قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

اصل کلمه کلیدی – در این زمینه، ما میخواهیم دقیقا کلمه کیدی را در متن خود استفاده کرده و یک انکر تکست دقیقا کلیدی داشته باشیم:

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

کلمه کلیدی / بخشی از عبارت – کلمه کلیدی خود بخشی از یک عبارت است که ما به دنبال رتبه گرفتن برای آن هستیم. در واقع کلمه کلیدی در عبارتی که خود آن نیز کلیدی است قرار گرفته است:

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

برند یا نام مشخص – در این نوع از انکر تکست، دقیقا نام شرکت یا برند خود یک انکر تکست به شمار رفته و مشخصا یک انکر تکست به حساب می آید:

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

آدرس ها URL – در این نوع انکر تکست در کنار کلمات آدرسی قرار خواهد گرفت که لینک دارد و خود مقصد لینک نیز همان لینک است. به مثال زیر دقت کنید.

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس (https://mimos.ir) ، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

انکر تکست Anchor Text های معمول – این گونه انکر تکست ها همان کلماتی هستند که معمولا مشخص میکنند کاربر در کجا میتواند به مقصد بعدی حرکت کند (مثلا: اینجا کلیک کنید. این مقاله، این سایت، این محصول و …)

مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راه کارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید. برای ورود اینجا کلیک کنید.

احساسات شما متاثر از افکار شماست. خود انسانها موجب ناراحتی خودشان می شوند، آن هم به واسطه ی اعتقادات غیرعاقلانه ای که در رویدادها یا تجارب فعال کننده زندگی شان دارند .

 

فکر کردن ,نظم بخشیدن به افکار

 

فکر کردن

ما می توانیم با تربیت کردن و نظم بخشیدن افکار خود، زندگی را مملو از کامروایی، خلاقیت و از لحاظ هیجانی رضایت بخش کنیم. احساس خوب از طریق تفکر صحیح ایجاد می شود .

انسان ها با سازمان دهی و نظم بخشیدن به افکار خود ، می توانند کامروا و خلاق باشند ، می توانند زندگی هیجانی رضایت بخشی را پشت سر بگذارند، یا زندگی را سرد، ماشینی و واقعا ناخوشایند جلوه دهند.

شاید این طور باشد. اما دلیل این که چنین برداشت ناخوشایندی از این حرفها دارید این است که والدین، معلمان و درمانگرها، واقعیات را طوری برای شما جلوه داده اند که باور کرده اید فقط از طریق تجارب بسیار هیجانی می توان زندگی خوب داشت و حداکثر بهره را از زندگی برد.

تفکر عاقلانه در درازمدت ، باعث خواهد شد تا بیشتر احساس لذت را داشته باشیم ؛ چون عقل انسان به او کمک می کند خودش را از شر احساسات مزاحم خلاص کند، به ویژه از وحشت و خشم پریشان کننده، سپس می تواند هیجانات و سرگرمی های لذت بخش را جایگزین نماید .

جالب است بدانیم حتی هیجانات ناخوشایندی مثل پشیمانی و ندامت ما را شادتر می کنند و به ما کمک می کنند تا به خواسته های خود بیشتر دست پیدا کنیم. اگر با این هیجانات درست برخورد کنیم و آنها را نشانه اشکالات زندگی خود بدانیم ، می توانیم از تجارب و رویدادهای ناخوشایندی که موجب تاسف و ندامت ما شده اند، خلاص شویم.

 

ما به عنوان یک انسان از چهار فرآیند اصلی که همگی برای بقاء و شادمانی مان ضروری اند متاثر هستیم :

1.شما دارای درک و حس هستید، می بینید، می چشید، بو می کنید و می شنوید

2. احساس یا هیجان دارید، عشق، تنفر، احساس گناه یا افسردگی

3. شما دارای حرکت و عمل هستید، قدم می زنید، می خورید، شنا می کنید

4. استدلال و فکر می کنید، به یاد می آورید، تصور می کنید، فرض می کنید و مسایل را حل می کنید

فکر کردن ,نظم بخشیدن به افکار

اما معمولا هیچ یک از این چهار فرآیند اصلی را به طور کاملا مجزا تجربه نمی کنید . وقتی چیزی را ادراک یا احساس می کنید به آن فکر هم می کنید و بالاخره در مورد آن کاری را انجام می دهید .ما به طور همزمان ادراک، حرکت، تفکر می کنیم و تهییج می شویم.

این چهار شیوه اصلی ارتباط ما با دنیا، از هم مجزا نیستند. آنها با هم همپوشی دارند و هریک جنبه های مختلفی از زندگی ما را دربرمی گیرند.

بنابراین تفکر ، علاوه بر تغییرات زیستی- الکتریکی مغز ، یادآوری، یادگیری و حل مسئله ، شامل رفتارهای حسی وحرکتی و هیجانی هم می باشد.

هیجان یکی از آن فرآیندهایی است که رابطه نزدیکی با ادراک، حرکت و تفکر دارد.

معمولا مراکز هیجانی، ادراکی، حرکتی و فکری ما تا حدودی دارای خاصیت تحریک پذیری و پذیرندگی هستند. بنابراین با محرکی که شدت معینی دارد بر آنها تاثیر می گذارد یا بر شدت آنها می افزاید و یا از شدت آنها می کاهد. ما می توانیم در موارد ویژه ای این تحریک را به طور مستقیم بر مراکز هیجانی وارد کنیم، مثلا از طریق تحریک الکتریکی بخش هایی از مغز یا مصرف داروهای محرک یا کندکننده ای که بر بخش هایی از مغز یا دستگاه عصبی خودمختار تاثیر می گذارند.

همچنین می توانیم محرک را به طور غیرمستقیم یعنی از طریق ادراک، حرکت و تفکر وارد کنیم و از این راه بر دستگاه عصبی مرکز و راههای مغزیی که با مراکز هیجانی بالا در ارتباطند و بر آن تاثیر می گذارند، اثر بگذاریم.

 

پس به سه شکل می توانید احساسات خود را کنترل کنید:

1.به شیوه الکتریکی و زیستی شیمیایی مستقیما بر هیجانات خود تاثیر بگذارید

2.از طریق آرامش عضلانی

3.از طریق تفکر ارادی، تفکر، تعمق، حساسیت زدایی ذهنی یا تکرار مطالب آرام بخش برای خود با هیجان زندگی تان مقابله کنید.

 

تفکر عقلانی- هیجانی به شما کمک خواهد کرد تا احساسات خود را به طور کاملتر و آزادانه تری مشاهده کنید و وجود آنها را بپذیرید و آنها را جزیی از خودتان بدانید. ببینید آیا مناسبند یا خیر، بالاخره احساس مورد نظرتان را داشته باشید و از زندگی بهره بیشتری ببرید.

با افکارتان ، به جنگ آشفتگی های هیجانی بروید، انسان ها از لحاظ نظری قادرند افکار و احساسات منفی خود را کنترل کنند اما گاهی عملا نمی توانند موفق به انجام این کار شوند .

موانع اصلی بر سر راه تفکر و هیجان موثر عبارتند از:

1.برخی از مردم خیلی کند ذهن تر از آن هستند که بخواهند افکار صحیحی داشته باشند

2.برخی از آنها هم که از هوش کافی برخوردارند راه درست فکر کردن را نمی دانند

3.گاهی نیز هوش و آموزش کافی را برای تفکر واضح و روشن دارند اما از این هوش یا دانش خود به خوبی استفاده نمی کنند یا عملکردی روان رنجورانه دارند.

 

افرادی که رفتار روان رنجورانه دارند ، ظرفیت های بالقوه ای دارند اما نمی دانند رفتارهایشان چطور به آنها لطمه می زند گاهی هم می دانند چطور به خودشان لطمه می زنند اما به دلایلی غیرعاقلانه از رفتارهای مخرب خویش دست نمی کشند.در حالی که این افراد ظرفیت های بالقوه دارند و فطرتا کم هوش نیستند .

دلیل مشکلات هیجانی آنان ، ناآگاهی آنها از نحوه تفکر صحیح تر و انجام رفتارهای کمتر مخرب است. تفکر روشن، منجر به هیجانات مناسب می شود و حماقت و جهالت و آشفتگی ، با تفکر صحیح مغایرت دارد و باعث هیجان زدگی مفرط یا کم هیجانی می شود. 

منبع : کتاب زندگی عاقلانه ، مولفان: آلبرت الیس- رابرت هارپر ، مترجم: مهرداد فیروزبخت/سایت

همه ما با شدت و ضعف، در گیر نحوه تفکر و قضاوت دیگران در مورد خودمان هستیم و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از موقعیتها شجاعت ابراز وجود، دفاع از حق خود یا "نه گفتن" را نداریم و ..........

نحوه تفکر و قضاوت دیگران

 

بعد از حضور در هر مهمانی، نشست خانوادگی، ارایه یک کنفراس ساده در کلاس درس و یا حتی یک سوال پرسیدن ساده در کلاس، تا مدتها بعد نگران افکار و قضاوتهایی هستم که در ذهن دیگران می گذرد و دایما این تشویش را دارم که اطرافیان، مردم کوچه و خیابان و .. هر کدام چگونه مرا ارزیابی می کنند؟ در مورد من چه فکر می کنند؟ و ....

 

این چند سطر شاید وصف حال تعداد زیادی از افراد باشد. البته همه ما با شدت و ضعف، در گیر نحوه تفکر و قضاوت دیگران در مورد خودمان هستیم و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از موقع ها شجاعت ابراز وجود، دفاع از حق خود یا "نه گفتن" را نداریم.

 

هیچ چیز به اندازه اینکه همیشه بیش از حد نگران طرز تفکر دیگران درباره خود باشیم نمی تواند به لحاظ جسمی و روانی ناتوان کننده باشد. چیزی که در اصطلاح به آن "برای دیگران زندگی کردن" اتلاق می شود و منظور از آن شرایطی است که شما همیشه در اضطراب و نگرانی اینکه عقیده و نظر دیگران درباره‌تان چیست زندگی می‌کنید.

 

شما نگران این هستید که چطور به نظر می رسید، تن صدایتان چطور است، چطور قدم می زنید و یا راه می روید، چطور حرف می زنید و غیره. تنها به این دلیل که مطمئن شوید همه شما را دوست دارند و یا شما را تایید و تصدیق می‌کنند.

 

این مسئله باعث تضییع وقت زیادی از شما خواهد شد لذا سعی داریم نکاتی را ارائه دهیم که به شما کمک می کند به این نگرانی درباره طرز تفکر دیگران در مورد خود پایان دهید.

 

این مساله را برای خود جا بیندازید که هیچ کس کامل نیست: اگر به خودتان خیلی سختی می دهید که اطمینان حاصل کنید همه کس شما را تایید می کند لازم است از خودتان بپرسید کدام استانداردها را می خواهید برآورده سازید؟ آیا این کمال مطلق است یا بی عیبی محض است. اگر اینطور است شما و هر کس دیگر که اینگونه فکر می کند، به دردسر افتاده‌اید، چرا که هیچ کس کامل نیست. آیا کسانی که شما نگران قضاوت آنها هستید، بی‌عیب هستند؟ آیا زندگی آنها کامل و بی مشکل است؟ مطمئن باشید برخلاف آنچه که در ظاهرشان می بینید آنها هم مشکلات واقعی و نواقصی دارند که احتمالا امکان دارد شبیه مشکلات شما باشد پس به یاد داشته باشید و درک کنید که بسیاری از افرادی که شما تلاش می کنید جلوی آنها کامل و بی‌عیب باشید نواقص و عیوب خود را دارند.

 

این مساله را برای خود روشن کنید که نحوه تفکر دیگران درباره شما دل‌مشغولی و مشکل شما نیست: ممکن است خنده‌دار به نظر برسد اما این یک واقعیت است آنها همانطور که تصمیم دارند فکر کنند، فکر می کنند حتی اگر در ظاهر خودشان را جور دیگری نشان دهند، پس حتی اگر فکر می کنید که می توانید معیار یا پیمانه‌ای برای آنچه که در سر آنها می گذرد باشید بفهمید که در انتهای روز باز هم هنوز هر کسی حدس خودش را درباره شما خواهد داشت. اینکه چطور درباره شما فکر می کنند مشکل و دل‌مشغولی آنهاست نه شما پس هر وقت این فکر که دیگران چگونه و چطور درباره من فکر می‌کنند به سراغ‌تان آمد بلافاصله آن را با این جمله:" مهم نیست این مشکل آنهاست نه من"، جایگزین کنید.

نحوه تفکر و قضاوت دیگران

یادتان باشد که طرز تفکر دیگران درباره شما کلا خارج از کنترل شماست: واقعیت این است که شما نمی‌توانید عقاید و نظرات دیگران را کنترل کنید حتی اگر سعی کنید که طرز برخورد و واکنش خود را تغییر دهید یا طوری رفتار نمایید که مورد پسند آنها باشد. اگر شما طرز تفکرتان درباره یک مساله را عوض کنید یا طوری تغییر رفتار دهید که مورد پسند دیگران باشد و یا رفتارتان را طوری تغییر یا سرکوب کنید که مورد پذیرش دیگران قرار گیرد و ....همه و همه نشانه این است که سعی می کنید واکنش آنها نسبت به خودتان و تفکرشان نسبت به خودتان را کنترل کنید. در حالی که در کمال تاسف همه این اقدامات بیهوده است. آنها همانطور که تصمیم گرفته‌اند فکر کنند، درباره شما فکر می کنند و این مساله کاملا خارج از کنترل شماست.

 

شما باید به این بینش برسید که بیشتر مشکلات شما درباره آنچه دیگران درباره شما فکر می کنند در حقیقت از طرز تفکر شما درباره خودتان ریشه می گیرد. خیلی اوقات ما بدترین منتقد خود هستیم و خودمان را قضاوت کرده و محکوم می‌کنیم حتی قبل از اینکه دیگران فرصت این کار را پیدا کنند.

 

پس اگر زمینه هایی از زندگی‌تان هست که در آن احساس ناامنی و یا فقدان احساس خوب درباره ارزش خودتان هستید، به طور طبیعی و خودکار فرض خواهید کرد که دیگران این نقاط ضعف و عیوب را در شما ملاحظه می‌کنند و این احساس بدگمانی و سوءظن درباره طرز تفکر منفی دیگران درباره شما را تشدید می‌کند. به خودتان سخت نگیرید به مرحله اول برگردید هیچ کس کامل نیست زندگی خیلی کوتاه‌تر از آن است که انرژی روحی و عاطفی‌تان را صرف این افکار مزاحم و مسموم کنید.

 

نکات و هشدارها

**کنار گذاشتن طرز تفکر منفی و بیش از حد منتقدانه درباره خودتان محتاج ممارست زیاد است، پس صبور باشید.

 

** الگوهای تفکر منفی را بشناسید و تمام تلاش‌تان را بکنید که آنها را با تفکر مثبت درباره خودتان جایگزین کنید

 

** شما باید با استرس‌های زیادی مواجه شوید بویژه هنگامی که بخش اعظمی از زندگی‌تان را با احساس فقدان امنیت زندگی کرده‌اید. برای مواجه شدن با تفکرات منفی درباره خودتان آماده باشید. شما کارها را خوب انجام خواهید داد اگر به این وظایف و مسئولیتها، تنها به خاطر خودش توجه کنید و به خاطر نظر دیگران آن را قبول نکنید.

افراد مجرد بسیاری در جامعه وجود دارند که دوست دارند دوست یا شریک زندگی خوبی برای خود بیابند و با آنها لحظات خوشی را برای خود رقم بزنند. شاید برخی از ما در رابطه های اشتباهی گرفتار شده باشیم و مسایل تلخی را در زندگی خود تجربه کرده باشیم. در این مطلب سعی کرده ایم چندین راهکار برای داشتن یک قرار ملاقات درست و سالم و راه هایی برای یافتن دوست مناسب را برایتان نام ببریم.

دوست یابی,یافتن دوست مناسب

 

تصمیم شماره یک: در آینده زندگی کنید

کارول برودی فلیت – نویسنده کتاب «بیوه ها دشنه در دست دارند» می گوید: هرگز رابطه آینده خود را بر اساس رابطه های قبلی پایه گذاری نکنید. همه ما در زندگی با افراد دروغگو یا افرادیکه با ما هیچ سنخیتی نداشته اند، روبه رو شده ایم و تجربیات بدی در زندگی داشته ایم. بنابراین، بهترین کار این است که به گذشته لبخندی بزنید و آن را رها کنید. ذهن خود را برای احتمالات آینده باز کنید و هرگز فرد جدیدی را بر اساس تجربیات گذشته خود بی جهت محکوم نکنید.

 

راهکار: نام افرادی که تجربه تلخی برای شما به جا گذاشته اند را روی کاغذ بنویسید و آن را بسوزانید. این راهکار بسیار مفید و بی ضرر است و می توانید از این پس با احساسات بهتری در رابطه خود پیش بروید.

 

تصمیم شماره دو: رابطه های بیمار، افلاطونی و ... را رها کنید

اگر در رابطه ها و دوستی هایی گرفتار شده اید که هیچ چیز مثبتی ندارند و به هیچ نتیجه ای هم نخواهند رسید، بهتر است هر چه سریع تر خود را از این شرایط خلاص کنید و به آن رابطه خاتمه ببخشید. این تصمیمی است که شارلوت میلوت برای سال جدید خود در نظر گرفته است. او می گوید: «من تصمیم گرفته ام تا به دوستی هایی که سالم، حمایت کننده و اصولی نیستند پایان ببخشم.» او همچنین اراده کرده است که دیگر به دنبال افراد جدید نگردد. او می گوید:«رابطه هایی که معنادار هستند با جست و جوی من برای یافتن یک نفر به عنوان دوست، شکل نمی گیرد. من باید زندگی معمولی خود را داشته باشم و از آن لذت ببرم تا سرانجام یک روز بدون اراده با فردی روبه رو شوم که دوست دارم همه عمر در کنارش باشم. به این ترتیب هر دو ما به این رابطه تمایل خواهیم داشت و آن را آغاز خواهیم کرد.»

 

راهکار: سعی کنید تا حد امکان خود را خوشحال و سرزنده نگه دارید و خود را مشغول کنید. به طور مثال می توانید در کلاس عکاسی که همیشه دوست داشته اید، ثبت نام کنید. با همسایه های خود رابطه نزدیک تری برقرار کنید. برای زندگی خود برنامه هایی تنظیم کنید که تاکنون هرگز انجام نداده اید.

 

تصمیم شماره سه: قرار بگذارید

این تصمیم کاملا واضح و شفاف است. اگر دلتان شکسته است، بهترین راه برای مرحم گذاشتن روی آن، این است که بیرون بروید و با فرد دیگری قرار بگذارید. این کاری است که مری آن لوری انجام داده است. کاری که او کرده به هیچ وجه کوچک و بی ارزش نیست. او توانسته بعد از جدا شدن از زندگی ای که 31 سال ادامه داشته است دوباره روی پای خود بایستد. او می گوید:«آخرین قرار رسمی من به سال 1975 میلادی برمی گردد. من هرگز نخستین دیدار خود را با همسرم فراموش نمی کنم. من با دوچرخه به محل قرار رفتم و در آنجا یکدیگر را ملاقات کردیم.»

 

راهکار: اگر سال ها از تمام کردن رابطه شما گذشته است و خودتان نمی توانید فرد مناسبی بیابید، می توانید از دوستان خود بخواهید تا در یافتن فرد موردنظر به شما کمک کنند. اگر در رابطه قبلی خود دچار مشکل بوده اید، برای فراموش کردن غم های خود پیش مشاور بروید تا بتوانید سریع تر روند بهبود را طی کنید و پیش از آغاز یک رابطه جدید، کاملا شاد و سلامت باشید. سعی کنید در رابطه بعدی خود به مکان هایی که همیشه می رفته اید، نروید. برای نخستین دیدار خود مکانی را انتخاب کنید که تاکنون به آنجا نرفته اید. این کار نه تنها این مکان را برای شما ارزشمند و خاص می کند بلکه باعث می شود دیگر کمتر یاد تجربه تلخ قبلی خود بیفتید.

 

اگر در میانه زندگی خود به یکباره مجرد شده اید، نگران نباشید افراد بسیاری همچون شما در جامعه وجود دارند و می توانید با آنها دوست شوید.

 

تصمیم شماره 4: سعی کنید بیشتر بیرون بروید و به مکان هایی که مجردها جمع می شوند سر بزنید

با در خانه نشستن نمی توانید فرد موردنظر خود را بیابید. بنابراین سعی کنید به جاهایی بروید که بیشتر جوان ها و مجردها در آنجا جمع می شوند و با آنها ارتباط برقرار کنید. دیوی الکساندر در این رابطه می گوید: «من تصمیم گرفتم در طول هفته بیشتر با دوستانم بیرون بروم و در این راه افرادی را ملاقات می کردم که هرگز در آخر هفته ها آنها را نمی دیدم. »

 

راهکار: گزینه اول: می توانید دوست خود را در اینترنت و وب سایت های شبکه های اجتماعی یا اتاق های گفت و گو پیدا کنید. گزینه دو: بیرون بروید و در کافی شاپ یا رستوران بنشینید و شاید فرد مجرد دیگری نیز تنها آمد و خواست تا با شما یک قهوه بنوشد. یک راهکار دیگر این است که در تورهای تفریحی و مسافرتی که بیشتر مجردها می روند، ثبت نام کنید.

 

تصمیم شماره پنج: با خود بد حرف نزنید و برای ملاقات با یک فرد خاص برای خود زمان تعیین نکنید

شاید زمان زیادی از مجرد بودن شما گذشته باشد و به همین دلیل برای پیدا کردن یک فرد مناسب دستپاچه هستید و فکر می کنید باید هرچه سریع تر او را بیابید. دوری لیواک – نویسنده کتاب «سال های ترس» در این رابطه می گوید: «خود تخریبی کار بسیار ساده ای است اما شاید این مسایل باعث شوند تا درونگراتر شویم و با دیگران در مسیر درست ارتباط برقرار کنیم. به خودتان فرصت دهید و خیلی سخت نگیرید. همین که ما از بیرون تحت فشار از طرف خانواده ها برای زودتر ازدواج کردن هستیم، کافیست و اینکه بخواهیم از درون نیز خودمان را اذیت کنیم واقعا بیرحمانه است. هر چه کمتر به زمان ازدواج خود فکر کنیم و خود را آزار دهیم، رابطه های ما در مسیر سالم تر و درست تری پیش خواهند رفت. و به این ترتیب می توانیم خود و رابطه هایمان را در مسیر درست هدایت کنیم.»

 

راهکار: سعی کنید برای زمان خود برنامه ریزی کنید. اگر به طور مرتب ورزش نمی کنید سعی کنید آن رادر برنامه ثابت هفتگی خود بگنجانید. تحقیقات جدید نشان داده است که اضافه کردن حتی چند دقیقه ورزش سخت به برنامه ورزشی خود می تواند به شما در بالا بردن اعتماد به نفس و کنار آمدن با شرایط پراسترس کمک بسزایی بکند. ورزش را حتما در برنامه های خود بگنجانید.

رشد شاخه ای از مشاوره با عنوان «مشاوره خانواده» و اهتمام دانشگاه‌های بزرگ به تربیت مشاورانی که بتوانند معضلات خانواده‌ها را پیگیری کرده و به درمان و پیشگیری بپردازند، از مهم ترین تحولاتی است که در دو دهه اخیر دستاوردهای مثبتی در زمینه دوام و قوام زندگی زنان و مردان دارد.

 

مشاوره قبل از ازدواج نیز یکی از موضوعات زیر مجموعه مشاوره خانواده است که بدون تردید می‌تواند درصد موفقیت بالای یک ازدواج را بالا ببرد.موضوعی که در آن تلاش می‌شود تا جوانان خواهان ازدواج، پروسه انتخاب همسر، شناخت خود و او و همچنین تشکیل زندگی مشترک را با چشمان باز طی کرده و از این رهگذر از مشکلات پس از ازدواج کاسته شود. این موضوع اما همچنان در کشور ما اهمیت خود را نیافته و در ردیف مقدمات ازدواج جایگاه درخوری پیدا نکرده است.

 

یک روان شناس و مشاورخانواده می‌گوید: نتیجه سال‌های سال تحقیقات در فرهنگ‌های مختلف نشان می‌دهد که شناخت قبل از ازدواج در بهترین و ایده آل ترین شرایط و در زمان نامحدود حداکثر به 50 درصد می‌رسد، یعنی اینکه 50 درصد باقی مانده فقط در زندگی عملی مسیر می‌شود در حالی که مردم قبل از ازدواج تصور می‌کنند که شناخت کافی از هم دارند.دکترمحمود نودرگاه فرد در گفت‌وگو با بیان اینکه مردم ما، بین شیوه زندگی سنتی و مدرن گرفتار شده‌اند، افزود: اغلب مردم دوست دارند روشن فکر و امروزی زندگی کنند ولی از آنجا که ریشه سنتی و مذهبی در زندگی‌های ما جاری است باعث می‌شود که انتخاب‌ها در زندگی مدرن باشد؛ اما شیوه زندگی و در نهایت نوع رفتارها و نگرش‌ها به مقوله زندگی مشترک مدرن نباشد.این استاد دانشگاه ادامه داد: افرادی که اصرار دارند مدرن زندگی کنند تفاوتشان با میانگین سطح زندگی در جامعه زیاد و در اقلیت باقی می‌مانند و همین موضوع باعث آزارشان می‌شود.

 

مشکل اصلی طلاق؛ انتخاب نادرست

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به افزایش طلاق طی دهه‌های گذشته دراستان البرزاظهارکرد: انتخاب نادرست دلیل اکثر طلاق‌ها در استان البرزاست و مشکل اصلی طلاق در اصل اختلافات زناشویی نیست، بلکه انتخاب نادرست است.وی تصریح کرد: یکسری معیار است که اگر این معیارها رعایت شود قابلیت پیشگری از اختلافات زناشویی را بالا می‌برد واز این معیارها به عنوان فاکتورهای مقایسه یاد می‌شود که به سه دسته بررسی میزان آمادگی طرفین برای ازدواج، بررسی میزان تناسب‌ها و بررسی میزان مهارت‌های زناشویی تقسیم می‌شود.

 

طول دوره نامزدی شناخت را بیشتر می‌کند

وی با تاکید بر اینکه اولویت بندی و ترتیب این فاکتورها باید رعایت شود، گفت: طول دوره آشنایی قبل از ازدواج یا همان دوران نامزدی هر چقدر بیشتر باشد شناخت طرفین از یکدیگر نیز بیشتر می‌شود.نودرگاه فرد با انتقاد از اینکه مفهوم نامزدی امروزه در جامعه ما ذهنیت بدی را ایجاد کرده است، تصریح کرد: برخی‌ها برای نامزدی جشن می‌گیرند و نامزدی را به معنای عقد می‌دانند در صورتی که مفهوم نامزدی به معنی کاندیدا است ممکن است طرفین به یکدیگر رأی دهند یا ندهند، بنابراین طول دوره نامزدی یا همان آشنایی پیش ازدواج هر چه طولانی تر باشد بهتر است.

 

وی گفت: آمادگی برای مرحله اول که منظور آمادگی فیزیکی، روانی و اجتماعی است، در مجموع بلوغ اجتماعی گفته می‌شود.این پژوهشگر تاکید کرد: آمادگی فیزیکی مشخص است و در آن فرد باید از لحاظ سنی و جسمانی به درجه ای رسیده باشد که نقش‌های همسری را بتواند قبول کند و همچنین فرد از لحاظ روانی باید حتماً دوره دوم نوجوانی یعنی حداقل سن 21 سال را سپری کرده باشد.استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج افزود: وقتی لفظ بلوغ اجتماعی به کار برده می‌شود یعنی فرد باید سه فاکتور اصلی بلوغ اجتماعی را دارا باشد که یکی از این فاکتورها سن میانگین ازدواج است که برای افراد با تحصیلات دانشگاهی 25 سال و بدون تحصیلات دانشگاهی 22 سال است ولی دیدگاه امروزه جامعه سن بلوغ مد نظر است.

 

میانگین بلوغ اجتماعی در ایران 26 سال

این مشاور خانواده در خصوص فاکتور بلوغ اجتماعی، اضافه کرد: میانگین سن بلوغ در کشورمان 26 سال است یعنی از یک فرد زیر 26 سال انتظار بلوغ اجتماعی نداریم.وی ادامه داد: فاکتور دوم شغل است منظور شغل ثابت و امنیت شغلی است و میزان درآمد مهم نیست ولی امنیت شغلی باید داشته باشد.نودرگاه فرد تصریح کرد: فاکتور سوم تحصیلات است هیچ مقطع تحصیلی خاصی مورد نظر نیست ولی مهم این است که فرد به سطح مورد نظر و برنامه ریزی شده تحصیلی خود رسیده باشد.

 

میزان تناسب برای پیشگیری از اختلافات

استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در خصوص بررسی میزان تناسب‌ها برای پیشگیری از اختلافات زناشویی، خاطرنشان کرد: در این مورد سه فاکتور سنجش داوطلبین ازدواج، سنجش خانواده داوطلبین و سنجش شرایط مادی سنجیده می‌شود که خیلی مهم است.وی ادامه داد: میزان تحصیلات، شغل، میزان درآمد، جایگاه و موقعیت شغلی، تعداد اعضای خانواده، ترتیب تولد، تک دختر و پسر بودن، تک فرزند بودن، فرهنگ قومی، فرهنگ منطقه‌ای سکونت در مورد زوجین و تمامی اعضای خانواده به علاوه دامادها و عروس‌ها و نوه‌های خانواده مورد سنجش قرار می‌گیرد.وی تصریح کرد: برخی از افراد می‌گویند این موارد مهم نیست«مگر می‌خواهی با خانواده‌ی همسرت ازدواج کنی؟» این تفکر و نگرش باطل است، در ازدواج ایرانی در اصل ازدواج بین دو نیست بلکه ازدواج بین دو قبیله است و قومیت شخص بسیار مهم است و هر کدام از دو نفر نماینده فرهنگی سنتی و قومی خاندان خود هستند.نودرگاه فرد اظهارکرد: افرادی که امتیاز بالایی در میزان آمادگی و میزان تناسب کسب می‌کنند به سراغ فاکتور سوم یعنی سنجش مهارت‌ها می‌روند.

 

ناآگاهی از خصوصیات جنسی همسر

عضو هیات علمی دانشگاه آزاد کرج یادآورشد: طبق تجربه، بالاترین میزان اختلافات زناشویی مربوط به ناآگاهی زوجین از خصوصیات جنسی یکدیگر است.وی افزود: تمام مهارت‌های مورد نیاز در مورد جنس مقابل قبل از ازدواج حتماً باید آموخته شود و هیچ فردی نمی‌تواند ادعا کند که تجربه‌ی آن را دارد و نیازی به آموزش ندارد.نودرگاه فرد تاکید کرد: بهترین راهکار برای پیشگیری از وقوع طلاق و اختلافات زناشویی، جدی گرفتن مطالعات و مشاوره‌های قبل از ازدواج است.وی بر بالا بردن میزان آمادگی برای ازدواج و قبل از انتخاب همسر تاکید کرد و اظهار داشت: در مورد تناسب‌ها دقت بسیار زیادی بر روی تناسب‌ها و عدم تناسب‌ها باید صورت گیرد و این کار حتماً باید توسط یک متخصص انجام شود.

 

مهارت‌ها به تناسب شرایط روز تغییر می‌کند

این روان شناس، مشاوره خانواده و عضو هیات علمی دانشگاه در خصوص فاکتور سنجش میزان مهارت‌ها، اضافه کرد: این مهارت‌ها فقط باید در کارگاه‌های آموزش مهارت زندگی آموخته شود.نودرگاه فرد در پایان گفت: تجربه نشان داده که مهارت زندگی به تناسب شرایط روز تغییر می‌کند، یعنی اینکه استفاده از تجربیات بزرگسال لازم است، اما هیچ وقت کافی نیست.

منبع: سلامت نیوز



در این چنین مواردی معمولا توصیه باتجربه ها این است که مهارت ها و توانایی های موجودتان را کنار هم بگذارید تا به ارزیابی دقیقی از وضع موجود دست یابید.

 

روند کاری هیچ یک از ما همیشه یکسان نبوده و نخواهد بود. شرایط افول روند کاری برای هریک از ما ممکن است اتفاق بیفتد.

 

معمولا کسانی که تجربه بیشتری در کار و حضور در محیط کاری دارند حد اقل یک بار این شرایط را تجربه کرده اند. در چنین شرایط معمولا نه از محیط کاری تان رضایت دارید و نه از سطح درآمدتان . در این شرایط معولا کار یکنواخت شده و نیاز به تغییری دارید تا به دوران اوج باز گردید.

 

در این چنین مواردی معمولا توصیه باتجربه ها این است که مهارت ها و توانایی های موجودتان را کنار هم بگذارید تا به ارزیابی دقیقی از وضع موجود دست یابید.

 

وجه تمایز شما با دیگران در چیست؟ خط خوبی دارید؟ توانایی مذاکره تان بیشتر است؟ روابط عمومی خوبی دارید؟ شاید یک زبان خارجی بدانید ویا حتی مهارت ویژه شما صدای گرم و زیبا باشد.

 

همه این ها را بنویسید و نحوه بیان مناسب آنها در رزومه تان را مطرح کنید به این ترتیب خواهید توانست به خواسته هایتان برسید.

 

5 پیشنهاد برای رهایی از افول کاری

_ اول این‌که ما در زمان‌هایی در مسیر شغلی خود دچار افول می‌شویم که در این زمان‌ها نیاز داریم تا همه تجربیات و توانایی‌ها را کنار هم بگذاریم و دوباره مسیر جدید شغلی را ترسیم کنیم

 

_ دوم پیروی از قوانین، دستور‌العمل‌ها و استانداردها بسیار عالی است و به افزایش کیفیت کار کمک می‌کند. اما گاهی ساختارشکنی و تعریف دوباره استاندارها می‌تواند برگ برنده ما باشد.

 

_ سوم زمانی می‌توانیم ساختارشکنی کنیم که نسبت به توانایی‌ها و تجربه‌های خود آگاهی و نسبت به کاری که می‌توانیم انجام بدهیم اعتماد به‌نفس لازم را داشته باشیم.

 

_ چهارم تجربه صرفا از شکست‌ها و ناکامی‌ها به‌دست نمی‌آید، بلکه موفقیت‌های هرچند کوچک می‌تواند درس‌هایی داشته باشد که یادآوری آن در شرایط سخت، به بازسازی افکار و روحیه ما کمک می‌کند.

روش زندگی هر فرد می‌تواند تا حدود زیادی نوع زندگی او را مشخص کند و اسباب شادمانی یا ناراحتی‌اش فراهم آورد.

ترک عادت‌های قدیمی,زندگی جدید

 

روش زندگی، کیفیت زندگی شما را مشخص می‌کند و راهتان را معین می‌سازد.بنابراین آیا از روشی که برای خود برگزیده‌اید و مطابق آن زندگی می‌کنید راضی هستید؟ آیا این روش همان روشی بوده که همیشه مطلوب شما بوده یا اینکه سال‌هاست به این می‌اندیشید که چگونه می‌توانید آن را تغییر دهید؟ آیا تاکنون به فکر تحولی در روش زندگی خود بوده‌اید؟ آیا انجام مکرر یکی از عادات زندگی تان را مختل نکرده است؟

 

اینکه ترک عادت موجب مرض است دلیل نمی شود که عادت های بد را ترک نکنیم. مرضی که از تکرار عادت های بد حاصل می شود از مرض ترک آنها بدتر و مخرب تر است. چه بسا عادت های بدکه زندگی شخصی را به ورطه نابودی کشانده و چه بسیار ترک عادت ها که مبارکند.

 

همه ما در رفتارهای روزمره و حتی فکرواحساسمان عادت های ناخوشایند می یابیم وشاید دلمان بخواهد ترکشان کنیم ولی نتوانیم. این عادت می تواند هر چیزی باشد.از عادت به یک رفتار خاص در موقعیتی خاص برای مثال قهر کردن هنگام شنیدن انتقادی درباره رفتار یا گفتار تا عادت به شب بیداری، پرخاشگری، ناسزاگویی، تکبرورزیدن یا حتی سیگارو .....عادت ها همان طور که ازنامشان پیداست تکرارمی شوند و عادت بدی که مدام تکرار شود انصافاّ آزار دهنده است و برای ترک ان باید هر چه زودتر اقدام کرد.

 

ولی دانستن اینکه چرا می‌خواهیم تغییر کنیم بسیار مهم است. بیشتر ما تحت تاثیر شرایط یا یک واکنش در برابر احساس ضعف و بی‌کفایتی و نیاز به رفع آنها، خواهان رشد و تغییر خود هستیم اما این برای موفق شدن ما کافی نیست زیرا در این صورت تنها درصدد برطرف کردن نقایص خود هستیم ولی جایگزینی برای ضعف‌های خود نداریم. فراموش نکنید شما زمانی می‌توانید واقعا موفق شوید که در درون خود به شدت خواهان درک درستی از تحول باشید. هنگامی که انگیزه کافی برای تغییر داشته باشید و بدانید که خواهان به دست آ‌وردن چه چیزهایی هستید، حتما موفق خواهید شد. بنابراین هنگام تصمیم‌گیری حتما از خود بپرسید چرا می‌خواهم اینگونه باشم؟ چرا می‌خواهم تغییر کنم؟ و دوست دارم پس از این چگونه باشم؟ در واقع باید بدانیم چه چیزی برای ما مهم است، اولویت‌هایمان چیست و ارزش‌هایمان کدام است. با دانستن این نکات برای پیشرفت بیشتر هیچ‌گاه اولویت‌ها و ارزش‌هایمان را نادیده نمی‌گیریم زیرا در غیر این صورت دیر یا زود احساس پشیمانی و ناامیدی می‌کنیم.

 

حال که این وهله را پشت سر گزاردید نوبت ان است که این گامها را یکی یکی طی کنید تا بتوانید بر عادت خود فایق آیید:

 

در وهله اول باید به این تشخیص برسید که چه عادتی بد و چه عادتی خوب است. منابع شناخت عادات بد، مسائل دینی و مسائل عرفی و اجتماعی است.

 

مرحله دوم این است که شما پس از تشخیص، در صدد توجیه عادت بد بر نیایید و آن را برای خود و در حضور دیگران بد محسوب کنید چرا که با توجیه کردن هیچ گاه احساس بر طرف کردن آن را نخواهید کرد زیرا لزوما آن را بد حساب نمی کنید. معمولا وقتی ما نمی‌‌توانیم به چیزهایی که می‌‌خواهیم برسیم و موفق شویم، شروع می‌کنیم به توجیه کردن خود و شکایت کردن از دیگران و با آوردن هزاران بهانه، مسئولیت چیزی را که باعث ناراحتی یا شکست ما شده، به چیزی یا کسی که خارج از وجود خودمان است نسبت می‌دهیم.

 

علت اینکه می‌خواهیم کار خود را توجیه کنیم این است که ناخواسته و از روی غرور و خودخواهی خود، می‌خواهیم مسئولیت امور را از خود سلب کنیم و دیگران یا شرایط را ناراحت‌کننده و مقصر بدانیم اما هرگز قدرت‌ را برای تغییر‌دادن شرایط و متحول ساختن خود دست کم نگیریم. یقین داشته باشیم در درون ما قدرتی وجود دارد که می‌توانیم در مدتی نسبتا کوتاه تغییراتی اساسی در خود به وجود آوریم.

ترک عادت‌های قدیمی,زندگی جدید

متاسفانه اغلب مردم وقتی می‌خواهند عادتی را ترک کنند یا به اشتباهات گذشته خود پایان دهند، احساس ضعف می‌کنند در صورتی که تغییر نحوه فکر و عمل ما کار ساده‌ای است و باوجود اینکه عمر افکار و اعمال غلط ما طولانی شده و مدت‌ها از آن گذشته باشد، اگر خودمان بخواهیم امکان تغییر آنها وجود دارد. بنابراین قدرتی را که در درون خود دارید تا تغییراتی اساسی به وجود آورید، دست‌کم نگیرید و بهانه‌هایتان را فراموش کنید. بدین ترتیب می‌توانید افراد مناسب، شرایط مناسب، کار مناسب و سلامتی مورد نظرتان را جذب کنید. برای این کار نباید هیچ تمرین خاصی انجام دهید و هیچ دستورالعمل پیچیده‌ای هم وجود ندارد تا حفظ کنید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که توجه داشته باشید«اگر ذهن خود را اصلاح کنید، بقیه ابعاد زندگی شما درست خواهد شد.» شما باید عادت‌های فکری نامناسب‌تان را تغییر دهید تا بتوانید ذهن خود را اصلاح کنید و از هر اتفاقی که می‌افتد لذت ببرید.

 

باید به این نکته توجه داشته باشید که عادات جزو ذات انسان و امور لاینفک او نظیر تنفس کشیدن که غیر قابل تغییرند نمی باشند و با تمرین و ممارست حل شدنی و تغییر پذیر هستند.

 

یکی از مهم ترین فاکتورها در ترک عادات بد و ناپسند ،تصمیم و اراده می باشد .شما باید از خود اراده نشان دهید و در راه ترک عادت صبر و استقامت را پیشه خود نماییدو لو اینکه بر سر راه مشکلات و موانع فراوانی باشد.

 

پس از این لازم است که برای ترک هر عادتی راهکارهای مخصوصی در نظر گرفته شود.به عنوان نمونه در ترک سیگار کشیدن برخی توصیه به ورزش و یا استفاده کردن از مواد غذایی و خوراکی نیرو زا و مثمر ثمر به جای سیگارکشیدن را می نمایند اما برای ترک غیبت از دیگران باید خود را از محل هایی که احتمال می دهید زمینه غیبت فراهم گردد تا حد امکان دوری کنید و در صورت قرار گرفتن در چنین محیطی سعی کنید که بحث را عوض کرده و از امور دیگری سخن بگویید.

 

بنابراین باید هر عادتی را با راه های ویژه ای در ضمن رعایت امور عمومی و مشترک ترک نمود. در پایان تذکر این نکته خالی از لطف نمی باشد بدن و روح و روان انسان آمادگی پذیرش عادات را دارند بنابراین می توان عادات خوب و نیکو را جایگزین عادات بد نمود اما این امر احتیاج به وقت و گذر زمان دارد و از مسائل تدریجی الحصول است که نمی توان از انتظار نتیجه ای زودرس را داشت.

"مطمئن نبودن" ، شروعی خوب است. معنی مطمئن نبودن این است که تو در انتظار چیز تازه ای هستی. با یافتن موفقیت درونی، بهترین، آسان ترین و در واقع تنها راه لذت بردن از هر چیز دیگری را در زندگی به دست آورده ای.

 

گاهی مراقبت از کار ، به معنی مراقبت از خود می باشد. فکر را به درون خودتان متمرکز کنید. درون شما همانی است که تو هستی.

 

درون یا نفس ما همان قدر با هم متفاوتند که اثر انگشتانمان. این نفس است که باید از آن مراقبت کنیم زیرا وقتی از نفس های خود به خوبی مراقبت کنیم ، سالم تر خواهیم بود و در چنین شرایطی ، بهتر کار خواهیم کرد و بیشتر قادر به کمک به دیگران خواهیم بود.

 

کسانی که از خود به خوبی مراقبت نمی کنند و توجه کمی به خود دارند ، مسلما برای دیگران خوب و مفید نیستند. اگر بیشتر از خود مراقبت به عمل آورند ، برای دیگران هم بهتر خواهند بود.

 

با چشم درون به نتیجه کارتان نگاه کنید. زمانی که شما به کار اهمیت بیشتری می دهید تا به خانواده ؛ و یا زمانی که به خانواده توجه بیشتری می کنید تا به خود ؛ در این زمان تعادل زندگی از دستتان خارج می شود.

 

برای خوشحال تر شدن کافی است بنشینی و به ساعتت نگاه نکنی تا زمانی که احساس کنی یک دقیقه گذشته است نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر.

 

با کمک " یک دقیقه بودن با خود" ، ابتدا می توانی از کاری که در حال انجامش هستی آگاه شوی و سپس می توانی با آگاهی یک راه بهتر را برگزینی. وقتی دقیقه ای می ایستی و ساکت و آرام نگاه می کنی ، اغلب راه بهتری می بینی و سپس همان طور که اغلب امکان پذیر است، آن را انجام می دهی.

 

همین یک دقیقه ساده و صریح نگاه کردن و اندیشیدن به رفتار و افکارمان ، ما را به چیزی بسیار قدرتمند راهنمایی می کند. ما را به درونمان می کشاند تا به خردمندی و فرزانگی خود گوش دهیم.

 

صرف کردن یک دقیقه چند بار در روز، برای ایستادن و نگاه کردن به آنچه انجام می دهیم بیشترشبیه به رانندگی در شهر و ایستادن در مقابل علایم ایست است. این علامتها به ما کمک می کنند تا به سلامت به مقصدی که در پیش داریم برسیم. آنچه برای خود انجام می دهید این احساس را به ما می دهد که مورد مراقبت و توجه قرار گرفته ایم. این همان چیزی است که ما را خوشحال می کند.

 

کار دیگری که می توانید برای خودتان انجام دهید خندیدن است. هرچه بیشتر بخندیدی ، سالم تر و شاداب تر می شوی. خندیدن به خود نه دیگران روش خوبی برای مراقبت کردن از خودمان است. با خندیدن به خود و انجام کارهای کوچک برای خودتان واقعا به شما کمک می کند که احساس خوبی داشته باشید.

 

با خود همان گونه رفتار کنیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند. زمانی که احساس یک قربانی را دارید آیا می دانید چه کسی شما را آزار داده؟ خودتان. چون شما می توانید بهترین دوست خود یا بدترین باشید و این بستگی به آن دارد که چه فکری را برمی گزینید و چه کاری را انتخاب می کنید.

 

نیاز، چیزی است که ما برای زندگی و سلامت خود به آن محتاجیم. یک خواست ، چیزی است که امید داریم ما را خوشحال سازد ولی اغلب این کار را نمی کند. وقتی آنچه را که می خواهید به دست آورید، احساس موفقیت می کنید ولی احساس سعادت ، مربوط به وقتی است که چیزی را به دست آورده و خواسته باشید. ما هرگز نمی توانیم به چیزی که به آن احتیاج نداریم به اندازه کافی دست پیدا کنیم. مانند پول خواستن است که به دست آوردن آن و دریافت این نکته که خوشحالی آور نیست با هم موجب نمی شود که از خواستن بیشتر به این امید که موجب سعادت خواهد شد، دست برداریم.

راه لذت بردن از هر چیز,موفقیت درونی

گاهی می توانیم فشار روانی زندگی خود را با نرفتن به طرف چیزی که به آن نیاز نداریم کاهش دهیم. فکر می کنی من و شما چه احساسی خواهیم داشت وقتی که در نهایت سختی و تلاش خسته کننده چیزی را به دست آوریم که متوجه می شویم از جمله نیازهای درجه یک ما نبوده است؟ قطعا احساس یاس می کنیم و افسرده خواهیم شد. آیا می دانید وقتی امور بر وفق مرادتان نیست چه می کنید؟

 

چیزهای بد را رها کنیم تا به چیزهای خوب برسیم. وقتی اوضاع خوب به نظر نمی رسد ، تو هم می توانی همین کار را بکنی و یا زندگی را ساده بگیری، آن قدر از چیزهای غیرضروری بزنی تا به هسته اصلی چیزی که خوشحالت می کند برسی. وقتی زندگی در طریق ساده قرار گرفت ، آن را در همان طریق حفظ کنی. هرچه زندگی ساده تر باشد ، بیشتر احساس آرامش می کنی.

 

اگر دو عاطفه واقعی در زندگی ما وجود دارد، یکی عاطفه مثبت (عشق) است و دیگری عاطفه منفی (ترس). وجود یکی ، یعنی عدم وجود دیگری. می توان گفت تمام عواطف دیگر از این دو مشتق می شوند. وقتی بر اساس عشق تصمیم می گیریم، بدون دخالت ترس احساس خوبی خواهیم داشت حتی قبل از آن که بدانیم نتیجه اش چیست.

 

هریک از ما می دانیم چه چیز برایمان خوب است. فقط باید از شتاب زدگی به اندازه کافی بکاهیم و از خود مراقبت کنیم. ما باید به طور منظم برای تغییر یافتن تلاش کنیم. یکی از راههای تغییر رفتار، صرف کردن مکرر یک دقیقه برای خود است. شما باید آن قدر به صرف یک دقیقه ادامه دهید که روزی کار برایتان سهل و طبیعی شود.

 

یک دقیقه برای خودتان شما را به سوی بهتر فکر کردن و بهتر از سابق عمل کردن می برد. ما هر روز باید از نو یاد بگیریم که چگونه از خود بهتر مراقبت کنیم. همه ما بیشتر به خودمان فکر می کنیم. این امری کاملا طبیعی است. وقتی بدون احساس گناه این کار را انجام دهیم خود به خود پیشرفتی حاصل می شود و به جایی می رسیم که به دیگران بیندیشیم. ولی اکثرا از این می ترسیم که مبادا گرفتار خودخواهی شده باشیم. در دوران جوانی افراد خوش نیت نگران ما می شوند. آنها می ترسند که اگر بیش از حد به خود فکر کنیم به فکر دیگران و علائقشان نباشیم. چون آنها می دانند این نوع خودخواهی در زندگی مایه زیان است. در چنین وضعیتی است که به جای اعتماد کردن به ما، به خاطر این که ابتدا به خود اهمیت داده ایم و سپس در ادامه راه برای دیگران اهمیت قایل شده ایم، از ما می خواهند این نظم طبیعی را معکوس کنیم، یعنی اول دیگران را در نظر بگیریم و بعد خودمان را، درست مانند آن که گاری را جلوی اسب ببندیم. ما معمولا در طریق خوشبختی بیشتر اوقات دیگران را بر خود مقدم می داریم و خود را در انتها قرار می دهیم. این کار ما را به جایی نمی رساند و باعث می شود درجا بزنیم.

بعضی وقت ها آدم ها در یک نگاه عاشق می شوند، شاید به این خاطر که شما با تصویری که از زن یا مرد رویایی در ذهنشان دارند مطابقت دارید، یا شاید به خاطر خصوصیات ظاهری تان، یا به خاطر اینکه در شرایط خاصی شما را دیده اند، یا هر چیز دیگری. بعضی وقت ها هم یک روند نسبتا طولانی می گذرد تا کسی به شما علاقه مند شود. طرف مقابل شما هر طوری که عاشق شما شده باشد، شما می توانید عشق او نسبت به خودتان را از این هم سوزان تر کنید و برایش جذاب تر شوید.

برای جذاب تر شدن,مهمترین راز جذابیت

 

جذابیت دو لایه دارد: لایه اول سطحی تر است و به خصوصیات ظاهری شما برمی گردد، و لایه دوم عمیق تر است و به رفتارها، طرز تفکر و درونیات شما مربوط می شود. شما برای اینکه جذاب تر شوید باید روی هر دو لایه کار کنید. لایه اول جذابیت تاثیر آنی تر و وسیع تری دارد، در حالی که لایه دوم تاثیر ماندگارتر و عمیق تری می گذارد. شما می توانید جذاب تر شوید اگر:

 

با اعتماد به نفس باشید

این مهمترین راز جذابیت در تمام دنیاست. برای اینکه با اعتماد به نفس باشید باید خودتان را قبول داشته باشید و برای اینکه خودتان را قبول داشته باشید باید آدم قابل قبولی باشید. اگر احساس می کنید زیاد خودتان را قبول ندارید نگاهی بیندازید و ببینید چرا این حس را دارید. اخلاق خوبی ندارید؟ تغییر خصوصیات اخلاقی کمی سخت است و وقت می برد اما ارزشش را دارد. اخلاق های بدتان را با کمک دیگران پیدا کنید و آنها را تغییر بدهید، یک تغییر کوچک مساوی است با یک تحول بزرگ در رابطه تان. هیکل خوی ندارید؟ اگر از تناسب اندامتان راضی نیستید، نزدیکترین باشگاه ورزشی محلتان چشم انتظار شماست.

 

یا حتی در خانه هم می توانید همت کنید و با تمرینات ورزشی مرتب به اندام ایده آل متناسب با وضعیت بدنی خودتان برسید. خود ورزش به تنهایی می تواند با تغییر هورمون ها و مواد شیمیایی بدنتان به شما اعتماد به نفس بدهد، حتی اگر به اندام ایده آلتان نرسید. یا شاید اصلا هیچ مشکلی ندارید فقط از نقاط قوت خودتان آگاه نیستید یا خودتان را نامنصفانه با دیگران مقایسه می کنید.

 

پس شاید لازم باشد دوستانتان را تغییر دهید و با آدم هایی بگردید که به شما اعتماد به نفس می دهند و دیگر این که دنبال ارزش هایی عمیق تر در وجود آدم ها هستند. همچنین می توانید تمام دستاوردهای زندگی و نقاط قوت شخصیتی تان را بنویسید و به دیوار اتاقتان بچسبانید. هر وقت هم چیز جدیدی یادتان آمد به آن اضافه کنید. از جمله های تاکیدی هم استفاده ببرید. با این کار در واقع دارید با ناخودآگاهتان حرف می زنید و مسیرهای عصبی تازه ای در مغزتان شکل می گیرد که به تدریج ذهنیت و رفتارتان را تغییر می دهد. خلاصه هر تغییری را لازم می دانید در خودتان ایجاد کنید تا خود را بیشتر قابل قبول بدانید.

 

سخاوت احساسی داشته باشید

هیچ کس از آدم هایی که برای ابراز احساسشان جانشان بالا می آید خوشش نمی آید و مطمئن باشید نامزد شما از اینکه مدام مجبور باشد شما را روانکاوی کندکه ببیند چی در دلتان هست که نمی گذارید بفهمد (یا اینکه مجبور باشد برای فهمیدن احساستان پیش فالگیرها برود!) کم کم فرسوده می شود. شاید آدم هایی که دور خودشان یک قلعه با دیوار بلند کشیده اند بعضی وقت ها جذاب و دست نیافتنی به نظر بیایند اما مطمئنا در یک رابطه صمیمانه دراز مدت واقعا خسته کننده می شوند. گاهی خوب است که برای غریبه ها اینطور باشید اما نه برای «او». نامزد شما دوست دارد از احساستان باخبر باشد. او اوست دارد بداند چقدر دوستش دارید. خسیس نباشید. احساسات از جمله چیزهایی است که هر چه بیشتر به دیگران بدهید نه تنها کم نمی شود بلکه بیشتر و بیشتر هم می شود. از ابراز احساستان به او نترسید. چه احساسات خوب و چه احساسات بد. صمیمیت با به اشتراک گذاشتن احساسات ایجاد می شود. اگر می خواهید احساستان را توی دلتان و برای خودتان نگه دارید اصلا چرا ازدواج می کنید؟ شما که نمی خواهید شبیه یک دیوار به نظر بیایید؛ پس بهتر است بگذارید شریک زندگیتان بداند توی دل شما چه می گذرد. آدم های عاشق پیشه جذابیت خودشان را دارند. البته اینها به این معنی نیست که با احساساتتان خفه اش کنید. اگر بیشتر اطرافیانتان به شما می گویند آدمی زیادی احساساتی هستید همه این جمله ها را برعکس بخوانید. همیشه یادتان باشد: اندازه نگه دار که اندازه نکوست.

برای جذاب تر شدن,مهمترین راز جذابیت

راحت باشید

شما قرار است یک عمر با هم زندگی کنید. پس با او راحت باشید. سخت گیری ها، رسمی بازی ها، تعارفات و پنهان کاری ها را به تدریج با پیش رفتن رابطه کمتر کنید. البته جوان های امروزی با خواندن این حرف خنده شان می گیرد. اما اگر به روش سنتی ازدواج کرده باشید شاید مدت زیادی از آشنایی تان نگذشته بوده و زود نامزد شده اید، در این صورت بگذارید زمان کار خودش را بکند ولی شما هم بیکار ننشینید. کم کم به جای «شما شما» کردن می توانید او را با ضمیر مفرد خطاب کنید.

 

اولش کار سختی است اما تاثیر خیلی خوبی دارد: او عاشقتان می شود! بگذارید با شما راحت باشد و رودربایستی ها کم کم کنار برود. نه اینکه همان روز اول با پیژامه ای که تا گردنتان بالا کشیده اید جلوی تلویزیون دراز بکشید و تخمه بشکنید! اما از آن آدم ها هم نباشید که 24 ساعته با شلوار جین و موهای شینیون شده به سر می برد و طرف مقابل هم مجبور می شود همین کار را بکند. با هم مشکلاتتان را در میان بگذارید، حرف دلتان را بزنید، او را وارد زندگی خصوصی تان بکنید و بگذارید راحتی و آسایش یک دوستی صمیمانه بین شما شکل بگیرد اما رعایت ادب و احترام متقابل را همیشه – تا آخر عمرتان – بالاترین اولویت در نظر بگیرید.

 

خیال پرداز باشید

هیچ چیز به اندازه همراهی با یک آدم خیال پرداز و امیدوار به آینده به آدم روحیه نمی دهد. زیادی عاق و واقع گرا بودن اصلا جذاب نیست؛ چنین فردی اینطور به نظر می رسد که زندگی خشک و بی هیجانی داشته باشد و آنقدر در واقعیت ها غرق شود که سهم رویاپردازی و انگیزه برای رسیدن به آینده بهتر را در زندگی اش نادیده بگیرد. خیلی خوب است که منطقی باشید و واقعیت ها را نادیده نگیرید اما کمی خیال پردازی و دیدن یک آینده روشن هم نمک زندگی ست.

 

اینطوری هم جذابتر می شوید و هم زندگی خیلی بهتری خواهید داشت. مثلا در مورد اینکه چندتا بچه می خواهید داشته باشید، اسم بچه هایتان را چی بگذارید، چطوری تربیتشان کنید، چه لباس هایی برایشان بخرید، با هم کجاها بروید، یا اینکه در دوران سالمندی تان دوست دارید یک کلبه زیبا در ساحل دریا یا یک جزیره داشته باشید که شب ها با صدای امواج آب به خواب بروید و صبح ها با صدای مرغان دریایی از خواب بیدار شوید ... می بینید؟ حتی همین قدرش هم کلی حالتان را خوب کرد! خیال پردازی های شیرین باعث می شود میزان آندروفین تان بالا برود و بودنتان در کنار هم شیرین تر شود. نتیجه اینکه او عاشقتان می شود. شاید خیلی از ما هیچ وقت به آرزوهای بزرگمان نرسیم اما داشتن این خیال ها هم حالمان را بهتر می کند و هم به ما انگیزه می دهد که در زندگیمان تلاش کنیم و به جاهای بالاتر برسیم. رویاهای شما و نامزدتان چیست؟

 

خوش تیپ باشید

شما از دیدن آدم خوش تیپ و موقر بیشتر خوشتان می آید یا آدم بدتیپ و آویزان؟ خب نامزدتان هم همینطور است. پس شیک باشید. لباس و آراستگی ظاهر شما ویترینی است که خودتان را در آن می گذارید تا به دیگران نشان دهید. پس بهترین و برازنده ترین ویترین را برای خودتان انتخاب کنید. دنبال مد نباشید. در این مورد سلیقه ها مختلف است؛ تیپی را انتخاب کنید که برازنده خودتان و طبق سلیقه خودتان است (مگر اینکه آدم کج سلیقه ای باشید!).

برای جذاب تر شدن,مهمترین راز جذابیت

اگر هیچ سررشته ای در این زمینه ها ندارید از دوستان و آشنایان استفاده کنید. یا مدلی برای خودتان انتخاب کنید که از او الگو بگیرید. می توانید از اطرافیانتان آدم های خوش تیپ را پیدا کنید و ببینید چه کار می کنند که این قدر برازنده اند. شیک بودن به هیچ وجه به معنای زیاد خرج کردن نیست. اتفاقا خیلی از ما که خیلی هم به ظاهرمان اهمیت می دهیم و خیلی هم خرج می کنیم آخر کار زشت ترین تیپ را پیدا می کنیم، چون اصلا نمی دانیم چی به چی می آید و از آن مهمتر اینکه چی به ما می آید.

 

برای این کار فقط نیاز به کمی هوش و سلیقه دارید. گاهی یک شال گردن سیاه و ارزان می تواند ظاهر شما را دگرگون کند. البته شیک بودن فقط لباس نیست، مدل مویتان هم مهم است، همچنین کفش و کیفتان، زیبایی اندامتان، رفتار و طرز برخوردتان، چهره تان و از همه مهمتر، لبخندتان! خوش تیپ باشید، و در کنارش خوشرو هم باشید. یک خانم یا آقای به تمام معنا باشید.

 

از او تعریف کنید

چقدر باید به شما گفت که از نامزدتان تعریف کنید؟ زیاد شنیده اید، اما خیلی وقت ها گوش نداده اید. به خاطر همین باز هم می گویم، تعریف کردن از او معجزه می کند! می توانید جلوی خودش از او تعریف کنید: «چقدر این لباس به تو میاد، چقدر کار خوبی کردی که زنگ زدی، چقدر غذات خوشمزه شده» و یا حتی «چقدر با اینکه جوک بی مزه ای بود باحال تعریفش کردی!» اگر از آن افکار عصر حجری دارید و فکر می کنید نامزدتان با تعریف شما لوس می شود، اولا که خب لوس بشود چه اشکالی دارد، و ثانیا، حداقل پشت سرش تعریف کنید که لوس هم نشود! اگر از کسی بشنوید که نامزدتان از شما پیشش تعریف کرده، حتی یک مورد جزیی، چه حالی می شوید؟ مسابقه بگذارید و دنبال بهانه ای باشید که از نامزدتان تعریف کنید. ببینید چه می شود. زندگیتان از این رو به آن رو می شود.

 

آینه او باشید

این یک تکنیک فوق العاده است. به خاطر همین آن را آخر از همه گفتم تا بیشتر یادتان بماند: آینه نامزدتان باشید تا توی ناخودآگاهش نفوذ کنید. ما آدم ها یک رازی داریم که شاید خیلی ها ندانند: ما از افرادی که مثل خودمان هستند خیلی خوشمان می آید. مثلا موقعی که پرانرژی و پر سروصدا هستیم دوست داریم همه همینطور باشند و از مصاحبت با کسی که توی خودش است زیاد لذت نمی بریم. و برعکس.

 

این دست خودمان نیست، دست ناخودآگاهمان است. خب، کاری که باید بکنید این است که بعضی حرکاتش را تقلید کنید، مثلا وقتی با هم چای می خورید استکانتان را همزمان با او بردارید، یا وقتی با هم حرف می زنید و او می خندد شما هم بخندید و ... مرتب ادایش را درنیاورید، چون این کار نتیجه عکس می دهد، و تازه ممکن است او فکر کند تازگی ها کمی شیرین می زنید! در این مورد باید خیلی دقیق و ظریف باشید. می دانم کمی عجیب به نظر می رسد اما واقعیت دارد و در تحقیقات ثابت شده است.

انکر تکست Anchor Text های معنایی مرتبط LSI – این گونه کلمات کلیدی مرتبط با اصل کلمه کلیدی هستند و میتوانند معنایی دقیق و نزدیک به کلمه اصلی ما داشته باشد.

مثال: در روش های نوین بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.

انواع دیگری از انکر تکست ها میتوانند شامل موارد زیر باشند:

نویسنده – نام نویسنده محتوای شما نیز میتواند یک انکر تکست Anchor Text باشد

عنوان متن – عنوان متن و مقاله شما میتواند خود یک انکر تکست مستقل یا بخشی از کلمه / بخشی از عبارت باشد

لینک تصویر – لینک تصویر یا متن جایگزین تصویر شاید یک انکر تکست است.

برای داشتن روابط خوب و شایسته با دیگران، لازم است تا نکاتی را یاد بگیریم که برخی از آنها را می توان به کسب مهارتی مهم و ارزشمند تشبیه کرد.

 

بسیاری از ما در ارتباط با دنیای اطراف و ادم هایی که هر یک به نوعی با انها در رابطه هستیم، دچار اشتباه و تصورات غلطی می شویم که بر نحوه روابط ما اثر می گذارند. یکی از ویژگیهای شایع در میان اغلب مردم این است که وقتی با حرف، سخن و حتی عملی روبرو می شوند، بلافاصله به شرح و تفسیر آن می پردازند آن هم به گونه ای که خودشان فکر می کنند و می خواهند که فکر کنند.

 

تفسیر سخن دیگران را می توان به عنوان حرکتی زشت و مخرب یاد کرد که نه تنها موجب بی احترامی و عدم علاقه دیگران می شود، بلکه انرژی زیادی هم از انسان می گیرد و تاثیر منفی بر انسان دارد.

 

برخی از افراد در گفتگو با طرف مقابل، او را وادار به عجله می کنند و یا میان حرف او می روند و بعضا به اتمام جمله طرف مقابل می پردازند. این رفتار تاثیر منفی بر افراد می گذارد و احساس بدی برای آنها ایجاد می کند.

 

به خاطر داشته باشید که هر انسانی موظف است که مراقب افکار خودش باشد و به حرف ها و سخنان اطرافیانش هم اهمیت دهد و مراقب باشد تا به شرح و تفسیر حرف سایرین نپردازد و فرصت این کار را به خودشان واگذار کند. این رفتار، متاسفانه در میان اغلب مردم، شایع است و دو طرف صحبت را در شرایطی قرار می دهد تا به سرعت فکر کنند و به سرعت سخن گویند و به این ترتیب هر دوی آنها، با حالتی عصبی و سرخورده روبرو می شوند. این اقدام گه گاه موجب بروز اختلاف و تنش میان افراد می شود چرا که همه در برابر کسی که به حرف هیچ کس گوش نمی کند، مقاومت می کنند.

 

باید از کسانی که دچار چنین رفتاری هستند این سوال پرسیده شود که چطور می توانید وقتی بی وقفه صحبت می کنید، شنونده خوبی هم باشید؟ این بدان معناست که برخی از افراد، فرصت خوب گوش دادن را از خود می گیرند و فرصت سخن گفتن را هم از طرف مقابل می گیرند. بهتر است این افراد به این موضوع فکر کنند که نباید حرف دیگران را قطع کنند. این یک تمرین ساده است که بتوانید به محض متوجه شدن این موضوع که حرف دیگران را قطع کرده اید، عمل خود را متوقف کنید و دست نگه دارید.

 

آن زمان متوجه خواهید شد که این کار، چیزی بیشتر از یک عادت ساده که قادر به دیدنش شده اید، نیست. این یک خبر خوب و خوشایند است ، چرا که آنچه باید انجام دهید همین است که به محض فراموش کردن به خودتان یادآوری کنید. صبور باشید و تحمل کنید و به دیگران این اجازه را بدهید که حرفشان را کامل بزنند و خودشان آنطور که لازم است به توضیح و تفسیر کلام خویش بپردازند و هر چه دوست دارند را بازگو کنند. در این صورت متوجه خواهید شد که در ارتباط با مردم، زندگی شما و شخصیت شما رشد می کند. این یک عمل ساده و کوچک است اما همین عمل ساده در زمان برقراری ارتباط با دیگران، موجب آرامش و راحتی شما و القاء احساسی مثبت به طرف مقابلتان می شود.

 

وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد. پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید

 

اغلب افراد از اینکه حس کنند کسی به انها گوش می دهد و صدایشان شنیده می شود و البته تفسیری غیر از آنچه مورد نظرشان بوده، از کلام و سخن آنها نمی شود، احساس مثبت و آرامی پیدا می کنند. وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد. پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید و بدانید این یک راه حل ساده و آسان، برای آرامش و دوست داشتن مردم است و دوست داشتن مردم، پدیده ای ارزشمند و والاست که دستاوردهای زیادی را برای شما به ارمغان می آورد.

روان شناسان شاخه مثبت گرایی معتقدند که شادی و خوش بینی، قابلیت سیستم دفاعی بدن را برای مبارزه با بیماری ها افزایش می دهد.

 

افراد شاد، به طور خودکار و با پاسخ سریع تر، به حالت مثبت روحی و جسمی باز خواهند گشت و بر ضد استرس عمل خواهند نمود. هم چنین احساسات مثبت نیاز اساسی هر روزه ی ما برای بقاست، احساسات مثبت و شادی می توانند ما را در برابر اثرات زیان بار بیماری و افسردگی حمایت کنند. شاد بودن برای رهایی از درد، ما را با سرعت بیشتری توانمند می سازند و می توانند موجب افزایش طول عمر در ما شوند. اما گاهی‌ اوقات ایجاد شادابی در محیط کار، دشوار است. ایرادها و سرزنش ‌های مدیران به‌ خاطر تأخیر کارها یا نحوه ‌ی رفتار همکاران و یا حتی طرز نگرش منفی خودتان، مانعی جدی در مسیر شادابی ‌ست اما واقعیت این است که دست‌ یابی به شادابی یا دست‌ کم خرسندی در محیط کار، خیلی مشکل نیست اگر به توصیه‌های زیر توجه کنید.

 

سعی ‌کنید خوش‌بین باشید: خوش ‌بینی، داشتن نگاه مثبت و امیدواری حتی در بدترین شرایط است. خوش ‌بینی، قابل یادگیری ا‌ست.

گاهی ‌اوقات تظاهر به خوش‌ بینی، موجب تقویت و رشد آن می‌ شود. خوش‌ بینی، نوعی تصمیم‌ گیری‌ است که کمک می‌ کند از شغل ‌تان راضی باشید.

افکار مثبت و فکر کردن به نقاط مثبت خود،زندگی تان و حتی کارتان، در افزایش شادی شما تاثیر زیادی دارد.

 

نگرش‌ تان را تغییر دهید: علت نارضایتی بسیاری از کارکنان، نگرش منفی آنان به کار است. این افراد، همیشه درگیر یک جنگ روانی درونی هستند که آیا عضو مۆثری برای سازمان محسوب می‌ شوند یا خیر؟ با این ذهنیت که عضو مفیدی برای سازمان هستید، حس غرورتان را تقویت کنید.

 

از انتقاد به خود بپرهیزید: بسیاری از افراد وقتی مرتکب خطایی می ‌شوند، احساس گناه و شرمساری می‌ کنند. به‌جای تأسف، سعی‌ کنید از این خطا در جهت بهبود و رشد، درس بگیرید. از انتقاد منفی به خود بپرهیزید و سعی‌ کنید خود را به ‌خاطر موفقیت‌ های هرچند جزئی تحسین کنید.

 

با همکاران ‌تان با نرمش و گذشت رفتار کنید: گذشت در هر شرایطی – به ‌ویژه برای افرادی که همه‌ روزه آنان را می‌بینیم- دشوار است. اگر کسی شما را آزرده ‌خاطر یا ناراحت کرد، او را ببخشید چرا که کینه ‌ورزی بر سلامت جسم و روان، اثر منفی می ‌گذارد.

شما نمی‌ توانید نظاره‌ گر اطراف باشید و هیچ کاری نکنید و فقط با آرزوی شادی، انتظار رخ دادن آن را داشته ‌باشید

 

از خودتان حمایت کنید: انسان وقتی زیر فشار روانی و انتقاد دیگران است، به ‌ندرت می‌ تواند شاد باشد. بیشتر افراد ترجیح می ‌دهند که در چنین شرایطی، به ‌جای مقابله‌ به‌ مثل، سکوت کرده یا اتاق را ترک کنند اما شما چنین کاری را نکنید؛ اجازه ندهید استرس و انتقادها، ناامیدتان کند. محکم بایستید و از خودتان حمایت کنید. این اقدام، موجب تقویت اعتماد به ‌نفس می ‌شود.

 

صمیمی باشید: این یک واقعیت است که کار، وقتی جذاب ‌تر می‌ شود که همکاران خود را دوست داشته باشید. وقتی با دیگران رفتاری دوستانه و مسالمت‌ آمیز داشته باشید، محیطی همراه با محبت و صمیمیت به‌ وجود می‌ آورید.

 

انتظار تغییر داشته باشید و خود را برای آن آماده کنید: کارکنان، بیش‌ تر از هر زمان دیگری در معرض تغییرات قراردارند. این تغییرات شامل سازگاری با خط ‌مشی‌ ها و رویه‌ ها، فن‌آوری‌ های جدید و رشد سریع کوچک‌ سازی ‌است. وقتی تغییرات رخ ‌می ‌دهد، افراد به لحاظ مسۆولیت‌ پذیری و توسعه ‌ی فن ‌آوری جدید، احساس خطر می‌ کنند.

 

تلاش و افزایش مشارکت در کسب تجارب: توانمند شدن در راستای یکپارچه تر شدن و آگاه تر شدن برای تجربه کردن و در نتیجه، به فعل در آوردن توانایی های بالقوه سبب لذت بخش شدن انجام کارها و بهتر شدن روحیه ی افراد خواهد شد. بیش تر افراد نه به خاطر کسب درآمد، بلکه با پاداشی که از کسب مهارت و تجربه ی مفید در جهت اهداف مشخص و باز خورد فوری در پیشرفت به سوی هدف دریافت می کنند، شاد خواهند شد. شادی، در قدرت ما در تغییر نهفته است. سعی کنید در «حال» زندگی کنید، نه احساس پشیمانی به حوادث گذشته و نه ترس یا اضطراب درباره آینده.

 

انجام کارهای خوب برای خود و همکاران: مطالعات نشان می دهد که انجام کارهای خوب و دیدن کارهای خوب دیگران در شاد بودن، تاثیر زیادی دارد زیرا موجب تقویت انگیزه و روحیه و به احتمال زیاد، انجام کارهای خوب دیگر در شما می گردد.

 

نحوه ی رسیدن به آرامش را یاد بگیرید: وقتی احساس استرس می کنید، آموزه های رسیدن به آرامش را به خاطر آورده و به کار بگیرید. استفاده از اذکار و عبادات مذهبی، برقراری رابطه عمیق تر با خداوند، سکوت کامل و فکر کردن به اهداف زندگی و ایجاد حالت آرامش عمیق در بدن، ابزاری عالی برای کمک به بدن و شادی شما خواهد بود.

 

همواره به ‌خاطر داشته باشید که شادمانی در محیط کار، نیازمند تلاش‌ های مستمر است. شما نمی‌ توانید نظاره‌ گر اطراف باشید و هیچ کاری نکنید و فقط با آرزوی شادی، انتظار رخ دادن آن را داشته ‌باشید. رضایتمندی و شادمانی در محیط کار، نیازمند برداشتن گام‌ های اساسی ‌است که روزانه باید انجام دهید. شادمانی را باید ایجاد و سپس آن را حفظ کرد. با استفاده از این راهبرد ها و تلاش آگاهانه، به ‌سادگی می ‌توانید شادی را در محیط کارتان به ارمغان آورید. 

منابع: دوهفته نامه خانواده، ماهنامه بهداشت روان همراه با تغییرات و اضافات،تبیان



وقتی در چالشی گرفتار می آیید بجای خودخوری و حرص و جوش خوردن تنها به این فکر کنید که وضعیت را بهتر کنید. هیچ چیز را مطلق نبینید.

 

زندگی بالا و پایین زیاد دارد و آنچه به آن فراز و نشیب در زندگی می گوییم، برای همه کمابیش وجود دارد و هر کسی به نحوی با مشکلات زندگی درگیر است.

 

برآمدن از پس مشکلات زندگی نیاز به تدبیر دارد و کسی که با تدبیر و اندیشیدن میانه خوبی نداشته باشد، چندان نباید امیدوار بود که بتواند با مشکلات کنار بیاید.

 

البته کنار آمدن با مشکلات و تدبیر چندان هم کار سختی نیست و تنها با دانستن نکاتی چند می تو ان به آن رسید.

 

1 - سختکوشی مقدم بر هوش ذاتی است

همه ما از اهمیت هوش، دکاوت و خلاقیت باخبریم. اما چنین استعدادها و توانایی های ذاتی ای تا چه حد می تواند در خدمت رشد و پیشرفت ما قرار گیرد؟!

قدر مسلم است که تا وقتی از آنها درست استفاده نکنیم و نخواهیم آنها را در مسیر صحیح به کار گیریم، هیچ گره ای از زندگی ما باز نمی کنند.

ثابت شده است که در 95% موارد هوش و خلاقیت بدون سختکوشی و پشتکار هیچ کاره اند.

این نکته را هم در نظر داشته باشید که خیلی وقت ها وجود چنین استعدادهای ذاتی ای باعث مغرور شدن فرد می شود.

 

2 - 10 هزار ساعت کار خوب است، به شرطی که سنجیده باشد

در کتابی خواندم که 10 هزار ساعت کار لازم است تا به سطح و مرتبه کارشناسی در کاری دست پیدا کنیم. ظاهر امر منطقی و درست به نظر می رسد، اما واقعیت این است که اگر 100 هزار ساعت هم کار کنیم، اما سنجیده نباشد، خبری از کارشناس شدن و به حد تخصص رسیدن نیست.

 

به عنوان نمونه یک فرد ممکن است در طول زندگی خود 10 هزار ساعت رانندگی کرده باشد، اما چون این کار را سنجیده انجام نداده است، بعد از 10 هزار ساعت در همان سطحی است که قبل از آن بوده است و به واقع پیشرفت قابل ملاحظه ای ایجاد نشده است.

 

3 - بزرگی با شما بدنیا نمی آید، اما می تواند در شما رشد می کند

خودتان را گول نزنید. منتظر نزول بزرگی و بزرگ شدن از آسمان هم نباشید. این خود شما و کار و تلاشتان است که منش و صفت بزرگی را به شما می دهد. شما را در نظر دیگران بهترین جلوه می دهد و می توانید با استفاده از این بزرگی به اهداف بزرگترتان برسید.

 

4 - بلند مدت فکر کنید

این یعنی اینکه صبر داشته باشید و برای رسیدن به اهدافتان عجله نکنید. برای خود اهداف بلندمدت تعریف کنید و آهسته و پیوسته به دنبالشان بروید و پیگیرشان باشید.

راستی به 100 فکر کنید تا به 60 برسید!

 

5 - به بهتر شدن فکر کنید

وقتی در چالشی گرفتار می آیید بجای خودخوری و حرص و جوش خوردن تنها به این فکر کنید که وضعیت را بهتر کنید. هیچ چیز را مطلق نبینید.

