عادتهای بد، زندگی را مختل کرده و مانع رسیدن به اهداف میشوند، این عادتها سلامت جسم و روح را نیز به خطر میاندازند و وقت و انرژی را تلف میکنند. پس چرا رهایشان نمیکنیم؟ و از همه مهمتر، آیا راهی وجود دارد که از شر عادتهای بد خلاص شویم؟ بیشتر اوقات، عادتهای بد صرفا شیوهای برای غلبه بر استرس و ملالتهای روحی ما هستند. هر عادت بدی، از جویدن ناخنها گرفته تا وقت تلف کردن در اینترنت میتواند یک واکنش ساده در برابر استرس باشد.
اما نباید اینطور باشد! شما میتوانید با یاد گرفتن روشهای جدید و سالم با استرس و ملالتهای خود مبارزه کنید، و سپس عادتهای خوب را جایگزینشان کنید.البته، گاهی استرس، دلیلی عمیقتر و پنهان دارد. شاید فکر کردن به این علتها سخت باشد، اما اگر واقعا تصمیم دارید تغییراتی ایجاد کنید پس باید با خودتان روراست باشید.شناسایی علت عادتهای بد، برای ترک آنها یک ضرورت بی، چون و چراست.
انجام منظم کارهایی که برای کسب موفقیت به تمرکز و عزم تمام نیاز دارند، کاری فوقالعاده دشوار است. به همین علت است که توانایی سخت کار کردن و واکنش مثبت نشان دادن به شکستها و سختیها بسیار مهم است. عزم و اراده به افراد موفق کمک میکند تا سخت تلاش کنند و به اهداف بلندمدت خود پایبند باشند. در این مقاله درصدد آن برآمدیم تا ببینیم که چگونه ما هم میتوانیم اراده قوی داشته باشیم.در اینجا به روشهایی اشاره میکنیم که به کمک آنها میتوانید این ویژگیها را در خود توسعه دهید و درنتیجه موفقتر باشید:
اجازه ندهید اشتباهات گذشته شما مانع از داشتن یک اراده قوی شود. گذشته ارزشمند است. از اشتباهات خود درس بگیرید. از اشتباهات دیگران هم درس بگیرید. سپس آن را به حال خود رها کنید.ولی واقعا عمل به این حرف همچون گفتن آن راحت است؟ به بینش شما بستگی دارد. وقتی اتفاق بدی برای شما میافتد، به دنبال فرصتی برای یادگیری از چیزهایی که نمیدانید باشید. وقتی شخص دیگری مرتکب اشتباه میشود، فقط از آن درس نگیرید، فرصت را برای مهربانی، بخشش و درک شرایط او مغتنم بشمارید.گذشته فقط در حال یاد دادن به شماست و اصلا معرف شما نیست. فقط به این فکر کنید که کجا اشتباه کردهاید تا برای دفعه بعد از آنجا ضربه نخورید و این از عهده شما و اطرافیان شما برمیآید.
تلاش و اشتیاق برای رسیدن به رستگاری فردی پایه و اساس بسیاری از مذاهب جهان به شمار می رود. ما انسان ها ذاتاً مرتکب خطا می شویم، که باعث می شود احساس شرم، تقصیر، اضطراب و ناراحتی به ما دست دهد. حس رهایی و جبران اشتباهاتمان برابر است با آزادی از آن تقصیر و ترس؛ شروعی تازه و امکان خوشحال بودن. در جوامع مذهبی، شروع تازه ممکن است نیازمند نوعی عمل فداکاری، مجازات یا سرسپردگی مجدد باشد.
در روانشناسی جوامع مدرن نیز رستگاری فردی در بحث سلامت عاطفی از اهمیت بسیاری برخوردار است، و لازمه اش این است که قادر باشید خودتان را به خاطر اشتباهاتتان ببخشید. کاری انجام می دهید (مثلاً زیر قولی می زنید که به دوست خود داده بودید) که احساس بدی در مورد آن دارید.
این حادثه شما را به شدت اذیت می کند. به قدری خودتان را سرزنش می کنید که شاید باعث شود حتی ارزش خود به عنوان انسانی «خوب» را نیز زیر سؤال ببرید. استرس شما زیاد می شود، عزت نفس تان لطمه می بیند و برایتان دشوار می شود که از زندگی روزانه لذت ببرید.
بسیاری از ما در ایجاد تعادل بین زندگی شخصی و شغلی خود با مشکلاتی رو به رو هستیم. برای آشنایی با چگونگی داشتن زندگی متعادل در ادامه با ما همراه باشید.
کیت یک مدیر سختکار است. او در یک شرکت تازه راهاندازی شده کار میکند و با زحمت زیاد مشغول به کار است، اما احساس میکند که زندگی شخصی خود را از دست داده و زمانی که در حال کار نیست، تلاش میکند تا "حالت کار" را خاموش کرده تا از علایق، دوستان و خانوادهاش لذت ببرد اما در نهایت او در مییابد که انرژی کافی برای این کار را ندارد. بسیاری از مردم مانند کیت هستند، درک درستی از تعادل زندگی و کار ندارند. آنها سعی میکنند "کار" و "زندگی" را جداگانه نگه دارند، اما این نتایج نامطلوب را به ارمغان میآورد.
