قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

قالب های فارسی وردپرس 17

این وبلاگ جهت دسترسی آسان شما عزیزان به قالب های برتر وردپرس به صورت فارسی تدوین و راه اندازی شده است.

یکی از بهترین راه ها برای حصول اطمینان از کیفیت پشتیبانی و ساختن یک سیستم پشتیبانی مشتری محور اینست که یک فرهنگ در بدنه کسب و کار خود ایجاد کنید که به مهم شمردن مشتری توجه می کند. پس ابتدا یاد بگیرید مشتری محور بودن چیست.

کارمندان و مستخدمین خوشحال که ارزش هدف شرکت را درک می کنند به عنوان مدافع هایی برای کسب و کار دیده می شوند. این 5 نکته که در ادامه آمده است کمک می کند یک سیستم و فرهنگ مشتری محوری در شرکت خود ایجاد کنید که هم کارمندان و هم مشتریان از آن سود خواهند برد.

آیا می دانید کلید شاد بودن در طول روز خوابیدن زود هنگام است؟ روانشناسان اظهار کردند کلید اصلی سرحال بودن در طول روز زود خوابیدن است.

محققان 100 دانش آموز را که در طول روز افکار منفی رو تجربه می‌کنند و شب دیر یا زود به خواب می‌روند را مورد بررسی قرار دادند.

محققان به این نتیجه دست یافتند که افرادی که کمتر در طول شب می‌خوابند و دیرتر به رختخواب می‌روند بیشتر از سایر افراد با افکار منفی و آزاردهنده دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

محققان اظهار کردند اگر از افکار منفی رنج می‌برید می‌توانید با زود خوابیدن به خود کمک کنید.

به گفته این محققان خواب کافی و به‌موقع یک درمان کم‌هزینه و ساده برای افرادی است که از افکار منفی رنج می‌برند و این افکار زندگی آن‌ها را نیز مختل کرده است.

با رعایت و بهره گیری از این روش ها سبک زندگی تان تغییر خواهد کرد و شیوه زندگی روزمره تان دگرگونی اساسی خواهد یافت.

اگر بعضی از عادت ها را کنار بگذاریم زندگی رنگ بهتری به خود خواهد گرفت. البته در اینجا قصد نداریم کارهای خارق العاده ای را انجام دهیم و تنها پنج دقیقه برای این کارها کافی است.


شاید این عادت ها را در طول سال ها انجام داده باشید، ولی حالا زمان آن رسیده که این عادت ها را ترک کنید. هفت عادت بسیار کوچکی که به شما آرامش می بخشد.


زمانی که از خواب بیدار می شوید، تختخوابتان را مرتب کنید
باید این کار را درست و مرتب انجام دهید. این کار دو مزیت اصلی برای شما دارد. اول اینکه بلافاصله پس از بیدار شدن یک کار را درست انجام داده اید و در طول روز نیز تاثیر آن کار را خواهید دید. دومین مزیت آن این است که پس از سپری کردن یک روز پرتلاطم و بازگشت به منزل، تختخواب تمیز و مرتب به شما حس خوبی می دهد. ظاهر مرتب آن شما را یاد موفقیت صبح خواهد انداخت.
 
هر چیز را سر جای خودش بگذارید
مهم نیست در طول روز از چه چیزهایی استفاده می کنید، مهم این است که همه چیز را سر جای خودش بگذارید. آیا واکس زدن کفش هایتان تمام شده است؟ پس همین حالا واکس و فرچه را سر جای خود بگذارید. ظرف های آشپزخانه را در کابینت مخصوص خود قرار دهید. کتاب ها را نیز سر جای خودشان در قفسه یا کتابخانه قرار دهید. شک نکنید به محض اینکه به این کار عادت کنید، تاثیرات آن را در زندگی عادی خود خواهید دید.
امورات زندگی تان می توانید به راحتی سامان دهی کنید و از طرف دیگر، هر وقت به چیزی احتیاج داشتید دم دست است.
 