اگر اینطور نشد، پس دیگر هیچ چیز امکان ندارد و افکاری از این دست تنها شما را از هدف دورتر می کند. در صدد "بهتر کردن" اوضاع بربیایید که کمترین ضربه و آسیب را از چالش ها متحمل شوید.

فرقی نمی‌کند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که به شما اجازه نمی‌دهد موجودی حساب‌های‌تان را بی‌محابا به آتش بکشید

 

حتی اگر روی کوهی از پول نشسته باشید، باز هم اجازه ندارید بی‌محابا همه‌شان را آتش بزنید. تفاوتی نمی‌کند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که اگر به آنها عمل کنیم، اطمینان خواهیم داشت که در مسیر درست قرار داریم.

 

فروشنده‌ها باید به شما احترام بگذارند و از این راه برای خود جایگاه و مقام بالاتری بخرند. هیچ کسب و کاری با سهل‌انگاری دوام نخواهد آورد. اگر بعضی مواقع دچار لغزش می‌شوند این وظیفه ماست که شیوه درست را به خاطرشان بیاوریم.

 

فریب ظواهر را نخورید

صوتی- تصویری

وقتی به یک فروشگاه لوازم صوتی تصویری می‌روید خودتان را با قوی‌ترین و جسورترین شیوه‌های تبلیغات محیطی درانداخته‌اید. در این فروشگاه‌ها همه چیز در بهترین حالت خود به تصویر در می‌آید و تمام وسایل زرق و برق دارند. چطور این اتفاق افتاد؟

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ استفاده از صدا و تصاویر جذاب کمترین حقی است که فروشنده‌ها برای خود قائل هستند. حالا اگر این تصاویر کمی ‌اغراق شده باشند چه اتفاقی می‌افتد؟ در تمام فروشگاه‌ها محصولات جدید در مکان بهتری چیده می‌شوند. معمولا نور این قسمت در ایده‌آل‌ترین شکل ممکن قرار دارد تا شما تلویزیون‌های جدید را دلرباترین ساخته دست بشر ببینید. این تلویزیون قرار است در تمام طول ساعت کاری فروشگاه یک محتوای تبلیغاتی از پیش آماده را به نمایش بگذارد که به تصاویر دریای نیلگون، آسمان لاجوردی و تپه‌های پوشیده از چمن مخملی اختصاص دارد!

 

حالا باید چه کنیم؟ شکیبایی پیشه کنید. تلویزیون‌های جدید با سرعت زیادی روانه بازار می‌شوند و جای قدیمی‌ها را می‌گیرند. تقریبا همیشه خرید مدل‌های قبلی ارزان‌تر و به صرفه‌تر است. خبر خوب اینکه تفاوت فنی آنها در حدی نیست که بخواهید نگران عقب افتادن از تکنولوژی باشید.

 

خرید از پایانه‌های فروشگاهی

عمومی

انتخاب با خود شماست؛ می‌توانید نگاه‌های خیره و چپ چپ فروشنده را به جان بخرید اما به او بفهمانید که خرید با دستگاه‌های کارت‌خوان فروشگاهی همیشه آداب خاص خود را دارد. رمز کارت که تنها در اختیار شماست حکم کلید گاوصندوق را دارد و نباید با آن مثل اطلاعات عمومی ‌برخورد شود.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ فروشنده‌ها وظیفه دارند دستگاه را جایی قرار دهند که خریدار به آن دسترسی داشته باشد. حتی می‌توانیم مبلغ خرید را خودتان وارد کنید و در انتها رمز چهار رقمی‌ کارت را بزنید. این پروسه به هیچ وجه زمان‌بر نیست. اگر رمز را با صدای بلند به فروشنده بگویید، دقیقا به‌اندازه افرادی که در فروشگاه حضور دارند و صدای شما را خواهند شنید، خودتان را در معرض خطر قرار داده‌اید.

 

حالا باید چه کنیم؟ حتی اگر لازم شد به فروشنده بفهمانید که می‌خواهید از حق مسلم خود استفاده کنید. مهم نیست چقدر او را می‌شناسید و چند بار در هفته از فروشگاهش خرید می‌کنید؛ رمز را خودتان وارد کنید. دستگاه‌های کارت‌خوان در انتهای هر تراکنش دو قبض مجزا صادر می‌کنند که یکی به خریدار و دیگری به فروشنده اختصاص دارد. قبض مخصوص فروشنده را بررسی کنید تا مطمئن شوید همه چیز درست انجام شده است.

 

جسور باشید

پوشاک

فروشنده‌های خوش برخورد و مهربان در فروشگاه‌های پوشاک می‌توانند بیش از اندازه قانع کننده باشند. لبخندی که معمولا بر لبان‌شان نقش بسته یکی از خطرناک‌ترین دام‌هایی است که سر راه‌تان پهن می‌شود. آنها با این لبخند حتی می‌توانند یک کفش سایز بزرگ‌تر را به شما بفروشند.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ به یک فروشگاه پوشاک رفته‌اید و روی یکی از رگال‌ها پلیوری توجه‌تان را به خود جلب می‌کند. وقتی از کارکنان فروشگاه درخواست می‌کنید سایز مناسب شما را برای‌تان بیاورند تا «پرو» کنید آنها کمی‌ مکث می‌کنند. هر چقدر زمان این مکث بیشتر باشد، احتمال کمبود در موجودی انبار بیشتر است. اگر موضوع تنها به موجود نبودن سایر مناسب مربوط شود، احتمالا به شما می‌گویند سایز XXL خیلی بهتان می‌آید و اگر رنگ مورد نظرتان را نداشته باشند احتمالا خواهید شنید که «الان بیشتر مردم از این رنگ می‌برند»! فروشنده‌های کفش هم استفاده از کفی را توصیه می‌کنند.

حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید مد سال و رنگ محبوب بقیه مشتری‌ها را دوست ندارید. به او بفهمانید که وقتی سایز لباس شما Medium است، پوشیدن لباس‌های Large تصویر تمسخرآمیزی از شما ارائه می‌دهد. استفاده از کفی؟ نه! هرگز زیر بار این موضوع نروید. حتی اگر اطمینان دارید که تا انتهای جهان کفش سایز پای خودتان را پیدا نخواهید کرد.

 

وسواس به خرج دهید

سوپرمارکت

سوپرمارکت‌ها یکی از شلوغ‌ترین مکان‌های شهر هستند و ما تقریبا هر روز گذرمان به یکی از آنها می‌افتد. آنچه از آنها می‌خریم همیشه گران‌ترین خریدهای روز نیستند اما حتی اگر خیلی اهل وسواس نباشید، باز باید مراقب باشید. هر چقدر که سوپرمارکت شلوغ‌تر باشد، احتمال اشتباه بیشتر می‌شود.

چطور اتفاق می‌افتد؟ تاریخ تولید و انقضایی که روی محصولاتی مثل ماست یا پنیر درج می‌شود، به خاطر اطلاعات عمومی ‌نیست. تولیدکننده‌ها از آن برای اطلاع مشتری استفاده می‌کنند پس قبل از اینکه به حساب و کتاب برسید با وسواس بیشتری این تاریخ‌ها را بررسی کنید. فروشنده‌ها معمولا محصولات قدیمی‌ را در قفسه‌های جلویی می‌گذارند.

 

مسئله مهم دیگر موقع محاسبه قیمت اجناس است. فروشنده‌های سنتی کاربلد اجناس شما را با سرعتی باورنکردنی داخل کیسه‌های نایلونی می‌ریزند و آنها را در ذهن خود جمع می‌بندند. جدیدترها محاسبه را با ماشین حساب انجام خواهند داد و در نهایت شما را از قیمت تمام شده آگاه می‌کنند.

 

حالا باید چه کنیم؟ هر چقدر فروشگاه شلوغ‌تر باشد یا تعداد کالاهایی که انتخاب کرده‌اید بالاتر رود، به همان اندازه احتمال اشتباه هم بیشتر خواهد شد. به شیوه‌ای کاملا محترمانه از فروشنده بخواهید شما را در مورد جزئیات آگاه کند. به یاد داشته باشید که همیشه قرار نیست اشتباه به ضرر شما رخ دهد.

 

به گارانتی احترام بگذارید

لوازم خانگی

خرید از فروشگاه‌های لوازم خانگی همیشه به آن سادگی که تصور می‌کنیم نیست. حتی اگر کاملا بدانید که چه می‌خواهید، باز هم موضوع گارانتی دری تازه را به روی‌تان باز می‌کند. ما خرید بدون گارانتی را به هیچ وجه توصیه نمی‌کنیم. موقع خریدن یک کالای با گارانتی هم باید به جزئیات ریز اما پراهمیتی توجه داشته باشید.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ گارانتی عرضه شده روی محصولات و لوازم خانگی به دو صورت عرضه می‌شوند. گارانتی‌هایی که به صورت برچسب و لیبل روی جعبه نصب شده‌اند و گارانتی‌های صادر شده روی کارت. موقع ارائه خدمات هیچ کدام به دیگری اولویت ندارد. آنچه اهمیت دارد تاریخ صدور گارانتی است. بعضی از تولیدکننده‌ها کالای‌شان را از تاریخ ساخت زیرپوشش می‌گیرند و اگر کالا 80 درصد زمان گارانتی را داخل انبار فروشنده سپری کرده باشد، دست آخر چیزی نصیب من و شما نمی‌شود.

 

حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید موضوع گارانتی دقیقا به‌ اندازه برند و نوع محصول برای‌تان اهمیت دارد. کالاهایی را انتخاب کنید که توسط شرکت‌های معتبر گارانتی شده‌اند. نقطه قوت چنین خریدی این است که شرکت‌های معتبر اسم و رسم‌دار معمولا آنقدر به کیفیت کار خود اطمینان دارند که محصول را از زمان نصب توسط خریدار زیر پوشش خدمات ارزشمندشان می‌گیرند.

 

درست رفتار کنید

عمومی

این اتفاق دقیقا از کی و چه وقتی رخ داد؟ فروشنده‌ها چطور به خودشان اجازه دادند به مشتری‌هایشان غیرمحترمانه برخورد کنند؟ حتی اگر بپذیریم که وضعیت کسب و کارهای کوچک این روزها خیلی ایده‌آل نیست باز هم عقل و منطق حکم می‌کند که هوای مشتری‌هایتان را بیشتر داشته باشید و تا جایی که ممکن است آنها را راضی نگه دارید.

 

چطور اتفاق می‌افتد؟ وقتی به یک فروشگاه شلوغ می‌روید، فروشنده‌ها وقت و حوصله کمتری دارند. آنها زمان زیادی را با مشتری‌هایشان گذرانده‌اند و طبیعی است که خسته باشند اما با این حال همچنان وظیفه دارند با احترام برخورد کنند. اینکه در فروشگاه‌های شیک و باشکوه برندهای بزرگ پوشاک مد شده که کارکنان هر طور تمایل دارند با مشتری برخورد کنند، به هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست. آنها حتی اگر مالک برند لویی ویتون هم باشند، باید رفتار برازنده‌تر را یاد بگیرند.

 

حالا باید چه کنیم؟ بهترین و در عین حال تنها کاری که باید انجام داد خارج شدن از فروشگاه است. با این کار به آنها خواهید فهماند که چطور باید با مشتری‌هایشان رفتار کنند.

توجه جوانان به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق ترو کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند.

آرامش در نوجوانی,توجه جوانان به امور معنوی

 

به طور کلی توجه به امور معنوی از مسائل مهمی است که باید مورد توجه جوانان قرار گیرد . به گفته ی روان شنا سان هر انسانی دارای چهار حسّ مسلم است:

 

1ـ حسّ کنجکاوی : که پدید آورنده ی علوم و دانشهای بشری است.2ـ حسّ نیکی : که پدید آورنده ی اخلاق و تکیه گاه انسان در کارهای نیک است.3ـ حسّ زیبایی : که پدید آورنده ی هنر و سبب تجلی انواع زیبایی است.روان شنا سان با آزمون های مختلف ،حس چهارمی را برای انسان کشف کرده ا ند؛ که هر انسانی از درون احساس می کند که به مقام برتری وابسته است و کلیه شئون او از یک موجود برتر سرچشمه می گیرد. حسّ کشف شده ای که در کنار سه حس مورد قبول همگان آمده است "حسّ مذهبی " است.توجه جوانان به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق تر و کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند .

 

آثار توجه به معنویات:

آرامش خاطر : پرداختن به امور معنوی از قبیل نماز،روزه،توسل به اهل بیت علیهم السلام و تلاوت قرآن کریم آرامش خا طری به انسان می دهد که هرگز از امور مادی چنین آرامشی برای انسان حاصل نمی شود.

 

محبوبیت اجتماعی : توجه به امور معنوی و عبادی،چنان محبوبیتی به انسان می دهد که هیچ گاه احساس بی کسی و تنهایی و یا خواری در انظار مردم را نداشته باشد. قرآن کریم در سوره ی مریم می فرماید :" ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ."" همانا آنانکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند آنها را (در نظر مردم ) محبوب می گرداند."

 

شجاعت و نترسیدن : یکی دیگر از ثمرات توجه به امور معنوی شجاعت و نترسید ن از غیر است. کسی که در زندگیش به این واقعیت دست یافته است که تمام لذت ها و ناگواری ها ی دنیوی به دست خداوند است و اوست که عالم را برای رشد و کمال انسان آفریده است؛هرگز در راه رسیدن به هدفش از ناملایمات و گرفتاریها هراسی ندارد. همچنین اگر در راه کمال و سعادت با دشمنانی خطرناک مواجه شود ؛هرگز ترس بر او غلبه نمی کند و با شجاعت تمام با سختی ها مبارزه می کند.

آرامش در نوجوانی,توجه جوانان به امور معنوی

شایستگی های جوانان در عرصه ی تهذیب نفس: روشنی دل و دیده ، پاکی فطرت: پیامبر اکرم (ص) نازک دلی ،پاکی فطرت، حق طلبی و آرمان خواهی را صفات برجسته جوانان دانسته و در گفتاری گهر بار می فرماید: " من به شما د ربا ره ی جوانان توصیه به خیر و نیکی می کنم . چرا که آنان نازک دل و زود رنج بوده ،عاطفه ای بسیار دارند ،زیرا فطرتشا ن پاک و پیراسته است . خداوند مرا به پیامبری و بشارت و ا نذا ر بر انگیخت ، جوانان به من گرویدند و یاری ام کردند(اما) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من پردا ختند"1

 

رهبر کبیر انقلاب در نامه ای عارفانه ای به خانم فاطمه طباطبایی ،با اشاره به این ویژگی شایسته در جوانان و دوره ی جوانی چنین می نویسد: " تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفا ل و رفع حجب ،که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیکترند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود. قید و بندها و اقفا ل شیطانی که در جوانی ،غفلت از آنها شود ،هر روز که از عمر بگذرد ریشه دار تر و قوی تر می شوند...

 

آمادگی روح و روان ،پذیرش قلبی: حضرت علی (ع) وجود جوان را چونان سرزمین آماده و پاکی دانسته که هر بذری در آن افشانده شود همان را می پذیرد و زمینه ساز رشد و تکامل آن می گردد. پیشوای ششم شیعیان نیز این حقیقت زیبا را در عبارتی گویا، این گونه ترسیم کرده می فرماید:" جوان پارسا و مۆمنی که به قرائت قرآن بپردازد،قرآن با گوشت و خون او در می آمیزد و مخلوط می شود."

 

سرعت در اصلاح نفس : سفارش اندیشمندانه ی امام صادق (ع) به اصحاب درباره ی " تربیت و تهذیب جوانان " بر گرفته از معارف وحیا نی و آموزه های عقلانی است که این گونه در آسمان ذهن آن حضرت ، درخشیدن گرفته است که : " جوانان را دریاب ،زیرا آنان سریع تر از دیگران به کارهای خیر روی می آورند." 2

بی تردید اندک دقتی در واژه های روشن این سخن ، ما را به فضای جدیدی از صفات جوانان و دوره ی جوانی سوق می دهد ،چرا که آنان "اسرع " یعنی شتابان و سریع تر از دیگران به سوی " کلّ خیر" که تمامی خوبی ها و صفات ارزنده است ،رو می کنند و تا پایان در این مسیر ،مردانه به کار و کارزار می پردازند؛صفات برجسته ای که در هیچ گروه سنی دیگری یافت نمی شود و باید را هبرا ن و پیشوایان دلسوز و با توجه به این خصلت ها تمامی جوانان را به بلند ای کمال و تکامل رهنمون سازند.

اگر به شما 5 سوالی را بگوییم که کیفیت زندگی شما را بهبود ببخشند، باعث خوشحالی شما شوند، کمتر با دیگران بحث کنید، بهتر به اهداف خود برسید و برخورد اجتماعی تر با مردم داشته باشید، خوشحال می شوید؟ مسلما بله. چه کسی از رمز و رازهای موفقیت بدش می آید؟ اما برای بهترین استفاده از این سوال ها باید آنها را به طور آگاهانه و با تکرار زیاد، در مغز و روحتان بگنجانید به طوری که ملکه ذهنتان شوند.

بهبودکیفیت زندگی, رمز و رازهای موفقیت

 

1.   چه معنای دیگری می تواند داشته باشد؟

همه انسان ها دیدگاه های شخصی خود را به مسایل مختلف دارند. شما دنیا را از منظر و فیلترهایی می بینید که بر اساس اعتقادات و ارزش های شما ساخته شده اند. سال ها طول می کشد تا این چهارچوب های شخصیتی و باورها شکل بگیرند و به همین دلیل، بسیار به آنها اعتقاد و اصرار زیادی بر صحت و درستی آنها دارید و در مقابل نظرهای مخالف بسیار ناراحت و عصبی می شوید. این به این معنا نیست که شما انسان غیر منطقی هستید. بیشتر مردم - کمتر یا بیشتر - همین گونه هستند. هر فردی فیلترها و محدودیت های خودش را دارد و برایش دشوار است قبول کند که آن فکر درست نیست.

 

شما می توانید ذات واقعی خود را از افکار تکراری و دایمی خود جدا کنید و برای این منظور کافیست با نهایت درستی و کنجکاوی فقط یک سوال ساده از خود بپرسید: «این چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»

 

همین سوال ساده شما را مجبور می کند تا با نگاهی تازه به مسایل اطراف نگاه کنید. به طور مثال، نامزدتان به موقع سر قرار ملاقاتتان حاضر نشده است. آیا تصور می کنید شما را دوست ندارد یا اینکه در ترافیک گیر کرده است؟ آیا سردرد شما که دو روز است ادامه دارد به دلیل تومور بزرگی است که تصور می کنید دارید یا در خوردن قهوه و کافئین زیاده روی کرده اید؟ اینکه مدیرتان با شما بدرفتاری کرده به این معناست که شما آدم کم ارزشی هستید یا او از مساله دیگری عصبانی بوده و به این طریق آن را سر شما خالی کرده است؟

 

گاهی ما نمی توانیم واقعیت مسایل را درست تشخیص دهیم. به این فکر کنید که چندین بار در زندگی اتفاق های وحشتناکی که تصور می کردیم با گذشت زمان به موفقیت و سلامت منتهی شده اند. چه می شد اگر با همه چیز به همین گونه رفتار می کردیم و به طور مدام از خود می پرسیدیم: «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»، «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»، «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد» ... تا پاسخی برای آن بیابیم و احساس خوبی پیدا کنیم.

برخی افراد اعتقاد دارند این مساله واقع گرایانه نیست. در پاسخ به این افراد باید پرسید واقعیت گرایی چیست؟ آلبرت انیشتین می گوید: «واقعیت یک توهم محض است، البته یک توهم پایدار و همیشگی.»

 

2.   چه کسی می تواند به من کمک کند؟

در مسیر ساخت و به دست آوردن اهداف، بیشتر مردم با خود فکر می کنند: «چگونه می توانم آن را انجام دهم؟» این سوال بسیار کمک کننده است و بسیاری از افراد با این فکر به اهداف خود رسیده اند.

 

البته برای این کار راه آسان تری نیز وجود دارد و آن این است که از خود بپرسید: «چه کسی می تواند به من کمک کند؟» با اینکه این شما هستید که قرار است افکار و ایده هایتان را انجام دهد اما شاید پیش از شما کسی آن مسیر را رفته باشد. کشف کنید چگونه آن کار را به انجام رسانده اند. با آنها صحبت کنید و از موفقیت ها، تجربه ها و شکست های آنها استفاده کنید و درس بگیرید. اگر نمی توانید به طور مستقیم با این افراد هم کلام شوید، از افرادی که آنها را می شناسند و در جریان کارهایشان هستند کمک بگیرید.

بهبودکیفیت زندگی, رمز و رازهای موفقیت

لازم نیست افسار امور را به دست آنها ببخشید اما حتما در نظر د اشته باشید سریع ترین مسیر برای رسیدن به موفقیت، دنبال کردن مسیرهای آزموده شده است.

داگلاس آدام می گوید: «نوع بشر به همان اندازه که در استفاده از تجربیات دیگران منحصر به فرد است، به طور قابل توجهی نیز رغبتی برای بهره بردن از تجربیات آنها ندارد.»

 

3.   آیا من راضی و سپاسگزارهستم؟

فقط برای یک دقیقه چشمان و دهان خود را ببندید. مسلما تصور می کنید تشکر کردن به نوعی کلیشه ای و بی ارزش است اما باید بدانید هرگز این طور نیست. تشکر و رضایت دلیل دارد. رضایت به طور غیرقابل انکاری سرشار از قدرت و نیروهای مثبت است.

 

به طور مثال، می توانید روزی ده بار از همسر خود بپرسید از چه چیزهایی راضی و خرسند است؟ و او هر بار پاسخ های متفاوتی به شما خواهد داد. این کار را تا 40 سال به طور مدام هم می توان انجام داد. البته شاید این میزان کمی اغراق به نظر برسد. اما اگر بتوانید به درجه ای از تعالی روح برسید که بتوانید در هر روز دست کم 10 مورد برای شکرگزاری پیدا کنید، مسلما بسیار شاد و خوشحال خواهید بود. برای یافتن رضایت مندی ها کافیست کمی بهتر به اطراف خود نگاه کنیم.

 

روند فکر کردن برای یافتن مسایلی که موجب خرسندی و رضایتمندی ما هستند، به احساسات خوب ما در زندگی کمک زیادی می کند. این کار حالت روحی انسان را تغییر می دهد و باعث می شود تا بهتر فکر کنیم و از تاسف خوردن به حال خود دست برداریم. این کار باعث می شود تا کمتر قربانی افکار بیهوده و ناراحت کننده بشویم.

 

ضرب المثل استوانی: «کسانی که برای مسایل کوچک شکرگزار نیستند برای نعمت های بزرگ نیز سپاسگذار نخواهند بود.»

 

4.   نتیجه این کار چیست؟

آیا تاکنون پیش آمده بدون اینکه بدانید کجا و چرا می خواهید بروید، سوار ماشین شوید و حرکت کنید؟ شاید این کار را انجام داده باشید. البته این مساله ای نیست که به طور معمول برای مردم اتفاق بیفتد. اما این مساله درست مثل زمانی است که در موقعیتی قرار داریم و نمی دانیم از آن چه می خواهیم.

 

به طور مثال، آیا در مشاجره ای بوده اید که بخواهید اشتباه فرد دیگر را اثبات کنید؟ آیا این کار به همان صورتی پیش رفته است که شما انتظار داشتید؟ آیا آنها از اینکه شما آنها را یک احمق نشان داده اید، از شما تشکر کرده اند؟ آیا آنها از هوش سرشار شما تعریف کرده اند؟ مسلما خیر.

بهبودکیفیت زندگی, رمز و رازهای موفقیت

یا مثلا، در مسابقات فوتبال وقتی داور حکم پنالتی می دهد، بازیکنان تیم دور او جمع می شوند، تنه می زنند، تهدید می کنند و به زور متوسل می شوند تا داور نظرش را عوض کند. اما واقعیت عجیب اینجاست که هیچ گاه داورها نظر خود را تغییر نمی دهند و بازیکن ها این را می دانند. یا دیده نشده است کسی بگوید من ممنون که به من یادآوری کردید چشمان تیزبینی برای تشخیص فرد خطا کننده دارم. یا اکنون که خوب فکر می کنم، می بینم حق با شماست و این خطا خارج از محدوده بوده است و ... .

 

دفعه بعدی که در یک مشاجره گرفتار شدید از خودتان بپرسید «نتیجه این کار چیست؟» بلافاصله متوجه می شوید 2 ساعت بحث بیهوده بر سر مسایل کم ارزش و بیان جملاتی که واقعا منظوری از آنها ندارید، چیزی نیست که دوست داشته باشید.

 

ارل ویلسون می گوید: «اگر چیزی را نمی نویسی و امضا نمی کنی، آن را هرگز مطرح نکن.»

 

5.   از این مساله چه چیزی می توانم بیاموزم؟

یکی از مسایلی که افراد خیلی موفق را از مردمان عادی جدا می کند، این است که از اشتباه های خود درس می گیرند. البته شاید بهتر باشد بگوییم، نه تنها از اشتباه های خود درس می گیرند، بلکه آن را در آغوش می گیرند و با همه وجودش درکش می کنند.

 

آن شکست را مصادف با تلاش دوباره می دانند. آنها مطمئن هستند هیچ موفقیتی بدون شکست های پی در پی به دست نمی آید. بنابراین، از شکست های خود ناراحت و ناامید نمی شوند و با انگیزه بیشتری ادامه می دهند.

به موقعیت و شرایطی فکر کنید که باب میل شما پیش نرفته است. سپس از خود بپرسید: «چه چیزی از آن می توانم یاد بگیرم؟»

 

در هر شرایطی چیزی هست که شما از آن درس بگیرید. اگر از این درس ها به درستی استفاده کنید، بیشتر موفق خواهید بود. هرگز حس شکست را بدون نگاه مثبت به آن و درس گرفتن از آن رها نکنید.وم اینکه، ما توانایی این را نداریم که کلماتی را که در این مقاله استفاده کردیم را رد کرده یا تایید کنیم. این شرایط همیشه در حال تغییر است. شاید برخی از این کلماتی که گفته شده اند به خودی خود تاثیر شگرفی رو پروفایل بک لینک برگه ها داشته باشند. پس همیشه، همه چیز را با کمی قهوه کنار دست خود داشته باشید، بشینید و آزمایش های خود را هدایت کنید.

در مقابل فکر وسواسی متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت اختلال رفتاری ظهور پیدا می کند؛ نظیر شستن دست ها ،حمام کردن مکرر، دل شوره در باره امور مختلف نظیر شیر گاز، پنجره ها ، کمدها و قفل در و ...

 

اگر شخصی هستید که بدون اختیار و از روی اجبار، عملی را مکررا انجام می دهید، بدانید که این کار شما یک نوع وسواس رفتاری است. اما اگر مطلب یا موضوعی را در فکر و ذهن خود مدام تکرار می کنید، دچار وسواس فکری شده اید.

 

در ذهن فرد وسواسی، اختلالی به وجود می‌آید که توقف قطعی آن فکر یا آن عمل امکانپذیر نیست و به این مسئله وسواس فکری می گویند. اغلب مبتلایان به وسواس فکری ، افکار بیهوده و غلط یا وحشتناکی در ذهن خود به وجود می‌آورند که این افکار در چرخه‏ای بی‌پایان، مرتب تکرار می‌شود. در این حالتِ یک فکر، یک عقیده ، یک احساس بطور دردسر سازی تکرار می گردد. مثلاً شخصی مدام به مرگ می اندیشد و همان فکرهای بیهوده را دائما در ذهن خود مرور و یادآوری می کند.

 

نمونه هایی از افکار وسواسی عبارتند از ؛ فکر آسیب زدن به خود یا دیگران ، مرگ نزدیکان ، آلوده بودن، مبتلا به یک بیماری لاعلاج بودن، آتش سوزی ، تصادف و گناه کاربودن.

 

یکی از مهم ترین علت های وسواس فکری بی هدفی و غیر فعالی است. داشتن فعالیت­های مکرر و تنش های روزمره ی زیاد نیز، سبب منحرف شدن ذهن می شود. تنهایی و انزوا، نداشتن ارتباط کلامی و فیزیکی با دنیای خارج، پرداختن به فعالیت های ضعیف و انفرادی در حد زیاد، خود به خود و به تدریج می تواند اضطراب زا و موجب افکار وسواسی شوند. عدم رفع تنش ها و خستگی های روزمره می تواند به مرور، زمینه ساز خستگی روانی گردد و باعث بروز وسواس فکری شود.

 

در مقابل فکر وسواسی متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت اختلال رفتاری ظهور پیدا می کند؛ نظیر شستن دست ها ،حمام کردن مکرر، دل شوره در باره امور مختلف نظیر شیر گاز، پنجره ها ، کمدها و قفل در و ...

 

این بیماران لازم است بدانند وسواس فکری آنها سبب اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر می شود، اینها دچارعدم توانایی در تمرکز حواس و حواس پرتی می شوند، فکرهای تکراری و بیهوده سبب می شود تا این بیماران از کارهای اصلی از جمله تحصیل علم، مطالعه، کار و... باز بمانند. فکرهای وسواسی ، سبب خستگی ذهن و بی حوصلگی می شوند. بنابراین فرد برای فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسی زندگی و تحصیلی ناتوان می گردد.

 

بیماران وسواس فکری در صورتیکه جدا بخواهند ، می توانند با صبر و حوصله به آرامش بازگردند؛

 

با خودتان عهد ببندید و برنامه‏ریزی کنید که فقط در ساعت های معینی درباره موضوع وسواس، فکر کنید ؛ تا به مرور زمان از شدت وسواس کاهش یافته و از بین برود.

 

هر روز به خود تلقین کنید که «من قادرم افکار وسواسی‌ام را کنار بگذارم»؛ زیرا تلقین یکی از راه‏های مبارزه با افکار منفی است و وسواس فکری نیز چیزی جز یک فکر منفی مزاحم نیست.

 

گفتنی است که برای درمان وسواس فکری نیاز به صبر و حوصله و پشتکار در به اجرا درآوردن راه‏های فوق است تا این که به تدریج از آن افکار رهایی یابید و انتظار حل و درمان یک شبه آن را نداشته باشید.

 

در انتها لازم به ذکر است که این اختلال به شکل های متفاوتی در افراد شایع است که در شرایط آزار دهنده­ی آن توصیه می شود حتماً به روان شناسان مراجعه گردد.

تو با این شیوه درس خواندن به هیچ جا نمی رسی. نمی دانم چرا بد می آورم، مطمئنم که باز هم موفق نمی شوم. من هیچ گاه نخواهم توانست یک ارتباط موفق را تجربه کنم و.....

 

بدبینی

آیا شما هم جزء افرادی هستید که مدام جمله های بالا را تکرار می کنند. شما خودتان را چگونه می بینید؟ اطرافیانتان را چگونه ارزیابی می کنید؟ و یا آینده را چگونه تصور می کنید؟

بدبینی,فرار از بدبینی,مثبت اندیش بودن

 

مثبت اندیش بودن به معنای آن است که تصور خوبی از خودمان داشته باشیم نه اینکه همواره خود را سرزنش کنیم. البته اشتباه نکنید این اصلاً به معنای آن نیست که ما در توانایی ها و نقاط قوت خودمان اغراق کنیم و خودمان را بیشتر از آنچه که هستیم ارائه دهیم. و کاملاً نسبت به نقاط ضعفی که داریم نابینا باشیم و یا حتی آن را انکار کنیم.مثبت اندیش بودن یعنی نیک اندیشدن درباره دیگران و با آنان به صورت مثبت برخورد کردن. این واژه به معنای نادیده گرفتن کاستی ها، انتقاد نکردن و عدم تلاش در جهت بهبود آنان نیست.بلکه به معنای دیدن واقعیت و برنامه ریزی دقیق، هدفمند و امیدوارانه برای تغییر آن است.

 

روان شناسان بدبینی را نوعی بیماری و اختلال روانی تعریف می کنند که درجات مختلفی دارد. مسلماً همه ما ممکن است در موقعیت ها و در برها هایی از زندگی نسبت خودمان، اطرافیانمان و یا حتی به آینده ناامید شویم. اما افراد بدبین به شکل یک بیماری دارای احساسات خاصی هستند که گاه فرد امیدش را به زندگی از دست می دهد.

 

به طور کلی انسان ها دو دسته اند: دسته اول افرادی هستند که خودشان را با همه خصوصیات خوب و بدی که دارند می بینند و یاد گرفته اند که با خودشان زندگی کنند و سعی می کنند تمام انرژی خود را در جهت بالا بردن نقاط قوت و کاهش نقاط ضعفشان بگذارند.

 

مثبت اندیشان، چشم و گوش و حواس خود را در راستای خوبی ها، حسن ها، نقاط قوت ، زیبایی ها، توانایی ها، تشویق ها و پیدا کردن راه حل به کار می گیرند. اما بر عکس دسته دوم افرادی هستند که دچار این باور معیوبند که ظرف وجودی خودشان و دیگران پر شده از بدی ها ، کاستی ها و ضعف ها. و بر خلاف دسته اول افراد منفی نگر تمام حواس خود را در راستای اشکالات،ایرادها، کاستی ها و ضعف ها به کار می گیرند. و منفغل، غمگین، بدبین، شکاک، دودل و کم انرژی و افسرده اند.

 

افراد بدبین تهی از اعتماد به نفس هستند. به گفته ی برخی روان شناسان و برگرفته از برخی کتاب های این حوزه ی مطالعاتی گاه شکست های پی در پی در عرصه خانوادگی، شغلی و روابط اجتماعی منجر به بروز بدبینی و یاس در افراد می شود. و کاملاً مسلم است که این دسته از افراد به دلیل سد بزرگ افکار منفی به سختی قادرند که ارتباط رضایت بخشی را با دیگران تجربه کنند. چرا که از نظر این دسته از افراد آدم های دیگر پیوسته به دنبال سوء استفاده و منفعت طلبی می باشند.

 

افراد بدبین همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند. و در هر اتفاقی تنها به جنبه های منفی آن توجه می کنند. زیبایی ها و نیکویی ها را نمی بینند یا از دیدن آنها لذت نمی برند. این بدبینی فرد ممکن است به تمامی حیطه های زندگی کشیده شود.

 

اما بدبینی یا به قول قدیمی ها بددلی وقتی از شکل اجتماعی به درون خانواده راه می یابد بسادگی قابل گذشت نیست. زمانی که آتش بدبینی در خانواده شعله ور می شود و همسران به دلیل بدبینی و سوء تفاهمات یکدیگر را متهم می کنند، بدون شک فرزندان نیز از چنین آسیب هایی در اما نخواهند بود. در خانواده های از هم پاشیده که والدین با هم لجبازی می کنند و سوء تفاهم در آن زیاد است فرزندان بیشتر به بدبینی گرفتارند.

 

اما اگر تا به امروز در دور باطل افکار منفی و بدبینی گیر افتاده اند، ولی شما محکوم نیستید که تا ابد با باورهای اشتباهتان زندگی کنید.باورهای غلط زیادی ممکن است در همه ما وجود داشته باشد که گاه ریشه این باور ها از دوران کودکی ما نشات می گیرند.و متاسفانه گاهی می توانند منشاء بسیاری از شکست ها و ناکامی های ما در عرصه های مختلف باشند. باورهای غلطی همچون- من هیچ گاه موفق نمی شوم. و یا من هیچ گاه از پس هیچ کاری برنمی آیم- سعی کنند این باور ها را شناسایی کنید و با افکار و باورهای صحیح جایگزین نمایید.

 

با افراد خوش بین بیشتر معاشرت کنید و معاشرت با افراد منفی را کم کنید. در اطراف ما آدم های زیادی هستند . اینکه شما با چه کسانی معاشرت کنید از اهمیت زیادی برخوردار است. مسلماً همه ما در زمانی که در کنار افراد شاد، سرحال و مثبت قرار می گیریم شادمان تر می شویم و احساس رضایت بیشتری می کنیم. اما زمانی که در کنار افرادی قرار می گیریم که مدام منفی بافی می کنند احساس گرفتگی، تنش، تشویش و ناراحتی و بیماری می کنیم.زمانی که کنار افرادی قرار می گیرید که به شما استرس می دهند آنان آدرنالین را به شما سرازیر می کنند و شما تحت تاثیر آن مشوش و گرفته می شوید. همچنین افزایش هورمون استرس کورتیزول نورون های مغزی را با دشواری روبرو می کند.

بدبینی,فرار از بدبینی,مثبت اندیش بودن

مثبت اندیش بودن، خوش بینی

اما شما مجبور نیستید که بیش از اندازه وقت صرف کنید. در عوض بهتر است با کسانی وقت خود را بگذرانید که روحیه شما را بهتر می کنند. هنگام صحبت با خودتان و دیگران از واژه ها و عبارات مثبت استفاده کنید.ساختن عبارت های مثبت کار دشواری نیست. فقط سعی کنید از جملات منفی پرهیز کنید و از فعل زمان حال استفاده کنید. فهرستی از افکار منفی خود را در طول روز تهیه و معادل مثبت هر یک را بنویسید و در جهت آن بکوشید.

 

ضمناً از یاد نبرید که مثبت دیدن رویدادها و افراد با ساده لوحی و دهن بینی متفاوت است.بسیاری از ما تا آنجا در مثبت اندیشی افراط می کنیم که اعتماد مفرط به هر شخصی و هر کاری منجر به خسران و ضرر ما می شود.

 

بنابراین سعی کنید اندازه را نگه دارید و تعادل را حفظ کنید.منظور از خوش بینی اعتماد کامل به تمام اطرافیان نیست. بلکه پرهیز از هجمه شکست و سوء ظن و امید به آینده برای داشتن زندگی راحت است.

بسیاری بر این باورند که هر طور به زندگی نگاه کنی، زندگی با همان دیدگاه جلو می‌رود و هر چه دید مثبت‌تری به زندگی داشته باشی، موفق‌تر خواهی بود.

 

تفکر مثبت

هر چقدر پس انداز خود را انباشته کنید، به همان میزان از حساب ذهنتان برداشت خواهید کرد. همه ما پیش از به اجرا در آوردن برنامه های زندگیمان مدت ها آن را در ذهنمان پرورش می دهیم و حتی چه بسا سال ها تصویر کاری را در ذهنمان نگه می داریم تا شرایط موافق پیش آید و آن را عملی سازیم. اغلب افراد می پرسند: «بعد از آنکه درباره آرزو و هدف مورد نظرم فکر کردم، دیگر چه کار باید بکنم» پاسخ بسیار ساده است. شما باید تمام کارهایی را که برای تحقق آرمان خود لازم می دانید انجام دهید.

 

این را بدانید اعمال ما پاسخ و واکنش اتوماتیک تحرکات عمیق روح و احساس و اعتقادات باطنی ما می باشد. برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید.

 

برای داشتن یک تصویر ذهنی خوب چندین شرط لازم است که در زیر به آنها اشاره مختصری خواهیم داشت.

 

تلقین کنید : تمام اعمال و رفتار ما نتیجه افکارمان می باشد، به عبارتی «فکر» پیش از «رفتار» به حرکت در می آید. البته اگر هدف مشخص باشد، راه های رسیدن به آن نیز مشخص خواهد بود. ایمان به هدف و سپردن آن به ذهن باعث می شود که ضمیر ناخودآگاه به راه ها و وسائل نیل به آن هدف توجه بیشتری نشان بدهد. با شناسایی عملکرد روح و ذهن خود به این نتیجه می رسید که خود تنها منجی خویش هستید و سرنوشتتان بستگی به طرز فکر و احساستان دارد و سلامتی، تندرستی را برایتان به ارمغان خواهد آورد. فکر بی نیازی، غنا و ثروت، تلقینات و افکار بد، شادابی و تحرک را از شما می گیرد و با افسردگی و خمودگی مبادله می کند. یک تلقین منفی (مثلاً فقر) به خودی خود قدرت ندارد، اما قدرت واقعی در فکر و احساس شخص قرار دارد. باید ذهن را از باورهای نادرست، ترس و اضطراب ، شک و وسواس پاک کرد و شادمانی و موفقیت و امید و آرامش را به سر راه داد.

 

مثبت اندیش باشید: مثبت‌اندیشی فـرآینـدی همه‌گیر است؛ پس سعی کنید تا جایی که می‌توانید به خوشحالی، مـوفـقـیت و سلامت فکر کنید. به منظور بهره‌گیری تمام و کمال از انرژی مثبت درونی، شما ملزم هستید تا تغییراتی را در درون خود ایجاد کنید. باید با دیدی مثبت به زندگی نگاه کنید. نتیجه‌ی موفقیت‌آمیز تمام تلاش‌های خود را از ابتدا در ذهن‌تان مجسم کنید. همچنین از هرگونه اقدام لازمی برای تثبیت موفقیت‌تان کوتاهی نکنید. چنین طرز فکری خیلی بیش‌تر از تکرار چند جمله‌ی مثبت و یا این‌که دائماً به خودتان تلقین کنید، «همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت»، نتیجه‌بخش است.

 

باید طرز فکر و نگرش خود را به طور کلی تغییر دهید و در عمیق‌ترین لایه‌های مغزی خود، انرژی مثبت را جای دهید. مثبت‌اندیشی موقتی، آن هم تنها برای چند لحظه‌ی کوتاه، چیزی عایدتان نخواهد کرد. باید‌ ترس‌های خود را کنار بگذارید و سست‌ ارادگی و بی‌عقیدگی را از خود دور کنید.

 

دست از مقایسه خود با دیگران بردارید: هیچ کس و مطلقاً هیچ کس نیست که بتواند در شما بودن بهتر از شما باشد!

 

هیچگاه با پیدا شدن کوچکترین مشکلی در زندگی ناامید نشوید. فراموش نکنید که خورشید از پس ابرهای تیره سر از افق بر خواهد آورد و همه جا را تابناک خواهد کرد

تصویر ذهنی ,دید مثبت‌ به زندگی,تفکر مثبت

سعی نکنید همه را راضی نگهدارید: وقتی سعی می‏کنیم همه‏ را از خود راضی نگهداریم، در واقع محتاجیم که مورد تأیید آنها قرار بگیریم و این به خاطر آنست که هنوز مورد تأیید خودمان قرار نگرفته‏ایم! راضی نگهداشتن همه آدم‏ها غیر ممکن است. عزت‏ نفس را نمی‏توان از دیگران بدست آورد، اصولاً ارزشی که به تأیید دیگران وابسته باشد، ارزش محسوب نمی‏شود. نیاز به تأیید دیگران ‏مثل این است که بگوئیم من به تأیید شما بیشتر اهمیت می‏دهم تا به‏ نظری که خودم درباره خودم دارم! بیل گازبی کمدین مشهور در اینباره می‏گوید: تلاش برای ‏خوشنودسازی همه آدم‏ها، کلید همه شکستهاست!

 

گذشته را به دست فراموشی بسپارید: همه ما در زندگی شکست هایی داشته ایم و چه بسا سختی ها و ناکامی های زندگی چنان به ما فشار آورده اند که ما را به طور کلی از زندگی ناامید کرده اند. گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان احتیاج دارد. گذشت زمان تلخ ترین شکست ها را به یک پیروزی شیرین تبدیل کرده است. اگر به وجود یک عقل کل که تمام کائنات را می گرداند، باور داشته باشیم، این حقیقت بزرگ را از یاد نخواهیم برد که قانون هستی تمام افراد بشر را به نحوی مورد حمایت و پشتیبانی قرار می دهد و بنابراین نباید هیچ هراسی از بابت شکست، ورشکستگی، بیماری و غیره داشته باشیم. ما برای حل مشکلات و مسائل زندگی خود باید کار خود را به قدرت روحی و عقل خویش بسپاریم. بنابراین هر روزی که به مشکلی برخوردید، این جمله را پیش از خواب با خود تکرار کنید و آن را به ضمیر باطن خویش بسپارید: «من در نهایت آرامش به خواب می روم. من این کار را به عقل و خردم می سپارم و خود او جواب را پیدا خواهد کرد.» پس از آن راحت بخوابید. هیچگاه با پیدا شدن کوچکترین مشکلی در زندگی ناامید نشوید. فراموش نکنید که خورشید از پس ابرهای تیره سر از افق بر خواهد آورد و همه جا را تابناک خواهد کرد.

 

با خود منطقی باشید : زندگی همین است که هست! جدی‏نگرفتن بیش از اندازه زندگی و خندیدن گاه و بیگاه به خویشتن ویژگی ‏مهمی است. منظورم را که می‏فهمید! زندگی کنیم یا فقط زنده باشیم.

 

در ضمیر خود شادی و امید را جای دهید : همیشه این نکته را به خاطر داشته باشید که بانک ضمیر باطن ما سود کلانی بابت سرمایه گذاری به شما خواهد داد. اما شاد ی، عشق ، آرامش ، مهربانی، راستگویی و صفات پسندیده سرمایه های شما در این بانک هستند. هرگاه خواستید برای مشکلتان راه حلی بیابید، درباره آن خوب فکر کنید و البته سعی کنید افکارتان مثبت باشد نه منفی. بیشتر ترس و هراس ما در زندگی ناشی از برداشت غیر اصولی و ناصحیح ما از مسائل زندگی است. گاهی اوقات صبر بهترین درمان است. به خاطر داشته باشید که بیشتر کارها به زمان احتیاج دارد.

 

بنابراین برای دور کردن ترس و هراس از خود ، حواستان را خوب جمع کنید و فکر خود را بر روی مشکلتان خوب متمرکز نمایید و سعی کنید با شعور روشن خود مشکلتان را حل کنید و چنین تصور کنید که مشکلتان حل شده و از این بابت احساس شادی و شعف می کنید. ایده های نو و مثبتی در زندگی داشته باشید ضمیر باطن انسان پر از طرح ها و نقشه هایی است که آماده است تا به درخواست شخص آن را از اعماق ذهن او به سطح شعور بیاورد. در این فرآیند با وجود هرگونه دگرگونی و تغییرات خارجی، ضمیر باطن به فعالیت خود ادامه می دهد. بنابراین اگر در ضمیر باطن خود ایده ثروت را جای دهید، یقین داشته باشید هرگز محتاج پول نخواهید شد. اگر فکر می کنید که پول ندارید و یا گرفتاری مالی پیدا کرده اید، زمین و زمان را محکوم نکنید و بدانید که تنها خودتان مانع عبور آزادانه افکار و ایده های مثبت در ذهن و ضمیر خود شده اید. باید بدانید که می توانید این موانع ذهنی را از سر راه بردارید و به جنگ مشکلات زندگی بروید.

منابع: روان آسا /سایت تفکر مثبت/سایت گزینه دو/تبیان

برای هر خرجی دلیل داشته باشید. یعنی هر وقت می خواهید برای هرکاری پولی خرج کنید اول از خودتان سوال کنید چرا دارم این پول را خرج میکنم و در مقابلش چه چیزی به دست می آورم.
اعتدال و میانه روی در زندگی رمز موفقیت است. همانقدر که خساست  باعث رنج و عذاب است ولخرجی زیاد هم باعث پشیمانی است.
در این گزارش به سراغ خسیس های شناخته شده رفته و از آنها توصیه های کاربردی برای پس انداز کردن گرفته تا ولخرج ها یاد بگیرند.

10 توصیه کاربردی  خسیس ها برای رهایی از  ولخرجی را اینجا ببینید


1 - پول زیاد حمل نکنید
اگر ولخرجی معضل زندگی تان شده و هر ماه برای پول های زیادی که هدر می دهید غصه می خورید. اگر کنترل خرج هایتان از دستتان خارج شده . اولین وساده ترین راهکار این است که به اندازه نیاز هر روزتان پول حمل کنید. اینطوری هم دزدان احتمالی کیفتان را ناامید می کنید، هم از خرج های زیادی جلوگیری خواهید کرد.
این قانون شامل کارت های بانکی هم می شود. لازم نیست همیشه کارت بانکی شما در جیبتان باشد.

2 - با ولخرج ها نگردید
تاثیر کمال همنشین را هیچ وقت از یاد نبرید. دوستان ولخرج شما را ولخرج می کنند، از آنها فاصله بگیرید. نه اشتباه نکنید حرف خسیس ها این نیست که دوستان ولخرجتان را رها کنید بلکه با آنها در مکان هایی قرار بگزارید که امکان ولخرجی کم تر است. یک مرکز خرید ویایک رستوران گران قیمت محل مناسبی برای قرار گذاشتن با ولخرج ها نیست.

3 - برای خرید سقف بگذارید
برای هر نوع خریدی از لباس و تفریح گرفته تا مسافرت رفتن خود قاعده و قانون تعریف کنید. این به معنی خود آزاری نیست دقت کنید این توصیه ها برای کسانی است که از اعتدال خارج شده اند و نیاز به کنترل دقیق دارند. اگر جزء ولخرج ها نیستید و می توانید تعادل را رعایت کنید لازم نیست خیلی سخت بگیرید اما برای ولخرج ها تا باز گشتن به مسیر درست این یک راهکار ضروری است.

4 - تب مارک ها را ترک کنید
کالاهای مارک دار باکلاس هستند، زندگی بدون مارک غیرممکن است را کلا کنار بگذارید. سراغ کالاهای باکیفیت و با قیمت مناسب بروید لزوما هرکالای گرانی با ارزش و با کیفیت نیست.

5 - دلیل داشته باشید
برای هر خرجی دلیل داشته باشید. یعنی هر وقت می خواهید برای هرکاری پولی خرج کنید اول از خودتان سوال کنید چرا دارم این پول را خرج میکنم و در مقابلش چه چیزی به دست می آورم.

6 - چانه بزنید
هرچیزی را که فروشنده ها می گویند قبول نکنید. حتما تا جایی که راه دارد چانه بزنید در ایران برای هرکالایی امکان چانه زنی وجود دارد. پس از فرصتتان استفاده کنید.

7 - تنبلی را کنار بگذارید
ولخرج ها همیشه منتظرند تا از اول ماه دیگر از ولخرجی دست بردارند و رویه منطقی برای خرج کردنشان در پیش بگیرند اما متاسفانه اول ماهشان هیچ وقت نمی آید. از همین امروز شروع کنید و کار امروز را به فردا نیندازید.

8 - حساب پولتان را داشته باشید
همیشه باید بدانید که موجودی حسابتان چقدر است و جیبتان چقدر پول دارد . خیلی از افراد هستند که از موجودی حسابشان بی اطلاع اند. این امر باعث می شود که کنترل مخارج و درآمد ها دشوار شود.

9 - خرید عمده یک راهکار ساده
مواد شوینده گالنی به صرفه تر از ظرف های کوچک است. یک جعبه 10 تایی دستمال کاغذی یک بسته جایزه دارد. علاوه براین هر روز کالاها گران می شود . خرید عمده به معنای خرید زیاد نیست بلکه به این معنی است که کالاهای مصرفی که هر روز به آنها احتیاج دارید را به شکل عمده و مصرف چند ماه بخرید

10 - آهسته و پیوسته پیش بروید
همیشه پس انداز کنید هر چقدر مبلغتان کم باشد مهم نیست مهم این است که همیشه به پس انداز فکر کنید و از هرمبلغی که به دست می آورید مبلغی هرچند اندک را پس انداز کنید.

خانواده را بهتر بشناسیم

خانواده جزئی از روابط انسانی و عنصری از آن است که از یک سو با عوامل وابسته به محیط خود مانند جامعه، طبیعت و تاریخ رابطه دارد و از سوی دیگر خود نیز شامل انواع تحت سیستم‌هایی می‌شود که روابط زن وشوهر، پدر و فرزند، مادر و فرزند، فرزندان با هم و سایر روابط یک خانواده را در بر می‌گیرند. بنابراین رفتار هر یک از اعضای خانواده تابعی از کل سیستم خانواده و سیستم‌های فراگیرتر مربوط به آن و نیز سایر اعضای آن خانواده است.

 

هنگامی‌که با موازین دیدگاه سیستمی‌و با نگاهی کلی‌گرایانه به خانواده می‌نگریم، عناصر و واژه‌های کلیدی عبارتند از ساختار، روابط، کارکرد و اطلاعات.

 

ساختار خانواده، استخوان‌بندی آن را تعیین می‌کند. پدر، مادر، فرزندان و سلسله مراتب میان آنان و نیز ارتباطی که با نسل‌های قبلی (پدربزرگ، مادربزرگ) و بعدی (نوه‌ها) برقرار می‌شود همه در یک ساختار قابل تعریف و مشخص گنجانده می‌شود که شمای سطحی آن شبیه چیزی است که در شجره نامه‌های خانوادگی می‌بینیم. به این ترتیب در ساختار یک خانواده و نگاه به آن نسل‌های قبلی و بعدی خانواده موجود نیز باید در نظر گرفته شوند و بخصوص توجه به الگوهای تکراری رابطه ای که در این نسل‌ها دیده می‌شود از اهمیت تشخیصی و درمانی زیادی برخوردار است، زیرا این الگوهای تکراری می‌توانند نشان دهنده انواع اختلالات یا واکنش‌های غیرانطباقی باشند که در خانواده‌ها به ارث می‌رسند و باید آنها را تعدیل کرد یا از میان برد. در ساختار خانواده با سلسله مراتب، مرزبندی‌ها و قوانین خاص هر خانواده روبرو می‌شویم که آگاهی از آنها برای درک ماهیت یک خانواده ضروری است.

 

عنصر بعدی رابطه یا ارتباط است. اصولا در نگاه سیستمی‌عناصر یک سیستم با یکدیگر و با عناصر محیط دارای ارتباط متقابل و تاثیرگذار هستند. این روابط است که پویایی و حیات سیستم را تامین می‌کند. در یک سیستم زنده مثل خانواده توجه به الگوهای ارتباطی انطباقی یا غیرانطباقی در تشخیص اختلالات و درمان آنها راهگشاست. در این ارتباط‌هاست که انواع گوناگون اطلاعات کلامی‌و غیرکلامی‌مبادله می‌شود. مجموعه این کنش‌ها و برکنش‌ها به صورت کارکرد یا عملکرد سیستم یا نظام خانواده تجلی می‌یابد که به شکل رفتارهای قابل مشاهده و قابل بررسی فردی، جمعی و میان فردی خود را نشان می‌دهند. این رفتارها می‌توانند سازنده یا مخرب، سالم یا بیمارگونه و انطباقی یا غیرانطباقی باشند.

 

در نگاه به هر خانواده توجه به این چهار عنصر یعنی ساختار، رابطه یا ارتباط، اطلاعات و عملکرد ماهیت وجودی آن خانواده و عملکرد کلی آن را روشن می‌کند و خانواده سالم را از خانواده ناسالم و یا مختل متمایز می‌سازد. خانواده ای که در ساختار دچار گسست است (مثلا زن و شوهر از هم جدا شده اند)، روابط غیرانطباقی است (کودکی درس نمی‌خواند یا یکی از نوجوانان معتاد شده است) و تبادل اطلاعات در آن با مشکل روبه روست (خواسته‌ها به وضوح بیان نمی‌شود و یا تبادل کلامی‌در سطح حداقل ممکن است) حتما از عملکرد سالم و سازنده بی بهره خواهد بود. به عبارت دیگر سیستم آن از هماهنگی و سازمان یافتگی لازم محروم است.

 

4 عنصر ذکر شده در فوق در یک جو عاطفی مشخصی قرار دارند که آب و هوای احساسی یا اقلیم عاطفی آن خانواده را تشکیل می‌دهد که می‌تواند مهربانانه و گرم، خنثی یا سرد و حتی خصومت آمیز باشد که رنگ آمیزی فضای کلی آن خانواده را می‌سازد و خود یکی از عوامل اصلی ارزیابی وضعیت خانواده است که ملاحظات تشخیصی و اهداف درمانی را می‌توان براساس آن تعیین کرد.

 

با این مقدمات به این نتیجه می‌رسیم که هنگام بروز یک ناهنجاری یا به عبارت دیگر یک مشکل خانوادگی، نگاه ما باید متوجه خانواده به مثابه یک کل و سیستم یا اجزای دارای روابط متقابل باشد.

 

بنابراین برخلاف رویکردهای قبلی در عرصه روان شناسی هنگامی‌که مثلا یک فرزند دچار مشکل تحصیلی است یا مادر خانواده دچار افسردگی شدید شد، یا پسر خانواده درگیر اعتیاد است و یا پدر خانواده دست به خشونت می‌زند، به جای جدا کردن هریک از این اعضا از کل خانواده و استفاده از برچسب بیمار برای آنان باید کل خانواده و روابط موجود در آن را مسئول بروز این ناهنجاری دانست و در هنگام درمان و مشاوره نیز توجه اصلی را به ساختار معیوب، نقصان تبادل اطلاعات، جو احساسی آسیب زا و روابط متقابل مسئله آفرین در میان اعضای خانواده معطوف کرد.

 

به عبارت دیگر کل خانواده به عنوان یک واحد ارگانیک مانند بدن یک فرد در نظر گرفته می‌شود که بروز یک مشکل خاص در هریک از اعضای آن به عنوان نشانه یا علامتی از اختلال در کارکرد کلی خانواده شناخته خواهد شد. همان طور که سرفه در انسان نشانه ای از بروز اختلال در یکی از اعضای بدن او محسوب می‌شود، بروز افسردگی در مادر یک خانواده نیز اختلال کل خانواده در نظر گرفته خواهد شد و به جای تمرکز محض بر مادر باید روابط درونی خانواده و ساختار و عملکرد و نوع ارتباط‌ها و تبادل اطلاعات و جو عاطفی خانواده مورد بررسی قرار گیرد و در صورت لزوم تغییرات لازم و سازنده در آنها داده شود.

 

جالب آن است که خود خانواده براساس پویایی درونی و ذاتی خود بر همین منوال عمل می‌کند. به عبارت دیگر هر خانواده، به عنوان یک واحد ارتباطی پیوسته در جستجوی حفظ تعادل و هماهنگی درونی خود است.

 

خانواده به مثابه یک سیستم را می‌توان چنین تعریف کرد: واحدی که اجزای (بخوانید اعضاء) آن نه تنها در ارتباط متقابل با هم به سر می‌برند بلکه با هم نیز تغییر می‌کنند و یا در صورت وجود هرگونه اختلال و انحراف برای حفظ تعادل خود فعال می‌شوند.

 

البته این خاصیت هر سیستمی‌است که متمایل به حفظ تعادل خود است. بنابراین رفتار اعضای یک خانواده نیز مانند اجزای یک سیستم به نحوی است که تعادل آن خانواده حفظ شود. یعنی رفتار هر عضو خانواده کارکردی در جهت حفظ ثبات خانواده دارد. حتی اگر این رفتار یک رفتار نابهنجار باشد باز در ایجاد تعادل سیستم نقش دارد. این نکته بسیار حائز اهمیت است زیرا در بسیاری از موارد رفتار بیمارگونه یک عضو خانواده یا حتی بیماری او خود مایه حفظ تعادل در خانواده است، منتهی تعادلی غیرانطباقی یا ناسازگارانه. بنابراین خانواده در برابر تغییر آن رفتار یا درمان آن بیماری یا رفع آن مشکل مقاومت خواهد کرد، زیرا تعادل آن به هم می‌خورد.

 

در اینجا نکته ظریفی وجود دارد که باید مورد توجه درمانگران قرار گیرد. با وجود توجه ظاهری افراد خانواده به شخصی که برچسب بیمار یا عضو مشکل دار را خورده است و مراجعه آنان برای رفع مشکل وی، در حقیقت خود این مشکل ناشی از نحوه تعامل و ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر بوده و در جهت حفظ تعادل غیرانطباقی در سیستم آن خانواده است. بنابراین با وجود نیات ظاهری بستگان فرد ممکن است هنگامی‌که فرد مزبور در جهت تغییر خود اقدام کند و به عبارت دیگر در مسیر بهبود یا اصلاح خود قدم بردارد سایر اعضای خانواده در برابر آن مقاومت کنند. در اینجا ارائه آموزش لازم به افراد خانواده ضروری است. باید به آنان گفت که در خانواده تغییر یک پدیده عمومی‌است که باید تمام ساختار، الگوهای ارتباطی- اطلاعاتی و جو عاطفی را دربرگیرد و نقش آنان نیز در این تغییر اجتناب ناپذیر است و باید بدون هراس از برهم خوردن یک تعادل غیرانطباقی در سطح پایین به کوشش برای رسیدن به تعادل و هماهنگی انطباقی و سازنده در یک سطح بالاتر از زیستن دست یازند تا هم مشکل موجود حل شود و هم خانواده به سطح بالاتری از عملکرد و سلامت برسد تا امکان رشد بیشتر خانواده به عنوان یک واحد جامع و اعضای آن به عنوان افراد مستقل فراهم شود.

 

هنگامی‌که سخن از خانواده و مسائل مربوط به آن در میان است، پیش از هرچیز نخستین پرسش بنیادی آن است که رویکرد صحیح نسبت به خانواده به طور کلی و مسائل آن به طور ثانوی چیست یا چگونه باید باشد؟ اصولا خانواده در گستره انواع روابط انسانی و به عنوان یکی از اشکال آن قابل بررسی است. علوم رابطه ای قلمروی است که به روابط انسانی شامل روابط و تعاملات بین فردی و بین گروهی می‌پردازد. در این قلمرو، خانواده نیز به عنوان یکی از انواع روابط انسانی مورد توجه قرار می‌گیرد. در دیدگاه سیستمی‌که مبتنی بر نظریه عمومی‌سیستم‌هاست، هرعنصر وابسته به محیط خویش و سایر عناصر سیستمی‌است که خود جزئی از آن است و این در مورد خانواده نیز صدق می‌کند پس نوع برخورد با مشکلات خانوادگی هم باید با در نظر گرفتن همین اصل باشد که گرچه ساده می‌نماید اما بسیار کارآمد است.

آیا تا به حال احساس کرده اید هیچ کاری از دستتان بر نمی آید؟ نمی توانید شرایط اطراف خود را تغییر دهید؟ در شرایط بدی گرفتار شده اید که خلاصی از آن برای شما یک آرزوی دست نیافتنی است؟

 

درماندگی

اگر این احساس ها و افکار موقتی و زودگذر باشد چندان مشکلی ایجاد نمی کنند بلکه با تقویت و برانگیختن شما باعث گره گشایی از مشکلات می شوند. اما اگر چنین احساس ها و افکاری دائم در ذهن شما جولان می دهند، بهتر است مسئله را جدی بگیرید زیرا به احتمال زیاد دچار درماندگی یا استیصال شده اید.

 

اما آیا تا به حال فکر کرده اید درماندگی چیست؟ اگر نتوانید شرایط دلخواه خود را ایجاد کنید یا احساس کنید بین رفتار و پاداش حاصل از ان فاصله افتاده است، بتدریج احساس درماندگی می کنید. به عنوان مثال ممکن است در یکی از دورس خود با سعی و تلاش فراوان به دنبال کسب نمره خوب باشید،امااستاد با توجه به معیارهای دیگری نمره می دهد و شما بتدریج احساس می کنید خواندن یا نخواندن شما اثری در کسب نمره در امتحان ندارد.

 

اگر این احساس دائمی شود به درماندگی دچار شده اید. ابتدا بهتر است به این موضوع بپردازیم که درماندگی چه اثراتی بر جا می گذارد:

 

وابستگی افراطی : وقتی نتوانستیم به تنهایی از پس مشکلات بربیاییم دست یاری به سوی اطرافیان دراز می کنیم و برای حل مشکل از انها استمداد می طلبیم. این کار یکی از شاخص های سلامت روان است. اما اگر به درماندگی دچار شده باشید، رفتار کمک طلبی شما از دیگران به تدریج به ویژگی وابستگی افراطی می انجامد که خود این وابستگی گاهی اوقات پیامدهایی به مراتب بدتر از درماندگی دارد.

 

نگرش " بله، اما" : اگر در چنبره درماندگی گرفتار شوید به تدریج نگرش "بله، اما " در ذهن شما شکل می گیرد. پیامد اتخاذ چنین نگرشی این است که راه حل های موجود برای حل مشکل را قبول نمی کنید. البته در نگاه اول انها را می پذیرید اما ذهن شما شروع به منفی بافی می کند. نتیجه این منفی بافی بی ارزش کردن راه حل و سرانجام از خیر آن گذشتن، است.

 

بعنوان مثال اگر دوست شما پیشنهاد کند که برای حل مشکل خود به فلان فرد مراجعه کنید، ابتدا تفکر او را با شور و علاقه می پذیریدو به او می گویید کاملا حق با شماست ولی پس از چند ثانیه یا چند دقیقه بهانه های بنی اسرائیلی می تراشید که به هزار و یک دلیل نمی توان آن را راه حل را اجرا کرد. ارمغان ناخواسته این نگرش، ناامیدی است.

درماندگی، ناامیدی و افسردگی را می توان به عنوان سه تفنگدار در نظر گرفت که قصه زندگی هر کدام از افراد را می نویسد

 

عزت نفس پایین : یکی دیگر از ارمغان های ناخواسته ی درماندگی، عزت نفس پایین است. البته ذکر این نکته ضروری است که هر کدام از پیامدهای منفی درماندگی، خودشان می توانند در یک چرخه معیوب، علت ثانویه درماندگی به شمار آیند. وقتی نتوانید از پس مشکلات بر آیید به تدریج به خودتان برچسب هایی می زنید که با وضعیت زندگی شما همخوانی بیشتری داشته باشد. معمولا افرادی که به احساس درماندگی مزمن گرفتار شده اند، اغلب برچسب هایی به خودشان می زنند از قبیل: " این قدر بدبختم که نمی توانم به تنهایی مشکلاتم را حل کنم. – ای بی عرضه - ای بی دست و پا "

 

پذیرش نقش قربانی : در ذهن خود نقش قربانی را می پذیرید و بتدریج به فردی تبدیل می شوید که دائما از دست شرایط گله و شکایت می کند. از آنجا که دیگران حوصله شنیدن گله گزاری های ما را ندارند، بتدریج از ما فاصله می گیرند و ما این رفتار اطرافیان را دلیل محکم و مستدل بر مشکل داشتن خودمان می پنداریم. در حالیکه از این نکته غافلیم که رفتارهای ناخوشایند ما باعث شده ازما دوری کنند.

 

پذیرش نقش قربانی ما را در موضع انفعال قرار می دهد. خودمان دست به کاری نمی زنیم و منتظریم دستی از غیب برون آید و کاری آید" در صورتی که معجزه در دستان خود ماست.

 

یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در شکل گیری و تداوم درماندگی، نوع افکار و نگرش هایی است که در ذهن جا گرفته است.

 

عامل دیگری که در شکل گیری درماندگی نقش بسزایی دارد، سبک تبیینی است. سبک تبیینی یعنی اینکه برای مشکلات و موفقیت های پیرامون خود چه دلایلی دارید. بعنوان مثال اگر در امتحان یکی از دروس خود نمره خوبی گرفتید، آن را به خوش شانسی اسناد می دهید یا به تلاش و پشتکار خودتان؟ چند روزی به دلایل و تبیین های خود دقت کنید، اگر حوادث پیرامون را این گونه تبیین می کنید، بهتر است بیشتر مواظب خودتان باشید. به این دلیل که یا در دام درماندگی گرفتار شده اید و خودتان خبر ندارید یا این که اماده افتادن در دام هستید.

 

چگونه بر احساس درماندگی غلبه کنیم؟

گام اول برای رهایی از درماندگی این است که کارهای خود را به مراحل کوچکتری تقسیم کنید تا عظمت و سختی کار در چشم انداز ذهن شما ساده جلوه کند.

 

بعنوان مثال خواندن یک کتاب 400 صفحه ای ممکن است کار بسیار سخت و طاقت فرسایی باشد،کتاب را به 10 یا 20 قسمت تقسیم کنید.سپس هر قسمت را مطالعه کنید. با انجام این کار متوجه خواهید شد که یک کتاب 400 صفحه ای را باید در 20 گام مطالعه کنید. یادتان نرود که کمال گرایی به خرج ندهید و توقع زیادی از خود نداشته باشید. برای شما که احساس درماندگی می کنید مطالعه 20 صفحه از کتاب ، کار ارزشمندی است که ارزش آن را داردکه به خاطر آن به خودتان پاداش بدهید.

 

گام دوم این است که موفقیت هایی را که بدست می آورید، به توانایی و پشتکار خود ربط دهید. سعی کنید در این راه، گام بردارید زیرا پس از مدتی می توانید چشم اندازی واقع بینانه به مشکلات و موفقیت های زندگی داشته باشید.

 

گام سوم این است که اگر با انجام این کارها باز هم نتوانستید از شر درماندگی رها شوید. می توانید به مراکز مشاوره مراجعه کنید و از متخصصان کمک بگیرید.

مثل بسیاری از مدیران عامل، من هم از سرویسی استفاده می‌کنم که وقتی در خبرها به اسم شرکتم اشاره می‌شود، آن خبر برای من ایمیل شود. صبح روز نهم نوامبر 2009 اولین تیتر خبری که مشاهده کردم این بود: «کالسکه‌های شرکت مک لارن مرجوع شد.»

 

در متن این خبر آمده بود که شرکت مک لارن که من از سال 2001 مدیر عامل آن شده بودم، تعداد یک میلیون از کالسکه‌های تولیدی خود را که موجب جراحت دست 12 کودک شده، مرجوع کرده است. اطلاعاتی که در خبرها آمده بود درست بود، اما انتظار نداشتم این خبر را در روزنامه‌های آن روز بخوانم.

 

بعد از راهنمایی‌هایی که از کمیسیون امنیت کالاهای مصرفی (CPSC) دریافت کرده بودیم، قصد داشتیم در روز دهم نوامبر بیانیه‌ای در مورد این موضوع صادر کنیم، اما خبرهایی که منتشر شده بود، همه چیز را جلوتر از برنامه‌ریزی ما فاش کرد و به عقیده من، این روند ناعادلانه و نادرست بود. مک لارن هشداری را مبنی بر جمع کردن کالسکه‌های مشکل دار خود از بازار دریافت نکرده بود و ما با توجه به افزایش گزارش‌هایی که از زخمی شدن، کبود شدن و بریدن دست بچه‌ها به علت گیر کردن در لولای زین دو نوع از مدل کالسکه هایمان دریافت کرده بودیم، داوطلبانه برای حل این مشکل واکنش نشان داده بودیم.

 

این اتفاق‌ها تنها در آمریکا و تنها با دو مدل از کالسکه‌های ما رخ داده بود. ما به مدت چند ماه با کمیسیون امنیت کالاهای مصرفی همکاری کرده بودیم تا طرحی را ایجاد کنیم که صاحبان این کالسکه‌ها را از خطر موجود آگاه کنیم و برای کسانی که می‌خواهند و هر مدل از کالسکه‌های ما را خریداری کرده‌اند، پوشش‌های محافظ تهیه کنیم.

 

این بدون شک بهترین کار ممکن بود، اما خبری که علیه ما منتشر شده بود، به هیچ یک از این موارد اشاره نکرده بود. همچنین توضیحی نداده بود که کلیه کالسکه‌های موجود در بازار عملا لولاهای مشابهی دارند.

 

آن روز صبح، به سرعت به سوی دفتر کارم رفتم و همه مدیران اجرایی ارشد شرکت و نیز تیم پروژه مرجوعی‌ها را فراخواندم تا در مورد جوابگویی به این خبر صحبت کنیم. اولین دغدغه من این بود سوءتفاهمی را که به سرعت در حال انتشار بود، تصحیح کنم. دیگر مجراهای خبری هم به این موضوع پرداخته بودند. کم کم تماس مشتری‌هایمان شروع شد و بسیاری از آنها به وضوح ناراحت و نگران بودند.

 

ما امیدوار بودیم که فراخوان مرجوع کردن کالسکه‌ها، به مردم در مورد ریسک‌های بزرگ‌تر استفاده از هر کالسکه‌ای آگاهی دهد، نه فقط مشکل لولاها. در عوض، ما مجبور شدیم دفاع از برندمان را آغاز کنیم، اما بدون تایید CPSC تمایلی به اظهار نظر عمومی نداشتیم. بنابراین با آژانس تماس گرفتیم تا ببینیم آیا می‌توانیم بیانیه مان را زودتر منتشر کنیم یا نه. چند ساعت طول کشید تا آژانس پاسخ مثبت به ما بدهد، اما تا آن زمان ما هم تلاش خودمان را متوقف نکرده بودیم.

 

همچنین با مشکل بزرگتر و زیان‌آورتری روبه‌رو بودیم. کارشناسانی که به ما مشاوره می‌دادند – از جمله CPSC - ارزیابی کرده بودند که در 30 روز اول طرح جمع آوری کالسکه ها، ما حدود 50 هزار درخواست پوشش محافظ دریافت می‌کنیم که 5 درصد از کل یک میلیون کالسکه‌ای که در بازار داشتیم را دربرمی گرفت. به منظور محکم کاری، خودمان را برای دو برابر این تعداد آماده کرده بودیم.

 

یعنی کارمندان بیشتری را برای مدیریت سفارش‌های تلفنی، ایمیل‌ها و اجرای کار استخدام کردیم و ظرفیت رایانش ابری (Cloud Computing) را طوری تنظیم کردیم تا از بار اضافی وب‌سایت‌مان جلوگیری کنیم. اما در روز نهم نوامبر که آن خبر منتشر شد، هیچ یک از اینها آماده نبود. در واقع ما در این زمینه غفلت کرده بودیم و باید پیش‌بینی فاش شدن این خبر را می‌کردیم و حداقل آمادگی آن را در خودمان ایجاد می‌کردیم.

 

وقتی خبر منتشر شد و باعث شد هزاران والدین نگران با ما تماس بگیرند، اولین اتفاقی که افتاد این بود که سیستم‌های ارتباطی ما دچار اختلال شد. کسانی که تماس می‌گرفتند، مدت‌ها با بوق اشغال مواجه می‌شدند، ایمیل‌های آنها به ما نمی‌رسید و وب سایت شرکت از کار افتاد.

 

من و همکارانم مجبور شدیم از موبایل‌ها و ایمیل‌های شخصی مان برای ارتباط با هم استفاده کنیم تا به ارزیابی موقعیت به وجود آمده بپردازیم. تیم IT شرکت هم بی‌وقفه کار می‌کرد تا سیستم‌های ارتباطی را به شرایط عادی برگرداند. خیلی زود دریافتیم که به هر چیزی بیش از برنامه ریزی‌هایی که انجام داده بودیم، احتیاج داریم. مثلا 10 کارمند اضافی استخدام کرده بودیم، اما به 40 نفر احتیاج داشتیم، یا 125 هزار پوشش محافظ برای کالسکه‌ها تولید کرده بودیم، اما بیش از سه برابر آن تعداد نیاز داشتیم.

 

در شرایطی قرار گرفته بودیم که باید نیازهایمان را اولویت‌بندی می‌کردیم و البته ناامیدی ما به اوج خود رسیده بود. طبق برنامه‌ریزی ما پاسخگویی به کالاهای مرجوعی قرار بود ظرف چند ماه صورت گیرد، اما اکنون شرایط ورزشکاری را داشتیم که ناگهان مجبور شده مسابقه مهم خود را یک روز زودتر انجام دهد.

 

این شرایط نفسگیر، دو هفته ادامه داشت و بعد از آن تقریبا کلیه ارتباطات ما با مشتری به وضعیت اول برگشت و توانستیم پوشش‌های محافظ اضافی را از مراکز تولید به فروشگاه هایمان در نقاط مختلف با هواپیما منتقل کنیم.

 

ایمنی، اولویت اول

فراخوان جمع آوری محصول، به خصوص به دلایل ایمنی برای من خیلی دردناک بود. اولویت اول مک لارن همیشه حفظ ایمنی بوده است. مردم همیشه قیمت بالا و زیبایی کالسکه‌های ما را با مدل‌های مشابه در بازار مقایسه می‌کنند، اما این موضوع به این دلیل است که کالاهای ما با قوی‌ترین و بهترین مواد اولیه ساخته می‌شوند و با بالاترین استانداردهای صنعتی آزمایش می‌شوند؛ حتی با اینکه برای این موضوع ملزومات قانونی در آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر وجود ندارد. اما از نظر ما، مهم نیست کودک در کجا زندگی می‌کند، بلکه امنیت او باید همواره مورد توجه قرار بگیرد.

 

مشکل صنعتی جهانی

مک لارن به دلیل این تعهد به کیفیت بالا، موفقیت بزرگی را نصیب خود کرده است. مک لارن برندی برجسته با دفاتر مهندسی در هنگ‌کنگ، مرکز طراحی در انگلستان، برون سپاری تولید و شبکه توزیع گسترده در مناطق مختلف جهان است.

 

چنین ساختاری به روش‌های مختلف به شرکت کمک کرده است.

همیشه متمرکزسازی تولید و مدیریت برند، پایداری کیفیت را تضمین می‌کند، در حالی که فروش داخلی و تیم‌های ارتباطی می‌توانند تصمیم بگیرند که چه استراتژی‌هایی برای بازارهای آنها بیشترین کاربرد را دارد، اما طی بحرانی که در آمریکا برای ما به وجود آمد، عدم وجود یک بدنه مدیریتی همه جانبه، همکاری جهانی را مشکل کرده بود.

 

تاخیری که ناخواسته بود

چند ماه قبل از انتشار آن خبر و بعد از اینکه ما با افزایش گزارش‌های مربوط به صدمات بدنی در آمریکا مواجه شدیم، یک تیم تحقیقاتی تعیین کردیم که به موضوع رسیدگی کند. پس از مشاوره‌های فراوان و همفکری با دیگر مدیران شرکت در سراسر جهان، تصمیم گرفتیم دو روش را مد نظر قرار دهیم. اول اینکه در دفترچه راهنمای کلیه کالسکه‌های تولیدی شرکت در سراسر دنیا، بندی به عنوان هشدار در مورد نحوه استفاده را اضافه کنیم. دوم اینکه، به گروه‌های ناظر و قانون گذار در آمریکا و دیگر بازارهای مناسب نزدیک شویم.

 

در نتیجه گزارشی به CPSC فرستادیم و از آنها درخواست برگزاری جلسه کردیم. چند هفته بعد، آژانس روز 12 اوت را برای برگزاری جلسه تعیین کرد و ما مجبور شدیم کلیه مهندسین و مدیران اجرایی شرکت را از تعطیلات تابستانی گرد هم آوریم. در روز جلسه تصمیم گرفتیم تا ماه سپتامبر پوشش‌های محافظی برای لولای کالسکه‌ها تهیه کنیم و چون اقدام ما به مرجوع کردن کالا داوطلبانه بود، طبق برنامه‌ریزی ما این کار سه هفته زمان می‌برد.

