی های قبلا انجام گرفته میتوان در محتوا پیاده کرد به ویژگی های یک قالب وردپرس و امکانات آن بستگی دارند، اما به جای اینکه انواع مختلفی از طراحی را به شما نشان دهند تا مورد مناسب را انتخاب کنید سپس کار روی آن توسط پیمانکار طراحی سایت انجام شود، در هر صورت باید به این مورد هم دقت کنید که رنگ روی برند تاثیر دارد.

احساس می کنید همه چیز یکنواخت شده و دیگر مثل سابق خوشحال نیستید؟ شاید این بهترین زمان است تا در زندگی تان تغییراتی ایجاد کنید... اگر از روزمرگی خسته شده اید، خوشحال نیستید، انگیزه کافی برای زندگی ندارید و غم و اندوه شما را فرا گرفته وقتش رسیده که برای ایجاد تغییراتی در زندگی تان تلاش کنید.گاهی اوقات این حالت ها افسردگی های موقتی هستند که با تغییرات کوچکی در زندگی برطرف می شوند. بعضی وقت ها نداشتن هدف، زندگی شما را بیهوده می کند.

به هر حال اگر می خواهید شادی و نشاط زندگی تان را افزایش دهید، بهتر است به دنبال تغییراتی باشید که شما را خوشحال تر می کند. تغییر در رژیم غذایی، تغییر در سبک زندگی و حتی ثبت نام در باشگاه، خلق و خوی شما را بهتر می کند و طرز فکرتان را نسبت به زندگی تغییر می دهد. پس تهدید را تبدیل به فرصت کنید و از همین حس و حال امروزتان انگیزه بگیرد تا برنامه تازه ای را در پیش بگیرید و در مدت کوتاهی خوشی و شادمانی زندگی تان را افزایش دهید. اگر نمی دانید از کجا شروع کنید 11 راه زیر را امتحان کنید.

1- ایده های بزرگ داشته باشید اما آهسته شروع کنید
اولین مسئله این است: باید هدفی را در آینده مشخص کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید اما فراموش نکنید که سنگ بزرگ علامت نزدن است. شاید در ابتدا برای تغییرات هیجان زیادی داشته باشید اما کمی دست نگه دارید و ترمز بکشید. وقتی صحبت از تغییرات به میان می آید، بیشتر ما فکر می کنیم که باید گام های بزرگی برداریم و یک تغییر اساسی در زندگی مان ایجاد کنیم در صورتی که این طرز فکراشتباه است.

با این نوع طرز فکر خیلی زود انگیزه تان را از دست می دهید. به این فکر نباشید که همین حالا به نتیجه دلخواه تان برسید. بهترین کار این است که اهداف بزرگتان را به بخش های کوچکی تقسیم کنید که قابل دستیابی باشند. بدین ترتیب لقمه بزرگتر از دهان تان برنمی دارید و به رانندگی در جاده زندگی ادامه می دهی.

2- یک دوست همراه پیدا کنید
به طور حتم به شرایط فعلی تان عادت کرده اید و بیرون آمدن از این وضعیت دشوار به نظر می رسد. می دانیدکه قرار است به جای بهتری برسید اما گاهی اوقات شاید مردد شوید و این تردیدها شما را از ادامه مسیر باز دارد. در چنین شرایطی یک دوست خوب نعمت بزرگی است. فردی که به شما کمک کند مأیوس نشوید و به مسیرتان همچنان ادامه دهید.

برای ایجاد تغییرات مثبت حفظ انگیزه مهمترین کار است، پس شخصی را لازم دارید که سرشار از انرژی مثبت باشد و با حرف های امیدوارکننده و مثبت دلسردی را از زندگی تان بیرون کند. صحبت با افراد موفق و با تجربه هم کار دیگری است که می توانید دنبال کنید. خواندن کتاب و زندگینامه های افراد موفق هم می تواند دوست خوبی برایتان باشد.

3- آینده را مجسم کنید
در همین زمان که اهداف اصلی تان را مشخص می کنید، چشم اندازتان را فقط به آینده محدود نکنید. زمان حال را از دست ندهید و خوشی های لحظه های فعلی را فدای رویاهای آینده نکنید. بهترین کار این است که اهداف تان را روی کاغذ بنویسید. به طور دقیق مشخص کنید که در زندگی چه می خواهید، چه احساسی دارید و بعد از اینکه به اهداف تان رسیدید، زندگی تان چه تغییری می کند.

هر نکته ای راکه به ذهن تان می رسد روی برچسب های کوچکی بنویسید و جایی جلوی چشمتان قرار دهید. حتی می توانید تصویری از آینده دلخواه تان ترسیم کنید. در اینصورت هر روز به یاد می آورید که از زندگی چه می خواهید و قرار است به چه جایی برسید. وقتی تصویر خوبی از زندگی آینده تان داشته باشید و این تصویر را مدام مجسم کنید، به احتمال زیاد راحت تر به آن هدف می رسید.

4- موسیقی گوش کنید
صبح که از خواب بیدار می شوید موسیقی انرژی بخش گوش دهید. موسیقی فواید شگفت انگیزی برای زندگی شما به همراه دارد. به کمک موسیقی تمرکز ذهن شما افزایش می یابد و روحیه تان بهتر می شود. در نتیجه راه حل های مفید و تازه زودتر به ذهن تان می رسد.

موسیقی می تواند دنیای یکنواخت و کسل کننده شما را رنگی کند و شما را به تحرک وادارد. حتی هنگام پیاده روی هم موسیقی را از دست ندهید. وقتی در خانه مشغول انجام کارهای معمول هستید یک موسیقی آرامش بخش بگذارید.

5- مکمل های ویتامین D بخورید
این روزها درصد زیادی از مردم با کمبود ویتامین D روبرو هستند. کمبود این ویتامین با علائمی مانند افسردگی، خستگی، ضعف سیستم ایمنی، چاقی، کمردرد یا ریزش موها همراه می شود. اگر این نشانه ها در شما هم دیده می شود و در رژیم غذایی تان منابع ویتامین D کافی وجود ندارد و در معرض نور خورشید هم نیستید، به مکمل ها فکر کنید؛ در فصل زمستان که هوا ابری و بارانی است باید این مکمل ها را بیشتر مصرف کنید. با این وجود، قبل از مصرف مکمل ها توصیه می شود نظر پزشک را هم جویا شوید.

تغییر در زندگی,زندگی یکنواخت,روزمرگی زندگی

6- دفتر خاطرات داشته باشید
برای اینکه مراحل تغییرات تان را به خوبی دنبال کنید، یک دفتر خاطرات یا سررسید داشته باشید و وقایع مهم را داخل آن بنویسید. این کارچند مزیت دارد:

- نوشتن عواطف و احساسات درباره موضوع های مختلف به آرامش شما کمک می کند.
- وقتی اهداف تان را روی کاغذ می نویسید آنها را فراموش نمی کنید.
- نوشتن روزانه، انگیزه شما را برای تغییر زندگی بیشتر می کند و از این اهداف فاصله نمی گیرید.
- وقتی نوشته ها را مرور می کنید به نقاط ضعف و قوت خودتان پی می برید و در آینده کمتر اشتباه می کنید.
- البته درباره نوشتن یک تبصره هم وجود دارد. وقتی از موضوعی عصبانی هستید بهتر است عواطف و احساسات تان را روی کاغذ بنویسید اما این کاغذها را نگه ندارید. آنها را پاره کنید. این نوشته ها سبب می شودناراحتی ها را از یاد ببرید و احساسات بهتری داشته باشید.

7- به زندگی تان نمره بدهید
برای اینکه افکار منفی را از خودتان دور کنید، به انرژی های مثبت زیادی نیاز دارید. اول زندگی فعلی تان را ارزیابی کنید. ببینید بین نمره یک تا 10، چه نمره ای به آن می دهید؟ در مرحله بعد اهداف اصلی تان را روی کاغذ بیاورید. بعد به این فکر کنید که می خواهید در این هفته نمره زندگی شما چقدر افزایش داشته باشد. این عدد را هم گوشه کاغذ یادداشت کنید. یادتان باشد هدف خوبی است که بتوانید نمره 8 یا بالاتری را برایش درنظر بگیرید. در صورتی که این عدد خیلی پایین است، شاید عزت نفس پایینی دارید. بنابراین از همین امروز خودتان را همانطور که هستید، بپذیرید و وجودتان را دوست داشته باشید تا نمره زندگی تان بیشتر شود. کاستی هایتان را بشناسید و برای رفع شان تلاش کنید اما بدانید که با شما همراه هستند و باید در کنار آنها به رشد زندگی تان فکر کنید.

8- ویتامین C بیشتری مصرف کنید
شاید فکر کنیداین موضوع به تغییرات اساسی زندگی چه ربطی دارد؟ تغذیه خوب در تقویت وضعیت روحی و جسمی تاثیر زیادی دارد. ویتامین C یک منبع عالی برای بهبود وضعیت سلامت است. وقتی به تغذیه تان اهمیت می دهید، نسبت به خودتان احساس بهتری پیدا می کنید و برای مقابله با مشکلات آماده تر می شوید. ویتامین C بدن شما را مقابل عوامل بیماری زا مقاوم می کند، در نتیجه از بیماری ها دور می مانید.

9- از افراد منفی باف دوری کنید
نام افرادی را که انرژی منفی شان را به شما تزریق می کنند، یادداشت کنید؛ این افراد با افکار منفی شان شما را از اهداف تان دور می کنند. به طور حتم در خانه، محل کار، جمع دوستان و ... افرادی را می بینید که از در و دیوار طلبکارند ونسبت به آینده دیدگاه روشنی ندارند. فهرستی از آنها تهیه کرده و ارتباط تان را با این افراد به حداقل برسانید. در مقابل باید به دنبال کسانی باشید که از حرف ها و رفتارشان انرژی مثبت می گیرید.

10- خودتان منبع انرژی خودتان باشید
به طور حتم در اطراف تان افرادی هستندکه به شما انرژی مثبت می دهند. حتی ممکن است بعضی از فعالیت های روزانه هم برای شما انرژی بخش باشند. بنابراین باید تصمیم بگیرید که این فعالیت ها را افزایش دهید. فهرستی از این کارها را داشته باشید و برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی آنها را هر روز دنبال کنید:

- داشتن رژیم غذایی سالم
- ورزش روزانه
- سلامت عمومی
- اهداف شخصی

11- با خودتان قرار بگذارید
هدف گذاری به تنهایی کافی نیست. باید به قول و قراری که با خودتان می گذارید پایبند باشید. گاهی اوقات بعد از پنج تا شش روز اهدافی که با جدیت آنها را روی کاغذ نوشته بودید به سرعت فراموش می شوند، بنابراین برای خودتان جایزه های کوچکی تعریف کنید. وقتی اهداف بزرگ به اهداف کوچکتری تقسیم شوند، دستیابی به آنها ساده تر می شود. می توانید آنها را زودتر به دست بیاورید و برای رسیدن به اهداف بعدی آماده تر شوید. این جایزه می تواند یک ولخرجی کوچک برای خودتان باشد تا به این بهانه خوشحال و با انگیزه به حرکت تان ادامه دهید.
منبع:مجله تندرستی

تا می خواهیم دست و پایی جمع کنیم ،آخر برج می شود، دست به جیب مان می بریم تا  اجاره خانه، پول شارژ آپارتمان، قسط های عقب افتاده، مخارج زندگی و... را تامین کنیم که می بینیم کف گیرمان ته دیگ است و جیبمان پر از خالی!

بی پولی
هر دو کار می کنیم اما  مشکلات مان زیاد است و درآمدمان نیز کافی نیست! بی پولی آنقدر آزارمان می دهد که نگو! کم کم به بن بست رسیده ایم نمی دانیم که چگونه دخل و برج مان را تنظیم کنیم که کمتر به مشکل برخورد کنیم.

یکی از دوستانم می گوید: "او و همسرش هم شرایط زندگی  مثل ما دارند ولی کمتر از ما ، در تنگنای مالی قرار دارند و می توانند زندگی شان را سروسامان دهند" ، وقتی از او می پرسم رمز موفقیت شان چیست؟ ، می گوید: " ما مخارج زندگی مان را مدیریت می کنیم" .

وقتی  درست به حرفای دوستم فکر می کنم متوجه می شوم که من و همسرم هیچ وقت نتوانسته ایم درآمدمان را مدیریت کنیم، راهکاری که همیشه تا به این مدت از آن غافل بوده ایم...

داشتن شغلی مناسب و درآمد کافی از ملزومات یک زندگی مشترک موفق است. چه بسا بسیاری از زوجین به خاطر بی پولی از پس مخارج زندگی بر نمی آیند و گاه همین عامل هم، باعث مشاجره و اختلاف بین آنها می شود. این درحالی است که عده ای دیگر هم  با درآمد بسیار بالا، باز مانند دسته اول هستند و از مشکلات مالی می نالند.

اگر چه بسیاری از افراد معتقدند پول خوشبختی می آورد اما مدیریت پول بیش از آن، باعث شادی و نشاط در کانون خانواده می شود. اگر مرد خانه ای به تنهایی یا همراه با همسرش، مشغول به کار باشد و درآمد بالایی هم داشته باشد، اما نداند که این درآمد را کجا  و چگونه خرج کند، بی تردید ، از خروارها پول هم اثری باقی نخواهد ماند. به همین دلیل، آموختن مدیریت هزینه ها و برنامه ریزی صحیح مالی الزامی است که هر زوجی باید آن را یاد بگیرند تا بتوانند با بهر ه گیری از دانش مدیریتی و بکارگیری اصول آن، بسیاری از مشکلات مالی خود را با دغدغه ای کمتر پشت سر بگذارنند.  

کلیدهای حل مشکلات اقتصادی


برنامه ریزی کنید
برنامه ریزی برای دخل و خرج خانه و زندگی از مهمترین گامهای اولیه برای حل مشکلات اقتصادی است. هر کس بنابر درآمدی که دارد، باید برای دستیابی به اهداف خویش تلاش کند. به دیگر سخن آنکه اهداف ما باید دست یافتنی باشند و خیلی رویایی و قابل دسترس نباشند، چه بسا هرگز نمی توان خانه دار شد اگر به دنبال خانه ای باشیم که قیمتش با درآمد ما جور در نمی آید. به همین دلیل لازم است با یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده پیش بروید . برای سهولت در این کار، بهتر است با واقع‌بینی اولویت های زندگی تان را مشخص نمائید، سپس برای رسیدن به آنها اهداف کوتاه مدت و بلند مدت  تعیین کنید. برای موفقیت بیشتر در برنامه ریزی مالی خانواده، توصیه می شود دفترچه ای را تهیه کرده و اهداف خود و خانواده تان و مدت زمانی را که برای رسیدن به آنها نیازمند هستید را یادداشت کنید. با این کار خواهید توانست هدفمند و طبق برنامه پیش بروید.
 
پس‌انداز کنید
روز مبادا هر لحظه در کمین شماست، برای پیشگیری از روزهای بی پولی و جیب های پر از خالی تان، لازم است پس انداز کنید.اگر چه شاید درآمدتان به قدری نباشد که بتوانید پس اندازی داشته باشید، اما باید سعی کنید با هر میزان درآمدی که دارید، به حداقل پولی که برای روز مبادا می توانید کنار بگذارید، بسنده کنید. با پس انداز های اندک اندک می توانید مقداری قابل توجهی پول ذخیره کنید که در روزهای سخت، درست به هنگام بروز حوادث پیش‌بین نشده ای چون بیماری، تصادف، نیازمندی یکی از خویشاوندان نزدیک و... به مدد آن پس اندازهای کم، رفع مشکل بزرگی کنید.

از سوی دیگر، علیرغم این که پس انداز می تواند درمان درد روزهایی از زندگی  باشد که کف گیرتان ته دیگ خورده است، پشتیبانی هم هست که خانواده و اعضای آن را در دستیابی به  اهداف شان یاری می کند. لذا، برای بهینه سازی پس انداز، بهتر است مقدار پس اندازتان را در دفترچه ای بنویسید، بدین طریق خواهید توانست از نوسانات آن در ماه های مختلف و در بازده های زمانی مشخص، آگاهی یابید و در صورت نیاز به اصلاح، آن را سازمان دهید.  

مشکلات اقتصادی,مشکلات مالی,بی پولی

صرفه جویی کنید
اگر چه ممکن است هر یک از اعضای خانواده، خواسته های متعددی داشته باشند، و صد البته این خواسته ها طبیعی و بحق است، اما واقعیت این است که گاهی نمی توان به همه خواسته ها رسید و یا آنکه در آن لحظه، به خواسته ای دست یافت چرا که لازم است مدت زمانی بگذرد، پولی فراهم شود تا نیازی برطرف گردد. به همین دلیل لازم است مدیران خانواده، یعنی زن و شوهر، در زمینه اقتصاد خانواده ،چگونگی تقسیم درآمد و مخارج آن با یکدیگر هماهنگ باشند و به تبع آن بچه ها را نیز  به این هماهنگی دعوت کنند. برای خوش گذرانی و شادی آخر هفته تان حتما لازم نیست به شیک‌ترین و گران‌ترین رستورانهای شهر بروید، لباس های شیک اما گران قیمت بپوشید، اسباب و اثاثیه نو اما غیرضروری بخرید، و.... اگر صرفه جویی کنید و بتوانید به کمترین هایی که در عین حال برای شما و خانواده تان نشاط آور و مفرح است، قانع باشید بی تردید در پایان ماه پولی در اختیار خواهید داشت که جایگزین خرج های مازادتان شده است. با یادداشت این مقادیر و محاسبه تفاوت مالی خود در این ماه با ماه های دیگر، درمی یابید که چه مقدار از درآمد خود را صرف غیر ضوروری ترین نیازها کرده اید. بی شک این آگاهی، شما را تشویق می کند که مدبرانه عمل نمائید و درآمد خود را صرف واجب‌ترین نیازها و خواسته های خانواده تان  کنید.
 
درگوشی کاملا محرمانه!!

مدیریت اقتصاد خانواده در دست زنان است
زنان نقش بسیار مهم و موثری در حل مشکلات اقتصادی خانواده ها دارند، در واقع زنان پای ثابت در مدیریت اقتصاد هستند. یک زن مدبر باید طوری اقتصاد خانواده را مدیریت کند که حتی در سخت ترین بحران های مالی، تا به حدی زیادی، آب در دل اعضای خانواده بالخص مرد خانه تکان نخورد. چه بسا بسیاری از زنان ولخرج و مصرف گرا هستند و میزان زیادی از درآمد همسر و یا حتی درآمد خود را، درصورت شاغل بودن، صرف مواردی می کنند که چندان شایسته زندگی نیست. از سوی دیگر، مادری که صرفه جویی نمی کند و مدام خرج می تراشد ، فرزندانی مشابه خود  پرورش می دهد که صرفا گیرنده هستند و طالب آنند که فقط بخرند حتی اگر بی دلیل باشد و مورد نیازشان نباشد. با وجود چنین زنی درخانه، مرد ناتوان خواهند ماند و اقتصاد خانواده اش نیز ،حتی با وجود درآمدی بالا و مکفی، ناپایدار خواهد بود.

از سوی دیگر، برخی از زنان مدیر هستند و و راههای مدیریت اقتصادی را خوب می دانند و آنها را نیز از همان کودکی به فرزندانشان یاد می دهند، اینجاست که مردان باید به  داشتن چنین همسری ببالند و از زحمات و بردباری آنان نهایت تشکر و سپاسگزاری را داشته باشند، چه بسا چنین زنانی با صرفه جویی های به وقت شان مرد خانواده را یاری می کنند و اقتصاد خانواده را در برابر فشارهای ناگزیر مالی که گاه به یکباره بر خانواده فشار وارد می کند، محکم تر و بادوام تر می سازند تا کمترین آسیب به لحاظ مالی بر خانواده تحمیل شود. 
منبع: تبیان

هیچ نسخه ثابت از پیش تعیین‌شده‌ای برای همه انسان‌ها به صورت یکسان وجود ندارد. هر انسانی با توجه به جهان‌بینی خود به زندگی می‌نگرد و عوامل بسیاری در آن دخیل هستند.

زندگی موفق
اما انسان‌ها با انجام برخی کارها می‌توانند لذت بیشتری از زندگی ببرند و تا حدی نگرش خود را تغییر دهند:

مسئولیت کامل زندگی خود را بپذیرید
شرایط و ژنتیک را فراموش کنید. گذشته، مسائل مالی، محدودیت‌های جسمی و هر عامل دیگری که می‌تواند به عنوان بهانه به کار رود را از یاد ببرید. چنانچه در مسائل مختلف به دنبال بهانه آوردن هستید حالت ذهنی شما مانند یک قربانیِ درمانده شده است. مسئولیت خویش را بپذیرید تا بتوانید مهار زندگی خود را در دست‌گیرید.

به چیزهایی فکر کنید که دارید، نه چیزهایی که ندارید
 شما همانی هستید که هستید و همان چیزهایی را دارید که همین الان دارید. آنقدرها هم نمی‌تواند بد باشد چون اگر غیر از این بود قادر به خواندن این مقاله در این لحظه نبودید. مسئله مهم این است که یک فکر مثبت پیدا کنید که الهام‌بخش شماست و به شما برای پیش رفتن در زندگی انگیزه می‌دهد. به این فکر بچسبید و روی آن تمرکز کنید. ممکن است تصور کنید که چیزهای زیادی ندارید یا اصلاً هیچ چیز ندارید، اما ذهنتان را دارید که می‌تواند به شما انگیزه دهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایتان کافی است.

دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بخش طبیعی رشد و پیشرفت است
 بخشی از زندگی و رشد کردن تجربه، مشکلات غیرقابل‌انتظار است. آدمها کارشان را از دست می‌دهند، بیمار می‌شوند و گاهی در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می‌دهند. وقتی جوان‌تر هستید و همه چیز خوب پیش می‌رود، تجسم این واقعیت تلخ کمی دشوار است. هوشمندانه‌ترین و گاهی سخت‌ترین کاری که در چنین موقعیت‌هایی می‌توانیم انجام دهیم این است که عصبانی شویم. باید بدانید که این خشم احساسی فقط همه چیز را بدتر می‌کند. و این اتفاقات بد آنقدرها هم که به نظر می‌رسند بد نیستند و حتی اگر اینطور باشند، فرصتی برای قوی‌تر شدن به ما می‌دهند.

بدنبال کشف ارتباطات باشید
تجربه امروز شما از زندگی حاصل تفکرات، اعمال و تصمیماتی است که در طول مسیر اتخاذکرده اید. آنها را شناسایی کنید و آنچه به کار نمیآید را تغییر دهید. چنانچه نتایج متفاوتی میخواهید باید طرز تفکر، اعمال و تصمیمات خود را تغییر دهید. انجام زنجیره تکراری آنچه تاکنون انجام میداده اید نتایج جدیدی به همراه نخواهد داشت.

هر اتفاقی که می‌افتد را یک درس زندگی بدانید
هر آدمی که با او برخورد می‌کنید، هر چیزی که می‌بینید، همه، بخشی از تجربیات آموزنده شما از زندگی هستند. یادتان نرود که درس بگیرید، مخصوصاً وقتی اوضاع آنطور که شما می‌خواهید پیش نمی‌رود. اگر کاری که می‌خواستید را پیدا نکرده‌اید یا رابطه‌تان آنطور که می‌خواهید نیست، فقط به این معنی است که چیزی بهتر از آن، بیرون منتظر شماست. و درسی که گرفته‌اید اولین قدم برای پیش رفتنتان است.

خودتان را بشناسید
تا وقتی خود را درسطح ریشه ای نشناسید نمیتوانید یک زندگی پرمعنا و سرشار از رضایتمندی را تجربه کنید. بودن در سودای رویاهای دیگران شما را خشنود نخواهد ساخت. زندگی کردن با معیارهای دیگران آرامش درونی برای شما به ارمغان نخواهد آورد. برای بهبود کیفیت زندگی خودشناسی عاملی اساسی است.

فقط با خودتان رقابت می‌کنید
 هر زمان متوجه شدید که خودتان را با یکی از همکارانتان، همسایه، دوستتان یا یک فرد مشهور مقایسه می‌کنید، دست نگه دارید. باید درک کنید که شما متفاوت هستید و توانایی‌هایی متفاوت دارید، توانایی‌هایی که این افراد ندارند. وقت بگذارید و لحظه‌ای به همه توانایی‌های فوق‌العاده‌ای که دارید فکر کنید و برای آنها شکرگزار باشید.

مشکلتان را بزرگ‌تر از چیزی که هست نکنید
نباید بگذارید یک ابر سیاه همه آسمانتان را بپوشاند. خورشید همیشه در حال تابیدن روی قسمتی از زندگی‌تان است. گاهی‌اوقات باید احساستان را فراموش کرده و به این فکر کنید که لایق چه چیزهایی هستید.

تجربه زندگی,زندگی موفق,مسئولیت کامل زندگی

اسیر نشده‌اید
فقط لازم است که بعضی چیزها را دوباره یاد بگیرید. همه ما شک و تردیدهایی داریم که به ما احساس اسارت می‌دهد. اگر به توانایی خود برای گرفتن یک تصمیم مهم شک داشته باشید، این را در نظر بگیرید: مطمئناً اگر پرنده‌ای با بال‌های سالم در قفسی گرفتار شود، به توانایی خود برای پرواز کردن شک خواهد کرد. شما هنوز بال‌هایتان را دارید، اما عضلاتتان برای پرواز ضعیف شده‌اند. آنها را تمرین دهید و آرام بکشید. به خودتان زمان دهید. مطمئناً می‌توانید دوباره پرواز کنید.

شما ظرفیت ساختن خوشبختی خود را دارید
احساسات تغییر می‌کنند، آدمها تغییر می‌کنند، و زمان پیش می‌رود. می‌توانید به اشتباهات گذشته‌تان بچسبید یا اینکه آنها را رها کرده و خوشبختی خود را بسازید. لبخند یک انتخاب است نه معجزه. اشتباه نکنید و صبر نکنید تا کسی یا چیزی به سراغتان بیاید و شادتان کند. خوشبختی واقعی از درون شما به وجود می‌آید.

عمیق ترین علایق خود را بیابید
همه ما علایقی داریم، اما اغلب اوقات آنها را در اعماق وجودمان دفن کرده ایم. زیرا سالیان دراز به جای آنچه میخواسته ایم، آنچه از ما انتظار میرفته را انجام داده ایم. اشکالی ندارد آنچه باید انجام شود را کامل کرد. با این وجود، این کار در طولانی مدت علایقمان را به پس زمینه میفرستد. شما باید با علایق تان ارتباط دوباره برقرار کنید.

مفهوم "کمبود" را از یاد ببرید
این مفهوم تنها در ذهن شما وجود دارد، اما تمامی جنبه های زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد. زندگی پر از نعمت و فراوانی است. در مواردی که فکر میکنید قادر به تجربه یا انجام آنها هستید فکر کردن درباره محدودیت ها را کنار بگذارید. در زندگی، فرصت های بیشماری وجود دارند. خود را محدود نکنید.

نمی‌توانید همه اتفاقاتی که برایتان می‌افتد را کنترل کنید
اما می‌توانید واکنش خودتان به آنها را کنترل کنید. زندگی همه آدمها نقاط مثبت و نقاط منفی دارد، اینکه شاد باشید یا نه بستگی به این دارد که روی کدام نقطه از زندگی‌تان متمرکز هستید.

اشتباه کردن خیلی مهم است
 همه ما اشتباه می‌کنیم. اجازه می‌دهیم دیگران از ما سوءاستفاده کنند و خیلی چیزها را کمتر از آنچه که واقعاً شایسته‌مان بوده پذیرفته‌ایم. اما اگر به آن فکر کنید، از انتخاب‌های بدمان درس گرفته‌ایم و حتی بااینکه خیلی چیزها را دیگر نمی‌توانیم درست کنیم، اما الان دیگر برای آینده‌مان خیلی بهتر می‌دانیم. حالا قدرت بیشتری برای شکل دادن به آینده‌مان داریم. یادتان باشد، شکست، بر زمین افتادن نیست. شکست روی زمین نشستن است وقتی که فرصت بلند شدن داشته باشید.

بپذیرید زندگی آسان نیست
اگر انتظار داشتید اینطور باشد، موجب ناامیدی خودتان خواهید شد. رسیدن به هر چیز باارزشی در زندگی نیازمند تلاش است. پس هر روزتان را با این آمادگی شروع کنید که مسیری بیشتر از دیروزتان را بدوید و سخت‌تر بجنگید. از اینها گذشته، دقت کنید که تلاش‌هایتان با اهدافتان هم‌خوان باشند. آسان نیست اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.

مهارت های زندگی که منجر به حصول نتایج دلخواه تان میگردند را فرا بگیرید
چنانچه مهارت های کنونی کیفیت دلخواه را در زندگی به همراه نداشته اند طبیعتا باید مهارت های جدیدی بیاموزید. برای هر کاری مهارت های اثبات شده وجود دارند و داشتن زندگی بهتر نیز از استثناء نیست.

کمربند همت را محکم ببندید
زندگی آنچه میدانید یا دارید نیست. زندگی نتیجه اعمال شماست. دانستن 6 راهبرد اول این لیست چیزی را تغییر نمیدهد. تنها با عمل کردن می توان به نتیجه رسید. چنانچه به نتیجه دلخواه نرسیدید،  تغییر ایجاد کنید و تلاش بیشتری کنید.

از میان تمامی مواردی که افراد دارای زندگی ناامیدانه را از افراد دارای زندگی معنادار جدا میکنند، داشتن پشتکار و عملکرد مستمر اساسیترین عامل است. دانشی که با عمل همراه نباشد چیزی جز داده خام و بیمصرف نیست. هر روز به تلاش خود ادامه دهید.

به نظر شما موارد گفته شده یک طومار طولانی هستند؟ حتی اگر اینچنین باشد، آیا ارزشش را ندارد؟ این یک ویژگی دیگر افرادی است که زندگی آنها فوق العاده به نظر میرسد. آنها مشتاق یادگیری اند و حاضرند بهای آن را بپردازند. آنها به دنبال یک زندگی با ارزش هستند. آیا شما نیز چنین حسی دارید؟ آیا حاضرید ناامیدی را پشت سر بگذارید و به عده اندکی که زندگی را یک تجربه و چالش فوق العاده و پر از پاداش می پندارند بپیوندید؟

اگر چنین است، چرا از همین راهبرد ها شروع نکنید؟ زندگی شما میتواند هر آنچه میخواهید باشد اما تا وقتی که خودتان اینکار را نکنید اتفاقی نخواهد افتاد. بهتر است همین الان دست به کار شوید.
منابع:برترین ها/مردمان
 

آیا شما هم جزو افرادی هستید که کار امروز را به فردا موکول میکنید؟ اگه اینطوره مطلب زیر را بخونید:به تعویق انداختن سه دلیل اساسی دارد :

۱- ما معمولا کاری را به تعویق میندازیم که دوست نداریم, یا کاری که به هر نحوی ما رو ناراحت میکنه. در واقع کارهایی که در زندگی ترجیح میدیم نکنیم ولی باید انجام بدیم. ما طاقت احساس های منفی را نداریم. الان می خواهیم احساس خوب داشته باشیم. بنابراین با به تعویق انداختن این کار, میخواهیم به اون حس خوب برسیم. شاید هم در کوتاه مدت به این حس برسیم ولی در درازمدت به خودمون صدمه زدیم, صدمه ای دردناک .

۲- به تعویق میندازیم چون انگیزه و هدفمون از این کار ضعیف یا مبهمه. ما احساس نمیکنیم که واقعا میخواهیم این کار را انجام بدهیم بنابراین میگیم “بعدا انجام میدم”. در برابر هدفی که به دقت مشخص نشده نمیشه رفتار منظمی داشت .

۳- به راحتی حواسمون پرت میشه.به خودمون میگیم” یه دقیقه, ای میلم را چک کنم, یه سری به فیس بوک بزنم, این دستورالعمل را پیدا کنم, این وبلاگ را بخونم و… ما باید مراقب باشیم که کجا وقتمون را میگذاریم .

چیزی که حمایت میکنه از این مسامحه کاری” خود را گول زدنه”. ما دلمون نمیخواد الان انجامش بدیم, از طرف دیگه اگه انجام ندیم یه تنشی در ما بوجود میاد, پس شروع میکنیم به گول زدن خودمان. “فردا انجام بدم بهتره, حالا طوری نیست اگه عقب بیفته, الان تو مودش نیستم, حالا یه سر به ای میلم بزنم وقتی نمیگیره…” در واقع در اعماق وجودمون میدونیم اینها بهانه است و وقتی در این گول زدن موفق نمیشیم احساس گناه میکنیم .
همین حالا این خودفریبی را متوقف کنید.


حال چه باید کرد:
۱- یکی از آسانترین و موثرترین راهها اینه که” شروع کنیم”. هر جایی که علایم به تعویق انداختن را دیدیم, همین که احساس میکنیم بعدا انجام بدیم بهتره, فقط شروع کنیم. اون انتهای خط را نبینیم, تمرکزمون به همین پیشرفتهای کوچک باشه.همین که راه افتادیم بعدا میبینیم به اون بدی که فکر میکردیم نبوده. میگن ” کاری که شروع بشه کاری است که نصفش انجام شده”

۲- حالا چطوری این هدف و انگیزه را به برنامه موثر واقعی برای اجرا و عمل تبدیل کنیم؟اول باید اهداف را واضح و مشخص کنیم. از قبل بدونیم که درهر موقعیتی رفتار ما برای رسیدن به هدف مشخص چه خواهد بود. این تصمیم های قبلی به ما کمک میکنه که در محیط واقعی موفق تر عمل کنیم. بعد که در موقعیتش قرار گرفتیم دیگه فکر نمیکنیم فقط پاسخ میدهیم.

به خودتان بگویید که کی و کجا انجام خواهید داد.
۳- اما چیزهایی که حواسمون را پرت میکنه اونها را بشناسیم و از میان برداریم. مثلا اگه برای کارمون سر کامپیوتر هستیم فیس بوک را خاموش کنیم.این دشمنهای داخل خودتون را بشناسید تا حرکت کنید به سمت آنچه می خواهید .
منبع:زیبــاشــو دات کام

 

تا حالا پیش آمده که صبح وقتی چشم‌هایتان را باز می‌کنید نیم چرخی بزنید و بعد از اینکه عقربه های ساعت را با چشم نیمه باز دیدید با خود بگویید وای! باز یک روز دیگر شروع شد،چقدر غمگین و بی حوصله‌ام، اگر مجبور نبودم امروز هیچ کاری نمی‌کردم، دست و دلم به کارها نمی‌رود و جملاتی از این قبیل.

حال و روزی که امروزه روان‌پزشکان و روان‌شناسان از آن به عنوان افسردگی یاد می‌کنند. ما برای شما هفت گام پیشنهادی داریم تا اگر در چنین حالتی به سر می‌برید با کمک گرفتن از آنها دوباره شادی و نشاط را به زندگی خود بازگردانید، نکاتی که فریده میرزایی، روان‌شناس آنها را این‌گونه عنوان می کند.

قدم نخست؛ کارهای تکراری نکنید
تکراری بودن کارها و فعالیت‌هایی که هر روز انجام می‌دهید شاید نخستین دلیل برای ابتلا به این عارضه باشد. اینکه سر ساعت معینی بیدار شویم، کارهایی را انجام دهیم که دیروز، هفته گذشته و ماه‌های گذشته موبه مو آنها را انجام داده‌ایم. علاوه براین نداشتن برنامه مشخص برای روزهای هفته و حتی ساعت‌های یک روز نیز می‌تواند دلیلی برای بروز علایم افسردگی و در نهایت مبتلا شدن به این اختلال خلق باشد. اینکه صبح‌ها باید بیدار شد و بدون کمترین تغییری همان فعالیت‌های همیشگی را انجام داد این‌قدر کسل کننده و خالی از هیجان است که شاید جایی برای لبخند زدن به زندگی باقی نگذارد. ماندن در خانه برای روزهای متمادی و نداشتن رابطه با دنیا و افراد خارج از خانه هم می‌تواند دلیل دیگری برای این موضوع باشد.

قدم دوم؛ چه کار کنیم افسرده نباشیم؟
به طور حتم هیچ یک از ما دوست نداریم تمام طول روز را بی‌حوصله و کسل بگذرانیم، براین اساس گام نخست این است که خود بخواهیم از این حال و روز خلاص شویم، فکر می‌کنید برای قدم بعدی بهتر است از چه شروع کنیم؟ از خودمان، خانه، محیط اطراف، اعضا خانواده شاید هم از یک برنامه ریزی درست و اصولی که همه این موارد را در آن لحاظ کرده باشیم تا با اجرای مو به موی آن تمام بی حوصلگی ها را ترک و فراموش کنیم. پس اگر تا امروز حوصله نداشتید و فکر می‌کردید آنقدر خسته شده‌اید که ترجیح می‌دهید در رختخواب بمانید یا دیگر علاقه ای به آنچه که هر روز باید انجام دهید، ندارید کمی صبور باشید تا با هم از پله های این نردبان بالا برویم.

قدم سوم؛ از خودم شروع می‌کنم
ابتدا باید از خودمان شروع کنیم. به طور مثال وقتی از خواب بیدار شدیم نفس عمیقی بکشیم، یک دم و باز دم عمیق تا ریه‌هایمان پر از هوای تازه شود، بعد دست‌هایمان را کمی کش دهیم تا حس بیدار شدن در همه بدن مان جان بگیرد، یادتان باشد خنده بر هر درد بی درمان دواست پس لبخند را فراموش نکنید. اگر اتاقتان پنجره ای دارد که رو به آفتاب باز می‌شود از اینکه بلند شوید و پرده‌ها را کنار بزنید تا نور داخل اتاق شود غافل نشوید. دست‌ها و صورت خود را با آب تقریبا سرد بشویید تا خواب و کسالت از سرتان بپرد. بعد همانطور که ایستاده‌اید روبه‌روی آینه به خود بگویید امروز روز خوبی است و باید کارهای مثبت زیادی انجام بدهم.

قدم چهارم؛ چه بپوشیم؟
سعی کنید لباسی بر تن کنید که دوست دارید و از دیدن آن حس رضایت خاطر به شما دست می‌دهد. راحتی و داشتن احساس خوب در یک لباس می‌تواند تاثیر زیادی در روحیه افراد داشته باشد. رنگ هم مهم است. فراموش نکنید رنگ‌ها هم برای خود زبانی دارند که روی ما تاثیر می‌گذارد، پس به هیچ عنوان سراغ رنگ طوسی نروید زیرا تحقیقات نشان می‌دهند افراد مبتلا به اضطراب و افسردگی بیشتر با رنگ طوسی یا خاکستری ارتباط برقرار می‌کنند درحالی که افراد شاد تمایل به رنگ زرد دارند. از این رو توصیه می‌شود کمتر از رنگ‌های تیره استفاده کنید.

قدم پنجم؛ چی بخوریم؟
مواد غذایی که مصرف می‌کنید هم می‌توانند به شما کمک کنند و باعث شوند احساس خوبی داشته باشید و با افسردگی بجنگید تا شاد و سرحال باشید. اگر به خوردن آجیل علاقه دارید به طور حتم خوشحال خواهید شد این جمله را بشنوید که این دسته از تنقلات نقش زیادی در شاد بودن افراد خواهند داشت.

آجیل به دلیل اینکه دارای ویتامین e، نوعی از اسید آمینه و منیزیم است می‌تواند شما را شاد و سرحال ‌کند، البته آلبالو و گیلاس خشک هم به علت برخورداری از پتاسیم، منیزیم و ویتامین c استرس و افسردگی را در فرد کاهش می‌دهند. مرکبات هم نقش زیادی در از بین رفتن افسردگی و احساس شادی دارند.

میوه‌هایی مانند پرتقال، لیمو و نارنگی به دلیل اینکه دارای ویتامین c هستند با کاهش هورمون‌های استرس‌زا در بدن، باعث می‌شوند تا بهتر با استرس مبارزه کنید، پس مصرف آنها را فراموش نکنید. سبزی‌های سبز برگ مانند کاهو، کلم و اسفناج نیز به دلیل داشتن ماده مغذی نشاط آوری به نام اسید فولیک، موجب کاهش افسردگی در افراد شده و جریان خون را به سمت مغز تسریع می‌کنند که این کار باعث بروز احساس شادی در فرد می‌شود. ماهی نیز گزینه دیگر برای شماست.

قدم ششم؛ برنامه ریزی
داشتن یک برنامه هفتگی می‌تواند به شما کمک زیادی کند زیرا وقتی می‌دانید قرار است در طول هفت روزی که در پیش رو دارید چه کارهایی را انجام دهید قادر خواهید بود که برای خود چینش زمانی تعریف شده‌ای داشته باشید که در آن برای هر فعالیت ساعت و تاریخ مشخصی را تعیین کنید.

به این ترتیب می‌دانید که چه فعالیت‌هایی را قرار است انجام دهید بنابراین نه وقت کم می‌آورید و نه کاری از قلم می‌افتد. برای مثال برای دیدن دوستان خود یا رفتن به سینما و پارک برنامه ریزی کنید. در طول هفته روز خاصی را برای سر زدن به دوستان و بستگان خود یا دعوت از آنان اختصاص دهید تا ساعتی را فارغ از دغدغه کارهای خانه در کنار آنان بگذرانید. در صورتی که این کار را انجام دهید به طور حتم روزهای بعدی هفته را با روحیه شاد خواهید گذراند.

