قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

فیدبک مشتریان و راهنمایی‌هایی که از این بازخوردها حاصل می‌شود نقشی اساسی در تصمیم‌های شما در کسب و کارتان دارد و می‌تواند ابزاری مهم برای جلب رضایت مشتریان فعلی‌تان باشد. البته که روش های زیادی برای کسب فیدبک مشتری وجود دارد و آنها را معرفی میکنیم اما شما نباید هیچ وقت از اهمیت انجمن در موفقیت کسب و کارتان غافل شوید.

در این نوشتار، تمرکز ما بر روی روش‌هایی است که از طریق آن‌ها می‌توانید بازخوردهای مشتریانی را که از وب‌سایت‌تان دیدن می‌کنند به دست آورید و از آن‌ها برای بهبود فرآیند کسب و کارتان استفاده کنید.


لذا پیش از آن که این کار را آغاز کنید، موارد زیر را حتماً در نظر داشته باشید:

  • با گردآوری بازخورد مشتریان، کدام‌یک از  خدمات مربوط به مشتریان می‌خواهید بهبود ببخشید؟
  • با اطلاعاتی که از مشتری جمع کرده اید، چه کارهایی می‎خواهید انجام دهید؟
  • کدام کانال برای گردآوری بازخورد مشتریان می‌تواند بهترین کارایی را برای رسیدن به هدف‌تان داشته باشد؟

حال با این مقدمه به سراغ روش‌هایی برویم که از طریق آن‌ها می‌توان به بازخورد مشتریان دست یافت.


روانشناسی - تصمیمات ما زندگی ما را شکل می دهند. "آیا باید کارم را عوض کنم؟"، "کجا باید زندگی کنم؟"، "پولم را چطور سرمایه گذاری کنم؟" تصمیم گیری یکی از اصلی ترین مهارت ها در زندگی است و همه ما می توانیم در آن پیشرفت کنیم. در این مقاله، رویکردی بسیار ساده و سیستماتیک برای اتخاذ تصمیمات درست تر و هوشیارانه تر به شما معرفی می کنیم.

بهترین مدل موجود برای تصمیم گیری

این رویکرد بهترین مدل تصمیم گیری موجود است که به شما کمک می کند هر دو جنبه عینی و ذهنی موقعیت را ببینید و از همه وقایع، نقطه نظرات، باورها و توصیه ها استفاده کرده و بهترین تصمیم ممکن را بگیرید.

5 عنصر اصلی این رویکرد از قرار زیر است:

**مشکل یابی

**اهداف

**گزینه ها

**نتایج

**سبک سنگین کردن ها

در این روش هر یک از 5 عنصر بالا باید جداگانه بررسی شود و از آنها برای روشن کردن و مرتب کردن افکارتان استفاده کنید.

اجازه بدهید نگاهی به هریک از این عناصر بیندازیم.

مشکل یابی

پشت هر تصمیمی که می گیرید، سعی دارید که مشکلی را حل کنید. طریقه عنوان کردن مشکلتان، چارچوب تصمیم شما را مشخص می کند و جایگزین هایی که در نظر می گیرید و طریقه ارزیابی آنها را تعیین می کند. مطرح کردن صحیح مشکل اهمیت بسیار زیادی دارد چون روی کلیه افکار بعدیتان اثر می گذارد.

با این وجود بسیاری از ما این مرحله را کلاً نادیده می گیریم. عنوان کردن مشکلات کار ساده ای است. هرچه مشکلتان بهتر تعریف شود حل کردن آن ساده تر خواهد شد.

برایتان یک مثال می زنم. یکی از دوستانم علاقه زیادی به کار کردن در شرکتی داشت که آنجا استخدام بود اما از رئیسش متنفر بود. مشکلش این بود که استعفا بدهد یا آنجا بماند. به جای اینکه بین این دو مورد انتخاب کند، مشکلش را طور دیگری تعریف کرد که چطور شغلش را حفظ کند اما از شر رئیسش هم خلاص شود. او بیوگرافی رئیسش را برای جاهای دیگر فرستاد و برای شغلهای بالاتر برای او وقت مصاحبه گرفت. به این ترتیب رئیسش به شغل دیگری رفت و دوست من در همان شرکت ماند و به مقام قبلی رئیسش ارتقاء یافت. می بینید که تعریف هوشیارانه مشکلات نیاز به فکر کردن دقیق دارد.

برای تعریف دوباره مشکلات می توانید از تکنیک های مختلف استفاده کنید. مثلا، از خودتان بپرسید "چرا این فکر را کردم؟" یا "چرا چنین احساسی داشتم؟"

اهداف

وقتی تعریف بهتری از مشکلتان به دست آوردید وقتش است که مشخص کنید که می خواهید با تصمیمتان چه کاری را انجام دهید.

این قدم را هم اکثر ما اشتباه برمی داریم: به نظرمان اهدافمان کاملاً مشخص و واضح هستند و نیازی به بیان دوباره ندارند.

اهداف عناصری هستند که تصمیم ما را هدایت می کنند. مشخص کردن آنها درک ما را از مشکل بهتر می کند و انتظاراتی را برای راه حل های ممکن به وجود می آورد. همچنین به شما کمک می کند وقتی می خواهید مشکلتان را برای بقیه توضیح دهید آنها را بهتر بیان کنید.

پس بنشینید و اهدافتان را تا حد ممکن شفاف لیست کنید. چرا می خواهید شغلتان را عوض کنید؟ آیا به خاطر رئیستان است؟ شاید می خواهید ساعت کارتان کمتر شود؟ این دلایل را کاملاً واضح بنویسید.

اگر اهدافتان به طور طبیعی به ذهنتان نیامد، پشت هم از خودتان بپرسید چرا؟ با این روش می توانید از دیدگاه های مختلف به اهدافتان نگاه کنید.

گزینه‌هایتان را لیست کنید

حالا که مشکلتان کاملاً مشخص شد و اهدافتان را هم تعیین کردید، وقتش است که گزینه هایتان را ارزیابی کنید و تصمیم بگیرید، درست است؟

اما نه به این سرعت. اول باید گزینه ها و انتخاب هایی برای خودتان ایجاد کنید، آنها را گسترش بدهید و امکانات موجود را بررسی کنید. دقت کنید که به هیچ وجه نباید این مرحله را نادیده بگیرید.

درواقع پیدا کردن انتخاب های بیشتر و بهتر خیلی بهتر از آن است که مجبور باشید بین دو گزینه انتخاب کنید.

هیچوقت نباید اولین گزینه ای که به ذهنتان می رسد را انتخاب کنید و یا حتی به دو گزینه هم نباید بسنده کنید.

برای خلق گزینه های جدید باید هرکدام از اهدافتان را در نظر بگیرید و بپرسید"چطور؟" یادتان باشد که گزینه هایتان باید تا می توانید زیاد باشد. برای تصمیمی که می‌خواهید بگیرید، همه انتخاب‌ها و گزینه‌های موجود را لیست کنید، آن را بیرون ذهنتان بکشانید و زمانی را به بررسی هر کدام به تنهایی اختصاص دهید.

برای موفقیت بیشتر و پیشبرد بهتر برنامه تصمیم گیری تان پیشنهاد می کنیم که سوالات را بازنویسی کنید.

روان شناسان معتقدند : برای اتخاذ یک تصمیم درست و منطقی مهم این است که سوالات درست بپرسید. هر مشکلی که دارید، سعی کنید آن را به سه یا چهار شکل مختلف بنویسید. اینکه خودتان را مجبور کنید به طرق مختلف به آن مشکل نگاه و فکر کنید باعث می‌توانید بتوانید راهکارهای متفاوتی نیز پیدا کنید.

نتایج

حالا وقت آن رسیده که بالاخره مزایا و فواید هرکدام از گزینه هایتان را ارزیابی کنید و اولین روش انجام این کار این است که نتایجی که هرکدام در بر خواهند داشت را ارزیابی کنید.

هر کدام از گزینه ها را به طور جداگانه برداشته و نتایجی که انتخاب آن گزینه برایتان به همراه دارد را زیر آن یادداشت کنید. بااینکار تصمیمتان خیلی واضحتر و شفاف تر می شود.

متاسفانه گفتن این خیلی ساده تر از انجام دادنش است. پیش بینی نتایج به طور کامل و دقیق کار بسیار دشواری است چون هیچکس از آینده خبر ندارد.

پس حواستان باشد که این مرحله را به شوخی نگیرید. تا جاییکه می توانید واقع بینانه نتایج را بررسی کنید و از هر ابزاری که در دسترستان است برای این منظور استفاده کنید تا آینده ای شفاف تر برای هر گزینه ترسیم کنید. می توانید با افراد باتجربه مشورت کنید و از آنها اطلاعات بگیرید.

همچنین به این فکر نکنید که باید یک گزینه را انتخاب کنید. در بررسی هر گزینه تصور کنید که آن گزینه انتخاب شده شماست و ببینید که چه احساسی درمورد آن دارد.

برای موفقیت حتمی خود در این مرحله، راهکار ذیل نیزمی تواند مفید باشد؛ به گزینه ی انتخابی تان بعنوان یک آزمایش نگاه کنید: بدین صورت که:

تصور کنید که قرار است برای تصمیمی که می‌گیرید به شما نمره بدهند ...

بی تردید، چنین اندیشه ای باعث می شود که شما اتوماتیک‌وار توجه بیشتری به آن ‌کنید. بنویسید که چرا چنین تصمیمی گرفتید و بعد فکر کنید: "این یک امتحان است. من از پس آن برمی‌آیم و فرصت دیگری برای تغییر آن ندارم. بقیه قرار است تصمیم من را ببینند و به آن نمره بدهند". اینکار باعث می‌شود بیشتر به چرای تصمیمی که می‌گیرید فکر کنید و برنامه‌ها و دیدگاه‌های ضعیف را کنار بگذارید

سبک و سنگین کردن

اگر تا اینجا بدون اینکه به راه حلی دست پیدا کنید پیش آمده باشید یعنی تصمیمتان بسیار سخت است. همچنین می تواند به این دلیل باشد که اهداف متناقضی هم دارید باید به طور جدی بین آنها سبک و سنگین کنید.

همانطور که ممکن است انتظار داشته اید، اینکار به هیچ وجه آسان نیست. انتخاب بین اهداف بی ارتباط مثل این می ماند که سیب را با پرتقال مقایسه کنید. با این استثنا که برحسب تعداد اهدافتان، مثل این می ماند که سیب را با پرتقال و فیل و پودر ماشین لباسشویی بخواهید مقایسه کنید.

پس قبل از هر چیز وقت بسیار خوبی است که اهدافتان را دوباره بررسی کنید و سعی کنید با تکیه بر اطلاعاتی که تا اینجا جمع کرده اید، به طریقی آنها را ساده تر کنید. اگر باز هم کافی نبود و تصمیم برایتان مشخص نشده بود و نتوانستید با سبک سنگین کردن ذهنی به تصمیمتان برسید، نیاز به یک رویکرد سیستماتیک برای سبک سنگین کردنتان دارید.

در چنین رویکردهایی شما نتایج را از هم جدا می کنید و به جای مقایسه هر گزینه با بقیه هرکدام را جداگانه سبک و سنگین می کنید.

حرف آخر

این فرایند تصمیم گیری شاید به نظرتان پرکار بیاید اما بعد از اینکه چند بار از آن استفاده کردید متوجه می شوید که اگر با نظم و دقت هر مرحله را طی کنید چندان وقت گیر نخواهد شد.

یکی از ویژگی های جالب این روش این است که هرکدام از 5 عنصر به روشن کردن مراحل دیگر کمک می کند. وقتی نتایج را بررسی می کنید ممکن است به یک هدف جدید برسید یا با سبک و سنگین کردن ها ممکن است مجبور شید که مشکلتان را دوباره تعریف کنید. این یعنی باید مدام بین مراحل بالا و پایین بروید.

برای کسی که از کینه و عصبانیت مثل دیگ روی آتش می جوشد، حرف زدن از بخشش و گذشت مثل سرریز کردن یک ملاقه روغن داغ روی سرش است؛ غافل از این که این همه قل قل کردن و بالا و پایین پریدن نه به درد می خورد، نه گرهی باز می کند. بتازگی پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا هم با ما هم عقیده شده اند.

آنها یک جامعه آماری ۲۰۰ نفره را که همه دل پری از دوستانشان داشته اند و مدام با خاطرات بد مربوط به آنها زندگی می کنند انتخاب کرده اند و از آنها خواسته اند تا به دو گروه تقسیم شوند و گروه اول همچنان به خاطرات بد گذشته فکر کند و گروه دوم به آشتی و برقراری صلح.

این ۲۰۰ نفر طبق خواسته محققان عمل کردند در حالی که نمی دانستند پژوهشگران مشغول اندازه گیری ضربان قلب و فشار خون شان هستند و نتایج جالب توجهی را ثبت می کنند.

دکتر بریتا لارسن سرپرست این پژوهشگران می گوید او و همکارانش در آزمایشگاه به وضوح دیده اند که وقتی آدم ها به خاطرات تلخ گذشته که مملو از کینه و احساس منفی است، فکر می کنند، چطور فشار خونشان اوج می گیرد.

معنی حرف های دکتر لارسن به زبان ساده این است وقتی ما قلبمان را پر از کینه و خصومت می کنیم فشار خونمان بالا می رود و وقتی فشار خون بالا برود، اولین جایی که آسیب می بیند قلب است؛ برای همین است که او و همکارانش به همه مردم جهان توصیه می کنند که اگر می خواهید قلبی سالم داشته باشید، خطاهای دیگران را ببخشید و از گناه آنها درگذرید.

حالا شاید عده ای که خودشان را کینه شتری می دانند، بخواهند در مقابل این یافته علمی مقاومت کنند و مثل مرغی که یک پا دارد، پا در یک کفش کنند و تا خون طرف مقابل را نریزند و آبرویش را بر باد ندهند، دست بردار نباشند.

البته این گروه در انتخاب این روش آزادند اما باید بدانند که این قلب ظریف و شکننده خودشان است که زیر بار این همه کینه خم می شود و تاب نمی آورد ولی بد نیست وقتی برای بد بودن و بد دیدن، همه راه ها را امتحان می کنیم یک بار هم تا ته خوب بودن برویم و بدانیم آنها که خیر دنیا را در گذاشتن و گذشتن می بینند چه حسی دارند؛ آنگاه شاید ما هم هم قبیله کسانی بشویم که باور کرده اند مهربانی و لبخند زدن، ارزان ترین راهی است که می شود با آن نگاه ها را وسعت داد.

بیست و شش  مهارت مقابله با استرس

برای مقابله با استرس ها یا فشارهای روانی، راهکارهای مختلفی وجود دارد که شیوه مدیریت صحیح، آنها را به ما می آموزد. با رعایت و بکارگیری این روشها، می توانیم علاوه بر حل یا کم کردن مشکلات به آرامش پایدارتری دست یابیم و استرس خود را کنترل کنیم:

1- به خداوند توکل کنیم.

توکل به خدا یکی از راههای کاهش استرس است.وقتی انسان یاد خدا را در دل خود زنده نگهدارد و ارتباط روحی و معنوی بین خود و خدا برقرار کند، به آرامش عمیق، همراه با خشنودی می رسد و با توکل به خدا از هرگونه استرس و اضطراب و فشار روانی رها می شود.

قرآن کریم در سوره رعد آیه 29 می فرماید: کسانی که ایمان آوردند قلبهایشان با یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باشند تنها با یاد خدا قلبها آرامش می یابد.

2- عوامل استرس زا را  کم کنیم.

عوامل بی شماری ممکن است باعث استرس ما شوند. که باید این عوامل استرس زا را شناخته و سعی کنیم از زندگی خود حذف کنیم. برای مثال، اگر شلوغی موجب ناراحتی ما می شود، زمانی را برای خرید انتخاب کنیم که خلوت باشد.

3- از وقایع اطراف خود با اطلاع باشیم.

بی اطلاعی و نادیده گرفتن حوادث و وقایع اطرافمان، دلیل بر شادی و عدم وجود مشکل نیست. گاهی اوقات آن چه ما بعلت عدم آگاهی از اصل موضوع در ذهن خود تصور می کنیم، بسیار بدتر و ناراحت کننده تر از آن چیزی است که واقعا" اتفاق افتاده است.

4- از وضعیت جسمی خود آگاه باشیم.

از نشانه های پریشانی در خود از قبیل سردرد، آشفتگی، درد معده، نداشتن تمرکز، سرماخوردگی، خستگی زیاد و ... مطلع باشیم. زیرا این علائم می توانند نشانه های استرس باشد که باعث اختلالات جدی تر از قبیل: زخم معده، فشار خون بالا، بیماری های قلبی و..... باشند.

5- برنامه های زندگی را اولویت بندی کنیم .

از راههای دیگر کاهش استرس برنامه ریزی و الویت بندی کارها است.هنگامی که با انبوهی از مشکلات بطور همزمان روبه رو هستیم، به آسانی در مقابل آنها به زانو در آمده و از حل آنها عاجز می شویم. زیرا آشفتگی و بی نظمی، در کارها و برنامه ها می تواند تولید استرس کرده، یا نقطه ای برای شروع آن از شکست طرح های ناتمام می شود. اولویت بندی مسائل به ترتیب اهمیت و بررسی آنها به ما این امکان را می دهد که به هر کاری در زمان و مکان خود رسیدگی کنیم، بهتر است که طرحها را یکی بعد از دیگری به انجام برسانیم.

6- به موقع از خانه خارج شویم.

اگر به موقع از خانه خارج شویم، می توانیم بسیاری از تنش ها و استرس های خود را کم کنیم و همچنین از بروز مشکلات احتمالی بعدی جلوگیری کنیم.

7- وقت خود را تنظیم کنیم.

کارهای روزمره خود را به ترتیب اهمیت و مدت زمان آنها یادداشت کنیم، با این کار در می یابیم وقت خود را چگونه تنظیم کنیم تا همیشه کارهایمان به موقع انجام شود و دچار استرس نشویم. اگر وقت کافی برای انجام تمام فعالیت های مورد نظر و مهم خود نداریم، شاید بیش از حد و بیهوده تلاش می کنیم.

8- از شر وسایل اضافی خلاص می شویم.

از شر وسایل اضافی و بی مصرف خلاص می شویم و اطراف خود را خلوت کنیم. وسایل اضافی و به درد نخور و شلوغی محیط می تواند استرس زا باشد.

9- شب ها به موقع و به اندازه کافی بخوابیم.

برای کاهش استرس بهتر است خواب کافی داشته باشیم بدن انسان برای تجدید قوا به خواب کافی و لذت بخش نیاز دارد. شب به موقع بخوابیم و تا دیروقت بیدار نباشیم. هنگام خواب بهتر است به سمت چپ خود بخوابیم و نفس عمیق بکشیم. در این حالت سوراخ راست بینی تحریک و سمت راست بدن فعال تر می شود. زیرا سمت راست، قسمت فعال بدن است.

10- صبح زود از خواب بیدار شویم.

سعی کنیم صبح ها، حتی روزهای تعطیل زود از خواب بیدار شویم. در این صورت ساعت زیستی بدن ما منظم می شود و طبق برنامه خاصی زمان خواب و بیداری ما را تنظیم می کند. در نتیجه پس از مدتی هنگام بیدار شدن، احساس بهتری خواهیم داشت.

11- عادت های استرس زای خود را عوض کنیم.

ما از عادت های خوب و بد خود اطلاع داریم و آنها را خوب می شناسیم. می توانیم آنهایی را که موجب آزار روحی ما می شوند را ترک کنیم. یا اگر ترک آنها مشکل است سعی کنیم از حال و هوای آن عادت خود را خارج کرده یا مسیر فکر خود را تغییر دهیم.

12- از معاشرت با افراد استرس زا بپرهیزیم.

از ارتباط با افرادی که سبب استرس ما می شوند دوری کنیم. یا اگر دوری کردن از این افراد برایمان مشکل است، می توانیم ارتباط خود را با او در جمع برقرار کنیم.

13- ار رقابت با دیگران خودداری کنیم.

رقابت با دیگران در کار، شغل، مقام، زندگی و مخصوصا" تجملات و ظواهر، می تواند یکی از منابع اجتناب ناپذیر استرس یا فشار روانی باشد شاید هم افرادی را بشناسید که کار می کنند تا حسادت و خشم دیگران را برانگیزانند ولی در واقع استرس حاصل از حسادت و رقابت، به خود فرد تحمیل می شود.

14- از تکنولوژی درست استفاده کنیم.

وسائلی مانند موبایل، کامپیوتر،.... باعث می شوند که طی یک روز بیش از حد کار و فعالیت انجام دهیم و گاهی همین وسایل باعث استرس میشوند.قبل از خرید وسائل و تجهیزات جدید مطمئن شویم که این وسایل به پیشرفت موقعیت فعلی ما کمک می کند.

15- به چشمان خود استراحت بدهیم.

آیا مدت طولانی به تلویزیون یا مانیتور نگاه می کنیم؟ باید به چشمان خود استراحت  دهیم هر چند کم. در این زمان به فضای سبز، آسمان یا درختان خیره شویم. اگر در دسترس نیستند می توانیم یک عکس یا پوستر بر روی دیوار نصب کنیم که بیشتر رنگ های آبی و سبز در آن به کار رفته باشد. این رنگها بسیار آرام بخش هستند.

16- مشکلات را بپذیریم.

باید پذیرفت که برخی اوقات شرایط طاقت فرسایی در زندگی پدید می آید و کاری نیز از دست ما بر نمی آید. در این شرایط باید با صبر و پذیرش مشکل و دگرگون کردن موقعیت، بار عاطفی مشکل را کم کنیم.

17- ورزش کنیم.

یکی دیگر از راههای کاهش استرس ورزش کردن است.تحقیقات نشان داده است که ورزشکاران از استرس و افسردگی کمتری نسبت به دیگران برخوردارند. همچنین برنامه تمرینات هوازی باعث بهبود حالات افسردگی، اضطراب، آشفتگی فکری و خستگی شدید می باشد. یک پیاده روی تند و سریع به مدت 40 دقیقه میزان استرس را بطور متوسط تا 14 درصد کاهش می دهد.

18- قدم بزنیم.

در تحقیقاتی که در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال 2002 انجام گرفته، آمده است افرادی که 4 بار در هفته پیاده روی می کنند، استرس کمتری دارند و را حت تر می خوابند.

19- بطور صحیح تنفس کنیم.

تنفس صحیح باید به این صورت باشد: دم ( دادن هوا به ریه ها ) یک شماره، نگهداشتن نفس چهار شماره ، بازدم ( بیرون فرستادن هوا از ریه ها ) دو شماره .

20- به تغذیه خود برسیم.

خوردن مناسب بسیار مهم است. زیرا انرژی مورد نیاز بدن را تامین می کند و کمتر دچار حالت عصبی یا فشار روانی می شویم. همیشه از مواد غذایی سبوس دار، میوه، ترکیبات کربوهیدرات، سبزیجات و حبوبات ثابت ماندن اندازه ی قند خون شده و کمتر خسته می شویم. از مصرف زیاد نمک، چربی، خوراکی های سرخ شده و مواد قندی ساده که به آزاد شدن اپی نفرین کمک و باعث عدم مقاومت بدن در برابر فشار روانی می شود خودداری کنیم. به مقدار کافی آب بنوشیم و از مصرف زیاد قهوه، چای و نوشابه های گازدار تا حد امکان پرهیز نماییم.

21- با آرامش غذا بخوریم.

در هنگام غذا خوردن بهتر است از عجله کردن ، گوش دادن به رادیو یا خواندن روزنامه مخصوصا" خبرهای استرس زا پرهیز کنیم.

22- روابط اجتماعی خود را  گسترش دهیم.

هنگامی که تحت استرس یا فشار روانی هستیم، بطور غریزی تمایل داریم که به گوشه تنهایی پناه ببریم. کاری اشتباه تر از این وجود ندارد، چون گوشه گیری باعث می شود تا حواس خود را بیشتر روی مشکلات و افکار منفی متمرکز کنیم که به جای حل آن به تشدید استرس کمک  می کند.

23- هیجانات سرکوب شده خود را تخلیه کنیم.

متخصصان معتقدند عمل ساده افشای خود باعث تسکین فشار روانی می شود. نوشتن احساساتمان در دفترچه یا صحبت کردن در نوار کمک می کند تا فشار روانی ناشی از رویدادهایی مثل از دست دادن شغل، شروطی، ... کم شده و راحت تر و منطقی تر درباره راه حل های مشکلاتمان بیندیشیم.

24- مثبت بیندیشیم.

مثبت فکر کردن باعث آرامش فکر می شود، که این امر می تواند با تغییرات فیزیولوژیک که هنگام بوجود آمدن استرس اتفاق می افتد، مقابله کند، بسیاری از استرس هایی که تجربه می کنیم از احساسات منفی اطرافمان ناشی می شوند.اندیشیدن به اشخاص یا چیزهایی که به آنها عشق می ورزیم آثار خوبی را برجای می گذارد.

25- روی موضوع آرامش بخش تمرکز کنیم.

اگر افکارمان به دام اوضاع و احوال نگران کننده ای اسیر شد، سعی کنیم با انحراف افکار روی موضوع های آرام بخش مانند یادآوری خاطرات لذت بخش و یا دقت در تصاویر زیبا، از افکار منفی دوری کنیم.

26- به زمان حال فکر کنیم.

دکتر ژان بورسینکو در " پرورش روح و جسم " می نویسد: اگر بتوانیم ذهن خود را چنان پرورش دهیم که امیدها و آمال خود را کنار گذاشته و در موقع مناسب به سراغ تک تک آنها برویم، به آرامش ذهنی دست خواهیم یافت.

سایر تکنیک های مقابله با استرس شامل موارد زیر می باشند:

-بخندیم

-به موسیقی ملایم گوش کنیم.

-صاف بایستیم.

ب-رای خود ارزش قائل شویم.

-" نه " گفتن را بیاموزیم.

-به اخبار ناخوشایند توجه نکنیم.

-گاهی مسائل را رها کنیم.

-از متخصصان کمک بگیریم.

-با مدیتیشن آرامش خود را بدست آوریم.

روانشناسی - می خواهیم بگوییم چطور می شود با یک ذهن منظم قدم به قدم برای حل مشکل ها جلو رفت. مهارتی که روان شناس ها به آن می گویند حل مساله. برای حل مسائلتان لازم است از این پنج تا گام بگذرید.

«می خوام تغییر رشته بدم اما نمی دونم این کار درسته یا نه»، «یه درس افتاده دارم، نمی دونم باهاش چه کار کنم». «با برادرم مشکل دارم، نمی تونم حرفاشو بفهمم»، «جدیدا حس می کنم خیلی مضطربم و اضطرابم داره داغونم می کنه»، «تو محل کار با رئیسم به مشکل خوردم»، «می خوام کارمو عوض کنم ولی نمی دونم چطور» همه این جمله ها در واقع مشکلات ریز و درشتی هستند که ممکن است برای هر کدام از ما پیش بیایند.

راستش را بخواهید، زندگی همه اش مشکل است. از طرف دیگر به قول کارل پور «زندگی سراسر حل مساله است». نمی خواهیم راه حل همه مشکل هایی که گفتیم را ردیف کنیم اما می خواهیم بگوییم چطور می شود با یک ذهن منظم قدم به قدم برای حل مشکل ها جلو رفت. مهارتی که روان شناس ها به آن می گویند حل مساله. برای حل مسائلتان لازم است از این پنج تا گام بگذرید.

● گام اول

مهمترین مشکلات را انتخاب کن!

برای اینکه بتوانید مهمترین مشکلات زندگی فعلی تان را انتخاب کنید باید قبلش یک فهرست از مشکلاتتان بنویسید. راستش بعضی ها حتی از این کار هم میترسند و می گویندنکندلیستم طولانی شود و خودمبفهمم که چقدر مشکل دارم! از این طولانی شدن نترسید. مشکلاتتان را که نوشتید، یک جدول «دامنه شدت مشکلات» رسم کنید. از اسمش معلوم است چه جور جدولی است دیگر!

شما باید از یک تا ده به مشکلاتتان «نمره شدت» بدهید. شدیدترین مشکلات آنها هستندکه تعادل روان شناختی شما را به هم زده اند ودر حوزه های بیشتری از زندگی شما اختلال ایجاد کرده اند. مثلا مشکلی مثل اخراج شدن از دانشگاه هم عزت نفس شما را پایین می آورد، هم آینده ذهنی شما را خراب می کند و هم باعث می شودشما از محیط حمایت کننده ای که به آن عادت کرده بودید دور شوید.

اینگونه مشکلات نمره های بالاتری می گیرند اما مشکلات کوچکتر معمولا فراگیرتر هستند و فعلا از درجه اهمیت کمتری برخوردارند. مثلا نوسانات کوچک در نمره های پایان ترم. مشکلاتی که ضروری هستند یعنی اگر تا یک زمان مشخص حل نشوند باعث مشکلات دیگر می شوند، نمره بالاتری می گیرند. حالا مهمترین مشکلتان را انتخاب کنید و بروید به مرحله بعد.

مثلا: فکر کنید که همزمان هم مادر شما مریضی حادی گرفته است و باید او را بستری کنید، هم شب یکی از امتحان های پایان ترم است و باید درس بخوانید، هم دختر خاله – یا حالا گیر ندهید پسر خاله (!) – تان دلش گرفته و می خواهد با شما درد دل کند وهم یک کار اداری عقب افتاده دارید که بهتر است فردا انجامش دهید. به نظرتان کداممشکل اولویت بالاتری دارد؟ (۲ نمره!)

● گام ۲

مشکلات را تعریف کن!

مشکلات کاری، مشکلات حقوقی، مشکلات تحصیلی، مشکلات ارتباطی، مشکلات مالی، مشکلات خانوادگی، شاید این عبارت ها به درد تقسیم بندی های خسته کننده همایش های اداری بخورد اما وقتی آدم خودش است و خودش«من مشکل تحصیلی دارم» هیچ به دردش نمی خورد. چون این جمله آنقدر کلی است که چیز خاصی درباره مشکل ما حتی به خود ما نمی گوید اما اگر به جای این جمله مبهم مشکلتان را دقیق و با جزییات تعریف کنید تکلیفتان با خودتان معلومتر است.

مثلا: این جمله یک مشکل دقیق تحصیلی است: «نمره درس «زبان عمومی» این ترم من برای دومین بار زیر ۱۰ شده و چون این درس پیش نیاز زبان تخصصی است، من نمی توانم ترم آینده با همکلاسی های خودم زبان تخصصی را بگذرانم.»

● گام ۳

راه حل ها را ردیف کن

حالا وقت رفتن به مرحله راه حل هاست. برای مشکلتان هر راه حلی که به ذهنتان می رسد را بنویسید. مهم نیست که این راه حل ها خنده دار یا غیرمنطقی باشند. در این مرحله تعداد راه حل ها مهم است و نه کیفیت آنها. برای زیاد شدن تعداد این راه حل ها می توانید از چند رفیق شفیق، یا متخصص مشکلتان، یا اینترنت، یا کسانی که در مشکلتان تجربه داشته اند و خلاصه هر منبع راه حل دهی استفاده کنید. این مرحله اسمش «بارش فکری» است و تا می توانید باید ببارید تا لیست تان طولانی تر و طولانی تر شود.

مثلا: برای مشکلی مثل افتادن یک درس تخصصی در آخرین ترم تحصیلی لیست زیر می تواند حاصل یک بارش فکری جانانه باشد:

معرفی به استاد گرفتن همان درس در ترم آینده

التماس به استاد برای دادن نمره

بالکل بی خیال شدن تحصیلات

لابی زدن با یکی از بچه های درسخوان استاد خوشحال کن برای واسطه شدن

اعتراض قانونی به نمره

گرفتن درس به صورت مهمان در یک دانشگاه دیگر

گرفتن درس به صورت کاملا معمولی در ترمآینده

● گام ۴

عیب و حسن راه حل ها را بنویس؟

حالا شما هستید و یک لیست طولانی راه حل. هیچ کدام از راه حل ها را خط نزنید. یک جدول سه ستونی بکش. توی ستون اولش راه حل ها را بنویس و ستون های بعدی را بگذار برای عیب و حسن هر کدام از این راه حل ها. یادتان باشد که دقیق در مورد هر کدام از راه حل ها فکر کنید و ببینید برای شما، خود شما، چه عیب و چه حسنی دارد. یادتان باشد که امکانات شما – چه امکان مالی، چه امکان روانی – مثل هوش شما، استقامت شما، ریسک پذیری شما و ... – با امکانات دیگران فرق دارد. پس بر اساس داشته های خودتان برای هر کدام از راه حل ها عیب و حسن بنویسید.

مثلا: برای راه حل هایی که در مرحله قبل آمد می توانید یک جدول عیب و حسن بکشید. مثلا حسن التماس کردن به استاد می تواند این باشد که احتمال دارد استاد دلش برایتان بسوزد ونمره بدهدو شما فارغ التحصیل شوید اما عیبش این است که هم ممکن است سنگ روی یخ شوید و هم التماس کردن عزت نفستان را پایین می آورد. یا حسن معرفی به استاد گرفتن این است که لازم نیست بروید سر کلاس ها اما عیبش این است که به هر حال فارغ التحصیل شدنتان یک ترم بیشتر طول می کشد.

● گام ۵

به عیب وحسن ها نمره بدهید

ساده ترین کار برای نمره گذاری این است که تعداد بدی ها و خوبی های هر راه حل را با هم مقایسه کنید اما روش بهتر آن است که برای هر کدام از عیب ها و حسن ها ضریب در نظر بگیرید. یعنی ممکن است برای شما یک عیب، خیلی عیب بزرگی باشد و یک حسن، خیلی حسن کوچکی.

پس می توانید ضریب بگذارید و از ۱+ تا ۳+ برای حسن ها و از ۱ تا ۳ برای عیب ها در نظر بگیرید. حالا برای هر کدام از راه حل ها، نمره های مشخص مثبت و منفی دارید. این نمره ها را با هم جمع بزنید و ببینید که بهترین نمره مال کدام راه حل است. جمع زدن منفی و مثبت با هم را که بلدید؟ به همه راه حل ها نمره بدهید و آنها را اولویت بندی کنید.

مثلا: برای همان مثال مرحله ۳ و راه حل التماس کردن به استاد «کم شدن عزت نفس» برای یک نفر ۳ نمره منفی دارد و برای یک نفر دیگر فقط ۱ نمره منهفی. از طرف دیگر احتمال قبول کردناستاد و فارغ التحصیل شدن هم برای یک نفر ۳ نمره مثبت دارد و برای یک نفر دیگر ممکن است ارزش مثبت کمتری داشته باشد. حالا فکر کنید که هم احتمال سنگ روی یخ شدن و هم پایین آمدن عزت نفس ۳ نمره منفی و احتمال قبول کردن استاد هم ۳ نمره مثبت بلگیرد، حاصل جمع ۳ نمره منفی است و باید ببینید که در جدول اولویت بندی کجا قرار می گیرد.

● گام ۶

حل ها را عملی کن!

خیلی اتفاق ها هستند که ما موقع نمره دادن یا نوشتن راه حل ها به آنها فکر نکرده ایم. این اتفاق ها در عمل می افتند و در واقع محک واقعی راه حل های ما هستند. برای همین اگر راه حل اولویت ۱ را به کار بردید و دیدید در عمل جواب نمی دهد، می توانید به راحتی راه حل شماره دو را انتخاب کنید و به همین ترتیب.

یادتان باشد که بعضی از راه حل ها را می شود با هم ترکیب کرد و بعضی ها را می توان پشت سر هم به کار برد. مثلا هم می شود اعتراض گذاشت و هم التماس کرد تازه اگر اینها نشد معرفی به استاد گرفت. سعی کنید راه حل ها را با حوصله و انرژی پیش ببرید. به هر حال تلاش خود شما هم بخشی از واقعیت است دیگر.

مثلا: فکر کنید که گرفتن درس به صورت مهمان بالاترین نمره را در جدول اولویت بندی شما گرفته است. احتمالا شما به میزان سخت گیری استادی که در دانشگاه میزبان آن درس را تدریس می کند، جو کلاس و حتی قوانین خاص داخلی دانشگاه مهمانفکر نکرده اید. چیزهایی که در عمل پیش می آید.

در طول مدت زندگی، تغییرات جزو اجتناب ناپذیر آن محسوب می شوند. این شمایید که باید با آنها کنار بیایید.

همه ما در طول مدت زندگیمان کم و بیش با چالش های متفاوتی روبرو می شویم. اغلب افراد در مقابله با مشکلات زندگی سردرگم می شوند و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند. این مشکلات می توانند در زندگی شخصی و یا کاری شما به وجود بیایند. افراد در مواقع مواجه با آنها سعی می کنند از مشکل فرار کنند تا از پذیرفتن واقعیت بگریزند. در واقع فرار از مشکلات، بدترین کاری است که می توانید انجام دهید و تنها راه عبور از مشکلات، روبرو شدن با آنها است .

نکاتی را که در این مطلب می بینید می تواند به شما در گذر از مقاطع چالش برانگیز زندگی کمک کند.

1 - بیش از حد واکنش نشان ندهید

عکس العمل بیش از حد به مشکلات می تواند منجر به اتخاذ تصمیمات نادرست گردد. زمانی که شما درگیر احساسات شدید می شوید و در آن زمان برای موضوعی تصمیم میگیرید، به سبب اینکه منطق در این تصمیم گیری دخیل نبوده است، منجر به پشیمانی شما در زمان آینده خواهد گردید. از این به بعد زمانی که با یک مشکل برخورد کردید از گرفتن تصمیم در لحظات اول خودداری کنید و زمانی که آرام شدید به حل آن بیاندیشید.

2 - واقعیت زمان حال را بپذیرید

همه چیز را همان گونه که هست بپذیرید. خیلی از افراد سعی می کنند تا اشخاص و یا وضعیت های موجودی را که تحت کنترل آنها نیست، تغییر دهند و زمانی که نمی توانند به هدف خود برسند، احساس بدبختی می کنند. سعی کنید با واقعیت روبرو شوید و آنچه هست را بپذیرید، تا بتوانید راجع به آن به درستی تصمیم گیری کنید.

3 - دیگران را مقصر ندانید

بعضی از افراد عادت دارند تا اشتباهات خود را به گردن دیگران بیاندازند و دیگران را مسئول مشکلات پیش آمده برایشان تلقی کنند. بهتر است به جای اینکه انگشت اتهام را به سوی دیگران نشانه روید، به اصلاح اعمال خود بپردازید. مقصر دانستن دیگران تنها باعث پراکنده شدن افراد از دور شما می شود.

4 - جدا شدن را تمرین کنید

سعی کنید تا به نتایجی که در زندگی تان می بینید، وابسته نباشید. به خاطر داشته باشید که هر شخص سلیقه ای مختص به خودش را دارد و ممکن است او مخالف عقاید شما باشد. زمانی که کاری را در زندگی انجام می دهید، توقع نداشته باشید تا همه جریانات بر وفق مراد شما باشند.

5 - بیش از حد تجزیه و تحلیل نکنید

زمانی که شما در رابطه با یک وضعیت و یا یک واقعه بیش از حد فکر می کنید، موجب می شود تا شما نسبت به همه چیز و همه کس قضاوت کنید. همچنین بیش از حد فکر کردن راجع به یک مشکل سبب می شود تا شما اوقات سختی را سپری کنید و به جای دست به کار شدن و رسیدن به هدفتان، در پله اول درجا بزنید. این موضوع بیش از هر چیزی شما را نا امید خواهد کرد.

6 - تغییرات را در زندگی بپذیرید

در طول مدت زندگی، تغییرات جزو اجتناب ناپذیر آن محسوب می شوند. این شمایید که باید با آنها کنار بیایید. بسیاری از افراد از تغییر فرار می کنند و در مقابل آن مقاومت می نمایند. این موضوع به این سبب است که تغییر آنها را از راحتی شان برای مدتی خارج می نماید. ممکن است شما با آنها شاد و یا غمگین باشید، ولی پس از مدتی در خواهید یافت که آنها دائمی نیستند. پس بهتر است تلاشتان را برای پرورش ذهن به منظور حفظ آرامش در این مقاطع از زندگی بکنید.

7 - سبک زندگیتان را با دیگران مقایسه نکنید

یکی از کارهای مشکلی که پیش رو دارید، مقایسه نکردن خودتان با دیگران است. ولی هرچه بیشتر این کار را انجام دهید، از زندگی بیشتر نا امید خواهید شد. افراد زیادی هستند که از شما موفق تر بوده اند و کارهای بهتری در زندگی شان انجام داده اند. ولی این شمایید که داستان زندگی و موفقیت خودتان را رقم می زنید.

 منبع:

حتماً این جمله را شنیده اید که «صدای عمل بلندتر از کلمات است.» این مسئله مخصوصاً در مورد «زبان بدن» صحت دارد. «زبان بدن» نوعی ابزار ارتباطی قدرتمند است که با استفاده از آن می توان دوست پیدا کرد و یا دیگران را به انجام کاری متقاعد نمود.

آشنایی با «زبان بدن» به شما کمک می کند مسائلی مثل جذابیت، حقیقت، اعتمادبه نفس و شرم را تشخیص دهید. شما با دقت در حرکات طرف مقابل می توانید به حقایق زیادی دست یابید. در واقع تمام ما آگاهانه یا ناآگاهانه از «زبان بدن» استفاده می کنیم. برای آشنایی بیشتر با این زبان به موارد زیر توجه کنید:

۱ تماس چشمی

اجتناب از نگاه کردن به چشمان دیگران و یا تغییر ناگهانی مسیر نگاه حکایت از پنهانکاری یا دروغگویی دارد و در ضمن می تواند نشانه شرم یا عدم اعتمادبه نفس باشد.

۲ لبخند زدن

لبخند زدن می تواند نشانه اعتمادبه نفس، دوستی و رفتار مثبت باشد و این حس را منتقل می کند که مردم در کنار شما بودن را دوست دارند.

از سوی دیگر مفهوم لبخند تصنعی و یا توأم با دستپاچگی کاملا ضدمفهوم ذکر شده است.

۳ کم توجهی

غالباً میزان توجه یک فرد نوع شخصیت او را مشخص می کند.

به عنوان مثال اگر کسی به سرعت تمرکز خود را از دست بدهد و به حرف های شما توجه نکند متوجه می شوید که بی حوصله و احتمالا بی اعتنا می باشد.

۴ تکان دادن سر

مردم برخی از اوقات ناآگاهانه سر خود را تکان می دهند تا موافقت یا مخالفت خود را نسبت به مسئله ای نشان دهند. شما می توانید با بالا و پایین بردن سر موافقت خود را اعلام کنید و یا هنگام مخالفت، سر خود را به چپ و راست تکان دهید.

۵ لمس کردن

لمس کردن طرف مقابل در طول صحبت کردن در صورتی که به طور صحیحی انجام شود می تواند حامل پیام روشنی باشد. به عنوان مثال این کار می تواند نشانه علاقه، آرام کردن و یا اطمینان دادن به او تلقی شود.

۶ دست به سینه بودن

دست به سینه بودن می تواند حالت تدافعی یا پایان مکالمه باشد.اگر دست به سینه باشید در حالی که پاها را بر روی یکدیگر قرار داده اید سدی میان شما و دیگران ایجاد می شود.

۷ قراردادن دست ها بر روی کمر

این حرکت آمادگی برای واکنش و حتی پرخاشگری را نشان می دهد و چندان دوستانه نیست. غالباً نوجوانان برای نشان دادن مخالفت خود از این حرکت استفاده می کنند.

۸ دست دادن

دست دادن معانی زیادی دارد. غالباً دست دادن افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند محکم است، برعکس افراد دستپاچه و خجالتی و کسانی که احساس ناامنی می کنند. در ضمن مراقب کسانی باشید که با محکم فشردن دست های شما قصد ترساندن تان را دارند!

۹ نشستن با پاهای روی هم و جدا از هم

مردم معمولا هنگام نشستن پاهای خود را بر روی هم می اندازند و با یکی از پاها به آرامی ضربه می زنند. این کار نشانه ملال یا ناشکیبایی است. در عوض نشستن با پاهای جدا از هم، آرامش را تداعی می کند.

۱۰ لمس کردن بینی

لمس کردن یا مالیدن یعنی غالباً نشان تردید یا دروغگویی است. نیشگون گرفتن نوک بینی که غالباً با چشمان بسته انجام می شود پاسخ منفی به درخواست طرف مقابل تلقی می شود.

۱۱ به هم مالیدن دست ها

همگی ما با این حرکت آشنا هستیم. این حرکت غالباً زمانی انجام می شود که ما انتظار یک اتفاق خوشایند را می کشیم.

۱۲ نشان دادن کف دست ها

نشان دادن کف دست ها نشان صداقت، روراستی یا بیگناهی است. به عنوان مثال وقتی شما می گویید: «من این کار را نکرده ام» و یا «من هیچ گناهی مرتکب نشده ام» این حرکت را نشان می دهید.

۱۳ ضربه زدن با انگشتان

ضربه زدن با انگشتان، این پیام را به طرف مقابل می دهد که شما خسته شده اید! این حرکت نشانه ناشکیبایی است و به طرف مقابل می فهماند که باید کاری انجام دهد!

۱۴ بازی کردن با موها

کشیدن یا بازی کردن با موها نشانه احساس عدم امنیت یا اعتمادبه نفس پایین است. افراد عصبی این کار را زیاد انجام می دهند. اگر به اولین مصاحبه یک شخصیت ورزشی دقت کنید متوجه این مطلب خواهید شد!

۱۵ خم کردن سر به یک طرف

وقتی فرد سرش را به یک طرف خم می کند شما می فهمید که به مسئله ای علاقه مند است. سگ ها نیز وقتی به موضوعی علاقه مند می شوند سر خود را به طرف آن خم می کنند. البته انسان این حرکت را با شدت کمتری انجام می دهد.

۱۶ تکیه دادن به جلو

وقتی به جلو خم می شوید چه نشسته و چه ایستاده معلوم می شود که به مسئله ای علاقه مند هستید به عبارت دیگر یک شنونده علاقه مند به سوی گوینده خم می شود. برعکس دور شدن از گوینده نشانه عدم علاقه به موضوع بحث است.

۱۷ جویدن ناخن ها

جویدن ناخن ها نشانه دستپاچگی یا عدم احساس امنیت است مردم غالباً هنگام تماشای یک فیلم مهیج یا مسابقات ورزشی ناخن ها را می جوند، به عبارت دیگر در لحظات پرتنش و اضطراب آور.

 ۱۸ قدم زدن

معمولا افراد عصبی نمی توانند در یک جا آرام بمانند و مدام قدم می زنند. به عنوان مثال اگر شما مردی را ببینید که در انتظار تولد اولین فرزندش است از قدم زدن او تعجب نمی کنید!

توصیه

هر چند برخی از رفتارها و حرکات پیام های روشنی دارند ولی به آسانی نمی توان این حرکات را تفسیر کرد. به عنوان مثال دست به سینه بودن لزوماً به مفهوم گرفتن حالت تدافعی نیست بلکه گاهی صرفا علامت احساس سرما می باشد!

توصیه ما به شما این است که در خواندن رفتار دیگران زیاده روی نکنید و مطالب فوق را بدون استثناء ندانید. موفق باشید.

یکی از ارکان اساسی زندگی و شخصیت سالم، شاد بودن و شاد زیستن است که برخلاف آنچه نوشته اند و گفته اند نه رمز دارد و نه راز، شادی چیزی است که بسان آب و هوا در اطراف ما وجود دارد و قابل رویت و دستیابی است .بایستی انتخاب کرد و این انتخاب حقی همگانی و انسانی است.

شادی، خوشحالی

بدون شک مشکلات و محدودیت ها زیاد است و اینجاست که انسان و معجزه شگرف انسانی متبلور می شود؛ «انسان هر آنچه می خواهد بشود، بایستی بشود و می تواند بشود؛ اگر بخواهد و اراده کند». انسان موجودی است که می تواند حرکت ها را تغییر دهد؛ زمین را به گونه ای دیگر و زمان را به شیوه ای دیگر. او در اوج عجز و نیاز، عجیب و قدرتمند است؛ یعنی هر چند تابع بستر و شرایط است، ولی مطیعی بی چون و چرا نیست و به طور مستمر در پی آن است که تغییر و تحولی دیگر ایجاد کند. این ویژگی اوست وقدرتی است که خداوند به او داده.

اصل شادی همانا دلشادی و خوشحالی است (به همین جهت بهترین درخواست از خداوند بزرگ را سلامتی و دل شاد دانسته اند) که آن را بایستی در درون خود جست و جو کنیم و نه هیچ کجای دیگر، پس آنگاه که احساس رضایت، خشنودی و لذت کردید به سمت شادی گام برداشته اید.

مابرای شما پیشنهاد هایی دارد که می توانید راجع به آن فکر کنید و بعد تصمیم بگیرید تاروال زندگی تان را تغییر دهید .

اولین پیشنهاد:

می دانیم که با سختی ها و کاستی های موجود در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی مشکل است، ولی سعی کنید تا همیشه ذهن و فکر خود را از خاطرات خشنود کننده گذشته لبریز کنید. این ذهن و فکر و اندیشه های ما هستند که چرخ های ما را آماده می سازند تا در جهت آنها به حرکت در آییم. خاطرات شادی به نتایج شادی آور منتهی می شوند.

ما می توانیم قربانی شرایط شویم و یا بر شرایط غلبه کنیم، می توانیم از آزادی و عظمت خود بگذریم و به شرایط اجازه می دهیم که بر ما مسلط شود و یا اینکه خود یک انتخاب کننده باشیم. در این راستا آنچه مهم است، برداشت ماست.

دومین پیشنهاد:

از اعتیاد بدون چون و چرا به شادی نگران نباشید. معتاد شوید! آنقدر تمرین کنید و آنقدر وجود و افکار و امیالتان را از آنچه باعث شادی تان می شود پر کنید تا معتاد شوید. شادی تنها داروی شفابخشی است که هیچ گونه عوارض جانبی ندارد. شادی به چشمان تان درخشش، به نگاه تان عشق، به لبخند تان جذابیت به سیمای تان زیبایی و به حرکات تان اطمینان و سرزندگی می بخشد. مطمئن باشید که هر چهره ای با لبخند زیباتر است .

سومین پیشنهاد:

برای افزایش رضایت خود ، خشنودی و شادی خود را زیاد و زیادتر کنید. تا اینکه از لحظات زندگی خود بیشترین لذت را ببرید. جهت گسترش سطوح شادی و شادابی خود حتی در مواقعی که باید ظاهری غمگین به خود بگیرید. درون خود را از شادی و رضایت خالی نکنید و آگاه باشید که بزرگ ترین نعمات شادی است، زیراانسان به همان اندازه که به آب و نان نیاز دارد به شادی و خنده نیازمند است؛ هم برای جسمش و هم برای جانش، خوش مشربی تکمیل کننده شادی و خشنودی زندگی است.

زندگی دشوار است و همیشه هم منصفانه نیست، ولی این بدان معنا نیست که زندگی نمی تواند خوب باشد، نمی تواند پاداش دهنده و لذتبخش و دوست داشتنی باشد هنوز و همیشه دلایل فراوانی داریم که به زندگی «آری» بگوییم و از آن سرشار شویم

چهارمین پیشنهاد:

عمیقاً خود زندگی و دیگران (به خصوص نزدیکان خود) را دوست داشته باشید بگذارید آنها بهفند که چقدر دوستشان دارید. از ابراز محبت و احساسات به دیگران دریغ نکنید و نگران نباشید. متوجه دیگران و علاقه مند به آنها باشید تا آنها نیز چنین باشند. به خاطر اندکی مشکل و ناراحتی همه زندگی و وجودتان را به پریشانی نکشید. هر چند رنج و نالم امری گریزناپذیر است، فلاکت و به حالت نزار در آمدن- اختیاری و انتخابی است و می توان از آن اجتناب کرد. کافی است از روش های سازنده استفاده کنیم.

تصمیم گیری

تصمیم گیری و گزینش از جمله مهارت های لازمی است که بشر در سراسر عمر بدان نیازمندست. واقعیت اینست که ما پیوسته براساس نیازها و انگیزه هایمان در خانه و بیرون از آن تصمیم گیری و انتخاب می کنیم.

این تصمیم گیری ها و گزینش ها می توانند در موارد مختلف زندگی از جمله زمینه های شخصی، حرفه ای، خانوادگی، آموزشی، معنوی و اجتماعی باشند. اینکه چه بخوریم، چه بپوشیم، کجا برویم، چکار کنیم، چه بخواهیم، چگونه رفتار کنیم، چه رشته ای بخوانیم، وقتمان را چگونه بگذرانیم، کدام هدف را دنبال کنیم بعضی از گزینش های ما هستند. گزینش بر پایه تصمیم گیری درست از امتیازات بزرگ انسان است و بعضی آن را یکی از ابزارهای شادی او می دانند. دانش عمومی، اطلاعات ویژه، ارزش و سلیقه افراد می تواند بر تصمیم گیری آنها اثر گذارد.

اگرچه بعضی از تصمیم گیری ها کوچک و کم اثرند بعضی دیگر چنان مهم اند که جریان زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده و جهت حرکت و مسیر تلاش های ما را معین می کنند. تصمیم گیری و گزینش ها در شکل دهی به زندگی ما چنان نقش مهم و زیربنایی دارند که گفته اند زندگی انسان هر چه هست حاصل مجموعه گزینش های اوست. بعبارتی دیگر هر انسانی با گزینش هایی که می کند و تصمیماتی که می گیرد زندگی خویش را بصورتی خاص شکل می دهد. گزینش علاوه بر آنکه نشان دهنده توانایی تصمیم گیری ماست، آشکارکننده دانش، ارزش و سلیقه ما نیز می باشد.

تصمیم گیری و گزینش ها تنها زندگی مادی و بیرونی ما را تحت تاثیر قرار نمی دهند بلکه بر درون ما و تصویری که از خویش ساخته ایم نیز اثری عمیق می گذارند. مثلا تفسیر ما از حاصل ناخوشایند چند گزینش ممکن است این باشد که خود را ناتوان بدانیم و سزاوار وضعی بهتر از آنچه داریم، نشناسیم. این تعبیر و تفسیر نادرست که تصور ما را نسبت به خودمان مخدوش و منحرف می کند، می تواند از این به بعد ما را به ترس و شک انداخته اعتماد به نفسمان را کم کرده و از قدرت عمل، ابتکار و تلاشمان بکاهد. از طرف دیگر نتیجه دلخواه چند گزینش مناسب و تفسیر مثتبی که از آن می کنیم می تواند موجب افزایش اعتمادمان به خود شده و بر قدرت عمل، ابتکار و تلاشمان افزوده و از ما فرد دیگری بسازد.

هر کس با توجه به تعریف خود برای تصمیم گیری از روش ویژه ای استفاده می کند. گروهی به احساس خود تکیه می کنند، جمعی اولین امکان را برمی گزینند، بعضی آنقدر در مورد امکاناتشان فکر می کنند که بطور کلی تصمیم گرفتن را فراموش می کنند. حتی دیده می شود که عده ای اجازه می دهند دیگران برایشان تصمیم بگیرند. گروه های دیگری نیز هستند که تصمیم گیری را هرچه بتوانند به عقب می اندازند یا آن را بدست سرنوشت واگذار می کنند.

در مراحل تصمیم گیری توجه به نکات زیر سودبخش است

**تصمیم گیری باید براساس استدلال باشد

**همیشه برای هر مسئله ای راههای عملی مختلفی وجود دارد

**تصمیم خوب در هر شرایطی؛ برگزیدن بهترین راه حل عملی می باشد

**تصمیم گیری باید بموقع انجام شود وگرنه سودبخش نیست

**تصمیمات مهم آنها هستند که اثر بلندمدت و اساسی بر زندگی فرد و دیگران داشته باشند

**پیدا کردن راه حل های بیشتر امکان تصمیم گیری بهتر را افزایش می دهند بنابراین خوبست همیشه از بارش مغزی استفاده شود

**اولین راه حلی که به ذهن می آید بهترین راه حل نیست. اگرچه شرایط فیزیکی یا عوامل بیرونی گاهی موجب محدود ساختن انتخاب ما می شوند ولی در هر حالتی که بسر بریم توانایی گزینش داریم. دانش عمومی، اطلاعات ویژه، ارزش و سلیقه افراد بر تصمیم گیری آنها اثر می گذارد

**تصمیم گیری هایی که مهم و غیرقابل برگشتند اطلاعات و دقت بیشتری می خواهند

**نوشتن موارد مختلف تصمیم گیری موجب روشنی و فراموش نشدن اطلاعات می شود

**افرادی که تصمیمات بر آنها اثر دارد باید در تصمیم گیری شرکت داده شوند

**بدترین کار به فردا فکندن و تصمیم نگرفتن است

یادگیری و بکارگیری روش منطقی گزینش و رعایت موارد ذکر شده، تصمیم گیرنده را در گزینش هایش موفق می سازد، و چنانکه گفته شد هر موفقیتی اعتماد به نفس او را افزایش می دهد و بر همه زندگی اش اثر مطلوب می گذارد. اما با توجه به نقش اهمیتی که تصمیم گیری و گزینش در زندگی حال و آینده ما دارد بجاست که برای انجام آن از روش منظم، منطقی و حساب شده تری استفاده کنیم.

دوست دارید چه طور پول بیشتری به دست آورید؟

اگر برای پرداخت صورت حساب های خود به درآمد بیشتری نیاز دارید یا اگر می خواهید با توجه به نا اطمینانی های فعلی پس انداز خود را افزایش دهید باید پول بیشتری داشته باشید. داشتن یک پس انداز معقول نه تنها باعث ثروتمندتر شدن شما می شود، بلکه به زندگی تان ثبات می بخشد.

● برای پول درآوردن کارهای جالبی می توان کرد

۱. نگاهی به تبلیغات بیندازید

می توانید از طریق کوتاه کردن چمن ها، مراقبت از حیوانات خانگی، مراقبت از کودکان، مراقبت از سالمندان و کارهایی از این دست پول خوبی به دست بیاورید بدون این که وقت زیادی صرف کنید.

۲. حال که بازار مسکن دچار رکود شده موقعیت های خوبی خواهید داشت

با یک بنگاه مسکن تماس بگیرید و خدمات خود را ارائه دهید. می توانید پیشنهاد دهید که خانه های مصادره شده را تا زمانی که مشتری برایشان پیدا شود تمیز کنید، چمن ها را کوتاه نگه دارید، به حیاط سرکشی کنید یا در خانه سکونت کنید تا از ورود افراد ناشناس جلوگیری کنید. حتی می توانید پیشنهاد دهید که گاه گاه سری به خانه بزنید تا ببینید مشکلی پیش نیامده باشد. با توجه به انبوه خانه هایی که بدون مشتری باقی مانده مطمئن باشید پیشنهادتان پذیرفته می شود.

۳. رستوران ها و کافه ها نیز در روزهای نزدیک تعطیلات به کارگران اضافی نیاز دارند

سعی کنید در یکی از رستوران های مورد علاقه تان کار پیدا کنید. پیشخدمت ها در یک روز شلوغ می توانند ۵۰ تا ۱۰۰ دلار انعام بگیرند.

۴. کمپانی های تهیه کتاب تلفن نیز دو یا سه بار در سال استخدام می کنند

من سه بار برای این کمپانی ها کار کرده ام و هر بار حدود ۲۰۰ دلار کسب کرده ام. تمام کاری که باید بکنید این است که یک ویدیوی ۱۵ دقیقه ای برای آشنایی با کار تماشا کنید. اگر یک خودروی بیمه شده و یک سابقه رانندگی خوب داشته باشید می توانید کتاب های تلفن را جا به جا کنید. با توجه به حجم کتابی که جابه جا کرده اید پول دریافت می کنید. همچنین می توانید منطقه هایی که می خواهید را انتخاب کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر همین الان به شرکت تهیه کتاب تلفن زنگ بزنید.

۵. شرکت های توزیع نیز در تعطیلات یا مناسبت هایی نظیر روز مادر، کریسمس و روز شکرگزاری به پیک احتیاج دارند

اگر یک خودروی بیمه شده و سوابق رانندگی مناسبی داشته باشید می توانید به این کار مشغول شوید.

● برای این که شغل با ثبات تری پیدا کنید توزیع روزنامه را در نظر بگیرید

اگر نمی خواهید هر روز کار کنید می توانید به عنوان کارگر جانشین استخدام شوید. حتی اگر در هفته دو روز هم روزنامه ها را توزیع کنید می توانید ۷۵ دلار به دست آورید. می توانید برای روزنامه مورد علاقه تان کار کنید.

فروشگاه های فروش هدیه برای بیماران هم به کسانی احتیاج دارند تا هدایا، گل یا مواد غذایی را به بیماران برسانند. در برخی از این فروشگاه ها افراد داوطلب مشغول به کارند، اما ممکن است بتوانید در ازای خدمات تان پول هم دریافت کنید. در کنار دستمزد، می توانید از شادی کسانی که برایشان کادو می برید هم خوشحال شوید.

فروشگاه های زنجیره ای هم، کسانی که بخواهند قفسه ها را مرتب و پرکنند و کالاهای جدید را در فروشگاه جای دهند را استخدام می کنند. این فروشگاه ها به خصوص به کسانی نیازمندند که بخواهند شب ها دیر وقت یا صبح های زود کار کنند. اگر بتوانید در این ساعات به خصوص وقت بگذارید پول خوبی به دست می آورید.

شما در چه چیزی خوب هستید؟

دوخت و دوز بلدید؟ به طراحی داخلی علاقه مندید؟ به گل کاری علاقه دارید؟ در هر صورت می توانید کاری به دست آورید. می توانید در حمل و نقل اثاث خانه، نقاشی ساختمان، پرکردن بسته ها، تدریس خصوصی یا تدریس موسیقی مشغول شوید. در تمام این موارد می توانید تعیین کنید که چه قدر می خواهید کار کنید. شاید بتوانید این اوقات را به خاطره های خوبی تبدیل کنید. موقعیت های کسب پولی که در اطرافتان وجود دارد را فراموش نکنید. من در مورد چیزهایی صحبت می کنم که دیگر مورد نیازتان نیستند.

حراج های آنلاین راه خوبی برای فروش این ابزار هستند

اگر برای شروع به کمک نیاز دارید به شما می گویم که در اغلب شهرها مغازه هایی هستند که ابزار دست دوم خریداری می کنند یا حتی می توانید در گاراژ خانه تان حراج برگزار کنید و پول کسب کنید. از این راه شما با راحت شدن از شر آشغال هایتان پول به دست می آورید. اقتصاد بهبود خواهد یافت. ما از رکود نجات پیدا می کنیم و نسبت به قبل قوی تر می شویم، اما نباید منتظر بمانیم.

اگر می خواهید خلاق باشید می توانید فرصت هایی را به دست آورید تا در همین وضعیت هم پول به دست آورید. این گونه می توانید آینده خوبی داشته باشید.