 

اما رفت و آمد مکرر به مکان CPSC کار ما را به تاخیر‌انداخت و مجبور شدیم تاریخ دهم نوامبر را برای انتشار بیانیه تعیین کنیم. البته هدف ما فقط مرجوع و اصلاح کردن کالسکه‌ها نبود، بلکه قصد داشتیم والدین را نسبت به مسائل امنیتی کودکان بیشتر آگاه کنیم. بنابراین، چند ماه منتهی به 10 نوامبر را در امور مختلف سرمایه‌گذاری کردیم، از جمله: کارشناسان ایمنی محصول، تولید و حمل و نقل پوشش‌ها، مدیران مشاور پروژه با مدارک MBA برای نظارت بر مرجوعی ها، توسعه دسترسی به خرده‌فروشان و همان طور که قبلا گفتم، استخدام نیروهای اضافی.

 

اشتباهات ما چه بود؟

ما اشتباهات زیادی داشتیم. اگر مشاوران خوبی بکار گرفته بودیم، می‌توانستیم پیش‌بینی کنیم که یک افشاگری رسواگرایانه، چقدر زود و ساده می‌تواند رخ دهد و در آن صورت یک استراتژی جامع برای واکنش به هر سناریوی ممکن آماده می‌کردیم.

 

وقتی خبر منتشر شد، واکنش ما کاملا بداهه بود. در آن روز، گذشته از مصاحبه با تلویزیون محلی، با هیچ یک از نمایندگان مطبوعات هم صحبت نکردم. چند روز پس از آن، مصاحبه‌ای با روزنامه فایننشیال تایمز داشتم، اما حتی این ارتباط محدود انتقاد فراوان مطبوعات را برانگیخت (اینکه آقای رستگار چرا در میان بحران کالاهای مرجوعی خود، فرصت مصاحبه کردن دارد؟). بنابراین من و همکارانم به اشتباه تصمیم گرفتیم به هیچ وجه مصاحبه نکنیم.

 

بدون شک، واکنش تند احساسی و کاهش فروش جهانی ما قابل پیش‌بینی بود. گزارشگران، قانون‌گذاران و مصرف‌کنندگان در کانادا، بریتانیا، اروپا و ژاپن می‌پرسیدند که چرا مک لارن فراخوان مرجوع کردن کالسکه‌ها را در کشورهای آنها اعلام نکرده است. در حقیقت، ما در مورد اقدام در سطح جهان از CPSC مشورت خواسته بودیم. پاسخ آنها این بود که جراحت‌ها در آمریکا اتفاق افتاده و مربوط به شعب شرکت در آمریکا است.

 

ما نسبت به این نگرش تردید داشتیم، اما توصیه CPSC را رعایت کردیم. اما در واقع، این تصمیم اشتباه بود. مهم‌ترین دلیل آن این بود که فراخوان «مرجوع کردن» کالاها در کشورهای مختلف معانی متفاوتی دارد. مثلا در آمریکا به معنی انجام یک کار اصلاحی است، مثل ما که می‌خواستیم پوشش‌های محافظ لولا به کالسکه‌ها اضافه کنیم. اما در انگلستان این مفهوم یعنی کالایی معیوب است و باید تعویض شود یا مبلغی که بابت آن پرداخت شده، پس داده شود.

 

پاسخ منفی ما مثل انفجاری از یک بازار به بازار دیگر سرو صدا به پا کرد و به دلیل عدم متمرکزسازی مدیریت مک‌لارن، هماهنگ‌سازی یک پاسخ جهانی کار دشواری بود. توزیع‌کننده ما در کانادا از انجام هر کاری سلب مسوولیت کرده بود. شعبه انگلستان از ارتباط با رسانه‌ها خودداری می‌کرد.

 

همچنین در حین بحران ما یک موسسه روابط عمومی را به کار گرفته بودیم که این کار ما هم اشتباه بود. توصیه این شرکت – از پیشنهاد عذرخواهی کردن گرفته تا محدود کردن حضور فیزیکی من در رسانه‌ها به دلیل لهجه غیرانگلیسی – با تمایل ما برای دفاع علنی از کالاهایمان و ارتباط مستقیم با مشتریان، سازگار نبود.

 

درس‌های ارزشمند

آن روزهای بحران، با اینکه یکی از سخت‌ترین دوران زندگی کاری من و البته تاریخ مک لارن بود، اما درس‌های خوبی از آن فراگرفتم؛ درس‌هایی در مورد خودم، نقشم به عنوان مدیر عامل و روش‌های مدیریت یک شرکت بزرگ جهانی.

 

اول اینکه، به این نتیجه رسیدم که باید کلیه سهام‌داران، خرده‌فروشان، مشتریان و کارمندان شرکت را تحسین کنم، چرا که رفتار آنها بسیار هوشمندانه، منطقی و دلگرم کننده بود. حتی در اوج بحران، بسیاری از والدین بیانیه‌های حمایتی صادر کرده بودند. در ضمن، کارمندان شرکت که تحت فشار کاری شدیدی قرار داشتند، عملکرد بسیار خوبی از خود نشان دادند و بسیاری از افرادی که به دلیل رفع بحران آنها را استخدام کرده بودیم، هنوز هم با ما کار می‌کنند.

 

به طور کلی، بعد از پشت سر گذاشتن یک دوره رکود بعد از فراخوان مرجوع کردن کالسکه ها، فروش ما اکنون دوباره قوت گرفته و برند ما همچنان از حمایت شدید مشتریان برخوردار است. دوم اینکه، فراخوان جمع‌آوری کالا به تیم مدیریت ارشد مک لارن نشان داد که این شرکت باید انسجام بیشتری در سراسر دنیا داشته باشد و به فکر ایجاد موسسه‌ای تحت نام «مک لارن واحد» بیفتد که هدف آن مالکیت کلیه شعبه‌های تحت یک چتر واحد جهانی است.

 

و سومین و مهم‌ترین نکته اینکه، مک لارن باید نقش مدیریتی بزرگ‌تری در صنعت خود ایفا کند تا دیگر برندها، تولیدکنندگان، خرده‌فروش‌ها و قانون‌گذاران را در سراسر دنیا به سوی رعایت استانداردهای اجباری با تعاریف مشترک، فرآیندهای یکسان و پروتکل‌های یکنواخت سوق دهد.

 

اتفاق آن سال موجب شد دریابیم که مک لارن شرکتی کوچک با نام بسیار بزرگ است و بنابراین ما می‌توانیم بر صنعت‌مان تاثیر بگذاریم.

تقدیر از مشتری یکی از نقاط قوت کسب و کار شما خواهد بود، اگر به درستی آن را انجام دهید. پس ببینید چطور باید از مشتری تقدیر کنید، پس از فرا گرفتن روش های آن، شما باید به طور مداوم از مشتریان خود تقدیر و تشکر کنید، برای دستیابی به بهترین نتیجه، می توانید از راه هایی استفاده کنید که همواره بهترین نتایج ممکن را ارائه کرده اند. ما قبلا در از مشتریان خود بازخورد های زیادی کسب کرده ایم و اکنون راه های زیادی برای تقدیر از آنها پیدا کرده ایم که چند مورد از آنها را با شما هم به اشتراک گذاشته ایم.

برای مشتری خود تجربه ای شگفت انگیز رقم بزنید طوری که وی خوشحال شود و تصمیم بگیرد داستان آن را برای دوستان خود بیان کند یا در وبلاگ سایت خود قرار دهد. اگر به اندازه کافی خلاقیت به خرج دهید، خانواده مشتری، دوستان و آشنایان و حتی شبکه های اجتماعی کاربر، می تواند روزها و هفته ها در تسخیر داستان خدمت به مشتری کسب و کار شما باشد.

شما به آنها ثابت کرده اید که برای شما ارزش دارند، و آنها می گویند کسب و کاری که مشتری اش شده اند در مورد آنها صحبت کرده اند. یکی دیگر از راه های اثبات محبتی که نسبت به مشتریان دارید، اینست که در وبلاگ خود در مورد مشتریانی که می خواهید صحبت کنید پست هایی را مخصوصا منتشر کنید و محبتی که به آنها دارید را به همگان اعلام کنید. بنابراین فکر میکنیم شما اگر میخواهید مشتریان بهتری را شناسایی کنید، میتوانید برای مشتری یک انجمن راه اندازی کنید و بیشتر به توسعه کسب و کار خودتان کمک کنید، سپس مشتریان را شناسایی کنید و در همان انجمن برای آنها دسترسی های بیشتری ارائه کنید، و سعی کنید آنها را عضوی از کسب و کار خود کنید.

در این مطلب 10 راه موثر برای ایجاد انگیزه در خود را برایتان نام برده ایم تا کمک کند از استعدادها و توانایی های درونی خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنید.

 

هیچ کس نمی تواند به فرد دیگری انگیزه بدهد. تنها کاری که دیگران می کنند تشویق ما برای انجام دادن کارهاست. این خود انسان است که بهترین مشوق و انگیزه دهنده برای خودش است.

 

1 - همیشه در آسایش و آرامش نباشید

از اینکه کمی به خود سختی دهید نهراسید. بزرگ ترین مانع برای رسیدن به استعدادهای درونی همین راحت طلبی است. اتفاق های مهم زمانی رخ می دهند که شما کمی هم تلاش و سختی را تحمل کنید.

 

2 - از اشتباه کردن نهراسید

عقل به ما کمک می کند تا اشتباه نکنیم و در نتیجه هزاران اشتباه به وجود می آید.

 

3 - فکر خود را به مسایل معمولی محدود نکنید

سعی کنید بزرگ و وسیع فکر کنید.

 

4 - شاد بودن را در زندگی خود انتخاب کنید

افراد شاد همیشه انگیزه بیشتری برای انجام امور دارند. شادی حق مسلم شماست و آن را با چیز دیگری عوض نکنید.

 

5 - حداقل یک ساعت در روز را به خودشناسی اختصاص دهید

کتاب های مفید مطالعه یا موسیقی الهام بخش گوش کنید. رانندگی بهترین فرصت برای گوش کردن به کتاب های صوتی در مورد پرورش روح و خودشناسی است.

 

6 - به خود یاد بدهید که کاری که آغاز کرده اید را باید تمام کنید

بسیاری از ما پیش از پایان یک کار یا انجام یک تصمیم، سراغ کار دیگری می رویم. این خوب نیست. همیشه کارهای خود را تمام کنید.

 

7 - در حال زندگی کنید

وقتی در گذشته ها گیر کرده اید یا در آینده ای که نیامده سیر می کنید، نمی توانید از لحظه های کنونی خود استفاده و تصمیمات درست اتخاذ کنید.

 

8 - خود را مجبور کنید تا از زندگی لذت ببرد

لذت بردن بهترین شغل بهشت است.

 

9 - وقتی درمانده می شوید یا شکست می خورید، هرگز عقب نشینی نکنید

شاید موفقیت در چند قدمی شما ایستاده باشد.

 

10 - همیشه آرزوهای بزرگ در سر بپرورانید

اگر چیزی فراتر از سطح انتظار باشد ما همه تلاش خود را می کنیم تا آن آرزو و خواسته را برآورده کنیم.

 

ناراحتی بزرگ زندگی در رنجی که می کشیم نیست در چیزهایی است که از دست می دهیم. بنابراین سعی کنید هیچ چیز را از دست ندهید. ما باید همیشه و در هر لحظه آماده باشیم تا بتوانیم کسی که هستیم را قربانی کسی کنیم که می خواهیم باشیم

افرادی که بتوانند ارتباطات موثر و موفقی داشته باشند، احتمالا به موفقیت نزدیک ترند. اما در این میان کم نیستند افرادی که در برقراری ارتباط دچار ناتوانی و نواقصی هستند.

 

عصری که در آن زندگی می کنیم، بی تردید عصر ارتباطات است. همه ما، بخش زیادی از زندگی روزمره خود را صرف ارتباط با دیگران می کنیم و یا به این روابط می اندیشیم.

 

طبق تحقیقات صورت گرفته، 75% از اوقات روزمره افراد در ارتباط با دیگران سپری می شود و شاید به همت خاطر باید گفت که 75% از موفقیتهای هر یک از ما به نحوه ارتباطاتمان مربوط می شود.

 

افرادی که بتوانند ارتباطات موثر و موفقی داشته باشند، احتمالا به موفقیت نزدیک ترند. اما در این میان کم نیستند افرادی که در برقراری ارتباط دچار ناتوانی و نواقصی هستند. همین امر موجب می شود که همسران زبان یکدیگر را درک نکنند و روابطشان به سردی گراید. در بسیاری از موارد مشاهده می شود که والدین در برقراری ارتباط با فرزندان خود مشکل دارند و از اینکه فرزندانشان از آنها حرف شنوی ندارند، دلخور هستند. از طرف دیگر فرزندان هم در برخی از موارد، تصور می کنند که والدینی غیرقابل نفوذ دارند و نمی توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. یعنی مشکلی به نام عدم تعامل موفق میان والدین و فرزندان وجود دارد.

 

در موارد دیگری هم باید اینطور گفت که حتی دوستان هم در برقراری ارتباط با یکدیگر، ممکن است علی رغم میل باطنی شان، موجب آزار واذیت یکدیگر شوند و به طور کلی این مسئله در کلیه روابط انسانها دیده می شود.

 

به این ترتیب آنچه مشخص است اینکه در این دنیای پیچیده و تو در تو، آنچه برای هر انسانی مهم به نظر می رسد این است که بتواند در برقراری ارتباط با دیگران، موثر، مثبت و موفق عمل کند.

 

زنان و مردان موفق کسانی هستند که بتوانند در زندگی شخصی و اجتماعی شان، به سادگی در قلب دیگران نفوذ کنند و به برقراری ارتباطات مثبت بپردازند. این یک مهارت و توانایی مهم است که به افزایش اعتماد به نفس کمک می کند و مسیرهای موفقیت را تا حد زیادی هموار می سازد.

 

بنابراین برای هر فردی که بخواهد پدر و مادری موفق، فرزندی خوب یا دوستی نمونه باشد، لازم است که بداند از چه طریقی می تواند به برقراری ارتباط با دیگران بپردازد. ارتباطی موثر و مفید که تاثیرات مطلوبی برای او به دنبال داشته باشد. در این زمینه لازم است به عنصر صمیمیت فکر کنید.

 

اگر کسی باور داشته باشد که صمیمیت در روابط، عنصری ارزشمند و دلپذیر است، به این موضوع فکر می کند و به درک این مطلب می رسد که زندگی صمیمانه، لذت بخش تر است و ثمرات متعددی را به دنبال دارد.

 

به روابط بین همسران بیندیشید. عده ای از زوجین روابطی سر و بی روح با یکدیگر دارند و عده دیگر کسانی هستند که صمیمیت را در زندگی مشترک تجربه کرده اند. این دسته از زوجین این احساس را لمس کرده اند که صمیمیت در زندگی مشترک، با عشق متقابلی همراه است که فضای یک زندگی را دلپسند می کند. این موضوع را به روابط پدر و مادر با فرزندان نسبت دهید. مسلما والدینی که رابطه صمیمانه ای با فرزند خود دارند، در امور تربیتی و انتقال مفاهیم ارزشی مورد نظر خود به فرزندان نیز، موفق ترند.

 

همه ما در طول زندگی خود شاهد این امر بوده ایم که برخی از اشخاص در کمترین زمان، به برقراری ارتباطات مثبت با دیگران می پردازند و همین مهارت موجب می شود تا بتوانند برای درخواست های بزرگ خود، پاسخ مثبت پیدا کنند و عده ای دیگر هیچ گاه نمی توانند چنین فرصتی داشته باشند.

 

وقتی در خلوت خود به درون تان مراجعه می کنید، باز هم متوجه می شوید که در موارد بسیاری، پیشنهادهای خوبی داشته اید که آنها را به اعضای خانواده و یا همکاران قدیمی خود نداده اید، بلکه این پیشنهادها را به کسانی داده اید که به تازگی با شما آشنا شده اند اما در پهنه قلب شما نفوذ کرده اند. 1

 

روانشناسان بسیاری معتقدند که ایجاد یک رابطه صمیمانه، یک برخورد خلاقانه است که موجب تکامل افراد می شود.

ارتباط صمیمانه می تواند شما را سریع تر و راحت تر به هدف برساند.

 نیازهایتان را بهتر و سریع تر فراهم می کند.

شما را در پرتو پیشنهادهای جالب توجه قرار می دهد.

شما را دوست داشتنی تر و خواستنی تر می کند.

شما را موثرتر، مفیدتر و با نفوذتر می کند.

این بار می خواهم برایت راه هایی را نشان دهم که زندگیت را تغییر نمی دهد و روزهایت را تکراری می کنند. این راه ها فوق العاده است. معجزه می کند. همراهم شو تا شیوه روزمرگی کردن را با هم مرور کنیم.

 

اولین قدم و دقیق ترین پاسخی که همواره در برابر انسان هایی که برایت مطالب جدیدی می خواهند عنوان کنند و فریاد تغییر را سر می دهند این است که: این را که می دانم!! جواب نمی دهد ...

 

با این عملکرد ذهن شما یک مکانیزم فوق العاده قوی در برابر اینگونه افراد رقم می زند. خیالتان راحت باشد. این سیستم به قدری جانانه عمل میکندنکه تا مدت ها هیچ انسان متفاوتی در برابرتان ظاهر نمی شود.

 

شما به مرور در کنار کسانی قرار می گیرید که مطابق با خواسته های شما عمل می کنند. این جمع رؤیایی آنچنان بزمی برایتان برپا می کنند که دوست دارید زودتر شب شود و طلوع خورشید راهرگز نبینید. قبل از خواب شبانه، درست در شرایطی که بین خواب و بیداری هستید و بهترین زمان برای برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه شما است. زمان را از دست ندهید.

 

به مشکلات و بدبختی ها دقیق فکر کنید. به بدهی ها و قسط ها، بیچارگی ها همه اینها را به میدان بکشید. با تجسم خلاقتان رنگ دهید و حسشان کنید. آنقدر غرق این واقعیت ها شوید که خوابتان برود. ضمیر ناخودآگاه به دلیل اینکه هرگز به خواب نمی رود و بر طبق آخرین اطلاعات برنامه ریزی می شود، برایتان آنچه را که می خواهید فراهم می کند. مطمئن باشید. بسیاری تجربه کرده اند و سال هاست در حال استفاده هستند.

 

گاهی به بعضی برمی خورید که حرف های متفاوتی می زنند. مثلا می گویند: اگر می خواهی زندگیت تغییر پیدا کند، اندیشه هایت را تغییر بده. اینان در رؤیاها هستند. حتی به سخن بنیانگذار کمپانی دوو هم توجه نکنید که روزی گفت: انسان هایی به پیروزی می رسندکه رؤیاهایی عظیم در سر دارند. او یک استثنا بود.

 

این سخنان برای انسان های خاصی است. شما که خاص نیستید. زندگی تان را ادامه دهید.

 

رؤیا چیست!! حقیقت همین است. به سراغ افرادی بروید که سال ها است در گوشه ای ایستاده اندو ماهیانه اندک حقوقی می گیرند. در عوض هیچگاه شکست نمی خورند.

 

سراغ اینان بروید. راهی را به شما نشان خواهند داد که برای روزمرگی ردخور ندارد.

 

علم ثابت کرده است که همه چیز در این دنیا از انرژی است و از بین نمی رود و تبدیل می شود. افکار شما هم از انرژی هستند ومی توان آنها را تبدیل به جسم کرد. تصور کنیدکه روزی در ذهن خود به یک خودکار اندیشیدید، چندی بعد آن خودکار را خریداری نمودید.

 

از این قانون می توان نهایت استفاده را کرد. امسال فرصت های طلایی دارید تا در دید و بازدیدها شرکت کنید و به جای حرف های کلیشه ای موفقیت آمیز و امیدبخش، از واقعیت ها سخن بگویید.

 

از اینکه چه سالی را سپری کردید. از گذشته و تمام اتفاقاتش! بحران های اقتصادی را می توان نقل محفل کرد. انرژی افکار شما برای سال جدید نیز اینها را ردگیری خواهد کرد. این قانون است. چه باور کنید و چه باور نکنید این اتفاق خواهد افتاد.

 

همیشه دنبال مقصر بگردید!

با انجام این عمل مسئولیت را از خود سلب کرده و تمامی اتفاقات را به محیط اطرافتان نسبت می دهید و از زیر بسیاری فشارها رها می شوید. ذهن به دنبال مقصر می گردد و شما به عنوان قربانی تلقی می شوید. نقش قربانی این روزها طعم دلچسبی دارد. همه برایتان دلسوزی می کنند و شما نیز به راهتان ادامه می دهید. در ضمن مورد توجه دیگران نیز قرار می گیرد.

 

از این جمله جیم رون هم عبور کنید که گفت: شما باید مسئولیت شخصی خود را برعهده بگیرید. شما نمی توانید شرایط، فصول یا جهت وزش باد را تغییر دهید، اما می توانید خود را تغییر دهید.

 

این جملات برای انسان های خاصی است. شما که خاص نیستید. زندگی تان را ادامه دهید.

 

هرگز، هرگز، هدفگذاری نکنید و اگر انجام دادید هرگز ننویسید! برایتان فقط نتیجه تحقیقی را می گویم تا متوجه شوید چرا نباید اهداف برگزید و ننوشت.

 

در سال 1979، از فارغ التحصیلان فوق لیسانس دانشکده مدیریت بازرگانی هاروارد سؤال شد: «آیا برای آینده خود هدف های مشخص و مکتوب دارید؟» معلوم شد که تنها 3 درصد آنها هدف های مشخص و مکتوب داشتند. سیزده درصد هدف داشتند اما مکتوب نبود.

 

به عبارت دیگر، 84 درصد آنها هیچ هدفی نداشتند؛ به جز آنکه از دانشگاه بیرون بیایند و تعطیلات تابستانی را به خوبی و خوشی بگذرانند. ده سال بعد، در سال 1989، پژوهشگران بار دیگر با اعضای آن کلاس مصاحبه کردند. معلوم شد که آن 13 درصد که هدف غیرمکتوب داشتند، دو برابر آن 84 درصد بی هدف، کسب درآمد می کردند اما جالب تر از همه، مشخص شد که آن 3 درصدی که هدف های مکتوب داشتند، ده برابر 97 درصد دیگر درآمد کسب می کردند. تنها تفاوت این اشخاص این بود که به هنگام ترک دانشگاه هدف مشخص و مکتوب داشتند.

 

دقت کردید. چه اتفاق وحشتناکی می افتد؟ اکنون در ادامه مطالب جالب تری را نیز خواهید دید.

 

ارل نایتینگل معتقد است: «خوشبختی مستلزم داشتن یک ایده آل یا یک هدف است.»

 

ویکتور فرانکل، بانی لوگوتراپی، می نویسد که بیشترین نیاز انسان ها، داشتن احساس معنا و هدف و مقصود در زندگی است. هدف ها به شما احساس معنا و منظور و مقصود می دهند. هدف ها به شما مسیری را نشان می دهند.

 

وقتی هدف انتخاب می کنید شادمانی سراغتان می آید و احساس انرژی و اعتماد به نفس فوق العاده ای پیدا کرده و می بینید که در زندگی مؤثرتر هستید. با هر قدمی که به سوی هدفتان برمی دارید بیشتر به این باور می رسید که می توانید هدف های بزرگتری برای زندگی خود در نر بگیرید و به آن برسید. با هدفگذاری، شما جهت تغییر در زندگی خود را کنترل می کنید. هدف برای شما حس اطمینانی را به وجود می آورد که زندگی در کنترل شما است و شادمانی شما زمانی است که می بینید به سوی خواسته هایتان در راهید.

 

با هدفگذاری منظم و حساب شده از فقر به ثروت و توانگری، از شکست به موفقیت و شادکامی می رسید و در فاصله ای اندک آنچنان اوج می گیرید که همه می مانند چه اتفاقی افتاده است. تجربه ثابت کرده افراد با هوش متوسط که هدف دارند از نوابغی که نمی دانند در زندگی دنبال چه می گردند پیشی می گیرند. شما با هدفگذاری، رسالت خویش را در این جهان هستی بهتر خواهید شناخت و با کسب موفقیت های بی نظیر به آرامش درونی و موفقیت خواهید رسید. این جملات برای انسان های خاصی است. شما که خاص نیستید زندگی تان را ادامه دهید.

 

می بینید با هدفگذاری چه اتفاقات وحشتناکی می افتد؟ روزمرگی از بین می رود و تغییری عجیب به وجود می آید. عادت های منفی را محکم تر از گذشته در آغوش بگیرید.

 

ترک این عادت ها سخت است و اصولا به چه قیمتی باید اینگونه رفتارها را ترک کرد؟

عادت های همیشگی مثل ورزش نکردن، تا دیر وقت بیدار ماندن، اتلاف وقت، کتاب نخواندن، مصرف دخانیات را با تمام قدرتتان ادامه دهید. تکرار این عادت ها باعث می گردندکه رفتارهایی پایدار برایتان شکل بگیرد.

 

هر چه دوست دارید بخورید! بدنتان را نیز فراموش کنید. فعلا که کار می کند.

 

تا می توانید تلویزیون ببینید. این عمل برای شما فضایی را فراهم می سازد که نفهمید ساعت ها و لحظه ها چگونه سپری می شوند.

 

هر چه خواستید ببینید!! فیلم هایی که در آن جدایی، بی وفایی و ... هست، فوق العاده تاثیرگذارند.

 

تمامی خبرها را دنبال کنید. چیزی را از قلم نیاندازید. ذهن شما دقیقا همه را برایتان برنامه ریزی می کند. هر چه خواستید گوش دهید. به خصوصدر مواقعی که حالات احساسی نامناسبی دارید، موسیقی هایی را گوش دهید که اشک شما را جاری می سازند. این گونه موسیقی ها حالات شگرفی را برایتان رقم می زند.

 

هرگز باور نکنید، هرگز!

ناپلئون هیل گفته است: می توانید هر چه می خواهید بشوید، اگر فقط از سر ایمان باور داشته باشید و طبق ایمان خود رفتار کنید، چون ذهن هر آنچه را بتواند درک و باور کند، می تواند به دست آورد. شاید در نگاه اول اینگونه جملات جالب به نظر برسد، حتی جالبتر این است که این را بارها تجربه کرده ایم اما این گونه جملات برای انسان هایی خاص هست. شما که خاص نیستید. به زندگی تان ادامه دهید.

 

ریچارد باخ نیز جمله جالبی دارد: دیر یا زود کسانی برنده می شوند که تصور می کنند می توانند برنده شوند. اگر اینگونه جملات را دنبال کنید، تغییر می کنید. برای عدم تغییر هرگز اینگونه جملات با باور نکنید. نمی دانم چرا عده ای اصرار دارند که زندگی انسان های دیگر را به تغییر بکشانند.

 

مقاله های علمی را هرگز نخوانید و در کلاس ها و سمینارهای موفقیت نیز شرکت نکنید. از تجارب انسان های موفق فرار کنید. باور کنید، کارتان تمام است. می شود آغاز تغییری عظیم!!

 

و اینک سال نود و دو ...

بعضی انسان ها رفتارهای عجیبی دارند، دوستی دارم که برای دهه نود نام جالبی انتخاب کرده است. خنده دارتر اینکه او دفترچه هدف دارد. در ابتدای دفترچه نوشته است: دهه نود، دهه طلایی زندگیم است.

 

با تمام اتفاقاتی که می افتد او جلو می رود. یک بار به هدف هایش نگاه کردم و با خنده گفتم تو واقعا فکر می کنی به اینها خواهی رسید؟

 

برایم داستانی گفت که جالب بود:

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟

 

مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.

 

حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.

 

مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم ... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری درمی آورد...

 

دوستم نگاهی به من انداخت وگفت: من نیز تمام سعی ام را می کنم، خدایی در همین نزدیکی است.

 

این راهکارها می توانند سال نود و دو را نیز برایتان مثل بقیه سال ها قرار دهند. به همین راحتی ...

 

اما فقط اگر احساس کردید شما نیز انسان خاصی هستید، از کنار زندگی تان به همین راحتی عبور نکنید. شکل دیگری ادامه دهید. روزی حسرت این لحظه ها را خواهید خورد. فقط برای خودت برخیز و زندگیت را به آتش تغییر کشان.

تمام سعی ات را بکن! خدایی در همین نزدیکی است!!

گاهی اوقات دوست دارید تنبل باشید. دوست دارید پس از کار به محض رسیدن به خانه جلوی تلویزیون لم دهید و فقط استراحت کنید، علیرغم اینکه می دانید باید کارهای مفیدتری همچون مطالعه، تمیز کردن خانه یا خرید انجام دهید. در این مطلب چند ترفند را برایتان نام برده ایم که با رعایت آنها می توانید حتی پس از کار و خستگی های ناشی از آن نیز می توانید برای انجام کارهای شخصی خود انرژی داشته باشید.

  

1.   فورا شروع کنید

اگر بیش از چند دقیقه استراحت کنید ممکن است انرژی خود را از دست بدهید. انجام کار موردنظر خود را به ساعات پس از صرف شام موکول نکنید. وقتی تازه از راه می رسید و به اصطلاح هنوز بدنتان داغ است، کارهای خود را آغاز کنید. به محض استراحت و چشیدن مزه راحتی خیلی سخت می توانید حس کار را به دست بیاورید و کارهای عقب افتاده دوباره روی هم تلنبار می شوند.

 

2.   جای دیگری بروید

شاید پس از کار به قدری خسته هستید که فقط دوست دارید روی تخت یا مبل بیفتید و استراحت کنید. اما پروژه هایی نیز در دست دارید که باید سریعا تمام شوند. بنابراین، به مکانی بروید بتوانید کار کنید و چیزهای جدیدی نیز بیاموزید. خارج شدن از محدوده راحتی باعث می شود راحت تر به اهداف خود دست پیدا کنید.

 

به طور مثال، رفتن به کافی‌شاپ هایی که اینترنت هم دارند بهترین مکان برای خواندن اخبار یا نوشتن بلاگ است. در محیط خارج از خانه دیگر حواستان به مسایلی همچون رختخواب و تلویزیون پرت نمی شود. در اجتماع بودن همچنین کمک می کند تا بیشتر بیدار بمانید و کمتر خستگی را احساس کنید.

 

3.   تمرین قانون 10 دقیقه

هنگام انجام پروژه های بیرون از شرکت، ابتدا فقط 10 دقیقه – نه کمتر نه بیشتر - برای آنها زمان صرف کنید. پس از پایان این زمان به خود تبریک بگویید که از عهده آن برآمده اید. اگر تمایل داشتید کارتان را ادامه دهید، این کار را حتما انجام دهید.

 

از اینکه فقط ده دقیقه زمان برای انجام کار خود صرف کرده اید، نگران نباشید. مهم این است که کار را آغاز کرده اید. 10 دقیقه زمان برای آغاز کاری که همیشه پشت گوش می انداخته اید بسیار هم عالی است. مهم این است که پس از مدتی تمایل پیدا می کنید تا زمان بیشتری برای انجام کار خود صرف کنید.

 

4.   کارهایی که بیشتر دوست دارید را انتخاب کنید

پروژه هایی که شما تمایل زیادی برای انجام آنها دارید بسیار آسان تر و راحت تر انجام می شوند. علاقه به کار باعث می شود تا انرژی بیشتری برای رسیدن به هدف خود صرف کنید. اگر کار مورد نظر خیلی هیجان انگیز نیست (همچون شستن یا اتو کردن لباس ها) سعی کنید به خود تلقین کنید که انجام آنها برایتان لذت بخش است. این بهترین روش برای استفاده درست از زمان ها ارزشمند پس از کار است.

 

5.   ورزش کردن

با کمی ورزش سبک می توانید انرژی لازم برای انجام کارهای خود را به دست بیاورید. روزانه باید حداقل 30 دقیقه را به ورزش اختصاص دهید. اگر نمی توانید این زمان را به ورزش اختصاص دهید حداقل در راه خانه مسیری را پیاده روی کنید. ورزش کردن مزایای بسیاری برای جسم، روح و زندگی هر فرد دارد.

 

روزانه 20 تا 30 دقیقه ورزش سبک انجام دهید و مشاهده کنید تا چه اندازه این ورزش در روحیه شما تاثیر می گذارد و باعث می شو ت وقت گران قیمت خود را روی کاناپه و جلوی تلویزیون هدر ندهید.

 

6.   برنامه ریزی کردن

مکتوب کردن برنامه های خود باعث ایجاد هیجان و خوشحالی برای انجام آنها می شود. پیش از ترک محل کار خود برای ساعات پس از کار برنامه ریزی کنید. همیشه داشتن یک هدف مشخص باعث می شود تا سریع تر و آسان تر آن را آغاز کنید و انجام دهید.

 

می توانید در خلال کارهای روزانه خود چک لیستی از کارهای موردنظر تهیه کنید. البته ترجیحا واقع بینانه به همه چیز نگاه و طوری برنامه ریزی کنید که از عهده آن بر بیایید و باعث خستگی بیش از حد شما نشود. البته حتما به خاطر داشته باشید وظایف دیگری نیز در خانه دارید که باید به آنها هم رسیدگی کنید.

 

7.   برای انجام کارها زودتر بیدار شوید

گاهی انجام کارهای موردنظر تا حدی مایوس کننده و دلهره آور است. گاهی به قدری خسته هستیم که نمی توانیم با انرژی کافی آنها را انجام دهیم. بهترین کار رفتن به رختخواب، استراحت و صبح زود بیدار شدن است. می توانید پیش از رفتن به محل کار، کتاب خود را مطالعه یا بخشی از پروژه کاری خود را انجام دهید. صبح زود از خواب بیدار شدن استرس دیر رسیدن به محل کار را نیز از بین می برد.

 

8.   خیلی به خود سخت نگیرید

همیشه و در همه حال نمی توانید مفید باشید. بعضی شب ها واقعا انرژی لازم را ندارید، بعضی شب ها به خواب بیشتر نیاز دارید و گاهی هم هنوز سرحال هستید و از عهده کارهای جانبی بر خواهید آمد. این مساله کاملا نرمال و طبیعی است. هنگامی که این اتفاق رخ می دهد باید خود را ببخشید و چندان به خود سخت نگیرید. مفید بودن پس از کار همه چیز زندگی نیست.

 

اگر خیلی به خود سخت بگیرید ممکن است زود خسته شوید و دیگر تمایلی به انجام کارهای مفید پس از کار نداشته باشید. نکته برای شادی و سلامت خانواده

اعضای یک خانواده خوشحال، سالم و سرخوش، همگی به یک اندازه در این شادی نقش دارند.اما اگر تصور می‌کنید خانواده تان به اندازه کافی شاد نیست، در اینجا چند اصل پایه در این خصوص، که توسط کارشناسان توصیه شده را مطالعه و سعی کنید آنها را در محیط خانه و خانواده خود اجرا کنید.

 

۱- زمان های بیشتری را برای بودن با یکدیگر بگذرانید. نه به این معنا که بیشتر در خانه باشید و اوقاتتان را پای تلویزیون و اینترنت تلف کنید! بلکه منظور، صحبت کردن، بازی کردن، نوازش کردن و برگزاری جلسات خانوادگی در جهت برنامه ریزی جمعی برای آینده است. این نوع تماس، به فرزندان احساس امنیت در محیط خانه و خانواده می دهد و برای والدین سرشار از حس های مثبت و شادی آور خواهد بود.

 

۲- با هم آواز بخوانید. آواز خواندن افراد خانواده در کنار یکدیگر به مثابه یک سرمایه گذاری پُر سود در بورس است. می توانید کلمات خود را بسازید و در کلمات ترانه هایی که با هم می خوانید، جایگزین کنید. همچنین از موسیقی هم غافل نشوید. با کمک یک موسیقی آرامبخش یا پرانرژی می توانید در امور خانه بازدهی جمع را افزایش دهید.

 

۳- به دکوراسیون خانه توجه کنید. اتاق ها را طوری دکور و رنگ آمیزی کنید که حس شادی و انرژی را در افراد خانه ایجاد کنند. طراحی و رنگ ها باید طوری باشند که تنش و اضطراب ایجاد نکنند. در چنین فضایی انجام اموری مانند بازی، جلسات خانوادگی و یا حتی آشپزی لذت بخش خواهد بود.

 

۴- ورزش جمعی را فراموش نکنید. با فرزندان خود به دوچرخه سواری بروید. اوقاتی را برای پیاده روی و نرمش در نزدیک ترین پارک بگذراید.

 

۵- عادات سالم ایجاد کنید. سعی کنید عاداتی مانند اضافه کردن نمک و شکر اضافی به غذاها را با مصرف غذاهای سالم و پر از میوه و سبزیجات، جایگزین کنید.

 

۶- همه را در آشپزی مشارکت دهید. یکی از راه هایی که می توانید بچه ها را به مصرف غذاهای سالم عادت دهید، شریک کردن آنها در تهیه غذاست. با همکاری اعضای خانواده در آماده کردن غذا، آنها را برای فعالیت مثبت و کار تیمی، تشویق می کنید.

 

۷- برای رفتارهای خوب پاداش در نظر بگیرید. پاداش دادن به بچه ها می تواند انجام رفتارهای خوب را در آنها تقویت کند. گردش های خارج از شهر، بازدید از باغ وحش، رفتن به سینما و موارد مشابه، می توانند پاداش های خوبی به حساب آیند.

 

۸- مطالعه کتاب و شنیدن کتاب های صوتی را در امور هفتگی جای دهید. خواندن کتاب با صدای بلند برای بچه ها تاثیر گذار است. همچنین ترغیب کردن آنها به نوشتن خاطرات روزانه و یا داستان های کوتاه نیز توصیه می شود.

 

۹- با بچه ها پیوند یک به یک داشته باشید. والدینی که بیش از یک فرزند دارند توجه کنند که باید برای همه بچه ها یک زمان مساوی در روز اختصاص دهند. حتی اگر مشغله دارید، حداقل روزی ۱۰ دقیقه را با بچه ها بگذرانید.

 

۱۰- بعضی موارد مثبت روزانه را به اعمال روتین تبدیل کنید. با روی روال افتادن بعضی امور، بچه ها به صورت خودکار اعمالی که باید انجام دهند را می دانند. این مساله از بروز سوء رفتارها پیشگیری می کند. برای مثال سعی کنید برای بچه ها جا بیاندازید که زمان خواب باید دندان ها را مسواک کرده و در صورت لزوم پس از شنیدن داستانی که هر شب در رختخواب برایشان می خوانید، به خواب روند. و یا اموری که صبح ها باید انجام دهند را برایشان روتین کنید تا صبح ها سر وقت بیدار شوند و کارها با سرعت بیشتر و سر و صدای کمتری انجام شوند.

 

۱۱- قدردانی از یکدیگر را فراموش نکنید. راه های مختلف را برای نشان دادن ارزش و احترامی که برای یکدیگر قائل هستید، امتحان کنید. رقص و شادی و رفتارهای مثبت و متقابل فرزندان و والدین در این مساله بسیار موثرند.

 

۱۲- ابراز تاسف و ناراحتی کافی نیست. وقتی دو نفر از اعضای خانه (برای مثال خواهر و برادر) به یکدیگر یا وسایل شان صدمه میزنند، باید بدانند که عذرخواهی پایان قضیه نیست. برای مثال بچه ها باید بدانند اگر به اسباب بازی خواهر یا برادرشان آسیبی وارد کردند، باید به نحوی این خسارت را جبران کنند. مثلاً باید توجیه شوند که در این صورت باید اسباب بازی شان را در اختیار برادر یا خواهرشان بگذارند.

 

۱۳- رابطه زن و شوهری عمیق خود را به بچه ها نشان دهید. به آنها بفهمانید که ازدواج تان مهمترین و بهترین اتفاق زندگی بوده است. عشق و علاقه شما به همسرتان علاوه بر ایجاد خاطرات مثبت در ذهن بچه ها، یک الگو و مدل عالی برای زندگی آینده آنها است.

 

اجرای اغلب این امور زیاد سخت نیست. برای داشتن یک خانواده شاد، سالم و البته موفق، سعی کنید در سال جدید به عنوان پدر، مادر و یا حتی فرزند، حداقل برخی از این ها را به زندگی خانوادگی خود اضافه کنید. مطمئن باشید تاثیرش بسیار بیشتر از شادی و سلامت سایر اعضای خانواده عزیزتان است.

با عقب افتادن کارهای روزمره چه کنیم؟

شاید شما هم جزو افرادی باشید که تصمیمی در زندگی می گیرند و هیجان بالایی هم برای انجام آن دارند اما پس از مدتی آتش هیجانشان خاکستر می شود و فراموش می کنند چه نقشه ها در ذهن و چه آرزوها در دل داشته اند. وقتی هیجان این تفکرات از بین رفت دوباره به زندگی عادی و همیشگی برمی گردید بدون اینکه تغییری در خود، زندگی یا افکارتان ایجاد کرده باشید. اما چه بلایی سر آرزوهایی می آید که روزی هیجان بالایی برای آنها داشتیم؟ بیشتر مردم این تصمیم ها را پشت گوش می اندازند و برخی دیگر واقعا مشغله دارند. اما حقیقت هرچه که باشد، همیشه یک دلیل مخفی برای طفره رفتن وجود دارد.

 

اینکه برخی از کارهای خود را عقب بیندازید و امروز و فردا کنید، چندان اشکالی ندارد اما مشکل زمانی هویدا می شود که این تاخیر و پشت گوش انداختن ها باعث شود از زندگی عادی و روزمره خود هم عقب بمانید. این مساله همچون یک کارشکنی شخصی است، اما چرا این کار را همچنان ادامه می دهیم؟ دلایل مختلفی برای پشت گوش انداختن ها وجود دارد. جالب اینجاست که این نوع مسامحه کاری ها نشانه مشکلات دیگری هستند که در ابتدا خود را به صورت طفره رفتن نشان می دهند.

 

چگونه از انجام کارها طفره نرویم

جنگ درونی

طفر رفتن در واقع نوعی رفتار پیشگیرانه برای انجام کارها است. هنگامی که از زیر انجام کاری به اصطلاح در می رویم، دو نیمکره مغز ما با هم درگیر می شوند. همه قسمت های این دو نیمکره از سلول های خاکستری گرفته تا سیستم عصبی احساسی و پوسته مغز با هم وارد جنگ داخلی می شوند که «این کار را انجام بده» یا «کمی بیشتر استراحت کن». قشر جلویی مغز که پشت پیشانی قرار دارد در تصمیم گیری ها و استراتژی ها دخیل است. این قسمت کمی ضعیف است و به طور خودکار هم کار نمی کند. سیستم عصبی احساسی به طور خودکار کار می کند و خیلی زود هم خسته نمی شود. این بخش از مغز مسوول یافتن لذت است. این قسمت از مغز بسیار فعال و قدرتمند است و رضایتمندی فوری به انسان می بخشد.

هنگامی که به طور ناآگاهانه مشغول کاری هستید، سیستم عصبی احساسی مسوولیت فعالیت های شما را به عهده می گیرد. این مساله هم خوب و هم بد است. خوب برای اینکه بدون دخالت شما همه کارها خوب پیش خواهند رفت و امکان خطا وجود ندارد. بد برای اینکه باعث می شود همیشه دو نیمکره مغز شما با هم درگیر باشند. البته برای جلوگیری از این مساله نیز راهکارهایی وجود دار که در پایین ذکر کرده ایم.

 

1.   تشخیص

نخستین قدم برای حل مشکل، شناختن آن است. باید بدانید چرا در انجام کارها امروز و فردا می کنید. برای درک این مساله باید همه احساسات خود را هنگام طفره رفتن بنویسید. آیا احساس بی انگیزگی، شفاف بودن، اعتماد به نفس می کنید یا از شکست می ترسید؟ در مورد راهکارها و مسایلی فکر کنید که می توان جایگزین این افکار و تنبلی ها کرد و باعث آسان تر شدن کارها شد. به این نکته هم توجه داشته باشید شاید این مساله ذاتی و درونی باشد و قدرت اراده شما را امتحان می کند.

 

2.   برنامه ریزی

در این مرحله تا حدی می دانید چرا از انجام کارها طفره می روید. اکنون باید به دنبال از بین بردن این عادت و پیدا کردن راهی باشید تا به اهدف و خواسته های خود برسید. باید مسامحه را برای همیشه کنار بگذارید. برای این منظور باید اراده، از وسایل یادآوری کننده استفاده، دوست مشوق پیدا و خود را قابل اعتماد کنید. صبح ها زودبیدار شوید و شب زود بخوابید. برنامه ریزی کنید و بر اساس آن پیش بروید و هر روز کاری انجام دهید. با این کارها می توانید تا حدی از پشت گوش انداختن های آزار دهنده دست بردارید.

 

هیچ چیز مهم تر از جنگ داخلی نیست

 

اگر مطمئن شدید که به طور ژنتیکی و ذاتی مشکلی در عقب انداختن کارها و تصمیمات خود ندارید باید مراحل زیر را انجام دهید:

 

مانع فعالیت سیستم عصبی احساسی شدن – شما باید همه وسوسه ها و حواس پرتی ها را از بین ببرید زیرا سیستم عصبی احساسی مغز با وجود وسوسه ها قوی تر عمل می کند. منظور این است که مثلا اینترنت را قطع کنید، ایمیل های خود را هنگام کار چک نکنید و تا حد امکان مواردی که باعث حواس پرتی شما از انجام کارها می شوند را کمرنگ کنید

راهکار طولانی مدت – لایه پیش مغزی خود را فعال نگهدارید. مغز همچون ماهیچه است و با تمرین، قوی تر و تمرکز روی مسایل موردنظر نیز آسان تر می شود.

با انجام به موقع کارها و طفره نرفتن از انجام آنها می توانید کارهای بزرگی انجام دهید و مسلما شرایط زندگی شما متفاوت خواهد بود.

شرکت های هواپیمایی زیادی هستند که در سرتاسر جهان از این سیستم استفاده می کنند تا دهان مشتریان خود را با نام شرکت خود درگیر کنند. چندی پیش یکی از شعبه های یک شرکت هواپیمایی برای اولین مشتریان خود در روز تعطیلی که بیشتر کسب و کار ها تعطیل شده بودند، میز غذایی را آماده کرده بود که توسط آن باید، مشتریان فعلی بتوانند مشتریان جدیدی را جذب کرده و سر میزها قرار دهند، با هر مشتری جدید، میز غذا از ارتفاعی که داشت نزول کرده و پایین تر می آمد. وقتی ظرفیت میز بزرگ ضیافت تکمیل شده بود، مسافران اول وقت توانستند قبل از پرواز خود، غذایی لذیذ و رایگان میل کنند.

بسیاری از افراد برای سلامت جسم و روان خود برنامه ریزی و اهداف بلندمدت تعیین می کنند، ولی خوب است بدانیم که کارهایی هم وجود دارد که می توانند به صورت روزانه انجام شوند و به ما کمک کنند تا روزی شاد و پر از احساسات مثبت داشته باشیم.

 

دقیق برنامه ریزی کنید.

هیچ چیز خوب و ارزشمندی یک شبه و بدون تلاش و کوشش به دست نمی آید. برای اینکه زندگی سالم به صورت یک عادت یا بخشی از فعالیت های روزمره شما دربیاید، لازم است برنامه ریزی کنید. به جای اینکه برای خود وظایفی کلی و مبهم تعیین کنید (مثلا بگویید از این به بعد سالم غذا می خورم یا کمی ورزش می کنم)، بهتر است یک برنامه ریزی دقیق و مشخص برای روز خود داشته باشید. مثلا غذایی را که خواهید خورد به طور دقیق تعیین یا زمان و مکان ورزش را مشخص کنید. 

 

در ورزش صبحگاهی افراط نکنید.

درست است که ورزش روزانه در سلامت افراد نقش مهمی دارد، ولی تحقیقات نشان می دهند که بهتر است ورزش را به زمان دیگری در طول روز موکول کنیم. در پژوهشی که در دانشگاه برونل انجام گرفت مشخص شد که ورزش سنگین در صبح باعث تضعیف دستگاه ایمنی بدن شده و خطر ابتلا به عفونت های ویروسی یا باکتریایی را افزایش می دهد. پس بهتر است ورزش های سنگین را هنگام صبح انجام ندهیم.

 

روزتان را مثبت آغاز کنید.

خیلی از افراد در ابتدای صبح روزنامه می خوانند یا اخبار گوش می کنند. اگرچه خوب است از آنچه در جهان می گذرد مطلع باشیم، ولی این امر می تواند شروعی منفی یا ناراحت کننده برای روز ما باشد. بنابراین بهتر است در ابتدای صبح متنی الهام بخش، نقل قولی آموزنده یا ای میل دوستان را بخوانیم. وقتی روز خود را مثبت شروع می کنیم نه تنها با خلق و خو و خلاقیت بهتری خواهیم داشت، بلکه همان طور که تحقیقات نشان می دهند خطر ناراحتی های قلبی یا سکته مغزی را کاهش خواهیم داد.

روزی خوب و شاد,زندگی سالم ,سلامت جسم و روان

ناهار را روی میز کار صرف نکنید.

سرتان شلوغ است؟ هرگز از استراحت وقت ناهار خود نگذرید و ناهار را با عجله روی میز کار میل نکنید. عدم استراحت نه تنها بر سلامت روان شما تاثیر خواهد گذاشت، بلکه عدم تمرکز هنگام صرف غذا ممکن است موجب پرخوری شود. ضمن اینکه اگر برای صرف ناهار از پشت میز کارمان بلند نشویم شانس یک فعالیت فیزیکی (هرچند کوتاه) را از خود گرفته ایم. نکته دیگر اینکه با توجه به آلودگی میزکار (که تقریبا 400 برابر سنگ دستشویی میکروب دارد) خوردن ناهار روی میز کار ما را در معرض آلودگی و عفونت قرار می دهد.

 

بیشتر فعالیت کنید.

همان طور که بعضی تحقیقات نشان می دهند، نشستن طولانی مدت احتمال ابتلا به بیماری های خطرناکی نظیر بیماری های قلبی را افزایش می دهد. برای کاهش این خطر سعی کنید در محل کار خود به روش های گوناگون حرکت خود را بیشتر کنید. هراز گاهی از جا بلند شوید و حرکات کششی انجام دهید، بیشتر از قبل به سمت آبخوری بروید و بعضی چیزها را دور از دسترس خود قرار دهید تا برای برداشتن آنها ناچار از روی صندلی بلند شوید. حتی کوچکترین فعالیت ها هم اگر به طور مرتب انجام شوند به سلامت ما کمک خواهند کرد.

روزی خوب و شاد,زندگی سالم ,سلامت جسم و روان

موسیقی گوش کنید.

گوش کردن به موسیقی چه هنگامی که در حال رفتن به محل کار هستید، چه زمانی که پشت میزتان نشسته اید و چه هنگام ورزش، کمک بسیار بزرگی به سلامت شما می کند. تحقیقات حاکی از آن است که گوش کردن به موسیقی موردعلاقه در سلامت قلب ، تحمل درد و تقویت دستگاه ایمنی بدن تاثیرگذار است. همین طور اگر هنگام ورزش به موسیقی گوش کنیم، توان بدنیمان تا 15 درصد افزایش می یابد.

 

برنامه های کمدی تماشا کنید.

ایده آل ترین حالت این است که عصرها به جای تماشای تلویزیون از خانه بیرون برویم و ورزش کنیم. اما خیلی از ما نمی توانیم در مقابل وسوسه تماشای یک فیلم یا سریال مقاومت کنیم. در این صورت حداقل کاری که می توان انجام داد این است که در مورد محتوای برنامه هایی که نگاه می کنیم دقت کنیم. محققان می گویند تماشای فیلم های خنده دار و کمدی برای قلب مفید است در حالی که تماشای فیلم ترسناک یا جنگی موجب ایجاد استرس روانی می شود.

 

یادداشت های روزانه تهیه کنید.

محققان به این نتیجه رسیده اند که افرادی که در پایان هر روز وقایع و خاطرات خود را یادداشت می کنند سیستم ایمنی قوی تر و سطح استرس کمتری دارند و آسیب های روحی در این افراد سریع تر از دیگران بهبود می یابد. علاوه بر این، فکر کردن به وقایع خوب و شیرین زندگی به ما کمک می کند تا مثبت تر فکر کنیم. پس بهتر است هر شب به وقایعی که در طول روز با آنها روبرو شده ایم بیندیشیم واتفاقات خوب را مرور کنیم.

منبع:برترین ها

چگونه زنان هم شاغل باشند و هم زندگی کنند؟

در اینجا چند نکته مهم برای راهنمایی زنان شاغل ارائه می شود. توجه به این نکات و تعمق و عمل کردن به آنها می تواند برگ برنده ای برای زنان شاغل در محیط های کاری بسیار رقابتی امروز باشد

 

در دنیای امروز، روز به روز تعداد بیشتری از زنان وارد بازرگانی می شوند. در حال حاضر میلیون ها زن در جهان در مشاغل گوناگون فعال هستند و میلیون ها زن که در بیرون کار نمی کنند در خانه به حرفه های دستی و تولیدی می پردازند و این رقم مدام بیشتر می شود.

 

در رابطه با کار حرفه ای زنان در هر جامعه مسائلی هست که مختص آنهاست. زنان، اغلب اوقات ناگزیر هستند حجم وسیعی از مسوولیت های مربوط به خانه و شغلشان را با تردستی شگفت انگیزی انجام دهند. برای همین زنان شاغل بیش از مردان، محتاج انعطاف پذیری هستند.

 

به علاوه خصوصیات روحی و روانی زنان، نگرش متفاوت آنان به مسائل و تفاوت شیوه مدیریت زنان با مردان باعث می شود تا در تمام حوزه ها شاهد تفاوت هایی در رابطه با کار زنان شاغل باشیم.

 

در اینجا چند نکته مهم برای راهنمایی زنان شاغل ارائه می شود. توجه به این نکات و تعمق و عمل کردن به آنها می تواند برگ برنده ای برای زنان شاغل در محیط های کاری بسیار رقابتی امروز باشد:

 

اولویت های خود را مشخص کنید

هیچ کس نمی تواند همه امکانات و همه افراد را در همه زمان ها در اختیار داشته باشد. اداره خانه، تربیت فرزندان، کمک به همسر و توجه به سایر خویشاوندان از جمله نقش های زنان است اما در حقیقت هیچ گاه نمی توان این نقش های متفاوت را به طور همزمان به خوبی ایفا کرد. پس باید اولویت بندی کنید و کارها را به ترتیب اولویتشان انجام دهید.

 

1- سه اولویت اول زندگی تان را تعیین کنید. آیا برنامه روزمره شما بازتاب دقیق این اولویت ها است؟

2- کمال طلبی را کنار بگذارید. اشکالی ندارد که خانه تان برق نزند ولی در عوض با همسرتان بیشتر صحبت کنید و یا وقت بیشتری به دخترتان اختصاص دهید. یادتان باشد که روابط از همه چیز مهمتر است.

3- این هفته با گفت و گو و مشورت خانوادگی کارهای خانه را تقسیم بندی کنید.

 

کارها را عادلانه تقسیم کنید

بیشتر زنان شاغل با فشار مضاعف مسوولیت های خانه و بچه هم روبرو هستند و این به طور بالقوه یکی از بزرگترین منابع استرس و خشم و آزردگی در خانواده هایی است که زن و شوهر هر دو بیرون خانه کار می کنند.

 

خوب است برخی از کارهای خانه بین همه تقسیم شود. حتی می توان قواعد اختیاری و سودمندی تعیین کرد که باعث شود تا همه بارها روی دوش یک نفر نباشد، مثلا: «کسی که غذا می پزد، مسوول شستن ظرف ها نیست.» یا اینکه کار نوبتی انجام شود.

 

1- از همه مسوولیت های خود و شریک زندگی تان فهرستی تهیه کنید.

2- برای تقسیم عادلانه کارها از چه روشی استفاده می کنید؟

اگر تا به حال این کار را نکرده اید، فکر کنید، خلاق باشید و به بچه ها هم کارهایی را که دوست دارند واگذار کنید.

3- با موافقت همسر و فرزندانتان بگذارید بعضی از کارهای خانه را به طور منظم آنها انجام بدهند. اشکالی ندارد اگر طبق روش شما انجام ندهند.

 

زمانی را به خودتان اختصاص دهید

در خانه و انجام انواع وظایف پرفشار، زمانی را به رفع نیازهای جسمی و روحی خودتان اختصاص دهید، ورزش کنید، پیاده روی کنید، مطالعه کنید یا فقط دراز بکشیدو هیچ کاری نکنید.

 

1- آخرین باری که اوقات فراغت خوب و مفید داشتید کجا بود؟

2- تا چه اندازه به بهداشت و سلامت فردی خود اهمیت می دهید؟ آیا ناهار را ایستاده یا پشت کامپیوتر می خورید؟

3- این هفته دست کم دو ساعت کامل را به خودتان اختصاص دهید. می توانید بروید استخر، یا در خانه فیلم مورد علاقه تان را ببینید یا غذایی را که خودتان بیشتر از همه دوست دارید بپزید و سر فرصت و بدون عجله برای انجام کار دیگری، آن را با لذت نوش جان کنید.

  

از دیگران کمک بگیرید

کمک گرفتن از افراد مورد اعتماد برای انجام دادن برخی کارها باعث کارآیی بیشتر شما می شود. شما می توانید برای انجام بعضی از کارهای خانه مثل نظافت کلی، رسیدگی به باغچه یا مواظبت از بچه به کسی پول بدهید تا آنها را انجام دهد. البته توان مالی این کار بیشتر به زنان شاغل در رده های بالایی مدیریت مربوط می شود.

 

پژوهش های به عمل آمده نشان می دهد که بیشتر مدیران مرد مجرد لباس های خودر ا به خشکشویی می برند، برای نظافت خانه کسی را می آورند و سه بار در هفته در رستوران غذا می خورند، در حالی که مدیران زن همه این کارها را خودشان انجام می دهند چون مثلا آوردن نظافتچی را نوعی پول دور ریختن می دانند یا فکر می کنند خودشان کارها را بهتر انجام می دهند، در حالی که اینطور نیست. شما با این کار وقت و تمرکز بیشتری برای انجام کارهای خودتان خواهید داشت.

1- آیا در ماه گذشته مجبور شدید محل کارتان را برای انجام کارهای مربوط به خانه ترک کنید؟

2- اگر برای انجام دادن بعضی کارها به کسی حق الزحمه می پرداختید چقدر در وقت تان صرفه جویی می شد؟

3- این هفته امتحان کنید و یکی از کارهای وقت گیر خانه را به عهده فرد واجد شرایطی بگذارید و به او حق الزحمه بدهید.

زنان شاغل,کار حرفه ای زنان,خصوصیات روحی و روانی زنان

با تکیه بر نقاط قوتتان کار کنید

همان کاری را انجام دهید که به خوبی از عهده اش برمی آیید. کار کردن با توجه به توانایی ها و استعدادهای خود بهترین کار ممکن است. همه ما نقاط قوتی داریم که به آنها می بالیم و نقاط ضعفی داریم که دوست داریم هیچ کس به آنها پی نبرد. در دنیای کار، ما برخی کارها را به بهترین نحو انجام می دهیم. پس چرا روی آنها تمرکز نکنیم؟

 

1- آیا شغل فعلی شما نقاط قوتتان را به خدمت می گیرد یا نقاط ضعفتان را آشکار می کند؟

2- چگونه می توانید از نقاط قوتتان به بهترین نحو ممکن در محیط کارتان استفاده کنید؟

3- این هفته کاری را که بیش از همه دوست دارید و بیشترین نقاط قوت شما در آن است، انجام دهید. اگر محیط شغلی تان امکان چنین کاری را فراهم نمی کند چه چیزی مانع شماست تا به شغل دیگری بپردازید؟ در این باره فکر کرده و امکانات را بررسی کنید. قدم اول را بردارید.

 

یادگیری هرگز متوقف نمی شود

در هر زمینه ای که کار می کنید اجازه دهید که فاصله حرفه شما از سطح دانش و مهارتتان زیاد شود. یادتان باشد که یادگیری با فارغ التحصیلی متوقف نمی شود. همواره چیزهایی برای یاد گرفتن وجود دارد که به شما در شغلتان کمک می کند. به خصوص در دنیای پرشتاب امروزی با فناوری های جدیدی که از راه می رسد، آموزش مدام، شرط اصلی موفقیت حرفه ای است. آموزش مداوم و افزایش مهارت هایی که دارید در دراز مدت بسیار به سودتان خواهد بود. در حقیقت همگام شدن با تحولاتس ریع فناوری یک راه قطعی برای تضمین موفقیت شغلی است.

 

1- آخرین باری که نشریات تخصصی را واقعا مطالعه کردید، کجا بود؟

2- آیا سعی می کنید اطلاعات و مهارت های تان را به روز نگه دارید؟

3- این هفته یک قدم در راه افزایش دانش و مهارتتان بردارید.

 

مجله یا کتاب تخصصی بگیرید و خوب بخوانید، در کلاس کامپیوتر ثبت نام کنید، در سمینار آموزشی مربوط به شغلتان شرکت کنید، با کسی که می دانید اطلاعات بیشتری در حوزه کار شما دارد صحبت کنید. سپس قدم دیگری بردارید. این قدم ها را ادامه دهید و هرگز از یادگیری بیشتر دست نکشید.

 

خود را باور کنید

گام های خود را چنان کوچک بردارید که بتوانید با کمترین فشار و خستگی به اهدافتان دست یابید. به درازای راهی که باید طی شود فکر نکنید. بسیاری از زنان مهارت ها و قابلیت های حقیقی خود را نادیده می گیرند و به آنها کم بها می دهند. زنانی که استعدادهای شان را باور ندارند، مسوولیت کمتری قبول کرده و کمتر از فرصت ها استفاده می کنند.

 

موفقیت های خود را نادیده نگیرید. روی نقاط ضعفتان متمرکز نشوید. در یک کلام خودتان را باور کنید. شما کارهای بسیاری را به خوبی انجام داده اید و باز هم می توانید کارهای بیشتر و مهمتری را به همان خوبی انجام دهید. فقط باید خودتان را باور داشته باشید و هر روز یک گام کوچک در جهت بهتر شدن کارتان بردارید.

 

1- آیا احساس می کنید شایسته موقعیت کنونی تان هستید؟

2- فهرستی از تمام کارهایی که خوب انجام داده اید تهیه کنید.گاهی این فهرست را مرور کنید و از احساس خوبی که پیدا می کنید لذت ببرید.

3- این هفته مسوولیتی بزرگتر از کاری که به طور معمول انجام می دهید قبول کنید.

 

توانایی هایتان را محک بزنید و تمام تلاشتان را بکنید تا این مسوولیت را به بهترین نحو ممکن انجام دهید.

 

به خودتان جایزه بدهید

تایید خودتان و موقعیت هایتان، بهترین ضامن تداوم موفقیت هاست. برای کارهایی که انجام داده اید از خودتان قدردانی کنید. حتی برای کوچکترین کارها جایزه ای در نظر بگیرید.

 

پژوهش ها نشان می دهد که زنان، بسیار مستعد این هستند که نسبت به خودشان شک کرده و از خود انتقاد کنند. پس به جای اینکه منتظر شوید تا دیگران تشویقتان کنند، خودتان بعد از انجام موفقیت آمیز هر کاری به خودتان جایزه بدهید. آیا اخیرا به هدف مهمی دست یافتید؟ آیا پروژه ای را هدایت یا اجرا کردید؟ آیا توانستید گزارش یا مقاله تان را به موقع آماده کنید؟

 

اگر جوابتان بله است همه اینها مستحق جایزه است.

1- آخرین باری که به خاطر انجام موفق کاری به خودتان جایزه دادید کی بود؟

2- فهرستی از انواع جوایزی که می توانید به خودتان بدهید تهیه کنید.

3- این هفته یکی از آنها را در نظر بگیرید و به خودتان جایزه بدهید.

منبع:مجله موفقیت

برای اینکه بتوانیم خشممان را مدیریت کنیم، اول باید بدانیم اصلا احساس خشم چه شکلی است.

 

خشم واکنش طبیعی ما به ناکامی و بدرفتاری است، احساسی که میزان آن از تحریک خفیف و احساس رنجش تا خشمی شدید و جنون آمیز در نوسان است. همه ما در طول زندگی، ناگزیر خشم را تجربه می کنیم؛ همانگونه که هیجانات دیگر مثل غم و شادی را تجربه می کنیم. تجربه ای که هزینه هایی را نیز به ما تحمیل می کند؛ از به هم ریختگی ناچیز حال و هوایمان برای چند دقیقه یا چند ساعت تا از دست دادن موقعیتی شغلی، رابطه ای ارزشمند یا آسیب های جسمی که به خودمانیا دیگران وارد می شود.

 

شایدبتوان خشم را با سیل مقایسه کرد؛ همانطور که سیل یک پدیده طبیعی است، خشم نیز یک احساس طبیعی است. سیل را اگر کنترل نکنیم آسیب زا است اما یاد گرفته ایم در مسیر سیل، سد بزنیم و از انرژی آن در جهت تولید برق، آب آشامیدنی و آبیاری زمین های کشاورزی استفاده کنیم. این موارد در مورد خشم نیز صادق است.

 

در طول تاریخ موارد فراوانی بوده اند که نشان داده اند جامعه بشری از انرژی ناشی از سیل کنترل نشده خشم، آسیب های فراوانی دیده است. درست است نمی توانیم منبع بروز خشم را از ریشه بخشکانیم، می توان تلاش کرد با هدایت این انرژی به مسیرهای سالم تر، آسیب ها و هزینه های ناشی از آن را تا حد امکان کاهش داد. به عبارت دیگر اگرچه نمی توان خشم و عصبانیت را از زندگی حذف کرد، می توان آن را مدیریت کرد. اگرچه حق داریم در برابر شرایط نامناسب و آزاردهنده یا ناکامی ها عصبانی شویم، می توانیم تمرین کنیم با وجود عتصبانیت، رفتارهای پرخاشگرانه و مخرب نداشته باشیم.

  

برای اینکه بتوانیم خشممان را مدیریت کنیم، اول باید بدانیم اصلا احساس خشم چه شکلی است. اولش حجم احساس خشم ما به اندازه یک گلوله برفی کوچک است که در بالای شیب یک قله قرار گرفته. اگر این گلوله از بالا به پاین قله بغلتد، کم کم حجیم تر می شود و در نهایت تبدیل به بهمنی ویرانگر می شود. ما توان آن را داریم یک گلوله برفی را از غلتیدن به دامنه کوه باز داریم اما اگر این گلوله حجیم تر شد، متوقف کردن آن دیگر در توان ما نخواهد بود بنابراین بهتر است در مراحل اولیه شکل گیری این احساس برای مدیریت آن اقدام به عمل آوریم. یک دوره خشم می تواند دربرگیرنده سه مرحله باشد. این سه مرحله، چرخه پرخاشگری را شکل می دهند.

 

1- مرحله افزایش تدریجی

این مرحله با سرنخ هایی مشخص می شودکه نشان می دهند خشم در حال شکل گیری است. این سرنخ ها ممکن است در جسم (مثل داغ شدن، یخ کردن و ...)، رفتار (مثل مشت کردن دست ها، فشار دادن دندان ها روی هم و ...)، یا افکار (عجب آدم بی مسئولیتی، واقعا در مورد من چی فکر کرده با خودش؟ و ...) پدیدار شوند. سرنخ ها، علائم خطر یا پاسخ به رخدادهای برانگیزاننده خشم هستند. در این مرحله گلوله برفی هیجان ما در حال تبدیل شدن به بهمن است.

 

2- مرحله انفجار

اگر مرحله افزایش تدریجی ادامه یابد، مرحله انفجار به دنبال آن رخ خواهد داد. این مرحله به وسیله تخلیه غیرقابل کنترل خشم مشخص می شودکه می تواند به صورت پرخاشگری کلامی یا فیزیکی باشد. در واقع، این تخلیه منجر به پیامدهای منفی می شود که به عنوان حد نهایی شدت خشم است.

 

3- مرحله پس انفجار

این مرحله به وسیله پیامدهای منفی ناشی از پرخاشگری کلامی و فیزیکی مرحله انفجار، توصیف می شود. این پیامدها می تواند شامل رفتن به زندان، پایان یافتن شغل یا اخراج شدن از برنامه های حمایت اجتماعی، از دست دادن خانواده یا افراد مورد علاقه و احساس گناه، شرمساری و پشیمانی باشد.

 

برای آنکه خشم مان را مدیریت کنیم باید چند نکته را رعایت کنیم:

 

1- خشممان را تشخیص دهیم

اغلب زمانی که در موقعیت های تجربه هیجاناتی مثل خشم قرار می گیریم در این حالت ها غرق می شویم و متوجه احساس و هیجان درونی مان نیستیم. آگاهی نداشتناز این احساسات باعث زمینه سازی ایجاد رفتارهایی می شود که چون ناشی از هیجان زدگی هستند رفتارهای صحیحی نیستند. آگاهی ما از اینکه در یک موقعیت عصبانی هستیم خودآگاهی هیجانی نامیده می شود. به عبارت دقیق تر خودآگاهی هیجانی یعنی فرد به احساسات و هیجانات خود در موقعیت های مختلف آگاهی داشته باشد. این وضعیت به کنترل هیجانات و احساسات ما کمک می کند.

 

در خودآگاهی هیجانی چکار کنیم؟

 

در مرحله خودآگاهی هیجانی دو عمل مهم برای مدیریت خشم صورت می گیرد:

الف) با گفتگوی درونی، حالت هیجانی خود را تشخیص می دهیم. مثلا من در حال حاضر عصبانی هستم، احساس خشم می کنم با گفتن این جملات به خود مانع از آن می شویم که خشم کنترل ما را به دست گیرد.

منبع بروز خشم, رفتارهای پرخاشگرانه,خشم و عصبانیت

ب) سعی کنیم به علت عصبانیت خودپی ببریم. علت عمده ای جیاد عصبانیت در ما دیگران، برخوردهای آنان و به عبارت دیگر محرک های بیرونی نیست، بلکه افکار ناکارآمد و منفی ماست که باعث می شود خشم به عصبانیت تبدیل شود. افکار ناکارآمد به شکل های مختلفی به ذهن ما خطور می کنند، اما اغلب این افکار نتیجه باور ناکارآمد پایدار است مبنی بر اینکه همیشه همه افراد باید صحیح رفتار کنند اما در واقعیت چقدر این امکان وجود دارد؟ واقعیت این است که کمرنگ کردناین باور ناکارآمد بنیادین نقش مهمی در مدیریت خشم ایفا می کند.

 

2- فکرمان را مدیریت کنیم

در اغلب موارد، محرک های بیرونی منجر به فعال شدن افکار ناکارآمد می شوند. عملکرد این افکار ناکارآمد به حدی سریع است که به آنها افکار اوتوماتیک (خودآیند) منفی هم گفته می شود، اینکه فرد بتواند این افکار را شناسایی و خنثی کند به آن معناست که تا حد زیادی مهارت مدیریت خشم را کسب کرده است. بنابراین در زمان های عصبانیت اول باید بدانیم چه احساس و هیجانی داریم و دوم آگاه باشیم افکار موجب تشدید احساسات و رفتار می شوند. در واقع محرک های بیرونی به شکل کاملا طبیعی زمینه عصبانیت و ناراحتی ما را فراهم می کنند اما این خود ما هستیم که به واسطه افکار ناکارآمد خود موجب عصبانیت غیرضروری و شدید می شویم.

 

3- خشم مان را پیش بینی کنیم

راهکار دیگر برای مدیریت خشم پیش بینی موقعیت های خشم آور و برنامه ریزی برای نحوه رویارویی با آنهاست. مرور تجربه های عصبانیت، که در گذشته داشته ایم، می تواند به ما کمک کند پیش بینی کنیم بودن با برخی افراد یا حضور در برخی موقعیت ها در بیشتر موارد منجر به عصبانیت ما می شود. در برخی موارد، حضور در این موقعیت ها هیچ ضرورتی ندارد. بنابراین می توان از آنها اجتناب کرد اما در برخی موارد دیگر مجبوریم در این موقعیت ها حضور یابیم. در این مواقع آماده سازی ذهنی و برنامه ریزی برای یکسری راهکارها در آن شرایط خاص می تواند به ما کمک کند از عصبانیت در امان بمانیم.

 

4- گاهی محیط را ترک کنیم

ممکن است در مواردی راهکارهای قبلی به کارمان نیایند و ما ناگزیر در موقعیت و در معرض شروع تجربه خشم قرار بگیریم. در این موارد گاهی بهترین راه این است که برای کاهش میزان هیجانمان موقعیت را ترک و گفتگو راجع به مسئله را به زمانی مناسب تر موکول کنیم که در آن آرام تر باشیم.

 

5- نفس عمیق بکشیم

هیجان ها و خصوصا خشم صرفا یک پدیده روانی نیستند بلکه اجزای جسمانی و فیزیولوژیک نقش مهمی در بروز آن دارند. تنفس عمیق می تواند بر ضربان قلب و در نتیجه فشار خون اثر بگذارد و بدین ترتیب می توان با تنفس عمیق مانع از بالا رفتن فعالیت اجزای جسمانی خشم شد و به خنثی کردن آن کمک کرد.

 

6- حواسمان را پرت کنیم

گاهی بهتر است برای مدیریت خشممان از شیوه های حواس پرتی استفاده کنیم. آنچه در حواس پرتی اتفاق می افتد این است که دقت و توجه ما از موضوع اصلی منحرف می شود و موضوعات فرعی مورد توجه قرار می گیرنند. تمرکز در حین یادگیری و در ارتباط اجتماعی امری لازم و مفید است اما با اینحال موقعیت هایی هم وجود دارد که تمرکز، کارکرد طبیعی و سازگارانه خود را از دست می دهد. غرق شدن در احساس ها و هیجانات ناخوشایند از قبیل خشم، غم و ... وقتی به وجود می آید که فرد تمرکز خود را بر این حالت ها قطع نکند. در اینگونه مواقع است که استفاده آگاهانه و ارادی از حواس پرتی باعث می شود فرد از باتلاق حالت های ناخواشیند هیجانی راحت تر خلاص شود.

 

منطق استفاده از روش های حواس پرتی در این است که ذهن ما دارای این ویژگی است که نمی توانددر آن واحد به دو مسئله فکر کند. وقتی در مواقع خشم، حواس خود را معطوف به موضوعات حاشیه ای کنیم، ذهن از حواس تاثیر می پذیردو بدین ترتیب از فکر کردن و بال و پر دادن بیشتر به خشم دور می شویم.

 

هر روشی که به لحاظ روانی شما را از موقعیت دور و حواستان را مشغول به موضوعی دیگر کند، یک روش حواس پرتی محسوب می شود. برای مثال شمردن معکوس اعداد (هفت تا هفت تا بیاییم عقب)؛ به یاد آوردن شعر؛ به یاد آوردن یک تصویر یا خاطره خوشایند؛ فیلم دیدن و ...

 

یک شیوه مناسب دیگر برای مدیریت هیجانات منفی مثل خشم تخلیه هیجانات از طریق نوشتن، خط خطی کردن، حرف زدن در مورداحساساتمان با دیگران است.

 

7- با گذشته تصفیه حساب کنیم

بسیاری اوقات، آن چیزی که منجر به عصبانیت شدید ما می شود فقط موقعیت حاضر نیست، بلکه رنجش هایی است که از گذشته در رابطه باقی مانده است. برای اینکه این رسوبات آزردگی های گذشته روابط ما را با مشکل و خشم های سرخورده روبرو نسازد، باید به راههایی اندیشید تا احساسات منفی گذشته را حل و فصل کرد.

 

یکی از راههای حل و فصل احساسات، داشتن یک دفتر احساسات و نوشتن رنجش های گذشته است. بخشیدن طرف مقابل و ثبت آن می تواند به ما کمک کند آزردگی های گذشته را وارد موقعیت ها و روابط جدید نکنیم و به جای اینکه در کنار موقعیت جدید ایجاد شده برای حل و فصل این آزردگی های قدیمی انرژی بگذاریم، انرژی خود را صرف مدیریت و کنترل خشم فعلی بکنیم.

انسان باید بتواند همه احساس های منفی را از زندگی خود دور کند. فلسفه رواقی‌گرایی این است که انسان در شرایط سخت می تواند میزان صبر خود را افزایش دهد بنابراین، در شرایط دشوار باید تمرین صبوری کرد. پس از تمرین های مداوم و مستمر می توانید در شرایط سخت همیشه احساس راحتی داشته باشید و آسیب نبینید.

 

رواقی‌گری شامل مجموعه ای از تکنیک ها برای داشتن احساس رضایتمندی و کاهش ناراحتی و غمگینی است. با پرورش خویشتن‌داری در وجود خود می توانید احساس شادی بیشتری در برابر مسایل مختلف در زندگی داشته باشید.

 

آیا دوست دارید در شرایطی که به ظاهر مشکل و غیرقابل تحمل است بتوانید آرامش خود را حفظ کنید؟ شاید این مطلب بتواند به شما کمک کند.

 

چگونه می توان در شرایط ناراحت راحت بود

 

انتخاب داوطلبانه شرایط دشوار

یکی از پیروان مشهور مذهب رواقی‌گری، لوسیوس سنکا است که معلم و مشاور امپراطور نِرو در قرن دوم میلادی در روم بوده است. سنکا بسیار معتقد بود که انسان باید در هر ماه چندین بار به طور عمد خود را در شرایط سخت گرفتار کند. فقط تصور سختی کافی نیست. باید با همه وجود آن سختی را لمس و درک کنید.

 

ایده او این بود که کم غذا بخورید، کمتر لباس های مناسب بپوشید و در جایی غیر از تخت‌خواب گرم و راحت خود بخوابید. به طور کلی، سنکا بسیار به ریاضت کشیدن اعتقاد اشت. پیروان رواقی‌گری معتقد هستند، انسان ها با قرار گرفتن در شرایط دشوار می توانند راحتی های خود را بسیار بهتر درک کنند و از آن با نهایت وجود لذت خواهند برد.