آشغال ها را قبل از خواب جمع کنید
آیا می دانستید که کیسه پلاستیک زباله در سال ۱۹۵۷ ساخته شد؟ آیا می دانستید باید از آن برای جمع کردن زباله ها استفاده کنید؟! این کار ۵ دقیقه هم طول نمی کشد. اغلب ما شب ها خسته ایم و توان انجام کاری را نداریم. ظرف ها در ظرف شویی ریخته شده و لباس ها نیز در کف زمین افتاده است. احتمالا مجله و روزنامه ای که خوانده اید نیز بر روی میز افتاده است. یکی از اتفاقات رایج زندگی اکثر ما همین صحنه است که اغلب آن را به روز بعد موکول می کنیم.
روز بعد هم می آید. صبح زود به جای اینکه برنامه آتی را مرور کنیم، باید ذهن خود را معطوف به انجام کارهای روز قبل کنیم. شاید به همین دلیل همیشه زمان کم می آوریم!

شیوه زندگی,زندگی روزمره

وجود دوستان در زندگی، مسیر هموارتر خواهد شد

 

برنامه روزانه خود را یادداشت کنید
برخی افراد فهرست های طولانی از برنامه های آینده خود تهیه می کنند و جوابی هم نمی گیرند. بهتر است فقط برنامه روزانه خود را یادداشت کنید. به یاد داشته باشید که نیازی نیست کارهای جزئی را بر روی آن بنویسید. مسائل مهم تنها بر روی آن نوشته می شوند. حواستان باشد که بیش از سه برنامه را بر روی آن ننویسید، زیرا در این صورت تنها سه کار را باید هر روز انجام دهید.
 
خوش بین باشید
بسیاری از افراد همیشه اخمی بر روی چهره و چروک هایی بر روی پیشانی خود دارند. آن ها به همه چیز شک دارند، از جمله به شغل جدید، مسئولیت جدید یا چیز جدیدی که همسرشان به آن ها بگوید.
 
با غریبه ها هم مانند دوستان خود رفتار کنید
نیازی نیست برای کسانی را که خیلی نمی شناسید مدام اخم کنید و با آن ها محتاطانه رفتار کنید. اگر با لبخند و بدون غرض یا دیگران صحبت کنید خواهید دید که آن ها جذب شخصیت شما خواهند شد و تصمیم می گیرند که به شما کمک کنند. قرار نیست این کار را با هدف خاصی انجام دهید. چون هم شما و هم دیگران در مسیر سختی به نام زندگی حرکت می کنید و اگر دوستانی را زندگی خود داشته باشید، این مسیر هموارتر خواهد شد.
 
کمی بهتر لباس بپوشید!
وقتی که می خواهید با دوستانتان به تماشای یک مسابقه بیرون بروید، نیازی نیست شلوار معمولی و تی شرت بپوشید. به عبارت دیگر، از حالت عادی هر چیز، کمی شیک تر لباس بپوشید. این کار باعث می شود خودتان احساس خوبی داشته باشید.
این هفت کار باعث می شود تا شکل و شمایل کلی زندگی تان به طور کلی تغییر کند، زیرا هر تغییر تاثیر فراوانی بر زندگی خواهد گذاشت.

همه ما از فواید وجود اینترنت در زنگی روزمره آگاه هستیم، اما از طرفی شاهد تغییرات و تاثیرات منفی آن در زندگی شخصی، خانوادگی، فرهنگ  و روابط و رفتار های اجتماعی نیز هستیم.

 

ارتباط:
اینترنت نحوه ی تعامل و ارتباط را با دوستان و حتی در محیط کاری، با همکاران تغییر داده است. به عنوان مثال برای ابراز احساساتمان کافی است به جای خنده ی بلند از سه حرف (lol) استفاده کنیم و احساس خوشحالی یا خنده مان را دیجیتالی به اشتراک بگذاریم.

 

سرعت:
دسترسی سریع و آسان به اطلاعات و ارتباطات، سطح توقع و استاندارد ها را بالا برده است. بدین صورت که با عادت کردن به سرعت بالا، رفته رفته فرهنگ عجول بودن در شخصیتمان شکل می گیرد، به طوری که آمار نشان داده است اگر ویدیویی آنلاین در 2 ثانیه اول نمایش داده نشود، بیشتر مردم شروع به ترک آن صفحه می کنند.