برداشت اولیه شما از یک موقعیت ممکن است تنها راه نگاه به آن شرایط خاص نباشد، بنابراین باید در صحت افکارتان تامل بیشتری نمایید. از خود بپرسید: آیا نگاهم با منطق و واقعیت سازگار هست؟

شاید شما هم در زندگی شرایطی را تجربه کرده اید که خود کم بینی و احترام به نفس پایین، مشکلات ناخواسته ای را برایتان بوجود آورده است. عزت نفس و داشتن احساس خوب نسبت به خود، از جمله مواردی اند که بسیاری افراد در زندگی خود در آرزوی رسیدن به آن هستند.

اگر احساس می کنید دارای عزت نفس پایین هستید و این موضوع روی تمام جوانب زندگی شما تاثیر منفی گذاشته است؛ اگر فکر می کنید ارتباطات، کار و یا حتی سلامتی شما تحت الشعاع این عزت نفس پایین قرار گرفته است؛ حتی اگر این احساس خود کم بینی از دوران کودکی در شما شکل گرفته و همواره همراه شما بوده است؛ با بکارگیری چهار قدم موثری که در ادامه آورده می شود می توانید عزت نفس را در خود تقویت نموده و به تدریج احساس بهتری نسبت به خود پیدا کنید.

قدم اول : موقعیت ها و شرایط مشکل ساز را شناسایی کنید

در مورد موقعیت هایی که به نظر می رسد احترام به نفس شما را پایین می آورند، فکر کنید. این موقعیت ها معمولا عبارتند از :

1 - یک ارائه در محل کار

2 - یک بحران در منزل یا محل کار

3 - یک چالش با کسی که ارتباط نزدیک با شما دارد مانند همسر و یا همکار

4 - یک تغییر در جریان زندگی مانند از دست دادن شغل و یا فرار فرزند از خانه

قدم دوم : از افکار و اعتقادات خود در رابطه با این موقعیت ها آگاه شوید

هنگامی که شرایط و موقعیت های مشکل ساز را شناسایی نمودید، به تفکر خود در رابطه با آنها دقت کنید. ببینید در این شرایط به خود چه می گویید؟ تفسیر شما از این موقعیت ها چیست؟ تفکر شما در این شرایط ممکن است مثبت، منفی و یا خنثی باشد. ممکن است شما در این شرایط منطقی عمل کنید و یا بر پایه یکسری واقعیت ها و دلایل و اعتقادات اشتباه فکر نمایید؛ و یا بالعکس.

قدم سوم : افکار منفی و نادرست خود را به چالش بکشید

برداشت اولیه شما از یک موقعیت ممکن است تنها راه نگاه به آن شرایط خاص نباشد، بنابراین باید در صحت افکارتان تامل بیشتری نمایید. از خود بپرسید: آیا نگاهم با منطق و واقعیت سازگار هست؟

البته گاهی اوقات تشخیص بی دقتی ها در تفکر مشکل است. بیشتر افراد یک تفکر دیرینه و ثابت درباره خود و زندگی شان دارند. این اعتقادات دیرینه از نظر آنها می تواند نرمال و کاملا منطبق بر واقعیت تلقی گردد؛ در حالی که بیشتر آنها ممکن است تنها یک ایده یا احساس باشند. در این میان بعضی الگوهای فکری نیز در ذهن افراد ممکن است باعث تضعیف عزت نفس گردد که باید به آنها دقت کرد. این الگوها عبارتند از :

1 - تفکر همه یا هیچ

در این حالت شما همه چیز را خوبِ مطلق یا بدِ مطلق می بینید. مثلا به خود می گویید: « اگر من در این کار موفق نشوم، کاملاً شکست خورده ام..! ». عادت به چنین تفکری صحیح نیست. بهتر است همه جوانب یک پیروزی و یا شکست را در نظر داشت.

2 - نیمه خالی لیوان

با این الگوی فکری شما تنها جنبه های منفی یک موقعیت را می بینید و تنها بر روی آنها متمرکز می شوید که این باعث می شود نگاه شما به یک شخص یا موقعیت کاملا از مسیر درست منحرف شود. به عنوان مثال به خود می گویید: « چون من در ارائه آن گزارش اشتباه کردم، حالا همه فکر می کنند که من برای این کار مناسب نیستم. ». بدبینی بدترین آفت عزت نفس است.

3 - تبدیل دستاوردهای مثبت به منفی

در این حالت شما با کوچک شمردن تجربه های مثبت و دستاوردهای مفید خود، آنها را انکار می کنید. به عنوان مثال به خود می گویید: « فقط به این خاطر که امتحان آسانی بود، توانستم موفق باشم! ». در اینگونه مواقع شما احترام به نفس را در خود می کُشید.

4 - نتیجه گیری منفی بدون داشتن دلایل کافی

شما ممکن است گاهی اوقات بدون داشتن مدارک و شواهد کافی در یک شرایط خاص یک نتیجه گیری منفی کنید. مثلا به خود می گویید: « دوست من هنوز جواب ایمیلم را نداده؛ پس حتما هنوز هم از من ناراحت است! ». در صورتی که ممکن است دوست شما در چند روز گذشته موفق به مرور ایمیل هایش نشده باشد. شاید بهتر است به جای توصل به افکار منفی، کمی صبورتر باشید.

5 - اشتباه گرفتن احساسات با واقعیت ها

در این حالت شما احساسات یا عقاید خود را با واقعیت ها اشتباه می گیرید. مثلا به خود می گویید: « من احساس می کنم شکست خورده ام پس حتما همینطور است! »

6 - دست کم گرفتن خود

با این الگوی فکری خود را کمتر از آنچه که هستید دیده و ارزش های خود را دست کم می گیرید. این ممکن است مثلا ناشی از چندین بار اشتباه کردن در یک موقعیت خاص باشد. به عنوان مثال به خود می گویید: « لیاقت من بیش از این نیست! ». بهتر است اندکی تجدید نظر کنید.

قدم چهارم : افکار و عقاید خود را تعدیل کنید

هم اکنون زمان آن است که افکار منفی و نادرست را با افکار سازنده و دقیق جایگزین کنید. برای این کار می توانید از استراتژی های زیر کمک بگیرید:

1 - از عبارات امید بخش استفاده کنید

نسبت به خود با مهربانی رفتار کنید و همواره خود را تشویق نمایید. یادتان باشد که اگر بخواهید به بدبینی خود نسبت به یک موقعیت خاص میدان دهید، ممکن است به واقعیت بپیوندد. به عنوان مثال اگر دائم به این فکر کنید که ارائه شما بخوبی برگزار نخواهد شد، ممکن است واقعا همین اتفاق بیفتد. سعی کنید جملات امیدبخش به خود بگویید. مثلا به خود بگویید: « با اینکه موقعیت سختی است، اما من از پس آن بر می آیم ».

2 - خود را ببخشید

همواره به یاد داشته باشید که همه انسان ها ممکن است در زندگی خود اشتباه کنند. این اشتباهات هیچگاه همیشگی و مختص فرد خاصی نیست. اگر دچار اشتباه شدید به خود بگوئید: « درست است که من اشتباه کردم اما این اشتباه دلیل بر بد بودن من نیست. »

3 - از عبارات باید و نباید اجتناب کنید

اگر ذهن شما پر از جملات باید و نباید باشد، ممکن است منجر به این شود که انتظارات و توقعات غیرمنطقی از خود و دیگران داشته باشید. آزاد کردن ذهن از این عبارات باعث می شود انتظارات منطقی تر و نزدیک تر به واقعیت، از خود و دیگران داشته باشیم.

4 - بر روی جنبه های مثبت زندگی خود متمرکز شوید

توانایی های خود را در برخورد با موقعیت های چالش برانگیز در زندگی به یاد آورید و همواره به موفقیت ها و قسمت های خوب زندگی خود فکر کنید.

5 - با افکار پریشان کننده جور دیگر برخورد کنید

بجای اینکه با افکار منفی، منفی برخورد کنید، از آنها کمک بگیرید تا به الگوهای جدید و سالم تری در زندگی خود دست یابید. از خود بپرسید: « برای بهتر کردن شرایط چگونه باید عمل کرد؟»

6 - خود را تشویق کنید

بخاطر هر نکته مثبتی که در یک موقعیت خاص می بینید، خود را تشویق کنید. به عنوان مثال به خود بگویید: « گر چه بنظر می رسد ارائه من عالی نبوده اما حضار با طرح پرسش، تا پایان جلسه مطالب را دنبال کردند. این نشون میده که موفق عمل کرده ام و به هدفم رسیده ام. »

این قدم ها ممکن است در نگاه اول دشوار بنظر برسند. اما با تمرین بتدریج آسان تر خواهند شد. هنگامی که شما شروع به شناسایی افکار و عقاید تخریب کننده احترام به نفس در خود کنید، قادر خواهید بود عملا آنها را تشخیص داده و در جهت مبارزه با آنها گام بردارید. بدین ترتیب موفق به دریافتن ارزشهای خود به عنوان یک انسان می شوید. هنگامی که عزت نفس در شما تقویت شود، اعتماد به نفس شما نیز افزایش یافته و به تدریج احساس بهتری نسبت به خود و زندگی پیدا خواهید کرد.

نشاط درونی مدت زندگی خود را می توانیم با تعداد تبسم هایی که بر لب هایمان می نشیند اندازه بگیریم.

خندیدن

 

وقتی می خندیم چه اتفاقی می افتد؟چرا خوشحالی را با همه وجودمان احساس می کنیم؟ وقتی یک شوخی جالب می شنویم، چرا ناگهان تمام عضلاتمان به طور ریتمیک منقبض می شوند؟ و..

از دیدگاه روان شناسی خنده واکنشی است که برای تخلیه هیجانات به کار می رود، در واقع از طریق خندیدن؛ انرژی ذخیره شده ناشی از شرایط مختلف مثل کنترل محیط ، کنترل ذهن فرد و حوادث زندگی از ذهن و بدن تخلیه می شود و به همین دلیل معمولاً پس از مدتی خندیدن احساس آرامش زیادی به فرد دست می دهد.

به طور کلی باید گفت خنده از ته دل تسکین دهنده بیماری هاست و به کمک خنده، سیستم های مهم بدن فعال تر می شوند.

سیستم ایمنی بدن

خنده سیستم ایمنی بدن را فعال می کند، تحقیقات علمی نشان می دهد در حالی که افسردگی به دستگاه ایمنی بدن در برابر بیماری آسیب می رساند؛ خنده با کاهش کورتیزول، افزایش فعالیت سلول های کاهنده در افزایش سیتوکنین، دستگاه ایمنی را تقویت می کند.برررسی ها نشان داده است اثرات خنده بر بدن بسیار متنوع هستند. افزایش تعداد و فعالیت بعضی از انواع لنفوسیت های آ(یکی از انواع سلول های دفاعی بدن)و افزایش ترشح ایمونوگلوبین آ(یکی از پادتن هایی که سلول های دفاعی ترشح می کنند) از جمله این اثرات هستند. وقتی شخص می خندد وجودش از احساساتی مثل آلودگی، گرما، رهایی و سرحالی آکنده می شود و این ها همان احساساتی هستند که در بردارنده مفهوم احساس سلامتی اند.

فشار خون

تحقیقات دانشمندان نشان می دهد خنده بهترین درمان برای افرادی به شمار می رود که دوران بهبودی پس از سکته قلبی را می گذرانند، زیرا فشار خون آنان را کاهش می دهد. بنابراین خنده در کنترل فشار خون نیز نقش دارد؛ اگر چه هنوز مکانیسم دقیق این قضیه مشخص نشده ولی بررسی ها نشان داده است، خنده باعث جلوگیری از پر فشاری خون می شود. پزشکان دریافته اند خانم ها بیشتر از آقایان از این مزیت خنده سود می برند.

بیماری های قلبی

شادی و خنده از ته دل مثل این است که به یک ورزش و دوندگی صبحگاهی رفته باشید. خنده با کاهش و زدودن احساسات منفی نقش مهمی در پیشگیری از حملات قلبی دارد و نوعی ماساژ قوی برای قلب است. پژوهش ها نشان داده است که خندیدن از بروز انواع سکته ها و لخته شدن خون در رگ ها جلوگیری می کند. متخصصان قلب و عروق معتقدند خندیدن بخصوص در افرادی که کمتر ورزش می کنند بسیار مفید است، از طرفی خنده و شادی باعث ترشح ماده ای شیمیایی به نام دوپامین می شود که افزایش این ماده شیمیایی در مغز باعث درست کار کردن جریان خون و سرانجام عملکرد مناسب قلب می شود.

صبر

متخصصان اعلام کرده اند کسانی که لبخند بر لب دارند علاوه بر آن که از شکیبایی بیشتری برخوردارند ؛قدرت بسیاری نیز برای حل مشکلات خود می یابند و بدین تربیت روحیه یاس که منجر به بروز انواع بیماری ها می شود از بین خواهد رفت.

خنده، استرس را همچون یخی در برابر آتش ذوب می کند، لبخند و خنده، رشد سرطان را متوقف می کند. همچنین کسانی که بیشتر می خندند ، کمتر در معرض ابتلا به سرطان قرار دارند.

سیستم عضلانی

خنده یکی از مهم ترین ورزش هاست. هیچ ورزشی نمی تواند مثل خنده بیشتر عضلات بدن را به جنبش در آورد.یک دقیقه خندیدن برابر با چهل مرتبه نفس عمیق کشیدن است.

پس زندگی را سخت نگیرید و در فرصت های مختلف بخندید.

 منبع:تبیان

 

 

 آیا نگرش مثبتی به زندگی دارید؟ از این مهمتر، آیا بقیه همین فکر را درمورد شما می‌کنند؟ وقتی اوضاع بر وفق مرادتان نیست، حفظ نگرش مثبت به زندگی کار سختی است.

این روزها مقالات و کتاب‌‌های زیادی درمورد مثبت‌اندیشی به چاپ می‌رسد اما خیلی‌ از ما نمی‌توانیم بفهمیم که وقتی کارمان را از دست می‌دهیم، ازدواجمان به طلاق منتهی می‌شود یا فرزندمان دچار مشکل قلبی می‌شود، چطور می‌توانیم رویکردی مثبت به زندگی داشته باشیم. مطمئناً این نیاز به تلاش بسیار زیادی دارد.

در زیر به 12 روش مطمئن برای ارتقای وضعیت ذهنی شما و ایجاد رویکرد مثبت در خود اشاره می‌کنیم.

از هر روز ممنون باشید

هر چیزی که به خودتان می‌گویید یا برای آن دعا می‌کنید، باید برای همه چیزهایی که به شما داده شده، مثل محلی برای زندگی، خانواده، کار، لباس، همسایه‌ها، وسیله حمل‌ونقل، تحصیلات، نور خورشید، غذا، سلامتی و آزادی متشکر باشید. حتی اگر فقط بعضی از اینها یا مقدار کمی از آنها را داشته باشید، برای همان مقدار هم باید قدردان باشید.

نعمت‌هایی که به شما داده شده را بشمارید

درکنار قدردانی کلی، نعمت‌ها و فواید شخصی زندگیتان را ببینید. اینها می‌تواند چیزهایی مثل داشتن ذهنی باز، زندگی اجتماعی، وقت استراحت، دوستان قابل‌اعتماد، بیمه سلامتی، سرگرمی‌های مختلف و چیزهای زیاد دیگری باشد که فقط زمانی که از شما گرفته می‌شود متوجه آنها می‌شوید. حتی می‌توانید لیستی از آنها تهیه کنید و هر زمان که چیز دیگری به ذهنتان رسید به آن لیست اضافه کنید. بعد زمانیکه احساس ناراحتی داشتید، لیستتان را مرور کنید و همه چیزهای خوب زندگی را به خودتان یادآور شوید.

بدون اینکه به کسی بگویید، کار نیک انجام دهید

هیجان‌انگیز نیست که بدون اینکه به کسی بگویید به او کمک کنید؟ هیجان روی صورت یک مادر تنها که با کلی خرید موادغذایی از طرف فردی ناشناس مواجه می‌شود را تجسم کنید یا لبخند زیبای یک کودک وقتی دوچرخه‌ای که اسم او روی آن نوشته شده را دریافت می‌کند. یک همسایه پیر و ناتوانتان وقتی ببیند اول صبح یک نفر به باغچه او رسیدگی کرده چقدر خوشحال خواهد شد. کارهای خوب زیادی هست که می‌توانید برای هم‌نوعان خود انجام دهید. با این کارها احساس بسیار بهتری به خودتان و دنیای پیرامونتان پیدا خواهید کرد

یک کینه قدیمی را ببخشید

به دل نگه داشتن یک کینه برای هفته‌ها، ماه‌ها یا سالها، صورت شما را تلخ می‌کند. با فردی که در حقتان بدی کرده تماس بگیرید، چه با ایمیل، چه تلفن یا یادداشت و با الفاظی بامحبت بخشش خود را ابراز کنید. وقتی چنین قدرت شخصیتی از خودتان نشان می‌دهید، احساسی عالی به خودتان پیدا می‌کنید و این در را برای روابط قدیمی به روی شما باز کرده و کمکتان می‌کند احساس خوبی نسبت به رفتارهای سخاوتمندانه خود داشته باشید.

بخشش بخواهید

اگر در حق کسی بدی کرده‌اید اما مغرورانه آن را نمی‌پذیرید، حال زمان طلب بخشش است. با آن فرد تماس بگیرید و پشیمانی خود را ابراز کنید. اگر فردمقابل سخت‌گیری کرد، از او برای اینکه به حرف‌هایتان گوش داده است تشکر کنید و بگویید که باید این موضوع را فراموش کنید. با داشتن رفتاری محترمانه و مودبانه، واکنش طرف‌مقابلتان هر چه که باشد، باز هم عذرخواهی شما باعث می‌شود کینه از دلتان بیرون بیاید. با این کار احساسی بهتر، قوی‌تر و آزادتر خواهید داشت.

هر زمان احساس کردید ناراحتید، جلوی آینه بروید و لبخند بزنید. وقتی لبخند مصنوعی خودتان را ببینید مطمئناً خوشتان نخواهد آمد. آنوقت باید آن لبخند را آنقدر تکرار کنید تا همانی شود که خودتان دوست دارید. لبخند زدن قدرتی فوق‌العاده دارد

قدر وسایلتان را بدانید

آیا تا حالا به مزه عالی کیک سیب خوشمزه مادربزرگ چطور؟ فوق‌العاده نیست که می‌توانید بعد از یک روز سخت کاری روی کاناپه راحت نشیمن دراز بکشید؟

همه این وسایل شاید درمقایسه با چیزهای دیگر کوچک و جزئی به نظر برسند اما به نوبه خود بی‌قیمت هستند و آرامش و راحتی احساسی و جسمی و همچنین غرور و رضایت از داشتن آنها را به همراه دارند. از اینکه می‌توانیدکیک سیب مادربزرگ را بخورید و در آرامش خانه‌تان استراحت کنید باید خوشحال باشید. خیلی‌ها این امکانات را ندارند.

از کسی تعریف کنید

وقتی احساس بدی دارید، از یک نفر که نزدیکتان است تعریف کنید. گفتن عبارات مثبت و تحسین آمیز درمورد ظاهر، رفتار، سلامتی، یا عملکرد کاری کسی به او کمک می‌کند احساس بهتری پیدا کند و شما هم از اینکه روز آن فرد را زیباتر کرده‌اید، احساس خوبی پیدا می‌کنید.

منظره را تحسین کنید

جایی یک صندلی راحت پیدا کنید و منظره مقابلتان را تحسین کنید. این منظره می‌تواند یک پارک شهری کوچک کنار محل‌کارتان، انبوه درختان در محله یا جاده‌ای زیبا در تعطیلات آخرهفته باشد. مناظر طبیعی استرس و فشار فکری شما را گرفته و به راحتی شما کمک می‌کنند.

چیزی اهدا کنید

اگر وسیله‌ای در خانه دارید که از آن استفاده نمی‌کنید، آن را به کسی بدهید که به آن نیاز دارد. آدم‌های زیادی می‌توانند از تلویزیون، کامپیوتر، دستگاه آبمیوه‌گیری و خیلی چیزهای قدیمی دیگر شما لذت ببرند. اگر خودتان کسی را نمی‌شناسید که نیازمند باشد، می‌توانید آن را به سازمان‌های مشخص که این وظیفه را بر عهده دارند، بدهید. نتیجه آن باید لبخند روی لبانتان بیاورد.

برای کمک به نیازمندان داوطلب باشید

اگر برنامه‌کاری پرمشغله‌ای دارید، یک بار در سال کمک کردن کردن کافی خواهد بود. درغیراینصورت، سعی کنید هر ماه برای کمک به افراد نیازمند، چند ساعتی وقت بگذارید؛ کارهایی مثل رساندن موادغذایی به در خانه نیازمندان، بردن افراد سالخورده به دکتر و از این قبیل. راه‌های زیادی برای کمک وجود دارد که باعث می‌شود احساس مفید بودن کنید.

لبخند بزنید

هر زمان احساس کردید ناراحتید، جلوی آینه بروید و لبخند بزنید. وقتی لبخند مصنوعی خودتان را ببینید مطمئناً خوشتان نخواهد آمد. آنوقت باید آن لبخند را آنقدر تکرار کنید تا همانی شود که خودتان دوست دارید. لبخند زدن قدرتی فوق‌العاده دارد. وقتی به اطرافیانتان لبخند می‌زنید، احتمال اینکه آنها هم در جواب به شما لبخند بزنند بسیار زیاد است و همین مسئله روحیه هر دو شما را بهتر کرده و دوستی بینتان را نیز قوی‌تر می‌‌کند. حتی وقتی مریض، عصبانی یا ناراحت هستید، سعی کنید وقتی دیگران به شما نگاه می‌کنند باز لبخند بزنید. یادتان نرود لبخند مسری است و روحیه‌ای عالی به هر دو طرف می‌دهد.

حال می‌دانید چطور باید رویکردی مثبت پیدا کنید. با تکرار این کارها، روز به روز فرد مثبت‌تری شده و از زندگی خود لذت خواهید برد. سعی کنید نگرش مثبت خود را با دیگران نیز سهیم شوید تا دنیای زیباتری بسازید.

دور از جان شما بعضی از آدم ها مثل برج زهر مار می مانند که با یک من عسل هم نمی توان آن ها را خورد. حال فرقی نمی کند اوضاع زندگی بر وفق مرادشان باشد یا نباشد. انگار دست خودشان هم نیست؛ بد اخلاق و بدقلقند. کارشناسان معتقدند این جور این آدم ها در خانواده هایی بزرگ شده اند که طعم زندگی شاد را نچشیده اند. پدر خانواده هیچوقت نخندیده و مادر هم شرایطی فراهم نکرده تا نشاط و شادابی، میهمان خانواده شود و در حالی که تجربه نشان داده بچه هایی که در خانواده های شاد بزرگ می شوند از هر نظر موفق ترند. در دین اسلام راهکارهای مختلفی درباره خانواده بانشاط ارائه شده که خوب است برخی از این مهارت ها را با هم مرور کنیم.

1- راضی به رضای خدا باشید

یکی از مهمترین و بهترین راهکارها برای داشتن یک خانواده شاد و پرنشاط این است که والدین از هر اتفاقی که به خواست خدا برایشان روی می دهد، راضی و خرسند باشند و از بچه ها هم بخواهند حقیقت را بپذیرند چراکه رضایت به قضا و قدر الهی، چنان آرامش و نشاطی در خانواده به وجود می آورد که همه اعضای آن خانواده احساس خوشبختی کنند. در «غررالحکم» روایتی از حضرت علی (ع) نقل شده که فرموده اند: «اگر به مقدرات الهی راضی شدید، زندگی شما شیرین و خوش می گذرد.» امام صادق (ع) هم در روایتی می فرمایند: «نشاط شادی در اثر راضی بودن به رضای خدا و یقین به دست می آید و اندوه و غم در شک و ناخشنودی به مقدرات الهی حاصل می شود» احساس رضایت از اراده الهی باعث می شود که اعضای خانواده، بایدها و نبایدهایی را که خداوند برای آن ها تعیین کرده، بپذیرند و برای کسب موفقیت فردی و خانوادگی خودشان تلاش کنند تا به خواست خدا نتیجه به زحماتشان به ثمر برسد.

2- تفاهم داشته باشید

برای اینکه زندگی پرنشاطی داشته باشید همه اعضای خانواده باید یکدیگر را درک کرده و به خواسته های هم توجه کنند در واقع تفاهم و همدلی از شروطی است که در خانواده شاد نقش مهمی ایفا میکنند. البته این تفاهم و همدلی در صورتی به وجود می آید که هر یک از اعضای خانواده، پدر و مادر و فرزندان، یکدیگر را به درستی بشناسند و به هم احترام بگذارند. در روایتی در جلد 78«بحارالانوار» آمده که امام جواد (ع) درباره اهمیت و همدلی و همدردی با دیگران فرموده اند: «ثَلاثُ خِصالِ تَجتَلِبُ بِهِنَّ المَحَبَّهَ. اَلنصافُ فی المُعاشَرَهَ و المُواساهُ فِی الشِّدَّهِ و الاِنطِواع وَ الرُّجوعُ اِلی قَلبٍ سَلیم/ با سه خصلت، محبت دیگران به دست می آید: انصاف در معاشرت، همدلی و همدردی با آنها در سختی ها و بازگشت به قلبی پاک» بنابراین درک متقابل اعضای خانواده از نیازهای یکدیگر و اهمیت دادن به آن، برروحیه و اخلاق آنها اثر می گذارد و شادی و آرامش را به همراه خواهد داشت.

3- شبیه رسول الله شوید

خوش رفتاری با نزدیکان از دیگر مواردی است که کارشناسان معتقدند در شادی خانواده تاثیر بسیاری دارد. در کتاب «اصول کافی» به نقل از رسول اکرم (ص) آمده است: «آیا شما را از شبیه ترین مردم به خودم با خبر نسازم؟ گفتند آری ای رسول خدا فرمودند هرکس که خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، نسبت به برادران دینی اش دوستدارتر، برحق شکیباتر، خشم را فروخورنده تر و با گذشت تر و در خرسندی و خشم با انصاف تر باشد.» به هر حال گاهی پیش می آید یکی از اعضای خانواده نیازی دارد که دیگران برای پاسخ به نیاز او باید از خود گذشتگی کنند. در واقع اگر هر کدام از اعضای خانواده سرشان به کار خودشان باشد و نسبت به مشکلات بقیه بی تفاوت باشند، مسائلی به وجود می آید که کل خانواده را تهدید می کند و باعث ناراحتی همه می شود، در حالی که با همفکری، حمایت و همراهی می توانست مسئله به خوبی و خوشی تمام شود.

4- به همدیگر احترام بگذارید

یکی دیگر از راهکارهایی که در شاد بودن همه اعضای خانواده تاثیر بالایی دارد، احترام به یکدیگر است. پیامبر اسلام (ص) در این خصوص می فرمایند: «به کودکان رحم کن و بزرگسالان را احترام نما تا از دوستان من باشی». در واقع آن حضرت با این فرمایش، هم سیره خود را بیان فرموده و هم مسیر دوستی با خود را نشان داده است. خانه ای که در آن بزرگ ترها به کوچک ترها رحم می کنند و با آنها مهربان هستند، کوچک ترها حرمت بزرگ تر ها را حفظ می کنند و با آنان با ادب و احترام رفتار می کنند و پر از آرامش و نشاطی است که پیامبر اکرم (ص) درباره آن تاکید کرده اند.

اهمیت مهربانی و محبت کردن به فرزندان به حدی است که در کتاب «مکارم الاخلاق» به نقل از امام صادق (ع) آمده: «انَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیَرحَمُ الرَّجُلَ لِشَّدَهِ حُبِّهِ لِوُلدِهِ/خداوند عزوجل انسان را برای محبت بسیار به فرزندانش مورد رحمت خود قرار می دهد.»

البته یک راه مناسب برای ابراز محبت نسبت به دیگران و به خصوص افراد خانواده هدیه دادن است.در سیره اهل بیت (علیهم السلام) بر هدیه دادن تاکید بسیاری شده است. امام علی (ع) در این زمینه می فرمایند: «عَلیکُم بِالسَّخاءِ وَ حُسنِ الخُلقِ فانَّهُما یَزیدانِ الرِّزقَ وَ یوجِبانِ المَحَبَّه/به یکدیگرهدیه بدهید تا محبت را در میان خود بیفزایید.»

5- با محبت خارها گل می شود

گذشت کردن در برابر دردسرها و مشکلاتی که دیگران برای انسان به وجود می آورند از جمله کارهایی است که به آدم آرامش خاصی می دهد، حال اگر این بردباری و گذشت در برابر خطای یکی از نزدیکان و اعضای خانواده باشد نه تنها به او آرامش می دهد بلکه زندگی شیرین تر و شادتر می شود و جایی برای کینه نمی ماند. در همین مورد، در کتاب «کنزالعمال» روایتی به نقل از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «تَعافَوا تسقُطِ الضَّغائِنُ بَینَکم/نسبت یه یکدیگر گذشت کنید تا کینه هایتان از بین برود». بنابراین گذشت و بخشیدن خطای دیگران، کدورت ها را از بین می برد و فضای نشاط و شادی را بین افراد به وجود می آورد. در کتاب «اعلام الدین» روایتی از امام علی (ع) نقل شده که می فرمایند: «علیک بِمُداراهَ النّاسِ واِکرامَ العُلَماءِ وَ الصَّفح عَن زَلات الاخوان فَقَد ادَّبک سَیِّدُ الاوَّالینَ و الاخِرینَ بِقَولِه صلی الله علیه و اله. اُعف عَمَّن ظَلَمَک وَ صَلِّ مَن قَطَعَک وَ اعطِ مَن حَرَمَک/ تو را سفارش می کنم به مدارا با مردم و احترام به علما و گذشت از لغزش برادران دینی چرا که سرور اولین و آخرین، تو را چنین ادب آموخته و فرموده است گذشت کن از کسی که به تو ظلم کرده، رابطه برقرار کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده و عطا کن به کسی که از تو دریغ کرده است».

6- مهربانی و نرم خویی را پیشه کنید

خوش اخلاقی اکسیری است که نشاط و شادی را برای فرد خوش اخلاق و اطرافیان او به همراه می آورد. در واقع اخلاق خوب و نیکو تنها فرد را شاد و سرزنده نگه می دارد، بلکه آرامش خاطر و نشاط را به همه اعضای خانواده اش هدیه می کند. اما خوش اخلاقی چیست؟ اما جعفرصادق(ع) در کتاب «غررالحکم» درباره خوش اخلاقی می فرمایند: «نرم خو و مهربان باش و گفتارت پاکیزه و مؤدبانه باشد و با برادرت با خوشرویی برخورد کن». در کتاب «تحف العقول» هم روایتی از امام علی (ع) نقل شده که می فرمایند: «مَن ساءَ خلقُهُ مَلَّهُ اهلَهُ/هر س بداخلاق باشد، خانواده اش از او دلتنگ و خسته می شوند». آن حضرت همچنین درباره ثمره و نتیجه اخلاق خوب فرموده اند: وصولُ المَرءِ اِلی کل ما یبتَغیهِ من طیبّ عیشهِ وَ امنِ سِربه وَ سَعَهِ رِزقهِ به حسن نیَّتِهِ وَ سَعَهِ خُلقه/انسان با نیت خوب و اخلاق خوب به تمام آنچه در جست و جوی آن است از زندگی خوش و امنیت محیط و روزی زیاد دست می یابد

. بنابراین در خانواده ای که همه اعضای خانواده خوش اخلاق شاد باشند، روزی خانواده روز به روز بیشتر ی شود و بهترین شاهد مدعای ما حدیث دیگری است که از امام اول شیعیان نقل شده: «حُسنُ الخلق یُدِّرُ الرزاق و یونِسَ الرِّفاق/خوش اخلاقی روزی ها را زیاد می کند و میان دوستان انس و الفت پدید می آورد».

روانشناسی - یک مطالعه ی جدید در دانشگاه نوتردام صورت گرفته است که نشان می دهد دروغ گفتن حتی دروغ مصلحتی تاثیر منفی روی سلامتی شما می گذارد.

همه ما در طول روز با افرادی مواجه میشویم که دروغ میگویند و برای این عادت زشت خود هزار دلیل هم می آورند تا آن را موجه به نظر بیاورند شاید برایتان عجیب باشد که بین راستگویی و سلامتی رابطه وجود دارد ، اما واقعیت است. یک مطالعه ی جدید در دانشگاه نوتردام صورت گرفته است که نشان می دهد دروغ گفتن حتی دروغ مصلحتی تاثیر منفی روی سلامتی شما می گذارد.

محققان آزمایشی انجام دادند که در طی آن از مردم خواسته شد که به مدت ده هفته دروغ نگویند. مثلا برای دیر رسیدن به جایی بهانه تراشی نکنند یا برای عدم موفیقیت در کاری عذری نیاورند .

در طی این ده هفته سلامتی جسمی و روحی آن ها بهتر بود. بنابراین ما چقدر دروغ می گوییم؟ محققان می گویند که امریکایی ها به طور متوسط یازده بار در هفته دروغ می گویند.

سئو تقریبا دو بخش اصلی دارد که برای یک سایت به صورت زیر در نظر گرفته می شود:

  • سئوی داخلی: استفاده از تصاویر ،جداول ،ویدئو ،تنظیم سایز متن ها و بطور خلاصه انجام دادن کارهایی که باعث جذب مخاطب شود و باعث شود مخاط باز هم از سایت شما بازدید کند
  • سئوی خارجی: همان قابل فهم کردن سایت خود برای موتورهای جستجو تا بازدید کننده ها را به سمت سایت شما سوق دهند مانند استفاده از کلمات کلیدی یا قرار لینک ها و بک لینک ها

  • بنابراین نیازمند یک متخصص تبلیغات (بازاریاب موتورهای جستجو SEM) هستید تا بدانید آیا کمپین های شما در گوگل یک تبلیغ مناسب هستند یا اینکه کمپین های شما پرداخت های خوبی ندارند و شاید کمپین تبلیغاتی نامناسب شما فقط بودجه خود را مصرف کرده و پول از دست می دهد.

زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند

 

افراد مشهور و پولدار هر یک داستان های جالبی برای خود دارند و خواندن سرگذشت هر یک از آنها می تواند راهگشای خوبی برای آنان که انگیزه موفقیت دارند، باشند.

 

فرقی نمی کند اپرا وینفری باشی یا پیر امیدیار! مهم این است که بخواهی موفق شوی و خسته و درمانده نشوی در این راه سخت، اگر هم شدی دوباره خودت، خودت را شارژ کنی و ادامه راه ...

 

در این راه البته شنیدن حرف های کسانی که موفق شده اند و درس گرفتن از تجربه آنها چون چشمه آب جوشانی است در بیابان.

 

در این گزارش 10 جمله از 10 شخصیت مشهور و پولدار دنیا را عینا برای شما نقل می کنیم، بقیه اش دیگر با خودتان:

افراد مشهور و پولدار

 

1 - اپرا وینفری، مجری، بازیگر و تهیه کننده آمریکایی، ثروت: 2/7 میلیارد دلار

شما به آن چیزی می رسید که به آن باور دارید. جایگاهی که امروز دارید، ریشه در باوری دارد که داشته اید.

افراد مشهور و پولدار

2 - پیر امیدیار، موسس و رئیس ایرانی شرکت eBay ثروت: 6/7 میلیارد دلار

آنچه ما هر روز اینجا می گوییم این است که موفقیت ما کاملا بستگی به موفقیت هم گروه ها و موفقیت اجتماع مان دارد.

افراد مشهور و پولدار

3 - کارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: 25/4 میلیارد دلار

زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.

افراد مشهور و پولدار

4 - موکش آنبانی، تاجر بزرگ هندی و صاحب صنایع ریلاینس ، ثروت: 22/3 میلیارد دلار

من فکر می کنم باور بنیادین ما این است که برای ما رشد و پیشرفت، روشی برای زندگی است و می بایست همواره در حال رشد و پیشرفت باشیم.

افراد مشهور و پولدار

5 - مایکل بلومبرگ، یکصد و هشتمین شهردار و صاحب شبکه بورسی نیویورک، ثروت: 22 میلیارد ریال

کار و تلاش سخت مبنای موفقیت در شرکت من بوده است

افراد مشهور و پولدار

6 - ولید بن طلال آل سعود، شاهزاده سعودی، ثروت: 18 میلیارد دلار

اگر بخواهم کاری را انجام دهم، یا کامل و بی نقص انجام می دهم یا اصلا به سراغش نمی روم.

افراد مشهور و پولدار

7 - مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوترز، ثروت: 15/9 میلیارد دلار

با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.

افراد مشهور و پولدار

8 - چارلز کوچ، مدیرعامل شرکت صنایع کوچ، دومین شرکت بزرگ خصوصی در آمریکا ، ثروت: 25 میلیارد دلار

نقش کسب و کار تولید کالاها و خدماتی است که زندگی مردم را بهتر کند. 

افراد مشهور و پولدار

9 - اندرو کارنگی، صنعتگر آمریکایی-اسکاتلندی، موسس شرکت فولاد کارنگی، ثروت: 298/3 میلیارد دلار

کسی که یک کسب وکار یا اعتبار آن را تمام و کمال برای خود بخواهد، نمی تواند کسب و کاری عالی راه اندازی کند. 

افراد مشهور و پولدار

10 - تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: 840 میلیون دلار

 

تعریف نهایی موفقیت این است: شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.

منبع :

سطح موفقیت با کلماتی که به زبان می آورید مقدر می شود؛ بنابراین در مکالماتتان از این پنج کلمه « ناکام ساز » دوری کنید.

 

کلماتی که هر روز استفاده می شوند ساختار ذهنی را تشکیل می دهند و موفقیت یا ناکامی گوینده خود را رقم می زنند. در مشاهداتم از افراد بازنده با پنج کلمه مواجه شدم که در جملات این افراد نمود بیشتر داشت و اغلب افراد بازنده خیلی بیشتر از افراد برنده از آنها در مکالمات روزمره شان استفاده می کنند:

 

۱ شانس

با وجود این حقیقت که رخدادهای پیش بینی نشده می توانند بر نتایج کار تاثیرگذار باشند، این شانس نیست که تفاوت را در نتایج ایجاد می کند. بلکه رخدادها هستند که باعث آن می شوند. شانس هیچ کاری با آنها نمی کند. باورداشتن به شانس افکار شما را به گونه ای ساختار می بخشد که در تصوراتتان نه شما و نه هیچ کس دیگری قادر به ایجاد تغییر یا حتی تاثیرگذاری نیست. بدتر از آن، شانس بهانه ایست که با آن شکست ها توجیه می شوند ( این فقط بدشانسی بود ) و موفقیت ها را لوث می کند ( این فقط خوش شانسی بود )

 

۲ دشمن

درست است که شما رقبایی دارید و برخی اوقات برای برد شما آنها باید شکست را متحمل شوند ( و برعکس ) حتی در این صورت نیز در کسب و کار دشمنی وجود ندارد. دشمن مربوط به میدان جنگ است. کسب و کار برای بهتر کردن چیزهاست نه از بین بردن افراد. وقتی که شما با گفتن دشمن به رقبایتان از آنها برای خودتان غول درست می کنید، گزینه های تجاری را روی خود می بندید. به خاطر داشته باشید که در دنیای تجارت، رقبای امروز اغلب شرکای فردا هستند.

 

۳ عدم پذیرش

آیا عالی نیست اگر مردم همیشه با نظرات شما موافق باشند؟ خب! گاهی اوقات افراد نظرات شما را نمی پسندند یا حتی ممکن است خود شما هم با آن موافقت نداشته باشید.

شما می توانید این وقایع را به عنوان عدم پذیرش خودتان توسط دیگران قلمداد کنید و به ذهنیت خودتان آسیب برسانید یا این که درک کنید که واقعا چه اتفاقی افتاده که نظرات شخص دیگری با نظرات شما هماهنگی ندارد. به جای این که از کلماتی استفاده کنید که به صورت خودکار شما را ضعیف می کند، روی تغییر دیدگاه خودتان یا دیدگاه شخص دیگر تمرکز کنید.

 

۴ نفرت

در کار معمولا با جملاتی شبیه « من از رییسم نفرت دارم » یا « من از شغلم نفرت دارم » رو به رو می شویم. نفرت یک کلمه منفی است و در بدن انسان بیماری ایجاد می کند. هر بار شما این کلمه را به کار می برید مانند آن است که یک سلول سرطانی را در بدنتان آزاد می کنید. این قضیه کاملا جدیست. نمی گویم که همه چیز باید برای شما شیرین و دوست داشتنی باشد؛ اما چرا باید ذهن خود را با نفرت داشتن از کسی یا چیزی آلوده کرد ؟

 

۵ اما

مطمئنم که شما هم کسانی را می شناسید که نمی توانند درباره یک ایده، نقشه یا فعالیت خاص چیزی بگویند بدون اینکه جمله شان را با یک «اما» ناقص نکنند. مثلا می گویند «بله ایده عالیست، اما....» یا « من موافقم که ما باید کاری کنیم، اما......» این کلمه یاس آور است و فرصت ها را از بین می برد. از بدل های دیگری که برای « اما » وجود دارد، استفاده کنید و به جای فرصت سوزی، فرصت ایجاد کنید. کلمه « و » یکی از بهترین آنهاست. دفعه بعد که خواستید از « اما » استفاده کنید به جای آن « و » را امتحان کنید و اثر آن را ببینید.

اگر در زندگی تان با استرس زیادی مواجه هستید بهتر است با آن کنار بیایید. برای این کار راه حل مشخص و ثابتی وجود ندارد که تضمین کند شما روز بدون استرسی خواهید داشت اما راه هایی وجود دارد که به کمک آنها می توانید استرس را مدیریت کنید..

 

تیتر خبرهایی که این روز ها مرتباً از سخت شدن شرایط اقتصادی منتشر می شود، مشکلات و اقساط خانه و ماشین، هزینه بالای اجاره خانه، ترافیک و همه مشکلاتی که هر روز با آنها دست پنجه نرم می کنید، استرس زا هستند و در بسیاری از ما سبب افزایش اضطراب و نگرانی می شوند و در نتیجه بالانس مواد شیمیایی عصبی در مغزمان تغییر می کند. استرس بر حافظه و میزان تمرکز دخالت می کند و سبب آشفتگی و عدم آرامش می شود که برای سلامت مغز بسیار مضر است و رویهمرفته آسودگی خاطر را بر هم می زند. در این مقاله چگونگی کنترل اضطراب را به طور مۆثر فرا می گیرید. همین طور راههای فروکش کردن اضطراب و ایجاد آرامش را یاد می گیرید.

 

اما اگر تحت استرس شدیدی هستید بهتر است علاوه بر خواندن این چند سطر با یک روانشناس هم مشورت کنید.

 

سلامت مغز = سلامت بدن

به طور میانگین افراد در روز ، 60000 فکر و عقیده را در ذهنشان تجربه می کنند و حدود 80 درصد از اینها افکار منفی هستند. این تأثیرات منفی الگوها و رفتارها به طور ناخودآگاه است و باعث تحمیل بیماری بر بدن می شود. می توان با اظهار مثبت نگری آن هم به صورت مکرر، واکنش استرس را تغییر داد تا الگوی رفتاری «مثبت نگری» ملکه ذهن شود.

 

به جای استرس به خود القای قدرت و توانایی کنید: من قوی هستم، من سپاسگزارم، من از این طریق کسب موفقیت می کنم. این القائات مثبت را در کل روز تکرار کنید تا استرس را دگرگون و روش رفتاری نا خود آگاه شما تغییر یابد.

 

مواد محرک را کاهش دهید: استرس، نگرانی، بیخوابی و مشغولیت فکری به طور ثانویه با مصرف زیاد قهوه، ایجاد می شوند. محرک سیستم عصبی مرکزی بر خلاف نوشیدن زیاد قهوه، سعی در آرامش فکر و راحتی بدن دارد. از هم اکنون شروع کنید. سعی کنید تنها برای یک هفته مواد محرک را کاهش دهید. تا ببینید چگونه با کاهش مواد محرک، اثر استرس بر بدنتان کاهش می یابد.

 

حال سعی کنید قهوه را از برنامه غذایی حذف کنید و یا حتی بهتر، چای گیاهی بنوشید. همین طور نوشابه ها و نوشیدنی های دیگری که حاوی مواد محرکند را کاهش دهید.

 

از نوشتن کمک بگیرید: وقتی دچار استرس هستید و احساس می کنید در شرایط بدی قرار دارید، از نوشتن کمک بگیرید و احساس تان را درباره آنچه اتفاق افتاده روی کاغذ بیان کنید. مطالعات نشان داده است که نوشتن درباره تجربه های سخت و دردناک زندگی به کاهش استرس و اضطراب ناشی از پنهان کردن احساس ناخوشایند کمک می کند. نوشتن به فرد کمک می کند موضوع را درک کرده و آن را جزو تجربه های گذشته به حساب بیاورد. هنگام نوشتن می توانید بدون نگرانی درباره واکنش شنونده صادقانه به اتفاقاتی که در زندگی افتاده فکر کنید. بنابراین بهتر است برای سلامتی تان هم که شده دفتر مخصوصی برای این کار در نظر بگیرید و اتفاقات پراسترس زندگی تان را در آن یادداشت کنید. برای نوشتن محل ساکتی را انتخاب کنید. موقع نوشتن راحت باشید و به دستور زبان و جمله بندی مناسب فکر نکنید. دفتر را در جایی خصوصی قرار دهید و با خودتان صادق باشید.

تخمین زده شده 70 درصد از سموم و ضایعات بدن از طریق دستگاه تنفسی از بدن خارج می شود. پس از هم اکنون تنفس عمیق را شروع کنید! پیشنهاد می شود در بخشی از برنامه هر روزتان 20 تا 30 دقیقه در روز تمرین تنفس عمیق کنید. بدن در پاسخ به این تنفس عمیق آرامش می یابد. تنفس صحیح را یاد بگیرید

 

تنفس عمیق، اضطراب را فرو می نشاند: اگر در شرایط پر استرسی هستید، ممکن است متوجه تنفس کم عمق و تنفس دهانی خود شده باشید. متأسفانه، افراد بالغ زیادی در همه وقت تنفس کم عمق دارند، تا جایی که در طولانی مدت تنفس شکمی را از یاد می برند و مانند زمان کودکی تنفس می کنند.

 

این تنفس کم عمق دائمی، شرایط استرسی بدنی را تشدید می کند که این حالت بدن را به احساس استرس وا می دارد.

 

زمانی که یاد بگیرید همه روز تنفس عمیق کنید ــ یعنی تنفس از راه دیافراگم شکمی ــ استرس عمومی بدن را کاهش خواهید داد و به فواید دیگر ناشی از آن مثل کاهش فشار خون و ضربان قلب دست می یابید.

 

تخمین زده شده 70 درصد از سموم و ضایعات بدن از طریق دستگاه تنفسی از بدن خارج می شود. پس از هم اکنون تنفس عمیق را شروع کنید!

 

پیشنهاد می شود در بخشی از برنامه هر روزتان 20 تا 30 دقیقه در روز تمرین تنفس عمیق کنید. بدن در پاسخ به این تنفس عمیق آرامش می یابد. تنفس صحیح را یاد بگیرید.

 

علاوه بر تلاش برای کاهش استرس که سبب انضباط فکری ــ روحی می شود تمریناتی مانند تای چی، یوگا، کی گونگ و تمرینات فکری تمرکزی همگی به بهبود تنفس صحیح در زندگی روزمره تان کمک می کنند.

 

برای کاهش اضطراب از گیاهان کمک بگیرید: سنبل کوهی، که گاهی بعنوان «مسکن طبیعی» شناخته می شود برای تنظیم سیستم عصبی استفاده می شود و تنش، کج خلقی، خستگی عصبی و استرس و اضطراب قرن حاضر را کاهش می دهد. البته سنبل کوهی بعنوان یک داروی مسکن، اعتیاد آور نیست و بی خوابی را غیر از سستی صبحگاهی برطرف می کند که اغلب این سستی و بی حالی مربوط به وابستگی به تجویز داروهای خواب آور است.

 

دانه شیزاندرا هزاران سال است که در چین بعنوان داروی «احساس حیات بخش زندگی» شناخته می شود، باعث افزایش تحمل بدنی و تمرکز فکری می شود، در حالی که در همان زمان سبب آرامش بخشی و برطرف کننده ناراحتی می شود. این گیاهان را به شکل چای یا کپسول به هیچ وجه قبل از خواب استفاده نکنید. بسیاری از بیماران نتایج عالی از این اکسیر قوی آرامش گرفته اند. فرمول طبیعی همه گیاهان، روح و جان آدمی را آرامش می بخشند.

 

ماده مغذی گبا (GABA) را امتحان کنید: یک مغز سالم نیاز به تنظیم مواد شیمیایی عصبی بین تحریک عصبی و آرامش عصبی دارد. گبا (گاما امینو اسید باتیریک) عمده ترین فرستنده عصبی برای فرو نشاندن سیگنال های عصبی است که می تواند از رسیدنپیامهای مربوط به اضطراب و تشویش به مغز جلوگیری کند. اگر سطح گبا از میزان مورد نیاز خیلی کمتر باشد سبب افزایش اضطراب، بیخوابی، کج خلقی و افسردگی می شود.

 

پیشنهاد می شود وعده غذایی گبا شامل ماهی، بویژه ماهی ماکرل و سبوس گندم میل کنید یا بصورت روزانه 250 تا 500 میلی گرم قرص همراه با ویتامین B6 بخورید.

 

از سرو کله زدن برای کمک به افراد پر استرس بپرهیزید: اغلب ما در طی روز از خبرها و کارهای بد سرمان را به درد می آوریم. راهش این است که خود را از انجام کاری برای چنین اشخاصی رهایی بخشیم و به چنین شخصی که خاطر شما را مکدر می کند فقط در حال حرکت دست دهید و سعی کنید کمتر با او روبرو شوید.

 

پیشنهاد می شود به فرد دیگری کمک کنید و ذهنتان را به طور کامل به این فرد و نیازهایش متمرکز کنید. برای انجام کارهای خیر داوطلب شوید. این کار برای بهبود تمرکزتان و کاهش اضطراب و استرس شگفت انگیز است. و در عین حال اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد.

سرزنده باشید، قوی و شاد زندگی کنید.

 

بیشتر شرکت های موفق در دوران رکود شرکت هایی هستند که نه تنها از هزینه های بازاریابی خود نمی کاهند بلکه با به کار بردن شیوه هایی هوشمندانه در بازاریابی، خود را با رفتار جدید مصرف کنندگان وفق می دهند.

  

● چگونه به تغییر بودجه واکنش نشان دهیم؟

 

معمولا به محض اینکه حرف از کاهش بودجه به میان می آید، کسب و کارها از هزینه های تبلیغاتی و بازاریابی خود می کاهند اما حقیقت این است که چنین کاری در کوتاه مدت نتیجه ای غیر از کاهش فروش ندارد.

 

در واقع شرکت ها پس از کاهش هزینه های بازاریابی اگرچه از هزینه های خود می کاهند اما کاهش فروش و در نتیجه درآمد هم آنقدر هست که اثر کاهش هزینه ها را از بین ببرد و به کاهش سود بینجامد و تازه این همه ماجرا نیست چرا که شما با کاهش هزینه های بازاریابی از سهم خود در بازار نیز خواهید کاست و هنگامی که دوران رکود اقتصاد پشت سر گذاشته شود به سختی خواهید توانست سهم خود از بازار را بازیابید و اگر بخواهید چنین کاری را نیز انجام دهید باید چندین برابر هزینه بازاریابی صرفنظر شده در دوران رکود، هزینه کنید.

 

در واقع واکنش مناسب به دوران رکود این نیست که یک خودکار قرمز در دست بگیرید و روی بسیاری از هزینه ها خط بکشید بلکه باید در این دوران هوشمندانه تر وموثرتر عمل کرد.

 

رفتار مصرف کنندگان چگونه تغییر می کند؟

 

همه ما می دانیم که در دوران رکود، رفتار مصرف کنندگان، که منبع اصلی درآمد کسب و کارها هستند، تغییر می کند. برای مثال برخی خریدها را عقب می اندازند یا به جای برخی کالاها، جانشین های ارزانتری را خریداری می کنند اما نباید فراموشکرد که همه این ها به معنی توقف خرید کردن نیست.

 

آنها در واقع دست از خرج کردن نمی کشند بلکه شیوه خرج کردن خود را تغییر می دهند تا اوضاع مالی خود را سامان ببخشند. مشتری ها به سوی برندهای ارزانتر سوق پیدا می کنند و البته اگر برندهای گرانتر به میزان کافی وفاداری مشتری ها را جلب کرده باشند و در دوران رکود هم آن را حفظ کنند، آنگاه مشتری ها به محض اینکه وضعیت اقتصادی بهتر شد دوباره به عادات سابق خود باز خواهند گشت.

 

همچنین اگر شما بتوانید راه حل های کم هزینه تری را پیش پای آنها بگذارید، دیگر هرگز مشتری های خود را از دست نخواهید داد و رابطه خود با مشتری را حتی در دوران سخت نیز حفظ خواهید کرد و چه بسا آن را بهبود خواهید بخشید. کافی است به آنها نشان دهید که شرایط اقتصادی را درک می کنید و برای آن به دنبال راهکارهایی هستید.

 

در واقع بیشتر شرکت های موفق در دوران رکود شرکت هایی هستند که نه تنها از هزینه های بازاریابی خود نمی کاهند بلکه با به کار بردن شیوه هایی هوشمندانه در بازاریابی، خود را با رفتار جدید مصرف کنندگان وفق می دهند و این وفق یافتگی را با مشتریان در میان می گذارند. اگر شما مشتری های وفادار خود را در روزهای سخت اقتصاد تنها نگذارید، آنها نیز کنار شما باقی خواهند ماند.

 

چگونه می توان در دوران رکود فرصت های جدید بازار را شناخت؟

 

این درست است که در دوران رکود بازار تغییر می کند. نوعی جنگ قیمتی میان کسب و کارها شکل می گیرد، رقابت شدیدتر می شود و نقدینگی موجود در بازار نیز کاهش می یابد. با اینحال همچنان می توان فرصت های مناسبی را در بازار یافت.

 

برای مثال در این دوران بسیاری از رسانه ها حاضر می شوند با مبالغ بسیار کمتری کالاهای شما را تبلیغ کنند، همچنین رقبای شما نیز برای کاهش بودجه از شدت فعالیت های بازاریابی خود می کاهند و این دقیقا همان زمانی است که شما می توانید جایگاه خود را در میان مشتریان تثبیت کنید و سهم بیشتری از بازار به دست آورید.

 

اگر برنامه ای بلند مدت برای حضور در بازار دارید، این روش برای دوران پس از رکود بسیار به کارتان خواهد آمد. جالب است بدانید بسیاری از شرکت های بسیار موفق امروز، بخشی از موفقیت خود را مدیون بازاریابی هوشمندانه خود در دوران رکود هستند که از میان آنها می توان به شرکت اینتل (Intel) و فروشگاه های زنجیره ای والمارت (Walmart) اشاره کرد.

 

یک تحقیق هم که توسط کالج بیزنس اسمیل (Smeal College of Business) انجام شد نشان داد که بسیاری از شرکت ها توانسته اند با اتخاذ شیوه های بازاریابی هوشمندانهف نه تنها در دوران رکود، کسب و کار خود را حفظ کنند، بلکه آن را قوی تر کنند و پس از دوران رکود، به موفقیت های بسیاری دست یابند.

 

برای مثال شرکت وال مارت که طی سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ شعار تبلیغاتی خود را «قیمت های پایین، هر روز» انتخاب کرد این پیام را به مشتری می رساند که نه فقط در فصل حراج بلکه در تمام روزهای سال می تواند با هزینه ای کمتر از فروشگاه های وال مارت خرید کند.

 

مهمترین ویژگی برای به کار گرفتن استراتژی درست در زمان رکود، شناخت مشتری است. باید بدانید که آنها چگونه می اندیشند و چگونه رفتار می کنند. همچنین می باید بدانید که وضعیت اقتصادی فعلی چگونه بر مشتری های شما تاثیر گذاشته است. برای مثال اگر کالایی می فروشید که طبقه مرفه جامعه مشتری شما هستند، واکنش مشتری های شما نسبت به رکود اقتصادی با واکنش طبقات فرودست متفاوت خواهد بود.

 

اگر این تفاوت را درک نکنید، نتیجه لازم را کسب نخواهید کرد. باید ضربه ای را که رکود اقتصادی به مشتری های شما زده است بشناسید و بازاریابی تجاری خود را پیرامون آن ضربه شکل دهید. همچنین در صورت لزوم، فرایندهای تجاری خود را مرور کنید تا راه هایی را برای کاستن از هزینه ها بیابید.

 

برای تحقق این امر باید انعطاف پذیر بود. در نظر داشته باشید که اگر از بودجه بازاریابی خود بکاهید در این صورت مشتری ها چگونه شما را بیابند؟ همچنین در این شرایط چگونه می توانید به رشد کسب و کار خود امیدوار باشید؟ من نمی دانم که چگونه بدون بازاریابی می توان کسب و کار را توسعه داد، شما می دانید؟

 

عبور از رکود

 

۱ تحقیقات روی مشتری

 

به جای اینکه بودجه خود را صرف تحقیقات بازار کنید، به این احتیاج دارید که بفهمید مشتری ها در دوران رکود چگونه ارزش های خود را بازتعریف می کنند و به رکود پاسخ می دهند. برای مثال کشش قیمتی تغییر می کند، یعنی اگر قبلا افزایش ده درصدی قیمت تاثیر چندانی بر میزان فروش نمی گذاشت اما اکنون ممکن است کمی افزایش قیمت باعث شود تا مشتری ها به سرعت ناپدید شوند.

 

همچنین مشتری ها در دوران رکود زمان بیشتری را صرف می کنند تا کالاهایی را بیابند که از کیفیت و قیمت مناسبی برخوردارند. آنها همچنین بیش از گذشته چانه زنی می کنند. عقب انداختن خرید، توجه بیشتر به حراج ها و کمتر خرید کردن از ویژگی های اصلی رفتار مصرف کنندگان در دوران رکود است.

 

کالاهایی که در گذشته داشتن آنها ضروری جلوه می کرد اکنون به نظر مشتری ها کالاهایی می آیند که می توان بدون آنها نیز سر کرد. کسب و کارهایی که در دوران پیش از رکود توانسته اند اعتماد مشتری ها را جلب کنند، اوضاع بهتری خواهند داشت چرا که جلب اعتماد مصرف کنندگان در دوران رکود اقدامی بسیار مشکل خاست.

 

۲ تمرکز روی ارزش های خانوادگی

 

وقتی دوران سخت اقتصاد فرا می رسد، جایگاه ارزش های خانوادگی برای مصرف کنندگان افزایش می یابد. به همین خاطر در این ایام معمولا آگهی هایی که مفاهیم فردگرایانه دارند جای خود را به آگهی هایی می دهند که صحنه هایی خانوادگی در آنها به چشم می خورد.

 

جالب اینکه معمولا در دوران رکود میزان فروش کارت های تبریک، استفاده از تلفن و همچنین خرید لوازم منزل افزایش می یابد. به همین خاطر باید تلاش کنید تا محصول خود را به نوعی با ارزش های خانوادگی پیوند بزنید و به مصرف کنندگان نشان دهید که شما هم برای کانون خانواده ارزش قائلید.

 

۳ حفظ هزینه های بازاریابی

 

البته مهلک ترین اشتباه در دوران رکود، کاهش قابل توجه هزینه های بازاریابی است اما شیوه هوشمندانه این است در دورانی که بسیاری از رقبا توان پرداخت هزینه های بازاریابی را ندارند یا اینکه تمایلی به آن نشان نمی دهند، شما با بهره گرفتن از بازاریابی، سهم خود در بازار را افزایش دهید.

 

حتی اگر می خواهید هزینه های بازاریابی خود را کاهش دهید باز هم بهتر است این کار را هوشمندانه انجام دهید. برای مثال اگر هر روز یک آگهی ۳۰ ثانیه ای از شما در تلویزیون پخش می شود، به جای اینکه روزهای پخش آگهی را تغییر دهید، بهتر است از زمان آن بکاهید و در عوض باز هم هر روز در تلویزیون دیده شوید. اگر شما از خاطر مشتری پاک شوید، شرکت دیگری جای شما را می گیرد.

 

۴ تجدید نظر در پیش بینی ها

 

دوران رکود فرا رسیده، ممکن است از شنیدن این حقیقت خوشحال نشوید. اما هر چه زودتر آن را بپذیرید، از شانس بیشتری برای عبور از روزهای سخت برخوردار خواهید بود. یکی از نخستین اقدامات پس از پذیرش ورود اقتصاد به رکود این خواهد بود که در پیش بینی های خود تجدید نظر کنید.

 

بیشتر طرح های شما در مورد اینکه طی ماه های آینده چقدر فروش خواهید داشت دیگر کاربرد چندانی نخواهد داشت. قواعد بازار نیز به طور کلی تغییر می کند. در این دوران بهتر است وضعیت بازار در رکودهای سابق را مورد مطالعه قرار دهید تا تصویر بهتری از آنچه پیش رو دارید به دست آورید.

 

۵ حمایت از توزیع کنندگان

 

در دورانی که اطمینان چندانی به بازار وجود ندارد، هیچ کس دوست ندارد که انبارش مملو از کالاهای فروش نرفته باشد. به همین خاطر سعی کنید روابط خود با توزیع کنندگان را توسعه دهید تا آنها انگیزه بیشتری برای فروش محصولات شما داشته باشند.

 

تغییر در قراردادها و در نظر گرفتن امتیازاتی برای توزیع کنندگان می تواند به عبور شما از روزهای سخت یاری رساند. توزیع کنندگان در این دوران با مشکلات پرشماری از جمله مشکل نقدینگی مواجه می شوند. پس تلاش کنید حسن نیت خود را به آنها نشان دهید.

 

۶ شیوه های قیمت گذاری

 

مشتری ها در روزهای سخت، به دنبال بهترین قراردادها و بهترین قیمت ها هستند. پس شما هم باید در شیوه قیمت گذاری خود تجدید نظر کنید. البته برای این کار لازم نیست حتما از بهای قیمت خود بکاهید. شاید این نخستین راه حلی باشد که به ذهن می رسد اما بهترین آنها نیست. بهره گرفتن از شیوه های هوشمندانه تری مانند ارائه تخفیف برای خرید بیشتر به مراتب روش مفیدتری است. این درست است که باید تدبیری به کار ببندید که مشتری تصمیم بگیرد از شما خرید کند اما برای این کار نباید خود را ورشکسته کنید.

 

۷ غفلت از کارکنان

 

در دوران رکود همه به فکر مشتری ها هستند تا مبادا مشتری های قبلی را از دست بدهند اما این نباید باعث غفلت شما از کارکنانتان شود. برای آنها شرح دهید که دوران سخت فرا رسیده است و آنها را در جریان استراتژی های شرکت در این دوران قرار دهید.

 

کارکنان و فروشندگان شما نیز مجبورند در دوران رکود وقت بیشتری را صرف تعامل با مشتری و دیگر امور بکنند به همین خاطر باید انگیزه بیشتری به آنها ببخشید. چنین انگیزه هایی می توانند از طریق پاداش های مالی ایجاد شوند اما ایجاد ارزش هایی در بنگاه نیز می توانند باعث شوند تا کارکنان با علاقه بیشتری برای حفظ آن ارزش ها فعالیت کنند.