 

با تمرین این نوع ریاضت ها کمتر درد گرسنگی، سرما یا ناراحتی را لمس خواهید کرد و از اینکه زنده هستید و زندگی می کنید خوشحال خواهید بود.

 

با تمرین داوطلبانه شرایط سخت، صبوری و تحمل خود را افزایش می دهید. این باعث می شود تا در شرایط ناراحتی واقعی، راحت تر باشید و احساس رضایت بیشتر از زندگی خواهید داشت. برای این درجه از تعالی روح باید دست کم چند بار در ماه این ریاضت ها را به خود بدهید.

 

مثال هایی از شرایط سخت داوطلبانه

به طور مثال، شاید یک روز فراموش کنید یا به هر دلیلی نتوانید صبحانه میل کنید. در نتیجه احساس کمبود انرژی می کنید و باعث می شود به تدریج به انسانی غیرقابل تحمل برای اطرافیان تبدیل شوید. اما پس از تمرین گرسنگی های عمدی و خودخواسته در طول زمان، می دانید چگونه گرسنگی خود را مدیریت کنید و راحت می توانید کارهای خود را انجام دهید و این مساله کمتر آزارتان می دهد.

 

در مذهب رواقی‌گری گفته می شود برای تحمل سرما باید در هوای سرد با لباس کم و نامناسب بیرون بروید و بدن خود را عادت دهید تا سرما را تحمل کند. وقتی در سوز زمستان با یک لایه تی‌شرت بیرون بروید و این کار را بارها تکرار و تمرین کنید، اگر روزی ناخواسته در هوای سرد بدون لباس مناسب قرار داشتید، می توانید بهتر شرایط را تحمل کنید.

 

یا مثلا می توانید زیر دوش آب سرد تمرین کنید. هر هفته یکبار با آب واقعا سرد حمام کنید. در نتیجه این کار، روزهایی که با آب گرم حمام می کنید بسیار برایتان لذت بخش خواهد بود و به تدریج در برابر سرمای آب ایمن می شوید.

 

کم کردن میزان غذای روزانه و خوابیدن در مکان های ناراحت نیز از دیگر تمرین های فلسفه خویشتن‌داری هستند. لازم نیست خیلی به خود گرسنگی بدهید تا حالتان بد شود اما تا حد امکان میزان خوراک خود را کاهش دهید. تمرین کنید تا غذای کم باعث رضایت شما بشود. استفاده از تخت های سفت و ناراحت برای خواب نیز باعث می شود تا میزان صبر و شکیبایی شما افزایش بیابد. روش شاد بودن در محل کار

تجربه شادی در محل کار خیلی راحت نیست. اما هر کاری روشی دارد. اگر قوانین شاد بودن را بدانید به راحتی می توانید در کنار کار و کسب درآمد، شاد و سرحال هم باشید.

 

1.   خود را با دیگران مقایسه نکنید

هر کسی کار را به گونه ای متفاوت از دیگران شروع و به روش خود هم پیشرفت می کند. این به شما یا هیچ فرد دیگری ارتباطی ندارد که دیگران در مسیر شغل خود به کجا خواهند رسید و نمی توانید دیگران را با خود مقایسه کنید. انسان ها همه با هم فرق دارند. در نتیجه، مقایسه خود با دیگران فقط وقت تلف کردن است.

 

2.   نگران مسایلی نباشید که کنترلی روی آنها ندارید

با اینکه آگاهی داشتن از مسایل پیرامون همچون وضعیت اقتصادی، وضع بازار یا کارهایی که دیگران انجام می دهند، گاهی مهم است اما باید همیشه روی مسایلی که قابل کنترل هستند، همچون افکار و کارهای خود تمرکز کنید.

 

3.   حد و مرز خو د را بدانید و حفظ کنید

هنگامی که تصور می کنید در دنیا هیچ چیز به اندازه شغلتان مهم نیست، در واقع بخشی از خود را می کُشید. شغل شما می تواند حریم خشم و ثبات اخلاقی را در شما از بین ببرد.

 

4.   بیش از حد به خود یا تیم خود قول ندهید

اینکه مشتاق انجام یک کار و به پایان رساندن یک پروژه باشید بسیار عالیست اما قول ها و تعهداتی که نتوانید از عهده آنها بر بیایید را به خود یا گروه کاری خود ندهید. عدم توجه به تعهدات باعث شکست و ناامیدی می شوند.

 

5.   توجه کنید همه انسان ها 24 ساعت در شبانه روز دارند

هر زمان احساس می کنید وقت کم آورده اید و به ساعات بیشتری در زندگی نیاز دارید، به یاد بیاورید که باقی انسان ها نیز همین اندازه وقت دارند و شبانه روز انسان های موفق بیش از 24 ساعت ندارد. هیچکس وقت بیشتری در اختیار ندارد پس دست از شکایت بردارید و درست برنامه ریزی کنید.

 

6.   خیلی خود را جدی نگیرید

توانایی خندیدن نقاط ضعف و عیوب خود نه تنها باعث می شود تا انسان شادتر و قدرتمندتری باشیم، بلکه باعث جذب دیگران نیز می شویم. اگر نتوانید خودتان به مشکلات بخندید، دیگران پشت سرتان مسخره می کنند و به شما می خندند.

 

7.   خیال پردازی کردن در طول روز

اینکه خیال پردازی و کار کردن نفی کننده یکدیگر هستند، طرز فکر قرن بیست میلادی است. وقتی به افکار خود اجازه خیال پردازی می دهید، در واقع افکار خود را در راستای پیشرفت و داشتن ایده های منحصربه فرد هدایت می کنید.

 

8.   متنفر نباشید

تنفر همچون انگلی است که همه انرژی و سلامتی شما را می خورد. اگر در اطرافتان مسایل آزاردهنده وجود دارند که می توانید تغییر دهید، دست به کار شوید. اگر کاری از دست شما بر نمی آید، بهتر است فراموش کنید و ببخشید.

 

9.   اجازه ندهید گذشته بر آینده تاثیر بگذارد

تمرکز کردن روی اشتباه های گذشته مثل این است که هنگام رانندگی همه حواس خود را به آینه عقب بدهید. در این حالت، تا زمانی می توانید پیش بروید که با مانعی برخورد و تصادف نکنید.

 

10.   سعی نکنید در همه بحث ها «برنده» باشید

بعضی از بحث ها به هیچ وجه ارزش ادامه دادن و جنگیدن را ندارند. در این موارد بهترین کار عقب نشینی است و اجازه دهید طرف مقابل فکر کندبرنده شده است. مهم «برنده شدن» در بحث نیست، مهم این است از مساله پیش آمده درس بگیرید و برای دفعه بعد آماده باشید.

 

11.   هیچ کس غیر از شما نمی تواند شما را شاد کند

با اینکه به طور کلی کار کردن سخت است اما اگر در شغل خود احساس بدبختی می کنید، خودتان مقصر هستید. شما به خودتان مدیون هستید تا شغلی پیدا کنید که با روحیه شما بیشتر هماهنگی دارد و می تواند موجب شادی شما شود. یا دست کم در شغلی که دارید همه تلاش خود را بکنید تا شاد باشید.

 

12.   بیشتر مواقع لبخند بزنید و بخندید

برخلاق اعتقاد معمول مردم، لبخند زدن یا خندیدن در نتیجه شادی به وجود نمی آیند، بلکه بخشی از پروسه ایجاد و تقویت احساس شادی در انسان هستند. همیشه به دنبال دلیلی برای لبخند زدن باشید. هرگز خنده های خود را سرکوب نکنید.

 

13.   انرژی ارزشمند خود را در راستای غیبت و بدجنسی هدر ندهید

پیش از اینکه بخواهید در مورد کسی غیبت کنید یا به غیبت دیگران گوش کنید از خود بپرسید: 1) آیا حقیقت دارد؟ 2) آیا این کار درست است؟ 3) آیا این کار لازم است؟ 4) آیا خوشم می آید کسی همین حرف ها را در مورد من بگوید؟

 

14.   نگران طرز فکر دیگران در مورد خود نباشید

شما قدرت خواندن فکر دیگران را ندارید و نمی توانید به طور قطعی و واقعی بگویید دیگران در مورد شما چه فکری می کنند. چه اهمیتی هم دارد؟ وقت ارزشمند خود را برای چنین مسایل پوچی هدر ندهید.

 

15.   به یاد داشته باشید همه شرایط خوب یا بد قابل تغییر هستند

ذات طبیعت بر اساس تغییر استوار است. هیچ چیز ثابت نمی ماند؛ همه چیز ناپایدار و گذرا است. هر چیز آزاردهنده یا خوشحال کنند یا بین این دو، همه تغییر می کنند. همه چیز تمام می شود.

 

16.   دورریختن وسایلی که نیاز ندارید

شما حدود یک سوم از عمر خود را در محل کار سپری می کنید. بنابراین باید این محیط را برای خود شاد کنید. در راستای این هدف باید وسایل اضافی، نالازم و زشت را دور بریزید.

 

17.   همیشه امید داشته باشید بهترین ها در راه هستند

توجه کرده اید برخی از پیرزن ها پس از بیوه شدن تازه برای خود دوست پیدا می کنند، مسافرت می روند، درس می خوانند یا ... و اعتقاد دارند زندگی جریان دارد و همیشه بهترین ها در راه هستند. پس شما هم به آینده امیدوار باشید.

منبع:برترین ها

همواره بهینه سازی یک سایت مشکل است، اما وقتی سایت با وردپرس ساخته شده باشد، خیلی ساده میتوان آن را بهینه سازی کرد. در واقع سئوی داخلی وردپرس بسیار ساده بوده و این سایت ساز رایگان، تنظیمات و ابزارهای زیادی برای سئو درون سایت یا همان سئو داخلی ارائه می کند.

وردپرس یک سیستم مدیریت محتوای حرفه ای و رایگان است. وردپرس به کاربر اجازه میدهد تا از آن به صورت رایگان استفاده کند. وردپرس میتواند تقریبا هر نوع سایتی را بسازد. نصب وردپرس آسان است و بیشتر از 5 دقیقه طول نمی کشد که کاربر میتواند سایت خودش را آماده انتشار کند. این سکوی انتشار محتوا که کاملا رایگان و با پشتیبانی و بروز رسانی از سوی شرکت اتوماتیک عرضه می شود، بیشتر از یک چهارم کل اینترنت را مدیریت می کند و از هر 10 سایت در دنیا 3 سایت با وردپرس ساخته می شوند.

یکی از نکاتی که باعث محبوبیت وردپرس شده، همگام بودن این سیستم مدیریت محتوا با سئو و بهینه سازی سایت است. تقریبا تمامی ویژگی هایی که موتورهای جستجو از یک سایت انتظار دارند، توسط وردپرس رایگان ارائه می شوند. در صورتی که سایت های غیر وردپرس بخواهند برای موتورهای جستجو بهینه سازی شوند نیاز به کدنویسی های چندمرتبه ای دارد، ولی وردپرس هر بار با افزونه ها ویژگی های جدید را به سایت اضافه کرده و نیازی به کدنویسی اصلا احساس نخواهد شد.

اولیور کان در کتاب خود «تو می توانی! چگونه آنچه را که می خواهی انجام می دهی» توضیح می دهد که آدمی به چه چیزهایی نیاز دارد تا علیرغم همه سختی هایی که به آنها فکر نمی کرده بازنده نشود و به هدف خود برسد.

 

اولیور کان به طور مطلق دروازه بان شماره یک بوده است. او سه بار به عنوان بهترین دروازه بان جهان و پنج بار به عنوان بهترین دروازه بان بوندس لیگا انتخاب شد. نمایش های او در هر بازی که آنچنان سریع به نظر می رسید، در واقع نتیجه تلاش سخت، پشتکار و انضباط بود.

 

نکات موفقیت او را بخوانید تا خودتان نیز به اهداف زندگی تان جامه عمل بپوشانید. اولیور کان در کتاب خود «تو می توانی! چگونه آنچه را که می خواهی انجام می دهی» توضیح می دهد که آدمی به چه چیزهایی نیاز دارد تا علیرغم همه سختی هایی که به آنها فکر نمی کرده بازنده نشود و به هدف خود برسد.

 

اصل اولیور کان: هدفی را مشخص کنید. دوستانی را بیابید که مثل یک تیم فوتبال بتوانید به آنها اعتماد کنید و اما مهمتر از همه، از شکست های خود درس بگیرید! شکست ها همواره متعلق به زندگی هستند اما مهم این است که آدمی با آنها کنار بیاید و به وسیله آنها به هدف هایی که در زندگی دارد برسد. یازده نکته موفقیت الیور کان را بخوانید:

 

راه های موفقیت از زبان الیور کان

 

1- هر کسی به همان رویایی دست می یابد که با خودش متناسب است

فکر کنید در زندگی چه می خواهید و باید به کجا برسید. تصویری منحصر به فرد از آینده روشن خود داشته باشید. وقتی بینش شخصی خود را که همانند یک افق است یافتید، می توانید به سمت آن حرکت کنید. در نتیجه ماندن در مسیر درست آسان تر خواهد شد.

 

2- هدف را مشخص کرده و مرحله مرحله تقسیم بندی کنید

رویای خود را به مراحل مختلف تجزیه کنید تا آسانتر بتوانید بر مسیر مسلط شوید. بدین ترتیب همواره می دانید هدف بعدی که باید آن را نشانه بگیرید کدام است.

 

نکته: هدف نباید به آسانی قابل دستیابی باشد اما غیرممکن هم نباید باشد، فقط باید تا زمانی که به آن رویای مشخص دست می یابید، انگیزه را بالا نگه دارید.

 

3- چرا برداشتن گام اول اینقدر اهمیت دارد

اولین قدم اغلب به اندازه بزرگترین پیروزی ارزش دارد اما فقط به این ترتیب است که می توانید به هدفتان دست پیدا کنید. اغلب ترس از خطر یا ناشناخته ها ما را فلج می کند اما هر ترسی، زمانی که به آن دقیق تر نگاه می کنید، چهره وحشتناک خود را از دست می دهد و برداشتن اولین قدم، موجب آزاد شدن انرژی خارق العاده ای می شود.

 

4- انگیزه داشته باشد تا به هدف های معین دست پیدا کنید

برای رسیدن به یک هدف، اول انگیزه و بعد توجه کامل به هدف مهم است. انگیزه ای که از درون برمی آید، شور و شوق برای هر چیزی است. انگیزه های بیرونی، ارج نهادن دیگران است به کاری که شما انجام می دهید. هر دو اهمیت دارند و در راه رسیدن به هدف کمک می کنند.

 

5- گام های اصلاحی بردارید بدون آنکه توقع داشته باشید

در راه رسیدن به هدف، لازم است آنالیز مستمری از توانایی های گذشته و هر آنچه که باید بیاموزید داشته باشید. اگر اولین بار در برخورد با یک مانع شکست خوردید، قطع امید نکنید. در عوض باید از اشتباهات یا مشکلات درس بگیرید تا بهتر و قوی تر شوید.

 

6- اراده خود را با اندیشه مثبت تقویت کنید

اراده را می توان دقیقا مثل بدن تمرین داد. با تفکر مثبتی که ساختارهای بنیادی را تغییر می دهد، باورهای شما نسبت به دستیابی به هدف رشد می کنند. اراده، اساس اطمینان و اعتماد به نفس است.

 

7- به دنبال یک فرد یاری رسان باشید

کاملا دست تنها به هدف رسیدن سخت است، حضور افراد یاری رسان از این جهت اهمیت پیدا می کند که در موقعیت های زندگی به شما کمک می کنند و یاری می رسانند. هر انسانی به شبکه ای از دوستان، اعضای خانواده و افراد یاری رسانی نیاز دارد که همراهی آنها مهم است. شما برای هر موقعیتی به افراد یاری رسان مناسبی احتیاج دارید که طرف شما بوده و به عنوان مثال انگیزه دهنده، تسلی دهنده یا منتقد باشند.

 

8- باید از هر شکستی درس بگیرید

هیچ کس بدون شکست و پسرفت زندگی نمی کند. پس پرهیز از شکست نه تنها قطعی نیست بلکه باید از آن چیزی بیاموزید. بنابراین به خاطر تکالیف آینده خود، حتی برای شکست ها هم انرژی بگذارید.

 

9- باید موفقیت های خود را جشن بگیرید

اگر به هدفی دست پیدا کرده اید، مهم است که این موفقیت را جشن بگیرید چون خوش می گذرد و انگیزه جدید پیدا می کنید. بهترین حالت این است که در کنار شما کسانی که کمکتان کرده اند جشن بگیرند چون آنها این راه سخت را با شما پیموده اند.

 

10- چرا باید دانش خود را به دیگران انتقال دهید

هر کس در راه رویای خود تجارب و توانایی های مهمی را جمع آوری می کند. هر کسی این دانش را به دیگران انتقال دهد، نه تنها اعتبار ویژه و بالایی دارد بلکه از این طریق اعتماد به نفس خود را نیز تقویت می کند.

 

11- حالا به خودتان بستگی دارد!

اکنون باید خودتان دست به کار شوید. دقیقا روی هدفتان تمرکز کنید، رویایی بسازید و پیش بروید! این تازه اولین و مهمترین قدمی است که به سمت هدف شخصی خود برداشته اید.

در این مطلب 7 داستان کوتاه از افراد بسیار موفق – و ثروتمند – دنیا را برایتان نوشته ایم که می تواند به 7 قانون طلایی برای موفقیت در زندگی هر فرد تبدیل شوند. این افراد کارهایی کرده اند که مردم عادی از انجام آن شانه خالی می کنند.

 

1.   گای لالیبرت، موسس شرکت سرگرمی Cirque du Soleil: هر کاری دوست داری انجام بده، اما دنبال پول هم باش

گای لالیبرت پیش از تاسیس شرکت بزرگ سرگرمی خود یک دلقک سیرک بود که تا دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود. با وجود کمک های مالی دولت، ضامن های مهربان و سخت کوشی خود لالیبرت، سیرکی که او راه اندازی کرده بود برای سال های بیشتری روی پا ایستاد و توانست پیشرفت های مثبتی داشته باشد. ایده درخشان لالیبرت باعث شد تا این سیرک از وضعیت کسادی به شرکتی پرسود تبدیل شود. تا جایی که امروز این مرد حدود 1.8 میلیارد دلار دارایی دارد و از یک دلقک ساده به یکی از ثروتمندان و افراد موفق دنیا تبدیل شده است.

 

2.   سوز اورمان، مشاور مالی: کمتر پس انداز کن، بیشتر درآمد داشته باش

سوز اورمان به مردم پیشنهاد می دهد تا به جای محروم کردن خود، با رفتارهای اقتصادی درآمد خود را افزایش دهند. هنگامی که سوز حدود 35 ساله بود، خیلی خوب زندگی می کرد اما در قرض غرق شده بود. او نمی توانست دست از زندگی لوکس خود بردارد، بنابراین در صدد یافتن راه حل شد.

 

او هر کاری دوست داشت انجام می داد، به دنبال یافتن فرصت های مالی بود و امروز به جایی رسیده است که برای سفر به دور دنیا با جت شخصی خود به طور سالانه حدود 300 هزار دلار هزینه می کند.

 

بنابراین، بهتر است زمان خود را برای یافتن موقعیت های مالی صرف کنید نه روی قران روی قران گذاشتن. 

 

3.   بیل گیتس، موسس مایکروسافت: تقلید کردن بهتر از نوآوری است

بیل گیتس، یکی از موفق ترین شرکت های دنیا با اعتبار 67 میلیارد دلاری را تحت لیسانس سیستم عامل IBM ساخت. حقیقت این است که این نرم افزار با تقلید از کدهای فرد دیگری ساخته شده است. مایکروسافتِ گیتس فاکتور نوآوری را در کارنامه خود کم داشت. به همین دلیل، نرم افزار شرکت دیگری را با قیمت 25 هزار دلار خرید.

 

وقت گیتس نرم افزار دست دوم را به دست آی.بی.ام رساند، این نرم افزار باگ های زیادی داشت و مهندسان IBM آن را دوباره از نو بازنویسی کردند. اما پس از سی و سه سال، دیگر کسی به این مساله اهمیتی نمی داد.

 

ابتکار به اندازه استفاده به موقع و هوشمندانه از ایده های دیگران اهمیت ندارد.

  

4.   وارن بوفت، سرمایه گذار: کاردانی خوب است اما شناخت فرد مناسب بهتر است

وارن بوفت وقتی خیلی جوان بود ایده سرمایه گذاری خود را آغاز کرد اما کارایی لازم را نداشت زیرا به طور شخصی ارزش چندانی برای ایجاد یک حرکت بزرگ در بازار را نداشت. بوفت تا زمانی که نتوانست بر خجالت خود غلبه کند و شرکای سرمایه گذاری خود را تغییر دهد پولدار نشد. هیچ کس نمی تواند به تنهایی ثروتمند شود.

 

5.   آدام مک‌کای، تهیه کننده / کارگردان هالیوود: معاملات دو سر برد شکست واقعی هستند

آدام مک‌کای، یکی از موفق ترین تهیه کننده / کارگردان های هالیوود است. او در نوشتن فیلنامه فیلم هایی همچون در شب های تالدگا، برداران ناتنی، افراد دیگر و دونده آخر با ویل فرال همکاری داشت و این مساله باعث شهرت او شد. موفقیت او زمانی رخ داد که به جای بازی در برنامه زنده و کمدی شب های یکشنبه، شغل نویسندگی آن را انتخاب کرد و به همین دلیل سه دهه جزو نویسنده های برتر این برنامه شناخته می شود.

 

دلیل موفقیت در این معامله نیز این بود که نخواست هر دو طرف از آن سود ببرند. در عوض، او به فرد بانفوذ این برنامه به نام لورن میشلز گفت برای ماندن در این برنامه باید تیم خودش را داشته باشد و اگر این طور نشود از این برنامه خواهد رفت. میشلز نیز درخواست او را پذیرفت.

 

6.   ریچارد برنسون، موسس شرکت ورجین: با ایجاد کار، ثروت خود را افزایش دهید

سر ریچارد برنسون از اختلال شدید در خواندن (دیسلکسى‌) رنج می برد اما او از این نقص خود به عنوان بزرگ ترین توانایی خود بهره گرفت. برنسون موسسه ویرجین را به عنوان صندوق سرمایه گذاری راه اندازی کرد که روی شرکت های کوچک و ایده های ناب سرمایه گذاری می کند.

 

او هرگز کمپانی های دیگری از ویرجین راه اندازی نکرد زیرا توان مدیریت آنها را نداشت. او می گوید: من اگر می توانستم ترازنامه ها را بخوانم هرگز به جایگاه کنونی خود نمی رسیدم.

 

7.   استیو جابز، موسس اپل: هیچ چیز به اندازه شکست موجب موفقیت نمی شود

استیو جابز در دهه 1980 میلادی ایده ای از تصویر سه بعدی در سر داشت که همه صنایع دفاع، نفت و پزشکی را دگرگون کند. اما او در ایده پردازی خود اشتباه کرد و برای این اشتباه میلیون ها دلار از سرمایه شخصی خود را از دست داد و در سال 1991 میلادی، کمپانی 125 هزار دلاری پیکسار را تعطیل کرد.

 

در آن زمان، تنها سود حاصل از پیکسار، تیم کوچکی از انیماتورهایی بود که از نرم افزار پیکسار برای برای ساخت تبلیغات کامپیوتری تلویزیون بهره می گرفتند. همین گروه بعدها کارتون داستان اسباب بازی ها را تولید کردند. هنگامی که جابز در سال 2011 میلادی درگذشت، بیش از 70 درصد از سرمایه 8.3 میلیارد دلاری او حاصل از سهام او در استودیو پیکسار بود، صنعتی که هرگز قصد ورود به آن را نداشت.

منبع:برترین ها

زن این دسته از آدمها نشوید!

آدم‌های موسوم به «قربانی» مظلوم به‌نظر ‌می رسند، اما بعد از مدتی می‌توانند زندگی را برایتان جهنم کنند

آدم‌های موسوم به قربانی ,عشق شکست خورده

 

این آدم باتجربه یک عشق شکست خورده، به شما پناه می‌آورد. تجربه‌ای پر از رنج و عذاب و محبوبی که هر لحظه از زندگی‌اش را به جهنم تبدیل کرده بود. وقتی با نفرت و انزجار از آن رابطه حرف می‌زند، دل‌تان خنک می‌شود و پیش خود می‌گویید: «جز من هیچ زنی را دوست ندارد!». شما با کمال میل، به این مرد شکست خورده پناه می‌دهید و تلاش می‌کنید با لطف‌هایتان، او را در این عشق امن پناه دهید.

 

شما نمی‌دانید که این مرد یک «قربانی» است و حتی با لطف‌های شما هم حاضر نمی‌شود نگاهش را به زندگی تغییر دهد. قربانی‌ها عاشق رنج بردن هستند. آنها به دردهایشان گره خورده‌اند و اینکه از دیگران منزجر و آزرده باشند، به آنها حس امنیت و برتری می‌دهد. آنها با چنین حسی، یک سپر دفاعی در برابر خود درست می‌کنند و حاضر نیستند این سپر را زمین بگذارند. پس اگر با این نشانه‌هایی که می‌گوییم روبه‌رو هستید، بیهوده به خودتان زحمت ندهید.

 

ویژگی‌های فرد موسوم به «قربانی»

1. هرچه بیشتر محبت کنید او ناراضی‌تر می‌شود و هرچه بیشتر دلداری‌اش دهید، او کمتر رنگ شادی را می‌بیند. همیشه بدترین بخش یک اتفاق را به عنوان بخش اصلی‌اش می‌بیند و از میان گفته‌های شما یا دیگران نکته‌ای برای رنجیدن پیدا می‌کند.

 

2. به دلیل هر اتفاق کوچکی، چهره‌ای ناراحت به خود می‌گیرد و گلایه‌ها را شروع می‌کند. در ذهن او همیشه دلیلی برای ناراحتی از افراد و شکایت کردن وجود دارد و هیچ وقت هم از این رفتار سیر نمی‌شود.

 

3. اگر در کاری شکست خورده باشد یا از چیزی ناراحت باشد، حتی حاضر نمی‌شود پیشنهاد‌های شما را برای تغییر شرایط عملی کند. او برای نگه‌داشتن اوضاع زندگی‌اش در همین وضعی که آزارش می‌دهد، تلاش می‌کند و در برابر هر تغییر مثبتی مقاومت می‌کند.

 

4. هیچ وقت نمی‌توانید با او یک گفت‌و‌‌گوی صادقانه داشته باشید و بدانید از چه چیزی آزرده است. حاضر نیست دلیل ناراحتی‌هایش را با کسی در میان بگذارد و روابطش را با آدم‌ها بهبود ببخشد.اگر بخواهید به او نزدیک‌تر شوید، تنها باید حدس بزنید چه ناراحتی‌ای از شما در دلش هست.

 

5. شما تمام تلاش‌تان را می‌کنید که دلایل ناراحتی‌اش را از میان بردارید و زندگی را آنطور که او می‌خواهد بسازید اما غصه‌های او تمامی ندارد. او هرگز آرام نمی‌شود و هرقدر هم که به خیال خودتان اوضاع را ایده‌آل کنید، او دلیل دیگری برای غصه‌دار بودن پیدا می‌کند.

 

6. در این دنیا هیچ دلیلی برای شاد کردن او وجود ندارد اما همیشه دلایل کافی برای ناراحت کردنش هست. او حتی یک روز از زندگی‌اش را بدون اخم و ناراحتی نمی‌گذراند.

 

7. او معتقد است زندگی‌اش پر از شکست و اتفاقات ناراحت کننده است و نمی‌تواند بفهمد چرا دیگران چنین زندگی‌ای ندارند. او حاضر نیست نقش خودش در این ناراحتی‌ها را بپذیرد و معمولا خوشبختی دیگران را با عبارت «خوششانس است!» معنا می‌کند.

 

8. او نمی‌تواند هیچ قدم مثبتی در زندگی‌اش بردارد و هیچ یک از مشکلاتی که آزارش می‌دهد را حل کند. تنها کاری که می‌کند شکایت از شرایط و زندگی‌اش است. از نظر او زمین و زمان دست به دست هم داده‌اند تا جلوی موفقیتش را بگیرند.

آدم‌های موسوم به قربانی ,عشق شکست خورده

9. از نظر او همیشه دیگران خوشبخت‌ترند. کار او حسرت خوردن برای زندگی و موفقیت‌های دیگران است و اگر بگویید چرا تو به آن شرایط نرسیده‌ای، شانس یا وضعیتی که در آن گرفتار شده‌است را بهانه می‌کند. این مقایسه‌ها روز به روز او را پریشان‌تر و افسرده‌تر می‌کند.

 

10. اگر سابقه یک ارتباط عاطفی ناموفق را داشته، سعی می‌کند از نامزد یا همسر سابقش برای شما یک غول بسازد. او بدی‌هایی که دیگران در حقش کرده‌اند را با آب و تاب برای شما تعریف می‌کند و می‌خواهد به شما تلقین کند که یک قربانی است.

 

فکر نمی‌کند قربانی است

اگر یک یا دو مورد از موارد گفته شده در مورد همسر یا نامزد‌تان صدق می‌کند، باید مراقب باشید. او گرایش اندکی به قربانی بودن دارد و اگر با صحبت کردن در این مورد، نتوانید چنین مشکلی را حل کنید، باید منتظر شدت گرفتن این نشانه‌ها در او باشید.

 

اگر 3 تا 5 مورد از این موارد در مورد او صادق است، باید بدانید گرفتار یک قربانی شده‌اید. پس سعی نکنید مثل یک فرشته نجات، بخواهید این قربانی را به زندگی خوب برگردانید، زیرا بعد از مدتی خواهید دید تلاش‌هایتان بی‌ثمر است. در این مقطع تنها خود قربانی است که می‌تواند به خودش کمک کند. اگر 6 تا 10 مورد از موارد گفته شده در مورد او درست است، باید بدانید او یک قربانی تمام‌عیار است. یعنی کسی که خودش هم قبول ندارد قربانی است و اگر چنین موضوعی را با او در میان بگذارید، به شدت واکنش نشان می‌دهد و شما را متهم می‌کند. رابطه با چنین فردی روز به روز آزاردهنده می‌شود و اگر نتوانید او را به ملاقات یک روانشناس یا روانپزشک راضی کنید، باید منتظر نابود شدن عشق‌تان باشید.

 

با او چه کنیم؟

در مقابل یک قربانی جدی باشید و با دلسوزی بیش از حد و غیرمنطقی، او را بیشتر به دامان چنین حسی سوق ندهید. گمان نکنید بعد از صحبت کردن در این مورد یا برخورد کردن با او، شما را تحسین می‌کند. نه! از شما آزرده می‌شود و احساس ضعفش هم تشدید می‌شود. اگر خوش شانس باشید، با گذشت زمان او نیاز به تغییر را در خودش احساس می‌کند؛ در غیر این صورت، تنها کمک یک متخصص است که می‌تواند عشق شما را نجات دهد. شاید عشق قربانی شما، نیازمند یک درمان طولانی مدت باشد اما شک نکنید شما درمانگر او نیستید.

 

همیشه از «شانس» صحبت می‌کنند

زندگی قربانی‌ها، پر است از موانعی که نمی‌گذارد قدم بردارند و اطراف‌شان هم آدم‌هایی وجود دارد که نه تنها سد راه‌شان می‌شوند، بلکه با هر رفتار‌شان به آنها آسیب زده و آنها را یک قدم به عقب برمی‌گردانند. جالب اینجاست چنین افرادی تنها از چند نفر گلایه ندارند. برای آنها فرقی نمی‌کند موضوع صحبت رئیس‌شان است یا خانواده‌شان؛ تنها چیزی که قربانی‌ها از آن صحبت می‌کنند، کم‌لطفی دیگران است و بدشانسی خودشان. آنها حاضر نیستند بپذیرند که دیگران، برای خوشبخت و موفق بودن تلاش می‌کنند و وقتی شاهد موفقیت آنها می‌شوند، تنها دلیل این اتفاق را شانس می‌دانند. شانسی که خودشان از آن بی‌بهره هستند. یک قربانی در ذهنش خودش را فرد دیگری می‌بیند. فردی که همیشه در تلاش است و همیشه برای ساختن یک زندگی خوشبخت پیش قدم است اما با تمام این اوصاف، بدشانسی خودش و بدجنسی دیگران، نمی‌گذارد به زندگی‌ای که می‌خواهد و سزاوارش هم است برسد. قربانی‌ها فکر می‌کنند اگر تمام آدم‌های اطرافشان را کنار بگذارند و محیط زندگی‌شان را هم عوض کنند، به فردی که می‌خواهند، بدل می‌شوند و تمام خوشبختی‌های از دست رفته‌شان را به دست می‌آورند، اما واقعیت این است که آنها هر جا بروند، آسمان همین رنگ است؛ چون مشکل اصلی خودشان است؛ خودی که در هر لحظه از زندگی و در هر جایی که باشند، همراه‌شان است.

چه چیزی باعث می شود شما به خودتان ببالید؟اگر آنگونه که خودتان دوست دارید زندگی کنید متوجه می شوید که بسیاری افراد با شما موافق نیستند چیزی که شما را خوشحال می کند دیگران را خوشحال نمی کند اما هرگز اجازه ندهید نظر و خواست دیگران شما را از آنچه دوست دارید دور کند (البته در صورتی که کار مورد علاقه شما آسیب و خطری برای دیگران دربر نداشته باشد). مهمترین فرد برای شما باید خودتان باشید و باید کاری را انجام دهید که موجب می شود از خود و زندگی تان لذت ببرید و به خودتان ببالید.

 

همواره از خودتان بپرسید: آیا از زندگی ام راضی هستم؟ آیا آنطور که آرزویش را داشتم زندگی کرده ام؟ اگر پاسخ تان مثبت باشد که هیچ، اما اگر از زندگی تان ناراضی هستید و نتوانسته اید به آنچه می خواسته اید دست یابید از خودتان علت آن را بپرسید و دلیلش را بیابید. راهی را برای زندگی تان انتخاب کنید که در پایان حسرتی بر دلتان نماند.

 

دوست دارید چه چیزی به دست آورید؟ چرا؟

باید بدون هیچ شک و تردیدی دریابید که چرا کار می کنید و می خواهید از کاری که هر روز و هر شب مشغول انجام آن هستید به کجا برسید. پاسخ این سوال باید همواره به یادتان باشد. موفقیت تنها زمانی به سراغ شما می آید که هدفی برای خودتان تعیین کرده باشید، بدون هدف هر قدر هم که تلاش کنید به جایی نمی رسید. هر قدر هم که کارتان دشوار باشد تعیین هدف انرژی مورد نیاز برای انجام آن کار را به شما می دهد.

موفقیت و پیروزی, شکست های گذشته ,تغییرات مثبت

چطور شروع کنید؟

مطمئن باشید هیچ اشتباهی بزرگتر از نشستن و دست به کاری نزدن از ترس شکست خوردن نیست. از کارهای کوچک شروع کنید، اگر برایتان دشوار است کاری کوچکتر را انتخاب کنید اما بیکار ننشینید با اوضاع و احوال و امکاناتی که اکنون در اختیار دارید کاری کنید و همواره به یاد داشته باشید کسانی هستند که شرایطی دشوارتر از شما دارند و همچنان امیدوار و پرقدرت مانده و ناامید نشده اند.

 

هر قدمی که بردارید هر قدر هم که کوچک باشد. مقدمه ای برای موفقیت و پیروزی است و شما را کمی بیشتر به هدف نزدیک می کند.

 

آیا اخیرا موفقیت هایتان را جشن گرفته اید؟

موفقیت های اخیرتان را خوب به یاد داشته باشید. به شکست های گذشته تان فکر نکنید. به خودتان ببالید و برای خودتان به خاطر موفقیت هایتان هدیه بخرید.

 

چگونه می توانید تغییرات مثبتی ایجاد کنید؟

همواره برای ایجاد تغییرات مثبت تلاش کنید حتی اگر ایجاد این تغییرات به نظرتان بی نتیجه باشد. هیچ وقت عشق و صداقت را فراموش نکنید چون همیشه شما را بالاتر می برند و موفق می کنند، حتی اگر در حال حاضر اوضاع برخلاف این باشد. خوش بین باشید، سعی کنیدنفرت را از خودتان دور کنید، اینطوری به آرامش می رسید. یادتان باشد اگر کاری نکنید نتیجه ای هم به بار نمی آید و هرگز تغییری ایجاد نمی شود.

موفقیت و پیروزی, شکست های گذشته ,تغییرات مثبت

چه موانعی برای رسیدن به هدفتان قرار دارد؟

مانع تنها زمانی واقعیت می یابد که آن را خوب نشناسید و به آن به چشم یک مانع بنگرید. اگر خوب آن را بررسی کنید برایتان دیگر مانع نیست بلکه تنها یک چالش می شود. همواره فکر کنیدکه در بهترین شرایط قرار دارید به این ترتیب اسده تر می توانید دست به کار شوید اما اگر احساس کنید در شرایطی سخت و دشوار قرار دارید حتی اگر مقدمات کاری که می خواهید انجام دهید فراهم شود باز هم اقدام کردن برایتان دشوار می شود و اعتماد به نفستان پایین می آید. به یاد داشته باشید که هموارترین راه ها هم در قسمت هایی پستی بلندی دارند. با اعتماد به نفس به سوی چالشی که پیش رو دارید قدم بردارید تا به قسمت هموار جاده برسید.

 

اشتباهایتان کدامند؟

شما هرگز به جایی نمی رسید که دیگر مرتکب اشتباه نشوید. هیچ انسانی به چنین نقطه ای نمی رسد. اشتباهایتان را پیدا کنید و از آنها درس بگیرید. هر گاه به اطمینان رسیدید که دیگر کامل شده اید و شکست نخواهید خورد، تردید نکنیدکه در سراشیبی سقوط قرار گرفته اید.

 

سعی کنید علاوه بر اشتباهای خودتان اشتباهای دیگران را نیز ببینید و از آنها درس بگیرید نه اینکه اشتباهایشان را به رخشان بکشید. از واقعیت فرار نکنید، اشتباه هایتان را بپذیرید و از آنها برای رشد و پیشرفت خود استفاده کنید.

منبع:مجله موفقیت

مثبت اندیشی و خوش خلقی نیز از فواید خنده می‌باشد. بسیاری از مردم در طول زندگیشان به حد کافی نمی‌خندند.

 

در یک تحقیق ثابت شد که بچه‌های سالم ممکن است در طول روز 400 بار بخندند و بزرگسالان سالم تنها 15 بار در طول روز می‌خندند.

 

فواید خندیدن بجا

1- کنترل استرس: خندیدن باعث کاهش میزان هورمون‌های استرس زا مانند کورتیزول، اپی نفرین (آدرنالین)، دوپامین و هورمون رشد می‌شود.خندیدن باعث افزایش میزان هورمون‌های ارتقادهنده سلامتی مانند آندورفین و انتقال دهنده‌های عصبی می‌شود.خنده باعث افزایش تعداد سلول‌های تولیدکننده آنتی بادی و بهتر کردن کار سلول‌های لنفوسیت (سلول‌های T) می‌شود که از بدن در برابر عوامل خارجی دفاع می‌کنند.تمام این موارد سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند. علاوه بر این باعث کاهش اثرات مخرب روانی ناشی از استرس می‌گردد.

 

2- تخلیه احساسات: آیا شما تا به حال احساس کرده اید که خواهان خندیدن یا گریه کردن می‌باشید؟آیا شما بعد از خندیدن، احساس تخلیه احساسات کرده اید؟به طور کلی باید گفت که خندیدن باعث تخلیه احساسات جسمی‌و روحی می‌گردد.

 

3- ورزش داخل بدن: خندیدن از ته دل باعث ورزش دیافراگم و انقباض عضلات شکمی‌و حتی شانه‌ها می‌شود و بعد از خندیدن، عضلات را آرام و شل می‌سازد.همچنین خندیدن، ورزشی برای سلامتی قلب می‌باشد.

 

4- منحرف کردن افکار: خندیدن باعث دور شدن عصبانیت، استرس و افکار منفی می‌شود.همچنین خندیدن موجب می‌شود که کمتر احساس گناه کنید.

 

5- چشم انداز: مطالعات نشان می‌دهد که پاسخ ما به وقایع استرس زا می‌تواند با تهدید یا چالش جایگزین شود. طنز و شوخی کمتر تهدیدآمیز می‌باشد و در نتیجه بیشتر مثبت می‌باشد.

 

6- فواید اجتماعی خندیدن: با خندیدن خود را به دیگران نزدیک‌تر می‌کنید.بیشتر افراد بر این عقیده‌اند که خندیدن همانند لبخند زدن و مهربانی، مسری می‌باشد.

 

بنابراین اگر شما بیشتر می‌خندید، به افراد اطراف خود کمک می‌کنید تا آنها هم بخندند و از فواید خندیدن لذت ببرند.بهبود خلق و خو با خندیدن باعث کاهش میزان استرس و شاید بهبود کیفیت تعامل اجتماعی می‌شود.

 

چگونه بخندیم؟با استفاده از روش‌های زیر می‌توانید بیشتر بخندید:

1- تلویزیون و فیلم‌ها: اگر فیلمی‌که زیاد خنده دار نیست را ببینید، ممکن است شما را ناامید سازد.فیلمی‌که واقعا خنده دار می‌باشد، باعث می‌شود که بخندید و هرگاه نیاز به خندیدن داشتید، آن را ببینید.اثرات مسری خنده باعث می‌شود که شما در طول فیلم به طور غیرارادی بخندید و بعد از تماشای فیلم، صحنه‌های فیلم را که یادتان می‌آید را مرور کنید و باز بخندید.

 

2- خندیدن با دوستان: مهمانی‌ها و بازی‌های دوستانه نیز باعث افزایش خندیدن در شما می‌گردد.

 

3- یافتن طنز در زندگی: به‌جای شکایت کردن از ناکامی‌های زندگی، سعی کنید به آنها بخندید.اگر چیزی ناامید کننده یا افسرده کننده می‌باشد، بدانید که شما می‌توانید از پشت به آن مسئله نگاه کنید و بخندید.فکر کنید که چگونه به دوستانتان می‌توانید این مسئله را به‌صورت داستان بگویید، طوری که آنها بخندند و با این طرز فکر، شما هم به آن مسئله می‌خندید.اگر شما زندگی خود را شاد و پر از خنده سازید، هم می‌توانید از استرس‌های بی‌مورد بکاهید و هم سلامتی خود را بدست آورید.

 

4- خنده واقعی و مصنوعی: تحقیقات نشان داده است که خندیدن چه واقعی باشد و چه مصنوعی، دارای اثرات مفیدی می‌باشد.بدن نمی‌تواند بین خنده واقعی و مصنوعی تفاوتی قائل شود و فواید جسمی‌شبیه هم را دارد.لبخند مصنوعی ممکن است باعث خنده واقعی گردد.

منبع: سلامت نیوز

فراموش کردن گذشته تان، چه ترک یک رابطه اعتیاد آور باشد یا غم از دست دادن یکی از عزیزان، یکی از سخت ترین کارهاست . با اینکه ممکن است بدانید که این رابطه چقدر برایتان دردناک است و برای سلامتی خودتان هم که شده باید آن را کنار بگذارید، اما هنوز برای گفتن «خداحافظ» مشکل دارید. آسان نیست، اما راه های عملی برای فراموش کردن گذشته تان وجود دارد.

 

قبل از اینکه بخواهید از رابطه خود خداحافظی کنید، لازم است که با خاطرات و تجربیاتتان روبه رو شوید. اگــــــر با اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کنید، باید مسئولیت اعمالتان را بپذیرید.

 

6 قدمی که برای فراموش کردن گذشته وجود دارد شامل موارد زیر است:

 

۱ - درمورد افکار و خاطراتتان بنویسید، نقاشی بکشید و درموردشان حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به خاطراتتان احترام بگذارید.

 

2 - با دور ریختن احساسات و عواطف مربوط به خاطرات دردناکتان ، آنها را فراموش کنید. خواهید دید که بعد از آن چقدر احساس آرامش می کنید.

 

۳ - درصورت امکان به عقب برگردید و با کسانیکه در آن خاطرات دخیل بوده اند حرف بزنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید به عقب برگردید.

 

۴ - احساسات واقعیتان را با کسی در میان بگذارید. اگر صلاح است به آنها اعتراف کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید احساساتتان را بروز دهید. اگر باید با اشتباهاتتان کنار بیایید، باید تقصیر یا گناهتان را گردن بگیرید.

 

۵ - معذرت خواهی کرده و طلب بخشش کنید. برای فراموش کردن گذشته تان باید آسیب پذیر باشید.

 

۶ - برای کنترل پرخوری ها، اعتیاد یا آسیب رساندن به خودتان به خاطر گذشته دردناکتان کمک بگیرید. برای فراموش کردن گذشته باید غرور را کنار بگذارید.

 

فراموش کردن عزیزان، چه همسرتان باشد که از او طلاق گرفته اید، چه فرزندتان باشد که فوت کرده، چه خواهر یا برادرتان باشد که از شما دور شده یا هر کس دیگری، بسیار مشکل است. فراموش کردن گذشته نیاز به تلاش و انرژی بسیار دارد. مطمئن باشید که بعد از این گذشته دردناک نه تنها می توانید به زندگیتان ادامه دهید بلکه عاقل تر، آرام تر، و متمرکز تر خواهید بود.

فراموش کردن گذشته, راه های عملی برای فراموش کردن گذشته

فراموش کردن گذشته یعنی چه؟

 

فراموش کردن گذشته یعنی قبول کنید که برای تغییر گذشته کاری از دستتان برنمی آید: در مواجهه با شکستتان شما هرچه از دستتان برمی آمده، کرده اید. باید بدانید که تا جاییکه می توانسته اید خوب، مهربان و مؤثر بوده اید. اگر قرار بود به عقب برگردید مطمئناً نمی توانستید کاری بیش از آن انجام دهید. پس باید گذشته را فراموش کنید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی خود را برای اشتباهاتتان ببخشید: فکر کردن دوباره به آنچه که می توانستید یا باید انجام می دادید هیچ اثری ندارد. اگر با اشتباهاتتان درگیر هستید یا شکست خورده اید ، سعی کنید خودتان را ببخشید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی افکارتان را بشناسید: اگر می بینید که مدام درگیر گذشته هستید، با ملایمت افکارتان را به زمان حال برگردانید. سعی کنید این عادت را کنار بگذارید که مدام به اشتباهات گذشته تان فکر کنید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی به ذات زمان اعتماد کنید: زمان می گذرد و شما هم باید از گذشته بگذرید. زخم هایتان به مرور التیام می یابند و فقط جای آن بر جا می ماند.

 

فراموش کردن گذشته یعنی ارتباطات جدید ایجاد کنید: لازم نیست که حتماً یک گروه دوست تازه پیدا کنید. می توانید یک دوستی جدید را با یکی از همکارانتان شروع کنید یا یکی از همسایه ها را برای شام به خانه تان دعوت کنید. اگر درمورد شکست هایتان با کسی حرف بزنید راحت تر می توانید با آنها کنار بیایید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی در مکالماتتان به دنبال تعادل باشید: خیلی مهم است که دردها و ناراحتی هایتان را با دیگران قسمت کنید اما به همان اندازه مهم است که به زندگی دیگران هم علاقه نشان دهید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی یک دنیای تازه را تجربه کنید: شروع به تحصیل در یک رشته تازه کنید یا یک سرگرمی جدید پیدا کنید. برای فراموش کردن گذشته باید به دنبال جهت های تازه باشید.

 

فراموش کردن گذشته یعنی زمانتان را در اختیار دیگران قرار دهید: فرصت های بیشمار تازه ای وجود دارد که به شما کمک می کند با گذشته تان خداحافظی کنید. از منطقه امنتان بیرون بیایید. وقتتان را با کسانی بگذرانید که شادتان می کنند و از بودن با آنها لذت می برید.

 

وقتی می خواهید یک رابطه را فراموش کنید باید به طور جدی فکر کنید که آیا عاقلانه است که باز با آن فرد وقت بگذرانید یا باید همه چیز را به طور کل فراموش کنید. شاید هنوز عاشق او باشید یا از شما سوء استفاده کرده باشد و در افکار و احساساتتان سردرگم شده باشید. ایجاد یک وقفه، عاقلانه ترین راه ممکن است. از این طریق می توانید راحت تر فراموش کنید.

منبع: سلامت نیوز



برخی از زنان تصور می کنند اگر مادر شوند از زندگی شخصی، کاری و حتی روابط عاشقانه خود عقب خواهند افتاد. آنها فکر می کنند چگونه می توان با کودک اهداف حرفه ای خود را دنبال کرد؟ چگونه می توان به درجات بالای خودشناسی رسید و آیا می توان با فرزندی در بغل همان روابط عاشقانه قبل را با همسر خود داشت؟

روابط عاشقانه, حضور کودک, مادر شدن

 

اما باید بدانید واقعیت این است که می توان همه این کارها را حتی با حضور کودک نیز انجام داد. آنهایی که مادر شده اند، مصرانه تاکید می کنند بهترین اتفاق زندگی آنها، مادر شدنشان بوده است. هر کدام هم دلیلی برای این اعتقاد دارند. در اینجا ده مورد از دلایلی که مادر شدن خوب است را از زبان یک مادر برایتان نام برده ایم.

 

1.   او به من هدف داد

همیشه به دنبال این بودم تا کسی باشم که دوست دارم. اما هدف واقعی برای طی کردن این مسیر نداشتم. اما اکنون، چه دلیلی بهتر از آن دو چشم زیبایی که مدام حرکات شما را نگاه می کند و کلمات شما را با گوش جان جذب می کند، وجود دارد تا آنچه می خواهم باشم.

 

2.   می توانم خودم باشم

شخصیت درونی من بیشتر دوست دارد یک مادر باشد تا اینکه در مهمانی های دوستانه شرکت کند.

 

3.   دیده تازه ای به زندگی پیدا کرده ام

کودکم باعث می شود تا دنیا را به همان سادگی که هست، ببینیم. بعد از مادر شدن می توان به راحتی دلخوری های کوچک را فراموش کرد در حالیکه شاید پیش از آن همان دلخوری به یک مشکل بزرگ تبدیل می شد. مادر شدن این درک را به آدم می دهد که دنیا آنقدرها هم که تصور می شود، پیچیده نیست. من همیشه درک بهتری نسبت به مسایل دارم و حس خوب از اطراف می گیرم.

 

4.   برای بدن خود ارزش و احترام بیشتری قایل هستم

در دوران بارداری من به بدن خود اهمیت زیادی می دادم. من همه رفتارهای بدن خود را تحت نظر داشتم و وقتی متوجه شدم می تواند به خوبی از عهده همه کارها به خوبی بر بیاید، احترام خاصی برای آن قائل شدم. اکنون از ارتباط جدیدی که با بدن خود دارم بسیار خوشحالم.

 

5.   توجه و تمرکز بیشتر روی اهداف و آرزوها

چیزی در مادر شدن هست که به شما کمک می کند تا حساب دیگری روی مواردی داشته باشید که واقعا در زندگی مهم هستند. همین به خانم ها کمک می کند تا شهامت بیشتری برای انجام کارهای زندگی خود داشته، خلاق تر و حامی خوبی در زندگی باشند. من از این دستاورد بسیار خوشحال و راضی هستم.

 

6.   می توانم یافته های خود را به اشتراک بگذارم

همه ما شاهد فعالیت های والدین خود از مراحل تصمیم گیری تا به اجرا رساندن آن و موفقیت هایشان بوده ایم. من هم بسیار خوشحال هستم که فرزندم می بیند من یک زندگی را از ابتدا می سازم و برای او بسیار مهم است.

 

7.   قدرت خطر کردن مرا افزایش داده است

شاید برخی از مادرها فقط از اینکه کودکشان سالم است و بازی می کند خوشحال هستند اما فرزند من برای من بهترین مشوق و محرک برای دستیابی به اهدافم بود. من می خواستم به کودک خود بیاموزم اگر سخت تلاش کند و اهداف بزرگی در زندگی خود داشته باشد، می تواند به چیزهایی که دوست دارد برسد. این راهی است که من در زندگی خود انتخاب کرده ام.

 

8.   بدون محدودیت سرگرم کننده است

مادر شدن بهترین سرگرمی دنیاست. کودکان آن قدر مسایل زیبا و دوست داشتنی دارند که به هیچ عنوان خسته و بی حوصله نخواهید شد. دست و پا زدن، بازی کردن، حرف زدن و ...

 

9.   به من یاد داد تا به زندگی اعتماد کنم

اعتماد کردن به مسیر جدید و بیگانه در زندگی تا حدی ترسناک و غیرمعمول است، اما مادر شدن این را به شما می آموزد که در این راه مسایلی – مسایل بسیار خوشایند – وجود دارند که نمی توانستید تصور کنید. هنگامی که باردار شدم تا حدی از این مساله هراس داشتم اما بعد از مدتی به آن اعتماد کردم و راضی بودم.

 

10.   بوسیدن فرزند بسیار شیرین است

یکی از مهم ترین دلایل خرسندی من از مادر شدن بوسیدن فرزندم است. بوسیدن کودک دنیایی از عشق و انرژی مثبت در خود دارد.از پلتفرم ابری گوگل Google Cloud Platform گرفته تا هاستینگ های ایرانی، همه برای وردپرس سرویس های سفارشی ارائه می کنند. وردپرس بسیار سریع و روان روی هاست اجرا شده و همین سرعت یکی از مهمترین شاخصه های سئو وردپرس است.

پوسته هایی چون Avada, Divi, Salient همه از پوسته های حرفه ای جهانی وردپرس هستند که صدها هزار مشتری از آنها برای ساختن سایت استفاده کرده است. ما هم پیشنهاد می کنیم سایت خود را با وردپرس بسازید، چون امکانات فوق العاده زیادی دارد و میتوانید هر نوع سایتی را با آن بسازید.

3# وردپرس با گوگل و بینگ هماهنگ و سازگار است

حتما با موتورهای جستجو آشنا هستید. مردم از طریق گوگل و بعضا بینگ به سایت های ما و شما می رسند. آنها در این موتورهای جستجو یعنی سایت های google.com و bing.com جستجو می کنند، سپس نتایج جستجو آنها را به سایت ما می آورد. سایت هایی که با وردپرس ساخته می شوند خیلی ساده و با چند افزونه به سایت گوگل و بینگ متصل می شوند و مدیر سایت میتواند آمار سایت خودش را به راحتی مشاهده کند.

به عبارتی دیگر، ثبت سایت در گوگل و نمایش سایت در نتایج جستجو برای یک سایت وردپرسی آسان است. کافیست در سرچ کنسول گوگل و وبمستر تولز بینگ ثبت نام کنید، و با استفاده از کد HTML یا فایل متنی سایت را در گوگل تایید کنید. برای تایید سایت در بینگ هم کافیست به آموزش آن مراجعه کنید. در کل کار شما افزودن یک کد تایید HTML به هاست است و بعد از آن سایت در وبمستر بینگ تایید می شود.

گوگل آنالیتیکس را در نظر بگیرید! چنین ابزار قدرتمندی سخت روی هر سایتی که کدنویسی شده متصل می شود. حال آنکه اگر یک سایت وردپرسی داشته باشید بسیار ساده میتوانید آن را به گوگل آنالیتیکس متصل کنید.

کار با گوگل آنالیتیکس شاید سخت باشد، هر چند استفاده از آن به لطف آموزش های ما آسان است. میتوانید به اولین مقاله بروید تا در مورد کار با آن بیشتر یاد بگیرید. گوگل آنالیتیکس با آموزش کامل به شما کمک می کند استفاده از داده ها و اطلاعات را یاد بگیرید و بتوانید از آنها در بهینه سازی سایت و افزایش فروش استفاده کنید.

موفق ترین افراد چگونه تصمیم می گیرند؟ تا به حال فکر کرده اید افراد موفق چطور مهمترین اولویت های زندگی شان را کشف می کنند و بعد بی وقفه به آن عمل می کنند؟ همه درباره افراد خیلی موفق زیاد خوانده ایم و حالا دیگر وقتش شده به تصمیماتی که آنها را موفق می کند نگاهی بیندازیم.

 

سال جدید آغاز شده است و معمولا هر کس در سال جدید تصمیم جدیدی می گیرد. برخی تصمیم می گیرند کمتر بخورند و بیشتر ورزش کنند، برخی دیگر تصمیم می گیرند از لحظاتشان بیشتر لذت ببرند و به یک معنی در حال زندگی کنند. اما آیا شما برای تجارتتان تصمیمی گرفته اید؟

 

خوب است بدانید این موقع از زمان، بهترین وقت برای تصمیم است؛ به خصوص تصمیم های تجاری و مربوط به کار. اما خودمان هم می دانیم هر سال چنین تصمیم هایی می گیریم و چند وقت بعد فراموش می کنیم که چه تصمیمی داشتیم و عادت های بدی را که تصمیم به ترک آنها داشتیم، دوباره از سر می گیریم.

 

اما تا به حال فکر کردید موفق ترین افراد چگونه تصمیم می گیرند؟ تا به حال فکر کرده اید افراد موفق چطور مهمترین اولویت های زندگی شان را کشف می کنند و بعد بی وقفه به آن عمل می کنند؟ همه درباره افراد خیلی موفق زیاد خوانده ایم و حالا دیگر وقتش شده به تصمیماتی که آنها را موفق می کند نگاهی بیندازیم.

موفق ترین افراد, افراد موفق

 

10 تصمیمی که افراد موفق می گیرند و عمل می کنند

 

10 تصمیم مهم آنها عبارتند از:

 

1- تصمیم بگیرید لیستی از کارهای ممنوعه برای خودتان بسازید

استراتژی در واقع هنر فدا کردن است. به همین دلیل است که باید به فکر ساختن لیستی باشید که در آن اولویت های اولتان را شناسایی کنید و سپس از کارهایی که اهمیت کمتری دارند، اجتناب کنید. زمان، گنجی است که باید با آن سرمایه گذاری کنید. ساختن یک لیست از کارهایی که هیچ وقت نباید انجام دهید، به شما این امکان را می دهد که از زمان محدودتان، برای سرمایه گذاری در مهم ترین چیزها استفاده کنید.

 

2- تصمیم بگیرید اول به کار فکر کنید

اولین کاری که این روزها از پس از بیدار شدن از خواب انجام می دهید چیست؟ بسیاری از ما، ایمیل هایمان را چک می کنیم. وقتی صبح از خواب بیدار می شویم، همه ما روح و ذهن مان بازسازی شده و آماده مبارزه و ورود به جهان است اما به سراغ ایمیل های بی مصرف می رویم و انرژی مان را به این ترتیب برای چیزی غیرضروری هدر می دهیم. به جای این کار، بهتر است سراغ مهم ترین کارهایمان برویم و پس از کار، ایمیل هایمان را چک کنیم.

 

3- تصمیم بگیرید به جای «چی» به «کی» فکر کنید

ببینید تجارت تان چه نوع تجارتی است؟ تجارت های «چی» یا تجارت های «کی». شرکت های موفق تمرکز زیادی به محصولات و شیوه فروش دارند و بدین ترتیب «چی» جای خودش را به نیازهای مشتری می دهد. بنابراین این «کی» است که تعیین می کند شرکت چگونه کار کند. در واقع نوآوری فقط با توجه به مشتری نهایی است که آغاز می شود و باید تجارت «کی» محور باشد و نه «چی» محور.

 

4- سعی کنید که هدفتان را پیدا کنید

سیمون سینک می گوید: «مردم چیزی را که می سازید نمی خرند، مردم دلیلی را می خرند که به خاطر آن محصولتان را ساخته اید. اگر یک شغل جدیدی را آغاز می کنید، یک شرکت تاسیس کرده اید یا هرگونه کار دیگری در ذهن تان است، اینکه هیچگاه از هدفتان منحرف نشوید، به شدت برای موفقیت تان اهمیت دارد. اگر هدف شرکت تان را یا هدف خودتان را نمی دانید، پیدا کردن یک هدف واحد، مهم ترین تصمیمی است که باید بگیرید.

موفق ترین افراد, افراد موفق

5- تصمیم بگیرید یک هدف نیک در زندگی تان بسازید

اگر این مطلب را می خوانید، این شانس را دارید که یکی از افراد معدودی باشید که می دانند چگونه کارها را باید شروع کرد. خوشبختانه، افراد زیادی مانند شما هستند که اهدافی را در نظر گرفته اند که جهان را بهتر می کنند: به گرسنگان کمک می کنند، از جنگل ها حفاظت می کنند، با سرطان مبارزه می کنند و در کل سعی می کنند کارهای خوبی کنند. این برای هر شخصی می تواند یک هدف باشد و می تواند شما را خوشحالتر از سابق کند و به زندگی تان معنا دهد.

 

6- تصمیم بگیرید انتخاب های بیشتری برای خود ایجاد کنید

رازی وجود دارد که افراد خوشحال آن را می دانند و من از دان بیکر آن را آموخته ام: «در آن واحد نمی توانید هم خوشحال و هم بیمناک باشید.» یکی از دلایل ترسیدن این است که فکر کنید در یک مخمصه گیر کرده اید. درمان این اتفاق، داشتن انتخاب است. هر چقدر فکر کنید که انتخاب های بیشتری دارید، کمتر در مخمصه گیر می کنید و در نتیجه خوشحالتر خواهید بود. بنابراین در سال جدید، سعی کنیدبرای خودتان انتخاب های بیشتری ایجاد کنید تا از توفان های فکری که انسان را غمگین می کند، جلوگیری کنید.

 

7- تصمیم بگیرید شریکی خوب برای کارهایتان پیدا کنید

والت دیزنی، روی دیزنی را داشت. استیو جابز، استیو وزنیاک و ارویل رایت، ویلبر رایت، در کنارش بود. هر جا که نوآوری صورت گرفته، یک طراح و نظریه پرداز در کنار یک عملگرا وجود داشته. اول باید پیدا کنید علاقه هایتان چگونه است سپس یک شریک با علایق نزدیک به خود پیدا کنید. آن وقت است که می توانید بروید و تلاش کنید دنیا را تغییر دهید.

 

8- تصمیم بگیرید از قوطی بیرون بیایید

اگر درون یک قوطی نشسته باشید، نمی توانید برچسب آن را بخوانید. یک ایراد خنده دار کارشناس بودن این است که شما را از دیدن موقعیت های دور و اطراف دورتان می کند. شما دیگر می دانید چه چیزی به کار می آید و چه چیزی به کارتان نمی آید و چه چیزی می توانید از عهده اش برآیید و چه چیزهایی را در گذشته امتحان کرده اید. پس به جای تکیه بر معلومات و دانستنی هایتان بهتر است یاد بگیرید چگونه کارشناسان دیگری پیدا کنیدکه با چالش های یکسانی که مواجه شده اید با ایده های متفاوت کمکتان کنند. از آنها بپرسید که چه نکته هایی از قلم افتاده است.

 

9- تصمیم بگیرید ذهن سازنده داشته باشید

دوست دارید که خروجی کارتان چه باشد؟ چه چیزی ممکن است در سر راه تان قرار بگیرد؟ چگونه بر این موانع باید فائق آیید؟ اینها سوال های آسانی است که شما را از قربانی شدن در شرایط مختلف حفظ می کند. همیشه ذهن های سازنده هستند که دنیا را تغییر می دهند و قربانیان همیشه از شرایط می نالند.

 

10- تصمیم بگیرید همین حالا برای تعطیلات برنامه ریزی کنید

همین الان برای تعطیلات برنامه ریزی کنید. شاید این گفته را شنیده باشید: «زندگی آن چیزی است که در شرایطی که برای آن برنامه ای ندارید، اتفاق می افتد.» این گفته برای ما خیلی مصداق داشته. برای خودتان یک زنگ تفریح بگذارید و همین الان تعطیلاتتان را برنامه ریزی کنید. به شما قول می دهم که روزهای تعطیلاتتان هدر نرفته است و زندگی که در طول تعطیلات اتفاق می افتد به اندازه روزهای کاریتان گرانبها است.

منبع:خلاقیت/برترین ها



به انجام رساندن کارها:تقریبا برای همه ما اتفاق افتاده است هنگام صبح برای همه روز خود برنامه ریزی می کنیم اما در انتهای روز نیمی از آنها را انجام نداده ایم. اگر انرژی زیاد داشته باشیم شاید بتوانیم آنها را به انجام برسانیم. به همین دلیل، روش هایی برای افزایش انرژی و کارایی ذکر کرده ایم که شاید تاکنون به گوشتان نخورده باشد.

 

اجتناب از انجام چند کار همزمان

اینکه بتوانید در آن واحد کارهای بیشتر انجام دهیم خوب است اما انجام چند کار همزمان خوب نیست. هنگامی که چند کار را همزمان انجام می دهیم، یک کار را متوقف و کار دیگر را شروع می کنیم. این باعث گیج شدن مغز می شود. انجام چند کار همزمان استرس را افزایش می دهد و باعث ترشح هورمون کورتیزول و منجر به از بین رفتن سلول های مغز می شود. برای جلوگیری از این کار، روی یک کار متمرکز شوید و پس از اتمام آن سراغ کار بعدی بروید. تفاوت زمانی آنها شاید فقط چند دقیقه باشد پس به خود آسیب نرسانید.

 

کاهش ساعات کاری

پس انداز زمان نیز همچون پس انداز پول است، باعث می شود تا مفیدتر باشید. اگر یکبار در هفته سعی کنید نیم ساعت زودتر به خانه بروید تاثیر بسیاری در کارایی بیشتر شما خواهد داشت. اگر نمی توانید زودتر بروید، یک روز نیم ساعت دیرتر سرکار حاضر شوید. همان تاثیر را دارد.

 

مسابقه با ساعت

رقابت، همیشه محرک بسیار خوبی است. بنابراین، ساعت را – حتی برای ده دقیقه – تنظیم کنید تا کارکرد خود را افزایش دهید. سعی کنید کارهای خو را پیش از موعد مقرر انجام دهید. این کار باعث می شود تا فشار کمتری روی خود احساس کنید و کاراییتان بالا می رود. بین انجام کارهای متفاوت سعی کنید وقفه ای چند دقیقه ای ایجاد کنید تا مغز کمی رفرش شود.

 

انجام کارها در کافی شاپ

نه فقط به دلیل اینکه عطر قهوه همه فضار را پر کرده است: یافته های جدید نشان داده اند، سروصدای آرامی که در نتیجه صحبت افراد در محیط کافی شاپ وجود دارد بسیار بهتر از صداهای بلند محیط های شلوغ است و در کافی شاپ بهتر از مکان های دیگر می توان کار کرد. بعلاوه، بودن در کنار افراد دیگر باعث افزایش ترشح هورمون اکسی توسی می شود که باعث کاهش ترشح هورمون های استرس‌زا است که منجر به مسدود شدن مغز می شوند.

 

همراه داشتتن دفتریادداشت

اینکه همه چیز را در مغز خود ذخیره کنید باعث کاهش کارایی مغز می شود. بنابراین بهتر است کارهای خود را در دفتری یادداشت کنید و ذهن خود از کشیدن بار سنگین انواع مسایل راحت کنید. رها کردن حافظه از انواع مسایل باعث افزایش قدرت تمرکز شما می شود. دفترچه یادداشت کاغذی این مزیت را به انواع الکترونیک دارد که هرگز ناخواسته پاک نمی شود.

به انجام رساندن کارها,افزایش کارایی

کمتر خبر بخوانید

جز در مواردی که شغل شما ایجاب می کند، سعی کنید کمتر پیگیر اخبار روز باشید . این خبرها اصولا منفی هستند و می توانند به افسردگی و استرس شما منجر شوند. مغز نیز همچون دیگر اعضای بدن خسته می شود. بنابراین انرژی آن را برای انجام کارهای مهم خود نگه دارید. اگر صبح خود را با استرس آغاز کنید، نمی توانید تا آخر روز پر انرژی و مفید باشید. در عوض، شب ها در خانه فقط سرتیتر اخبار را مطالعه کنید.

 

خوردن انواع توت ها

انواع توت ها به خصوص بلوبری (که البته در ایران نیست)، چون آنتی اکسیدان بالایی دارد باعث افزایش حافظه و جلوگیری از آسیب سلول ها و کاهش استرس می شود. نه فقط توت، بلکه انواع میان وعده های کوچک که سرشار از پروتئین هستند نیز در کارایی بیشتر مغز تاثیر مستقیم دارند.

 

پیش از کار ورزش کنید

دو ساعت پس از ایروبیک و ورزش، کارایی بهتری خواهید داشت زیرا اکسیژن و گلوکوز به مغز می رسد. بنابراین، ورزش کردن پیش از حضور در محل کار باعث افزایش انرژی و کارایی است. پیش از انجام کنفرانس های مهم نیز سعی کنید چندین بار در جا بالا و پایین بپرید. مغز از این کار خوشش می آید و بهتر کار می کند.

 

انجام بازی های فکری

مغز نیز همچون دیگر اندام بدن به ورزش نیاز دارد. برای افزایش انرژی و کارایی مغز می توانید بازی های فکری که به تمرکز و دقت بالایی نیاز دارند، انجام دهید. به طور مثال، می توانید روز خود را با حل جدول یا سودوکو آغاز کنید. البته خیلی زیاد هم از مغز خود کار نکشید تا انرژی لازم برای انجام کارهای روزانه را نیز داشته باشد.

 

استفاده از رنگ زرد

برای افزایش دقت و توجه بهتر است رنگ زرد را وارد دکور محیط اطراف خود کنید. این رنگ باعث کاهش ملاتونین – هورمونی که باعث خواب آلودگی شما در صبح می شود – و افزایش انرژی برای انجام کارها می شود. برای این منظور می توانید از نورهای زرد، تابلو یا گل های زرد در محیط کار استفاده کنید. اگر نمی توانید در دکور محیط کار خود نظر دهید، حداقل پرده ها را کنار بزنید و اجازه دهید نور زرد آفتاب باعث گرما بخشیدن به محیط شود.

منبع:برترین ها

افزایش قابل توجه هزینه زندگی باعث شده تا درآمد بسیاری از افراد در بهترین حالت تنها جوابگوی هزینه‌ها باشد با این حال نباید از تلاش برای شاد بودن در زندگی نیز غفلت کرد.

 

در مورد اینکه آیا پول خوشبختی می‌آورد یا خیر اتفاق نظر وجود ندارد، اما راه‌هایی وجود دارند که به وسیله آنها و با خرج مقداری پول می‌توان خوشحال‌تر زندگی کرد.

 

اگر قصد دارید بودجه‌ای را برای خوشحال‌تر بودن اختصاص دهید، موارد زیر را در نظر بگیرید.

 

چگونه می‌توان شادتر زندگی کرد؟

پول خود را به شادی‌های کوچک اما پرتعداد اختصاص دهید تا اینکه آن را خرج یک شادی بزرگ کنید. افرادی که تفریحات پرتعداد اما کم هزینه‌ای مانند خرید کتاب و سی‌دی یا پیک‌نیک رفتن را به طور متداول انجام می‌دهند.از افرادی که در طول سال از چنین دلخوشی‌هایی اجتناب می‌کنند و به جای آن هر سال به یک سفر خارجی گرانقیمت می‌روند، رضایت بیشتری از زندگی دارند.

 

پول خود را خرج احساسات اصلی‌تری بکنید. بخشی از دلیلی که باعث می‌شود پول خرج کردن در افراد ایجاد شادی نکند این است که آنها پول خود را صرف انگیزه‌هایی مانند رقابت با همسایگان و فامیل می‌کنند. چنین هزینه‌هایی به ندرت باعث ایجاد شادی در فرد می‌شوند، هرچند که حس چشم و هم‌چشمی ‌را ارضا می‌کنند.

شاد بودن ,شاد بودن در زندگی

برای دیگران هم خرج کنید. یک تحقیق که توسط استادان دانشگاه بریتیش کلمبیا انجام شده نشان می‌دهد که هزینه کردن برای دیگران می‌تواند شادی بیشتری برای فرد به همراه داشته باشد.

 

به همین خاطر خرید هدیه برای دیگران و همچنین کمک به موسسات خیریه را فراموش نکنید. البته همان تحقیق نشان داده مبلغی که به دیگران اختصاص می‌دهید، تاثیر چندانی در میزان رضایتی که از این عمل کسب می‌کنید ندارد، به این معنی که لازم نیست پول زیادی را خرج خریدن هدیه‌های گرانقیمت برای دیگران کنید.

  

زمان بخرید. برخی اوقات می‌توانید کمی ‌پول خرج کنید تا وقت آزاد بیشتری داشته باشید. برای مثال برخی از اموری که وقت زیادی را اشغال می‌کنند را به فرد دیگری بسپارید و در مقابل به او پول بپردازید.

 

در این صورت می‌توانید فعالیت‌های جذاب‌تری را انجام دهید که در شما احساس رضایت بیشتری را ایجاد می‌کنند. مثلا وقت آزاد خود را صرف آموختن یک زبان خارجی، بازدید از نمایشگاه‌های هنری یا باغبانی کنید.

 

پول خود را صرف تجربیات تازه کنید. تجربیات تازه و البته خوشایند در بیشتر موارد با هیجان و شادی همراه هستند به همین خاطر سعی کنید بخشی از پول و البته وقت خود را به مواردی اختصاص دهید که تاکنون سراغ آنها نرفته‌اید، از آموختن آشپزی ژاپنی گرفته تا کوهنوردی و طبیعت‌گردی با دوستان همگی جزو مواردی هستند که می‌توانند شما را شادتر کنند.

منبع:روزنامه هفت صبح/برترین ها

اگر فکر می‌کنید وقتش شده است که افزایش حقوق داشته باشید این راهنما را بخوانید

کی گفته «پول علف خرس نیست!» این روزها با این هزینه‌های سرسام‌آور ارزش پولی که درمی‌آورید گاهی از علف خرس هم کمتر است. تا چشم بر هم می‌زنید همه حقوق‌تان تمام شده و کلی باید دو دو تا چهار تا کنید تا سر و ته دخل و خرج‌تان جفت و جور شود. احتمالا اولین راه‌حلی که می‌شود به آن فکر کرد افزایش حقوق است. باید راه‌حلی پیدا کنید که رئیس‌تان با افزایش حقوق شما موافقت کند. اگر دنبال راه‌حلی هستید این راهنما را از دست ندهید.

 

1. موفقیت، شانس‌تان را بیشتر می‌کند

درخواست افزایش حقوق را بعد از به‌دست آوردن یک موفقیت خوب در سر کار مطرح کنید. لازم نیست مغرور و از خودراضی باشید اما این یک روش امتحان شده است که درخواست افزایش حقوق بعد از اینکه شما کاری استثنایی در سر کار انجام داده‌اید مورد قبول قرار می‌گیرد. با رئیس‌تان رودربایستی نداشته باشید. به او بگویید که موفقیت شما تنها آغاز فرصت‌های زیادی است که شما می‌توانید برای شرکت ایجاد کنید.

 

2. استعدادتان را نشان دهید

اگر فکر می‌کنید که مستحق افزایش حقوق هستید باید این را ثابت کنید. لازم نیست از خودتان تعریف کنید. تنها نشان دهید که سرمایه ارزشمندی برای شرکت هستید و همیشه و به ویژه وقتی کس دیگری نیست شما برای انجام کارها حاضر هستید.

 

3. صریح باشید

دنبال دوز و کلک با رئیس‌تان نباشید. دقیقا به رئیس‌تان بگویید چه می‌خواهید و چرا چنین چیزی را در چنین زمانی می‌خواهید. صداقت بهترین سیاست است و باعث می‌شود شخصیت‌تان را هم دوست‌داشتنی‌ترکند.

 

4. در باره وضعیت مالی محل کارتان تحقیق کنید

اگر بدانید که سیاست‌های شرکت برای افزایش حقوق چیست و در چه زمان‌هایی می‌توانید انتظار افزایش حقوق را داشته باشید، آن وقت می‌توانید بهتر نزد رئیس‌تان برای افزایش حقوق استدلال کنید. وقتی با اطلاع باشید و بدانید چه می‌گویید احتمال دست خالی برگشتن کمتر خواهد بود.

 

5. برای شنیدن «نه» خود را حاضر کنید

اگر همه کارهایی که لازم بود را انجام دادید و بازهم نه شنیدید آن وقت دیگر کار از دست شما بیرون بوده است. با این حال، به جای اینکه ناامیدانه برگردید، از رئیس‌تان بپرسید که آیا به جای افزایش حقوق می‌تواند چیز دیگری مثلا تعطیلات اضافه یا اضافه کار یا مزایا به شما بدهد اما حواستان باشد زیاد از حد حریص جلوه نکنید. سعی کنید همواره لبخند بر چهره‌تان باشد حتی اگر اتفاق‌هایی افتاد که شما دوست نداشتید.

متاسفانه زندگی امروز بسیاری از ما، تفاوتی با زندگی دیروزمان ندارد، روزهایی مدام، دوان دوان در پی هم می آیند و می روند، فردا هایی که همان تکرار دیروزند به سرعت می گذرند؛ و ما بی توجه به آن، شانه به شانه دیروز، امروزمان را پیر می کنیم و جالب تر آن که خرسند و رضایت مندیم از این دور باطل زندگی!!

 

دریغ از اندکی تحول!!!!!

با این حال، اگر چه این وضعیت نسبتاً طبیعی و راحت به نظر می‌رسد اما همیشه یک چیز آزرده خاطر مان می کند و نهیب ندای آن در مغزمان همچون پتکی می کوبد و آن چیزی نیست جز فریاد "بس است دیگر، تغییر کن! "

 

از تغییر استقبال کنید

سخت ترین و شاید صعب العبورترین قسمت بالندگی و رشد شخصی شما، جایی است که شما مجبورید برخی از عادت ها و خلق و خوی های خود را نادیده بگیرید و از خزانه رفتاری تان به کناری زده و عادتی دیگر را علیرغم میل باطنی تان جایگزینش کنید. نهراسید این همان سکوی پرش رشد شماست، بی پروا و با فراغ خاطر به سوی آن بشتابید و به آن چه عادت کرده اید، بی توجهی کنید و به چیزهایی رجوع کنید و با اتکا با آنها به پیش بروید که برای تان جدید و مناسب هستند.