 

همچنین این دسترسی آسان، سطح تحمل زمان پاسخگویی را کم کرده، به طوری که بیشتر افراد با عدم دریافت پاسخ سریع، دلخور و ناراحت می شوند یا حتی در بعضی مواقع باعث نگرانی و دلشوره ی آنها می شود.

 

دوستی:
اینترنت، دوستی ها را تغییر داده است. گذشته را به زمان حال آورده است و رخداد های گذشته را طوری ثبت کرده است که در زمان حال نیز بسیاری از مردم همچنان می بایستی پاسخگو باشند. دوست های حقیقی و مجازی طوری تثبیت شده اند که حذف و دوری از وقایع و زندگی خصوصیشان تقریبا غیر ممکن شده است.

 

رقابت:
دسترسی آسان به عکس های اطرافیان باعث مقایسه و رقابت بیشتر شده است. با وجود آگاهی نسبت به اینکه عکس ها فقط لحظات خوش زندگی را ثبت می کنند و نمای واقعی زندگی و مشکلات آن را به تصویر نمی کشند، اما نا خودآگاه خود را با دیگران مقایسه می کنیم و با تمرکز بر زندگی دیگران با واقعیت زندگی خود فاصله می گیریم و با گذشت زمان دلسردی و سر افکندگی را جایگزین آرامش و آسایش خود و عزیزانمان می کنیم.

 

قدرت:
اینترنت به مردم، افکار و صدایشان قدرت بخشیده است. با به اشتراک گذاشتن عکس ها و فیلم هایشان توانسته اند چهره ای از خود بسازند که با واقعیتشان تفاوت دارد. همچنین به وجود آمدن شغل های کاذبی مانند فروشنده، مشاور، مانکن، بدن ساز و ... را شاهد هستیم که معمولا بدون اعتبار و مدرک، مجوز و تجربه کافی هستند اما دوستان و طرفداران بسیاری در سر تاسر دنیا دارند.

 

تعریفی دیگر:
پس بیایید تعریفمان را از دوستی عوض کنیم که دنیای دوستی هم اکنون به شکل دیگریست، از همسایه ی خود بی خبریم در حالی که از افراد غریبه ی آن سر دنیا با خبریم. معاشرت و تفریحمان در دنیای مجازی، بدون حضور فیزیکی دوستان حقیقی محدود شده است.

 

دریافت اخبار دنیا نیز به صورت دیگریست. امروز فقط دنبال اخبار زندگی آدم های معروف نیستیم، بلکه زندگی شخصی کسانی که به هر دلیلی معروف شده اند یا کاراکتر های مجازی جالبی در ذهن مردم ایجاد کرده اند، برایمان جذاب تر است و آنقدر در این رخداد ها و اتفاقات بیهوده غرق شده ایم که مسائل و مشکلات زندگی خودمان را فراموش کرده ایم و ارزش خود و زندیگیمان را در یک لایک یا کامنت خوب از طرف دیگران می بینیم.

 

سفر:
سفر، معنا و مفهوم خود را از دست داده است. سفر های داخلی دیگر سفر محسوب نمی شوند چرا که در برابر عکس های به اشتراک گذاشته شده دوستان و کاربران اینستاگرام  در سر تا سر دنیا، رفتن به شمال یا دیگر شهرستان ها خیلی به چشم نمی آیند.

 

مردم بیشتر از آنکه از سفرشان لذت ببرند، بر روی ثبت و به اشتراک گذاشتن آن در دنیای مجازی متمرکز شده اند. بخشی از لذت های با دوستان و نزدیکان خود بودن و گردشگری، منتقل شده به اشتراک گذاری وجه و نمای لذت بردن با دوستان در فضای مجازی، هر چند واقعیت نداشته باشد.

 

ازدواج:
اینترنت با آنکه دسترسی به مردم را آسان کرده و شرایط آشنایی بین افراد را فراهم آورده است اما، انتخاب را دشوار تر کرده و به دلیل وجود گزینه های بیشتر و بهتر تصمیمگیری را مشکل کرده است.

 

به وجود آمدن روابط احساسی تند و سریع، عشق های کاذب، موقت و سطحی روند ازدواج و ارزش ها را تغییر داده است و باعث متزلزل شدن روابط زنا شویی شده است. در دنیای جدیدمان انسان بودن، عشق، اعتماد، احترام، مهربانی، صبر و گذشت که پایه های اصلی زندگی و روابط زناشویی هستند کمرنگ شده است.