شارژر‌هاو آداپتور‌ها اگر همیشه به برق باشند بسیار پر مصرف خواهند بود در حالی که در حالت معمول تنها ۷ تا ۱۰وات برق مصرف می‌کنند.

 

1 - پرده های کلفت استفاده نکنید

برای اینکه مد روز باشید از پرده‌های بسیار ضخیم و چند لایه استفاده نکنید که مجبور شوید برای روشنایی خانه حتی روز‌ها هم چراغ روشن کنید.

 

2 - جلوی درز‌ها را بگیرید

فکر نکنید بستن درز‌ها و جلوگیری از هدر رفتن هوای داخل خانه فقط در فصل زمستان فایده دارد، بلکه در تابستان زمانی که هوای بیرون گرم است، نفوذ هوای گرم بیرون به داخل باعث می‌شود نیاز بیشتری به کولر داشته باشید.

 

3 - از یخچال تان به درستی استفاده کنید

یخچال یک پنجم هزینه برق را به خود اختصاص می‌دهد، بنابراین استفاده مناسب از یخچال بهترین راه کاهش هزینه برق محسوب می‌شود. مثلا سعی کنید در یخچال و فریزر را بی‌مورد باز و بسته نکنید. برای قرار‌دادن باقی مانده غذا‌ها در یخچال صبر کنید تا کاملا در هوای بیرون خنک شوند. هرگز غذاهای داغ را در یخچال قرار ندهید. یخچال و فریزر را با فواصل کوتاه تمیز کنید. هنگام خرید به بر چسب انرژی روی یخچال دقت کنید.

 

4 - وسیله پر مصرف دیگر در خانه‌ها ماشین لباسشویی است

سعی کنید در زمان و با اندازه مناسب از آن استفاده کنید. زمان اوج مصرف برق یعنی وقت غروب آفتاب مصرف برق بیش از زمان‌های دیگر است، بنابراین درصورت امکان در این زمان‌ها از ماشین لباسشویی استفاده نکنید. اگر شاغل هستید و زمان زیادی را در منزل نیستید می‌توانید ماشین لباسشویی را به اندازه حجمش از لباس پر‌کرده و آخر شب هنگام خواب آن را روشن کرده یا صبح ۲‌ ساعت قبل از خروج از خانه آن را روشن کنید. مجبور نیستید برای اینکه زود‌تر لباس‌ها خشک شوند چندین دور از خشک‌کن استفاده کنید. لباس‌ها با کمی قرار گرفتن در برابر هوای آزاد خشک می‌شوند.

 

5 - دقت کنید هنگام خرید، ماشینی را انتخاب کنید که ۲ خروجی آب گرم و سرد داشته باشد

این کار کمک می‌کند در مصرف انرژی ماشین بیشترین صرفه‌جویی صورت بگیرد. برخی از انواع ماشین‌ها مجهز به برنامه‌های شست‌وشوی اقتصادی هستند. در زمان خرید دقت کنید متناسب با جمعیت خانواده ماشین لباسشویی موردنظرتان را بخرید. یک خانواده ۴‌ نفره نیازی به ماشین لباسشویی ۸‌ کیلویی ندارد بلکه یک ماشین ۵ یا ۶ کیلویی کفایت می‌کند.

 

6 - از لوازم فانتزی برقی استفاده نکنید

برخی از لوازم به ظاهر کوچک مصرف برقشان بسیار بیش‌ از یخچال و ماشین‌لباسشویی است. مثلا قاب عکس‌های دیجیتالی برقی، دو برابر یک یخچال معمولی برق مصرف می‌کنند.

 

7 - شارژهای پرمصرف

شارژر‌ها و آداپتور‌ها اگر همیشه به برق باشند بسیار پر مصرف خواهند بود در حالی که در حالت معمول تنها ۷ تا ۱۰وات برق مصرف می‌کنند. یکی دیگر از آفت‌های اسراف برق در خانه « استند بای » نگه داشتن وسایل برقی است چون در این حالت، اینگونه وسایل، بیشتر برق مصرف می‌کنند.

 

8 - کولرهای آبی و گازی

روی کولرهای آبی را سایبان خنک بگذارید و پوشال آن‌ها را هر سال تعویض کنید. در کولر‌های گازی هم سالی یک بار فیلتر‌ها را بازبینی کنید.

 

9 - لامپ های کم مصرف و LED

لامپ‌های رشته‌ای را با لامپ‌های کم‌مصرف تعویض کنید. مصرف برق در این نوع لامپ‌ها بسیار کمتر از لامپ‌های رشته‌ای است. لامپ‌های مهتابی هم مصرف برق کمتری دارند. لامپ‌های LED هم انتخاب بهینه‌ای هستند که هم مصرف کمتری دارند و هم تأخیر در روشن شدن و چشمک زدن ندارند.

 

10 - تلویزیون

هنگام خرید مانیتور و تلویزیون هم این نکته را در نظر بگیرید که انواع LED و LCD بهترین نوع از نظر مصرف انرژی هستند و تلویزیون‌های پلاسما بیشترین مصرف انرژی را دارند.

 

11 - سیستم BMS

اگر در حال ساخت خانه هستید حتما از عایق کاری دیوار‌ها و سیستم‌های هوشمند نظیر « BMS » استفاده کنید. سیستم‌های جدید به سادگی و بدون نیاز به سیم‌کشی می‌توانند روی کامپیوترهای خانگی نصب شوند. در این سیستم‌ها می‌توان با در نظر گرفتن میزان لازم روشنایی و گرما در روز مصرف انرژی را بسیار محدود‌تر کرد.

 

12 - سایبن های تزئینی

اگر به در و پنجره‌هایتان در طول روز به‌خصوص در تابستان نور مستقیم خورشید می‌تابد از سایبان برایشان استفاده کنید. سایبان‌های تزیینی بسیار زیبایی در بازار موجود است.

 

13 - تاثیر رنگ ها

اگر در خانه از رنگ‌های روشن استفاده کنید، باعث می‌شود در مصرف برق صرفه‌جویی شود چون دیر‌تر به روشن‌کردن لامپ نیاز خواهید داشت.

 

14 - حسگرهای روشنایی

اصلا ضرورتی ندارد که تمام طول شب راهروهای آپارتمان شما روشن باشند. برای کنترل این حالت می‌توان از حسگرهای تشخیص حضور افراد استفاده کنید و حتی از این امکان می‌توان در اتاق کودکان هم که مرتب لامپ‌هایش روشن می‌ماند استفاده کرد. استفاده از این‌نوع امکانات، هزینه اولیه چندانی نخواهد داشت و با کمی همکاری اهالی ساختمان می‌توان با کمترین هزینه اینگونه سیستم‌ها را در منازل مسکونی و آپارتمان‌ها نصب کرد.

مهارت حلمساله یکی از مهارت های زندگی است که به ما در حل مسایل فردی و اجتماعی کمک می کند.

 

روش حل مساله، فرایند تفکر منطقی و منظمی است که به فرد کمک می کند تا هنگام رویارویی با مشکلات، راه حل های متعددی را جستجو کند و سپس بهترین راه حل را انتخاب نماید.

 

مراحل مهارت حل مساله

 

مرحله ی اول- انتخاب رویکرد صحیح نسبت به مساله

 

شاید کمی مضحک به نظر برسد که ما با مشکلی مواجه شده و بخواهیم تصمیمی بگیریم ولی در ابتدا با خود فکر کنیم" من با یک مشکل مواجه شده ام" و یا " من در حال تصمیم گیری هستم". خودآگاهی هیجانی به این معناست، که ما خودمان آگاهانه بدانیم که دارای چه احساس و هیجانی هستیم. در این مرحله لازم است باورهای غلط نسبت به مساله شناسایی و اصلاح گردد.(مثلاً این باورها، نباید در زندگی با مشکل روبرو شده، هر چه بلاست بر سر من نازل می شود، مشکل نشانه ضعف، بی لیاقتی و ناتوانی است). جملات فوق تنها مشتی از خروارها افکار ناکارآمد است که به شکل گفتار درونی در رویارویی با مشکلات روزمره، می توانند باعث شوند که ما نتوانیم به خوبی از پس حل یک مساله و یا اخذ یک تصمیم برآییم.

 

مرحله دوم- تعریف دقیق مساله

 

در این مرحله باید به سوال های زیر پاسخ داده شود.

1-مشکل چیست؟

2- مشکل کی شروع می شود؟

3- چه کسی در این مشکل نقش دارد؟

 

و اینکه بایستی مشکل به ابعاد کوچکتر و ساده تر شکسته شود. بدین ترتیب طی این مرحله لازم است که با بیان اهداف عینی و شفاف، تعریف دقیقی از مساله یا مورد تصمیم گیری ارائه دهیم.

 

مرحله سوم- به دست آوردن راه حل های متفاوت(بارش مغزی)

 

بدین شکل که بدون ایجاد محدودیت برای ذهن، هر راه حل یا تصمیمی را که به ذهنمان آمد، بدون در نظر گرفتن درست یا نادرست بودن و مثبت و منفی بودن آن یادداشت کنیم.

نکته بسیار مهم در این مرحله آن است که کمیت و تعداد راه حل ها مهم تر از کیفیت آنهاست. منطق بارش فکری این است که کمیت تولید کیفیت می کند. ما وقتی راه حل ها و گزینه های متعددی را در نظر بگیریم، احتمال یافتن بهترین راه حل یا تصمیم بالاتر می رود

 

مرحله ی چهارم- ارزیابی گزینه ها و انتخاب بهترین راه حل

 

طی این مرحله ما موظفیم که هر یک از گزینه های مرحله سوم را مورد قضاوت و ارزشیابی قرار دهیم. آنچه در مرحله سوم مهم بود، گزینه های متعدد بود و آنچه در این مرحله مهم است اندیشیدن به مزایا و معایب گزینه ها و کشف بهترین راه حل است.

 

مرحله پنجم- اجرا و بازبینی راه حل ها

 

در این مرحله راه حل های مفید و سودمند را انتخاب کرده و از میان آنها الویت بندی نموده، برنامه زمان بندی را مشخص می کنیم و به اجرای راه حلی که الویت دارد و مناسب و مفید است می پردازیم.

 

در نهایت اگر مساله با این روش حل شد، به خود پاداش دهید و اگر مساله حل نشد، موانع را شناسایی کرده و برطرف کنید.

منابع:

1-مهارت های زندگی- دکتر حسین خنیفر- دکتر مژده پورحسینی

2- مهارت های زندگی- حسین ناصری

3- روان شناسی بالینی- دکتر حمید پور شریفی با راهنمایی دکتر امیر هوشنگ مهریار



در این مطلب سعی داریم به خانواده ها کمک کنیم و تعدادی از کارهایی را که با انجام دادن آنها می توانند به زندگی شاد و ایده آلشان دست یابند به عنوان نمونه معرفی کنیم. مطمئنا پس از مطالعه این مطلب راه های بسیار دیگری به ذهنتان خطور خواهد کرد.

 

به اعتقاد تولستوی خانواده های شاداب و پرانرژی مانند یکدیگرند. روان شناسان امروزی نیز معتقدند خانواده هایی که بیشتر اوقات خود را با خوشحالی و در عین حال آرامش سپری می کنند ویزگی های مشترک بسیاری دارند و به نکات مشترکی که روحیه خانواده را بالاتر می برد توجه داشته و آنها را در زندگی اجرا می کنند.

 

خانواده های بسیاری مشتاق هستند زندگی شاد و پرنشاطی داشته باشند تا بتوانند اوقات خوشی را در کنار یکدیگر سپری کنند اما متاسفانه نمی دانند برای دستیابی به این اهداف چه باید بکنند.

خانواده شاداب ,زندگی شاد

 

 1 – باهم آواز بخوانید

 

دسته جمعی آواز خواندن، از کارهایی است که همواره با شادی و خنده همراه است، نیازی نیست که خواننده باشید و یا با قواعد و اصول خوانندگی آشنا باشید برعکس اگر هیچ گونه تجربه و آموزشی در این زمینه نداشته باشید اوقات مفرح تری را سپری خواهید کرد. هرگز نگویید از ما گذشته، این جمله شروعی برای یک زندگی کسالت آور و یکنواخت است.

 

بسیاری از زن و شوهرها پس از تولد فرزندان از ابراز خوشحالی و انجام کارهای پرتحرک صرف نظر می کنند درحالی که شادترین و موفق ترین خانواده ها هرگز این گونه نمی اندیشند بلکه بچه ها را نیز در انجام این کارها سهیم می کنند. زمانی که همه اعضای خانواده در خانه حضور دارند فرصت خوبی برای آواز خواندن است اگر دسترسی به مکانی باز و بزرگ دارید با یکدیگر بدوید و بخندید و بخوانید.

 

2 – اتاق شادی داشته باشید

 

برنامه ریزی و رفتار طبق برنامه تعیین شده بسیار خوب بوده و در اکثر مواقع بهترین گزینه برای دستیابی به اهداف است اما این که بخواهید همواره طبق برنامه های دقیق و ثابت زندگی کنید نیز سخت و کسالت آور است. تاکید بیش ازحد به دنبال کردن برنامه ریزی ها و انجام کارهای روزمره و یا موظف کردن بچه ها به انجام تکالیف مدرسه موجب بالارفتن میزان استرس و نگرانی در بین اعضای خانواده می شود. در برنامه ریزی های روزمره تان حتما زمانی را برای استراحت و تفریح بگذارید و در این اوقات به هر کاری که دوست دارید بپردازید حتی کارهایی که هیچ هدفی نداشته و یا بی نتیجه هستند.

 

در این اوقات کاری کنید که همسرتان و اگر فرزند دارید فرزندتان از انجام آ ن لذت برده و خوشحال تر شوند. در کل کارهایی انجام دهید که موجب می شوند در کنار یکدیگر اوقات بهتری داشته باشید. اکر خانواده ها قسمتی از منزل را برای مطالعه، انجام تکالیف درسی و این قبیل کارها اختصاص می دهند اما کمتر خانه ای وجود دارد که در آن قسمتی مخصوص بازی و انجام کارهای نشاط انگیز باشد. حتی اگر به دلیل کوچک بودن منزلتان امکان ایجاد اتاق شادی را ندراید قسمتی از منزلتان را برای چند ساعت در هفته به این کار اختصاص دهید، بدون شک به این قسمت از منزلتان بیش از مابقی خانه علاقه مند خواهید شد.

 

3 - عادت های خوب و مفرح بسازید

 

فست فودها ازجمله غذاهای مضر و خوشمزه و جذابی هستند که اکثر افراد به خصوص کودکان با اشتها به آنها روی می آوند. اما همه از مضرات این غذاها آگاهیم و باید راهی بیابیم تا فرزندان خود را به خوردن غذاهای مفید و مقوی ترغیب کنیم. یکی از بهترین کارها برای رسیدن به این هدف این است که کودکان را در پختن غذاها شریک کنیم چراکه آنها مشتاق خوردن غذایی هستند که خودشان آن را تهیه کرده اند. راه دیگری که می توان کودکان را به خوردن غذاهای سالم تشویق کرد طراحی مسابقه در خانواده است. مسابقه ای ترتیب دهید که همه اعضای خانواده در آن شرکت کنند حتی کودکان کم سن و سال و در این مسابقه هرکسی باید بهترین، سالم ترین و خوشمزه ترین غذا را تهیه کند. در این مسابقه سعی کنید غیرمستقیم بهترین مواد غذایی را به کودکتان معرفی کرده و بخواهید از آنها در غذایش استفاده کند و سپس او را در مسابقه برنده اعلام کنید.

 

به این ترتیب کودک شما از سنین پایین مواد غذایی مفید را شناخته و به خوردن آنها عادت می کند. همچنین فرزندانتان را از سنین پایین در انجام کارهای منزل سهیم کنید و از آنها بخواهید اتاق و وسایل خود را خودشان مرتب کنند و در ازای آن پاداش کوچکی بدهید مثلا به آنها اجازه دهید شب یک ساعت دیرتر بخوابند و یا نیم ساعت بیشتر از حد معمول تلویزیون تماشا کرده و یا با کامپیوتر بازی کنند. به این ترتیب آنها از کودکی مسوولیت پذیر تربیت شده و می آموزند که به یکدیگر کمک کنند.

خانواده شاداب ,زندگی شاد

 4 – با هم ورزش کنید

 

انجام تمرینات ورزشی همواره برای حفظ و بالابردن سلامتی بدن توصیه می شود و چه بهتر اگر این تمرینات را به همراه اعضای خانواده انجام دهید تا به این ترتیب سلامتی روحی خود و خانواده تان را بالا ببرید. بعدازظهرها و یا اوایل شب معمولا همه اعضای خانواده در منزل هستند و این زمان فرصت خوبی است تا برای دوچرخه سواری یا پیاده روی به پارک یا محوطه بازی در نزدیکی منزلتان بروید. هنگامی که فرزندانتان مشغول بازی با وسایل موجود در پارک هستند شما و همسرتان نیز می توانید علاوه بر پیاده روی و نرمش با یکدیگر صحبت کنید.

 

5 – به تمام فرزندانتان توجه کنید

 

والدینی که بیش از یک فرزند دارند معمولا از کمبود وقت شکایت می کنند و به دلیل مشغله هایشان کمتر با فرزندانشان وقت می گذارنند. اما به یاد داشته باشید که تک تک فرزندان شما به شما نیاز دراند حتی اگر دیگر دوران کودکی و نوجوانی شان را پشت سر گذاشته باشند گاهی مشکلات فرزند بزرگ تر شما بسیار جدی تر و مهم تر از برآوردن نیازهای ساده و ابتدایی کودک شماست.

 

6 – به یکدیگر احترام بگذارید

 

به همسرتان عشق بورید و به او احترام بگذارید و این کارها را حتما در حضور فرزندانتان نیز انجام دهید. کودکان باید بدانند و ببینند که والدینشان یکدیگر را دوست داشته و به هم احترام می گذارند، به این ترتیب هم احساس امنیت و آرامش کرده و هم خود نیز این شیوه رفتاری را می آموزند. بسیاری از خانواده ها در حضور فرزندان به یکدیگر ابراز عشق و علاقه نمی کنند و همین مساله به مرور زمان موجب سردشدن روابط و یکنواخت و کسالت آور شدن زندگی می شود.

 

7 – به رفتارهای خوب جایزه بدهید

 

یکی از مسایلی که موجب ایجاد اختلاف بین همسران می شود بدرفتاری های کودکان است همچنین زمانی که فرزندتان را به دلیل رفتار نادرستش تنبیه می کنید در جو منزل تشنج ایجاد می شود پس بهتر این است که از ابتدا کودک را با رفتارهای پسندیده آشنا کنید. یکی از بهترین راه ها برای آموزش این مساله به کودکان این است که خود و همسرتان در حضور کودکان رفتار شایسته ای داشته و به یکدیگر احترام بگذارید. هرگاه فرزندتان رفتار خوبی داشت او را تشویق کرده و در مقابل با صحبت کردن به او بیاموزید که کدام رفتارها نادرست و ناشایست هستند.

 

نیازی نیست که هدیه گران قیمتی را به عنوان جایزه به فرزندتان بدهید چراکه با این کار توقع او را از زندگی و اطرافیان بالا برده و موجب می شوید در آینده مشکلات دیگری به وجود آیند. معمولا خانواده ها در اواخر هفته و تعطیلات از منزل بیرون می روند می توانید به پارک، سینما یا باغ وحش رفته و به او بگویید که این تفریحات جایزه او هستند.

 

8 – عذرخواهی کافی نیست

 

اگر یکی از فرزندانتان به خواهر یا برادرش توهین کرده و او را ناراحت کرد به او بیاموزید که باید از او عذرخواهی کند حتی اگر خواهر یا برادرش از او کوچک تر باشد. همچنین به او بیاموزید که تنها عذرخواهی کافی نیست و باید کاری کند تا رفتار نادرستش جبران شود. مثلا وسیله بازی یا خوراکی مورد علاقه اش را با او شریک شود و یا به او در مرتب کردن اتاق و وسایلش کمک کند.

 

9 – باهم مطالعه کنید

 

مطالعه کردن نیز از عادات بسیار خوبی است که از دوران کودکی باید آن را در افراد پرورش داد. هر روز زمانی را به مطالعه با فرزندانتان اختصاص دهید و چه بهتر اگر همه اعضای خانواده در این زمان به مطالعه مطالب مورد علاقه شان بپردازند. کودکان با مشاهده مطالعه کردن والدینشان ترغیب می شوند که خود نیز در این زمان مطا لعه کنند چراکه آنها رفتارهای شما را با دقت زیر نظر داشته و از شما الگوبرداری می کنند. می توانید با کودکتان به مطالعه کتاب های مخصوص کودکان بپردازید و اگر فرزندتان به مدرسه می رود کتاب را بین خودتان قسمت کرده و هرکدام یک قسمت از کتاب را بخوانید. زامنی که نوبت به خواندن شما می رسد با هیجان بخوانید، کودکان عاشق هیجان و شادی هستند و زمانی که نوبت به کودک رسید او را به این دلیل که توانسته قسمت مربوط به خودش را به خوبی بخواند تشویق کنید.

 

10 – خاطرات خوب را جاودان کنید

 

روز ازدواج، تولد فرزندان و دیگر اتفاقات شیرین زندگیتان را با گرفتن عکس و فیلم جاودان کرده و بعد مرتب آنها را تماشا کنید. عکس های روزهای شیرین زندگیتان را به دیوار نصب کنید. هرازگاهی به تماشای آلبوم عکس های قدیمی و فیلم های آن دوران بنشینید و سعی کنید با رعایت نکاتی که در این مطلب ذکر کردیم و راه های بی شمار دیگر تعداد این روزها و خاطرات شیرین زندگیتان را بیشتر کنید.

پژوهش هایی که در مورد زندگی افراد با طول عمر زیاد صورت گرفته است، نشان می دهد که نوع تغذیه و ورزش در این میان اهمیت بسزایی دارد. در زیر 9 مورد را یادآوری می کنیم که با رعایت آنها ممکن است طول عمرتان بیشتر شود.

 

1) احساس خوشبختی کنید

 

از زندگی خود لذت ببرید و احساس خوشبختی کنید. نکند روزی را بی خنده سر کنید. یادتان باشد حالت روانی شما بر سلامت جسمانی تان اثر می گذارد.

 

2) ورزش کنید

 

اگر مایلید قلب و عروق بدنتان سالم باشد، هیچ چیز سودمندتر از ورزش نیست. اگر تمرینات بدنی نداشته باشید، به اضافه وزن، پرفشاری خون، کلسترول زیاد، مرض قند و ... دچار می شوید. در حالی که ورزش موجب تحریک گردش خون وتندرستی می شود. بدون یک جریان خون مطلوب، چربی های بد بدن در عروق خونی رسوب میکنند و این اختلال باعث می شود که فرد بیش از 70 سال عمر نکند!

 

3) خوب تغذیه کنید

 

دارا بودن عادات صحیح غذایی به خصوص از سنین پایین به جوان ماندن و سالم بودن ما یاری می رساند. باید به کودکان بیاموزیم جهت بهره مندی از یک برنامه غذایی سالم، سه نکته را به خاطر بسپارند. نیمی از مواد غذایی مصرف روزانه باید حاوی قند باشد تا نیروی مورد نیازمان را تامین کند. روزی 80-60 گرم پروتئین مصرف کنید. چنین موادی برای حیات موجودات زنده ضرورت دارند. اسیدهای چرب اشباع نشده (ماهی، روغن زیتون و کره های نباتی) را در سبد غذایی خویش جای دهید.

 

4) از شهر درآیید

 

ترافیک جاده ای و کارخانه ها، مولد گازهای سمی هستند که میزانشان در شهرها نسبتا بیش از حوالی آنهاست. ساکنان شهرها عمر کوتاهتری دارند و احتمال مرگ و میرشان بر اثر ناراحتی های قلبی – عروقی و ریوی بیشتر است.

 

5) اطلاعات کسب کنید

 

نداشتن دانش در مورد فواید یک تغذیه صحیح ممکن است عمر شما را بر باد دهد. خجالت نکشید و از هر کسی که در دسترستان است - پزشک یا داروساز – در مورد مسائل مربوط به تندرستی خود اطلاعات به دست آورید.

 

6) پرهیز غذایی داشته باشید

 

پرخوری نکنید. افراد کم غذا بیشتر عمر می کنند. رژیم غذایی کم کالری، روند پیری را کند می سازد. بررسی ها در دانشگاه کالیفرنیا نشان داد موش هایی که کمتر می خورند، سالمترند و میزان ابتلایشان به سرطان کمتر است. در ضمن عمرشان 42 درصد بیشتر از موش های پرخور است.

 

7) سیگار نکشید

 

دود سیگار حاوی 40 نوع ترکیب سرطانزاست و هر فرد سیگاری امکان دارد بر اثر استعمال دخانیات به اقسام امراض از جمله سرطان ریه، انسداد ریوی، ناراحتی های قلبی – عروقی، عفونت های ادراری، کروهن (نوعی بیماری التهابی دستگاه گوارش)، آلزایمر و روماتیسم مفصلی مبتلا گردد. در میان زنان، سیگار عامل سقط جنین و ناراحتی های دوران نوزادی شمرده می شود.

 

8) به پزشک مراجعه کنید

 

برای خوب و بجا پیر شدن بهتر است به نیازهای بدنتان توجه کرده و به محض ضرورت، به پزشک مراجعه کنید. اگر دیابت درمان نشود، عمرتان را 10 سال کوتاه می کنید. بکوشیددست کم یک بار در سال به یک پزشک عمومی و یک متخصص تغذیه رجوع کرده و به توصیه هایشان عمل کنید.

 

9) کمتر دارو مصرف کنید

 

با توجه به توصیه متخصصان تا سر حد امکان از مصرف داروهای غیرضروری به خصوص آرامبخش ها خودداری کنید. داروها به ویژه مسکن ها ممکن است باعث ناراحتی های کلیوی، هپاتیک و خونریز های روده ای شوند. همه داروها عوارض جانبی دارند. در صورتی که آرامبخش ها به طور مداوم مصرف شوند، آثار خود را به تدریج از دست می دهند.

اگر احساس می کنید استرس دارید و تحت فشار هستید، راحت نفس بکشید و به راحتی از تنش رها شوید. اگر نگران اتفاقات آینده هستید و یا در مشکلی گیر افتاده اید، نفس عمیق بکشید، تنفس راحت و عمیق شما را به زندگی برمی گرداند. اگر در زندگیتان گم شده اید و هدفتان را گم کرده اید، نفس بکشید تا به یاد بیاورید که زندگی چقدر با ارزش است. نفس بکشید تا قدر تک تک نفس هایتان را بدانید. بدانید که تنفس هدیه ایست که باید قدرش را بدانید.

 

اگر در طی رو کارهای زیادی را برای انجام دادن دارید و کاملا سردرگم شده اید، راحت و آرام نفس بکشید تا تمرکزتان را به دست آورید و بتوانید بر روی مهمترین کارها متمرکز شوید.

 

زمانی را که به همراه فردی که دوستش دارید می گذرانید، سعی کنید راحت نفس بکشید، تنفس راحت، شما را در زمان حال و نزد فرد دوست داشتنی تان نگاه می دارد و از درگیر شدن فکر شما با مسائل کاری و جانبی جلوگیری می کند.

 

حتی درست نفس کشیدن را به هنگام حرکات ورزشی فراموش نکنید، تنفس صحیح تمرینات ورزشی شما را لذت بخش می کند و باعث می شود شما زمان طولانی تری را صرف تمرینات کنید.

 

اگر به سرعت حرکت می کنید، به آرامی نفس بکشید و سرعتتان را کمتر کنید، تا از زندگی لذت ببرید. همین تنفس که شاید ساده ترین عمل به نظر برسد، می تواند نگاه شما را به زندگی متفاوت کند. پس با خیال راحت نفس بکشید و از زندگی لذت ببرید.

 

می توانید بر روی دسکتاپ کامپیوتر، دیوار و یا در یخچال «نفس بکش» را بنویسید تا با دیدن آن به آرامی و راحتی نفس بکشید. مطمئنا از تاثیر آن شگفت زده خواهید شد.

 

یک راهنمای ساده برای زندگی

 

شما به راحتی می توانید زندگی را به پیچیده ترین حالت ممکن در بیاورید و خودتان را در آن گم کنید. پیشنهاد می شود که آن را تا می توانید ساده کنید و ساده نگه دارید.

 

«بخندید، نفس بکشید و به آرامی حرکت کنید»

 

اگر شما هم به شیوه بالا زندگی می کنید، به شما تبریک می گوییم، شما به بهترین شیوه ممکن در حال زندگی هستید. اما در صورتی که اینگونه نیستید، بهتر است چند کار ساده را انجام دهید. شاید زمانی به این موضوع برسید که هیچ چیز با ارزش تر از آرامش در زندگی وجود ندارد!

 

مثل همیشه قانون هایی برای شکستن وجود دارد، در واقع همین تغییرات اساسی است که زندگی را جذاب می کند:

 

- کمتر تلویزیون ببینید و بیشتر مطالعه کنید

- کمتر خرید کنید و بیشتر به دامن طبیعت سفر کنید

- از آشفتگی بکاهید و به فضای اطرافتان بیافزایید

- عجله نکنید؛ با آرامش به کارتان ادامه دهید

- کمتر مصرف کنید و سعی کنید تا تولید کننده بهتری باشید

- غذاهای بدون ارزش غذایی را فراموش کنید و به سراغ موادغذایی واقعی بروید

- از انجام کارهای شلوغ بپرهیزید و سعی کنید بر روی یک نقطه تمرکز داشته باشید

- کمتر رانندگی کنید و بیشتر به پیاده روی بپردازید

- از سر و صداها فاصله بگیرید و به سکوت بپیوندید

- تمرکزتان را بر روی آینده کم کنید و به زمان حال بپردازید

- قرار نیست همیشه کار کنید، اندکی هم بازی کنید

- کمتر نگران باشید و بیشتر بخندید

- نفس بکشید

دانش زندگی کردن را باید از خود زندگی آموخت. زندگی با ما حرف نمی زند ولی این هنر ماست که زندگی را به حرف بیاوریم. زندگی، ظاهرش خشن است ولی باطن اش لطیف و نازنین. زندگی نازش زیاد است و تا نازش را نکشیم با ما حرف نمی زند. چگونه می شود ناز زندگی را کشید و او را سر حرف آورد تا رازهایش را با ما در میان بگذارد؟

 

تنها راه، بردباری است. بار زندگی را باید بر دوش بکشم و ببریم. حوادث و سوانح وحشتناک، قاعده نیستند و رنج زیستن را نمی شود با آنان محک زد. آن ها سیلی زندگی هستند برای بیدار شدن ما از خواب، آن ها سنگ هایی هستند برای شکستن آینه ما، آن ها قیچی هایی هستند برای بریدن رشته امید ما از هرچه و هرچیز و هر کس تا تنها و تنها خودمان بمانیم و خودمان. چرا که در آن حوادث و سوانح به راستی حس می کنیم که «هیچ کس نمی تواند بفهمد که من الان چه حالی دارم!» بدین ترتیب با خودمان رو به رو می شویم. آخرین تیر ترکش زندگی، آن حوادث تلخ است وگرنه در رفت و آمد شب و روز ما مدام در حال رنج کشیدنیم، رنج های ریز که پی در پی می آیند و ما را دچار اضطراب یا خشم می کنند. اگر خودمان را به این رنج های ریز گذرای به چشم نیامدنی روزمره عادت دهیم و گلایه از زندگی نکنیم، کم کم روی خوش خودش را به ما نشان می دهد و آرام آرام چشم باز می کنیم و از میان دو لبمان سخنانی بیرون می تراود که حکمت محض هستند و ما هرگز این حکمت را پیش کسی نیاموخته ایم.

 

گشایش، در بیرون از ذهن ما رخ نمی هد. گشایش در درون ماست. رودخانه جان ما به خاطر خشم و اضطراب گل آلود است. ما هرگز نخواهیم فهمید که در بستر این رودخانه به جای سنگریزه، مروارید و الماس در انتظار دیده شدن هستند و ما این همه درخشش فریبا را در بستر رودخانه جانمان نخواهیم دید مگر آن که خشم و اضطراب دست از گل آلود کردن آب بردارند. مگر آن که با زندگی آشتی کنیم و سرش غرنزنیم و این همه شک و شکایت بارش نکنیم. کلید گشایش در همین بارکشی است. ما انسان ها بارکش خلقتیم . بردباری ابزار سفر ما نیست بردباری خود سفر و خود مقصد است.

آرامش در زندگی - مکان زیبایی را مجسم کنید. جایی که در آن واقعاً احساس آرامش می کنید. این مکان ممکن است یک باغ، ساحل رودخانه، کوه یا نقطه زیبای خاصی باشد. با تمام احساس و به وضوح این مکان را در ذهنتان مجسم کنید.

 

1 - پیش از شروع، مکانی را انتخاب کنید که ساکت و به دور از کوران هوا و نور زیاد باشد. از لباس های خود کم کنید و در محلی راحت بنشینید یا دراز بکشید.

 

2 - دست ها را در دو طرف قفسه سینه قرار دهید و چشم ها را ببندید. عمل دم را به آرامی و از راه بینی انجام دهید. عبور هوا را از سوراخ های بینی و حلق به داخل شش های خود مجسم کنید. بگذارید قفسه سینه شما با حرکت کف دست هایتان به طرف بیرون، انبساط یابد.

 

3 - عمل بازدم را از راه بینی یا دهان انجام دهید، به آرامی دست ها را به طرفین قفسه سینه فشار دهید تا مطمئن شوید هوای درون شش ها کاملاً خارج شده است.

 

4 - این تنفس دیافراگمی را در حدود پنج دقیقه انجام دهید. سپس کف دست ها را به اطراف بدن پایین بیاورید و یا آنها را بین کمر و زانو قرار دهید؛ آرام و عمیق نفس بکشید و دم و بازدم خود را مجسم کنید.

 

5 - مکان زیبایی را مجسم کنید. جایی که در آن واقعاً احساس آرامش می کنید. این مکان ممکن است یک باغ، ساحل رودخانه، کوه یا نقطه زیبای خاصی باشد. با تمام احساس و به وضوح این مکان را در ذهنتان مجسم کنید.

 

6 - در ذهنتان مجسم کنید که از این مکان زیبا لذت می برید، و احساس آرامش و نشاط می کنید. جمله هایی را تکرار کنید که از لحاظ روحی این حالت را در شما تقویت می کند: نظیر: « کاملاً احساس آرامش می کنم. » و یا « خوشحال و آرام هستم » و تا آنجا که دوست دارید، در این مکان بمانید.

 

7 - وقتی آماده شدید، در ذهن خود مجسم کنید که به مکان قبلی خود باز می گردید، اندام های خود را بکشید و به آرامی چشمان خود را باز کنید و بعد یک لیوان آب بنوشید. شما، هر زمان که به آرامش نیاز داشتید، می توانید به این مکان بازگردید. فقط کافی است چشم ها را ببندید، نفس عمیق بکشید و این صحنه را دوباره مجسم کنید. با تمرین منظم، به سرعت آرامش خود را باز می یابید.

سعی کنید این سوالات را در انتهای هر روز از خودتان بپرسید. اینکار به شما کمک می‌کند فردی بهتر و موفق‌تر شوید.

 

1 - بهترین اتفاقی که امروز برایم افتاد چه بود؟

چه اتفاقی باعث شد احساس غرور، شادی، یا قدرشناسی کنید؟ آیا امروز حتی برای لحظه‌ای احساس لذت و موفقیت کردید؟

برای لحظه‌ای دوباره آن احساس را در خودتان زنده کنید. ما به لحظات این چنینی بیشتری در زندگیمان نیاز داریم، به همین خاطر بهتر است که به چیزهای مثبت فکر کنیم. خیلی وقت‌ها اتفاقات خوب را نادیده می‌گیریم. اما نباید اینطور باشد، باید از آنها نهایت لذت را برده و قدردانشان باشیم. این سوال کمک می‌کند، مثبت، شاد و قدرشناس باشیم.

 

2 - چه کاری را می‌توانستم بهتر انجام دهم؟

از تجربیات امروزتان چه درسی می‌توانید بگیرید؟ چه اشتباهی مرتکب شدید که باید در آینده از آن جلوگیری کنید؟ چطور می‌توانستید یک موقعیت گفتگو را بهتر انجام دهید؟ به راه‌هایی فکر کنید که این مسئله را در آینده بهبود بخشید.

 

3 - مهمترین کاری که فردا باید انجام دهم چیست؟

کدام کار است که به تنهایی اهمیت زیادی دارد و تفاوت زیادی در روز من ایجاد خواهد کرد؟ اگر برنامه روزانه دارید، مطمئناً این کار باید در آن نوشته شده باشد و احتمالاً در راس آن لیست. به این فکر کنید که چطور اول صبح آن کار را به اتمام برسانید. این سوال کمکتان می‌کند روی کارهای مهم روزانه خود متمرکز شوید.

 

4 - چه کار جدیدی را فردا می‌توانم امتحان کنم؟

زندگی سفری اکتشافی است. در هر سنی هم که باشیم، باید هر روز یک کار جدید را امتحان کنیم. فردا چه تجربه جدیدی می‌توانید داشته باشید؟

 

5 - مهمترین فردی که در زندگی من وجود دارد کیست و چه کاری برای او انجام می‌دهم؟

روی کسی که دوست دارید ، همسرتان، فرزندتان، والدین یا هر کس دیگر متمرکز شوید. آیا به آنها گفته‌اید یا نشان داده‌اید که چقدر برایتان اهمیت دارند؟ فردا چه کاری می‌توانید برای کمک کردن، شاد کردن و یا غافلگیر کردن آنها انجام دهید؟ ما خیلی وقت‌ها آنقدر مشغول می‌شویم که عزیزانمان را فراموش می‌کنیم. این سوال باعث می‌شود دوباره به آنها بپردازید.

 

همین. 5 سوال ساده اما مهم که می‌تواند کمکتان کند زندگیتان را بهتر کنید. سعی کنید هر شب قبل از خواب این سوالات را از خودتان بپرسید.

سعی کنید این سوالات را در انتهای هر روز از خودتان بپرسید. اینکار به شما کمک می‌کند فردی بهتر و موفق‌تر شوید.

 

1 - بهترین اتفاقی که امروز برایم افتاد چه بود؟

چه اتفاقی باعث شد احساس غرور، شادی، یا قدرشناسی کنید؟ آیا امروز حتی برای لحظه‌ای احساس لذت و موفقیت کردید؟

برای لحظه‌ای دوباره آن احساس را در خودتان زنده کنید. ما به لحظات این چنینی بیشتری در زندگیمان نیاز داریم، به همین خاطر بهتر است که به چیزهای مثبت فکر کنیم. خیلی وقت‌ها اتفاقات خوب را نادیده می‌گیریم. اما نباید اینطور باشد، باید از آنها نهایت لذت را برده و قدردانشان باشیم. این سوال کمک می‌کند، مثبت، شاد و قدرشناس باشیم.

 

2 - چه کاری را می‌توانستم بهتر انجام دهم؟

از تجربیات امروزتان چه درسی می‌توانید بگیرید؟ چه اشتباهی مرتکب شدید که باید در آینده از آن جلوگیری کنید؟ چطور می‌توانستید یک موقعیت گفتگو را بهتر انجام دهید؟ به راه‌هایی فکر کنید که این مسئله را در آینده بهبود بخشید.

 

3 - مهمترین کاری که فردا باید انجام دهم چیست؟

کدام کار است که به تنهایی اهمیت زیادی دارد و تفاوت زیادی در روز من ایجاد خواهد کرد؟ اگر برنامه روزانه دارید، مطمئناً این کار باید در آن نوشته شده باشد و احتمالاً در راس آن لیست. به این فکر کنید که چطور اول صبح آن کار را به اتمام برسانید. این سوال کمکتان می‌کند روی کارهای مهم روزانه خود متمرکز شوید.

 

4 - چه کار جدیدی را فردا می‌توانم امتحان کنم؟

زندگی سفری اکتشافی است. در هر سنی هم که باشیم، باید هر روز یک کار جدید را امتحان کنیم. فردا چه تجربه جدیدی می‌توانید داشته باشید؟

 

5 - مهمترین فردی که در زندگی من وجود دارد کیست و چه کاری برای او انجام می‌دهم؟

روی کسی که دوست دارید ، همسرتان، فرزندتان، والدین یا هر کس دیگر متمرکز شوید. آیا به آنها گفته‌اید یا نشان داده‌اید که چقدر برایتان اهمیت دارند؟ فردا چه کاری می‌توانید برای کمک کردن، شاد کردن و یا غافلگیر کردن آنها انجام دهید؟ ما خیلی وقت‌ها آنقدر مشغول می‌شویم که عزیزانمان را فراموش می‌کنیم. این سوال باعث می‌شود دوباره به آنها بپردازید.

 

همین. 5 سوال ساده اما مهم که می‌تواند کمکتان کند زندگیتان را بهتر کنید. سعی کنید هر شب قبل از خواب این سوالات را از خودتان بپرسید.

آیا تابحال شده عدم موفقیت خودتان در دستیابی به یک هدف را با بهانه‌ عدم تجربه توجیه کنید؟ یا اینکه منابع، پول یا زمان لازم را نداشته‌اید؟ آیا شده قبل از اینکه حتی تلاشی کرده باشید، تسلیم شوید؟

 

آیا تابحال شده موفقیت کسان دیگر در رشته و زمینه کاری خودتان را به‌خاطر چیزهای جزئی مثل موارد زیر ببینید :

 

او موفق است چون مهارتش در کامپیوتر بیشتر است.

او موفق است چون آدم‌های زیادی را در این زمینه می‌شناسد.

آنها موفق هستند چون خیلی سال است که اینکار را می‌کنند.

او برای این توانست اینکار را بکند چون خیلی وضعش خوب است، پول پارو می‌کند.

او برای این موفق است چون همیشه از من خوش‌شانس‌تر بوده است.

 

کار واقعی پشت صحنه را ندیده‌ایم، دلیل واقعی موفقیت این افراد را نادیده گرفته‌ایم، به‌اضافه اینکه انرژی زیادی را هم صرف توجیه عدم موفقیت خودمان کرده‌ایم و موقعیت‌ها و فرصت‌های واقعی برای عبرت گرفتن از توانایی‌ها و موفقیت‌های آنها را از دست داده‌ایم. خیلی از ما معمولاً اهدافمان را با طرز تفکر محدود کننده و تحمیلی خودمان و ترس از شکست به خطر می‌اندازیم. طرز تفکر ما همه چیز است. شاید نتوانیم روی افکاری که وارد ذهنمان می‌شود کنترل داشته باشیم اما می‌توانیم آگاه و هوشیار بمانیم و به جای اینکه سریعاً به آنها واکنش دهیم، آنها را خوب بررسی کنیم.

 

اسیر شدن در دنیای مصنوعی فکرمان خیلی آسان است. کار ذهن ما این است که ما را یکسان و بی‌ تغییر نگه دارد و در نتیجه ترس خارج شدن از منطقه امن مان برای دنبال کردن اهدافمان را به دلمان بیندازد. این کاملاً طبیعی و غریزی است. همه ما تجربه‌اش می‌کنیم. اما آنهایی که به آنچه که می‌خواسته‌اند رسیده‌اند، یاد گرفته‌اند که چطور فرای آن حرکت کنند. یعنی با وجود همه این ترس‌ها، عمل کنند.

 

در زیر به 6 قدم برای غلبه بر ندای درونی که قدرت متوقف کردن ما برای دنبال کردن رویاهایمان را دارد اشاره می‌کنیم:

 

قدم 1 : شنیدن و تشخیص صدا

هوشیار باشید و ببینید که ذهنتان برای به تاخیر انداختن عمل شما چه بهانه‌هایی می‌آورد. در زیر به متداول‌ترین این بهانه‌ها اشاره می‌کنیم:

 

** من سابقه تحصیلی لازم را ندارم، شاید بهتر باشد که بعد از اینکه فلان مدرک را گرفتم وارد عمل شوم.

 

**برای دنبال کردن اینکار پول کافی ندارم.

 

** آخر من در مورد اینکار چه می دانم؟ هیچ. مطمئناً هیچوقت موفق نمی‌شوم.

 

** به‌اندازه کافی در باره این آموزش ندیده‌ام. اول باید همه چیز را درموردش بدانم.

 

به زبانتان موقع حرف زدن یا یک نفر دیگر دقت کنید. به عباراتی که استفاده می‌کنید دقت کنید، دارید بهانه می‌آورید؟ آیا دارید موقعیتتان را به‌خاطر فکر کردن در مورد نداشتن‌‌هایتان توجیه می‌کنید؟

 

قدم 2 : مراقب فلج تجزیه و تحلیل باشید

من قبل‌ترها خیلی در این دام افتاده‌ام. فلج تجزیه و تحلیل، یعنی لازم باشد همه چیز درمورد نحوه انجام یک کار را قبل از شروع انجام آن بدانید.

 

تجربه خودم را برایتان تعریف می‌کنم. من قبل از شروع یک پرو‌ژه روزها و هفته‌ها را صرف تحقیق و تحلیل بازار می‌کردم. طی این مدت، دلایل کافی برای عدم موفقیت احتمالی خودم به‌ دست می‌آوردم. به‌ همین‌ دلیل بعد از این همه زمانی که می‌گذاشتم آخر وارد عمل نمی‌شدم.

 

برای ایجاد یک هدف مشخص، واضح و قابل‌ ارزیابی، وقت خیلی بهتر می‌گذرد. اول باید بدانید که می‌خواهید به "چه" برسید، بعد برای آن برنامه بریزید و بعد با قدرت تمام وارد عمل شوید. پس همین حالا روی کاری که می‌توانید بکنید تمرکز کنید!

 

اگر آن زمان را صرف یک تحقیق کوچک می کردم و بعد وارد عمل می شدم، تجربیات بسیار با ارزشی به‌دست می‌آوردم که خیلی بهتر از این بود که یکجا بنشینم و دنبال دلایل شکستم باشم. حتی ممکن بود طی این مدت به موفقیت هم دست پیدا کنم.

 

البته تحقیق کردن درمورد بازار خیلی مهم است اما مشکل زمانی ایجاد می‌شود که ما از اهدافمان آگاهی نداریم و دلیل جستجوهای مان را نمی‌دانیم. افتادن در دام فلج تجزیه و تجلیل خیلی راحت است پس حسابی مراقب باشید.

 

قدم 3 : خودتان را از پرتگاه افکار تدافعی دور کنید

افکار ما خیلی راحت به سرازیری می‌افتند. وقتی افکار تدافعی به ذهنمان می‌رسد اگر فوراً متوقف شان نکنیم و آگاهانه خودمان را از آن بیرون نکشیم، اسیر ترس و فقدان خواهیم شد.

 

می‌توانید احساساتتان را تغییر داده و افکار تدافعیتان را با افکار زیر جایگزین کنید:

 

تغییر زبان: به‌ جای اینکه بگویید چون تجربه کافی ندارم، نمی‌توانم اینکار را انجام دهم، سعی کنید زبانتان را تغییر دهید به : الان تجربه کافی در این مورد ندارم اما مطمئنم که از عهده آن برخواهم آمد، پس از همین امروز شروع می‌کنم.

 

تغییر فیزیولوژی: بلند شوید و چرخی در اطراف بزنید. کاری بکنید که وضعیت فیزیکی کنونی تان را به‌طرز قابل‌توجهی تغییر دهد. اینکار ابزار بسیار خوبی برای قطع هرگونه الگوی فکری است.

 

تغییر تمرکز: تمرکزتان روی چیست؟ برای یک مدت چیز دیگری برای متمرکز شدن پیدا کنید.

 

قدم 4 : بدانید که ذهنتان شما نیستید

درک ذهن شما، خود شما نیست. فقط به‌ خاطر اینکه یک فکر تدافعی دارید به این معنی نیست که این حقیقت دارد یا باید آنرا دنبال کنید. می‌دانم این یکی از سخت‌ترین موارد است اما باید بفهمید که فکر شما خود شما نیست. شما موجودی الهی هستید، بسیار ارزشمندید و قدرت برآوردن عمیق‌ترین خواسته‌های درونیتان در شما وجود دارد.

 

قدم 5 : دنبال بزرگترین ارزشتان باشید

به‌جای اینکه به دنبال دلیل این باشید که چرا نمی‌توانید در مقابل کسی دیگر موفق باشید.

 

به‌ دنبال فرصت‌ها و موقعیت‌ها باشید نه فرصت‌های از دست رفته. دنبال چیزهایی باشید که برای دیگران موفقیت آورده است و از آنها بعنوان منبع الهام استفاده کنید. دنبال کارهایی باشید که دیگران خوب انجام داده‌اند و از آنها درس بگیرید.

 

روی ایجاد ارزش تمرکز کنید. انتظار داشته باشید که داده‌هایتان بیشتر از دریافت‌هایتان باشد. وقتی این مفهوم ساده را خوب تمرین کرده و در آن استاد شدید، متوجه خواهید شد که برای برآوردن دیدگاهتان، دیگر خودِ آن مسابقه برایتان اهمیت ندارد.

 

قدم 6 : "چگونه" را فراموش کنید، روی "چه" تمرکز کنید

قبل از شروع عمل درمورد یک ایده یا پرو‌ژه، اسیر شدن در دام جزئیات اینکه چگونه به هدفتان برسید خیلی ساده است. وقتی خیلی اسیر چگونه‌ها شوید، مطمئناً با بمبارانی از کارهای ناممکن هم رو به‌ رو خواهید شد. این خیلی ناامید‌ کننده است و نیروی حرکت شما را کند می‌کند. بعلاوه، کارها معمولاً آنطور که شما انتظار دارید پیش نمی‌روند. بله مهم است که برای رسیدن به هدفتان برنامه داشته باشید اما باید این برنامه‌ها را با دیدگاهی بسیار سطح‌بالا خلق کنید که اسیر چگونه‌ها نباشد.

 

برای ایجاد یک هدف مشخص، واضح و قابل‌ ارزیابی، وقت خیلی بهتر می‌گذرد. اول باید بدانید که می‌خواهید به "چه" برسید، بعد برای آن برنامه بریزید و بعد با قدرت تمام وارد عمل شوید. پس همین حالا روی کاری که می‌توانید بکنید تمرکز کنید!

 

درست مثل رانندگی کردن در شب در خارج از شهر، بیرون بسیار تاریک است و فقط می‌توانید راه دو متر جلوتر از خودتان را ببینید. البته مقصدتان را می‌دانید ( که هدف شماست ) و می‌دانید که راه بالاخره شما را به آن مقصد می‌رساند ( برنامه ). تمام کاری که از دستتان برمی‌آید تمرکز بر دو متر جلویی‌تان است.

 

و حرف آخر این که

 

افکار خودویرانگر را رها کنید!

یاد بگیرید هر زمان که برای کاری، که موجب ترس تان است،وارد عمل می‌شوید به جای ترس، فقط عمل کنید!

 

بدانید با اتخاذ این روش، شما دیگر هیچ وقت شکست نخواهید خورد و همه چیز بهتر از آنچه ترس تان اجازه می دهد، خواهد شد. بدانید شکست دقیقاً همان زمانی اتفاق می‌افتد که تسلیم می‌شوید. اگر تسلیم نشوید محال است که شکست بخورید. پس پشتکار داشته باشید و به موفقیتتان ایمان داشته باشید.

روانشناسی - مهم این است که زندگی معمولی خود را بکنی و گاهی حتی در معرض بدی ها قرار بگیری اما انتخاب کنی که خوب باشی

 

زمان دبیرستان معلم شیمی ما همیشه می‌گفت: "در ریزترین واحد سازنده ماده یعنی در دنیای اتم‌ها این الکترون‌ها با بار منفی هستند که مانند ابری گرداگرد هسته اتم (شامل پروتون با بار مثبت) می‌چرخند، و این پروتون واقعا دل شیر دارد که در محاصره لایه‌های از اَبرالکترون با افتخار، مثبت بودن خودش را حفظ می‌کند."

 

معلم شیمی می‌گفت: "در واقع در زندگی هم مثبت‌ها زمانی ارزش واقعی خود را پیدا می‌کنند که در محاصره منفی‌ها، مثبت بمانند و در دل منفی‌هاست که مثبت بودن هنر می‌شود!"

 

این‌که یک نفر در جمع منفی‌ها کاری منفی انجام دهد و بعد به خود ببالد و انتظار داشته باشد که به خاطر کار نادرستش و جراتی که به خرج داده به او جایزه بدهند، این اصلا هنر نیست. سفید بودن و از همه مهم‌تر سفید ماندن در بین آدم‌هایی که اصرار به سیاهی دارند، هنر واقعی است.

 

مثلا در کلاسی که همه از درس گریزان هستند و دنبال راه‌های فرار از مطالعه و روش‌های میانبر نمره‌زنی هستند، کسی که در شکار "نمره مفت" از بقیه ماهرتر است نباید به هنر و مهارت خود ببالد، چرا که در آخر کار، هنگام فارغ‌التحصیلی و همچنین بعد از آن، بی‌سوادی و ناتوانی او، به راحتی توسط اهل فن، کشف و این فرد از کارهای جدی و تخصصی کنار گذاشته می‌شود.

 

حال در این کلاسی که همه از درس گریزانند، اگر یک یا دو شاگرد ممتاز با جدیت درس‌ها را مطالعه کنند و سختی مطالعه مستمر و عمیق و فراگیر را به خود هموار سازند، شاید در ظاهر نمره ‌نهایی هر دو طیف تنبل و زرنگ، یکی شود، اما باز هم برنده واقعی کسی است که می‌تواند در پایان دوره باافتخار به دانستنی‌های خود ببالد و کاربرد دانش خود را در عمل به نمایش گذارد و از آن به نفع خود و دیگران استفاده کند.

 

همین‌طور در بازاری که همه کم‌فروشی و گران‌فروشی می‌کنند، فروش محصول و عرضه خدمات به قیمت درست و مناسب، هنر است و باید ارج نهاده شود.

 

این‌که در بلبشوی گرانی اجناس را احتکار کنیم و موقع کسادی و نبود مشتری آن را به حراج بگذاریم و به اجبار، زیر قیمت بفروشیم، این رسم و قاعده کسب حلال و درست نیست و اصلا جزو مرام بازاری‌های واقعی هم نیست.

 

موفق واقعی کسی است که در دل ناامیدی‌ها و پریشانی‌ها، امید می‌دهد و امیدواری می‌بخشد. موفق واقعی کسی است که درست در میانه همه شکست‌ها و ورشکستگی‌ها، محکم سر جایش می‌ایستد و بهترین تلاشش را به نمایش می‌گذارد. موفق واقعی کسی است که در عین نداری و فقر، با تلاش مضاعف سعی می‌کند بی‌نیازی خود را به همه ثروتمندان عالم اعلام کند.

 

اگر در ایام جوانی به خود بگوییم که الان دوره سر به هوایی است و خود را در جمع افراد ناباب به حال خود رها کنیم، به این امید که در زمان پیری و ایام کهولت، از خطاهای خود بازگردیم، باید بدانیم که این بازگشت به اندازه پاک بودن و پاک نگه‌داشتن خود در ایام جوانی ارزش ندارد.

 

در غار تنهایی چمباتمه زدن و دور از مردم و وسوسه‌ها خود را نگه داشتن، فضیلت نیست. کسی که برایش شرایط مهیا نیست و دم از پاکی می‌زند حرف گزاف می‌گوید. فضیلت در بودن و خودداری است، در میدان بودن و پاک ماندن، در قدرت داشتن و آلوده نشدن. در اسیر بند قدرت و جاه و مقام نبودن و در عین قدرت و توانایی همچنان انسان بودن و انسان ماندن است.

 

البته ما نمی گوییم خود را بین افراد ناباب و ناصالح قرار بده و سعی کن بدرخشی و خوبی‌ات را به رخ آنها بکشانی. بلکه می‌گوییم همیشه سعی کن دامنت را از آلودگی پاک کنی. اگر در جمع منفی‌ها هستی به سمت مثبت برو و تا می‌توانی مثبت باش. اگر در جمع مثبت‌ها هم هستی به خود مغرور نشو و سعی کن به معنای واقعی مثبت بودن را در تمام ذات و وجود خود نهادینه سازی.

منبع: مجله موفقیت


شاید تازه سایت خود را طراحی کرده باشید. بنابراین به شما پیشنهاد میکنیم یک صفحه درباره ما بسازید تا بتوانید دل مشتریان خود را بدست بیاورید. همچنین داشتن “صفحه درباره ما” و صفحه “تماس با ما” به شما کمک می کند اعتماد گوگل را کسب کنید.

با ما باشید تا ویژگی های یک صفحه تاثیر گذار را بررسی کنیم، از این ویژگی ها در برگه های دیگرتان هم میتوانید استفاده کنید. تا بتوانید نرخ تبدیل خود را افزایش دهید یا اینکه نشان دهید یک کسب و کار مشتری محور هستید.

صفحه درباره ما سایت moz

سایت moz به عنوان یکی از موفق‌ترین وب‌سایت‌ها در زمینه آموزش بروز سئو، از صفحه درباره ما بسیار خوبی برخوردار است. در یک صفحه به خوبی و با طراحی‌ای زیبا به معرفی بنیان‌گذارشان، داستان‌شان، هدف‌شان و مسائل از این قبیل پرداخته‌اند.


امکان برنده شدن برای همه هست

روانشناسی - زندگی هر کدام از ما، زمانی که باید بین چند گزینه یکی را انتخاب کنیم، با تعارض ها و مشکلاتی روبه روست. برخی از موارد این تعارض ها در ارتباط با دیگران است. نحوه برخورد با این مشکلات و تعارض ها می تواند بر روابط بین فردی ما آثار طولانی مدتی بگذارد؛ این که دوستانی را از دست بدهیم، همیشه مجبور باشیم خود را قربانی روابط مان کنیم، بتوانیم با دیگران به مذاکره بنشینیم و... نکته مهم در مواجه شدن با تعارض ها این است که حل آن ها هر چه زودتر انجام شود، فشار روانی حاصل از آن ها برای ما کمتر خواهد بود. توانایی حل تعارض ها در زمان کوتاه و البته به نفع خودتان، مهارتی است که لازم است آن را فرا بگیرید.

یکی از روش های مناسب برای حل تعارض ها، قدم هایی است که گرینبرگ در کتاب کنترل فشار روانی آن را معرفی کرده است.

برنده شدن, امکان برنده شدن

 

قدم اول: گوش دادن فعال

نام این مهارت پایه را احتمالاً بارها و بارها شنیده اید. گوش دادن فعال با شنیدن تفاوت هایی دارد، از جمله این که فرد در این وضعیت همه تلاش خود را می کند تا منظور فرد مقابل را درک کند و البته این تلاش را به نمایش می گذارد. اگر شما صرفاً به صحبت های فرد مقابل خود گوش می دهید اما با پاسخ هایی، او را متوجه نمی کنید که منظور او را فهمیده اید، هنوز به صورت کامل نتوانسته اید از این مهارت استفاده کنید.

نکته مهم دیگری که در این بین وجود دارد تلاش شنونده برای درک احساساتی است که گوینده به صورت مستقیم بیان نکرده است. درک ناراحتی، خوشحالی، عصبانیت فرد مقابل که در لابه لای کلمات پنهان شده است و البته بیان این نکته که متوجه این احساسات هستیم، به شنونده کمک می کند زمانی که می خواهیم صحبت کنیم او نیز با دقت بیشتری به صحبت ما گوش کند و تلاش بیشتری برای رسیدن به نتیجه داشته باشد.

برنده شدن, امکان برنده شدن

قدم دوم: نشان دادن حالات خویش

سانسور احساسات یکی از رفتارهایی است که بیشتر ما از همان دوران کودکی آن را یاد گرفته ایم و تصور می کنیم هر چه قدر بتوانیم بیشتر ادای افراد خونسرد را در بیاوریم، احتمالاً زودتر و راحت تر می توانیم تعارض های مان را حل و فصل کنیم. واقعیت این است که انکار احساسات خود شاید بتواند در برخی از مواقع به حل سریع تعارض ها کمک کند اما قطعاً کمکی به حل آن ها به نفع ما نخواهد کرد. اگر هم نگرانید که بیان احساسات دردسرهای جدیدی را به قبلی اضافه کند، اول این دو نکته را در نظر داشته باشید و سپس درباره تغییر دادن یا ندادن روش خود تصمیم بگیرید.

همان طور که در مرحله قبل نیز تأکید کردیم، لازم است اول ما احساسات فرد مقابل را درک کنیم و نشان دهیم متوجه آن احساسات بوده ایم و بعد انتظار داشته باشیم فرد مقابل نیز احساسات ما را درک کند.

نکته دوم آن که اشتباهی که بسیاری از افراد مرتکب می شوند این است که در زمان بیان احساسات خود، به نوعی فرد مقابل را محکوم می کنند. به عنوان مثال از بدقولی دوست خود عصبانی هستند. برای بیان این احساس می گویند بدقولی تو من را عصبانی کرده است. اگر می خواهید احساسات شما بهتر شنیده شود، بهتر است بگویید من از بدقولی تو عصبانی شده ام.

برنده شدن, امکان برنده شدن

قدم سوم: جست و جو برای یافتن دیگر راه حل ها

برای این مرحله لازم است از روش سیال سازی ذهن استفاده کنید. منظور از سیال سازی یعنی برشمردن همه راه حل های ممکن قبل از ارزیابی آن ها. وقتی فهرستی از راه حل‌ها داشته باشید، در قدم بعدی می توانید دو نفری به بررسی تک تک آن ها بپردازید تا بر روی یکی به توافق برسید. شاید بگویید این کار زمان بسیار لازم دارد. یادتان باشد شاید در ابتدا، زمان بیشتری از روش های قبلی که استفاده می کردید نیاز داشته باشد اما در عوض بعد از پایان موضوع، درگیری ذهنی تان بسیار کمتر خواهد بود و در طولانی مدت به شما کمک می کند آرامش بیشتری داشته باشید.

روانشناسی - مهم این است که زندگی معمولی خود را بکنی و گاهی حتی در معرض بدی ها قرار بگیری اما انتخاب کنی که خوب باشی

 

زمان دبیرستان معلم شیمی ما همیشه می‌گفت: "در ریزترین واحد سازنده ماده یعنی در دنیای اتم‌ها این الکترون‌ها با بار منفی هستند که مانند ابری گرداگرد هسته اتم (شامل پروتون با بار مثبت) می‌چرخند، و این پروتون واقعا دل شیر دارد که در محاصره لایه‌های از اَبرالکترون با افتخار، مثبت بودن خودش را حفظ می‌کند."

 

معلم شیمی می‌گفت: "در واقع در زندگی هم مثبت‌ها زمانی ارزش واقعی خود را پیدا می‌کنند که در محاصره منفی‌ها، مثبت بمانند و در دل منفی‌هاست که مثبت بودن هنر می‌شود!"

 

این‌که یک نفر در جمع منفی‌ها کاری منفی انجام دهد و بعد به خود ببالد و انتظار داشته باشد که به خاطر کار نادرستش و جراتی که به خرج داده به او جایزه بدهند، این اصلا هنر نیست. سفید بودن و از همه مهم‌تر سفید ماندن در بین آدم‌هایی که اصرار به سیاهی دارند، هنر واقعی است.