 

گاهی برای پرواز در آسمان آفتابی آینده، لازم است دست از نگران بودن، تعجب کردن، شک کردن بردارید و به سردرگمی‌ها بی اعتنا باشید و بسان یک شوخی به آنها بخندید. بعضی‌وقت‌ها ضروری است هوشیارانه در زمان حال زندگی کنید و ایمان داشته باشید که همه چیز خوب پیش خواهد رفت و از هر چه که زندگی برایتان پیش می‌آورد لذت ببرید. پس به استقبال تغییر بروید شاید آخر کار به آنجایی نرسید که ابتدا قصد داشتید، اما به همان جایی خواهید رسید که باید می رسیدید.

 

در زندگی همیشه قدردان باشید

اکثریت قریب به اتفاق ما، خوابیم و یا به دیگر تعبیر دردناک، کور و کریم!! انگاری عادت کرده ایم آنچه دوربرمان است را نبینیم و نشنویم!! نمی بینیم و نمی شنویم موقعیت هایی را داریم؛ کسانی که کنارمان هستند و بی هیچ چشمداشتی به ما محبت می کنند، نگران مان می شوند، مراقب مان هستند، پای حرف دلمان می نشیند، اوقات تلخی ها و سخت کلام مان را نادیده می گیرند، برای آرامش و آسایش مان ، محنت به جان می خرند و...

 

به راستی چرا برخی از ما ناسپاسیم و قدردان این موهبت ها نیستیم؟!

 

متاسفانه دوباره طبق همان عادت مالوف،عادت کرده ایم، ارزش ها را نفهمیم و دیر زمانی به خود آئیم که کار از کار گذشته است؛ روزی از خواب غفلت بیدار شویم که دیگر آن افراد پیش مان نیستند و یا این که دیگر آن کارها را برایمان انجام نمی‌دهند. در حالی که نباید این طور بود. تا بیش از این دیر نشده، از همین امروز بیائید قدردان بودن را تمرین کنیم. قدردان آدم‌ها و چیزهای خوب در زندگیتان باشید. برای چیزهایی که دارید، کسانی که دوستتان دارند و مراقبتان هستند، قدرشناس باشید. اگر قدردان اطرافیانتان باشید خیلی زود خواهید دید که افراد بیشتری دور و برتان را می‌گیرند و اگر قدردان زندگی باشید و خیلی زود متوجه می‌شوید که چیزهای بیشتری برای زندگی کردن در اختیار دارید.

 

به صحبت های منفی دیگران بی توجه باشید

برخی از ما به تصور اشتباه و به بهانه درد دل، سفره دل پیش غریب و آشنا باز می کنیم و سرّ درون را نزد دیگران فاش می نمائیم و از همه بدترآن که گاها از نابلدان راه ، کوته فکران ، حسودان و تنگ نظران مساعدت می طلبیم و راهنمایی های نه چندان اصولی و حتی منفی و لطمه زننده آنان را نیز در زندگی پیاده می کنیم و بالاخره در نهایت آن که پای قضاوت و دخالت دیگران را به زندگی مان باز می کنیم. برای برطرف کردن این مشکل،

دریغ از اندکی تحول,استقبال از تغییر

سعی کنید مهر سکوت بر دهانتان ببنید و نزد هر کسی باب سخن از خود و زندگی تان را باز نکنید و حرف‌های منفی دیگران را نیز نادیده بگیرید و هرگز به دیگرانی که شاید عاقل و بالغ و دلسوز هم نباشند اجازه ندهید تعادل زندگی تان را به هم بزنند، بهتر است به نظرات بی‌فایده و آزاردهنده دیگران بی تفاوت باشید .

درست است که شما نمی توانید کنترلی روی حرف‌های منفی دیگران داشته باشید اما می توانید بر افراد و ورود حرف های مسموم و مضر آنها به قلب و فکرتان کنترل داشته باشید و اجازه ندهید، آن حرف ها را به شما بزنند و به روح تان آسیب برسانند و قلب تان را جریحه دار کنند.

 

اگر بی احتیاطی و اهمال کنید بی تردید به جای ان که بازده‌ای به زندگیتان اضافه کنید، از آن چیزی هم کسر می کنید و اسیر منفی‌بافی هایی می شوید که به دست خود بافته اید. یقین داشته باشید هیچ کس حق قضاوت کردن درمورد شما را ندارد و به اندازه خود شما حس و حالتان را درک نمی کند، حتی اگر داستان زندگی تان را هم شنیده باشد.

 

روابطتان را هوشمندانه انتخاب کنید

روابط باید عاقلانه انتخاب شوند. هرگز برای عشق ورزیدن عجله نکنید و اجازه ندهید تنهایی شما را به آغوش کسی بیندازد که می‌دانید به شما تعلق ندارد. آنقدر صبر کنید تا بالاخره عشقتان را پیدا کنید و زمانی عاشق شوید که آمادگی آن را داشته باشید، نه وقتی که تنها هستید. جستجوی عشق در تنهایی باعث می شود شما با چسبیدن به یک فرد نالایق، فقط گذران روزگار کنید و خلاء عاطفی را پر کنید که در باطن همیشه خالی است. با این کار تنها خود را فریفته اید و عواطف تان را خرج نامحرم دلِ گریز پایی کرده اید که ارزش عشق شما را نداشته و قطعا بازنده میدان رقابتی خواهید بود که زمان و روح تان را هرز داده است . همیشه خاطرتان باشد یک رابطه خوب ارزش صبر کردن را دارد، رابطه ایی که مدام به هر طریقی و تحت عنواین متفاوتی، «دوستت دارم» تکرار می شود و در عمل نشان داده می شود.

ادامه مطلب را در مقاله " زندگی تان را ترمیم کنید!!" بخوانید.

منبع: تبیان


افزونه وردپرس Google Analytics by MonsterInsights بسیار ساده و آسان به شما کمک می کند سایت را به گوگل آنالیتیکس متصل کنید و اطلاعات سایت را در پیشخوان وردپرس مشاهده کنید

سئو داخلی در وردپرس بسیار حرفه ای ساخته شده است

وقتی صحبت از سئو می شود، بیشتر کارشناسان سئو آن را به دو دسته تقسیم می کنند. سئو داخلی و سئو خارجی. سئو داخلی یعنی تمامی بهینه سازی هایی که درون یک سایت انجام می شود، و سئو خارجی یعنی بهینه سازی هایی که خارج از سایت انجام می شود.

سئو داخلی وردپرس نه تنها شامل معماری و ساختار سایت می شود، بلکه شامل مواردی چون نقشه سایت و فایل روبات و لینک سازی هم می شود، خوشبختانه وردپرس یک سیستم کامل در این زمینه بوده و اجازه میدهد بهتر از هر سایت دیگری، از نقشه سایت و لینک سازی داخلی استفاده کنید. وردپرس اجازه میدهد در سئو داخلی لینک های سفارشی داشته باشید، وردپرس توانایی ساخت نقشه سایت را به شما میدهد و همین نکته ای بسیار مهم است چرا که خزنده گوگل از این نقشه برای ایندکس سریع تر سایت استفاده می کند.

پیش از خواندن این یادداشت، مقاله " آسمان آفتابی در انتظار شماست!!" را بخوانید.

اگر دائما این تفکر را که «درست‌ترین عملکرد انسان زندگی کردن است، نه وجود داشتن» در ذهن تان نشخوار می کنید، باید بگویم این فرصت را غنیمت بشمارید و کمر همت تان را ببنید و با خود بگوئید: «وقتش رسیده، باید کمی تغییر ایجاد کنم».

 

در ادامه این دل نوشته، برای آن دسته از افرادی که دوست دارند از یکنواختی همیشگی نجات پیدا کنند و زندگی را با تمام وجود تجربه کرده و آن طور که خود خواهانند از آن لذت ببرند، پیشنهاداتی را بیان می کنیم:

 

کسانی که دوستتان دارند را شناسایی کنید

نگاه جستجوگرانه خود را دراطرافتان بچرخانید و کسانی که دوستتان دارند را رد یابی کنید و بشناسید. به افرادی در زندگی تان توجه کنید که چندان دوست داشتنی نیستند اما شما را دوست دارند. سعی کنید شما هم آنها را ، حتی اگر چندان هم دوست‌داشتنی رفتار نمی‌کنند، دوست داشته باشید؛ چون به‌یادماندنی‌ترین افراد زندگی شما خواهند بود.

 

همیشه خودتان را دوست داشته باشید

حماقت ها، کم کاری ها، ناتوانایی ها و ... باعث می شود گاهی از دست خود چنان ناراحت و دلگیر شوید که زبان به طعنه بگشاید و بگوئید من آدم کاملی نیستم و حقیرم . اما شما باید به این باور برسید که چون دیگران، خود را نیز دوست بدارید و در ذهن تان ارزش دوست داشتنی بودن خود را حک کنید . برای دستیابی به این هدف، این تمرین را با خودتان شروع کنید. سعی کنید بچه ها را با وجود شیطنت های بسیارشان دوست بدارید، مادرتان را به خاطر غرهای بی امانش دوست داشته باشید، همسرتان را با آن که مطیع حرف تان نیست دوست بدارید، دوستی را که هر بار از دادن بدهی اش به شما طفره می رود دوست داشته باشید و...

 

بدین سان است که مطمئناً شما خواهید توانست خودتان را هم چون آدم هایی که کامل نیستند ولی دوست داشتنی هستند، دوست بدارید.

 

کارهایی را انجام دهید که در آینده ممنون خودتان باشید

کارهایی که هر روزه انجام می دهید به مراتب باارزش تر و مهمتر از کارهایی است که هراز چند گاهی انجام می دهید. سعی کنید کاری را انجام دهید که ارزش انجام دادن داشته باشد و در آینده از خودتان نیز متشکر باشید ، چون آنچه امروز انجام داده اید به بهای سنگین یک روز از زندگی تان خریداری می شود.

ترمیم زندگی,درست‌ترین عملکرد انسان زندگی کردن

نیمه پر لیوان را ببینید

خوشبختی در چند قدمی شماست فقط کافی است دست از شکایت کردن در مورد مشکلاتی که دارید، بردارید و به خاطر همه مشکلاتی که ندارید، متشکر و شکرگزار باشید. غنی و ثروتمند بودن به خود شما و نگاه تان بستگی تام دارد، می توانید به دو صورت این احساس را در خود پرورش دهید یا هر آنچه را که می خواهید باید داشته باشید و بدست آورید و یا این که به آنچه دارید قناعت کنید و راضی باشید. تلاش کنید سپاسگزار و قدردان همه چیزهایی که دارید و حتی ندارید باشید، چون با این روش از لحظه لحظه زندگی تان نهایت لذت را خواهید برد و با اتکا به این اندیشه، برای به دست آوردن روزهای خوش فردا توان حرکت و مقابله در خود ایجاد خواهید نمود و با روزهای بد زندگی به بهترین وجه ممکن خواهید جنگید.

 

درونتان را کند و کاو کنید

به جای آن که کار کنیم تا زندگی کنیم انگاری زندگی می کنیم تا کار کنیم؛ پیمانه ذهن مان را آنقدر لبریز از تهی ها و پوچ های آشفته و مغشوشی می کنیم که جای خالی برای اندیشه های سبز باقی نمی گذاریم؛ جام قلب مان را آنقدر از ناراحتی‌ها و کینه‌های جدید و قدیم پر وخالی می کنیم که رد پای انها را برای همیشه حک می کنیم ... گاهی برای تجدید قوا و نیرومندی لازم است از روزمرگی فرار کنیم و به طبیعت درون مان پناه ببریم گاهی باید از چند قدم عقب تر به خودمان نگاه کنیم و همه چیز را مجددا مورد وارسی قرار دهیم . گاهی سعی کنید چشمانتان را بشوئید و جور دیگری نگاه کنید، گاهی تیشه به ریشه اندیشه های واهی و توهمات خود بزنید و نفس تازه کنید و از ویرانه خرابی های دلتان بگریزید و زندگی را به گونه ای دیگر تجربه کنید.

 

برای فراغت، وقت بگذارید

برای آرامش دل و روان تان، تفرجی به دیار بیرون از خودتان داشته باشید و به دور از مشغله های کاری و تشویش های همیشگی و درگیرهای ذهنی ، زمانی را برای تفریح کردن و لذت بردن از زندگی خود اختصاص دهید.

 

از زندگی لذت ببرید

تماشای غروب آفتاب یا وقت گذراندن با یکی از اعضای خانواده و هزاران لذت کوچک دیگر، موهبت های خدادادی و رایگانی هستند که ما به آنها التفات نمی کنیم و لذت نمی بریم . این در حالی است که ممکن است یک روز در عین حسرت آن ها را آرزو کنیم و متوجه بزرگ بودن آنها شویم . پس بهتر است یاد بگیرید از ساده ترین لحظات و کوچکترین چیزهای زندگی نهایت استفاده و لذت را ببرید.

 

امروز و آینده را فدای گذشته نکنید

قبول کنید گذشته هر آنچه که بوده است، گذشته است و قابل تغییر، فراموشی و یا پاک کردن از زندگیتان هم نیست، لاجرم چاره ای جز پذیرش آن ندارید، حتی اگر مفتخر کارهایی نباشید که در گذشته انجام داده اید. پس این واقعیت را بپذیرید که گذشته امروز نیست و اجازه ندهید گذشته حال و آینده شما را بدزدد. باور داشته باشید که شما به جرم ممکن الخطا بودن دچار اشتباهات و مشکلاتی شده اید و تاوان ان را نیز با افسوس های امروز و یا دیروزتان پرداخته اید اما هم اکنون شما اشتباهاتتان نیستید، مشکلاتتان هم نیستید، بلکه با قدرت شکل دادن به زمان حال و آینده‌تان اینجایید.

 

ترمیم همیشه کارساز نیست

گاهی اوقات باید بگذرید و از نو شروع کنید و چیزی بهتر بسازید. ترمیم چیزهای شکسته همیشه کارساز نیست گاهی روابط و موقعیت ها به قدری مخدوش و به هم ریخته شده اند که چسباندن آنها به زور هم ، نه تنها چاره کار نیست بلکه شرایط را بدتر و وخیمتر از قبل هم می کند . این بار سعی کنید قدرت خود را در توانایی ادامه دادن رها کنید و به دیگر قدرت خود در توانایی شروعی دوباره میدان جولان دهید و ان را بیازمائید.

آیا دوست دارید بر زندگی چیره شده و بهترین باشید؟ مطمئناً همه ما اینطور هستیم. ما به دنیا آمده‌ایم که بهترین باشیم و بهترین زندگی را برای خود بسازیم.

 

در این یادداشت سعی کرده ایم بهترین توصیه‌ها را مطرح نمائیم تا به شما کمک کنیم به پیشرفت فردی دست پیدا کرده و بهترین زندگی را برای خود بسازید.

 

تحقیقات بر روی افراد موفق نشان داده است که عادات جهانی وجود دارد که باعث می‌شود افراد به برتری فردی دست یابند. همانطور که ارسطو می‌گوید، "ما همان هستیم که مکرراً انجام می‌دهیم. به این ترتیب، برتری یک عمل نیست، یک عادت است." این عادت‌ها ژنتیکی و ذاتی نیستند و عاداتی هستند که می‌توانید کسب کنید. این نه عادت که برایتان مطرح می‌کنیم به هر فردی کمک می‌کند برتر باشد. تازمانیکه این عادات را تمرین کنید، برتری همیشه با شما خواهد بود.

 

یک: فعال و سریع باشید

زندگی شما مسئله ای اتفاقی نیست. اگر می دانید یا نه باید بگویم زندگی توسط شما طراحی می شود. انتخاب فرصتهای آن با خودتان است. به یاد داشته باشید هر لحظه، هر موقعیت و هر فرصت یک انتخاب جدید فراهم می آورد. در صورت استفاده از این موقعیت ها مطمئن باشید نتایج مثبتی انتظار شما را خواهد کشید. در حقیقت فعال بودن قبول کردن مسئولیت در زندگی است. افراد فعال خود را در هر شرایطی پاسخگو می شناسند. آنها برای رفتار خود ژنتیک، شرایط و کارهای دیگران را سرزنش نمی کنند. آنها می دانند که خودشان رفتارشان را انتخاب می کنند.

 

دو: همیشه هدف را در ذهن داشته باشید

همه چیز با هدفی که می‌خواهید به آن برسید شروع می‌شود. اگر ندانید هدفتان چیست، هیچ راهی برای رسیدن به آن وجود ندارد. تصور کنید وارد یک تاکسی می‌شود، اولین کاری که می‌کنید چیست؟ شاید اول به راننده سلام کنید اما بعد چه؟ به راننده می‌گویید که کجا می‌خواهید بروید تا او بتواند شما را به آنجا برساند. به همین ترتیب باید بدانید جایی که در زندگی می‌خواهید به آن برسید کجاست.

 

به همین دلیل خیلی مهم است که هدف‌های مشخص از چیزهایی که می‌خواهید برای خودتان ایجاد کنید. چه می‌خواهید؟ اهداف و رویاهای شخصیتان چیست؟

 

سه: در ذهنتان از انتها شروع کنید

در حال حاضر چه کسی می خواهید باشید، رویاهایتان چه چیزی است، می خواهید کاری را انجام دهید که همیشه می خواستید؟ صداقت داشته باشید. عادت شماره 2 در حقیقت توانایی تخیل و تصور در ذهن را می گوید که چشم انسان نمی تواند آن را در زمان حال مشاهده کند. یکی از بهترین روشها برای هماهنگ کردن این عادت در زندگی بالا بردن مهارت برنامه ریزی و شخصیت درونی است و روی این مسئله تمرکز می‌کند که چه کاری می خواهید انجام دهید و چه کسی می خواهید باشید. در اصل این عادت طرحی برای موفقیت محسوب می شود.

 

چهار: اولین چیزها را اول انجام دهید

برای اینکه یک زندگی متعادل داشته باشید، باید این موضوع را بدانید که همه چیز در جهت امیال شما نیست. نیازی به کار زیادی نیست. فقط کافی است که در زمان مورد نیاز نه گفتن را یاد بگیرید و به جای کارهای اضافی اولویت های زندگی خود را انتخاب کنید و روی آنها تمرکز کنید. این عادت همان مدیریت کارها و زندگی است. اهداف، ارزشها، نقشها و اولویت های زندگی همه اموری هستند که انسان را به سوی موفقیت رهنمود می کنند. اولین چیزها آنهایی هستند که شما شخصاً آن را ارزشمند تشخیص می دهید. اگر اولین این کارها را انجام دهید در حقیقت زمان را مدیریت کرده و در اختیار خود درآورده اید.

 

پنج: به پیروزی مطلق فکر کنید

تفکر پیروزی مطلق همواره به زندگی مثل یک میدان مسابقه نگاه نمی کند بلکه آن را مثل یک همکاری می بیند. این تفکر چارچوبی از ذهن و قلب است که سود دو طرفه از تمام روابط انسانی را جستجو می کند. در این تفکر فرد به جای رقابت ناسالم با بقیه سعی می کند پیروزی اش را با دیگران قسمت کند و نهایت لذت را از آن ببرد.

 

شش: اول سعی کنید بفهمید، بعد فهمیده شوید

ارتباطات مهمترین مهارت در زندگی محسوب می شود. شما سالها برای یادگیری خواندن و نوشتن وقت صرف می کنید ولی برای شنیدن نیز وقت صرف می کنید؟ برای فهمیدن فرد دیگر باید یاد بگیرید گوش کنید. در حقیقت امروزه انسانها حرفهای دیگران را به صورت انتخابی گوش می کنند و بخش هایی از آن را نمی شوند و به خاطر همین معنی کل را درک نمی کنند. به عبارتی شما به جای درک کامل حرفها، آنها را در زندگی تان فیلتر می کنید. به جای اینکار باید بدون انتخاب حرفها همه آنها را بفهمید تا به درک صحیحی از پیام رسیده به شما برسید.

 

هفت: تشریک مساعی

سینرژی یا هم افزایی یا تشریک مساعی در این معنی ساده خلاصه می شود که دو فکر بهتر از یکی است. یا اینکه یک دست صدا ندارد. سینرژی عادت همکاری و هماهنگی با دیگران است. کار کردن در یک تیم موجب ارائه راه حلهای بهتر برای حل مشکلات است. وقتی افراد برای کارها با یکدیگر همکاری می کنند تاثیر کار را بیشتر می کنند. تفاوت ها در یک تیم باید به جای ضعف به عنوان قوت کار دیده شود.

 

هشت: اره را تیز کنید

تیز کردن اره یا چاقو معنی اش این است که هر سرمایه یا اموالی که دارید نگهداری و ارتقاء دهید. در چهار حوزه فیزیکی، اجتماعی - احساسی، ذهنی و معنوی عبارت از برنامه ای است که برای تازه سازی و به روز کردن امور انجام می شود:

 

فیزیکی: خوب غذا بخورید و همیشه ورزش و استراحت منظم داشته باشید.

 

اجتماعی - احساسی: با دیگران روابط خوب و مستمر برقرار کنید.

 

ذهنی: یاد بگیرید، بخوانید، بنویسید، و یاد دهید.

 

معنوی: وقت خود را در طبیعت صرف کنید، از طریق عبادت، هنر، موسیقی، و خدمت رسانی به دیگران بعد معنویت خود را تقویت کنید...تیز کردن اره یا چاقو در حقیقت سعی بر تازه نگه داشتن هفت عادت گفته شده است.

 

نه: بازخورد بخواهید

مهم نیست که چقدر باید پیشرفت کنیم، مهم این است که نقاط کوری خواهیم داشت. نقاط کور چیزهایی درمورد ما هستند که اطلاعی از آنها نداریم و هیچوقت نمی‌توانیم چیزهایی که نسبت به آن کور هستیم را رشد دهیم. خواستن نظر و فیدبک دیگران ساده‌ترین، سریع‌ترین و موثرترین راه برای ارتقاء فردی است.

 

خط آخر ...

این عادت‌ها به افراد موفق کمک کرده‌اند در زندگی به برتری دست یابند و همه ما اگر آنها را تمرین کنیم نتایجی عالی به دست خواهیم آورد.

منابع:آفتاب /مردمان

ما همان افکارمان هستیم، اگر نتوانیم افکارمان را تغییر دهیم نمی توانیم هیچ تغییر دیگری ایجاد کنیم. شما قطاری از افکار دارید که هنگام تنهایی، سکوت و زمانی که غرق در افکارتان هستید سوار آن می شوید. ارزشی که برای خودتان قایل هستید و شادی هایی که در زندگی دارید همه بستگی به جهتی دارند که قطار به آن سو در حرکت است.

 

اگر واقعا می خواهید در زندگیتان تغییری ایجاد کنید باید ابتدا ذهن و افکارتان را تغییر دهید و آن را از هر نوع تفکر آزاردهنده ای که شما را به عقب می راند پاک کنید. در این مطلب جملاتی گردآوری شده که به شما کمک می کنند بتوانید ذهنتان را آزاد کرده و تغییرات دلخواهیتان را در زندگی ایجاد کنید.

 

جملاتی که به ذهنتان آرامش می بخشند

1- شما ساخته شده اید که فقط یک انسان باشید، انسانی که خودتان تصمیم گرفته اید باشید.

 

2- کارهای خوب انجام دهید و احساس خوبی داشته باشید، کارهای بد انجام دهید و احساس بدی داشته باشید، این قانون ساده زندگی است.

 

3- شما همانی هستید که امروز انجام می دهید نه آنی که تصمیم دارید فردا انجام دهید.

 

4- همه ما تصمیم می گیریم اما در نهایت تصمیم ها ما را می سازند.

 

5- آنچه می تواند تغییرات اساسی ایجاد کند کاری نیست که شما گاهی انجام می دهید، بلکه کارهایی که طبق برنامه انجام می دهید و قانون دارند می توانند تغییر ایجاد کنند.

 

6- با خودتان صادق باشید، هرگز خودتان را به خاطر کارهایی که انجام داده اید و احساس خوبی به آنها داشته اید سرزنش نکنید.

 

7- کاری را که اطمینان دارید درست است انجام دهید.

 

8- تا زمانی که از خودتان راضی نباشید هیچ مقدار پولی نمی تواند شما را خوشحال کند.

 

9- اگر در قلبتان احساس آرامش می کنید مطمئن باشید که کار درستی انجام داده اید.

 

10- نگران نباشید که دیگران فکر می کنند اهداف شما رویایی و غیرمنطقی به نظر می رسند. بیشتر اوقات ایده های رویایی همان هایی هستند که جهانی را به شگفتی وامی دارند.

 

11- اگر مانند دیگران فکر می کنید درواقع خودتان هیچ فکری نمی کنید.

 

12- خودتان، خودتان را کنترل کنید در غیر این صورت فرد دیگری شما را کنترل می کند.

 

13- گاهی اوقات ایستادن در برابر دوستان به اندازه ایستادن در برابر دشمنان دشوار می شود.

 

14- ناراحت ترین افراد جهان کسانی هستند که دایم نگرانند دیگران چه فکری در موردشان می کنند.

 

15- زمانی که کسی از شما انتقادهای غیرواقعی کرده یا سرنوشت بدی را برای شما پیش بینی می کند، در مورد شما صحبت نمی کند بلکه درون خودش را برای شما آشکار کرده است.

 

16- اگر فقط به فکر سود و زیان خودتان نباشید دنیایی از فرصت های بی نظیر به دست می آورید.

 

17- تاکنون هیچ انسانی با توانایی ها و ویژگی های شما در دنیا وجود نداشته، پس به خودتان ببالید که منحصر به فرد هستید و سعی کنید اثر خوبی از خودتان برجای بگذارید.

 

18- انسان مهربان و دوست داشتنی در دنیایی خوب و دوست داشتنی زندگی می کند و انسان بدبخت که از دیگران متنفر است در دنیایی بد و تنفرآمیز به سر می برد. دنیای اطراف شما نمایانگر خود شما است.

 

19- نگرانی موجب می شود کوچکترین اشیا، بزرگترین سایه ها را داشته باشند.

 

20- در ذهنتان بر چیزهایی که دوست دارید تمرکز کنید نه بر چیزهایی که از آنها وحشت دارید، این کار رویاها را برایتان واقعی می کند.

 

21- نگران شکست ها و ناکامی ها نباشید بلکه نگران فرصت های خوبی باشید که حتی آنها را امتحان نکرده اید.

 

22- بهانه نیاوردن بهتر از بهانه بد آوردن است.

 

23- برای به دست آوردن چیزی که تا به حال نداشته اید باید کارهایی را انجام دهید که تا به حال انجام نداده اید.

 

24- مشکلات ما دوستان ما هستند البته در صورتی که ما را قوی تر کنند.

 

25- هر کسی می توانداز مشکلات فرار کند، این ساده ترین واکنش است اما مواجه شدن با مشکلات شجاعت است و فرد را قوی تر می کند.

 

26- یکی از بزرگترین نعمت هایی که داریم این است که نمی دانیم در آینده چه اتفاقی برایمان می افتد.

 

27- نگران مسائلی که کنترلی بر آنها ندارید، نباشید.

 

28- لذت ها و خوشحالی های زودگذر ارزش دردهای طولانی مدت را ندارند.

 

29- شاید صبر کردن گاهی اوقات تلخ باشد اما میوه آن شیرین خواهد بود.

 

30- هر چه کمتر انتظار داشته باشید بیشتر از زندگی لذت می برید.

 

31- آنچه برای شما بی ارزش است برای دیگری رویای بزرگی است.

 

32- کاری که می کنید، جایی که می رویدت وانسانی که هستیدنمی تواند شما را خوشحال کند، اینکه زندگی را چگونه می بینید شما را خوشحال می کند.

 

33- انسان ها فقط چیزهایی را می بینند که خودشان دوست دارندببینند.

 

34- اگر بیش از حد برای ارزشیابی خودو دیگران وقت بگذارید هرگز نمی توانید خودتان یا دیگران را دوست داشته باشید.

 

35- دنیا را از شیشه جلو ببینید نه از آینه های کناری.

 

36- انتخاب اینکه چه زمانی و چگونه بمیرید با شما نیست اما انتخاب چگونه گذران زمان باقی مانده تا مرگ با شما است.

 

37- پشیمانی ها را کنار بگذارید، آنها فقط بهانه های افراد شکست خورده هستند، هنوز فرصت های زیادی روبروی شما است.

 

38- جمله شما چیست؟ چه جمله ای به شما کمک می کند تا ذهنتان را از افکار آزاردهنده ای که شما را به عقب می کشاند، رها کنید؟

از زندگیتان چه می خواهید؟ دوست دارید 10 سال بعد کجا باشید؟از همین امروز خود را انجا تصور کنید.

 

از کودکی در حال هدف گزینی بوده اید. در حدود یکسالگی راه رفتن را شروع کرده اید و این کار را به کمک مبل، صندلی، میز، ظرفشویی آشپزخانه، طبقه های یخچال و ... انجام داده اید! بعدا یک نفر را دیده اید که پشتک می زده است با دیدن او به خودتان گفتید: من هم می توانم این کار را بکنم و بعد آن را هر چند ناشیانه اما انجام دادید بین سه تا هفت سالگی خواندن را شروع کرده اید .تقریبا در همین محدوده بارها از دوچرخه افتاده اید تا بتوانید بالآخره تعادل خود را حفظ کنید و موفق شوید.

 

بعد از آن در مدرسه یک تیم تشکیل داده اید (مثلا تیم بسکتبال، والیبال، فوتبال، مطالعه درسی و...) گاهی اوقات نیز اهدافتان شخصی تر بوده اند (مثلا بردن مسابقه، نوشتن بهترین انشاءمدرسه، آموختن یک برنامه جدید کامپیوتری و....) به هر حال همیشه در حال هدف گزینی بوده اید و به برخی از آنها نیز رسیده اید شاید ستاره ی تنیس نشده باشید ولی تیم تنیس که تشکیل داده اید و یا اگر قهرمان بازیهای کامپیوتری نشده اید، حداقل یک مسابقه لذت بخش که داشته اید! و در این میان چیزهای زیادی در مورد هدف گزینی آموخته اید.

 

اهدافی برای تمام فصول!

هر چه که بزرگتر می شوید ،هدف های شما مهمتر می شوند هم اکنون نیز مشغول تصمیم گیری هستید.

 

برخی از تصمیمات می توانند یک عمر طول بکشند (عاداتی مثل کتابخوانی، مطالعه و تحقیق، پرداختن به یک ورزش خاص ویا عاداتی منفی مثل سیگار کشیدن، مصرف مواد و...) و یااینکه "جهت" زندگی شما را تعیین کنند (مثلا قبولی در دانشگاه، نظامی شدن، سرکاررفتن، ازدواج و ....) همچنین در دوران نوجوانی و اوایل جوانی درباره ارزش های سیاسی، دینی، اجتماعی و اخلاقی نیز به تصمیم گیری و هدف گزینی می پردازید.

 

پای بند چه چیزی هستید؟

برای اینکه مسئولیت زندگی خود را بپذیرید باید بدانید که چه چیزهایی برای شما مهم هستند اگر ندانید پایبند چه چیزی هستید، چطور می توانید تصمیم یگیرید؟ امام علی (ع) می فرمایند: شناخت خود شناخت خدا را در پی دارد.

 

در مورد مسائل زیر چه احساس و نظری دارید؟

- دین

- پول

- سیاست

- تحصیل

- کار

- ازدواج

- محیط زیست

 

مراقبت خود و محبت به خود به شما این امکان را می دهد که ابتدا خودتان را بپذیرید و دوست داشته باشید و بدانید کسی که خودش را نپذیرفته و دوست نمی دارد نمی تواند محبت و عشق حقیقی را نثار دیگران کند

 

برای خودشناسی بیشتر ما راهکارهای عملی زیرا را پیشنهاد می کنیم:

1- چیزهای مهم: پنج مورد از مهمترین چیزهای زندگی خود را بنویسید آنها را به ترتیب اولویت از یک تا پنج بنویسید اگر دوست دارید می توانید احساستان درباره ی این فهرست 5 تایی را با یکی از دوستان همسر یا والدین خود در میان بگذارید.

 

2- نگاه به آینده: 5 مورد از مهم ترین چیزهایی را که فکر می کنید در آینده تغییر خواهند کرد بنویسید به نظر خودتان این فهرست در 10 یا 30 سال آینده چه تغییراتی خواهد کرد؟

 

3- نگاه به گذشته: فرض کنید 95 ساله هستید در کمال آرامش در ایوان خانه ای با صفا نشسته اید و به منظره زیبایی چشم دوخته اید حالا زندگیتان را مرور کنید: کارهای مهمی که انجام داده اید چه بوده اند؟ آیا توانسته اید کارهای مورد نظر خود را انجام دهید؟ بچه و نوه دارید؟ دوستان شما چه کسانی هستند؟ چه خاطرات خوبی دارید؟ چه حوادث تلخی را پشت سر گذاشته اید؟ آیا از زندگی گذشته تان راضی هستید؟ آیا از خودتان راضی هستید؟ آیا چیزی را نیز به دنیا داده اید؟

 

چیزهایی را که در این تخیل کشف کرده اید بنویسید دوست دارید چطور زندگی کنید که در 95 سالگی احساس رضایت کنید؟

 

هدف از روابطه تان را معلوم کنید

ما نیازهای زیادی داریم از نیاز به غذا تا نیاز به خواب، مسکن، پول همچنین به عشق، محبت، تأیید و تشویق شدن نیاز داریم وقتی بدانید چه نیازهایی دارید و نیازهای خود را برآورده کنید دیگر به دیگران متکی و محتاج نخواهید شد.

 

امام صادق(ع) می فرمایند: سست و تنبل نباش تا آنکه تو را می شناسد تحقیرت نکند. اگر روی خودتان حساب باز کنید و مراقب خودتان باشید استقلال کسب خواهید کرد این به معنای بریدن از دیگران نیست بلکه مراقبت خود و محبت به خود به شما این امکان را می دهد که ابتدا خودتان را بپذیرید و دوست داشته باشید و بدانید کسی که خودش را نپذیرفته و دوست نمی دارد نمی تواند محبت و عشق حقیقی را نثار دیگران کند در واقع با پذیرش خود دیگر حاضر نیستید برای جلب محبت دیگران دست به هر کاری بزنید و حیت ارزش های خود را زیرپا بگذارید کسانی که بخاطر عشق و محبت خود را می فروشند در واقع برده عشق می شوند! اگر با خودتان خوش رفتاری کنید و سلامت، شادمانی و ارزش های اصیل درونی خود راحفظ کنید دیگران سعی خواهند کرد با شما دوست شوند امام صادق(ع) فرمودند: سه چیز دوستی را طلب می کند: دینداری، خوش خلقی و تواضع.

 

بخصوص در سنین جوانی باید بخاطر داشته باشید که عجز و درماندگی و به اصطلاح آویزان شدن برای پیدا کردن دوست یا شریک زندگی دوستان خوبی را برایتان به همراه نخواهد داشت. وابستگی و نیازمندی می توانند عده ای راجذب شما کنند ولی نمی توانند روابط سالمی را برایتان مهیا کنند درباره ازدواج نیز مکررا دیده شده است که افراد بخاطر دستیابی به فرد مورد نظرشان دست به هرکاری زده و از ارزش های مهمشان نیز دست کشیده اند نکته غم انگیز زندگی این افراد این است که معمولا آن عشق را نیز از دست می دهند زیرا خصوصیاتی که از آنها موجودی دوست داشتنی می سازد (مثلا پایبندی به اصول، متعهد بودن به ارزش ها و...) را فروخته اند!

 

هدف داشتن یا نداشتن؟

اگر بدانید می خواهید کجا بروید بیشتر احتمال خواهد داشت به آنجا برسید. برنامه داشتن برای زندگی و یا آینده ی نزدیک (اهداف کوتاه مدت) و دور (اهداف بلند مدت) باعث می شود احساس کنید زندگی تان هدف دارد .بی هدف بودن ،تقلید از دیگران و طبق میل دیگران زندگی کردن شاید آسان باشد اما مسلما لذت بخش نیست!

 

هدف شما چیست؟

هدف های خودتان را روی یک تکه کاغذ بنویسید و آن را به بخش های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم کنید.

اهداف کوتاه مدت، اهدافی هستند که میخواهید در عرض کمتر از 5 سال آینده به آنها برسید.

اهداف میان مدت، اهدافی هستند که بین 5 تا 20 سال آینده می خواهید به آنها برسید.

اهداف بلند مدت، اهدافی هستند که بین20 تا30 و40 سال بعد و همینطور بالاتر قصد دارید به آنها برسید.

 

این اهداف (درهر سه بخش) می توانند شامل اهداف تحصیلی، شغلی، روابط با دوستان، خانواده، ازدواج، محل زندگی، رشد معنوی و دینی، تهذیب اخلاقی و ... باشند اگر مشخص کردن این اهداف سخت است از قوه تخیل خود استفاده کنید تخیل به شما کمک می کند برنامه های مختلف را امتحان کنی. سبک های مختلف زندگی را تجسم کنید. ببینید کدامیک از آنها در شما احساس خوبی ایجاد می کنند و با شخصیت و خلق و خوی شما بیشتر جور است؟ مثلا تصور کنید در بعد علمی رشد زیادی داشته اید زندگیان را در 20 سال آینده تصور کنید آیا آن را دوست دارید؟ حالا تصور کنید که تاجر موفق هستید 20سال بعد چگونه زندگی ای خواهید داشت؟ و همینطورسبکهای مختلف زندگی را تصور کنید تا آنچه را بیشتر می پسندید و با روحیاتتان بیشتر هماهنگ است را پیدا کنید کمک گرفتن از یک مشاور خبره در این موضوع به واقع نگری و هدف گزینی درست شما کمک بسیاری می کند.

 

حال وقت تشویق است

پس از مشخص کردن اهدافتان وقت عمل کردن به آن می رسد! از اهداف کوتاه مدت شروع کنید و آنها را به بخش های کوچکتر (هدف های امروز – هفته بعد – ماه بعد – سال بعد) تقسیم کنید در صورت لزوم هر زمانی می توانید در اهدافتان بازنگری کنید. بسیار مهم است .هرگاه به اهدافی دست یافتید خودتان را بابت رسیدن به آن (حتی اگر بسیار بسیار کوچک و ناچیز باشد) تشویق کنید البته انتخاب نوع تشویق و تحسین به عهده ی خود شماست ولی یادتان باشد که هر تشویقی با هدفتان متناسب باشد.

 

هدف گزینی اساس زندگی صحیح است کسی که در زندگی اش هدف ندارد و معلوم نیست به دنبال چه چیزی است نمی تواند رشد کند بلکه چون مردابی راکد می ماند انسان برای رشد و پیشرفت لازم است که اولا نیازهای خود را بشناسد و سپس برآن اساس هدف گزینی کرده و در آخر با برنامه ریزی به اهدافش جامه عمل بپوشاند.

دسته بندی Category یک طبقه بندی یا رده بندی پیش تعریف شده در وردپرس است که گروه های محتوایی را تشکیل می دهد. دسته بندی ها بالاترین رده بندی محتوایی در وردپرس هستند. استفاده از دسته بندی ها در بهینه سازی سایت کمی پیچیده است، ابتدا میخواهیم بهتر آنها را بشناسید.

اگر یک سایت با ASP یا .NET مایکروسافت طراحی کنید، قطعا به بهینه سازی های زیادی نیاز دارید، سایتی مثل دیجی کالا نیازمند بهینه سازی های فراوان است و کدنویسی های زیادی انجام شده تا این سایت فروشگاهی بهینه سازی شود. البته سئوی سایت فروشگاهی را در مقاله ای که لینک شده کاملا مورد بحث قرار داده ایم و یک آموزش کامل برای آن منتشر کردیم، اما در اینجا میخواهیم بگوییم ابزارهای زیادی هستند که برای بهینه سازی سایت وردپرس رایگان توسعه و آپدیت می شوند.این ارتباط کمک می کند گوگل هم بین پیوند یکتا و خود محتوا ارتباطی قوی احساس کند و در نتیجه آن را بیشتر دوست داشته باشد. این قضیه زمانی جالب می شود که بدانید شکل و ساختار پیوند یکتا یکی از فاکتورهای سئوی گوگل است و گوگل آدرس هایی که واضح تر نوشته شده اند را بیشتر دوست دارد، پس این یک برتری برای وردپرس است که اجازه میدهد هر آدرسی که دوست دارید را برای سایت انتخاب کنید.اگر شما هم یک سایت وردپرسی دارید، باید با افزونه سئو که بر اساس استراتژی سایت شما خواهد بود، بهینه سازی سایت را شروع کنید. افزونه های زیادی هستند که به شما کمک می کنند کار خود را شروع کنید، ما پیشنهاد میکنیم از آموزش Yoast SEO استفاده کنید تا بتوانید روی سایت خود بهینه سازی های لازم را انجام دهید. میتوانید پیوندهای یکتای سایت خود را دوباره بررسی کنید، گوگل آنالیتیکس را به سایت متصل کنید و شروع کنید تا معیارهای بهینه سازی را اندازه بگیرید.

اگر فایل robots.txt وجود نداشته باشد مشکلی پیش خواهد آمد؟

هر ربات و موتور جستجویی وقتی سایت شما را برای اولین بار میبیند به این فایل سر میزند. اولین کاری که می کند سر زدن به این فایل است، بنابراین دو حالت بیشتر وجود ندارد، یا این فایل را دارید و شامل دستورات است، یا این فایل خالی است که همین یعنی فایلی ندارید. وقتی فایلی نداشته باشید ربات هم آزاد است به تمام بخش های سایت سر بزند.

استفاده از فایل ربات به مدیر سایت واگذار شده و یک حرکت اختیاری است. اما

  • به نظر شما بدون فایل ربات چطور میخواهید ایندکس های سایت را کنترل کنید؟
  • چطور میخواهید به ربات گوگل بگویید نباید به پوشه های شخصی سایت شما سر بزند؟
  • چطور میخواهید یکی از مطالب محافظت شده سایت را از ایندکس گوگل خارج کنید؟

فایل ربات میتواند به امنیت سایت و افزایش ترافیک هم کمک کند. قطعا داشتن فایل ربات کمک می کند بتوان استراتژی سئوی سایت را کنترل کرد، میتوان نقشه سایت را برای گوگل و بینگ مشخص کرد، قسمت های نامناسب سایت را از ایندکس گوگل خارج کرد و آدرس های ویژه را در آن قرار داد.

-از هیچ چیز به اندازه عشق سخن نگفته‌اند. اغلب داستان‌ها، فیلم‌ها و آثار هنری درباره عشق‌ است. بسیاری از رمان‌نویسان کاری جز خلق آدم‌هایی با ماجراهای پرکشمکش عاشقانه نکردند(که کم کاری هم نیست البته).

 

در موقعیت های مختلف و زمان های متفاوت با فرهنگ های گوناگون درباره این پدیده حرف ها زده شده و با این حال انگار که برای ما عشق هر روز مبهم تر می شود. تنها آدم های پرت و از همه جا بی خبر می توانند عشق را در یک خط تعریف کنند وگرنه هیچیک از ما نمی توانیم حتی در ده ها صفحه بگوییم عشق چیست.

 

اما آدمیان ـ بیشتر آدمیان ـ در دوره ای از زندگی خود حالی داشته اند که آن را عشق نامیده اند؛ بنابراین با کمترین وضوح و شفافیت معنایی، عشق یکی از پرتکرارترین دغدغه های روزمره آدم هاست.

 

عشق در گفتار بسیاری از انسان ها آنقدر بزرگ شده است که گویی تنها حقیقت عالم است. عرفا به طور کلی عشق را اساس و اصل دانسته اند؛ حالتی پایدار که گویی در زندگی اگر فارغ از آن شوند، راه خود را گم کرده و از صراط مستقیم خارج شده اند. عشق را برخی آری گفتن به زندگی و شادی بیکران و عده ای دیگر سراسر غم و حرمان می دانند.

 

متعلق عشق هم همیشه بسیار متفاوت بوده است، عده ای علاقه خود به شغل شان را عشق نامیده اند؛ برای مثال بسیاری از بازیگران، نقاشان، موسیقیدانان و به طور کلی هنرمندان که درباره شغلشان زیاد هم حرف می زنند از عشق به کار خود می گویند؛ حتی در بین آنها هستند کسانی که می گویند «با کارمان ازدواج کردیم»! گویی که کار آنقدر در زندگی آنها بزرگ شده که جای مسائل مهم زندگی شان را گرفته است.

 

متعلق عشق خیلی ها فرزندشان است، برخی عاشق خانه، برخی دیگر عاشق پول، برخی عشق شکلات اند و برخی عاشق ساعت های قدیمی. بله عشق آنقدر مبهم است که می توان به اندازه گروه های مختلفی از آدم ها برایش مصداق و معنا پیدا کرد.

 

2ـ یونانیان برای عشق دو کلمه مختلف با اسطوره ها و افسانه های عجیب داشتند؛ «آگاپه» و «اروس». آگاپه عشق غیرخودخواهانه به کل بشریت بود و اروس عشق به یک فرد خاص. دلبستگی به محبوب و ازدواج و باقی قضایا در حوزه اروس است و کشته شدن در راه دیگران و نجات آدم ها آگاپه؛ عشقی که یک انسان به مردم، جهان و بشریت می ورزد. آریستوفان یکی از شخصیت های رساله مهمانی افلاطون معتقد بود اروس به معنای میل به یکی شدن و وحدت با انسان مورد علاقه است و سقراط آن را میل به صور مثالی می دانست.

 

همین نشان می دهد با وجود تنوع در نظرگاه یونانیان از همان زمان عشق در معنای اروس هم نوعی فضیلت و چیزی بیش از ارتباطی جسمی و جنسی است. اروس، احساسات و عواطف شخصی صمیمانه است، لذا وجه ممیز اروس عبارت است از نوعی کشش و احساس شدید نسبت به یک فرد مشخص که می توان اوصافی از او ـ و حس خود نسبت به او ـ را از دیگران متمایز کرد. اما آگاپه احساسی است که در یک تعریف آرمانی تنها می تواند از خدا بربیاید و تلاش انسان تنها می تواند بخشی از آن را در بر گیرد. در آگاپه همه انسان ها و همه آیات هستی مورد محبت شدید یعنی عشق قرار می گیرد.

 

در گفتار فلاسفه معاصر خاصه متفکران پدیدارشناس و وجودشناس عشق نوعی زیر و رو شدن وجودی است. نوعی حالت معنی دار که انسان را از اوج ناامیدی، تنهایی و پوچی به معنا می رساند. در این نگاه همواره عشق امری مثبت همراه با شور و مکاشفه است. اما در مقابل تجربه عاشقی در زندگی روزمره با مخاطرات و دشواری های فراوان همراه است.

 

رضایتی که در تجربه اهل نظر از عرفای اسلامی تا متفکران اگزیستانسیالیست می توان دید چیزی جز دریافت عشق در افقی فرارونده از زندگی روزمره نیست. عرفای ما اغلب عشق روزمره و زمینی را تنها راهی برای عشق الهی دانسته اند و لذا از عشقی که اکثریت خلایق سخن می گویند ـ در خوشبینانه ترین حالت اگر نگوییم در خیلی از موارد دست به انکار و نقد زده اند ـ بسرعت عبور کرده اند و به یک تجربه جاودان و بی نهایت رسیده اند. از سوی دیگر، فیلسوفان اصالت وجودی مانند بوبر، هایدگر و... زندگی روزمره انسان مدرن را در جوامع همسان ساز امروز مسیری به سمت پوچی و تنهایی می بینند که یکی از مهم ترین امکانات نجات از آن عشق است. عشقی که از همه مشغله های عینی ما را دور می کند و از زندگی روزمره به حالت خلسه می رساند تا بتوانیم هستی را فارغ از حجاب روزمره و زندگی ابزاری بنگریم.

 

3ـ با همه این اوصاف مثبت متفکران، شاعران و... در واقع تجربه عشق با متعلقی مشخص در زندگی روزمره همراه با تلخی ها و دلشوره هایی است که البته رنگی وسوسه انگیز از لحظه های ناب و شاد همیشه همراه آن است. از سویی، خشنودیم از عشق چون ما را به حسی از شعف می رساند؛ حسی از حل شدن در دیگری و از سوی دیگر از عشق رنجوریم چرا که همواره با از دست دادن معشوق، رنج جدایی، تشویش رسوایی پیش چشم دیگران و سودازدگی و اشتباه همراه است. عشق با وابستگی های گریزناپذیرش آزادی هایمان را محدود می کند و ما را وابسته به تمایلات معشوق و محدودیت های مورد نظر او می گرداند. عشق در این نگاه نه تنها مثبت نیست، بلکه پر از عذاب و رنج است.

 

حال سؤال این است آیا می توان در حالت عاشقی حرف از آرامش زد؟ آیا عاشقی برای ما احساس خوبی از زنده بودن را هم به همراه خواهد داشت؟ شاید شما یک تاجر یا کاسب در زمانه ای از فشارهای اقتصادی و ورشکستگی هستید؛ یا حتی مصرف کننده ای رام و آشنا؛ مثلا کارمندی که یک روز از خواب بلند می شود و قیمت ماست، پنیر، گوشت و مرغ روزانه اش چند برابر شده است.

 

شما با این وضع در بده بستان اقتصادی جامعه خود حتی کارمند هم که باشید ورشکسته ای بیش نیستید.یا شاید هم جوانی باشید با دوستان و رفقایی بی معرفت و روابطی پر سوءتفاهم که ذره ای آرامش در آنها نیست. ممکن است در روابط خود تحقیر شده باشید، ممکن است با بی معرفتی یک نارفیق روبه رو شده باشید و احساس کنید چقدر تنهایید.

 

در هر کدام از این حالات، گمشده شما می تواند عشق باشد. دست کم ادعای این نوشته این است که عشق در این وضع می تواند شما را نجات دهد؛ می تواند همان آرامش گمشده شما را بازگرداند. عشق فارغ از احساسات آنی و ناله های شاعرانه، حسی است که در طول زمان ساخته می شود (منظورم این است که عشق در یک نگاه خیلی هم واقعی نیست).

 

روزها می گذرند و شما کسی را کشف می کنید. خسته به خانه برمی گردید و همسرتان به شما دلگرمی می دهد. کلافه از حلقه دوستان تان با معشوق خود سخن می گویید و احساس می کنید او شما را تنها نمی گذارد.

 

در این حالت وضعی رخ می دهد که گویی می توان آن را عشق نامید. این عشق به شما آرامش و قوت قلب می دهد؛ حتی اگر پیر باشید یا در آستانه بحران میانسالی. آرامش عشق در سایه درک متقابل، احساس تعلق به یک نفر، به یک انسان که شما را می شناسد، خود را نشان می دهد و داروی التیام بخش شما می گردد. آرامشی افزون بر این نیست که در تمام هیاهوی غیر قابل فرار شهرهایمان دلبسته یک نفر و تنها یک نفر باشیم و یکی را کشف کنیم. یکی ما را خوب بشناسد و مدام به ما حق بدهد. او کسی است که در زمانه فشار اقتصادی با ماست و با ما زندگی می کند.

 

در دوران مختلف به چشم خود عشاق زیادی دیدم. عشق های با شور و اشتیاق که خیلی از آنها نماندند و به نفرت بدل شدند و خیلی از آنها ماندند و برای خود تاریخچه و سند های مختلف پیدا کردند. از همه این تصاویر یکی از ذهنم بیرون نمی رود.

 

تصویر پدر بزرگ پیرم که در گوشه بیمارستان ناهوشیار و رو به احتضار آخرین ساعات عمرش را طی می کرد. اما مادربزرگم پیش همان یک چشم پدر بزرگ که می دید می نشست و ساعت ها به او خیره می شد و امید داشت تنها نماند.

 

عشق پیری را حلاوتی دیگر است و شعر شعرا فقیر از توصیف آن. عشق با ماندن و صبرکردن برای یکدیگر رخ عیان می کند و خدشه ناپذیر می شود. دو نفر به هویتی مشترک تبدیل و در این اشتراک گویی حل می شوند. هویتی فراخ شده و رشد یافته از یکدیگر. عاشقان پس از مدتی شبیه به هم می شوند، شبیه به هم می بینند و شبیه به هم فکر می کنند. فردیتشان در دیگری حل نمی شود، بلکه بزرگ تر می شود به اندازه دو نفر.

 

عاشقان حتی طعم غذا ها را مثل هم می فهمند؛ غذاهای مشترکی را دوست دارند و از غذاهای یکسانی بیزارند. بله عشق آن است که در میان تمام موجودات عالم دست روی یک نفر بگذاری و بگویی فقط این و دیگر هیچ و آرام آرام شبیه او شوی. عاشق دوستی ندارد جز یکی، همراهی ندارد جز یکی و چه لذتی بالاتر از این انحصار و محدود شدن.

 

4ـ عشق بخشی از تجربه روزمره ماست. این را داستان نویسان بیشتر از همه خاصه فلاسفه درک کرده اند. عشق تجربه ای عینی از مجموع حالات و شرایطی مختلف است. مجموعه ای از تمایلات متفاوت. در طول تاریخ، عشق با توجه به فرهنگ و اخلاق اجتماعی تعریف شده است. عشق ها داریم نه یک عشق، عشق فیلم های امروز با عشق فیلم های کلاسیک متفاوت است. عشق فیلم هندی و فیلمفارسی با عشقی که میشائیل هانکه و کوبریک در پی تعریف آن هستند، فرق می کند.

نکاتی درباره عشق,عشق در یک نگاه

عشق در لسان اخلاق رسمی و رسانه های وابسته به آن چیزی است و برای خرده فرهنگ های متضاد با اخلاق رسمی که علیه شرایط موجود حرکت می کنند چیزی دیگر. پس عشق و درک ما از آن برآمده از زمینه های فرهنگی است. لذا هیچ نوع تجربه استعلایافته ای از فرهنگ عمومی برای عاشق قابل تصور نخواهد بود.در جامعه ای دینی عشق همیشه با خیر و نیکی و ذات مطلق پروردگار تعریف می شود.

 

عشق در زمانه اعتراض و انقلاب شکل سراسر متفاوتی پیدا می کند و با آرمان های سیاسی ـ اجتماعی یا تعلق خاطر به جمع کثیری از مردمان بروز می یابد. شاید ادعای بیراه و گزافی نباشد اگر بگوییم بهترین نوع درک عشق درک رخداد آن در میانه زندگی روزمره با تمام اشتغالات انسان معاصر است. ما نمی توانیم به عشق فارغ از تجربه مدرنیته (یا تجربه تضاد سنت و مدرنیته در جامعه خودمان) و زندگی روزمره ای که درگیرش هستیم بیندیشیم. فارغ از باورهای گذشته و شرایط فعلی جابجایی ها و گذارها و برزخ های اعتقادی، عشق هیچ است. محتوای این واژه خالی را جامع و فقدان های آن پر می کند.

 

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

شاید در ادبیات هیچ کجای جهان به اندازه ادبیات ایران عشق مورد توجه قرار نگرفته است. اساسا شاعری را پیدا نمی‌کنید که تصمیم گرفته باشد درباره عشق اصلا حرف نزند. هزاران غزل عاشقانه، هزاران حکایت و روایت، قصه‌ها و منظومه‌هایی متنوع و جدی در ستایش و تعریف از عشق، رسالات متنوع در تقسیم‌بندی و برشمردن مراتب آن و... که همچنان تا زمانه ما ادامه دارد، از ادبیات فارسی ادبیاتی سراسر عاشقانه ساخته است.

با ورود اسلام به ایران، رشد عرفان و قدرت گرفتن صوفیان از یک سو و اهمیتی که احکام اسلامی به ازدواج و کسب زندگی بهین اجتماعی و خانوادگی داده بود از سوی دیگر، عشق در ابعادی متفاوت به بحث متالهین، متکلمین، فلاسفه و شعرای ایرانی تبدیل شد.

 

عشق تا پیش از ورود عرفان به ادبیات فارسی شکلی زمینی ـ یا آن طور که عرفا می گفتند ـ مجازی داشت. در لسان عارفان عشق بر دو نوع بوده است؛ عشق زمینی که بیشتر به نام عشق مجازی از آن یاد می کرده اند و عشق حقیقی یا الهی و ربانی که مخصوص خداوند بوده است.

 

پس از غلبه عرفان بود که عشق مجازی جای خود را به عشق الهی داد. اما نمی توان این گزاره مطلق را دقیق دانست چرا که عشق زمینی نزد بسیاری از شعرا و حکایت پردازان و بخصوص در ادبیات عامیانه ایران زمین، همچنان محترم و مورد اشاره بود. باید توجه داشت که به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی هر دوره شاعران به ابهام و ایهام رو آورده و در بسیاری موارد ـ مثلا در شعر حافظ ـ درک حدفاصل عشق زمینی به یک انسان و عشق الهی بسیار دشوار است.

 

اما آنچه مسلم است پس از اوج گیری عرفان، عشق و عاشقانه زیستن به معنای درک راز هستی و کشف اسرار آن بود. پهنه گسترده عشق در ادبیات فارسی چنان است که می توان آن را با شعری از مولانا توضیح داد: چون به عشق آیم خجل باشد از آن / هر چه گویم عشق را شرح و بیان. عشق دریایی پهناور دیده می شود که هیچ گاه رسیدن به ساحل آن ممکن نیست لذا همان طور که مولانا تشریح می کند گستردگی عشق در ذهن عرفا به قدری است که ابیات شاعرانه آنها توان تبیین ندارد. این را مولانایی می گوید که اگر نگوییم در همه آثارش دست کم در کل دیوان شمس خود موضوعی جز عشق ندارد.

 

تا پیش از ورود عرفان و تا قرون چهارم و پنجم تعابیر ظاهری از زیبایی به بهترین شکل در اشعار فارسی دیده می شود، در واقع تعابیر در این دوره بیشتر ملموس و منحصر در عالم ماده است. اشعار فارسی در همین دوره است که به فراوانی با تشبیهاتی چون ماه، سرو و... تصویری بی نظیر از معشوق می سازند. من آن جعد موی غالیه بوی / من آن ماه روی حور (رودکی) و یا در مثالی دیگر؛ هر زمان جوری کند بر من، به نو، معشوق من / راضیم راضی به هرچ آن ماه رخ با من کند (منوچهری).

 

اما پس از این قرون و در دوره عرفانی جایگاه عشق از عالم ملموس ما فراتر می رود، ابدیت می یابد و به عوالم ذهنی تر، درونی تر و بی کران پا می گذارد. طبیعی است که در این حالت شعر فارسی وسیع تر، البته مبهم تر و صنایع آن پیچیده تر می گردد. نخستین رگه های عشق عرفانی را می توانیم در سنایی ببینیم؛ حسن معشوق را چو نیست کران / درد عاشق را نهایت نیست.

 

سنایی به عنوان پدر شعر صوفیانه فارسی با اندیشه عارفانه خود به نوعی بر پیکر شعر فارسی رنگی دیگر پاشید، بارها از دین استوار به عشق سخن گفته است و از اهل روزگار خود به خاطر بی دردی و بیگانگی با عشق حقیقی نالیده است.

 

اما پس از سنایی از کسانی که عشق عرفانی در آثارش جلوه ای کم نظیر دارد، عطار است. عطار در نگرشش به عشق در نهایت عرفان نشست. ای هجر تو وصل جاودانی / اندوه تو عیش و شادمانی / در عشق تو نیم ذره حسرت / خوشتر ز وصال جاودانی. عطار در مجموع آثار یه یادماندنی و سترگش چون تذکره الاولیاء، منطق الطیر، دیوان اشعار، مصیبت نامه و مختارنامه به موضوع عشق عرفانی پرداخته است که نمونه های فراوانی از آن می توان نقل کرد که اینجا به قطعه ای از مختارنامه که تصویری از کیفیت عشق نزد عطار را ترسیم می کند، اکتفا می کنیم؛ در عشق گمان خود عیان باید کرد / ترک بد و نیک این جهان باید کرد / گر گوید ترک دو جهان باید کرد / بی آن که چرا کنی چنان باید کرد...

 

اما مولانا در ساخت تصویر عرفانی از عشق نزد انسان ایرانی موثرترین بوده است. مولانا یکی از کسانی است که در سراسر آثار خود معنایی از عاشقانه زیستن را به معنای شیوه ای از بودن پیشنهاد داده و فارغ از تقابل عشق با فضیلت یا عشق زمینی سراغ عشق الهی به عنوان راهی برای زیست در این جهان رفته است و این مفهوم را آنقدر بزرگ و همه گیر کرده که فارغ از آن اندیشیدن و دیدن عالم میسر نباشد.

 

شاید به همین سبب است که در نهایت خود از بیان ناپذیری عشق بارها سخن گفته است؛ عشق دریایی است قعرش ناپدید / در نگنجد عشق در گفت و شنید. در این سیاهه افراد زیاد دیگری هم می گنجند و چه کسی مشهورتر از حافظ که سراسر اشعارش سخن از عشق است. بسیاری از متفکران و منتقدان ادبی در پی تشریح بخشی از نگاه حافظ به عشق بوده اند و در این میان، درگیری ها و اختلاف نظر هم فراوان بوده و هست. آنچه مسلم است حافظ دلیل خلقت را عشق می دانست و به همین دلیل نزد حافظ تشریح عالم اعم از عالم معنا و عالم روزمره و روابط انسانی، جدای از عشق میسر نیست؛ از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.

 

عشق در ادبیات فارسی به واسطه صوفیگری و عرفان تبدیل به رمزی شد که مدام باید تاویل شود. راهی حزین و دشوار که در واقعیت تجربه می شود و سعادت را حاصل می آورد. شعرای معاصر فارسی هم کم از عشق نگفتند هر چند که بر سبیل شفافیت و وضوح بیشتر رفتند و مرزهای مبهم حافظ بین عشق زمینی و الهی را شکستند. در این میان شاعران پس از نیما همچون مشیری، اخوان، مصدق، فرخزاد، سپهری، شاملو، احمدی، ابتهاج، لنگرودی، کدکنی، منزوی، صفاری، بهمنی و میرشکاک با هر رویکردی بخشی از ادبیات ایران را تشکیل داده اند که مدام معنا و تعبیر عشق را فراخ و گسترده کردند و آن را به مضمون اصلی این ادبیات چه از نوع قدیم و چه تازه آن تبدیل ساختند.

 

ترانه‌های عاشقانه، از دیروز تا امروز

تو ای پری کجایی؟ شبی که آواز نی تو شنیدم‌/ چو آهوی تشنه پی تو دویدم‌/‌ دوان‌دوان تا لب چشمه رسیدم‌/‌ نشانه‌ای از نی و نغمه ندیدم‌/‌ تو ای پری کجایی؟ که رخ نمی‌نمایی‌/‌ از آن بهشت پنهان دری نمی‌گشایی....

در پاسخ به این سوال که کدام ترانه عاشقانه را دوست دارید؟ خیلی ها بدون لحظه ای درنگ گفتند: «تو ای پری کجایی؟» ترانه ای که سروده شاعر بزرگ کشورمان هوشنگ ابتهاج است و آهنگسازی آن را زنده یاد همایون خرم انجام داده است.

 

بعد هم در سال 52 حسین قوامی آن را خوانده است. از آن زمان تاکنون هم خوانندگانی چون محمد اصفهانی و علیرضا قربانی آن را بازخوانی کرده اند.

 

همایون خرم در آهنگسازی این ترانه دستگاه مورد علاقه اش ـ همایون ـ را انتخاب کرده است و روانی و لطافت این دستگاه هم به خودی خود بر زیبایی و جذابیت آن افزوده و در ذهن شنوندگان ماندگارش کرده است.

 

یادگاری از دوست

«یادگار دوست» شهرام ناظری یکی از کارهایی است که هنوز هم شنیده می شود. این قطعه که در آلبومی به همین نام منتشر شده است، با آهنگسازی کامبیز روشن روان به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولوی منتشر شده بود و توانست شعر « با غم عشق تو دلم کار افتاد...» را در ذهن مردم ماندگار کند.

 

«شیدایی» مشکاتیان

تصنیف «شیدایی» ساخته زنده یاد استاد پرویز مشکاتیان است که با سنتورنوازی فوق العاده استاد به یکی از ماندگارترین نغمه ها تبدیل و در آلبوم موسیقی «در آستان جانان» هم منتشر شده است.

 

تصنیف شیدایی براساس یکی از شعرهای زیبای حافظ است که هنوز هم برای همه ایرانی ها آشناست و کلمه کلمه اش را دوست دارند.

نکاتی درباره عشق,عشق در یک نگاه

«الهه ناز» بنان

از سال 1333 که از رادیو پخش شد تا همین امروز ترانه ای پرطرفدار ماده است، آنقدر که هنوز هم خیلی ها زیر لب زمزمه اش کنند و بخوانند «باز ای الهه ناز... با دل من بساز» و هرجا هم آهنگ این ترانه را بشنوند، حسی نوستالژیک خواهند داشت؛ البته اغلب شنوندگان هم فقط مرحوم غلامحسین بنان، خواننده این قطعه به یادماندنی را می شناسند و نمی دانند آهنگساز این اثر اکبر محسنی و سراینده شعر آن، کریم فکور بوده است.

 

روح الله خالقی که رهبر ارکستر انجمن موسیقی ملی بوده هم این کار را برای اجرای بنان در همراهی با این ارکستر تنظیم کرده است.

 

گرچه بسیاری از صاحب نظران ترانه الهه ناز را از برخی ظرایف فنی و هنری عاری دانسته اند، اما این تصنیف - چه در زمان اجرای نخست خود و چه طی دهه های بعد- همواره از جمله ترانه های محبوب و پرطرفدار ایرانی محسوب می شده است.

 

این اثر هم از جمله کارهایی است که بعدها از سوی خوانندگان مختلف و حتی خوانندگان لس آنجلسی خوانده شد، اما هرگز نتوانستند موفقیت بنان را کسب کنند.

 

سلام آخر

اغلب آثار موسیقی پاپ زود کهنه می شوند و به خاطره ها می پیوندند و به همین دلیل در این نوع موسیقی آثار معدودی را می توان جزو ترانه های ماندگار دانست.

 

«سلام آخر» با صدای احسان خواجه امیری و با ترانه بسیار زیبای اهورا ایمان یکی از این کارهاست که اگر موفقیت عمده آن را به سبب ترانه زیبای اهورا ایمان بدانیم، بی انصافی نکرده ایم.

 

این ترانه در سال 86 منتشر شده و هنوز هم جزو ترانه های محبوب مردم است. همین موضوع می تواند هشداری باشد برای خوانندگان پاپ که این روزها خودشان ترانه سرا شده اند و سعی می کنند کمتر از ترانه سرایان برجسته استفاده کنند!

 

هوای گریه

تصنیف زیبا، دلنشین و پرطرفدار «هوای گریه» با صدای گرم همایون شجریان، آهنگسازی محمدجواد ضرابیان و شعر سیمین بهبهانی هم این سال ها برای همه ما آشناست و هرچند مدت کوتاهی از عمر این اثر نمی گذرد، اما توانسته از میان تعداد زیاد آثاری که این روزها تولید شده و به دست فراموشی سپرده می شود، پیشی بگیرد و در ذهن مخاطبان موسیقی امروز ماندگار شود و همیشه برایشان رنگ و بویی آشنا داشته باشد؛ البته تصنیف است، نه ترانه.

 

«صیاد» افتخاری

علیرضا افتخاری هم هرچند طی سال های گذشته فعالیت چشمگیری نداشته است، اما چند اثر فراموش نشدنی دارد که هرچند از نظر منتقدان موسیقی در جایگاه بالایی نباشد، اما مردم آنها را دوست دارند.

 

یکی از این کارها «نیلوفرانه» نام دارد و شاید به واسطه این که سال ها از تلویزیون پخش شده، در ذهن مردم ماندگار است. او قطعه دیگری را هم به نام صیاد دارد که با شعری از مهدی عابدینی و آهنگسازی محمدرضا چراغعلی ساخته شده است. صیاد هم یکی از عاشقانه هایی است که هنوز مورد علاقه مردم است.

 

آهای خوشگل عاشق

چند سال پیش فریدون آسرایی هم قطعه «گل هیاهو» را منتشر کرد. این قطعه هنوز هم برای همه آشناست و البته آن را با نامی که خودشان دوست دارند، می شناسند و می گویند «آهای خوشگل عاشق» را شنیده ای؟

 

ناشناخته بودن خواننده در هنگام انتشار این قطعه و صدای نرم و دلنشین او در تبدیل آن به یک موسیقی نوستالوژیک نقش مهمی را ایفا کرد، چنان که حتی موزیک بی کلام این قطعه نیز هواداران بسیاری یافت و خیلی ها در آن زمان آن را به عنوان صدای زنگ گوشی همراه خود برگزیدند.

 

شعر این قطعه را رضا جزء مطلب تبریزی سروده و آهنگسازی اش را آسرایی انجام داده است.

 

«پرواز» آریان

گفتی می خوام رو ابرا همدم ستاره ها شم / تو تک سوار عاشق، من پری قصه ها شم / گفتم به جای شعر و قصه های بچگونه / باهم بیا بسازیم زندگی رو عاشقونه / ما دو بال پرواز مرغ عشقیم، پرمی گیریم تا اوج آسمون ها...

 

سال ها از انتشار آهنگ پرواز می گذرد، اما مردم هنوز هم در کنسرت های گروه آریان از آنها می خواهند این قطعه را برایشان اجرا کنند. ترانه این اثر را علی پهلوان و نینف امیرخاص سروده اند و سیامک خواهانی آهنگسازی آن را انجام داده است. این کار چندی پیش ریمیکس هم شد و روی سایت های موسیقی قرار گرفت.

 

عاشقانه تلخ چاوشی

تو چنگ ابرای بهار افتادم و در نمیام / چشمامو سرزنش نکن. از پسشون برنمیام / پیر شدم تو این قفس. یه کم بهم نفس بده / رحم و مروتت کجاست. جوونیامو پس بده / فکر نمی کردم بذاری / زارو زمینگیر بشم / فکر نمی کردم که یه روز / این جوری تحقیر بشم...

 

این ترانه هم برای خیلی ها آشناست. «قله خوشبختی» یکی از ترانه هایی است که محسن چاوشی در نخستین آلبوم رسمی او «یک شاخه نیلوفر» در سال 87 منتشر کرد. این قطعه هنوز هم با همه تلخی اش برای بسیاری ترانه ای عاشقانه و به یادماندنی است.

 

عشق ممنوع

البته که در طول تاریخ بیشتر آدم‌ها از عشق به معنایی مثبت حرف زده‌اند اما همه هم حس خوبی به عشق نداشتند و از گفتنش خجالت نمی‌کشیدند.

 

آدم های حسابی و مهمی هم بوده اند که عشق را مساله ای منفی و نکبت بار دانسته اند. آنها برای خود استدلالاتی دارند و توصیفاتی که کم هم منطقی نیست.

 

آنها از نمونه های واقعی کوچک تا نمونه هایی جهانی در تاریخ ادبیات برای به کرسی نشاندن حرف خود بهره برده اند.

 

بدبختی و نکبت آنتونی، کلئوپاترا، رومئو و ژولیت و... نمونه های خیلی معروف آنها هستند. هزیود در کتاب منشأ خدایان؛ اروس خدای عشق را خلاف عقل و در تضاد با آن دانست و نسبت به آن هشدارها داد.

 

در همان یونان باستان سوفوکل و اوریپید دو تراژدی نویس درخشان فرهنگ بشری هم دیدی منفی نسبت به عشق داشتند. ویرژیل هم شاعری بود که نسبت به خیر بودن و فضیلت عشق مردد بود. بعدتر و در دوران روشنگری و تحول اروپا ژان ژاک روسو با استدلالات پرقدرت و آثار ادبی مؤثرش بشدت عشق را محکوم و تقبیح کرد.

 

شوپنهاور عاشقی را موضوعی سراسر نسنجیده و مبتذل خواند؛او می گفت: عشق هیچ ابایی ندارد که با تمام خزعبلاتش از راه برسد... عشق هر روز زمینه ساز و موجد شنیع ترین و حیرت انگیزترین منازعات و مشاجره هاست، ارزشمندترین روابط انسانی را نابود می کند و استوارترین پیوندها را از هم می گسلد... چرا موضوعی چنین حقیر نقشی چنین عظیم ایفا می کند؟

 

در این میان نظریه روسو علیه عشق نظریه ای قابل تأمل است. روسو معتقد بود عشق سرشار از شور به وابستگی و پیوستن به دیگری است. این وابستگی شخص عاشق را مجبور می کند خود را به نفع تمایلات شخصی دیگر تغییر دهد.

 

خود را به ذهنیت و خواست او نزدیک کند و از آنجا که خوشبختی بدون احساس استقلال و خود بودن میسر نخواهد بود لذا عشق مساله ای است که موجب بدبختی و حقارت عاشق است.

 

روسو به این نکته اشاره می کرد که عشق و فرآیند آن سبب به وجود آمدن رذیلت های مختلف اخلاقی می شود. ما دلمان می خواهد همان احساسی را که داریم در دیگری نیز برانگیزیم؛ عشق باید دو طرفه باشد. و برای این که ما را دوست بدارند باید در خور عشق باشیم؛ برای آن که ما را بر دیگری ترجیح دهند، باید (دست کم در چشم محبوبمان) از دیگری ارزشمندتر باشیم. بنابراین شروع می کنیم همقطاران خود را برانداز کردن، شروع می کنیم خود را با آنها مقایسه کردن و اینجاست که چشم و همچشمی، رقابت و حسادت آغاز می شود.

 

روسو با طبع لطیف و احساساتی خود نه از جهت منکوب کردن روح احساسی و لطیف عشق بلکه اتفاقا برای دفاع از جان های حساس و جلوگیری از آلودگی نفس بر عشق می تاخت.او نگران آن خدشه و ضربه هایی بود که عاشق به سبب وارد شدن در رقابت و حسادت به خود می زند. عاشق در این نگاه مدام از خود فاصله می گیرد و به چیزی نزدیک می شود که خود نیست. اگر همین فاصله از نفس را مبنا قرار دهیم و آن را به حوزه های روان شناسی شخصیت ارتباط دهیم، می توانیم عشق را به سبب تردید به خود و ضربه زدن به اعتماد به نفس توسط خود عاشق در رقابت ها و حسادت های مصنوعی و نابرابر با دیگران صرفاً برای رضایت انسانی دیگر (که احتمالاً آغشته به خودخواهی و ضعف نفس است) علت ناهنجاری های روانی و افسردگی دانست.

 

در کنار این مخالفان عده ای از کمونیست ها هم عشق را مساله ای حاصل بورژوازی و لوکس برای انسان هایی دانسته اند که همیشه در جایگاه برتر اجتماعی می نشینند. آنها عشق را نوعی حق برتر برای مرفهان بی درد دانسته اند. البته در میان متفکران چپ عده ای هم بودند که عشق را برهم زننده معادلات اجتماعی جوامع سرمایه داری خواندند و شوری که همچون انقلابی نهادهای منحط و اخلاقیات کاسبکارانه و مصنوعی جوامع سرمایه دار را رسوا می کند. فمینیست ها هم خاصه از نوع رادیکالشان کم عشق را نکوبیدند.

 

آنها اغلب بر این باورند که عشق در تاریخ بشری صرفاً مرد محور بوده و زن را تبدیل به ابژه ای یا وسیله ای برای هوس های مردانه و تمایلات آنها کرده است. چنین نگاهی علاوه بر زایش مخالفت های زیاد با عشق سبب شده است که فرهنگ معاصر بشری به امکان یا عدم امکان برابری در رابطه عاشقانه بیندیشد.

 

در تاریخ ادبیات هم با وجود اشعار عاشقانه و حکایت های شیرین رمانتیک می توان مخالفت با عشق را در خیلی از نمایشنامه ها و رمان ها دید. سرنوشت تلخ رومئو و ژولیت، سرنوشت مصیبت بار آناکارنینا شخصیت اصلی رمان سترگ تولستوی به همین نام. جنون و خودکشی افلیا به دلیل عشق بی حدش به هملت مردد. آغشته شدن دست اتللو به خون دزدمونا همسرش به دلیل عشق کورش به او که با کوچک ترین وسوسه ای به شک تبدیل شد و حسادتی مرگبار را آفرید و... نمونه هایی از این بیانیه های هنرمندانه ضدعشق اند. این بدبینی در نمایشنامه های ایبسن، استریندبرگ، چخوف و هارولد پینتر هم حضوری پررنگ داشته است. گویی عشق در اغلب آثار ادبی بخصوص از نوع معاصرش شکلی تلخ و خانمان سوز داشته و دارد.

 

اما با همه این رویکردهای مختلف می توان این گونه فرض کرد که عشق برای متفکران و ادبا دو منظر دارد؛ یکی احساسات عاشقانه که سرشار از لطافت و لذت است و دیگری رذالت های ناشی از آن و احساسات حقیری که درگیرش می شود و از عشق امری منفی و دهشتبار می سازد. در این کشاکش و رویارویی همیشه شروع ها پرشور و زیباست و اغلب بجز ملودرام های خوش سرانجام های تلخ و تراژدیک.

بدخلق می‌شوید و نمی‌دانید ماجرا از کجا آب می‌خورد؛ روزها بدون آنکه کاری کنید، خسته می‌شوید و همان اوایل شب ناگهان به خواب می‌روید. گاهی گرسنگی وقت و بی‌وقت سراغتان می‌آید و در جسمتان اتفاقاتی می‌افتد که دلیلش را نمی‌شناسید. اما متخصصان می‌گویند بسیاری از اوقات، گناه این اتفاقات برگردن هورمون‌های مترشحه غدد داخلی است که در تنظیم فعالیت‌های مختلف دستگاه‌های بدن و همین‌طور تنظیم روان ما نقش دارند.

 

شاید شما هم مثل بسیاری از آدم‌های دیگر، علائم روانپزشکی را تجربه می‌کنید که می‌تواند منشا غدد داخلی داشته باشد، اما بدون اینکه به منشا هورمونی این علائم توجه کنید، به‌خاطر این علائم زجر می‌کشید یا می‌خواهید با خوردن داروهای روانپزشکی خودتان را تسکین دهید. اگر شما هم به مشکلاتی از این دست دچار شده‌اید، در ادامه این مطلب با ما همراه باشید.