قدم هفتم؛ محیط اطراف
چینش وسایل خانه به نحوی که باعث مسرت و شادی ما شود نیز یکی از راه‌های کاهش افسردگی است. تحقیقات نشان داده‌اند که نوع قرار گرفتن وسایل خانه در کنار هم، می‌تواند انرژی مثبتی را به ما منتقل کند. استفاده از گل و گلدان در تزیین خانه همچنین رنگ‌های شاد و آرام بخش نیز می‌تواند موجب کاهش افسردگی و افزایش احساس شادمانی در شما شود.
منبع:باشگاه خبرنگاران

 

کتابخانه‌هایمان را پر کرده‌ایم از انواع و اقسام کتاب‌های مربوط به موفقیت و عادات و رفتارهای افراد موفق. این کتاب‌ها را می‌خوانیم و سعی می‌کنیم در زندگی‌هایمان از آنها استفاده کنیم. بیشتر وقت‌ها این عادات کارایی ما را در زندگی بالا برده و زندگی‌مان را بهتر می‌کنند.

اما مقاله امروز ما در این رابطه نیست. درمورد این نیست که افراد موفق چه می‌کنند، در مورد این است که این افراد قبلاً چه کرده‌اند.در زیر به 10 کاری اشاره می‌کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می‌برند انجام داده‌اند.
 
1. بهانه نیاورده‌اند.
همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می‌گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی‌مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می‌گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.

به بهانه‌هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه‌ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می‌توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.
 
2. موفقیتشان فقط به آنها مربوط نبوده است.
موفقیت افرادی که واقعاً در زندگی خود موفق بوده‌اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده‌اند. اگر چیزی که به شما انگیزه می‌دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت‌تر، طولانی‌تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.

درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی‌رود.
 
3. صبح‌های زود و شب‌های دیر.
کسانی که در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند برای آن زحمت کشیده‌اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت‌های زندگی‌شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی‌شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده‌اند بقیه چیزها برایشان بی‌اهمیت می‌شود.
 
4. بهترین وسیله.
انرژی وسیله‌ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی‌شود. واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده‌تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.
 
5. اصول.
برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان‌های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.

6. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.
همه ما زمان‌هایی درگیر تردید می‌شویم. حتی بهترین ما شک می‌کنیم که به آرزویمان می‌رسیم یا نه.

چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند، متمایز می‌کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می‌کنند درست است. حتی اگر زمان‌هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می‌آیند، درحالی که بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می‌کشند.

شما هم می‌توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش‌بینی‌تان درست بوده است.

7. یک دلیل.
بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته‌اند و می‌خواسته‌اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.

شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.
 
8. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.
کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می‌تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.

آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی‌کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می‌شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می‌دهند.

هیچکس نمی‌داند کی به موفقیت می‌رسد. پس با ناامید شدن و صرف نظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می‌توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.
 
9. مردم بزرگ به طور خستگی‌ناپذیری هنر و صنعت خود را بررسی کردند.
اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.
 
10. خطر کردن.
اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده‌اند بیشتری از دیگران خطر کرده‌اند.میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده‌اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته‌اند،اما چیزی که نداشته‌اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی‌شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته‌اند.

اگر واقعاً می‌خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید. آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.
منبع:کتاب احساس بهتر شدن و بهتر ماندن .نوشته آلبرت الیس – سایت مردمان
 

 عدم اعتماد به نفس و به خود اطمینان نداشتن، اغلب می تواند از اینکه ما فردی با روابط عمومی قوی باشیم ، جلوگیری کند و مانع شود که ما درجمع های عمومی حاضر شویم .مهارت های اجتماعی برای اینکه در شغلمان و  روابط شخصی فردی موفق باشیم ، حیاتی هستند. خوشبختانه، مهارت های اجتماعی قابلیت بهبود و ارتقاء دارند. یاد گرفتن اینکه  چگونه باید مهارت های اجتماعی ومهارت های ارتباطی را بهبود بخشید و مفیدتر در زندگی استفاده کرد ، نیازمند رعایت نکاتی است.
 
مکان خود را در جهان بشناسید
از تعامل ها و کنش های متقابل خود با افراد دیگر آگاه باشید. رفتارها و شرایطی که شما را ناراحت می کنند و شما با قرارگیری در آن موقعیت ها احساس راحتی نمی کنید، بشناسید. در مورد اینکه چگونه می توانید رفتارهای خود را تغییر دهید و این تغییرات را به تجربه ای مثبت تبدیل کنید، بیاندیشید .

یک لبخند ساده ، تقویت مهارت های اجتماعی و ارتقاء مهارت های ارتباطی بزرگ ترین و مهم ترین ابزار زندگی شما خواهند بود
 
انتقاد پذیر باشید
از دوستان خود بخواهید در خصوص رفتار شما با دیگران بازخورد صادقانه ای داشته باشند، اگر می خواهند شما در مهارت اجتماعی پیشرفت داشته باشید، کاستی های شما را گوشزد کنند. این همراهی دوستان با شما بسیار مفید است، به مرور زمان شما علاوه بر تغییرات مثبت، انتقاد پذیر خواهید شد. اینگونه می توانید در رفتارهایتان تغییرات قابل ملاحظه ای ایجاد کنید. معمولا اکثر افراد وقتی در مورد موضوعی اشتباه می کنند به سختی خود را مستحق عذرخواهی می دانند اما اگر این نکته را بپذیریم که شما به راحتی از دیگران عذرخواهی کنیم، شاید بتوان گفت یکی از بزرگترین مهارتهای اجتماعی را به خوبی یادگرفته ایم و به زیبایی به آن عمل می کنیم.
 
خوب بدرخشید
زبان بدن در ارتباطات نقش پررنگ تری نسبت به کلمات ایفا می کند. موقر بودن،محجوب بودن وپرهیز از انجام حرکات و رفتارهای ناشایست در هنگام ارتباط با دیگران، جایگاه شما را نزد اشخاص مختلف مشخص می کند. لازم است در ارتباط با افراد دیگر از ارتباط غیر کلامی  مثبت و مناسب  استفاده کنید. توجه خود را نشان دهید ، اعتماد به نفس داشته باشید، از بی قراری یا بی توجه بودن هنگام صحبت کردن جلوگیری کنید. 

عجول نباشید،خوب گوش کنید
یاد بگیرید زمانی که با شخصی گفت و گو می کنید، خوب گوش دهید . ممکن است صحبت های طرف مقابل مطابق میل شما نباشد و شما حس کنید که اگر هر چه زودتر در مقابل او چیزی نگویید، پیروزی میدان از آن شما نخواهد بود اما سعی کنید در طول گفت وگوهای مختلف خود را تمرین دهید و این حس را کنترل کنید. اگر شما خوب گوش کنید مطمئنا پاسخ های بهتری خواهید داد اما عجول بودن باعث می شود شما بعد از ترک گفت وگو دریابید که پاسخ های شما مناسب نبوده است.  محترمانه گوش دادن را وظیفه خود بدانید و سپس پاسخ دهید ، پاسخ دهی حق شماست.
 
تغییرات زمان بر است، کوتاه نیایید
برای تغییر یک یا دو رفتار در یک زمان واحد تلاش کنید. اگر بخواهید و در این فکر باشید که  رفتارهای نامطلوب خود را یک شبه عوض کنید ، کاری طاقت فرسا و احتمالا غیر ممکن را هدف خود قرار داده اید. مواظب باشید که به دلیل این خستگی تمام آرزوها و اهداف تان روی زمین جا خوش نکنند چرا که اگر در میانه راه تغییرخسته شوید و نتوانید در کوتاه مدت تغییری را در رفتارتان اعمال کنید، ضربه خواهید خورد و شاید به نقطه اول بازگردید.
 
جعبه ابزاری به نام مهارت های اجتماعی
صفات مثبت شخصیت خود را پررنگ تر کنید و هر روز بر کیفیت آن در درجه اول و در مرحله دوم به کمیت آن توجه داشته باشید. از دوستان و خانواده تان در مورد ویژگی های رفتاری مثبت خود سوال کنید ، و اجازه دهید که آن ویژگی ها  در حالی که در تعامل با دیگران هستید ، خود را نشان دهند. یک لبخند ساده ، تقویت مهارت های اجتماعی و ارتقاء مهارت های ارتباطی بزرگ ترین و مهم ترین ابزار زندگی شما خواهند بود. یادتان باشد این جعبه ابزار را همیشه همراه خود داشته باشید.هنگامی که حس افسردگی دارید، هیچ چیز نمی تواند حالتان را خوب کند. دنیا تاریک و روابط بیهوده به نظر می رسند. گویا حتی خنده ها نیز همه ظاهری هستند و حالی برای تلاش برای خوب هم ندارید. اما برای خارج شدن از این کسالت روانی چند راهکار برایتان داریم که بد نیست امتحان کنید. با این خودتراپی می توانید تا اندازه‌ی زیادی خود را از کسالت و بی حوصلگی و افسردگی خارج کنید.

بارهای مغزی خود را همین جا خالی کنید و به سوی آینده پیش بروید. روزهای شاد و روشن همیشه انرژی مضاعفی دارند که موجب بهبود روحیه تان می شوند. برای افزایش این روزها در زندگی خود از افسردگی دوری کنید.

1.    گذشته را در گذشته جا بگذارید
گذشته ها گذشته است. فراموش کنید. این را درک و باور کنید که نمی توانید گذشته ها را تغییر دهید، پس چرا دایم خاطرات گذشته را شخم می زنید؟ چه سودی برای شما دارد؟ هیچ. پس در حال حاضر زندگی کنید. حال و آینده را در نظر گرفتن بسیار بهتر از گیر کردن در گذشته است. البته زمان زیادی را نیز برای آینده صرف نکنید. از لحظه های کنونی خود لذت ببرید و در همین زمان زندگی کنید تا هرگز حسرت از دست رفتن آنها را نخورید.

2.    مسایل را برای خود بزرگ نکنید
از اینکه هر مشکل کوچکی که برایتان پیش می آید را خیلی بزرگ جلوه دهید، دست بردارید. برای هر مشکل و مساله ای در زندگی یک راهکار وجود دارد. اگر از چیزی رضایت خاطر ندارید، برای بهبود آن تلاش کنید. هنگامی که زیادی به مسایل و مشکلات فکر کنید و آنها را در ذهن خود بزرگ و مهم تصور کنید، فرصت های زندگی را از دست می دهید. در این حالت نمی توانید از دام افسردگی فرار کنید و به آزادی ذهنی دست پیدا کنید. زندگی بسیار کوتاه است، سخت نگیرید و با شادی آن را سپری کنید. سعی کنید منطقی و واقعی به زندگی نگاه کنید تا افکار منفی شما را احاطه نکنند.

3.    مسایل را خیلی تحلیل و موشکافی نکنید
هنگامی که بسیار موشکافانه به عمق یک مساله یا مشکل می روید توان مبارزه با افسردگی را از دست خواهید داد. با تمرکز کردن روی مشکلاتی که آزارتان می دهند، فقط تصویر آن را در ذهن خود بزرگ تر می کنید و این روند شما را بیشتر به سمت ناراحتی و افسردگی سوق می دهند. باید از عادت تحلیل و موشکافی زیاد مسایل دست برداید. بسیار مهم است که زندگی را با کیفیت عالی زندگی کنید. پس برای بهبود حال خودتان هم شده است از این کار دست بردارید.

4.    به مسایل مثبت فکر کنید
وقتی آدم افسرده است، فکر کردن به مسایل مثبت برایش کمی دشوار است. اما ناممکن نیست. سعی کنید با نوشتن لحظه های شاد و مثبت زندگی خود، شادی های زندگی را در ذهن خود پرررنگ تر کنید. هر چه بیشتر به خوبی های کوچک و بزرگ فکر کنید، ذهنتان بیشتر از تاریکی خارج می شود. روحیه تان عوض می شود و می توانید زندگی معمولی و شاد را دوباره تجربه کنید. با خوبی کردن به دیگران، مهربانی، کمک یا حتی یک تماس تلفنی ساده که موجب خوشحالی اطرافیان می شود، برای خود لحظه های شاد و مثبت ایجاد کنید. ورزش کردن نیز در این امر بی تاثیر نیست.
 
5.    تظاهر کنید
این گزینه شاید برایتان عجیب باشد. همیشه همه می گویند باید نقاب های ظاهری را بردارید و خودتان باشید و هرگز به چیزی که نیستید، تظاهر نکنید. اما می گوییم تظاهر کنید؛ گاهی خنده های مصنوعی هم می تواند حس خوبی را به مغز شما منتقل کند. برای گول زدن تیرگی های درونی برای آنها فیلم آدم های شاد و خوشحال را بازی کنید. این مساله باعث می شود تا مغزتان باور کند آدم شادی هستید و به تدریج از حالت خمودگی و کسالت روحی خارج خواهید شد.

6.    طبق برنامه ریزی زندگی کنید
شادی برایتان سخت باشد که برای زندگی خود برنامه ریزی دقیق و دایمی داشته باشید و به همه بندهای آن نیز عمل کنید. اما اگر برای روزهای خود برنامه داشته باشید، مغزتان درگیر اجرایی کردن آنها می شود و تا حد بسیاری از افسردگی و افکار بیهوده و تیره دور می شوید. صبح ها زودتر بیدار شوید. وعده های غذایی خود را به 5 وعده کوچک و اسنک‌طوری در طول روز افزایش دهید. این موجب می شود تا شب خواب راحت تری داشته باشید. افرادی که از افسردگی رنج می برند اصولا دچار اضافه یا کاهش وزن های غیرطبیعی هستند. به همین دلیل، بسیار مهم است برای زندگی خود برنامه ریزی درست و دقیق داشته باشید.

7.    به طور کلی از فاز منفی‌گرایی بیرون بیایید
افراد افسرده همه مسایل دنیا را سیاه یا سفید می بینند. یا خوب هستند یا بد هستند و گویا هیچ حد وسطی در زندگی آنها تعریف نشده است. اما این قالب فکری منفی و مضر است. باید آن را تغییر دهید. این قالب ذهنی باعث می شود تا کمتر به شادی های زندگی فکر کنید. به طور مثال، به جای اینکه با خود بگویید «بودن یا نبودن من برای کسی اهمیتی ندارد.» دایم با خود تکرار کنید که: «همه مرا دوست دارند». بدون شک انسان های مختلفی در زندگی هستند که شما را دوست دارند. به آنها فکر کنید و از این فاز منفی خارج شوید.

8.    خود را از جمع جدا نکنید
انسان های افسرده اصولا حوصله ای برای بودن در جمع ندارند. ترجیح می دهند در سکوت تنهایی خود باشند تا اینکه بخواهند با دیگران تعامل داشته باشند. از اینکه در مورد مشکلات و مسایل ناراحت کننده خود با اعضای خانواده یا دوستان حرف بزنید، هراسی نداشته باشید. این باعث می شود تا راحت تر با افسردگی مبارزه کنید. اجازه ندهید حرف ها در دلتان انبار شوند. با دوستان قابل اعتماد حرف بزنید و خود را تخلیه کنید.

9.    باور کنید که قربانی نیستید
هنگامی که مساله ای درست پیش نمی رود خود یا دیگران را برای آن سرزنش نکنید. این شما هستید که انتخاب می کنید با مشکلات و مسایل چطور برخورد کنید. شما همیشه فرصت تحقق آرزوها و اهداف خود را دارید. اما این مهم به نوع انتخاب شما نیز بستگی دارد. شما تصمیم می گیرید که نقش قربانی و شکست خورده را بازی کنید، یا فردی باشید که مشکلات او را قوی تر می کنند و بیشتر به سوی موفقیت پیش می رود.

میلیون ها نفر در دنیا با مشکل افسردگی دست و پنجه نرم می کند و بسیاری از آنها ترجیح می دهند تا دارودرمانی کنند. مراجعه به روانپزشک خبره و مصرف داروهای تجویزیِ او هیچ اشکالی ندارد، اما بهتر است افسردگی را به صورت طبیعی درمان کنید.
منبع:برترین ها

اول با یک فکر آزاردهنده شروع می‌شود که بعد فکرهای دیگری در سرتان ایجاد می‌کند و بدون اینکه بفهمید طوفانی از این نوع افکار در ذهنتان ایجاد می‌شود و باعث می‌شود شروع به غیرمنطقی اندیشیدن کنید و انرژی فکری و جسمی‌تان را به هدر می‌دهید.

حالا این دوست قدیمی‌تان برگشته است و غوغایی در درونتان ایجاد کرده است.
احتمالاً هیچکدام از ما با این حس و تاثیرات منفی بسیار قوی آن بر زندگی غریبه نیستیم.

اما راه‌ها و عادت‌های مختلفی وجود دارد که کمکتان می‌کند این نگرانی‌ها را کم کنید و خیلی راحت‌تر با چنین افکاری کنار بیایید.

۱. بیشتر چیزهایی که بخاطر آن نگران می‌شوید، هیچوقت اتفاق نمی افتند.
به این جمله از چرچیل توجه کنید:
«وقتی به عقب به همه این نگرانی‌ها نگاه می‌کنم، داستان پیرمردی را به خاطر می‌آورم که در بستر مرگ خود گفت که مشکلات بسیار زیادی در زندگی خود داشته است که بیشتر آنها هیچوقت اتفاق نیفتادند.»

این داستان زندگی همه ماست.
پس وقتی می‌فهمید که نگرانی‌ها کم‌کم در حال نمود است، این سوال را از خودتان بپرسید:
چقدر از چیزهایی که از آن می‌ترسیدم در زندگی‌ام اتفاق بیفتد، واقعاً اتفاق افتاده است؟

اگر شما هم مثل اکثر افراد باشید، پاسختان به این سوال این خواهد بود: خیلی کم.
و آن تعداد کم اتفاقات بد هم به اندازه که انتظار داشته‌اید دردناک نبوده‌اند.
نگرانی‌ها دیوهایی هستند که خودتان در ذهنتان می‌سازید.

پرسیدن مرتب این سوال از خودتان و یادآور شدن به خودتان که چقدر این نگرانی‌ها کوچک هستند، آرام ماندن قبل از اینکه آن نگرانی به یک طوفانی از افکار منفی تبدیل شود، را بسیار ساده‌تر می‌کند.

۲. از گم شدن در ترس‌های مبهم خودداری کنید.
وقتی ترس‌ها در ذهنتان توام با ابهام هستند، خیلی راحت در آن نگرانی‌های افراطی و داستان‌های فاجعه‌آمیزی که برای خودتان می‌سازید، گم خواهید شد.

پس برای روشن کردن این افکار از خودتان سوال کنید:
صادقانه و منطقی، بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟
وقتی به این سوال پاسخ دادید، زمانی را برای بررسی و فکر کردن به اینکه اگر آن اتفاق بیفتد، چه می‌توانید بکنید اختصاص دهید.

تجربه ثابت کرده است که بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد آنقدرها که فکر می‌کنید ترسناک نیست.

چند دقیقه وقت گذاشتن برای روشن و واضح کردن این افکار کمکتان می‌کند در زمان و انرژی بسیار زیادی از خودتان صرفه‌جویی کنید.

۳. سعی نکنید حدس بزنید در فکر دیگران چه می‌گذرد.
اینکه سعی کنید فکر کسی را بخوانید معمولاً خیلی درست از آب درنمی‌آید. درمقابل خیلی راحت یک داستان خیلی افراطی و فاجعه‌بار در ذهنتان می‌سازد.

بنابراین باید راهی انتخاب کنید که به نگرانی‌ها و سوءتفاهمات کمتری منجر شود.
حرف بزنید و چیزی که می‌خواهید بدانید را سوال کنید.


با اینکار آزادی بیشتری در روابطتان ایجاد خواهید کرد و با جلوگیری از بروز مشاجرات و منفی‌گرایی ارتباطات شادتری خواهید داشت.

۴. در موقعیتی که می‌دانید نمی‌توانید درست فکر کنید، دست از فکر کردن بکشید.
خیلی وقت‌ها وقتی گرسنه‌تان است یا می‌خواهید بخوابید، ذهنتان بسیار آسیب‌پذیر است. به همین دلیل نگرانی‌ها راحت‌تر در ذهنتان پدیدار می‌شود.

خیلی وقت‌ها بخاطر همین احساسات ساعت‌های دردناک زیادی را خواهید گذراند.
فقط کافی است که خیلی زود این افکار را بشناسید و به خودتان بگویید:
بعداً که ذهنم بازتر و سرحال‌تر بودم به این مسئله فکر می‌کنم.

البته این به کمی تمرین نیاز دارد اما مطمئن باشید که ارزشش را دارد و تفاوت بسیار زیادی در زندگیتان ایجاد خواهد کرد.

نگرانی‌ها, نگرانی‌ها کوچک ,نگرانی‌های افراطی

۵. یادتان باشد، آدمها آنقدرها که شما تصور می‌کنید به شما و درمورد شما فکر نمی‌کنند.
آنها خودشان بسیار مشغول فکر کردن به نزدیکانشان و به این فکر می‌کنند که دیگران درموردشان چه فکر می‌کنند.
پس لازم نیست غرق در نگرانی فکر کردن به این شوید که دیگران چه فکری درموردتان می‌کنند. اجازه ندهید این افکار شما را از زندگی‌تان عقب بیندازد.

۶. ورزش کنید.
هیچ چیز مثل ورزش کردن فشارهای درونی‌تان را تخلیه نمی‌کند و ورزش باعث می‌شود احساس قطعیت و تمرکز بیشتری هم داشته باشید.

بنابراین بااینکه ورزش کردن کمکتان می‌کند جسم قوی‌تری بسازید، اما انگیزه اصلی‌تان برای انجام آن باید فواید عالی و فوق‌العاده آن برای فکر و ذهنتان باشد.

۷. نگرانی‌تان را زیر روشنایی ببرید.
با زیر نور بردن آن نگرانی بزرگتان و حرف زدن درمورد آن با یکی از نزدیکانتان، دیدن واقعیت ماجرا برایتان خیلی راحت‌تر خواهد شد.

بیرون ریختن نگرانی‌ها تفاوت بزرگی در وضعیتتان ایجاد می‌کند و بعد از مدتی به این فکر خواهید کرد که چه بود که اینقدر برایش نگران شده بودید.
گاهی‌اوقات آن فرد فقط کافی است که به حرف‌های شما گوش کند و گاهی اوقات هم خیلی خوب است که از طرف‌مقابلتان کمک بگیرید تا یک راه‌حل عملی‌تر و مفیدتر پیدا کنید.

اگر در آن لحظه کسی را ندارید که با او دومورد نگرانی‌ که ذهنتان را درگیر کرده صحبت کنید، با نوشتن آن را بیرون بریزید. فقط کافی است که آن را به بیرون از ذهنتان بیاورید تا آرام‌تر شوید.

۸. زمان بیشتری را در زمان حال بگذرانید.
وقتی زمان زیادی را به زندگی کردن گذشته در ذهنتان سپری می‌کنید، بیشتر دچار نگرانی‌های مربوط به آینده خواهید شد. وقتی هم که زمان زیادی را غرق در آینده می‌شوید، راحت‌تر اتفاقات بد به ذهنتان خطور می‌کند.

بنابراین سعی کنید بیشتر وقت و تمرکزتان را صرف زمان حال کنید.
دو راه عالی برای ارتباط برقرار کردن با اتفاقاتی که در زمان حال می‌افتد عبارتند از:

* سرعتتان را کم کنید. همان کاری که در زمان حال انجام می‌دهید را ادامه دهید اما کمی سرعتتان را پایین بیاورید. با اینکار آگاهی بیشتری درمورد اتفاقاتی که در آن لحظه و در اطرافتان می‌افتد پیدا می‌کنید.

* قطع کنید، دوباره وصل شوید. اگر احساس می‌کنید نگرانی‌‌هایتان در حال پدیدار شدن است، با فریاد زدن این جمله در ذهنتان به خودتان آن فکر را قطع کنید: دست بردار! بعد با یک تا دو دقیقه وقت گذاشتن برای تمرکز بر اتفاقاتی که در همان زمان و مکان می‌افتد، دوباره با زمان حال ارتباط برقرار کنید. آن را با همه حس‌های خود در آغوش بکشید. آن را حس کنید، ببینید، ببویید، بشنوید و روی پوستتان لمسش کنید.

۹. دوباره روی قدم کوچکی که برای جلو رفتن می‌توانید بردارید تمرکز کنید.
برای بیرون ریختن نگرانی‌ها و خالی کردن ذهنتان خیلی خوب است که سریع وارد عمل شوید و برای حل مسائل و مشکلات مربوط به چیزی که باعث نگرانی‌تان شده است قدم بردارید.

پس از خودتان بپرسید:
آن قدم کوچکی که می‌توانم همین الان برای بهبود وضعیتم بردارم چه می‌تواند باشد؟

بعد روی آن کار متمرکز شوید. بعد از آن می‌توانید به قدم کوچک بعدی فکر کنید و باز وارد عمل شوید.
منبع: سایت مردمان

 

چه چیزی از این بهتر است که یک ابزار مدیریت وبسایت را در دست داشته باشید که از ابتدا تا انتها، بیشتر از انتظار شما برای موتورهای جستجو بهینه سازی شده است. بله قطعا در مورد سئو وردپرس نیازمند دانش بیشتر هستیم، اما وردپرس بیش از حد با سئو خوب است، به راحتی سایت وردپرسی به سرچ کنسول گوگل متصل می شود، افزونه Monster Insight میتواند نصب گوگل آنالیتیکس را روی سایت ساده کند و ده ها کار دیگر را میتوانید با آن انجام دهید.

یقینا وبسایتی که برای موتور های جستجو بهینه سازی نشده باشد اصلا نباید در اینترنت وجود داشته باشد. بعید است بدون بهینه سازی برای موتور های جسجتو ترافیک خاصی نصیبش شود یا اینکه اصلا شناخته شود. ممطئن باشید بزرگترین وبسایت های دنیا مانند آمازون که در یک ساعت نزدیک به 100 هزار دلار فروش دارد، حتی خود وبسایت های گوگل و مایکروسافت نیز برای موتورهای جستجوی گوگل و بینگ خود را بهینه سازی میکنند. اینها همه بیانگر جایگاه موتورهای جستجو و بهینه سازی وبسایت برای موتورهای جستجو است.

از آنجا که وردپرس قطعا در زمینه تولید و بازاریابی محتوا میتواند شماره یک باشد، ابزارهای بهینه سازی، سئوی درون وبسایت و حتی خارج وبسایت زیادی وجود دارند که با وردپرس سازگاری دارند و مخصوصا برای وردپرس توسعه یافته اند. افزونه های بهینه سازی، ابزارهای کنترل داده های وبسایت و … همگی با وردپرس سازگاری دارند تا علاوه بر رونق خود برای وردپرس کاران نیز امکانات بیشتری روی میز قرار دهند.

شادی یکی از هیجانات اساسی انسان است که وجود آن به انسان کمک می‌کند سلامت روان بهتری داشته باشد. شاد بودن و شاد زندگی کردن یکی از عوامل مهم پیشگیری از ابتلا به اختلالات روان‌شناختی است.

درواقع، شادی حالتی هیجانی است که نشانگر میزان رضایتمندی فرد در زمینه های مختلف بویژه زمینه های روانی است.

هنگامی که انسان شاد است برخی مناطق مغز او تحریک می شود و ترشح برخی هورمون ها ازجمله سروتونین و نوراپی نفرین و دوپامین در بدن افزایش پیدا می کند.

شاد بودن و شاد زندگی کردن و روی خوش نشان دادن به زندگی و مقابله با مشکلاتی که در زندگی برای هر فردی به وجود می آید از ارکان سلامت روان محسوب می شود.

افراد سالم که دچار افسردگی نیستند به صورت ذاتی به دنبال شادمانی هستند و لازم به ذکر است که در حالت شادی انرژی بدن افزایش می یابد و عملکرد ذهنی فرد کارآمدتر و بهینه تر می شود.

افراد درباره یک پدیده یکسان به میزان یکسان هیجان شادی از خود نشان نمی دهند و به همین دلیل راهکارهای متفاوتی پیشنهاد می شود تا در نهایت همه افراد بتوانند شادی خود را افزایش دهند.

با توجه به این که شادی حالتی روانی است که پس از برآورده شدن خواسته های انسان ایجاد می شود و شامل میزان عاطفه مثبت و رضایتمندی فرد است، بنابراین برای این که بتوانیم شاد باشیم می توانیم از این راهکارها استفاده کنیم:

1 ـ بازسازی نگرش ها و شناخت ها: در این تمرین لازم است ابتدا مشخص کنید چه اتفاقاتی باعث می شود تا شما دچار خلق پایین و ناراحتی شوید. سپس معین کنید کنترل کدام یک از اتفاقات تحت اختیار شما بوده است و به نقش خود در بروز آن اتفاق نمره دهید. پس از آن لازم است مشخص کنید چگونه می توانید اتفاقات را بپذیرید و به میزان پذیرش خود نمره دهید. فهرستی از راه حل هایی را تهیه کنید که می توان بر آن اتفاق غلبه کرد و احتمال موفقیت آن راه حل ها را نیز تعیین کنید.
2 ـ مدیریت زمان: برنامه ریزی به منظور درست و بموقع انجام دادن کارها به کاهش استرس و افزایش شادی منجر می شود.
3 ـ تهیه فهرستی از موفقیت ها و تمرکز بر آنها
4 ـ برقراری روابط اجتماعی و رفت آمد با دوستان و اقوام
5 ـ تمرین مثبت نگری: تهیه فهرستی از ویژگی های خوب نزدیکان و اطرافیان و مرور آنها
6 ـ مشورت: همفکری هنگام تصمیم گیری منجر می شود تا تصمیمات بهتری بگیرید و ترس از شکست در شما کاهش یابد.
7 ـ شمارش نعمت ها و تهیه فهرستی از دارایی های مادی و غیرمادی و تمرین شکرگزاری
8 ـ گوش دادن به موسیقی: موسیقی، نواحی خاصی در مغز راتحریک می کند که به افزایش شادی منجر می شود.
9 ـ تنفس عمیق و تمرین آرام سازی عضلات به منظور کاهش استرس و افزایش شادی
10 ـ عضویت در انجمن های خیریه
11 ـ خواندن مطالب طنز
12 ـ انجام فعالیت های لذتبخش

بسیاری از روزها پیش می آید که در زندگی روزمره مان خودمان را سرزنش می کنیم و از حال و روز خود شاکی هستیم و فکر می کنیم در دنیا جایی ایستاده ایم که جایگاه ما نیست. غرغر کردن و سرزنش راهکار نیست بلکه ما باید مسائل و مشکلات زندگی مان را حل کنیم.

حل مسئله و سعی در بهتر شدن امور زندگی آسان نیست ولی امکان پذیر است.ترقی در موقعیت شغلی و اجتماعی هدف زندگی اکثر افراد است اما رسیدن به بهترین ها در زندگی همه افرارد رخ نمی دهد. در واقع پروراندن افکار پوچ و خیال های باطل در مورد اینکه دوست داریم چه کسی باشیم و خط و نشان کشیدن برای چیزهایی که دوست داریم تغییرشان دهیم ، دشوار است و به راحتی خیال پردازی نیست اما با به خاطر داشتن چند نکته  شما می توانید راحت تر زندگی شخصی تان را بهبود بخشید.
 
برای خودتان هدف بسازید
گفتن :«من می خواهم زندگی شخصی ام را بهتر کنم» آسان است،  اما اولین گام برای به ثمر رساندن آن وقتی اتفاق می افتد که آن را تصور کنید.  قلم و کاغذ خود را بردارید و ایده هایتان را بنویسید، نوشتن را تا زمانی ادامه دهید که یکی از آن ایده ها ذهن شما را درگیر کند، بر روی آن تمرکز کنید. این هدف باید چیزی خاص و قابل سنجش باشد. رژیم غذایی و کاهش یا افزایش وزن می تواند یکی از این اهداف باشد. برای مثال، شما می خواهید وزن کم کنید، وزن مورد نظرتان را روی کاغذ بنویسید و سپس اهداف خودرا از اینکه می خواهید کاهش وزن دهید یادداشت کنید. وقتی هر روز به هدفهایتان نگاه می کنید، راسخ تر و جدی تر از روز قبل کاهش وزنتان را پیگیری می کنید.

اگر شما در راه بهبود و ترقی خود قدم گذاشته اید، به خاطر داشته باشید ، تغییر عاداتی که سالها همراه شما بوده و شخصیت شما را شکل داده است یک شبه امکان پذیر نخواهد بود.
 
با افکار بکر، شکست ناپذیر باشید
برای رسیدن به هدفتان خلاقیت به خرج دهید. وقتی در راهی قرار می گیرید که پر از افکار بکر و جدید است برای ادامه مسیر پر انرژی تر و مصمم تر هستید. به طور مثال برای کاهش وزن سعی کنید سوپ های جدید یاد بگیرید حتی می توانید یک ورزش جدید را برای این کار انتخاب کنید.
 
فقط یک روی سکه را ببینید
به هر آنچه انجام می دهید، مثبت نگاه کنید. به جای ابراز ناراحتی در مورد آنچه که کنار گذاشته اید در مورد آنچه که بدست می آورید، فکر کنید. به عنوان مثال، به جای اینکه فکر کنید که شما محدود شده اید و دیگر نمی توانید آن طور که می خواهید بخورید به این فکر کنید که شما با استفاده از میوه ها و سبزیجات متنوع بدنی سالم خواهید داشت.

تحلیل و تجزیه روشهای رسیدن به هدف تان
روشهایی که می خواهید با استفاده از آنها به هدف خود برسید برای خود تجزیه و تحلیل کنید . به عنوان مثال، اگر می خواهید، رژیم غذایی بگیرید، بیاندیشید چگونه می توانید عادات غذا خوردن خود را تغییر دهید، آیا نیاز است که از شر مواد غذایی وسوسه انگیز که در قفسه آشپزخانه دارید، خلاص شوید؟ در مورد هدف تان همه آنچه را به طور آشکار و بدیهی است، بنویسید. حتی آنچه که نیاز است در مراحل بعدی رسیدن به هدف تان انجام دهید.
 
به دنیا بگویید که می خواهید تغییر کنید!
در مورد هدف خود با نزدیکانتان صحبت کنید و به آنها بگویید که قصد دارید برای بهتر شدن زندگی تان در آن تغییراتی بدهید . اگر دوستان و خانواده شما از تغییرات آگاهی داشته باشند، شما بیشتر احتمال موفقیت خواهید داشت چرا که آنهایی که دوست و همراه واقعی شما هستند، برای موفقیت تان به شما کمک خواهند کرد و در مسیر تغییرات شما را تنها نخواهند گذاشت.
 
از یک تغییر بزرگ شروع کنید
از جایی شروع کنید که وقتی به هدفتان رسیدید خودتان هم شگفت زده شوید این امر باعث می شود هدف های تان را یکی پس از دیگری فتح کنید. در این مرحله است که انتظارات شما یکی پس از دیگری برآورده می شود. چیزی که منتظر آن هستید، اتفاق می افتد. اگر از دست دادن وزن هدف شماست، شما می توانید یک رژیم غذایی که شما را خوشحال می کند پیدا کنید.

اگر شما در راه بهبود و ترقی خود قدم گذاشته اید، به خاطر داشته باشید، تغییر عاداتی که سالها همراه شما بوده و شخصیت شما را شکل داده است یک شبه امکان پذیر نخواهد بود زیرا این عادات روزها و شب های بسیاری در کنار شما بوده اند.
منبع:تبیان



این جمله را به خاطر بسپارید و با کوچکترین ناملایمات از تلاش خود دست بر ندارید و به سادگی خود را بازنده تلقی نکنید.

 

1- اولین گام در موفقیت «خودشناسی» است.
ابتدا سعی کنید شناخت درستی از خود و ویژگی های اخلاقی و شخصیتی خود کسب کنید و با توجه به این که هیچ کس کامل نیست، اگر ایرادی یا مشکلی دارید که خود به تنهایی قادر به یافتن راه حل مناسبی برای مقابله با آن نیستید و شخص قابل صلاحیتی برای مشورت ندارید، از مشاوران و متخصصین کمک بخواهید.

۲- تاریک ترین زمان شب، نزدیک ترین زمان به سپیده صبح است.
این جمله را به خاطر بسپارید و با کوچکترین ناملایمات از تلاش خود دست بر ندارید و به سادگی خود را بازنده تلقی نکنید.

۳- بدون توجه به نتیجه کار، تمامی نیروی خود را به کار گیرید تا مسئولیتی که به عهده شماست، به بهترین نحو انجام پذیرد.

در واقع اولین هدف در انجام وظایفتان باید،داشتن وجدان کاری، دقت و تلاش باشد. با انتخاب این الگو، حتی اگر به موفقیت هم نائل نشوید، وجدانی آسوده خواهید داشت و لطمه ای به اعتماد به نفس شما وارد نخواهد شد.

۴- همیشه هدف مند باشید.

اگر خواسته هایتان خیلی دور از دسترس به نظر می آید، برای تحقق آنها برنامه ای چند مرحله ای طراحی کنید. یعنی برای خود اهداف کوتاه مدت انتخاب کنید و مطمئن باشید حتی اگر یک گام کوچک، اما درست بردارید، این گام در دستیابی به اهداف نهایی شما بسیار مؤثر خواهد بود و در واقع، فاصله شما را به هدف دلخواهتان کوتاه تر خواهد کرد.

۵- در لحظات سختی که احساس تنهایی و ناامیدی می کنید، به خاطر بیاورید یگانه قادر متعال در کنار شماست.

به خدا توکل کنید، محکم و راسخ گام بردارید و پس از موفقیت شکر گزار باشید.

۶- هیچ گاه اجازه ندهید افراد منفی باف با عقاید ناسالم خود، ذهن شما را مسموم کنند.

اگر از درستی کاری که قصد انجام آن را دارید، اطمینان حاصل نموده اید، بدون فوت وقت آن را به انجام برسانید و نگذارید کسی به اراده شما خللی وارد کند.

۷- از شوخی های توهین آمیز که باعث خدشه دار ساختن شخصیت خودتان یا دیگران می شود، خودداری کنید.

۸- توانایی های خود را دست کم نگیرید.

استعدادهای خود را باور داشته باشید و مطمئن باشید انسان در فرهنگ مذهبی ما بی جهت «اشرف مخلوقات» نامیده نشده و می تواند با اراده و پشتکار، به موفقیت های نامحدودی دست یابد.

۹- در لحظات سختی و پریشانی، دقایقی را با خود خلوت کنید .

سعی کنید عوامل مولد نگرانی تان را پیدا کرده و درصدد رفع آن عوامل برآیید. اجازه ندهید افکار منفی به ذهنتان هجوم بیاورد. خود را دلداری بدهید و تصمیم بگیرید تلاش های خود را از سر بگیرید.

۱۰- نسبت به کودکان خود بیش از حد سخت گیر نباشید و با خشونت با آنان رفتار نکنید.

سعی کنید بین خودتان و آنان رابطه دوستانه ای برقرار سازید و در صورتی که خطایی انجام می دهند، با تذکرات به جا و دوستانه آنان را متنبه کنید.

اعتماد به نفس,تقویت اعتماد به نفس ,اعتماد به نفس بالا

۱۱- قبل از انجام هر کاری به عواقب حاصله آن خوب فکر کنید.

در صورت نیاز به راهنمایی با افراد مثبت اندیش، واقع گرا و آگاه مشورت کنید و از انجام کارهای غیرمنطقی و غیراصولی که می تواند به شکست یا سرزنش دیگران منتهی شود، بپرهیزید.

۱۲- اگر خواستار دیگران هستید، اول خودتان به خودتان احترام بگذارید.

۱۳- سعی نکنید با توسل جستن به کارهای ضد ارزشی و غیرانسانی، موفقیتی کسب کنید.

به خود گوشزد کنید موفقیتی که در گرو لطمه زدن به سجایای انسانی باشد، فاقد ارزش و ناپایدار است.

۱۴- محیط کاری شما به مثابه یک دهکده کوچک است.

قطعاً هر حرف یا اظهارنظری که در مورد همکارانتان انجام دهید، دیر یا زود به گوش آنان خواهد رسید. پس مراقب رفتار و سخنان خود باشید. شاید یک حرف نسنجیده و نادرست، رابطه شما را برای همیشه با دوستی خوب و همکاری شایسته و دلسوز قطع نماید و شما هرگز قادر به جبران این خسارات معنوی نباشید.

۱۵- با افراد حسود و بدبین مشورت نکنید.

۱۶- اگر عادت یا ویژگی در شما وجود دارد که باعث آزارتان می شود، با برنامه ریزی درست و اصولی آن را از خود دور کنید.

مثلاً اگر اندام ناموزونی دارید، با انجام ورزش و رژیم های درست غذایی اندام خود را متناسب کنید.

۱۷- اگر می خواهید از پیشرفت خود اطلاع حاصل کنید، خود را نسبت به گذشته خودتان مقایسه کنید نه با دیگران.

۱۸- «همیشه نیمه پر لیوان را ببینید نه نیمه خالی آن را» .

بسیاری از ما حداقل یک بار هم که شده این جمله زیبا را شنیده ایم. سعی کنیم از این جمله، به عنوان یک تکنیک مثبت اندیشی استفاده کنیم.

۱۹- همه روزه ما با انبوهی از ایده های مختلف که متعلق به افراد پیرامون ماست، روبه رو هستیم.

به باورهای خود ایمان داشته باشید و هرگز اجازه ندهید ایده های یأس آور دیگران، شما را از رسیدن به اهدافتان باز دارد و یا ریتم حرکت شما را کند کند.

۲۰- اگر مشکلات حرفه ای خود را نمی توانید به تنهایی حل کنید، از افراد زبده و با تجربه کمک و مشورت بخواهید و دانش حرفه ای خود را گسترش دهید و از سؤال کردن هراسی نداشته باشید.

اعتماد به نفس,تقویت اعتماد به نفس ,اعتماد به نفس بالا

۲۱- هر جایی از مسیر زندگیتان که هستید، اگر متوجه شده اید جهت یابی درستی انجام نداده اید و نیاز به تغییر مسیر دارید، پس از حصول اطمینان از صحت مسیر جدید، بدون تأسف و درنگ از خود انعطاف نشان دهید و راه و روشی را برگزینید که سبب بهتر شدن نتیجه غایی شما و میانبری برای رسیدن به هدفتان باشد.