 

مثلا در کلاسی که همه از درس گریزان هستند و دنبال راه‌های فرار از مطالعه و روش‌های میانبر نمره‌زنی هستند، کسی که در شکار "نمره مفت" از بقیه ماهرتر است نباید به هنر و مهارت خود ببالد، چرا که در آخر کار، هنگام فارغ‌التحصیلی و همچنین بعد از آن، بی‌سوادی و ناتوانی او، به راحتی توسط اهل فن، کشف و این فرد از کارهای جدی و تخصصی کنار گذاشته می‌شود.

 

حال در این کلاسی که همه از درس گریزانند، اگر یک یا دو شاگرد ممتاز با جدیت درس‌ها را مطالعه کنند و سختی مطالعه مستمر و عمیق و فراگیر را به خود هموار سازند، شاید در ظاهر نمره ‌نهایی هر دو طیف تنبل و زرنگ، یکی شود، اما باز هم برنده واقعی کسی است که می‌تواند در پایان دوره باافتخار به دانستنی‌های خود ببالد و کاربرد دانش خود را در عمل به نمایش گذارد و از آن به نفع خود و دیگران استفاده کند.

 

همین‌طور در بازاری که همه کم‌فروشی و گران‌فروشی می‌کنند، فروش محصول و عرضه خدمات به قیمت درست و مناسب، هنر است و باید ارج نهاده شود.

 

این‌که در بلبشوی گرانی اجناس را احتکار کنیم و موقع کسادی و نبود مشتری آن را به حراج بگذاریم و به اجبار، زیر قیمت بفروشیم، این رسم و قاعده کسب حلال و درست نیست و اصلا جزو مرام بازاری‌های واقعی هم نیست.

 

موفق واقعی کسی است که در دل ناامیدی‌ها و پریشانی‌ها، امید می‌دهد و امیدواری می‌بخشد. موفق واقعی کسی است که درست در میانه همه شکست‌ها و ورشکستگی‌ها، محکم سر جایش می‌ایستد و بهترین تلاشش را به نمایش می‌گذارد. موفق واقعی کسی است که در عین نداری و فقر، با تلاش مضاعف سعی می‌کند بی‌نیازی خود را به همه ثروتمندان عالم اعلام کند.

 

اگر در ایام جوانی به خود بگوییم که الان دوره سر به هوایی است و خود را در جمع افراد ناباب به حال خود رها کنیم، به این امید که در زمان پیری و ایام کهولت، از خطاهای خود بازگردیم، باید بدانیم که این بازگشت به اندازه پاک بودن و پاک نگه‌داشتن خود در ایام جوانی ارزش ندارد.

 

در غار تنهایی چمباتمه زدن و دور از مردم و وسوسه‌ها خود را نگه داشتن، فضیلت نیست. کسی که برایش شرایط مهیا نیست و دم از پاکی می‌زند حرف گزاف می‌گوید. فضیلت در بودن و خودداری است، در میدان بودن و پاک ماندن، در قدرت داشتن و آلوده نشدن. در اسیر بند قدرت و جاه و مقام نبودن و در عین قدرت و توانایی همچنان انسان بودن و انسان ماندن است.

 

البته ما نمی گوییم خود را بین افراد ناباب و ناصالح قرار بده و سعی کن بدرخشی و خوبی‌ات را به رخ آنها بکشانی. بلکه می‌گوییم همیشه سعی کن دامنت را از آلودگی پاک کنی. اگر در جمع منفی‌ها هستی به سمت مثبت برو و تا می‌توانی مثبت باش. اگر در جمع مثبت‌ها هم هستی به خود مغرور نشو و سعی کن به معنای واقعی مثبت بودن را در تمام ذات و وجود خود نهادینه سازی.

برای به دست آوردن موفقیت شخصی، شاد بودن کافی نیست.

وقتی واقعاً بیشتر می‌خواهید، آن را به دست می‌آورید. افرادی که افزون‌طلب نیستند به خود اجازه بیشتر خواستن نمی‌دهند. در بعضی موارد آنها ممکن است از فکر داشتن بیشتر خوششان بیاید، ولی آنها به خود زحمت نمی‌دهند و مشتاق نیستند. برای داشتن موفقیت بیرونی، باید به قدری اشتیاق داشته باشیم که وقتی آن را به دست نمی‌آوریم، آزرده شویم. در عین حال باید بیاموزیم چگونه آزردگی‌مان را رها کرده، خود را شفا دهیم به طوری که شادی درونی را نیز تجربه کنیم. در حالی که با امواج اجتناب‌ناپذیر درماندگی، ناامیدی، نگرانی و سایر احساسات منفی روبه‌رو هستیم که با آرزوی موفقیت بیرونی می‌آید، همواره باید قادر باشیم لذت، عشق، اعتماد و صلح درونی را به دست آوریم.

 

این بینش روشن می‌سازد که چرا افراد بسیاری که به درجات بزرگی از موفقیت شخصی رسیده‌اند شروع‌های معمولی داشته‌اند. بسیاری از آنها در زمان کودکی، فقیر، محروم یا حتی یتیم بوده‌اند.

 

آنها راه سخت شاد بودن را کمتر آموختند ولی به خواستن بیشتر ادامه دادند. داستان‌های بی‌شماری نقل می‌شود از افرادی که چگونه موفق شده‌اند یا اینکه چگونه به خواسته‌هایشان رسیده‌اند و سرانجام بعضی‌ها سقوط کرده و خیلی سست شده‌اند و در زندگی و شغل آنها رکود حاصل شده است. پس از رسیدن به موفقیت بیرونی، «زندگی خوب» آنها از تولید خلاقیت یا جذب موفقیت بازمی‌مانند چون این افراد تماس با آرزوهایشان را دیگر از دست می‌دهند.

 

آنها یا به آرامی سقوط می‌کنند یا متوقف می‌شوند ولی همه افسرده باقی نمی‌مانند. بعد از سقوط کامل و از دست دادن همه چیز، اغلب افراد به عقب برمی‌گردند آنها با علاقه‌مندی نسبت به خواسته‌هایشان دوبار به‌ پا می‌خیزند.

 

شکست‌هایشان را رها می‌سازند، یاد می‌گیرند که چگونه با کم شاد باشند و یکبار دیگر برای رسیدن به خواسته‌هایشان شرایط مناسب فراهم می‌آورند.

بااحساس درد از دست دادن همه چیز، آنها آرزوهایشان را برای جذب و ایجاد موفقیت بیرونی تقویت می‌کنند. همچنان که همه چیزشان را از دست می‌دهند.- با ارزش ترین دارایی ما توانایی کسب درآمد است نه آن پولی که به دست می آوریم. توانایی از دست نمی رود اما پول و ثروت ممکن است بارها از دست برود.

 

2- موفقیت مانند نردبان است و مهارت های ما پله های آن را می سازد، اگر پله ها کامل نباشد، ما نمی توانیم از نردبان بالا برویم.

 

3- پتانسیل انسان آنقدر زیاد است که می توان صد زندگی همزمان داشته باشد. ما می توانیم هر چیزی را بیاموزیم ودر هر امری متخصص شویم.

 

4- آموزش کلید موفقیت است ولی چون سخت و وقت گیر است و بیشتر انسان ها تنبل اند کسی برای یادگیری اهمیت قائل نمی شود.

 

5- امروزه نه تنها باید هوشمندانه کار کرد بلکه باید هوشمندانه وسخت کار کرد تا به ثروت و موفقیت نائل شد.

 

6- اهمیت کلمات در زندگی بسیار مهم است. کلمات خوب، تفکرات بهتری را ایجاد می کنند.

 

7- افراد موفق بر راه حل ها تمرکز می کنند اما افراد متوسط به فردی که مشکل را ایجاد کرده است فکر می کنند.

 

8- کیفیت زندگی و هدف اصلی ما بستگی به احساسمان از خود (کرامت نفس) دارد.

 

9- هدف داشتن با هدف گذاشتن متفاوت است. نوشتن اهداف از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. افرادی که اهداف مکتوب دارند ده برابر دیگران موفق ترند.

 

10- برندگان کسانی هستند که درازمدت فکر می کنند، افراد متوسط کوتاه مدت و سطحی می اندیشند.

 

11- افراد موفق کارهای بزرگ و سخت را انجام می دهند ولی افراد متوسط، دنبال کارهای راحت و معمولی می روند.

 

12- هر یک از ما باید یک نقشه بیست ساله داشته باشیم و به جای فکر کردن به مشکلات اقتصادی دنبال برداشتن قدم ها در مسیر اهداف خود باشیم.

 

13- کسانی که مهارت های مالی دارند موفق می شوند. شما باید در روز حداقل دو ساعت درباره اقتصاد و سرمایه گذاری مطالعه داشته باشید.

 

14- راز اکثر موفقیت ها پشتکار و مقاومت است باید با خودت عهد کنی که کنار نمی کشی تا به اهدافت برسی.

 

15- اعتماد به نفس باید آنقدر بالا باشد که هیچ چیز نتواند جلوی ما را بگیرد.

 

16- برای فروش موفق باید تعداد تماس ها و ارتباطات را افزایش دهید.

 

17- نگران شنیدن نه نباشید، نه یعنی پول!

 

18- کسانی که بیشترین نه ها را دریافت می کنند بیشترین بله ها را نیز می شنوند.

 

19- باید به محصولات یا خدماتی که ارائه می دهید اعتقاد داشته باشید، اگر اعتقاد دارید که محصولتان عالی است، ناخودآگاه مشتری این موضوع را درمی یابد. (و برعکس!)

 

20- فروشندگان موفق عاشق محصول، کار و شرکتشان هستند.

 

21- به جای اینکه فروشنده باشید، یک مشاور دلسوز باشید، آنگاه فروش خودش اتفاق می افتد.

 

22- فقط هدف این نیست که فروشی انجام دهی بلکه باید ابتدا ببینی که این مشتری به محصول تو نیاز دارد یا خیر.

 

23- قدرت در دست کسانی است که بهترین نُت برداری را دارند.

 

24- در فروش باید ابتدا اعتمادسازی کنید.

 

25- انتخاب های امروز، کیفیت زندگی فردای شما را می سازند. گذشته را رها کنید و به فکر ساخت فردای خویش باشید.

 

26- هیچ موقع نگویید که دیگر دیر شده است. هیچ وقت برای گرفتن تصمیمات صحیح دیر نیست.

 

40 نکته کلیدی از سخنان برایان تریسی در همایش تهران

 

27- به سوی خورشید تمرکز کنید تا سایه پشت تو قرار گیرد.

 

28- ما باید تغییر کنیم. اگر تغییر نکنیم، کنترل زندگی را در دست نخواهیم داشت.

 

29- برای هر حوزه زندگی باید برنامه جامعی تدوین کنیم. باید فراتر نگاه کنیم و روی آینده تمرکز کنیم.

 

30- افرادی که موفق و در جامعه مورد احترامند کسانی هستند که بیشترین وقت را روی آماده سازی برای آینده می گذارند.

 

31- برای تسخیر آینده باید از لذت های آنی دست بکشیم.

 

32- منحرف شدن از مسیر اصلی، بزرگترین عامل شکست ما است.

 

33- افراد موفق سخت و هوشمندانه کار می کنند. هوشمندانه یعنی کارهایی را انجام دهیم که با اهدافمان سازگار باشد.

 

34- کارهای کوچک، ساده و راحت را انجام ندهید زیرا کم کم به آنها عادت می کنید. از کارهای سخت و بزرگ استفاده کنید.

 

35- افراد موفق کارهایی را انجام می دهند که پتانسیل نتایجش بسیار بالاست.

 

36- همیشه برای همه کارها برنامه داشته باشید تا بتوانید اقدامات را سریع تر انجام دهید.

 

37- قبل از شروع هر کاری چک لیست و گام های سازماندهی شده آن را بنویسید.

 

38- میلیاردرها عادت دارند روزانه هدف گذاری کنند.

 

39- میلیاردرها عادت دارند کارهای شان را تکمیل کنند و نیمه کاره رها نکنند.

 

40- میلیاردرها عادت دارند با مهم ترین عمل، روزشان را شروع کنند.

اغلب صبح ها که از خواب بیدار می شوید،‌ انرژی کافی را برای یک روز کامل ندارید و ممکن است احساس خستگی، خواب آلودگی و بی حوصلگی داشته باشید. رعایت نکاتی که در این مطلب به آنها اشاره می کنیم، سبب می شود تا شما روزتان را بهتر آغاز کنید.

 

سحرخیز باشید

افرادی که تا دیروقت بیدار می مانند و دیر می خوابند و بیش از نصف خوابشان را پس از ساعت پنج و نیم صبح می گذرانند، میزان بیشتری فست فود مصرف می کنند و بیشترین میزان کالری را بعد از ساعت ۸ شب مصرف می کنند. در تحقیق دیگری نشان داده شده است که موادغذایی که پس از ساعت ۸ شب مصرف می شوند، تاثیر بیشتری بر افزایش وزن بدن دارند. یکی از بهترین راه هایی که شما می توانید وزنتان را کنترل کنید، این است که شب ها زودتر بخوابید و صبح ها زودتر از خواب برخیزید.

 

خستگی بیش از حد نشان از پرخوری دارد

این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است که شما انرژی بدنتان را چگونه تامین و چه موادغذایی را مصرف می کنید. موادغذایی مغذی می توانند مغز شما را در وضعیت هوشیارتری قرار دهند و باعث شوند که شما بتوانید وزنتان را به سادگی کنترل کنید.

 

پروتئین را فراموش نکنید 

مصرف پروتئین می تواند مغز و معده شما را قانع کند که شما سیر شده اید. گرسنگی ممکن است منجر شود تا شما به خوردن یک پاکت چیپس روی بیاورید. نتایج تحقیقی که اخیرا انجام شده نشان می دهد که افرادی که کمتر از ۱۵ درصد از کالری مورد نیازشان را با پروتئین تامین می کنند، بیشتر از سایر افراد که میزان پروتئین بیشتری مصرف کرده اند گرسنه می شوند. همین موضوع سبب می شود تا آنها به خوردن میان وعده های بیشتری روی آورند و اضافه وزن بیشتری پیدا کنند. خوردن تخم مرغ آب پز و ماست یونانی برای صبحانه می تواند کمک شایانی به کنترل اشتها در طی روز کند.

 

روزتان را با شکلات آغاز کنید 

بله شما درست خواندید. یک تکه شکلات تلخ می تواند تئوبرومین مورد نیاز بدنتان را برای بیدار ماندن تامین کند و شما را در طی روز سرحال نگه دارد. همچنین شکلات سرشار از آنتی اکسیدان است و این موضوع ریسک ابتلا به حملات قلبی را در شما کاهش می دهد. از طعم خوب شکلات هم که نمی توان گذشت.

 

قهوه بنوشید 

آخرین باری که شنیدید یک پزشک از کلمه معجزه استفاده کند چه زمانی بود؟ نیازی نیست که قهوه را کنار بگذاری و یا از نوشیدن آن احساس گناه کنید. تحقیقات اخیر نشان می دهد که قهوه تاثیر معجزه آسایی بر روی سلامت افراد دارد و می تواند ریسک ابتلا به سرطان پوست را تا ۲۰ درصد و حمله قلبی را تا ۲۵ درصد کاهش دهد. همچنین میزان مرگ بر اثر سرطان پروستات در مردان را تا ۶۰ درصد کاهش می دهد. سعی کنید قهوه را تلخ و یا همراه مقدار کمی شیر میل کنید، تا کالری آن را به حداقل برسانید.

 

موادغذایی ترد مصرف کنید 

خوردن یک سیب هنگام صبح می تواند برای شروع یک صبح پرانرژی موثر باشد. خوردن آن کمک می کند تا ماهیچه های صورت شما به صورت منظم در هنگام صبح کار کنند و شما هوشیارتر باشید. همچنین علاوه دریافت فیبر کافی، انرژی مضاعفی در طی روز خواهید داشت.

 

تختخواب را مرتب کنید 

قبل از همه چیز مرتب کردن تختخواب، مانع از وسوسه شدن شما برای خزیدن مجدد به آن می شود. به اضافه اینکه برای مرتب کردن ملحفه دستها باید بالای سر رفته و ماهیچه های بازو را به فعالیت وا داشت؛ همین امر منجر به بالا رفتن ضربان قلب و هوشیار شدن شما خواهد شد.

منبع:سالم زی



منتظر ماندن برای خدا به معنی منفعل بودن نیست. به این معنی نیست که بیکار بایستید، به آسمان خیره شوید و منتظر یک میلیون دلاری باشید که خداوند از آن بالا برایتان می‌فرستد.

 

زندگی کامل نیست. همیشه طوفان‌ها می‌آیند و می‌روند.

احساس ناامیدی می‌کنید؟ به بالا نگاه کنید! خدا بزرگ است.

 

خداوند از روزهای سختی که برایمان بوجود می آید برای بیرون کشیدن ما از افسردگی و ناامیدی و قوی کردن ما استفاده می‌کند.

نباید دلسرد شوید. همیشه امید وجود دارد.

سختی‌ها معمولاً باعث می‌شوند احساس تنهایی کنیم.

 

آدمها هر روز با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند. در این زمانی که مشکلات اقتصادی زیادی وجود دارد، به ایمانتان تکیه کنید و بدانید که خداوند بزرگتر از آن سختی‌هایی است که برایتان پیش آمده است.

امید اعتمادی است که همه ما دوست داریم داشته باشیم.

 

اولین کاری که بعد از احساس ناامیدی انجام می‌دهید چیست؟

به زانو می‌افتید و دعا می‌کنید و حکمت خدا را طلب می‌کنید.

یا به رختخواب می‌افتید و آرزوی مرگ می‌کنید؟

وقتی ناامیدیم، داشتن امید کار سختی است

 

باید به نقطه‌ای در زندگیتان برسید که دیگر نتوانید ادامه دهید. گناهتان، گذشته‌تان، سختی‌ها و مشکلاتی که هر روز با آنها دست و پنجه نرم می‌کنید، ظاهرتان یا وضعیت زندگیتان. وقتی هیچوقت به آن نقطه نرسید که تغییرات مثبت در زندگیتان به یک انتخاب تبدیل شود، زندگیتان پوچ و بیهوده خواهد بود.

 

به یک بطری کوکاکولا نگاه کنید. نیمی از آن را بنوشید و بعد بگذارید زمین. نگاه کنید مایع درون آن چه می‌کند. تلاشی بیهوده دارد و به ناکجا می‌رود، مگر اینکه محتوی بطری را بیرون بریزید. اما سر و صدا کرده و داخل محدوده ظرف می‌جوشد. هیچ هدفی جز مصرف شدن ندارد.

 

اگر به قدم زدن در جاده پهناور ناامیدی ادامه دهید، درست مثل محتوی آن بطری خواهید شد. مثل امید یک دیوانه برای فرار از تیمارستان و نداشتن قدرت لازم برای آن. باید اولین قدم به سمت آزادی را برداریم. باید از محیط ناامیدکننده اطرافتان پا را بیرون گذاشته و بقیه را به خدا بسپارید.

 

آدمها همیشه دور انتخاب‌ها، افسوس‌های گذشته و سختی‌هایی که برایشان پیش آمده می‌چرخند. روز به روز، محیط به دیوی برای آنها تبدیل می‌شود که ذهنشان را به اسارت می‌کشد. توانایی فرار ندارند. ناامیدند. احساس گم‌گشتگی کرده و تصور می‌کنند هیچکس دوستشان ندارد.

 

بعد در اوج سختی‌ها و مشکلات به سمت خدا فریاد می‌کشند که آنها را از این ناامیدی نجات دهد. امید اعتمادی در اعماق وجود ماست که قدرت لازم برای وارد عمل شدن و رسیدن به هدفمان را به ما می‌دهد.

 

ایمان یعنی اعتقاد به چیزی که قادر به دیدن آن نیستید. امید یعنی دوست داشته باشیم چیزی که ایمانمان می‌خواهد به ما نشان دهد را ببینیم. این دو در کنار هم هستند و نمی‌توان آنها را از هم جدا کرد.

 

من در شرایط سختی در زندگی خود قرار داشتم و دیگر قادر نبودم قدمی به جلو بردارم. قادر به تامین خود و خانواده‌ام نبودم. نه ماشینی داشتم، نه شغلی و نه پولی. از خجالت نمی‌توانستم سرم را بلند کنم. تابحال چنین شرایطی داشته‌اید؟ این یعنی فقر. این یعنی حتی برای کوچکترین نیازهای روزانه‌تان هم سختی بکشید.

 

و مسئله ناراحت‌کننده این است که خیلی‌ها حتی شرایطی بدتر از من داشتند. در زندگی به نقطه‌ای می‌رسیم که می‌توانیم تصمیم بگیریم جاده‌ای که پیش روی داریم را ادامه دهیم یا ایستاده و صبر کنیم. و مطمئناً وقتی ناامیدانه نیاز به کمک داریم، صبر کردن برای خدا بسیار سخت است.

 

خداوند راهی دارد که به ما نشان می‌دهد تا چه اندازه مهم هستیم. همه ما برای دلیلی به دنیا آمده‌ایم و سختی‌ها و ناامیدی‌هایی که برایمان پیش می‌آید اهمیتی ندارند.

 

شما بیهوده و بی‌دلیل برای گذراندن این زندگی کوتاه به دنیا نیامده‌اید.

 

منتظر ماندن برای خدا به معنی منفعل بودن نیست. به این معنی نیست که بیکار بایستید، به آسمان خیره شوید و منتظر یک میلیون دلاری باشید که خداوند از آن بالا برایتان می‌فرستد.

 

امید یک عمل است. اگر فقط یک جرقه از آن در روحتان وجود داشته باشد، خیلی زود ایمان صدایتان می‌کند که پایتان را بیرون گذاشته و کاری برای ناامیدی‌تان بکنید. خداوند در هر کدام از ما قوه درک و بصیرت قرار داده است. قدرتی درون ما قرار داده که باعث می‌شود بتوانیم در برابر سختی‌ها بایستیم.

 

امیدتان را از دست ندهید. احساس ناامیدی کردن درد بزرگتری است تا قدم بیرون گذاشتن و با کمک ایمان به خدا کاری برای تغییر شرایط انجام دادن. خدا بزرگ است و شما را برای هدفی مهم خلق کرده است. اینطور به آن نگاه کنید، احساس ناامیدی کردن فقط شما را عقب می‌اندازد و در هم می‌شکند. پس بایستید، به بالا نگاه کنید و در دریای ناامیدی غرق نشوید. خدا بزرگ است و بیشتر اوقات او تنها کسی است که می‌توانید در زمان سختی‌ها برای کمک به سراغش بروید.

به نظر شما «برترین مدیر کسب‌وکار» چه کسی است، چگونه رفتار می‌کند، چه تعریفی دارد و چگونه کار می‌کند؟ مثلا همه با استیو جابز آشنا هستیم.

 

او بی‌تردید یکی از همین برترین مدیران کسب‌وکار در جهان بود، اما به صورت کلی، می‌توان گفت که برترین مدیران کسب‌وکار در جهان، آنهایی هستند که کارهای خود را به‌خوبی انجام می‌دهند. آنها می‌توانند دشواری‌ها و چالش‌های اقتصادی را به موفقیت بدل کنند و از ایده‌هایشان به واقعیت‌هایی دست یابند که جهان را از همه جهت دگرگون می‌کند. این اشخاص ضرورتا نباید زمامدار شرکت خود باشند.

آنها الزاما نقش رییس هیات‌مدیره یا مدیر یک کسب‌وکار بزرگ را ایفا نمی‌کنند. یک مدیر برگزیده را حتی می‌توان در نقش یک فروشنده پیدا کرد، زمانی که او راهی نوین و اصلاح‌شده برای خدمات بهتر به مشتریان و شرکتش می‌یابد. بنابراین، باید آگاه بود که برترین مدیر جهان هر کسی می‌تواند باشد، اما دقیقا آن کسی می‌تواند مفتخر به عنوان برترین مدیر شود که تاثیری کلان و مثبت بر کل فضاهای کاری بگذارد، نگرش ما نسبت به مفهوم کسب‌وکار را دگرگون کند و مسوولیت‌های خطیری را با موفقیت از سر بگذراند.

اینجا قصد داریم درباره‌ این دسته از مدیران صحبت کنیم: برترین مدیران کسب‌وکار در جهان و عادت‌هایشان. تعجب‌برانگیز نیست اگر مدعی شویم که طنابی مشترک اما بسیار ظریف وجود دارد که برترین مدیران جهان را از باقی فعالان کسب‌وکار جدا می‌کند. این طناب از جنس حصار یا مانعی نیست که آنها در مقابل خود کشیده باشند، بلکه در عوض آنها کسانی هستند که از برخی قواعد و عادات مشخص پیروی می‌کنند و سرتاسر زندگی‌شان را به همین طریق می‌گذرانند.

 

1 در پی شهرت و آوازه نیستند

شهرت را باید صرفا نتیجه‌ طبیعی عمل‌ها و رفتارهای برترین رهبران اقتصادی جهان دانست. آنها بهترین انتخاب را برای رفاه حال مشتریان خود انجام می‌دهند و منافع و علایق آنها، شرکت‌هایشان و اجتماعشان را برآورده می‌سازند. آنها دوست دارند که همگان با رضایت و خرسندی از پای میز مذاکره بلند شوند و حس موفقیت داشته باشند. آنها به خاطر جلب توجه‌ها و نگاه‌ها از سوی رسانه‌ها و مطبوعات دست به هیچ عملی نمی‌زنند، بلکه همان عملی را انجام می‌دهند که باید انجام دهند، چرا که این کار بهترین کاری است که باید در یک شرایط مفروض انجام دهند.

 

2 از نقد و نظر نمی‌هراسند

برترین مدیران کسب‌وکار در جهان، همواره سعی می‌کنند بهترین تصمیمی را که به هر دو طرف مذاکره سود می‌رساند، اتخاذ کنند. آنها همواره به منافع و علایق مشتریان، شرکت‌ها و شرکایشان توجه خاصی دارند؛ این نکته بسیار جالبی است. درست همان‌طور که شهرت و آوازه هیچ اهمیتی نباید داشته باشد، نقد و نظر نیز نباید از اهمیت چندانی برخوردار باشند. همواره کسانی وجود دارند که نقد می‌کنند و نظراتشان را بدون توجه به وضعیت و شرایط طرح می‌کنند، اما این نقد و نظرها مدیران نخبه را ناراحت یا دلسرد نمی‌کند. رهبران اقتصادی جهان به راحتی می‌توانند نقد و نظر سالم را از نقد و نظر ناسالم تشخیص دهند و بر همین مبنا، دست به عمل درست بزنند. آنها حتی می‌توانند از این نقدها در راستای پیشبرد اهدافشان سود ببرند.

 

3 به سوپراستار بودن اعتقادی ندارند

درست همان‌طور که این مدیران خودشان را محور و مبنای فعالیت‌های اقتصادی قرار نمی‌دهند، به همین نحو اجازه نمی‌دهند که هیچ کسی به عنوان محور یا مبنای این فعالیت‌ها مطرح شود. نزد مدیران برگزیده، هیچ قهرمانی در گروه‌های کاری وجود ندارد و همه چیز با مشارکت، همدلی و همکاری جمعی به دست می‌آید. همه مشارکت‌کنندگان در فعالیت‌های گروهی، می‌توانند به‌طور فردی خودشان را به رسمیت بشناسند و تصدیق کنند، اما هر کسی تنها برای مقاصد جمعی فعالیت می‌کند. در عین حال، می‌توان انتظار داشت که عده‌ای بیش از بقیه دست به فعالیت و کار بزنند. پس در هر صورت هرگز فراموش نباید کرد که تمام پیروزی‌ها از آن تیم است، درست همان‌طور که همه‌ شکست‌ها نیز شکست‌های جمعی هستند.

 

4 خودشان بخشی از گروه هستند

مدیران برگزیده کسانی نیستند که به راحتی به همگان دستور بدهند یا قاعده وضع کنند. آنها از شفافیت و روشن‌بینی مطلق در قبال کسانی که با آنها کار می‌کنند، برخوردار هستند. آنها خودشان بخشی از گروه هستند، پس به خوبی می‌دانند که باید توجه ویژه‌ای به اجرای قواعد و قوانین گروهی داشته باشند و حتی باید خودشان در قبال وظایفشان به دیگر اعضای گروه، به کارمندان پایین‌دست یا بالادست، پاسخ‌گو باشند. برترین رهبران کسب و کار در جهان کسانی هستند که برای تمام اعضای گروه ارزش‌های یکسان و برابری قایل هستند. از آنجا که خود این مدیران نیز بخشی از گروه هستند، پس آنها نیز از ارزش برابری با دیگر اعضای گروه برخوردارند.

 

5 مشکل را به طور بنیانی حل می‌کنند

این دسته از مدیران می‌دانند که وقتی وقفه‌ای، اختلالی یا مشکلی در فرآیند کسب‌وکار پیش می‌آید، آنگاه وظیفه‌ آنهاست تا مشکل مزبور را از اصل حل کنند، مثلا مشکل را می‌توان در محصولات خراب یا کارمندان بی‌کفایت مشاهده کرد. مشکل هرچه باشد، باز هم مدیران برتر می‌توانند آن مشکل را به نحوی برطرف کنند که دیگر اعضای گروه به خوبی بتوانند به فرآیندهای کاریشان ادامه دهند و اختلالی در وضعیت کاریشان ایجاد نکنند.

 

6 بیشتر پرسشگر هستند تا پاسخگو

استفان کاوی یکی از بزرگ‌ترین مدیران کسب‌وکار در جهان است. او می‌گوید: «اشخاص تاثیرگذار کسانی هستند که در پی فهمیدن هستند و نه فهمیده‌شدن.» مدیران برجسته بیش از هر چیز می‌خواهند بدانند اوضاع از چه قرار است. در واقع، آنها می‌خواهند دائما به دانش خود بیافزایند. در نتیجه، آنها بیشتر از روحیه‌ای پرسشگر برخوردار هستند تا اینکه بخواهند به سوالات دیگران پاسخ دهند یا خودشان را در معرض رسانه‌ها و مطبوعات قرار دهند. هرگز نباید از یادمان برود که پرسشگری یکی از مهم‌ترین و قدرتمندترین ابزارهای موجود در جعبه‌ ابزار رهبران کسب‌وکار در سرتاسر جهان است.

 

7 واجد بصیرت خاصی هستند

مدیران برگزیده به خوبی، می‌دانند که باید دست آخر در مقابل بصیرتشان پاسخگو باشند، اما این بصیرت پیش از آنکه به پاسخگویی نیاز داشته باشد، نوعی چراغ راهنما به حساب می‌آید. آنها از این بصیرت سود می‌برند تا گروه‌های کاریشان را هدایت کنند و به مقصد برسانند. حتی وقتی شرایط اخلاقی در فضای کاری علیه آنها باشد یا وقتی بدگویان همه‌جا مشغول شایعه‌پراکنی پیرامون شرکت‌‌شان باشند، باز آنها به بصیرت و بینش خود تکیه می‌زنند تا با نوآوری‌های تازه راه را برای آینده‌ شرکت بگشایند. به خاطر بسپاریم که هر موفقیتی که در عرصه‌ ابتکار و نوآوری به دست آمده باشد، مرهون همین بصیرت نو و وفاداری به این بصیرت است. به همین خاطر، باید اذعان کرد که بصیرت این مدیران همواره به واقعیتی نو در سرتاسر جهان کسب‌وکار بدل می‌شود.

 

نتیجه‌گیری: همان‌طور که در ابتدای این مقاله اشاره کردم، هر کسی می‌تواند یک مدیر برجسته و موفق باشد. این گفته واقعا صحت دارد و همه‌جا خودش را نشان داده است، اما اگر کمی سخت‌گیر باشیم، به راحتی می‌توانیم از ماجراهای زندگی این بزرگان و فراز و نشیب‌های آن تجربه بیاموزیم.

استرس دارید؟ احساس می کنید کارهای عقب مانده‌ی زیادی دارید؟ دلتان می خواهد برای پیدا کردن آرامش به جزیره ای دور افتاده فرار کنید؟

 

مدیتیشن تکنیکهای ساده ای را به ما می آموزد که می تواند شرایط سخت را به اوقات خوش و مفرحی تبدیل کند. درادامه مطلب برخی راههای ساده برای یافتن آرامش در زندگی را به شما پیشنهاد می کنیم:

 

۱- تمرین تنفس

شما می توانید این تمرین را هرجایی انجام دهید، حتی زمان‌هایی که در ترافیک گیر کرده اید. هنگام دم، در ذهن خود بگویید آی، و هنگام بازدم بگویید اَم. به نحوه تنفس خود توجه کنید. هوایی که در ریه ها و قفسه سینه تان جا به جا می شود را تجسم کنید. تمرین تنفس به شما کمک می کند بر روی توانایی‌های خود کنترل داشته باشید و افکار خودتان را با شغل و درآمد و ظاهر خود محدود نکنید.

 

۲- تماشای فیلم و گوش کردن موسیقی آرامش‌بخش

هرگز قدرت زبان بصری را، که ناخود آگاه، احساس شادی و آرامش در شما ایجاد می‌کند، دست کم نگیرید. در سایت‌های به اشتراک‌گذاری ویدئو، ویدیو های فراوانی از صدای امواج دریا، صدای باران، تصاویر مراتع پر از گل و دیگر تصاویر آرامش بخشی که باعث آرامش روح شما می شوند موجود است.کتابخانه ای از تصاویری که باعث تسکین روحتان می گردد ایجاد کنید.

 

۳- این سه کار را انجام ندهید:

از خود انتقاد بی جا نکنید، خود را محکوم نکنید و از خود گله و شکایت نکنید. گاهی اوقات انتقادهای نا به جایی که از خود می کنیم، باعث می شود که دیدمان نسبت به دنیا عوض شود و در نحوه ارتباطمان با دیگران تاثیرات منفی به همراه داشته باشد.

 

یک ساعت این تمرین را انجام دهید و یا برای گرفتن جواب بهتر، یک روز آن را ادامه دهید.

 

۴- مدیتیشن را فراموش نکنید

مدیتیشن یکی از بهترین مهارت هایی است که توسط آن می توانید شادی و سلامت درازمدت خود را تضمین کنید. افرادی که به طور منظم مدیتیشن می‌کنند، نسبت به دیگران شادتر و سالمتر هستند و عمر طولانی تری خواهند داشت، زیرا خود را برای فراز و نشیب های زندگی مجهز کرده اند.

  

۵- افکارتان را به اهدافتان تبدیل کنید

همه اعمال ما آگاهانه یا ناآگاهانه با قصد و نیت قبلی انجام می‌گیرند. پس چرا آگاهانه نیت خودمان را برای رسیدن به اهداف مثبت تر و شادتر هموار نکنیم؟

چه اهداف کلی (بطور مثال :هدف من اینست که دنیا را تغییر بدهم) چه اهداف خاص و جزیی (هدف من اینست که قبل از شام به کلاس ورزش بروم) را روی کاغذ بنویسید. با مشخص کردن و نوشتن اهداف خود زندگی شاد و سازنده ای را برای خود رقم می زنید.

افسردگی زمستانی، یک بیماری شاعرانه (!) است که با کم شدن نور هوا دامن بعضی ها را می گیرد. اصلا فارغ از همه حرف های روانشناسانه انگار یک ربط عجیبی بین «پاییز» و «اندوه» وجود دارد. یک بار دیگر ترانه های معروف خزانی را توی ذهنتان مرورکنید.

 

اصلا فارغ از همه حرف های روانشناسانه انگار یک ربط عجیبی بین «پاییز» و «اندوه» وجود دارد. یک بار دیگر ترانه های معروف خزانی را توی ذهنتان مرورکنید. از «شد خزان گلشن آشنایی» گرفته که از پاییز به عنوان استعاره استفاده کرده تا «از آن شب سرد پاییز، آهنگ سفر کردی» زنده یاد ایرج بسطامی که در آن پاییز لوکیشن (!) اندوه است و اتفاقا این شب ها به خاطر قرار داشتن در همین لوکیشن همه شبکه های رادیویی فرت و فرت پخشش می کنند و فکر هم نمی کنند که این ترانه چقدر غمگین است. حالا ما بیشتر گیر می دهیم به برگ ریزان طوری پاییز و حال درخت ها و اینها، آن طرف آبی ها بیشتر به «کم نور» بودن پاییز گیر می دهند واین اندوه را با آن «تاریکی» نشان می دهند.

 

«تاریکی» و نبودن نور، همیشه استعاره چیزهای غمناک ترند. سوزان سانتاگ یک جمله معروف دارد که ما آن را کرده ایم عنوان همین صفحه، وقتی از بیماری های رواشناختی می نویسیم: «بیماری، طرف تاریک وجود است». خلاصه اینکه این دفعه می خواهیم درباره ربط «فصل»ها و «حال آدمیزاد» حرف بزنیم به این بهانه که حالا پاییز است و طبق آنچه که در همه متن های معتبر روانپزشکی آمده آن نشانه هایی که به افسردگی زمستان معروف است در پاییز شروع می شود. شواهد این مدعا را هم احتمالا در دور و بری های تان یا با مراجعه به ذهن خودتان دیده اید، ندیده اید؟ خب! خوش به حالتان! ما که بخیل نیستیم. اگر این جور است، این صفحه را به عنوان یک صفحه علمی «دانستنیها» طور بخوانید!

 

به رسم منطقیون معتقدم و البته متاخر. بیایید قبل از اینکه در مورد رابطه افسردگی و فصل پاییز حرف بزنیم، تکلیفمان را با این کلمه «افسردگی» معلوم کنیم. چون که ته تهش افسردگی زمستانی هم یکی از انواع افسردگی است دیگر. از آسمان و با باران های خزانی که یکهویی نیفتاده توی طبقه بندی های روانپزشکی. مخصوصا این روزها ملت فرت و فرت به همدیگر و به خودشان برچسب «دپرس» بودن می زنند. این کلمه «دپ» زدن و «دپرس» بودن که نقل دهان من وشماست، تخلیص شده جوانانه وار همان «دپرسیون» فرانسوی ها و «دپرشن» انگلیسی هاست که دقیقا یعنی «افسردگی» اما آیا ما همین قدر که به خودمان برچسب می زنیم افسرده ایم؟

 

افسردگی چه شکلی است؟

انگلیسی ها یک واژه دارند به عنوان «بلوز» که حتما یک ربطی به آن سبک موسیقی شان هم دارد. این «بلوز» یک درجه از اندوه قبل ا زافسردگی است؛ یعنی آنها به غمگینی های عصر یکشنبه شان که مال ما می شود غمگینی عصر جمعه، نمی گویند دپرشن یا افسردگی. می گویند غمگینی. حالا این تدقیق (!) زبانشناسانه و روانشناسانه برای این بود که بدانید خیلی وقت ها که ما به خودمان برچسب افسردگی می زنیم، در واقع دچار بلوز یا همان اندوه شده ایم. افسردگی یک بیماری روانپزشکی است، نه یک اندوه ساده حتی عمیق.

 

حالا همه اینها را که می گویم، گمان برتان ندارد که افسردگی چیز عجیب و غریبی است که فقط عده خاصی به آن مبتلا می شوند. نه. همانطورکه شاید شما هم شنیده باشید افسردگی «سرماخوردگی» بیماری های روانی است. یعنی به همان نسبت که در بیماری های جسمی ممکن است شما بیشتر به سرماخوردگی مبتلا شوید، در بیماری های روانی هم احتمالا مبتلا شدن به افسردگی از همه بیشتر است. اما وقتی که صحبت از یک نوع خاص از افسردگی یعنی افسردگی فصلی می شود. تعداد مبتلایان کمتر و کمتر می شود.

 

اولین چیزی که شما باید در مورد افسردگی و بیماری های روانی بدانید، این است که وقتی نام یک بیماری، بیماری است که واقعا شما را از کار و زندنگی انداخته باشد. یعنی تاثیر واضحی در روند عادی زندگیتان گذاشته باشد. اگر سر کار می روید، در شغلتان، اگر محصل یا دانشجویید در نمره هایتان، اگر ازدواج کرده اید در رابطه با همسرتان، اگر هنوزمجردیدی در رابطه با خانواده، هم اتاقی یا هم خانه های تان مشکلی پیش می آید. البته اگر هنوز این تاثیر را ندیده اید و مشکلتان در سطح «مشکل» مانده و به «بیماری» نرسیده هم معنایش این نیست که نباید کاری کنید ودست روی دست بگذارید تا «بیماری بالقوه» تان به «بیماری بالفعل» تبدیل شود. یعنی شما هر وقت زودتر برای رفع مشکلتان دست بجنبانید، زودتر از به وجود آمدن بیماری پیشگیری کرده اید.

 

دومین چیزی که در مورد افسردگی باید بدانید این است که باید زمان خاصی شما دچار نشانه های یک بیماری باشید تا بیمار به حساب بیایید. در مورد افسردگی این زمان دو هفته است. البته کمی تصورش هم سخت و اندوهناک است که شما در مدت دو هفته، آن هم تقریبا هر روز و آن هم در بیشتر ساعات روز دچار نشانه های افسردگی باشیدودر اندوه خود غوطه ور باشید اما افسردگی درست ودرمان دقیقا همین شکلی است.

 

سومین چیزی که باید در مورد افسردگی بدانید، این است که افسردگی «شدت» دارد. یعنی یکی در حد اینکه افسردگی چندتا مشکل کوچک در کارش و خانواده اش به وجود بیاورد افسرده می شود، یکی کار و زندگی اش فلج می شود و آن حس مشهور گیر افتادن در بین چند «سگ سیاه» را دارد و یکی که از همه شدیدتر است، می خواهد بزند زندگی خودش را تمام کند. حالا یا فکرش را دارد، یا فکرش را به نقشه تبدیل کرده یا حتی اقدام هم کرده و ناموفق بوده.

 

چهارمین چیزی که در مورد افسردگی باید بدانید، این است که بعضی از افسردگی ها خیلی اتوکشیده و بی هوا می آیند سراغ آدمیزاد و زمان خاصی هم برای جنابشان در نظر نمی گیرند اما بعضی از افسردگی ها وقت خاصی دارند؛ مثلا «ملال پیش قاعدگی» و «افسردگی بعد از زایمان» برای خانم ها و «افسردگی فصلی» برای همه.

 

نشانه های افسردگی زمستانه

خب حالا که به رسم منطقیون از کل به جزء آمدیم و از افسردگی رسیدیم به افسردگی با الگوی خاص و از آنجا هم رسیدیم به افسردگی فصلی، وقت روکردن نشانه های این افسردگی فصلی است. انگلیسی زبان ها به افسردگی فصلی به اختصار می گویند SAD. خود کلمه SAD که اگر با حروف کوچک بنویسیمش یعنی غمگین، بیشتر آدم را غمگین می کند. منطقیون از اتاق فرمان اشاره می کنند که از منطق خودمان خارج نشویم. این افسردگی فصلی، بیشتر در فصل های کم نور سال یعنی پاییز و زمستان خودش را نشان می دهد و چون که پرش در زمستان است و کمش در پاییز به افسردگی زمستانه مشهور شده است وگرنه اگر بخواهد بیخ گلوی ذهنتان را بگیرد، دقیقا همین روزهای پاییز شروعش است، مخصوصا روزهای ابری تر و تاریک تر.

 

1- اندوه: همه انواع افسردگی، یک نشانه مهم و مرکزی دارند؛احساس غمگینی و پوچی در اکثر ساعات روز. همانطور که گفتیم این احساس غمگینی، با آن احساس غمگینی که گاه و بیگاه سراغ همه ما می آید فرق دارد و خیلی شدیدتر است.

 

2- اشتهای زیاد: در خیلی از افسردگی ها اشتهای آدم کم می شود اما در افسردگی زمستانه اشتها زیاد می شود؛ مخصوصا به چیزهای شیرین پر از کربوهیدرات.

 

3- افزایش وزن: وقتی آدم هلف هلف شیرینی می خورد، معلوم است که چاق می شود دیگر.

 

4- احساس خستگی: احساس کوفتگی بی دلیل و بدون کار یدی زیاد هم سراغ افسردگان زمستانی می آید.

 

5- تمایل به خوابیدن: درست مثل موجوداتی که به خواب زمستانی می روند، افسرده های زمستانی هم دلشان نمی خواهد از رختخواب بلند شوند.

 

6- اختلال در تمرکز: افسرده های زمستانی فقط جسم به هم ریخته ای ندارند، آنها نمی توانند ذهنشان را مثل گذشته مرتب کنند و روی موضوعی تمرکز کنند.

 

7- تحریک پذیری عصبی: افسردگان زمستانی زودتر می رنجند وزودتر هم از کوره در می روند.

 

افسردگی زمستانی از کجا می آید؟

قضیه دلیل هایی که متخصصان رشته های مختلف برای افسردگی زمستانی رو می کنند، هم مثل قضیه آن داستان مولاناست که سه نفر به سه زبان مختلف انگور می خواستند و هر سه در واقع یک چیز را طلب می کردند. هم آنهایی که برون را دیده اند و می گویند در عرض های بالای جغرافیایی این افسردگی بیشتر است و خداد به داد مردم کشورهای اسکاندیناوی برسد، هم آنهایی که درون را دیده اند ودست گذاشته اند روییک هورمون بیچاره به نام ملاتونین و هم روانشناس های تکاملی که زمان را دیده اند و ریشه را در سبک زنندگی جدهای ما دیده اند در واقع دارند یک چیز را به زبان های مختلف می گویند. حالا ما مجبوریم اینها را با هم قاطی کنیم و از اول شروع کنیم.

 

روانشناس های تکاملی می گوینداول اول اولش افسردگی زمستانی اصلا افسردگی نبود.ملت آن وقت ها تابستان و بهار کار می کردند ودر فصل های سرد سال استراحت می کردندوتجدید نیرو. به زبان خودشان، آنهایی که در پاییز و زمستان در دل غارها استراحت می کردند، احتمال بقای بیشتری داشتند و بنابراین یک ژن هایی در باقی ماندگان نسل به نسل منتقل شد که بدن را وادار می کرد تا در فصل های کم نور سال به وجود می آید خسته خسته شود ودلش نخواهد از رختخواب بیرون بیاید. این ژن های احمق هم دیگر حالی شان نیست که الان دیگر سبک زندگی ها عوض شده و آدم ها لازم نیست دل به سرما بزنند وبرای زن و بچه بروند شکار کنند و در راه سرما بمیرند. حالا دیگر وسایل گرمایشی هست و شغل های فکری تخصصی و سبک زندگی متفاوت. آنها این را نمی فهمند. آنها دلشان می خواهد وقتی که پاییز و زمستان شد خسته شوند! خلاصه اینکه روانشناس های تکاملی می گویند ما اندوه پاییزی مان را همین قدر احمقانه از اجدادمان به ارث برده ایم.

 

از اینجای داستان به بعد را عصب شناس ها ادامه می دهند. آنها می گویند یک هورمون به نام ملاتونین وجود دارد که به کم شدن نور حساس است. این هورمون وقتی ترشح می شودکه نور کم می شود و وظیفه اش این است که ما را خسته و خواب آلود کند. اصلا برای همین است که ما در تاریکی بهتر خوابمان می برد. حالا این هورمون بلانسبت احمق، وقتی که پاییز و زمستان می شود و ما در روزهای کوتاه، قدم به خیابان های کم نور ابری می گذاریم هی ترشح می شود و هی ما را خسته می کند. اختلاف ترشح ملاتونین در تابستان و زمستان در خانم ها بیشتر از آقایان است و برای همین خانم ها بیشتر به افسردگی زمستانی مبتلا می شوند. آن هم خانم های جوان 20 تا 30 ساله که خواننده های اصلی همشهری جوانند.

 

این وسط یک خرده روایت هم وجود دارد که احتمالا هواشناسان آن را داد می زنند که این اتفاق در عرض های بالای جغرافیایی بیشتر می افتد؛ یعنی هر چه که شما به قطب شمال بیشتر نزدیک باشید و نور زندگیتان کمتر باشد، بیشتر احتمال دارد که به افسردگی زمستانی مبتلا شوید. ترجمه ایرانی اش این می شود که بروبچز مناطق کوهستانی ایران بیشتر حواسشان به خودشان باشد.

 

تاریکی را بکش!

قبل از هر چیز خدمتتان عرض شود که شما فکر نکنید اگر در زمستان یا پاییز مبتلا به افسردگی شدید، حتما افسردگی زمستانی دارید و به آب و هوا ربط دارد و اینها. نه، ممکن است شما همان افسردگی اتوکشیده را گرفته باشید و باید تشریف ببرید پیش روانشناس و ریشه هایش را دربیاورید و درمانش کنید. البته برای افسردگی زمستانی هم بهترین راه مراجعه به متخصص است و درمان تحت نظر. این طرف آب را بعید میدانم اما آن طرف آب یک روش دقیق وجود دارد به نام «نوردرمانی» که ملت افسرده را در یک ساعات دقیق می نشانند روبروی یکسری منابع نوری با شدت دقیق و این را چندین روز تکرار می کنند تا ملت حالشان خوب شود. حالا که این روش در ایران به احتمال زیاد نیست شما خودتان «خود نور درمانی» کنید، چطوری؟

 

1- پرده ها را بکشید

همان روزهای انگشت شماری که اول صبح بیدار می شوید، اولین کاری که می کنید این باشد که پرده را بکشید تا همان نور کم رمق بیرون هم بیاید داخل و فضای خانه را عوض کند. هر چه نور خانه تان بیشتر باشد، شما کمتر افسرده می شوید. گاهی هم بی خیال قبض برق شوید و لااقل صبح ها و غروب ها نور خانه را بیشتر کنید. مطمئن باشید پولش با سر حال بودنتان و بیشتر کار کردنتان جبران می شود.

 

2- بزنید بیرون

به هر حال در روزهای پاییز و زمستان نور بیرون در روز بیشتر از نور داخل خانه است. پس لطفا از خانه بزنید بیرون و زیر آفتاب زمستانی که پشت ابرها قایم شده و به زورخودش را به شما می رساند قدم بزنید.

 

3- سفر کنید

خوبی اش این است که ما در یک کشور نیمه بیابانی زندگی می کنیم و حتی در زمستان تا دلتان بخواهد در مناطق کویری و جنوب کشورمان آفتاب پهن است روی زمین. مسافرت پاییزه و زمستانه را بگذارید توی برنامه تان و اگر در شهرهای کم نورزمستانی زندگی می کنید حتما مقصدتان جنوب یا کویر باشد. البته قبلش آب و هوا را یک چک بکنیدتا باهوای ابری قشم روبرو نشوید!

مطالعات جدید نشان می دهد که انسان بیشتر از آنچه تصور می کنیم توانایی کنترل ذهن خود را دارد. در واقع دیدن نیمه پر لیوان مهارتی است که می توان آن را تقویت کرد.در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که می توان با استفاده از آنها خوش بینی را تمرین کرد.

 

حتما شما هم این تجربه را دارید که بعضی روزها بعد از بیدار شدن از خواب احساس نشاط، انرژی و عشق می کنیم و به همه چیز از جمله خود، خانواده و همکارانمان خوش بین هستیم. اما بعضی روزهای دیگر بدون آنکه علت را بدانیم کسل و بی حوصله هستیم، گویی هیچ چیز در زندگی نمی تواند ما را خوشحال و امیدوار کند.

 

مطالعات جدید نشان می دهد که انسان بیشتر از آنچه تصور می کنیم توانایی کنترل ذهن خود را دارد. در واقع دیدن نیمه پر لیوان مهارتی است که می توان آن را تقویت کرد. الگوهای فکری ما تغییرپذیرند و به راحتی می توان الگوهای فکری جدید را با الگوهای قدیمی عوض کرد. در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که می توان با استفاده از آنها خوش بینی را تمرین کرد.

 

1.نعمت هایی را که خداوند به شما عطا کرده است بشمارید.

واضح است که توجه به چیزهای مثبتی که برای ما اتفاق افتاده اند به ایجاد تفکر مثبت و خوش بینانه کمک خواهد کرد. هر روز فهرستی از چیزهای خوب و بدی که در طول روز با آنها روبرو شده اید تهیه کنید. طریقه دیگر فکر کردن راجع به این چیزها می تواند نوعی نگرش باشد. به خودتان گوشزد کنید که اوضاع آنقدرها هم بد نیست. مطمئنا پس از مدتی به این باور خواهید رسید که واقعا اوضاع آنقدرها که فکر می کرده اید بد نیست.

 

لازم است افراد بدبین اطمینان حاصل کنند که تاثیر نگاه به نیمه پر لیوان موقتی نیست. هرچه بیشتر به چیزهای خوب توجه کنید، مهارت مغز شما برای توجه به چیزهای مثبت بیشتر خواهد شد. در واقع از طریق تمرین می توان مغز خود را به مثبت دیدن عادت داد. حتما امتحان کنید. شاید در ابتدا این کار بیهوده به نظر برسد (واقعا چه نیازی هست بنویسیم که ناهار امروز خوشمزه بوده است؟)، اما پس از مدتی خواهید دید که فهرست چیزهای مثبتتان طولانی تر خواهد شد.

 

2. خود را کنترل کنید.

معمولا احساسات خود را با صفاتی مانند "غیر قابل کنترل" توصیف می کنیم. اما روانشناسان به درستی این صفات شک دارند. شما می توانید تصمیم بگیرید که رئیس احساسات خود یاشید یعنی آنها را تحت کنترل خود در آورید. البته چنین تصمیمی به این معنا نیست که مثلا دیگر هرگز احساس غم و غصه به سراغتان نیاید. به هرحال همیشه دلایلی منطقی برای غصه دار شدن وجود دارد. این تصمیم در واقع به این معناست که حالتان زودتر خوب می شود. در واقع آنچه در اینجا موردنظر ما است مثبت نگری کورکورانه نیست، بلکه "خوش بینی واقع گرایانه" است. متاسفانه چیزهای منفی همیشه رخ می دهند و این غیرقابل اجتناب است، اما خوشبختانه می توانیم شیوه واکنش به آنها را تغییر دهیم.

 

مثلا این سناریو را در نظر بگیرید: شما تقریبا از همه ای میل های دریافتی خود راضی هستید. مسلما گاهی خبرهای بد می شنوید. ولی در عین حال بعضی ای میل ها آنقدر مبهم و دوپهلو هستند که هم می توان آنها را مثبت تفسیر کرد و هم منفی. اگر بتوانید جنبه مثبت را ترجیح بدهید و بر آن تمرکز کنید، گامی بزرگ به سوی یک زندگی خوش بینانه برداشته اید.

 

مثال های زیادی در این زمینه وجود دارد. تصور کنید افراد در محل کار مرتب از شما می خواهند کاری را انجام دهید. به جای اینکه ناراحت و آزرده شوید و احساس کنید دیگران پرتوقع هستند، این درخواست ها را موقعیتی برای پیشرفت حرفه ای ببینید. فراموش نکنید که خوش بینی مستلزم خلاقیت است. در واقع این نوعی سیکل معیوب است: وقتی تصمیم می گیرید در مورد اتفاقات مثبت فکر کنید، پاسختان به چالش ها خلاقانه تر خواهد بود... که باعث می شود مثبت تر فکر کنید. و این روند ادامه می یابد.

 

3.تفکر کنید.

حقه ای که در اینجا باید به کار ببرید این است که در زمان حال زندگی کنید یعنی اسیر گذشته نباشید و مرتب آرزو نکنید که ای کاش اوضاع اینگونه نبود. تفکر هوشمندانه همچنین به ما کمک می کند تا نوحی حس بی طرفی و خنثی بودن نسبت به اتفاقات بد پیدا کنیم. چیزهای ناگوار اتفاق می افتند، از کنار ما می گذرند و تمام می شوند. این نوعی نگرش واقع بینانه است: نمی توان مانع رویدادهای بد شد، اما می توان از آنها گذشت و ذهن خود را مشغولشان نکرد.

 

تغییر طرز فکر مانند تغییر رژیم غذایی شما است. تمرکز بر آنچه وارد بدنتان می شود بخشی از یک رژیم غذایی است. یعنی نوعی هوشیاری نسبت به غذاهای مصرف شده. بسیاری از افراد این کار را انجام می دهند: "این هفته نوشیدنی ها شکردار نخواهم نوشید. این هفته فست فود نمی خورم." با این حال بسیار به ندرت پیش می آید که نسبت به تفکرات خود تا این حد هوشیار باشیم. کافی است تنها چند دقیقه در روز بر احساسات خود تمرکز کنیم" من چیزهای بد را می پذیرم ولی آنها را رها می کنم و اجازه نمی دهم که ذهنم را آشفته و نگران کنند.

 

4. چهره ای شاد و خندان داشته باشید.

جملات زیادی را در این باره می شنویم: "بخند!"، " خنده بر هر درد بی درمان رواست."، " اخم هایت را باز کن!" و بسیاری جملات دیگر. مطمئن باشید که این جملات توصیه هایی سودمند هستند. عکس العمل مثبت نسبت به اتفاقات منفی راهی ساده و موثر برای تمرین دادن مغز است. لبخند و خنده اندروفین خون را افزایش می دهد و به بهتر شدن خلق و خو کمک می کند، هرچند ساختگی باشد.

پس دفعه بعد که شنیدید در فلان درس نمره کمی گرفته اید، بخندید و به نمره های خوبی که قبلا گرفته اید فکر کنید. مطمئنا این نمره های خوب در آینده نیز تکرار خواهند شد.

کاهش استرس در کمتر از یک ساعت

استرس شدید که از پیامدهای زندگی ماشینی است، زمینه ساز بروز بیماری های مختلفی است. این در حالی است که بیشتر افراد طی روز بارها دچار استرس می شوند. خوشبختانه راهکارهایی وجود دارد که با آن می توان استرس را در کوتاه ترین زمان ممکن کاهش داد.

 

جویدن آدامس به مدت 10 دقیقه: محققان استرالیایی و انگلیسی دریافته اند در لحظه های استرس زا در افرادی که آدامس می جوند، 18 درصد کورتیزول (هورمون استرس) کمتر تولید می شود. آدامس جویدن باعث افزایش خون رسانی به مغز می شود و در نتیجه فرد هوشیارتر است.

 

چای سیاه مصرف کنید: مصرف روزانه چای، استرس را سریع تر از بین می برد. ترکیب شیمیایی موجود در چای که سرشار از آنتی اکسیدان است، با تاثیر گذاشتن روی ناقل های عصبی در مغز، آرامش ایجاد می کند.

 

ماساژ: ماساژ 15 دقیقه ای هفته ای دوبار با آرام کردن سیستم عصبی، میزان استرس را کاهش می دهد. کافی است با کف دست، یک توپ تنیس را روی عضلات غلت دهید.

 

نوشتن به مدت 20 دقیقه: نتایج بررسی که در سال ۲۰۱۰ انجام شد نشان داد ۲۰دقیقه نوشتن درباره یک واقعه استرس زا در ۲ روز متفاوت، میزان استرس را کاهش می دهد. نوشتن باعث انسجام فکر می شود و شما را از احساسات منفی رها می کند.

 

به مدت 30 دقیقه به موسیقی آرام گوش دهید: موسیقی، عواطف مثبت را آشکار می کند و میزان هورمون های استرس زا را کاهش می دهد. نتایج تحقیقات نشان می دهد، بیمارانی که قبل از عمل جراحی به موسیقی آرام بخش گوش می دهند، با اضطراب کمتری مواجه می شوند.

 

برای 45 دقیقه استفاده از ابزارهای فناوری را کنار بگذارید: در تحقیقی که در دانشگاه کالیفرنیا انجام شد، محققان دریافتند، هنگام کنترل کردن ایمیل ها، ضربان قلب افزایش می یابد. بنابراین به مدت 45 دقیقه در روز از بررسی کردن نامه های الکترونیکی دست بردارید.

 

تمیز کردن منزل به مدت یک ساعت: انجام کارهای منزل در کاهش استرس مفید است.تا کردن لباس ها یا کشیدن جارو باعث می شود فرد به موضوعات استرس زا فکر نکند.

ببرهای واقعی همگی افرادی هدفمند هستند. آن‌ها در تمام ابعاد زندگی، اهدافی را برای خود تعیین می‌کنند. این افراد اهداف شخصی و کاریشان را یادداشت کرده و به انواع کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت طبقه بندی می‌کنند.

 

گویی بعضی از افراد در تجارت چوب جادویی دارند، نه فقط به این خاطر که به پول و ثروت زیادی دست می‌یابند ( هرچند که این تنها دلیل خوبی است) بلکه به این دلیل که در هر کاری تاثیر مثبتی به جا می‌گذارند. برای ایشان تجارت نوعی لذت است. آن‌ها سخاوتمندانه این حس خوبشان را به ما منتقل می‌کنند. این افراد مانند ببر هستند. گرچه تعدادشان زیاد نیست اما به راحتی می‌توان آن‌ها را از میان انبوه جمعیت تشخیص داد. آن‌ها رهبران کارآمد و قدرتمند جنگل هستند.

 

زیرا در دنیای تجارت امروز کمتر می‌توان چنین افرادی را پیدا کرد. دنیای تجارت پر از شرکت‌های ورشکسته و مدیران نالایقی است که فقط شرایط را بدتر می‌کنند.

 

انسان‌های موفق، افرادی هدفمند هستند

ببرهای واقعی همگی افرادی هدفمند هستند. آن‌ها در تمام ابعاد زندگی، اهدافی را برای خود تعیین می‌کنند. این افراد اهداف شخصی و کاریشان را یادداشت کرده و به انواع کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت طبقه بندی می‌کنند.

 

داشتن هدف به ما کمک می‌کند رویاهای‌مان را به حقیقت برسانیم، از وقت و انرژی خود درست استفاده کرده و با برنامه‌ریزی صحیح به نتایج مطلوبی دست یابیم.

 

رویا پردازان

رویاهای بزرگ داشته باشید. بیشتر افراد برای انجام کارها، ماه‌ها و سال‌ها از تعداد محدودی از توانایی‌هایشان استفاده می‌کنند. این‌ها نمی‌توانند افراد تاثیر گذار باشند. افراد موفق با کارشان زندگی می‌کنند و نفس می‌کشند، می‌خوابند و رویاپردازی می‌کنند. این عشق و علاقه ساختگی نیست. اگر نسبت به کارتان این عشق و علاقه را ندارید و یا نمی‌توانید سختی‌ها و مشکلات آن را تحمل کنید، بهتر است کار یا اهدافتان را تغییر دهید.

 

قدرت افراد

همه‌ی ببرها گروهی از افراد علاقه‌مند و ماهر را در کنارشان داشتند. به طور کلی اطرافیان تاجران موفق کسانی هستند که به اندازه‌ی خود او موفق‌اند.

 

افراد موثر و کار‌امد با شرایط و سنین مختلف سر راه‌تان قرار می‌گیرند. آن‌ها لزوماً جوان، خوش قیافه و تحصیل کرده‌ی دانشگاه نیستند. موتسارت اولین آهنگش را در 7 سالگی ساخت. بیل گیتس، ثروتمند‌ترین فرد دنیا، 20 ساله بود که مایکروسافت را تاسیس کرد. اماری‌کراک، بنیانگذار مک‌دونالد، این شرکت را در سن 52 سالگی افتتاح کرد.