 

تیروئید

 

گرمازدگی، تپش قلب و بی‌خوابی

افزایش ترشح هورمون تیروئید که پرکاری تیروئید نامیده می‌شود، باعث افزایش متابولیسم و سوخت‌و‌ساز در بدن می‌شود. تپش قلب، افزایش فشارخون،‌ افزایش نبض، لرزش دست‌ها، کم‌تحملی در برابر گرما،‌ تعریق زیاد، افزایش اشتها و... از نشانه‌های ترشح نامتعادل این هورمون است. علائم افسردگی در میان 30درصد بیماران دیده می‌شود. علائم افسردگی می‌تواند به صورت خلق پایین، بی‌خوابی، کاهش وزن، خستگی و کاهش میل جنسی تظاهر پیدا کند. همچنین می‌تواند در 10 تا 20درصد موارد با علائم اضطرابی همراهی داشته باشد. علائم شیدایی یا خلق بالا در این اختلال شیوع کمتری دارد، همچنین علائم روان‌پریشی مثل توهم و هذیان ممکن است سراغ فرد بیاید. مشکلات شناختی به صورت کاهش سرعت پردازش اطلاعات مغزی، اختلال در حافظه فوری،‌ مشکلات توجه و تمرکز هم در بعضی از این بیماران دیده می‌شود.

 

اضطراب، سرمازدگی و یبوست

کم‌کاری تیروئید به مواردی گفته می‌شود که ترشح هورمون تیروئید کم شده باشد. در این شرایط سوخت‌و‌ساز متابولیسم پایه بدن کاهش می‌یابد.

 

خستگی،‌ افزایش وزن، یبوست، کم تحملی در برابر سرما، پرش و گرفتگی عضلانی، ریزش مو، کاهش دمای بدن و... می‌تواند با این اختلال همراه شود. تغییرات روانی ناشی از کم‌کاری تیروئید در 50درصد موارد رخ می‌دهد. در بیمارانی که کم‌کاری تیروئید دارند، بیشتر مهارت‌های حرکتی، حافظه و درک بنیانی مورد تاثیر قرار می‌گیرد و همچنین نقض در تمرکز و توجه هم وجود دارد. افسردگی در 40درصد موارد کم‌کاری تیروئید دیده می‌شود. خلق پایین، خستگی،‌ عدم لذت بردن از زندگی، کاهش تمرکز و پرخوابی شایع‌ترین علائم افسردگی در کم‌کاری تیروئید است.

 

غده هیپوفیز /پرولاکتین

 

ناتوانی جنسی، پرخاشگری و روان‌پریشی

پرولاکتین هورمونی است که از غده هیپوفیز ترشح می‌شود. ترشح زیاد ‌از حد آن در زنان باعث قطع قاعدگی، ترشح شیر از سینه در زنان و ناتوانی جنسی در مردان می‌شود. در مورد عوارض روانی آن هنوز شواهد اثبات‌شده‌ای یافت نشده است اما در بعضی تحقیقات به پرخاشگری، افسردگی،‌ اضطراب و علائم روان‌پریشی اشاره شده است. لازم به تذکر است که عملکرد تمامی غدد فوق‌الذکر تحت‌تاثیر غدد هیپوفیز و هیپوتالاموس در مغز است، بنابراین افزایش یا کاهش ترشح هورمون‌های گفته شده می‌تواند عوارض ثانویه مشکلات در غده هیپوفیز یا هیپوتالاموس باشد، بنابراین در مواردی که شک به بدکاری این هورمون‌ها داریم لازم است با آزمایش‌های مناسب و گاهی تصویربرداری منشا این بی‌نظمی هورمونی پیدا شود و سپس درمان لازم که در موارد کم‌کاری غدد، جایگزینی هورمون‌ها از طریق خوراکی یا تزریقی و‌ درموارد پرکاری غدد، سرکوب ترشح هورمون‌هاست، انجام شود.

 

غدد جنسی/استروژن و پروژسترون

خوش اخلاقی,هورمون‌های خوش اخلاقی

خونریزی شدید قاعدگی، بی‌حوصلگی

در زنان تخمدان‌ها تولیدکننده هورمون‌های جنسی استروژن و پروژسترون هستند. کفایت تولید استروژن و پروژسترون باعث صفات ثانویه جنسی و سیکل قاعدگی منظم و باروری طبیعی می‌شود. این مشکل در زمانی که ترشح هورمون پروژسترون دچار اشکال می‌‌شود یعنی بعد از یائسگی فقدان قاعدگی و باروری اتفاق می‌افتد. شایع‌ترین علائم یائسگی عبارتند از: ناپایداری عروقی که باعث گرفتگی می‌شود، نازک شدن پوست و مخاط دستگاه ادراری و تناسلی، کاهش اندازه سینه‌ها و پوکی استخوان.

 

در زنان جوان اختلال عملکرد هورمون‌های استروژن و پروژسترون می‌تواند باعث به هم زدن سیکل قاعدگی (خونریزی‌های شدید یا فقدان قاعدگی، قاعدگی‌های نامنظم) و ناباروری شود.

 

سندرم تخمدان پلی‌کیستیک

 

چاقی، افسردگی و بی‌خوابی

بیماری شایعی که در زنان جوان و در سنین باروری دیده می‌شود، سندرم تخمدان پلی‌کیستیک است. در این بیماری کیستیک‌های کوچک در تخمدان به وجود آمده و درآن افزایش ترشح اندروژن‌ها (یا هورمون‌های جنسی مردانه) اتفاق می‌افتد. این بیماری به دلیل عدم تخمک‌گذاری یکی از علل شایع ناباروری در زنان است. سایر علائم شامل اختلال در قاعدگی، موهای زائد، چاقی، الگوی طاسی مردانه است. شایع‌ترین اختلال‌ها در سندرم تخمدان پلی‌کیستیک، افسردگی، تحریک‌پذیری، بی‌خوابی، کاهش میل جنسی یا افزایش موهای زائد بدن است. گاهی این علائم روانی در مصرف خارجی هورمون‌های جنسی به صورت قرص‌های مخصوص باروری یا قرص‌های ضدبارداری هم دیده می‌شود.

 

تستوسترون

 

پرخاشگری، تحریک‌پذیری و ناتوانی‌جنسی

تستوسترون هورمونی است که از غدد جنسی مردان (بیضه‌ها) ترشح می‌شود و مسئول ایجاد صفات ثانویه جنسی در مردان (مثل رویش مو در صورت و...) و باروری در مردان است.کاهش تستوسترون در مردان باعث افسردگی، بی‌خوابی، تحریک‌پذیری و کاهش میل جنسی می‌شود. بعضی مردان به دلیل ضعف در قوای جنسی سرخود، آمپول‌های تستوسترون را بدون تجویز پزشک مصرف می‌کنند که این مسئله نه تنها باعث افزایش میل جنسی یا درمان ناتوانی جنسی نمی‌شود بلکه با برهم زدن تنظیم این هورمون مشکل اولیه را تشدید می‌کند.افزایش هورمون تستوسترون در بدن می‌تواند باعث مشکلات رفتاری مثل عصبانیت و پرخاشگری شود.

 

غده آدرنال یا فوق کلیوی/کورتیزول

 

خستگی، ضعف و افسردگی

از قسمت سطحی غده فوق کلیوی هورمون کورتیزول ترشح می‌شود. پرکاری قشر غده فوق کلیوی با افزایش کورتیزول یا سندرم کوشینگ همراه است. کوشینگ سندرمی است که با چاقی تنه، افزایش فشارخون، ضعف و خستگی، فقدان قاعدگی، پرمویی در زنان، خطوط ارغوانی رنگ در شکم، پوکی استخوان، وجود قند در ادرار مشخص می‌شود.

 

علائم روانپزشکی شامل افسردگی در 70درصد بیماران وجود دارد و بیشتر در زنان دیده می‌شود. علائم افسردگی می‌تواند قبل از علائم فیزیکی در فرد به وجود آید. افسردگی می‌تواند به عنوان یک بیماری ثانویه همراه با تغییرات بدنی مثل چاقی، پرمویی در زنان ایجاد شود و منجر به انزوای اجتماعی فرد شود. اضطراب معمولا در همراهی با افسردگی دیده می‌شود و در 50درصد موارد وجود دارد. مشکلات جنسی در زنان به صورت قطع قاعدگی و کاهش میل جنسی و در مردان به صورت کاهش میل جنسی و ناتوانی جنسی رخ می‌دهد. علائم خلق بالا و شیدایی در 10درصد دیده می‌شود. در موارد نادر توهم و هذیان و اغتشاش شعور هم دیده می‌شود و نقض عملکرد شناختی که شامل نقض در حافظه کلامی، توجه و تمرکز و نقض در عملکرد بینایی و حرکتی است در 5درصد موارد دیده می‌شود.

به خودتان نگاه کنید ، چقدر درگیر کارهای روزمره هستید ، چقدر از زندگی لذت می برید ؟ حتی زمان تفریح هم ذهنتان درگیر مشکلات و کارهایی است که باید انجام دهید ، اگر می خواهید از زندگی واقعا لذت ببرید ، همین حالا "فقط باشید" ... این همان بودن در زمان حال است ، بودن در لحظه !

 

این زمان حال است که دنیا را نجات می دهد.

"اکهارت تول"

 

جمله ای که من همیشه استفاده می کنم اینست : " فقط باش" ، مثلا در جمله "بیا برویم به ساحل و فقط باش" ، یا" فقط در حال استراحت باش" ، "فقط بنویس" و....

 

وقتی درباره مفهوم این جمله از من می پرسند می گویم :" منظورم این است که من واقعا دوست دارم بنشینم و دنیا را تماشا کنم و فقط وجود داشته باشم بدون اینکه کسی از من توقعی داشته باشد ."

 

جایی خوانده بودم که به ما انسان باشنده می گویند نه انسان انجام دهنده، در طی چند سال گذشته همیشه سعی می کردم که درمسایل روزانه خودم ،حضور داشته باشم . این کار در دنیایی که دائما تعهدات و مسوولیت هایمان را یاد آوری می کند کار آسانی نیست. اما غیر ممکن هم نیست و کاملا ارزشش را دارد.

 

1. فقط بودن به معنای بی فایده بودن نیست

این تنها یک کنایه است برای داشتن زمانی برای خود تا کمی به دور و بر خودمان تاملی داشته باشیم. مدتی طولانی فکر می کردم که برای بودن در لحظه باید مثل هنری دیوید تورئو از طلوع خورشید تا غروب آفتاب دم در بنشینم و هیچ کاری نکنم. ابتدا به نظر دلچسب می آمد اما قطعا عملی نبود و برای من خیلی زیاده روی به نظر می رسید. در حالیکه دوست داشتم صبح زود روی ایوان بنشینم و یک فنجان چای بنوشم و به صدای پرندگان گوش دهم ، همچنین دوست داشتم که پس از یک ورزش درست و حسابی پشت کامپیوترم هم کمی تایپ کنم.

 

نکته اصلی ، بودن در لحظه حال است . مهم نیست چه کاری انجام می دهم ، همانطور که آخرین شاهکارم را می نویسم،برای چند ثانیه به آرامی نفس می کشم و از آن دقایق لذت می برم ، از بودنم لذت می برم . در آن لحظه من یوگا یا حتی مدیتیشن نمی کنم فقط در حال کار هستم اما در همان لحظات کار هم زندگی می کنم .

 

2. در هر لحظه یک کار انجام دهید

یادم می آید زمانی دوست داشتم چند کار را در آن واحد انجام دهم. من به توانایی خودم در انجام همزمان کارها افتخار می کردم. تماس های تلفنی پی درپی در حالیکه همزمان روی تردمیل ورزش می کردم. البته 100% مطمئن نیستم ولی فکر می کنم چندکاره بودن به نوعی اعتیاد آور است. به خودم فشار بیشتری می آوردم تا بتوانم چند کار را همزمان انجام دهم که منجر به بروز اشتباهات متعدد از سمت من شد. زمانی که چند کار را همزمان انجام می دادم، زمان سریعتر می گذشت!!

 

وقتی که روی یک مقوله تمرکز کنید و آنرا به خوبی انجام دهید آن کار را با خطاهای کمتر و سریعتر به اتمام خواهید رساند. علاوه بر این احساس کامل تر بودن می کنید. عبارت " امروز من همه جا هستم " جمله ای بود که من همیشه قبل از نگرش جدیدم زیاد استفاده می کردم . اما حالا بیشتر احساس می کنم آرامش دارم و خودم هستم.

 

3. هدف دار حرکت کنید

ورزش کردن و یا رفتن به حمام حرکاتی اختیاری است. همه اینها کارهایی هستند که ما بوسیله حواس پنجگانه خود تا زمانی که بر روی کره خاکی هستیم ، انجام می دهیم. بعضی وقتها که مشغول ورزش کردن هستم ذهنم را آزاد می گذارم تا به هر جایی که دلم می خواهد پرواز کند .

 

متوجه شدم که این کار را در زمانهایی که مشغول خرید کردن ، آشپزی کردن و یا حتی مشغول دوچرخه سواری هستم نیز انجام می دادم.ذهنم آزادانه در گشت و گذار بود و بدنم کار دیگری انجام می داد ، با اجازه دادن به بدنم به حرکت ، بدون دخالت ذهنم همیشه خودم را به خطر می انداختم. پس از اینکه به خود می آمدم از اینکه اینقدر احمقانه رفتار میکردم شگفت زده می شدم!!

 

زمانی که در هنگام فعالیت ها و کارهای خود ذهنتان را درگیر می کنید بیشتر از قبل مسوول هستید. شما یکپارچگی و هماهنگی بیشتری در زمانی که منظم تر فعالیت می کنید خواهید داشت. این باعث می شود که آرامش بیشتری به عنوان یک موجود کامل داشته باشید. اثرات جنبی اینکار این است که شما نتایج بهتری بدون " انجام " هیچ کار اضافه ای می گیرید.

 

4- بیشتر باشید و کمتر انجام دهید

بعد از اینکه لیست بلند بالای کارهایی که باید بکنم تهیه میشد، همیشه به خودم می گفتم حالا زمان سپری کردن وقتم با خودم فرا رسیده است. اما همانگونه که همه ما می دانیم لیست کارهایی که باید انجام دهیم تمام نمی شوند. همیشه کاری برای انجام دادن وجود دارد. جوری که باعث می شود شب از فکرش نتوانید بخوابید.

 

حالا لیست کارهایی که باید انجام دهم شامل چیزهایی از قبیل " فوق العاده بودن و رقصیدن مثل دیوانه ها " است. من بهترین روش را برای این کارهای متنوع در طول روز پیدا کرده ام . ولی چنانچه لیست شما شامل کارهای بزرگتری است، همین حالا شروع کنید .تا لطفی در حق خودتان انجام دهید.

 

چنانچه داخل یک اداره کار می کنید احتمالا نمی توانید برای یک پیاده روی طولانی برنامه ریزی کنید. اما می توانید یک قهوه بگیرید و یک پیاده روی کوتاه مدت را بیرون اداره داشته باشید. پس از آن می توانید برگردید سر کار و پروژه کاری خود را انجام دهید.

 

شاید بتوانید خودتان را در دفتر حبس وچراغها را خاموش کرده تا بتوانید 5 دقیقه کمی نفس بکشید. این کار یکی از محبوب ترین علایق من وقتی که از ساعت 9 تا 5 عصر کار می کنم، است . شما متوجه می شوید که اگر چنین لحظاتی را در طول روز برای خود فراهم کنید، میزان بهره وری شما در محل کار( در اینصورت رئیستان هم شکایتی نخواهد کرد) و در زندگی (همچنین لیست کارهایی که باید انجام دهید کمتر می شود)بیشتر می شود، درحالیکه در حقیقت کار کمتری نسبت به قبل انجام داده اید. و در نتیجه زمان و احساس سرزندگی بیشتری خواهید داشت.

 

5- سخت نگیرید

چیزی که باید درک کنید این است که مقوله " بودن " همیشه در طول زندگی همراه ماست. من همیشه با این مساله که "چیزی نیست که نتوان انجامش داد" مشکل داشته ام. هر زمانی که من روی چیزی کار می کنم شوهرم به من می گوید " سخت نگیر" مهم نیست که چقد مساله پیچیده و یا جدی باشد، من هم دست می کشم و لبخند می زنم. این نصیحت خیلی خوبی است . تنها کاری که می توانید انجام دهید این است که کمی آرام شوید وهر کاری که می توانید انجام دهید، سخت نگیرید و از هر اتفاقی که قرار است بیافتد لذت ببرید. در این زمان معمولا ایده های بهتری به ذهنتان می رسد و کارها زودتر انجام می شود !!!

 

وقتی که به بیست سال ابتدایی زندگی ام نگاه می کنم. می بینم که چه زندگی شتابزده ای داشتم . یادم نمی آید که چه کار می کردم. اما اگر 5 سال قبل را در نظر بگیرم، یعنی زمانی که بیشتر روی مفهوم " بودن " می اندیشیدم شگفت زده می شوم چون بیشتر آن خاطرات را به یاد می آورم کوچک یا بزرگ. و هنوز هم همه چیز به درستی انجام می شوند!!

محققان در آمریکا در این باره خاطر نشان می‌ کنند که از طریق آشنایی با معیارهای سلامت روان و تطابق آن با ویژگی‌ های شخصی، تعامل با دیگران و محیط اطراف می ‌توانیم تا حدودی عوامل آسیب ‌زا به شخصیت سالم را شناسایی کرده.

 

روانشناسان می ‌گویند؛ شادابی، نشاط، لذت بردن از زندگی و هدفمندی مستلزم داشتن شخصیت سالم است و سلامت روانی و جسمی، نیاز و خواسته ی همه انسان ها است و همه ی ما تلاش می ‌کنیم که برای برقراری ارتباطات سالم، شخصیت ‌های سالمی در زندگی انسانی پیدا کنیم. اما آیا تا کنون به این نکته فکر کرده ‌اید که از این حیث چه فردی از شخصیت سالم بهره‌ مند است؟

 

بر اساس مقاله منتشر شده در مجله علمی نیچر، " گوردن آلپورت " یکی از نخستین روانشناسانی بود که توجه خود را به شخصیت سالم معطوف داشت.

 

از نظر آلپورت افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل می‌ کنند، از قید و بندهای گذشته آزاد هستند و از نیروهایی که آن ها را هدایت می‌ کنند، کاملا آگاه هستند و می ‌توانند بر آن ها چیره شوند.

 

راهنمای اشخاص بالغ، زمان حال، ‌هدف‌ ها و انتظارهایی است که از آینده دارند. جنبه ی اساسی و ریشه ‌ای شخصیت انسان را مقاصد سنجیده و آگاهانه، امیدها و آرزوهای وی تشکیل می ‌دهند. این اهداف در واقع انگیزه ی شخصیت سالم قرار می‌ گیرند و بهترین راهنما برای فهم رفتار کنونی انسان هستند. وجود انسان در حقیقت بر داشتن هدف‌ های دراز مدت استوار است و این فاکتور مهم، انسان را از حیوان، کودک را از سالمند و نیز در اکثر موارد، ‌شخصیت سالم را از بیمار متمایز می‌ کند.

 

این مقاله می ‌افزاید: از دیدگاه آلپورت، ‌انسان‌ های سالم نیاز مداومی به تنوع، ‌احساس و درگیری تازه دارند. کارهای روزمره و عادی را کنار می‌ گذارند و در جست و جوی تجربه‌ های تازه هستند. آن ها ماجراجو هستند و ‌خطر می‌ کنند و چیزهای تازه کشف می ‌کنند. همه ی این فعالیت‌ ها ایجاد تنش می ‌کند و در هر صورت تنها از راه تجربه ‌ها و خطرهای تنش زا است که بشر می ‌تواند احساس بالندگی کند.

 

از نظر آلپورت، گسترش مفهوم خود، ارتباط صمیمانه خود با دیگران، امنیت عاطفی، ادارک واقع بینانه، مهارت ها و وظایف، عینیت بخشیدن به خود و فلسفه یگانه سازندگی، هفت معیار شخصیت سالم هستند.

یک دکترای روانشناسی گفت: برای همه پیش می‌آید زمانی که تلاش می‌کنند به موضوعی فکر نکنند ناخودآگاه تنها به آن موضوع می‌اندیشند به همین دلیل نباید با این افکار مقابله کرد در واقع نوشتن افکار نوعی استقبال از آنهاست که با مرور زمان حساسیت افراد بر افکار مزاحم کم می‌شود.

 

دکتر مهدی دوایی ،با بیان اینکه اغلب دانشجویان از حواس پرتی و عدم تمرکز لازم هنگام درس خواندن شکایت دارند، گفت: اشتغال ذهنی دانشجویان مانع از تمرکز لازم هنگام فراگیری مطالب می‌شود.

 

وی با اشاره به اینکه برای داشتن تمرکز و جلوگیری از حواس پرتی در انجام کارها دو راهکار کاربردی وجود دارد، گفت: راهکار اول یادداشت افکار مزاحم در دفترچه‌ای است که دانشجویان می‌توانند همیشه به همراه داشته باشند، افکار مزاحمی که هنگام مطالعه به سراغ افراد می آید مانع فهم مطالب خوانده شده می‌شود، در این شرایط باید خواندن کتاب را برای مدت کوتاهی کنار گذاشت و به یادداشت افکاری که مانع مطالعه شده‌اند پرداخت، در ابتدای کار نباید کمتر از 10 دقیقه را صرف نوشتن افکار صرف کرد، نوشتن افکار به مرور می تواند دایره زمانی بیشتری را دربرگیرد.

 

این دکترای روانشناسی گفت: برای همه پیش می آید زمانی که تلاش می کنند به موضوعی فکر نکنند ناخودآگاه تنها به آن موضوع می اندیشند، به همین دلیل نباید با این افکار مقابله کرد، در واقع نوشتن افکار نوعی استقبال از آنهاست که با مرور زمان حساسیت افراد بر افکار مزاحم کم می شود.

افکار مزاحم,نوشتن افکار مزاحم, نوشتن افکار

دکتر دوایی در خصوص راهکار دوم مقابله با حواس پرتی گفت: می توان با افکار مزاحم گفتگو کرد و به خود بگوییم که حواسمان به او هست، اما زمان دیگری با او مکالمه می کنیم، روش کار به این ترتیب است که عنوان افکار مزاحم را نوشته و پس از مدت زمانی که کار اصلی که به آن می پرداختیم تمام شد، پرداختن به همان فکر مزاحم و فکرکردن به آن را شروع کنیم.

 

وی همچنین افزود: باید به افکار بگوییم که ندای او را شنیده‌ایم و حتما زمانی را به گفتگو با او اختصاص می دهیم، پس از نوشتن افکار، شروع به خواندن آن کرده و حدود پنج بار آن را بخوانیم تا زمانی که حساسیت نسبت به آن افکار کمتر شود.

 

دکتر دوایی در پایان یادآور شد: پس از بکارگیری یکی از این دو روش باید برای رسیدگی به افکار شروع به طبقه بندی کرده و به آنها رسیدگی شود، برخی از افکار مربوط به دلخوری‌هایی از اطرافیان است که باید آنها مطرح شوند در غیر این صورت دچار انباشتگی می شوند.

اینکه چه شغل و موقعیتی را دارید باید فراموش کنید. به دنبال راهی باشید تا در کار خود خلاقیت و نوآوری داشته باشید.

 

برای این منظور باید از نوشیدن چای یا قهوه زیاد دست بردارید، فهرست کارهایی که باید انجام دهید را کوتاه کنید و دیگر ایمیل های طولانی و بی مفهوم برای دیگران ارسال نکنید.

 

تجربه یک روز کاری مفید بسیار هیجان انگیز است. برخلاف تصور عموم، اینکه همه کارهای خود را فهرست کنید و بر اساس آنها پیش بروید، باعث پیشرفت و موفقیت شما نمی شود. انسان های موفق همیشه روی انجام کارهای بیشتر متمرکز نیستند. زیاد کار کردن با خلاق و موثر بودن خیلی فرق دارد. اگر دوست دارید واقعا خلاق باشید باید روی مسایل محدودی تمرکز کنید.

 

در اینجا چند کاری که انسان های موفق و خلاق در زندگی انجام می دهند را برایتان نام برده ایم تا از آنها در جهت سود خود استفاده کنید.

 

1. نوشتن فهرست کوتاهی از کارهایی که باید انجام شوند

به انجام رساندن کارها در طول روز به این مفهوم نیست که در 8 ساعت کاری همه آنها را بی وقفه انجام دهید. این کار تقریبا غیرممکن است. در ضمن، انجام کارها پشت سر هم جایی برای هیچ گونه خلاقیتی برای کارمند باقی نمی گذارد. باید سعی کنید در طول هفته فضایی برای نوآوری و خلاقیت در کار خود ایجاد کنید تا هم بهره بیشتری ببرید هم موثرتر کار کنید.

 

2. بین کارها فاصله بیندازید

آیا می دانید که انرژی مغز نیز پس از چند ساعت پشت سر هم کار کردن، تحلیل می رود و باعث سردرد می شود؟ دلیل آن این است که مغز برای کارکرد خود گلوکز می سوزاند. برای جلوگیری از این خستگی ها و سردردها باید هر چند ساعت یک بار به خود استراحت دهید. از پشت میز بلند شوید، کمی قدم بزنید، چیزی بخورید یا بیاشامید و سعی کنید به هیچ چیز فکر نکنید. فقط به مغز خود استراحت دهید. برای به دست آوردن نتیجه بهتر باید سعی کنید هر یکی دوساعت یکبار به مغز خود استراحت بدهید. با این کار، دوباره با فکری باز و ذهنی خالی از فشار به کار خود بازخواهید گشت.

خلاقیت و نوآوری , پیشرفت و موفقیت

3. قانون 80/20 را دنبال کنید

آیا می دانید 20 درصد از کارهایی که در طول روز انجام می دهید حدود 80 درصد از نتیجه دلخواه شما را ایجاد می کند؟ مواردی که در طول روز کاری اهمیتی ندارند را حذف کنید. آنها تاثیر بسیار کمی در نتیجه کلی دارند.

 

4. روز خود را با تمرکز روی خود آغاز کنید

اگر روز خود را با چک کردن ایمیل های کاری آغاز کنید، به دیگران اجازه می دهید تا دیگران روز شما را تعیین کنند. خود را در مسیر درست قرار دهید و صبح ها به جای خواندن ایمیل ها، به خودتان توجه کنید. صبحانه خوب میل کنید، اخبار بخوانید یا ورزش کنید.

 

5. کارهای سخت را در ابتدای روز انجام دهید

ابتدای صبح چون ذهن بازتر است و مغز خسته نیست، بهتر است کارهای سخت را انجام دهید. به این ترتیب، در طول روز می توانید از فشار کاری خود بکاهید.

 

6. تلفن بزنید

دنیای دیجیتال باعث کم شدن ارتباطات واقعی مردم شده است. بیشتر مردم سعی می کنند در دنیای مجازی با هم در ارتباط باشند. آنها با ارسال ایمیل ها فورواردی به یکدیگر نشان می دهند که هنوز به فکر هم هستند. اما قربانی این زندگی نشوید. سعی کنید به جای ایمیل، با تلفن با مخاطبین در ارتباط باشید.

 

7. سازمان دهی کنید

اگر از مسایلی که در طول روز باعث حواس پرتی و پایین آمدن کارایی شما می شوند، مطلع هستید، آنها را مدیریت کنید. آیا در طول روز ایمیل های خود را چک می کنید؟ برای این منظور بهتر است زمانی در صبح، ظهر یا بعدازظهر برای آن تعیین کنید تا در طول روز فقط به کارهای مهم خود رسیدگی کنید.

 

8. بازدهی را با تنبلی قاطی نکنید

هیچ کارمندی دوست ندارد تنبلی کند اما این موضوع نخستین دلیل پایین بودن کارایی بازدهی کاری است. در واقع، برخی از کارها همچون برگزاری جلسات یا چک کردن ایمیل مانع از انجام کار مفید می شوند. بیشتر حواس خود را روی انجام کارهایی متمرکز کنید که تاثیرگذار و مفید هستند.

 

این را همیشه در ذهن داشته باشید، اگر درست، مفید و موثر کار کنید با کمترین فشار کاری می توانید بیشترین نتیجه را به دست بیاورید.

با لباس‌هایی که می‌پوشید می‌توانید شاد به نظر بیایید، بی‌حوصله شوید و حتی مهربان، گاهی هم کمی جدی! همه اینها بازی‌هایی است که با لباس‌ پوشیدن و تغییر ریتم چهره‌تان می‌توانید امتحانش کنید. بر اساس قواعد پوشش، ظاهر شما قبل از درونیات‌تان اولین تاثیر را در نگاه مخاطب می‌گذارد.

 

شما 30 ثانیه زمان دارید تا در نگاه دیگری تاثیر دلخواه‌تان را به جا بگذارید! و دقیقا به همین دلیل است که می‌توانید حس واقعی‌تان را پشت لباس‌هایی که می‌پوشید پنهان کنید یا حتی پشت تاثیر ناخودآگاه لباس‌هایتان، آنطور که می‌خواهید یا حتی نمی‌خواهید به نظر بیایید! کامران تفتی چهره آشنای تئاتر و سینما با ماست تا چهره کمی تا قسمتی جدی‌اش را پشت لباس‌هایش پنهان کند. او قرار است با سبک پوششی که گروه «لونالون»، به او پیشنهاد می‌دهند برخلاف ظاهر سخت و جدی همیشگی‌اش، مهربان به نظر بیاید!

 

جدیت کامران پشت آرامش لباس‌‌ها

گروه لونالون، قبل از هر چیز دنبال این بود که با انتخاب لباس‌هایی در اوج سادگی حس جدی چهره کامران تفتی را به حسی دلنشین‌تر یا به قول خودمان مهربان‌تر تبدیل کند. برای این‌کار باید سراغ در دسترس‌ترین ابزار می‌رفت. به دلیل فعالیت‌ فعلی هنری کامران امکان این نبود که استایل کردن چهره تکیه شود. تنها گریمی ساده در ابرو‌ها در راستای گرم کردن چهره و ایجاد گیرایی بیشتر آن صورت گرفت. در این شرایط خاص باید همه چیز به لباس سپرده می‌شد. آن هم لباس‌هایی ساده و بسیار نزدیک به سلیقه جمعی. نتیجه کار بعد از یک بررسی تخصصی و همه‌جانبه پیشنهاد 4 دست لباس از طرف طراحان و کارشناسان گروه بود. 4 دست لباس که هر کدام بنا به قواعد و قوانین پوشش بتوانند حس متفاوتی بر چهره جدی کامران تفتی بدهند. یادتان باشد در این تغییرات این لباس‌ها تعیین‌کننده نهایی‌ هستند و استایل اصلی چهره کامران تفتی و جدیت او را تحت تاثیر خودشان قرار می‌دادند.

 

نگاهی فراتر از طراحی و مد

گروه لونالون که در این سناریو همراه اصلی ایده‌آل بودند و طراحی ظاهر جدید کامران تفتی را به عهده داشت، گروهی متشکل از کارشناسان در زمینه چینش لباس‌ها، گریم و... است گروهی که در نگاهی کلی می‌توان با عنوان «استایلیست» از آنها یادکرد. ما در این ماجرا سراغ لونالون رفتیم چرا که نیاز به نگاهی فراتر از طراحی و دانش طراحان مد داشتیم. اما استایلیست و تفاوت آن با طراح مد: پوشش ما می‌تواند در اولین نگاه در دیگران بهترین و فراموش‌نشدنی‌ترین اثر ممکن را بگذارد وقتی این آراستگی ظاهری با چهره‌ای مناسب همراه می‌شود تاثیر اولیه دلنشین‌تری در اولین برخوردها از ما به جا ماند. بخشی از این ماجرا مربوط به طراح مد است اما با در نظر داشتن این نکته که طراح مد، مد را می‌آفریند در حالی که استایلیست، آنها را انتخاب کرده و با هم هماهنگ می‌کند. به زبانی ساده‌تر استایلیست با دانش علمی و شناختی که از اهمیت خطوط و آهنگ چهره بر مخاطب دارد می‌تواند بگوید که چه سبکی متناسب و لازمه صورت، مو و کل چهره افراد است و به همین شیوه همراه ماست تا تاثیر چشمگیر‌تری بر خود و اطرافیان‌مان داشته باشیم. همه این‌ دلایل دست به دست هم داد تا ایده‌آل لونالون را برای همراهی در این سناریو انتخاب کند.

 

خطوط افقی!

اولین ست پیشنهادی، یک پیراهن اسپرت است با خطوط پهن افقی. شکل هندسی‌ای که پایداری و به همراه آن آرامش را یادآوری می‌کند. دلیل رفتن سراغ این خطوط تاثیر ناخودآگاه آنها روی چهره است. خطوط افقی در این نوارهای پهن با خطای دیدی که ایجاد می‌کند خطوط چهره را همسوی خودشان باز و کشیده نشان می‌دهند.

 

شلوار کتان در این ترکیب بهترین انتخاب است چون این شلوار آقایان را قابل اعتماد‌‌تر جلوه می‌دهد. ما اصولا به افرادی اعتماد می‌کنیم که از آنها انرژی مثبت می‌گیریم و حس می‌کنیم می‌توانیم با آنها ارتباط بگیریم. شلوار کتان هم دقیقا همان چیزی است که برای رسیدن به این باور به آن نیاز داریم!

 

یک انتخاب به رنگ روشن!

پشنهاد بعدی استفاده از یک پیراهن با رنگی روشن و آرام است. حضور رنگ‌های روشن باعث می‌شود چهره‌ما روشن و در نتیجه خطوط صورت بازتر به نظر بیایند، حتی وقتی اصرار داریم ابروها را در هم گره بزنیم. برای این ترکیب رنگ آبی روشن بهترین انتخاب است. آبی، رنگ آسمان و اقیانوس یکی از پرطرفدارترین رنگ‌هاست. آبی رنگ صلح و آرامش است و سبب می‌شود بدن مواد شیمیایی آرامش‌بخش تولید کند. با انتخاب این رنگ ظاهر آرام شما دیگران را وادار می‌کند که به شما احترام بگذارند. آن هم به دلیل آرامش رنگ آبی و در عین حال تاثیر ناخودآگاهی که این رنگ در چهره دارد. حضور رنگ‌های روشن در پوشش باعث می‌شود چهره روشن و در نتیجه صورت بازتر به نظر بیاید؛ حتی وقتی اصرار داریم ابروها را در هم گره بزنیم!

 

یک شلوار راسته ترجیحا لینن آن هم به رنگ سفید می‌توانست با این پیراهن ظاهر مهربان‌تری به کامران تفتی بدهد. ظاهر مهربان‌تر و در عین حال اسپرت‌تر. اما انتخاب شلوار کتان سرمه‌ای به دلیل تاکید لونالون بر نیمه رسمی بودن ظاهر کامران تفتی بود آن هم به دلیل همراهی با استایل اصلی شخصیت او.

 

کمی ‌تا قسمتی اسپرت!

پیشنهاد بعدی یک پیراهن چهارخانه است. اولین دلیل این انتخاب رسیدن به ظاهری اسپرت‌تر در پوشش کامران تفتی است. سبکی که در عین حال مورد علاقه خود او هم هست. در انتخاب پیراهن‌های چهارخانه باید با احتیاط جلو رفت. به‌خصوص وقتی قرار است چهره مهربان‌تر از همیشه به نظر بیاید! این احتیاط ایجاب می‌کند سراغ رنگ‌های گرم آن هم در طیف رنگی روشن برویم.

 

کالج کفش مورد علاقه آقای تفتی است اما استایلیست‌های لونالون، برای این انتخاب غیر از این علاقه شخصی دلیل موجه‌تری دارند آن هم اینکه وقتی قرار است چهره ما مهربان و آرام به نظر بیاید نباید سراغ کفش‌های ضمخت و حجیم برویم. با در نظر گرفتن این قواعد کالج آن هم کالجی ظریف و هماهنگ با رنگ شلوار کتان، ما را به نتیجه دلخواه می‌رساند!

 

انتخاب اول تفتی!

این ترکیب، یعنی مشکی، علاوه بر اینکه رنگ مورد علاقه خود کامران تفتی است خط بطلانی است بر این باور غلط که رنگ‌های تیره، چهره را گرفته و درهم نشان می‌دهد! رنگ مشکی و سبک کلاسیک هر دو علاقه‌های شخصی کامران تفتی در پوشش هستند. لونالون با احترام به این علاقه، تلاش کرد تا استفاده از همین علایق و بازی با کنتراست تیره و روشن ظاهر جدیدی برای کامران تفتی تعریف کند.

 

نقطه عطف این ترکیب تیره، کنتراستی است که با استفاده از رنگ روشن و تیره در آن ایجاد شده است. استفاده از رنگ آرامی مثل کرم در قالب پاپیون و کمربند روی زمینه مشکی پیراهن و شلوار کتان تصویر متفاوتی از چهره کامران تفتی ارائه داده است.

 

تکرار رنگ کرم در کمربند و حتی نوار حاشیه کالج، علاوه بر هارمونی که در کل پوشش ایجاد کرده با یکنواختی رنگ مشکی هم در تضاد است و به همین دلیل تیرگی آن را در خودش پنهان کرده است.

 

استفاده از پاپیون کرم علاوه بر تمام ویژگی‌‌هایی که پاپیون برای مهربان‌تر نشان دادن چهره در خودش دارد یک مشخصه مهم دیگر هم دارد و آن اینکه از آنجا که پاپیون نزدیک‌ترین فاصله را تا صورت دارد وقتی به رنگ روشن انتخاب می‌شود به طور غیر‌مستقیم موجب باز شدن هرچه بیشتر چهره می‌شود.

 

شبیه خودم لباس می‌پوشم!

سناریوی اصلی وقتی شروع شد که کامران تفتی پذیرفت، تغییر سبک و سیاق پوشش را برای پنهان کردن خطوط جدی صورتش به «لونالون» گروه استایلیست‌های ایده‌آل بسپارد. برای پذیرفتن این پیشنهاد هم چند دلیل داشت اول اینکه: معتقد است اصولا آدم‌ها لباس‌ می‌پوشند که دیده شوند اما او لباس می‌پوشد که آرامش داشته باشد: «من کمی برعکس به ماجرا نگاه می‌کنم یعنی لباس نمی‌پوشم که بقیه ببینند و بگویند چه لباس خوبی و...! لباس می‌پوشم تا نشان دهم انتخاب‌هایم چقدر با بدن من هماهنگ هستند چون معتقدم در برخورد با دیگران پوشش، نماینده شخصیت واقعی و کاریزمای حقیقی درونی ماست.»

 

حساسیت‌های حرفه بازیگری دلیل دیگر اوست:« حرفه من به عنوان یک هنرپیشه ایجاب می‌کند نسبت به پوششم حساس‌تر از دیگران باشم. نه از باب اینکه متفاوت باشم بلکه به این دلیل که شبیه خودم باشم. لباس پوشیدنم شبیه اندیشه‌ و فکرم باشد. به باور من این نوع پوشش است که استایل یک بازیگر را تعیین می‌کند، میزان مهربانی‌اش را تعیین می‌کند، میزان آرامش و حتی قابل اعتماد بودنش را. در حقیقت سبک و سیاق لباس پوشیدن است که به فردی که مقابل من قرار می‌گیرد می‌گوید چقدر می‌تواند با من صمیمی باشد، راحت ارتباط برقرار کند یا حتی از من فاصله بگیرد! و بالاخره اینکه لباس ابزاری است که در نگاه اول شخصیت من را تعریف می‌کند. درست قبل از اینکه بگویم سلام من کامران تفتی هستم، این لباس است که می‌گوید شخصیت من چقدر قابل اعتماد، چقدر دلنشین یا حتی سخت و بی‌تفاوت است!

چگونه فایل robots.txt به سئوی وب سایت من کمک می کند؟

یکی از استانداردهای گوگل که در راهنمای موتور جستجوی این شرکت در یک فایل PDF در اختیار کاربران به صورت عمومی قرار گرفته، داشتن فایل ربات در سایت است. در واقع گوگل یکی از فاکتورهای رتبه بندی سایت را داشتن فایل ربات قلمداد می کند. چون یک وبمستر حرفه ای میداند با فایل ربات چه کار کند. در سرچ کنسول موتور جسجوی گوگل، مدیر سایت میتواند فایل ربات سایت خود را برای گوگل ارسال کند تا گوگل از آن استفاده کند.

دستور تاثیر خزیدن Crawl-delay: این دستور هم بر خلاف تصور بقیه، تنها برای گوگل کاربرد ندارد. با این دستور ربات منتظر گذر زمان مشخص شده می شود سپس اقدام به بررسی و ایندکس می کند. اگر میخواهید ربات های گوگل با تاخیر برگه های شما را ایندکس کنند در سرچ کنسول می توانید آن را کنترل کنید.

نقشه سایت Sitemap: با این دستور برای ربات ها مشخص می کنید که نقشه XML سایت کجاست. آدرس نقشه سایت با این دستور مشخص می شود تا ربات موتورهای جستجو به آن دسترسی مستقیم پیدا کنند و از آن برای ایندکس بهتر و سریع تر استفاده کنند.

استفان کاوی نویسنده کتاب اعتماد هوشمندانه تجربه های خود و تعداد زیادی از افراد و سازمان ها را به تصویر می کشد تا نشان دهد اعتماد چگونه می تواند کامیابی، انرژی و شادی شما را بیشتر کند. این کتاب الهام بخش، می تواند شما را برانیگزاند که اعتماد را در اطراف خود بگسترانید و روابط کاری و شخصی خود را بهبود دهید.

اعتماد به دیگران,اعتماد هوشمندانه,نبود اعتماد

 

نبود اعتماد

سراسر دنیا با موضوع «اعتماد» درگیر هستند. برخی می توانند سطوح بالایی از اعتماد را ایجاد و حفظ کنند. با اینحال بسیاری در این کار موفق نیستند، بنابراین، همیشه چرخه های منفی و نزولی کم اعتمادی و عدم اعتماد ایجاد می کنند. کافی است به اخبار گوش دهید تا فساد، رشوه خواری، بدرفتاری، رسوایی و کلاهبرداری را در سراسر دنیا ببینید.

 

بحران شدید کم اعتمادی که در سراسر دنیا وجود دارد، با تاثیرات زیانباری که بر زندگی اجتماعی و رفاه مالی دارد، موسسات و شرکت های دنیا و روابط کاری و زندگی های شخصی را در کام خود می کشد. روابط و فرهنگ های با «اعتماد زیاد»، نه تنها باعث افزایش کامیابی می شوند، بلکه انرژی و شادی را نیز افزایش می دهند.

 

1- کامیابی:

قابل اعتماد بودن ارتباط مستقیمی با کامیابی دارد. سرمایه گذاری و سودآوری به اعتماد نیاز دارد. شرکت هایی که در آنها اعتماد زیاد وجود دارد، از این اعتماد لذت می برند، چون هنگامی که اعتماد بیشتر می شود، سرعت کارها افزایش یافته و هزینه ها کاهش پیدا می کند.

 

در عوض شرکت هایی که در آنها کم اعتمادی وجود دارد، هزینه های زیادی برای این کم اعتمادی می پردازند. این هزینه ها شامل «انجام مجدد کارها»، «کاغذبازی»، «سیاست های کاری بیش از حد»، «جدایی و نبود اتحاد»، «درگیری ها» و «تقلب و سوء استفاده» می شود. این عوامل باعث می شود دیگران شما را غیرقابل اعتماد بدانند و خودتان هم به دیگران اعتماد نخواهید کرد.

 

2- انرژی:

اعتماد به شدت بر انرژی تاثیرگذار است. اعتماد نه تنها بر انرژی جسمانی و احساسی، بلکه بر سلامت، رفاه، خلاقیت و مشارکت نیز تاثیر می گذارد. اعتماد زیاد انرژی غیرمعمولی به وجود می آورد، درحالی که کم اعتمادی فشار خسته کننده ای را ایجاد می کند. این پدیده یک اثر موجی بزرگ در تمام جهات ایجاد می کند که در سطح وسیع، انرژی و روحیه کلی و انگیزش سازمان را تغییر می دهد.

 

3- شادی:

افرادی که به صورت خلاقانه در یک محیط با اعتماد به کار مشغول هستند، لذت و رضایتمندی را منعکس می کنند. همه کارمندان خواهان کار در یک شرکت با فرهنگ اعتماد زیاد هستند.

 

تناقض بزرگ

ترکیب این سه عامل، معیاری برای اندازه گیری میزان اعتماد در سطح شخصی و سازمانی فراهم می کند. هر چه اعتماد بیشتر می شود هر یک از این سه عامل بهبود پیدا می کند. تناقض بزرگ این است که با وجود بحران جهانی اعتماد که امروزه در سراسر دنیا وجود دارد، امیدهای فراوانی برای اعتماد کردن وجود دارد.

 

افراد و سازمان هایی که به اعتماد کردن اعتقاد دارند، برمبنای اصول قدیمی ایمان داشتن و اطمینان به دیگران، در حال ایجاد «تحول اعتماد» هستند. شرکت هایی که اعتماد را بین کارمندان، تامین کنندگان، مشتریان و سهامداران برقرار می کنند، شاهد جهش های بزرگی در سودآوری هستند.

 

بی اعتمادی، اعتماد کورکورانه و اعتماد هوشمندانه

بسیاری از مردم، دنیا را از منظر اعتماد کورکورانه و ساده لوحانه یا بی اعتمادی شکاکانه می بینند. این دیدگاه ها از شرایط اجتماعی که مدارس، خانواده ها، تجارب شخصی و رسانه ها ایجاد کرده اند ناشی می شود. از آنجایی که این عینک ها بر دیدگاه شما و در نتیجه رفتارهایتان اثر می گذارد، تغییر دادن آن می تواند چشم انداز، نتایج شما و سازمانتان را ارتقا دهد. مردم ذاتا می خواهند به همدیگر اعتماد داشته باشند و همدیگر را باور کنند، بنابراین داشتن اعتماد کورکورانه بیش از حد باعث می شود ضربه های سختی بخورید. خیانت اغلب باعث به وجود آمدن فعالیت هایی می شود که نشانگر بی اعتمادی است. این فرایندها و تدابی رواکنشی طبیعی در این دنیای کم اعتمادی هستند.

 

برای موفقیت درازمدت، اعتماد کورکورانه و بی اعتمادی، رویکردهای مناسبی نیستند. اعتماد هوشمندانه، فلسفه ای بر مبنای قضاوت های درست و رویکردی جایگزین و اساسی برای بهبود کارایی، انرژی و شادی سازمان شما و زندگیتان است.

 

اعتماد هوشمندانه یک تلاش پیوسته و روزانه بر مبنای «میل به اعتماد کردن» است، که ناشی از گوش دادن به حرف قلب و همچنین تجزیه و تحلیل های منطقی و گوش دادن به عقل است. آغاز یک معامله برمبنای اعتماد، فواید بالقوه و تعاملات مثبت دوجانبه ای را برایتان به همراه خواهد آورد. درحالی که انجام آن با بی اعتمادی مانع به وجودآمدن این فرصت ها می شود. همواره تمایل به اعتماد را با تجزیه و تحلیل سه متغیر زیر ترکیب کنید:

 

1- فرصت ها:

موقعیت پیش رو چیست؟ دقیقا تصمیم بگیرید که در چه کاری می خواهید به شخص مقابل اعتماد کنید.

اعتماد به دیگران,اعتماد هوشمندانه,نبود اعتماد

2- خطرات:

میزان ریسک اعتماد کردن چقدر است؟ نتایج و ضررهای ممکن و احتمال آنها را مشخص کنید و بررسی کنید که این نتایج تا چه حد برایتان مشکل ساز خواهد بود.

 

3- اعتبار:

شخصیت و صلاحیت مخاطبان چه چیزی را نشان می دهد.

در اینکه چگونه اعتماد را گسترش می دهید و روش انجام این تجزیه و تحلیل ها، هوشیار باشید. اعتماد زیاد و تحلیل کم منجر به اعتماد کورکورانه می شود درحالی که اعتماد کم و تجزیه و تحلیل بیش از حد باعث گسترش بی اعتمادی می شود. اعتماد کم و تحلیل های کم اصلا معنی اعتماد را ندارد، درحالی که تمایل به اعتماد زیاد و تحلیل زیاد و درست منجر به «اعتماد هوشمندانه» می شود.

 

5 گام برای اعتماد هوشمندانه

این 5 گام لازم برای اعتماد هوشمندانه را که در ادامه می خوانید به کار بگیرید و از تخطی از آنها یا وانمود دروغی به انجام آنها بپرهیزید.

 

گام اول: تصمیم بگیرید که اعتماد کنید

تصمیم آگاهانه برای اینکه اعتماد کنید، شرایط را برای چهار قدم بعدی آماده می کند. اگر به اعتماد ایمان داشته باشید، این اعتقاد راسخ شما، اعتماد هوشمندانه را نشان می دهد و شروعی برای حرکت به سمت آن است. از رفتارهای ظاهری مانند استفاده از اعتماد دیگران برای سودجویی، زبان بازی های غیرواقعی یا وانمود به اعتماد، بپرهیزید. صرفنظر از اینکه در گذشته دیدتان به اعتماد چگونه بود، انتخاب اعتماد، احتمال اجرای آن را بیشتر می کند و مزایای زیادی را به همراه می آورد.

 

افراد، گروه ها و سازمان هایی که سطح اعتماد بالایی دارند، باور دارند که لایق اعتماد هستند، می توانند این اعتماد را گسترش دهند و اینکه اعتماد کردن مدیریت بهتری را ایجاد می کند. رهبران باتجربه و دانا، اعتماد را یک اصل در کارهای اساسی خود می دانند. حتی اگر در تمام عمر خود هشدارهایی در مورد اعتماد زیاد شنیده اید، تحول خود را باتصمیم به باور مزایای «اعتماد بر مبنای تحلیل درست» را آغاز کنید.

 

گام دوم: از خودتان شروع کنید

فقط تصمیم برای اعتماد کردن کافی نیست. باید با مسوولیت پذیری وایجاد اعتبار برای خودتان، اعتقاد راسخ خود را به این اصل نشان دهید. گروه ها، مدیران وسازمان های هوشمند، شخصیت و صلاحیت خود را به گونه ای صیقل می دهند که به آنها اجازه دهد به خودشان اعتماد داشته باشند و اعتماد دیگران را هم به دست بیاورند.اعتبار حاصل برای آنها قدرت، امنیت اقتصادی و شادی بیشتری فراهم می آورد.

 

اجازه ندهید دیگران مسوولیت های شما را بدزدند یا موفقیت های شما را انکار کنند. از رفتارهای ساختگی مانند ایجاد اعتبار جعلی، عدم پذیرش اشتباهاتتان یا سعی در انداختن اشتباهات به گردن دیگران برای بزرگ جلوه دادن خودتان، بپرهیزید. دیگران اگر ببینند شما خصی مطلع، آگاه، هوشیار، دارای دانش و مایل به یادگیری بیشتر هستند، با میل بیشتری به شما اعتماد خواهند کرد.از خود بپرسید که آیا به خودتان اعتماد کامل دارید؟ اگر به خودتان اعتماد داشته باشید دیگران راحت تر به شما اعتماد خواهند کرد.

 

گام سوم: نیت خود را بگویید و نیت دیگران را مثبت بدانید

گفتن نیت هایتان به بقیه نشان می دهد که نقشه شما چیست و دلیلش چیست نیت های خود را مخفی نکنید یا فرض نکنید که دیگران آنها را می دانند و می فهمند. اطلاعات غلط ندهید و دنبال نقشه های مخفی نباشید. فکر کردن به اینکه دیگران نیت های مثبتی دارند، ایمانتان نسبت به خوب بودن انسان ها را بیشتر می کند و ذهن و قلبتان را برای نتایج دلخواه باز می سازد.

 

خوش بینی و تفکر مثبت نتایجی مانند، «روابط لذتبخش و با اعتماد زیاد»، «مشارکت خلاق» و «کارایی بیشتر» به همراه دارد. هرگز رفتاری ساختگی مانند وانمود به داشتن نیت خوب درحالی که در دل دشمنی را پرورش می دهید، یا وانمود به اعتماد به دیگران درحالی که مدام آنها را زیر نظر دارید، نداشته باشید. بیان شفاف نیت ها به شما کمک می کند از لحاظ احساسی ارتباط برقرار کنید، زمینه را فراهم کنید و روابط دو جانبه خوبی را ترویج دهید و اطمینان و امید ایجاد کنید. از سوی دیگر پنهان کردن نیت ها به طرف مقابل اجازه می دهد در مورد نیت شما به حدس و گمان بپردازد یا فکر کند که انگیزه های منفی دارید.

 

گام چهارم: به آنچه قرار است انجام دهید، عمل کنید

اگر به قول ها و وعده های تان عمل نکنید، تلاش هایتان برای ایجاد و تقویت اعتماد، از بین خواهد رفت. در تمامی فرهنگ ها، قابل اعتماد بودن یعنی تا چه حد می توان روی حرف طرف مقابل حساب کرد. از دادن وعده های بزرگ یا کم کاری در وعده هایتان و جدی نبودن در پایبندی به تعهدات بپرهیزید. تلاش کردن به جای ارایه نتایج واقعی از دیدن دیگران ارزشمند نیست.

 

گام سوم یعنی بیان نیت ها وقتی با گام چهارم یعنی پایبندی و عمل به حرف هایتان ترکیب شود، عامل بسیار قدرتمندی در ایجاد اعتماد می شود. پایبندی به قول ها ارتباطات را مستحکم می کند. اینگونه صداقت و راستی اساس شهرت و آوازه شما، برندشخصی و برند شرکت تان است، به خصوص در این «اقتصاد اعتبارمحور» که رسانه های اجتماعی به وجود آورده اند. اگر نیت هایتان را بیان کنید و بر قول های خود پایبند بمانید، اعتماد دیگران را به دست خواهید آورد، که به شما اجازه می دهد بیشتر به دیگران اعتماد کنید.

 

گام پنجم: در اعتماد به دیگران پیشقدم شوید

زمانی را که دیگران به شما اعتماد کردند به یاد آورید. چرا آنها به شما اعتماد کردند؟ این تجربه چه تاثیری بر شما گذاشت؟ بسیاری از مدیران برای اینگونه اعتمادها و اختیار دادن ها، ارزش قائلند. اعمالی مانند انکار حقیقت، نگفتن کامل حقایق، کنترل دیگران، یا تلاش برای اینکه همه کارها را خودتان انجام دهید، در خلاف جهت گسترش اعتماد است.

 

اعتماد ساختگی، می تواند شامل مسوولیت دادن به دیگران بدون اعطای اختیار تصمیم گیری یا کنترل تمام کارهایی که به دیگران محول می کنید باشد. به عنوان یک مدیر، مسوولیت پیشقدم شدن در اعتماد بر عهده شما است. تصمیم به «اعتماد هوشمندانه» باعث ایجاد نتایج می شود، چون بهترین توانایی های فرد را فعال می کند و الهام بخش می شود و به آنها انگیزه می دهد. این کار اعتماد را بیشتر می کند چون مردم دوست دارند قابل اعتماد دیده شوند و همچنین زمینه را برای روابط متقابل ایجاد می کند چون وقتی به دیگران اعتماد کنید، آنها هم تمایل پیدا می کند که این اعتماد را جبران کنند.

 

تصمیم برای اعتماد به دیگران چهره مثبتی را تقویت می کند که اعتماد زیاد – و همچنین کامیابی، انرژی و شادی – در روابط ایجاد می کند. حتی اگر نتیجه دقیقا آن چیزی که می خواستید نباشد، با اثر موجی که با تصمیم به اعتماد به دیگران ایجاد می شود، افرادی که به آنها اعتماد کرده اید از این اعتماد قدردان خواهند بود. این اعتماد هوشمندانه را بین سهامداران شرکت، مشتریان، کارکنان، همکاران و اعضای خانواده و شبکه های اجتماعی و اجتماع های محلی و سازمان ها بگسترانید.

 

از همین جایی که هستید تحول اعتماد را آغاز کنید. پنج گام برای اعتماد هوشمندانه را درک کنید و در زندگی شخصی و حرفه ای خود به کار بندید.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که هر روز با موجی از اخبار ناخوشایند روبه‌رو می‌شویم؛ اما بارها در مقالات و کتاب‌های مختلف خوانده‌ایم که نباید بر افکار منفی و حوادث ناگوار متمرکز شویم و باید تفکر مثبت داشته باشیم؛شاید معترض‌‌شویم که «این همه درباره مثبت‌اندیشی خوانده‌ام ولی مشکلاتم همچنان پابرجاست یا اینکه من در کارم موفق نیستم و بارها شکست خورده‌ام.

 

تفکر مثبت را هم امتحان کرده‌ام اما تغییری در کارم حاصل نشده، دیگر ناامید شده‌ام و نمی‌توانم به خودم دروغ بگویم که اوضاع بد نیست و حقیقت را انکار کنم و...». ولی در حقیقت بیشتر مردم ماهیت تفکر مثبت را درک نمی‌کنند.

 

تفکر مثبت شیوه ای از فکر کردن است که فرد را قادر میسازد نسبت به رفتارها، نگرش ها، احساس ها، علایق و استعدادهای خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشند و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه ترین تصمیم را بگیریم.

 

افکارمثبت، افکاری سازنده،انگیزه و انرژی بخش هستند که بر اثرتلقین، تکرار و تمرین به ذهن راه می یابد و باعث می شود ذهن و فکر مثبت شود. در این صورت کنترل فکر دراختیار ماست.

 

افراد مثبت نگر با وجود تفکر درباره گذشته و آینده، در زمان حال زندگی می کنند و از آن چه دارند راضی و خشنود هستند . در گفتار خود از کلمات و عبارات مثبت و امید بخش استفاده می کنند و همیشه سعی می کنند با تلاش و کوشش به موفقیت برسند و اگر در کاری موفق نشدند عامل را ابتدا در خود وسپس در شرایط بیرونی جستجو می کنند.

 

همیشه قبل از عمل یا صحبت کردن فکر می کنند، به همین دلیل کمتر دچار خطا و اشتباه با ضد و نقیض گویی می شوند.

 

اگر از آنها خواسته شود در باره موضوعی اظهار نظر کنند، با وجود تفکر در جنبه های منفی، موارد مثبت آن را بیان می کنند و موضوع را به فال نیک می گیرند به عبارت دیگر "نیمه پر لیوان را می بینند" .

 

مشکلات را ناچیز شمرده و برای حل آنها از توانایی خود و راهنمایی دیگران استفاده می کنند.

 

همه چیز در نظر آنها زیبا و لذت بخش بوده و سعی می کنند از مواهب زندگی بیشترین استفاده را ببرند. در ارتباط های اجتماعی خود با دیگران حسن ظن دارند(مگر خلاف آن را ببینند) و سعی می کنند در حد توان به دیگران خدمت و کمک کنند.

 

شیوه تفکر مثبت، شکست‌ناپذیر است و باعث می‌شود که بتوانیم به بسیاری از موفقیت‌هایی که در زندگی می‌خواهیم، دست یابیم. مثبت‌اندیشی به شما کمک می‌کند تا ترس خود را به شجاعت و ضعف خود را به قدرت تبدیل کنید. بهتر است موفقیت را پیش شرط ذهنی خود فرض کنید. این یکی از اصول اولیه تفکر مثبت است.

 

مهم نیست چه کسی هستید یا چندبار شکست خورده‌اید حتی اهمیتی ندارد چند سال دارید؛ زندگی همیشه می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد. موفقیت در دسترس همه ماست؛ البته اگر از اصول اولیه تفکر مثبت و اندیشه سالم و صحیح پیروی کنیم.

 

هیچ‌گاه نباید گمان کنید همه‌چیز به آخر رسیده است، حتی زمانی که همه چیز برخلاف میل شما باشد و نتوانید به موفقیت دست یابید؛ حتی در بدترین شرایط هم راه گریزی وجود دارد.

 

راهکار های عملی برای مثبت اندیشی

- احساس شادکامی و خوشبختی. هیچ چیز مثل زندگی مثبت‌نگرانه نمی‌تواند احساس شادکامی و خوشبختی را در انسان بوجود بیاورد. انسانهایی که احساس خوشبختی می‌کنند افرادی هستند که کمتر با افکار و مسائل منفی سروکار دارند و اجازه نمی‌دهند بیش از مقدار لازم و طبیعی با مسائل منفی درگیر شوند. با نیمه پر لیوان زندگی می‌کنند و اتفاقات را از جانب مثبت ارزیابی می‌کنند. افکار روزانه آنها حول و حوش مسائل خوب دور می‌زند و با دیدگاهی مثبت کارها و امور زندگی خود را دنبال می‌کنند. آنها کمتر از نمی‌شود، نمی‌توان و ... استفاده می‌کنند. مثبت‌بینی نیروی انسان و اراده او را در جهت رسیدن به اهداف و خواسته‌هایش تامین می‌کند.

 

- معنویات نقش مهمی در شادکامی دارند. امور معنوی و پیوندهای قلبی انسان با آنها بسیار موثر هستند. این پیوندها علاوه بر کمک به انسان در جهت داشتن نگرشی مثبت به زندگی به او کمک می‌کنند در شرایط سخت و منفی و آزار دهنده نیز تسلط بیشتری روی مسائل داشته باشند. انسان بدون معنویات و ارتباطش با این منابع بی‌تکیه‌گاه است. در مراسم معنوی شرکت کنید، هر چند وقت به اماکن متبرکه و زیارت‌گاهها بروید.

 

- انگیزه خود را تقویت کنید. انگیزه موتور حرکتی انسان انسان بی‌انگیزه راکد و کسل و بی‌تحرک است. با عوامل مخل انگیزه بجنگید و عواملی را که انگیزه شما را قدرتمند و قوی می‌سازند را تقویت کنید.

 

- شبکه اجتماعی خود را وسعت دهید. داشتن روابط گسترده برای زندگی سالم و کم استرس مفید است. افراد تنها بیشتر دچار استرس می‌شوند و بیشتر دچار کسالت و بی‌حوصلگی می‌شوند. روابط خود را بیشتر و بیشتر کنید. این نوع روابط علاوه بر پر کردن اوقات فراغت شما در شرایط سختی و ناراحتی نیز تکیه‌گاه خوبی را برای شما فراهم می‌کند.

 

- برنامه ریزی داشته باشید. بدون برنامه ریزی زندگی بهم ریخته و نامنظم است و بی‌نظمی مخل آسایش و خوشبختی. نظمی به زندگی خود بدهید کارها و وظایف خود را مشخص کنید و هر چیز را سر جای خود قرار دهید و برای هر کاری وقتی تنظیم کنید. به این ترتیب شما در بین کارها و وظایف و مشغله‌های مختلف گیر نخواهید افتاد و کمتر و کمتر دچار ناراحتی و استرس خواهید شد طبعا شادمان‌تر و شاداب‌تر خواهید بود.

 

- به ظاهر خود توجه کنید. ظاهر انسان ، آینه‌ای از درون اوست. افرادی که به ظاهر آراسته خود اهمیت نمی‌دهند علاوه بر تاثیر منفی خود روی اطرافیان روی روحیه خود نیز تاثیر منفی دارند. به لباس ، زیبایی و جوانی خود توجه کنید. زمانی را برای حفظ زیبایی و جوانی اختصاص دهید.

 

- هدفمند باشید. داشتن اهداف بیشتر برنامه‌ها و امور زندگی انسان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. راه و روش زندگی شما در راستای اهداف‌تان از زندگی شکل می‌گیرد. اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود را معین کنید. خلاقیت بیشتری به خرج بدهید و روشهای جدیدی را برای رسیدن به اهداف خود یاد بگیرید. اهداف به شما انگیزه می‌دهند و شیوه‌های خوب زندگی را برایتان ترسیم می‌کنند.

 

-   تمرین. به‌طور مرتب در طی روز لحظاتی توقف کنید و ببینید مشغول فکر کردن به چیزی هستید. اگر متوجه شدید که بیشتر افکار شما منفی هستند سعی کنید یک نکته مثبت در آنها پیدا کرده و فکرتان را تصحیح کنید.

 

این قانون ساده را به یاد داشته باشید: هیچ‌وقت به خودتان حرفی نزنید که حاضر نباشید آن حرف را به دیگران بزنید.

 

- مثبت فکر کردن را تمرین کنید. هر روز! اگر بدبین هستید و افکاری منفی دارید توقع نداشته باشید که در عرض یک شب، به یک فرد مثبت‌نگر و خوش‌بین تبدیل شوید. اما با تمرین کردن گفت‌وگوی ذهنی شما، کم‌کم مثبت می‌شود و از حالت خودانتقادی بیرون می‌آید و خودپذیری جای آن را می‌گیرد و همین‌طور نسبت به جهان اطرافتان کمتر دیدگاهی بدبینانه خواهید داشت و زیباتر به نظر خواهد آمد. تمرین تفکر مثبت، دید بهتری به شما می‌بخشد. وقتی حالت ذهنی مثبت باشد قادرید از پس هر مسئله‌ای هرچه‌قدر هم استرس‌زا و ناراحت‌کننده باشد به نحو مۆثری برآئید. این توانائی (مثبت‌نگری) به سلامت جسم و روح شما کمک می‌کند و درهای جدیدی را به رویتان می‌گشاید. تمرین روزانه را به یاد داشته باشید.

منبع: همشهری آنلاین همراه با تغییرات و اضافات/تبیان

 

به یک مسئله فکر کنید که دوست دارید واقعاً درست شود. آیا باور دارید که درست می‌شود؟ شاید وقتش رسیده که اعتماد کنید.

 

واقعیت این است که همه چیز بالاخره درست می‌شود. زندگی بلد است از خودش مراقبت کند، چه شما بخواهید چه نخواهید. اگر نگاهی به زندگیتان بیندازید متوجه می‌شوید که همه اتفاق‌های آن در آخر درست شدند و به بهترین نتیجه رسیدند.

 

اعتماد یعنی نتیجه را فراموش کنید. باید باور کنید که اهداف و آرزوهایتان اگر اعتماد به تحقق آنها داشته باشید، به حقیقت می‌پیوندند. اعتماد مجانی است و اجازه می‌دهد زندگی مسیر خود را طی کند، حتی اگر از آینده واهمه داشته باشید. اگر فقط کمی بیشتر اعتماد می‌کردید، زندگیتان چطور بود؟

 

دوست دارید اعتماد بیشتری به زندگی‌تان داشته باشید؟ این مراحل ساده را دنبال کنید:

1 - آدمهایی که از اعتمادتان سوءاستفاده کرده‌اند را ببخشید

این اصلاً کار آسانی نیست. منظورمان این نیست که کسانیکه واقعاً به شما صدمه زده‌اند را فراموش کنید. اما آنهایی که قصد آزارتان را نداشته‌اند چه؟ آنهایی که خیلی وقت است به دنبال بخشش شما هستند و هنوز منتظرند که آنها را ببخشید؟ ماندن در ناراحتی‌های گذشته فقط باعث می‌شود نتوانید اعتماد کنید که اوضاع بالاخره در آینده درست می‌شود.

 

2 - انتظار داشته باشید که دیگران غافلگیرتان کنند

قبل از اینکه از دیگران ناامید شوید به آنها فرصت دهید، ممکن است چیزی برای غافلگیر کردنتان داشته باشند. نگرانی از اتفاقاتی که ممکن است هیچوقت نیفتد، فقط اذیتتان می‌کند. و با این روش روابط صمیمانه‌تری با دیگران خواهید داشت.

 

3 - گرایشاتتان را اصلاح کنید

اعتماد یعنی به دیدگاهتان تغییری مثبت دهید. نگرش شما است که اهمیت دارد. زندگی پیش می‌رود و شما به آن واکنش می‌دهید. مهمترین چیز این است: این شمایید که واکنشتان را انتخاب می‌کنید.

 

4 - به استقبال چیزهای تازه بروید

اعتماد یعنی به استقبال اتفاقات جدید در زندگیتان بروید. قبل از اینکه در را باز کنید، هیچوقت نمی‌دانید چه چیزی پشت آن انتظارتان را می‌کشد.

 

5 - خودتان را با دیگران تقسیم کنید

اعتماد یعنی قسمت بیشتری از خودتان را برای دیگران آشکار کنید تا آنها هم بتوانند قسمت بیشتری از خودشان را به شما نشان دهند. شاید در ابتدا سخت باشد اما ارزش ریسک کردن را دارد. یادتان باشد، وقتی بدی‌های زندگی را از خودتان دور کنید، خوبی‌های آن هم از شما دور خواهند شد.

 

6 - به خودتان اعتماد کنید

اعتماد می‌گوید، «من به خودم ایمان دارم.» وقتی باور داشته باشید که قدرت کنار آمدن با هر چیزی که بر سر راهتان قرار می‌گیرد را دارید، آنوقت واقعاً این قدرت را خواهید داشت.

 

7 - باور کنید که درست خواهد شد

اعتماد یعنی قبل از اینکه سند و مدرک اینکه همه چیز درست می‌شود را دیده باشید، آن را باور کنید. گاهی‌اوقات قبل از اینکه پاداش را ببینید باید به بودن آن اعتماد داشته باشید. ممکن است برای این اول مجبور به انجام کارهایی شوید که اصلاً دوست ندارید یا باعث ناراحتی‌تان می‌شود اما اعتماد کنید که در مسیر درست قرار دارید و همه چیز در انتها درست خواهد شد.

 

اعتماد یعنی نترسید و پیش روید. اعتماد بعنی بااینکه نمی‌دانید چه پیش می‌آید اما برای آن جلو بروید. نظرتان چیست که اعتماد بیشتر را وارد زندگی‌تان کنید؟ مطمئن باشید از قدرت و آزادی که برایتان به همراه می‌آورد متعجب خواهید شد. به نظرتان این روش بهتری برای زندگی کردن نیست؟

حتی کارآفرین ها هم ممکن است در مسیر تحقق آرزوهای خود دچار یاس و ناامیدی شوند. اما از آنجا که این روند باید هرروز تکرار شود و شما از انجام آن ناگزیر هستید باید راه هایی پیدا کنید تا از این روزمرگی و خستگی فرار کنید.

 

اینکه هر روز یک کار تکراری را انجام دهیم باعث کسالت و خستگی می شود. این باعث می شود تا احساس خستگی از زندگی بر روحتان مستولی شود. حتی کارآفرین ها هم ممکن است در مسیر تحقق آرزوهای خود دچار یاس و ناامیدی شوند. اما از آنجا که این روند باید هرروز تکرار شود و شما از انجام آن ناگزیر هستید باید راه هایی پیدا کنید تا از این روزمرگی و خستگی فرار کنید. 8 تا از این راه ها را ما به شما پیشنهاد کرده ایم.

 

1. حرف زدن با مشتری ها

شاید کار شما تولید محتوا باشد و هیچ مشتری ای نداشته باشید. اما به هر حال مخاطبینی دارید که از محصولات یا محتوای تولیدی شما استفاده می کنند. بنابراین، با آنها صحبت کنید و دلیل توجهشان به شرکت خود را جویا شوید. شاید در خلال این صحبت ها ایده های خوبی به ذهنتان خطور کند و باعث شود به روشی نوین و کاربردی تر در مسیر انجام کارهای خود پیش بروید و از این تکرار خلاص شوید.

 

2. تحقیق در مورد رقبا

با تحقیق در مورد بازار و رقبای خود سعی کنید شرکت و کار خود را از سکونی که دچار آن شده است رهایی دهید. در این مسیر باید همچون یک کارآگاه، تدبیرگر و قهرمان وارد عرصه شوید و خودنمایی کنید.

 

3. تغییر موقعیت ها

شاید زمان بسیار طولانی است که در موقعیت کنونی خود قرار دارید. سعی کنید به موقعیت های بالاتر از خود فکر کنید. برای این کار باید سطح تحصیلات خود را بالا ببرید یا نحوه مدیریت افراد را یاد بگیرید. با یاد گرفتن چیزهای جدید می توانید در کار هم پیشرفت کنید.

 

4. برگزاری برنامه های آموزشی

مردم از اینکه به دیگران آموزش بدهند بسیار هیجان زده و خرسند می شوند. می توانید برای کارمندان خود برنامه آموزشی تعیین کنید.

 

5. تعویض کارها با همکار

فرقی ندارد مدیر یا کارمند هستید، با نشستن پشت میز دیگری برای چند روز کوتاه می توانید مسایل جدید و زیادی یاد بگیرید. این کار موقت باعث می شود تا ذهنتان باز شود و دید تازه ای به مسایل پیدا کنید. چیزهای جدیدی هم یاد می گیرید و سعی می کنید تا روش های کاری خود را بهبود دهید. این باعث می شود قدردانی بیشتری هم نسبت به همکاران یا کارمندان خود داشته باشید.

 

6. مسوولیت جدید به عهده بگیرید

نیازهای شرکت خود را بررسی کنید و کمبودهایی که به آن بی توجهی شده است را کشف کنید. با هوشمندی خود می توانید این اشکالات را بررسی و در جهت حل مشکل قدم بردارید.

 

7. استخدام نیروهای جدید

وقت گذاشتن برای گرفتن نیروی جدید و توضیح در مورد شرکت و اهداف آن به شما کمک می کند تا نگاه بهتری به شرکت خود داشته باشید و با دید متفاوت به آن نگاه کنید.

 

8. برنامه ریزی برای آینده بهتر

شاید فراموش کرده باشید برای قرار گرفتن در این مسیر چه چیزی به شما الهام بخشیده است. شاید اکنون وقت تجدید نظر و دوره و کشف الهامات جدید در کار باشد.

در مقوله دقت عوامل محیطی، زیستی، روانی، اجتماعی و فرهنگی نقش موثری دارند. وقتی فردمحرک خاصی را انتخاب می کند و خود را برای ایجاد عکس العمل معین در مقابل آن آماده می سازد در این صورت گفته می شود دقت او به سوی امر معینی جلب شده است. دقت مقدم بر ادراک، یادگیری وتفکر است.

 

در برخورد به عالم خارج ابتدا ذهن و حواس ما روی امر خاصی تمرکز پیدا می کند بعد آن را ادراک می کنیم و نسبت به آن فهم و بصیرت می یابیم. عوامل موثر در دقت را می توان از دو دیدگاه عوامل خارجی و عوامل روانی مورد بررسی قرار داد.

عوامل موثر در دقت,دقت و فرایند یادگیری

الف) عوامل خارجی:

 

1- تغییر: تغییر در محرک سبب جلب دقت می شود تغییر ممکن است مکانی باشد، یعنی چیزی از محلی به محل دیگر انتقال پیدا کند. ممکن است کیفی باشد، مثلا تغییر در کیفیت هوا سبب جلب توجه می شود. تغییر امکان دارد کمّی باشد مانند بزرگ یا کوچک شدن چیزی معین که توجه فرد را به خود جلب می کند.

 

2- تکرار: تکرار محرک نیز سبب جلب توجه افراد می شود. تجربه نشان می دهد که فرد وقتی شیء معینی را چند مرتبه مشاهده کند، دقت او نسبت به آن زودتر جلب می شود تا زمانی که یک مرتبه آن شیء را ببیند. در آگهی های تجاری یا تبلیغات سیاسی وقتی موضوعی به طور مکرر در مقابل افراد قرار می گیرد|، زودتر نظر آنها را جلب می کند. مثلا نوشتن کالای پر ارزش، کالای پر ارزش، کالای پر ارزش، در یک آگهی تجارتی زودتر نظر مشتری ها را جلب می کند.

 

معلم موقع تدریس یک نکته علمی یا یک مساله اجتماعی می تواند از طریق تکرار،توجه شاگردان را به آن نکته جلب کند. هنگام تکرار بهتر است معلم نکته یا مساله مورد بحث را به اشکال مختلف و همراه با امور متفاوت تکرار کند تا بهتر بتواند نظر شاگردان را به موضوعی خاصت منعطف سازد.

 

3- قدرت محرک: محرک قوی زودتر از محرک ضعیف نظر فرد را جلب می کند. فشار قوی، صدای بلند، ضربه سنگین، رنگ خیره کننده و ... سبب جلب دقت افراد می شود. مطالعاتی که به وسیله موسسات تبلیغاتی به عمل آمده نشان می دهد که رنگ های قوی و خیره کننده زودتر نظر مشتریان را جلب می کنند. اندازه شیء نیز در قدرت آن تاثیر دارد. اشیای بزرگ یا هیکل های غول آسا زودتر نظر مردم را جلب می کنند.

 

دست اندرکاران آموزشی باید تلاش کنند محرک هایی را که باعث اختلال در دقت و فرایند یادگیری می شود از فضای آموزشی دور سازند.

 

4- اختلاف یا تضاد: محرک یا امری که با امور اطراف خود اختلاف داشته باشد یا ضد آنها باشد، زودتر نظر افراد را جلب می کند. روشنی در تاریکی، سفیدی در میان سیاهی، یک آدم مسن در میان بچه ها، یک زن در میان مردها خیلی سریع نظر افراد را به خود جلب می کند. از نظر آموزشی والدین و مربیان می توانند کودکان را تشویق کنند تا نکات اختلاف یا تضاد را در دروس مختلف تمیز و تشخیص دهند.

 

5- تازگی و ناگهانی: امری که برای افراد تازگی داشته باشد زودتر نظر آنها را به خود جلب می کند. گفته می شود فرد از دیدن چیز تازه لذت می برد. به طور کلی مردم نسبت به چیزهایی که تازگی دارند توجه بیشتری نشان می دهند. پیدایش ناگهانی محرک نیز توجه افراد را زودتر جلب می کند.

 

یک واقعه غیرمنتظره، یک پیروزی ورزشی و کسب رکورد جدید یا یک شکست بزرگ سلب جلب دقت افراد می شود. علاوه بر عوامل بالا پیچیدگی امور و طرح زمینه ای که محرک در آ« قرار دارد دقت افراد را به طرف خود جلب می کند. از نظر آموزشی بهتر است معلم از روش های جدید و نوین تدریس استفاده کند تا نظر دانش آموزان به مطالب درسی جلب شود.

عوامل موثر در دقت,دقت و فرایند یادگیری

ب) عوامل روانی:

1- عادت: یکی از عوامل موثر در دقت عادت فرد است. بعضی افراد در اثر عادت امری را مورد دقت قرار می دهند. مثلا ویراستار یک روزنامه یا کتاب به آسانی می تواند دقت خود را به اشتباه های چاپی جلب کند، در صورتی که افراد دیگر هر چه در این باره سعی کنند نمی توانند به طور کامل در این مورد اقدام کنند.