 

حتی با مدرنیزه شدن که اینترنت نقش بسزایی در آن دارد، ازدواج های نا همگون از لحاظ اجتماعی، فرهنگی، مالی، مذهبی و تحصیلی بیشتر شده است که می توانند دلایلی برای نا موفق بودن و حتی جدایی زندگی زنا شویی باشند.

 

عمل زیبایی:
بنا به گزارش  NewMediaTrendWatchتقریبا بیش از یک میلیارد نفرسرتاسر جهان ازشبکه های اجتمایی استفاده می کنند که بیش از نیمی از آنان بطور روزانه بیش از یک بار از آن استفاده می نمایند. متخصصین می گویند که محبوبیت این شبکه های اجتماعی نه تنها در نحوه تربیت بچه ها تاثیر گذاشته بلکه حتی باعث ازدیاد عمل های زیبایی شده و حتی شاخص های جدید عمل های زیبایی نیز بوجود آورده.

 

خوب است بدانیم که چرا تعداد جراحی های زیبایی به شدت افزایش یافته است؟
افراد با در اختیار قرار دادن عکس و چهره ی خود در فضای مجازی و به دنبال آن با توجه به نظرات مثبت  و منفی دیگران راجع به چهره یا بدن خود تصمیم می گیرند و به عمل های زیبایی سینه، شکم، بینی، چانه، تزریق ژل در نقاط مختلف بدن روی می آورند تا مطابق میل و استاندارد شبکه های اجتماعی شوند غافل از اینکه این عمل ها و تغییرات غیر قابل برگشت هستند و در برخی موارد عوارض جدی به همراه دارند که سلامت فرد را به خطر می اندازد.

 

تمرکز:

جریان اطلاعات سریع و زیاد روزمرگی باعث شده در مقابل تاخیربیشتر حساس باشیم و همچنین روی توان تمرکزو حافظه بلند مدت تاثیرگذاشته  و ذهن را به تصمیمات کوتاه مدت و آنی سوق داده. میزان اثر بخشی و کارایی افراد در هر زمینه ای نیز بخاطر همین عدم تمرکز کم شده.

 

حریم خصوصی:

زندگی شخصی، کاری و حریم خصوصی افراد تحت تاثیر این مدرنیزه شدن قرار گرفته است به طوریکه اگر شخصی نخواهد وارد این عرصه و دنیای مجازی شود، دوستان با به اشتراک گذاشتن عکس یا اطلاعات دیگر به حریم خصوصی فرد بی احترامی کرده اند. همچنین باعث شده که مردم جور دیگری رفتار کنند و بر رفتار، گفتار و نوشتار خود محتاط شوند که این عاملی است بر تغییر فرهنگمان...

 

نتیجه گیری:
در جواب به 2 مطلب می بایست اشاره کرد: آگاهی و مدیریت، که البته شکل آن برای هر کس منحصر به فرد و متفاوت است و فرمول خاص و مشترکی ندارد.

 

بطور کلی می بایستی مدیریت زندگی شخصی را با توجه به تغییرات سریع پیرامونمان، تقویت و تمرین کنیم. از آنجایی که جلوی این تغییرات را نمی توانیم و یا نمی خواهیم بگیریم باید خود را با دنیای جدید وفق دهیم و سعی کنیم بر روی اهداف اصلیمان متمرکز باشیم تا از مسیر منحرف نشویم و به بیراهه نرویم. این عوامل فقط انحراف ایجاد کرده که با توجه به سرعت زندگی بالا می تواند روز به روز فاصله مان را از اهداف اصلی بیشتر کند لذا در وهله اول به شناخت خود و آگاهی از ضعف های خود میبایستی  پی ببریم  و در وهله  دوم از تغییرات، عامل های بجود آورنده و ریشه تغییرات آگاه باشیم  و سپس راه های مقابله با آن را در حد ممکن بشناسیم.
 در نهایت نیز توصیه میشود که خود را در نکات مثبت متمرکز کنید تا از این تغییرات بهره بجویید.