 

افراد مناسب را در کنار خود نگه دارید، افرادی که به‌دردتان نمی‌خورند، از خود دور کنید و فقط آن زمان می‌توانید به جلو حرکت کنید.

 

انتخاب افراد مناسب، حفظ آن‌ها و انگیزه دادن به آ‌ن‌ها برای رسیدن به اهداف فروش و راهنمایی و تشویق آن‌ها عواملی است که با موفقیت سازمان‌ها ارتباطی تنگاتنگ دارد.

 

عملکردی متعادل

این‌که همیشه کار کنید و از زندگیتان لذت نبرید، نه تنها از شما انسان افسرده‌ای می‌سازد، بلکه شانس ببر بودن را هم از شما می‌گیرد. تعادل داشتن در زندگی و کار از اهمیت بالایی برخوردار است. اغلب افراد به اشتباه فکر می‌کنند فقط باید بر کارشان تمرکز کنند تا موفق شوند. برقراری تعادل میان زندگی و کار، چیزی بیشتر از یک اصطلاح است. در واقع این تعادل، کلید داشتن یک زندگی خوب است و به همین خاطر از نظر ببرها اهمیت بسیاری دارد.

 

تحقیقات نشان می‌دهد تعادل لازم میان زندگی و کار در بسیاری از خانواده‌ها وجود ندارد. مدیران موفق باید از نظر احساسی، آماده‌ی رویارویی با مشکلات و سختی‌های کار روزانه باشند. این نیاز فقط از طریق داشتن یک زندگی خانوادگی آرام تامین می‌شود.

 

حفظ ارزش‌های خانوادگی و پایبندی به اصول اخلاقی به اندازه‌ی موفقیت در یک پروژه کاری اهمیت دارد. به این ترتیب داشتن زندگی خانوادگی موفق به معنای بی توجهی به موفقیت‌های شغلی نیست. یکی از ببرها در این باره می‌گفت: حاکم بودن فضایی سرشار از عشق در محیط خانه، پایه و اساس زندگی است.

 

محتوا مهم‌تر از ظاهر است

تا چند وقت پیش، وب سایت‌ها پر از طرح‌های گرافیکی و انیمیشن‌های چشم‌گیر بودند. البته طراحی زیبا هنوز نیز ارزش و اهمیت زیادی دارد اما آنچه امروزه اهمیت دارد این است که سایت‌تان آسان و تاثیر‌گذار باشد، ابزارهای موثر برای رشد کاریتان به شمار آید، خدمت رسانی را تقویت کند و هزینه‌ها را کاهش دهد.

 

تبلیغات پر زرق و برق گرچه زیبا هستند اما رسیدن به این اهداف را دشوار می‌کنند. طراحان وب‌سایت‌ها جزوه یکی از این سه گروه هستند: گروه اول می‌توانند سایتی مفید و موثر را طراحی کند.

 

گروه دوم تجربه بازاریابی دارد و می‌تواند وب‌سایت را به مکانیسم بازاریابی برای جذب مشتریان جدید تبدیل کند.

 

گروه سوم می‌داند که چطور می‌تواند بازدید کنندگان را جذب سایت کند.

 

به ندرت فردی می‌تواند جزوه هر سه گروه باشد و همه‌ی این کار‌های مهم را انجام دهد. از این گذشته اگر بهترین وب‌سایت جهان را داشته باشید اما کسی از آن بازدید نکند، پولتان را هدر داده‌اید.

 

علاوه بر آن فراموش نکنید که باید شرایط و امکانات لازم برای برقراری ارتباط مشتریان با خودتان را فراهم کنید. قانون این است که مشتری با 2 بار کلیک بتواند به هر اطلاعاتی که لازم دارد دست یابد.

 

جملاتی از چند ببر بزرگ

 

در زندگی و تجارت، خطر 2 گناه بزرگ وجود دارد. اول این‌که بدون فکر کاری بکنید و دوم این‌که اصلا کاری نکنید.

 

بزرگترین افتخار ما این نیست که هرگز شکست نمی‌خوریم، بلکه این است که بعد از هر شکست برمی‌خیزیم.

 

برای رسیدن به موفقیت، ابتدا باید باور داشته باشیم که می‌توانیم.

 

همه‌ی رویاهای ما می‌تواند به حقیقت بپیوندند اگر و فقط اگر جرات دنبال کردن آن‌ها را داشته باشیم.

یکی از ویژگی‌های افکار منفی، طولانی بودن و کامل شدن آنهاست؛ فکرهای منفی این قدر در ذهن باقی می‌ماند و دنبال هم می‌چرخد تا یک ماجرای تلخ و منفی بزرگ در ذهن شکل بگیرد

 

بسیاری از ما دائم در حال سر و کله زدن با خودمان هستیم، با افکاری که گاه و بی‌گاه به سراغمان می‌آید. البته متأسفانه در اغلب موارد این فکرها و گفت‌ و گوهای درونی چندان مثبت نیست و همین مساله موجب می‌شود همه فکرها و گفت‌ و گوهای درونی را بد و استرس‌ زا بدانیم؛ چرا که معمولا عادت داریم خودمان را به دلیل اتفاقات گذشته محکوم ‌کنیم یا نگران و مضطرب اتفاقات آینده باشیم؛ اتفاقاتی که هنوز پیش نیامده و مشخص نیست روزی به واقعیت می‌پیوندد یا نه.

 

موضوع مهم این است که چنین افکار منفی‌ای می‌تواند امید به آینده را از بین ببرد و فرد را برای طی مسیر زندگی، تنها و ناامید رها کند، اما چون اعمال ما نتیجه افکارمان است، اگر بتوانیم تفکراتمان را تغییر دهیم، حتما قادر خواهیم بود طور دیگری هم عمل کنیم و در نتیجه زندگی متفاوتی خواهیم داشت. پس در این مورد هم باید سعی کنید و با تمرین، افکار منفی را به فکرهایی مثبت و انرژی‌بخش تغییر دهید.

 

بحث‌های درونی منفی را حذف کنید

اولین قدم، کسب آگاهی است؛ یعنی قبل از هر چیز باید فکرهای منفی را بشناسید و سعی کنید آنها را به افکار مثبت تغییر دهید؛ البته فراموش نکنید این کار ابتدا خیلی سخت است و نباید ناامید شوید؛ ولی وقتی راهش را پیدا کنید، براحتی می‌توانید این کار را پیش ببرید. پس اگر سال‌هاست با افکار منفی زندگی کرده‌اید، انتظار نداشته باشید طی یک شب از شر آنها خلاص شوید، چون این فکرها به دلایل مختلفی ایجاد می‌شود که باید با شناخت دقیق، با آنها روبه‌رو شوید؛ مثلا اگر معلم کلاس اول دبستان همیشه شما را دانش‌آموزی بی‌استعداد خطاب کرده باشد، خیلی عجیب نیست اگر هنگام شروع کارهای جدید، دائم به خودتان بگویید «نمی‌توانم»، «این کار برای من خیلی سخت است» و... اگر هم دائم این فکرهای منفی در ذهن شما چرخیده باشد، حتما برای انجام کارها، اعتماد به نفس کافی نداشته‌اید. پس می‌بینید چقدر سخت است در این شرایط باور کنید توانایی شما بیشتر از چیزی است که خودتان فکر می‌کنید؟!

 

یکی از معروف‌ترین جملات منفی که خیلی از ما دائم با خودمان مرور می‌کنیم، این است: «من نمی‌توانم». غافل از این که وقتی به خودتان می‌گویید « نمی‌توانم » یا « این کار خیلی سخت است » در واقع مقاومتی نسبت به انجام آن کار در خودتان ایجاد می‌کنید که داشتن چنین مانع ذهنی‌ای می‌تواند شما را از رسیدن به موفقیت بازدارد. پس هر وقت به خودتان گفتید « من نمی‌توانم » کمی به جمله‌تان فکر کنید و بگویید « چرا نمی‌توانم؟ »

 

تحقیقات متعدد نشان داده است اکثر نوابغ و دانشمندان کسانی بوده‌اند که با کار و مطالعه زیاد به این موقعیت رسیده‌اند و همین موضوع ثابت می‌کند اگر می‌خواهید موفق شوید باید دائم به خودتان بگویید که می‌توانید.

 

تائیدات مثبت را از یاد نبرید

وقتی به هدف خاصی می‌رسید، معمولا جملات و عبارات مثبت را از افراد مختلف خواهید شنید؛ این عبارت‌ها معمولاً کوتاه، قابل باور و مشخص است. پس بهتر است این جملات را بارها برای خودتان تکرار کنید تا نوع دیگری از افکار درونی برای شما ایجاد شود. گام بعدی این است که تمام این تائیدات را با صدای بلند و با شور و شوق بگویید؛ حواستان باشد خواندن از روی جملات و کلماتی مثبت بدون هیچ حسی، فایده‌ای ندارد.

 

به فکرهای مثبت بال و پر دهید

یکی از ویژگی‌های افکار منفی، طولانی بودن و کامل شدن آنهاست؛ فکرهای منفی این قدر در ذهن باقی می‌ماند و دنبال هم می‌چرخد تا یک ماجرای تلخ و منفی بزرگ در ذهن شکل بگیرد، اما از حالا به بعد، سعی کنید به جای چنین کاری، این تمرین را انجام دهید؛ فکرهای شاد و مثبت را مانند یک فیلم طولانی و نشاط ‌انگیز دنبال کنید. برخی از تجسم‌ها بسیار مفید خواهد بود و باید تا می‌توانید داستان را ادامه دهید و بگذارید ساعت‌ها زمان شما را به خودش اختصاص دهد. در ضمن، خیلی بهتر است اگر این داستان را درباره خودتان بسازید و تصور کنید به هدف‌های‌تان رسیده‌اید.

روشهای درمان بیماری‌ها بسیارند. از جمله این روش‌ها، توجه بر تاثیر عوامل ذهنی و هیجانی بر بیماری‌های جسمی است. در اینجا خاطره یک پزشک به نام یولین را شرح می‌دهیم. وی می‌گوید:یک روز بیماری به نام ریتا پیش من آمد تا بیماری پارکینسون وی را درمان کنم. در طب چینی باستان، بیماری پارکینسون را «فلج مرتعش» می‌نامند.یک پزشک طب غربی ریتا را برای درمان به من معرفی کرده بود. او مدت سه سال بود که از این بیماری مزمن رنج می‌برد. هردو دستش می لرزید، اما دست راستش نسبت به دست چپش لرزش بیشتری داشت. به خاطر لرزش شدید دستانش، قبل از رسیدن غذا به دهانش،غذا برروی زمین ریخته می شد.

 

اگرچه بعد از درمان وی توسط من، تامدتی بهبودی پیدا می‌کرد، اما بعد از گذشت مدت زمانی دوباره این لرزش باز می‌گشت. بعد از چندین بار بازگشت، با دقت جویای حوادثی شدم که برای وی در این اواخر رخ داده بود. او در مورد حوادثی برای من صحبت کرد که در طی سه سال گذشته وی را عذاب می‌داده است در طی زمانی که داستانش را برای من تعریف می‌کرد، خلق و خویش مرتب تغییر می‌کرد ابتدا آرام بود سپس آشفته و بعد خشمگین و نهایتا اندوهگین شد. بعد از آن متوجه دلایل واقعی بیماری او شدم. وی و همسرش صاحب شرکتی تجاری در زمینه حمل‌ونقل کشتیرانی بودند و یک خانه ویلایی در یک جزیره داشتند. آنان تنها یک همسایه در آنجا داشتند و به خاطر سوء تفاهمی که بینشان پیش آمده بود چند سال بود که با یکدیگر مشکلات قضایی و تضادهای شدید پیدا کرده بودند.

 

این مبارزات برای این خانم به بهای از دست دادن آرامش و سلامتی و همچنین هدر رفتن منابع مالی اش شده بود. با دیدن رنج و عصبانیتش می‌توانستم ریشه بیماری اش را پیدا کنم که باعث برگشت بیماری‌اش می‌شد.عصبانیت بر روی کبد تاثیر آسیب زایی دارد و بر روی انرژی جاری، ذهن و جسم در بدن تاثیر مضری می‌گذارد. فهمیدم که معالجه وی فقط با دارو به تنهایی امکان پذیر نبود.

 

بلکه می‌بایست از ریشه درمان می‌شد. من با او درباره صبر و مهربانی صحبت کردم. به او درباره اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری گفتم و همچنین درباره مدیتیشن و آرامش ذهنی صحبت کردم. بعد از شنیدن سخنان من وی گفت که هرگز در طول این سه سال چنین حرفهایی را نشنیده بوده است وگرنه اجازه نمی‌داد این مساله تا این حد بزرگ شده و ادامه یابد.او اینچنین دریافت که مشکلاتش شاید نوعی اخطار از طرف خداوند باشد برای اینکه نشان داده شود که تا چه حد از انسانیت دور افتاده‌ایم و برای اینکه یاد بگیریم انسان باشیم و مهربانیمان را به دیگران نشان دهیم نه قدرت و خشممان را. بعد از این حرفها دستهایش از لرزش باز ایستادند. وقتی درحال رفتن بود به من گفت دکتر شما سه سال افسردگی و نارضایتی مرا تخفیف دادید.

منبع:مردم سالاری

وقتی دو زن ، در سن های مختلف و در سمت های مختلف یک مرد را دوست دارند ،چگونه باید با هم کنار بیایند؟

 

از دیر باز همواره رابطه عروس و مادرشوهر به شکل ها و شیوه های مختلف و در قالب شعر، رمان، طنز، فیلم، گفتمان ها و محاورات بین عوام مورد تأکید و توجه واقع شده و گویی هرگز نباید سازش و انعطافی بین عروس و مادر شوهر حاصل شود.

 

در بسیاری از غالب های مذکور عروس، هووی مادر شوهر، تیغ های کنار گل و دخالت کننده و فضول زندگی عروس تلقی شده و عروس نیز غریبه ای غاصب و غالب برفرزندی که بیست و چند سال زحمتش را کشیده و بزرگش کرده و دو دستی تقدیم هووی خودکرده است. الهی که حرومش بشه! بچه منو قاپ زد و برد! پسری که همیشه کنارم بود و با من بود و محبتش را از من دریغ نمی کرد! امروز میهمان ناخوانده ای آمده و او را سهم خودکرده و از من دورش ساخته!

 

رویکرد و نگاه بیمار فوق و فعالیت نه چندان کم بخشی از هنرمندان، شاعران، رمان نویسان و به اصطلاح روشنفکران و حتی گروهی از افراد مذهبی که از مذهب پوسته ای را درک کرده و به هسته و گوهر آموزه های دینی را در نیافته اند فرآیند معیوب و ناسالم مذکور را تشدید نموده و در سطح وسیعی آن را توسعه داده اند به گونه ای که کم نیستند دختران جوانی که از ترس گرفتار نشدن در دام و دامن مادر شوهر ازدواج نمی کنند و یا با ذهنیتی غلط وارد زندگی زناشویی شده و از همان اوان زندگی با دیدی منفی و جهت دار به چالش های تلخ و فرساینده با مادر شوهر می پردازد.

 

وقتی ذهن منفی باشد زبان هم تلخ و گزنده و زندگی نیز آزار دهنده و پر تنش خواهد بود. اگر این ذهنیت غیر واقعی و نادرست دوسویه باشد آسیب ها و چالش ها ی عروس و مادر شوهر نیز همچون سیل و زلزله ای مرگبار ذهن و زندگی هر دو سو را نابود خواهد ساخت.

 

براساس این واقعیت که از کوزه همان برون طراود که در اوست رویکرد ناسالم موجب عملکرد ناسالم خواهد شد. برای اصلاح عملکرد و تعامل نامطلوب بین عروس و مادر شوهر می بایست نظر و نگاه معیوب آنان (که محصول فرهنگ و عادات و تلقینات غلط جاهلان و بیمار دلان می باشد) را اصلاح کرد.

 

برای رسیدن به این اصل مهم، آگاهی و عمل به نکات ذیل ضروریست:

 

**یکی از عوامل مۆثر در ایجاد تنش و بدبینی بین عروس و مادر شوهر، حضور پررنگ و دخالت های بیجا در زندگی زوجین جوان می باشد همه مادر شوهر بدانند (و البته بسیاری می دانند) که یکی از پیش نیازهای ازدواج، استقلال و بال کشیدن و پرواز کردن فرزندان به آشیانه جدید می باشد. پرنده ای که پرواز می داند و با جفت خود به استقلال رسیده نباید مورد حمایت های افراطی و دلسوزیهای داغ و غیر قابل تحمل والدین قرار گیرد.

 

بنابراین مادر شوهر، برای خوشبختی، آرامش و سعادت فرزندانشان بهتر آن است که اجازه دهند عروس و داماد افتان و خیزان در مسیر پرفراز و فرود زندگی گلیم خود را از آب بیرون بکشند و شیوه و شکل زندگی و تعامل خود را خود انتخاب کنند.

 

هر گفتار و رفتاری که موجب ایجاد تنش و تلخی بین عروس و داماد شود باید از سوی والدین دو طرف تعطیل و حضور و حساسیت آنان صرفا در جهت تقویت عشق و امید و گرمی بین زوجین جوان تنظیم و ترسیم شود.

 

بنابراین پیام به همه مادر شوهر ها این است که اگر خواهان آرامش و خوشبختی فرزندتان هستید ، که هستید روش تربیتی عروس و داماد با فرزندانشان (نوه هایتان) را به رسمیت بشناسید و موجب اختلاف و تضاد تربیتی آنان نشوید مثلا عروس به پسر 9 ساله اش می گوید الان وقت خوردن آجیل و بستنی نیست دارم شام میارم. بلافاصله مادر شوهر می گوید نه عزیزم بیا من بهت آجیل و بستنی بدم. و یا عروس لباسی خریده و مادرشوهر با حساسیت و دقت تمام در مورد رنگ ومدل و جنس لباس نظرات منفی ویا تمسخر آمیزی می دهد. ویا با کنجکاوی سعی در کسب اطلاعات محرمانه و رموز مخفی زندگی عروس و داماد دارد. و..... اینها همه زمینه های درگیری و چالش بین زوجین جوان را فراهم ساخته و ذهنیت عروس نسبت به مادر شوهر را منفی می سازد.

 

** مادر شوهر این ذهنیت غلط را باید به زباله دان زندگی بیندازد که عروس جای مادر شوهر را گرفته و دل و دیده پسرش را از آن خود ساخته است. همه مادر شوهرها بدانند هیچ زنی جای مادر را نمی تواند اشغال کند. مادر اگر مادر خوبی باشد (حتی اگر مادر بدی هم باشد) جایگاه ویژه ای را در زندگی فرزندانشان خواهند داشت. پس عروس را اشغالگر و غاصب سرزمین ذهن و زندگی فرزندتان ندانید این نگاه نادرس موجب ارتباط نادرست با عروستان خواهد شد.

 

** براساس آموزه های دینی، عروس شما فرزند شماست. عضو اصلی خانواده شماست. سهم مادر شوهراین است که عروس را دختر خود بداند و بخواند. و همانطور که کاستی ها و ناراستی های فرزندان خود را پذیرفته و آنها را به رسمیت شناخته است و گاهی با ظرافت و محبت و لطافت های خاص مادرانه سعی در کاهش ضعف ها و ناراحتی های فرزندان خود دارند درباره عروس نیز حتی اگر سرکشی کند، چنین عمل کنید.

 

چه بسیار مادرانی که با گریه و التماس و دلسوزی درصدد اصلاح امور فرزندان خود برمی آیند چه نیکو و مۆثر است اگر چنین رفتار و تعاملی را نیز با عروس خانواده داشته باشند.

 

مادری می گفت: دختر 19 ساله ام بسیار سرکش، ناسازگارو پرخاشگر شده و مدتی است با پسر همسایه نیز ارتباط عاطفی برقرار کرده هر چه گریه و التماس می کنم نه تنها بی فایده است بلکه با قهر و پرخاشگری به کنجی خزیده نه مسئولیتی می پذیرد و نه موقعیت و شأن خانوادگی ما را درک می کند چه کنم؟

 

آیا این مادر حاضر است با عروس خود نیز این چنین با گذشت و مهربانی برخورد نموده و دلسوزانه به رفع ناراستی هایش بپردازد؟ و از نظرات رواشناسی و مشاور خانواده بهره بگیرد؟

 

مادر شوهر باید بداند که دخترش به زودی عروس خانواده دیگری می شود و اگر امروز عروس خود را برنجاند فردا دخترش بوسیله مادر شوهرش در رنج و عذاب گرفتار خواهد شد چرا که :

 

از مکافات عمل غافل مشو                                   گندم از گندم بروید، جو ز جو

 

** مادر شوهر آگاه و معتقد به ارزش های اخلاقی، هرگز ضعف ها ومعایب عروس خود را نزد دیگران طرح و تکرار نمی کند. معایب و محاسن او را در صندوقچه اسرار خود نگه داشته و برای مقابله با معایب از طریق مطالعه و مشاوره در صورت موافقت عروس و طرح آن ها با مشاوره ی آگاه و متدین اقدام می کند.

 

** گاهی اطرافیان ناآگاه، حتی قبل وارد شده عروس به خانه جدید مادر شوهر ساده لوح را کوک می کنند ک عروس را از همان روز اول تحت امر و سلطه خود در آور و به اصطلاح گربه را دم حجله بکش. پیشاپیش فضا و فرصت سوء استفاده و سلطه جویی او را بگیر. مادر شوهر آگاه و با تجربه، هرگز تحت تأثیر اینگونه القائات مسموم واقع نمی شود، واساسا با اینگونه افراد نادان معاشرت نمی کند.

 

** مادر شوهر خوب و خدا پرست مسئولیت ها و وظایف پسرش نسبت به عروسش را گوشزد نموده و مهارتهای ارتباط عاشقانه و دوستانه با همسر را به او آموزش می دهد.

 

**قبل هر چیز، عروس باید مادر شوهر را به واقع مادر خود بداند و وظایف و تکالیف فرزند در برابر والدین را در ارتباط با مادر شوهر و پدر شوهر خود در زندگی پیاده کند. جهت رعایت اختصار ابعاد این وظایف را به جا و مجال دیگری می سپاریم. اما همین قدر بدانیم که طبق دستور قرآنی بعد از پرستش خدا احسان و نیکی به والدین مورد تأکید قرار گرفته است. والدین اگر بددهن، بدرفتارو حتی بی دین باشند وظیفه اصلی ما احترام و محبت به آنان و پرهیز از هر گونه بی اعتنایی و بی احترامی است جز در دو مورد (امر به فعل حرام و نهی از انجام واجبات) لازم است به خواسته های آنان توجه کنیم.

 

** هرگز پشت سر مادر شوهر، بخصوص نزد همسرتان بدگویی نکنید.

اگر می خواهی عزیز باشی همانطور که قبل از ازدواج باید چشمهایت را به تمامی باز کنی، بعد از ازدواج نیمه باز نگه دار. به عبارتی بدیهای خانواده همسر بخصوص مادرشوهر را نبین اگر دیدی پیله نکن گیر نده، گیر می افتی، و گرنه در زندگی ات روزگار را برشما تلخ خواهد کرد

 

** اگر همسرتان نسبت به مادرش محبت می کند با او همکاری وهمدلی کنید. حتی اگر افراط می کند با محبت به مادر شوهرتان، اسلحه اش (افراط) را از او بستانید. خلع سلاحش کنید گارد نگیرید. موضع گیری شما در برابر توجه افراطی همسرتان به مادرش موجب چالش ها و تنش های تلخی خواهد شد. فراموش نکنید یک پسر خوب و با محبت یک همسر خوب و با محبت برای شما و یک پدر مهربان و دلسوز برای فرزندانتان خواهد بود. صبور باشید، ارسطو می گوید صبر تلخ است اما میوه اش بسیار شیرین است به همسرت زنگ بزن و بگو فردا شب مادرتو با خانواده برای شما دعوت کن. روز مادر را فراموش نکنید. خدمت و محبت باعث بزرگی شما و کوچکی مشکلات و علاقه مادر شوهر خواهد شد.

 

**اگر پشت دوربین تلویزیون قرار بگیرید و از شما بپرسند با مادر شوهر چگونه باید رفتار کرد حتی اگر مادر شوهر بدرفتارو بداخلاقی باشد چه می گویید؟ به همان ها عمل کنید.

 

** مادر شوهر خود را با مادر شوهر دیگران مقایسه نکنید. جز حسادت و حسرت و دلخوری سودی ندارد.

 

** در پی تغییر مادر شوهر نباش. عاجز و آزرده خواهی شد. ضعف های او را مثل ضعف های مادر خود بپذیر و او را به همان شکل که هست قبول کن و زندگی کن (بدون چالش).

 

**اگر می خواهی عزیز باشی همانطور که قبل از ازدواج باید چشمهایت را به تمامی باز کنی، بعد از ازدواج نیمه باز نگه دار. به عبارتی بدیهای خانواده همسر بخصوص مادرشوهر را نبین اگر دیدی پیله نکن گیر نده، گیر می افتی، و گرنه در زندگی ات روزگار را برشما تلخ خواهد کرد. مثل سر کبریت نباش که با کوچکترین اصطحکاک آتش می گیرد و زندگی را به آتش می کشد.

والدین «نه» را گاهی آنقدر راحت به زبان می‌آورند که کودک اولین کلمه‌ای که یاد می‌گیرد؛ «نه» است و گاهی آنقدر گفتن این کلمه جادویی برای آنها سخت می‌شود که فرزند فکر می‌کند هر چیز که بخواهد سریع فراهم می‌شود.

 

فارغ از این که ما چقدر برای تامین خواسته‌های فرزندمان استطاعت داریم، مرزهایی وجود دارد که نحوه و حدود «نه» گفتن به کودکان را تعیین می‌کند؛ مرزهایی که باید درست و حساب شده رعایت شوند تا بعد از راه رفتن روی این لبه تیغ، نه خطر تربیت کودکی لجباز و خودخواه را به جان خرید و نه کودکی که خواسته‌هایش در مسیری درست هدایت نشده و سرخورده است. این گزارش که در سلامت‌نیوز منتشر شده با پدر و مادرها درباره راه و روش‌های به زبان آوردن این کلمه جادویی صحبت می‌کند.

 

سکه «نه» را زیاد خرج نکنید

موانع، فشارها و بازدارنده‌ها چیزهایی هستند که هر انسان به‌طور طبیعی آنها را تجربه خواهد کرد، اما مانع‌تراشی بیش از اندازه کودکان را با مشکلات روحی مواجه می‌کند. نداشتن اعتمادبه‌نفس و حس سرخوردگی از آن جمله است. به‌قول معروف درشتی و سختی هم در «نه» است. روان‌شناسان تربیتی، مخالفت و موافقت بیش از اندازه را توصیه نمی‌کنند. شادی موسوی، روان‌شناس خانواده معتقد است نه گفتن بیش از حد می‌تواند بچه‌ها را منفی‌باف بار بیاورد و در مورد همه چیز پیشداوری منفی به آنان بدهد، چنان‌که موافقت بیش از اندازه نیز می‌تواند آنان را در فضایی غیرواقعی پرورش دهد و انتظارات آنان را به‌طور فزاینده‌ای بالا ببرد، درحالی‌که کودک در دنیای واقعی با موافقت‌ها و مخالفت‌های بسیاری مواجه خواهد شد که باید به طرز درست جواب و رفتار مناسبی از خود نشان دهد. اگر والدین شدت مخالفت خود را با توجه به میزان اشتباه‌بودن یا خطرناک‌بودن رفتار کودک تنظیم کنند، این سبب می‌شود کودک‌ میزان خطر کاری را که انجام می‌دهد، بهتر درک کند. او به والدین توصیه می‌کند برای راحتی و آسایش خود به کودک نه نگویید و سعی کنید وقتی از این کلمه استفاده کنید که توجیه مناسبی نیز به همراه داشته باشد. مثلا فقط به علت این که حوصله ندارید به درخواست بازی کودک جواب نه ندهید. فقط به‌دلیل این که خانه را تازه مرتب کرده‌اید، او را از بازی با عروسکش محروم نکنید و این که کودک‌تان گریه می‌کند ساعت خواب و غذای او را به‌هم نزنید.

 

یک کلام، ختم کلام

شادی موسوی تحمل و درک کودکان از مخالفت‌ها و موافقت‌ها را متغیر می‌داند و می‌گوید: «به نوزادی که برای شیر یا تغییر لباس یا سرما و گرما یا در آغوش کشیدن شما گریه می‌کند نمی‌توانید نه بگویید، درحالی‌که دو، سه سال بعد این کودک تحمل و درک بیشتری برای شنیدن این کلمه دارد، خواسته‌های او نیز متفاوت و گاه زیاده از حد می‌شود. کودکان در دو سالگی کارهای خطرناک می‌کنند و نه می‌شنوند، این دوران زمان تجربیات شخصی و استقلال‌طلبی کودکان است که نه‌‌های جدی‌تری را می‌طلبد.»

 

وقتی «نه» را دور می‌زنیم

همیشه مجبور نیستیم به کودک نه بگوییم. گاهی می‌شود او را در موقعیت مثبت قرار داد، مکانی کم‌خطر که تمام چیزها برای تجربه کردن مجاز باشد. لب گزیدن، با سر علامت نفی را به کودک فهماندن و فقط یک اخم و چشم‌غره کوچک می‌تواند کار نه را حتی گاهی موثرتر از آن انجام دهد. گاهی‌اوقات فقط کافی است کودک تقویت‌کننده‌های مثبت را دریافت نکند. حتی لبخند، آغوش یا یک کلام حاکی از تشویق‌ نباشد کودک می‌فهمد کاری که انجام داده، درست نبوده است.

 

فریبا زارعی، مادر دو کودک ۳ و ۵ ساله می‌گوید: «حرکات تشویقی یا کم‌اعتنایی معمولا از به کار بردن مستقیم بله یا نه در مورد بچه‌های من مفیدتر بوده است. گاهی وقتی می‌خواهم چیزی را به کودک ندهم حواس او را پرت و توجهش را به چیزی دیگر جلب می‌کنم و وقتی کاری که نباید بکند انجام می‌دهد او را با اخم نگاه می‌کنم و سرم را از سویش برمی‌گردانم یا بالحنی دلخور یا هشداردهنده اسمش را صدا می‌زنم. معمولا کودک متوجه می‌شود نباید کارش را ادامه دهد، اما گاهی فقط می‌خواهد جلب توجه کند و آنقدر به کارش ادامه می‌دهد تا من بلند شوم و او را بغل کنم. البته فقط وقتی که کودک در موقعیتی خطرناک قرار می‌گیرد من این کار را می‌کنم و بلافاصله در سمت دیگری او را زمین می‌گذارم که احساس نکند به نتیجه‌ای که خواسته رسیده است.»

 

شادی موسوی، روان‌شناس خانواده تاکید می‌کند: «اگر نه گفتن شما برای نخوردن یک شکلات به همان شدت نه گفتن برای دست زدن به پریز برق باشد، منظور خود را درست نرسانده‌اید. وی توصیه می‌کند والدین شدت مخالفت خود را با توجه به میزان اشتباه‌بودن یا خطرناک‌بودن رفتار کودک تغییر دهند؛ این سبب می‌شود کودک میزان خطر کاری را که انجام می‌دهد بهتر درک کند.»

 

تولد یک لجباز

قبلا گفتیم که نه را زیاد از حد به کار نبرید و اکنون به رفتار کودکان لجباز که با شنیدن هر بار کلمه نه بر کار خود پافشاری می‌کنند، نگاهی می‌اندازیم:وقتی به دختر کوچولویت می‌گویی قیچی را بگذار زمین، چنان رفتار می‌کند که انگار چیزی نشنیده است. او ۴ سال دارد و همه چیز را به‌خوبی می‌داند، اما سعی می‌کند به روی خودش نیاورد. او آنقدر به این کار ادامه می‌دهد و حتی وانمود می‌کند که دارد با قیچی موهای عروسک دختر عمویش را می‌چیند که مادر بلند شود و برود با عصبانیت قیچی را از دست او بگیرد و آن وقت است که قهر و گریه را پیش می‌گیرد. مادرش می‌گوید او به خاطر لجبازی این کار را می‌کند.

 

برای جلوگیری از این رفتار باید در شرایط مختلف نوع گفت‌وگوی خود و کودک را تغییر دهید و او را در موقعیت جدیدی قرار دهید. مثلا: بیا به‌جای قیچی‌کردن موهای عروسک موهای او را با گلسر خوشگل کن! شرایط را برای کودک توضیح دهید: تو به اندازه کافی عروسک داری، اگر می‌خواهی اصرار کنی که عروسک می‌خواهی از جلوی هیچ مغازه اسباب‌بازی‌فروشی رد نمی‌شویم!قوانین و محدودیت‌ها را قاطعانه و بدون دعوا پیگیری کنید. مثلا اگر غذا نمی‌خوری شیرینی هم نمی‌توانی بخوری یا اگر درس نمی‌خوانی رفت‌و‌آمد به خانه دوستانت هم ممنوع است. به حرف کودک گوش دهید و اگر دلایل منطقی داشت حرف او را بپذیرید تا او نیز در عوض لجبازی و جاروجنجال به دلایل منطقی برای پیشبرد اهدافش فکر کند.

میخواهید بدون تبلیغات در اول گوگل باشید، برای شروع میتوانید با این مقاله شروع کنید: چرا گوگل از سایت شما متنفر است؟ اما در ادامه اگر میخواهید با تبلیغات گوگل اوج بگیرید. باید بدانید چرا بودجه تبلیغات شما برای بدترین پرداخت ها صرف می شود.

بی شک خیلی ها به موضوع خودخواهی فکر می کنیم. شاید چون این موضوعی است که خیلی از ما با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. مطمئن هستیم که این سوال، سوال خیلی از ماست، «آیا خودخواه بودن تمایل ذاتی انسان است؟»

 

خودخواهی

ممکن است بگویید که سیستم اقتصادی ما به طمع و خودخواهی پاداش می‌دهد و اینکه باوجوداینکه اولویت دادن به دیگران احساس خوبی به آدم می بخشد، اکثر ما علایق و تمایلات شخصی‌مان را ترجیح می‌دهیم.

 

در سطحی ابتدایی‌تر، اینکه زندگی روزمره‌مان را می‌سازیم، میزان خودخواهی ما را تعیین می‌کند. آیا فقط به خودمان فکر می‌کنیم یا برای دیگران هم دغدغه‌هایی داریم؟ آیا شرایطی هست که نگران خودمان، سود و زیان شخصی خود و لذت‌ها و تمایلاتمان باشیم درست باشد؟ بهترین تعادل در این زمینه چیست؟

 

امروز تعداد افراد خودخواه نسبت به گذشته بیشتر شده است. احتمالاً افراد بیشتری را می‌بینید که موقع عوض شدن صف به شما اجازه جلو آمدن نمی‌دهند، برای میهمانی که دعوتشان کرده‌اید با تماس یا ایمیل تشکر نمی‌کنند یا اینکه می‌خواهند همیشه مرکز توجه باشند. به نظر می‌رسد که آدمها در پیله‌ای که به دور خود تنیده‌اند زندگی می‌کنند و نمی‌دانند در دنیای اطرافشان چه می‌گذرد.

 

خوشبختانه برای آندسته از افرادی که می خواهند با بهترین بودن، در زندگی خود به موفقیت دست پیدا کنند، با اولویت دادن به علایق دیگران، می‌توانند خودشان را از مردم دیگر متمایز کنند.

 

اگر بخواهیم لیستی از صفات افراد غیرخودخواه تهیه کنیم، این صفات می‌توانند به خوبی این افراد را توصیف کنند: دوست‌داشتنی، صمیمی، قابل‌اعتماد، مهربان، باملاحظه، محترم، بخشنده و پیشقدم.

 

به نظر می‌رسد که همه صفات عالی به این افراد برمی‌گردد. همه آدم‌ها به صورت ذاتی می‌دانند که خودخواه نبودن و دیگرخواه بودن خیلی مهم است اما برای اینکه مطمئن شوید می‌توانید لیستی از آدم‌های دیگرخواهی که می‌شناسید تهیه کنید و ببینید آیا این صفات به آنها می‌خورد یا خیر.

 

با فرض اینکه دیگرخواه بودن تمایل ذاتی ماست، باید بیشتر به فکر اولویت دادن به دیگران باشیم. این هفته امتحان کرده و سعی کنید که علایق دیگران را قبل از خودتان قرار دهید. مطمئناً در روز صدها فرصت برای اینکار پیدا خواهید کرد.

 

برای کمک چند نمونه برایتان ذکر می‌کنیم

**وقتی آدامس یا شکلات نعنایتان را درمی‌آورید تا بخورید، اول به اطرافیانتان تعارف کنید.

 

**وقتی می‌خواهید از دربی عبور کنید، لبخند بزنید، درب را باز نگه دارید و بگذارید ابتدا آنها وارد شوند.

 

**وقتی راه می‌روید و کسی می‌خواهد از کنارتان راه رود، بایستید و بگذارید او ابتدا رد شود.

 

**اگر در خانه‌ای با چند نفر دیگر زندگی می‌کنید، وسایل خود را تمیز و مرتب نگه دارید تا آنها مجبور نشوند وسایل شما را تمیز یا مرتب کنند.

 

**اگر در اداره‌ای کار می‌کنید، محل‌کارتان را تمیز و مرتب نگه دارید و دقت کنید که محیط کارتان به طور کل طوری باشد که برای همه همکاران و مراجعانتان خوشایند باشد.

 

**موقع رانندگی، با راننده‌های دیگر با ادب و احترام برخورد کنید.

 

**وقتی می‌خواهید با دیگران حرف بزنید، سعی کنید بیشتر از اینکه حرف بزنید، گوش کنید و صبر کنید تا نوبت حرف زدنتان شود.

 

**اگر یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان دچار مشکلی می‌شود، تلفن را برداشته، با آنها درد ودل کنید و بگویید که برای کمک حاضرید.

 

اگر کمی فکر کنید، خواهید دید که فرصت‌های زیادی برای دیگرخواه بودن در طول روز پیش رویتان است. این هفته سعی کنید این فرصت‌ها را پیدا کرده و از آنها برای اولویت دادن به دیگران استفاده کنید

 

و بعد می‌توانید دیگرخواهی خود را به سطح بالاتری ببرید. میلیون‌ها نفر در سراسر جهان به غذا، سرپناه، دسترسی به مراقبت‌های پزشکی و امنیت دربرابر آزار و سوءاستفاده نیاز دارند. نعمت‌هایی که خداوند به شما عطا کرده را شمرده و شکرگزار باشید.

 

مطمئن باشید این تلاش‌های شما دیده شده و از آنها قدردانی خواهد شد. با این روش دوستی‌های عمیق‌تری خواهید داشت، دیگران احترام بیشتری برایتان قائل شده، زندگی عشقی بهتری را تجربه خواهید کرد و احساس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت.

 

وقتی نیازها، امیال و علایق دیگران را بر خود مقدم بدانید، مطمئناً پاداش این دیگرخواهی خود را دریافت خواهید کرد.

 

«اگر به دیگران کمک کنید به چیزهایی که می‌خواهند برسند، به هر چه که در زندگیتان می‌خواهید، دست پیدا خواهید کرد.»

موفقیت به افراد برگزیده تعلق ندارد؛ موفقیت متعلق به شماست، اگر بخواهید به دنبال آن بروید.

موفقیت را هیچ جا پخش نمی کنند، شما باید آن را بدست آورید، ولی نه با زور. اگر از درون فرد موفقی شوید می توانید موفقیت را بدست آورید.

 

هفت کلید موفقیت که زندگی انسان را تغییر می دهند عبارتند از:

 

1. جرأت انجام کار را داشته باشید.

دیل کارنگی می گوید: "کسی به بعیدترین نقطه می رسد که می خواهد کاری را انجام دهد و جرأت انجامش را دارد. قایق اطمینان از ساحل دور نمی شود".

آیا جرأت انجام کارهای غیرممکن را دارید؟ هیچ وقت نباید در زندگیتان زمانی باشد که شما سعی بر انجام غیرممکن نداشته باشید. غیرممکن ها هستند که شما را پرورش می دهند و به شما آن چیزی را نشان می دهند که باید به آن تبدیل شوید.

شروع کنید و جرأت داشته باشید. از دایره آسایش و راحتی خود دورتر بروید و خودتان را رشد دهید. میزان کاری که انجام می دهید را افزایش دهید، انتظاراتتان را بیشتر کنید و قوه تصور و خیالتان را تقویت کنید.

 

2. نرخ شکست خود را دوبرابر کنید.

توماس جی. واتسون می گوید: "می خواهید فرمولی برای موفقیت به شما بدهم؟ خیلی ساده است. نرخ شکست خود را دوبرابر کنید. شما به شکست به عنوان دشمن موفقیت می نگرید. ولی اصلاً اینطور نیست. شاید شکست شما را دلسرد کند یا شاید از آن چیزی یاد بگیرید. پس پیش بروید و اشتباه کنید. هر کاری می توانید بکنید. چون باید به یاد داشته باشید که آنجا جائی است که موفقیت را خواهید یافت". 

اگر می خواهید موفق شوید باید شکست بخورید. هیچ کس با چند شکست کوچک موفق نمی شود. بعد از تنها سه بار شکست خوردن، اولین کسی نخواهید بود که موفق می شود. باید شکست بخورید، شکست، شکست و شکست. شکست راه رسیدن به موفقیت است. آنقدر باید زمین بخورید تا راه رفتن را یاد بگیرید.

 

3. از خواسته خود استفاده کنید.

وینسنت تی. لمباردی می گوید: "تفاوت بین یک فرد موفق و دیگران عدم توانایی یا کمبود دانش او نیست، بلکه نخواستن اوست".

آرزو کلمه دیگری برای خواسته است. برای موفق شدن باید بیشتر از هر چیز دیگری آرزوی موفق شدن داشته باشید. افراد موفق قویتر از دیگران و لزوماً باهوشتر نیستند، ولی آرزوی آنها بیشتر است. آنها آرزوی فراوانی برای دیدن تحقق هدفشان دارند. آیا شما هم این آرزوی فراوان را دارید؟ بدون آرزو، انگیزه رسیدن به هدف را نخواهید داشت.

 

4. شما به اراده و تعهد نیاز دارید.

ماریو آندرتی می گوید: "آرزو کلید انگیزه است، ولی اراده و تعهد است که موجب پیگیری مداوم هدفتان می شود – تعهد به برتری – که شما را قادر می سازد به موفقیتی که به دنبالش هستید برسید".

آیا اراده دارید؟ فرد مصمم بیشتر از هزاران فرد بی علاقه موفق می شود. آرزو، اراده و تعهد از لحاظ استراتژیک شما را در موقعیت موفقیت قرار می دهند.

 

5. برتری لازم است.

چارلز کندال آدامز می گوید: "هیچ کس فقط با کاری که از او خواسته می شود به موفقیت بسیار برجسته ای نمی رسد؛ مقدار و برتری چیزهای فراتر از لزوم است که بزرگی تمایز نهایی شما را مشخص می کند".

آیا خدمات عالی ارائه می دهید؟ برای بهترین شدن، باید بهترین خدمات را ارائه دهید. باید به مشتریانتان چیزی ارائه دهید که نمی توانند آن را از جای دیگری بدست آورند.

کیفیت خدمات شما چگونه است؟ آیا کسی می تواند کار شما را انجام دهد؟ آیا کار شما عالی است؟

 

6. خیال لازم است

جیمز آلن می گوید: "خیالی که شما در ذهنتان آن را می ستایید، ایده آلی که در صدر قلبتان می نشانید، همان چیزی است که زندگی تان را با آن می سازید و تبدیل به همان می شوید".

برای موفق شدن، باید به موفقیت فکر کنید. فقط از راه تعمق در موفقیت است که می توانید آرزوی موفق شدن را خلق کنید. باید خیال واضحی از آنچه دوست دارید بدست آورید داشته باشید. این آرزو و خواسته باید شما را از پا درآورد. اگر این آرزو شما را از پا درآورد، بالاخره روزی تحقق خواهد یافت.

 

7. به سمت موفقیت بروید

ماروا کالینز می گوید: "موفقیت به سمت شما نمی آید شما باید به طرفش بروید".

موفقیت از آسمان در آغوش شما نمی افتد؛ باید به دنبالش بروید. باید تعقیبش کنید. باید بیشتر از هر چیز دیگری آن را بخواهید. یک فرد تنبل موفق نخواهد شد، فقط کسانی که می خواهند کار کنند، کسانی هستند که می خواهند به سمتش بروند.

 

آیا می خواهید به سمت موفقیت بروید؟ آیا خیال واضحی از آن دارید؟ آیا آرزوی عطشناکی برای آن دارید؟ آیا می خواهید شکست بخورید؟ اگر اینطور هستید، در مسیر درست موفقیت هستید.

تیپ های شخصیتی مختلف و ارتباط موثر با آنها:هر انسانی در دنیا بر اساس زندگی اش، تجربیاتش و ... شخصیتش به یکی از این مدل ها نزدیکتر است. هدف اصلی، شناخت درست تیپ شخصیتی افراد است و اینکه چگونه با هر فردی ارتباطی موثر برقرار کنیم.

همه ما آدم ها بنا به نیازهایی که داریم هر روز با افرادی در محل کار، تحصیل، خیابان، مترو، اتوبوس، مغازه و ... در ارتباط هستیم. گاهی در اولین برخورد یا اولین نگاه احساس بدی به ما دست می دهد و همین باعث می شود ادامه ارتباط باعث بحث و جدل شود و به هر دلیلی به مقصودمان نرسیم.

ممکن است شما در روابط خانوادگی دچار مشکل شده باشید. در صورتی که نیازمند ادامه ارتباط هستید، از طرفی گرفتار حرف و حدیث هایی شده اید که هیچ وقت تمامی ندارد و در هر بار ارتباط باعث گرفتاری های بیشتر شما می شود.

 

به راستی مشکل کجاست؟ مشکل شمایید؟ مشکل آنها هستند؟

گاهی پاک کردن سوال، راه حل مشکل نیست. بارها دیده اید که حتی قطع رابطه اوضاع را نه تنها بهتر نکرده بلکه بدتر نیز کرده پس چگونه باید بر این دسته از مشکلات فائق آمد؟

می خواهیم شما را با راه حل های علمی آشنا کنیم. هر فردی مدل شخصیتی ویژه خود را دارد و با توجه به مدل شخصیتی اش با هر موضوعی یا شخصی رفتار می کند. ممکن است این سوال برایتان پیش آید که به تعداد افراد روی زمین مدل شخصیتی وجود دارد و شما نمی توانید تمام عمرتان را صرف شناخت آنها کنید. اخیرا روش نوینی در شخصیت شناسی با نام اینیاگرام ارایه شده است، یعنی مدل نُه گانه که افراد به 9 تیپ شخصیتی تقسیم می شوند که خود این 9 دسته نیز در 3 دسته: 1- احساسی، 2- فکری و ذهنی، 3- جسمی و حرکتی قرار دارند.

به طور کلی هر انسانی در دنیا بر اساس زندگی اش، تجربیاتش و ... شخصیتش به یکی از این مدل ها نزدیکتر است. هدف اصلی، شناخت درست تیپ شخصیتی افراد است و اینکه چگونه با هر فردی ارتباطی موثر برقرار کنیم.

در ابتدا به معرفی کامل شخصیت افراد کمال طلب می پردازیم که بیشترین اشتیاق آنها تمایل به درستی و کمال و بزرگترین ترسشان دارای عیب بودن است.

 

شخصیت کمال گرا

ویژگی ها: افراد متعلق به این تیپ بیشتر اوقات عصبانی هستند، سختگیرند، دایم ایراد می گیرند، انتقاد می کنند، بسیار تمیز و منظم هستند، مودبند، کمی وسواسی هستند، بهترین ها را می خواهند، کیفیت برایشان اهمیت خاصی دارد، برای کمیت ارزشی قایل نیستند، هرگز کیفیت را فدای کمیت نمی کنند، بسیار مسوول هستند، از وجدان اخلاقی بالایی برخوردارند، این افراد صفر و یکی هستند، و بر این باورند که همواره یک راهِ درست برای مواجه شدن با هر مشکلی وجود دارد، ایده آل گرا هستند، ترس از خوب نبودن و کامل نبودن آنها را داغان می کند، برای بهبود بخشیدن به همه چیز تلاش می کنند، مشکل پسند هستند، تعجب نکنید اگر چندین بار برای خرید بروند و دست خالی بازگردند، اصلاح طلبی جزیی انکار نشدنی از وجودشان است، از اینکه با آنها شوخی کنید متنفر هستند و جدیت این افراد ویژگی بارزشان هست.

 

نحوه ارتباط موثر با افراد کمال گرا:

1- هرگز آنان را تحت فشار زمانی برای انجام کاری نگذارید.

2- از آنها ایراد نگیرید، حتی اگر ایرادی هم مطرح است در قالب پیشنهاد عنوان کنید.

3- هرگز آنها را سرزنش نکنید حتی اگر اشتباه کردند.

4- از نظم و دقتشان تمجید کنید

5- با آنها بدقولی نکنید.

 

بُعد مثبت: کارهایی را که نیاز به سازماندهی، نظم و طبقه بندی دقیق دارد بسیار دقیق انجام می دهند. بسیار دقیق، تیزبین، باوجدان، منظم و مبادی آداب هستند.

بُعد منفی: مشکل بزرگ کمال گراها عصبانیت، خشم و کینه است. اهل غر زدن هستند. در دیدن مشکلات و ایرادها بسیار حرفه ای اند.

 

برخی از شغل های مناسب:

- وزیر، معاون اداری

- مدیر اجرایی، مدیر فنی

- حسابدار

- برنامه ریز مالی، مشاور

- برنامه ریز شهری

- دادستان

- برنامه نویس کامپیوتر

- جراح

 

شخصیت کمک گرا، امدادرسان و مهربان

ویژگی ها: افراد متعلق به این گروه شدیدا مهربان هستند و عاشق کمک کردن به دیگران. اغلب برای کمک منتظر درخواست دیگران نیستند و به محض اینکه احساس کنند جایی حضورشان نیاز است درنگ نمی کنند. همیشه به فکر دیگران هستند. دیگرخواهی این افراد بر خود اولویت دارد به گونه ای که اول نیازهای دیگران را می بینند و سپس خود را. این افراد دوست دارند مشکلات دیگران را حل کنند و برای این کارشان مورد توجه و قدردانی قرار گیرند. کمک گراها بسیار مهمان نواز، خونگرم و دوست داشتنی هستند. آنها دوستان بسیاری دارند، خوش قلب، احساساتی، دلسوز و سخاوتمند هستند.

 

نحوه ارتباط موثر با افراد امدادرسان:

1- با آنها مهربان باشید. از کارهایشان قدردانی کنید.

2- کمک گراها در دایره توجه قرار دارند. در ارتباط با یک فرد کمک گرا بی توجه و غافل نباشید چون سریع ناراحت می شوند و غصه می خورند.

3- حساس هستند. مواظب باشید به احساسات آنها خدشه وارد نشود.

4- از آنها، خوبی ها و نکات مثبتشان جلوی جمع تعریف و تمجید کنید.

 

بُعد مثبت: برونگرا، خوش قلب، معاشرتی، اهل جمع و گروه، مسوولیت پذیر و بسیار دست و دلباز و تعارفی است.

بُعد منفی: بسیار دگرخواه است و خود را فدای دیگران می کند. دائم به نیازهای دیگران توجه دارد و می خواهد نیازهای آنان را حل کند. گاهی در این مسیر افراطی عمل می کند.

 

برخی از شغل های مناسب:

- معلم

- طراح مُد

- فروشنده

- پیشخدمت

- طراح گرافیک

- مامور آتش نشانی

- پرستار

- برنامه ریز عروسی

- امدادگر

- خدمات پس از فروش، پیگیری رضایت مشتریان

 

شخصیت موفقیت طلب

ویژگی: افراد متعلق به این گروه پرانرژی، فعال، کاردان، هدفگرا و با اعتماد به نفس هستند. این افراد دوست دارند مفید واقع شوند و یک لحظه هم بیکار نمانند. برای آنها مهم است که موفق باشند. موفقیت های دیگران را با خود می سنجند و ارزش گذاری می کنند. این افراد به دلیل توانایی فوق العاده در روابط اجتماعی نزد مردم بسیار محبوب هستند، بزرگترین ترس این افراد احساس پوچی و بیهودگی است.

خواستار موفقیت هستند تا بتوانند به گونه ای خود را نشان دهند. آنقدر به فکر خواسته ها و اهدافشان هستند که گاهی وجود خود را فراموش می کنند، حتی ممکن است به جسمشان صدمه وارد کنند. به خوبی آموخته اند آنچه برای دیگران مهم و با ارزش است چیست و آن را انجام می دهند. می ترسند اگر موفق نشوند تحقیر شوند. علاقمند به جمع کردن مدارک گوناگون هستند.

 

نحوه ارتباط موثر با افراد موفقیت طلب:

1- به آنها احترام زیادی بگذارید. آنها همانند امدادگراها توجه طلب و تایید طلب هستند. از موفقیت هایشان نام ببرید، در حضور دیگران آنها را به خاطر موفقیت ها، تلاش ها و پیشرفت هایشان تمجید کنید. حواستان باشد سعی نکنید فیلم بازی کنید چون سریع متوجه می شوند زیرا افراد تیزی هستند.

2- از این افراد خرده نگیرید. اگر ایرادی وجود دارد بهتر است تشویقی مطرح کنید.

3- اگر در مواجهه با مساله ای موفق نیستند، موضوع را از بعد مثبت شروع کنید و از تلاشی که برای آن کرده اند صحبت کنید، با این کار نیروی دوباره می گیرند و این بار قطعا موفق می شوند.

4- از سرزنش و تحقیر کردن آنها به هیچ نتیجه ای نمی رسید.

 

بُعد مثبت: آدم های سریعی هستند. شدیدا انعطاف پذیرند. وقتی تصمیم بگیرند چیزی را به دست بیاورند معطل نمی کنند و به دنبال کسب نتایج هستند.

بُعد منفی: خودشان را با موفقیت هایشان می سنجند. در اثر تلاش و کوشش و کار زیاد خود را فراموش می کنند.

 

برخی از شغل های مناسب:

- نوازنده، بازیگر

- مدیر روابط عمومی

- وکیل

- معاون اجرایی

- دستیار شخصی افراد بانفوذ، قدرتمند یا معروف

- نویسنده

- فروشنده، بازاریاب

- فعال سیاسی یا سیاستمدار

سخنران الهام بخش

- مربی کسب و کار و مشاور زندگی

با روش های زیر شادتر زندگی کنید

در هر فصل و هوایی اعم از بارانی، آفتابی یا برفی، سعی کنید با طبیعت ارتباط برقرار کنید. این کار را می توانید با پیاده روی در طبیعت یا نوشیدن چای در حیاط منزل محقق کنید.

 

در این روزها مشغله کاری به قدری زیاد است که ممکن است برای انجام کارهای شخصی فرصت کافی نداشته باشید، چه برسد به این که بخواهید تغییرات عمده ای در شیوه زندگی خود اتخاذ کنید.بنابراین بهتر است ابتدا گام های کوچکی بردارید تا با مشاهده نتایج یک ،دو تغییر کوچک به ایجاد تغییرات بزرگ تر امیدوار شوید.در این مطلب به چند راهکار اشاره شده است که از طریق آن می توانید تغییراتی را در زندگی خود ایجاد کنید که شادی و نشاط شما را به همراه بیاورد.

 

قبض ها را سریع پرداخت کنید

عقب انداختن پرداخت قبض فقط مشغله ذهنی شما را بیشتر می کند. با پرداخت قبض در فرصت اولیه هم فکرتان آزاد می شود و هم می توانید برای پول باقی مانده برنامه ریزی کنید.

 

برای خود وقت مناسب اختصاص دهید

همان گونه که باتری هر نوع وسیله ای به شارژ مجدد نیاز دارد، ما انسان ها نیز نیاز به استراحت و فعالیت هایی داریم که انرژی مان را تامین کند. در این زمینه به پیاده روی، ورزش، حمام آب گرم و ... بپردازید.

 

طبیعت گردی

در هر فصل و هوایی اعم از بارانی، آفتابی یا برفی، سعی کنید با طبیعت ارتباط برقرار کنید. این کار را می توانید با پیاده روی در طبیعت یا نوشیدن چای در حیاط منزل محقق کنید. این کار حتی اگر کوتاه مدت باشد باعث افزایش احساس نشاط و انرژی در شما می شود.

 

موفقیت های خود را جشن بگیرید

گاهی مشغله های کاری اجازه نمی دهد که از کسب موفقیت لذت ببرید اما باید از موفقیت های خود هر چند کوچک لذت ببرید.

 

سطل آشغال را خالی کنید

با خالی کردن سطل آشغال و نظافت منزل احساس سبکی پیدا می کنید.

 

استفاده از خودروی دوستان یا وسایل نقلیه عمومی

به جای این که از خودروی شخصی برای رفتن به محل کار استفاده کنید با همکاران قرار بگذارید تا از خودروی یک نفر استفاده کنید و یا با وسایل نقلیه عمومی به محل کار بروید.

 

پرداخت نقدی

همراه داشتن کمی پول نقد در هنگام خرید به شما کمک می کند که حساب شده پول خرج کنید. بنابراین بعضی مواقع قبل از خرید، پولی را که نیاز دارید به همراه داشته باشید این امر مانع از پول خرج کردن غیرضروری شمامی شود.

 

به سفر بروید

برای مسافرت کردن پس انداز کنید نتایج بررسی ها نشان می دهد، مسافرت به مدت ۲ هفته برای رفع خستگی ضروری است. سعی کنید این تعطیلات را در فضای آزاد و طبیعت بگذرانید تا خطر حمله بیماری قلبی عروقی کاهش پیدا کند.

 

لباس ها را در هوای آزاد آویزان کنید

آویزان کردن لباس ها در هوای آزاد باعث می شود رطوبت لباس ها کاملا خشک شود و میکروب ها از بین برود.

 

زمان صرف غذا وسایل الکترونیکی را قطع کنید

هنگام صرف غذا به صورت دسته جمعی، از اعضای خانواده بخواهید تلفن ها را خاموش کنند.

 

یک هدف مالی را روی کاغذ بنویسید

یک هدف مالی را مشخص کنید و به صورت نوشته آن را تایید کنید به عنوان مثال، «پرداختن وام به پایان رسیده»، این تاییدیه را روی یخچال بچسبانید تا همیشه جلوی چشم شما باشد. این کار به شما کمک می کند تا در آینده این امر را به واقعیت تبدیل کنید.

صرف‌نظر از علاقه افراد، محتوای مطالب هر کتاب از عوامل موثر در ادامه دادن به مطالعه آن محسوب می‌شود. به بیان دیگر کتاب‌هایی که دارای عنوان، محتوا و روند پر جاذبه‌ای است یا مطالب کاربردی و مفیدی برای بیشتر مردم دارد، یعنی موضوعات یا مسائلی را مورد بررسی قرار می‌دهد که بسیاری از مردم با آن درگیر هستند، مخاطب خود را بهتر جذب می‌کند.

اگر بخواهیم نگاهی به کتاب‌های پر مخاطب بیندازیم قطعا کتاب‌های روان‌شناسی از آن دسته کتاب‌های بسیار پرطرفدار محسوب می‌شود، به‌گونه‌ای که نوبت چاپ اغلب این کتاب‌ها به عددهایی مانند 20، 30 و حتی 60 می‌رسد، حتی کتابفروشان نیز همیشه بهترین و برجسته‌ترین مکان را در قفسه کتاب‌هایشان برای کتاب‌های روان‌شناسی با موضوعات متنوع در حوزه کودک، زناشویی، دوست‌یابی، موفقیت، کسب مهارت‌های زندگی و حل مشکلات عاطفی در نظر می‌گیرند.

اما نکته مهم در مورد کتاب‌های روان‌شناسی، اثر بخشی یا بی‌اثر بودن مباحث و آموزه‌های آنها بر خوانندگان‌شان است، به طوری که در بسیاری موارد به نظر می‌رسد اشتیاق نسبت به مطالعه این دسته از کتاب‌ها در حد خرید آن یا خواندن یک یا دو فصل از یک کتاب چند فصلی خلاصه می‌شود. در چنین شرایطی نه‌تنها بهره‌گیری مفید و کاربردی از توصیه‌های روان‌شناسانه بعید به نظر می‌رسد، بلکه بتدریج و با تکرار این روند نوعی تردید نیز نسبت به موثر بودن مباحث روان‌شناسی در قالب کتب منتشر شده در این حوزه در کتابخوان‌های غیرحرفه‌ای ایجاد می‌شود.

 

وقت کافی برای مطالعه کتاب ندارم

شاید بسیاری تصور کنند برنامه‌ریزی برای مطالعه کتاب فقط معطوف به کتاب‌های درسی دوران دانش‌آموزی یا دانشجویی است، اما واقعیت آن است که نداشتن برنامه‌ریزی برای مطالعه‌کردن جزو مشکلاتی است که به رهاکردن کتاب‌ها می‌انجامد.

دکتر مهرنوش دارینی، روان‌شناس و مشاور خانواده در گفت‌وگو با جام‌جم می‌گوید: کم حوصله بودن افراد یکی از مواردی است که تاثیر مستقیمی بر نیمه‌کاره ماندن کارهایشان دارد. به بیان دیگر برخی از افراد توانایی مطالعه‌کردن در زمان‌های طولانی را ندارند.

حتی برخی از افراد به خرید کتاب علاقه نشان می‌دهند، اما چون در قبال خواندن کتاب احساس مسئولیت نمی‌کنند، بنابراین فقط به خرید کتاب می‌پردازند و به این بخش از نیاز خود توجه می‌کنند. بنابراین تقویت حس مسئولیت در قبال خواندن کتاب می‌تواند نقش موثری در پایان رساندن آن داشته باشد.

وی ادامه می‌دهد: نداشتن حس مسئولیت در قبال خواندن کتاب‌های خریداری شده، کم‌حوصله بودن افراد، نداشتن انگیزه‌های درونی کافی و پایدار، نبود محتوای جذاب در کتاب و نداشتن برنامه‌ریزی برای مطالعه جزو عواملی است که باعث به اتمام نرساندن مطالعه یک کتاب می‌شود.

 

گرایش به کتب روان‌شناسی

از آنجا که خدمات روان‌شناسی و مشاوره به صورت فردی، زوج، خانواده و گروهی ارائه می‌شود، کتاب‌هایی که در زمینه روان‌شناسی وجود دارد نیز می‌تواند به هرکدام از این مباحث ارتباط پیدا کند؛ اما بنا بر بررسی روان‌شناسان برخی از موضوعات روان‌شناسی در قالب این کتاب‌ها بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرد.

دکتر دارینی با اشاره به این موضوع می‌گوید: مقابله با مسائل روحی و روانی مانند اضطراب، استرس، افسردگی، خشم و پرخاشگری، انتخاب رشته تحصیلی، حل مشکلات و استرس‌های شغلی، حل مشکلات ارتباطی، انتخاب همسر، درمان مشکلات زناشویی و شیوه‌های تربیت فرزندان از موضوعاتی است که خوانندگان کتب روان‌شناسی به آن علاقه و توجه نشان می‌دهند.