۲۲- اگر می خواهید حرکت نوینی را در زندگی آغاز کنید، پس از تحقیق و جمع آوری اطلاعات موثق، اولین گام را پرتوان بردارید و تردید را از خود دور کنید.

۲۳- فرزندان خود را از کودکی به مستقل بودن تشویق کنید و با دادن مسئولیت های متناسب با سن آنان، روحیه استقلال و خودباوری آنها را شکوفا سازید.

۲۴- در هر کاری تعادل را حفظ کنید و از افراط و تفریط بپرهیزید، چون هر کدام می توانند به اندازه دیگری عاملی جهت شکست شما به حساب آیند.

۲۵- همیشه خوش ژست و پرانرژی باشید. حتی در لحظات بحرانی بر خود مسلط باشید و قیافه انسان های شکست خورده را به خود نگیرید.

۲۶- اندیشه های امروز شما، فردای شما را خواهد ساخت، پس همیشه مثبت اندیش باشید و ضمن انجام فعالیت های لازم خود را برنده تلقی کنید.

۲۷- گاهی تنبلی در انجام وظایف روزمره باعث می شود در برنامه های زندگی مان خلل ایجاد شود و عقب بمانیم. برای جلوگیری از این معضل، برنامه روزانه ای برای خود تهیه کنید و بر حسب اولویت، موارد را در آن درج نمایید و سعی کنید در طی روز آنها را به انجام برسانید.

۲۸- هر شکستی را پلی به سوی موفقیت قلمداد کنید. از اشتباهات خود درس بگیرید و به جای سرزنش کردن خود یا دیگران، دنبال راه حل مناسبی جهت تغییر شرایط باشید و توجه داشته باشید از تکرار مجدد آن اشتباهات، خودداری کنید.

۲۹- «همه چیز را همگان دانند» ، اگر این جمله زیبای سقراط را به خاطر داشته باشید، توقع بیش از حد از خودتان یا دیگران نخواهید داشت.

۳۰- بر همگان مسلم است تواضع، صفت بسیار نیک و پسندیده ای است. اما تواضع را با خوار و حقیر شمردن خود اشتباه نگیرید و خود را بی ارزش جلوه ندهید.

اعتماد به نفس,تقویت اعتماد به نفس ,اعتماد به نفس بالا

۳۱- در به انجام رساندن کارهای مهم و کارهایی که جبران آن مشکل است، از تمرکز و دقت حواس بیشتری کمک بگیرید. با توجه به این ضرب المثل «پارچه را دوبار اندازه بگیرید و یک بار ببرید» در به انجام رساندن کارهایی که امکان تکرار یا جبران ندارند، بیش از مابقی کارها دقت داشته باشید.

۳۲- به دیگران و خودتان شانس جبران اشتباهات را بدهید. شاید یک شروع جدید، زندگی جدیدی برایتان به ارمغان بیاورد.

۳۳- کودکان خود را نزد دوستانشان و در جمع اقوام تنبیه نکنید و با شرح دادن اشتباهات آنان در جمع، خجالت زده و شرمنده نکنید.

۳۴- اگر هر چه سعی می کنید ولی به مقصدتان نمی رسید؟ قدری تأمل کنید و از زاویه جدیدی به خواسته هایتان بنگرید، شاید درهای جدیدی به سوی شما گشوده شود.

۳۵- برای کم کردن ضریب خطاهای خود در محیط کار، استانداردهای کاریتان را رعایت کنید.

۳۶- لیستی از مواردی که در زندگی تان وجود دارد و برایتان آزاردهنده است را تهیه کنید و با بررسی علل به وجود آمدن آنها به مقابله با آنان بپردازید.

۳۷- در برابر افراد پیر و مسن بیشتر احساس مسئولیت کنید، یادتان باشد آنان حساس و شکننده هستند و نباید با خشونت و بدخلقی از رفتارهایی که شاید در سن و سال آنها طبیعی است، ایراد بگیرید و اعتماد به نفس آنها را از بین ببرید.

۳۸- وقتی که مسئولیتی را به عهده کودکان خود می گذارید، از دور آنها را کنترل کنید و طوری کمک شان کنید که خود را ناتوان احساس نکنند.

۳۹- وقتی در جمع دوستان قرار دارید، سعی کنید به همه توجه نشان دهید و فقط یک یا چند نفر را مخاطب قرار ندهید.

اعتماد به نفس,تقویت اعتماد به نفس ,اعتماد به نفس بالا

۴۰- وقتی در یک مجموعه کار می کنید، تنها مهم نیست که خودتان خوب و بی نقص باشید. در نظر داشته باشید حتی اگر یک نفر هم در جمع درست کار نکند، باز نتیجه کاملاً مطلوب حاصل نمی شود. پس برای حصول به نتیجه دلخواه، در حرکت های گروهی به افراد ضعیف بیشتر توجه کنید و با همسو کردن آنان با گروه، موفقیت جمع را تضمین کنید.

۴۱- اگر در معاشرین شما کسی وجود دارد که با روحیه شما سازگار نیست و یا با هم تفاهم ندارید، با کم کردن تدریجی ارتباط خود با آن شخص، او را از دایره رفت و آمدهای خود حذف کنید.

۴۲- به ظاهر و سلیقه شخصی دیگران بی احترامی نکنید.

۴۳- به دیگران کمک کنید تا ویژگی های شایسته خود را آشکار کنند.

۴۴- اگر اطرافیان شما همه سعی خود را انجام داده اند، اما نتوانسته اند از عهده مسئولیتی که شما به آنها داده اید بربیایند، نگذارید تلاششان را بیهوده تلقی کنند و با تشکر از تلاش آنان روحیه شان را تقویت کنید.

۴۵- در گردهم آیی های دوستانه اگر کسی در مورد موضوعی اظهار نظر کرد یا بر خلاف سلیقه شما سخنی به میان آورد، با انتقادهای تند و گزنده او را خجالت زده نکنید، از یاد نبرید انتقاد سازنده با توهین متفاوت است.

۴۶- انتخاب های خود را بر مبنای واقعیت و نیازتان انجام دهید، نه از روی اشتیاق های تند وگذرا.

۴۷- تصور نکنید همیشه نرمش و مهربانی مشکل گشا است. بر عکس گاهی در برخوردهای اجتماعی لازم است با جدیت و قاطعیت روی خواسته خود پافشاری کنید تا به شما اجحاف نشود.

۴۸- یاد بگیرید در مواقع ضروری بدون خجالت «نه» بگویید.

۴۹- وقتی عصبانی هستید، در مورد هیچ کس و هیچ چیز تصمیم نگیرید.

اعتماد به نفس,تقویت اعتماد به نفس ,اعتماد به نفس بالا

۵۰- اگر برای حل معضلی که پیش رو دارید، همه تلاش خود را انجام دادید و کار دیگری از دستتان برنیامد، تا حصول نتیجه صبور باشید و برای بهتر کردن شرایط با اقدامات زائد و غیرضروری، آرامش موجود را به هم نزنید.

۵۱- مدافع حق خود و خانواده تان باشید. به واسطه خجالت یا ترس یا عدم آگاهی، از چیزی که حق شماست، به سادگی نگذرید. اگر با اشخاص حقوقی دچار مشکل هستید که راه حلی به ذهنتان نمی رسد، از وکلای خبره و زبده کمک بگیرید تا در انجام کارها به صورت اصولی و قانونی به شما کمک کنند.

۵۲- دوستان واقعی شما سرمایه های پرارزشی هستند، آنها را حفظ کنید و به دلیل کدورت های بی اهمیت و بی ارزش ارتباط خود را با آنها قطع نکنید.

۵۳- گستاخی را از قاطعیت تمیز دهید.

۵۴- برای دوستانی که بیش از دیگران به شما کمک می کنند، تا معایب و کاستی های خود را جبران کنید ارزش ویژه ای قائل باشید.

۵۵- رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود (سعدی)

۵۶- گاهی تحمل فشار روحی حاصله از کارهای نیمه تمام و معوقه از سختی انجامشان دشوارتر است. برای رهایی از عذاب وجدان، از همین لحظه تصمیم بگیرید، برنامه ریزی کنید و با اتمام رساندن این گونه کارها به خود آرامش هدیه کنید.

۵۷- اگر بخشی از کارهای شما باید توسط شخصی یا دوستی انجام شود که فقط او شخصاً قادر به انجامش است، اما بی خیال یا پرمشغله است، درخواست خود را در موارد مناسب با آرامش و متانت مکرراً به او یادآوری کنید و این یادآوری را آن قدر تکرار کنید تا به نتیجه ای که می خواهید برسید.

۵۸- از هر کس فراخور سن و دانش اش توقع داشته باشید.

۵۹- اگر در معاشرت های خود مرتباً شکست می خورید و دنبال روش کم خرج و قابل اجرا هستید، صداقت و روراستی، مهربانی و بخشش را سرلوحه خود قرار دهید.

۶۰- به قابلیت های خود ایمان داشته باشید و به خاطر بسپارید حتی یک «به دانه» با آن که کوچک است، خواص درمانی قابل توجهی دارد.

فکر، یک مفهوم ساده دم دستی نیست! فکر ابعاد پیچیده دارد، روش های مختلف دارد، اقسام گوناگون دارد؛ تفکر را دست کم نگیرید!

در دسته‌بندی تفکر، روان‌شناسان بر چهار دیدگاه کلی تأکید دارند:
1. فکر کردن، بیان جمله‌هایی است که به ظاهر «در ذهن خود می‌شنویم»، به این نوع زبان، فکرگزاره‌ای می‌گویند؛ زیرا بیان یک قضیه یا گزاره یا اظهار نظر است.

2.شکل دیگری از فکر، شامل تصور است، به ویژه تصورهای بصری که ممکن است در ذهن خود «ببینیم» و به آن تفکر تصویری می‌گویند.

 

3. شکل دیگر فکر، فکر حرکتی است که شامل زنجیره‌هایی از «حرکت ذهنی» است.

4. تفکر عملی یا مسئله گشا، نوعی دیگر از تفکر است. در این نوع تفکر، برای دست‌یابی به هدفی می‌کوشیم که هیچ وسیله‌ و امکاناتی برای رسیدن به آن در دست نداریم و باید آن هدف را به اهداف فرعی و کوچک‌تر تجزیه کنیم تا سرانجام به وسایل لازم برای حل آن دست یابیم.

5.نوع پنجمی از تفکر نیز وجود دارد که به آن تفکر انتقادی می‌گویند.

فکر کردن, تفکر, نوع تفکر

دیویی تفکر انتقادی را تفکر منطقی می‌داند که شامل بررسی فعال، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش است.‌ با توجه به پیچیدگی‌های ذهنی و شخصیتی انسان و نیز آثار شرایط محیطی و اجتماعی، بحث درباره اینکه تفکر انتقادی از چه سنینی در انسان شکل می‌گیرد، شاید هیچ‌گاه به نتیجه نرسد. دانشمندان متعددی مانند اریکسون و پیاژه، مشاهده‌ها و نظرهای متنوعی را درباره رشد ذهنی انسان بیان کرده‌اند. لیکن همه‌ نظریه‌های بیان شده، با کودکی انسان ارتباط دارند و نشان می‌دهند که تفکر در انسان، از همان بدو تولد شروع شده و تا سنین بلوغ و پس از آن ادامه می‌یابد و نمی‌توان برای آن پایانی در نظر گرفت.

رسانه‌ها امروزه از قوی‌ترین و اثرگذارترین ابزارها بر ذهن و فکر انسان شناخته شده‌اند. رسانه‌هایی که برخوردهای رویاروی انسان را متحول کرده و نیاز انسان به تعاملات مستقیم را تحت تأثیر قرار داده‌اند. انسان امروزی، با کمک کلیدهای متعددی که پیرامونش را فرا گرفته‌اند، می‌تواند در دهکده جهانی جابه‌جا شود و با اقصا نقاط، ارتباط برقرار کند. این‌که این پیشرفت، تا چه اندازه نوع تفکر انسان را تحت تأثیر قرار داده، مسئله‌ای توجه‌برانگیز است.

از آنجا که سنین کودکی، آغاز مراحل تجربه‌اندوزی بشر برای زندگی آینده‌ است، در این زمینه، باید به این مسئله نیز اندیشید که وجود تفکر انتقادی در کودکان، چه تأثیری بر استفاده آنان از رسانه‌ها خواهد داشت.

لیندا الد (2002) در اظهار نظری درباره استفاده از تفکر انتقادی برای کودکان خردسال می‌گوید: «ذهن کودکان، یک منبع با ارزش است. با این حال، اغلب اوقات، ذهن‌های پژوهنده (از من بپرسید، از من بپرسید، از من بپرسید) به ذهن‌های منفعل با درجه 4 یا 5، غیر جست‌وجوگر تبدیل می‌شوند (شما چرا از من می‌پرسید؟ آیا این یک آزمون است؟).»

لیزا مد برای زدودن تأکید آموزش رسمی بر حفظ کردن مطالب درسی و ارایه‌ آنها در چارچوب آزمون‌های چهار جوابی، معتقد است، که آثار عقلایی، بر پایه عناصری استوارند که خود شامل پنج مفهوم خواندن، نوشتن، شنیدن، گفتن و اجرا کردن است. این پنج مفهوم کمک می‌کنند کودکان، مطلب را به طور درونی درک کرده و یاد بگیرند. به این ترتیب، کودک می‌تواند از خود بپرسد: مفهوم حقیقی آن (مطلب مورد نظر) چیست؟ آیا می‌توانم آن را برای فرد دیگری شرح دهم؟ آیا می‌توانم آن را با مثالی، با تجربه‌های خود مربوط کنم؟ اگر این درست است، چه چیز دیگری ممکن است درست یا حقیقی باشد؟

با توجه به این مطلب، آموزش تفکر انتقادی از راه واداشتن کودک (دانش‌آموز) به پرسیدن و آنگاه به جست‌وجوی پاسخ و مقایسه پاسخ‌ها با تجربه‌های پیشین و یافتن وجوه اشتراک و تفاوت و سپس استفاده عملی از یافته‌ها امکان‌پذیر است.

بر این اساس، کودکان امروز به بزرگ‌سالانی تبدیل خواهند شد که می‌توانیم آنان را متفکر انتقادی بدانیم؛ متفکرانی که با دیدی شکاک به نقد بنشینند و با بررسی، مقایسه و تحلیل داده‌ها و ایده‌‌های گوناگون، به مناسب‌ترین نتیجه دست یابند.

اصل مهم دیگر در دنیای فراصنعتی امروز که سبب می‌شود نقش تفکر انتقادی در زندگی انسان مدرن و پست‌مدرن افزایش یابد و توسعه و رشد آن را الزامی می‌کند، سیل عظیم اطلاعات درست و نادرستی است که از راه انواع رسانه‌های اطلاعاتی و خبری به سوی وی روان است و تشخیص سره از ناسره را دشوار می‌سازد. این امر فقط شامل بزرگ‌سالان نمی‌شود و کودکان را که گاه حتی بیش از والدین خود در معرض هجوم فرآورده‌های رسانه‌ای هستند، دربرمی‌گیرد. چه بسیار برنامه‌های خبری، آموزشی و تفریحی که از راه رسانه‌ها برای القای و تحمیل ایده(های) خاص و طرز تفکری مشخص به کودکان و نوجوانان می‌کوشند.

کودکان از مظلوم‌ترین اقشاری هستند که به طور بی‌رویه در معرض این رسانه‌ها قرار دارند. تفکر انتقادی با توجه به تعاریف و مهارت‌های بیان شده، می‌تواند از مهم‌ترین عوامل کمک‌کننده به کودکان، برای ایستادگی در برابر سیل عظیم اطلاعات عرضه شده رسانه‌ها باشد.

کودکان با مجهز شدن به مهارت‌های تفکر انتقادی، این توانایی را کسب می‌کنند که در غیاب فرد راهنما (والدین و مربیان) و مستقل از آنان، به تجزیه، تحلیل و ارزیابی اطلاعات و برنامه‌های رسانه‌ها بپردازند و با نتیجه‌گیری‌های مستدل و صحیح، درباره استفاده از برنامه‌ای خاص تصمیم‌گیری کنند و حتی پس از دیدن یا شنیدن یا مطالعه مطالب مورد نظر درباره آنها به نقد و تفسیر بپردازند. برای رسیدن به این هدف، آموزش رسمی و غیر رسمی کودکان و نوجوانان با همت والدین و مربیان اهمیتی ویژه دارد.

از زمان اختراع پول در قرن 19 قبل از میلاد در خاورمیانه شاید این سوال در بین مردم وجود داشته که آیا پول خوشبختی می اورد؟

مطالعات اخیر به جواب هایی در مورد این سوال قدیمی و همیشگی دست پیدا کرده که فراتر از اظهار نظرهای شخصی در این مورد بوده و تا حدود زیادی پایه و اساس علمی و آماری دارد.

علاوه بر این در ادامه به برخی توصیه های ارائه شده در راستای همین مطالعات برای شاد تر بودن در کنار انتخاب های صحیح پولی و مالی اشاره خواهیم کرد.

1. چه جیزی طبقه متوسط جامعه را خوشحال می کند؟
هیچ کس به طور دقیق نمی داند خوشحال  خوشبختی چیست و دقیقا چه مفهومی دارد. چطور شرایط خاص فردی را خوشحال می کند و در مقابل همان شرایط برای فرد دیگری معنای خاصی ندارد و یا بالعکس ناراحت کننده است. مطالعات اخیر نشان می دهد که دو نوع شادی و خوشحالی وجود دارد.

یکی از آنها "تامین احساسی" نام دارد و به تجربه روزانه فرد که شامل میزان خنده، استرس ، عصبانیت ویا لذت بردن است مربوط می شود.

در مطالعه انجام شده در سال 2010 در دانشکاه پرینستون این نتیجه حاصل شد که طبقه پاین اقتصادی جامعه به اندازه کسانی که پول بیشتری درمی آورند شاد و خوشحال نیستند. اما میزان این اختلاف تنها تا یک حد معینی وجود دارد یعنی از یک حد درآمد بیشتر دیگر کسب درآمد بیشتر باعث بروز خوشحالی و شادی بیشتر نمی شود.

در واقع این نوع شادی و خوشحالی به میزان سلامت و ارتباطات سالم بستگی دارد نه به رقم حقوق و دستمزد افراد.

2.سطح بالاتری از شادی و خوشحالی
نوع دیگری از شادی و خوشحالی وجود دارد که آن را "ارزشیابی زندگی" می نامند. این نوع رضایت به چشم انداز فرد از زندگی خود در دراز مدت و پیش بینی رسیدن به اهداف و آرزوهای آن فرد مربوط می شود.

محققین معتقدند این نوع شادی و خوشحالی با بالارفتن میزان درآمد و تحصیلات ارتباط دارد.

مطالعات سال 2013 در دانشگاه میشیگان بر روی 25 کشور مختلف نشان داد که افرادی کع درآمد بیشتری دارند به نظر شادتر و خوش حال تر از کسانی هستند که درآمد کمتری دارند. با این حال هیچ فاکتور ثابتی برای اینکه ارتباط بین پول و میزان خوشحالی و شادی افراد را توجیه کند وجود ندارد. برای مثال به دنبال نقض این مورد در مطالعات انجام شده افرادی وجود داشتنه اند که تا نیم میلیون دلار درآمد داشته اند اما میزان شادی و رضایتشان از زندگی بسیار کمتر از افراد با درآمد پایین بوده است.

3. چه چیز باعت شادی و رضایت در دوران بازنشستگی می شود؟
مطالعات موسسه پول ملی در سال 2013 نشان می دهد شاد ترین افراد بازنشسته کسانی هستند که هیچ گونه بدهی نداشته باشند و یا اینکه بدهی شان صاف شده باشد.

36 درصد بازنشتگان خوشحال و راضی کسانی بودند که بدهیشان تا 7 سال آینده تمام خواهد شد و در مقابل 24 درصد نا راضی قرار می گیرند.

اما چه چیزی باعث می شود که میزان بدهی و وام اینقدر اهمیت داشته باشد؟ افراد معمولا پس از بازنشستگی میزان درآمد و حقوق ثابتی دارند. به همین دلیل در صورت اتمام بدهی شان میزان پول بیشتری برای صرف کردن در امور مختلف دارند و به نسبت میزان شادی و رضایت بیشتری خواهند داشت.

84 درصد افراد مورد مطالعه نیز اظهار داشته اند که ذخیره کردن برای روز مبادا باعث می شود که احساس کنترل بیشتری بر روی زندگی خود داشته باشند و در نهایت رضایت و خوشحالی بیشتری داشته باشند.

4. جطور می توانیم خوشحال تر و راضی تر باشیم
با وجود اینکه میزان شادی ورضایت افراد از زندگی به عوامل مختلفی بستگی دارد اما می توان به طور عمده آن را نتیجه تصمیمات ما در باره زمان و پول در نظر گرفت.

برای مثال اگر محل سکونت شما در نزدیکی محل کارتان باشد و زمان رفت و آمد شمتا کمت باشد به مراتب نسبت به زمانی که در یک خانه مجلل و به دور از محل کارتنا ساکن باشید احساس شادی و رضایت بیشتری خواهید داشت.

همچنین شیوه زندگی مصرف گرایانه الزاما شادی و خوشحالی به همراه نخواهد داشت  ولی د ر مقابل ارتباطات اجتماعی با میزان رضایت افراد از زندگی رابطه مستقیم دارد.

بنابراین می توان گفت که صرف کردن پول و وقت برای داشتن ارتباط بیشتر با دوستان و آشنایان بسیار بهتر از رفتن به مراکز خرید و صرف هزینه برای خرید اقلام و کالاهای مختلف است.

منبع:بازار خبر

اصولاً زمانی یک شخص می‌تواند کاری را به‌درستی انجام دهد که بتواند بر روی آن کار تمرکز کند و توانایی آن را داشته باشد که تمام جزئیات مربوط به آن کار را ببیند.
حتماً برای شما هم پیش آمده که بخواهید کاری را انجام بدهید ولی تمرکز کافی را برای انجام آن کار نداشته و نتوانسته‌اید آن کار را به‌درستی انجام دهید، اصولاً زمانی یک شخص می‌تواند کاری را به‌درستی انجام دهد که بتواند بر روی آن کار تمرکز کند و توانایی آن را داشته باشد که تمام جزئیات مربوط به آن کار را ببیند، زیرا انجام یک کار بدون توجه به تمام زوایای پیدا و پنهان آن کار بدون شک نتیجه مطلوب را برای شما به ارمغان نخواهد آورد، لذا توانایی تمرکز بر روی یک کار درآن‌واحد یکی از ویژگی‌های مثبت هر شخص محسوب می‌شود پس در این مقاله ما با یکدیگر راه‌های افزایش این توانایی را با یکدیگر بررسی می‌کنیم.

تمرکز چیست؟
این‌یک سؤال بنیادی است که بایستی به‌درستی موشکافی شود زیرا بدون دانستن تعریفی جامع و شامل از تمرکز نمی‌توانیم به اهداف تعیین‌شده خود دست‌یابیم، تمرکز تعاریف مختلفی دارد ولی بهترین آن‌ها می‌گوید که تمرکز یعنی اینکه ذهن خود را بجای  فکر کردن و درگیر شدن درباره چند موضوع، بر روی یک موضوع خاص متمرکز کنیم. یعنی اینکه زمانی که می‌خواهید کاری را انجام دهید لازم است که به دیگر امور فکر نکنیم تا بتوانیم با حداکثر توانایی ذهنمان گوشه‌های نهان آن موضوع خاص را واکاوی کنیم، زیرا ذهن هر شخص توان خاص و البته محدودی دارد و نمی‌تواند تا هراندازه بخواهد بر روی چند موضوع و یا حتی یک موضوع تمرکز کند پس با فکر کردن به یک موضوع درآن‌واحد می‌توان تمرکز خود را بالا برد که هرچند این قضیه به یک سری دستورالعمل‌ها نیاز دارد که آن دستورالعمل‌ها را یک‌به‌یک با همدیگر مرور می‌کنیم.

 

یکی از اولین گام‌هایی که در این راستا بایستی برداشته شود تصمیم‌گیری برای این است که شما اصلاً در یک‌زمان خاص می‌خواهید به چه موضوعی فکر کنید و یا اینکه چه‌کاری را می‌خواهید انجام دهید، زیرا زمانی که شما برای خود هدف‌گذاری کرده باشید خیلی راحت‌تر می‌توانید بر روی آن هدف خود تمرکز کنید و بقیه موضوعات را که به هدفتان ربطی ندارد و یا اینکه در اولویت‌های بعدی قرار دارند را کنار بگذارید، پس در اولین گام بایستی موضوع موردنظر خود را به‌روشنی و با جزییات بالا تفکیک کنید تا موضوع موردنظر برای تمرکز، به‌روشنی مشخص شود.

در زمینه مشاهده نشانه‌های تمرکز راهکارهای زیادی وجود دارد که یکی از آن‌ها رفتن به تئاتر و یا سینما و مشاهده دیگران است زیرا زمانی که شما در سینما به دیگران نگاه می‌کنید به نکته جالبی پی می‌برید زیرا زمان پخش فیلم و یا اجرای نمایش اکثر حضار بدون اینکه پلک بزنند و یا اینکه با یکدیگر حرف بزنند با تمام وجود در حال تماشای فیلم خود هستند این مشاهده به شما نشانه‌های یک شخص متمرکز را به‌صورت تجربی نشان خواهد داد و نتیجه این تجربه تلاش برای استفاده از تمام حواس خود برای افزایش تمرکز است.

آماده‌سازی شرایط محیطی
از روش‌های مفید برای افزایش تمرکز آماده‌سازی شرایط محیطی است، آماده‌سازی شرایط محیطی بدین گونه است که شما بایستی با توجه به کاری که می‌خواهید انجام دهید محیط آن کار را برای افزایش تمرکز خود مهیا سازید برای مثال شما می‌خواهید مطالعه داشته باشید لذا در راستای افزایش تمرکز خود بایستی شرایط محیطی مطالعه را نیز افزایش دهید بدین‌سان که از مطالعه در نقاط شلوغ خودداری کنید و اینکه وسایلی را که ممکن است تمرکز شما را بر هم بزند را مثل موبایل و تبلت را از خود دور کنید تا بتوانید بدون دغدغه ذهنی به مطالعه خود بپردازید.

از دیگر روش‌های  افزایش تمرکز افزایش آرامش خود است زیرا فردی که آرامش درونی دارد بدون شک مرغ خیال او کمتر از این شاخه به آن شاخه می‌پرد و بیشتر می‌تواند به یک موضوع درآن‌واحد فکر کند زیرا شخصی  که دارای آرامش درونی است در کل موضوعات ذهنی برای او کمتر وجود دارد و ذهن ایشان کمتر دچار دریفت ذهنی می‌شود، در کل روی‌هم‌رفته تلاش برای آرام بودن بسیار می‌تواند در زندگی شخصیتان به شما کمک کند.

حال گاهی اوقات پیش میاید که شما بر روی کاری تمرکز می‌کنید ولی بعد از گذشت مدتی مشاهده می‌کنید که ذهنتان مشغول یک سری فکر و خیال دیگر می‌شود که در اینجا پیشنهاد ما به شما این است که زمانی که به این مرحله رسیدید دست از کار خود بردارید و برای مدتی استراحت کنید البته بهترین کار در این‌زمانی قدم زدن است شما می‌توانید مدتی را پیاده‌روی کنید و به تمام دغدغه‌های ذهنی خود فکر کنید و برای آن‌ها به‌صورت ذهنی راه‌حلی پیدا کنید تا اینکه وقتی می‌خواهید مجدداً به سر کار خود برگردید دیگر آن موضوعات پریشان کننده برای شما دغدغه ذهنی محسوب نشود.

در ادامه این مقاله برای افزایش تمرکز سه راهکار را که بر روی خروجی‌های دانشگاه کانزاس قرار گرفته بود، تحلیل می‌کنیم که امید است مفید واقع شود. درباره این سه راهکار بایستی خدمت شما بیان شود که این راهکارها در واقع یک سری استراتژی‌هایی هستند که با تمرین و تکرار آن‌ها می‌شود تمرکز خود را تا حد زیادی افزایش داد، البته نبایستی فراموش شود که این‌ها همگی با تمرین و تکرار است که مؤثر واقع می‌شوند وگرنه بدون تأثیر خواهند ماند لذا رمز موفقیت با این راهکارها در تکرار و تمرین است.

1- همین حالا اینجا باش

تمرکز ,تمرکز کافی, افزایش تمرکز,روش‌های  افزایش تمرکز

بعضی اوقات که شما در حال تمرکز کردن بر روی یک کار هستید به‌صورت ناخودآگاه ذهنتان به یک موضوع دیگر به‌اصطلاح پرش می‌کند که این قضیه را پرش ذهن میگویند، حال زمانی که شما مثلاً در کلاس درس هستید و ناگهان متوجه می‌شوید که دچار پرش ذهن شده‌اید بایستی بلافاصله به خود بگویید که ” همین حالا برگرد” تا یک تلنگری به خود داده باشید و سریعاً به موضوع اصلی بحث برگردید، البته شایان ذکر است که این تمرین با گذر زمان نتیجه می‌دهد و شما بعد از چند هفته با تکرار زیاد شاهد این خواهید بود که فاصله بین پرش‌های ذهن شما خیلی بیشتر از قبل می‌شود و شما در واقع متمرکزتر می‌شوید.

2- تکنیک عنکبوت

تمرکز ,تمرکز کافی, افزایش تمرکز,روش‌های  افزایش تمرکز

بعضی اوقات امکان مهیاکردن 100% شرایط محیطی برای ما وجود ندارد و گاهی اوقات چه بخواهیم و چه نخواهیم دچار یک سری عوامل حواس‌پرتی از خارج خواهیم شد، در اینجا مثالی برای شما می‌زنیم که متوجه شوید چگونه می‌شود این قبیل حواس‌پرتی‌ها را نادیده گرفت و بر سر موضوع اصلی خودمان همچون گذشته متمرکز باقی بمانیم، اگر شما با یک تکیه چوب به تار یک عنکبوت مرتب ضربه وارد کنید عنکبوت به‌صورت غریزی به سمت آن چوب حرکت می‌کند زیرا فکر می‌کند که در تارش دامی گرفتار گشته است ولی بعد از بررسی متوجه می‌شود که به کاه دان زده و از غذا خبری نیست! درنتیجه تکرار این عمل عنکبوت ما دیگر پاسخی به تکان‌های تار خود نمی‌دهد و فکر می‌کند که بقیه تکان‌ها هم مثل قبل بیهوده خواهد بود نتیجه این داستان این است که اگر ما تلاش کنیم که نسبت به وقایع اطرافمان بی‌توجه باشیم نتیجه این اتفاق این خواهد بود که دیگر هر صدایی یا حرکتی باعث پرت شدن حواس ما نخواهد شد.

پس برای شروع سعی کنید نسبت به اتفاقات اطرافتان بی‌توجه باشید مثلاً اگر سر کلاس درس یکی از دانشجویان سرفه کرد یا مدادش از روی میز افتاد برنگردید و آن را نگاه نکنید و یا حتی به آن صدا فکر نیز نکنید و یا هنگامی‌که در حال صحبت با دوست خود هستید صرفاً به او توجه کنید و جای دیگری جز صورت او را نگاه نکنید، با انجام این تمرین کم‌کم تمرکز شما حساسیت خود را نسبت به اتفاقات حاشیه‌ای از دست می‌دهد و شما کمتر دچار پرش ذهن می‌شوید.

3- وقت نگرانی

تمرکز ,تمرکز کافی, افزایش تمرکز,روش‌های  افزایش تمرکز

حال شما گاهی مورد هجوم سیلی از افکار و دل‌مشغولی‌هایی می‌شوید که منجر به پرش ذهن شما می‌شود، در این قسمت نگارنده به شما توصیه می‌کند که در طول روز برای خود یک‌زمان را به‌عنوان زمانی جهت رسیدگی به آن دل‌مشغولی‌ها و نگرانی‌ها اختصاص دهید که نتیجه این کار باعث می‌شود  زمانی که فکری رشته افکار شما را پاره کرد بلافاصله به خود بگویید که من برای رسیدگی به این امور وقت مخصوص به آن را دارم پس در حال حاضر بایستی بر روی مشکل فعلی خودم تمرکز کنم، نهایتاً با اختصاص دادن این وقت لابه‌لای جدول برنامه‌های روزانه خود باعث تمرکز بیشتر حواس خود می‌شوید، خیلی جالب است که بدانید در این زمینه نیز تحقیقاتی صورت گرفته است و نتیجه آن بدین شکل بوده که هر کس که از این وقت در برنامه زمانی روزانه خود استفاده کند در حدود 35% کمتر از دیگران دچار پرش ذهن در طول روز می‌شود.

از دیگر روش‌های افزایش تمرکز این است که مثلاً زمانی که شما بر روی موضوعی خاص در حال فکر کردن هستید برای کاهش پرش ذهن خود بیشتر روی جزییات آن موضوع فکر کنید و تا می‌توانید ذهن خود را بیشتر و بیشتر بر روی آن موضوع درگیر کنید تا وقت کمتری برای پریدن و فکر کردن بر روی دیگر موضوعات داشته باشد. البته دانستن سطح انرژی خود در طول روز نیز می‌تواند کمک شایانی برای برنامه‌ریزی شما کند مثلاً اگر شما بدانید که در صبح‌ها از انرژی بیشتری برخوردار هستید می‌توانید موضوعات چالشی را که برای تمرکز بر روی آن‌ها انرژی زیادی می‌خواهد، برای آن‌وقت قرار دهید و مثلاً شب‌ها که از انرژی کمتری برخوردار هستید بر روی موضوعات ساده‌تر کار کنید.

البته از نقطه نظر فیزیکی و محیطی می‌شود مقاله‌ها در راستای تمرکز داد ولی اگر بخواهیم خیلی خلاصه آن‌ها را مرور کنیم مسئله نور و ژست شما هنگام انجام کاری از تأثیرگذارترین عوامل بر روی تمرکز شما خواهد بود.

 

یک دید دیگر
حال مناسب است که از نقطه نظر پزشکی به مسئله تمرکز نگاه کنیم، گاهی مشاهده کرده‌اید که بعد از حدوداً 30 دقیقه تمرکز بر روی یک موضوع ذهن شما به‌شدت خسته می‌شود و بسیار می‌خواهد که از روی آن موضوع بپرد، دلیل این امر بسیار جالب است و تماماً به چرخش جریان خون درون مغز انسان رابطه دارد، سوخت مغز انسان گلوکز است که از طریق خون و اکسیژن درون آن وارد مغز می‌شود حال اگر شما برای مدت طولانی یکجا بنشینید و تحرک نداشته باشید به دلیل این یکجا نشستن سیستم گردش خون شما دچار اختلالاتی می‌شود که مستقیماً بر روی تمرکز شما تأثیر مستقیم می‌گذارد، در این مواقع پزشکان توصیه می‌کنند که بعد از انجام 30 تا 60 دقیقه کار ذهنی اندکی قدم بزنید یا اینکه حرکات کششی انجام دهید تا سیستم خون‌رسانی خود را بهبود ببخشید، از طرف دیگر مکانیسم مغز انسان به‌گونه‌ای است که اطلاعات ورودی را در هنگام استراحت طبقه‌بندی می‌کند پس اگر ما استراحت کافی نداشته باشیم اطلاعات ورودی به‌شدت روی‌هم انباشته می‌شود و استخراج و فراخوانی آن‌ها برای مغز انسان بسیار دشوار می‌شود که نتیجه این قضیه نیز تأثیر مستقیم بر روی تمرکز شما خواهد داشت.

راه‌ها و روش‌های افزایش تمرکز بسیارند که در اینجا با یکدیگر خلاصه  بعضی از مهم‌ترین‌ها را با یکدیگر مرور کردیم، ولی جا دارد که یک روش بسیار مؤثر و مفید دیگر را نیز برای شما دوستان واکاوی کنیم، در این روش که به آن اصطلاحاً روش کلیدواژه‌ها میگویند بدین گونه است که شما بایستی همواره تعدادی کلیدواژه را که معرف اکثر ویژگی‌های فعالیت‌های موردنظرتان است را به خاطر داشته باشید و بعدازاینکه دچار پرش ذهن شدید بلافاصله آن کلیدواژه‌ها را برای خود تکرار کنید زیرا این کلیدواژه‌ها به شما این امکان را می‌دهد که با گفتن یک کلمه به‌سرعت اصل موضوع را در ذهن خود بازخوانی کنید و با سرعت هرچه بیشتر به اصل رشته فکری خود بازگردید.

منبع:فارنت

 

اما برخی کاربران هستند که نمی خواهند به این موارد بسنده کنند، آنها این راه مشابه را برای امتحان کردن سرویس های شما طی نمی کنند، بنابراین به دنبال این هستند تا ببیند کدام مشتریان شما توانسته اند از سرویس گرفتن از شما منفعت و سود داشته باشند – مشتریان فعلی شما. این ها یکی از روش های بازاریابی هم هست، شما باید ارتباط با مشتری برای موفقیت در بازاریابی را بکار بگیرید.


همه ما می‌دانیم که خود بودن و برداشتن نقاب‌های کاذب، ما را جذاب‌تر و زندگی‌مان را راحت‌تر و بی‌دردسرتر می‌کند. اما چیزی که کمتر در باره آن شنیده‌ایم این است که خود بودن می‌تواند ما را به راحتی به موفقیت برساند. حقیقت این است که قدرتی در ما هست که با هیچ ابزاری قابل اندازه‌گیری نیست. قدرتی اعجاب‌آور، که از آن «خود» شماست. یعنی از آن «خودحقیقی‌ یا نهانی» شما!

خود حقیقی را گم نکنید!
اینک ببینیم «خود حقیقی یا نهانی» چیست و قدرت خود را از کجا آورده است؟ خود حقیقی یا نهانی، همان طبیعت راستین و شگفت‌انگیز ماست؛ یعنی همان جوهر و حقیقت انسان. بخشی از ماست که کامل و در عین حال دست نخورده است. بخش جدانشدنی و غیرقابل تغییری است که ارتباطمان هیچوقت با آن قطع نمی‌شود یا راهی هم برای تغییر دادن آن در اختیارمان نیست. خود نهانی، خلاق است و نامتناهی، حد و مرز ندارد و عمرش جاودانه است. وقتی با این خود نهانی در ارتباط قرار می‌گیریم، نشاط و موفقیت را تجربه می‌کنیم یعنی احساسی از شادی و هماهنگی.

خود شرطی شده
در مقابل خود حقیقی، «خودِ» دیگری هم داریم. این «خود»، برعکس خود حقیقی ما، شرطی شده است و همان چیزی است که به آن نفس، غرور و منیت هم می‌گویند. بخشی از وجود ماست که با آن آشناییم و همین آشنایی و اطلاعی که از این بخش از خود داریم، در تمام مدت زندگی، روی ما تأثیر می‌گذارد و توانمندی‌هایمان را محدود می‌کند، انگار هر چقدر ما خود را محدود بدانیم، او هم برای خود بیشتر حد و مرز می‌گذارد. خود شرطی شده یا کاذب، دنیا را نبرد و جنگ و رقابت می‌داند و می‌خواهد سهم خود را از این میدان جنگ، به غنیمت ببرد. همیشه در تلاش و تقلاست، اما هرگز به آن چه که می‌خواهد نمی‌رسد. پیوسته در حال انتقاد کردن از ما و دیگران و قضاوت است.

آخر سر هم همیشه به این نتیجه می‌رسد که ما به قدر کافی خوب نیستیم! اما ما به قدر کافی خوبیم، همه ما هر آن چه را که لازم است داشته باشیم داریم، چون هر کدام از ما منحصر به فرد و مانند معجزه خلقت هستیم. خلاق، دوست داشتنی، درخشان و موفقیم و این همان چیزی است که در سال و فصل جدید باید دوباره بدان فکر کنیم. یعنی به یاد بیاوریم که خود نهایی و حقیقی همه ما خود به خود موفق و یکتا است و باید هر چه زودتر خود خود خودمان بشویم!

تفاوت خود نهانی و شرطی شده
برای آنکه خود نهانی و خود شرطی شده و تفاوت‌های آن دو را بهتر بشناسیم باید با دیدگاه هر یک از این خود‌ها بیشتر آشنا شویم. بدین ترتیب هر کدام که در ما فعال شد می‌توانیم آن را به خوبی شناسایی کنیم. خود نهانی، دنیا را مکان دوستانه‌ای می‌داند. انسان را ذاتاً شاد و خوشبخت می‌داند و معتقد است ما انسان‌ها مستقل از شرایط بیرونی، شکست‌ها و موفقیت‌های زندگی هستیم. ما از کارمان بزرگتریم و هدف ما رسیدن به خود شکوفایی و تبدیل شدن به چیزی است که واقعاً هستیم. موفقیت هم یعنی این که ارزش‌ها و استعدادهای منحصر به فرد خود را به نمایش بگذاریم. اما خود شرطی شده دنیا را مکانی سخت و غیردوستانه می‌داند. اعتقاد دارد موفقیت منشأ بیرونی دارد نه درونی.

شما به عنوان یک انسان به اندازه کافی خوب نیستید و همیشه بهتر از شما وجود خواهد داشت. باید رقابت کنید، ارزش شما بستگی به نتیجه رقابت و موفقیت شما دارد. شما همیشه مجبورید تغییر کنید و برای رسیدن به موفقیت بجنگید. حواستان باشد که در هر گوشه، شکست، ضایعه و کمیابی کمین کرده است و خطر سقوط همیشه وجود دارد!