 

هم چنین منطبق شدن سریع به محیط دنیای جدید و تمرین عدم مقایسه پی در پی و متمرکز شدن روی خوبی های هر دوره از زندگی (در هر جا و هر شرایطی) و تغییر تاثیر منفی بر خود چیزی است که همگی باید تمرین کنیم.

 

اینترنت,تاثیراینترنت بر نحوه ی تعامل و ارتباط,معایب اینترنت

 

دنیای دیگر:
عادت و نیاز روزمره به اینترنت اعتیاد آور شده بطوری که عدم دسترسی به آن باعث سلب آرامش و آسایش شده و عدم ارتباط با دوستان در فضای مجازی از مدت زمانی بیشتر باعث  افسردگی هم میتواند بشود.

 

• بیش از 230 میلیون توئیت روزانه ارسال می شود.
• بیش از 800 میلیون آپدیت در فیسبوک رخ می دهد.
• چهار میلیارد نفر هر روز در یوتوب ویدیو می بینند.
• بیش از یک میلیارد جستجو بتنهایی در سایت گوگل بطور روزانه انجام می گیرد.
• روزانه 4 میلیارد بازدید از سایت به اشتراک گذاری ویدیو یوتوب صورت می گیرد.
• در هر دقیقه در یوتوب بیش از60 ساعت ویدیو آپلود می شود.

 

میانگین ساعت های سپری شده توسط کاربران اینترنتی در جهان در هر ماه 16 ساعت بوده که:

• 22% در شبکه های اجتماعی،
• 21% در جست و جو،
• 20% در خواندن مطالب،
• 19% در ایمیل و ارتباطات،
• 13% در سایت های رسانه ای
• و 5% در خرید آنلاین بسر می برند.

حال می پرسیم آیا دنیای ما عوض نشده؟ آیا می توان مانند گذشته زندگی و حتی فکر کرد؟ یا باید خودمان را با دنیای جدید تغییر و وفق بدهیم ؟

 

بطور خلاصه می توان به بعضی معایب  دیگر نیز اشاره کرد:
معایب:
1- وجود اطلاعات غلط و گمراه کننده.
2- دسترسی راحت به سایت ها و مطالب اغوا کننده که می تواند برای گروه هایی خطرناک باشد.
3- اعتیاد آوری استفاده از اینترنت که سبب می شود بعضی ها ساعت های متمادی در سایت های متنوع و جذاب گردش کنند.
4- عوارض جسمانی ناشی از اعتیاد به اینترنت و عدم تحرک در کودکان و جوانان، هیجانات زیاد و استرس ناشی از آن، بیحوصلگی و اشکالات اجتماعی ناشی از ضعف تعامل با افراد در جامعه...
5- طعمه قرار گرفتن افراد در مقابل تبلیغات وسیع تمام رسانه های دیجیتال و اینترنتی
6- تسهیل راهای تقلب و ایده ها و افکار دیگران را بنام خود عرضه کردن و یا کلاه برداریهای اینترنتی و عرضه محصولات تقلبی.
7- سرعت بالای دنیای دیجیتال بطور کلی سبب گردیده است تا تمرکز و اندیشه ژرف در افراد دچار نقصان شود.
8- امکان بسرقت رفتن اطلاعات شخصی و عوارض سوء ناشی از آن.
9- امکان خسارت های سنگین اقتصادی در اثر از کار افتادن اینترنت در اثر قطع برق و یا ویروس ها.
10- لطمه شدیدی که به ادبیات وارد می شود بدیل آنکه از کد ها و علایم بجای جمله های زیبا و موزون و قافیه دار استفاده می شود. حتی در محاوره های اینترنتی.
11- کاهش ارزش دوستی بدلیل دسترسی راحت و زیاد از حد
12- اعتیاد به "لایک" ها و ترشح دوپامین
13- خلا زندیگی های امروزه
14- فرو رفتن در دنیای مجازی و فاصله گرفتن با دنیای واقعی
15- از دست دادن ارتباط با طبیعت