راز تعادل بین کار و زندگی شخصی
زمانی که نفرین تعادل بین زندگی و کار آغاز میشود
کسانی که در حال تلاش برای حفظ تعادل زندگی و شغل تنها با تقسیم زمان خود هستند و خطی بین حالت کار و حالت زندگی میکشند به طور غیرمستقیم خود را تقسیم میکنند. هنگامی که مردم "کار" و "زندگی" را در مقابل هم قرار میدهند، ناخودآگاه به "کار" علیه "زندگی" فکر میکنند و دائما مجبور به انتخاب یکی از این گزینهها هستند؛ در این صورت، سود در یک طرف همیشه بیشتر از طرف دیگر است. بنابراین مردم "کار" را به عنوان زمانی که در آن زندگی نمیکنند میبینند.
"کار" به عنوان یک عامل ضروری رنجآور دیده میشود که باید از زمان شروع تا پایان آن رنج بکشند، اما اگر همه چیز مربوط به کار را منفی و زجرآور تلقی کنید، در حالی که "زندگی" شما در معرض خطر انتظارات غیر واقعی از لذت است، در واقع هیچ تعادلی وجود ندارد. ایجاد تعادل بین کار و زندگی به میزان قابل توجهی با گرفتن شغلی جدید و لذتبخش ممکن است؛ اما هیچ شغلی کامل نیست. همیشه برای هر شغل جنبههای خستهکنندهای وجود دارند و پس از مدتی کوتاه شما با همان "زندگی" در مقابل "کار" رو به رو میشوید، زیرا شما چارچوب قدیمی را تغییر ندادهاید.
همیشه فرصت هایی تازه برای خوشحال بودن وجود دارد. در اینجا 11 راه ساده را معرفی می کنیم تا خوشحالی را به زندگی روزمره خود اضافه کنید.
11 راه ساده برای خوشحال بودن در زندگی
منتظر خوشحالی نمانید
خبر خوب این است که همیشه فرصت هایی تازه برای خوشحال بودن وجود دارد. زندگی را مثل ایستگاه مرکزی قطار تصور کنید، جایی که زمان های شاد تمام مدت و بدون توقف از راه می رسند. به احتمال فراوان فرصت شاد بودن از پیش رسیده است. بعضی وقت ها صاف جلوی شما قرار دارد. به هر دلیلی، شما قادر نیستید که توجه خود را معطوف آن کند و قدر آن را بدانید.
فارغ از اینکه چه اتفاقی دور و بر شما می افتد، شما همیشه می توانید احساس شادتری داشته باشید، بهره ور تر باشید، موفقیت را جذب کنید و از خودتان در هنگام موفقیت لذت ببرید. وقتی تمرکز خود و شیوه تفکرتان را عوض کنید، دیدگاه های شما هم تغییر می کند. زمانی که این تغییر اتفاق بیفتد، زندگی شما عوض می شود.
خوشحالی را به زندگی خود اضافه کنید، همین حالا!
می توانید آن را ببینید؟ شما در جزیره ای گرمسیری زندگی می کنید. هر وقت که دلتان بخواهد از خواب بیدار می شوید و هر کاری که دلتان بخواهد انجام می دهید. یک نفر صبحانه شما را برایتان می آورد. از جای راحت خود در بالکن تان، تنها چیزی که می توانید ببینید اقیانوس و پاهایتان است. چه زندگی دلچسبی!
همه ما رویای روزی را داریم که خوشحال باشیم. تا آن زمان، بیش از اندازه کار می کنیم، بیش از اندازه تحت استرس هستیم، و به اندازه کافی خوشحال نیستیم. آن رویا بدون برنده شدن در بخت آزمایی یا تماسی از عمویی ثروتمند که در حال فوت است، ممکن به نظر نمی رسد. ولی زندگی چه جذابیتی دارد اگر خوشحال نباشیم؟
خبر خوب این است که، شما می توانید خوشحالی را همین حالا به زندگی خود اضافه کنید. تنها چند فعالیت ساده تولید کننده سروتونین می تواند استرس را کاهش دهد و انتظار برای آرمان شهر مورد نظرتان را آسان تر کند.
مراقبت از خود را بخشی از روال عادی زندگی خود کنید
اینکه قادر باشید زمانی برای خود بگذارید تا دکمه ریست (reset) خود را فشار دهید، چیزی است که همه ما هر از گاهی نیاز به انجامش داریم. ولی یک نکته را باید در نظر گرفت: گذاشتن زمان توقفی برای اینکه به خودتان لحظه ای استراحت یا آرامش یا لذت دهید تنها بخشی از نبرد است. ما زمانی را به ساعت خوشحالی اختصاص می دهیم، ولی این زمان خوشحال نمی گذرد چرا که در آن زمان در مورد چند ایمیل آخر که بهشان نظم ندادید فکر می کنید. چطور می توانید بدون استرس به تماشای تلویزیون بپردازید وفتی که انبوهی از لباس های کثیف در کنار تلویزیون جا خوش کرده اند؟ آیا می توانید واقعاً مشغول خوردن کرم کارامل شوید در حالی که می دانید 18 ماه است که به دندانپزشک مراجعه نکرده اید؟ یا در حالی که دو سال از عروسی هم اتاقی دوران دانشگاهتان گذشته، ولی هنوز برای او هدیه عروسی سفارش نداده اید؟