چگونه خودمان بشویم !؟
برای نزدیک‌تر شدن به خود نهانی‌مان و تبدیل شدن به چیزی که واقعاً هستیم باید چکار کنیم؟ در این جا به جای پاسخ دادن به این سؤال به شما می‌گوییم چکار نکنید یعنی چه کارهایی را انجام ندهید! ادای دیگران را در نیاورید و به تقلید کورکورانه از دیگران نپردازید. به خاطر فشار دیگران، تن به انجام کارها ندهید. بدون علاقه و تمایل و اشتیاق درونی، کاری انجام ندهید.

وقتی از انجام کاری رضایت ندارید یا احساس ناراحتی می‌کنید، تأمل و دقت بیشتری به خرج دهید. مقلد و دنباله‌رو مُد و استانداردهای دیگران نشوید. وقتی با یک کار یا مقوله جدید رو به رو می‌شوید، مثل یک ماشین مکانیکی یا روبات به انجام آن مشغول نشوید. در سال  و فصل جدید با خود، همسر، خانواده و دوستانتان قرار بگذارید که دیگر این کارها را انجام ندهید و بعد از یک سال خودتان را مرور کنید و ببینید چقدر به خود حقیقی‌تان نزدیک‌تر شده‌‌اید.

روز بدی را در محل کارتان پشت‌سر گذاشته‌اید و آرزوی‌تان این است که کاش می‌توانستید در محیط بهتر و آرام‌تری کار کنید؟ برای همه ما پیش می‌آید که روزهای کاری بدی را تجربه می‌کنیم، از دست همکاران ناراحت می‌شویم، بی‌عدالتی‌ها عذاب‌مان می‌دهد و دل‌مان می‌خواهد دیگران با ما رفتار محترمانه‌تری داشته باشند. در چنین شرایطی لازم است که با دانستن چند نکته از برخی اشتباهات رایج کارمندان اجتناب کنید تا یک روز بعد به روز بدتری تبدیل نشود و در مرحله بعد برای از بین بردن احساسات بد تلاش کنید.

اشتباه 01

بحث با رئیس
اگر در ابتدای روز مشکلی برای‌تان پیش آمده و ناراحت و عصبی هستید، توصیه می‌شود اطراف رئیس‌تان پرسه نزنید. امروز روز خوبی برای مطرح کردن موضوعات کاری مهم نیست. اگر درخواستی دارید بهتر است صحبت درباره این موضوع را به روز دیگری موکول کنید، بنابراین خودتان را در برخورد با مدیران آرام نگه دارید. اگر روز کاری شما با بدخلقی و عصبانیت یکی از ارباب رجوع‌ها شروع شده، با ناراحتی و پرخاش این موضوع را به خانم یا آقای مدیر انتقال ندهید چون ممکن است به دلیل عصبانیت قادر به کنترل خشم و ناراحتی‌تان نباشید. البته افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند حتما می‌دانند که در چنین شرایطی چطور باید آرامش‌شان را حفظ کرده و واکنش نشان ندهند. اما در صورتی‌که شما فردی زودرنج هستید و نسبت به تغییرات و ناملایمات زندگی زود واکنش نشان می‌دهید، بهترین توصیه به شما این است که بحث و گفت‌وگو با رئیس را به تعویق بیندازید.

در صورتی‌که بنابه دلایلی به اتاق رئیس فراخوانده شدید، چاره‌ای نیست جز اینکه قبل از ورود به اتاق چند نفس عمیق بکشید، یک لیوان آب بخورید و به مغزتان فرمان بدهید که دل‌تان نمی خواهد به موضوع ناراحت کننده‌ای فکر کنید که صبح برای‌تان اتفاق افتاده است. خودتان را کمی آرام کنید و بعد برای صحبت به اتاق رئیس بروید. در شرایطی‌که می‌دانید رئیس‌تان هم روز بدی را شروع کرده و هر دوی شما در شرایط خوبی قرار ندارید، هر نوع مذاکره و گفت‌وگو را به هر نحوی که می‌توانید به روز بعد موکول کنید.

اشتباه 02

جنگ با همکاران
وقتی روز بدی را شروع کرده‌اید سروکله زدن با همکاران دشوارتر به نظر می‌رسد چون باید تمام روز آنها را اطراف‌تان تحمل کنید. هنگامی که حوصله ندارید و آستانه تحمل‌تان پایین آمده، توصیه می‌شود که از تنش‌های محیط کاری دوری کنید. اگر می‌بینید که بر سر موضوع خاصی بحث و درگیری پیش آمده، سعی کنید با معقول‌ترین همکار درباره حل مشکل حرف بزنید. بعضی مواقع که اتفاق بدی برای‌تان پیش می‌آید، ممکن است کمی حساس یا پرخاشگر شوید یا با جرقه کوچکی از کوره در بروید و یک شوخی کوچک و پیش پا افتاده را کاملا جدی بگیرید. از این‌رو بهتر است اگر حال و روز خوبی ندارید از همان ابتدای صبح این موضوع را به سایر همکاران بگویید و از آنها بخواهید که به دلیل شرایط پیش آمده، وضعیت شما را درک کنند. در این صورت احتمال بروز ناراحتی و مشکلات در محیط کاری به مراتب کمتر می‌شود. اگر فکر می‌کنید که انرژی منفی شما ممکن است به دیگران هم سرایت کند یا با پرخاشگری‌ها دیگران را ناراحت کنید، مرخصی بگیرید و به محیط آرامی بروید تا آرامش از دست رفته‌تان را احیا کنید.

اشتباه 03


سرکوب کردن احساسات
بعضی وقت‌ها افراد در محیط‌های کاری احساسات ناخوشایندی را تجربه می‌کنند که این موضوع خلق و خوی‌شان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. احساساتی مانند غم، ترس، عصبانیت یا خشم می‌تواند یک روز خوب را به سرعت دگرگون کند، بنابراین وقتی خلق‌و‌خوی شما در وضعیت پایینی قرار دارد، از خودتان بپرسید که به چه دلیل ناراحت هستید؟ وقتی احساس‌تان را بشناسید و دلیل واقعی ناراحتی‌تان را بدانید، راه بهتری را برای از بین بردن احساسات بد پیدا می‌کنید، بنابراین به‌دنبال سرکوب احساسات ناخوشایند نباشید و راهی برای آزاد کردن این احساسات پیدا کنید. به‌عنوان مثال اگر از موضوعی ناراحت هستید به دستشویی یا داخل اتومبیل‌تان بروید و کمی گریه کنید. اشکالی ندارد که احساس‌تان را بروز دهید. اگر عصبانی هستید از محل کار بیرون بروید، با سرعت پیاده‌روی کنید یا چند نفس عمیق بکشید. به خودتان فرصت دهید تا احساسات ناخوشایند با شما فاصله بگیرند. آنها را رها کنید. در صورتی‌که این احساسات را تمام روز با خودتان حمل کنید، ممکن است به صورت پرخاشگری و دعوا با رئیس، همکاران یا حتی افراد خانواده خودشان را نشان دهند و درنتیجه دردسرهای تازه‌ای ایجاد شود.

اشتباه 04


تمرکز بر شرایط نامطلوب
شاید پیش خودتان تصور کنید که رئیس شما زیادی سختگیر است، همکاران خوبی ندارید یا وظایف زیادی را روی دوش‌تان قرار داده‌اند، به همین دلیل ناراحت یا عصبانی هستید و روز خوبی را شروع نکرده‌اید. در این صورت به یاد داشته باشید که همه مردم هیچ‌وقت براساس خواسته شما رفتار نمی‌کنند، بنابراین به جای اینکه روی این موارد متمرکز شوید، شرایط و آدم‌ها را بپذیرید. اگر امکان تغییر محل کار برای‌تان وجود ندارد اولین گام برای آرامش بیشتر این است که شرایط‌تان را قبول کنید. سپس ببینید خودتان برای تغییر شرایط چه کارهایی را باید انجام دهید. گاهی اوقات لازم است که تغییر را از خودتان شروع کنید تا شرایط هم عوض شود. به‌عنوان مثال اگر مشکل شما این است که فکر می‌کنید وظایف زیادی را برعهده دارید، شاید یک دلیلش این باشد که توانایی نه گفتن در شما ضعیف است. اگر خودتان را تغییر دهید، رفتار جراتمندانه را یاد بگیرید و به درخواست اضافه کاری بیش از حد «نه» بگویید، شاید شرایط محیط کاری به نفع شما تغییر کند و نارضایتی‌های‌تان کمرنگ‌تر شود. بنابراین گاهی اوقات لازم است ویژگی‌های شخصیتی خودتان را با دقت بیشتری بررسی کنید و برای اصلاح برخی رفتارها دست به‌کار شوید.

اشتباه 05


فرو رفتن در لاک انزوا
هنگامی که در محل کار هستید و به‌عنوان مثال مشکلی با یکی از همکاران برای‌تان پیش می‌آید، شاید از این رفتارها ناراحت شوید و واکنش دفاعی شما این باشد که در لاک خودتان فرو روید. در چنین شرایطی یک روش بهتر هم برای رفع مشکلات وجود دارد؛ اینکه به جای قهر و دلخوری، درباره این موضوع با همکار یا رئیس‌تان حرف بزنید. شاید احساسات ناخوشایند شما به دلیل برخی سوء‌تفاهم‌ها ایجاد شده باشد. در این صورت این احتمال وجود دارد که با حرف زدن، اختلافات برطرف شوند. بدین ترتیب با یک اقدام کوچک، استرس و نگرانی‌های شما برطرف می‌شود و در آینده هم احتمال بروز ناراحتی و مشکلات مشابه به حداقل می‌رسد.

راهنمای تبدیل روز بد به روزی خوب
اگر می‌خواهید بعد از پایان روز کاری بد، حال و روز بهتری داشته باشید این توصیه‌ها را رعایت کنید:

روز کاری بد,محل کار,شرایط محیط کاری

سپاس‌گزار باشید
یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای تبدیل یک روز بد به روزی خوب این است که یک کاغذ و قلم بردارید و فهرستی از داشته‌های‌تان تهیه کنید. فهرست شما باید شامل مواردی باشد که از به خاطر داشتن آنها در زندگی‌تان خوشحال و قدردان هستید. یادآوری این موارد به شما کمک می‌کند تا احساسات مثبت و بهتری داشته باشید.

با یک دوست خوب تماس بگیرید
به دوستی تلفن کنید که می‌دانید توانایی همدری با شما را دارد و به حرف‌های‌تان گوش می‌دهد. درددل کردن با فردی مورد اعتماد و مثبت‌اندیش به شما کمک می‌کند که کمی آرام‌تر شوید. در این صورت شاید برای حل مشکلات راه حل بهتری به ذهن تان برسد و با آرامش بیشتری فکر کنید.

به دیگران کمک کنید
شاید فکر کنید که در چنین شرایطی خودتان بیشتر از دیگران نیازمند دریافت کمک هستید اما وقتی برای یک دوست، همکار یا یکی از اعضای خانواده کار مثبتی انجام می‌دهید، از فکر کردن به موضوعات ناراحت‌کننده جدا می‌شوید و احساسات بهتری مانند حس مفید بودن برای دیگران را تجربه می‌کنید. حتی گاهی اوقات می‌توانید با شرکت در انجمن‌های خیریه به فردی کمک کنید که او را نمی‌شناسید.

به خودتان برسید
اگر می‌بینید که روز شلوغی در پیش دارید و احساسات بد از شما جدا نمی‌شوند، بهتر است برنامه روزانه را تغییر داده و زمانی را برای آرامش خودتان درنظر بگیرید. به خودتان برسید، آرایشگاه بروید، کادوی کوچکی بخرید یا خودتان را به یک بستنی یا ساندویچ خوشمزه مهمان کنید. حتی می‌توانید بی‌دلیل به خودتان چند شاخه گل هدیه دهید. این پیشنهاد بسیار ساده روش خوبی برای افزایش حس شادی و خوشحالی شماست.

بخندید
حتی اگر اتفاق بدی افتاده و روز کاری بسیار بدی را پشت‌سر گذاشته‌اید، باز هم لبخند بزنید یا با صدای بلند بخندید. این کار یکی از بهترین تمرینات برای از بین بردن احساسات نامطلوب است. اگر به همین سادگی نمی‌توانید بخندید به یک تئاتر کمدی بروید، فیلم یا سی‌دی‌های خنده تماشا کنید، تمرینات یوگای خنده‌دار را انجام دهید یا جوک‌های خنده‌دار بخوانید. به هر حال راهی برای خنداندن خودتان پیدا کنید.

این افراد که ما به آنها منفی می گوییم حتی در یک باغ گل به دنبال یافتن زباله ها هستند و دائما ناکامی ها، نقاط ضعف ،مسائل و دشواری های پیش رو ، ناتوانی ها و به طور کلی منفی ها را می بینند. برای فرار از منفی ها راه های مختلفی وجود به شرط اینکه خود شما یکی از آنها نباشید :

حتما برای شما هم پیش آمده برخی روز ها هر چقدر هم که می خواهید مثبت اندیش باشید و زندگی تان را رنگ تازه ای بزنید برخی افراد در اطرافتان مانع می شوند.موفقیت های شغلی تان را انکار می کنند و دست نیافتنی می انگارند، می گویند دنبال کار نگرد بحران بیکاری است، تجارتی راه نینداز رکود شده رکود شدید و... این فرد می تواند عزیز ترین شخص زندگی تان باشد، یک غریبه در اتوبوس و یا همکارتان.
این افراد که ما به آنها منفی می گوییم حتی در یک باغ گل به دنبال یافتن زباله ها هستند و دائما ناکامی ها، نقاط ضعف ،مسائل و دشواری های پیش رو ، ناتوانی ها و به طور کلی منفی ها را می بینند.


برای فرار از منفی ها راه های مختلفی وجود  به شرط اینکه خود شما یکی از آنها نباشید :

1 - منفی ها دارای یک ویروس خطرناک اند
تصور کنید منفی ها یک ویروس خطرناک دارند که ممکن است شما را بیمار کند! البته که منفی نگری یک بیماریست، پس تا جایی که می توانید از منفی ها فاصله بگیرید.
وقتی شروع به منفی بافی و ذکر مصیبت می کنند محیط را ترک کنید خیلی ساده و راحت.

2 - جریان رو تغییر بدهید
گاهی شخص منفی باف کسی است که به دلایلی نمی توان ترکش کرد و یا مثلا در یک خودرو نشسته اید و نمی توانید در را باز کنید بپرید پایین خطر جانی دارد!
بهترین کار تغییر مسیر گفتگوست. مثلا می توانی بلند عطسه کنید یا اظهار گرسنگی کنید ، از وضعیت آب و هوا بگویید یا مثلا به جایی اشاره کنید و بگویید تا حالا این جا را دیده بودی؟
بحث تغییر می کند راحت و بی درد سر. بدون تلفات جانی و البته دعوا و بحث بی مورد

3 - سکوت
دامن زدن به بحث منفی ها و حتی مخالفت با آنها گاهی آغاز گر یک بحث جدی و حتی گاهی دعوا و درگیری خواهد شد خوب پس بیایید "سکوت" را امتحان کنیم.
مخالفت با منفی ها گاهی باعث شکل گیری موج بی وفقه منفی بافی از سوی آنها می شود. در این موارد واقعا این جمله حقیقت محض است "سکوت فریاد معرفت است" . خودتان را به خواب بزنید، از پنجره بیرون را نگاه کنید، اصلا باید یاد بگیرید هر گاه که می خواهید گوشتان را تعطیل کنید! به نظر خیلی عجیب و غیر ممکن می آید اما حقیقت این است که با تمرین حتی می توان گوش را مطیع خودمان کنیم . طرف مشغول منفی بافی است شما پیچ گوشتان را می بندید و به آهنگی که خیلی دوست دارید فکر می کنید. به قیافه منفی باف نگاه می کنید و آنوقت انگار در حال اجرای پانتومیم است ، لبهایش تکان می خورد اما چیزی نمی شنوید . خنده تان می گیرد و فضا تغییر خواهد کرد.

4 - کانال رو تغییر بده
کانال اطراف را تغییر بدهید با ذهنتان سفر کنید به جایی که دوست دارید، کنار کسانی که دلتنگشان هستید و دوست دارید با آنها هم کلام شوید.
ذهن محدودیتی ندارد ، اصلا شاید دلتان سفر بخواهد موقعی که منفی باف در حال اجرای سناریوی مملکته داریم، بدبخیتم ما و... است شما یک سفری برید چین و از دیوار چین دیدن کنید، هند و تاج محل را ببینید، کیش و در کنار ساحل قدم بزنید، قشم و از پاساژ ها خرید کنید.
سفر رفتنتان نمی آید ، برید منزل داخل اتاق تان روی صندی بنشینید و چای و شیرینی بخورید. بعضی ذهن ها انقدر حرفه ای هستند که بعد از سفر ذهنی احساس سیری و رفع عطش می کنند.
به همین راحتی از دنیای منفی باف ها فرار کنید.
منبع :banki.ir

 

وقتی وارد یک تنگنا می‌شوید و همه چیز مخالف شما می‌شود، طوری که به نظرتان می‌رسد حتی یک دقیقه دیگر هم نمی‌توانید تحمل کنید، این دقیقاً همان زمان و مکانی است که جریان عوض می‌شود.» — هریت بیچ استو

مطمئنم که شما هم قبلاً در همچنین وضعیتی بوده‌اید. هر چقدر هم که سخت تلاش می‌کرده‌اید، همه تلاش‌هایتان به نظر بیهوده می‌رسیده است. اما نباید ناامید شوید، زیرا بعضی از بزرگترین پیروزی‌های زندگی برای کسانی اتفاق افتاده است که باوجود شرایط خارجی، تحمل کرده‌اند. پیشرفت به سمت درک اهداف شخصی، پیشرفتی خطی و محدود نیست. موفقیت بعد از مجموعه‌ای از شکست‌ها، بن‌بست‌ها و پیروزی‌های کوچک اتفاق می‌افتد.

این خود مسیر رسیدن به هدف است که تعیین می‌کند به چه انسانی تبدیل شوید. رهبران موفق به شما توصیه می‌کنند که مسیر رسیدن به هدف پایه و اساس پیروزی و موفقیت شماست، احتمالاً داستان توماس ادیسون را شنیده‌اید که بعد از شکست‌های مداوم به کشف لامپ برق دست پیدا کرد. او برای کشف چیزی که امروز یکی از بزرگترین اکتشافات تاریخ به شمار می‌رود، بیشتر از هزار مرتبه تلاش کرد.


موفقیت نزدیک‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید
ممکن است با خود فکر کنید و بگویید که انگیزه ای ندارید که برای رسیدن به موفقیت در آن ۱۰۰۰ شکست را تجربه کنید. اما اگر کشف ادیسون نیاز به ۱۰۰۰ مرتبه تلاش قبل از موفقیت داشت چه؟ می‌بینید گاهی فرایند، راه به سمت موفقیت را نشانتان می‌دهد. اگر هدفتان با مقیاسی قابل اندازه‌گیری باشد، شکست شما ممکن است به اندازه توماس ادیسون برجسته نباشد.

از طرف دیگر اگر هدف شما تاثیر گذاشتن بر انسانیت در مقیاس جهانی باشد، فرایند دنبال کردن هدفتان مطمئناً نیازمند شکست‌های غیرقابل انتظار خواهد بود. مقیاس یک هدف است که روندی که فرد طی می‌کند و کارهایی که برای رسیدن به آن لازم است را تعیین می‌کند.

این را در نظر بگیرید، اگر تلاش شما نیازمند صرف زمان و صبر بود و این را از قبل می‌دانستید چه؟ آیا باز هم مداومت داشتید؟ خیلی وقت‌ها بخاطر بسیاری عوامل نامشخص از دنبال کردن یک هدف دست می‌کشیم. به ناچار بخاطر ترس از ناشناخته‌ها، دلسرد می‌شویم تا اینکه آن را بعنوان یک چالش در آغوش بگیریم. این ترس از راه پیش رو است که ضعیفمان می‌کند زیرا عدم قطعیت نشان می‌دهد که موفقیت ممکن است دست‌نیافتنی باشد.

توصیه ما برای غلبه بر ترس از شکست این است که زمان را فراموش کرده و در عوض از مسیر لذت ببرید. اگر کاری که انجام می‌دهید را دوست داشته باشید و کاری را انجام دهید که دوست دارید، آنوقت روند کار می‌تواند تمرکز اصلی شما شود.

استفان کووی در کتاب معروف خود، ۷ عادت افراد موثر، عنوان می‌کند که وقتی با در نظر داشتن انتها، به هدفمان فکر می‌کنیم، راهی به سمت موفقیت برایمان طراحی می‌شود. افراد به دلایل مختلف از رسیدن به هدفشان دلسرد می‌شوند. اعتقاد من این است که هدف ممکن است همراه با عشق و عزم شما نباشد. در این صورت باید عشقی نابودنشدنی و عزمی راسخ برای رسیدن به آن هدف در خود ایجاد کنید. به هیچ وجه نباید به شکست فکر کنید.

لحظه‌ای به این مسئله فکر کنید. کدام بزرگتر است، لذت موفقیت یا بدبختی شکست؟ آیا برای موفقیت انگیزه دارید یا انگیزه دارید که از درد جلوگیری کنید؟ روانشناسان به این اصل درد-لذت می‌گویند.

برای درک هدفتان باید علاوه بر پشتکار و مداومت در کار، باوری انکارناپذیر به موفقیتتان داشته باشید. برای این منظور داشتن پشتکار دائمی اهمیت بسیار زیادی دارد، زیرا این عادات روزانه‌تان است که شما را به سمت موفقیت یا شکست راهنمایی می‌کند.

قبل از اینکه دلسرد شوید، کمی به خودتان استراحت دهید. گاهی اوقات یک وقفه کوتاه از روندی که برای رسیدن به هدفتان دارید، ذهنتان را روشن‌تر کرده و دید بازتری به شما می‌دهد. آلبرت انیشتین گفته است، «هیچوقت نمی‌توانید مشکلی را با همان سطح فکری که در ابتدای کار داشتید حل کنید.» به همین دلیل نگاه کردن به هدفتان با ذهنی تازه به شما این امکان را می‌دهد که فرصت‌های ممکن که قبلاً برایتان روشن نبوده را ببینید.

هیچکس نمی‌داند رسیدن به موفقیت چقدر طول می‌کشد. اگر با باوری انکارناپذیر و تعهد و پشتکار هدفتان را دنبال کنید، مطمئناً به موفقیت خواهید رسید. ضمن اینکه مسیرتان هم لذت‌بخش‌تر از خود موفقیت خواهد شد.

شرکت در جمع های دوستی می تواند زیبا ترین خاطرات را رقم بزند اما گاهی ممکن است در این دور هم جمع شدن افرادی حضور داشته باشند که روح شما را خدشه دار کنند.

مطمئنا شما باید در کنار دوستانتان لحظه های خوبی را تجربه کنید و دوستی هایتان ماندگار شود اما به راحتی نباید این جمع های دوستانه را از دست داد و به خاطر شخصی که با رفتارش شما را زیر سوال می برد، جمع را ترک کنید. هنگامی که یکی از دوستان شما رفتار تحقیر آمیزی در مورد شما دارد لازم است عکس العمل نشان دهید. شما نباید دوستانی را که می توانید ساعاتی خوب را با آنها سپری کنید، از دست بدهید. شاید راهکارهای ساده در مورد چنین فردی بتواند به شما کمک کند.


خشمگین نشوید، مودبانه رفتار کنید
لازم نیست برای تذکر دادن و صحبت کردن با دوستتان بی ادبی کنید و گستاخانه سخن بگویید. گاهی اوقات لازم است یک رفتار جدی از خود نشان دهید و نگذارید بساط گفت وگو در مورد شما گسترش پیدا کند. رفتار مودبانه شما را از این وضعیت نجات خواهد داد، نگذارید این رفتارها تبدیل به عادت شود. لازم است، عکس العمل نشان دهید و بعد از اینکه او چیزی که باعث تحقیر شما می شود به زبان آورد، با او صحبت کنید. اجازه ندهید که هرچه می خواهند بگویند و شما از یک گوش بشنوید و از گوش دیگر در کنید.


شوخی و جدی را با هم ترکیب نکنید!
اگر دوستتان تکرار رفتار نامناسب خود را با عذر بدتر از گناه یعنی شوخی کردن، توجیه میکند هرگز نپذیرید، چرا که شوخی کردن به موقع و در حد طبیعی دلچسب است. هر رفتاری وقتی از حد خودش فراتر می رود، مضر وآزار دهنده است .  
صحبت خصوصی شما باعث می شود که عدم مداخله اطرافیان بحث را به سمت دیگری سوق ندهد. گاهی اوقات یک گفت وگوی خصوصی می تواند مسئله را حل کند. تنهایی صحبت کردن کمک می کند تا با جدیت بیشتری با هم وارد بحث شوید، نمی توان یکطرفه به قاضی رفت .شاید او هم برای کارهایش دلیلی دارد.


یک گفت وگوی خصوصی
بهترین حالت این است که اگر با دوستتان مشکلی دارید، در مرحله اول این موضوع را خصوصی مطرح کنید. بعضی از افراد زمانی که با توجه اطرافیان مواجه می شوند، رفتارشان بیشتر تکرار می شود. صحبت خصوصی شما باعث می شود که عدم مداخله اطرافیان بحث را به سمت دیگری سوق ندهد. گاهی اوقات یک گفت وگوی خصوصی می تواند مسئله را حل کند. تنهایی صحبت کردن کمک می کند تا با جدیت بیشتری با هم وارد بحث شوید، نمی توان یکطرفه به قاضی رفت .شاید او هم برای کارهایش دلیلی دارد.


یک تذکر
گاهی رفتار آزار دهنده دوستتان تکرار می شود، ممکن است شما صبر کنید و دوست شما متوجه نشود که او شما را آزرده است اما به یاد داشته باشیم هرکسی از طرز رفتارهای دوستش هر چند کلامی نباشد، متوجه می شود که کار اشتباهی کرده است. دیگر زمانش رسیده است تا به او بگویید که رفتارش را اصلاح کند. ممکن است او با گفته شما تمسخر آمیز برخورد کند اما این دفعه با جدیت از او بخواهید که رفتارش را تکرار نکند.


فرصت آخر
اگر این فرد به رفتار غیر قابل قبول خود ادامه داد، بهتر است به رابطه خود با این شخص پایان دهید. یکی از ویژگیهای دوست خوب این است که بارها با رفتار نامناسب دوستش را نیازارد. مطمئنا شما قدر و قیمت دوستی تان را می دانید پس هر کاری برای حفظ دوستی تان انجام داده اید، اگر دوست شما نمی خواهد رفتارهایش را اصلاح کند و به برخوردهای نامناسبش ادامه می دهد شاید ارزش داشتن یک دوست خوب را نمی داند. یادتان باشد، شما  هر تلاشی را که لازم بود انجام دادید تا دوستی تان ادامه پیدا کند.
منبع:تبیان

زمانی که اذیت‌ها و ناراحتی‌ها اسیرتان کرد، به محیط اجازه می‌دهید کنترل بیشتری نسبت به خودتان به شما پیدا کند. به همین دلیل همیشه باید بخشش را انتخاب کنید. در زیر به ۱۱ مورد از چیزهایی که باید خودتان را بخاطر آنها ببخشید اشاره می‌کنیم

«آدم‌های ضعیف هیچوقت نمی‌توانند ببخشند. بخشش خصوصیت افراد قوی است.» -- گاندی
کینه و تلخی مثل سم می‌مانند: اگر به آنها اجازه دهید، اسیرتان کرده و شما را به عقب میکشد تا جایی که دیگر حتی خودتان را هم نمی‌شناسید.


انسان‌ها موجودات پرغروری هستند، که این یکی از دلایلی است که نمی‌توانند اشتباهات، ناراحتی‌ها و طردشدگی‌هایشان را فراموش کنند. اما زمانی که اذیت‌ها و ناراحتی‌ها اسیرتان کرد، به محیط اجازه می‌دهید کنترل بیشتری نسبت به خودتان به شما پیدا کند.
به همین دلیل همیشه باید بخشش را انتخاب کنید. در زیر به ۱۱ مورد از چیزهایی که باید خودتان را بخاطر آنها ببخشید اشاره می‌کنیم:

1 - بخاطر گذشته‌تان، خودتان را ببخشید
خیلی ساده است که اجازه دهید اشتباهات گذشته لحظه حالتان را نابود کند اما این سریع‌ترین راه به سمت افسردگی و ناراحتی است. خیلی مهم است که به خاطر داشته باشید که همه انسان‌ها اشتباه می‌کنند. مهم این است که از اشتباهاتتان درس بگیرید و خودتان را برای تجربیات آینده آماده کنید.

2 - بخاطر روابط شکست‌خورده‌تان، خودتان را ببخشید
مسائل احساسی مسائل ساده‌ای نیستند. اگر بخواهید به احساساتتان اجازه دهید، شما را عقب کشیده و فرصت‌های عشقی آینده را از شما می‌گیرند. باید سعی کنید روی زمان حال تمرکز کنید -- نه اشتباهات گذشته‌تان -- تا بتوانید آینده‌ای بهتر برای خودتان بسازید.

3 - بخاطر ضعف‌هایتان، خودتان را ببخشید
روز بدون شب نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ همینطور روشنایی بدون تاریکی. درمورد ما هم همینطور است، بدون دانستن ضعف‌هایمان، نمی توانیم به نقاط قوتمان پی ببریم. باید نقص‌هایتان را در آغوش بکشید و یاد بگیرید خودتان را همانطور که هستید بپذیرید.

4 - بخاطر اشتباهات جزئی‌تان، خودتان را ببخشید
در خیابان با کسی برخورد کردید؟ بند کفشتان زیر پایتان گیر کرد؟ هیچ اشکالی ندارد! اتفاق‌هایی بدتر از این هم ممکن است بیفتد پس سعی کنید به این اتفاق‌ها از دید طنز نگاه کنید.

5 - بخاطر آدم‌هایی که قضاوتشان کردید، خودتان را ببخشید
آدمها خیلی متفاوتند، از آدمهای درون‌گرا تا برون‌گرا، آدمهای هنری تا آدمهای بیزنسی. این تفاوت‌ها ایجاد سوءتفاهم و قضاوت کردن درمورد رفتارهایی از دیگران که مطابق با هنجارهای ما نیست را راحت‌تر می‌کند. همه این کار را می‌کنند، پس نگران نباشید.

6 - بخاطر امیدها و آرزوهای نابود‌شده‌تان، خودتان را ببخشید
اگر تابحال اینکار را نکردید، همیشه زمان‌هایی برای سرمایه‌گذاری کردن در آرزوهایتان را دارید.  پشیمانی‌ها و افسوس‌هایتان درمورد چیزهایی که دوست داشتید داشته باشید را فراموش کنید و اولین قدم‌ها برای رسیدن به هدفتان را بردارید. این قدم‌ها هرچقدر هم که کوچک باشند مهم نیست، همین که کمی تلاش کنید، امیدها و آرزوهایتان هیچوقت نخواهند مرد.

7 - بخاطر انتقاداتی که از خودتان کردید، خودتان را ببخشید
گاهی اوقات ما بدترین منتقد خودمان می‌شویم اما نترسید، همه ما اینطور هستیم. به جای اینکه فکرتان را صرف این مسئله کنید، سعی کنید زمزمه‌های منفی با خودتان را بشناسید و به محض اینکه به ذهنتان آمدند آن را متوقف کنید.

8 - بخاطر پل‌هایی که پشت سر خراب کرده‌اید، خودتان را ببخشید
وقتی آدم‌ها تغییر می‌کنند، روابط هم تغییر می‌کنند. گاهی‌اوقات خراب کردن پل‌ها پشت سر برای سلامت فکری‌تان مفید است. اما اگر اینطور هم نباشند، همیشه راهی برای درست کردن روابط برهم‌خورده وجود دارد.

9 - بخاطر کاستی‌هایتان در محل‌کار، خودتان را ببخشید
همه نمی‌توانند در همه کار عالی باشند. این چیزی است که نه تنها در زندگی خصوصی‌تان بلکه در کارتان هم به خاطر داشته باشید. به جای اینکه روی چیزهایی که در آن خوب نیستید تمرکز کنید، توجهتان را به نقاط قوت خود در کار معطوف کنید.

10 - بخاطر زمان‌هایی که خودخواهی کردید، خودتان را ببخشید
همه آدمها نیاز دارند که زمان‌هایی خودخواه باشند، چه در دنبال کردن آرزوهایتان باشد، چه در پیشرفت شخصی و چه در تغییرات کاری. این چیزی نیست که بخواهید بخاطر آن خجالت بکشید.

11 - بخاطر وقت‌هایی که تنبلی کردید، خودتان را ببخشید
همه نمی‌توانند همیشه فعال باشند. اگر زمان‌هایی بوده که دوست داشته‌اید فقط استراحت کنید و دست به هیچ کاری نزنید، نیازی نیست بخاطر آن احساس گناه کنید.
منبع : mardoman



اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمی‌شود و مدام هوای عالم بالا را می‌کند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذت‌های آن تلاش می‌کند.

یکی از گام‏های نخستین در راه اصلاح نفس وتهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی می برد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی می نماید.

پیامبر (ص) فرمودند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را می شناسد.

اما منظور از خودشناسی در این حدیث چیست؟ اینکه اگر انسان خودش را بشناسد، خدا را خواهد شناخت، به چه معنا است؟
بدن انسان‌ها دارای ساختار بسیار پیچیده‌ای است، منظم کار کردن میلیون‌ها سلول در کنار هم با ساختار پیچیده و بسیار منظم چشم که هنوز که هنوز است دانشمندان نتوانسته‌اند برای آنها تبیینی پیدا کنند و... نشان از قدرت و حکیم بودن خداوند دارد. به همین دلیل در این حدیث امام علی (ع)، از انسان‌ها می‌خواهد خود را بشناسند، چرا که این امر باعث شناخت خداوند می شود.

حرکت انسان در مسیر تکامل و قرب به خدا از خودشناسی آغاز می‌شود. انسان تا با خودش آشنا نشود و از استعداد بی نهایت و ارزش فوق العاده جوهر انسانی خود آگاه نگردد، حرکت جدی و پیگیرانه‌ای را در جهت شکوفایی نیروهای نهفته در خود سامان نمی‌دهد و خط سیر درستی را در زندگی نخواهد داشت. تقریبا همه چیز از شناخت انسان و موقعیت با ارزش او در جهان هستی شروع می‌شود.

 در واقع اولین و پر فایده‌ترین دانستنی ها برای انسان، شناخت خود است. شناختی که بدون آن هیچ چیزی به درستی برای انسان شناختنی نیست و هیچ برنامه‌ای مفید فایده و موثر نمی‌باشد. حتی شناخت خدا، از شناخت انسان آغاز می‌شود.  به طور کلی انسان را دو گونه شناخت است. شناخت درون و شناخت بیرون. برای شناخت بیرون از شناخت درون باید آغاز نمود. بدون شناخت درون، شناخت بیرون چندان حقیقی و موثر نیست.

خودشناسی اگر درست انجام شود، انسان در مسیر درست زندگی قرار می‌گیرد و در صورتی که ناصحیح باشد، راه انسان جهت انحرافی به خود می‌گیرد و از مسیر حقیقی زندگی خارج می‌شود.

در این حدیث، امام علی(ع) از انسان‌ها می‌خواهد به خودشناسی و تفکر در خود بپردازند، اما همچنین از آنها می‌خواهد که در همین محدوده شناخت باقی نمانند و قفس درون را بشکنند و از شناخت درون به شناخت بیرون و خداوند پل بزنند. خودشناسی یعنی از حصار کوچک تن گذشتن و رسیدن به دنیای حقیقی. اگر ما بتوانیم قسمت کوچکی از دنیای ماورایی را با استفاده از خودشناسی و خداشناسی درک کنیم دیگر دلمان به این دنیا بند نمی‌شود و مدام هوای عالم بالا را می‌کند و بالطبع برای رسیدن به آن دنیا و درک لذت‌های آن تلاش می‌کند.

تا انسان از شناخت صفات و ملکات خود غافل باشد،‌ نمی‌تواند به اصلاح خویش بپردازد،خویشتن شناسی مراتب مختلفی دارد: یک مرتبه آن نوعی است که در آن شناخت خویش از نظر استعدادها و سرمایه‌های خاصّی که در هر یک از زن و مرد وجود دارد. نوع دیگر خویشتن شناسی اخلاقی است، که شناخت خویشتن در این مرتبه به شناخت صفات، استعداد ها و ملکات اخلاقی مربوط می شود .

خودشناسی,شناخت خود, شناخت خداوند

پروانه شدن
انسان با تامل در خودش و با تفکر در اینکه منشاء وجودیش چه کسی است و اینکه چه کسی او را خلق کرده، به این نتیجه خواهد رسید که نباید زندگی خود را بیهوده صرف کند و باید در مسیری گام بردارد تا بتواند به سعادت دنیا و آخرت برسد. اما پس از تفکر در سر آغاز خودش، انسان وضعیت کنونی خودش را مورد بررسی قرار خواهد داد و تلاش خواهد کرد شرایط منفی و مثبت خود را مورد بازبینی قرار دهد و در نتیجه سعی خود را خواهد کرد از شرایط منفی خود کاسته و به شرایط مثبت خود اضافه کند. و در نهایت پس از بررسی وضعیت کنونی به وضعیت نهایی خود فکر خواهد کرد؛ اینکه به کجا خواهد رفت و چه سرنوشتی انتظارش را خواهد کشید و...

 انسان با تفکر در وضعیت ابتدایی، کنونی و نهایی خودش می‌تواند شناخت جامعی از خودش بدست آورده و در نتیجه هدف نهایی خود را مشخص کند و از این طریق به شناخت خداوند برسد.

بنابراین انسان در درجه اول باید خود را بشناسد؛ ویژگی‌های مثبت و منفی خودش؛ قابلیت‌های خودش، توانایی‌های خودش و... را بشناسد تا بتواند به شگفتی‌هایی که خداوند در او آفریده پی ببرد و در نتیجه خداوند را بشناسد.
منبع:تبیان

شاید در مورد مدیریت زمان کتاب هایی خوانده باشید یا کلاس های مدیریت زمان را گذرانده باشید و سعی کرده باشید با کاغذ و قلم یا اپلیکیشن های مدیریت زمان، برای کارهای روزانه خود برنامه ریزی کنید و آنها را اولویت بندی کنید. ولی از خود می پرسید چرا با وجود دانش مدیریت زمان و این همه اپلیکیشن و گجت، هنوز هم نمی توانید همه کارهایتان را به انجام برسانید. پاسخ این سوال ساده است. همه چیزهایی که در مورد مدیریت زمان یاد گرفته اید، بی مصرف و بیهوده هستند، زیرا اثربخش نیستند.

قبل از آنکه شروع به مدیریت زمان نمایید باید یاد بگیرید که اصولاً زمان چیست. دو نوع زمان داریم: زمان ساعتی و زمان واقعی. در زمان ساعتی، هر دقیقه از 60 ثانیه و هر ساعت از 60 دقیقه و هر روز از 24 ساعت تشکیل شده است. همه زمان ها بطور مساوی می گذرند. وقتی کسی 50 سالش می شود، دقیقاً 50 سال دارد نه بیشتر، نه کمتر. در زمان واقعی، همه چیز نسبی است. زمان بسته به کاری که انجام می دهید به سرعت می گذرد یا کش می یابد. شاید دو ساعتی که در اداره جات می گذرانید به اندازه 12 سال به نظر برسد و وقتی به فرزندان خود می نگرید فکر کنید که گویی دو ساعته به سن 12 سالگی رسیده اند.

کدامیک از این زمان ها دنیایی که در آن زندگی می کنیم را به درستی توصیف می کنند، زمان واقعی یا زمانی ساعتی؟

دلیل آنکه گجن ها و سیستم های مدیریت زمان اثربخش نیستند این است که این سیستم ها برای مدیریت زمان ساعتی طراحی شده اند. زمان ساعتی اصلاً مطرح نیست. شما در زمان ساعتی زندگی نمی کنید و شاید به آن دسترسی هم نداشته باشید. شما در زمان واقعی زندگی می کنید، یعنی دنیایی که در آن زمان وقتی تفریح می کنید مثل برق و باد می گذرد و وقتی به وظایفتان رسیدگی می کنید کش می آید.

باید بگوییم که زمان واقعی حالت ذهنی دارد و بین دو گوش شما قرار گرفته است. شما هستید که آن را خلق می کنید. هر چیزی که شما می سازید، خودتان آن را مدیریت می کنید. وقت آن رسیده که محدودیت های "وقت ندارم" یا "الان وقتش نیست" را از روی دوش خود بردارید و شروع به مدیریت صحیح کارهایتان کنید.

فقط سه راه برای گذراندن زمان وجود دارد: افکار، مکالمات و اعمال. هر کسب و کاری که داشته باشید، کار شما شامل این سه مورد می شود.

به عنوان یک کارآفرین، شاید شما اغلب به جهات مختلف کشیده شوید یا در کارتان تداخل پیش بیاید. وقتی نمی توانید تداخل ها را حذف کنید، حداقل باید در زمانی که روی آنها می گذارید و همچنین در مقدار زمانی که روی افکار، گفتگوها و اعمالی که برای رسیدن به موفقیت انجام می دهید، اختیار و آزادی عمل داشته باشید.

تکنیک های زیر را تمرین کنید تا بتوانید در مدیریت زمان خود استاد شوید:
1. یک جدول زمانی نزد خود داشته باشید و همه افکار، گفتگوها و فعالیت های هفته را در آن یادداشت کنید. این به شما کمک می کند تا درک کنید در طول روز چه مقدار از این کارها را می توانید انجام دهید و لحظات ارزشمند شما برای چه چیزهایی تلف می شوند. بدین ترتیب مقدار زمان لازم برای نتیجه گرفتن از این کارها و مقدار زمان تلف شده برای افکار، گفتگوها و کارهای بیهوده و غیر اثربخش دستتان می آید.