یک پارک خلوت ، یک صندلی خالی و یک بطری آب معدنی! اینهاتنها چیزهایی است که می خواهم . هر چه به ساعت جواب آزمایشم نزدیک تر می شوم ، نگرانی ام شدت می گیرد.از روزی که آن غده در بدنم دیده شد ، تا امروز که منتظر جواب نمونه برداری هستم ، یک هفته می گذرد و من هر روز را با نگرانی طی کرده ام. اگر یک بیماری صعب العلاج باشد ، باید چکار کنم؟اگر لازم باشد ماه های زیادی درمان کنم و اخر نتیجه نگیرم ، چه می شود؟ درسی که اینقدر برای آن تلاش کرده بودم ، به چه دردم خواهد خورد؟ خانواده ام ، همسرم ، فرزندم ، والدینم بعد از من چه می کنند؟

شاید لازم باشد درد زیادی را تحمل کنم. شاید مجبور شوم یک مبارزه ی سخت را تجربه کنم .آیا قدرت آن را دارم که برای زندگی ام با زندگی بجنگم؟ افراد زیادی را در دوران شیمی درمانی دیده بودم ، حالا نوبت من شده بود که این روزها را طی کنم؟


تمام این سی و اندی سال مثل یک فیلم روی دور تند ، از مقابل چشمانم گذشت. سال های مدرسه و انتخاب رشته و دلهره ی کنکور. چقدر تا صبح بیدار مانده بودم و چقدر برای اینکه در دانشگاه خاصی قبول شوم ، روزهای زیادی را با نگرانی گذرانده بودم.سال های دانشگاه ، آشنایی با همسر ، ازدواجم و تولد فرزندم. وقتی برای خرید خانه ، وام می گرفتم و فکر می کردم وقتی قسط هایم تمام شود ، می توانم دوباره وام بگیرم و متراژش را بزرگ تر کنم اما هنوز قسط هایم به نیمه نرسیده اند.....


گرمای هوا و صدای بازی بچه ها آزارم می داد. منتظر به ساعتم خیره شده بودم که تلفن همراهم زنگ زد ، به صفحه ی آن نگاه کردم . همان کسی بود که باید درست همین ساعت به من خبر می داد که جواب آزمایشم چیست. آن لحظه که جواب تلفن را می دادم به همه چیز فکر کردم ، همه چیز حتی تمام شدن! من تا انتهای هر احتمال تلخی را رفتم و برگشتم و بعد به تلفن همراهم جواب دادم.


صدایی که از آنطرف می گفت ، همه چیز خوب است و جای نگرانی نیست مرا از تمام احتمال های تلخ دنیا پس گرفت و به ساحل آرامش تحویل داد. آنوقت احساس کردم هوا  آنقدر  ها هم گرم نیست و چقدر صدای بازی بچه ها دلنشین است. دلم یک فنجان چای می خواست که با خیلی ها بنوشم.مثلا با معلم ادبیات پیش دانشگاهی ام ، با دوستان دوران دبیرستانم ، با خیلی از اقوام و آشنایان دور و نزدیک! دلم می خواست با آنها حرف بزنم و کل بعد از ظهرم را با تک تکشان بگذرانم.راستی آخرین بار که فرصت کردم رو به روی مادرم بنشینم و حرف هایش را گوش کنم ، چند وقت قبل بود. شاید اولین کسی که باید با او یک استکان چای بنوشم ، مادرم باشد.


قدم زنان به سمت محل بازی بچه ها رفتم ، تاب و سرسره و الاکلنگ و بچه هایی که صدای خنده های شان گوش فلک را کر می کرد. محو بازی شان شدم . کودک نوپایی که اصرار داشت خودش راه برود و هر چند قدم یکبار می افتاد و دوباره بلند می شد و باخنده لذت راه رفتن را ادامه می داد ، مرا یاد همین چند لحظه ی قبل انداخت . من حال همین کودک نوپا را دارم . که افتاد و بلندشد و حال با اشتیاق بیشتری می خواهم ادامه دهم.با خودم فکر می کنم چقدر بهانه دارم برای شادی و شکر. من فردا قرار نیست عمل شوم ، قرار نیست بستری شوم ، قرار نیست ....هر چند گاهی در زندگی مان چنین فرداهایی خواهیم داشت و در چنین شرایطی هم باید قوی بود و ادامه داد و بازی های تقدیر را بازی کرد اما بسیاری از امروزهای ما می گذرد بی آنکه قدر بدانیم و یادمان باشد سلامتی بزرگترین علت برای شاد بودن است.


