دل و جرأت در زمانه ما چندان خریداری ندارد. بعضیها میگویند تهور و جرأت مال سربازها است، یا آتش نشانها یا…. یاد میگیریم که پای خود را از گلیم کوچکمان درازتر نکنیم چون جسور بودن خطرناک است.یاد میگیریم ریسک نکنیم، توجه کسی را جلب نکنیم، با غریبهها حرف نزنیم، خلاف عقیده جمع حرف نزنیم، فکر هم نکنیم. یک زندگی کاملاً منفعلانه!جرأت نمیکنیم از کاری که دوستش نداریم دست بکشیم. جرأت نمیکنیم رابطهای را که مدتهاست مرده قطع کنیم. نمیتوانیم علیه یک رئیس بیمنطق و زورگو قد علم کنیم.
منتظریم ببینیم جریان زندگی، ما را به کدام سو میبرد تا ما نیز به آن سمت برویم و امیدواریم این جریان ما را به جاهای خوب ببرد. ما برای شروع نکردن کارها، ادامه دادن روشهای قبلی و دنبالهروی اشتباه از دیگران، همیشه دلایل خوبی داریم: در جمع صحبت نمیکنیم چون چیزی برای گفتن نداریم.
تقاضای اضافه حقوق کردن خوب نیست؛ تا سال بعد که موقعیت مناسب شود باید صبر کرد… صحبت از عقیده و احساس واقعی خود عاقلانه نیست، چون فکر میکنند ما عجیب و غریب هستیم و…. اما بیایید هر چه که هستیم لااقل فرزندانمان را مانند خودمان، منفعل و بی جرات پرورش ندهیم.