2. باید به فعالیت یا گفتگویی که برای رسیدن به موفقیت برایتان اهمیت دارد زمانی را اختصاص دهید. لیست هایی که برای انجام کارها تنظیم می شوند (To-do lists) گاهی آنقدر طولانی می شوند که دیگر نمی توان آنها را عملی کرد. دفترچه های ثبت ملاقات ها در این مورد مفیدتر هستند. برای خودتان قرار ملاقات هایی تنظیم کنید و برای 5 فکر، گفتگو و کار مهم خود بلوک های زمانی تعریف کنید. بنویسید که این موارد در چه ساعتی آغاز و در ساعتی پایان می یابند. نظم و ترتیب پایبندی به این قرارها را داشته باشید.

3. برنامه ریزی کنید تا حداقل 50 درصد از زمان خود را به افکار، فعالیت ها و گفتگوهایی بگذرانید که بیشترین نتایج را برایتان تولید می کنند.

4. زمانی را برای تداخل ها و ... برنامه ریزی کنید. زمانی را نیز اختصاص دهید به اوقاتی که از کار دور می شوید.

5. نیم ساعت اول هر روز را به برنامه ریزی برای کل روز بگذرانید. تا وقتی که جدول زمانی روزانه خود را کامل نکرده اید روزتان را آغاز نکنید. مهترین زمان روز زمانی است که شما برای کل روز برنامه ریزی می کنید.

6. قبل از هر تماس یا وظیفه، 5 دقیقه صبر کنید تا بتوانید در مورد آنچه می خواهید بدست آورید تصمیم گیری کنید. این به شما کمک می کند تا قبل از شروع بدانید که موفقیت چه شکلی است. همچنین باعث می شود که زمان کندتر بگذرد. بعد از هر تماس یا فعالیتی نیز 5 دقیقه وقت بگذارید و به این فکر کنید که آیا نتیجه مطلوب شما بدست آمده است یا خیر. اگر اینطور نیست دلیل آن چیست. چطور می توانید دفعه بعد تکه گمشده پازل را سر جایش بگذارید.

7. اگر قرار است کاری را هر طور شده به انجام برسانید، کاغذ "مزاحم نشوید" را روی در اتاقتان بچسبانید.

8. تمرین کنید که با به صدای درآمدن موبایل یا دریافت ایمیل یا ... فوراً به سراغ موبایلتان نروید. توجه خود را فوراً به سمت افرادی که با شما تماس می گیرند معطوف نکنید مگر آنکه واقعاً این تماس برای کسب و کارتان حیاتی باشد و لازم باشد که فوراً پاسخ آنها را بدهید. در غیر این صورت باید زمان جداگانه ای را به پاسخ دادن به تماس ها و ایمیل ها بگذرانید.

9. حواس پرتی های دیگر مانند فیسبوک و انواع دیگر شبکه های اجتماعی را کنار بگذارید مگر آنکه از این ابزارها برای هدایت کسب و کار خود استفاده می کنید.

10. یادتان باشد که انجام همه کارها غیرممکن است. همچنین این نکته را فراموش نکنید که 20 درصد از افکار، گفتگوها و فعالیت ها هستند که 80 درصد نتایج را تولید می کنند.

منبع:برترین ها

تغییر در بیشتر اوقات هیجان را به شما برخواهد گرداند. اگر همیشه عادت کرده‌اید از یک مسیر خاص به محل کار یا خانه‌تان بروید، مسیر را تغییر دهید و راه متفاوتی را انتخاب کنید. اگر از یک رستوران همیشه یک نوع غذا سفارش می‌دادید، این‌بار غذای متفاوتی که تا به حال خوردنش را تجربه نکرده اید، امتحان کنید.

راهکارهایی که به شما کمک می‌کند حس بهتری نسبت به زندگی‌تان پیدا کنید

با افراد جدید ارتباط برقرار کنید
وقتی با افراد جدیدی آشنا می‌شوید، درهای جدیدی را به سمت خودتان باز کرده‌اید. این افراد جدید تجربه‌های متفاوتی را در اختیارتان قرار خواهنددارد، از سرگرمی‌های جدیدی صحبت خواهندکرد و اوقات مشترک خوبی را با آنها خواهیدداشت.

مهارت جدید یاد بگیرید
برای یادگیری مهارت جدید خیلی هم لازم نیست به یک کار سخت بپردازید. مثلا می‌توانید یک بازی رایانه‌ای بخرید و سعی کنید آن را به آخر برسانید، می‌توانید با همسر یا دوست خود یک مسابقه راه بیندازید و به اتفاق بازی کنید.

مکان‌های ناشناخته را کشف کن
علاوه بر شهرتان، کشورمان مکان‌های جذابی دارد که با رفتن به آنجا می‌توانید انرژی جدیدی را وارد زندگی‌تان کنید. سفر کردن همیشه می‌تواند روحیه کسالت‌بار شما را از بین ببرد و هیجان را وارد زندگی‌تان کند.

یک چهره جدید خلق کن
سعی کنید ظاهر خود را تا آنجا که می‌توانید تغییر دهید البته تغییری معقول. سعی کنید در حال‌ها و عادات‌هایتان هم تغییری ایجاد کنید تا جایی که اطرافیانتان هم متوجه این تغییر شوند. باز هم تاکید می‌کنیم که این تغییر چهره و لباس قرار نیست خیلی نامعقول باشد بلکه شما با توجه به فرهنگ و عرف جامعه‌ای که با آن زندگی می‌کنید، می‌توانید تغییر خوب و مناسبی به سبک لباس‌ها و چهره‌تان بدهید اما فراموش نکنید که باید همیشه خودتان باشید و شخصیتتان را تغییر ندهید.

مهره گمشده
سعی کنید هدفی هرچند کوچک را در زندگی‌تان تعیین و برای رسیدن به آن مدت زمانی را مشخص کنید. مطمئن باشید که داشتن هدف، زندگی کسالت‌بار شما را بار دیگر پرشور و هیجان خواهدکرد و تاثیرات بسیار خوبی را در آینده به جا خواهد گذاشت.

منبع:زندگی مثبت

چه مسایلی در زندگی باعث می شوند تا انسان به سمت موفقیت پیش برود؟ برای این پرسش، هیچ پاسخ مشخص و واحدی وجود ندارد. موفقیت به تلاش نیاز دارد و انسان ها باید با توجه به شرایط زندگی و کار خود، درست ترین و مناسب ترین مسیر را تشخیص دهند، انتخاب کنند و با پشتکار بسیار به سمت آنها پیش بروند. هیچ مانعی نباید موجب دلسردی شود. اما هر کسی بر اساس تجربه، نظراتی در این مورد دارد. ما 30 نظر از انسان های مختلف را برایتان نوشته ایم که شاید در مسیر موفقیت به شما کمک کنند.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

1.    این را به یاد داشته باشید دیگران به آن اندازه که خیال می کنید، به شما توجه ندارند.
بسیاری از مردم برایشان مهم نیست که شما ماشین نو خریده اید یا ارتقا شغلی گرفته اید. یا شاید حتی متوجه این مساله هم نمی شوند. بنابراین نباید خوشحالی خود را بر اساس واکنش آنها بگذارید. اگر دایم نیازمند توجه دیگران باشید، نمی توانید زندگی شادی را تجربه کنید.

2.    افرادی که واقعا شما را دوست دارند، نمی خواهند مالک شما باشند. آنها فقط خودتان را دوست دارند و بقیه چیزها برایشان نامفهوم است.
این علاقه عشق نام دارد. برای افرادی که شما را دوست دارند احترام قایل باشید و برای داشتن و خوشحالی آنها همه تلاش خود را انجام دهید. اما حسادت در این امر مفهومی ندارد.

3.    فقط به پول و درآمد بیشتر فکر کردن خوبشختی نمی آورد.
اگر همه لذت های دنیا را بر درآمد و دارایی بیشتر تعریف کنید، نمی توانید از شادی های کوچک و ارزشمند زندگی بهره مند شوید. وقتی دایم در حال کار باشید نمی توانید در کنار دوستان یا در جمع خانواده بودن را تجربه کنید.

4.    وام در هر مقطعی می تواند شما را از زندگی عقب نگه دارد.
سعی کنید تا حد امکان خود را زیر بار قرض و وام قرار ندهید. این می تواند شما را به شدت در زندگی عقب نگه دارد.

5.    سخن شناسی بسیار موثر است
هنگامی که بتوانید به حرف ها و خواسته های اطرافیان واکنش درستی داشته باشید، می توانید تاثیر خوبی هم روی آنها بگذارید. هنگامی که بتوانید با حرف های درست و مناسب، نظر کسی را تغییر دهید، کاری را پیش ببرید، کودکی را از ترس رها کنید یا موجب اعتماد به نفس فردی بشوید، یک قدم به سوی موفقیت برداشته اید.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

6.    نه تنها در برابر دیگران که حتی در مقابل خود هم مسوول هستید
مردم به مسوولیت های خود در قبال دیگران بیشتر پایبند هستند و به ندرت به این فکر می کنند که در برابر نیازها و خواسته های خودشان هم مسوولیت دارند. اگر نتوانید برای خود ارزش قایل شوید، نمی توانید موفقیت و شادی در زندگی را بیابید.

7.    همیشه برای وقایع ناخواسته آماده باشید
زندگی فراز و فرود بسیاری دارد و انسان موفق کسی است که بتواند از لحاظ روحی خود را برای مواجهه با انواع مشکلات و موانع آماده و گوش به زنگ کند. همیشه سعی کنید در مسیری که حرکت می کنید، یک برنامه ریزی دقیق دیگر هم داشته باشید تا در صورت بروز مشکل، به آن پناه ببرید.


8.    به دیگران اجازه ندهید شخصیت شما را تغییر دهند
در تعاملات اجتماعی نباید به دیگران اجازه دهید با حرف و رفتار خودشان، شخصیت اصلی و واقعی شما را تغییر دهند و به شما بگویند که چه کسی هستید و چه کاری باید انجام  دهید. همیشه خودتان باشید و همزمان از مشاوره دیگران کمک هم بگیرید.

9.    همیشه باید جلوتر از نیاز خود باشید
همیشه سعی کنید در رقابت باشید. رقابت موجب پیشرفت می شود. وقتی خود را بالاتر از دیگران دیدید، حتی با خودتان رقابت کنید. هرگز اجازه ندهید تب و تاب تلاش بیشتر خاموش شود.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

10.    خودآگاهی یکی از ارزشمندترین ویژگی ها است
وقتی بتوانید خود را از نگاه دیگران ببینید، می توانید روی نقاط ضعف خود کار کنید و خیلی درست و منطقی آنها را برطرف کنید.

11.    برای هر کاری یک گرایش درونی نیاز است
جهان بینی هر فردی در گرایشات و اعتقادات او ریشه دارد. باید برای خود سمت و سوی مشخصی تعیین و بر اساس آن پیش بروید. این تمایلات شما را به مسیری که می خواهید، پیش می رانند.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

12.    زندگی در زمان حال موجب تمرکز بیشتر است
قبول کنید که گذشته و آینده نمی توانند تاثیری در زندگی شما داشته باشند. باید از زمان های حال نهایت استفاده را ببرید. باید با درس از گذشته و نگاه به آینده در اکنون زندگی کنید و برای پیشرفت تلاش کنید.

13.    انسان های متفاوت موجب رشد آدمی می شوند
سعی کنید از انسان هایی که مانع از پیشرفت شما هستند دوری کنید. در عوض، با افرادی دوستی های نزدیک داشته باشید که موجب تفکر بیشتر و ارتقا موقعیت شغلی و زندگی شما می شوند.

14.    سفر کردن نیز موجب پیشرفت است
سفر به مکان های مختلف نه تنها باعث می شود تا با مردم و فرهنگ های متفاوت آشنا شوید، بلکه موجب تازه شدن فکر و استراحت مغز نیز می شود. به این واسطه با ایده های بیشتر و ناب به کار خود بازخواهید گشت.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

15.    تا حد ممکن خطر کنید تا بتوانید علاقه و نیاز اصلی خود را بیابید.
هرگز تا وقتی که از کاری راضی و خوشحال نیستید، خود را اسیر آن نکنید. از اینکه برای یافت شغل مورد دلخواه خود محل کارتان را عوض کنید، ناراحت نباشید. با یافتن شغلی که همه جانبه شما را راضی کند، موفقیت بیشتری در انتظارتان خواهد بود.

16.    مراقب سلامت خود باشید
هرگز نباید با کارهای سنگین سلامت خود را به خطر بیندازید. با برنامه ریزی دقیق، کارهایتان را پیش ببرید.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

17.    مراقب آوازه و شهرت خود باشید
برای اینکه همیشه از شهرت خود بهره بگیرید، باید صادق، درستکار و قابل اعتماد باشید و به دیگران نیز احترام بگذارید.

18.    بر اساس احساسات نمی توان تصمیم درست اتخاذ کرد
سعی کنید عصبانیت، خشم یا خوشحالی بیش از حد خود را مدیریت و کنترل کنید. با این احساسات نمی توان در کار و محل کار چندان موفق و حرفه ای بود.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

19.    همیشه خود و دیگران را ببخشید
حتی اگر دوستان و اطرافیان موجب ناامیدی یا شکست شما در کار یا زندگی شدند، باید به قدری قلب بزرگ داشته باشید که بتوانید آنها را ببخشید. این ببخش موجب می شود تا فکرتان از انرژی های منفی دور باشد و بیشتر به سمت موفقیت پیش بروید. در ضمن، باید خودتان را نیز برای اشتباهات خود ببخشید.

20.    همیشه هدف بزرگ تر برای خود تعیین کنید
ما در دنیایی زندگی می کنیم که بسیار بسیار بزرگ تر از ما است. پس باید اهداف ما هم بزرگ تر از آنچه تصور می کنیم باشد. هر چه هدف بزرگ تر و منطقی تر باشد، تلاش و امکان موفقیت بیشتر می شود.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

21.    زندگی کوتاه است
این جمله کلیشه ای و تکراری را زیاد شنیده یا گفته ایم. اما واقعا باید باور کنید که زندگی کوتاه است و باید از آن به بهترین شکل ممکن استفاده کنید. به جای ناراحتی، غم یا ناامیدی، بیشتر تلاش کنید و اگر در مسیری از کار با مانع روبه رو شدید، مسیری دیگر را امتحان کنید.

22.    چیزهای زیادی هست که نمی دانید
در  زندگی مسایل و دانش بسیاری هست که آدم ها نمی دانند. هر اندازه که مطالعه زیادی داشته باشید، باز هم علومی هستند که شما از آن آگاهی ندارید. بنابراین، خود را به درس هایی که خوانده اید محدود نکنید و همیشه برای مطالعه بیشتر زمان بگذارید.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

23.    باید با خودتان صادق باشید
اگر قرار است پیشرفت کنید  و به یک انسان موفق تبدیل شوید، بسیار مهم است نقاط ضعف و اشکالات خود را بشناسید و آنها را برطرف کنید.

24.    شاد بودن یک انتخاب است
شادی و خوشبختی در زندگی یک انتخاب است. وقتی انتخاب کنید که شاد باشید و به همه مسایل خوش بینانه نگاه کنید، موفقیت بیشتری را به سمت خود جذب خواهید کرد.

25.    اعتماد به نفس موجب رشد می شود
هنگامی که به توانایی های خود ایمان و اعتقاد داشته باشید، می توانید بیشتر به سوی موفقیت پیش بروید.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

26.    همه همیشه می ترسند
این را باور کنید که مردم از شکیت هراس دارند. اما انسان های موفق، همیشه ترس های خود را قبول می کنند و با تلاش هیجانات منفی آن را از خود دور می کنند و گام های استوار به سمت اهداف خود بر می دارند.

27.    مردم به هم زخم می زنند
برای موفق بودن مهم است که به دیگران آسیب نرسانید و به آنها زخم نزنید. خوشحال کردن اطرافیان، حتی در اندازه کوچک، می توانید تاثیر شگرفی در پیشرفت شما داشته باشد.

28.    هیچ چیز کامل نیست
باید این را باور کنید هیچ چیزی و هیچ کس کامل نیست. برخلاف فیلم ها، در دنیای واقعی لزوما انسان خوب و شخصیت موفق پیروز نمی شود. باید بدانید که زندگی فراز و فرود دارد و ممکن است با موانع بسیاری مواجه شوید.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

29.    از موفقیت افراد موفق درس بگیرید
با مطالعه زندگی افراد موفق و پیشرو می توانید مسیر درست تری برای پیشرفت خود تعیین کنید.

30.    خوش شانسی نیز یکی از جنبه های موفقیت است
این را بدانید با تلاش دایمی و مستمر می توانید برای خود خوش شانسی هم ایجاد کنید.

موفقیت در زندگی, مسیر موفقیت,سمت موفقیت

منبع:برترین ها


در نهایت ما تصمیم گرفتیم از مشتریان خود تشکر کنیم، ما برای آنها هدایایی ارسال کردیم و سعی کردیم آنها را بیش از پیش خوشحال کنیم تا وفاداری آنها را هم کسب کنیم.

 

۱۰# عالی بودن بخشی از کار شماست

درک زمان و دوباره زمان در مورد اینکه شرکت شما چقدر برای مردم در سرتاسر منطقه کاربرانش تفاوت ایجاد می کند؟ می توانید اینکار را انجام دهید! خیلی عالی است.

پس با سپاسگذاری بخشنده هم باشید. این دوستان خودمانی بخش از روز خود را به این اختصاص می دهند که در مورد اینکه چقدر کسب و کار شما را دوست دارند با شما صحبت کنند، مشتریان خود را خوشحال کنید تا آنها همیشه مشتری شما باشند. شما می روید که این را به دنیا نشان دهید، از این بهتر نمی شود.


آیامی خواهید زندگی را راحت تربپذیرید؟یادبگیرید که بطورغیرقابل پیش بینی زندگی کنید و آماده تجربیات تازه باشید.

در زندگی روزانه مان چندباربه روشی که فکر می کنیم درست است شرایط را مدیریت می کنیم؟مااین کار را با مردم هم انجام می دهیم،روابطمان را بر اساس چیزی که معتقدیم درباره دیگران می دانیم شکل می دهیم.

اما آیا واقعا همانقدر که فکر می کنیم می دانیم؟
هر نظری که داریم یا بر اساس چیزی است که به ما گفته شده یا بر اساس تجربیات گذشته ماست.ما دوست داریم که این اطلاعات را جمع کنیم و آنها را درذهنمان بعنوان راهنمایی برای اداره زندگی ذخیره کنیم و این تعجب آورنیست.زندگی متغیرونامعلوم است،بنابراین ما طبیعتا به دنبال راههایی هستیم که قابل اعتمادند.

ما از چه چیزی می توانیم مطمئن باشیم؟
تمام چیزی که ما واقعا درباره اش مطمئنیم چیزی است که دقیقا خودمان تجربه کرده ایم.بنابراین برای مطمئن بودن از چیزهایی که می دانیم،بایدهمه چیزهای دیگر را کنار بگذاریم_هرچیزی که دیگران به ما گفته اند.منظوراین نیست که نباید برای نصیحت ها ودانش دیگران ارزش قائل شویم،اما تجربه چیزی است که واقعا مهم است.

پس حالا ما فقط تجربیاتمان را داریم.اما تجربیاتمان همیشه تغییر می کنند،بنابراین ما باید آنها را هم کنار بگذاریم.
چیز زیادی باقی نمی ماند.درواقع تنها چیزی که باقی می ماند که بتوانیم واقعا به آن اطمینان کنیم، تجربه زمان حال است، که بطور متضادی نامطمئن است.

برای بعضی افراد این افشاگری دلیلی برای شادی است.فرصتی است برای دورانداختن تمام تجربیات گذشته که مارا عقب نگه می داردو در عوض با دنیا با یک حس تازه از کنجکاوی و شگفتی روبرو شدن.از همه بهتر این است که ما مجبور نیستیم وانمود کنیم که تمام جوابها را می دانیم.چون همه چیز همیشه درحال تغییر است.

برای بقیه ، روبرو شدن با عدم قطعیت سخت تر است.بعنوان یک انسان ما وقتی با مشکلات یا ترس مواجه می شویم ،احساس میکنیم که میل زیادی به فکر کردن و پیدا کردن بهترین راه حل تمرین شده که در ذهنمان است داریم تا آن مسئله را حل کنیم.این به ما حس اعتماد می دهد که بهتراز احساس مشابهی است که از زندگی نامطمئن داریم.

نامطمئن بودن خوب است.
اما یکبار که بجای احساس خجالت ازناامیدی بخاطر ندانستن چیزی احساس آزادی کنیم،انجام ان آسانتر می شود.بجای یک ذهن ثابت و برنامه ریزی شده بوسیله مجموعه ای از عقاید قبلی،ذهن متغیرما کنجکاو،علاقمند،نرم،قابل انعطاف است وبا نزدیک شدن به زندگی و افرادی که در زندگی بطور تصادفی با آنها مواجه می شویم،می توانیم زندگی و مردم را آنگونه که واقعا در آن لحظه هستند تجربه کنیم. پاسخ ما به وقایع زندگی ملایم،بدون قضاوت وبطورکلی سنجیده می شود.

ذهن نامطمئن،عقل بشریت را رد نمی کند،مارا تشویق می کند که بیشتر بفهمیم.از ارزش تجربیات دیگران نمی کاهد،به ما اجازه می دهد که عقاید آنها را بپذیریم،زیرا کمتر روی عقاید ما اثر می گذارد.

یادگرفتن اینکه متغیر باشیم، اهمیت درس گرفتن از تجربیات را آشکار می کند.بعنوان مثال اینکه درباره موضوعی به ما گفته شود یک بحث است و خود ان موضوع یک بحث دیگر.اینکه فقط چیزی را باور کنیم کافی نیست.باید آنرا کشف کنیم ، احساس کنیم و بفهمیم.

مدیتیشن به ما می آموزد که چطور تمرکز حواس میتواند توجه ما را بزمان حال جلب کند.به ما یاد میدهد که چطور از جریان همیشگی افکارمان دور شویم و فقط زندگی کنیم.یکبار که بر اینکار مسلط شویم ، میتوانیم عدم قطعیت واقعی ( آگاهی خالص ) را که بدون فکر ، قضاوت ، نظر یا تحلیل است تجربه کنیم.

بنابراین دفعه بعد که میبینید ذهنتان برای مدیریت شرایط از افکار سازماندهی شده استفاده میکند ، یک قدم عقب بروید ، به عدم قطعیت روی خوش نشان دهید و زندگی را با چشمان باز ببینید.
منبع:آی بانو

همه ما روزمره با مسائلی دست و پنجه نرم می کنیم، این برخورد با مشکلات دو نمونه است: یا با آگاهی و یا ناخودآگاه و غافلانه. گاهی اوقات آنقدر مشکلات به ما فشار روحی وارد می کند که طاقت ما تمام می شود و به زمین و زمان بد می گوییم و بدبین می شویم و شروع به افکار نا مثبت و مخرب می کنیم.

امام علی (ع) می فرمایند: جهان هر کس به اندازه وسعت فکر اوست.

این حرف امام علی (ع) را اینطور می شود تفسیر کرد که اکثر مشکلاتی که انسان در زندگی با آنها مواجه است سرچشمه در افکار نادرست وی دارد و بنابراین اگر دنبال زندگی مثبت و سالم هستیم باید افکار خود را درست کنیم و افکار مثبت و سالم داشته باشیم.
تفکر

انیشتین می گوید: اگر می‌خواهید در زندگی و روابط خصوصیتان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید. اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید. حقیقت این است که به محض تغییر برداشت، همه چیز ناگهان عوض می‌شود. کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هر از گاهی لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است.

شاید تا به حال متوجه این مساله شده‌ باشید که شما حتی یک لحظه هم نیست که فکر نکنید؟ آنچه در دنیا اتفاق می‌افتد، با یک فکر شروع می‌شود. افکار ما هستند که ما را در مسیر زندگی هدایت می‌کنند. این مساله که افکار مثبت دریچه‌های امید را به سمت زندگی ما باز می‌کنند و افکار منفی ما را از ادامه راه بازداشته و تلاش ما را به شکست می‌کشانند، امروزه ثابت شده است. بنابراین باید یاد بگیریم که افکار خود را در جهت دست‌یابی به اهدافمان در زندگی هدایت کنیم. چگونه؟

با طی کردن مراحل زیر این توانایی در ما ایجاد خواهد شد، امتحان کنید:
برای شروع به فکرهایتان بیشتر توجه کنید، بدون اینکه بخواهید آنها را شناسایی کنید. در واقع شما باید به عنوان فردی جدا از خودتان به توجه به افکارتان ادامه دهید. ممکن است در این میان گاهی این افکار شما را با خودش به رویا بکشاند، به خصوص اگر مبتدی باشید. هیچ اشکالی ندارد. سعی کنید هر چه سریع‌تر این حالت را از خود دور کنید و دوباره به عنوان یک ناظر به فکرهایی که از سرتان می‌گذرد، توجه کنید.

نگذارید افکارتان مزاحم شما شوند. آنها را قضاوت یا سرزنش نکنید. سعی نکنید آنها را کنترل کنید. بعد از مدتی شما می‌توانید یاد بگیرید که افکار منفی شما درباره چه چیزهایی است. حالا سعی کنید افکار مثبتی را که می‌تواند جایگزین این افکار منفی باشد، شناسایی کنید تا به دنبال آن رفتارهای مثبتی را در خود به وجود آورید. تلاش ما باید در این راستا باشد که مقدار افکار منفی و غیرضروری را هر چه کمتر کنیم و کیفیت و چگونگی افکار مثبت و ضروری را در ذهن خود تقویت کنیم. خودتان را مشغول کنید. یک غذای ساده، یک نفس عمیق و انجام تمرینات آرام کننده به سادگی به توانایی شما در مدیریت افکارتان کمک می‌کنند. از کارهای دیگر انتظار زیادی برای این کمک نداشته باشید.

مدیریت افکار,افکار مثبت ,افکار منفی

افکار منفی خود را شناسایی کنید
یک دفترچه یادداشت کوچک با خود داشته باشید. یادداشتی از افکار خود تهیه کنید. لحظه‌هایی از روز را که طی آن شاد بوده‌اید، در دفترچه بنویسید. آیا آنها مثبت، کارآمد و کافی بوده‌اند یا اینکه افکاری گیج کننده، اغراق‌آمیز و منفی داشته‌اید؟ آیا به رابطه میان آنچه اتفاق افتاده و عکس‌العمل‌هایی که شما در برابر آن نشان داده‌اید، توجه کرده‌اید؟ اگر جواب مثبت است، آیا شما نتایج افکار منفی را تجربه کردید؟ آیا تفاوتی میان کلمات و افکارتان وجود داشت؟ اگر این تفاوت وجود داشت، توجیه آن منطقی و درست بود یا خیر؟ آیا می‌توانستید راه بهتری برای ایجاد هماهنگی میان افکارو کلمات‌تان پیدا کنید؟

افکار منفی
یک خورشید قدرتمند را که نور قوی دارد، مجسم کنید. از این شعاع نورانی درخشان برای نابودی افکار منفی، فکرهای ناخواسته، تصورات و حس‌های نامطلوب که شناسایی می‌کنید، استفاده ببرید. این خورشید را مانند یک اسلحه که تمام وقت آماده شلیک است و به طور اتوماتیک افکار منفی را هدف قرار داده و آنها را می‌کشد، در ذهن خود داشته باشید. یادتان نرود که این خورشید را به عنوان دوست صمیمی و خیلی مهربان در تصور خود داشته باشید. به خاطر داشته باشید که چند بار در روز ناچار به استفاده از این خورشید شده‌اید. این کار باعث پیشرفت تدریجی هوشیاری شما می‌شود و افکارتان از این طریق رشد می‌کنند. علت افت شدید افکار منفی این است که هر گاه ما از چیزی استفاده نکنیم، به تدریج آن را از یاد می‌بریم و به عبارتی گم می‌کنیم.


افکار مثبت را جایگزین کنید
یکی از گام‌های حیاتی در این فرآیند، جایگزینی سریع افکار مثبت به جای افکار منفی از بین رفته است. هر چه مدت این جایگزینی کوتاه‌تر باشد، بهتر است. طولانی شدن زمان جابه‌جایی میان افکار منفی و مثبت باعث می‌شود که قدرت افکار شب کاهش پیدا کند. موفقیت و آرامش ما به شناخت کامل اهدافمان و پیگیری موثر برای دست‌یافتن به آنها است که هر دوی این عوامل به چگونگی مدیریت افکار ما بستگی دارد. کیفیت افکار ما است که کیفیت برون‌دهی خود را که عمل ما است، تعیین خواهد کرد. افکار ما قدرت جامه عمل پوشاندن به خود را دارند زیرا آنها وسیله‌ای هستند که انرژی درونی ما را به سمت فعالیت‌های جسمی یا ذهنی هدایت و کانالیزه می‌کنند. شرایط بیرونی و سایر تبعات آن فقط در صورتی می‌توانند به ما آسیب برسانند که ما این اجازه را از طریق افکارمان به آنها بدهیم. مثبت سخن بگویید، سخنان مثبت بزرگان را بخوانید. در محیط زندگی خود پوستر‌ها و کارت‌هایی که پیام‌های مثبت بر آنها نوشته شده بر در و دیوار بچسبانید.
منابع: هنر فکر کردن، همراه با قرآن، تفکر مثبت مقدمه زندگی مثبت

با خودمان صادق باشیم ،مهم نیست که دیگران چه فکری درباره ما می کنند، آنطور که دوست داریم زندگی کنیم تا به معنای واقعی شاد باشیم !

 صداقت با خویشتن
برای خودتان زندگی کنید نه برای دیگران. اجازه ندهید که مورد قضاوت قرار گرفتن، طرد شدن و دوست نداشته شدن باعث شود که شما خودتان نباشید(سونیا پارکر)

روزی که متوجه شدم که در دام زندگی افتاده ام، یک روز عادی بود. من از خواب بیدار شدم، لباسم را پوشیدم، به سمت محل کارم رانندگی کردم و مشغول گریم بازیگران تعیین شده، شدم. آن روز، یک روز کسل کننده بود و من به عنوان گریمور بازیگران مشغول انجام وظایف روزمره بودم.


من بر روی صندلی خودم نشسته بودم و نگاه می کردم که کارگردان مشغول کارگردانی است و فیلمبرداران نیز مشغول ضبط صحنه های فیلم هستند. لرزش تلفنم توجهم را جلب کرد، گوشی را برداشته و با صدایی آرام گفتم: "سلام".


شخص پشت خط از من پرسید که چرا من آن قدر آرام صحبت می کنم؟ من به او گفتم که "در صحنه ضبط فیلم هستم و باید ساکت باشم."
او پرسید که "بنابراین تو نمی توانی در محل کارت با صدای بلند صحبت کنی؟ " من با این سوال ناراحت شدم ، چرا که من می توانم در محل کارم با صدای بلند صحبت کنم ولی وقتی که ضبط فیلم انجام نشود.


این سوال همچنان در ذهن من باقی ماند حتی پس از این که گوشی را قطع کردم. پس تو نمی توانی بلند صحبت کنی؟ همچنان که بیشتر در موردش فکر می کردم بیشتر متوجه می شدم که آن موضوع درست است.

من متوجه شدم که براستی جسارت این که بخواهم بلند صحبت کنم را نداشتم . من جسارت این که خودم باشم را نداشتم.
من نمی توانستم در طول ضبط بلند صحبت کنم ولی در واقع من در اتاق گریم هم نمی توانستم بلند صحبت کنم. در ذهن من این مسئله مصداق ضرب المثل صدایت به حساب نمی آید پس زبانت را خاموش دار، بود. هنر پیشه ها قشر با کلاسی هستند و چه کسی واقعا می خواهد به یک گریمور گوش بدهد؟


این قشر خاصی از بازیگران یا اشخاص را در بر می گیرد که مورد علاقه کسانی هستند که در زندگی در خدمت آنها هستند. من به وضوح دیدم که برای خودم زندگی نمی کنم و به وسیله محیط اطرافم کوچک شده ام تا اجازه درخشیدن به دیگران را بدهم.

من در محیط بسته ای زندگی می کردم و نیاز به دارویی داشتم که طبق خواسته خودم زندگی کنم.
من شروع به فهم دلیل افسردگی که در آن سال دچارش شده بودم کردم و در آن لحظه فهمیدم که باید تغییری در زندگی ام ایجاد کنم. البته ترس در وجودم بود ولی در عین حال نمی توانستم اجازه دهم که ترس جلوی پیشرفتم را بگیرد.


من می دانستم که می خواهم بنویسم اما من یک گریمور هستم نه یک نویسنده. چه کسی رمانی را که توسط یک گریمور نوشته شده است، می خواند؟ این را هم می دانستم که اگر ننویسم خواهم مرد. بنابراین تصمیم گرفتم که برای تحصیل به دانشگاه کالیفرنیا در خواست بدهم.


من بیست سال قبل به هنرستان زیبایی رفتم و از دانشگاه دور بودم ولی از آنجایی که می خواستم در زبان انگلیسی پیشرفت کنم فکر کردم که دانشگاه دیگری را امتحان کنم ولی وقتی که دانشگاه کالیفرنیا من را پذیرفت ترسم حتی بیشتر هم شد.
چگونه یک گریمور چهل و یک ساله همسر و مادر دو فرزند به دانشگاه باز گردد و به تحصیلاتش در رشته زبان انگلیسی ادامه دهد؟


من می خواستم مسیر جدیدی را در زندگی ام بروم و برای خودم زندگی کنم نه برای دیگران. من برای اینکه خودم باشم نباید خجالت بکشم.

زندگی من شروع به تغییر کرد زمانی که کتاب امرسون با نام" بدون توقف دعا کنید" را خواندم. به این دلیل که برای اولین بار مفهوم ما بدون توقف دعا می کنیم را فهمیدم. زیرا افکار ما همان دعاهایمان هستند و آنها پاسخ داده می شوند و در شخصیتی که ما به آن تبدیل شده ایم، متجلی می شوند.


من زمان زیادی را برای گفتگو با استادم در محل کارش برای درک این مفاهیم گذراندم.دنیای جدیدی برای من باز شد وقتی فهمیدم که من نقش بزرگی را در حقیقت خودم بازی می کنم و افکارم قدرت من هستند.

من شروع به ایجاد کردن یک همبستگی بین افکار گذشته ام کردم. این رفتار الگوهای من را تکان داد.همچنان که من بر روی گذشته ام و اتفاقات بدی که برایم رخ داده بود تمرکز می کردم، متوجه می شدم که افکارم من را در حالت افسردگی نگه می دارد. همچنین زمانی که درباره زندگی بهتر رویا پردازی می کردم، افکارم من را به آینده امیدوار می کرد. من نمی توانستم در لحظه حال زندگی کنم.


همچنین من شروع کردم به انتخاب افرادی که اطرافم بودند و با آنها خوشحال می شدم. من قبلا فکر می کردم این یک وظیفه اخلاقی است که مراعات دیگران را بکنم در حالیکه خواسته قلبم را نادیده می گرفتم. قبل از ورود به دانشگاه قلب من به شدت درد می کرد.

من به معنای واقعی کلمه درد را در قفسه سینه ام حس می کردم به حدی که در نیمه های شب این درد من را بیدار می کرد. وقتی که به همه چیز با دید مثبت نگاه می کردم فهمیدم که چیزهایی راجع به من در حال تغییر کردن هستند.
پس از آموختن شیوه جدید فکر کردن دانستم که می توانم زندگی ام را تغییر بدهم و این کار را انجام دادم.


من شروع به تجدید نظر در درون افکارم کردم. وقتی که افکار منفی به ذهنم می آمد، من آن را با یک فکر مثبت جایگزین می کردم. در آغاز شبیه دروغ گفتن به خود بود.

اگرچه اخذ مدرک از یکی از دانشگاههای معتبر کشور دشوار بود اما من فارغ التحصیل شدم در حالیکه یک ماه از تولد چهل و سه سالگی ام گذشته بود. درآن زمان اولین رمان من که در سال 2004 و قبل از ورود به دانشگاه شروع کرده بودم به پایان رسید.
بعد از فارغ التحصیلی من همچنان به خواندن و تمرین توانمند سازی ذهنم با افکار مثبت ادامه دادم. من کتابهایی را که توسط لوییز هی و  فلورانس اسکاول شیل , و Eckhart Tolle نوشته شده بود را خواندم. من آغوشم را باز کرده و خودم را در آغوش گرفتم.


هر روز من الگوهای گذشته ام را رها می کردم و اجازه می دادم که افکار نشاط آور در درونم بنا شوند. این کار زندگیم را نجات داد به وسیله اجازه و آزادی که من به خودم برای بودن در آن حالتی که می خواستم، دادم. من اکنون می دانم اگر در زمان حال زندگی کنم و در این زمان باقی بمانم راحتتر نفس می کشم و راحتتر زندگی می کنم.
من خجالت نمی کشم از این که آن چیزی باشم که می خواهم باشم و شما نیز از آن چیزی که می خواهید باشید خجالت نکشید. تا زمانی که ما نسبت به آن چیزی که هستیم خجالت نکشیم، دیگر مهم نیست که دیگران چه فکر یا احساسی نسبت به ما دارند.


بنابراین به کسانی که برای خودشان زندگی می کنند نه برای دیگران، من آنها را تحسین می کنم و برای کسانی که این گونه نیستند امیدوارم این متن الهام بخش آنها برای انجام این کار شود. شما شایستگی آن را دارید که خود را در آغوش بگیرید و از وجود خود در این سیاره لذت ببرید.
منبع:آی بانو

 

قرار ما این است که از هر فرصتی برای گرم تر شدن حال و هوای خانه و ارتباط با همسر استفاده کنیم،قرارمان را فراموش نکنید.

خیلی ها آرزو دارند تا فوتبال جام جهانی را از نزدیک ببینند ، حضور در استادیوم و فریادهای گروهی هم حال و هوای خود را دارد اما ما می خواهیم به شما پیشنهاد دهیم ،نود دقیقه پر از هیجان را تجربه کنید بدون اینکه از اینجا تا برزیل بروید. شما می توانید در خانه تان یک استودیوم پر شور داشته باشید و از این موقعیت در جهت بهبود روابط تان بهره مند شوید.

همیشه گفته ایم که باید از هر فرصتی برای دلپذیرتر کردن محیط خانه استفاده کرد .گاهی اتفاقات معمولی هم می تواند بهانه ای باشد تا اعضای خانواده به هم نزدیک تر شوند اما اگر حواس تان نباشد ممکن است کاملا برعکس شود یعنی یک موضوع کوچک باعث شود در خانه یک بحران به وجود اید.

یک خانواده برای استمرار روابط دوستانه و شادابی اش نیاز به موقعیت هایی دارد که همه ی افراد به بهانه ی مشترکی کنار هم جمع شوند و شاد باشند.مخصوصا این روزها که هر کس بایک رایانه ی شخصی و یا تلفن همراه در گوشه ای به دهکده ی جهانی وصل می شود و با هم بودن ها در خانه کم رنگ شده است ، باید به دنبال خلق چنین تجربه هایی بود.

فوتبال زنانه !
خیلی از خانم ها از علاقه ی همسرشان به فوتبال شکایت می کنند و از اینکه مجبور هستند بجای سریال به زمین چمن نگاه کنند ، ناراضی اند اما فوتبال می تواند لحظات خیلی شادی را برای خانواده ایجاد کند مخصوصا اگر بازی ملی در پیش باشد ! فوتبال یک ورزش بیشتر مردانه است حتی این روزها که تیم فوتبال بانوان هم تشکیل شده است اما باز هم خانم های زیادی از این ورزش دل خوشی ندارند و از قوانین و زیبایی های آن بی اطلاع اند به همین دلیل یک ساعت و نیم نگاه کردن به افرادی که همه به دنبال یک توپ می دوند ، جذابیتی برای شان نخواهد داشت اما خانم های محترم که دائم از کم حرفی همسرتان شکایت می کنید و می گویید روابط تان خالی از هیجان است ،فرصت را از دست ندهید.

بجای آنکه مدام از علاقه ی  همسرتان به این ورزش شکایت کنید ، کمی هم با او همقدم شوید.اگر می گویید: چرا او با من هم قدم نمی شود و تکرار سریال دونگی را برای دو مین بار نمی بیند؟ جواب مشخصی برای تان ندارم اما کسی که به دنبال بهبود روابط و یک زندگی عاشقانه است ، نباید منتظر شود تا طرف مقابل برای بهبود زندگی قدمی بردارد .وقتی رابطه ی شما بهتر شود ، مطمئن باشید بیشترین لذت را خواهید برد.بجای آنکه منتظر شوید تا شرایط خاصی ایجاد شود و شما دو نفر باز هم از کنار هم بودن لذت ببرید ، شرایط موجود را به سمتی که می خواهید سوق دهید و نتیجه اش را ببینید.

بد نیست اگر کمی اطلاعات خود را در زمینه ی فوتبال بالا ببرید اما دلیلی ندارد که تمام قوانین انرا بیاموزید آنقدر باشد که بتوانید به این بهانه چند کلامی با هم صحبت کنید.

مهم تر از بالا بردن اطلاعات تان رفتار دوستانه ی شما در مقابل علاقه ی همسرتان به این ورزش است. این روزها کمی بیشتر از قبل کنترل تلویزیون را به دست همسرتان بدهید.بگذارید بی نگرانی بازی ها را نگاه کند و بدانید که در سراسر دنیا افراد زیادی مثل او با علاقه نتایج را پیگیری می کنند.

ایران یا برزیل؟
قرار نیست که فوتبال دوست حرفه ای شوید اما برای بازی ملی امشب که احتمالا برای همسرتان خیلی مهم است ،کمی برنامه ریزی کنید.