به سمت خانه حرکت می کنم ، در راه فکر های زیادی به سراغم می آید، می خواهم خوش طعم ترین شام این چند سال را برای همسرم آماده کنم، می خواهم وقتی به خانه رسیدم با فرزندم فوتبال دستی بازی کنم و هر بار که گل زدم ، از اشتیاق فریاد بکشم و دست بزنم. می خواهم لباس هایی که برای مهمانی های نیامده کنار گذاشته ام را بپوشم و از هرچه دارم لذت ببرم. مدت هاست که باهمسرم به یک پیاده روی دو نفره نرفته ایم ، زمان زیادی است که با هم فال حافظ نگرفته ایم و برای زندگی مان نقشه های رویایی نکشیده ایم. چقدر هر دو گرفتار روزمرگی هایی شده ایم که نمی گذارد به یاد بیاوریم روزی همین باهم زندگی کردن  در زیر یک سقف بزرگ ترین رویایمان بود.


به گل فروشی می روم و یک دسته گل سفید می خرم ، سفید چون پرچم صلح.صلح با خودم برای نجنگیدن و با آرامش از شرایط موجود لذت بردن. در راه به خانه ای فکر می کنم که منتظر من است ، ظرف هایی که باید بشویم ، شامی که باید بپزم ، کارهایی که هر روز فکر می کردم چه دست و پا گیر است و امروز با چه اشتیاقی برای انجامشان راهی می شوم.
منبع: جام جم

 



ممکن است شنیده باشید که می گویند هر فردی در وجودش خلاقیت دارد و کودکان اغلب خلاق به نظر می رسند. ولی خیلی از ما زمانی که به بزرگ سالی می رسیم اعتماد به نفس خلاقیت را از دست می دهیم و به فردی تبدیل می شویم که از ایده های خلاقانه هراس دارد. بسیاری از روان شناسان و متخصصان حوزه پرورش خلاقیت معتقدند بزرگ ترین مانع برای خلاقیت، ترس است. خیلی از ما زمانی که کار موفقیت آمیزی انجام می دهیم، به جای ادامه آن و خلق چیزی جدید، برای اجتناب از پیامدهای ترس مان متوقف می شویم.

«الیزابت گیلبرت» نویسنده کتاب «تغذیه، عبادت، عشق» می گوید که ترس و خلاقیت دوقلوهای به هم چسبیده هستند. آنچه مردم را از خلاق بودن دور نگه می دارد، این است که برای از بین بردن ترس، خلاقیت را هم با آن از بین می برند. پیام هایی که تشویق به هم نوایی و مهارکردن تک روی می کنند. مدارس و محل های کار ما را فرا گرفته اند و ما همچنان آرزو می کنیم خلاق باشیم. نوآوری تحسین شده است و ما را به عنوان الگویی برای پیروی از خودمان قرار می دهد. فقط این مانده که ما باید ترس از پیشرفت نکردن را کنار بگذاریم. در این مقاله به چند مورد از رایج ترین ترس های ضدخلاقیت و راه مقابله با آنها اشاره می کنیم.

1- ترس خلاق نبودن!
افرادی که این ترس را دارند در وهله اول باور نمی کنند که می توانند خلاق باشند. آنها تعریفی از خود ارائه می کنند که حتی احتمال خلاق بودن را رد می کند. گاهی اوقات آنها خودشان را کودن تر یا منطقی تر از آن می دانند که بتوانند خلاق باشند. حتی ممکن است بگویند: «من قطره ای از خون خلاقیت در بدنم نیست.» اغلب این افراد فراموش می کنند که هر روزه به نوعی خلاقیت نشان داده اند و آن را جدی نگرفته اند.

راهکار: دانشگاه ها و مراکز مشاوره ای هستند که به افرادی که می خواهند خلاق تر باشند، کمک می کنند. آنها یاد گرفته اند کارشان این نیست که بگویند چطور، بلکه کمک می کنند که این افراد اعتماد به نفس خلاقیت ذاتی شان را که در کودکی داشتند، دوباره زنده کنند. این گونه شروع کنید؛ ابتدا تعریف خود را از اخلاقیت گسترده کنید.