 

کتاب‌درمانی؛ کمک به درمان‌های روان‌شناسی

روان‌شناسان تاکید می‌کنند کتاب خواندن می‌تواند بخشی از روند درمان و شفابخشی در زمینه جسمی و روانی باشد. به همین دلیل در خدمات روان‌شناسی و مشاوره نیز تکنیکی به نام کتاب‌درمانی وجود دارد. در واقع کتاب‌درمانی روشی است برای سرعت بخشیدن به بهبود روند درمان افرادی که به مشاوران روان‌شناس مراجعه می‌کنند.

دکتر دارینی با تاکید بر این‌که کتاب‌درمانی باعث می‌شود فرد به شناخت بهتری در زمینه مسأله‌ای که با آن روبه‌رو شده دست یابد، می‌گوید: کتاب‌های روان‌شناسی به فرد کمک می‌کند تا او دریابد، تنها کسی نیست که با مشکلی مواجه شده که ریشه روحی و روانی دارد. همچنین می‌تواند آگاه شود که دیگران برای حل مسائل خود از چه روش‌هایی استفاده کرده‌اند و به شناخت بیشتری نسبت به ویژگی‌های درونی خودش و راه‌حل‌های جایگزین برای حل مشکلاتش دست یابد؛ اما نکته مهم اینجاست که از طریق مطالعه کتاب ممکن است بتوانیم از لایه‌های درونی ناخودآگاه‌مان آگاه شویم، ولی با کمک مشاور قادر به بروز آنها در بخش خودآگاه ذهن‌مان خواهیم بود.

به گفته دکتر دارینی، مشاور و روان‌شناس نقشی کلیدی در هدایت تکنیک کتاب‌درمانی دارد. به بیان دیگر یک مشاور روان‌شناس مسئول ایجاد انگیزه در مراجعانش و تامین فرصت لازم برای خواندن بخش‌ها یا کتاب‌های انتخاب شده و همچنین ادامه بحث و گفت‌وگو درباره موضوع مورد بحث است.

این روان‌شناس اضافه می‌کند: توجه داشته باشید که کتاب‌درمانی به عنوان راهی برای بهبود روند درمان و همکاری میان درمانگر و شخص مراجعه‌کننده در نظر گرفته می‌شود و تنها راهکار برای درمان اختلال‌ها و مشکلاتی که به خاطر آنها مراجعه کرده‌اید، نیست بلکه نقش مکمل دارد.

این روش درمانی در مورد کسانی موثر است که به کتاب خواندن علاقه داشته باشند. فردی که با کتاب و مطالعه انس ندارد، نه تنها قادر به استفاده از این ابزار برای حل مشکلات خود، بلکه شاید اجبار به خواندن عامل تشدید اضطراب او شود و حتی در پاره‌ای از موارد ممکن است به دلیل این‌که در تکالیف او مطالعه کتاب خاصی در نظر گرفته شده بوده، دیگر برای ادامه درمان مراجعه نکند.

 

کتاب‌های روان‌شناسی برای چه کسانی مفید است؟

روان‌شناسان معتقدند که برخی از مشکلات و مسائلی که با آن روبه‌رو هستید در سطحی است که می‌توانید از مطالعه کتاب‌ها بهره ببرید، اما لازم است بدانید بسیاری از مشکلات با ریشه‌های روان‌شناسانه نیاز به مداخلات حرفه‌ای زیر نظر روان‌شناسان و مشاوران دارد؛ بنابراین انتظار نداشته باشید که با مطالعه می‌توانید به یک درمانگر تبدیل شوید. مطالعه کتب روان‌شناسی برای افزایش دانش و جهان بینی افراد مفید است، اما برای همه کاربرد ندارد.

به بیان دیگر برای یادگرفتن و کسب مهارت‌های مختلف علاوه بر کتاب نیاز است تا در کارگاه‌های آموزشی که در آن زمینه خاص برگزار می‌شود، شرکت کنید. در واقع در مورد برخی مشکلات روان‌شناختی و روحی نیز نمی‌توان گفت که با مطالعه می‌توان مشکلات را درمان کرد.

 

چگونه از کتاب‌های روان‌شناسی بهره ببریم؟

اگر شما جزو کسانی هستید که خواندن کتاب را نیمه‌کاره رها نمی‌کنید، اولین گام شناسایی کامل موضوعی است که می‌خواهید در مورد آن اطلاعات بیشتری کسب کنید یا قصد بهبود بخشی و درمان آن را دارید.

دکتر دارینی به این دسته افراد توصیه می‌کند: باید هدفتان را از خرید کتاب مشخص کنید. مثلا در مشاوره زوج یابی شما با کتاب‌هایی در زمینه انتخاب همسر، حل مشکلات زناشویی و... برخورد می‌کنید که برای انتخاب همسر یا حل مشکلاتتان از آن کتاب‌ها بهره ببرید. یکی از راه‌های معمول مطالعه فهرست مطالب موجود در کتاب است. برخی از کتاب‌های روان‌شناسی، بخشی را به ارائه راهکارهای عملی اختصاص داده‌اند که اگر در فهرست مطالب با راهکارهای آموزشی‌ ـ ‌درمانی روبه‌رو شدید برایتان آموزنده خواهد بود.

این روان‌شناس ادامه می‌دهد: دومین مسأله به کارگیری راهکارهای ارائه شده در کتاب‌هاست. متاسفانه افراد فقط گرایش به خریدن کتاب دارند، ولی آن را بدرستی نمی‌خوانند و مدعی هستند که کتاب را خوانده‌اند، اما اثربخش نبوده است. باید بدانید کسب مهارت‌های زندگی و حل‌کردن مشکلات مسأله‌ای است که نیاز به تمرین و تکرار دارد؛ اما متاسفانه افراد در زمینه اکتساب مهارت‌ها از تلاش پایینی برخوردارند و به دلیل عجول بودن، انتظار معجزه سریع‌الوقوع را دارند و در نهایت عنوان می‌کنند که کتاب کارآمد و موثر واقع نشده است.

پس فراموش نکنید که نداشتن هدف صحیح در انتخاب کتاب، مرتبط نبودن هدف شما از خرید کتاب با محتوای آن، داشتن انتظار درمان از مطالعه صرف کتاب، داشتن انتظار نتیجه بخشی سریع، نداشتن پیگیری در انجام تکالیف بیان شده و تمرکز نداشتن روی مطالبی که عنوان شده به اثربخش نبودن یک کتاب روان‌شناسی منجر می‌شود.

 

بهره‌بردن از کتب روان‌شناسی

ـ در انتخاب کتاب‌های الهام‌بخش و روان‌شناسی از منابع معتبر اطلاعات کسب کنید.

ـ در یک دفترچه یادداشت نکات کلیدی و مهمی را که از مطالعه کتاب به دست آورده‌اید، یادداشت کنید.

ـ یک ارزیابی درونی داشته باشید و صادقانه یادداشت کنید که مطالب کتاب را چقدر در زندگی روزمره به کار برده‌اید.

ـ شیوه چیدمان کتابخانه یا محلی که کتاب‌های روان‌شناسی خود را در آنجا قرار می‌دهید، تغییر دهید: سه بخش را در نظر بگیرید. کتاب‌های خوانده شده، کتاب‌های نیمه‌کاره، کتاب‌های خوانده نشده

ـ از خرید بیش از حد کتاب خودداری کنید.

ـ در مواقع لزوم به یاد داشته باشید که مطالب کتاب نیاز به کمک و یاری مشاور یا روان‌شناس دارد.

منبع: سلامت نیوز (تندرستی)



بسیاری از مردم پول و ثروت را دوست دارند و در تمام طول عمر خود تلاش می کنند تا بتوانند زندگی راحت و پس اندازی خوب داشته باشند اما چند درصد از آنها واقعا به این خواسته می رسند و موفق می شوند؟ پولدار شدن آنچنان هم کار سخت و نشدنی نیست، فقط کمی صبر و حوصله و دانش پول جمع کردن می خواهد.

 

قبل از برشمردن راه های پولدار شدن بهتر است به سخت ترین روش های این کار بپردازیم.

- یکی از سخت ترین آنها به دنیا آمدن در خانواده ای پولدار است. طبیعتا زمانی که شما در خانه ای که شبیه قصر است قدم به دنیا می گذارید دیگر دغدغه این موضوع را ندارید و اصلا تلاشی هم برای آن نخواهید کرد.

 

- خیلی ها فکر می کنند به شهرت رسیدن یکی از بهترین راه ها برای پولدار شدن است، پس به سراغ حرفه هایی مانند بازیگری، نویسندگی و ... می روند.

 

پولدار شدن,روش پولدار شدن,طریقه پول در آوردن

 

1- شغلی با حقوق خوب

این قدم منطقی ترین روش برای پولدار شدن است ولی کمی زمان خواهد برد اما با وجود همه اینها راه تضمین شده ای برای کسب درآمد بیشتر و بهتر است.

 

2- پیشنهادی خوب برای پرداخت مالیات

شما از هر طریقی که پول در می آورید اولین قسمتی که در آن هزینه خواهید کرد، مالیات دادن به دولت است. باید تمام تلاش خود را بکنید که این کار را درست و به موقع انجام دهید. با استخدام یک حسابدار خوب، راه های قانونی پراخت کمتر مالیات را بیابید و در زمان مناسب آن را پرداخت کنید.

 

3- 20 درصد درآمدتان را پس انداز کنید

به محض اینکه حقوق خود را دریافت کردید، 20 درصد آن را به حساب پس انداز خود منتقل کرده و به آن دست نزنید. شما باید حساب پس انداز و خرج های روزمره خود را از هم جدا کنید، چون هر پولی که در دسترس شما باشد محکوم به خرج شدن خواهد بود. پس تا حد امکان حساب پس اندازتان را دور از دسترس نگه دارید.

 

4- سرمایه گذاری با حساب پس انداز

سعی کنید زمانی که مبلغ حساب پس انداز شما قابل توجه شد، با کمک آن در راه های مختلف سرمایه گذاری کنید و به مبلغ آن بیفزایید. از روش های مختلف برای افزودن به پول راکد استفاده کنید.

 

دستیابی به موفقیت,پولدار شدن,راه پولدار شدن

 

5- 10 سال صبر کنید!

اگر بتوانید تمام قدم های بالا را با موفقیت بردارید در طی 10 سال ثروت خوبی را برای خود جمع کرده اید. ممکن است این راه ها شاهکار نباشند اما آسانترین راه ها برای کسب ثروت هستند.

 

6- نقشه بریزید

وقتی حقوق ماهانه تان را گرفتید آن را به چند قسمت تقسیم کنید. اول مواد خوراکی را که در یک ماه باید مصرف کنیدتهیه کنید. البته در حد اعتدال (گوشت، برنج، مرغ، ماکارونی و ...) مقداری از پول ها را برای پیشامدهای غیرمترقبه کنار بگذارید. مانند میهمان، بیماری و ... در همان ابتدا پول قبض های آب و برق و گاز و تلفن را پرداخت کنید و بقیه پول های باقیمانده را به روزهای ماه تقسیم کنید و همان مقدار تعیین شده برای هر روز را در دسترس قرار دهید. از اول صبح با این پول، برای صبحانه، ناهار و شام برنامه ریزی کنید. تا جایی که می توانید بیشتر از مقدار تعیین شده خرج نکنید. سعی کنید با اتوبوس رفت و آمد کنید و یا اگر با تاکسی رفت و آمد می کنید هر چه پول خرد از هر طریقی اضافه می آورید به هیچ عنوان خرج نکنید بلکه داخل یک قلک بریزید. در پایان سال تا حد نسبتا زیادی مشکل تان را حل می کند.

یک عادت برای خود بسازید: «این مهمترین مرحله است.» واندرکم می گوید برای آنکه عادتی برای خود بسازید، به برنامه خود وفادار بمانید، یادداشت برداری کنید و به خودتان جایزه های کوچکی برای زود بیدار شدن بدهید.

ادیتورهای سایت یاهو این مقاله را به عنوان مقاله محبوب سال 2012 انتخاب کرده اند. این مقاله ابتدا در ماه ژوئن در بخش کسب و کار های کوچک سایت قرار گرفت و یکی از محبوب ترین مقالات سایت بود.

 

خوانندگان ترفندهای خودشان را با هم رد و بدل کردند در مورد اینکه صبح ها چه کاری انجام دهند بهتر است و چرا. یک کاربر گفته بود: «من در یک مزرعه لبنیاتی بزرگ شدم و بدون آنکه انتخاب خودم باشد، صبح ها خیلی زود بیدار می شدم. اکنون که 52 سال دارم هم صبح ها ساعت 4 بیدار می شود و برای پیاده روی 5 مایلی ساعت 4:30 از خانه بیرون می زنم.»

 لورا واندرکم نویسنده می گوید: «یک شبانه روز 24 ساعت مساوی دارد، ولی هر ساعت بطور مساوی آفریده نشده است.» او به پژوهش خود، نظرات مسئولین اجرایی و علوم جدید درباره اراده در کتاب اینترنتی آتی خود در مورد این مسئله حرف می زند که "موفق ترین افراد قبل از صبحانه چه می کنند؟" واندرکم می گوید استفاده هوشمندانه از صبح زود کاری است که اغلب افراد موفق انجام می دهند.

 

او در کتابش می نویسد: «استفاده از صبح برابر است با همان توصیه مالی سالمی که باید قبل از فکر کردن به پول، به آن فکر کنید. اگر برای جمع کردن پولی که برایتان مانده است تا آخر ماه صبر کنید، هیچ چیزی برای شما نمی ماند. همچنین اگر برای انجام کارهای معنادار و نه ضروری مثل ورزش کردن، دعا خواندن و فکر کردن به پیشرفت در کار و توسعه سازمانتان، یا وقت گذراندن با خانواده خود، تا آخر روز صبر کنید، شاید هیچکدام اینها اتفاق نیفتد. اگر قرار است این اتفاقات بیفتند باید اول از همه انجام شوند.»

ولی اگر شما ذاتاً مثل جغدها شب ها بیدار می مانید چه؟ واندرکم توضیح می دهد که تقریباً برای همه امید هست.

 

حدود 10 تا 20 درصد از افراد مثل جغدها شب ها بیدار می مانند. پیروی نکردن از برنامه و زمان بندی برای این افراد اصلاً عاقلانه نیست – آنها باید شغل ها و روش های کاری و نحوه رسیدگی به خانواده را به همین طریق انتخاب کنند. من فکر می کنم که آموزش به خودتان برای نزدیک شدن به مسائل شادتر می تواند مزایایی داشته باشد.

واندرکم در کتاب خود یک فرآیند 5 مرحله ای برای کمک به خود در تغییر عادت بیدار شدن با کمترین مشکل می دهد:

زمان خود را در طول روز رصد کنید: «بخشی از بهتر گذراندن زمان دانستن این است که چگونه این زمان را سپری می کنید. تا آنجا که می توانید کارهایی که انجام می دهید را بنویسید و هر چه جزئیات بیشتری بنویسید بیشتر برایتان مفید است.»

یک صبح عالی را تجسم کنید: «از خودتان بپرسید که یک صبح عالی برای شما چگونه است. این به شما الهام می دهد. بعضی افراد از زمانی که در صبح زود دارند برای نوشتن استفاده می کنند، بعضی ها مدیتیشن می کنند. بعضی دیگر هم به کارهای جنبی خود می رسند.»

 

در مورد یک استراتژی برای کارهایتان فکر کنید: «یک برنامه برای صبحتان بریزید. چه کارهایی باید انجام دهید تا بتوانید برنامه خود را عملی کنید؟ چه زمانی باید بیدار شوید؟ و مهمتر از همه این است که شب ها چه وقت باید به رختخواب بروید تا صبح بتوانید در ساعت مورد نظر از خواب بیدار شوید؟»

یک عادت برای خود بسازید: «این مهمترین مرحله است.» واندرکم می گوید برای آنکه عادتی برای خود بسازید، به برنامه خود وفادار بمانید، یادداشت برداری کنید و به خودتان جایزه های کوچکی برای زود بیدار شدن بدهید.

در صورت لزوم برنامه خود را تنظیم کنید: «زندگی در جریان است. پس عادات و آداب هم می توانند تغییر کنند.»

اگر پولتان تمام شود چه کار می کنید؟ به همه راه های ممکن فکر کنید و بهترین آنها را انتخاب و اجرا کنید. وقتی که فکر می کنید هیچ انتخابی ندارید، تصور اینکه هیچ ایرادی ندارید را دور می ریزید و به مشکل واقعی می چسبید. همین همه چیز را تغییر می دهد.

آدم های خلاق ,شکست مالی

 

1. فکر کنید شاید بدتر از این اتفاق می افتاد

چه می شد اگر بزرگ ترین مشتری خود را از دست می دادید؟ چه می شد اگر رقیب اصلی شما، بازار را قبضه می کرد؟ چه می شد اگر کارتان را از دست می دادید؟

با پاسخ دادن به این پرسش ها می توانید موقعیت های ناخواسته را کشف کنید و استراتژی کلی خود راتغییر دهید.

 

2. بپرسید «چرا؟»

5 بار «چرا» پرسیدن بهترین ابزار برای تحلیل مشکلات است. وقتی با مشکلی روبه رو می شوید، فرض منطقی این است حداقل 5 بار بپرسید «چرا؟» تا بتوانید دلیل اصلی آن را پیدا کنید.

اما شما نباید منتظر اشتباه باشید. از این راهکار پیش از انجام هر کاری استفاده کنید و از خود بپرسید چرا باید این کار را انجام دهید. هر چه بیشتر بپرسید «چرا؟»، دلایل بیشتر و جدیدتری در ذهنتان نقش می بندد و می توانید طور دیگری به مساله نگاه کنید.

 

3. وانمود کنید پولتان تمام شده است

داشتن گردش وجه ثابت بسیار عالیست، اما یک درآمد ثابت یا سرمایه زیاد می تواند شما را از پس انداز کردن پول و مکتوب کردن مخارج دور کند.

اگر پولتان تمام شود چه کار می کنید؟ به همه راه های ممکن فکر کنید و بهترین آنها را انتخاب و اجرا کنید. وقتی که فکر می کنید هیچ انتخابی ندارید، تصور اینکه هیچ ایرادی ندارید را دور می ریزید و به مشکل واقعی می چسبید. همین همه چیز را تغییر می دهد.

آدم های خلاق ,شکست مالی

4. وانمود کنید قانونی وجود ندارد

هر شغلی قوانین مکتوب و نانوشته زیادی دارد و هر کدام از ما نیز قوانین شخصی خودمان را نیز داریم. اما چه می شد اگر اجازه نداشتید از راهنماهای موجود برای حل مشکل خود استفاده کنید؟ چه می شد اگر کسی وجود نداشت تا شما از او اجازه بگیرید؟ چه می شد اگر می توانستید روشی که کارمندان را آموزش و آنها را پرورش می دهید تغییر دهید؟

سعی کنید در ذهن خود بعضی از قوانین را حتی اگر قوانین شخصی شما هستند، نقض کنید. گاهی یک قانون فقط یک قانون نیست؛ بلکه راهی برای انجام کارهاست.

 

5. وانمود کنید فقط 5 دقیقه وقت برای حل مشکل دارید

سرعت، مادر نوآوری است. مشکلی را انتخاب و خود را مجبور کنید تا در عرض 5 دقیقه برای آن راه حل بیابید. تصور کنید فقط پنج دقیقه وقت دارید تا مثلا یک شکست مالی را برطرف کنید. اگر الان مجبور به انجام این کار بودید، چه کار می کردید؟

اینکه چندین راهکار مختلف را امتحان کنید، آسان است. اما تصمیماتی که سریع و با عجله گرفته می شوند اصولا تصمیمات درستی هستند زیرا دقیقا در قلب مشکل اتخاذ شده اند.

 

6. به کمال فکر کنید

سعی کنید به خود بگویید که می خواهید روند کار را بهبود ببخشید. مثلا، ما برای برای پیشرفت آموزش دیده ایم: کم کردن هزینه ها تا 3 درصد یا کم کردن دوباره کاری تا 4 درصد و ... .

اما چه می شد اگر هدف شما کمال بود؟ اگر قرار بود همه چیز به عالیترین شکل ممکن پیش برود، چه کاری باید انجام می دادید؟

مسلما ما از یک متصدی دستگاه در کارخانه نمی خواهیم که برای افزایش بهره وری به ما ایده بدهد. اما در یک آزمایش از او خواستیم تا کاری کند که دستگاهی که با آن کار می کند هیچ گاه خاموش نشود. و از او پرسیدیم برای این منظور چه کاری باید کرد؟ 

او یک ساعت زمان صرف نوشتن دلایلی کرد که ممکن است دستگاه را خاموش کند و سپس ما بدنبال راهی برای حذف این اشکالات گشتیم. بعد از آن، نظرات او را اجرا کردیم: ما فرایندهای بسیاری را تغییر دادیم، زمان بندی ناهار کارمند را تغییر دادیم و در نتیجه استفاده از مولفه های مختلف افزایش پیدا کرد. ما به ایده آل کار خود نرسیدیم اما در عرض سه ماه توانستیم بهره وری خود را تا 32 درصد افزایش دهیم.

آدم های خلاق ,شکست مالی

7. ایجاد تغییرات عمدی

کارشناسان نوآوری توصیه می کنند زیاد آزمایش و تجربه کنید اما فکر کردن به یک آزمایش نیز به خلاقیت نیاز دارد که هرکسی نمی تواند آن را مدیریت کند. اگر شما هم جزو این افراد هستید، فرایند یا روشی را انتخاب کنید که درست کار کند. سپس عمدا آن را تغییر دهید و ببینید چه اتفاقی می افتد.

مثلا شما هر روز اولین کاری که می کنید چک کردن ایمیل هایتان است، فردا یک ساعت صبر کنید و ببینید چه اتفاقی می افتد. من شرط می بندم که سود زیادی از این کار نصیب شما خواهد شد. از جمله اینکه زمان بیشتری برای انجام کارهای خود خواهید داشت و کارآمدتر ظاهر خواهید شد.

 

8. سفرهای علمی بروید، الگو برداری کنید

همیشه تجربه کردن مسایل بسیار بهتر از خواندن راهکارها در کتاب های آموزشی است.

سعی کنید از موفقیت های دیگران در کار خود الگو برداری کنید. این کار خود نوعی نوآوری به شمار می رود.

سرهای نترس و بزرگ‌اندیش، آسان‌تر و ساده‌تر از همه‌ی دگران، سری در میانه‌ی سرها، می‌توانند درآورند و دل‌های دریایی و مواج در موجاموج توفان‌زده و توفنده‌ی حیات، تراواتر و تازه‌تر از هرچه که هستند، می‌توانند فهم کنند و به سامانی فراخور فرارسند...

«زمین»، در میانه‌ی انگشتان انسان‌های بزرگ و متعالی، معنای دیگری دارد.

سراغ پیروزمندانه و پیروزگرانه‌ی «رفتن» و «رسیدن» را اگر می‌گیرید، از مردمان بزرگ‌اندیش و خطرپذیر و شکست‌ناپذیر بگیرید.

با انگشتانه‌‌ای از فهم و فکر و خواست و درخواست‌های کوچک و حقیر، اقیانوسی از تلاطم و تلاش و تدبیر راه‌های حیاتی حیات را‌ نمی‌شود پیمانه کرد. گمگشتگان کوچک‌اندیشِ خاک، اگر می‌دانستند که تا خدای بزرگی‌ها و کائناتِ بزرگ‌اندیشی‌ها،راه چندانی نیست،این‌همه سرگردانی نمی‌کشیدند!

بزرگ‌اندیشی، اکسیر و عنصری جادویی است که دیدگاه و چشم‌انداز آدمی را توسعه می‌دهد و می‌گذارد فرصت‌هایی تازه را کشف کند و به‌کار گیرد.

آن‌کس که بزرگ می‌اندیشد و درجا نمی‌زند،زندگی‌اش آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌شود و امکان و احتمال بهره‌وری‌ها و برخورداری‌های بزرگ را هم برای خویش، بیش‌تر و فراوان‌تر می‌سازد.

هرچه دید و دیدگاه‌تان بزرگ‌تر باشد، امکان موفقیت‌تان هم بیش‌تر خواهد شد.

اختیار، با خودتان است.

شما می‌توانید‌ کوچک یا بزرگ‌ بیندیشید و بر مبنای آن، برای خویشتن، طرح و برنامه داشته باشید.

 

مثال را بگذارید که در زمینه‌ی سخن گفتن و سخنرانی‌ بزنیم:

«شما برای صحبت کردن با یک شخص و شخصیت، همان شصت‌دقیقه‌ای را لازم دارید که برای صحبت‌کردن با یک جمع و جمعیت!»

آن‌کس که بزرگ می‌اندیشد و درجا نمی‌زند،زندگی‌اش آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر می‌شود و امکان و احتمال بهره‌وری‌ها و برخورداری‌های بزرگ را هم برای خویش، بیش‌تر و فراوان‌تر می‌سازد

مقدار و اندازه‌ی جمعیت طرف صحبت شما، به دیدگاه و تفکر و تدبیر خودتان‌ بستگی دارد:

کوچک و اندک و وقت‌گیر و یا بزرگ و فراوان و فراخور؟!...

زندگی، استمرار راه‌کارهاست و بزرگ‌اندیشیدن، تنها راه و راه‌کار‌ برای برآمدن و رهاشدن از چنگالِ روزمرگی‌ها و تنگناهای تاریک رویارویی.

تجربه‌ها و تناوری‌های بزرگ را، تنها از راه طرح و تصمیم‌های بزرگ می‌توان به‌دست آورد و این‌همه جز از راه بزرگ‌اندیشیدن و دست‌یازیدن به جادوی راهبردی انسان‌های بزرگ،دست‌یافتنی نیست...

 

حالا، چگونه بزرگ بیندیشیم ؟!

برای بزرگ اندیش بودن باید لغات و عباراتی را به کار ببریم که تصاویر ذهنی مثبت و بزرگ را در ذهن تداعی می کنند.

بزرگ‌اندیشی, مردمان بزرگ‌اندیش

چهار شیوه برای کاربرد لغات و اصطلاحات بزرگ اندیشانه :

در این جا چهار شیوه مطرح شده است که به شما می کند واژگان بزرگ اندیشان را به کار ببرید:

الف: از لغات و عبارات بزرگ اندیشانه ، مثبت و شادی بخش برای توصیف احوال خود استفاده کنید .

ب: از کلمات و عبارات خوشایند ، شادی بخش و روشن برای توصیف دیگران استفاده کنید.

پ: با لحنی مثبت به دیگران دلگرمی دهید . در هر موقعیتی که پیش می آید از آن ها تعریف کنید.

 

تنها وضعیت موجود را نبینید ، بلکه امکانات فردا را هم در نظر آورید . بزرگ اندیشان خود را عادت داده اند که در برابر هر مسأله ای تنها وضعیت موجود را ندیده بلکه امکانات فردا را هم در نظر آورند. در این جا مثال هایی برای روشن کردن مطلب آورده شده است:

الف: چه چیزی ارزش یک ملک را بالا می برد؟ یک بنگاه دار بسیار موفق که به خرید و فروش املاک زراعی اشتغال دارد ، معتقد است اگر ما ذهن خود را طوری تربیت کنیم که بتوانیم از هچ ، چیزی به وجود آوریم ، به نتایجی عالی دست خواهیم یافت.

نتیجه این است: به چیزها آن گونه که هستند نگاه نکنید ، بلکه به امکاناتی که می توانند داشته باشند نظر کنید . توجه به هر چیزی ارزش و اعتبار می بخشد. شخص بزرگ اندیش همیشه به امکاناتی که می تواند در آینده تحقق یابد ، توجه می کند ، او اسیر زمان حال نیست .

ب : یک مشتری چقدر ارزش دارد؟ بهترین راه برای نگه داشتن مشتری ارائه خدمات دوستانه و مۆدبانه به اوست .ارزش دادن به مشتریان ، عاملی است که آن ها را به مشتری های پروپاقرص و دائمی تبدیل می کند.

 

در زیر نمونه هایی ذکر شده که نشان می دهد چگونه می توانید قدرت خود را در دیدن چیزهایی که امکان تحقق آن ها وجود دارد ، افزایش دهید .

1: سعی کنید ارزش هر چیزی را بالا ببرید.

2: سعی کنید ارزش آدم ها را بالا ببرید .

3: سعی کنید ارزش خودتان را بالا ببرید.

 

این سه دستور را به کار ببندید و به خودتان کمک کنید که در ورای مسائل کوچک قرار بگیرید .

1: تنها به اهداف بزرگ بیندیشید .

2 : بپرسید : " آیا واقعاً ارزش را دارد ؟ پیش از آن که دچار هیجانات منفی شوید ، فقط از خودتان بپرسید : " واقعاً مهم است کسی بخواهد سر از کار من در بیاورد ؟ "

3: داخل تله ی فرعیات نیفتید.

 

یادتان نرود بزرگ اندیشی برای شما از هر نظر مقرون به صرفه است!

الف: خودتان را دست کم نگیرید.

ب: اصطلاحات بزرگ اندیشان را به کار ببرید.

پ: بلندنظر باشید .

ت: کارهایتان را با دید بزرگ اندیشانه ببینید.

ث: فراتر از مسائل پیش پا افتاده بیندیشید.

به یاری بزرگ اندیشی ! بزرگ شوید !

نمی‌دانید تلفن همراهتان کجاست؟ دقایق بسیاری از روز را مشغول گشتن دنبال کلیدها و سایر لوازم شخصی خود بوده و از این بابت عصبانی هستید؟ به جایی می‌روید و بعد با خودتان فکر می‌کنید که چرا آنجا رفته‌اید؟ متخصصان چنین مسئله‌ای را «ذهن مه‌آلود» یا «مغز ابری» می‌نامند و می‌گویند بسیاری از افراد امروزه از این مشکل رنج می‌برند. اینجا به شما می‌گوییم که چگونه با این مسئله کنار بیایید.

  

خاموش کنید، حتی برای 10 دقیقه

حواس پرتی,حواس پرتی های روزمره

 

به مغزتان رژیم بدهید

دکتر مانوئل نوایرز، متخصص روانشناسی تربیتی در دانشگاه نوادا می‌گوید: «حواس‌پرتی یا توجه به مسائل دیگر اصلی‌ترین دلیل اینگونه مشکلات است و این روزها خیلی هم زیاد شده، مثلا می‌خواهید در جمعی حرف بزنید، دهانتان را باز می‌کنید اما بعد یادتان نمی‌آید که چه می‌خواستید بگویید، شاید علت این باشد که تنها چند ثانیه قبل به تلفن همراه‌تان نگاه کرده‌اید... یا مثلا رئیستان در مورد پرونده‌ای که به شما داده، سؤال می‌کند و گیج می‌شوید که چه جوابی به او بدهید، زیرا تا ثانیه‌هایی پیش مشغول چک کردن ایمیل‌هایتان بوده‌اید، در واقع این پرت شدن حواس از یک موضوع، یکی از علت‌های اصلی گیجی و حواس‌پرتی است.»

 

اما چطور بر این مشکل غلبه کنید؟

دکتر نوایرز می‌گوید: «فقط 10 دقیقه در هر روز، خودتان را از وسایل الکترونیکی مثل تلفن‌همراه، لپ‌تاپ و بازی‌ها و ضبط‌صوت‌تان دور کرده و آنها را خاموش کنید. بعد روی یک کاغذ همه مسائل مهم را که باید به خاطر بسپارید، بنویسید و این کاغذ را همراه خودتان همه جا ببرید و چندین بار در طول روز به آن نگاه کنید، می‌توانید با خودتان شرط کنید که فقط روزی 2 یا 3 بار ایمیل‌هایتان را چک کنید و تلفن همراه‌تان را از خودتان دور نگه دارید تا وسوسه نشوید که هر دقیقه آن را چک کنید.»

 

اسمش را صدا بزنید

حواس پرتی,حواس پرتی های روزمره

مغزتان را تمرین دهید

همیشه چیزهایتان را گم می‌کنید و اسم افراد آشنا را به خاطر نمی‌آورید؟ دکتر لیندا بلیر، متخصص روانشناسی و نویسنده کتاب «از خودتان در مقابل اضطراب دفاع کنید» می‌گوید: «این مسئله ناشی از عدم تمرکز و توجه است. اگر کلیدهایتان را گم می‌کنید ناشی از آن است که لحظه‌ای که آن را در جایی گذاشته‌اید دقت نکرده‌اید که کجا می‌گذارید. اگر اسم کسی را به خاطر نمی‌آورید، به این دلیل است که زمانی که با این فرد ملاقات کرده‌اید ذهنتان را وارد این تلاش نکرده‌اید که اسم او را به خاطر بسپارید.»

 

اما چطور بر این مشکل غلبه کنید؟

دکتر بلیر یادآور می‌شود: «یکی از ساده‌ترین کارها در خانه‌تان این است که جای خاصی را برای کلیدها، تلفن همراه و سایر لوازم شخصی‌تان در نظر بگیرید و همیشه آنها را همان‌جا بگذارید. در مورد سایر مسائل هم باید ذهنتان را به طور مرتب تمرین دهید تا بتواند عملکرد مناسب داشته باشد، برای مثال اگر کسی به نام فلورانس به شما معرفی می‌شود، در چند جمله اول سعی کنید مرتب نام او را تکرار کنید، مثلا بگویید افشین، خوشحالم که با تو آشنا شدم... افشین، کار تو چیست؟ شاید این طرز حرف زدن کمی عجیب به نظر برسد اما در عوض باعث می‌شود شما اسم آن فرد را به خاطر بسپارید.»

 

اکسیژن برسانید

 

مغزتان را بیدار کنید

مغز شما برای عملکرد مناسب به اکسیژن احتیاج دارد. دکتر بلیر می‌گوید: «وقتی خسته هستید، تنفس شما عمیق نیست و در نتیجه میزان اکسیژنی که از طریق خون به مغز می‌رسد کاهش می‌یابد و این روی عملکرد مغز تاثیر می‌گذارد. همین موضوع ساده می‌تواند باعث «ذهن مه‌آلود» شود. حالت مشابه دیگر اضطراب و ناراحتی است که باعث می‌شود تنفس به صورت ایده‌آل انجام نشود و فرد تند‌تند و غیرعمیق نفس بکشد یا تنفس خود را حبس کند، نتیجه همه این حالت‌‌ها، نرسیدن اکسیژن به مغز است.»

 

اما چطور بر این مشکل غلبه کنید؟

دکتر بلیر راه‌حل خوبی دارد: «ورزش کردن بهترین راه‌حل ممکن برای رساندن حد ماکزیمم اکسیژن به مغز است، اگر تازگی‌ها خیلی فراموشکار شده‌اید یک برنامه ورزشی منظم و نه خیلی سخت و طاقت‌فرسا، برای خودتان تدارک ببینید، حتی می‌توانید یک برنامه پیاده‌روی چنددقیقه‌ای روزانه در نظر بگیرید و بعد از مدتی متوجه شوید که ذهنتان چقدر شفاف‌تر و دقیق‌تر شده است.

راه هایی ساده برای تقویت حافظه

شاید این برای شما هم پیش آمده باشد: با ورود به فروشگاه، فراموش می کنید برای خرید چه به اینجا آمده اید. یا نام همسر همکار خود را فراموش کنید.

کلیدهایتان را جا بگذارید و ... . اینکه هر چند وقت یکبار آدم فراموش کاری شوید کاملا طبیعی و نرمال است. به ویژه زمانی که فکرتان حسابی مشغول است احتمال فراموش کردن مسایل ساده زندگی بسیار بیشتر خواهد بود.

تحقیقات نشان می دهند، از دست دادن حافظه می تواند از 20 سالگی شروع و با بالا رفتن سن، بیشتر شود. اما جای نگرانی نیست. با چند راهکار بسیار ساده در طول روز می توانید همیشه هوشیار باشید. در این مطلب 5 راهکار را برایتان انتخاب کرده ایم.

تقویت حافظه,راههای تقویت حافظه

 

قدم نخست – برای صبحانه نان برشته میل کنید

نخوردن غذاهای کربوهیدرات دار به حافظه آسیب می رساند. یافته های دانشگاه توفتس نشان می دهد، افرادی که کربوهیدرات را از برنامه غذایی خود حذف کرده اند در انجام امور مبتنی بر حافظه بسیار ضعیف تر از افرادی عمل می کنند که آنها را دارند. چرا؟ زیرا سلول های مغز به کربوهیدرات نیاز دارند که در بدن به گلوکز تبدل می شوند و انسان را در نقطه اوج نگه می دارد.

سعی کنید از حبوبات و دیگر ترکیبات کربوهیدرات ها در وعده های غذایی خود استفاده کنید زیرا آنها دیرتر هضم می شوند و برای مدت طولانی تر گلوکز به مغز می رسانند. برای صبحانه از کیک های پخته شده با گندم ساییده یا نان های برشته با تخم مرغ خاگینه و دمنوشی از توت ها میل کنید. این ترکیبات، سلول های خاکستری مغز شما را کار می اندازند.

 

قدم دوم – پیش از کار به کلاس کیک بوکسینگ بروید

دکتر ساندارا آمودت - نویسنده کتاب «به مغزتان خوش آمدید» - می گوید، ورزش کردن جریان خون را افزایش می دهد و اکسیژن و گلوکز بیشتری به مغز می رساند. در حقیقت، روند حفظ لغات پس از یک فعالیت سخت، 20 درصد سریع تر از زمانی صورت می گیرد که فعالیت کمی داشته اید. ورزش هایی همچون رقص یا کیک بوکسینگ (بوکس همراه با لگد) به شما کمک می کند تا حافظه قوی تری داشته باشید.

 

قدم سوم – در طول ناهار وب گردی کنید

بر اساس یافته های دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس، دست کم یک ساعت در روز را به وب گردی و مطالعه مطالبی اختصاص دید که به آنها علاقه مند هستید. به طور مثال، پیدا کردن مناطق گردشگری برای تعطیلات. این کار باعث تحریک قسمت قدامى مغز می شود که وظیفه کنترل حافظه کوتاه مدت را به عهده دارد.

هنگام وب گردی و جست و جود در اینترنت، مدارهای عصبی موجود در تصمیم گیری، دید سه بعدی و مهارت های زبانی بسیار فعال می شوند. البته منظور، جست و جوهای بیفکر و بی هدف نیست. هر چقدر مسایلی که در اینترنت به دنبال آنها می گردیم، سخت تر پیدا شوند تاثیر بیشتری روی فعالیت بیشتر مغز می گذارد.

تقویت حافظه,راههای تقویت حافظه

قدم چهارم – حواستان به جای پارک خود باشد

اگر همیشه فراموش می کنید ماشین خود را کجا پارک کرده اید، با این تمرین می توانید این مشکل را برطرف کنید. بعد از پارک از ماشین خود پیاده شوید، ببینید کجا پارک کرده اید و سپس هر یک و نیم ثانیه یک بار اطراف را نگاه کنید و این کار را برای مدت 30 ثانیه ادامه دهید.

دانشمندان دانشگاه متروپولیتان منچستر در انگلستان می گویند، این تمرین ساده حرکات چشم می تواند حافظه بلند مدت شما را تا 10 درصد افزایش دهید. همین افزایش ده درصدی شما را در یادآوری اطلاعات لازم کمک می کند.

 

قدم پنجم – پیش از خواب از نخ دندان استفاده کنید

دکتر جاناتان بی لوین – نویسنده کتاب «لبخند»- می گوید، استفاده از نخ دندان علاوه بر زیباتر و سالم تر شدن دندان های شما، به حافظه نیز کمک می کند. وقتی نخ دندان استفاده نمی کنید، لثه های شما ملتهب و باکتری های مضر به راحتی وارد جریان خون می شوند.

با ورود این باکتری ها به جریان خون، آنها می توانند در هر جای بدن و همچنین مغز موجب تورم و التهاب شوند و این مساله باعث بدکار کردن مغز می شود. بنابراین، دوبار در روز از نخ دندان استفاده کنید تا حافظه خود را از دست ندهید.

اتفاقات خوب برای کسانی می‌افتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق می‌ورزند بااینکه ضربه خورده‌اند.

قبل از اینکه چیزی بفهمید، به خودتان می‌آیید و می‌پرسید، « چطور اینقدر زود دیر شد؟ » پس برای فکر کردن به زندگیتان وقت بگذارید. وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه می‌خواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید.

برای ریسک کردن وقت بگذارید. برای عشق ورزیدن، خندیدن، گریه کردن، یاد گرفتن و بخشیدن وقت بگذارید. زندگی کوتاهتر از آن است که معمولاً به نظر می‌رسد.

 

اینها ۱۰ چیزی هستند که قبل از اینکه خیلی دیر شود باید یاد بگیرید :

این لحظه، زندگی شماست!

زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا می‌آیید و می‌میرید نیست. زندگی شما بین الان و نفس بعدی است. زمان حال - همین حالا و همین جا - تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و با هر چه که دارید، بهترینی که می‌توانید را انجام دهید؛ چون این تنها چیزی است که می‌توانید از کسی انتظار داشته باشید، ازجمله خودتان.

 

زندگی طولانی نیست!

این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه درست است بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید بجنگید و هیچوقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوش‌شانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.

 

فداکاری‌هایی که امروز می‌کنید، در آینده برایتان سودآور خواهد بود!

وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف می‌رسد--چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد، چه شروع یک کار جدید یا هر دستاورد شخصی دیگر که نیاز به زمان و تعهد دارد--باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا حاضرم چند سال از زندگی‌ام را خلاف بقیه آدمها زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را هم طوری زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟»

 

هنگامیکه وقت تلف می‌کنید، بنده دیروز می‌شوید!

اما وقتی فعال هستید، مثل این می‌ماند که دیروز دوست مهربانی برای شماست که کمکتان می‌کند باری از روی دوشتان بردارد. پس همین الان کاری انجام دهید که بابت آن در آینده از خودتان تشکر کنید. مطمئن باشید فردا از اینکه امروز شروع کردید خوشحال خواهید بود.

 

شکست‌ فقط درسی برای عبرت گرفتن است!

اتفاقات خوب برای کسانی می‌افتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق می‌ورزند بااینکه ضربه خورده‌اند. پس هیچوقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید؛ این اتفاقات قابل تغییر نیستند و نمی‌توانید فراموششان کنید. آنها را مثل درس‌هایی ببینید که می‌توانید از آنها عبرت بگیرید و برای آینده‌تان از آنها استفاده کنید.

 

خودتان مهمترین ارتباطتان هستید!

خوشبختی زمانی اتفاق می‌افتد که بدون نیاز به تایید کسی دیگر، احساس خوبی به خودتان داشته باشید. قبل از اینکه بتوانید ارتباطی سالم به فردی دیگر داشته باشید، اول باید ارتباطی سالم با خودتان برقرار کنید. باید احساس ارزش کنید و در چشم خودتان، خودتان را قبول داشته باشید تا بتوانید با اعتماد‌به‌نفس به چشمان اطرافیانتان نگاه کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.

 

عمل افراد، حقیقت را می‌گوید!

در زندگی با کسانی روبه‌رو خواهید شد که در زمان‌های درست، حرف‌های درست خواهند زد اما در آخر از اعمال و رفتار آنهاست که باید درموردشان قضاوت کنید. پس به کارهای دیگران دقت کنید. رفتار و اعمال آنها همه چیز را درمورد آنها به شما خواهد گفت.

 

مهربانی‌های کوچک دنیا را زیباتر خواهد کرد!

به کسانی که به نظر می‌رسد روز سختی داشته‌اند سلام کنید. با آنها مهربانی کنید. مهربانی تنها سرمایه‌ای است که هیچوقت تمام نمی‌شود. و هر جا که انسانی باشد، فرصتی برای مهربانی کردن وجود دارد. بخشش را یاد بگیرید، حتی اگر بخشیدن یک لبخند باشد. نه به این دلیل که زیاد از آن دارید، به این دلیل که می‌دانید افراد زیادی هستند که می‌دانند چیزی ندارند.

 

پشت هر زندگی زیبا، شکلی از درد بوده است!

می‌افتید، بلند می‌شوید، اشتباه می‌کنید، زندگی می‌کنید، یاد می‌گیرید. شما انسانید، کامل نیستید. ضربه خورده‌اید اما هنوز زنده‌اید. به این فکر کنید که زنده بودن، نفس کشیدن، فکر کردن، لذت بردن و دنبال کردن چیزهایی که دوست دارید، چقدر عالی است. گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی‌ می‌شوید اما هنوز زیبایی‌های زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را می‌کشد.

 

گذشت زمان و کسب تجربه، دردها را التیام می‌بخشد!

سالها پیش وقتی درمورد غلبه بر دردها از مادربزرگم سوال کردم، اینطور برایم توضیح داد: به این دایره‌ها نگاه کن. دایره‌های سیاه نشاندهنده تجارب نسبی زندگی ماست. دایره‌های من بزرگتر است چون پیرتر هستم و تجربه‌های بیشتری دارم. دایره‌های کوچک قرمز نشاندهنده اتفاقات بد و منفی زندگی هستند. فرض می‌کنیم که هر دو ما یک اتفاق بد یکسان را تجربه کرده باشیم. می‌بینی که سایز دایره قرمز برای هر دو ما یکسان است اما ببین چه درصد از فضا را در دایره سیاه اشغال می‌کند. اتفاق بد تو به این دلیل بزرگتر به نظر می‌رسد که قسمت بزرگتری از تجربیات کلی زندگی توست. چیزی که باید یاد بگیری این است که یک اتفاق بد و بسیار ناراحت‌کننده که الان در زندگیت وجود دارد، یک روز بخشی از گذشته بزرگتر تو خواهد شد و دیگر اینقدر مهم به نظر نخواهد رسید.

کارآفرینان اغلب درباره این موضوع حرف می زنند که چگونه با وام هایی که از دوستانو فامیل و پول هایی که از سرمایه گذاران گرفته بودند و با افزایش سقف کارت های اعتباری خود، کسب و کار را شروع کردند. ولی برای هر یک از این داستان های موفقیت، پایان های ناخوش کمی هم وجود دارد.

استخدام,کسب و کار, ایجاد کسب و کار,کارآفرینان

 

نوئل فدریکو، مدیر کسب و کار و رئیس امور مالی Dreamstime.com، که یک سرویس ذخیره عکس است، می گوید در حالیکه شروع و توسعه یک کسب و کار بدون بدهی آسان نیست، ولی در عین حال ممکن و شدنی است. او می گوید: «ما ثابت کردیم که می توان این کار را انجام داد. من و تیم مدیریت در Dreamstime.com هیچ وقت برای توسعه کسب و کارمان، وام نگرفتیم، از کارت های اعتباری استفاده نکردیم و از سرمایه گذار کمک نگرفتیم.»

 

آنها در ابتدا همانطور که شغل روزانه خودشان را داشتند، این کار را به صورت پاره وقت انجام می دادند و با Getty Images و iStockphoto رقابت می کردند. وقتی مطمئن شدند که فروش آنها می تواند حقوق آنها را تأمین کند، کار در Dreamstime.com را به صورت تمام وقت انجام دادند.

 

او می گوید: «در فروش اولمان که 1 دلار بود، ما 67 سنت بدست آوردیم. هزینه های ما بیشتر می شد، بنابراین سعی کردیم بیشتر از آنچه بتوانیم از طریق فروش، پرداخت کنیم، هزینه نتراشیم. ما در سال 2004 کارمان را شروع کردیم و در سال 2005 تأسیس شدیم و ظرف یک سال همه مدیران این کسب و کار توانستند توجه کامل خود را به این کار اختصاص دهند.»

 

هرچه کاربران بیشتری می پیوستند و عکس های خود را آپلود می کردند، شرکت بیشتر رشد می کرد. از سال 2008 تا 2009، درآمدها 45 درصد افزایش یافت؛ از سال 2009 تا 2010، درآمدها بیش از 40 درصد بود و از سال 2010 تا 2011، 25 درصد بیشتر شده بود. این سایت در حال حاضر 5 میلیون کاربر و حدود 15 میلیون عکس ذخیره شده دارد.

 

او می گوید: «کارآفرینانی که بدهی زیادی متقبل می شوند به این فکر نمی کنند که در بلندمدت کسب و کار آنها چگونه قرار است پول در بیاورد. اگر 100 دلار از کسی می گیرید، واقعاً به این فکر نمی کنید که چگونه قرار است آن را پس بدهید. اگر قبل از آنکه گامی به جلو بردارید، باید پول دربیاورید، باید خیلی روی آن فکر کنید.»

کسب و کار,کارآفرینان

او گفت کسب و کار او از فن آوری ویرایش عکس اختصاصی جداست. فدریکو می گوید: «ما چیزی داریم که دیگران ندارند، ولی پول اولین فروش و همه فروش ها را گرفتیم و خیلی فکر کردیم که چگونه باید روی آن سرمایه گذاری کنیم.»

 

این شرکت با داشتن 5 میلیون کاربری که عکس هایشان را برچسب خودشان ارائه می دهند، هزینه ها را پایین نگه می دارد.

 

فدریکو می گوید: «ما مردم را تشویق می کنیم تا عکس هایشان را در سایت آپلود کنند و کلیدواژه هایی برای عکس های خودشان بگذارند، زیرا خودشان خوب می دانند که چه جستجوهایی به عکس آنها خاتمه می یابد. این کار در کنار نرم افزار ویرایش عکس اختصاصی ما، باعث می شود که پرسنل ما کار کمتری داشته باشند. ما با 12 تا 15 پرسنل ویرایش کننده عکس، حدود 100 هزار عکس در هفته آپلود می کنیم.»

شاید شما هم با دیدن عنوان این مطلب بگویید یک حرف زدن ساده که دیگر این حرف ها را ندارد اما اگر بدانید که در خیلی از کشورها برای آموختن همین 10 اصل گفت و گو انجمن دارند و کارگاه می گذارند و آن را با فرمت های مختلف، به کوچک و بزرگ یاد می دهند چه؟

اگر بدانید پشت این مهارت ها، ایده های بزرگ فلسفی است که می شود با آن ساعت ها پز روشنفکری داد چه؟ اگر بدانید خیلی از موفقیت های ریز و درشت تحصیلی و کاری و خانوادگی تان به همین مهارت داشتن در گفت و گو بستگی دارد چه؟ اگر پشت بسیاری از دلخوری هایتان از دیگران رعایت نکردن یک یا چند تا از این 10 مهارت باشد چه؟

رعایت این نکات شما را خوش صحبت می کند

 

1- جانبداری

 

طرف نظر خودتو را بگیر!

شاید با دیدن مهارت های دیگر این سوء تفاهم پیش بیاید که گفت و گو یعنی اینکه انسان خود را با آنچه دیگری می گوید، وفق دهد و از نظرات خود صرف نظر کند اما تسلیم و دنباله روی با روح گفت و گو منافات دارد.

برای همین اینکه بتوانیم از نظر خودمان دفاع کنیم، خودش یک بخش از گفت و گوست. اگر ما ریشه های حرفی که می زنیم را بشناسیم، راحت می توانیم از حرف خودمان دفاع کنیم. یادتان باشد صداقت اینجا هم شرط است. اینکه ما بگوییم چه تردیدهایی داریم و اینکه از دیگران برای تکمیل نظرمان کمک بگیریم هم بخشی از جانبداری ما از نظر خودمان است.

 

2- موضع یادگیرنده

 

دانش آموز باشید نه استاد!

«نه، صبر کن»، «نه اینجوری نیس، بذار من بگم». احتمالا شما هم در گفت و گوهایتان از این جمله ها زیاد شنیده اید یا برعکس، زیاد آنها را به کار برده اید. راستش خیلی تقصیری ندارید. ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت و گوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و ودر پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم.

اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلطیم، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. یادتان باشد که برداشت ما فقط بخشی از واقعیت است. اولین مهارت گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای «استاد سخنران همه چیزدان» خودمان را به جای «دانش آموز مشتاق یادگیری» بگذاریم؛ چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: «موضع یادگیرنده.»

رعایت این نکات شما را خوش صحبت می کند

3- گشودگی ذهن

 

مخت را تکان بده

در گفت و گو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! اینطوری به واسطه اعتمادی که به او می کنیم، ذهن خودمان هم برای دریافت حرف هایش باز می شود. به زبان آدمیزاد اینکه حاضر باشید با ایده های تازه آشنا شویدو موقتا از دیدگاه های شخصی خودتان دست بکشید، یعنی اینکه ذهنتان در مقابل دیگران باز است.

گشودگی ذهن چیزی بیش از یک خصوصیت فردی است، نوعی شیوه ارتباطی با دیگران است. اگر در شروع یک رابطه حتی یکی از طرفین بتواند با گشودگی ذهن در مقابل دیگری رفتار کند خوب است ولی در ادامه برای پیشرفت یک رابطه و گفت و گوی موفق باید هر دو طرف برای عمل به چنین رفتاری تلاش کنند.

 

4- به تعلیق درآوردن فرضیات

 

پیش فرضتو خط بزن!

در زندگی روزمره کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را به چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند، زیرا این نوع برداشت در طول زندگی و از دوران کودکی در خون و گوشت ما نفوذ کرده است. ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورند. تنها در صورتی که بفهمیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و تله های فکری را کنار بگذاریم. ما دائم با محیط در ارتباط هستیم و همیشه در حال ارزش گذاری و قضاوت. مثلا این بهتر است یا آن؟ کدام یک بزرگتر است؟ کدام زیباتر است؟ چه چیز خطرناکتر است؟ چه کسی سریع تر یا کندتر است؟ تاثیر من چگونه است؟ بدین ترتیب با ردیفی از ارزیابی های روزانه به سر می بریم.

آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم. واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای خودمان است. تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها وتصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. به وسیله گفت و گو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست.

برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همانزاویه با فرددیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد تعطیل می شود. در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید.

رعایت این نکات شما را خوش صحبت می کند

5- از دل سخن گفتن

 

هر چه می خواهد دل تنگت بگو!

 

این دیگر خیلی سخت است. اینکه ما حرف واقعی خودمان را بزنیم، بدون آنکه آن را در لفافه طعنه و تظاهر بپیچیم. یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقا از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. «نکند این حرفی که می زنم او را ناراحت کند» مهمترین باوری است که مانع از دل سخن گفتن ما می شود. یک ور پیچیده تر از دل سخن نگفتن، این است که ما فقط برای جلب توجه دیگران حرف بزنیم، نه برای زدن حرف خودمان. اینکه از دلمان حرف بزنیم، به همین خاطر باعث گزیده گویی می شود.

 

6- گوش دادن

 

شنیدن از سودای جان

«چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟»، «چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیس؟»، «اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده»، «ببخشید دوباره می گی چی گفتی، اصلا حواسم به تو نبود»، «من که دیگه چیز برای تو تعریف نمی کنم»، «من اصلا نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در مکالمه هایتان از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید. فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، ما حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر وقت ها، ما موقع گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم.

حضورمان بیشتر فیزیکی است. انگار داریم حرف های طرف مقابل را دنبال می کنیم ولی در واقع به چیزهای دیگر فکر می کنیم. نشان دادن اینکه داریم گوش می دهیم (با تکان دادن سر مثلا)، اینکه حرف های دیگران را قطع نکنیم، اینکه ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، اینکه هر جا را نفهمیدیم سوال کنیم. اینکه بین شنیدن و گفتن حرفمان فاصله باشد هم در واقع تکنیک های عملی گوش دادن هستند.

 

7- ناظر خویش بودن

 

به خودت نگاه کن!

«بر خویشتن خویش ناظر بودن» آخرین مهارتی است که برای ایجاد گفت و گوی بالنده به آن می پردازیم. این مهارت را می توان مجموع همه مهارت های دیگر دانست. برای عملی کردن این مهارت به آگاهی مدام نیاز داریم. آگاه بودن به خودو آنچه که انجام می دهیم، درست همان موقع که در یک گفت و گو شرکت می کنیم و از آرا و نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم.

گویا خود را از خود جدا می کنیم و از بالا به خود نگاه می کنیم. بر خویشتن خویش ناظر بودن مثل این است که در لحظه ای که در یک ارتباط قرار می گیریم، به خاطر داشته باشیم که در مورد هر موضوعی که با دیگران ارتباط برقرار می کنیم، همه چیز را نمی دانیم و موضع یادگیرندگی داریم و اینکه به خود یادآوری می کنیم که به دیگری احترام کامل بگذاریم، زیرا ذات انسانی قابل احترام است و ذهن خود را باز می گذاریم تا نظرات دیگران را بی قضاوت های آنی گوش کنیم و آمادگی دریافت نظرات جدید را داریم.

همچنین به خود یادآوری می کنیم که باید صداقت داشت و از دل سخن گفت و هنگام گوش دادن با تمرکز به آنچه دیگری می گوید گوش فرا دهیم، نیز به خودیادآوری می کنیم که یک گفت و گوی موفق بدون شتاب پیش می رود و همیشه فرضیات قبلی ما تمام و کمال درست نیست و نمی توان براساس داشته های قبلی همه اتفاقات و حرف ها را تفسیر کرد.

وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا بشویم.

رعایت این نکات شما را خوش صحبت می کند

8- احترام کامل

 

این علامت مخصوص گفت و گوست!

دومین مهارت گفت و گو «رعایت احترام کامل» است. احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان خصوصیات را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه را که سایرین می گویند یا فکر می کنند دوست نداشته باشیم اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک میزگرد نماد مناسبی برای گفت و گوی محترمانه است زیرا گردی میز می گوید کسی در این مجلس بالاتر از کس دیگری نیست اما برای ایجاد برابری مورد نیاز انجام گفت و گو به چیزی بیش از یک ابزار مثل میز گرد نیاز داریم؛ چیزی مثل داشتن نگرش برابر نسبت به انسان ها.

 

9- جویندگی

 

سوال کن!

طرح یک سوال ساده و صادقانه موقع گفت و گو، بسیار تاثیر خوبی بر طرف مقابل دارد. پرسیدن سوال هم علاقه ما به طرف مقابل را نشان می دهد و هم کمک می کند خودمان بفهمیم طرف دارد چه می گوید. متخصصان گفت و گو به این مهارت می گویند«جویایی یا جویندگی».

یادتان باشد جویندگی، اگر دقیق اجرا نشود، ممکن است این تصور را در دیگران ایجاد کند که داریم در کارشان دخالت می کنیم. ضمنا یادتان باشد به بهانه جویندگی به دنبال سردرآوردن از شرایط زندگی و افکار دیگران نباشیم.

 

10- عجله نکردن

 

شتاب سنج داشته باش!

آقایان! خانم ها! و مخصوصا شما آقایان! گاهی طرف مقابل فقط حرف می زند که حرفش را زده باشد. بعضی وقت ها فرصت بدهید که دیگران حرف بزنند و شما فقط گوش دهید، نگاه کنید و بگذارید طرف مقابل بداند که شما فقط می خواهید گوش دهید، بدون هیچ عجله ای برای دیکته کردن راه حل هایی که شتابزده به ذهنتان می رسد. بعضی وقت ها عین کلاس اولی ها می خواهیم جواب هایمان را قبل از اینکه صورت مساله را متوجه شده باشیم، از حفظ و به ترتیب بگوییم. عجله نکنید و به صورت مساله گوش کنید. راه برای جلوگیری از شلختگی

آیا همیشه به افرادی که همه کارشان درست است و همه چیز را با هم دارند، غبطه می خورید؟ خوب، اکنون نوبت شماست.

با ۲۰ روش بسیار ساده ای که در ادامه برایتان نام برده ایم، می توانید به خوبی همه چیز را نظم دهید و مرتب کنید. این روش ها از ایده های خلاقانه طراحان و مدرسین طراحی الهام گرفته شده اند.

 

1- جمع کردن خرده ریزها

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

 

اگر جای روزنامه و مجله در خانه دارید، از آن به صورت عمودی به عنوان مکانی برای قرار دادن کیسه های فریزر، پلاستیک و فویل الومینیومی در آشپزخانه استفاده کنید.

 

2- حلقه کردن سیم ها

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

لوله های مقوایی داخل دستمال توالت را دور نریزید. آنها را به طور مرتب درون یک جعبه کنار هم بچینید و سیم، کابل و شارژرهای اضافه را به طور مرتب حلقه کنید و درون آنها قرار دهید. به این ترتیب، از درهم پیچیده شدن سیم ها جلوگیری خواهید کرد.

 

3- افزایش فضای زیر کابینت

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

دیوارهای داخل کابینت زیر سینک را از دو طرف سوراخ کنید و یک میله بلند همچون رگال داخل کمد دیواری، در سقف آن اضافه کنید. با این کار می توانید اسپری های پاک کننده، شیشه شوی و ... را از قسمت نازل روی این میله آویزان کنید و به این ترتیب، فضای داخل کابینت باز می شود.

 

4- از سیستم تا کردن استفاده کنید

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

کشوهای دراورها جای چندانی برای جا دادن لباس ها ندارند. اگر لباس ها را به طور نامرتب در این کشوها و قفسه ها قرار دهیم، فضا از آن چیزی که هست هم کمتر خواهد شد. بنابراین، سعی کنید همه لباس ها را به طور مرتب تا کنید و از جلو تا عقب کشو با نظم بچینید. به این ترتیب، می توانید همه آنها را به خوبی ببینید و به راحتی از میانشان یکی را برای پوشیدن انتخاب کنید.

 

5- مرتب چیدن سینی ها و تخته آشپزخانه

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

برای مرتب چیدن سینی، تخته آشپزخانه و حتی تابه های تخت می توانید از قفسه های جداکننده که بیشتر در ادارات و شرکت ها استفاده می شوند، کمک بگیرید. هر کدام از سینی ها را می توانید در بخش های مختلف آن قرار دهید.

 

6- استفاده از رخت آویزهای مخصوص روسری

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

برای مرتب نگه داشتن روسری و مقنعه و جمع بودن آنها درون کمد لباس ها، از رخت آویزهای طبقه ای مخصوص این کار استفاده کنید. به این ترتیب، علاوه بر مرتب شدن کمد، روسری ها نیز چروک نمی شوند.

 

7- جمع کردن ملحفه ها درون یک روبالشتی

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

پس از شت و شو و اتوکشی ملحفه های روتختی و روبالشتی اگر قرار نیست روی تخت استفاده شوند، آنها را به طور مرتب تا کنید و درون یک روبالشتی جمع کنید. به این ترتیب، هیچ کدام از آنها را گم نخواهید کرد.

 

8- ساختن چوب رختی برای کفش ها

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

برای ساختن چوب رختی برای کفش های خود باید میله پایین چوب رختی لباس را با انبردست قطع کنید، آن را به دو طرف به بیرون یا به طور موازی به داخل خم کنید و آن را به شکل چنگک در آورید. برای دمپایی و صندل باید چنگک های این چوب رختی را به بیرون خم کنید و برای کفش های معمولی دو بازوی آن را به طور موازی به طرف داخل خم کنید. با این خلاقیت جالب، می توانید کفش ها و صندل هایتان را از کمد آویزان کنید.

 

9- جمع کردن اسباب بازی داخل سبد

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

می توان با سیم های موجود در انبار خانه سبدی دیواری ساخت و آن را به اندازه قد کودکان، به دیوار نصب کرد و اسباب بازی های اضافه را داخل این سبد ریخت. با این کار می توانید بالاخره کف اتاق فرزند خود را ببینید.