خوراکی های مورد علاقه ی او راتهیه کنید. تخمه عضو ثابت دیدن فوتبال است .از ریخته شدن احتمالی پوست تخمه بر روی زمین نترسید،جارو برفی را برای چنین روزهایی ساخته اند .بعضی ها دوست دارند فوتبال را در جمع ببینند .می شود برنامه ریزی کنید که با فامیل یا دوستان خانوادگی تان بازی را ببینید.

شما هم کمی هیجان داشته باشید و خود را بی توجه نشان ندهید.بازی ملی است و تشویق تیم ایران نیاز به تخصص فوتبالی ندارد.

 پابه پای نوجوانان
اگر در خانه فرزند نوجوان دارید ، حتما بر غلظت رفتارهای فوتبال دوستانه تان اضافه کنید.البته حواس تان باشد که فرزندتان بیش از حد جذب تیم خاصی نشود.آموزش کنترل هیجان در عین بروز به موقع و مناسب آن چیزی است که او می تواند از شما در خانواده بیاموزد.با هم فریاد بزنید ، شاد شوید و او را در علایق ورزشی اش همراهی کنید.حتی برخی کوچک تر ها هم این روزها با علاقه مسائل مربوط به فوتبال را پیگیری می کنند.

فرصت این شب ها را برای نزدیک تر شدن به فرزندان تان از دست ندهید.اجازه دهید تا آنها حس کنند والدین شان دنیای خیلی متفاوتی با آنها ندارند.
منبع: تبیان

 وقتی فردی از شما تعریف می‌کند چه واکنشی نشان می‌دهید؟ اگر خودتان را به خوبی بشناسید و اعتماد به نفس بالایی داشته باشید، محترمانه تشکر می‌کنید و توانایی‌های‌تان را کوچک و محقر نشان نمی‌دهید. شاید هم در یک مصاحبه شغلی خودتان پیش دستی کنید و از توانایی‌ها و سابقه کاری‌تان به درستی حرف بزنید.

 در واقع در زندگی هر یک از ما موقعیت‌هایی پیش می‌آید که لازم است تواضع و فروتنی را کنار بگذاریم و با اعتماد به نفس کافی در مورد خودمان حرف بزنیم. اگر در این زمینه ضعف دارید همین جا فرصت خوبی است تا برای رفع این مشکل تلاش کنید. 

چه افرادی از خودشان تعریف نمی‌کنند؟
برخی از افراد بازداری​شان زیاد است؛ یعنی نمی‌توانند عواطف مثبت‌شان را بیان کنند و از توانایی‌های‌شان حرف نمی‌زنند. این افراد برای اینکه احساس خوبی داشته باشند، خودشان را کوچک جلوه می‌دهند. آنها با این ویژگی ذاتی متولد شده‌اند و همین بازداری بالا سبب شده که شکننده باشند، زود اشک بریزند و ناکامی‌هایی را تجربه کنند. البته این احتمال وجود دارد که به دلیل اتفاقات دوران کودکی یا در اثر تربیت والدین، این ویژگی را کسب کرده باشند.

علاوه بر این چنین افرادی یاد گرفته‌اند که برای کاهش استرس و کسب آرامش بیشتر از بیان و ابراز وجود خودشان خودداری کنند تا امنیت‌شان بالا برود. گاهی اوقات هم با انجام کارهای مختلف برای دیگران، این امنیت را به‌دست می‌آورند.

نوشتن ویژگی های مثبت و منفی
اگر دچار چنین مشکلی هستید، یکی از اولین قدم‌ها برای از بین بردن مشکل‌تان این است که ویژگی‌های مثبت و منفی خودتان و دیگران را روی کاغذ بنویسید و آنها را مقایسه کنید. ببینید به چه دلیل نسبت به ویژگی‌های خودتان حس خوبی ندارید. سپس برای بالابردن خودآگاهی واعتماد به نفس تلاش کنید تا جنبه‌های مثبت خودتان را بهتر ببینید.

الگوبرداری از فردی موفق
اگر تصمیم​ دارید تواضع بیش از حد را کنار بگذارید و در موقعیت‌های مختلف از خودتان تعریف کنید، یک توصیه دیگر این است که فردی موفق دراین زمینه را الگوی خودتان قرار دهید. البته باید فردی را انتخاب کنید که از جهت ویژگی‌های شخصیتی به شما نزدیک بوده و این الگوبرداری قابل دستیابی باشد. توصیه می‌شود که این الگو از شما فقط کمی بهتر باشد.  در صورتی که با شما اختلاف زیادی داشته باشد شاید نتوانید خودتان را به او برسانید و به این ترتیب احساس ناکامی را تجربه کنید.

زیاده‌روی ممنوع
نکته مهم در تصویرسازی ذهنی این است که به تمرینات زیادی نیاز دارید. این تصاویر باید مدام بازسازی شوند و البته شامل مواردی باشند که در واقعیت قابل دستیابی‌اند. لازم نیست در تصاویر ذهنی نقش قهرمان را ایفا کنید یا جسارت بیش از حد و نامعقولی به خرج دهید، پس زیاده‌روی نکنید. بهتر است در ابتدا تمرین را با موقعیت‌های ساده‌تری تکرار کنید و بعد از اینکه در چند مورد موفق شدید، سراغ موقعیت‌های پیچیده و دشوارتر بروید.

تصویرسازی ذهنی
تمرین مفید دیگر برای رسیدن به این هدف این است که از روش تصویرسازی ذهنی کمک بگیرید. در این روش باید کمی خلاقیت به خرج دهید و در ذهن‌تان تصاویر تازه‌ای بسازید. خودتان را در موقعیتی ببینید که در آن ضعیف هستید و در شرایطی که باید از خودتان تعریف کنید، قادر به ابراز وجود خودتان نیستید. در واقع دراین تمرین تصور کنید که با یک دوربین در حال فیلمبرداری از خودتان هستید و با دقت ویژگی‌های‌تان را بررسی کنید تا بفهمید مشکل از کجاست و چطور می‌توانید خودتان را تغییر دهید. سپس خودتان را در موقعیت جدید و بهتری تصور کنید. نکته مهم اینجاست که این تصاویر نباید جنبه رؤیایی پیدا کند و باید واقعی و قابل دستیابی به نظر برسد.

کاربرد تصویرسازی در ورزش
تصویرسازی ذهنی فقط برای موقعیت‌هایی مانند تعریف از خودتان به‌کار نمی‌رود. شاید برای‌تان جالب باشد بدانید که این تمرین برای ورزشکاران هم کاربرد دارد. در چنین شرایطی از ورزشکار خواسته می‌شود که خودش را در شرایطی فرض کند که بازیکن دیگر خطایی روی او انجام داده یا به او ناسزا گفته است. تصویرسازی ذهنی به افراد کمک می‌کند که خودشان را در چنین موقعیتی ببینند و تصور کنند که در چنین شرایطی چه واکنشی نشان می​دهند. بعد این تصویر را اصلاح و بازسازی کنند.

خودتان را باور کنید
برای اینکه توانایی‌های‌تان را بشناسید و به موقع از خودتان تعریف کنید، لازم است توانایی‌های‌تان را باور داشته باشید. برای کسب این مهارت چند نکته را به خاطر بسپارید:

- مهارت‌های‌تان را بشناسید. برای کسب این شناخت و اینکه بفهمید در کدام زمینه بهتر هستید، گاهی اوقات به تعریف‌های دیگران توجه کنید. وقتی از شما تعریف می‌کنند تشکر کنید. لازم نیست خودتان را کوچک جلوه دهید و با فروتنی تعریف‌های‌شان را نادیده بگیرید. فردی که خودش را می‌شناسد در اینگونه مواقع می‌گوید:«ممنون، نظر لطف‌تان است.»

- در زندگی هدف داشته باشید. وقتی اهداف‌تان را بر اساس توانایی‌ها تعریف کنید، دستیابی به آنها ساده‌تر می‌شود. در این صورت نسبت به خودتان و توانایی‌های‌تان احساس بهتری پیدا می‌کنید.

- از شکست‌های‌تان نترسید. هنگامی که به شکست‌ها به عنوان ناکامی نگاه می‌کنید، خودتان و توانایی‌های‌تان را کوچک می‌بینید بنابراین شکست‌ها را پله‌ای ببینید که شما را به سمت موفقیت سوق می‌دهند.

- کمال‌گرایی را کنار بگذارید. برخی از افراد به دلیل کمال‌گرایی از اشتباه کردن می‌ترسند و به همین دلیل از تمام استعداد‌ها و توانایی‌های‌شان به خوبی استفاده نمی‌کنند.

چه وقت روان‌درمانی نیاز است؟
تواضع به خودی خود ویژگی خوبی است اما موضوع وقتی نگران‌کننده می‌شود که متواضع بودن در خودکم‌بینی ریشه داشته باشد و فرد توانایی‌هایش را پایین‌تر از واقعیت ببیند. اگر شما هم چنین مشکلی دارید باید در درجه اول به این فکر کنید که به‌طور حتم در وجود شما ویژگی‌های مثبتی هم وجود دارد که آنها را نمی‌بینید. افراد بدبین به‌طور معمول نیمه خالی لیوان را می‌بینند و خوش‌بین‌ها به نیمه پر لیوان نگاه می‌کنند. فردی که نیمه پر و خالی لیوان را باهم می‌بیند، فردی واقع بین است. بنابراین برای اینکه نسبت به توانایی‌های‌تان آگاهی بهتری داشته باشید، واقع بینی را تمرین کنید. این موارد نکاتی است که به تحلیل و آموزش نیاز دارد و نمی‌توان برای همه افراد نسخه یکسانی تجویز کرد.

چطور تمرین کنید؟
در مورد تصویرسازی ذهنی یک مثال می‌زنیم. فرض کنید در محیط کاری درخواست اضافه حقوق دارید چون می‌دانید نسبت به توانایی‌های‌تان حقوق مناسبی دریافت نمی‌کنید. اما گفتن این موضوع برای‌تان دشوار است. باید تواضع و فروتنی را کنار بگذارید، از خودتان و توانایی‌های‌تان تعریف کنید و به رئیس بگوید که توانایی شما با حقوق دریافتی‌تان هماهنگی ندارد. باید در تصویر ذهنی، خودتان را در چنین موقعیتی ببینید که به اتاق رئیس رفته و درخواست تان را مطرح می‌کنید سپس ببینید که در این تصویر، در کدام قسمت‌ها احساس ذهنی بدی دارید. درمرحله بعد به این فکر کنید که چطور می‌توانید احساس بهتری پیدا کنید و در تصویر ذهنی‌تان ببینید که برای داشتن احساس بهتر چه کاری باید انجام دهید؟ حتی می‌توانید درخواست‌تان را در قالب ایمیل مطرح کنید و بعد ببینید نتیجه به چه شکل پیش می‌رود.

منبع:مجله زندگی ایده آل

 

یکی از بهترین ابزارها در بازاریابی اینترنتی قطعا گوگل آنالیتیکس Google Analytics است. این ابزار یکی از ده ها ابزار رایگان گوگل برای کاربران است. در واقع گوگل همراه با درآمد تبلیغاتی خود، ابزارهایی را برای بازاریاب ها ارائه کرده که همواره آنان را وابسته به خود نگاه دارد و نفوذ خود در اینترنت را بهتر حفظ کند.

اگر نمیدانید گوگل آنالیتیکس چیست باید به شما بگویم این بهترین ابزار برای تجزیه و تحلیل اطلاعات سایت است. سایت شما در اینترنت چطور مورد استفاده قرار میگیرد و چه کسانی، چطوری و چه زمانی و … به سایت شما می رسند، در آن چه می کنند و چطور از آن استفاده می کنند و کدام بخش ها را دوست دارند و … همگی در داشبورد گوگل آنالیتیکس میتواند به شما نمایش داده شود. معمولا گوگل آنالیتیکس بیشترین استفاده را در بهینه سازی سایت دارد و مهمترین سیگنال های سئو در این ابزار برای شما مشخص شده اند.

مرحله #۱ : چگونه با سیستم تجزیه و تحلیل اطلاعات گوگل ترافیک وبسایت خود را افزایش دهید؟

با تکنیک های سئو و برگه های فرود بهینه سازی شده ترافیک ارگانیک را افزایش دهید

 قدم #۱ : گوگل آنالیتیکس را به ابزارهای وبمستری گوگل متصل کنید

قدم #۲ : از گزارش های سئو در گوگل آنالیتیکس برای سنجش نرخ کلیک کلمات کلیدی CTR کاربران استفاده کنید

قدم #۳ : نرخ کلیک بر رتبه را با استفاده از کلملت کلیدی هدف در عنوان مقاله ها و توضیحات متا افزایش دهی

اگر دنبال آرامش در زندگی می‌گردید باید استرس را کنار بگذارید چرا که استرس و آرامش دو روی یک سکه هستند که هرگز با هم و کنار هم قرار نخواهند گرفت. شاید بگویید مگر استرس داشتن یا نداشتن انتخاب خود ماست که هر زمان خواستیم آن را کنار بگذاریم؟...
واقعیت این است که اگرچه استرس مهمان ناخوانده‌ای است که روح و روان ما را می‌آزارد اما مهمان ناخوانده بودنش دلیل بر این نمی‌شود که به راحتی آن را بپذیریم و برای رسیدن به آرامش تلاشی نکنیم. یادمان باشد اگر استرس را در مراحل اولیه جدی نگیریم و استرس داشتن جزیی از زندگی ما شود آن وقت است که دیگر به راحتی روی آرامش را نخواهیم دید چرا که استرس در مراحل شدید آن می‌تواند به اختلال‌های روان‌پزشکی منجر شود و برای خلاصی از دستش به مداخلات درمانی یک روان‌شناس یا روان‌پزشک نیاز خواهید داشت. اما اگر استرستان شدید نیست و گاه و بیگاه زندگی‌تان را تلخ می‌کند و آرامش را از شما می‌گیرد ما برایتان چند توصیه کوتاه اما کاربردی داریم.

زمان را مدیریت کن :
برخی از ما عادت کرده‌ایم همه کارهایمان را دقیقه 90 انجام بدهیم و توجیه ما هم مشغله‌های زیاد زندگی است، در حالی که فقط کافی است همه کارها را به‌ موقع انجام دهیم و البته در حد توانمان مسئولیت قبول کنیم. یک فهرست از کارهای روزمره‌تان تهیه و براساس اهمیت آنها را اولویت‌بندی کنید. کارهای مهم‌تر را زودتر انجام دهید و کارهای کم‌اهمیت‌تر را به زمان دیگری موکول کنید. مدیریت زمان آرامش را به شما هدیه می‌دهد.

ورزش کنید و باز هم ورزش کنید :
همانطور که همه می‌دانیم هنگام ورزش موادی مانند سرتونین، اندروفین و... در بدن ما ترشح می‌شوند که در کنار تاثیر بر پیشگیری از بسیاری از بیماری‌های جسمی و روانی، باعث افزایش نشاط و آرامش در انسان شده و اندوه و استرس را از او دور می‌کنند. پس همین امروز تصمیم بگیرید و اگر وقت و هزینه رفتن به سالن ورزشی را ندارید و حال و حوصله تنها در خانه ورزش‌کردن را هم ندارید با یک دوست قرار بگذارید و هر روز یا یک روز در میان نیم ساعت پیاده‌روی کنید.

عینکتان را عوض کنید :
برخی از ما عادت کرده‌ایم همیشه نالان و گله‌مند باشیم و همیشه نیمه خالی لیوان را می‌بینیم. مثلا از بهار فقط حساسیت فصلی آن توجه‌مان را جلب می‌کند، نه شکوفه‌های زیبا را می‌بینیم و نه به لطافت هوا توجه می‌کنیم. این نوع نگاه 2 عیب دارد؛ اول اینکه به خاطر توجه زیاد به کاستی‌ها مدام خود را در معرض استرس قرار می‌دهیم و دوم اینکه زیبایی‌هایی را که می‌توانند منجر به آرامش ما شوند، نادیده می‌گیریم. حال انتخاب با خود شماست؛ هم می‌توانید از بارش باران عصبانی یا ناراحت شوید و هم می‌توانید چتری بردارید، زیر باران قدم بزنید و با گوش سپردن به نوای قطرات باران آرامش را تجربه کنید.

از دیگران کمک بخواهید :
چند کار ریز و درشت روی سرتان ریخته و حتی تهیه فهرست اولویت‌ها هم به شما کمکی نمی‌کند و زمان برای انجام آنها کم می‌آورید؟ اگر به هیچ عنوان نمی‌توانید قید انجام برخی از این کارها را بزنید، بهترین کار این است که از دیگران کمک بخواهید. نگران نباشید، با درخواست کمک از دیگران غرورتان جریحه‌دار نمی‌شود و فراموش نکنید گاهی اطرافیانتان از اینکه بتوانند کمکی به شما بکنند بسیار هم خوشحال خواهند شد، به طور مثال اگر این آخر هفته کلی کار نیمه‌تمام را باید انجام بدهید و حتما باید تا شنبه همه آنها را به رییستان تحویل بدهید، تنها کافی است تلفنی از مادر یا خواهر خودتان یا همسرتان بخواهید که بچه‌ها را نگه‌دارند. با این روش شما می‌توانید نفس راحتی بکشید و با آرامش خیال کارهای عقب‌افتاده را انجام دهید.

سالم زندگی کنید :
اگر از آن گروه انسان‌هایی هستید که هر اندازه استرس زندگی‌تان بیشتر می‌شود پک‌های محکم و بیشتری به سیگارتان می‌زنید، مراقب باشید چرا که این سبک زندگی نه‌تنها آرامش را به شما باز نمی‌گرداند بلکه بیش از پیش آن را از شما می‌گیرد. بهتراست عادت‌های سالم تری را انتخاب کنید؛ مثلا نوشیدن یک دمنوش گیاهی آرام‌بخش را امتحان کنید، کمی بخوابید، به سفر بروید یا از همه ساده‌تر با یک دوست قرار بگذارید و در دنیای واقعی (و نه مجازی) لحظاتی را با او بگذرانید حتی می‌توانید کمی هم درد‌دل کنید.

زمانی برای آرامش :
کار، کار، کار، اگرچه شاید کار بیشتر به معنای درآمد بیشتر باشد اما کار بیش از حد به مرور زمان روان و جسم شما را فرسوده می‌کند و همه ما باید لحظاتی را برای خودمان و خانواده‌مان اختصاص دهیم تا در کنار آنها لذت و آرامش زندگی را تجربه کنیم حتی اگر این امر به معنی کمی درآمد کمتر باشد.
منبع: پرداد

 برای غلبه بر استرس های روزانه، نیاز به سفر نیست و راه های سریع تری هم پیدا می شود.

دکتر دوایی،روانشناس، عضو عیات علمی پژوهشکده علوم شناختی ایران در هفته نامه زندگی مثبت نوشت:در صندوق پست الکترونیکی‌تان 364 ایمیل تازه دارید، تلفن میز کارتان مرتب زنگ می‌خورد؟ چای روی شلوار تازه‌تان ریخته و آن را کثیف کرده، جلسه 5 دقیقه دیگر شروع می‌شود و شما هنوز تایپ گزارشتان را تمام نکرده‌اید؟ الان بهترین زمان برای این است که آرامش پیدا کنید! سفر به یک جزیره خوش آب و هوا و پیاده‌روی در جنگل یا لب ساحل در یک آخر هفته رویایی راه‌حل ایده‌آلی برای خداحافظی با نگرانی‌ها و استرس‌هاست ولی خیلی وقت‌ها ما فقط 5 دقیقه یا کمتر وقت داریم تا خودمان را پیدا کنیم و به آرامش برسیم. راهش را بلد نیستید؟ نگران نباشید ما 18 روش‌ را برای رسیدن به آرامش برایتان پیدا کرد‌ه‌ایم.

خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها
چای سبز: به جای اینکه از عصبانیت بنفش شوید، بهتر است با نوشیدن یک فنجان چای گیاهی، سبز شوید. چای سبز منبع لیتینین است؛ ماده‌ای که به آرامش و تسکین خشم کمک می‌کند. این‌بار که عصبانی شدید، کمی آب بجوشانید، چای سبز دم‌کنید و از نوشیدن آن لذت ببرید.

شکلات: فقط یک تکه شکلات می‌تواند اعصاب شما را تا حد زیادی آرام کند! شکلات تلخ سطح کورتیزول یا همان هورمون استرس را در خون شما تنظیم می‌کند و متابولیسم بدن را ثابت نگه‌می‌دارد.

عسل: شیرینی را جایگزین استرس کنید و یک قاشق عسل بخورید. عسل علاوه بر اینکه مرطوب‌کننده طبیعی پوست و آنتی‌بیوتیک است، تورم مغز را هم کاهش می‌دهد و به کاهش رخوت و اضطراب کمک می?کند.

انبه: یک سفر استوایی را بدون ترک کردن میزکارتان تجربه کنید! از یک استراحت 5 دقیقه‌ای برای پوست کندن و خوردن یک انبه آب‌دار استفاده کنید که به کاهش استرس و خشم هم کمک می‌کند. نگران ریختن آب آن روی لباس و چانه‌تان نباشید چون قطعا کاهش استرس و رسیدن به آرامش ارزشش را دارد.

آدامس: نعنایی، میوه‌ای یا هر طعم دیگری که دوست دارید. جویدن آدامس یک راه سریع و آسان برای مبارزه با خشم است. پس از چند لحظه جویدن آدامس، سطح کورتیزول خون و عصبانیتتان کاهش پیدا می‌کند.

خوراکی ترد: گاهی‌وقت‌ها هیچ‌چیز بهتر از خوردن یک خوراکی ترد نمی‌تواند خشم را کاهش دهد. نتایج تحقیقات نشان می‌دهد آدم‌های بزرگسال هنگام خشم یا استرس بیشتر از همیشه هوس خوراکی?های ترد یا شور می‌کنند. البته با توجه به مضرات این خوراکی ها بهتر است از خوراکی هایی مانند خیار، کاهو و کرفس یا هویچ استفاده کرد.

آرامش درون
تمرکز: نیازی نیست به میان دشت‌ها و کوه‌ها بروید. 5 دقیقه سکوت و آرامش می‌تواند همان مزایای مدیتیشن را داشته باشد. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد اختصاص دادن دو زمان کوتاه برای آرامش و سکوت در طول روز می‌تواند افسردگی و استرس را کاهش دهد. روی تنفستان تمرکز و احساس کنید همه اضطراب‌ها از وجودتان خارج می‌شوند.

سر گذاشتن روی بالش یا کوسن: روزهایی هست که تنها چیزی که ما نیاز داریم، یک چرت نیمروزی خوب و طولانی است اما هیچ‌وقت امکان چرت زدن وسط روز و در محیط کار وجود ندارد. اگر یک بالش پیدا کردید، آماده سفری کوتاه برای آرام شدن شوید. علاوه بر این، می‌توانید از این تصویر ذهنی استفاده کنید؛ سرتان را برای مدت کوتاهی زمین بگذارید و حس کنید بالش، اسفنجی است که تمام اضطراب‌های شما را می‌شوید و از بین می‌برد.

نفس عمیق کشیدن: راه آسان‌تری هم برای آرام شدن وجود دارد؟ نفس‌های آرام، شمرده و عمیق به کاهش فشارخون و ضربان قلب کمک می‌کند. سعی کنید روش‌های مختلفی را برای عمیق نفس کشیدن امتحان کنید.

ریلکس‌کردن پیشرفته: مضطرب هستید؟ فقط کافی است یاد بگیرید؛ انقباض، رها کردن و تکرار! این روش شامل فشرده کردن ماهیچه‌های قسمتی از بدن برای رسیدن به وضعیت آرامش است. این روش را که هنرپیشه‌ها هم استفاده می‌کنند برای به خواب رفتن هم مناسب است.

شمارش معکوس: نه، این یک تست هوش نیست اما راهی مناسب برای آرام شدن محسوب می‌شود. وقتی نگرانی‌هایتان بیش از حد شدند، سعی کنید از 1 تا 10 بشمارید و سپس شروع به شمارش معکوس کنید. وقتی مشغول شمردن و تمرکز کردن روی اعداد هستید، فکر مصاحبه‌های کاری و مشغله‌های دیگر کمرنگ‌تر می‌شوند.

بستن چشم‌ها: کافی است در شلوغی و هیاهوی روزمره چند دقیقه پلک‌هایتان را روی هم بگذارید. این کار یکی از روش‌های بسیار آسان برای به دست آوردن آرامش و تمرکز است.

ماساژ: وقتی امکانش را ندارید که پیش ماساژور حرفه‌ای بروید، می‌توانید برای آرام کردن ضربان قلبتان با دست خودتان، پا یا گردن خود را ماساژ دهید. همچنین ماساژ برای افرادی که زمانی زیادی را صرف کارکردن با کیبورد می‌کنند هم کمک خوبی است. مقداری لوسیون به دست‌هایتان بمالید و ماهیچه‌های شانه، گردن و سر خود را ماساژ دهید تا استرستان کاهش یابد.

آب سرد ریختن روی مچ دست: سراغ آب خنک بروید. وقتی استرس و اضطراب سراغتان آمد، مقداری آب خنک روی مچ دستتان بریزید و کمی هم به پشت لاله گوشتان بزنید. این کار کمک می‌کند در تمام بدنتان احساس آرامش کنید.

شانه کردن موها: باور کنید! حتی اگر تا همین حالا 100 بار این کار را انجام داده‌اید، باز هم با ریتم‌های دیگر آن را تکرار کنید. شانه کردن موها، شستن ظرف‌ها و بافتنی می‌تواند به آرامش روان و جسم کمک کند.

محیط جدید
تنهایی: بعضی افراد فقط به 5 دقیقه زمان برای تنها ماندن نیاز دارند تا بتوانند افکارشان را مرتب و آرامش پیدا کنند.

دریافتن خورشید: این هم از آفتاب و به همین راحتی کمی از نگرانی‌های شما برطرف شد! اگر یک روز آفتابی است، بیرون بروید، کمی قدم بزنید و از آفتاب بهره بگیرید. نور آفتاب برای افرادی که از افسردگی رنج می‌برند، موهبت بزرگی است.

تماشای منظره بیرون: قرار نیست منزل روبرویی را دید بزنید یا در رفت و آمدهای توی خیابان کنجکاوی کنید. وقتی اوضاع کمی پیچیده شد، کار را فقط برای 5 دقیقه رها کنید و از پنجره نگاهی به بیرون بیندازید. نگاه کردن به مناظر طبیعی مانند درخت‌ها، پارک‌های عمومی و رفت و آمد مردم خیلی بیشتر از نگاه کردن به تلویزیون می‌تواند فکر شما را آرام کند و اضطرابتان را کاهش دهد.

این بوهای آرامبخش
«من؟ استرس؟ چی می‌گی؟! ها ها ها» خنده یکی از راه‌های عالی برای مبارزه با استرس است. یک کتاب پر از لطیفه‌های خنده‌دار کنار دستتان داشته باشید یا حتی سری به سایت‌هایی که کلیپ‌های خنده‌دار دارند، بزنید. اما تنها خنده نیست که دوای استرس و اضطراب است بلکه گاهی بوها هم در این زمینه جادو می?کنند.بایستید و بو کنید! برخی بوها می‌توانند حالات و احساسات منفی درون ما را تغییر دهند. حتما شما هم موافقید که عصبانی بودن آن هم وقتی مشغول بو کردن گلی هستید، کار خیلی سخت و دشواری است. یک گلدان پر از گل‌های محبوبتان را نزدیک میز کار قرار دهید و هرگاه احساس خستگی کردید سراغ آنها بروید و با لذت بویشان کنید.

کرم‌های خوشبو استفاده کنید. فقط چند ثانیه طول می‌کشد تا مقداری لوسیون خوشبوی اسطوخودوس، برگ چای یا هر گیاه معطر و آرامش‌بخش دیگری را روی کف دستتان بریزید و انگشت‌هایتان را به هم بمالید. این بوی ملایم و لطیف می‌تواند سطح استرس و نگرانی شما را کاهش دهد.

همچنین بوییدن یک لیموی تازه می‌تواند به کاهش ترشح هورمون‌های استرس در بدن کمک کند. بوی خوش قهوه را هم از دست ندهید. همین حالا به آشپزخانه بروید و قهوه با شیر درست کنید و بوی خوشش را احساس کنید چون بوی قهوه هم می‌تواند به کاهش هورمون‌های استرس کمک کند.اگر با بسیاری از دوستانتان با وجود خصلت های بدشان کنار می آیید و سعی می کنید بیشتر تاثیر گذارباشید تا تاثیرپذیر ، شما را تحسین می کنیم اما برخی از افراد هستند که باید حتما رابطه تان را با آنها قطع کنید .

1- آدم منفی باف
"بله، ولی من فکر می کنم این آدم هیچ وقت به درد تو نمی خورد."
هیچ وقت پیش نمی آید زمانی که شما به این افراد زنگ می زنید تا اخبار جالبی را با آنها در میان بگذارید آنها حس خوبی را به شما منتقل کنند. آدم های منفی باف مانند مسکن هایی هستند که روز خوب شما را به جهنم تبدیل می کنند. آنها لیوان را نیمه خالی و ترک خورده می بینند. وقتی اوضاع خوب است آنها غر می زنند؛ وقتی اوضاع بد است، شما نیاز پیدا می کنید که گوشی روی گوش هایتان بگذارید چون آنها بیشتر وغ وغ می کنند. آدم های منفی باف فکر می کنند که چیزها را همان طور که هست به زبان می آورند و واقعیت را می گویند، اما در حقیقت آن ها فقط افسردگی و منفی گرایی را منتقل می کنند.

چرا شما باید آدم های منفی باف را از خود دور کنید: این مهم است که شما افرادی را در کنار خود داشته باشید که شما را حمایت و تشویق کنند. این به آن معنا نیست که میان افرادی باشید که فقط به شما "بله" می گویند؛ بلکه معنی اش این است که نسبت به آنهایی که همیشه منفی هستند و هیچ وقت به خاطر شما خوشحال نمی شوند، محتاط باشید.
 
2-حلال مشکلات
"می دانی که من همیشه می توانم به تو کمک کنم"
این شخصی است که شما همیشه نزد او می روید چون همیشه می تواند شما را از مخمصه نجات دهد. شما هیچ وقت نیاز پیدا نمی کنید که نگران شوید چون می دانید که مشکل شما هر چه باشد او به شما کمک خواهد کرد. شاید شما این را به پای این بزنید که او دوست خوب شماست، اما در واقع او کسی است که همیشه کارها را برای شما انجام می دهد.

چرا شما باید این چنین کسی را از خود دور کنید: آیا وقتی کنار این فرد باشید او به شما اجازه می دهد که به عنوان یک فرد رشد کنید؟ یا مانعی است برای شکوفایی پتانسیل شما؟ برخی اوقات خط باریکی بین دوستی پشتیبان بودن و اینکه تمام کارهای کسی را انجام دهی وجود دارد. این رفتار می تواند باعث تحلیل رفتن و فشار آوردن به رابطه شما شود. همان طور که شما به آدم های منفی باف که مدام نه می گویند نیاز ندارید، به افرادی هم که همیشه بله می گویند و راجع به رفتارهای منفی تان صادق نیستند و حقیقتی که نیاز دارید بشنوید را به شما نمی گویند نیز احتیاج ندارید.

3- افراد آویزان و سوءاستفاده گر
"می توانی دوباره حسابمان را پرداخت کنی؟ کیف پولم گم شده."
به نظر می رسید که این دوستتان وقتی موقع حساب کردن پولی یا انجام کاری می شود ناگهان دچار فراموشی می شود. ممکن است شما ببینید که همیشه پول همه چیز را پرداخت می کنید، چون هر وقت که بیرون می روید دوستتان کیف پولش را در خانه جا گذاشته یا اینکه وقتی زمان آن فرا می رسد که جبران کند پیدایش نیست.

چرا نیاز است این افراد را از خود دور کنید: بیرون رفتن با افراد مفت خور لذت دوستی را از بین می برد. با این که دعوت دوستانتان به شام یا کمک کردن به آنها حس خوبی می دهد، این قضیه نباید یک طرفه باشد. اگر می بینید که همیشه شما صورت حساب ها را پرداخت می کنید، پول قرض می دهید (که هرگز بازگردانده نمی شود) یا مدام کمک های مختلفی می کنید احتمالا قربانی یک دوست سورچران شده اید که دارد از مهربانی شما سوءاستفاده می کند. اجازه ندهید که چنین افرادی پول و انرژی تان را کم کنند.

4- افراد بد قول
"می دانم که گفتم می آیم ولی چیز دیگری پیش آمد. ببخشید."
قابل اعتماد بودن نکته قوت یک فرد بدقول نیست. شما هیچ وقت نمی دانید که آیا به برنامه هایی که شما ریخته اید می آید یا مانند اکثر اوقات نمی آید و لحظه آخر غیب می شود. برای شما سخت است که روی حرف های او حساب باز کنید و او آخرین کسی است که در لحظات سخت انتظار دارید که حاضر شود. منتظر نباشید که به تماس های شما جواب دهد یا پیغام برایتان بفرستد چون ممکن است انتظارتان هفته ها طول بکشد.

چرا نیاز است این افراد را از خود دور کنید: اتفاق پیش می آید و این طبیعی است که برنامه های کسی تغییر کند ولی خسته کننده است که دوستی داشته باشی که همیشه برنامه ها را کنسل کند یا زیر قرار و قول هایش بزند. اگر گاهی نتوانی به جایی بیایی قابل درک است اما اینکه مدام به کسی بدقولی کنی قابل قبول نیست. برای یک دوستی هر دو طرف باید سعی کنند، پس اگر می بینید که همیشه این شمایید که برنامه ها را می چینید و به تنهایی انجام می دهید، بهتر است در مورد رابطه تان با دوست بدقول خود بیشتر فکر کنید.

5- رقابت کننده
"ببینیم چه کسی امشب بهتر است."
هر وقت که با او بیرون می روید تا خوش بگذرانید، حس می کنید که برای یک رقابت ثبت نام کرده اید. از لباس گرفته تا موفقیت ها و شغل ها، افراد رقابت کننده از هر چیزی یک مسابقه می سازند. ارتقا گرفته اید؟ پس او هم سعی می کند ارتقا بگیرد. دوره جدیدی را شروع کرده اید ؟ پس او هم تلاش می کند این کار را انجام دهد . فرد رقابت کننده همیشه راهی پیدا می کند تا از شما برتری یابد و اکثرا دوست ندارد که توجه همگانی را با کسی شریک شود.

چرا نیاز است این افراد را از خود دور کنید: با این حال که خیلی خوب است دوستانی داشته باشید که شما را به چالش می کشند و به شما انگیزه می دهند تا بهتر باشید، می تواند خسته کننده باشد که با کسی سر و کار داشته باشید که دوستی تان را مانند رقابت می بیند و زندگی خودش را با شما مقایسه میکند. همیشه بهتر است که همدیگر را تشویق کنید و با هم کارهای بزرگ انجام دهید بدون اینکه فکر این را داشته باشید که دوستتان مدام سعی می کند راه هایی پیدا کند که از شما جلو بزند.
منبع:آی بانو

باید بدانیم چه چیزهایی باعث استرس در ما می شود. ما می توانیم با آگاهی نسبت به عوامل استرس زا از آن ها پرهیز و اجتناب کنیم.

زندگی بدون استرس شاید امکان پذیر نباشد. استرس گاهی حتی می تواند مفید باشد اگر به درستی به کار برود، زیرا نیروهای خلاق پنهان و ذخیره شده ی وجود را آزاد می کند. مانند قبولی در کنکور که جزو حوادث مثبت زندگی به حساب می ‌آیند. اما اگر بیش از حد و آزار دهنده باشد  باید به فکر کاهش آن بود.

برای کنترل استرس به طور موثر درک عوامل کلیدی زیر ضروری است:


-آگاهی
یعنی این که بدانید چه چیزهایی باعث استرس در شما می شود. اگر در مورد این که چرا بعضی از موقعیت ها یا افراد باعث پریشانی شما می شوند شک دارید، می توانید با نوشتن" یادداشت روزانه استرس ها" نسبت به عوامل ایجادشان مطمئن شوید. این کار لااقل باید به مدت پنج روز ادامه پیدا کند. جزئیات این یادداشت ها باید شامل موارد زیر باشد:

* زمان: چه زمان هایی بیشتر مستعد استرس هستید؟
* موقعیت: آیا استرس به دلیل حضور در نزد یکی از همکاران ، دوستان ، یا قرار گرفتن در محیط خاصی مانند اتاق کنفرانس ، یا کلاس ، مهمانی  و اتاق شلوغ است؟
*نشانه ها: آیا در زمان استرس و اضطراب ، خشکی دهان ، ضربان شدید قلب و ... دارید؟ آن ها را یادداشت کنید.
*شدت استرس: به شدت احساسات خود با مقیاس 1 تا 5 نمره دهید. استرس شدید و ناتوانی در اقدام مناسب را نمره 5 بدهید و احساس استرس ملایم را نمره 1.

- پیش بینی مقابله ذهنی
یادداشت روزانه به شما کمک می کند تا شرایط استرس زا را پیش بینی کنید و بتوانید آن را قبل از وقوع در ذهن خود مجسم کنید. این باعث می شود روبه رو شدن با آن اتفاق در زندگی واقعی ، بسیار ساده تر و موفقیت آمیز تر باشد.
 
- اجتناب
ما می توانیم با آگاهی نسبت به عوامل استرس زا از آن ها پرهیز و اجتناب کنیم.
 
- قاطعیت
گفتیم به همان نسبت که به حقوق دیگران احترام می گذارید به حقوق خود نیز احترام بگذارید.  و این یعنی قاطع بودن که رازش در داشتن اعتماد به نفس است.
 
- اقدام
مردم با این که از شرایط و عوامل استرس زا آگاه هستند اغلب برای خلاصی از چنگ آن کاری نمی کنند.

عوارض استرس
* کمبود نیرو، ضعف، خستگی
* بدبینی
* دشواری در مقابله با ناکامی ها، تمرکز بر روی شکست ها تا موفقیت ها
* افسردگی ، روحیه پایین و احساس ناامیدی، از دست دادن اعتماد به نفس
* ناراحتی های جسمی نظیر سوء هاضمه، درد عضلات به ویژه در ناحیه گردن و پایین پشت؛ سردرد و به هم ریختن دوره قاعدگی در زنان.
*افزایش مصرف داروها ، چه با نظر پزشک و چه خودسرانه
 
پدر استرس را در آورید!!  چطوری؟


1.این جوری ببینید
- طعنه ها و گستاخی دیگران را به حساب ضعف شخصی خود آن ها بگذارید.
- هرگز کینه نورزید.
- حداقل روزی یک بار از خوبی دیگران یاد کنید.
- فلسفه ای مانند این را برای خود برگزینید که" هیچ چیز در زندگی آن قدرها اهمیت ندارد".
 
2.تنها شما نیستید که مشکل دارید
- هر کسی مشکلی دارد، آیا زندگی بدون مشکل می شود؟
- مشکلات بزرگ را به قسمت های کوچک تر تقسیم کرده و هر کدام را به نوبت از میان بردارید.
- اشتباهات و شکست ها را کلاس ها و فرصت هایی برای آموختن بپندارید.
 
3.به زندگی بخندید
- نباید فکر کنید که اخمو بودن خوب است، باور کنید که خنده رو بودن خوب و توصیه شده است.

4.نگرانی را کنار بگذارید و شروع به کار کنید
نگرانی مانع تفکر سازنده و اقدام موثر است. یکی از بدترین زمان نگرانی صبح های زود است. این زمانی است که سوخت و ساز بدن ما آهسته عمل می کند، حرارت بدن در کمترین حد خود است و سطح قند خون پایین است.
- به جای غلت زدن و لولیدن توجه خود را با خواندن کتابی سرگرم کننده یا انجام تمرینات آرامش یابی (ریلکس) منحرف کنید. نگرانی، استفاده نادرست از تخیل است، زیرا پژوهش ها نشان داده اند بسیاری از مسائلی که ما را نگران می کنند هرگز اتفاق نمی افتند. بنابراین خود را آزار ندهید و شروع به کار کنید.
- کارهایی را که از همه بیشتر می ترسید اول انجام دهید.
 
5.خود را تحقیر نکنید
-سخنان مثبت و روحیه بخش به خود بگویید . مثل :" هر روز بهتر و بهتر می شوم".
 
6.چرا این قدر عجله؟
ذهن و جسم نمی توانند یکسره و همیشگی تند و سریع کار کنند . آن ها نیاز جدی به تغییر سرعت دارند . بنابراین در بعضی مواقع ، مانند غروب ، تعطیلات آخر هفته، تعطیلات کوتاه و ... باید ریتم زندگی را کند کرد. پس یک سرگرمی انتخاب کنید که در آن نتوانید عجله کنید مثل نقاشی ، سفالگری و... سری به پارک محل بزنید و کتاب داستان بخوانید.
منبع: بهنامه مدیریت بر خود از گروه پژوهشی آبگینه دل/تبیان
 

 کمرویی نوعی معلولیت اجتماعی است و اگر درمان نشود ممکن است به صورت بیماری در آید .کمرویی یک توجه غیر عادی و مضطربانه به خویشتن در یک موقعیت اجتماعی است که شخص دچار نوعی تنش روانی –عضلانی میشود و رفتارهای غیر عادی از او سر میزند .
بعضی فکر می کنند کمرویی افراد نشانه ادب ومتانت و سنگینی آنهاست و کمرویی را برای دختران نشانه عفت وحیا می دانند در صورتی که کمرویی برای هر دو جنس یک معلولیت اجتماعی است .