 

گاهی اولیا و مربیان، کودک را به دقت درباره امور خاصی تشویق می کنند واز این راه عادت به دقت را در آنها رسوخ می دهند. احتیاج نیز فرد را به دقت وامی دارد و به تدریج توجه به امری را به صورت عادت در او ظاهر می سازد. از نظر تربیتی اولیا و مربیان باید تلاش کنند ارزش های مثبت از جمله عادت به مطالعه، عادت به گوش دادن به گفتار معلم، عادت به حس همکاری، عادت به مسوولیت پذیری، عادت به احترام گذاشتن به بزرگترها و عادت به راستگویی را در کودکان به وجود آورند.

 

2- آمادگی: آمادگی شرط اساسی دقت است. آمادگی فرد برای دریافت محرک معین و بروز عکس العمل خاص در جریان دقت تاثیر فراوان دارد. فردی که برای پاسخ دادن به سوالات معینی آماده است زودتر می تواند دقت خود را متمرکز سازد و جواب سوالات را حاضر کند. معمولا آمادگی با انتظار همراه است. فردی که خود را برای درک امر معینی آماده کرده منتظر وقوع یا پیدایش آن امر است و به محض پیدا شدن آن امر دقت او به طرف آن جلب می شود. در آمادگی، زمینه های ذهنی و تجربیات قبلی نقش اساسی دارند.

 

3- احتیاج های اساسی: معمولا اموری که با احتیاج های اساسی فرد ارتباط دارند زودتر مورد توجه او قرار می گیرند. آدم گرسنه زود متوجه بوی غذا می شود یا تابلوی رستوران نظر او را جلب می کند. آدم خسته زودتر از دیگران متوجه محلی می شود که برای استراحت مناسب است. در مدرسه نیز اگر مطالب درسی با احتیاج های کودکان مربوط باشد زودتر دقت شاگردان را جلب می کند. بنابراین در انتخاب مواد درسی باید احتیاج های اساسی کودکان مورد توجه قرار گیرد. باید مهارت های اجتماعی و رشد قدرت بدنی که در تثبیت موقعیت اجتماعی کودکان نقش موثری دارد، در برنامه های آموزشی گنجانده شود.

 

4- رغبت: رغبت نقش عمده ای در جریان دقت بازی می کند. معمولا افراد امری را مورد توجه قرار می دهند که مورد علاقه و رغبت آنها باشد. میل و رغبت فرد را برای دریافت محرک یا محرک های خاصی آماده می کند. یک منظره یا یک فیلم و سخنرانی نظر افراد را از جهات مختلف جلب می کند. آنچه را یک نقاش از یک منظره می بیند با آنچه یک معمار یا یک زارع مشاهده می کند، فرق دارد. عامل رغبت نقطه شروع فعالیت های آموزشی است. در هر صورت باید فعالیت های آموزشی را به نحوی با رغبت ها و تمایلات کودکان مربوط ساخت.

 

5- تلقین: گاهی افراد تحت تاثیر ارزش های گروهی قرار می گیرند و همین تلقینات سبب توجه فرد به موضوع یا امر خاصی می شود. معمولا افرادی تحت تاثیر تلقین دیگران قرار می گیرند که از لحاظ قدرت عقلانی ضعیف باشند. توجه به دسته سیاسی معین یا انتخاب شغل، ممکن است در سایه تلقین صورت گیرد. کودکان اغلب به چیزهایی دقت می کنند که والدین یا معلمان به آنها تلقین می کنند.

 

وقتی فرد در میان جمع یا گروه قرار دارد بدون اراده دقت خود را متوجه اموری می سازد که دقت جمع به آنها جلب شده است. از نظر تربیتی اولیا و مربیان باید کودکان را به سمت و سوی استقلال فکری هدایت کنند. نتیجه آن که کلیه پیشرفت های علمی، فنی و هنری مدیون عامل دقت است و دقت شاه کلید موفقیت در عرصه زندگی است.

در بخش ابزارها، سه ابزار در اختیار شما قرار گرفته است که یکی از آنها “ویرایشگر فایل” است. روی ویرایشگر فایل کلیک کنید تا در صفحه باز شده برای شما ویرایش دو فایل مهم سایت فراهم شود. یکی فایل ربات robots.txt و دیگری فایل دسترسی سایت htaccess

اگر اولین بارتان باشد که این قسمت را باز میکنید و قبل از نصب افزونه یوست سئو فایل ربات خود را نساخته باشید، دکمه برای شما به صورت “ایجاد فایل ربات” نمایش داده خواهد شد. روی آن کلیک کنید تا فایل شما ساخته شود.

برای بهره‌مندی از نتایج سحرانگیز «انتقاد»، شیوه عملی آن را در بیست توصیه زیر فرا بگیرید.

 

انتقاد وسیله‌ای است برای انگیزش، آموختن، توسعه، آموزش و ایجاد روابطی قوی، تبادل اطلاعات، تاثیر گذاشتن و برانگیختن. برای بهره‌مندی از نتایج سحرانگیز «انتقاد»، شیوه عملی آن را در بیست توصیه زیر فرا بگیرید.

 

1 - استقبال از انتقاد :

هر شغلی، انتقادهایی به همراه دارد. تفاوتی نمی‌کند که شما رییس‌جمهور، معلم، بانکدار و یا مامور دولتی باشید. کار شما به هر حال انتقاداتی در پی داشته و شما باید با روحیه‌ای مثبت از انتقاد استقبال کرده و از آن در جهت بهبود کار خود استفاده کنید. انتقاد تنها کلمه‌ای است که مفهوم ارزیابی را نیز در بردارد. بنابراین انتقاد یعنی انتقال نتایج ارزیابی. در قدم اول برای انتقادپذیری، عبارتی مثبت درباره انتقاد روی کارت بنویسید و آن را در جایی قرار دهید که در دید شما باشد. هر بار که شما و دیگران آن را ببینید موجب می‌شود دیدگاه مثبت شما درباره انتقاد تقویت شود. جملاتی از قبیل «انتقاد اطلاعاتی است که موجب رشد من می‌شود » یا « انتقاد مهارت‌ها و دانش مورد نیاز را به من آموزش می‌دهد. » قدم دوم، کمی ‌مشکل اما بسیار باارزش‌تر است. شما باید از دیگران بخواهید از شما انتقاد کنند. صادقانه از آنان بپرسید که به نظر آنان شما چگونه می‌توانید کارهایتان را بهتر انجام دهید.

 

2 - به‌ طور استراتژیک انتقاد کنید :

پیش از اینکه انتقاد کنید، این سوالات را از خود بپرسید: « به‌طور دقیق چه چیز را می‌خواهم بیان کنم؟ چه چیز را می‌خواهم تغییر دهم؟ انگیزه ومحرک من برای بیان این انتقاد چیست؟ چه راه حل‌ها و اهداف خاصی را می‌توانم ارایه کنم؟ درباره موقعیت‌های غیرقابل پیش‌بینی که نیاز به عکس‌العمل‌های فوری دارد، چه باید کرد؟» پیش از انتقاد کردن از زیر دست یا همکار، این سوال استراتژیک را ازخود بپرسید: «چگونه‌ این اطلاعات را مطرح کنم که او پذیرای آنها باشد؟»

 

3 - بهبودگرا باشید :

دو روش برای انتقاد بهبودگرا : اول، شما نوک پیکان انتقاد را متوجه آینده کنید. به جای اینکه به کارآموز خود بگویید: « در ارایه داده‌ها عملکرد ضعیفی داشتی »، بگویید: « دفعه بعد برای نمایش اطلاعات از اورهد استفاده کن ». روش دوم: پیامی ‌دهید که موجب تقویت اعتماد به نفس او شود، « اطمینان دارم که موفق می‌شوی ». با این ذهنیت، کارآموز به جای اینکه از عملکرد گذشته خود دفاع کند، با تمام انرژی برای بهبود عملکرد آتی خویش تلاش می‌کند و ماهیت انتقاد به جای سرکوب‌گرا، بهبود‌گرا می‌شود.

 

4 - حفظ خودباوری :

چگونه می‌توانید هنگام انتقاد از فردی، مراقب احساس خود باوری او نیز باشید؟ نخست، «از کلمات و انتقادات سرزنش‌آمیز استفاده نکنید، که بدون شک تحقیرآمیز تلقی خواهد شد و امکان کمی ‌برای درک مثبت آن باقی می‌ماند. دوم اینکه با حفظ خودباوری فرد، می‌توانید از شخصیت او دفاع کنید. به‌جای استفاده از عبارت‌های «درست / غلط / امکان ندارد» عباراتی مانند، « شاید شما از این مطلب اطلاع نداشتید » (حتی اگر فکر می‌کنید که اطلاع داشته است)، استفاده کنید. تصور او از شما به عنوان مرجعی قابل اطمینان که نظریات وی شایسته توجه و دقت است، تغییر پیدا می‌کند. با این روش او از انتقادات بعدی با آغوشی باز استقبال می‌کند.

 

5 - کلمات صحیح انتخاب کنید :

در درجه اول اطمینان حاصل کنید آنچه را می‌گویید، همان چیزی است که در ذهن دارید. در بسیاری از مواقع، تغییر جزیی کلمات، موجب تفاوت‌های بزرگی می‌شود. اگر هنگام انتقاد بگویید: « کار شما زیر استانداردهای ماست »، به‌طور قطع موجب بیدار شدن حس دفاعی او می‌شود. در حالی که اگر بگویید: «کار شما فقط کمی‌ با استانداردهای ما تفاوت دارد » این حالت را به وجود نمی‌آورد. به جای « هرگز یا همیشه»، پیشنهاد می‌شود « گاهی اوقات » استفاده شود. کلمه دیگری که نتایج مخرب در پی دارد، عبارت « باید » است. کلمه « می‌توانی » را آزمایش کنید.

 

6 - انتقادات خود را نقد کنید :

فقط به دلیل اینکه انتقاد، اطلاعات با ارزش را در اختیار شمار قرار می‌دهد و با استفاده از آنها می‌توانید خود و کار خویش را بهبود بخشید، نمی‌توانید هر انتقادی را که به شما وارد می‌شود به کار ببندید. از سوی دیگر، فقط چون یک انتقاد خاص، احساسات شما را خدشه‌دار ساخته است، دلیل نمی‌شود که شما به سرعت هر انتقادی را نادیده بگیرید. به هر حال اگر درباره انتقاد درست فکر کنید، انتقاد می‌تواند برای شمار بسیار مفید واقع شود. بنابراین برای دست‌یابی به نقدی سازنده درباره انتقاد، شایسته است

 

ویژه‌گی‌های زیر را در نظر داشت :

_ باید به یاد داشته باشید که اهمیت انتقاد همواره ثابت نیست بلکه با توجه به نیاز شما و نیاز دیگران و محیطی که انتقاد در آن ارایه شده است، تغییر می‌کند.

_ به یاد داشته باشید که علاقه شما نسبت به فردی، نشانه صلاحیت او برای انتقاد از کار شما و همچنین احساسات منفی شما نسبت به یک مشتری یا همکار، دلیل مناسبی برای نادیده گرفتن گفته‌های آنان تلقی نمی‌شود.

_ پاسخ دادن به جملاتی که متأثر از جو احساسی است، فقط وضعیت را وخیم‌تر می‌کنند.

 

7 - مخاطب خود را در فرآیند انتقاد شرکت دهید :

شرکت دادن مخاطب در فرآیند انتقاد با ارتباط متقابل و با روشی مثبت، یک هم‌افزایی به دنبال دارد. برای مثال، ممکن است شما به جای صدور دستوراتی مبنی بر انجام دادن یا ندادن کار، با دستیار خود در حل موقعیت مورد انتقاد، همکاری کنید. با استفاده از تکنیک پیش‌بینی و به‌کار بردن جملاتی مانند «این نظر من است. البته می‌دانم که ممکن است نظر شما متفاوت باشد، خوب مساله‌ای نیست و شاید هم موافق باشید»، او را در انجام تغییرات کمک کنید.

 

8 - بدون (هیچ و اما)، شایستگی‌ها را متذکر شوید :

انتقاد یعنی ارزش‌یابی شایستگی‌ها و بی‌کفایتی. با بکار بردن کلمه «اما» در ابتدای سخن، تاثیر عبارت مثبت را از بین خواهید برد. در حالی که کلمه «اما» تاثیر منفی بر پیام پیش از خود می‌گذارد، حرف «و» تاثیر مثبت به دنبال خواهد داشت. مخاطب شما به جای اینکه فکر کند: «من شکست خورده‌ام» به خود می‌گوید: «نکات مثبت فراوانی در کار من وجود دارد و اگر برخی چیزها را هم درست کنم، عملکرد من بهتر خواهد شد». گرچه استفاده از حرف «و» به جای «اما» تغییر کوچکی به نظر می‌رسد ولی تاثیرات آن در درازمدت، پر قدرت است.

 

9 - به آنها بگویید که چه چیز می‌خواهید :

با ارایه انتقادی روشن، می‌توانید مخاطب خود را در اصلاح رفتار و شیوه عملکرد کمک کنید. این توصیه می‌تواند برای مخاطب، پیام مشخص و روشنی داشته باشد: «اگر لغو جلساتت را به دقایقی قبل از شروع جلسه موکول نکنی و سهم خود را در کار به موقع انجام دهی و درباره تلاش دیگران مثبت‌تر قضاوت کنی، می‌توانی روابط خود را با همکارانت بهبود بخشی».

 

10 - وقت‌شناس باشید :

چه زمانی برای انتقاد مناسب‌تر است؟ آیا بهتر است در خلوت انتقاد کنیم یا در جمع؟ چه‌قدر باید منتظر بمانید تا زمان انتقاد فرا رسد؟ هیچ‌گاه با عصبانیت از کسی انتقاد نکنید زیرا ممکن است انتقاد شما تحت‌تاثیر احساسات‌تان قرار گیرد. وقتی احساس شود پشت انتقاد مطرح شده محرک‌های احساسی و عصبانیت شدید وجود دارد، از درجه اعتبار ساقط شده و تاثیر خود را از دست می‌دهد. هیچ‌گاه افرادی را که عصبانی هستند مورد انتقاد قرار ندهید. عصبانیت سبب تغییرات فیزیولوژیکی در مغز شده و در نتیجه از عقیده خود سرسختانه دفاع می‌کند. از خود بپرسید: «آیا حالا مناسب‌ترین زمان برای انتقاد است؟ آیا ضروری است که الان انتقاد کنم؟ آیا او شرایط روحی مناسبی دارد؟» پاسخ این پرسش‌ها به شما کمک می‌کند تا وقت‌شناس شوید.

 

11 - از سوالات سقراطی استفاده کنید :

برای تشویق مخاطب به منظور یافتن جواب، از روش پرسیدن سوال استفاده می‌شود. هنگامی‌که افراد راه‌حل‌ها را خودشان پیدا می‌کنند، اعتماد به نفس آنها تقویت شده و احساس شایستگی و قدرت می‌کنند. حُسن دیگر آن این است که چون مخاطب، راه‌حل خود را اجرا می‌کند احتمال اینکه اقدامات مورد نیاز بعدی را نیز دنبال کند، افزایش می‌یابد.

 

12 - وقتی کلمات کارساز نیستند :

وقتی رفتار مورد انتقاد حتی با وجود انتقادهای دایم تکرار می‌شود، به جای آنکه چیزی بگویید، کاری انجام دهید:

_ مشخص کردن انتقادهایی که به طور دایم بیان کرده‌اید.

_ رفتاری را در پیش بگیرید که مخاطب را مجبور به تغییر کند.

_ در اقدامات‌تان، استمرار داشته باشید.

_ اگر مشکل همچنان حل نشده باقی ماند، رفتار دیگری را به کار گیرید.

 

13 - از انتقادهای خود بهره ببرید :

از انتقادات شتاب‌زده دوری کنید. از تجربیات گذشته به عنوان پایه و معیار استفاده کنید. اگر توقع دارید که فروشندگان شما میزان فروش را در سال آینده ۳۰ درصد افزایش دهند، ولی تجربیات گذشته نشان می‌دهد که بهترین میزان افزایش فروش ۲۰ درصد بوده است بنابراین شما انتقاد خود را بر اساس یک توقع غیر معقول بنا کرده‌اید.

 

14 - تصدیق کنید که انتقاد، امری ذهنی است :

اگر شخصی در جواب انتقاد شما گفت «این عقیده شما است»، لطفا به نظر او احترام بگذارید. حتی اگر بر واقعیتی عینی استوار باشد، این ارزیابی ذهنی شماست که مسوول قضاوت درباره اهمیت یک روش یا رفتار خاص است. به‌طور مثال، «کار تو باید بهتر انجام شود» یا «تو به آن خوبی که باید باشی نیستی» و... تمام این انتقادها به عنوان واقعیت مطرح شده است، در حالی که آنها تنها قضاوت شما هستند. ممکن است دیگران درباره همان موضوعات، قضاوت‌های دیگری داشته باشند.

 

15 - در انتقادهای خود انگیزه‌ای قراردهید :

اگر در مخاطبان شما پس از انتقاد، تمایل به بهبود در کار دیده شود و ادامه یابد، احتمالا انگیزه کاملا مناسبی در بطن انتقاد شما وجود داشته است که مخاطب به جای احساس اجبار، احساس تمایل نشان می‌دهد.

 

16 - از دنیای مخاطبان خود استفاده کنید :

استعاره به شما اجازه می‌دهد از مسیری وارد دنیای مخاطب شوید که برای او معنی‌دار باشد. اگر مخاطب شما به ورزش علاقه دارد، از استعاره‌ای ورزشی استفاده کنید.

 

17 - پیگیر باشید، پیگیر باشید، پیگیر باشید :

مهم‌ترین فایده پیگیری این است که مخاطب می‌فهمد که شما واقعا قصد دارید به او کمک کنید. او اطمینان می‌یابد هر انتقادی تلاش دو طرفه برای بهبود بوده و چشم انتظار انتقادات بعدی شما خواهد بود. به محض آنکه متوجه پیشرفتی شدید، به‌طور مستقیم با فرد صحبت کنید. قدردانی شما مانند محرکی مثبت عمل کرده و مخاطب را قادر می‌سازد که بهتر از پیش عمل کند.

 

18 - معیارهای خود را برای انتقاد بشناسید :

انتقاد بیانگر منطق شما در ارزیابی است. مواردی که از نظر شما اهمیت داشته، معیارها و استانداردهای شما را مشخص می‌کنند. گاهی اوقات بهتر است معیارهای خود را نشان دهید. برای مثال، ویراستاری مجبور بود برای اینکه هر بار با نویسنده‌ای جدید کار کند، نسخه‌ای از کتابی را که از دیدگاه خویش بیانگر شیوه درست نگارش کتاب مدیریت بود، برای او ارسال و معیارش را به مخاطب خود نشان داده و نویسنده را از روش، سبک و سیاق خود آگاه ساخت.

 

19 - به خودتان گوش دهید :

در مورد آنچه به خود می‌گویید، نظارت کرده و ببیند آیا کمک‌کننده هستند یا آسیب زننده. هر روز به مدت پنج دقیقه با آرامش نشسته و به گفتگوی درونی که در آن لحظه در ذهن شما جاری است، گوش فرا دهید. این تمرین را به مدت یک هفته ادامه دهید. در موقعیت‌های بسیاری، هنگام ورزش و جلسات اداری، روی افکار درونی و شنیدن گفتگوی درونی خود تمرکز کنید. اگر شنیدید که به خود می‌گویید: «او می‌خواهد مرا سرزنش کند»، اثر آن را با این جمله، خنثی کنید: «واقعا از کجا می‌دانم؟ شاید او فقط می‌خواهد به من بگوید چگونه کارم را بهتر انجام دهم». یک روش خوب برای تمرین: مسایل را برای خودت تشریح کن، به آنچه می‌گوید گوش کن، می‌توانم از این وضعیت چیزهایی یاد بگیریم، یک نفس عمیق بکش و به عقب تکیه بزن.

 

20 - خونسرد، آرام و متمرکز باشید :

اگر برانگیختگی شما کنترل شده نباشد، چالاکی ذهنی خود را از دست می‌دهید. اگر مخاطب باشید، نسبت به انتقاد، قفل و اگر منتقد باشید، نسبت به دیدگاه‌های خود، سر سخت شده و فکر می‌کنید حق با شماست. اولین راه: اگر انتقاد کننده هستید، عصبانی‌تر و مضطرب‌تر از آن هستید که انتقاد کنید. نفس عمیق بکشید تا خونسردی خود را حفظ کنید. دومین روش، تمرینات آرام بخش است. تمرینی آرام بخش انتخاب کنید و آن را به مدت ۱۰ روز تمرین کنید.

در میان چینی‌ها بــاوری وجــود دارد که با کمک تکنیک‌های فنگ‌شویی می‌توان برای جذب ثروت و پول اقدام و بخت و اقبال اعضای خانواده را دچار تحولی مثبت کرد.

 

چینی‌هـا علاوه بر آنکــــه از تکنیک‌های فنگ‌شویی در معماری و چیدمان خانه‌شان بهره می‌برند با اجرای این تکنیک‌ها در روند زندگی روزمره و ایجاد هارمونی و هماهنگی در زندگی می‌پردازند و به این ترتیب انرژی‌های ثروت را به خود جذب می‌کنند. اگر شما هم دوست دارید با تمرکز بر انرژی‌های جذب ثروت شرایط زندگی خود را تغییر دهید و پولدار شوید به شما توصیه می‌کنیم با ما همراه باشید.

جذب ثروت,جذب ثروت و پول,انرژی‌های جذب ثروت

 

 

رنگ‌هایی که با خود رفاه می‌آورند

رنگ‌آمیزی دیوارهای خانه با رنگ‌های بنفش، قرمز و سبز یشمی اولین قدم برای جذب رفاه، ثروت و پول به محیط خانه است. انتخاب اشیای دکوری، مبلمان، فرش و حتی استفاده از نورپردازی و بلورهایی به رنگ قرمز، بنفش و سبز یشمی می‌تواند به حرکت انرژی‌های رفاهی در خانه کمک ‌کند و این حرکت حتی به افزایش حرکت و جریان گردش پول و امکانات رفاهی در خانه منجر می‌شود. تنها کافی است از این اشیا در گوشه جنوب شرقی خانه‌تان بهره بگیرید.

 

نمادهای ثروت را فراموش نکنید

یکی دیگر از شیوه‌هایی که می‌تواند انرژی‌های پولسازی را در خانه افزایش دهد، قرار دادن نمادهای ثروت در منزل است. چینی‌ها بر این باورند که اگر یکی از نمادهای ثروت فنگ‌شویی مثل ظرف سکه، مجسمه‌های کوچک طلایی و مجسمه ماهی در فضای خانه قرار بگیرد می‌تواند تاثیر زیادی در افزایش تفکر خلاقانه و جذب سرمایه و رفاه به محیط خانه باشد.

 

با طبیعت گرایی ثروتمند شوید

قرار دادن آب نماهای کوچک در فضای خانه یکی دیگر از روش‌های جذب پول و رفاه به خانه است. اغلب چینی‌ها بر اساس همین باور در محیط خانه‌شان آب نمایی کوچک را قرار می‌دهند. آنها معتقدند آب روان یکی از نمادهای جاودانه جذب ثروت در خانه است و می‌تواند روند فعالیت‌ها و کارهای اعضای خانواده را به سمت جذب رفاه و آسایش هدایت کند. علاوه بر آب‌نما، چینی‌ها باور دیگری دارند و آن استفاده از گیاه بامبو در خانه است.

جذب ثروت,جذب ثروت و پول,انرژی‌های جذب ثروت

 

جادوی اسب‌های دونده

نصب تابلویی از اسب‌های دونده یا قراردادن مجسمه‌ای از اسب‌های دونده در محلی که محل گذر اعضای خانواده است و توجه آنها را به خود جلب می‌کند، می‌تواند به افزایش انرژی و خلاقیت اعضای خانواده برای کسب درآمد بیشتر و جذب بیشتر سرمایه و رفاه موثر باشد. همین مسئله موجب می‌شود تا چینی‌ها در مناسبت‌های مختلفی که دارند برای هدیه دادن به عزیزانشان تابلوی اسب‌دونده یا مجسمه اسب‌های دونده را انتخاب می‌کنند.

 

افزایش دارایی با 8 ماهی قرمز

قرار دادن آکواریوم در ضلع جنوب‌شرقی خانه نیز می‌تواند در جذب سرمایه برای کار موثر باشد. به باور چینی‌ها اگر یک آکواریوم که در آن 8 ماهی قرمز، نارنجی یا طلایی به‌علاوه یک ماهی گلدفیش سیاه درون آکواریوم قرار دهید می‌توانید علاوه بر رفاه و ثروت، شادکامی و کامیابی را نیز به سمت خانه خود جذب کنید. چینی‌ها تصور می‌کنند در صورتی که این 9 ماهی را در خانه داشته باشند اگر شکست، بی‌پولی یا انرژی منفی به سمت آنها بیاید ماهی گلد‌فیش سیاه خود را قربانی می‌کند و به این ترتیب انرژی‌های جذب پول همچنان در خانه برقرار می‌ماند.

 

زیورآلات پر انرژی

اگـــر در خانه از جواهر، زیورآلات یا ظرف‌های کریستالی مراقبت می‌کنید به شما توصیه می‌کنیم مجموعه این زیورآلات زیبا و جذاب را که به جاذب انرژی چی و رفاه معروفند در ضلع جنوب شرقی خانه قرار دهید، بنابراین می‌توانید ویترین ظرف‌های خود را در این ناحیه قرار دهید تا به این ترتیب به تجمع و جریان گردش چی در منزل کمک کنید. قرار گرفتن در چنین فضایی به شما کمک می‌کند تا علاوه بر بهبود روند کار و تجربه، پیشرفت‌های کاری در آینده نزدیک، پروژه‌های پولساز بیشتری به شما پیشنهاد شود.

 

زباله‌ها را تلنبار نکنید

یکی از باورهای مردم چین این است که نگه‌داشتن زباله‌ها در منزل موجب اختلال در جریان گردش انرژی چی، ثروت و رفاه در منزل می‌شود. آنها بر این باورند اگر زباله‌ها را بیش از 24 ساعت در منزل نگه دارید و آنها را به خارج از خانه منتقل نکنید، موجب از بین رفتن تمرکز انرژی‌ها می‌شوید. به همین دلیل است که چینی‌ها با انضباط و وسواس زیادی هر شب راس ساعت 9 زباله‌ها را از منزل خارج می‌کنند و به هیچ‌وجه در این کار تعلل نمی‌کنند.

جذب ثروت,جذب ثروت و پول,انرژی‌های جذب ثروت

 

تکنیک‌های هدر رفتن ثروت را بشناسید

در میان قوانین فنگ‌شویی باورهایی وجود دارد که موجب دور شدن ثروت، پول و رفاه از خانواده می‌شود، مردم چین علاوه بر آنکه تکنیک‌های جذب انرژی ثروت را در زندگی روزمره‌شان به کار می‌بندند از باورهایی که موجب دفع این انرژی‌ها نیز می‌شوند پرهیز می‌کنند. یکی از این باورها چکه کردن شیرهای خراب خانه در آشپزخانه و حمام است. چینی‌ها معتقدند چکه کردن آب موجب هدر رفتن آب و بالا رفتن مبلغ قبض آب می‌شود و این مسئله می‌تواند میزان جذب ثروت را تحت تاثیر قرار دهد.

 

از نگه‌داشتن گل‌های خشک پرهیز کنید

پرهیز از تزئین اتاق‌ها با گل خشک یا گل‌های مصنوعی یکی دیگر از قواعدی است که به باور چینی‌ها می‌تواند تاثیر زیادی در جذب نشدن سرمایه، ثروت و رفاه داشته باشد. از این رو چینی‌ها هرگز از گل‌های خشک نگهداری نمی‌کنند و اعتقادی به نگهداشتن گل‌ها به‌عنوان یادگاری ندارند.

 

غم‌انگیزها را دور بریزید

دور ریختن یادگاری‌هایی که انسان را یاد خاطرات غمگین می‌اندازند نیز یکی دیگر از تکنیک‌های فنگ‌شویی جذب ثروت است. چینی‌ها معتقدند اشیا و عکس‌هایی که ما را به یاد خاطرات غم‌انگیز و شکست‌های زندگی می‌اندازد، می‌تواند در جریان گردش انرژی و جذب سرمایه و ثروت اثر بگذارد و مانع جذب ثروت شود. از این رو چینی‌ها حتی عکس‌هایی را که آنها را به یاد خاطرات غم‌انگیز می‌اندازند مثل عکس‌هایی که یادآوری طلاق یا شکست در یک پروژه کاری یا تحصیلی را به آنها یادآوری می‌کنند هرگز نگه نمی‌دارند.

 

خرابکارهای پول‌سوز

اگر وسیله برقی خرابی دارید حتما برای تعمیر آن اقدام کنید. وسایل الکترونیکی خراب و نیمه سوز بخش زیادی از انرژی‌ها را صرف خود می‌کند و تمرکز انرژی‌ها را برای جذب شادی، ثروت و سرمایه از بین می‌برند. پس اگر رادیوی خراب و سشوار نیمه‌سوز دارید برای تعمیر آنها زودتر اقدام کنید و لامپ‌های سوخته، ساعت‌های خراب و باتری‌های استفاده شده را دور بریزید تا انرژی‌های ثروت را بهتر و بیشتر جذب کنید.

این روزها داشتن شغلی پر درآمد دغدغه فکری بسیاری از خانم‌ها شده است. یک شغل خوب و پردرآمد که با روحیه شما سازگار باشد، نه‌تنها باعث بالا رفتن استقلال مالی است بلکه از لحاظ روانی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس می‌شود. بدون شک برای رسیدن به هر حرفه و شغلی باید مسیری را طی کنیم، پس بهتر است قدم در راهی بگذاریم که می‌دانیم هدفی طلایی انتظار ما را می‌کشد. فراموش نکنید که هر راهی مشکلات و سختی‌های خود را دارد. اگر در طول مسیر به درستی قدم برندارید در آخر راه با مشکل مواجه می‌شوید و به نتیجه موردنظر نمی‌رسید. البته در این مشاغل هیچ ترتیب آماری وجود ندارد؛ همه چیز نسبی است و به توانایی‌های شما بستگی دارد.

 

هرچه مردم زیباتر، درآمد شما بیشتر

در روزگاری که زیبا بودن و زیبا دیده شدن برای همه ما پر اهمیت است، بسیاری از خانم‌ها مدت زمان زیادی از وقت خود را در آرایشگاه‌ها می‌گذرانند. علاوه بر آن هر روز بر تعداد و تنوع روش‌های زیبایی مانند کاشت ناخن،اکستیشن و. . . افزوده شده و این امر باعث جذب بیشتر خانم‌ها به آرایشگاه‌ها می‌شود. کافی است شما مدت کوتاهی - حدود یک تا دو سال- را به یادگیری حرفه آرایشگری اختصاص دهید. سعی کنید در این مدت توانایی‌های خود را ارتقا دهید تا صاحب یکی از مشاغل پر درآمد ایران شوید. خانم «ش» با 20 سال سابقه در این حرفه می‌گوید:«کافی است فرد پس از دوره دیدن با اصول اولیه کار آشنا باشد. اگر در زمینه‌ای کمی ضعیف است همکاری را انتخاب کند که در آن زمینه مهارت دارد تا با همکاری یکدیگر آرایشگاه را اداره کنند. هرچند هزینه روزانه آرایشگری نسبتا زیاد است اما به نسبتی که لوازم کار ما گران می‌شود، هزینه‌ای که از مشتریان دریافت می‌کنیم بالا می‌رود. »مزیت مثبت این حرفه علاوه بر درآمد بالا، محیط شغلی آرام و به دور از خطرات و گرما یا سرمای محیط بیرون است. از معایب این حرفه می‌توان به این موضوع اشاره کرد که شما باید بعد از اتمام دوره آموزش آرایشگری، اقدام به افتتاح آرایشگاه کنید. هزینه‌های اولیه که شامل اجاره مکانی مناسب، لوازم آرایشی-بهداشتی و... می‌شود هم نسبتا زیاد است اما درصورتی که مراحل را دقیق و درست طی کنید، استقبال از آرایشگاه شما درآمدی فوق‌العاده برای‌تان درپی دارد.

 

روپوش سفید جادویی

پزشکی یکی دیگر از مشاغل پر درآمد است. سلامت جسم و بدن همیشه برای افراد مهم است و مردم همیشه، حتی بدون آنکه خود بخواهند به پزشکان نیاز دارند. علاوه بر آن این روزها بازار جراحان زیبایی و متخصصان پوست و زیبایی داغ‌داغ است و تعداد مراجعه‌کنندگان آنها هر روز بیشتر از روز قبل است. البته ناگفته نماند که دستیابی به این شغل نیاز به تلاش و صبر و حوصله بیشتری دارد. خانم «ف. شاه‌بختی» که 11 سال است در این زمینه و در حوزه دندان‌پزشکی فعالیت می‌کند، می‌گوید: «اگر خانمی احتمال دهد که بعد از گرفتن مدرک به دلیل جنسیتش مراجعه‌کننده زیادی ندارد، کاملا در اشتباه است. من از اوایل کارم مراجعه‌کننده داشتم و از درآمدم راضی هستم. »

 

استرس بالا و خستگی روحی به دلیل برخورد مکرر با افراد بیمار می‌توانند از نکات منفی این حرفه باشد.

شغلی پر درآمد,شغل خوب و پردرآمد,حرفه آرایشگری

ثبت لحظه‌های ماندگار پولساز

گرفتن عکس یادگاری در مناسبت‌های مختلف همیشه مورد علاقه مردم بوده است. ممکن است به دلیل عرضه گوشی‌های دوربین‌دار و دوربین‌های عکاسی خانگی در بازار، این تصور وجود داشته باشد که مردم دیگر به آتلیه‌های عکاسی مراجعه نمی‌کنند، در صورتی که این تصور کاملا اشتباه است و گذر اکثر مردم حداقل چند بار در زندگی خود برای داشتن عکس حرفه‌ای‌ به آتلیه‌های عکاسی می‌افتد. برای رسیدن به این حرفه کافی است در یکی از کلاس‌های آموزش عکاسی، که در این روزها تعداد آنها هم کم نیست، شرکت کرده و در طول کلاس مهارت خود را بالا ببرید. ممکن است در ابتدا هزینه کلاس و تهیه دوربین عکاسی بالا به نظر برسد اما فراموش نکنید این هزینه یک سرمایه‌گذاری است. کافی است پشتکار و ابتکار به خرج دهید تا مردم با دیدن چند نمونه از کارهای شما برای اینکه از آنها عکس بندازید در صف باشند. در این صورت شما 10 برابر هزینه اولیه خود درآمد کسب می‌کنید. از نظر خانم «ح. حسینی» که 4 سال است آتلیه تخصصی دارد، مزیت این حرفه در این است که عکاس قادر است مشتریانش را خودش انتخاب کند و هیچ مراجعه‌کننده آقایی را نپذیرد. هزینه روزانه آن کم است و کافی است یک دوربین حرفه‌ای بخرید و تا چندین سال از آن استفاده کنید. کاهش تعداد مراجعه‌کنندگان در ماه‌های خاص سال و هزینه‌های ارتقا دادن ابزار کار نکته منفی این شغل محسوب می‌شود.

 

جدایی‌های درآمد‌زا

پیشنهاد شغل وکالت به دلیل تقاضای مشتریها کمی غم‌انگیز به نظر می‌رسد اما حقیقت همیشه تلخ بوده و بسیاری از افراد در شرف طلاق نیاز به یک وکیل دارند. علاوه بر طلاق و جدایی،مردم برای مسائل دیگری مثل تقسیم ارث و میراث، کش مکش راجع به یک ملک و. . . نیازمند وکیل هستند. شاید قبول شدن در رشته حقوق برای بسیاری از ما کابوس باشد اما مسئله قابل توجه این است که آنچه در این رشته اهمیت دارد قبول شدن در آزمون وکالت بعد از دریافت مدرک لیسانس از هر دانشگاهی است. در کارت مشخصات هیچ وکیلی، دانشگاهی که او در آن مدرک گرفته ذکر نشده است. پس از آن کافی است در اولین پرونده حقوقی خود موفق شوید تا متقاضیان خواستار ملاقات با شما شوند. خانم «میم. عسگری»، وکیل پایه یک دادگستری با 7 سال سابقه است. او درباره شغل وکالت می‌گوید:« حضور زنان وکیل در حمایت از حقوق زنان بسیار تاثیرگذار است. زیرا خانم‌ها به‌خاطر جنسیت یکسان با زنان وکیل، احساس راحتی بیشتری با آنان می‏کنند و در نتیجه در مسائل مربوط به حقوق زن ، مراجعات خانم‌ها بیشتر به سوی وکلای خانم است.»نکته مثبت درباره این رشته این است که حتی در صورتی که شما در پرونده ای موفق نشوید باز هم حق‌الزحمه خود را دریافت می‌کنید. همچنین می‌توانید به راحتی با کسانی که به نظرتان مطلوب نیستند همکاری نکنید. نکته ناخوشایند درباره این حرفه، شکست است. اگر شما در یکی از پرونده‌های خود شکست بخورید اعتبار خود را برای مدت طولانی از دست می‌دهید. به‌ویژه اگر این پرونده، اولین پرونده کاری شما باشد.

 

مدیریت بیمه؛ ضامن درآمد شما

دنیای امروز، دنیای حوادث غیر قابل پیش‌بینی است؛ به همین دلیل مردم برای محافظت کردن از جان و اموال خود همواره از بیمه استقبال می‌کنند. در صورتی که در یکی از رشته‌های مرتبط با مدیریت بیمه، دارای مدرک تحصیلی هستید می‌توانید پس از درخواست از مراکز بیمه، مدیر یکی از شعبه‌های دفاتر بیمه باشید. البته در صورتی که در این زمینه دارای مدرک تحصیلی نیستید هم نباید ناامید شوید. کافی است کمی صبر و پشتکار داشته باشید و بعد از شرکت در کلاس‌های آموزشی که توسط شرکت‌های بیمه برگزار می‌شود و جلب رضایت آنها صاحب دفتر بیمه شوید. خانم «ش. نیلقاز» 5 سال است که مدیریت نمایندگی بیمه را بر عهده دارد. توصیه او به شما این است که فراموش نکنید این حرفه نیاز به ارتباطات قوی و بازاریابی خوب دارد. در این صورت است که شعبه شما به شعبه شناخته‌شده تبدیل می‌شود. در ازای بیمه کردن اموال مردم، شما پورسانت خود را که بین 5 تا 25درصد است، دریافت می‌کنید.

 

این حرفه نکته منفی ندارد مگر آنکه بازاریابی شما ضعیف باشد.

براى بسیارى از مردم، تغییر، بسیار دشوار و چالش برانگیز است به این جهت، آن‌ها لیست تغییرات مورد نظرشان را هر سال با خود به سال بعد مى‌برند.

 

به لیست تغییراتى که مى‌خواهید در زندگى خود به وجود آورید نگاه کنید. لیست شما ممکن است موارد زیر را برداشته باشد:

 

1 - کاهش وزن

2 - انتخاب شغل بهتر

3 - مواجه شدن با هراس‌ها

4 - افزایش اعتماد به نفس

5 - بهبود زندگى عشقى

6 - احساس افسردگى کمتر و رضایت‌مندى بیشتر از زندگى

7 - یادگیرى مهارت‌هاى کنار آمدن با استرس در محیط کار

8 - رها کردن خود از گذشته

 

این‌ها برخى از موضوعات پیچیده‌اى هستند که مردم معمولاً با آن‌ها مواجهند. ممکن است بعضى از آن‌ها در لیست شما هم قرار داشته باشند. براى بسیارى از مردم، تغییر، بسیار دشوار و چالش برانگیز است به این جهت، آن‌ها لیست تغییرات مورد نظرشان را هر سال با خود به سال بعد مى‌برند.

 

چگونه یک فرد مى‌تواند زندگیش را تغییر دهد هنگامى که از قدرت ارادة او کارى ساخته نیست؟ هنگامى که اراده شکست مى‌خورد به کجا باید پناه برد؟ مردم غالباً در این مواقع به روان‌شناس، مشاور یا مددکار اجتماعى مراجعه مى‌کنند تا به آن‌ها در انجام تغییرات مورد نظرشان کمک کنند. این متخصصان مى‌توانند به هدایت فرایند تغییر در آن‌ها بپردازند و کمک کنند تا آن‌ها منابع درونى خود را براى انجام تغییر مورد نظر بسیج کنند.

 

امّا پیش از آن که لیست تغییرات خود را نزد درمانگر ببرید، دو نکتة کلیدى هست که باید در نظر بگیرید.

 

1 - نخست این که تمام رویکردهاى درمانى یکسان نیستند

 

2 - دوم این که رویکرد خود فرد به انجام مشاوره، به مقدار زیادى تعیین کننده میزان موفقیتش خواهد بود.

 

در طول سال‌هاى متمادى، روش‌هاى مشاوره بسیارى براى کمک به مردمى که خواهان تغییر در زندگیشان مى‌باشند به وجود آمده است. برخى از روش‌هاى درمانى صرفاً رفتار فرد را مورد توجه قرار مى‌دهند و برخى دیگر، طرز تفکّر یا تخلیه احساسات را.

 

برخى روش‌ها مدتى طولانى را صرف شنیدن حرف‌هاى مراجعه کننده مى‌کنند بدون آن که بازخوردى دهند، در حالى که برخى روش‌هاى دیگر به تحلیل و توضیح تمام جنبه‌هاى زندگى فرد مى‌پردازند.

 

اکنون پژوهش‌هاى بیشترى براى تعیین این که چه چیزى در کمک به مردم براى ایجاد تغییرات مثبت در زندگیشان موثرتر است صورت گرفته است. روش‌هاى درمانى جدیدى نیز مورد آزمایش قرار گرفته‌اند و اثربخشى بیشتر آن‌ها نسبت به روش‌هاى قبل به اثبات رسیده است.

 

دو تا از اثربخش‌ترین روش‌ها عبارتند از emdr ( شکلى از روان‌درمانى با هدفِ پرداختن به خاطره‌هاى ناگوار، کاستن تأثیرات بلند مدّت آن‌ها و کمک به بیمار در ایجاد و توسعه سازوکارهاى انطباقى بیشتر.) و تمرکز تجربى ( در روان‌درمانى، منظور از تمرکز، یعنى نگاه داشتن توجه باز و بدون قضاوت فرد به چیزى که مستقیماً تجربه مى‌شود امّا هنوز به کلام در نیامده است ).

 

همان‌طور که گفته شد، دومین نکته کلیدى در مراجعه فرد به روان‌درمانگر، رویکرد خود او به انجام مشاوره است. چند سال پیش، دکتر اوجین گِندلین پژوهشى براى تعیین این که چه چیزى مشاوره را اثربخش مى‌سازد، انجام داد. مهم‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین کشف او این بود که رویکرد خود فرد به انجام مشاوره و چگونگى پرداختن به مساله‌اش در حین مشاوره مى‌تواند نشانگر موفقیت یا عدم موفقیت مشاوره باشد.

 

او موفق شد چند عامل مشترک را در بین کسانى که مشاوره‌هاى موفقیت‌آمیزى داشتند شناسایى و تعیین کند:

 

1 - توجه به این که بدن چگونه مشکل را حس و تجربه مى‌کند.

2 - تمایل به گوش سپردن به بازخوردهایى که ذهن براثر آن حس‌ها مى‌دهد.

3 - مهارت در تشخیص معنى نهفته در آن پیام‌هاى بدنى.

 

این توانایى‌ها در بین کسانى که بیشترین موفقیت را در مشاوره‌ها به دست آورده‌اند مشاهده شده است. دکتر گندلین پس از تعیین این عوامل، توانست به دانشجویان روان‌شناسى بیاموزد که با گوش دادن به هزاران نوار صوتى جلسات مشاوره به تشخیص آن‌ها بپردازند. بدین ترتیب دانشجویان قادر بودند پیش‌بینى کنند که چه کسى در ایجاد تغییرات مورد نظرش موفق خواهد شد. دکتر گندلین نهایتاً توانست به مردم بیاموزد که چگونه به شیوة موفق‌ترین افراد به مشاوره با روان درمانگر روى آورند.

منبع :fekreno.com

 

 



لایل لوندس، مشاور ارتباطات، 46 فن مختلف را آموزش می دهد که می توانید برای ایجاد احساس خوب نسبت به خود در دیگران از آنها استفاده کنید و اغلب این احساس وقتی به دست می آید که کاری کنید آنها احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند.

 

این تکنیک ها به خوبی کار می کنند، البته وقتی که خالصانه اجرا شوند، نه با اشتیاق ساختگی. هدف شما تملق گویی نیست، بلکه باید در آنها نظر مثبت به وجود آورید.

 

بر دیگران تمرکز کنید تا بر شما تمرکز کنند

تکنیک های موثر ارتباطات و تدابیر هوشمندانه به شما امکان می دهد تا اعتمادسازی کنید، به راحتی با دیگران سخن بگویید و با هر کسی که ملاقات می کنید، ارتباط مثبتی ایجاد کنید. این تکنیک ها شما را قادر می سازد تا احساس عزت نفس مردم را افزایش دهید و باعث شوید احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند و شما را تحسین کنند.

 

برای رسیدن به این مرحله از جذابیت شخصی، توانایی های خود در زمینه «پیش بینی احساسی» را افزایش دهید تا دریابید مردم چگونه به اعمال و رفتار شما عکس العمل نشان خواهند داد. برای بهبود این توانایی از نکات زیر استفاده کنید.

 

اثرگذاری مثبت

در این بخش روش هایی ارائه کرده ایم تا بتوانید به سرعت کاری کنید که دیگران احساس خوبی نسبت به شما پیدا کنند:

 

- چگونه هنگام ملاقات با مردم اعتماد به نفس خود را حفظ کنید. وقتی شخص جدیدی را ملاقات می کنید، لباسی را که به تازگی خریده اید نپوشید، زیرا نمی دانید که در این لباس چه احساسی دارید و چگونه به نظر می رسید. ابتدا لباس خود را در خانه بپوشید و امتحان کنید و اگر با آن راحت بودید، آن را هنگام ملاقات بپوشید.

 

- چگونه کاری کنید که همه آرزومند شنیدن نظرات شما باشند. رمز موفقیت آن است که وقتی دیگران در حال صحبت هستندصحبت آنها را قطع نکنید. به جای آن ساکت باشید، به دقت به سخنان دیگران توجه کنید. آرام و خونسرد باقی بمانید. سرانجام وقتی نوبت صحبت شما رسید، مردم به دقت به سخنان شما یعنی یک ناظر باملاحظه توجه می کنند.

 

سلام و خداحافظی

روش ملاقات شما با افراد و روش ترک کردن آنها، شما را متمایز می کند. برای ورود و خروج فوق العاده از این نکات پیروی کنید:

 

- چگونه کارت ویزیت خود را با تشخص به دیگران بدهید و کارت آنها را بگیرید. وقتی کسی کارت ویزیتی به شما می دهد، آن کارت برایش بسیار ارزشمند است. آن را سریعا در جیب خود نگذارید. در عوض آن را با دو دست بگیرید و با دقت به آن نگاه کنید گویی به یک شاهکار هنری نگاه می کنید که قیتی برای آن متصور نیست. سپس آن را پایین تر بگیرید و هر چند لحظه یک بار نگاهی به آن بیندازید.

 

وقتی کارت خود را به کسی می دهید، آن را از یک جای کارت بسیار شیک خارج کنید، به صورت افقی بالا آورده، روبروی فرد بگیرید و به او بدهید. این کار نشان می دهد که کارت شما و در نتیجه شغل و کسب و کارتان برایتان بسیار مهم است. دیگران نیز به همان ترتیب به شما عکس العمل نشان می دهند. با کارت های ویزیت با احترام برخورد کنید.

 

- چگونه با افراد مورد نظر خود ملاقات کنید. وقتی شخص مورد نظر می نشیند، یک صندلی در نزدیکیاو انتخاب کنید. اگر نزدیک کسی بنشینید، شروع و ادامه صحبت با او آسانتر است.

 

ارتباطات

- دیگران را در مکالمات گرم و صمیمانه خود شریک کنید. با این کار آنها احساس خوبی نسبت به شما پیدا می کنند. از روش های زیر استفاده کنید:

 

- چگونه با افرادی که چند لحظه پیش ملاقات کرده اید، گفت و گویی جذاب داشته باشید. مکالمه را طوری هدایت کنید که بیشتر راجع به مخاطب باشد. جزییاتی در مورد کارهای اخیر آنها بپرسید که در چند ساعت گذشته انجام داده اند. صحبت درباره چنین جزییاتی برای مردم آسان است زیرا به تازگی آنها را انجام داده اند و از صحبت راجع به موضوع مورد علاقه خود «یعنی خودشان» لذت می برند.

 

- چگونه با افراد غریبه دوست شوید. غریبه ها را تشویق کنید راجع به موضوعات ادامه دار صحبت کنند تا مکالمه ادامه پیدا کند. برای مثال، از شخصی بخواهید رستورانی معرفی کند تا با همسرتان برای شام به آنجا بروید (ادامه بحث: این رستوران کجاست؟ بهتر است چه غذایی سفارش دهم؟) اگر اسم غذا را فراموش کنید، بهانه ای دارید که با این فرد جدید تماس بگیرید و مجددا از او بپرسید. تماس با فردی که قبلا به او معرفی شده اید، مطمئن ترین روش ایجاد یک دوستی جدید است.

 

- چگونه پشت سر مردم طوری حرف بزنید که خوششان بیاید. مردم همیشه مشتاقندنظر دیگران را درباره خود بدانند، بنابراین مطلب خوبی درباره آنها بگویید و مطمئن شویدآن را شنیده اند. اگر فکر می کنید آن را نشنیده اند، مجددا بگویید. وقتی مهمانی را ترک می کنید، جمله مورد نظر خود را بگویید: «دیویس واقعا می داند چگونه یک مهمانی خوب برگزار کند، اینطور نیست؟» بلندتر از حد معمول صحبت کنید تا دیوس بتواند سخنان شما را بشنود.

 

- چگونه کاری کنید که همه در صحبت کردن با شما احساس راحتی کنند. برای شرکت در مکالمه ای که برای دیگرانهم خالی از لطف نباشد، مطمئن شوید که آنها حداقل از نظر فیزیکی راحت هستند. برای مثال، اگر از پشت میز خود با کسی صحبت کنید، ممکن است او را بترسانید. به جای آن، یک صندلی در کنار میز خود قرار دهیدو از او بخواهید در کنار شما بنشیند. آقایان باید از جایی که نشسته اند، در خروجی را ببینند. اغلب آنها از اینکه پشتشان به در باشد، احساس ناخوشایندی دارند.

 

- چگونه خود را قدرتمند نشان دهید. وقتی کسی نکته ای را می گوید، چند بار چانه خود را از حالت موازی با زمین کمی بالاتر بیاورید (پایین آوردن چانه نشانه توافق است). البته این کار ممکن است متکبرانه به نظر آید. پس با احتیاط از آن استفاده کنید.

 

- چگونه طوری بخندید که مورد احترام قرار گیرید. خندیدن مسری است. وقتی مردم اطراف شما کاری هوشمندانه یا خنده دار انجام می دهند، اولین کسی باشید که با صدای بلند می خندید. به دیگران نشان دهیدکه از مصاحبت با آنها لذت می برید.

تکنیک های موثر ارتباطات, مشاور ارتباطات

اجتماعی شدن

بسیاری از مردم به مهمانی می روند تا روابط اجتماعی خود را گسترش دهند اما اغلب احساس راحتی نمی کنند. برای اینکه خوش بگذرانید، نکات زیررا به کار گیرید:

 

- چگونه در یک مهمانی بزرگ دوست پیدا کنید. اگر کمی زودتر به مهمانی بروید می توانید با افرادی که پیش از شما رسیده اند، ارتباط برقرار کنید و وقتی دوستان آنها به مهمانی آمدند، آنها شما را به دوستانشان معرفی می کنند. همچنین، وقتی بچه ها را به مهمانی می برید این تکنیک، تکنیک بسیار موثری است. وقتی کسی تنها به نظر می رسد، لبخند بزرگی به او بزنید. به سرعت وارد صحبت شوید و او را برای همیشه به دوست خود تبدیل کنید.

 

- چگونه در یک گردهمایی تنها و سردرگم به نظر نیایید. طوری وارد سالن شویدکه گویی مالک آن هستید. به همه جای سالن نگاه کنید و چنان با اشتیاق نگاه خود را بچرخانید که گویی کسی را که می شناسید، دیده اید.

 

- چگونه دعوت کسی را رد کنید و همچنان ارتباط را حفظ کنید. وقتی احساس می کنید باید دعوتی را برای یک مهمانی بپذیرید که ترجیح می دهید از آن اجتناب کنید، خود را هیجان زده و مشتاق نشان دهید. بعدا با آن شخص تماس بگیرید و بگویی با کمال تاسف برنامه های شما امکان شرکت در آن مراسم را به شما نمی دهند.

 

ایمیل و موبایل

بایدها و نبایدهای استفاده از ایمیل و تلفن همراه در برقراری ارتباطات عبارتند از:

 

- چگونه وقتی خارج از محل کارید، ثابت کنید فرد خاصی هستید. به پیام های اتوماتیک اعتماد نکنید، پیام های خصوصی و دوستانه برای افراد ارسال کنید.

 

- چه کنیدکه ایمیل هایتان مطمئن به نظر آیند؟ در جملات خود از افعال زمان گذشته استفاده نکنید. ننویسید «امیدوار بودم که ...»، بنویسید «امیدوارم که شما ...». زمان گذشته عدم اطمینان را نشان می دهد.

 

- چگونه از خودپسند به نظر آمدن در ایمیل اجتناب کنید: از کلمه «من» کمتر استفاده کنید.

 

- چگونه پیام های خود را امضا کنید: هیچ چیز برای یک نفر مهمتر از اسمش نیست. نام گیرنده نام را در جمله آخر پیام خود لحاظ کنید.

 

- چگونه از تحقیر دیگران به وسیله ایمیل اجتناب کنید: همه پیام های زنجیره ای را که ممکن است به صورت اتوماتیک ضمیمه پیام های ارسالی شما باشند دوباره چک کنید پیام های اشتباه را برای افراد اشتباه نفرستید.

 

- چگونه با استفاده از موبایل خود عزت نفس آنها را افزایش دهید. بودن با کسی که مرتب با جواب دادن به تلفن همراه خود، مزاحم صحبت های شما می شود، بسیار توهین آموز است. وقتی با کسی هستید، با خاموش کردن تلفن همراه خود، نشان دهید که برایش ارزش قائلید.

 

ارتباطات شخصی

هیچ چیز مهمتر از ارتباطات شخصی نیست. برای ارتقای روابط شخصی خود از نکات زیر کمک بگیرید:

 

- چه کنید که همیشه تشکر شما را به خاطر داشته باشند. وقتی مردم به شما لطفی می کنند، هدیه ای می دهند یا رفتار با ملاحظه ای انجام می دهند، به سرعت از آنها تشکر کنید. سپس گام دیگری بردارید و مدتی بعد دوباره از آنها تشکر کنید.

 

- چگونه از آنها طوری تعریف کنید که هرگز فراموش نکنند. تعریف خود را با اضافه کردن جزییات طولانی کنید. باید نشان دهید که همه تلاش های آن فرد را فهمیده اید و به آن ارج می نهید.

 

- چگونه ارتباط خود با شریکتان را بهبود ببخشید. همیشه مطالب مثبتی راجع به شریک خود بگویید، چه خودش حاضر باشد و چه نباشد.

 

 

کارهایی که نباید انجام دهید

مردم گاهی بی معنی ترین سخنان را می گویند و بی معنی ترین کارها را انجام می دهند. از ارتکاب این اشتباه ها اجتناب کنید:

 

- چگونه طوری رفتار کنید که مردم شما را کم اهمیت نپندارند: هرگز از عبارت «وقت ناهار من» استفاده نکنید. این جمله نشان می دهد که شما مسوول زمان خود نیستید و رییستان تصمیم می گیرد.

 

- چگونه از گفتن جملات احمقانه معمول اجتناب کنید. از گفتن جملات «متاسفم، وقت نکردم با شما تماس بگیرم، یا برای شما نامه بنویسم یا نزد شما بیایم» اجتناب کنید. این جملات نشان می دهد شخص مذکور لیاقت زمان ما را نداشته است. وقتی افراد را به فرودگاه می رسانید، به آنها نگویید «پرواز ایمنی داشته باشید». این جمله نشان می دهد فکر می کنید آنها می میرند. به کسانی که با آنها قدم می زنید، نگویید «مواظب باشید پایتان نلغزد» زیرا فکر می کنند آنها را دست و پا چلفتی می دانید.

 

- چگونه بفهمید در چه مواردی نباید دوستانه رفتار کنید. اهی مردم نمی خواهند با آنها دوستانه رفتار کنید، به خصوص وقتی در حال جر و بحث با حمل و اسباب و اثاث هستند. وقتی کسی را دیدید و فهمیدید که نمی خواهد به او نزدیک شوید، پس به او نزدیک نشوید. وقتی کسی غمگین یا بیمار است شاید اطلاعاتی را افشا کند که بسیار خصوصی هستند پس بهتر است سریع موضوع بحث را عوض کنید.

 

- چگونه از متقلب به نظر آمدن اجتناب کنیم. هرگز از عبارات «صریحا بگویم ...» یا «بگذارید با شما روراست باشم» استفاده نکنید. چنین عباراتی نشان می دهند که بسته به شخصی که در حال مکالمه با او هستید ممکن است روراست یا غیر روراست باشید.

منبع:مجله موفقیت

بیشتر کارهایی که در زندگی انجام می دهیم، روتین و واکنشی هستند و عمدی و آگاهانه نمی باشند. در اینجا به 20 موردی اشاره می کنیم که هر کس حداقل یک بار در زندگی بهتر است آنها را تجربه کند.

 

20 موردی که بهتر است حداقل یک بار در زندگی انجام دهید

برای زندگی بهتر,نقطه ای از زندگی

 

1. کسب و کار خودتان را راه بیندازید.

فکر کنید ببینید آیا می توانید خودتان رئیس خودتان باشید. چه بخواهید ابرشرکت بعدی دنیا را تأسیس کنید، یا در محله خود مغازه کوچکی باز کنید یا در منزل خود کار آزاد انجام دهید، شما لیاقت و ارزش تجربه آزاد کار کردن را دارید.

 

2. در یک کشور خارجی زندگی کنید.

تا جائیکه پس انداز و برنامه شما برای بقیه زندگی اجازه می دهد، با اقامت گزیدن در کشوری دیگر، در فرهنگ متفاوتی غرق شوید. اغلب کشورها ویزای 60 یا 90 روزه می دهند و بسیاری از شهرها منازل اجاره ای کوتاه مدتی ارائه می دهند که قیمت های آنها از قیمت های تعطیلات کمتر است. بین توریست بودن و مقیم خارج بودن، یک دنیا فرق هست. بروید و خودتان کشفش کنید.

 

3. یک خانه بخرید.

چه کسی هست که رویای خانه دار شدن نداشته باشد؟ رکود بازار و ضبط رهن های متعدد در چند سال گذشته این رویا را خراب کرده است، ولی هنوز برای اغلب مردم امید هست. با آنکه اجاره نشینی تنوع و انعطاف پذیری بیشتری دارد، ولی هیچ چیز مثل خانه خریدن نمی شود.

 

4. ساحل به ساحل سفر کنید.

حداقل یک بار در عمرتان، آخرین سفر جاده ای را تجربه کنید. کل کشور را بپیمایید و از مسیر دیگری برگردید. مناظر و تجربه این سفر فراموش نشدنی است.

 

5. بگذارید قلبتان بشکند.

هیچ کس دوست ندارد دلش بشکند، ولی درد عاطفی بخش اجتناب ناپذیری از زندگی است و اغلب پیش نیازی برای توسعه شفقت و مهربانی و بازشناختن و قدردانی از عشق واقعی به هنگام یافتن آن است.

 

6. تشویق جمعی دریافت کنید.

کاری انجام دهید که شایسته تشویق جمعی باشد، چه قهرمان ورزشی باشید، چه بازیگری باشید که بعد از اجرای تئاتر از سوی مخاطب تشویق می شوید، با این کار خود را در میان تشویق بلند و تأیید جمع غرق می کنید.

 

7. دفتر خاطرات داشته باشید.

در نقطه ای از زندگی تان، الگوهای افراد موفقی همچون نخست وزیرها، هنرمندان، رؤسای جمهور و نویسندگان را دنبال کنید یعنی افکار، بینش ها و مشاهدات روزانه خود را یادداشت کنید.

 

8. اعتقاد معنوی داشته باشید.

خوب است که انسان واقعیات را در نظر داشته باشد و انتخاب روشن و تکذیب ناپذیری داشته باشد، ولی زندگی همیشه بدین صورت پیش نمی رود. گاهی باید فقط به غرایز خود اعتماد کنید، اعتقاد معنوی داشته باشید و ببینید که به کجا می رسید. شاید به جای جالب و خوبی برسید که اگر فقط با منطقتان جلو می رفتید اینطور نمی شد.

 

9. چیزی پس بدهید.

زندگی با شما خوب تا کرده است، پس باید کمی از زمان، استعداد و پولی که به سختی بدست آورده اید را برای کمک به افراد بدشانس تر اختصاص دهید. بدین ترتیب نه تنها زندگی افرادی که با آنها در تماس مستقیم هستید را بهبود می دهید، بلکه خودتان و جامعه تان را غنی کرده اید.

 

10. یک خانه طراحی کنید و بسازید.

دیگر سعی نکنید زندگی خود را در فضاهایی جا دهید که توسط افرادی طراحی شده اند که نیازهای شما را درک نمی کنند. برای خودتان مکانی بسازید. چه این مکان خانه رویاهایتان باشد، چه یک کلبه ییلاقی، حداقل برای یک بار در عمرتان خودتان یک خانه طراحی کرده و ساخته اید.

 

11. با موادی که خودتان پرورش داده اید، غذا بپزید.

اکثر ما توجه نمی کنیم که برای تولید غذایی که هر روز می خوریم چقدر تلاش شده است. با پرورش مواد غذایی خودتان برای یک فصل، با این واقعیت روبرو شوید. این کار باعث می شود که به کشاورزان و مزرعه داران احترام بگذارید و قدر آنها را بدانید.

برای زندگی بهتر,نقطه ای از زندگی

12. یک اثر هنری که دوست دارید بخرید.

هنر اصیل می تواند یک سرمایه گذاری یا یک ولخرجی باشد، ولی حداقل اطمینان می یابید که تصمیم به خریدن هنری گرفته اید چون به ندای دلتان گوش داده اید نه کیف پولتان. قیمت و ارزش فروش مجدد آن را فراموش کنید و یک اثر هنری بخرید فقط بدین دلیل که دوستش دارید.

 

13. در دشت و صحرا چادر بزنید.

چادر زدن در حیاط خانه هم سرگرم کننده است، اردو زدن با خودرو در پارک ملی هم جالب است، ولی ماجراجویی واقعی این است که به قلب طبیعت بروید و در طبیعت چادر بزنید. با ترک کردن تمدن و اتکا به خود و همراهانتان، می توانید توانایی ها و خصوصیاتی را کشف کنید که هرگز فکر نمی کردید در وجودتان باشد.

 

14. به تعطیلات طولانی بروید.

یک سال تعطیلات می تواند رویای هر کسی باشد، ولی معدود کسانی هستند که این کار را می کنند. یکی از آنها باشید. پول پس انداز کنید و به خودتان یک سال یا چند ماه مرخصی بدهید. سفر کنید، علایق خود را دنبال کنید و برای فصل بعدی زندگی خود برنامه ریزی کنید.

 

15. یک تکه از مبلمان را خودتان بسازید.

کمی وقت برای یادگیری نجاری و چوب کاری بگذارید. سپس برای خودتان چوب خوبی تهیه کنید و یک میز، کتابخانه یا صندلی بسازید. مبلمانی که خودتان می سازید همیشه برایتان بیشتر از مبلمانی که می خرید معنا دارد، لازم نیست که حتماً چیز با ارزش و گرانی باشد.

 

16. غواصی کنید.

بیش از 70 درصد زمین با آب پوشیده شده است. با غواصی، به کشف زیبایی و شگفتی زیر آب بروید.

 

17. یک حیوان خانگی داشته باشید.

هیچ چیز بیشتر از تقسیم زندگی خود با حیوانی که دوستش دارید، باعث نمی شود که با انسانیت خود تماس برقرار کنید. حیوانات خانگی بی شرط و شروط به ما عشق و زندگی یاد می دهند.

 

18. کاری انجام دهید که واقعاً شما را می ترساند.

این کار فتح یک قله باشد، یا شیرجه زدن از یک هواپیما، یا سوار شدن به یک رولر کاستر عظیم، با انجام کاری که شما را به معنای واقعی کلمه می ترساند و با غلبه کردن بر این ترس، شخصیت شما رشد می کند.

 

19. موضعی اتخاذ کنید.

موضعی اتخاذ کنید و در مقابل بی عدالتی یا در دفاع از اصلی که به آن اعتقاد دارید بایستید. اگر می دانید که حق با شماست، با شجاعت عمل کنید و تحقیر و ذلت را نپذیرید، ریسک آن هر چه می خواهد باشد.

 

20. شغلی را انتخاب کنید که واقعاً برایتان مهم است.

اغلب اوقات ما بر مبنای مقدار درآمد یا میزان اعتبار و پرستیژ یک شغل، آن را انتخاب می کنیم. اندک کسانی هستند که آنقدر خوش شانس هستند که کاری را انجام می دهند که واقعاً برایشان معنادار است. حداقل یک بار در زندگی، سعی کنید یکی از آنها باشید.

شادکامی و روش های ایجاد آن



شادکامی,افکار شاد ,خوشحالی و شادکامی

 

اگر نگاهی واقع بینانه به دنیای پیرامون خود داشته باشیم به این واقعیت اذعان می کنیم که اکثر افراد جامعه با مسایل و مشکلات عدیده ای مواجه می باشند ولیکن بعضی از آنان با وجود هر گونه مشکل و یا استرسی که دارند، زندگی خود را با شادکامی تجربه می کنند.

 

راستی آیا تا به حال به تفاوت این دو گروه توجه نموده اید ؟ با اندکی تأمل می توان اذعان نمود که ما انسان ها خوشحالی و شادکامی را مستقیماً از جایی نمی گیریم بلکه با داشتن اعتقادات خاص و تفکرات به خصوص آن را در خود خلق می کنیم؛ به عبارت دیگر شادکامی تا حد زیادی به باورها، اعتقادات و نگرش های ما به حوادث و پدیده های بیرونی و محیطی ارتباط دارد، لذا می توان نتیجه گرفت که امکانات مادی و دنیوی تنها برای شادکامی افراد کافی نیست.

 

شاد بودن می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین مبارزات ما در زندگی باشد ، برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم.

 

شادی یک احساس درونی است که همراه با نشاط ،خنده ، لذت ، امید ، احساس رضایت و خوشبینی به صورت گذرا،حسی و بلند مدت در فرد به وجود می آید ..

 

انسان موجودی شادی خواه و لذت طلب است و تمام شورها ، شوق ها و لذایذ زندگی منتظر کسانی است که با تلاش و تفکر و مقاومت ، خود را به آن می‌رسانند بنابراین ، بهتر است افکار شاد و سلامت داشته باشیم و سلامتی را حق انسانی و شایسته خود بدانیم و با خود ملایم بوده و خانواده خود را بپذیریم.

 

اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند.

شادکامی,افکار شاد ,خوشحالی و شادکامی

اما چه باید کرد تا شادکامی در ما خلق شود؟

- ترسیم تصویری مثبت از جسم، روح و شخصیت خود : اگر خود را فردی نیرومند، استوار و بی‌باک همچون کوهی در مقابل مصائب و مشکلات تجسم کنیم، غلبه بر مشکلات آسان شده، نگرانی‌ها و تشویش‌ها تبدیل به امید و شادی و نشاط خواهد شد.

 

- پرهیز از تنهایی و گزینش دوستانی خوب : دوست داشتن و دوست داشته شدن یک هنر ارزنده است که همه می‌توانند با دقت و هوشیاری از این هنر بهره‌مند شوند که به اعتقاد یکی ازدانشمندان عشق عامل سلامت و رشد افراد است.

 

- زندگی کردن در زمان حال : بسیاری از استرس‌ها، اضطراب‌ها و نگرانی‌هایی که حتی منجر به مرگ افراد یا از دست دادن سلامت آنان می‌شود این است که در زمان حال زندگی نمی‌کنند و مدام یا به فکر گذشته یا آینده نامعلوم خود می‌باشند، در نتیجه نمی‌توانند از زندگی فعلی خود لذت ببرند و شاد باشند. البته باید برای آینده هدف داشته باشیم و از گذشته تجربه‌ها را به خاطر بسپاریم.

 

- داشتن برنامه‌ریزی مناسب : برنامه‌ریزی در انجام امور، شادابی و انرژی مثبت به دنبال داشته، در کاهش نگرانی‌ها و تشویش‌های فرد نسبت به آینده نقش بسزایی دارد و در فرد اعتماد به نفس و ایمان به موفقیت به وجود می‌آورد.

 

- پرورش حس شوخ طبعی: توانایی دیدن وجه شوخی مشکل یا عامل نومیدی، کمک می کند حس کلی نگریتان اسیب نبیند. شوخ طبعی بخش مهمی از احساس شادکامی است زیرا احساس اعتماد به نفس ایجاد می کند و احساس اعتماد به نفس به معنای آن است که خودتان را بیش از اندازه جدی نگیرید. تنها افراد بی اعتماد به نفس هستند که برای حفظ تصویر شکننده شان از خود نگران اند. وقتی اشتباه می کنید به خودتان بخندید و دیگران را هم بخندانید تا اضطرابتان، روی هم رفته کاهش یابد.توجه داشته باشید که اگر مشکلات در زمینه ای کلی همراه با دیگر امور زندگی تان در نظر گرفته شوند احتمالا چندان هم مهم نیستند و به شادکامی شما اسیبی نمی رسانند.

 

- محکم و استوارکردن پایه‌های نظام خانواده : خانواده‌هایی که قادر به درک نیازها و تمایلات جوانان نیستند و به دور از هرگونه صمیمت با آنان برخورد می‌کنند، باید منتظر باشند که اگر زمینه لازم را برای شاد زیستن جوانان خود فراهم نکنند، آینده تلخی در انتظار جوانان آنان خواهد بود.

مسیر راهنما یا بردکرامب Breadcrumbs یک مسیر متنی کوچک است که اغلب در بالای برگه ها قرار دارد. به عنوان نمونه میتوانید به بالای این برگه نگاه کنید تا مسیر راهنما به شما نشان می دهد که کجا هستید. هر مرحله از این مسیر قابل کلیک برای برگشت به برگه اصلی است.

مسیر راهنما همچنین در نتایج جستجوی گوگل ظاهر شده و می توانید از این مزیت استفاده کنید، از افزونه سئو Yoast SEO نیز میتواند برای راه اندازی مسیر راهنما درون سایت استفاده کنید. مسیر راهنما در گوگل به کاربران کمک می کند بدانند برگه ای که به آن وارد می شوند در کدام قسمت سایت قرار گرفته است. Yoast SEO به طور خودکار اطلاعات ساختاریافته لازم را در قالب JSON-LD به کدنویسی قالب سایت اضافه می کند. فقط در تنظیمات تغییر را ایجاد کرده و با ذخیره کردن آنها، کدها به قالب اضافه شده و در سایت قرار میگیرند.

البته ویژگی مهمی که در مورد پیوندهای ریزه میزه یا مسیر راهنما وجود دارد اینست که وردپرس و قالب های وردپرس به شکل بومی و از پیش طراحی شده از این ویژگی استفاده می کنند تا تجربه کاربری را بهتر کنند.

. مسیر راهنما مبتنی بر ویژگی

قبلا در مورد اهمیت مسیر راهنما صحبت کردیم، و گفتیم که یکی از فاکتورهای سئو محسوب می شود. همینطور هنگامی که در مورد سئو فروشگاه اینترنتی صحبت کردیم؛ به کوتاه بودن دسترسی کاربر به محصول، و همینطور اهمیت مسیر راهنما اشاره مفصلی داشتیم. در فروشگاه اینترنتی مسیر راهنما مبتنی بر ویژگی اغلب هنگامی که یک کاربر در فروشگاه مشغول جستجو است دیده شده و طول مسیر راهنما را ویژگی های محصول را تشکیل می دهد. برای مثال: برگه اصلی > دسته بندی محصولات > نوع > اندازه > رنگ.

 

" زندگی انتظار کشیدن برای خلاصی یافتن از شر طوفانها نیست، زندگی یعنی یاد بگیریم چگونه زیر باران برقصیم. " (ویوین گرین)

 

در طول دهه گذشته من و یکی از دوستانم مراحل سخت و دشواری را طی نمودیم از جمله مرگ ناگهانی یکی از اقوام درجه یک ، از دست دادن یکی از دوستان صمیمی بر اثر بیماری و یا مشکل تامین خرج و مخارج در اثر بیکاری تجربیاتی بی رحمانه بودند که با آنها دست و پنجه نرم می کردیم. هر کدام از این تجربیات به طرز ی باور نکردنی برای برهه ای از زمان روحیه ما را حسابی به زمین زد. اما این تجربیات ما را قوی تر کرده و ما را به سوی آینده سوق داد و باعث شد که برای زندگی ارزش بیشتری قائل شویم. در ادامه شما را با چند درسی که در زندگی فرا گرفتیم آشنا کرده و به شما روش های به آرامش رسیدن در زمان بروز سختی ها را نشان می دهیم.

 

1- همواره به خود اعتماد کنید

گاهی وقتها بد نیست که به این مساله فکر کنید که باید به خود اعتماد داشته باشید این فکر روحیه شما را بهتر کرده و به شما آرامش می دهد. این مساله را همیشه صبح ها به خود یاد آوری کنید. برای اینکه اعتماد ، در نهایت تنها چیزی است که به شما کمک می کند. با همه اعتماد به نفسی که دارید همه سعی و تلاش خود را انجام دهید . و سپس یک قدم با اعتماد بنفس به سمت آینده بردارید. زندگی شما را رها نمی کند. عشق ، پشتکار و تلاش زیاد در صورتی که با همدیگر همراه شوند به ندرت یک شخص را در مسیر زندگی تنها می گذارند.اگر به توانایی های خود اعتماد داشته باشید، اگر مسیر درستی را انتخاب کرده باشید، اگر همه اشتیاق خود را به مرحله عمل برسانید, در نهایت به مقصود و هدف خود خواهید رسید. به عبارت دیگر به محض اینکه به خود اعتماد کنید ، یاد می گیرید که چگونه از پس مشکلات خود بر آیید و به مسیر رشد وارد شوید.

 

2- روی آن چیزهایی که فرا گرفته اید، تمرکز کنید

اشتباهات و عقب نشینی کردن می توانند شکلی از تمرین کردن درس های زندگی باشند.

اگر مسیر زندگی ساده و بدون خطر باشد ، احتمال رفتن به مسیر اشتباه زیاد می شود. مشکلات مسیر هر آنچه که نیاز دارید را به شما یاد می دهد . بعضی وقتها برای رسیدن به راه درست باید از مسیر سخت عبور کنیم.بعضی وقتها لازم است که قبل از حرکت یک یا دو تایر ماشین را عوض کنیم.

قرار نیست سفر شما خیلی آسان باشد ، باید جوری باشد که ارزشش را داشته باشد. درگیر نشدن با مشکلات مساوی است با درجا زدن و رشد نکردن. هیچ مسیر صاف و همواری وجود ندارد که ارزش زیادی داشته باشد.

 

3- سطح توقعات خود را پایین بیاورید.

زندگی هیچ تعهدی ندارد که هر آنچه که می خواهید را به شما بدهد. و به ندرت اتفاق می افتد که خواسته هایتان را درست به همان صورتی که توقع داشتید به دست آورید. نقره را به خاطر به دست آوردن طلا از دست ندهید. باید چیزها را به همان شکلی که هستند بپذیرید نه اینکه پایبند آرزو ها و خواسته های خود باشید. اینکه دست آوردهای شما شبیه آرزوهایتان نیستند ، به این معنی نیست که در نهایت به آنچه که می خواهید نرسید.

 

4- آغوشتان را به سوی کسی که به آن اعتماد دارید باز کنید

شما تنها نیستید ؛ اجازه دهید در زمان سختی ها شخصی باشد که به شما کمک کند. شما می دانید که این شخص دقیقا چه کسی است. نباید توقع داشته باشید که این فرد مشکلات شما را حل کند. فقط اجازه دهید در زمان بروز مشکلات در کنار شما باشد. این اجازه را بدهید که در کنار شما بایستد . نباید لزوما شما را از داخل تاریکی بیرون بکشد فقط در حدی که کمی روشنایی به شما بدهد تا مسیر درست را پیدا کنید. فراتر از این مسائل مهم است که همواره تنها نبودن را به خود یاد آوری کنید. اصلا مهم نیست که وضعیتی که در آن قرار گرفته اید چقدر پیچیده و یا عجیب غریب شده است ، کسی در زندگی شما هست که در همان موقعیت قرار گرفته و می خواهد شما را راهنمایی کند. زمانی که به خود می گویید :" من تنها هستم " . زمانی است که احساس نا امنی شما سعی می کند به شما این دروغ را بقبولاند.

 

5- از امید برای فعالیت های مثبت استفاده کنید.