 

10- مرتب کردن زیورآلات

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

برای نگهداری از زیورآلات، دستبند، النگو و دکمه های سردست لازم نیست از جعبه های جواهرات استفاده کنید. به راحتی می توانید با خریدن یک میله چوبی عمودی همچون جای دستمال حوله ای آشپزخانه، آنها را داخل این میله قرار دهید تا دسترسی راحت تری نیز داشته باشند.

 

11- دیدن همه وسایل به طور یکجا

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

در بازار، قفسه های پارچه ای چند طبقه وجود دارد که می توان از پشت در کمد یا اتاق آویزان کرد. این قفسه های پارچه ای، برای قرار دادن وسایلی همچون، باتری، کلید، چتر، خودکار، عینک و ... جای زیاد و مجزایی دارند.

 

12- جایی برای سنجاق سرها

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

پیدا کردن سنجاق سر در ته کیف و کوله پشتی کار چندان ساده ای نیست. باید همه کیف را بیرون بریزید تا سنجاق سرهای خود را بیابید. برای جلوگیری از این مشکل، می توانید از قوطی یا جعبه آدامس برای جمع کردن سنجاق ها در یک جا استفاده کنید. با این کار دیگر سنجاق سر خود را گم نمی کنید و هنگام نیاز، دسترسی راحتی نیز به آنها خواهید داشت.

 

13- مرتب کردن داخل اتومبیل

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

اگر کودک زیر ۶ سال دارید، احتمالا صندلی عقب ماشین پر از اسباب بازی، کتاب و وسایل کودک شماست. برای جلوگیری از این به هم ریختگی می توانید از ظرف های پلاستیکی دیواره دار یا سبدهای کوچک پیک نیک برای یکجا کردن این وسایل استفاده کنید. حتی می توانید وسایل خود همچون عینک آفتابی، دستمال ماشین و ... را نیز در آن قرار دهید.

 

14- نظم بخشیدن به سه راهی برق

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

برای تشخیص بهتر سیم های برقی که داخل سه راهی قرار دارند، می توانید برچسب های پلاستیکی از داخل سیم ها عبور دهید و نام وسیله ای که به آن تعلق دارد را بنویسید. با این خلاقیت ساده، دیگر به اشتباه سیم وسیله ها را به اشتباه از پریز خارج نمی کنید.

 

15- استفاده بهینه از سبد چهارگوش

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

هنگام خرید از سوپر مارکت، وسایل داخل کیسه های پلاستیکی مختلف قراردارند و قرار دادن آنها روی صندلی اتومبیل این احتمال را دارد تا روی دست انداز یا هنگام پیچ لیز بخورند و کف ماشین بیفتند. می توان به راحتی با خرید یک سبد چهارگوش یا حتی سبد رختشویی،از این مشکل جلوگیری کرد. با این کار، وسایل را داخل سبد و در صندق عقب قرار می دهید و هیچ چیز جابه جا نمی شود.

 

16- جلوگیری از مشکلات ناشی از ماشین لباسشویی

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

برای جلوگیری از مشکلات ناشی از ماشین لباسشویی می توانید از ماژیک های وایت برد که به راحتی با دستمال پاک می شوند، استفاده کنید. به این ترتیب که لباس هایی که نباید با آب گرم شسته شوند، لباس های رنگی، یا لباس هایی که نباید در دور خشک کن قرار داشته باشند را روی بدنه ماشین لباسشویی بنویسید.

 

17- کاور کردن دفترچه های راهنمای وسایل

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

برای همیشه در دست بودن دفترچه های راهنمای وسایل خود، آنها را درون کاور قرار دهید و به پشت دستگاه ها بچسبانید.

 

18- به خط کردن چاقوها

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

چاقوهای بزرگ را از داخل کشو در بیاورید و داخل جا چاقویی های رومیزی یا دیواری قرار دهید. برای این منظور می توانید از تخته های آهن ربایی استفاده کنید و چاقوها را به آن بچسبانید.

 

19- استفاده صحیح از نرم افزرهای گوشی موبایل

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

هدف گوشی های موبایل هوشمند، آسان تر کردن زندگی مردم است نه افزودن به اضطراب های آنها. برای استفاده بهتر از اسمارت فون خود، بهتر است همه نرم افزارها و اپلیکیشن هایی که مشابه هم هستند در در یک جا و یک دسته بندی نگهدارید. کاربران اندروید می توانند اپلیکیشن App Folder را دانلود کنند تا همه برنامه هایشان در فولدرهای جداگانه دسته بندی شود. اگر از اپلیکیشنی بیشتر از سه ماه استفاده نکردید، آن را پاک کنید.

 

20- یکجا کردن کیسه های پلاستیکی

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

اگر عادت به نگهداری کیسه های پلاستیکی زیر سینک ظرفشویی یا داخل فر دارید، بهتر است برای آنها یک جای مخصوص درست کنید. می توانید از سبدهای حصیری یا ساک کاغذی برای یکجا کردن آنها استفاده کنید.

جلوگیری از شلختگی,شلختگی

بی منظمی شما نشان دهنده شخصیت شماست

بی نظمی خانه و اتاق شما نشان دهنده بی منظمی ها موجود در فکر شماست. برای درک بهتر این عبارت، دیوید اچ فریمن – یکی از نویسندگان کتاب «بی نظمی عالی» - افراد بی نظم را به چند دسته تقسیم می کند:

توده درست کن ها: افرادی هستند که می توانند منظم باشند زیرا می دانند باید وسایل مهم تر را بالای کوهی که از وسایل به هم ریخته خود ساخته اند، قرار دهند. این افراد عموما فعال، درک کننده و بسیار ریلکس هستند.

چپاننده ها: افرادی که اصولا همه وسایل را داخل کمد و کشو می چپانند، اغلب درون گرا و از نظر احساسی پیچیده هستند. در ظاهر شاید آنها بسیار خونسرد و رک به نظر برسند اما درون آنها غوغایی برپاست.

ریخت و پاش کننده ها: افرادی که هر چیزی را در هر جایی که می خواهند رها می کنند و می اندازند، اصولا آدم های فراموشکار و دور از دسترسی هستند. آنها اهمیتی نمی دهند که دیگران بتوانند از میان این همه به هم ریختگی وسایل موردنیاز خود را پیدا کنند.

شلخته های مخفی کار: اینها افرادی هستند که شلخته و بی نظمند اما بسیار هم سیاست مدار هستند. آنها وسایل را به ریخته در جایی جمع می کنند که جلوی چشم نیست. یعنی ظاهرا مرتب و واقعا بی نظم و شلخته هستند.

بیگ بنگرها: افرادی که اجازه می دهند خانه یا اتاقشان چندین روز به هم ریخته و نامرتب باشد و بعد از چند روز همه آن به هم ریختگی ها را تمیز می کنند، اصطلاحا بیگ بنگر نامیده می شوند. این افراد بسیار حساس و در مورد خود بسیار سخت گیر هستند. این نوع شلختگی آنها را آزار می دهد و خود را برای این بی منظمی مقصر می دانند اما تغییری در خود به وجود نمی آورند و این داستان همیشه تکرار می شود.

وقتی بخش‌هایی از زندگیتان را در مقایسه با قسمت‌های دیگر نگاه می‌کنید (و نگاهی کلی به آن می‌اندازید)، مطمئناً الگوها و انتخاب‌هایی را می‌بینید که موجب تسهیل یا محدود کردن رشد و پیشرفت شما یا اعضای خانواده‌تان شده است.

وقتی داستان زندگیتان را می‌نویسید، به طرق مختلف از آن فایده خواهید برد. این فواید می‌توانند خود انگیزه‌ای برای نوشتن باشند.

خاطرات روزانه ,بخش‌هایی از زندگی

 

1 - ثبتی از وقایع و داستان‌های خانوادگی و شخصی خودتان خواهید داشت

این ثبت‌ها می‌تواند به یک تاریخچه همیشگی تبدیل شود که نسل به نسل در خانواده‌تان بچرخد. اینگونه می‌توانید راضی باشید که مسئولیت حفظ گذشته خانوادگی را به انجام رسانده‌اید. فرزندان و نوه‌هایتان هم بابت این تاریخچه از شما متشکر خواهند بود.

 

2 - از حس رضایت ناشی از زیبا تعریف شدن داستان‌هایتان لذت خواهید برد

تعریف کردن داستان برای خیلی‌ها توام با رضایت خاطر است، حتی اگر این احساس را قبلاً تجربه نکرده باشید، مطمئناً در جشن گرفتن برای تجربیات زندگیتان از طریق تعریف این داستان‌ها آن را احساس خواهید کرد.

 

3 - نسبت به خودتان و خانواده‌تان بینش بهتری پیدا می‌کنید

وقتی بخش‌هایی از زندگیتان را در مقایسه با قسمت‌های دیگر نگاه می‌کنید (و نگاهی کلی به آن می‌اندازید)، مطمئناً الگوها و انتخاب‌هایی را می‌بینید که موجب تسهیل یا محدود کردن رشد و پیشرفت شما یا اعضای خانواده‌تان شده است. این می‌تواند درک قبلی شما نسبت به زندگی خودتان و خانواده‌تان را به چالش بکشد. به جای اینکه همچنان اصرار داشته باشید که همه چیز همانطوری است که هست، الان می‌توانید قدردان کمک‌هایی باشید که دریافت می‌کنید و مشکلات گذشته را دیگر سرنوشت خود ندیده و به چشم نشانه‌هایی بینید از حرکت‌های شخصی و خانوادگی حل‌نشده.

 

4 - درک بیشتر و بهتری درمورد خانواده همسرتان پیدا می کنید

فشارهایی که بر شما و فرزندانتان وارد می‌شود می‌تواند از الگوهای رفتاری در خانواده همسرتان ریشه بگیرد. نوشتن خاطرات زندگی می‌تواند وسیله‌ای برای شروع و ایجاد اولین قدم‌های تسهیل برطرف کردن این فشارها باشد. کشف کردن و حرف زدن درمورد گذشته با حفظ اعتماد و احترام می‌تواند التیام‌بخش باشد.

 

5 - نوشتن خاطرات زندگی اتحاد خانواده را با شروع مبادلات بین‌ فردی تقویت می‌کند

حرف زدن‌ها و بحث‌های بین شما و فرزندانتان درمورد نوشته‌های شما می‌تواند راهی برای انتقال حرف‌هایتان باشد. می‌توانید جلساتی را در خانواده ترتیب دهید که به خواندن و حرف زدن به این نوشته‌ها بپردازید.

 

6 - خاطره‌نویسی معمولاً موجب رشد فردی می‌شود

زیرا نویسنده‌ها با بینشی که از طریق نوشته‌هایشان به دست می‌آورند، احساس قدرت بیشتری می‌کنند. این تجربه شما را رهاتر و آزادتر خواهد کرد.

اصل کلمه کلیدی – در این زمینه، ما میخواهیم دقیقا کلمه کیدی را در متن خود استفاده کرده و یک انکر تکست دقیقا کلیدی داشته باشیم:

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

کلمه کلیدی / بخشی از عبارت – کلمه کلیدی خود بخشی از یک عبارت است که ما به دنبال رتبه گرفتن برای آن هستیم. در واقع کلمه کلیدی در عبارتی که خود آن نیز کلیدی است قرار گرفته است:

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

برند یا نام مشخص – در این نوع از انکر تکست، دقیقا نام شرکت یا برند خود یک انکر تکست به شمار رفته و مشخصا یک انکر تکست به حساب می آید:

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

آدرس ها URL – در این نوع انکر تکست در کنار کلمات آدرسی قرار خواهد گرفت که لینک دارد و خود مقصد لینک نیز همان لینک است. به مثال زیر دقت کنید.

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس (https://mimos.ir) ، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

انکر تکست Anchor Text های معمول – این گونه انکر تکست ها همان کلماتی هستند که معمولا مشخص میکنند کاربر در کجا میتواند به مقصد بعدی حرکت کند (مثلا: اینجا کلیک کنید. این مقاله، این سایت، این محصول و …)

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راه کارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید. برای ورود اینجا کلیک کنید.

احساسات شما متاثر از افکار شماست. خود انسانها موجب ناراحتی خودشان می شوند، آن هم به واسطه ی اعتقادات غیرعاقلانه ای که در رویدادها یا تجارب فعال کننده زندگی شان دارند .

 

فکر کردن ,نظم بخشیدن به افکار

 

فکر کردن

ما می توانیم با تربیت کردن و نظم بخشیدن افکار خود، زندگی را مملو از کامروایی، خلاقیت و از لحاظ هیجانی رضایت بخش کنیم. احساس خوب از طریق تفکر صحیح ایجاد می شود .

انسان ها با سازمان دهی و نظم بخشیدن به افکار خود ، می توانند کامروا و خلاق باشند ، می توانند زندگی هیجانی رضایت بخشی را پشت سر بگذارند، یا زندگی را سرد، ماشینی و واقعا ناخوشایند جلوه دهند.

شاید این طور باشد. اما دلیل این که چنین برداشت ناخوشایندی از این حرفها دارید این است که والدین، معلمان و درمانگرها، واقعیات را طوری برای شما جلوه داده اند که باور کرده اید فقط از طریق تجارب بسیار هیجانی می توان زندگی خوب داشت و حداکثر بهره را از زندگی برد.

تفکر عاقلانه در درازمدت ، باعث خواهد شد تا بیشتر احساس لذت را داشته باشیم ؛ چون عقل انسان به او کمک می کند خودش را از شر احساسات مزاحم خلاص کند، به ویژه از وحشت و خشم پریشان کننده، سپس می تواند هیجانات و سرگرمی های لذت بخش را جایگزین نماید .

جالب است بدانیم حتی هیجانات ناخوشایندی مثل پشیمانی و ندامت ما را شادتر می کنند و به ما کمک می کنند تا به خواسته های خود بیشتر دست پیدا کنیم. اگر با این هیجانات درست برخورد کنیم و آنها را نشانه اشکالات زندگی خود بدانیم ، می توانیم از تجارب و رویدادهای ناخوشایندی که موجب تاسف و ندامت ما شده اند، خلاص شویم.

 

ما به عنوان یک انسان از چهار فرآیند اصلی که همگی برای بقاء و شادمانی مان ضروری اند متاثر هستیم :

1.شما دارای درک و حس هستید، می بینید، می چشید، بو می کنید و می شنوید

2. احساس یا هیجان دارید، عشق، تنفر، احساس گناه یا افسردگی

3. شما دارای حرکت و عمل هستید، قدم می زنید، می خورید، شنا می کنید

4. استدلال و فکر می کنید، به یاد می آورید، تصور می کنید، فرض می کنید و مسایل را حل می کنید

فکر کردن ,نظم بخشیدن به افکار

اما معمولا هیچ یک از این چهار فرآیند اصلی را به طور کاملا مجزا تجربه نمی کنید . وقتی چیزی را ادراک یا احساس می کنید به آن فکر هم می کنید و بالاخره در مورد آن کاری را انجام می دهید .ما به طور همزمان ادراک، حرکت، تفکر می کنیم و تهییج می شویم.

این چهار شیوه اصلی ارتباط ما با دنیا، از هم مجزا نیستند. آنها با هم همپوشی دارند و هریک جنبه های مختلفی از زندگی ما را دربرمی گیرند.

بنابراین تفکر ، علاوه بر تغییرات زیستی- الکتریکی مغز ، یادآوری، یادگیری و حل مسئله ، شامل رفتارهای حسی وحرکتی و هیجانی هم می باشد.

هیجان یکی از آن فرآیندهایی است که رابطه نزدیکی با ادراک، حرکت و تفکر دارد.

معمولا مراکز هیجانی، ادراکی، حرکتی و فکری ما تا حدودی دارای خاصیت تحریک پذیری و پذیرندگی هستند. بنابراین با محرکی که شدت معینی دارد بر آنها تاثیر می گذارد یا بر شدت آنها می افزاید و یا از شدت آنها می کاهد. ما می توانیم در موارد ویژه ای این تحریک را به طور مستقیم بر مراکز هیجانی وارد کنیم، مثلا از طریق تحریک الکتریکی بخش هایی از مغز یا مصرف داروهای محرک یا کندکننده ای که بر بخش هایی از مغز یا دستگاه عصبی خودمختار تاثیر می گذارند.

همچنین می توانیم محرک را به طور غیرمستقیم یعنی از طریق ادراک، حرکت و تفکر وارد کنیم و از این راه بر دستگاه عصبی مرکز و راههای مغزیی که با مراکز هیجانی بالا در ارتباطند و بر آن تاثیر می گذارند، اثر بگذاریم.

 

پس به سه شکل می توانید احساسات خود را کنترل کنید:

1.به شیوه الکتریکی و زیستی شیمیایی مستقیما بر هیجانات خود تاثیر بگذارید

2.از طریق آرامش عضلانی

3.از طریق تفکر ارادی، تفکر، تعمق، حساسیت زدایی ذهنی یا تکرار مطالب آرام بخش برای خود با هیجان زندگی تان مقابله کنید.

 

تفکر عقلانی- هیجانی به شما کمک خواهد کرد تا احساسات خود را به طور کاملتر و آزادانه تری مشاهده کنید و وجود آنها را بپذیرید و آنها را جزیی از خودتان بدانید. ببینید آیا مناسبند یا خیر، بالاخره احساس مورد نظرتان را داشته باشید و از زندگی بهره بیشتری ببرید.

با افکارتان ، به جنگ آشفتگی های هیجانی بروید، انسان ها از لحاظ نظری قادرند افکار و احساسات منفی خود را کنترل کنند اما گاهی عملا نمی توانند موفق به انجام این کار شوند .

موانع اصلی بر سر راه تفکر و هیجان موثر عبارتند از:

1.برخی از مردم خیلی کند ذهن تر از آن هستند که بخواهند افکار صحیحی داشته باشند

2.برخی از آنها هم که از هوش کافی برخوردارند راه درست فکر کردن را نمی دانند

3.گاهی نیز هوش و آموزش کافی را برای تفکر واضح و روشن دارند اما از این هوش یا دانش خود به خوبی استفاده نمی کنند یا عملکردی روان رنجورانه دارند.

 

افرادی که رفتار روان رنجورانه دارند ، ظرفیت های بالقوه ای دارند اما نمی دانند رفتارهایشان چطور به آنها لطمه می زند گاهی هم می دانند چطور به خودشان لطمه می زنند اما به دلایلی غیرعاقلانه از رفتارهای مخرب خویش دست نمی کشند.در حالی که این افراد ظرفیت های بالقوه دارند و فطرتا کم هوش نیستند .

دلیل مشکلات هیجانی آنان ، ناآگاهی آنها از نحوه تفکر صحیح تر و انجام رفتارهای کمتر مخرب است. تفکر روشن، منجر به هیجانات مناسب می شود و حماقت و جهالت و آشفتگی ، با تفکر صحیح مغایرت دارد و باعث هیجان زدگی مفرط یا کم هیجانی می شود. 

منبع : کتاب زندگی عاقلانه ، مولفان: آلبرت الیس- رابرت هارپر ، مترجم: مهرداد فیروزبخت/سایت

همه ما با شدت و ضعف، در گیر نحوه تفکر و قضاوت دیگران در مورد خودمان هستیم و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از موقعیتها شجاعت ابراز وجود، دفاع از حق خود یا "نه گفتن" را نداریم و ..........

نحوه تفکر و قضاوت دیگران

 

بعد از حضور در هر مهمانی، نشست خانوادگی، ارایه یک کنفراس ساده در کلاس درس و یا حتی یک سوال پرسیدن ساده در کلاس، تا مدتها بعد نگران افکار و قضاوتهایی هستم که در ذهن دیگران می گذرد و دایما این تشویش را دارم که اطرافیان، مردم کوچه و خیابان و .. هر کدام چگونه مرا ارزیابی می کنند؟ در مورد من چه فکر می کنند؟ و ....

 

این چند سطر شاید وصف حال تعداد زیادی از افراد باشد. البته همه ما با شدت و ضعف، در گیر نحوه تفکر و قضاوت دیگران در مورد خودمان هستیم و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از موقع ها شجاعت ابراز وجود، دفاع از حق خود یا "نه گفتن" را نداریم.

 

هیچ چیز به اندازه اینکه همیشه بیش از حد نگران طرز تفکر دیگران درباره خود باشیم نمی تواند به لحاظ جسمی و روانی ناتوان کننده باشد. چیزی که در اصطلاح به آن "برای دیگران زندگی کردن" اتلاق می شود و منظور از آن شرایطی است که شما همیشه در اضطراب و نگرانی اینکه عقیده و نظر دیگران درباره‌تان چیست زندگی می‌کنید.

 

شما نگران این هستید که چطور به نظر می رسید، تن صدایتان چطور است، چطور قدم می زنید و یا راه می روید، چطور حرف می زنید و غیره. تنها به این دلیل که مطمئن شوید همه شما را دوست دارند و یا شما را تایید و تصدیق می‌کنند.

 

این مسئله باعث تضییع وقت زیادی از شما خواهد شد لذا سعی داریم نکاتی را ارائه دهیم که به شما کمک می کند به این نگرانی درباره طرز تفکر دیگران در مورد خود پایان دهید.

 

این مساله را برای خود جا بیندازید که هیچ کس کامل نیست: اگر به خودتان خیلی سختی می دهید که اطمینان حاصل کنید همه کس شما را تایید می کند لازم است از خودتان بپرسید کدام استانداردها را می خواهید برآورده سازید؟ آیا این کمال مطلق است یا بی عیبی محض است. اگر اینطور است شما و هر کس دیگر که اینگونه فکر می کند، به دردسر افتاده‌اید، چرا که هیچ کس کامل نیست. آیا کسانی که شما نگران قضاوت آنها هستید، بی‌عیب هستند؟ آیا زندگی آنها کامل و بی مشکل است؟ مطمئن باشید برخلاف آنچه که در ظاهرشان می بینید آنها هم مشکلات واقعی و نواقصی دارند که احتمالا امکان دارد شبیه مشکلات شما باشد پس به یاد داشته باشید و درک کنید که بسیاری از افرادی که شما تلاش می کنید جلوی آنها کامل و بی‌عیب باشید نواقص و عیوب خود را دارند.

 

این مساله را برای خود روشن کنید که نحوه تفکر دیگران درباره شما دل‌مشغولی و مشکل شما نیست: ممکن است خنده‌دار به نظر برسد اما این یک واقعیت است آنها همانطور که تصمیم دارند فکر کنند، فکر می کنند حتی اگر در ظاهر خودشان را جور دیگری نشان دهند، پس حتی اگر فکر می کنید که می توانید معیار یا پیمانه‌ای برای آنچه که در سر آنها می گذرد باشید بفهمید که در انتهای روز باز هم هنوز هر کسی حدس خودش را درباره شما خواهد داشت. اینکه چطور درباره شما فکر می کنند مشکل و دل‌مشغولی آنهاست نه شما پس هر وقت این فکر که دیگران چگونه و چطور درباره من فکر می‌کنند به سراغ‌تان آمد بلافاصله آن را با این جمله:" مهم نیست این مشکل آنهاست نه من"، جایگزین کنید.

نحوه تفکر و قضاوت دیگران

یادتان باشد که طرز تفکر دیگران درباره شما کلا خارج از کنترل شماست: واقعیت این است که شما نمی‌توانید عقاید و نظرات دیگران را کنترل کنید حتی اگر سعی کنید که طرز برخورد و واکنش خود را تغییر دهید یا طوری رفتار نمایید که مورد پسند آنها باشد. اگر شما طرز تفکرتان درباره یک مساله را عوض کنید یا طوری تغییر رفتار دهید که مورد پسند دیگران باشد و یا رفتارتان را طوری تغییر یا سرکوب کنید که مورد پذیرش دیگران قرار گیرد و ....همه و همه نشانه این است که سعی می کنید واکنش آنها نسبت به خودتان و تفکرشان نسبت به خودتان را کنترل کنید. در حالی که در کمال تاسف همه این اقدامات بیهوده است. آنها همانطور که تصمیم گرفته‌اند فکر کنند، درباره شما فکر می کنند و این مساله کاملا خارج از کنترل شماست.

 

شما باید به این بینش برسید که بیشتر مشکلات شما درباره آنچه دیگران درباره شما فکر می کنند در حقیقت از طرز تفکر شما درباره خودتان ریشه می گیرد. خیلی اوقات ما بدترین منتقد خود هستیم و خودمان را قضاوت کرده و محکوم می‌کنیم حتی قبل از اینکه دیگران فرصت این کار را پیدا کنند.

 

پس اگر زمینه هایی از زندگی‌تان هست که در آن احساس ناامنی و یا فقدان احساس خوب درباره ارزش خودتان هستید، به طور طبیعی و خودکار فرض خواهید کرد که دیگران این نقاط ضعف و عیوب را در شما ملاحظه می‌کنند و این احساس بدگمانی و سوءظن درباره طرز تفکر منفی دیگران درباره شما را تشدید می‌کند. به خودتان سخت نگیرید به مرحله اول برگردید هیچ کس کامل نیست زندگی خیلی کوتاه‌تر از آن است که انرژی روحی و عاطفی‌تان را صرف این افکار مزاحم و مسموم کنید.

 

نکات و هشدارها

**کنار گذاشتن طرز تفکر منفی و بیش از حد منتقدانه درباره خودتان محتاج ممارست زیاد است، پس صبور باشید.

 

** الگوهای تفکر منفی را بشناسید و تمام تلاش‌تان را بکنید که آنها را با تفکر مثبت درباره خودتان جایگزین کنید

 

** شما باید با استرس‌های زیادی مواجه شوید بویژه هنگامی که بخش اعظمی از زندگی‌تان را با احساس فقدان امنیت زندگی کرده‌اید. برای مواجه شدن با تفکرات منفی درباره خودتان آماده باشید. شما کارها را خوب انجام خواهید داد اگر به این وظایف و مسئولیتها، تنها به خاطر خودش توجه کنید و به خاطر نظر دیگران آن را قبول نکنید.

افراد مجرد بسیاری در جامعه وجود دارند که دوست دارند دوست یا شریک زندگی خوبی برای خود بیابند و با آنها لحظات خوشی را برای خود رقم بزنند. شاید برخی از ما در رابطه های اشتباهی گرفتار شده باشیم و مسایل تلخی را در زندگی خود تجربه کرده باشیم. در این مطلب سعی کرده ایم چندین راهکار برای داشتن یک قرار ملاقات درست و سالم و راه هایی برای یافتن دوست مناسب را برایتان نام ببریم.

دوست یابی,یافتن دوست مناسب

 

تصمیم شماره یک: در آینده زندگی کنید

کارول برودی فلیت – نویسنده کتاب «بیوه ها دشنه در دست دارند» می گوید: هرگز رابطه آینده خود را بر اساس رابطه های قبلی پایه گذاری نکنید. همه ما در زندگی با افراد دروغگو یا افرادیکه با ما هیچ سنخیتی نداشته اند، روبه رو شده ایم و تجربیات بدی در زندگی داشته ایم. بنابراین، بهترین کار این است که به گذشته لبخندی بزنید و آن را رها کنید. ذهن خود را برای احتمالات آینده باز کنید و هرگز فرد جدیدی را بر اساس تجربیات گذشته خود بی جهت محکوم نکنید.

 

راهکار: نام افرادی که تجربه تلخی برای شما به جا گذاشته اند را روی کاغذ بنویسید و آن را بسوزانید. این راهکار بسیار مفید و بی ضرر است و می توانید از این پس با احساسات بهتری در رابطه خود پیش بروید.

 

تصمیم شماره دو: رابطه های بیمار، افلاطونی و ... را رها کنید

اگر در رابطه ها و دوستی هایی گرفتار شده اید که هیچ چیز مثبتی ندارند و به هیچ نتیجه ای هم نخواهند رسید، بهتر است هر چه سریع تر خود را از این شرایط خلاص کنید و به آن رابطه خاتمه ببخشید. این تصمیمی است که شارلوت میلوت برای سال جدید خود در نظر گرفته است. او می گوید: «من تصمیم گرفته ام تا به دوستی هایی که سالم، حمایت کننده و اصولی نیستند پایان ببخشم.» او همچنین اراده کرده است که دیگر به دنبال افراد جدید نگردد. او می گوید:«رابطه هایی که معنادار هستند با جست و جوی من برای یافتن یک نفر به عنوان دوست، شکل نمی گیرد. من باید زندگی معمولی خود را داشته باشم و از آن لذت ببرم تا سرانجام یک روز بدون اراده با فردی روبه رو شوم که دوست دارم همه عمر در کنارش باشم. به این ترتیب هر دو ما به این رابطه تمایل خواهیم داشت و آن را آغاز خواهیم کرد.»

 

راهکار: سعی کنید تا حد امکان خود را خوشحال و سرزنده نگه دارید و خود را مشغول کنید. به طور مثال می توانید در کلاس عکاسی که همیشه دوست داشته اید، ثبت نام کنید. با همسایه های خود رابطه نزدیک تری برقرار کنید. برای زندگی خود برنامه هایی تنظیم کنید که تاکنون هرگز انجام نداده اید.

 

تصمیم شماره سه: قرار بگذارید

این تصمیم کاملا واضح و شفاف است. اگر دلتان شکسته است، بهترین راه برای مرحم گذاشتن روی آن، این است که بیرون بروید و با فرد دیگری قرار بگذارید. این کاری است که مری آن لوری انجام داده است. کاری که او کرده به هیچ وجه کوچک و بی ارزش نیست. او توانسته بعد از جدا شدن از زندگی ای که 31 سال ادامه داشته است دوباره روی پای خود بایستد. او می گوید:«آخرین قرار رسمی من به سال 1975 میلادی برمی گردد. من هرگز نخستین دیدار خود را با همسرم فراموش نمی کنم. من با دوچرخه به محل قرار رفتم و در آنجا یکدیگر را ملاقات کردیم.»

 

راهکار: اگر سال ها از تمام کردن رابطه شما گذشته است و خودتان نمی توانید فرد مناسبی بیابید، می توانید از دوستان خود بخواهید تا در یافتن فرد موردنظر به شما کمک کنند. اگر در رابطه قبلی خود دچار مشکل بوده اید، برای فراموش کردن غم های خود پیش مشاور بروید تا بتوانید سریع تر روند بهبود را طی کنید و پیش از آغاز یک رابطه جدید، کاملا شاد و سلامت باشید. سعی کنید در رابطه بعدی خود به مکان هایی که همیشه می رفته اید، نروید. برای نخستین دیدار خود مکانی را انتخاب کنید که تاکنون به آنجا نرفته اید. این کار نه تنها این مکان را برای شما ارزشمند و خاص می کند بلکه باعث می شود دیگر کمتر یاد تجربه تلخ قبلی خود بیفتید.

 

اگر در میانه زندگی خود به یکباره مجرد شده اید، نگران نباشید افراد بسیاری همچون شما در جامعه وجود دارند و می توانید با آنها دوست شوید.

 

تصمیم شماره 4: سعی کنید بیشتر بیرون بروید و به مکان هایی که مجردها جمع می شوند سر بزنید

با در خانه نشستن نمی توانید فرد موردنظر خود را بیابید. بنابراین سعی کنید به جاهایی بروید که بیشتر جوان ها و مجردها در آنجا جمع می شوند و با آنها ارتباط برقرار کنید. دیوی الکساندر در این رابطه می گوید: «من تصمیم گرفتم در طول هفته بیشتر با دوستانم بیرون بروم و در این راه افرادی را ملاقات می کردم که هرگز در آخر هفته ها آنها را نمی دیدم. »

 

راهکار: گزینه اول: می توانید دوست خود را در اینترنت و وب سایت های شبکه های اجتماعی یا اتاق های گفت و گو پیدا کنید. گزینه دو: بیرون بروید و در کافی شاپ یا رستوران بنشینید و شاید فرد مجرد دیگری نیز تنها آمد و خواست تا با شما یک قهوه بنوشد. یک راهکار دیگر این است که در تورهای تفریحی و مسافرتی که بیشتر مجردها می روند، ثبت نام کنید.

 

تصمیم شماره پنج: با خود بد حرف نزنید و برای ملاقات با یک فرد خاص برای خود زمان تعیین نکنید

شاید زمان زیادی از مجرد بودن شما گذشته باشد و به همین دلیل برای پیدا کردن یک فرد مناسب دستپاچه هستید و فکر می کنید باید هرچه سریع تر او را بیابید. دوری لیواک – نویسنده کتاب «سال های ترس» در این رابطه می گوید: «خود تخریبی کار بسیار ساده ای است اما شاید این مسایل باعث شوند تا درونگراتر شویم و با دیگران در مسیر درست ارتباط برقرار کنیم. به خودتان فرصت دهید و خیلی سخت نگیرید. همین که ما از بیرون تحت فشار از طرف خانواده ها برای زودتر ازدواج کردن هستیم، کافیست و اینکه بخواهیم از درون نیز خودمان را اذیت کنیم واقعا بیرحمانه است. هر چه کمتر به زمان ازدواج خود فکر کنیم و خود را آزار دهیم، رابطه های ما در مسیر سالم تر و درست تری پیش خواهند رفت. و به این ترتیب می توانیم خود و رابطه هایمان را در مسیر درست هدایت کنیم.»

 

راهکار: سعی کنید برای زمان خود برنامه ریزی کنید. اگر به طور مرتب ورزش نمی کنید سعی کنید آن رادر برنامه ثابت هفتگی خود بگنجانید. تحقیقات جدید نشان داده است که اضافه کردن حتی چند دقیقه ورزش سخت به برنامه ورزشی خود می تواند به شما در بالا بردن اعتماد به نفس و کنار آمدن با شرایط پراسترس کمک بسزایی بکند. ورزش را حتما در برنامه های خود بگنجانید.

رشد شاخه ای از مشاوره با عنوان «مشاوره خانواده» و اهتمام دانشگاه‌های بزرگ به تربیت مشاورانی که بتوانند معضلات خانواده‌ها را پیگیری کرده و به درمان و پیشگیری بپردازند، از مهم ترین تحولاتی است که در دو دهه اخیر دستاوردهای مثبتی در زمینه دوام و قوام زندگی زنان و مردان دارد.

 

مشاوره قبل از ازدواج نیز یکی از موضوعات زیر مجموعه مشاوره خانواده است که بدون تردید می‌تواند درصد موفقیت بالای یک ازدواج را بالا ببرد.موضوعی که در آن تلاش می‌شود تا جوانان خواهان ازدواج، پروسه انتخاب همسر، شناخت خود و او و همچنین تشکیل زندگی مشترک را با چشمان باز طی کرده و از این رهگذر از مشکلات پس از ازدواج کاسته شود. این موضوع اما همچنان در کشور ما اهمیت خود را نیافته و در ردیف مقدمات ازدواج جایگاه درخوری پیدا نکرده است.

 

یک روان شناس و مشاورخانواده می‌گوید: نتیجه سال‌های سال تحقیقات در فرهنگ‌های مختلف نشان می‌دهد که شناخت قبل از ازدواج در بهترین و ایده آل ترین شرایط و در زمان نامحدود حداکثر به 50 درصد می‌رسد، یعنی اینکه 50 درصد باقی مانده فقط در زندگی عملی مسیر می‌شود در حالی که مردم قبل از ازدواج تصور می‌کنند که شناخت کافی از هم دارند.دکترمحمود نودرگاه فرد در گفت‌وگو با بیان اینکه مردم ما، بین شیوه زندگی سنتی و مدرن گرفتار شده‌اند، افزود: اغلب مردم دوست دارند روشن فکر و امروزی زندگی کنند ولی از آنجا که ریشه سنتی و مذهبی در زندگی‌های ما جاری است باعث می‌شود که انتخاب‌ها در زندگی مدرن باشد؛ اما شیوه زندگی و در نهایت نوع رفتارها و نگرش‌ها به مقوله زندگی مشترک مدرن نباشد.این استاد دانشگاه ادامه داد: افرادی که اصرار دارند مدرن زندگی کنند تفاوتشان با میانگین سطح زندگی در جامعه زیاد و در اقلیت باقی می‌مانند و همین موضوع باعث آزارشان می‌شود.

 

مشکل اصلی طلاق؛ انتخاب نادرست

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به افزایش طلاق طی دهه‌های گذشته دراستان البرزاظهارکرد: انتخاب نادرست دلیل اکثر طلاق‌ها در استان البرزاست و مشکل اصلی طلاق در اصل اختلافات زناشویی نیست، بلکه انتخاب نادرست است.وی تصریح کرد: یکسری معیار است که اگر این معیارها رعایت شود قابلیت پیشگری از اختلافات زناشویی را بالا می‌برد واز این معیارها به عنوان فاکتورهای مقایسه یاد می‌شود که به سه دسته بررسی میزان آمادگی طرفین برای ازدواج، بررسی میزان تناسب‌ها و بررسی میزان مهارت‌های زناشویی تقسیم می‌شود.

 

طول دوره نامزدی شناخت را بیشتر می‌کند

وی با تاکید بر اینکه اولویت بندی و ترتیب این فاکتورها باید رعایت شود، گفت: طول دوره آشنایی قبل از ازدواج یا همان دوران نامزدی هر چقدر بیشتر باشد شناخت طرفین از یکدیگر نیز بیشتر می‌شود.نودرگاه فرد با انتقاد از اینکه مفهوم نامزدی امروزه در جامعه ما ذهنیت بدی را ایجاد کرده است، تصریح کرد: برخی‌ها برای نامزدی جشن می‌گیرند و نامزدی را به معنای عقد می‌دانند در صورتی که مفهوم نامزدی به معنی کاندیدا است ممکن است طرفین به یکدیگر رأی دهند یا ندهند، بنابراین طول دوره نامزدی یا همان آشنایی پیش ازدواج هر چه طولانی تر باشد بهتر است.

 

وی گفت: آمادگی برای مرحله اول که منظور آمادگی فیزیکی، روانی و اجتماعی است، در مجموع بلوغ اجتماعی گفته می‌شود.این پژوهشگر تاکید کرد: آمادگی فیزیکی مشخص است و در آن فرد باید از لحاظ سنی و جسمانی به درجه ای رسیده باشد که نقش‌های همسری را بتواند قبول کند و همچنین فرد از لحاظ روانی باید حتماً دوره دوم نوجوانی یعنی حداقل سن 21 سال را سپری کرده باشد.استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج افزود: وقتی لفظ بلوغ اجتماعی به کار برده می‌شود یعنی فرد باید سه فاکتور اصلی بلوغ اجتماعی را دارا باشد که یکی از این فاکتورها سن میانگین ازدواج است که برای افراد با تحصیلات دانشگاهی 25 سال و بدون تحصیلات دانشگاهی 22 سال است ولی دیدگاه امروزه جامعه سن بلوغ مد نظر است.

 

میانگین بلوغ اجتماعی در ایران 26 سال

این مشاور خانواده در خصوص فاکتور بلوغ اجتماعی، اضافه کرد: میانگین سن بلوغ در کشورمان 26 سال است یعنی از یک فرد زیر 26 سال انتظار بلوغ اجتماعی نداریم.وی ادامه داد: فاکتور دوم شغل است منظور شغل ثابت و امنیت شغلی است و میزان درآمد مهم نیست ولی امنیت شغلی باید داشته باشد.نودرگاه فرد تصریح کرد: فاکتور سوم تحصیلات است هیچ مقطع تحصیلی خاصی مورد نظر نیست ولی مهم این است که فرد به سطح مورد نظر و برنامه ریزی شده تحصیلی خود رسیده باشد.

 

میزان تناسب برای پیشگیری از اختلافات

استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در خصوص بررسی میزان تناسب‌ها برای پیشگیری از اختلافات زناشویی، خاطرنشان کرد: در این مورد سه فاکتور سنجش داوطلبین ازدواج، سنجش خانواده داوطلبین و سنجش شرایط مادی سنجیده می‌شود که خیلی مهم است.وی ادامه داد: میزان تحصیلات، شغل، میزان درآمد، جایگاه و موقعیت شغلی، تعداد اعضای خانواده، ترتیب تولد، تک دختر و پسر بودن، تک فرزند بودن، فرهنگ قومی، فرهنگ منطقه‌ای سکونت در مورد زوجین و تمامی اعضای خانواده به علاوه دامادها و عروس‌ها و نوه‌های خانواده مورد سنجش قرار می‌گیرد.وی تصریح کرد: برخی از افراد می‌گویند این موارد مهم نیست«مگر می‌خواهی با خانواده‌ی همسرت ازدواج کنی؟» این تفکر و نگرش باطل است، در ازدواج ایرانی در اصل ازدواج بین دو نیست بلکه ازدواج بین دو قبیله است و قومیت شخص بسیار مهم است و هر کدام از دو نفر نماینده فرهنگی سنتی و قومی خاندان خود هستند.نودرگاه فرد اظهارکرد: افرادی که امتیاز بالایی در میزان آمادگی و میزان تناسب کسب می‌کنند به سراغ فاکتور سوم یعنی سنجش مهارت‌ها می‌روند.

 

ناآگاهی از خصوصیات جنسی همسر

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد کرج یادآورشد: طبق تجربه، بالاترین میزان اختلافات زناشویی مربوط به ناآگاهی زوجین از خصوصیات جنسی یکدیگر است.وی افزود: تمام مهارت‌های مورد نیاز در مورد جنس مقابل قبل از ازدواج حتماً باید آموخته شود و هیچ فردی نمی‌تواند ادعا کند که تجربه‌ی آن را دارد و نیازی به آموزش ندارد.نودرگاه فرد تاکید کرد: بهترین راهکار برای پیشگیری از وقوع طلاق و اختلافات زناشویی، جدی گرفتن مطالعات و مشاوره‌های قبل از ازدواج است.وی بر بالا بردن میزان آمادگی برای ازدواج و قبل از انتخاب همسر تاکید کرد و اظهار داشت: در مورد تناسب‌ها دقت بسیار زیادی بر روی تناسب‌ها و عدم تناسب‌ها باید صورت گیرد و این کار حتماً باید توسط یک متخصص انجام شود.

 

مهارت‌ها به تناسب شرایط روز تغییر می‌کند

این روان شناس، مشاوره خانواده و عضو هیات علمی دانشگاه در خصوص فاکتور سنجش میزان مهارت‌ها، اضافه کرد: این مهارت‌ها فقط باید در کارگاه‌های آموزش مهارت زندگی آموخته شود.نودرگاه فرد در پایان گفت: تجربه نشان داده که مهارت زندگی به تناسب شرایط روز تغییر می‌کند، یعنی اینکه استفاده از تجربیات بزرگسال لازم است، اما هیچ وقت کافی نیست.

منبع: سلامت نیوز



در این چنین مواردی معمولا توصیه باتجربه ها این است که مهارت ها و توانایی های موجودتان را کنار هم بگذارید تا به ارزیابی دقیقی از وضع موجود دست یابید.

 

روند کاری هیچ یک از ما همیشه یکسان نبوده و نخواهد بود. شرایط افول روند کاری برای هریک از ما ممکن است اتفاق بیفتد.

 

معمولا کسانی که تجربه بیشتری در کار و حضور در محیط کاری دارند حد اقل یک بار این شرایط را تجربه کرده اند. در چنین شرایط معمولا نه از محیط کاری تان رضایت دارید و نه از سطح درآمدتان . در این شرایط معولا کار یکنواخت شده و نیاز به تغییری دارید تا به دوران اوج باز گردید.

 

در این چنین مواردی معمولا توصیه باتجربه ها این است که مهارت ها و توانایی های موجودتان را کنار هم بگذارید تا به ارزیابی دقیقی از وضع موجود دست یابید.

 

وجه تمایز شما با دیگران در چیست؟ خط خوبی دارید؟ توانایی مذاکره تان بیشتر است؟ روابط عمومی خوبی دارید؟ شاید یک زبان خارجی بدانید ویا حتی مهارت ویژه شما صدای گرم و زیبا باشد.

 

همه این ها را بنویسید و نحوه بیان مناسب آنها در رزومه تان را مطرح کنید به این ترتیب خواهید توانست به خواسته هایتان برسید.

 

5 پیشنهاد برای رهایی از افول کاری

_ اول این‌که ما در زمان‌هایی در مسیر شغلی خود دچار افول می‌شویم که در این زمان‌ها نیاز داریم تا همه تجربیات و توانایی‌ها را کنار هم بگذاریم و دوباره مسیر جدید شغلی را ترسیم کنیم

 

_ دوم پیروی از قوانین، دستور‌العمل‌ها و استانداردها بسیار عالی است و به افزایش کیفیت کار کمک می‌کند. اما گاهی ساختارشکنی و تعریف دوباره استاندارها می‌تواند برگ برنده ما باشد.

 

_ سوم زمانی می‌توانیم ساختارشکنی کنیم که نسبت به توانایی‌ها و تجربه‌های خود آگاهی و نسبت به کاری که می‌توانیم انجام بدهیم اعتماد به‌نفس لازم را داشته باشیم.

 

_ چهارم تجربه صرفا از شکست‌ها و ناکامی‌ها به‌دست نمی‌آید، بلکه موفقیت‌های هرچند کوچک می‌تواند درس‌هایی داشته باشد که یادآوری آن در شرایط سخت، به بازسازی افکار و روحیه ما کمک می‌کند.

روش زندگی هر فرد می‌تواند تا حدود زیادی نوع زندگی او را مشخص کند و اسباب شادمانی یا ناراحتی‌اش فراهم آورد.

ترک عادت‌های قدیمی,زندگی جدید

 

روش زندگی، کیفیت زندگی شما را مشخص می‌کند و راهتان را معین می‌سازد.بنابراین آیا از روشی که برای خود برگزیده‌اید و مطابق آن زندگی می‌کنید راضی هستید؟ آیا این روش همان روشی بوده که همیشه مطلوب شما بوده یا اینکه سال‌هاست به این می‌اندیشید که چگونه می‌توانید آن را تغییر دهید؟ آیا تاکنون به فکر تحولی در روش زندگی خود بوده‌اید؟ آیا انجام مکرر یکی از عادات زندگی تان را مختل نکرده است؟

 

اینکه ترک عادت موجب مرض است دلیل نمی شود که عادت های بد را ترک نکنیم. مرضی که از تکرار عادت های بد حاصل می شود از مرض ترک آنها بدتر و مخرب تر است. چه بسا عادت های بدکه زندگی شخصی را به ورطه نابودی کشانده و چه بسیار ترک عادت ها که مبارکند.

 

همه ما در رفتارهای روزمره و حتی فکرواحساسمان عادت های ناخوشایند می یابیم وشاید دلمان بخواهد ترکشان کنیم ولی نتوانیم. این عادت می تواند هر چیزی باشد.از عادت به یک رفتار خاص در موقعیتی خاص برای مثال قهر کردن هنگام شنیدن انتقادی درباره رفتار یا گفتار تا عادت به شب بیداری، پرخاشگری، ناسزاگویی، تکبرورزیدن یا حتی سیگارو .....عادت ها همان طور که ازنامشان پیداست تکرارمی شوند و عادت بدی که مدام تکرار شود انصافاّ آزار دهنده است و برای ترک ان باید هر چه زودتر اقدام کرد.

 

ولی دانستن اینکه چرا می‌خواهیم تغییر کنیم بسیار مهم است. بیشتر ما تحت تاثیر شرایط یا یک واکنش در برابر احساس ضعف و بی‌کفایتی و نیاز به رفع آنها، خواهان رشد و تغییر خود هستیم اما این برای موفق شدن ما کافی نیست زیرا در این صورت تنها درصدد برطرف کردن نقایص خود هستیم ولی جایگزینی برای ضعف‌های خود نداریم. فراموش نکنید شما زمانی می‌توانید واقعا موفق شوید که در درون خود به شدت خواهان درک درستی از تحول باشید. هنگامی که انگیزه کافی برای تغییر داشته باشید و بدانید که خواهان به دست آ‌وردن چه چیزهایی هستید، حتما موفق خواهید شد. بنابراین هنگام تصمیم‌گیری حتما از خود بپرسید چرا می‌خواهم اینگونه باشم؟ چرا می‌خواهم تغییر کنم؟ و دوست دارم پس از این چگونه باشم؟ در واقع باید بدانیم چه چیزی برای ما مهم است، اولویت‌هایمان چیست و ارزش‌هایمان کدام است. با دانستن این نکات برای پیشرفت بیشتر هیچ‌گاه اولویت‌ها و ارزش‌هایمان را نادیده نمی‌گیریم زیرا در غیر این صورت دیر یا زود احساس پشیمانی و ناامیدی می‌کنیم.

 

حال که این وهله را پشت سر گزاردید نوبت ان است که این گامها را یکی یکی طی کنید تا بتوانید بر عادت خود فایق آیید:

 

در وهله اول باید به این تشخیص برسید که چه عادتی بد و چه عادتی خوب است. منابع شناخت عادات بد، مسائل دینی و مسائل عرفی و اجتماعی است.

 

مرحله دوم این است که شما پس از تشخیص، در صدد توجیه عادت بد بر نیایید و آن را برای خود و در حضور دیگران بد محسوب کنید چرا که با توجیه کردن هیچ گاه احساس بر طرف کردن آن را نخواهید کرد زیرا لزوما آن را بد حساب نمی کنید. معمولا وقتی ما نمی‌‌توانیم به چیزهایی که می‌‌خواهیم برسیم و موفق شویم، شروع می‌کنیم به توجیه کردن خود و شکایت کردن از دیگران و با آوردن هزاران بهانه، مسئولیت چیزی را که باعث ناراحتی یا شکست ما شده، به چیزی یا کسی که خارج از وجود خودمان است نسبت می‌دهیم.

 

علت اینکه می‌خواهیم کار خود را توجیه کنیم این است که ناخواسته و از روی غرور و خودخواهی خود، می‌خواهیم مسئولیت امور را از خود سلب کنیم و دیگران یا شرایط را ناراحت‌کننده و مقصر بدانیم اما هرگز قدرت‌ را برای تغییر‌دادن شرایط و متحول ساختن خود دست کم نگیریم. یقین داشته باشیم در درون ما قدرتی وجود دارد که می‌توانیم در مدتی نسبتا کوتاه تغییراتی اساسی در خود به وجود آوریم.

ترک عادت‌های قدیمی,زندگی جدید

متاسفانه اغلب مردم وقتی می‌خواهند عادتی را ترک کنند یا به اشتباهات گذشته خود پایان دهند، احساس ضعف می‌کنند در صورتی که تغییر نحوه فکر و عمل ما کار ساده‌ای است و باوجود اینکه عمر افکار و اعمال غلط ما طولانی شده و مدت‌ها از آن گذشته باشد، اگر خودمان بخواهیم امکان تغییر آنها وجود دارد. بنابراین قدرتی را که در درون خود دارید تا تغییراتی اساسی به وجود آورید، دست‌کم نگیرید و بهانه‌هایتان را فراموش کنید. بدین ترتیب می‌توانید افراد مناسب، شرایط مناسب، کار مناسب و سلامتی مورد نظرتان را جذب کنید. برای این کار نباید هیچ تمرین خاصی انجام دهید و هیچ دستورالعمل پیچیده‌ای هم وجود ندارد تا حفظ کنید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که توجه داشته باشید«اگر ذهن خود را اصلاح کنید، بقیه ابعاد زندگی شما درست خواهد شد.» شما باید عادت‌های فکری نامناسب‌تان را تغییر دهید تا بتوانید ذهن خود را اصلاح کنید و از هر اتفاقی که می‌افتد لذت ببرید.

 

باید به این نکته توجه داشته باشید که عادات جزو ذات انسان و امور لاینفک او نظیر تنفس کشیدن که غیر قابل تغییرند نمی باشند و با تمرین و ممارست حل شدنی و تغییر پذیر هستند.

 

یکی از مهم ترین فاکتورها در ترک عادات بد و ناپسند ،تصمیم و اراده می باشد .شما باید از خود اراده نشان دهید و در راه ترک عادت صبر و استقامت را پیشه خود نماییدو لو اینکه بر سر راه مشکلات و موانع فراوانی باشد.

 

پس از این لازم است که برای ترک هر عادتی راهکارهای مخصوصی در نظر گرفته شود.به عنوان نمونه در ترک سیگار کشیدن برخی توصیه به ورزش و یا استفاده کردن از مواد غذایی و خوراکی نیرو زا و مثمر ثمر به جای سیگارکشیدن را می نمایند اما برای ترک غیبت از دیگران باید خود را از محل هایی که احتمال می دهید زمینه غیبت فراهم گردد تا حد امکان دوری کنید و در صورت قرار گرفتن در چنین محیطی سعی کنید که بحث را عوض کرده و از امور دیگری سخن بگویید.

 

بنابراین باید هر عادتی را با راه های ویژه ای در ضمن رعایت امور عمومی و مشترک ترک نمود. در پایان تذکر این نکته خالی از لطف نمی باشد بدن و روح و روان انسان آمادگی پذیرش عادات را دارند بنابراین می توان عادات خوب و نیکو را جایگزین عادات بد نمود اما این امر احتیاج به وقت و گذر زمان دارد و از مسائل تدریجی الحصول است که نمی توان از انتظار نتیجه ای زودرس را داشت.

"مطمئن نبودن" ، شروعی خوب است. معنی مطمئن نبودن این است که تو در انتظار چیز تازه ای هستی. با یافتن موفقیت درونی، بهترین، آسان ترین و در واقع تنها راه لذت بردن از هر چیز دیگری را در زندگی به دست آورده ای.

 

گاهی مراقبت از کار ، به معنی مراقبت از خود می باشد. فکر را به درون خودتان متمرکز کنید. درون شما همانی است که تو هستی.

 

درون یا نفس ما همان قدر با هم متفاوتند که اثر انگشتانمان. این نفس است که باید از آن مراقبت کنیم زیرا وقتی از نفس های خود به خوبی مراقبت کنیم ، سالم تر خواهیم بود و در چنین شرایطی ، بهتر کار خواهیم کرد و بیشتر قادر به کمک به دیگران خواهیم بود.

 

کسانی که از خود به خوبی مراقبت نمی کنند و توجه کمی به خود دارند ، مسلما برای دیگران خوب و مفید نیستند. اگر بیشتر از خود مراقبت به عمل آورند ، برای دیگران هم بهتر خواهند بود.

 

با چشم درون به نتیجه کارتان نگاه کنید. زمانی که شما به کار اهمیت بیشتری می دهید تا به خانواده ؛ و یا زمانی که به خانواده توجه بیشتری می کنید تا به خود ؛ در این زمان تعادل زندگی از دستتان خارج می شود.

 

برای خوشحال تر شدن کافی است بنشینی و به ساعتت نگاه نکنی تا زمانی که احساس کنی یک دقیقه گذشته است نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر.

 

با کمک " یک دقیقه بودن با خود" ، ابتدا می توانی از کاری که در حال انجامش هستی آگاه شوی و سپس می توانی با آگاهی یک راه بهتر را برگزینی. وقتی دقیقه ای می ایستی و ساکت و آرام نگاه می کنی ، اغلب راه بهتری می بینی و سپس همان طور که اغلب امکان پذیر است، آن را انجام می دهی.

 

همین یک دقیقه ساده و صریح نگاه کردن و اندیشیدن به رفتار و افکارمان ، ما را به چیزی بسیار قدرتمند راهنمایی می کند. ما را به درونمان می کشاند تا به خردمندی و فرزانگی خود گوش دهیم.

 

صرف کردن یک دقیقه چند بار در روز، برای ایستادن و نگاه کردن به آنچه انجام می دهیم بیشترشبیه به رانندگی در شهر و ایستادن در مقابل علایم ایست است. این علامتها به ما کمک می کنند تا به سلامت به مقصدی که در پیش داریم برسیم. آنچه برای خود انجام می دهید این احساس را به ما می دهد که مورد مراقبت و توجه قرار گرفته ایم. این همان چیزی است که ما را خوشحال می کند.

 

کار دیگری که می توانید برای خودتان انجام دهید خندیدن است. هرچه بیشتر بخندیدی ، سالم تر و شاداب تر می شوی. خندیدن به خود نه دیگران روش خوبی برای مراقبت کردن از خودمان است. با خندیدن به خود و انجام کارهای کوچک برای خودتان واقعا به شما کمک می کند که احساس خوبی داشته باشید.

 

با خود همان گونه رفتار کنیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند. زمانی که احساس یک قربانی را دارید آیا می دانید چه کسی شما را آزار داده؟ خودتان. چون شما می توانید بهترین دوست خود یا بدترین باشید و این بستگی به آن دارد که چه فکری را برمی گزینید و چه کاری را انتخاب می کنید.

 

نیاز، چیزی است که ما برای زندگی و سلامت خود به آن محتاجیم. یک خواست ، چیزی است که امید داریم ما را خوشحال سازد ولی اغلب این کار را نمی کند. وقتی آنچه را که می خواهید به دست آورید، احساس موفقیت می کنید ولی احساس سعادت ، مربوط به وقتی است که چیزی را به دست آورده و خواسته باشید. ما هرگز نمی توانیم به چیزی که به آن احتیاج نداریم به اندازه کافی دست پیدا کنیم. مانند پول خواستن است که به دست آوردن آن و دریافت این نکته که خوشحالی آور نیست با هم موجب نمی شود که از خواستن بیشتر به این امید که موجب سعادت خواهد شد، دست برداریم.

راه لذت بردن از هر چیز,موفقیت درونی

گاهی می توانیم فشار روانی زندگی خود را با نرفتن به طرف چیزی که به آن نیاز نداریم کاهش دهیم. فکر می کنی من و شما چه احساسی خواهیم داشت وقتی که در نهایت سختی و تلاش خسته کننده چیزی را به دست آوریم که متوجه می شویم از جمله نیازهای درجه یک ما نبوده است؟ قطعا احساس یاس می کنیم و افسرده خواهیم شد. آیا می دانید وقتی امور بر وفق مرادتان نیست چه می کنید؟

 

چیزهای بد را رها کنیم تا به چیزهای خوب برسیم. وقتی اوضاع خوب به نظر نمی رسد ، تو هم می توانی همین کار را بکنی و یا زندگی را ساده بگیری، آن قدر از چیزهای غیرضروری بزنی تا به هسته اصلی چیزی که خوشحالت می کند برسی. وقتی زندگی در طریق ساده قرار گرفت ، آن را در همان طریق حفظ کنی. هرچه زندگی ساده تر باشد ، بیشتر احساس آرامش می کنی.

 

اگر دو عاطفه واقعی در زندگی ما وجود دارد، یکی عاطفه مثبت (عشق) است و دیگری عاطفه منفی (ترس). وجود یکی ، یعنی عدم وجود دیگری. می توان گفت تمام عواطف دیگر از این دو مشتق می شوند. وقتی بر اساس عشق تصمیم می گیریم، بدون دخالت ترس احساس خوبی خواهیم داشت حتی قبل از آن که بدانیم نتیجه اش چیست.

 

هریک از ما می دانیم چه چیز برایمان خوب است. فقط باید از شتاب زدگی به اندازه کافی بکاهیم و از خود مراقبت کنیم. ما باید به طور منظم برای تغییر یافتن تلاش کنیم. یکی از راههای تغییر رفتار، صرف کردن مکرر یک دقیقه برای خود است. شما باید آن قدر به صرف یک دقیقه ادامه دهید که روزی کار برایتان سهل و طبیعی شود.

 

یک دقیقه برای خودتان شما را به سوی بهتر فکر کردن و بهتر از سابق عمل کردن می برد. ما هر روز باید از نو یاد بگیریم که چگونه از خود بهتر مراقبت کنیم. همه ما بیشتر به خودمان فکر می کنیم. این امری کاملا طبیعی است. وقتی بدون احساس گناه این کار را انجام دهیم خود به خود پیشرفتی حاصل می شود و به جایی می رسیم که به دیگران بیندیشیم. ولی اکثرا از این می ترسیم که مبادا گرفتار خودخواهی شده باشیم. در دوران جوانی افراد خوش نیت نگران ما می شوند. آنها می ترسند که اگر بیش از حد به خود فکر کنیم به فکر دیگران و علائقشان نباشیم. چون آنها می دانند این نوع خودخواهی در زندگی مایه زیان است. در چنین وضعیتی است که به جای اعتماد کردن به ما، به خاطر این که ابتدا به خود اهمیت داده ایم و سپس در ادامه راه برای دیگران اهمیت قایل شده ایم، از ما می خواهند این نظم طبیعی را معکوس کنیم، یعنی اول دیگران را در نظر بگیریم و بعد خودمان را، درست مانند آن که گاری را جلوی اسب ببندیم. ما معمولا در طریق خوشبختی بیشتر اوقات دیگران را بر خود مقدم می داریم و خود را در انتها قرار می دهیم. این کار ما را به جایی نمی رساند و باعث می شود درجا بزنیم.

بعضی وقت ها آدم ها در یک نگاه عاشق می شوند، شاید به این خاطر که شما با تصویری که از زن یا مرد رویایی در ذهنشان دارند مطابقت دارید، یا شاید به خاطر خصوصیات ظاهری تان، یا به خاطر اینکه در شرایط خاصی شما را دیده اند، یا هر چیز دیگری. بعضی وقت ها هم یک روند نسبتا طولانی می گذرد تا کسی به شما علاقه مند شود. طرف مقابل شما هر طوری که عاشق شما شده باشد، شما می توانید عشق او نسبت به خودتان را از این هم سوزان تر کنید و برایش جذاب تر شوید.

برای جذاب تر شدن,مهمترین راز جذابیت

 

جذابیت دو لایه دارد: لایه اول سطحی تر است و به خصوصیات ظاهری شما برمی گردد، و لایه دوم عمیق تر است و به رفتارها، طرز تفکر و درونیات شما مربوط می شود. شما برای اینکه جذاب تر شوید باید روی هر دو لایه کار کنید. لایه اول جذابیت تاثیر آنی تر و وسیع تری دارد، در حالی که لایه دوم تاثیر ماندگارتر و عمیق تری می گذارد. شما می توانید جذاب تر شوید اگر:

 

با اعتماد به نفس باشید

این مهمترین راز جذابیت در تمام دنیاست. برای اینکه با اعتماد به نفس باشید باید خودتان را قبول داشته باشید و برای اینکه خودتان را قبول داشته باشید باید آدم قابل قبولی باشید. اگر احساس می کنید زیاد خودتان را قبول ندارید نگاهی بیندازید و ببینید چرا این حس را دارید. اخلاق خوبی ندارید؟ تغییر خصوصیات اخلاقی کمی سخت است و وقت می برد اما ارزشش را دارد. اخلاق های بدتان را با کمک دیگران پیدا کنید و آنها را تغییر بدهید، یک تغییر کوچک مساوی است با یک تحول بزرگ در رابطه تان. هیکل خوی ندارید؟ اگر از تناسب اندامتان راضی نیستید، نزدیکترین باشگاه ورزشی محلتان چشم انتظار شماست.

 

یا حتی در خانه هم می توانید همت کنید و با تمرینات ورزشی مرتب به اندام ایده آل متناسب با وضعیت بدنی خودتان برسید. خود ورزش به تنهایی می تواند با تغییر هورمون ها و مواد شیمیایی بدنتان به شما اعتماد به نفس بدهد، حتی اگر به اندام ایده آلتان نرسید. یا شاید اصلا هیچ مشکلی ندارید فقط از نقاط قوت خودتان آگاه نیستید یا خودتان را نامنصفانه با دیگران مقایسه می کنید.