سه جز اصلی کمرویی
به گفته دکتر برناردو از موسسه تحقیقات کمرویی، کمرویی دارای سه مولفه است:
خود آگاهی بیش از حد : شما بیش از حد از خود آگاه هستند، به خصوص در موقعیت های اجتماعی .
ارزیابی منفی بیش از حد از خود : شما تمایل دارید خودتان را منفی ببینید.
اشتغال ذهنی منفی بیا از حد به خود : شما تمایل به توجه بیش از حد به کارهای اشتباهتان دارید وقتی در یک جمع قرار دارید.

چرا افراد خجالت می کشند؟
همه ما به دلایل مختلف و درجات متفاوتی این حس را تجربه می کنیم؛ اگرچه دلیل آن اغلب بین افراد مشترک است و به یکی از موارد زیر ختم می شود:

1 - تصویر ضعیف از خود
این مسأله می تواند از دوره نوجوانی افراد شکل گرفته باشد؛ زمانی که ویژگی های منحصر به فرد ما برای اطرافیان مان جالب به نظر نمی رسد و ما فکر می کنیم آنها بی ارزش هستند و سعی می کنیم خودمان را شبیه دیگران کنیم و در نتیجه دیگر خودمان نیستیم و حتی احساسات مان، احساسات واقعی ما نیست. این افراد معمولا حتی نمی دانند توانایی ها و استعدادهای واقعی شان در چیست؛ فقط فکر می کنند هر شخص دیگری نسبت به آنها جالب تر و بهتر است.

2 - فکر کردن بیش از حد به خود
هنگامی که در کنار دیگران هستیم، نسبت به کارهای مان و آنچه انجام می دهیم، حساس تریم؛ به خصوص وقتی که در مرکز توجه همه باشیم. این فکر، در ما اضطراب ایجاد می کند و باعث می شود تمامی حرکات مان برای خودمان سئوال برانگیز باشد و فکر کنیم آنها را اشتباه انجام داده ایم! این مسأله می تواند افکارتان را به شکل یک کهکشان مارپیچی به سمت پائین سوق دهد.

3 - برچسب زدن
وقتی که خود را یک فرد خجالتی می شناسیم و این برچسب را روی خودمان می زنیم، از لحاظ روانی به مرور با این احساس خو گرفته و زندگی می کنیم و شاید برای همیشه در ما باقی بماند. هنگامی که برچسب عمل یا صفتی را به خود می زنید، آن صفت به صورت ثابت روی شما باقی می مانند و با همان زندگی خواهید کرد.

چطور بر کمرویی خود غلبه کنیم؟
ما در هر موقعیتی می توانیم بر کمرویی خود با افزایش آگاهی و تمرین عملی غلبه کنیم. ما در زیر راهکار های را برای کمک به شما پیشنهاد می دهیم:

درک کمرویی خود
نوع کمرویی خود را شناسایی کنید و دریابید که چه تأثیری بر زندگی شما دارد. همان لحظه که احساس خجالت می کنید، فکر می کنید چه چیزی شما را نگران می کند و در چه موقعیت هایی این حس به شما دست می دهد.

توجه به خودآگاهی
دریابید که جهان و نگاه همه افراد به شما نیست و مردم آنقدر گرفتاری دارند که فرصتی برای نگاه کردن به شما نخواهند داشت. به جای اینکه دائم نگران خود باشید و خودتان را تماشا کنید، خودتان را یکی از افراد دیگر و جزء یکی از آنها بدانید. خود را در برابر موضوعی که منجر به خجالتی شدن شما می شود مسلح کنید و افکار خود را در اختیار بگیرید، اولین قدم مبارزه و غلبه بر کم رویی، آگاهی و رفتن به سوی هرگونه تغییر و یا بهبود زندگی است.

اشخاص را زیاد بزرگ نکنید
همانند نکته فوق، اهمیت ویژه ای را بفردی که با وی صحبت میکنید قائل نشوید. هرگاه اینگونه جلوه دهید که او برای شما بی اندازه ممتاز میباشد، او نیز شروع خواهد کرد به همین منوال فکر کردن. به وی بعنوان یک انسان با تـمـام مـعایـب و خـصـوصـیـات یک فـرد عادی نـگاه کنید. گفتگو کردن در حالت برابر، بسیار دلپذیرتر از صـحبت کردن با تـکبر و یا با چشم حقارت خواهد بود.

خودتان را دوست بدارید
یاد بگیرید از خودتان قدردانی کنید و احساسات و استعدادهای خاص خود را دوست داشته باشید. یک نامه عاشقانه برای خودتان بنویسید و کارهایی را انجام دهید که از آن لذت می برید. از بدن خود بابت زحماتی که کشیده است، تشکر کنید. زمانی را به خویش اختصاص دهید و به خودتان رسیدگی کنید.

یافتن نقاط قوت خود
همه ما ویژگی های منحصر به فرد و شیوه های متفاوتی برای بیان خود داریم. دانستن این مساله بسیار اهمیت دارد که اگر هر کاری را به طور کامل انجام دهیم، خوب و عالی است، حتی اگر با شکل عام و عادی آن متفاوت باشد. اگر همه افراد یکسان باشند، جهان، جای کسل کننده ای خواهد شد. کاری را که در آن مهارت دارید، پیدا کرده و روی آن تمرکز کند. شناسایی توانایی های تان، اعتماد به نفس و رضایت خاطر را در شما افزایش خواهد داد و کمک خواهد کرد خودتان را بهتر بشناسید. خواهید دید که چگونه قدرت منحصر به فردتان، به شما یک امتیاز داده و باعث مزیت و تفاوت شما از دیگران خواهد شد.

از طرد شدن نهراسید
قهرمانان برجسته مشت زنی درحالی پا به میدان میگذارند که احتمال شکست برایشان وجود دارد. به همین ترتیب شما نباید انتظار داشته باشید همیشه موفق باشیـد. هیچ چیز ۱۰۰% نیست. بنابراین رویـارویی با یک فرد را بعنوان یک تجربه آموزنده درنظر بگیرید. ترفند کار در این است که خودآگاه (تمرکز حواس بخود) نباشید. کمرویی، تـردید و دودلی هنگامی رخ میدهد که شما به عیوب و نقایص خود فکر می کنید. در عوض افـکـارتـان را سراسر به شخصی که در حال گفتگو هستید متمرکز گردانید. هم شما اضطراب خود را از خاطر خواهیدبرد و هم اینکه طرف مقابل از توجه شما خرسند و مشعوف خواهد شد.

تنفس عمیق
اضطراب و ترس را می توان کنترل کرد اگر یاد بگیرید برای غلبه بر آنها چطور محکم باشید. یکی از روش های ساده برای کنترل این احساسات و رسیدن به آرامش، کشیدن نفس عمیق با چشم های بسته است. هنگامی که نفس عمیق می کشید، فقط بر روی تنفس خود تمرکز کنید. در حالی که از همه افکار بد دور هستید، نفس عمیق بکشید و عمل بازدم را به آرامی انجام دهید. روش دیگر، یوگا است. از هنگامی که شروع به دم و بازدم می کنید، آنها را بشمارید. کم کم شمارش دم را کنار گذاشته و فقط بازدم های خود را شمارش کنید؛ مثلاً چهار عدد تنفس دم برای چهار عدد بازدم؛ بدین معنی که زمان و سرعت بازدم خود را کاهش دهید و در مقایسه با دم، بازدم کمتری داشته باشید. به کار ادامه دهید تا احساس آرامش کنید. این کار را حتی در یک مکان کوچک هم می توان انجام داد.

رهایی از اضطراب
یکی از تعاریف اضطراب این است که «اضطراب عبارت است از انرژی مسدود شده که باید آزاد شود.» و این انرژی را می توان از طریق حرکات فیزیکی آزاد کرد. ورزش هایی همچون دویدن و پیاده روی، می توانند به آزاد کردن این انرژی کمک کنند، همین طور ذهن را به سمت موضوع دیگری منحرف می کنند و این به تجدیدنظر در دیدگاه ها نیز کمک خواهد کرد. روش دیگر، مراقبه (مدیتیشن عضلات) است. هر قسمت از بدن خود را به مدت ۳ تا ۵ ثانیه سفت و منقبض و سپس رها کنید تا اینکه به بالای سرتان برسید. در این حین، نفس کشیدن را فراموش نکنید.

تجسم موقیعت خوب
خود را در موقعیتی تصور کنید که در آن فردی با اعتماد به نفس و شاد هستید. این فکر به شما کمک می کند هنگامی که در آن موقعیت قرار می گیرید، همان احساس را داشته باشید.

تمرین و تمرکز
کلمات می توانند انرژی باورنکردنی به انسان بدهند. آنچه ما بارها و بارها با خود می گوییم، ذهن ناخودآگاه مان می شنود. اگر با خود بگوییم که من ناتوان و بیش از حد در انجام کارها خجالتی هستم، همین اتفاق خواهد افتاد. ما آنچه هستیم که خود می خواهیم و خودباور داریم. اگر مرتب با خود تکرار کنیم که من فردی بااعتماد به نفس و توانا هستم، ذهن ناخودآگاه ما آن را درک خواهد کرد. اما تفکر و تجسم مثبت می تواند ما را در راه اصلاح الگوهای تفکر قرار دهد.

مقابله با شرایط بد و ناراحت کننده
وقتی موقعیت ها و مکان هایی را که در آن احساس خجالت می کنید، ترک می کنید، در اصل کمرویی خود را تقویت کرده اید. به جای این کار با آن روبه رو شوید و مقابله کنید. این کار باعث از بین رفتن ترس و رشد شخصیت شما می شود.

پذیرفتن شکست ها
بپذیرید که احتمال دارد از طرف دیگران پذیرفته نشوید؛ اما به خاطر داشته باشید که این بخشی از زندگی است و تمامی افراد آن را تجربه کرده اند. شکست بخشی از فرآیند یادگیری است و تو تنها نیستی.

برچسب نزنید
از اینکه به خود برچسب خجالتی بودن بزنید، بپرهیزید. شما منحصر به فردید و خودتان هستید. شما زیبا هستید؛ هیچگاه فراموش نکنید.

مهارت های اجتماعی
مثل تمامی مهارت های دیگر، مهارت های اجتماعی نیز از طریق تمرین و تجربه رشد می کنند. هر چقدر بیشتر تمرین کنید. دفعه بعد آسانتر خواهد شد. اگر قرار است در موقعیت سختی قرار بگیرید، می توانید حتی با خود تمرین کنید که چه حرف هایی بزنید.

تصور شرایط سخت
بعضی اوقات، به علت کمبود مهارت های اجتماعی نیست که موفق نمی شویم، بلکه به دلیل کمبود اعتماد به نفس و ترس از شکست است. خود را در موقعیت سخت تصور کنید تا ترس تان از آن شرایط و از قرار گرفتن در موقعیت های سخت از بین برود. اگر به طور مکرر خود را در آن شرایط تصور کنید، پس از مدتی متوجه می شوید که آن شرایط خیلی هم سخت نیستند. ممکن است در وهله اول تصور و پذیرش آن کمی سخت باشد؛ ولی بعد به آن خواهید خندید.

بهترین احساس
رفتن به باشگاه ها و رستوران ها خوب است، اما نه برای همه افراد. آنچه به شما احساس آرامش می دهد، در خود بیابید. فعالیت ها و مکان هایی را پیدا کنید که بهترین احساس را برای شما به ارمغان می آورند. شما مجبور نیستید هر کاری را که دیگران انجام می دهند، انجام دهید.

تمرکز در لحظه
به آنچه که انجام می دهید، آگاه باشید. وقتی در حال مکالمه با شخصی هستید، اینکه ظاهر شما چگونه است و چگونه به نظر می رسید را فراموش کنید و روی کلمات متمرکز شوید.

از شما شروع میشود
هــنگامی که کمرویی خـود را کـه مـستلزم پایـداری و گـذشـت زمـان اسـت پـشـت سـر گذاشـتید خواهید دید به چه اندازه زندگی شما دچار تحول میشود. در این زمان با ترس کمتری به سراغ چیزهایی که می خواهید خــواهید رفت. در اینجا رازی نهفته اسـت: تا بحال اتفاق افتاده که داخل اطاقی شوید و آن احساس دستپاچگی و اضطراب به شـمـا دسـت بـدهد. به خاطر داشـتـه باشـیـد کـه اغلب افرادی که ملاقات می کنید خود آنقدر سرگرم و دل واپس این میباشند که دیگران در موردشان چگونه می انـدیـشـند کـه دیگر متوجه شما نخواهند شد تا بتوانند درمورد شما قضاوت کنند.

تمرکز بر موفقیت ها
وقتی نکات گفته شده را رعایت کنید، کم کم می توانید بر کمرویی خود غلبه کرده و به فکر موفقیت های آینده باشید. شما نسبت به حقایق، به بینش جدیدی رسیده اید و می توانید خود را متفاوت از قبل ببینید. هنگامی که به این موفقیت ها دست یافتید، آنها را در یک دفتر یادداشت کرده و فهرستی از آنها تهیه کنید. با این کار اعتماد به نفس تان افزایش می یابد و به سمت چیزی حرکت خواهید کرد که می تواند برای شما مفید باشد.
منبع :روانچند مرتبه تابحال در جلسات کسی به شما گفته است که، «این ایده فوق‌العاده است، باید دست به کار شوی و آن را به واقعیت تبدیل کنی»؟ معمولاً چه اتفاقی می‌افتد؟ بیشتر اوقات، هیچ! بیشتر ایده‌های عالی به این دلیل ناکام باقی می‌مانند که افراد شجاعت، منابع، زمان یا سرمایه به مرحله عمل رساندن آن را ندارند. و آنهایی که وارد عمل می‌شوند هم اکثراً  آمادگی لازم را ندارند و درنتیجه بعد از مدتی می‌بینند که زمان و سرمایه باارزش خود را صرف آرزویی می‌کنند که در مسیر هدف نیست.

تبدیل کردن یک ایده به واقعیت (صرفنظر از زمان و سرمایه‌ای که نیاز دارد) کار ساده‌ای نیست. درواقع، خیلی هم سخت است. چه یک سرمایه‌گذار باشید و چه یک فرد اجرایی، روح دادن به ایده‌ها چیزی شبیه به بدنیا آوردن یک بچه است. صرفنظر از شرایط و موقعیت، باید مسئولیت آن را داشته باشید. هیچکس به اندازه خود شما ایده‌تان را درک نمی‌کند. در این مسیر، همه چیز پای خودتان است و لازم است که بیشتر درمورد خودتان بدانید.
شاید مقالات زیادی درمورد این موضوع نوشته شده باشد اما این مقاله به شما کمک می‌کند بفهمید برای تبدیل یک ایده به واقعیت، چه نیازهای ذهنی، فیزیکی و عقلانی دارید. شاید به این خاطر که اگر بخواهید ایده‌ای را با گذشت زمان و تغییر شرایط همیشه زنده نگه دارید، فرایند به واقعیت رساندن یک ایده، چرخه‌ای بی‌پایان است. بعنوان مثال این مسئله را در کمپانی‌هایی که براساس ایده‌های بزرگ پایه‌ریزی شده‌اند اما نتوانسته‌اند آنقدر رقابتی بمانند تا موقعیت اول خود در بازار را نگه دارند، می‌بینیم.

همین مسئله در محل کار هم صدق می‌کند که نیروی کار خلاقیت لازم  را ندارد زیرا اکثراً طوری آموزش دیده‌اند که فقط کاری که به آنها گفته می‌شود را اجرا کنند. به همین دلیل است که در اجرای کارهای کوتاه و فوری موفق‌تر هستیم. از طرف دیگر، کارمندان برای چندبرابر کردن فرصت‌های موجود در آن کار اولیه‌ای که به آنها سپرده شده، هیچ توانایی ندارند.  بله، باید نگران توانایی رقابتی ماندن خود - چه بعنوان شخص و چه یک سازمان - باشیم.

بازار رقابتی امروز ایجاب می‌کند که همه ما ایده‌های خودمان را تبدیل به واقعیت کنیم -- یا بخشی از تبدیل ایده‌های دیگران به واقعیت باشیم. اگر در هیچکدام از این فعالیت‌ها شرکت نمی‌کنید، لازم است که هدف، موقعیت و علایقتان را دوباره ارزیابی کنید. باید قبول کنید که برای ایجاد فرصت رشد برای خودتان و سازمانی که در آن کار می‌کنید، می‌بایست رفتارها و گرایشات کارآفرینی را در خود پرورش دهید.

کارآفرینی دیگر فقط یک واژه تجاری نیست؛ یک روش زندگی است. برای اینکه بتوانید یک کارآفرین باشید، نیازی نیست که حتماً سرمایه‌گذار باشید.
آیا تابحال تصور می‌کرده‌اید که شرکت در یک فعالیت خلاقانه حرکتی غیرمسئولانه است؟ دقیقاً همینطور است - آنهم نه فقط برای خودتان بلکه برای اطرافیانتان.

اگر به این فکر می‌کنید که چطور می‌توانید گرایشات و رفتارهای کارآفرینانه را در خودتان تقویت کنید، در زیر به ۱۲ مورد از این روش‌ها اشاره می‌کنیم، روش‌هایی که کمکتان می‌کند ایده‌های فوق‌العاده خود را به واقعیت تبدیل کنید.

۱. خودتان را باور داشته باشید.
تا زمانیکه خودتان را به حد کافی باور نداشته باشید که بتوانید عواقب تصمیمتان را بپذیرید، نمی‌توانید وارد عمل شوید. هر زمان که این مسئولیت را قبول کردید که چیزی که قبلاَ وجود نداشته را به واقعیت تبدیل کنید، مسئول اعمالتان هستید.

مسئولیت‌پذیری نیازمند باور داشتن به خودتان است تا جاییکه ۱۰۰٪ به کاری که باید انجام شود متعهد شوید. بیشتر افراد به این دلیل نمی‌توانند ایده‌ای را به عمل برسانند که چالش‌ها و مشکلات غیرقابل‌پیش‌بینی بیشتر از چیزی می‌شود که تصورش را می‌کردند بتوانند تحمل کنند و به همین دلیل دیگر مسئولیت‌پذیری نداشته‌اند. آنها اعتماد به خودشان را از دست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند به انتهای راهشان نگاه کنند.

۲. مشاوران مخصوص خودتان را داشته باشید.
از آنهایی که قبلاً آن کار را انجام داده‌اند درس بگیرید. هیچوقت فکر نکنید که چون ایده شما بوده است، پاسخ همه سوال‌ها را دارید. ایده‌پردازی تفاوت زیادی با اجرای ایده‌ها دارد.

اجازه بدهید مشاوران مخصوصتان شما را با درس‌هایی که از شکست‌ها و موفقیت‌های خود گرفته‌اند، راهنمایی کنند.

اگر می‌خواهید سرمایه‌گذاری موفق باشید، باید به حرف‌های همه گوش دهید چون نمی‌دانید دقیقاً کی ممکن است یک ایده خوب از دهان کسی بشنوید. توصیه‌هایی که از این و آن می‌شنوید خوبند اما لزوماً همه آنها درست نیستند. آدم‌های کمی هستند که دانش لازم درمورد کار شما را داشته باشند. نظراتشان را تجزیه و تحلیل کنید تا بتوانید از آنها سر در بیاورید و سعی کنید تفکر پشت نظرات منفی را درک کرده و بعد به تنهایی تصمیم‌گیری کنید.

بااینکه داشتن یک گروه مشاوران مخصوص بسیار عالی است اما باید دقت کنید که نگذارید آنها در دیدگاه شما دخالت کنند.

خودتان باید به دقت همه نظرات را بررسی و ارزیابی کنید و در آخر با غریزه خودتان جلو بروید.

۳. خطر کردن (ریسک) باید بهترین دوست شما باشد.
وقتی ایده‌ای خلق می‌کنید، خطر کردن بهترین دوست شما می‌شود. اگر بتوانید این واقعیت را بپذیرید، با دیدگاهی به این فرایند نزدیک خواهید شد که همه آمال و آرزوهایتان را کنترل‌شده نگه می‌دارد. وقتی اوضاع آنطور که برنامه‌ریزی شده بود پیش نرفت، روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید و اجازه ندهید این اختلال شما را به عقب برگرداند. خطر کردن کاملاً طبیعی است و مراحل ۱ و ۲ باعث می‌شود همیشه نگاهتان رو به جلو باشد.

خیلی وقت‌ها می‌شنوید که «کوشش و تلاش زیاد» یکی از اصل‌های مهم تبدیل کردن ایده‌ها به واقعیت است. اما درواقع، این بنیادی‌ترین تعهدی است که فرد باید برای هر نوع مدیریت خطر داشته باشد. اگر می‌خواهید به این مسیر ادامه دهید، باید راهی برای ایجاد این سطح تعهد پیدا کنید.

۴. شدیداً صبور باشید.
مصالحه کردن یک انتخاب است نه فداکاری. خیلی به خودتان فشار نیاورید. سعی کنید از این مسیر لذت ببرید و درک کنید که اوضاع چطور پیش می‌رود. بیشتر افراد آنقدر برای رسیدن به نتیجه دلخواهشان مضطرب می‌شوند که کم‌کم تصمیم‌گیری‌هایشان بدتر و بدتر می‌شود.

یک چیز کاملاً مشخص است: این مسیر مطمئناً پر از نتیجه‌های غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود که ممکن است شما آمادگی برخورد با آنها را نداشته باشید. نباید اجازه دهید این مسئله شما را ناامید کند. سرتان را بالا نگه دارید و به این مسیر و جایی که شما را به آن می‌رساند احترام بگذارید. مطمئن باشید که چیزهای زیادی درمورد آستانه ریسک‌پذیری خودتان یاد خواهید گرفت. به همین ترتیب،  یاد خواهید گرفت که خیلی‌ها آماده‌اند سر راهتان قرار گیرند و شما را پایین بکشانند. این دقیقاً همان جایی است که سفر برایتان ناراحت‌کننده می شود. باید بطور مداوم کسانی که با آنها همسفر شده‌اید را ارزیابی کنید.

۵. یاد بگیرید چطور نظراتتان را به دیگران بقبولانید.
تبدیل ایده‌تان به واقعیت مستلزم این است که کاری کنید بقیه هم دیدگاه شما را درک کنند. باید به روشنی ایده‌تان را برای سایرین توضیح دهید و نشان دهید که چطور این ایده می‌تواند منتهی به سود و درآمد شود. توضیح دادن درمورد ایده‌های بزرگی که خودتان هیچ درکی از طریقه سوددهی آن ندارید، هیچوقت مخاطب درست سر راه شما قرار نمی‌دهد.

برای توضیح درمورد ایده‌تان رمز کار سادگی است. اینکه بتوانید خیلی ساده دیگران را از موضوع ایده‌تان باخبر کنید باعث خواهد شد آن را بهتر درک کرده و احتمال قبول کردن آن افزایش خواهد یافت. این مهارت وقتی می‌خواهید  به سرمایه‌گذاران احتمالی درمورد ایده‌تان توضیح دهید اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

۶. نقطه‌ها را به هم وصل کنید.
هر چیزی به چیز دیگری وصل است. باید یاد بگیرید که چطور راه وصل شدن این نقطه‌ها به هم را پیدا کنید. چیزی که ممکن است امروز «ایده اصلی» شما باشد، وقتی افکار دیگری که می‌تواند با ایده شما مرتبط باشد را به هم وصل می‌کنید، می‌تواند به چیز بزرگتری تبدیل شود.
هیچوقت دست از وصل کردن نقطه‌ها به هم برندارید.

۷. به کارتان علاقه داشته باشید.
برای عالی بودن باید عشقتان را نشان دهید. اگر در هر کاری که انجام می‌دهید، عشق و علاقه بگذارید، قدرت این را پیدا خواهید کرد که پیشرو و پیشقدم باشید. راه‌هایی را خواهید رفت که افراد کمی جرات آن را دارند و این عشق و علاقه درهای جدیدی را به سمتتان باز خواهد کرد.
توانایی شما برای حفظ این شور و علاقه یکی از رموز موفقیت ایده شماست.

۸. هدفمند باشید.
قصد شما از ایده‌تان باید هدف و مفهوم داشته باشد. اگر اینطور نباشد، احتمال اینکه در نیمه راه دست از کار بکشید بسیار زیاد است. همچنین احتمال اینکه مدام برای خودتان بهانه ‌های بیجا بیاورید هم بیشتر می‌شود.
سرمایه‌گذاران باید به کاری که انجام می‌دهند عشق و باور داشته باشند، در غیراینصورت شکست خواهند خورد. باید به خودتان و همه آنهایی که از ایده شما حمایت می‌کنند، متعهد شوید. هدف شما این است که ایده‌تان را اجرا کرده و کاری کنید که بقیه هم آن را باور کنند. هدف عشق و علاقه شما را هم تقویت می‌کند و باعث می‌شود در مسیری که پیش گرفته‌اید تنها نباشید.

۹. حرکت ایجاد کنید.
با دقت همه منابع خودتان را مشخص کنید و با کمک روابط، شبکه‌‌سازی و تقسیم منابع، فرصت گسترده‌تر شدن ایده‌هایتان را بیشتر کنید. ایجاد حرکت یکی از ملزومات تبدیل ایده‌هایتان به واقعیت است.

ایجاد حرکت تا حد زیادی با زمانبندی و مدیریت و گسترش منابع در ارتباط است. هر منبعی اهمیت دارد. باید بدانید چه زمان باید و چه زمان نباید از آن استفاده کنید تا بهترین استفاده ممکن را از مکان و زمان مناسب از آنها ببرید.

۱۰. همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایتان باشید.
هیچوقت مغرور نشوید. همیشه جا برای بهتر شدن ایده‌هایتان وجود دارد. وقتی کم‌کم می‌توانید ببینید که نقطه‌ها چطور به هم وصل می‌شوند، خودتان و مشاورانتان را به چالش بکشید تا ایده‌هایتان را حتی بهتر از این کنید.

این دقیقاً همان کاری است که استیو جابز با کمپانی اپل، پیکسار انیمیشن و باز هم اپل کرد. پیشرفت‌های پشت سر هم یکی از رموز اسطوره شدن اوست. او همیشه به فکر بهتر کردن ایده‌هایش بود.

۱۱. توازن کار/زندگی باید یکی از اولویت‌هایتان باشد.
مهم نیست که تا چه اندازه هوشمندانه، با علاقه و متمرکز کار می‌کنید، اگر توازن نداشته باشید، همیشه در معرض فرسودگی شغلی خواهید بود. ذهن، جسم و روح شما باید هم‌تراز شوند. ایجاد توازن بین کار و زندگی‌تان را باید به صورت یک اولویت درآورید. اینکار ذهنتان را بازتر شده و همه چیز را مدنظر قرار دهید.

اینکه بتوانید ایده‌ای را با موفقیت به واقعیت تبدیل کنید، دوی ماراتن است نه دو سرعت. سرعتتان را باید طوری تنظیم کنید که روی کاری که در دست دارید متمرکز شوید. ذهنتان را بی‌اندازه درگیر نکنید؛ کمی به خودتان فضای تنفس بدهید و سعی کنید خلاقیتتان را تقویت کنید.

۱۲. میراث ایده‌تان را ماندگار کنید.
تصور می‌کنیم که متعهد شده‌اید که مسئولیت ۱۱ مورد اول را بپذیرید و در این مورد موفق هم بوده‌اید. ایده اصلی شما متولد شده و تاثیر آن اکنون به جوانب مختلفی که در ابتدای کار اصلاً فکرش را هم نمی‌کردید تعمیم یافته است. فرصت‌هایی که برای خودتان و دیگران ساخته‌اید بسیار پراهمیت بوده و موفقیت ایده‌تان الان دیگر واقعی به نظر می‌رسد. ایده شما الان به چیزی بسیار مهم‌تر تبدیل شده و دیگر با خودتان است که میراث آن را ماندگار کنید.

وقتی به ایده‌تان زندگی بخشیدید، این مسئولیت شماست که تاثیر آن برای همیشه زنده بماند.

منبع:مردمان


مرحله #۴ : با نظر خواهی از کاربران و بازخورد های مشتریان دست به تولید محتوای مناسب تری بزنید

قدم #۱: برترین مقالات را در وبسایت خود پیدا کید

قدم #۲: از توسعه دادن یک مقاله استفاده کنید و  سعی در تولید خواسته ی کاربر داشته باشید

قدم#۳: روی این تمرکز کنید که دقیقا و کاملا کدام محتوا و مقاله است که روابط کاربری و زمان ماندگاری کاربر در سایت را میتواند افزایش دهد

وقتی کسی که دوستش دارید اذیتتان می‌کند، می‌توانید خشم، عصبانیت و حس انتقام‌جویی از او را در دلتان نگه دارید -- یا اینکه او را ببخشید و از آن ماجرا بگذرید.

تقریباً همه آدمها با رفتار یا حرف کسی ناراحت شده‌اند. شاید مادرتان از سبک بچه‌داری شما ایراد گرفته باشد، همکارتان در یک پروژه از شما سوءاستفاده کرده و یا همسرتان به شما خیانت کرده باشد. این زخم‌ها ممکن است احساسات عصبانیت، تلخی و یا حتی کینه و انتقام را همیشه در قلب شما نگه دارد اما اگر بخشش را تمرین نکنید، ممکن است کسی که بیشتر آسیب می‌بیند خودتان باشید.

با تمرین بخشش، می‌توانید آرامش، امید، قدرشناسی و لذت را نیز تجربه کنید. بخشش به شما در مسیر سلامت جسمی، احساسی و معنوی کمک شایانی می‌کند.

بخشش چیست؟
به طور کلی، بخشش تصمیم برای رها کردن خشم و افکار انتقام‌جویی است. عملی که باعث آزار و اذیت شما شده است همیشه بخشی از زندگی‌تان خواهد ماند اما بخشش فشار آن بر شما را کمتر کرده و کمکتان می‌کند بر قسمت‌های مثبت زندگی متمرکز شوید. بخشش حتی می‌تواند منجر به احساس درک، همدردی و محبت برای فردی باشد که به شما آسیب رسانده است.

بخشش به این معنا نیست که تقصیر و مسئولیت آن فرد برای آسیب زدن به خودتان را انکار می‌کنید و یا کار اشتباه او را توجیه کرده یا کم می‌شمارید. می‌توانید بدون توجیه عمل آن فرد، او را ببخشید. بخشش آرامشی به همراه دارد که کمکتان می‌کند به زندگیتان ادامه دهید.

بخشیدن کسی چه فوایدی دارد؟
دور ریختن کینه‌ها و تلخی‌ها راه را برای محبت و آرامش باز می‌کند. بخشش فواید زیر را برایتان به دنبال خواهد داشت:

روابط سالم‌تر
سلامت روانی و معنوی بالاتر
اضطراب، استرس و دشمنی کمتر
فشارخون پایین‌تر
علائم افسردگی کمتر
خطر کمتر برای روی آوردن به مشروبات الکلی و موادمخدر

چرا کینه‌ورزی اینقدر آسان است؟
وقتی کسی به شما صدمه‌ای زده است، بخصوص کسی که دوستش داشته‌اید و برایتان عزیز بوده است، ممکن است عصبانی، ناراحت یا سردرگم شوید. اگر مدام به آن اتفاق فکر کنید، کینه توام با خشم و دشمنی در شما ریشه می‌دواند. اگر اجازه بدهید که احساسات منفی بر احساسات مثبت در شما غلبه کند، متوجه خواهید شد که پُر از تلخی و حس ناعدالتی شده‌اید.

کینه نگه داشتن در دل چه تاثیراتی دارد؟
اگر نتوانید ببخشید، با ایجاد خشم و تلخی در همه روابط خود و حتی تجربه‌های جدیدتان، هزینه آن را پرداخت خواهید کرد. زندگی‌تان آنقدر درگیر آن عمل اشتباه خواهد شد که دیگر نخواهید توانست از زمان حال خود لذت ببرید. ممکن است مضطرب یا افسرده شوید. ممکن است احساس کنید که زندگیتان فاقد معنا و مفهوم است و حتی اعتقادات معنوی خودتان را هم زیر سوال خواهید برد. ممکن است ارتباط‌های باارزش خود با بقیه را هم از دست بدهید.

چطور می‌توانید به درجه بخشش برسید؟
بخشش تعهد به فرایند تغییر است. برای شروع باید:

ارزش بخشش را درک کرده و متوجه اهمیت آن در زندگیتان شوید.
به واقعیت‌های آن اتفاق فکر کنید، اینکه چطور واکنش داده‌اید و اینکه همه اینها چه تاثیری بر زندگی و سلامتتان گذاشته است.
وقتی آماده بودید، خودتان انتخاب کنید که فردی که موجب آزارتان شده است را ببخشید.
نقش خودتان بعنوان یک قربانی را فراموش کنید و نفوذی که آن فرد با عمل اشتباه خود بر زندگیتان داشته است را از بین ببرید.

وقتی کینه‌ها را دور می‌ریزید، دیگر زندگیتان را با آسیبی که دیده‌اید تعریف نمی‌کنید. حتی ممکن است حس درک و محبت پیدا کنید.

اگر نتوانیم کسی را ببخشیم چه می‌شود؟
بخشش کار دشواری است مخصوصاً اگر کسی که به شما آسیب رسانده، اشتباه خود را نپذیرفته و احساس پشیمانی نکند. اگر تصور می‌کنید که نمی‌توانید ببخشید، از چشم طرف‌‌مقابل به آن موقعیت نگاه کنید. از خودتان بپرسید که چرا باید چنین رفتاری کرده باشد. ممکن است خودتان هم اگر جای او می‌بودید همانطور رفتار می‌کردید. همچنین سعی کنید دیدتان به دنیا را گسترده‌تر کنید. نقص‌های آدم‌ها را قبول کنید. بد نیست به زمان‌هایی که خودتان باعث آزار دیگران شده‌اید و آنهایی که شما را بخشیده‌اند فکر کنید. نوشتن خاطرات، دعا و نیایش و مدیتیشن هم می‌تواند کمکتان کند. حتی می‌توانید با فردی عاقل و بامحبت هم در این رابطه حرف بزنید.

آیا بخشش تضمین‌کننده آشتی دو طرف است؟
اگر این ناراحتی از طرف کسی که برایتان بسیار ارزشمند است بوده باشد، بخشش می‌تواند منجر به آشتی شود. اما همیشه اینطور نیست. اگر آن فرد مرده باشد یا نخواهد با شما ارتباط داشته باشد، آشتی ممکن نخواهد بود. در خیلی موقعیت‌ها هم اصلاً آشتی کار درستی نیست. با همه این حرف‌ها، شاید آشتی کردن گاهی ممکن نباشد، اما بخشش همیشه امکانپذیر است.

اگر مجبور باشیم با کسی که اذیتمان کرده ارتباط برقرار کنیم اما اینکار را دوست نداشته باشیم، چه؟
اگر به درجه بخشش نرسیده باشید، نزدیک بودن به کسی که اذیتتان کرده است بسیار سخت و استرس‌زا است. برای کنار آمدن با چنین موقعیت‌‌هایی، به خاطر داشته باشید که می‌توانید از بعضی جمع‌ها و موقعیت‌ها دوری کنید. به خودتان احترام بگذارید و کاری را انجام دهید که درست‌تر است. اگر تصمیم می‌گیرید که در موقعیتی که آن فرد حضور دارد شرکت کنید، اصلاً از بروز حس فشار و استرس ناشی از آن تعجب نکنید. همه تلاشتان را بکنید که فکر و دلی باز و روشن داشته باشید. شاید آن موقعیت کمکتان کند زودتر به درجه بخشش برسید.

اگر کسی که او را بخشیدیم تغییر نکند چه؟
هدف بخشش این نیست که آن فرد را مجبور به تغییر رفتار و اعمالش کنید. بخشش برای تغییر دادن خود شما و زندگیتان با آوردن آرامش، شادی و التیام احساسی و معنوی است. بخشش می‌تواند نفوذ و تاثیری که آن فرد و عمل او بر زندگی شما داشته است را از بین ببرد.

اگر خودمان نیاز به بخشش داشته باشیم چه؟
اولین قدم این است که اشتباهتان و تاثیری که بر دیگران داشته است را فهمیده و آن را ارزیابی کنید. همچنین نباید خیلی سختگیرانه خودتان را قضاوت کنید. شما هم انسان هستید و ممکن است اشتباه کنید. اگر واقعاً بخاطر حرفی که زده‌اید یا کاری که انجام داده‌اید پشیمان هستید، باید آن را برای کسی که به او آسیب رسانده‌اید اقرار کنید. درمورد پشیمانی و ناراحتی خود با او حرف بزنید و از او بخشش بخواهید – البته بدون اینکه برای کاری که کرده‌اید بهانه بیاورید یا سعی کنید آن را توجیه کنید. ضمناً یادتان باشد که نمی‌توانید دیگران را مجبور به بخشیدن خودتان کنید. آن فرد خودش باید تصمیم به بخشیدن شما بگیرد. نتیجه کار هر چه که شد، سعی کنید با دیگران با محبت و احترام رفتار کنید.

باورهای انسان در طول زندگی براساس تجربه و بلوغ او تغییر می‌کند. برای ایجاد هیجان مثبت باید باورهای روزانه خود را تغییر دهیم هرچند تغییر سخت است و در صورت شکست افراد دست از تلاش برمی‌دارند و کار را ادامه نمی‌دهند.

حکیمه آقایی،روانشناس در روزنامه شهروند نوشت: افراد بدبین راه ورود حل‌مسأله را بر ذهن خود می‌بندند و احساسات ناخوشایند را بازتولید می‌کنند. گاهی چالش‌ها و دغدغه‌های افراد به دلایل محیطی است و گاهی نیز علت فردی دارد. نکته‌ حایز اهمیت، تغییر افکار است که می‌تواند ما را به آرامش ذهنی برساند. بر این اساس لازم است رویدادهای زندگی را قابل‌کنترل بدانیم تا توان مقابله با آنها را داشته باشیم و این نیاز به تفکر صحیح و اصولی دارد. اگر به این نتیجه برسیم که وقایع زندگی را نمی‌توان کنترل کرد، آن وقت به نوعی درماندگی می‌رسیم.

افرادی که تفکر مثبت دارند، احساس خوشایندی را تجربه می‌کنند و این موضوع ذهن را برای تفکر منطقی بازمی‌گذارد، از سویی دیگر افراد بدبین راه ورود حل‌مسأله را بر ذهن خود می‌بندند و احساسات ناخوشایند را بازتولید می‌کنند. امام علی‌(ع) می‌فرمایند؛ «مراقب افکارت باش که کلامت می‌شود و مراقب کلامت باش که رفتارت می‌شود، مراقب عادتت باش که شخصیتت می‌شود و مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می‌شود.» با این تفاسیر مسلم است که نوع تصمیمات و تفکرات ما تعیین‌کننده این است که آیا زندگی خوشایندی خواهیم داشت یا خیر.

باورهای انسان در طول زندگی براساس تجربه و بلوغ او تغییر می‌کند. برای ایجاد هیجان مثبت باید باورهای روزانه خود را تغییر دهیم هرچند تغییر سخت است و در صورت شکست افراد دست از تلاش برمی‌دارند و کار را ادامه نمی‌دهند. مثلا برحسب عادت بعد از رسیدن به خانه تلویزیون را روشن می‌کنند یا سراغ یخچال می‌روند درحالی‌که می‌توان دوش گرفت، لباس پوشید و برای پیاده‌روی از خانه خارج شد. اگر بخواهیم این کار تداوم داشته باشد باید این روند را برای مدتی ادامه دهیم.

متأسفانه برخی به کلام توجه نمی‌کنند درحالی‌که کلام می‌تواند به افراد انرژی دهد، باید مراقب گفت‌وگوی درونی با خود و بیرونی با دیگران باشیم زیرا جملات ناامید‌کننده تأثیر ناخوشایندی بر ذهن فرد می‌گذارد. بیان این جمله که «من امروز را با توکل و اعتماد به نفس آغاز می‌کنم.» هیجان مثبت زیادی به فرد می‌دهد. نکته مهمی که افراد باید به آن توجه کنند، زندگی در زمان حال است، باید از گذشته درس بگیریم و با امید به آینده اما در زمان حال زندگی کنیم، برخی افراد در شکست‌ها و حتی موفقیت‌های گذشته تثبیت می‌شوند.

برقراری ارتباط ملزوماتی دارد که یادگیری مهارت‌های آن لازم به نظر می‌رسد، یکی از این مهارت‌ها گشاده‌رویی است، باید با دیگران طوری رفتار کنیم که نشان دهیم آنها افراد مهمی هستند، البته این به معنای توقع نابجا نیست بنابراین افراد نباید انتظار داشته باشند که فقط دیگران آنها را درک کنند چرا که ارتباط مقوله‌ای دوسویه است و تبادل انرژی نیز باید دوطرفه باشد. حل چالش ۳ مرحله دارد که مرحله اول آن آمادگی برای رویارویی با چالش است، این کار را می‌توان ابتدا به صورت ذهنی انجام داد، مرحله دوم درس گرفتن از چالش‌ها است و درنهایت افراد باید خود را مقابله‌کننده‌ای قوی در چالش‌ها ببینند تا بتوانند با آنها روبه‌رو شده و آنها را حل کنند.
منبع:سلامت نیوز

 درت ذهنی یک جنبه خاص دارد که آن عامل تصمیم گیری درمورد این است که زندگی خوبی خواهید داشت یا خیر. قدرت ذهنی سطح‌های مختلفی دارد و برای داشتن یک زندگی شاد و موفق به همه آنها نیاز است. یکی از بخش‌های مهم قدرت ذهنی که بیشترین تاثیر را دارد، قدرت احساسی است.

احساسات درواقع بخشی از روان ما هستند اما می‌توان آنها را از کیفیات ذهنی متمایز کرد زیرا بیشتر و مستقیم‌تر بر جسم ما اثر می‌کنند. قدرت احساسی ما بر عملکرد جسمی ما تاثیر گذاشته و بر همه اعمال ما اثر می‌گذارد. بدون احساس هیچ دلیلی برای عمل وجود ندارد.