تنها در تاریکی می توانید ستاره ها را ببینید. ستاره ها همان امیدهایتان هستند. به دنبال آنها باشید. کمترین کاری که می توانید انجام دهید این است که حواستان باشد که به دنبال چه هستید و بیشترین کاری که می توانید انجام دهید این است که به همان اندازه که آرزوی چیزی را می کنید سعی در بدست آوردن آن نیز داشته باشید. اینکه آرزوی دست نیافتنی داشته باشید زیاد افتخاری ندارد بلکه رسیدن به آن مایه افتخار است. درگیر رسیدن به چیزی شدن باعث می شود که به خواسته هایتان برسید، تنها امیدوار بودن شما را از نا امیدی نمی رهاند. امیدواری باعث می شود که به سمت مقصد حرکت و تلاش کنید و جاده ای که با امید ساخته شده است دلپذیر تر از جاده ای است که با ناامیدی بنا شده باشد ؛ حتی اگر هر دو جاده شما را به یک مقصد رهنمون شوند. اما این مسیر که با امیدواری طی می شود باعث رشد شما در رسیدن به مقصد نهایی خواهد شد. همه این مسائل به داشتن تعادل در زندگی برمی گردد – سعی کنید واقعیت را بدون درنظر گرفتن نیازهایتان بپذیرید تا به هدف نهاییتان دست پیدا کنید.

 

6- به جای فرار کردن ، به سمت جلو گام بردارید

زمانی که درباره چیزی ذهنتان را متمرکز می کنید، در واقع دیگر به آن فکر نمی کنید. همین فلسفه برای آزاد کردن ذهنتان از افکار منفی گذشته صدق می کند. تلاش فراوان برای دور شدن از چیزهای نامطلوب باعث می شود که شما بیش از حد به آن چیزها فکر کنید جوری که باعث می شود تمامی مشکلات ناشی از بروز آن را احساس کنید. اما اگر انرژی خود را روی رسیدن به خواسته هایتان متمرکز کنید، نا خود آگاه از چیزهایی که نمی خواهید فاصله خواهید گرفت. به عبارت دیگر : به جای متمرکز شدن روی حذف نکات منفی ، روی ایجاد نکات مثبت تلاش کنید. (که باعث می شود افکار منفی جایش را به افکار مثبت بدهد)

 

7- خود را از دور نگاه کنید

همه چیز از دور متفاوت به نظر می رسد. بعضی وقتها نیاز دارید که به خودتان از دور نگاه کنید تا همه چیز را بهتر ببینید. شما بیش تر از آن هستید که چیزی بخواهد شما را دچار مشکل کند. بخشی از واقعیت شما فراتر از نگرانی ها وشک و تردیدها و مشکلات و ناکامی هایتان است. در هر لحظه ای که چیزی را تجربه می کنید سعی کنید خود را از منظری دورتر بنگرید. در حال زندگی کنید. ذهن شما با مشکلات مواجه می شود ولی همچنان شما با مشکلی روبرو نمی شوید. همین حالا به بزرگترین معضلی که با آن مواجه بودید فکر کنید . فکر کنید آن معضل برای شخص دیگری مثل یک دوست صمیمی اتفاق افتاده است. شما چه نصیحتی به او می کردید؟ اگر می توانستید به عقب برگردید و آن مشکل برای شما رخ نداده بود چه کار متفاوتی انجام می دادید؟ به نصیحتهایی که ممکن بود به دوستتان بکنید فکر کنید. آیا شما اکنون از بهترین نصایح خود پیروی می کنید؟ سعی نکنید که مشکلات فعلی شما افکارتان را تیره کند. کمی از دور به خود نگاه کنید و به خودتان چند نصیحت یا پیشنهاد عالی بدهید.

 

8- به خودتان زمان بدهید

هر چقدر که لازم است به خودتان زمان بدهید. درمان عاطفی نیازمند طی کردن مسیر خود است. در آن مسیر عجله نکنید.به دیگران هم اجازه چنین کاری ندهید. عبور از چنین مشکلاتی یک روزه طول نمی کشد بلکه تشکیل شده از گام های کوچکی است که شما را قادر می سازد تا ازپل هایی که پشت سرتان خراب کرده اید خود را رها کنید. امروز هر نفسی که می گذرد همانند یک گام برای شماست. اجازه ندهید که مشکلات دیروز امروزتان را خراب کند. فقط به این خاطر که دیروزتان غم انگیز بوده دلیل این نیست که امروزتان نیز قرار است غم انگیز تمام شود. زخم های ما اغلب ما را به سمت بهترین و زیباترین بخش زندگیمان هدایت می کنند. امروز این وقت را دارید که این بخش های درونی تان را کاوش کنید. زمان کافی به خود بدهید و به خود اجازه دهید که بهبود پیدا کنید.

 

9- هر پایان سرآغاز شروعی دیگر است

روزی شخصی گفت : " هر شروع تازه ای ،در پایان شروع های دیگر ایجاد می شود. " . امروز یک شروع تازه است با آن چنین رفتار کنید : دست از فکر کردن به اینکه چه خواهد شد بردارید و به این فکر کنید که چگونه می تواند بشود. با خودتان بگویید :" گذشته عزیزم از تو بابت همه درسهایی که از گذشته به من دادی متشکرم . آینده عزیزم ، من برای هر چیزی حاضرم !" برای اینکه یک شروع فوق العاده درست در زمانی رخ می دهد که شما فکر می کنید همه چیز به پایان رسیده است.

اکنون نوبت شماست، چه چیزی در زمان سختی ها به شما آرامش هدیه می کند؟ نظرتان را با ما در میان بگذارید....

منبع:آی بانو

تمامی محققان روانشناسی بر این امر اتفاق نظر دارند که هدفمند بودن باعث بهبود عرصه‌های مختلف زندگی می‌شود. تحقیقات علمی صورت‌گرفته توسط متخصصان نشان می‌دهد که فرآیند هدف‌گزینی بر ایجاد شرایط مطلوب‌تر زندگی اشخاص اثر ‌گذار است. در ضمن آیا می‌دانید تمامی انگیزه‌هایی که در انسان‌ها وجود دارد براساس یک هدف خاص است؟

 

گفته‌ای وجود دارد که می‌گوید: «اگر بدانی چه می‌خواهی، به آن می‌رسی.»

 

همه میل دارند مراحل پیشرفت و ترقی را در زندگی خود لمس کنند ولی تنها معدودی از افراد می‌توانند به این هدف برسند. ما همه به دنبال هدفی برای ادامه زندگی هستیم. حتی تلاش برای ادامه زندگی و زنده بودن، خودش یک هدف است. ولی تمامی اهداف دارای نتایج و کیفیات یکسانی نیستند. بعضی از هدف‌ها، زندگی انسان را به سقوط و ناکامی می‌کشانند و بعضی از هدف‌ها انسان را به اوج رشد و ترقی می‌رسانند. به درستی به این مساله فکر کرده‌اید که چرا بعضی‌ها در طول عمرشان این همه تلاش می‌کنند ولی به جایی نمی‌رسند؟ اگر به دنبال یک هدف مشخص باشید و برای رسیدن به آن تمام تلاش خود را به خرج دهید، به‌زودی به مراحل بالاتری دست خواهید یافت.

 

مهمترین اشتباهی که اکثر افراد در مواجهه با فرایند هدف گذاری مرتکب می شوند این است که از وضعیت فعلی خود آگاهی کافی ندارند. تصور کنید در یک جاده ناشناخته قرار دارید و هیچ تابلویی در اطراف شما وجود ندارد و از طرفی نقشه ای در دست دارید که در آن راه هایی مشخص شده است.

 

به نظر شما در چنین شرایطی نقشه به چه کار می آید؟ وقتی نمی دانیم درکجای نقشه قرار داریم چگونه می توانیم راهی برای رسیدن به مقصد بیابیم؟ بنابراین اولین قدم برای رسیدن به اهداف این است که به شکلی دقیق موقعیت فعلی خود را بررسی کنیم و به آن اشراف کامل داشته باشیم.

 

مدل S.O.S

S مخفف Sitation و به این معناست که هم اکنون در چه وضعیتی به سر می بریم.

 

O مخفف Objective و به این معناست که می خواهیم به چه هدفی برسیم.

 

S مخفف Strategy به این معناست که راه رسیدن به این هدف چیست؟

 

پس همانگونه که مطرح شد اولین قدم برای رسیدن از نقطه A به نقطه B در زندگی این است که به خوبی از مختصات نقطه A آگاهی داشته باشیم و سپس نوبت می رسد به بررسی نقطه B یا همان هدفی که مد نظر ماست.

 

اشکال دیگری که بسیاری افراد با آن مواجه هستند این است که به خوبی هدف را برای خود ترسیم نمی کنند. لطفا به طور موقت دست از مطالعه برداشته و به این سوال پاسخ دهید:

 

اگر همین الان غول چراغ جادو بر شما نمایان می شد و به شما 30 ثانیه فرصت می داد که 3 هدف اصلی خود در زندگی را بیان کنید تا بلافاصله برآورده کند آن 3 هدف چه چیزهایی بودند؟

هدفمند بودن,هدف خاص,فرآیند هدف‌گزینی

30 ثانیه شما از همین حالا شروع شد ...

 

«می خواهم خوشبخت شوم»، «می خواهم پولدار شوم»، «می خواهم زندگی خوبی داشته باشم»، «می خواهم در یک خانه بزرگ زندگی کنم» و ...

 

اگر شما هم اینگونه پاسخ داده اید، بدانیدکه غول چراغ جادو به هیچ وجه متوجه منظور شما نشده است! او معنی خوشبختی را نمی داند زیرا خوشبختی برای هر کسی به گونه ای منحصر به فرد تعریف می شود، برای او پولدار شدن تعریف مشخصی ندارد زیرا افراد بسیاری هستندکه با به دست آوردن 10 میلیون تومان خود را پولدار فرض می کنند و افرادی هستند که حتی 10 میلیارد تومان هم برایشان عدد بزرگی نیست. غول چراغ جادو منظور شما از زندگی خوب را نمی داند. وقتی می گویید خانه ای بزرگ او ممکن است فکر کند شما خانه ای 60 متری می خواهید زیرا قبلا با کسی روبرو شده که در خانه ای 40 متری زندگی می کرده و آرزویش داشتن خانه ای بزرگ به اندازه 60 متر بوده است! (دیگر بماند که مشخص نکرده اید این خانه بزرگی که خواسته اید باید در کجای این دنیای پهناور باشد؟ در بهترین خیابان شهرتان یا وسط کویر لوت!)

 

بنابراین اهدافتان را به شکلی واضح بیان کنید. ضمنان آن را به صورت مثبت مطرح کنید. مثلا اینگونه هدفگذاری اشتباه است: «من نمی خواهم چاق باشم.» در اینصورت طبق قانون جذب، ذهن شما به چاقی متمرکز خواهد شد و به میزان بیشتری چربی برایتان فراهم می کند!

 

حال می خواهم بر اساس این اصول هدف کاهش وزن را اینگونه مطرح کنم:

 

«امروز 10 تیر 1393 من در نهایت سلامتی، 65 کیلوگرم وزن دارم.»

 

این هدف کسی است که اکنون (به عنوان مثال در تیر92) 85 کیلوگرم وزن داشته و قصد دارد طی یک سال 20 کیلوگرم از وزن خود را کم کند. در اینجا باید به نکته مهمی اشاره کنم. بسیاری از افرادی که در دوره های غیراصولی موفقیت شرکت می کنند به دلیل اینکه با ساز و کار دقیق رسیدن به اهداف به طور کامل آشنا نمی شوند تحت تاثیر جَوِ موجود، دچار توهم می شوند و انتظار واهی رسیدن به اهداف بلندمدت را در مدت زمانی بسیار کوتاه دارند. مثلا توقع دارند که طی 3 ماه یک اتومبیل آخرین سیستم بخرند آن هم در شرایطی که حتی یک دوچرخه هم ندارند! طبیعی است که پس از 3 ماه این اتفاق نمی افتد و آنها به شدت سرخورده می شوند. (من شخصا یکی از طرفداران قانون جذب هستم اما استفاده از آن برای رسیدن به اهداف، شرایطی دارد که باید لحاظ شود.

 

نتیجه می گیریم که اهدافتان باید با توجه به امکانات فعلی با زمانبندی صحیحی انتخاب شوند. اهداف کوتاه مدت باید کاملا دست یافتنی و به شدت واقع گرایانه باشند. مثل مطالعه یک کتاب، ثبت نام در یک دوره آموزشی، خرید لباس ورزشی، نوشتن یک مقاله و چیزهایی از این قبیل. اما برای اهداف بلندمدت اجازه دهید ذهن تان به پرواز درآید و از مرزها و محدودیت ها عبور کند.

 

گویی هیچ مانعی برای تحقق اهدافتان وجود ندارد. مهم نیست که از الان کل مسیر برایتان روشن باشد. در فرایند هدفگذاری، درصد بالایی از موفقیت شما به مکتوب کردن اهدافتان و آن هم به شیوه درست بستگی دارد ودر نهایت به تعریف راهی برای رسیدن به هدف می رسیم.

 

برای این کار می خواهم شما را با تکنیکی به نام پله گذاری آشنا کنم. در این تکنیک هدف را به مراحل کوچکتری تقسیم می کنیم.

 

ابتدا از پایان آغاز می کنیم. در مورد مثال کاهش وزن، فرض را بر این می گذاریم که قرار است یک سال آینده به وزن 65 کیلوگرم برسیم واین در حالی است که اکنون 85 کیلوگرم وزن داریم.

 

در روش پله گذاری به این صورت عمل می کنیم که ابتدا پله آخر را رسم می کنیم و کنارش می نویسیم فروردین 93 / 65 کیلوگرم.و سپس ماه به ماه (و برای بعضی اهداف سال به سال) از آن کم می کنیم تا به په فعلی یعنی تیر92 / 85 کیلوگرم برسیم. حال فرض کنید برای مرداد 92 وزن 84 کیلوگرم را مشخص کرده ایم. اینگونه ذهن ما تغییر یک کیلوگرمی را به راحتی می پذیرد و امکان اجرای آن بسیار آسان می شود.کار دیگری که بایید بکنید این است که برای رسیدن به اولین پله، برنامه اجرایی لازم را یادداشت کنید.

 

مثلا در هر وعده 5 قاشق کمتر غذا می خورم. روزی نیم ساعت پیاده روی می کنم. هفته ای 3 روز به باشگاه بدنسازی می روم و ... و با تعهد کافی آن را به انجام برسانید. ابزار دیگری که به شما توصیه می کنم استفاده از «تصویرسازی ذهنی» است. بدین صورت که از وضعیت ایده آل خود تصویری بسازید. هر روز آن را در ذهن خود مرور کنید واز تماشای آن لذت ببرید. تلاش کنید این تصویر تا حد ممکن واضح و شفاف و رنگی باشد. تصویرسازی ذهنی ضمن ایجاد تعهد بیشتر در شما می تواند قانون جذب را در راستای رسیدن به هدفتان به شدت فعال کند.

 

از فرصتی که دارید استفاده کنید. وضعیت فعلی خود را بررسی کنید. وضعیت مطلوب را نیز مشخص کنید و سپس راهکاری اجرای برای رسیدن به آن ترسیم کنید و متعهدانه و با اشتیاق به سمت اهداف خود گام بردارید.

دوره نوجوانی زمانی است که هر فردی با انرژی، با حساسیت در برابر بازتاب های محیط و مسئولیت پذیری به دنبال کسب هویت است. اکثر نوجوانان در کنار خانواده زندگی می کنند. اکثر نوجوانان با توجه به اتفاقاتی که در این دوران برایش رخ می دهد، خلاف جهت آب و یا می توان گفت خلاف جهت اهداف و عقاید خانواده شنا می کنند. در این برهه همراهی خانواده و تدابیر درستی که خانواده اتخاذ می کند،نوجوانان را با ارزشها والگوهای عقیدتی خود بیشتر همسو می کند.

 

در کنار نوجوانان قدم بردارید

چگونگی پر کردن اوقات فراغت یکی از موضوعاتی است که عدم هماهنگی بین والدین ونوجوانان را به خوبی نشان می دهد. در واقع اگر والدین برای پر کردن اوقات فراغت نوجوانان در کنار آنها قرار گیرند نه در مقابل آنها، با همراهی که با فرزندان خود می کنند باعث می شوند به مرور زمان نوجوانان هم در کنار آنها قدم بردارند. پس می توان گفت یکی از اسباب اوقات فراغت پرنشاط و هیجان انگیز این است که والدین به جای اینکه مقابل فرزندانشان قرار گیرند در کنار آنها باشند. چه بسا در این سنین عدم همراهی والدین با تدبیر ،آنها را به سمت گروه همسالان سوق می دهد.

 

نیازمندی های نوجوان را بشناسیم

نوجوانان اکثر وقت های آزاد خود را صرف انجام کارهایی مانند خرید، رفتن به مهمانی، در کنار همسالان بودن، استفاده از کامپیوتر برای بازی ها و یا سایر فعالیت های آنلاین، شبکه های اجتماعی، پیام کوتاه، تماشای فیلم، خواندن و رفتن به پارک می کنند.آنها با توجه به انرژی و وقت آزادی که دارند اغلب احساس بی حوصلگی و کسالت می کنند. اشتباه بزرگ اینجاست که والدین تمام تلاش خود را انجام نمی دهند تا برای نوجوانان برنامه منسجم ومنظمی داشته باشند. ثبت نام در کلاسهای آموزشی بدون هدف و آینده نگری، عدم آگاهی از نیازمندی های نوجوان در این دوران باعث می شود نوجوان تصویر درستی از آینده اش نداشته باشد. وظیفه والدین این است که نگذارند نوجوانان بدون هدف زمان هایی را که نمی توان برای آنها قیمت گذاری کرد را از دست بدهند و به دور خویش بگردند.

 

سلامتی در گرو زندگی هدفمند

شاید شما احساس کنید که نمی توانید همپای نوجوان خود قدم بردارید. مطمئنا شما نمی توانید مانند یک نوجوان انرژی داشته باشید اما با برنامه ریزی درست و با در نظر گرفتن یک گروه خوب از اقوام و دوستان می توانید او را همراهی کنید. عدم همراهی شما باعث می شود که او خود را با کامپیوتر ، تماشای تلویزیون وموبایل مشغول کند.

 

نشستن بیش از حد، فرم بدن را تغییر می دهد و بیماری های مانند چاقی فرد را تهدید خواهد کرد. عضویت در باشگاه های ورزشی، استخر، عضویت در مراکز فرهنگی و شرکت در جلسات نقد فیلم وکتاب و غیره باعث می شود نه تنها جسم بلکه ذهن به شیوه غیر مستقیم تربیت می شود. با شرکت در این کلاسها تا حدودی هدف نوجوان روشن خواهد شد و نه تنها زندگی نوجوان، بلکه تمام افراد روی زمین وقتی هدفمند زندگی می کنند، زندگی پر شور ونشاطی برایشان رقم می خورد.

 

قایم شدن سرگرمی مورد علاقه

همه والدین بر این امر واقف هستند که پیدا کردن سرگرمی برای نوجوانان یک وظیفه سنگین و دلهره آور است به خصوص در طول تعطیلات تابستانی. والدین بیشتر وقتی کلافه می شوند که نوجوانان مدام شکایت از بی حوصلی و خستگی می کنند و برای سرگرم شدن پیشنهادهایی می دهند که یا بسیار هزینه بر است و یا به شدت غیر منطقی. اما بک نکته را نباید فراموش کنیم، اگر والدین در زمینه سرگرمی هایی که برای نوجوانان مفید است آگاهی لازم را داشته باشند به راحتی می توانند آنها را متقاعد کنند و اوقات شاد و پرانرژی برای آنها برنامه ریزی کنند و به نوعی آنها را در مسیر درست زندگی قرار دهند.

 

لیست تهیه کنید

تهیه لیستی از آنچه نوجوان به آن علاقه مند است و از آن استقبال می کند، می تواند تابستان لذت بخشی را به ارمغان آورد. یکی از نکات حائز اهمیت این است که بهتر است این لیست با مداد نوشته شود. این امر باعث می شود که تغییراتی که در برنامه بوجود می آید راحت تر اعمال شود. فکر کردن در مورد تهیه لیست، والدین را به موارد هیجان انگیز نزدیک تر خواهد کرد. حتی در نظر گرفتن ریزترین موارد برای رقم زدن یک اوقات فراغت خوب می تواند اوقات لذت بخشی بسازد.

منبع: تبیان

گاهی اوقات احساس می کنم زندگی ام آن طور که دلم می خواهد پیش نمی رود. میان آنچه می خواهم باشم و آن چه هستم تفاوت وجود دارد. همیشه در انتظار معجزه ای هستم که اوضاع و شرایط، زندگی ام را تغییر دهد. از درجا زدن خسته ام و می خواهم زندگی ام را بهبود دهم ولی چگونه؟!

 

سارا هجری، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی- این شرایط نشان دهنده این است که زندگی شما نیاز به تغییر دارد. تغییر به شما کمک می کند به جایی که می خواهید برسید. بعضی افراد فکر می کنند که دیگران می توانند آن ها را تغییر دهند اما متاسفانه یا خوشبختانه این زندگی شماست و هیچ کسی نمی تواند در آن تغییر ایجاد کند مگر خود شما.

 

در ادامه برخی از راهکارها برای ایجاد تغییردر زندگی ارائه می شود:

۱ - افکار و باورهایتان را تغییر دهید. ما بر اساس افکار و باورهایمان رفتار می کنیم. فردی که باور دارد باهوش نیست و از عهده کاری برنمی آید، همان گونه رفتار می کند. اگر می خواهید زندگی خود را متحول کنید باورها و افکار غیر منطقی خود را به چالش بکشید. سود و زیان این افکار را برای خود مشخص کنید . به نظر شما عاقلانه است که به باورهایی بچسبید که مانع شما در رسیدن به اهداف تان می شود؟ انتخاب با شماست.

 

۲ - اولویت هایتان را در زندگی مشخص کنید.از خود بپرسید ارزشمندترین چیزهایی که در زندگی تان وجود دارد چیست؟ برای خود مشخص کنید به چه اهدافی می خواهید برسید و چرا این اهداف را انتخاب کرده اید. ویکتور فرانکل می گوید: "کسی که چرایی در زندگی دارد با هر چگونگی خواهد ساخت." زمانی که بدانید چرا چنین اهدافی را انتخاب کرده اید دلیل تراشی ها و بهانه جویی هایی که شما را از رسیدن به اهداف تان باز می دارد، دیگر برای شما معنایی ندارد.

بهبود زندگی, ایجاد تغییردر زندگی

۳ - برای رسیدن به اهداف تان راه های متعددی را در نظر بگیرید. به جای انتخاب راه های آسان ،کوتاه و همیشگی، تلاش بیشتری به کار بگیرید وچند روش را مد نظر قرار دهید تا حق انتخاب بیشتری داشته باشید.

 

۴ - عادت های منفی خود را اصلاح کنید. عادت های منفی مانند خجالتی بودن، عصبانیت، پرخوری و...که سلامت جسمانی و روانی شما را به خطر می اندازد، تغییر دهیدو در نهایت رفتار مناسبی را به جای عادت های مخرب انتخاب کنید. برای مثال فردی که پرخاشگر است. می تواند رفتارهای مناسبی مانند شنیدن سخنان دیگران، ابراز وجود، تنش زدایی و ... را جایگزین عصبانیت کند.

 

۵ - مهارت های جدیدی بیاموزید. اگر می خواهید تغییر کنید تنها با آموخته ها ، اطلاعات و توانایی های قبلی نمی توانید به اهداف تان برسید. برای این منظور استفاده از کتاب های آموزشی و مشورت گرفتن از متخصصان به شما در این زمینه کمک می کند.

 

۶ - مسئولیت زندگی تان را به عهده بگیرید. باید تصمیم بگیرید که خودتان و نه اوضاع و احوال اطراف تان را تغییر دهید. با این روش می توانید موثرتر عمل کنید. زمانی که مسئولیت زندگی تان را می پذیرید آنگاه ناخدای کشتی زندگی تان هستید،تنها شمایید که اهداف تان را انتخاب، برنامه ریزی و به برنامه هایتان عمل می کنید. خوبی و بدی موجود در زندگی، به طور مستقیم به عملکرد فردی شما بستگی دارد. زمانی که مسئولیت این موارد را پذیرفتید، آن گاه می توانید انتظار ایجاد تغییرات بزرگی را در زندگی خود داشته باشید.

 

۷ - مداومت و پشتکار داشته باشید.دکتر صاحبی می گوید:"بزرگترین فاصله در این جهان خاکی فاصله بین دانش و عمل است".از زمانی که برای تغییر، گام عملی برمی دارید وارد فرآیند تغییر شده اید. خود را متعهد کنید ، هر روز قدمی هر چند کوچک برای رسیدن به تغییرات مورد نظر خود بردارید. گام های کوچک بهتر از ایستادن و درجا زدن است.

منبع:خراسان

استفاده از افزونه Yoast SEO برای ساختن بردکرامب در وردپرس

قبلا در یک آموزش کامل به افزونه سئو Yoast SEO پرداختیم، و همینطور در بررسی سئو داخلی وردپرس، به افزودن بردکرامب به وردپرس پرداختیم. اینجا دوباره این موضوع را بررسی میکنیم.
کافیست تنظیمات افزونه سئو را باز کرده وارد بخش “ظاهر جستجو” شده و روی مسیر راهنما (بردکرامب) کلیک کنید، آن را فعال کرده و تغییرات را انجام دهید.

در زندگی مشکلات زیادی وجود دارد . این را همه ی ما می دانیم . اصلا زندگی ، بدون مشکلات و سختی ها معنای واقعی خود را از دست می دهد . فردی در این زندگی موفق است که یک مهارت خاص داشته باشد و آن ، چیزی نیست جز : مهارت حل مشکل .

 

مهارت حل مشکل

انسان در طى دوران زندگى خود با مشکلات گوناگونى روبه‏ رو مى‏ شود که مجبور است با آن‏ها مقابله کند. بسیارى از افرادى که در تعامل با یکدیگرند مثل همسران، والدین و فرزندان، همکاران و... گاهى قادر نیستند حتى مسائل و اختلافات کوچک خود را به درستى حل کنند و با بروز کوچک‏ترین مشکل دچار پریشانى و اضطراب مى‏ شوند و گاه نیز همان مشکل کوچک به دلیل عدم آگاهى از مهارت «حل مشکل» تبدیل به مشکلاتى پیچیده‏ تر و بزرگتر مى ‏شود. یعنى به‏ جاى استفاده از مقابله مسئله ‏مدار ، دچار هیجان کنترل نشده مى‏ شود.

 

«حل مشکل» مهارتى است که اگر به درستى آموخته شود، مى ‏تواند انسان را در مقابله با فشارها، مشکلات و رویدادهاى تنش ‏زا یارى کند.

 

در حل مشکل ، به چه مسائلى مى ‏توان پرداخت؟

 

ما سه دسته مشکل داریم:

1- مسئله کاملا روشن است : دسته اول مسائلى هستند که به‏ طور مشخص براى آن‏ها پاسخ‏هایى داریم. درواقع مسئله روشن است، ولى ما از روى نظم و قاعده نیاز به برنامه ‏ریزى داریم. مثلاً رفتن به محل کار مسئله‏اى است که ما آن را هر روز انجام مى‏ دهیم، به فکر چندانى هم نیاز ندارد، ولى به هر صورت بدون برنامه ‏ریزى هم نمى‏ شود آن را انجام داد، این برنامه ‏ریزى در ذهن صورت مى‏ گیرد ولى کاملاً ناخودآگاه و بدون صرف انرژى فکرى، درواقع ذهن به ‏طور اتوماتیک این کار را انجام مى‏دهد.

 

2- می دونم چاره چیه ! : دسته دوم مشکلاتى هستند که ما براى حل آن‏ها به یک رشته اطلاعات و دانش معین نیاز داریم. مثلاً ضبط صوت ما خراب شده و نمى‏ دانیم علت خرابى چیست، از شخص کارشناسى مى‏پرسیم و او مى‏گوید این پیچ شل شده، آن را سفت کنید. ما از این طریق اطلاعات و دانش مربوط به آن را به دست آورده ‏ایم؛ پیچ شل شده را سفت مى‏ کنیم و مشکل حل مى‏شود.

 

و یا بیمار مى‏شویم و با استفاده از دانش پزشک بیمارى را مداوا مى‏کنیم.

 

3- ... حالا چی کار کنم ؟ : دسته سوم مشکلاتى هستند که براى حل آن‏ها نه تنها دانش کافى نداریم ، بلکه راه رسیدن به آن دانش و اطلاعات را هم نمى‏ دانیم. درواقع حل این مشکلات به راحتى مسائل دسته اول و دوم نیست و کمى پیچیده است. در چنین شرایطى ما از مهارت حل مشکل استفاده مى‏کنیم.

 

گاهى مشکل ما یک مشکل روزمره است و نیاز به دانش زیادى هم ندارد، ولى راه ‏حل‏هاى مختلفى براى آن وجود دارد و ما ناگزیریم ذهن خود را دسته‏بندى کنیم تا بتوانیم به بهترین راه‏ حل دست یابیم. به دلایلى هم نمى ‏توان تند و سریع به بهترین راه‏ حل رسید.

 

مثلاً فرض کنیم کسى گرفتار بحران مالى شده است، بحران ، زمانى حل مى‏شود که فرد بحران‏ زده پول به دست بیاورد. پول به دست آوردن آسان نیست، راه‏ حل‏هاى گوناگونى وجود دارد که ما باید آن‏ها را بررسى کنیم. مهارت حل مشکل در این‏جا به کمک ما مى ‏آید. به‏ عبارتى دیگر مهارت حل مشکل به‏جاى آن‏که پاسخ یک مسئله را بیان کند، راه رسیدن به جواب را پیش‏رو مى‏ گذارد. در طى فرایند حل مشکل مى‏توانیم به‏نحوى طبقه‏بندى شده و سازمان‏ یافته روى مشکل کار کرده، با خطاى کمتر و اطمینان بالاتر به پاسخ سۆال برسیم .

مهارت حل مشکل, مشکلات گوناگون,مشکل روزمره

مهارت حل مشکل چیست؟

مهارت «حل مشکل» یکى از مهارت‏هاى اساسى زندگى است که به ما امکان مى‏ دهد تا با طراحى مناسب و برنامه ‏ریزى مشخص مشکلات را رفع کنیم. این مهارت فقط براى مشکلى خاص نیست و مى ‏تواند در حل انواع مسائل و مشکلات کاربرد داشته باشد.

 

مهارت «حل مشکل» یکى از انواع «مدیریت استرس» است که با اتکاء بر اصول منطقى، ما را در جهت برطرف کردن مشکل و مسائل مرتبط با آن یارى میکند.

 

خوشبختانه این مهارت ، داراى هیچ پیچیدگى خاصى نیست که آموختن آن را دشوار کند. یادگیرى اولیه آن به‏ سهولت و از راه‏هاى مختلف امکان‏پذیر است:

 

استفاده از کتاب‏ها و فیلم‏هاى آموزشى، حضور در سخنرانى ‏ها و کلاس‏هاى درس و البته از همه مناسب ‏تر، شرکت در کارگاه‏هاى آموزشى از جمله روش‏هاى موجود است.

 

این روش‏ها افراد را با چگونگى مراحل مختلف این مهارت آشنا مى‏ کنند و از آن‏جا که حل مشکل در زندگى روزمره امرى ضرورى است، مبناى اصلى آموزش نیز باید آموزش عملى باشد.

 

در کارگاه‏هاى آموزشى نحوه عمل این مهارت قابل انتقال است ولى آنچه مهم‏ترین بخش یادگیرى را شامل مى ‏شود، تمرین در به‏ کارگیرى این توانایى در امور روزمره است؛ چرا که تنها با تکرار یک توانایى مى ‏توان به مهارت کامل عملى آن دست یافت. این امر در مورد تمامى مهارت‏ها صادق است. به‏ عنوان مثال مهارت دوچرخه ‏سوارى از طریق مشاهده فیلم.

 

مطالعه کتاب و یا گوش دادن به سخنرانى، تنها در حد نظرى در ذهن نقش مى‏ بندد ولى براى یادگیرى دوچرخه‏ سوارى لازم است به فرد آموزش عملى داده شود. پس از یادگیرى اولیه، آنچه فرد را در این کار ماهر مى‏ کند تمرین و تکرار هرچه بیشتر است.

 

توصیه مى‏ شود مهارت حل مشکل را به ‏عنوان روشى مۆثر در امور جارى باور داشته باشیم و از آن استفاده کنیم.

 

به‏ کارگیرى آن اگرچه در ابتدا وقت ‏گیر است ولى مى‏ تواند به‏ نحوى مۆثر و مطمئن موجب حل مشکلات و یافتن راه ‏حل‏هاى مفید شود.

 

البته همه مى ‏دانیم که در امور ساده و غیر پیچیده به ‏کارگیرى روش‏هاى حل مشکل ضرورى نیست ولى چنانچه مشکل به مرحله ‏اى برسد که براى ما درجاتى از سردرگمى فکرى را ایجاد کند، به‏ راحتى مى ‏توان از مهارت حل مشکل بهره برد و با تکرار بیشتر آن با احساس امنیت کافى راه‏ حل‏هاى مناسب را پیدا کرد .

روزهای بلند و طولانی تابستان بهترین فرصت برای بازنگری در کارها، ایده ها و برنامه ریزی ها است. شاید تا 6 یا 7 عصر مشغول کار باشید اما پس از آن دست کم دو یا سه ساعت فرصت دارید تا به اهداف و مسیر خود نگاهی داشته باشید.

 

برای این هدف 10 روش ساده معرفی کرده ایم.

 

1.   برنامه سالانه شخصی خود را بازبینی کنید

همان طور که گفتیم، روزهای طولانی تابستان بهترین زمان برای بازبینی کارها و برنامه و اهداف شغلی است. با بازبینی هر ساله کارهایی که انجام داده اید همچون مواردی که آموخته اید، چیزهایی که به دست آورده اید، چیزهایی که از دست داده اید و ایجاد تغییر در اولویت بندی ها می توانید برنامه های شش ماه یا سال آینده خود را اصلاح کنید. وقتی در وسط سال برنامه های سال پیش را بررسی می کنید، می توانید آرامش بیشتری داشته باشید و درست و غلط بودن های آن را بهتر تشخیص دهید.

 

2.   مطالعه کنید

بیشتر انسان ها بسیار کمتر از آنچه باید مطالعه و تحقیق می کنند. دلیل آن نیز این است که همیشه فکر می کنیم کارهای واجب تر از کتاب خواندن داریم که باید به آنها رسیدگی کنیم.

اما مطمئن باشید اگر درست برنامه ریزی کنید، می توانید برای مطالعه نیز یک زمان مشخص در طول روز تعیین کنید.

 

3.   فهرست پروژه های خود را بازبینی کنید

با بررسی پروژه های سال های اخیر خود می توانید، تشخیص دهید کدامیک به ثمر نشسته، کدامیک در همان نطفه خفه شده و کدامیک هنوز بین این دو حالت باقی مانده است. با مطالعه و بررسی این پروژه ها می توانید اشکالات و نقاط قوت آنها را پیدا کنید. با یافتن مسیرهای درست نیز می توانید برای پروژه های آینده خود برنامه ریزی کنید.

 

4.   سعی کنید این‌باکس ایمیل کاریتان همیشه خالی باشد

این روزهای طولانی بهترین فرصت برای انجام کارهای عقب افتاده است. وقت بگذارید و ایمیل های کاری که در این‌باکس جمع شده اند را مطالعه کنید، آنهایی که باید را پاسخ دهید و موارد مورد نیاز را بررسی کنید.

 

5.   برای بودجه سالانه خود برنامه ریزی کنید

در این روزها می توانید روزهای آخر هفته را به بررسی خرج و مخارج و درآمد خود صرف کنید. برای کارهای مختلف شغلی خود هزینه های لازم را تعیین و بر اساس یک برنامه درست و کامل، پیش بروید.

 

6.   واقعا استراحت کنید

در روزهای آخر هفته استراحت کنید. استراحتی به معنای واقعی، نه اینکه ایمیل و پیغام های خود را چک کنید. سعی کنید در روزهایی که کار نمی کنید با همه وجود ذهنتان را از مسایل کاری دور کنید تا با نیرو و انرژی بیشتر دوباره به کار باز گردید.

 

7.   اهداف برتر خود را از نو تعیین کنید

بسیاری از مدیران اهداف بزرگ و از پیش تعیین شده دارند و برای رسیدن به آنها برای هر روز و هر ماه خود برنامه ریزی می کنند. این برنامه ریزی که ابتدای سال انجام شده است را می توانید در نیمه سال نیز بازنگری کنید و در صورت نیاز در آن تغییراتی ایجاد کنید.

 

8.   کارهایی که همیشه فرصت انجام آنها را نداشته اید، انجام دهید

البته این مورد برای مواقعی است که چند روز پشت سر هم تعطیل باشد یا مثلا مرخصی تابستانه گرفته باشید و در خانه باشید. در این صورت، کارهایی را انجام بدهید که همیشه تصور می کنید برای انجام آنها فرصت کافی ندارید.

 

9.  دوباره سازی محیط کار

در این روزهای طولانی بهترین فرصت برای فکر کردن و در صورت نیاز تغییر دادن محیط کار است. مثلا شاید تصور کنید شرکتی که کار می کنید خلاقیت یا کیفیت کاری بالایی ندارد. در طول زمان، انواع کاغذها، فایل ها، کتاب ها و ... روی میز جمع می شوند، یا وسایلی که هیچ گاه از آنها استفاده نمی کنیم نیز همیشه روی میز هستند. بهتر است کیسه زباله ای برداریم و وسایل اضافه را داخل آن بریزیم.

 

10. بخشنده باشید

اگر آخرین کار انسان دوستانه ای که انجام داده اید به چند سال پیش باز می گردد، بهتر است دوباره از این کارها انجام دهید. همیشه کمک به دیگران مالی نیست، می توانید از وقت یا دانش خود هزینه کنید. مطمئن باشید این کارها در خلاقیت بیشتر کار و تجارت شما نیز بسیار تاثیر دارند.

ما می‌خواهیم به شما بگوییم اگر شوهرتان ثروتمند نیست اصلا مهم نیست چون خود شما می‌توانید به او کمک کنید تا او هم به جرگه مردان ثروتمند بپیوندد.

 

می‌خواهیم به شما یاد دهیم که کاری کنید صفرهای پول‌های خارج از بانک شما از صفرهای پول‌هایی که همسرتان در بانک دارد بیشتر شود، می‌خواهیم به شما بیاموزیم چگونه همسر و خانواده‌تان را پولدار کنید.

 

اگر بخواهیم روراست باشیم باید بگوییم در این روزها بیشتر دختران جوان آرزو دارند آن شاهزاده اسب‌سواری که به خواستگاری‌شان می‌آید پولدار باشد؛ اما خب خیلی‌های‌شان هم می‌دانند که پولدار بودن ضامن خوشبختی نیست پس ترجیح می‌دهند با یک مرد با شخصیت‌‌تر ازدواج کنند ولی همیشه در ته ذهن‌شان آرزوی یک زندگی مرفه و بدون دغدغه وجود دارد؛ ما می‌خواهیم به شما بگوییم اگر شوهرتان پولدار نیست اصلا مهم نیست چون خود شما می‌توانید به او کمک کنید تا او هم به جرگه مردان مرفه بپیوندد؛ نقش خود را دست‌کم نگیرید، می‌توانید با یک مدیریت خوب وضعیت اقتصادی خانواده را متحول کنید به خصوص در این روزها که با هزینه‌های سرسام‌آور، کمتر خانواده‌ای قدرت پس‌انداز را دارد و ذخیره یک پس‌انداز امن و مطمئن بدون استفاده از مراکز مالی کمی بعید و در حالت خوش‌بینانه زمان‌بر به نظر می‌رسد پس شما باید با مدیریت درست مخارج کارها همه چیز را متحول کنید.

 

قرار پولدار شدن بگذارید

همه ما طرز تفکر خاصی درباره پول و پولدار شدن داریم و همین تفکر به صورت ناخودآگاه در زندگی دنبال می‌شود. این نوع طرز تفکر، می‌تواند شما را به پول نزدیک‌تر کرده یا از آن دورتر کند. برای بیشتر ما که همیشه در طول زندگی خود عباراتی مانند: « ما قدرت خرید آن را نداریم »، « من که پول چاپ نمی‌کنم »، « هیچ کسی نیست که هم پولدار باشد و هم خوشحال » را از زبان اطرافیان‌مان می‌شنویم، به این نتیجه می‌رسیم که پس‌انداز پول کار دشواری است؛ اما نباید با این طرز تفکر غلط برای خود محدودیت ایجاد کنید؛ بنابراین اگر در زندگی خود به دنبال موفقیت هستید، نحوه تفکر خود روی پول و افراد پولدار را تغییر دهید و سعی کنید به همراه همسرتان برنامه‌ای عملی برای رسیدن به آن تنظیم کنید.

 

راه ارزان خریدن را یاد بگیرید

سایت‌هایی وجود دارند که می‌توان خدمات، جنس‌ها و محصولات را با تخفیف خرید؛ سایت‌هایی که به عنوان سایت‌های تخفیف گروهی شناخته می‌شوند؛ در این سایت‌ها کالایی با تخفیف بسیار بالا برای مدت محدودی برای فروش روی سایت قرار می‌گیرد و اگر تعداد مشخصی از بازدیدکنندگان سایت از آن کالا سفارش دهند، آن سفارش قطعی شده و کالاهای سفارش داده شده برای خریداران ارسال می‌شود اما اگر تعداد خریداران به اندازه کافی نرسد، خرید کنسل می‌شود. اگر بتوانید خدمات و کالاهای مورد نیازتان را از این سایت‌ها بخرید در مخارج خانه صرفه‌جویی می‌شود و پایان هر ماه پس‌انداز قابل ملاحظه‌ای برای خانواده به وجود می‌آید که هم می‌تواند به شما و هم همسرتان آرامش مالی دهد. با یک جست‌وجوی ساده در اینترنت می‌توانید این سایت‌ها را پیدا کنید، البته حواس‌تان به کلاهبرداری‌ها هم باشد.

 

از فروشگاه‌های بزرگ خرید نکنید

یک پیشنهاد دیگر این است که از فروشگاه‌های بزرگ و زنجیره‌ای‌ خرید نکنید، چون وقتی پا به چنین فروشگاه‌‌هایی می‌گذارید در آن جا هرچه هست جارو می‌کنید و تازه پای صندوق می‌فهمید چی کارکرده‌اید و باید چقدر پول دهید، بنابراین اول از همه سعی کنید برای خودتان یک فهرست خرید آماده کنید و تصمیم بگیرید فقط چیزهایی را که در فهرست است بخرید، ،همچنین اگر مصرف بالایی دارید، می‌‌توانید ازعمده‌فروشی‌ها‌ خرید کنید تا ارزان‌تر شود یا حتی می‌توانید از عمده فروشی مثلا یک کارتن پودررختشویی بخرید و آن را با مادر یا مادر‌شوهر خود قسمت کنید و پول آن را نصف بپردازید.

 

پول خردهای ارزشمند

معمولا اگر در جیب مردها پول خرد وجود داشته‌باشد همه را بیهوده خرج می‌کنند بدون اینکه هیچ یک از احتیاجات خانه را برآورده‌کرده‌باشند؛ شما می‌توانید با شوهرتان قرار بگذارید که همه این پول‌ها را جمع کنید تا در آخر هر ماه یک پول حساب‌ نشده برای پس‌ انداز به وجود بیاید مثلا می‌توانید یک قلک بخرید و هر چی پول خرد است در آن بریزید و البته باید شما پول خردهای شوهرتان را هم بگیرید چون به احتمال زیاد او فراموش خواهد کرد که پول خردهایش را در قلک بیندازد. با این کار هم دیگر با پول خرده‌ها هله هوله نمی‌خرید و که چاق شوید و هم سلامت‌تان به خطر نمی‌افتد.

 

تخصص شوهر شما چیست؟

با چند سال زندگی با شوهرتان آنقدر شناخت از او به دست می‌آورید که بفهمید در چه زمینه‌ای بیشتر تخصص دارد و استعدادش در کجاست؛ شما به عنوان فردی که او را از بیرون می‌بینید باید بکوشید جنبه‌‌های مثبت او را تقویت کرده، موارد ضعیف را در اولین فرصت ممکن شناسایی و کمک به اصلاح آنها کنید تا بتواند در بهترین حرفه‌ای که می‌تواند فعالیت کرده ودرآمد بیشتری کسب کند، همچنین باید به او کمک کنید برای خود نقشه‌ای برای تبدیل شدن به فردی برجسته در حرفه خود بسازد تا هم شما و هم خودش بتوانید رشدش را در کار ارزیابی کنید.

 

به او قدرت ارتباط بدهید

حتما در اطراف همسرشما افراد با نفوذ یا همکارهای خاص وجود دارند که می‌‌توانند به پیشرفت حرفه ای او کمک کنند؛ کسانی که تخصص خاصی دارند و می‌توانند به متخصص شدن بیشتر او کمک کنند یا افرادی که ارتباطات اجتماعی وسیعی دارند و می‌توانند همسر شما را با افراد بیشتر آشنا کنند و به او قدرت ارتباط را بدهند یا رئیس و کارفرمای او که نقشی مستقیم در پیشرفت کار‌ی‌اش دارد؛ شما باید اول از همه اینگونه افراد را شناسایی کرده و بعد با همسرتان در مورد آنها صحبت کنید همچنین شما می‌‌توانید به شوهرتان پیشنهاد دهید تا اگر صلاح می‌داند با آنها رفت و آمد خانوادگی ترتیب دهید مثلا اینکه با مشورت شما و تشخیص شوهرتان یک شب شام آنها را دعوت کنید.

 

به او جهت دهید

در یک فرصت مناسب با همسرتان صحبت کنید و از او بپرسید کدام مهارت است که اگر آن را در خود تقویت کند، بیشترین اثر مثبت را در حرفه‌‌اش به جا می گذارد؟ پاسخی که به این سؤال می‌دهد را به عنوان یک هدف بنویسید وبه کمک خودش برای آن یک ضرب‌العجل تعیین کنید. با هم طرح و نقشه‌ای بکشید، مثلا اینکه آیا لازم است مقداری پس‌‌انداز را صرف کلاس‌های آموزشی کند یا نیاز به کمی فراغت برای مطالعه بیشتر دارد؟ شما می‌توانید با فراهم کردن شرایط او در رسیدن به هدف یاری کنید پس یادتان نرود که این کلید واقعی رسیدن به موفقیت شغلی است و موفقیت شغلی یعنی درآمد بیشتر.

 

لباس را ۶ ماه زودتر بخرید

بیشتر خانم‌ها عاشق خرید کردن از فروش فوق العاده‌ها و حراج‌ها هستند اما اگر شما جزو این دسته نیستید فراموش نکنید که یکی از بهترین مسیرهای پس انداز است. حراج‌های فصلی و فروش‌های فوق‌العاده برای شما فرصتی است که هم جنس خوب بخرید و هم پول زیادی نپردازید.کافی است هر چه را که می‌خواهید بخرید ۶ ‌ماه زودتر بخرید، یعنی برای زمستان سال بعد از حراجی‌های بهمن امسال استفاده کنید در این حالت می‌توانید با نصف قیمت به راحتی پوشاک خودتان و شوهرتان را مهیا کنید همچنین نگران از مد افتادن هم نباشید اگر ساده بخرید همیشه برازنده خواهید بود.

 

خرج و مخارج‌تان را یادداشت کنید

اگر شوهرتان یا حتی خودتان اهل بی‌حساب خرج کردن هستید به شدت توصیه می‌کنیم هر دوی شما تمام هزینه‌های خود از کوچک‌ترین خریدهای روزانه گرفته تا بزرگ‌ترین خرج‌های عمده را در دفتری مخصوص بنویسید تا بتوانید به همراه هم هزینه را کنترل و مدیریت کنید. اگر هر ماه همه چیز را یادداشت کنید مقایسه ماهانه هزینه‌ها شما را در کنترل آنها موفق‌تر خواهد کرد. با این کار می‌فهمید روی چه کاری بیشتر از حد مجاز خرج کرده‌اید، دنبال دلیلش می‌گردید و سعی می‌کنید اوضاع دوباره عادی شود.

بچه که بود، در خاله‌بازی‌هایش همیشه «مامان» می‌شد. از همان کودکی همیشه از شاغل بودن مادر خودش دلخور بود و با خود فکر می‌کرد که وقتی بزرگ شد، فقط زن خانه خواهد بود. اما حالا که بزرگ شده بود، نمی‌دانست که «زن خانه بودن» اصلاً چطوری است؟!

 

آن زنان اساطیری

به گمان من، «زن بودن» (البته به معنای واقعی کلمه) همواره دشوار بوده است. در طول تاریخ، زنان به طور سنتی حکم ستون خیمه خانواده را داشته و بار حفظ انسجام عاطفی و عملی خانواده‌ها را به دوش می‌کشیده‌اند. بارها رنج بارداری و زایمان را تحمل می‌کرده‌اند و هم‌زمان، زحمت پرورش کودکان را. در کشاکش با هرم سوزان تنور نان می‌پخته‌اند و پا به پای مردانشان نیز به کشت و درو می‌پرداخته‌اند. از بیماران خود پرستاری می‌کرده‌اند و سنگ صبور دردهای شوهرانشان نیز می‌شده‌اند. و شاید آن‌گونه ستایش زنان در ادبیات عامه به عنوان بتان و دلبرکان شیرین و مادران فرشته‌خوی، به خاطر همین حجم بالای فداکاری‌ها، مسئولیت‌ها و نقش‌های پررنگ ایشان بوده است.

 

زن در کشاکش

با این همه، در دوران «گذار» فعلی زن بودن از همیشه سخت‌تر شده است؛ چراکه به تدریج بسیاری از الگوهای زندگی سنتی به کناری گذاشته شده و زنان در میان اقتضائات سنت و مدرنیته سرگردان مانده‌اند. زنان امروزی، از سویی می‌خواهند بنا به اقتضای طبیعت‌شان همسر باشند و مادر و کانون عاطفه، و از سوی دیگر بنا بر مقتضیات معیشتی و اقتصادی و اجتماعی جامعه امروز، میل دارند پا به پای مردان اشتغال داشته و کسب درآمد کنند. هم در پی جلب احترام در داخل خانه هستند و هم در پی کسب اعتبار در بیرون. هم می‌خواهند سالم و عفیف بمانند و هم دوست دارند که قوی به نظر برسند.

 

دختران دیروزی

چشم انداز اجتماعی زنان در ایران نسبت به بیست، سی سال پیش با تغییرات بسیاری رو به رو شده است. در آن دوران مرسوم بود که دختران پس از پایان تحصیلات متوسطه، و حتی گاهی پیش از آن، ازدواج کرده و به خانه بخت بروند. ایشان معمولاً از همان سنین چهارده- پانزده سالگی حس می‌کردند که دخترانی رشید و به اصطلاح دم بخت هستند که باید هرچه سریعتر شایستگی‌های خود را کامل کنند تا بتوانند زندگی مشترک موفقی را تشکیل داده و نقش همسری و مادری را به خوبی ایفاء نمایند.

 

از سوی دیگر، شرایط اجتماعی نیز به گونه‌ای بود که چنین تفکری را تقویت می‌نمود، چراکه در کنار ساده زیستی عمومی، اشتغال زن در بیرون از منزل هنوز از مقبولیت اجتماعی چندانی برخوردار نبود و پسران جوان خود را موظف به تامین همه نیازهای اقتصادی همسر و فرزندانشان می‌دانستند. در چنان شرایطی، تعداد دخترانی که به ادامه تحصیل یا اشتغال (به مفهوم امروزی آن) فکر می‌کردند بسیار اندک بود.

 

دختران امروزی

اما امروزه، و در پی تحولات اجتماعی و اقتصادی گسترده، بسیاری از دختران نوجوان پیش از هر چیز به ادامه تحصیل تا سطوح عالیه و در پی آن به اشتغال فکر می‌کنند و سپس به یافتن همسری که تا حد زیادی بتواند رفاه ایشان را تامین نماید. در مقابل، الگوهای ساده زیستی در سطح اجتماع عمدتاً کمرنگ شده و ضمناً اشتغال زن از منظر بسیاری از پسران به امری عادی و حتی گاهی اجتناب ناپذیر بدل شده است.

 

در خانه بمانم؟!

به علاوه، برای دخترانی که در پی سال‌های طولانی تحصیل به معاشرت هر روزه در بیرون از منزل خو گرفته‌اند، تمام روز را تنها ماندن در چاردیواری خانه (خصوصاً پیش از بچه‌دار شدن) کار بس دشواری است، که ممکن است با القای حس بیهودگی، باعث افسردگی ایشان نیز بشود. از طرف دیگر، صنعتی شدن زندگی تا حد زیادی مشغله‌های سابق زنان در خانه از قبیل خیاطی و انواع کارهای هنری و فرآوری‌های خانگی مواد خوراکی (ترشی و شوری و رب و آبلیمو و … ساختن) را نیز کاهش داده است. هم‌زمان، ارتباطات همسایگی و حتی رفت و آمدهای خانوادگی نیز بسیار کمتر از گذشته شده و بنابراین زنان در خانه احساس می‌کنند که از جامعه بی‌خبر و به‌دور مانده‌اند.

 

یک زن همه فن حریف

در چنین شرایطی، دختران با هدف فرار از بطالت عمر و البته به امید تأمین رفاه بیشتر در زندگی، پس از ازدواج نیز خود را ناگزیر از اشتغال در بیرون از منزل می‌بینند، و بنابراین ناچارند علاوه بر رسیدگی به امور منزل و وظایف همسری و مادری، بخش زیادی از وقت و انرژی خود را صرف وظایف شغلی خویش در بیرون از منزل نمایند. بدین ترتیب، در بسیاری از اوقات این وظایف و اقتضائات تازه، با وظایف خانوادگی سنتی زنان وارد رقابت شده و اندک اندک فشار مضاعفی را به ایشان می‌کند؛ فشاری که به نوبه خود مشکلات تازه‌ای را به همراه خواهد آورد و تمام ذهن و توان زن کمال‌گرای امروزی را به چالش خواهد کشید.

 

بهتر است زندگی مدرن را بهانه نکنیم و نخواهیم با چیزی که در وجودمان است ،مبارزه کنیم. هرچند این روزها وظایف بیشتری برای یک زن تعریف شده است اما وظیفه ی اصلی او همان نقش اساطیری اش است.

بالا رفتن سن ازدواج به طور طبیعی پیامدها و تبعاتی در پی دارد که هم دامن فرد را می گیرد، هم اطرافیان او را. در این بین یکی از حساس ترین و مهم ترین آثار این مسئله، فاصله سنی قابل توجه والدین و فرزندان است.امروزه شاهدیم کودکان خردسال در آغوش مادران بالاتر از ۳۰ سال قرار می گیرند، کودکانی که دوره نوجوانی خود را در دوره میانسالی والدین شان خواهند گذراند، یعنی زمانی که تحرک، هیجان و انرژی فراوان آن ها همراهی شورانگیز پدر و مادر را می طلبد معمولا با بی حوصلگی والدین روبه رو می شوند!

 

دکتر علی پژوهنده، روان شناس تربیتی و مشاور نوجوانان با اشاره به این نکته که اگر نوجوان را مانند یک دستگاه فرض کنیم، کاربری که با این دستگاه می خواهد کار کند باید شرایط خاصی داشته باشد، گفت: البته باید دانست این شرایط خاص بیشتر نرم افزاری است، یعنی فردی که با نوجوان تعامل و ارتباط دارد باید به دانش و مهارت هایی مجهز باشد که بتواند با این دستگاه خوب کار کند، در غیر این صورت هم به دستگاه آسیب می رساند و هم خودش عصبانی و ناکام می شود، گرچه تشبیه یک نوجوان به دستگاه یک اشتباه بزرگ است زیرا او یک موجود هوشمند است که می تواند واکنش نشان بدهد، منفعل نیست و واکنش های او قابل برنامه ریزی نیست.

 

او درباره رفتار ما فکر می کند و بعد واکنش نشان می دهد.وی ادامه داد: در این جا ۲ مسئله وجود دارد؛ یکی خصوصیات کاربر است یعنی کسی که قرار است با نوجوان در ارتباط باشد و دیگر این که فرد چه پیشینه و چه تاریخچه زندگی دارد و چه واکنشی به اتفاقات و رفتارها نشان می دهد.به صورت کلی نوجوان شرایط بی ثباتی دارد و ممکن است هر روز یک عقیده و رفتار متفاوت از او ببینیم. این بی ثباتی هیجانی و شناختی، نشان دهنده مرحله گذار از کودکی به بزرگسالی است که هنوز هیجانات و اعتقادات محکم و ثابت نیست.

 

نیازهای نوجوان را بشناسیم

این متخصص افزود: افراد بسیاری را در بین استادان، مدیران یا افراد دیگر می بینیم که با وجود سن زیاد به خاطر برخورداری از مهارت های ارتباطی بالا، نوجوانان زیادی را به سوی خود جذب کرده اند ولی نکته مهم و قابل توجه این است که گاهی می بینیم همین افراد که با نوجوانان ارتباط خوبی برقرار می کنند با فرزند نوجوان خود دچار مشکل می شوند!این امر نشان می دهد که این فرد مهارت ارتباطی دارد ولی یک مشکل شخصی وجود دارد که نمی تواند از آن مهارت در ارتباط با فرزند خود استفاده کند.در واقع او دچار نوعی بازداری می شود و تمام مهارت هایش را کنار می گذارد و به احساسات خودش توجه می کند و براساس آن ها عمل می کند. باید توجه داشت که این احساسات مانند تیغ دولبه است که ممکن است گاهی رابطه را محکم کند و گاهی آن را زخمی سازد.

 

روان شناس تربیتی در ادامه به والدین توصیه کرد: برای برقراری ارتباط خوب با نوجوانشان و ایجاد تغییر در او این اصل مسلم را بپذیرند که نمی توان یک آدم و سبک زندگی او را کنترل کرد مگر آن که خود او بخواهد تغییر کند.برای فهمیدن این که چه طور می توان در دل نوجوان نفوذ کرد؟ باید بدانیم فرزندان ما در هر سنی به ویژه دوره نوجوانی نیازهای خاصی دارند که رفتارهایشان را هدایت می کند، البته باید مراقب باشیم از خط قرمز رابطه هایمان عبور نکنیم، یعنی با توجه به این که نیاز به عشق و تعلق در او زیاد است، مراقب باشیم به دوستانش توهین نکنیم و به آن ها برچسب نزنیم. این کار باعث ایجاد فاصله می شود، زیرا اگر کسانی که مورد علاقه او هستند، برای ما منفور شده اند، به این ترتیب ما هم در فهرست سیاه او قرار می گیریم.

 

۵ خط قرمز نوجوان

پژوهنده سپس به ۵ خط قرمز در ارتباط با نوجوان اشاره کرد و افزود: ۵ خط قرمز در این ارتباط همان نیازهای نوجوان است. نیازهای اساسی او را بشناسیم و سعی نکنیم جلوی آن ها را بگیریم، بلکه کمک کنیم راه بهتری را انتخاب کند.

 

این نیازها عبارت است از:

۱- نیاز به عشق و تعلق

۲- نیاز به آزادی

۳- نیاز به قدرت

۴- نیاز به سرگرمی

۵- نیاز به بقا

 

برای به دست آوردن اطلاعات جامع تر در این باره خواندن کتاب «نظریه های انتخاب» اثر «گلاسر» ترجمه دکتر علی صاحبی، می تواند کمک کننده باشد.

 

به صورت خلاصه عشق و تعلق، نیاز به ارتباط و دوست داشتن و دوست داشته شدن است که در ارتباط با پدر و مادر، دوست و ... در نوجوان ایجاد می شود.نیاز به آزادی، همان است که فرد دوست دارد تصمیم گیرنده نهایی باشد و کسی او را کنترل نکند.

 

نیاز به قدرت در واقع نیاز به پیشرفت و احساس ارزشمندی است این که فرد بتواند برای خود برنامه ریزی کند، مسائل جدید را یاد بگیرد و امور خود را کنترل کند.

 

نیاز به سرگرمی، لذت بردن از زندگی است.نیاز به بقا هم به مسائل سلامت و بهداشت بستگی دارد و هر چیزی که به این موضوع ربط پیدا کند مثل مسائل مالی و ...اما دو نیاز از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن عشق و آزادی است.بسیار مهم است که مانند بچه با او رفتار نشود، اگر والدین به این ۵ نیاز به ویژه عشق و آزادی توجه کنند، می توانند ارتباط مطلوبی با نوجوان برقرار کنند.

 

اندازه واقعی اختلاف سنی والدین و نوجوان!

این مشاور ادامه داد: به لحاظ تئوریک می گویند اگر فاصله سنی والدین و نوجوان زیاد باشد، نمی توانند او را درک کنند. در قرن اخیر فاصله سنی ۱۰ سال به معنای تفاوت نسلی است، یعنی مسائل و تغییراتی که در این ۱۰ سال رخ می دهد شاید به اندازه تغییرات طی ۵۰ سال در قرن گذشته یا به اندازه مثلا ۲۰۰ سال در ۲ قرن گذشته باشد.امروزه به خاطر وسعت دنیای اطلاعات و ارتباطات، انسان ها تفاوت های زیادی پیدا می کنند، کسی که یک ساعت در اینترنت به سر می برد نسبت به کسی که این کار را نمی کند، بسیار جلوتر است، حال در نظر بگیرید والدینی که ۳۰ سال با فرزند نوجوان خود فاصله سنی دارند.

 

به خصوص اگر به روز نباشند و خود را با مسائل دنیای جوان آشنا نکنند، چقدر از آن ها عقب می مانند. دنیای مجازی، رایانه و نرم افزارهای مختلف و بسیاری فضاهای دیگر که نوجوان را در معرض اطلاعات جدید زیادی قرار می دهد که والدین از آن ها بی خبرند، فاصله نوجوان با والدین را بیشتر می کند که این امر مشکلات زیادی به وجود می آورد.پژوهنده مشکل دیگر را سرعت رشد عاطفی نوجوانان امروز دانست و چنین توضیح داد: مراحل رشد روانی- عاطفی در دنیای نوجوان امروز سریع تر طی می شود به همین علت امروز بچه ها در سنین پایین تر معنای عشق را درک می کنند و درگیر ارتباطات خارج از خانه می شوند.

 

یک دلیل عمده آن تهاجم فرهنگی، ارتباطات مجازی و شبکه های اجتماعی است، دلیل دیگر وسعت آزادی بچه هاست که ارتباطات زیادی در خارج از خانه و بدون اطلاع خانواده ها دارند.والدین ممکن است احساس کنند که بچه های این زمانه جری تر و گستاخ تر شده اند و فکر می کنند باید در برابر فرزندشان بایستند و مانع او بشوند ولی باید توجه کنیم و بدانیم که نباید با او مقابله کرد، بهتر است برای نزدیک شدن و مراقبت از او راه دیگری انتخاب کرد.

وقتی کسی در خیابان با رانندگی بد خود، سد راه شما می‌شود، خونتان به جوش می‌آید؟ وقتی فرزندتان در خانه همکاری نمی‌کند، اعصابتان خرد می‌شود؟ عصبانیت احساسی کاملاً طبیعی و حتی سالم است. اما خیلی مهم است که به طریقی مثبت با آن کنار بیایید.

 

چرا که یکی از بزرگترین موانع در راه تحقق موفقیت شخصی و شغلی عصبانیت می‌باشد.

 

وقتی نمی‌توانیم عصبانیت خود را کنترل نمائیم از چند جهت دچار آسیب می‌گردیم: عصبانیتی که کنترل نشود می‌تواند هم به سلامتتان و هم به روابطتان آسیب بزند.

 

*عصبانیت توانائی ما را برای خوشحالی از بین می‌برد، زیرا عصبانیت و خوشحالی در تضاد با یکدیگر هستند.

 

*عصبانیت موجب خارج شدن روابط خانوادگی و دیگر روابط از مسیر صحیح‌شان می‌گردد

 

*عصبانیت موجب کاهش مهارت‌های اجتماعی، سازش و مصالحه شده و دیگر روابط را نیز در معرض خطر قرار می‌دهد.

 

*عصبانیت به معنای از دست دادن کار است، زیرا روابط را نابود می‌کند

 

*همچنین عصبانیت به معنای شکست در کاری است که در صورت عدم عصبانیت و داشتن خلقی نرم‌تر می‌توان موفقیتی در پی داشت.

 

*عصبانیت منجر به افزایش فشار و استرس می‌گردد (و این رابطه دو طرفه است عصبانیت منجر به افزایش استرس و استرس موجب عصبانیت بیشتر است).

 

*در هنگام عصبانی بودن ما دچار اشتباهات بسیار می‌گردیم، زیرا پردازش اطلاعات در آن هنگام برای ما مشکل می‌باشد.

 

برای کنترل عصبانیتتان آماده‌اید؟

مهارت‌های کنترل عصبانیت را بیاموزید تا استرس را در خود کاهش دهید. در ست است مسلط شدن بر اعصاب کار سختی است اما شما می‌توانید از این نکات استفاده کنید تا بتوانید عصبانیتتان را کنترل کنید.

عصبانی بودن ,کنترل اعصاب

با این 10 نکته شروع کنید

1 .وقفه بیندازید: تا 10 شمردن فقط برای بچه‌ها نیست. قبل از اینکه در یک موقعیت پیچیده واکنش نشان دهید، چند لحظه صبر کنید، نفس عمیق بکشید و تا 10 بشمرید. کُند کردن واکنش می‌تواند کمکتان کند اعصابتان آرام‌تر شود. در صورت لزوم، کمی از فرد یا موقعیت موردنظر دور شوید تا کمی عصبانیتتان فروکش کند.

 

2. وقتی آرام شدید، عصبانیتتان را بروز دهید: به محض اینکه توانستید خود را کنترل و درست فکر کنید، ناراحتی و عصبانیتتان را به طریقی قاطع اما غیرمقابله‌ای ابراز کنید. نگرانی‌ها و نیازهایتان را واضح و مستقیم بیان کنید، بدون اینکه بخواهید کسی را ناراحت یا کنترل کنید.

 

3. ورزش کنید: فعالیت فیزیکی می‌توانید راه خروجی احساسات باشد، مخصوصاً اگر در حال انفجار هستید. اگر احساس می‌کنید عصبانیتتان شدیداً بالا رفته است، به پیاده‌روی یا دو بروید یا زمانی را به انجام فعالیت فیزیکی موردنظرتان اختصاص دهید.

 

4. قبل از حرف زدن فکر کنید:در آن لحظه که از عصبانیت داغ کرده‌اید، خیلی راحت اتفاق می‌افتد که چیزی به زبان بیاورید که بعد احساس پشیمانی کنید. قبل از اینکه حرفی بزنید، زمانی وقت صرف کنید تا هم خودتان خوب فکر کنید و هم اجازه دهید افراد دیگر درگیر در آن موقعیت خوب فکر کنند.

 

5. راهکارهای ممکن را مشخص کنید:به جای اینکه روی موضوعی که عصبانیتان کرده تمرکز کنید، به این فکر کنید که چطور می‌توانید آن مشکل را حل کنید. اتاق نامرتب فرزندتان عصبانیتان کرده است؟ در آن را ببندید. آیا همسرتان هر شب برای شام دیر به خانه می‌رسد؟ برنامه شام را عقب‌تر بیندازید یا توافق کنید که خودتان چند روز هفته را به تنهایی شام بخورید. به خودتان یادآور شوید که عصبانیت هیچ چیز را حل نمی‌کند و فقط ممکن است همه چیز را بدتر کند.

 

6. جملات "من" دار استفاده کنید:برای جلوگیری از انتقاد کردن و تقصیر را به گردن کسی انداختن که ممکن است فشار موقعیت را بیشتر کند برای توصیف وضعیت از جملات "من" دار استفاده کنید. محترمانه و مشخص صحبت کنید. مثلا به جای اینکه بگویید، "تو هیچوقت در کارهای خانه به من کمک نمی‌کنی"، بگویید، "من ناراحتم که بدون اینکه به من برای جمع کردن ظرف‌ها کمک کنی، میز غذا را ترک کردی.

 

7. کینه به دل نگیرید:بخشش ابزار بسیار قدرتمندی است. اگر اجازه دهید عصبانیت و سایر احساسات منفی، احساسات مثبت را در شما از بین ببرد، خواهید دید که غرق در تلخی حس بی‌انصافی میشوید. اما اگر بتوانید کسی که عصبانیتان کرده را ببخشید، هر دوی شما می‌توانید از آن موقعیت درس بگیرید. واقعبینانه نیست که انتظار داشته باشید همه درست همانطور که شما دوست دارید رفتار کنند.

 

8. برای از بین بردن فشار موقعیت، از شوخ طبعی استفاده کنید:شوخی کردن می‌توانید کمی از فشار را کم کند. البته منظور ریشخند و مسخره کردن نیست چون می‌تواند به احساسات طرف مقابل آسیب زده و همه چیز را بدتر کند.

 

9. مهارت‌های تمدد اعصاب را تمرین کنید:وقتی از کوره در می‌روید، مهارت‌های تمدد اعصاب را وارد کار کنید. تمرینات تنفس عمیق، تجسم یک صحنه آرامش‌بخش، تکرار یک کلمه یا جمله تسلی‌بخش می‌تواند کمکتان کند. همچنین می‌توانید به موسیقی گوش دهید، در دفترخاطراتتان بنویسید یا چند حرکت یوگا انجام دهید.

 

10. بدانید چه زمان باید کمک بگیرید:یاد گرفتن کنترل عصبانیت برای همه سخت است. اگر عصبانیتتان خارج از کنترل به نظر می‌رسد، می‌توانید کمک بگیرید تا کاری نکنید که بعد پشیمان شوید یا به اطرافیانتان صدمه بزنید.

 

کلاس‌های کنترل اعصاب یا یوگا و همچنین مشاوره گرفتن از یک روانشناس می‌تواند کمک خوبی برای شما باشد.

 

کلاس‌های کنترل عصبانیت به شما کمک می‌کند تا:

• یاد بگیرید عصبانیت چیست

• بفهمید چه چیزهایی عصبانیت را در شما تحریک می‌کند

• علائم عصبانی شدنتان را بشناسید

• یاد بیگرید به عصبانیت و ناراحتیتان به طریقی سالم واکنش دهید

• احساسات پنهان خود مثل ناراحتی یا افسردگی را بشناسید.

اصولا خانمها با نگرانی ها و استرسهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند که این مسئله در روح و روان آنها تاثیرگذار است و از آنجایی که زن ستون خانواده محسوب میشود، ناراحتی و استرس او سریعا به اعضای خانواده منتقل شده و جو خانه را متشنج میکند. ما در این مقاله شما را با تکنیکهای جالبی برای رهایی از استرس و نگرانی آشنا میکنیم و امیدواریم با به کار بستن آنها بتوانید به آرامش درونی برسید.

 

-ورزش کردن را آغاز کنید

تیجه مستقیم ورزش این است که جسم و ذهن‌تان تقویت می شود و راحت تر میتوانید خود را با شرایط وفق دهید.. ورزش منظم موجب می‌شود شما به طور طبیعی احساس خوب و مفید بودن کنید و می‌توانید مسائل جزئی خود را کوچک شمرده و با ذهن بازتری شرایط کلی را درک کنید.ورزش موجب ترمیم رشته‌های عصبی مغز و حتی باهوش‌تر شدن شما می‌شود. با این وجود ، بسیاری از زنان در پیش گرفتن یک برنامه ورزشی منظم دچار مشکل هستند و به عذر و بهانه‌هایی چون «وقت ندارم» یا «سرم شلوغ است» متوسل می‌شوند.این دسته از زنان با آوردن عذر و بهانه‌های مختلف در مقابل این روش سالم کاهش استرس مقاومت می‌کنند زیرا مهمترین لازمه این کار آن است که ابتدا خود را دوست داشته باشیم و از خود مراقبت کنیم. لازم است خانمها از فواید ورزش کردن با خبر بوده و برای به تاخیر انداختن آن بهانه نتراشند.

 

-تغذیه سالم فراموش نشود

هنگامیکه فردی دچار استرس می‌شود، تغذیه اهمیت فراوانی پیدا می‌کند. سبزیجات، انواع نان‌ها، خشکبار و تخم‌مرغ مواردی از تغذیه سالم در زمان استرس است.این مواد با ویتامین‌هایی که دارد سبب می‌شود ‌ سیستم ایمنی آسیب‌دیده ناشی از استرس ترمیم شده و سلسله اعصاب تقویت گردد. البته به یاد داشته باشید که همیشه در مصرف مواد خوراکی دقت داشته باشید تا در عین حجیم بودن، چاق‌کننده و پرچربی نباشد.به علاوه اگر شما جزو افرادی هستید که به خوردن علاقه دارند بهتر است یک برنامه غذایی صحیح برای خود داشته باشید . همچنین مواد ی نظیر   سبزیجات برگ پهن، مرکبات، جو، ماهی، کاهو، انواع نان‌ها و مخمر آبجو که در کاهش استرس نقش مهمی دارند را فراموش نکنید .

 

-حس شوخ‌طبعی را در خود پرورش دهید

شوخ‌طبعی یک روش جالب و بسیار موثر در کاهش استرس و جدا شدن از تجربه‌های ناخوشایند با دیگران است. وقتی شوخ‌طبعی باعث می‌شود‌ شما از شرایط لذت ببرید، دیگر نیازی نیست‌ الزاما اتفاقی بیفتد تا شما خوشحال شوید.شما می‌توانید با داشتن احساس خوشحالی و طنزی که از درونتان نشأت می‌گیرد و حتی بدون هیچ علت خاصی احساس خوشحالی کنید.با استفاده از حس شوخ‌طبعیتان می‌توانید از بسیاری از گفت‌وگوهای بی‌حاصل و مشاجرات تکراری جلوگیری کنید و در بسیاری از مواقع نیز تعادل احساسی عاطفی خود را بخصوص‌ هنگام از کوره در رفتن‌ دوباره پیدا کنید. پزشکان، شوخ‌طبعی را ‌ داروی رایگان‌ و فیزیولوژیست‌های ورزشی آن را ‌ تردمیل درونی‌ می‌نامند.

 

-همیشه ظاهر خوبی داشته باشید

هنگامی که شما مراقب ظاهرتان باشید ، بیشتر احساس اعتماد به نفس می‌کنید. شما با لباسی که بر تن میکنید در واقع خود واقعی تان را نشان میدهید .سبک خاص لباس پوشیدن شما حسی ‌ایجاد می‌کند و نشان‌دهنده این است که شما چه کسی هستید. به عنوان مثال اگر همواره لباس مشکی بر تن می‌کنید، این احساس را به دیگران منتقل می‌کنید که پیرو سادگی به دور از ریخت و پاش و بی‌نظمی و تا حدودی هم مرموز هستید و بالعکس اگر همواره رنگ‌های روشن به تن می‌کنید و از زیورآلات درشت ‌ استفاده می‌کنید به دیگران این پیام را انتقال می‌دهید که به من نگاه کنید! من رها، شاداب و صبور هستم.پس سعی کنید ‌ ظاهر متناسبی داشته و آراسته باشید چرا که افراد در اولین برخورد از ظاهرتان خصوصیات شخصیتی شما را مورد قضاوت قرار می‌دهند.

 

-از خودتان مراقبت کنید

اصولا برخی‌ زنان عادت دارند ‌زندگی خود را با دیگران مقایسه ‌‌ کرده و به شدت احساس حسادت میکنند و به این ترتیب از موهبتی که خود از آن برخوردار هستند، استفاده نکرده و خود را متحول نمی‌سازند. سعی کنید مقایسه‌ها و حسادت‌هایتان را کنار بگذارید تا بتوانید از زندگی‌تان لذت ببرید.

 

-دست از تغییر دادن دیگران بکشید

بسیاری از زنان تصور می‌کنند‌ می‌‌توانند دیگران را تغییر دهند. آنها فکر می‌کنند اگر به قدر کافی تلاش کنند و‌ استمرار و مداومت به خرج دهند، طرف مقابل بالاخره روزی متحول می‌شود؛ البته کاملا منطقی است که تصور کنید می‌توانید روی اشخاص دیگر تاثیرگذار باشید، اما این که بتوانید همسر، دوستان و اطرافیان را کاملا تغییر دهید، در اشتباهید.ممکن است آنان برای زمان کوتاهی تغییر کنند، اما این زمان هرگز طولانی نخواهد بود و تلاش برای تغییر دیگران معمولا شما را مایوس خواهد کرد، پس مجبور نیستید سعادت و خوشحالی خود را وابسته به رفتار دیگران بدانید.

 

-به خودتان توجه کنید

برای بسیاری از زنان مراقبت از دیگران و توجه به آنها بخش مهمی از زندگی روزانه‌شان به حساب می‌آید. مراقبت کردن از عزیزان و کمک به دیگران برای خیلی‌ها امری طبیعی است و به ما احساس انسان بودن می‌دهد، اما اگر به خودتان توجه نداشته باشید این نوعدوستی به شما لطمه می‌زند.سعی کنید مسوولیت‌هایی را که نهایتا شما را ناراحت می‌کند، نپذیرید. به جای آن تلاش کنید مراقب خودتان باشید چرا که شما تنها کسی هستید که می‌توانید ‌ از خودتان مراقبت کنید و کسی بیش از شما متوجه و مراقب سلامت‌ شما نیست.به این نکته هم توجه کنید هر چه بیشتر از خودتان مراقبت کنید، بیشتر می‌توانید مراقب دیگران باشید. در آخر می‌توان گفت شاید متوقف ساختن نگرانی‌ها و استرس‌ها مشکل باشد، اما غیرممکن نیست.

 

یکی از بهترین هدایایی که والدین می‌توانند به فرزندانشان بدهند امکان شادزیستن و شاد بودن است ، زیرا طبق فرمایش مولایمان ‌امام حسین(ع ) شادمانی در خانه‌ای است که مهر و محبت در آن مسکن دارد.

 

- ترغیب اعضاء خانواده به مسئولیت‌پذیری : قبول مسئولیت به انسان اقتدار و اعتماد به نفس می‌بخشد که خود از عوامل سازنده شخصیت با ثبات به شمار می‌روند.

 

- ضعف های خودمان را بپذیریم: واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد، به جای فروماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و به دنبال راهکار باشیم .

 

- انتظارات و توقعات خود را مشخص کنیم : سعی کنیم انتظارات و توقعات خود را متناسب با شرایط زندگی و استعدادها و توانایی های خود تعیین کنیم و حد معقولی را برای خواسته هایمان در نظر بگیریم. 

منابع: پایگاه خبری پلیس ایران همراه با تغییرات و اضافات/تبیان