 

پس شاید لازم باشد دوستانتان را تغییر دهید و با آدم هایی بگردید که به شما اعتماد به نفس می دهند و دیگر این که دنبال ارزش هایی عمیق تر در وجود آدم ها هستند. همچنین می توانید تمام دستاوردهای زندگی و نقاط قوت شخصیتی تان را بنویسید و به دیوار اتاقتان بچسبانید. هر وقت هم چیز جدیدی یادتان آمد به آن اضافه کنید. از جمله های تاکیدی هم استفاده ببرید. با این کار در واقع دارید با ناخودآگاهتان حرف می زنید و مسیرهای عصبی تازه ای در مغزتان شکل می گیرد که به تدریج ذهنیت و رفتارتان را تغییر می دهد. خلاصه هر تغییری را لازم می دانید در خودتان ایجاد کنید تا خود را بیشتر قابل قبول بدانید.

 

سخاوت احساسی داشته باشید

هیچ کس از آدم هایی که برای ابراز احساسشان جانشان بالا می آید خوشش نمی آید و مطمئن باشید نامزد شما از اینکه مدام مجبور باشد شما را روانکاوی کندکه ببیند چی در دلتان هست که نمی گذارید بفهمد (یا اینکه مجبور باشد برای فهمیدن احساستان پیش فالگیرها برود!) کم کم فرسوده می شود. شاید آدم هایی که دور خودشان یک قلعه با دیوار بلند کشیده اند بعضی وقت ها جذاب و دست نیافتنی به نظر بیایند اما مطمئنا در یک رابطه صمیمانه دراز مدت واقعا خسته کننده می شوند. گاهی خوب است که برای غریبه ها اینطور باشید اما نه برای «او». نامزد شما دوست دارد از احساستان باخبر باشد. او اوست دارد بداند چقدر دوستش دارید. خسیس نباشید. احساسات از جمله چیزهایی است که هر چه بیشتر به دیگران بدهید نه تنها کم نمی شود بلکه بیشتر و بیشتر هم می شود. از ابراز احساستان به او نترسید. چه احساسات خوب و چه احساسات بد. صمیمیت با به اشتراک گذاشتن احساسات ایجاد می شود. اگر می خواهید احساستان را توی دلتان و برای خودتان نگه دارید اصلا چرا ازدواج می کنید؟ شما که نمی خواهید شبیه یک دیوار به نظر بیایید؛ پس بهتر است بگذارید شریک زندگیتان بداند توی دل شما چه می گذرد. آدم های عاشق پیشه جذابیت خودشان را دارند. البته اینها به این معنی نیست که با احساساتتان خفه اش کنید. اگر بیشتر اطرافیانتان به شما می گویند آدمی زیادی احساساتی هستید همه این جمله ها را برعکس بخوانید. همیشه یادتان باشد: اندازه نگه دار که اندازه نکوست.

برای جذاب تر شدن,مهمترین راز جذابیت

راحت باشید

شما قرار است یک عمر با هم زندگی کنید. پس با او راحت باشید. سخت گیری ها، رسمی بازی ها، تعارفات و پنهان کاری ها را به تدریج با پیش رفتن رابطه کمتر کنید. البته جوان های امروزی با خواندن این حرف خنده شان می گیرد. اما اگر به روش سنتی ازدواج کرده باشید شاید مدت زیادی از آشنایی تان نگذشته بوده و زود نامزد شده اید، در این صورت بگذارید زمان کار خودش را بکند ولی شما هم بیکار ننشینید. کم کم به جای «شما شما» کردن می توانید او را با ضمیر مفرد خطاب کنید.

 

اولش کار سختی است اما تاثیر خیلی خوبی دارد: او عاشقتان می شود! بگذارید با شما راحت باشد و رودربایستی ها کم کم کنار برود. نه اینکه همان روز اول با پیژامه ای که تا گردنتان بالا کشیده اید جلوی تلویزیون دراز بکشید و تخمه بشکنید! اما از آن آدم ها هم نباشید که 24 ساعته با شلوار جین و موهای شینیون شده به سر می برد و طرف مقابل هم مجبور می شود همین کار را بکند. با هم مشکلاتتان را در میان بگذارید، حرف دلتان را بزنید، او را وارد زندگی خصوصی تان بکنید و بگذارید راحتی و آسایش یک دوستی صمیمانه بین شما شکل بگیرد اما رعایت ادب و احترام متقابل را همیشه – تا آخر عمرتان – بالاترین اولویت در نظر بگیرید.

 

خیال پرداز باشید

هیچ چیز به اندازه همراهی با یک آدم خیال پرداز و امیدوار به آینده به آدم روحیه نمی دهد. زیادی عاق و واقع گرا بودن اصلا جذاب نیست؛ چنین فردی اینطور به نظر می رسد که زندگی خشک و بی هیجانی داشته باشد و آنقدر در واقعیت ها غرق شود که سهم رویاپردازی و انگیزه برای رسیدن به آینده بهتر را در زندگی اش نادیده بگیرد. خیلی خوب است که منطقی باشید و واقعیت ها را نادیده نگیرید اما کمی خیال پردازی و دیدن یک آینده روشن هم نمک زندگی ست.

 

اینطوری هم جذابتر می شوید و هم زندگی خیلی بهتری خواهید داشت. مثلا در مورد اینکه چندتا بچه می خواهید داشته باشید، اسم بچه هایتان را چی بگذارید، چطوری تربیتشان کنید، چه لباس هایی برایشان بخرید، با هم کجاها بروید، یا اینکه در دوران سالمندی تان دوست دارید یک کلبه زیبا در ساحل دریا یا یک جزیره داشته باشید که شب ها با صدای امواج آب به خواب بروید و صبح ها با صدای مرغان دریایی از خواب بیدار شوید ... می بینید؟ حتی همین قدرش هم کلی حالتان را خوب کرد! خیال پردازی های شیرین باعث می شود میزان آندروفین تان بالا برود و بودنتان در کنار هم شیرین تر شود. نتیجه اینکه او عاشقتان می شود. شاید خیلی از ما هیچ وقت به آرزوهای بزرگمان نرسیم اما داشتن این خیال ها هم حالمان را بهتر می کند و هم به ما انگیزه می دهد که در زندگیمان تلاش کنیم و به جاهای بالاتر برسیم. رویاهای شما و نامزدتان چیست؟

 

خوش تیپ باشید

شما از دیدن آدم خوش تیپ و موقر بیشتر خوشتان می آید یا آدم بدتیپ و آویزان؟ خب نامزدتان هم همینطور است. پس شیک باشید. لباس و آراستگی ظاهر شما ویترینی است که خودتان را در آن می گذارید تا به دیگران نشان دهید. پس بهترین و برازنده ترین ویترین را برای خودتان انتخاب کنید. دنبال مد نباشید. در این مورد سلیقه ها مختلف است؛ تیپی را انتخاب کنید که برازنده خودتان و طبق سلیقه خودتان است (مگر اینکه آدم کج سلیقه ای باشید!).

برای جذاب تر شدن,مهمترین راز جذابیت

اگر هیچ سررشته ای در این زمینه ها ندارید از دوستان و آشنایان استفاده کنید. یا مدلی برای خودتان انتخاب کنید که از او الگو بگیرید. می توانید از اطرافیانتان آدم های خوش تیپ را پیدا کنید و ببینید چه کار می کنند که این قدر برازنده اند. شیک بودن به هیچ وجه به معنای زیاد خرج کردن نیست. اتفاقا خیلی از ما که خیلی هم به ظاهرمان اهمیت می دهیم و خیلی هم خرج می کنیم آخر کار زشت ترین تیپ را پیدا می کنیم، چون اصلا نمی دانیم چی به چی می آید و از آن مهمتر اینکه چی به ما می آید.

 

برای این کار فقط نیاز به کمی هوش و سلیقه دارید. گاهی یک شال گردن سیاه و ارزان می تواند ظاهر شما را دگرگون کند. البته شیک بودن فقط لباس نیست، مدل مویتان هم مهم است، همچنین کفش و کیفتان، زیبایی اندامتان، رفتار و طرز برخوردتان، چهره تان و از همه مهمتر، لبخندتان! خوش تیپ باشید، و در کنارش خوشرو هم باشید. یک خانم یا آقای به تمام معنا باشید.

 

از او تعریف کنید

چقدر باید به شما گفت که از نامزدتان تعریف کنید؟ زیاد شنیده اید، اما خیلی وقت ها گوش نداده اید. به خاطر همین باز هم می گویم، تعریف کردن از او معجزه می کند! می توانید جلوی خودش از او تعریف کنید: «چقدر این لباس به تو میاد، چقدر کار خوبی کردی که زنگ زدی، چقدر غذات خوشمزه شده» و یا حتی «چقدر با اینکه جوک بی مزه ای بود باحال تعریفش کردی!» اگر از آن افکار عصر حجری دارید و فکر می کنید نامزدتان با تعریف شما لوس می شود، اولا که خب لوس بشود چه اشکالی دارد، و ثانیا، حداقل پشت سرش تعریف کنید که لوس هم نشود! اگر از کسی بشنوید که نامزدتان از شما پیشش تعریف کرده، حتی یک مورد جزیی، چه حالی می شوید؟ مسابقه بگذارید و دنبال بهانه ای باشید که از نامزدتان تعریف کنید. ببینید چه می شود. زندگیتان از این رو به آن رو می شود.

 

آینه او باشید

این یک تکنیک فوق العاده است. به خاطر همین آن را آخر از همه گفتم تا بیشتر یادتان بماند: آینه نامزدتان باشید تا توی ناخودآگاهش نفوذ کنید. ما آدم ها یک رازی داریم که شاید خیلی ها ندانند: ما از افرادی که مثل خودمان هستند خیلی خوشمان می آید. مثلا موقعی که پرانرژی و پر سروصدا هستیم دوست داریم همه همینطور باشند و از مصاحبت با کسی که توی خودش است زیاد لذت نمی بریم. و برعکس.

 

این دست خودمان نیست، دست ناخودآگاهمان است. خب، کاری که باید بکنید این است که بعضی حرکاتش را تقلید کنید، مثلا وقتی با هم چای می خورید استکانتان را همزمان با او بردارید، یا وقتی با هم حرف می زنید و او می خندد شما هم بخندید و ... مرتب ادایش را درنیاورید، چون این کار نتیجه عکس می دهد، و تازه ممکن است او فکر کند تازگی ها کمی شیرین می زنید! در این مورد باید خیلی دقیق و ظریف باشید. می دانم کمی عجیب به نظر می رسد اما واقعیت دارد و در تحقیقات ثابت شده است.

انکر تکست Anchor Text های معنایی مرتبط LSI – این گونه کلمات کلیدی مرتبط با اصل کلمه کلیدی هستند و میتوانند معنایی دقیق و نزدیک به کلمه اصلی ما داشته باشد.

مثال: در روش های نوین بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

انواع دیگری از انکر تکست ها میتوانند شامل موارد زیر باشند:

نویسنده – نام نویسنده محتوای شما نیز میتواند یک انکر تکست Anchor Text باشد

عنوان متن – عنوان متن و مقاله شما میتواند خود یک انکر تکست مستقل یا بخشی از کلمه / بخشی از عبارت باشد

لینک تصویر – لینک تصویر یا متن جایگزین تصویر شاید یک انکر تکست است.

برای داشتن روابط خوب و شایسته با دیگران، لازم است تا نکاتی را یاد بگیریم که برخی از آنها را می توان به کسب مهارتی مهم و ارزشمند تشبیه کرد.

 

بسیاری از ما در ارتباط با دنیای اطراف و ادم هایی که هر یک به نوعی با انها در رابطه هستیم، دچار اشتباه و تصورات غلطی می شویم که بر نحوه روابط ما اثر می گذارند. یکی از ویژگیهای شایع در میان اغلب مردم این است که وقتی با حرف، سخن و حتی عملی روبرو می شوند، بلافاصله به شرح و تفسیر آن می پردازند آن هم به گونه ای که خودشان فکر می کنند و می خواهند که فکر کنند.

 

تفسیر سخن دیگران را می توان به عنوان حرکتی زشت و مخرب یاد کرد که نه تنها موجب بی احترامی و عدم علاقه دیگران می شود، بلکه انرژی زیادی هم از انسان می گیرد و تاثیر منفی بر انسان دارد.

 

برخی از افراد در گفتگو با طرف مقابل، او را وادار به عجله می کنند و یا میان حرف او می روند و بعضا به اتمام جمله طرف مقابل می پردازند. این رفتار تاثیر منفی بر افراد می گذارد و احساس بدی برای آنها ایجاد می کند.

 

به خاطر داشته باشید که هر انسانی موظف است که مراقب افکار خودش باشد و به حرف ها و سخنان اطرافیانش هم اهمیت دهد و مراقب باشد تا به شرح و تفسیر حرف سایرین نپردازد و فرصت این کار را به خودشان واگذار کند. این رفتار، متاسفانه در میان اغلب مردم، شایع است و دو طرف صحبت را در شرایطی قرار می دهد تا به سرعت فکر کنند و به سرعت سخن گویند و به این ترتیب هر دوی آنها، با حالتی عصبی و سرخورده روبرو می شوند. این اقدام گه گاه موجب بروز اختلاف و تنش میان افراد می شود چرا که همه در برابر کسی که به حرف هیچ کس گوش نمی کند، مقاومت می کنند.

 

باید از کسانی که دچار چنین رفتاری هستند این سوال پرسیده شود که چطور می توانید وقتی بی وقفه صحبت می کنید، شنونده خوبی هم باشید؟ این بدان معناست که برخی از افراد، فرصت خوب گوش دادن را از خود می گیرند و فرصت سخن گفتن را هم از طرف مقابل می گیرند. بهتر است این افراد به این موضوع فکر کنند که نباید حرف دیگران را قطع کنند. این یک تمرین ساده است که بتوانید به محض متوجه شدن این موضوع که حرف دیگران را قطع کرده اید، عمل خود را متوقف کنید و دست نگه دارید.

 

آن زمان متوجه خواهید شد که این کار، چیزی بیشتر از یک عادت ساده که قادر به دیدنش شده اید، نیست. این یک خبر خوب و خوشایند است ، چرا که آنچه باید انجام دهید همین است که به محض فراموش کردن به خودتان یادآوری کنید. صبور باشید و تحمل کنید و به دیگران این اجازه را بدهید که حرفشان را کامل بزنند و خودشان آنطور که لازم است به توضیح و تفسیر کلام خویش بپردازند و هر چه دوست دارند را بازگو کنند. در این صورت متوجه خواهید شد که در ارتباط با مردم، زندگی شما و شخصیت شما رشد می کند. این یک عمل ساده و کوچک است اما همین عمل ساده در زمان برقراری ارتباط با دیگران، موجب آرامش و راحتی شما و القاء احساسی مثبت به طرف مقابلتان می شود.

 

وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد. پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید

 

اغلب افراد از اینکه حس کنند کسی به انها گوش می دهد و صدایشان شنیده می شود و البته تفسیری غیر از آنچه مورد نظرشان بوده، از کلام و سخن آنها نمی شود، احساس مثبت و آرامی پیدا می کنند. وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد. پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید و بدانید این یک راه حل ساده و آسان، برای آرامش و دوست داشتن مردم است و دوست داشتن مردم، پدیده ای ارزشمند و والاست که دستاوردهای زیادی را برای شما به ارمغان می آورد.

روان شناسان شاخه مثبت گرایی معتقدند که شادی و خوش بینی، قابلیت سیستم دفاعی بدن را برای مبارزه با بیماری ها افزایش می دهد.

 

افراد شاد، به طور خودکار و با پاسخ سریع تر، به حالت مثبت روحی و جسمی باز خواهند گشت و بر ضد استرس عمل خواهند نمود. هم چنین احساسات مثبت نیاز اساسی هر روزه ی ما برای بقاست، احساسات مثبت و شادی می توانند ما را در برابر اثرات زیان بار بیماری و افسردگی حمایت کنند. شاد بودن برای رهایی از درد، ما را با سرعت بیشتری توانمند می سازند و می توانند موجب افزایش طول عمر در ما شوند. اما گاهی‌ اوقات ایجاد شادابی در محیط کار، دشوار است. ایرادها و سرزنش ‌های مدیران به‌ خاطر تأخیر کارها یا نحوه ‌ی رفتار همکاران و یا حتی طرز نگرش منفی خودتان، مانعی جدی در مسیر شادابی ‌ست اما واقعیت این است که دست‌ یابی به شادابی یا دست‌ کم خرسندی در محیط کار، خیلی مشکل نیست اگر به توصیه‌های زیر توجه کنید.

 

سعی ‌کنید خوش‌بین باشید: خوش ‌بینی، داشتن نگاه مثبت و امیدواری حتی در بدترین شرایط است. خوش ‌بینی، قابل یادگیری ا‌ست.

گاهی ‌اوقات تظاهر به خوش‌ بینی، موجب تقویت و رشد آن می‌ شود. خوش‌ بینی، نوعی تصمیم‌ گیری‌ است که کمک می‌ کند از شغل ‌تان راضی باشید.

افکار مثبت و فکر کردن به نقاط مثبت خود،زندگی تان و حتی کارتان، در افزایش شادی شما تاثیر زیادی دارد.

 

نگرش‌ تان را تغییر دهید: علت نارضایتی بسیاری از کارکنان، نگرش منفی آنان به کار است. این افراد، همیشه درگیر یک جنگ روانی درونی هستند که آیا عضو مۆثری برای سازمان محسوب می‌ شوند یا خیر؟ با این ذهنیت که عضو مفیدی برای سازمان هستید، حس غرورتان را تقویت کنید.

 

از انتقاد به خود بپرهیزید: بسیاری از افراد وقتی مرتکب خطایی می ‌شوند، احساس گناه و شرمساری می‌ کنند. به‌جای تأسف، سعی‌ کنید از این خطا در جهت بهبود و رشد، درس بگیرید. از انتقاد منفی به خود بپرهیزید و سعی‌ کنید خود را به ‌خاطر موفقیت‌ های هرچند جزئی تحسین کنید.

 

با همکاران ‌تان با نرمش و گذشت رفتار کنید: گذشت در هر شرایطی – به ‌ویژه برای افرادی که همه‌ روزه آنان را می‌بینیم- دشوار است. اگر کسی شما را آزرده ‌خاطر یا ناراحت کرد، او را ببخشید چرا که کینه ‌ورزی بر سلامت جسم و روان، اثر منفی می ‌گذارد.

شما نمی‌ توانید نظاره‌ گر اطراف باشید و هیچ کاری نکنید و فقط با آرزوی شادی، انتظار رخ دادن آن را داشته ‌باشید

 

از خودتان حمایت کنید: انسان وقتی زیر فشار روانی و انتقاد دیگران است، به ‌ندرت می‌ تواند شاد باشد. بیشتر افراد ترجیح می ‌دهند که در چنین شرایطی، به ‌جای مقابله‌ به‌ مثل، سکوت کرده یا اتاق را ترک کنند اما شما چنین کاری را نکنید؛ اجازه ندهید استرس و انتقادها، ناامیدتان کند. محکم بایستید و از خودتان حمایت کنید. این اقدام، موجب تقویت اعتماد به ‌نفس می ‌شود.

 

صمیمی باشید: این یک واقعیت است که کار، وقتی جذاب ‌تر می‌ شود که همکاران خود را دوست داشته باشید. وقتی با دیگران رفتاری دوستانه و مسالمت‌ آمیز داشته باشید، محیطی همراه با محبت و صمیمیت به‌ وجود می‌ آورید.

 

انتظار تغییر داشته باشید و خود را برای آن آماده کنید: کارکنان، بیش‌ تر از هر زمان دیگری در معرض تغییرات قراردارند. این تغییرات شامل سازگاری با خط ‌مشی‌ ها و رویه‌ ها، فن‌آوری‌ های جدید و رشد سریع کوچک‌ سازی ‌است. وقتی تغییرات رخ ‌می ‌دهد، افراد به لحاظ مسۆولیت‌ پذیری و توسعه ‌ی فن ‌آوری جدید، احساس خطر می‌ کنند.

 

تلاش و افزایش مشارکت در کسب تجارب: توانمند شدن در راستای یکپارچه تر شدن و آگاه تر شدن برای تجربه کردن و در نتیجه، به فعل در آوردن توانایی های بالقوه سبب لذت بخش شدن انجام کارها و بهتر شدن روحیه ی افراد خواهد شد. بیش تر افراد نه به خاطر کسب درآمد، بلکه با پاداشی که از کسب مهارت و تجربه ی مفید در جهت اهداف مشخص و باز خورد فوری در پیشرفت به سوی هدف دریافت می کنند، شاد خواهند شد. شادی، در قدرت ما در تغییر نهفته است. سعی کنید در «حال» زندگی کنید، نه احساس پشیمانی به حوادث گذشته و نه ترس یا اضطراب درباره آینده.

 

انجام کارهای خوب برای خود و همکاران: مطالعات نشان می دهد که انجام کارهای خوب و دیدن کارهای خوب دیگران در شاد بودن، تاثیر زیادی دارد زیرا موجب تقویت انگیزه و روحیه و به احتمال زیاد، انجام کارهای خوب دیگر در شما می گردد.

 

نحوه ی رسیدن به آرامش را یاد بگیرید: وقتی احساس استرس می کنید، آموزه های رسیدن به آرامش را به خاطر آورده و به کار بگیرید. استفاده از اذکار و عبادات مذهبی، برقراری رابطه عمیق تر با خداوند، سکوت کامل و فکر کردن به اهداف زندگی و ایجاد حالت آرامش عمیق در بدن، ابزاری عالی برای کمک به بدن و شادی شما خواهد بود.

 

همواره به ‌خاطر داشته باشید که شادمانی در محیط کار، نیازمند تلاش‌ های مستمر است. شما نمی‌ توانید نظاره‌ گر اطراف باشید و هیچ کاری نکنید و فقط با آرزوی شادی، انتظار رخ دادن آن را داشته ‌باشید. رضایتمندی و شادمانی در محیط کار، نیازمند برداشتن گام‌ های اساسی ‌است که روزانه باید انجام دهید. شادمانی را باید ایجاد و سپس آن را حفظ کرد. با استفاده از این راهبرد ها و تلاش آگاهانه، به ‌سادگی می ‌توانید شادی را در محیط کارتان به ارمغان آورید. 

منابع: دوهفته نامه خانواده، ماهنامه بهداشت روان همراه با تغییرات و اضافات،تبیان



وقتی در چالشی گرفتار می آیید بجای خودخوری و حرص و جوش خوردن تنها به این فکر کنید که وضعیت را بهتر کنید. هیچ چیز را مطلق نبینید.

 

زندگی بالا و پایین زیاد دارد و آنچه به آن فراز و نشیب در زندگی می گوییم، برای همه کمابیش وجود دارد و هر کسی به نحوی با مشکلات زندگی درگیر است.

 

برآمدن از پس مشکلات زندگی نیاز به تدبیر دارد و کسی که با تدبیر و اندیشیدن میانه خوبی نداشته باشد، چندان نباید امیدوار بود که بتواند با مشکلات کنار بیاید.

 

البته کنار آمدن با مشکلات و تدبیر چندان هم کار سختی نیست و تنها با دانستن نکاتی چند می تو ان به آن رسید.

 

1 - سختکوشی مقدم بر هوش ذاتی است

همه ما از اهمیت هوش، دکاوت و خلاقیت باخبریم. اما چنین استعدادها و توانایی های ذاتی ای تا چه حد می تواند در خدمت رشد و پیشرفت ما قرار گیرد؟!

قدر مسلم است که تا وقتی از آنها درست استفاده نکنیم و نخواهیم آنها را در مسیر صحیح به کار گیریم، هیچ گره ای از زندگی ما باز نمی کنند.

ثابت شده است که در 95% موارد هوش و خلاقیت بدون سختکوشی و پشتکار هیچ کاره اند.

این نکته را هم در نظر داشته باشید که خیلی وقت ها وجود چنین استعدادهای ذاتی ای باعث مغرور شدن فرد می شود.

 

2 - 10 هزار ساعت کار خوب است، به شرطی که سنجیده باشد

در کتابی خواندم که 10 هزار ساعت کار لازم است تا به سطح و مرتبه کارشناسی در کاری دست پیدا کنیم. ظاهر امر منطقی و درست به نظر می رسد، اما واقعیت این است که اگر 100 هزار ساعت هم کار کنیم، اما سنجیده نباشد، خبری از کارشناس شدن و به حد تخصص رسیدن نیست.

 

به عنوان نمونه یک فرد ممکن است در طول زندگی خود 10 هزار ساعت رانندگی کرده باشد، اما چون این کار را سنجیده انجام نداده است، بعد از 10 هزار ساعت در همان سطحی است که قبل از آن بوده است و به واقع پیشرفت قابل ملاحظه ای ایجاد نشده است.

 

3 - بزرگی با شما بدنیا نمی آید، اما می تواند در شما رشد می کند

خودتان را گول نزنید. منتظر نزول بزرگی و بزرگ شدن از آسمان هم نباشید. این خود شما و کار و تلاشتان است که منش و صفت بزرگی را به شما می دهد. شما را در نظر دیگران بهترین جلوه می دهد و می توانید با استفاده از این بزرگی به اهداف بزرگترتان برسید.

 

4 - بلند مدت فکر کنید

این یعنی اینکه صبر داشته باشید و برای رسیدن به اهدافتان عجله نکنید. برای خود اهداف بلندمدت تعریف کنید و آهسته و پیوسته به دنبالشان بروید و پیگیرشان باشید.

راستی به 100 فکر کنید تا به 60 برسید!

 

5 - به بهتر شدن فکر کنید

وقتی در چالشی گرفتار می آیید بجای خودخوری و حرص و جوش خوردن تنها به این فکر کنید که وضعیت را بهتر کنید. هیچ چیز را مطلق نبینید.

اگر اینطور نشد، پس دیگر هیچ چیز امکان ندارد و افکاری از این دست تنها شما را از هدف دورتر می کند. در صدد "بهتر کردن" اوضاع بربیایید که کمترین ضربه و آسیب را از چالش ها متحمل شوید.

فرقی نمی‌کند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که به شما اجازه نمی‌دهد موجودی حساب‌های‌تان را بی‌محابا به آتش بکشید

 

حتی اگر روی کوهی از پول نشسته باشید، باز هم اجازه ندارید بی‌محابا همه‌شان را آتش بزنید. تفاوتی نمی‌کند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که اگر به آنها عمل کنیم، اطمینان خواهیم داشت که در مسیر درست قرار داریم.

 

فروشنده‌ها باید به شما احترام بگذارند و از این راه برای خود جایگاه و مقام بالاتری بخرند. هیچ کسب و کاری با سهل‌انگاری دوام نخواهد آورد. اگر بعضی مواقع دچار لغزش می‌شوند این وظیفه ماست که شیوه درست را به خاطرشان بیاوریم.

 

فریب ظواهر را نخورید

صوتی- تصویری

وقتی به یک فروشگاه لوازم صوتی تصویری می‌روید خودتان را با قوی‌ترین و جسورترین شیوه‌های تبلیغات محیطی درانداخته‌اید. در این فروشگاه‌ها همه چیز در بهترین حالت خود به تصویر در می‌آید و تمام وسایل زرق و برق دارند. چطور این اتفاق افتاد؟

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ استفاده از صدا و تصاویر جذاب کمترین حقی است که فروشنده‌ها برای خود قائل هستند. حالا اگر این تصاویر کمی ‌اغراق شده باشند چه اتفاقی می‌افتد؟ در تمام فروشگاه‌ها محصولات جدید در مکان بهتری چیده می‌شوند. معمولا نور این قسمت در ایده‌آل‌ترین شکل ممکن قرار دارد تا شما تلویزیون‌های جدید را دلرباترین ساخته دست بشر ببینید. این تلویزیون قرار است در تمام طول ساعت کاری فروشگاه یک محتوای تبلیغاتی از پیش آماده را به نمایش بگذارد که به تصاویر دریای نیلگون، آسمان لاجوردی و تپه‌های پوشیده از چمن مخملی اختصاص دارد!

 

حالا باید چه کنیم؟ شکیبایی پیشه کنید. تلویزیون‌های جدید با سرعت زیادی روانه بازار می‌شوند و جای قدیمی‌ها را می‌گیرند. تقریبا همیشه خرید مدل‌های قبلی ارزان‌تر و به صرفه‌تر است. خبر خوب اینکه تفاوت فنی آنها در حدی نیست که بخواهید نگران عقب افتادن از تکنولوژی باشید.

 

خرید از پایانه‌های فروشگاهی

عمومی

انتخاب با خود شماست؛ می‌توانید نگاه‌های خیره و چپ چپ فروشنده را به جان بخرید اما به او بفهمانید که خرید با دستگاه‌های کارت‌خوان فروشگاهی همیشه آداب خاص خود را دارد. رمز کارت که تنها در اختیار شماست حکم کلید گاوصندوق را دارد و نباید با آن مثل اطلاعات عمومی ‌برخورد شود.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ فروشنده‌ها وظیفه دارند دستگاه را جایی قرار دهند که خریدار به آن دسترسی داشته باشد. حتی می‌توانیم مبلغ خرید را خودتان وارد کنید و در انتها رمز چهار رقمی‌ کارت را بزنید. این پروسه به هیچ وجه زمان‌بر نیست. اگر رمز را با صدای بلند به فروشنده بگویید، دقیقا به‌اندازه افرادی که در فروشگاه حضور دارند و صدای شما را خواهند شنید، خودتان را در معرض خطر قرار داده‌اید.

 

حالا باید چه کنیم؟ حتی اگر لازم شد به فروشنده بفهمانید که می‌خواهید از حق مسلم خود استفاده کنید. مهم نیست چقدر او را می‌شناسید و چند بار در هفته از فروشگاهش خرید می‌کنید؛ رمز را خودتان وارد کنید. دستگاه‌های کارت‌خوان در انتهای هر تراکنش دو قبض مجزا صادر می‌کنند که یکی به خریدار و دیگری به فروشنده اختصاص دارد. قبض مخصوص فروشنده را بررسی کنید تا مطمئن شوید همه چیز درست انجام شده است.

 

جسور باشید

پوشاک

فروشنده‌های خوش برخورد و مهربان در فروشگاه‌های پوشاک می‌توانند بیش از اندازه قانع کننده باشند. لبخندی که معمولا بر لبان‌شان نقش بسته یکی از خطرناک‌ترین دام‌هایی است که سر راه‌تان پهن می‌شود. آنها با این لبخند حتی می‌توانند یک کفش سایز بزرگ‌تر را به شما بفروشند.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ به یک فروشگاه پوشاک رفته‌اید و روی یکی از رگال‌ها پلیوری توجه‌تان را به خود جلب می‌کند. وقتی از کارکنان فروشگاه درخواست می‌کنید سایز مناسب شما را برای‌تان بیاورند تا «پرو» کنید آنها کمی‌ مکث می‌کنند. هر چقدر زمان این مکث بیشتر باشد، احتمال کمبود در موجودی انبار بیشتر است. اگر موضوع تنها به موجود نبودن سایر مناسب مربوط شود، احتمالا به شما می‌گویند سایز XXL خیلی بهتان می‌آید و اگر رنگ مورد نظرتان را نداشته باشند احتمالا خواهید شنید که «الان بیشتر مردم از این رنگ می‌برند»! فروشنده‌های کفش هم استفاده از کفی را توصیه می‌کنند.

حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید مد سال و رنگ محبوب بقیه مشتری‌ها را دوست ندارید. به او بفهمانید که وقتی سایز لباس شما Medium است، پوشیدن لباس‌های Large تصویر تمسخرآمیزی از شما ارائه می‌دهد. استفاده از کفی؟ نه! هرگز زیر بار این موضوع نروید. حتی اگر اطمینان دارید که تا انتهای جهان کفش سایز پای خودتان را پیدا نخواهید کرد.

 

وسواس به خرج دهید

سوپرمارکت

سوپرمارکت‌ها یکی از شلوغ‌ترین مکان‌های شهر هستند و ما تقریبا هر روز گذرمان به یکی از آنها می‌افتد. آنچه از آنها می‌خریم همیشه گران‌ترین خریدهای روز نیستند اما حتی اگر خیلی اهل وسواس نباشید، باز باید مراقب باشید. هر چقدر که سوپرمارکت شلوغ‌تر باشد، احتمال اشتباه بیشتر می‌شود.

چطور اتفاق می‌افتد؟ تاریخ تولید و انقضایی که روی محصولاتی مثل ماست یا پنیر درج می‌شود، به خاطر اطلاعات عمومی ‌نیست. تولیدکننده‌ها از آن برای اطلاع مشتری استفاده می‌کنند پس قبل از اینکه به حساب و کتاب برسید با وسواس بیشتری این تاریخ‌ها را بررسی کنید. فروشنده‌ها معمولا محصولات قدیمی‌ را در قفسه‌های جلویی می‌گذارند.

 

مسئله مهم دیگر موقع محاسبه قیمت اجناس است. فروشنده‌های سنتی کاربلد اجناس شما را با سرعتی باورنکردنی داخل کیسه‌های نایلونی می‌ریزند و آنها را در ذهن خود جمع می‌بندند. جدیدترها محاسبه را با ماشین حساب انجام خواهند داد و در نهایت شما را از قیمت تمام شده آگاه می‌کنند.

 

حالا باید چه کنیم؟ هر چقدر فروشگاه شلوغ‌تر باشد یا تعداد کالاهایی که انتخاب کرده‌اید بالاتر رود، به همان اندازه احتمال اشتباه هم بیشتر خواهد شد. به شیوه‌ای کاملا محترمانه از فروشنده بخواهید شما را در مورد جزئیات آگاه کند. به یاد داشته باشید که همیشه قرار نیست اشتباه به ضرر شما رخ دهد.

 

به گارانتی احترام بگذارید

لوازم خانگی

خرید از فروشگاه‌های لوازم خانگی همیشه به آن سادگی که تصور می‌کنیم نیست. حتی اگر کاملا بدانید که چه می‌خواهید، باز هم موضوع گارانتی دری تازه را به روی‌تان باز می‌کند. ما خرید بدون گارانتی را به هیچ وجه توصیه نمی‌کنیم. موقع خریدن یک کالای با گارانتی هم باید به جزئیات ریز اما پراهمیتی توجه داشته باشید.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ گارانتی عرضه شده روی محصولات و لوازم خانگی به دو صورت عرضه می‌شوند. گارانتی‌هایی که به صورت برچسب و لیبل روی جعبه نصب شده‌اند و گارانتی‌های صادر شده روی کارت. موقع ارائه خدمات هیچ کدام به دیگری اولویت ندارد. آنچه اهمیت دارد تاریخ صدور گارانتی است. بعضی از تولیدکننده‌ها کالای‌شان را از تاریخ ساخت زیرپوشش می‌گیرند و اگر کالا 80 درصد زمان گارانتی را داخل انبار فروشنده سپری کرده باشد، دست آخر چیزی نصیب من و شما نمی‌شود.

 

حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید موضوع گارانتی دقیقا به‌ اندازه برند و نوع محصول برای‌تان اهمیت دارد. کالاهایی را انتخاب کنید که توسط شرکت‌های معتبر گارانتی شده‌اند. نقطه قوت چنین خریدی این است که شرکت‌های معتبر اسم و رسم‌دار معمولا آنقدر به کیفیت کار خود اطمینان دارند که محصول را از زمان نصب توسط خریدار زیر پوشش خدمات ارزشمندشان می‌گیرند.

 

درست رفتار کنید

عمومی

این اتفاق دقیقا از کی و چه وقتی رخ داد؟ فروشنده‌ها چطور به خودشان اجازه دادند به مشتری‌هایشان غیرمحترمانه برخورد کنند؟ حتی اگر بپذیریم که وضعیت کسب و کارهای کوچک این روزها خیلی ایده‌آل نیست باز هم عقل و منطق حکم می‌کند که هوای مشتری‌هایتان را بیشتر داشته باشید و تا جایی که ممکن است آنها را راضی نگه دارید.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ وقتی به یک فروشگاه شلوغ می‌روید، فروشنده‌ها وقت و حوصله کمتری دارند. آنها زمان زیادی را با مشتری‌هایشان گذرانده‌اند و طبیعی است که خسته باشند اما با این حال همچنان وظیفه دارند با احترام برخورد کنند. اینکه در فروشگاه‌های شیک و باشکوه برندهای بزرگ پوشاک مد شده که کارکنان هر طور تمایل دارند با مشتری برخورد کنند، به هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست. آنها حتی اگر مالک برند لویی ویتون هم باشند، باید رفتار برازنده‌تر را یاد بگیرند.

 

حالا باید چه کنیم؟ بهترین و در عین حال تنها کاری که باید انجام داد خارج شدن از فروشگاه است. با این کار به آنها خواهید فهماند که چطور باید با مشتری‌هایشان رفتار کنند.

توجه جوانان به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق ترو کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند.

آرامش در نوجوانی,توجه جوانان به امور معنوی

 

به طور کلی توجه به امور معنوی از مسائل مهمی است که باید مورد توجه جوانان قرار گیرد . به گفته ی روان شنا سان هر انسانی دارای چهار حسّ مسلم است:

 

1ـ حسّ کنجکاوی : که پدید آورنده ی علوم و دانشهای بشری است.2ـ حسّ نیکی : که پدید آورنده ی اخلاق و تکیه گاه انسان در کارهای نیک است.3ـ حسّ زیبایی : که پدید آورنده ی هنر و سبب تجلی انواع زیبایی است.روان شنا سان با آزمون های مختلف ،حس چهارمی را برای انسان کشف کرده ا ند؛ که هر انسانی از درون احساس می کند که به مقام برتری وابسته است و کلیه شئون او از یک موجود برتر سرچشمه می گیرد. حسّ کشف شده ای که در کنار سه حس مورد قبول همگان آمده است "حسّ مذهبی " است.توجه جوانان به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق تر و کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند .

 

آثار توجه به معنویات:

آرامش خاطر : پرداختن به امور معنوی از قبیل نماز،روزه،توسل به اهل بیت علیهم السلام و تلاوت قرآن کریم آرامش خا طری به انسان می دهد که هرگز از امور مادی چنین آرامشی برای انسان حاصل نمی شود.

 

محبوبیت اجتماعی : توجه به امور معنوی و عبادی،چنان محبوبیتی به انسان می دهد که هیچ گاه احساس بی کسی و تنهایی و یا خواری در انظار مردم را نداشته باشد. قرآن کریم در سوره ی مریم می فرماید :" ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ."" همانا آنانکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند آنها را (در نظر مردم ) محبوب می گرداند."

 

شجاعت و نترسیدن : یکی دیگر از ثمرات توجه به امور معنوی شجاعت و نترسید ن از غیر است. کسی که در زندگیش به این واقعیت دست یافته است که تمام لذت ها و ناگواری ها ی دنیوی به دست خداوند است و اوست که عالم را برای رشد و کمال انسان آفریده است؛هرگز در راه رسیدن به هدفش از ناملایمات و گرفتاریها هراسی ندارد. همچنین اگر در راه کمال و سعادت با دشمنانی خطرناک مواجه شود ؛هرگز ترس بر او غلبه نمی کند و با شجاعت تمام با سختی ها مبارزه می کند.

آرامش در نوجوانی,توجه جوانان به امور معنوی

شایستگی های جوانان در عرصه ی تهذیب نفس: روشنی دل و دیده ، پاکی فطرت: پیامبر اکرم (ص) نازک دلی ،پاکی فطرت، حق طلبی و آرمان خواهی را صفات برجسته جوانان دانسته و در گفتاری گهر بار می فرماید: " من به شما د ربا ره ی جوانان توصیه به خیر و نیکی می کنم . چرا که آنان نازک دل و زود رنج بوده ،عاطفه ای بسیار دارند ،زیرا فطرتشا ن پاک و پیراسته است . خداوند مرا به پیامبری و بشارت و ا نذا ر بر انگیخت ، جوانان به من گرویدند و یاری ام کردند(اما) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من پردا ختند"1

 

رهبر کبیر انقلاب در نامه ای عارفانه ای به خانم فاطمه طباطبایی ،با اشاره به این ویژگی شایسته در جوانان و دوره ی جوانی چنین می نویسد: " تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفا ل و رفع حجب ،که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیکترند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود. قید و بندها و اقفا ل شیطانی که در جوانی ،غفلت از آنها شود ،هر روز که از عمر بگذرد ریشه دار تر و قوی تر می شوند...

 

آمادگی روح و روان ،پذیرش قلبی: حضرت علی (ع) وجود جوان را چونان سرزمین آماده و پاکی دانسته که هر بذری در آن افشانده شود همان را می پذیرد و زمینه ساز رشد و تکامل آن می گردد. پیشوای ششم شیعیان نیز این حقیقت زیبا را در عبارتی گویا، این گونه ترسیم کرده می فرماید:" جوان پارسا و مۆمنی که به قرائت قرآن بپردازد،قرآن با گوشت و خون او در می آمیزد و مخلوط می شود."

 

سرعت در اصلاح نفس : سفارش اندیشمندانه ی امام صادق (ع) به اصحاب درباره ی " تربیت و تهذیب جوانان " بر گرفته از معارف وحیا نی و آموزه های عقلانی است که این گونه در آسمان ذهن آن حضرت ، درخشیدن گرفته است که : " جوانان را دریاب ،زیرا آنان سریع تر از دیگران به کارهای خیر روی می آورند." 2

بی تردید اندک دقتی در واژه های روشن این سخن ، ما را به فضای جدیدی از صفات جوانان و دوره ی جوانی سوق می دهد ،چرا که آنان "اسرع " یعنی شتابان و سریع تر از دیگران به سوی " کلّ خیر" که تمامی خوبی ها و صفات ارزنده است ،رو می کنند و تا پایان در این مسیر ،مردانه به کار و کارزار می پردازند؛صفات برجسته ای که در هیچ گروه سنی دیگری یافت نمی شود و باید را هبرا ن و پیشوایان دلسوز و با توجه به این خصلت ها تمامی جوانان را به بلند ای کمال و تکامل رهنمون سازند.

اگر به شما 5 سوالی را بگوییم که کیفیت زندگی شما را بهبود ببخشند، باعث خوشحالی شما شوند، کمتر با دیگران بحث کنید، بهتر به اهداف خود برسید و برخورد اجتماعی تر با مردم داشته باشید، خوشحال می شوید؟ مسلما بله. چه کسی از رمز و رازهای موفقیت بدش می آید؟ اما برای بهترین استفاده از این سوال ها باید آنها را به طور آگاهانه و با تکرار زیاد، در مغز و روحتان بگنجانید به طوری که ملکه ذهنتان شوند.

بهبودکیفیت زندگی, رمز و رازهای موفقیت

 

1.   چه معنای دیگری می تواند داشته باشد؟

همه انسان ها دیدگاه های شخصی خود را به مسایل مختلف دارند. شما دنیا را از منظر و فیلترهایی می بینید که بر اساس اعتقادات و ارزش های شما ساخته شده اند. سال ها طول می کشد تا این چهارچوب های شخصیتی و باورها شکل بگیرند و به همین دلیل، بسیار به آنها اعتقاد و اصرار زیادی بر صحت و درستی آنها دارید و در مقابل نظرهای مخالف بسیار ناراحت و عصبی می شوید. این به این معنا نیست که شما انسان غیر منطقی هستید. بیشتر مردم - کمتر یا بیشتر - همین گونه هستند. هر فردی فیلترها و محدودیت های خودش را دارد و برایش دشوار است قبول کند که آن فکر درست نیست.

 

شما می توانید ذات واقعی خود را از افکار تکراری و دایمی خود جدا کنید و برای این منظور کافیست با نهایت درستی و کنجکاوی فقط یک سوال ساده از خود بپرسید: «این چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»

 

همین سوال ساده شما را مجبور می کند تا با نگاهی تازه به مسایل اطراف نگاه کنید. به طور مثال، نامزدتان به موقع سر قرار ملاقاتتان حاضر نشده است. آیا تصور می کنید شما را دوست ندارد یا اینکه در ترافیک گیر کرده است؟ آیا سردرد شما که دو روز است ادامه دارد به دلیل تومور بزرگی است که تصور می کنید دارید یا در خوردن قهوه و کافئین زیاده روی کرده اید؟ اینکه مدیرتان با شما بدرفتاری کرده به این معناست که شما آدم کم ارزشی هستید یا او از مساله دیگری عصبانی بوده و به این طریق آن را سر شما خالی کرده است؟

 

گاهی ما نمی توانیم واقعیت مسایل را درست تشخیص دهیم. به این فکر کنید که چندین بار در زندگی اتفاق های وحشتناکی که تصور می کردیم با گذشت زمان به موفقیت و سلامت منتهی شده اند. چه می شد اگر با همه چیز به همین گونه رفتار می کردیم و به طور مدام از خود می پرسیدیم: «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»، «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»، «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد» ... تا پاسخی برای آن بیابیم و احساس خوبی پیدا کنیم.

برخی افراد اعتقاد دارند این مساله واقع گرایانه نیست. در پاسخ به این افراد باید پرسید واقعیت گرایی چیست؟ آلبرت انیشتین می گوید: «واقعیت یک توهم محض است، البته یک توهم پایدار و همیشگی.»

 

2.   چه کسی می تواند به من کمک کند؟

در مسیر ساخت و به دست آوردن اهداف، بیشتر مردم با خود فکر می کنند: «چگونه می توانم آن را انجام دهم؟» این سوال بسیار کمک کننده است و بسیاری از افراد با این فکر به اهداف خود رسیده اند.

 

البته برای این کار راه آسان تری نیز وجود دارد و آن این است که از خود بپرسید: «چه کسی می تواند به من کمک کند؟» با اینکه این شما هستید که قرار است افکار و ایده هایتان را انجام دهد اما شاید پیش از شما کسی آن مسیر را رفته باشد. کشف کنید چگونه آن کار را به انجام رسانده اند. با آنها صحبت کنید و از موفقیت ها، تجربه ها و شکست های آنها استفاده کنید و درس بگیرید. اگر نمی توانید به طور مستقیم با این افراد هم کلام شوید، از افرادی که آنها را می شناسند و در جریان کارهایشان هستند کمک بگیرید.

بهبودکیفیت زندگی, رمز و رازهای موفقیت

لازم نیست افسار امور را به دست آنها ببخشید اما حتما در نظر د اشته باشید سریع ترین مسیر برای رسیدن به موفقیت، دنبال کردن مسیرهای آزموده شده است.

داگلاس آدام می گوید: «نوع بشر به همان اندازه که در استفاده از تجربیات دیگران منحصر به فرد است، به طور قابل توجهی نیز رغبتی برای بهره بردن از تجربیات آنها ندارد.»

 

3.   آیا من راضی و سپاسگزارهستم؟

فقط برای یک دقیقه چشمان و دهان خود را ببندید. مسلما تصور می کنید تشکر کردن به نوعی کلیشه ای و بی ارزش است اما باید بدانید هرگز این طور نیست. تشکر و رضایت دلیل دارد. رضایت به طور غیرقابل انکاری سرشار از قدرت و نیروهای مثبت است.

 

به طور مثال، می توانید روزی ده بار از همسر خود بپرسید از چه چیزهایی راضی و خرسند است؟ و او هر بار پاسخ های متفاوتی به شما خواهد داد. این کار را تا 40 سال به طور مدام هم می توان انجام داد. البته شاید این میزان کمی اغراق به نظر برسد. اما اگر بتوانید به درجه ای از تعالی روح برسید که بتوانید در هر روز دست کم 10 مورد برای شکرگزاری پیدا کنید، مسلما بسیار شاد و خوشحال خواهید بود. برای یافتن رضایت مندی ها کافیست کمی بهتر به اطراف خود نگاه کنیم.

 

روند فکر کردن برای یافتن مسایلی که موجب خرسندی و رضایتمندی ما هستند، به احساسات خوب ما در زندگی کمک زیادی می کند. این کار حالت روحی انسان را تغییر می دهد و باعث می شود تا بهتر فکر کنیم و از تاسف خوردن به حال خود دست برداریم. این کار باعث می شود تا کمتر قربانی افکار بیهوده و ناراحت کننده بشویم.

 

ضرب المثل استوانی: «کسانی که برای مسایل کوچک شکرگزار نیستند برای نعمت های بزرگ نیز سپاسگذار نخواهند بود.»

 

4.   نتیجه این کار چیست؟

آیا تاکنون پیش آمده بدون اینکه بدانید کجا و چرا می خواهید بروید، سوار ماشین شوید و حرکت کنید؟ شاید این کار را انجام داده باشید. البته این مساله ای نیست که به طور معمول برای مردم اتفاق بیفتد. اما این مساله درست مثل زمانی است که در موقعیتی قرار داریم و نمی دانیم از آن چه می خواهیم.

 

به طور مثال، آیا در مشاجره ای بوده اید که بخواهید اشتباه فرد دیگر را اثبات کنید؟ آیا این کار به همان صورتی پیش رفته است که شما انتظار داشتید؟ آیا آنها از اینکه شما آنها را یک احمق نشان داده اید، از شما تشکر کرده اند؟ آیا آنها از هوش سرشار شما تعریف کرده اند؟ مسلما خیر.

بهبودکیفیت زندگی, رمز و رازهای موفقیت

یا مثلا، در مسابقات فوتبال وقتی داور حکم پنالتی می دهد، بازیکنان تیم دور او جمع می شوند، تنه می زنند، تهدید می کنند و به زور متوسل می شوند تا داور نظرش را عوض کند. اما واقعیت عجیب اینجاست که هیچ گاه داورها نظر خود را تغییر نمی دهند و بازیکن ها این را می دانند. یا دیده نشده است کسی بگوید من ممنون که به من یادآوری کردید چشمان تیزبینی برای تشخیص فرد خطا کننده دارم. یا اکنون که خوب فکر می کنم، می بینم حق با شماست و این خطا خارج از محدوده بوده است و ... .

 

دفعه بعدی که در یک مشاجره گرفتار شدید از خودتان بپرسید «نتیجه این کار چیست؟» بلافاصله متوجه می شوید 2 ساعت بحث بیهوده بر سر مسایل کم ارزش و بیان جملاتی که واقعا منظوری از آنها ندارید، چیزی نیست که دوست داشته باشید.

 

ارل ویلسون می گوید: «اگر چیزی را نمی نویسی و امضا نمی کنی، آن را هرگز مطرح نکن.»

 

5.   از این مساله چه چیزی می توانم بیاموزم؟

یکی از مسایلی که افراد خیلی موفق را از مردمان عادی جدا می کند، این است که از اشتباه های خود درس می گیرند. البته شاید بهتر باشد بگوییم، نه تنها از اشتباه های خود درس می گیرند، بلکه آن را در آغوش می گیرند و با همه وجودش درکش می کنند.

 

آن شکست را مصادف با تلاش دوباره می دانند. آنها مطمئن هستند هیچ موفقیتی بدون شکست های پی در پی به دست نمی آید. بنابراین، از شکست های خود ناراحت و ناامید نمی شوند و با انگیزه بیشتری ادامه می دهند.

به موقعیت و شرایطی فکر کنید که باب میل شما پیش نرفته است. سپس از خود بپرسید: «چه چیزی از آن می توانم یاد بگیرم؟»

 

در هر شرایطی چیزی هست که شما از آن درس بگیرید. اگر از این درس ها به درستی استفاده کنید، بیشتر موفق خواهید بود. هرگز حس شکست را بدون نگاه مثبت به آن و درس گرفتن از آن رها نکنید.وم اینکه، ما توانایی این را نداریم که کلماتی را که در این مقاله استفاده کردیم را رد کرده یا تایید کنیم. این شرایط همیشه در حال تغییر است. شاید برخی از این کلماتی که گفته شده اند به خودی خود تاثیر شگرفی رو پروفایل بک لینک برگه ها داشته باشند. پس همیشه، همه چیز را با کمی قهوه کنار دست خود داشته باشید، بشینید و آزمایش های خود را هدایت کنید.

در مقابل فکر وسواسی متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت اختلال رفتاری ظهور پیدا می کند؛ نظیر شستن دست ها ،حمام کردن مکرر، دل شوره در باره امور مختلف نظیر شیر گاز، پنجره ها ، کمدها و قفل در و ...

 

اگر شخصی هستید که بدون اختیار و از روی اجبار، عملی را مکررا انجام می دهید، بدانید که این کار شما یک نوع وسواس رفتاری است. اما اگر مطلب یا موضوعی را در فکر و ذهن خود مدام تکرار می کنید، دچار وسواس فکری شده اید.

 

در ذهن فرد وسواسی، اختلالی به وجود می‌آید که توقف قطعی آن فکر یا آن عمل امکانپذیر نیست و به این مسئله وسواس فکری می گویند. اغلب مبتلایان به وسواس فکری ، افکار بیهوده و غلط یا وحشتناکی در ذهن خود به وجود می‌آورند که این افکار در چرخه‏ای بی‌پایان، مرتب تکرار می‌شود. در این حالتِ یک فکر، یک عقیده ، یک احساس بطور دردسر سازی تکرار می گردد. مثلاً شخصی مدام به مرگ می اندیشد و همان فکرهای بیهوده را دائما در ذهن خود مرور و یادآوری می کند.

 

نمونه هایی از افکار وسواسی عبارتند از ؛ فکر آسیب زدن به خود یا دیگران ، مرگ نزدیکان ، آلوده بودن، مبتلا به یک بیماری لاعلاج بودن، آتش سوزی ، تصادف و گناه کاربودن.

 

یکی از مهم ترین علت های وسواس فکری بی هدفی و غیر فعالی است. داشتن فعالیت­های مکرر و تنش های روزمره ی زیاد نیز، سبب منحرف شدن ذهن می شود. تنهایی و انزوا، نداشتن ارتباط کلامی و فیزیکی با دنیای خارج، پرداختن به فعالیت های ضعیف و انفرادی در حد زیاد، خود به خود و به تدریج می تواند اضطراب زا و موجب افکار وسواسی شوند. عدم رفع تنش ها و خستگی های روزمره می تواند به مرور، زمینه ساز خستگی روانی گردد و باعث بروز وسواس فکری شود.

 

در مقابل فکر وسواسی متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت اختلال رفتاری ظهور پیدا می کند؛ نظیر شستن دست ها ،حمام کردن مکرر، دل شوره در باره امور مختلف نظیر شیر گاز، پنجره ها ، کمدها و قفل در و ...

 

این بیماران لازم است بدانند وسواس فکری آنها سبب اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر می شود، اینها دچارعدم توانایی در تمرکز حواس و حواس پرتی می شوند، فکرهای تکراری و بیهوده سبب می شود تا این بیماران از کارهای اصلی از جمله تحصیل علم، مطالعه، کار و... باز بمانند. فکرهای وسواسی ، سبب خستگی ذهن و بی حوصلگی می شوند. بنابراین فرد برای فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسی زندگی و تحصیلی ناتوان می گردد.

 

بیماران وسواس فکری در صورتیکه جدا بخواهند ، می توانند با صبر و حوصله به آرامش بازگردند؛

 

با خودتان عهد ببندید و برنامه‏ریزی کنید که فقط در ساعت های معینی درباره موضوع وسواس، فکر کنید ؛ تا به مرور زمان از شدت وسواس کاهش یافته و از بین برود.

 

هر روز به خود تلقین کنید که «من قادرم افکار وسواسی‌ام را کنار بگذارم»؛ زیرا تلقین یکی از راه‏های مبارزه با افکار منفی است و وسواس فکری نیز چیزی جز یک فکر منفی مزاحم نیست.

 

گفتنی است که برای درمان وسواس فکری نیاز به صبر و حوصله و پشتکار در به اجرا درآوردن راه‏های فوق است تا این که به تدریج از آن افکار رهایی یابید و انتظار حل و درمان یک شبه آن را نداشته باشید.

 

در انتها لازم به ذکر است که این اختلال به شکل های متفاوتی در افراد شایع است که در شرایط آزار دهنده­ی آن توصیه می شود حتماً به روان شناسان مراجعه گردد.

تو با این شیوه درس خواندن به هیچ جا نمی رسی. نمی دانم چرا بد می آورم، مطمئنم که باز هم موفق نمی شوم. من هیچ گاه نخواهم توانست یک ارتباط موفق را تجربه کنم و.....

 

بدبینی

آیا شما هم جزء افرادی هستید که مدام جمله های بالا را تکرار می کنند. شما خودتان را چگونه می بینید؟ اطرافیانتان را چگونه ارزیابی می کنید؟ و یا آینده را چگونه تصور می کنید؟

بدبینی,فرار از بدبینی,مثبت اندیش بودن

 

مثبت اندیش بودن به معنای آن است که تصور خوبی از خودمان داشته باشیم نه اینکه همواره خود را سرزنش کنیم. البته اشتباه نکنید این اصلاً به معنای آن نیست که ما در توانایی ها و نقاط قوت خودمان اغراق کنیم و خودمان را بیشتر از آنچه که هستیم ارائه دهیم. و کاملاً نسبت به نقاط ضعفی که داریم نابینا باشیم و یا حتی آن را انکار کنیم.مثبت اندیش بودن یعنی نیک اندیشدن درباره دیگران و با آنان به صورت مثبت برخورد کردن. این واژه به معنای نادیده گرفتن کاستی ها، انتقاد نکردن و عدم تلاش در جهت بهبود آنان نیست.بلکه به معنای دیدن واقعیت و برنامه ریزی دقیق، هدفمند و امیدوارانه برای تغییر آن است.

 

روان شناسان بدبینی را نوعی بیماری و اختلال روانی تعریف می کنند که درجات مختلفی دارد. مسلماً همه ما ممکن است در موقعیت ها و در برها هایی از زندگی نسبت خودمان، اطرافیانمان و یا حتی به آینده ناامید شویم. اما افراد بدبین به شکل یک بیماری دارای احساسات خاصی هستند که گاه فرد امیدش را به زندگی از دست می دهد.

 

به طور کلی انسان ها دو دسته اند: دسته اول افرادی هستند که خودشان را با همه خصوصیات خوب و بدی که دارند می بینند و یاد گرفته اند که با خودشان زندگی کنند و سعی می کنند تمام انرژی خود را در جهت بالا بردن نقاط قوت و کاهش نقاط ضعفشان بگذارند.

 

مثبت اندیشان، چشم و گوش و حواس خود را در راستای خوبی ها، حسن ها، نقاط قوت ، زیبایی ها، توانایی ها، تشویق ها و پیدا کردن راه حل به کار می گیرند. اما بر عکس دسته دوم افرادی هستند که دچار این باور معیوبند که ظرف وجودی خودشان و دیگران پر شده از بدی ها ، کاستی ها و ضعف ها. و بر خلاف دسته اول افراد منفی نگر تمام حواس خود را در راستای اشکالات،ایرادها، کاستی ها و ضعف ها به کار می گیرند. و منفغل، غمگین، بدبین، شکاک، دودل و کم انرژی و افسرده اند.

 

افراد بدبین تهی از اعتماد به نفس هستند. به گفته ی برخی روان شناسان و برگرفته از برخی کتاب های این حوزه ی مطالعاتی گاه شکست های پی در پی در عرصه خانوادگی، شغلی و روابط اجتماعی منجر به بروز بدبینی و یاس در افراد می شود. و کاملاً مسلم است که این دسته از افراد به دلیل سد بزرگ افکار منفی به سختی قادرند که ارتباط رضایت بخشی را با دیگران تجربه کنند. چرا که از نظر این دسته از افراد آدم های دیگر پیوسته به دنبال سوء استفاده و منفعت طلبی می باشند.

 

افراد بدبین همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند. و در هر اتفاقی تنها به جنبه های منفی آن توجه می کنند. زیبایی ها و نیکویی ها را نمی بینند یا از دیدن آنها لذت نمی برند. این بدبینی فرد ممکن است به تمامی حیطه های زندگی کشیده شود.

 

اما بدبینی یا به قول قدیمی ها بددلی وقتی از شکل اجتماعی به درون خانواده راه می یابد بسادگی قابل گذشت نیست. زمانی که آتش بدبینی در خانواده شعله ور می شود و همسران به دلیل بدبینی و سوء تفاهمات یکدیگر را متهم می کنند، بدون شک فرزندان نیز از چنین آسیب هایی در اما نخواهند بود. در خانواده های از هم پاشیده که والدین با هم لجبازی می کنند و سوء تفاهم در آن زیاد است فرزندان بیشتر به بدبینی گرفتارند.

 

اما اگر تا به امروز در دور باطل افکار منفی و بدبینی گیر افتاده اند، ولی شما محکوم نیستید که تا ابد با باورهای اشتباهتان زندگی کنید.باورهای غلط زیادی ممکن است در همه ما وجود داشته باشد که گاه ریشه این باور ها از دوران کودکی ما نشات می گیرند.و متاسفانه گاهی می توانند منشاء بسیاری از شکست ها و ناکامی های ما در عرصه های مختلف باشند. باورهای غلطی همچون- من هیچ گاه موفق نمی شوم. و یا من هیچ گاه از پس هیچ کاری برنمی آیم- سعی کنند این باور ها را شناسایی کنید و با افکار و باورهای صحیح جایگزین نمایید.

 

با افراد خوش بین بیشتر معاشرت کنید و معاشرت با افراد منفی را کم کنید. در اطراف ما آدم های زیادی هستند . اینکه شما با چه کسانی معاشرت کنید از اهمیت زیادی برخوردار است. مسلماً همه ما در زمانی که در کنار افراد شاد، سرحال و مثبت قرار می گیریم شادمان تر می شویم و احساس رضایت بیشتری می کنیم. اما زمانی که در کنار افرادی قرار می گیریم که مدام منفی بافی می کنند احساس گرفتگی، تنش، تشویش و ناراحتی و بیماری می کنیم.زمانی که کنار افرادی قرار می گیرید که به شما استرس می دهند آنان آدرنالین را به شما سرازیر می کنند و شما تحت تاثیر آن مشوش و گرفته می شوید. همچنین افزایش هورمون استرس کورتیزول نورون های مغزی را با دشواری روبرو می کند.

بدبینی,فرار از بدبینی,مثبت اندیش بودن

مثبت اندیش بودن، خوش بینی

اما شما مجبور نیستید که بیش از اندازه وقت صرف کنید. در عوض بهتر است با کسانی وقت خود را بگذرانید که روحیه شما را بهتر می کنند. هنگام صحبت با خودتان و دیگران از واژه ها و عبارات مثبت استفاده کنید.ساختن عبارت های مثبت کار دشواری نیست. فقط سعی کنید از جملات منفی پرهیز کنید و از فعل زمان حال استفاده کنید. فهرستی از افکار منفی خود را در طول روز تهیه و معادل مثبت هر یک را بنویسید و در جهت آن بکوشید.

 

ضمناً از یاد نبرید که مثبت دیدن رویدادها و افراد با ساده لوحی و دهن بینی متفاوت است.بسیاری از ما تا آنجا در مثبت اندیشی افراط می کنیم که اعتماد مفرط به هر شخصی و هر کاری منجر به خسران و ضرر ما می شود.

 

بنابراین سعی کنید اندازه را نگه دارید و تعادل را حفظ کنید.منظور از خوش بینی اعتماد کامل به تمام اطرافیان نیست. بلکه پرهیز از هجمه شکست و سوء ظن و امید به آینده برای داشتن زندگی راحت است.