احساسات بزرگترین انگیزه‌دهنده‌های ما هستند. متاسفانه می‌توانند به ما انگیزه دهند که در هر جهتی عمل کنیم، حتی جهت منفی و اشتباه. به همین دلیل داشتن قدرت احساسی ضروری است. موقعیت‌های بیشماری وجود دارد که افرادی که از نظر احساسی قوی هستند از آنها دوری می‌کنند و بعضی از کارها و اعمال را اصلاً انجام نمی‌دهند. در زیر به ۱۵ مورد از این اعمال اشاره می‌کنیم:

۱. هیچوقت برای توجه دیگران گدایی نمی‌کنند.
نیاز به توجه دقیقاً با احساسات در ارتباط است. آنهایی که احساس نیاز برای شناخته شدن می‌کنند، فقط زمانیکه دیگران به آنها توجه دارند است که احساس ارزشمندی می‌کنند. مثل اینکه به ارزش خود باور و اطمینان نداشته باشند. اگر خودتان ندانید که تا چه حد ارزشمندید، هیچکس دیگری هم آن را درک نخواهد کرد.

۲. به هیچکس اجازه نمی‌دهند ناراحتشان کند.
قدرت احساسی نیاز به آرامش دارد. دنیا پر از آدم‌های حسود است. همه جا چشمانی حسود به دنبال شماست، واقعیت تلخ این است که اغلب کسانیکه ما را عقب می‌کشند، نزدیک‌ترین افراد به ما هستند. خلاص شدن از این آدمها معمولاً بهترین راه‌حل است اما سخت‌ترین آنها هم هست. اگر بتوانید بی‌سر و صدا آها را از زندگی خود بیرون کنید، خیلی شانس آورده‌اید.

۳. کینه نمی‌ورزند.
اگر کینه‌ای هستید، احتمالاً بیشتر از آنچه که باید به یک موقعیت یا فرد توجه می‌کنید. اگر کسی از ته قلب عذرخواهی می‌کند، او را ببخشید. اگر عذرخواهی نکرد، دیگر با او ارتباط برقرار نکنید اما کینه نگیرید. آدم‌هایی که از آنها کینه می‌گیرید، مقدار بسیار زیادی از انرژی فکری شما را می‌گیرند و ضرر بیشتری به شما می‌زنند.

۴. هیچوقت دست از کاری که دوست دارند نمی‌کشند.
کسانیکه از نظر احساسی قوی هستند، هر کاری را فقط به این دلیل که دوستش دارند انجام می‌دهند. هیچوقت بخاطر حرف دیگران دست از کاری که می‌خواهند برنمی‌دارند.

۵. هیچوقت از اعتماد به خود دست نمیکشند.
آنهاییکه خودشان را دوست دارند و خودشان را درک می‌کنند، آنهاییکه از اینکه خودشان باشند احساس غرور می‌کنند و نمی‌ترسند، هیچوقت به خودشان شک نمی‌کنند.

۶. مثل افراد پست رفتار نمی‌کنند.
برخی مردم پست هستند. اما ما تعجب می‌کنیم که چرا؟ پست بودن فقط بعنوان یک عامل ترساننده محسوب میگردد و اگر سعی دارید دیگران را بترسانید، بهتر است با یک مشاور تخصصی مشورت کنید، اگر فقط همینطوری بی‌دلیل می‌خواهید دیگران را بترسانید، احتمالاً دچار کمبود اعتمادبه‌نفس هستید.

۷. هر کسی را وارد زندگی‌شان نمی‌کنند.
افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند به دلیلی از نظر احساسی قوی شده‌اند: خودشان را در معرض افرادیکه سپر دفاعی آنها را خرد کرده یا اخلاقیات آنها را زیر سوال می‌برند قرار نمی‌دهند. بیشتر آدم‌های دنیا گم شده‌اند و بدشان نمی‌آید که شما را هم با این سردرگمی خود همراه کنند. نباید بگذارید یک آشنایی بد شادی‌تان را مختل کند.

۸. از عشق ورزیدن نمی‌ترسند.
اگر از عشق ورزیدن بترسید، یعنی به خودتان به اندازه کافی اعتماد ندارید. یعنی نمی‌توانید فکر کنید که در یک رابطه بادوام بمانید و همه روابطتان با شکست مواجه می‌شود. نمی‌خواهید دوباره آسیب ببینید چون واقعاً برایتان عذاب‌آور است. هیچ دلیلی ندارید که دوباره قلبتان را در معرض شکسته شدن قرار دهید. اگر رابطه‌تان موفق نبوده، اشکال از شما نبوده است. علت هر دو شما هستید. مگراینکه انسان واقعاً بدی باشید؛ در این حالت مشکل از شماست.

۹. از ترس روزی که پیش رویشان است در رختخواب نمی مانند.
بهترین بخش زندگی شما باید لحظه‌ای باشد که بیدار می‌شوید و می‌فهمید که هنوز زنده‌اید، اکثر اوقات ما از زندگی غافل می‌شویم.

۱۰. از کم کردن سرعتشان نمی ترسند.
افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند نیاز به عمل و هیجان مداوم ندارند. نیازی ندارند که همه روز دور بگردند و برای کسل نشدن مدام در فعالیت باشند. آنها از لحظات کند و آرامشان هم لذت می‌برند زیرا آنها را به آن چیزی که کاری نکردن و فقط زندگی کردن، نفس کشیدن، نزدیک‌تر می‌کند. این به آن معنی نیست که آنها از هیجان در زندگی‌شان لذت نمی‌برند اما از پیاده‌روی و بو کردن گل‌ها هم به همان اندازه لذت می‌برند.

۱۱. کاری که نمی‌خواهند را انجام نمی‌دهند.
همه ما گاهی کارهایی را انجام می‌دهیم که عاشق آن نیستیم اما نباید کاری را انجام بدهیم که نمی خواهیم.  افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند این را درک می‌کنند و تقریباً همیشه راهی برای تمرکز کردن روی کاری که دوست دارند پیدا می‌کنند و این باعث می‌شود بفهمند برای اینکه کاری که دوست دارند را انجام دهند، چه باید بکنند. بااینکه ممکن است از هر ثانیه کارشان لذت نبرند اما کاری که انجام می‌دهند را دوست دارند زیرا آنها را یک قدم به کاری که عاشقش هستند نزدیک‌تر می‌کند.

۱۲. برای «نه» گفتن هیچ مشکلی ندارند.
اگر نتوانید «نه» بگویید، از شما سوءاستفاده خواهد شد. هیچ‌کس دیواری کوتاه‌تر از شما پیدا نخواهد کرد و هیچوقت نظرتان برای مسئله‌ای پرسیده نخواهد شد. «نه» گفتن به مردم یادآوری می‌کند که هیچ کنترلی روی شما ندارند.

۱۳. پس دادن را فراموش نمی‌کنند.
بعضی افراد تصمیم می‌گیرند که مسئولیت خود بعنوان یک انسان برای بخشش زمان و پول را نادیده بگیرند. هرچه از نظر احساسی قوی‌تر باشید، بیشتر قدردان زندگی و انسان‌های دیگر می‌شوید. به زندگی ارزش بیشتری داده و سعی می‌کنید با آنها که دچار مشکل هستند همدردی کنید.

۱۴. احساس نمی‌کنند باید خود را تطبیق دهند.
هرچه از نظر احساسی قوی‌تر باشید، مستقل‌تر خواهید شد. احساس نیاز نمی‌کنید که خودتان را تطبیق دهید زیرا هرجا که لازم و مهم باشد تطبیق می‌یابید: جهان. مردم گروه‌های اجتماعی کوچکتری تشکیل می‌دهند که معمولاً ناسالم هستند. اینکه کسی بخواهد خود را تطبیق دهد به این معنی است که از اینکه خودش باشد می‌ترسد!

۱۵. فراموش نمی‌کنند که شادی و خوشبختی یک تصمیم است.
مهمتر اینکه، افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند یاد گرفته‌اند که قدرت مغزشان بر ذهن و جسمشان را درک کنند. آنها درک می‌کنند که احساسات یک نوع واکنش هستند، نه واکنش‌هایی به عوامل فیزیکی مستقیم بلکه به طریقی که ما آن عوامل را دریافت می‌کنیم. به عبارت دیگر، احساسات ما واقعیت را منعکس نمی‌کنند؛ بلکه تفسیر ما از واقعیت را منعکس می‌کنند. درک این مسئله کنترل بسیار خوبی بر احساساتمان و درنتیجه بر زندگی‌مان به ما می‌دهد.

چند نوع جرأت وجود دارد که همه می توانند با تمرین، آن ها را در وجود خود پیدا نمایند. این شکل های جرات به شما کمک خواهند کرد تا به بزرگترین موفقیت ممکن دست یابید. جالب این جاست که همه ی آنها با تمرین قابل یادگیری هستند . در این مقاله ، به بررسی انواع و اقسام جرأت در زندگی می پردازیم.

آرزوهای والا داشته باشید
اولین شکل جرات این است که برای داشتن آرزوها  و اهداف والا ، جرات داشته باشید . این دقیقا همان جایی هست که خیلی ها در آن متوقف می شوند . همین ایده ی داشتن اهداف ارزشمند ، هیجان انگیز ، مبارزه طلب و بزرگ ، به قدری سخت است که آنها قبل از شروع ، آن را رها می سازند . اما شما این کار را نکنید . بنشینید ، اهداف خود را بنویسید ، مثل این که همه چیز برایتان امکان پذیر است . و هرگز مثل آدم های بی دل و جرأت ، از داشتن آرزوهای بزرگ نترسید.
 
تعهد بدهید
دومین بخش جرات ، این است که برای دادن تعهد کامل و درگیر کردن خود برای کاری که تصمیم به انجام آن را گرفتید ، جرات داشته باشید. همه ی افراد موفق، افرادی هستند که کاملا متعهد زندگی می کنند. آنها کاری را نیمه تمام نمی گذارند . ممکن است هیچ ضمانتی نداشته باشند، اما از این که کارهایشان را با جان و دل انجام دهند واهمه ای ندارند. اگر شکست هم بخورند ، با حداکثر تلاش شکست می خورند.
 
از نقطه ی آسایش بیرون بیایید
سومین نوع جراتی که به آن نیاز دارید، جرات داشتن برای بیرون آمدن از نقطه ی آسایش است. جرات است که باعث می شود تا به سمت نقطه ی ناراحتی، جایی که در آن احساس ناراحتی، ناشی گری و تنهایی می کنید، حرکت کنید.  نقطه ی آسایش یکی از بزرگترین دشمنان استعداد بشری است. وقتی افراد به نقطه ی آسایش می رسند تلاش می کنند که همانجا بمانند . اغلب آنها از فرصت های زندگی استفاده نمی کنند. برای حرکت مداوم به سمت بزرگترین اهداف و آرزوها ، نیاز به جرات دارید . برای رشد و ترقی ، نیاز به این دارید که برای رویارویی با ناراحتی، تمایل داشته باشید.
 
موضع بگیرید
چهارمین شکل جرات که به آن نیاز دارید ، جرات داشتن برای موضع گرفتن است ، مخصوصا با توجه به ارزش ها، دیدتان نسبت به هدف و باورهایتان. باید از آنچه که باور دارید درست است ، دفاع کنید. باید از کسانی که از آن اصول حمایت می کنند ، پشتیبانی کنید . باید جرات داشته باشید تا از بزرگترین ارزش هایی که می شناسید، سفت و محکم حمایت کنید و خود و شخصیت تان را به خاطر این که ممکن است دیگران آن را تایید نکنند ، به مخاطره نیاندازید.
 
با ایمان گام بردارید
باید جرات داشته باشید تا بدون هیچ ضمانتی برای موفقیت گام بردارید . افراد با جرات آنهایی هستند که آرزو دارند و برای خود هدفی معین می کنند. برنامه ریزی می کنند و اولین قدم را برمی دارند ، بدون هیچ نوع اطمینان و هیچ تضمینی که تلاش های آنهابه نتیجه خواهد رسید. اما اگر به هر پله ی جلویی ، به عنوان تجربه ای که می توانید از آن چیزی یاد بگیرید و به هر مانعی ، به عنوان درس ارزشمندی که جلوی پای شما قرار داده شده تا شما را قوی تر و بهتر کند، نگاه کنید، از این که با ایمان به مسیر ناشناخته قدم بگذارید، ترسی نخواهید داشت.
 
اشتباهات خود را قبول کنید
برای این که قبول کنید ممکن است خطایی از شما سر بزند و این که موقع به دست آوردن اطلاعات جدید در مورد هر موقعیتی اشتباه کرده اید ، نیاز به جرأت و دلیری دارید. شگفت آور است! افراد ی که همیشه باعث می شوند عملکرد شان پایین باشد ، به خاطر این است که قبول نخواهند کرد که کامل نیستند. آنها قبول نخواهند کرد که ، ایده ای که روزی به نظر مناسب بود با گذشت زمان، ثابت شده که انتخاب یا تصمیم اشتباهی بوده است.

 

صبور باشید
شما به چیزی به اسم « صبر دلیرانه و باجرأت » نیاز دارید . این نوع خاصی از جرأت است که بعد از این که به سمت هدف تان حرکت کردید اما هنوز هیچ نتیجه ای را ندیدید ، به آن نیاز دارید . شگفت آور است که چقدر از افراد در نقطه ی بین زمان آغاز و زمانی که شروع به دیدن نتیجه ی کارشان می کنند ، می شکنند و صحنه را خالی می کنند و شک و تردید و ترس هایشان ، آنها را پایمال می کند.شما سعی کنید که چنین نباشید. وقتی شروع کردید به حرکت به سمت هدف تان ، تصمیم بگیرید تا وقتی که نتیجه بگیرید آرام و خونسرد بمانید و اعتماد به نفس داشته باشید. بدون توجه به این که در کوتاه مدت چه اتفاقی می افتد صبور و مقاوم باشید.
 
به مدت طولانی پافشاری کنید
جرأت نهایی که به آن نیاز دارید جرأت داشتن برای پافشاری کردن ، بیشتر از هر کس دیگری است . اصرار و پافشاری خصوصیتی است که در نهایت موفقیت شما را تضمین می کند . تمایل شما برای پافشاری در رویارویی با هر نوع بدبختی می تواند بزرگترین دارایی شما باشد. آن می تواند عاملی برای ضمانت موفقیت شما باشد. این یک نکته ی سرنوشت ساز است:  هیچ کس نمی تواند شما را شکست دهد، مگر خودتان. وقتی خودتان را برای انجام آنچه که باید انجام بدهید آماده می کنید ، چه بخواهید و چه نخواهید، از این نیروی درونی، برای ایجاد جرأت و صبر و حوصله در درون خودتان بیشتر استفاده می کنید و به طور باور نکردنی، یک فرد کاملا قوی می شوید. به زودی احساس خواهید کرد کاری نیست که نتوانید آن را انجام دهید. عاقبت خود را به مرحله ای خواهید رساند که احساس کنید کاملا توقف ناپذیر هستید. 

اصل بسیار مهم: توکل به خداوند قادر و توانا را در هیچ کدام از مراحل فراموش ننمائید؛ که بی شک می تواند راهگشای هر در بسته ای باشد.
منبع:تبیانفکر کردن به مرگ می‌تواند خیلی خوب باشد. آگاهی از مرگ می‌تواند سلامت جسمی شما را ارتقا بخشیده و کمکتان می‌کند اهداف و ارزش‌هایتان را براساس تحلیل جدیدی از این تحقیقات جدید، دوباره اولویت‌بندی کنید. حتی فکر کردن ناخودآگاه درمورد مرگ -- مثلاً رد شدن از کنار قبرستان -- می‌تواند تغییرات مثبتی در شما ایجاد کرده و باعث شود بیشتر به دیگران کمک کنید.

تحقیقات گذشته نشان می‌داد که فکر کردن درمورد مرگ مخرب و خطرناک است و موجب بروز حرص و خشونت در انسان‌ها می‌شود. این تحقیقات براساس تئوری مدیریت وحشت (TMT) بودند که عنوان می‌کند ما اعتقادات فرهنگی خاصی برای کنترل احساسمان نسبت به مرگ داریم اما این تحقیقات مزایا و فواید احتمالی آگاهی از مرگ را بررسی نکرده‌اند.

کنت ویل، سرپرست تحقیق جدید درمورد فکر کردن به مرگ می‌گوید، «تمرکز حقیقات TMT بر روی گرایشات منفی و رفتارهای مضر آنقدر در این حیطه تاثیر داشته است که خیلی‌ها به تازگی عنوان کرده‌اند که آگاهی از مرگ نیرویی تاریک از تخریب اجتماعی است. درک چندان جالبی از اینکه چطور آگاهی از مرگ  به صورت روزمره می‌تواند گرایشات و رفتارها را تا حدی تقویت کند که آسیب رساندن به خود و دیگران در فرد به حداقل ممکن برسد و سلامت او نیز ارتقا یابد.»

ویل و همکاران او برای ساخت یک الگوی جدید از نوع تفکر ما نسبت به مرگ خودمان، بررسی گسترده‌ای بر روی تحقیقات اخیر در این زمینه انجام دادند. آنها نمونه‌های متعدد از تحقیقات هم آزمایشگاهی و هم زمینه‌ای پیدا کردند که جنبه‌ای مثبت از به یادآوری طبیعی از مرگ را نشان می‌داد.
ویل به تحقیقی از ماتیو گایلیوت و همکارانش در سال ۲۰۰۸ اشاره می‌کند که چطور حتی از نظر فیزیکی نزدیک بودن به یک قبرستان باعث می‌شود میل فرد به کمک کردن به یک غریبه بالا رود. او می‌گوید، «محققان فرضیه می‌آورند که اگر ارزش فرهنگی کمک کردن برای افراد مهم شمرده شود، آنوقت بالا رفتن آگاهی از مرگ می‌تواند موجب بالا بردن میل به کمک کردن در آنها شود.»

این محققان افرادیکه از کنار یک قبرستان رد می‌شدند و آنهایی که یک خیابان بالاتر از قبرستان بودند را مورد مطالعه قرار دادند. دو بازیگر در هر مکان نزدیک به آن افراد یا درمورد ارزش کمک کردن به دیگران یا یک موضوع مرتبط صحبت می‌کردند و دقایقی بعد، بازیگر دیگری کتاب خود را به زمین می‌انداخت. محققان رفتار شرکت‌کنندگان تحقیق را بررسی کرده و ارزیابی کردند که چه تعداد از آن افراد به آن غریبه کمک کردند.

ویل می‌گوید، «وقتی از ارزش کمک کردن به دیگران صحبت شده و آن را چشمگیر کردند، تعداد شرکت‌کنندگانی که در کنار قبرستان به فردی که دفتر خود را به زمین انداخته بود برای برداشتن دفترش کمک کردند، ۴۰ درصد بیشتر از آنهایی بود که یک خیابان بالاتر از قبرستان بودند. تحقیقات زمینه‌ای و آزمایشگاهی دیگر هم همین نتایج را منعکس کردند و نشان دادند که آگاهی از مرگ می‌تواند ابراز تحمل، تساوی حقوق بشر، محبت، همدردی و آرامش‌طلبی را در افراد تقویت کند.»

به طور مثال در تحقیقی که در سال ۲۰۱۰ توسط ایمو فریتشه در دانشگاه لایپزیگ انجام گرفت، نشان داد که چطور افزایش آگاهی از مرگ می‌تواند رفتارهای پایدار را در افراد تقویت کند. و تحقیقی که توسط زاخاری روس‌شیلد در دانشگاه کانزاس در سال ۲۰۰۹ انجام گرفت نشان داد که چطور بالا بردن آگاهی از مرگ می‌تواند بنیادگرایان امریکایی را تشویق کند نسبت به گروه مخالف خود با محبت و مصالحه بیشتر رفتار کنند.

فکر کردن به مرگ می‌تواند سلامت شما را هم تقویت کند. تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که وقتی مرگ به افراد مختلف یادآوری شود، آنها انتخاب‌های بهتری در زمینه سلامتی خود خواهند داشت، مثلاً کرم ضدآفتاب بیشتری استفاده کرده، کمتر سیگار کشیده و بیشتر ورزش می‌کنند. در یک تحقیق که در سال ۲۰۱۱ انجام گرفت، مشخص شد که یاد مرگ باعث شد شرکت‌کنندگان تحقیق که زن بودند بیشتر تست‌های فردی سینه را انجام دهند.

ویل اعتقاد دارد که تحقیقات در این زمینه می‌بایست بیشتر به سمت نشان دادن تاثیر مثبت محرک‌های یادآوری مرگ بر زندگی افراد برود نه اینکه آثار مخرب و درگیری‌های اجتماعی ناشی از آن را نشان دهد.
منبع:مردمانکاری را شروع کرده اما با شکست مواجه شده‌اید؟ روی سیستمی سرمایه‌گذاری کرده‌اید که رکود کرده؟ چیزی اختراع کرده‌اید که مورد استقبال برای فروش قرار نگرفته؟ اما آیا بعد از آن شکست موفقیتی بزرگ نصیبتان شده؟ و اگر اینطور است، چه چیز باعث شد به راهتان ادامه دهید و دست از تلاش برندارید؟

با ورود به دنیای سرمایه‌گذاری، همه با موانع و مشکلاتی مواجه خواهند شد. این صددرصد است. اما یک ویژگی بارز سرمایه‌گذاران موفق سطح بسیار بالای خوش‌بینی آنهاست.  با قدرت خوشبینی این موانع و مشکلات به نکات مثبت تبدیل می‌شوند. بعنوان مثال:

اتفاق شایعی را در نظر بگیرید که برای افرادیکه به تازگی وارد یک سرایه‌گذاری شده‌اند، پیش می‌آید: شرکت در برابر رقیب خود مغلوب شده است.
فرد بدبین وقتی به ماجرا نگاه می‌کند می‌گوید، "به همین خاطر است که من هیچوقت موفق نمی‌شوم. قدرت رقابت کردن ندارم."

از طرف دیگر فرد خوش‌بین وقتی به این موقعیت نگاه می‌کند می‌گوید، "اشکالی ندارد که اینبار موفق نبودم. اما چه کارهایی را درست انجام دادم؟ چطور می‌توانم این قسمت‌های مثبت را دوباره تکرار کنم؟"

تفاوت را می‌بینید؟ فقط به چارچوب فکری شما و اینکه چطور نتایج کار را بررسی می‌کنید، بستگی دارد.

مثبت‌گرایی و بازده کاری
افراد مثبت‌گرا و خوش‌بین سخت‌تر تلاش می‌کنند. درست است. درواقع تحقیقات ثابت کرده است که منفی‌گرایی توانایی فرد برای شرکت در فعالیت‌های مفید و پربازده را به طور قابل توجهی پایین می‌آورد. این باید برای یک سرمایه‌گذار موفق کاملاً مشخص باشد.

تصور کنید: اگر به اینکه امروز چه اتفاقی افتاده است بی‌توجه باشید، آیا انرژی کافی برای بیرون آمدن از تختخواب، خواندن کتاب، ایجاد ارتباطات جدید و چند ساعت بیشتر کار کردن را خواهید داشت؟ مطمئناً خیر! و این دقیقاً آن چیزی است که سرمایه‌گذاران موفق به آن نیاز دارند. کسانیکه اینطور نباشند موفق نخواهند شد.

قدرت خوش‌بینی
وقتی خوش‌بین‌تر می‌شوید چه اتفاقی می‌افتد؟ (جدا از تماشا کردن غروب‌های آفتاب، پیدا کردن دوستان بیشتر و انجام بیشتر کارهایی که دوست دارید). تجارتتان شکوفا خواهد شد. فروش برایتان ساده‌تر اتفاق افتاده، کارمندانتان میل بیشتری برای سر کار آمدن پیدا خواهند کرد و حساب بانکی‌تان هم روز به روز بالاتر خواهد رفت.

علاوه بر اینها، افراد دور و برتان از مثبت‌اندیشی شما فایده می‌برند. این باعث می‌شود حرف‌هایتان را خیلی راحت‌تر قبول کنند. وقتی دیدگاهتان مثبت باشد، افراد هیجان بیشتری برای گوش دادن به شما خواهند داشت. به دفعه آخری که با کسی روبه‌رو شدید که شدیداً به کاری که انجام می‌داد اعتقاد داشت و تصور می‌کرد که دنیا جای فوق‌العاده‌ای است فکر کنید. آیا به نظرتان فردی موفق و موثر نیامده بود؟ حتماً همینطور بوده است. شما هم می‌توانید با داشتن مداوم افکار مثبت چنین تاثیر مثبتی ازخودتان برجا بگذارید.

راهکارهایی برای تقویت خوش‌بینی

* آینده‌ای روشن و مثبت برای خود ترسیم کنید
وقتی هرازگاهی رویاهای طولانی‌مدت خودتان را در ذهن تجسم کنید، طرزتفکرتان مثبت خواهد ماند. این مسئله مخصوصاً وقتی اتفاقی منفی برایتان رخ می‌دهد اهمیت بسیار زیادی دارد.

* خواب را فراموش کنید
وقتی با اولین صدای زنگ ساعت صبح از خواب بیدار شوید، روزتان در جهت مثبت آغاز خواهد شد. همچنین با سریعتر بیدار شدن، در طول روز کمتر خواب‌آلود خواهید ماند. خستگی یکی از عوامل ایجاد منفی‌بافی است.

* عمیق‌تر نفس بکشید و زیاد آب بخورید
وقتی اکسیژن بیشتری به مغزتان برسد روشن‌تر فکر خواهید کرد. بیشتر آدم‌ها تنفس‌های بسیار ضعیف و سطحی می‌کشند که به هیچ دردشان نخواهد خورد. از طرف دیگر، تنفس عمیق به ارتقای افکار مثبتتان کمک خواهد کرد.

نوشیدن آب پاکیزه و خنک هم درست مثل تنفس عمیق جریانی از انرژی مثبت را وارد بدنتان خواهد کرد.

* از چیزهای ناراحت‌کننده دوری کنید
داروهای ضدافسردگی قاتل مثبت‌اندیشی هستند. هرچیزی از الکل تا افراد منفی تمایل شما به موفق شدن را کاهش می‌دهند. منظورمان این نیست که ارتباطتان را با دوستان یا خانواده‌تان قطع کنید. اما لازم است که هر زمان خودتان را نزدیک به چیزی که روحیه و خوش‌بینی‌تان را کدر می‌کند یافتید، آن محل را ترک کنید.

* مدیتیشن
نسل‌ها و فرهنگ‌های مختلف مدیتیشن را تایید کرده‌اند. با 15 دقیقه در روز مدیتیشن، مثبت‌گرایی و انرژی در شما جریان پیدا خواهد کرد. البته مدیتیشن موضوعی بسیار عظیم است که نیاز به تمرین بسیار دارد اما برای شروع کافی است به یک اتاق تاریک بروید، صاف بنشینید  و ذهنتان را پاک کنید. چشم‌هایتان را نیمه‌باز بگذارید و فقط روی تنفستان تمرکز کنید. حتماً ساعتتان را برای 20-15 دقیقه بعد کوک کنید زیرا اگر اینکار را نکنید یکدفعه متوجه می‌شوید که ساعت‌ها به همان حال نشسته‌اید.

* کمی برای خودتان وقت بگذارید
در یک کلاس یوگا شرکت کنید، بازی کامپیوتری انجام دهید، یک کتاب داستان بخوانید یا در هر فعالیت دیگری که به شما لذت می‌دهد و باعث می‌شود چند ساعتی از دنیای اطرافتان فاصله بگیرید، شرکت کنید. خیلی خوب است که این زمان شخصی به ورزش کردن بگذرد.

* اخبار را فراموش کنید
اخبار محلی و کشوری بدترین فعالیتی است که می‌توانید در جهت مثبت‌تر شدن انجام دهید. سازمان‌های اخبار مردم را در دنیایی از ترس و ناامنی اسیر می‌کنند – دقیقاً چیزی که اصلاً به آن نیاز ندارید. فکر می‌کنید اشتباه می‌کنیم؟ خوب بگویید فهمیدن اینکه دختر کوچکی را دیروز در محلتان کشته‌اند چه فایده‌ای برایتان دارد؟ آیا مغز و روانتان را بر هم نمی‌زند؟ شما خودتان به اندازه کافی مشکل دارید پس اخبار را فراموش کنید.

خلاصه اینکه، منفی‌ها را فراموش کنید و اطرافتان را با هر چیز مثبتی که می‌توانید پر کنید. موفقیت شما بعنوان یک سرمایه‌گذار کاملاً با خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی شما در ارتباط است. پس تا جایی که می‌توانید مثبت باشید و مثبت فکر کنید. موفق باشید!
منبع:مردمان

شاید  در وجودتان و در اعماق روحتان  می دانید که خدا دوستتان دارد و ارزشی بی حساب دارید. قدم بعدی این است که باید  آن چه را که هستید به حداکثر برسانید.

بعضی از مردم دارای ویژگی هایی هستند که مثل مغناطیس دیگران را به طرف شان می کشاند. آن ها چیزی بیشتر از یک انسان دوست داشتنی هستند.  این ویژگی جذاب و حالت روحی مسحور کننده ، اکتسابی است و می توان آن را آموخت و کسب کرد.

اسراری وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند به فردی گیرا و پرجاذبه تبدیل شوید:
 
باید از خودتان شروع کنید
اگر می خواهید در ایجاد ارتباط با مردم برنده باشید، ابتدا باید خودتان برنده باشید. اگر شخصیت برنده ای برای خود نسازیم، در ارتباط با دیگران هم بازنده خواهیم بود.

در واقع به دو دلیل قانع کننده باید با خودتان شروع کنید:

* اول اینکه اگر سالم نباشید ، نمی توانید شاد باشید.
تا گرفتار افسردگی ، فشارهای روانی ، یا اضطراب هستید، نمی توانید شاد و راضی باشید

* نمی توانید آنچه را که ندارید ، ببخشید
هیچ کس بدون کمک به خودش ، نمی تواند صادقانه به دیگران کمک کند.

 چه طور یک برنده باشیم؟
یک فرد برنده کامل و سلامت ، ارزشمند است. برنده بودن در خالص ترین شکل خود ارتباطی به عمل شما ، حقوق تان، یا قدرت پول در آوردن تان ندارد. این مسئله فقط به ارزش شما و این که آیا آن را دارید یا نه، بستگی دارد. وقتی شما اعتقاد پیدا می کنید که ارزش دارید، و وقتی در همان وضعیتی که هستید احساس امنیت می کنید، یک برنده هستید.
هر چه را که باعث حس نا امنی در شما می شود را فراموش کنید و از خودتان بپرسید چگونه می توانم طوری ارزش های خودم را افزایش بدهم که نه به حال خودم بلکه به حال دیگران هم مفید باشم؟

با چند روش می توانید این کار را انجام دهید

- ارزش تان را بشناسید
ما بارها به خاطر تصمیماتی که می گیریم، یا شرایطی که سر راهمان سبز می شوند، در زندگی سقوط می کنیم، مچاله می شویم و در گل و لای می غلتیم. شاید احساس کنیم بی ارزش شده ایم و در نظر خودمان و دیگران ارزش مان را از دست داده ایم. ولی با وجود اتفاقاتی که افتاده یا خواهد افتاد، هرگز ارزش مان را به عنوان یک انسان از دست نمی دهیم. هیچ چیز نمی تواند آن را از ما بگیرد. هرگز این را فراموش نکنید.

- ارزش تان را بپذیرید
همه ما مسائلی داریم که آرزو می کنیم کاش می شد آن ها را در مورد خودمان تغییر دهیم. شاید با ظاهری که دوست دارید متولد نشده باشید. یا قدتان به آن بلندی که می خواهید نباشد. نهایتا باید آن ها را قبول کنید. یا می پذیرید، یا ارزش فردی تان را رد می کنید.

 

- بر ارزش تان بیفزایید
شاید شما قبلاارزش تان را شناخته و آن را پذیرفته باشید . شاید  در وجودتان و در اعماق روحتان  می دانید که خدا دوستتان دارد و ارزشی بی حساب دارید. قدم بعدی این است که باید با غلبه بر مسائلی، یا حل مشکلاتی که قدرت ایجاد تغییر در آن ها را دارید، آن چه را که هستید به حداکثر برسانید.

شاید عادات بدی دارید، یا نگرش های شما نیاز به بازبینی دارند. همه ما مشکلاتی داریم که می توانیم بر آن ها پیروز شویم. توانایی هایتان را کورکورانه محدود نکنید. آن ها را به مبارزه بطلبید و به رشدتان ادامه دهید.

- ارزش تان را باور کنید
وقتی ارزش تان را شناختید، آن را پذیرفتید و بر آن افزودید، سرانجام باید آن را باور کنید.

اگر اعتقاد ندارید که چیزی باارزش برای ارائه دادن به فردی دیگر یعنی خودتان دارید، هرگز نمی توانید در ارتباط با دیگران هم موفق عمل کنید. شما بزرگ ترین دارایی خودتان هستید.

همه با ارزشند و چیز با ارزشی برای ارائه به دیگران دارند. باید آن را کشف کنید.

هر چه را که باعث حس نا امنی در شما می شود را فراموش کنید و از خودتان بپرسید چگونه می توانم طوری ارزش های خودم را افزایش بدهم که نه به حال خودم بلکه به حال دیگران هم مفید باشم؟ فهرستی از کارهایی که می توانند باعث اصلاح تان شوند( مثل ترک عادات بد و از این قبیل) و همین طور قدم هایی که می توانید در جهت این اصلاحات بردارید، تهیه کنید.
منبع:تبیانچیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع.

سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناکامی و ناراحتی ما شود.
مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم.

کلمات نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کنند. پس دقت کنید کلماتتان را در جهت مثبت و زیبا کردن افکار و احساساتتان به کار ببرید.

به کاربردن واژه ها و عبارات تأکیدی مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و بهبود کیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شوند. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم»

هیچگاه مشکلات و سختیهای زندگیتان را لعن و نفرین نکنید. این فکر که دنیا سرشار از مشکل است را دور بریزید و در عوض هرگاه موقعیت نامطلوب یا مسئله ناخوشایندی در زندگیتان پیش آمد، به دنبال راههای مثبت و طلایی برای حل آن مسائل باشید. به کار بردن این روش باعث ایجاد رضایت در شما و حل شدن مسائل زندگیتان به گونه ای مثبت و خوب می شود.

نحوه اظهار نظر کردن در مورد دیگران و کارهایشان نیز بسیار مهم است. سعی کنید سریع و منفی در مورد چیزی اظهار نظر نکنید. ابتدا در مورد آن فکر کنید بعد نظر خود را ابراز کنید تا تأثیر بیشتری بر مخاطبتان داشته باشد.

در اطراف همگی ما افراد منفی بافی هستند که با افکار و گفتار منفی شان سعی دارند، باعث تضعیف روحیه ما شوند. سعی کنید تا حد امکان با چنین افرادی همنشین نشوید.

بسیاری از مردم افکار منفی را در زندگیشان مد نظر قرار داده و به آنها بها می دهند. حتی در صحبتهایشان با یکدیگر مدام از سختیهای کارشان، کم خوابیهای شبانه، نداشتن استراحت گله می کنند و همین امر تأثیر منفی بر فکر آنها گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.

مطمئن باشید که اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما ندارند. سعی کنید در مورد جنبه های مثبت زندگی و کارتان برای دیگران صحبت کنید. زیرا شنیدن آنها می تواند برای دیگران هم جالب باشد.

ممکن است شما در آخرین سفرتان از اینکه هواپیما چند ساعت تأخیر داشته و مجبور شده اید چند ساعت از وقتتان را در فرودگاه بگذرانید، بسیار ناراحت و معترض باشید و تا چند روز از تأخیر پرواز و خستگی مفرط خود به خاطر معطلی در فرودگاه، با ناراحتی و دلخوری برای دوستان و همکارانتان تعریف کنید. ولی آیا تا به حال از پروازهای خوب، راحت، به موقع و به سلامت خود بسیار خوشحال شده اید و آیا آنها را بارها برای دوستانتان تعریف کرده اید؟

وقتی از شما می پرسند آیا امروز روز خوبی داشته اید، چه جوابی می دهید؟ آیا جواب می دهید: «روز بسیار سخت و طاقت فرسایی بود.» یا می گویید: «روز خوبی داشتم. خدا را شکر همه چیز بر وفق مراد بود»

اگر به تمام لحظات زندگیمان فکر کرده و آنها را مرورکنیم، می بینیم که در طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی برای ما رخ داده است. پس چرا به جای فکر کردن به لحظات شاد و زیبای زندگیمان به لحظات سخت فکر کنیم؟

فراموش نکنید که افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند.

به طورکلی مثبت اندیشی و افکار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به فرد دیگر سرایت می کند. شما می بایست سعی کنید به جای اینکه اجازه دهید افکار منفی دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف کند، با گفتار مثبت خودتان اندیشه ها و افکار مثبت را به دیگران منتقل کنید و به آنها بیاموزید که افکار منفی شان را کنار گذاشته و اندیشه های مثبت را جایگزینش کنند. با این کار شما می توانید هم به اطرافیان خود کمک کرده و هم روحیه مثبت اندیشی خود را تقویت کنید.

هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگیتان پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به این فکر کنید که قطعا” راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و می بایست آن راه را بیابید.

سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:
«خدا گر به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری»

به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و بهتری شوید و فراموش نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده، جایی برای خوشحالی و موفقیت وجود دارد.

نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.

خوش بینی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد کورکورانه به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در کاری سرمایه گذاری کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید نقادانه جلو بروید و در مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام کنید.

کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.

ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم :
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا توهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟ بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی و....
منبع:سایت روان آگاهی

وقتی جریان انرژِی خود را پیدا کنید از انجام کارها لذت می برید و احساس شادی و لذت خواهید داشت ،جریان انرژی به اوج رسیدن توجه است زمانی که شما به طور کامل غرق در انجام دادن کاری هستید!

راهنمایی هایی که به شما کمک می کنند تا خود را در لحظات گم کنید
حتما برای شما هم پیش آمده که وقتی از چیزی لذت می برید گذر زمان را احساس نمی کنید!  یک گفتگو با یک دوست با اینکه ساعت ها طول می کشد، اما به نظر چند دقیقه می آید. شما شروع به کار کردن روی پروژه ای می کنید و ناگهان نیمی از روز سپری می شود. شما تصمیم می گیرید که قبل از خواب، چند صفحه مطالعه کنید و ناگهان متوجه می شوید که نیمی از شب گذشته است!

این ها تجربیاتی هستند که روانشناس Mihaly Csikszentmihalyi از آن ها تحت عنوان جریان انرژِی (flow) نام می برد. جریان انرژی به اوج رسیدن توجه است زمانی که شما به طور کامل غرق در انجام دادن کاری هستید.

یکی از مسائل جالب و شگفت انگیز در مورد جریان انرژی این است که احساس خوبی دارد. به طور کلی، صحبت کردن، فکر کردن سریع منجر به خوشحالی شما می شود. (این مسئله یکی از دلایلی است که چرا موزیک تند اغلب باعث خوشحالی در شما می شود) وقتی شما در چیزی کاملا غرق می شوید که منجر به جریان انرژِی (flow) می شود، بسیار خوشایند و لذت بخش است.

اگر شما در جستجوی این حالت ذهنی هستید، کارهای کمی وجود دارند که باید آن ها را انجام دهید:


مهارت های خود را ارتقاء دهید
زمانی که مشغول یادگیری هستید، نمی توانید خود را در کاری غرق کنید. شما باید تلاش زیادی برای توجه به آن چیزی که انجام می دهید، داشته باشید. بعد از این که در این زمینه ماهر شدید، بیشتر به این مسئله توجه می کنید که آن کار را به اتمام برسانید تا به نحوه ی انجام کار.

احساس شادی و لذت,جریان انرژی ,توانید جریان انرژی

خودتان را به چالش بکشید
به نظر می آید که جریان انرژی زمانی اتفاق می افتد که شما درگیر مسئله ای هستید که در محدوده توان شما قرار دارد. وقتی که چیزی بسیار مشکل است، مستاصل کننده است. وقتی که چیزی بسیار آسان است، ذهن شما به چیزهای دیگر توجه می کند. بنابراین در پی چیزی باشید که واقعا نیاز به مبارزه دارد.

چیزی که باعث حواس پرتی می شود را کنار بگذارید.
جریان انرژی را زمانی حس می کنید که توجهتان از چیزی که در اطرافتان در حال اتفاق افتادن است، منحرف شود . موبایل، ایمیل، فیس بوک می توانند شما را از آن چه که انجام می دهید، منحرف کنند. اینها را دور از دسترس خود قرار دهید. مثلا با خاموش کردن موبایل و کامپیوتر.

مدیتیشن کنید
منبع دیگر حواس پرتی، صحبت تک نفری است که شاید درون ذهن شما اتفاق بیفتد. این صدا در ذهن شما می تواند راه جریان انرژی (flow) را سد کند . تعدادی از تحقیقات پیشنهاد می کنند که مدیتیشن و انجام یوگا به افراد کمک می کند تا به جریان انرژی دست یابید.

بدنتان را درگیرکنید
ممکن است فکر کنید که مغزتان مانند کامپیوتر است که بدن شما را کنترل می کند. اما، این باعث می شود که بدن و ذهن شما به طور عمیقی به هم پیوند بخورند. هرچه بیشتر در مورد کاری که انجام می دهید، درگیر شوید، ذهن شما نیز بیشتر پیروی خواهد کرد. بنابراین درگیر کردن بدنتان در یک عمل می تواند به شما در دستیابی به جریان انرژی کمک کند.

به طور خلاصه، زمانی که روی چیزی تمرکز می کنید، خودتان را به چالش می کشید یا روی چیزی که مهارت دارید کار می کنید و یا حتی از نظر فیزیکی درگیر می شوید، شما می توانید جریان انرژی (flow) خود را بیابید.