لزومی ندارد که «ون گوگ» باشید. به زمان هایی در گذشته که بر مشکلات فائق آمدید، رجوع کنید و آنگاه می بینید که چقدر خلاق هستید. آیا شما می توانید یک مشکل کامپیوتری را حل کنید؟ زمانی که غذا درست می کنید اگر چیزی را نداشته باشید، می دانید چه چیز دیگری را جایگزینش کنید؟ آیا می توانید از چرک نویس ها دوباره استفاده کنید؟ تمامی این فعالیت ها به نوعی خلاقانه است. ممکن است شما یک هنرمند در معرض دید نباید، اما معنی اش این نیست که به اندازه او خلاق نیستید.

ترس های ضدخلاقیت

 

2- ترس از شکست
همه بارها و بارها شنیده ایم ه تنها راه کسب کردن تجربه در مورد کاری، انجام آن کار است؛ اما هنوز هم زمانی که در طول زندگی مان کاری را غلط انجام می دهیم مورد انتقاد قرار می گیریم. ترس از شکست اصلا عجیب نیست.

اینکه کمال گرایی تا مرز ناتوانی و عجز هم رایج شده اصلا عجیب نیست. عواقب شکست خیلی عظیم به نظر می رسد. به ما گفته شده که اگر در امتحان موفق نشویم، نمی توانیم کار کنیم. اگر در کارمان موفق نباشیم، امکان امرار معاش را از دست می دهیم. شکست همه چیز را پرمخاطره می سازد، اما اغلب کارآفرینان و خلاقان شکست می خورند. آنها خود را منعطف می سازند که با شکست دست و پنجه نرم کنند، زیرا تنها راه برا اینکه کاری جدید انجام دهیم این است که بدانیم چطور با شکست مواجه شویم.

راهکار: «ساموئل بکت» می گوید: «شکست بخور، باز هم شکست بخور و این بار بهتر شکست بخور.» راه هایی پیدا کنید که چیزهای جدید را امتحان کنید، بدون فکر کردن به عواقب شکست که خیلی برای مواجهه بزرگ هستند. ابتدا کارهایی را که انجام می دهید آزمایش بنامید نه شکست. شما دارید چیزی را امتحان می کنید و از آن می آموزید. با گفتن اینکه موفقیت، فرآیند کشف کردن و یاد گرفتن است نه نتیجه، می توانید حس کنجکاوی خود را پرورش دهید.

زمانی که تنها هستید سعی کنید یک غذای جدید درست کنید که اگر بد هم شد، کسی متوجه نشود. با رنگ و سفال بازی کنید و نتیجه را برای خودتان نگه دارید و به خاطر داشته باشید که اشتباهات می توانند به بهترین نتایج منجر شوند. همین برچسب های یادداشت رنگی زمانی اختراع شد که یک دانشمند چسبی ارائه کرده بود که چسبندگی کافی نداشت. چه کسی می داند که اشتباهات شما منجر به چه اختراعی می شود؟

3- ترس از ناشناخته ها
لازمه خلاقیت این است که افراد از شکل احتمالی اثرشان آگاه نباشند. فرقی نمی کند می خواهند یک عکس خلق کنند یا یک برنامه کامپیوتری یا اینکه می خواهند شغلی جدید راه بیندازند. هیچ طرح جدید توسط طراح آن پیش بینی نمی شود. آثار اعجاب انگیز اغلب در پیشرفته ترین نقطه از نقطه آغاز قرار دارند. اگر می خواهید فردی خلاق باشید، باید ایده های قدیمی خود را رها کنید و به مکان هایی بروید که تا به حال نرفته اید.

راهکار: خودتان را به انجام کارهای بدون برنامه عادت دهید. با انگشت تان نقاشی بکشید، برای پیاده روی بدون نقشه به یک مکان ناشناخته بروید، به موزه ها، به مراکز خرید و گالری هایی که به طور معمول نمی روید، سربزنید. سعی کنید با افراد با دیدگاه های متفاوت در ارتباط باشید. آنها چشم تان را به افق های جدید باز می کنند. سعی کنید از این فعالیت های جدید لذت ببرید و سپس شروع کنید کمی بخش هایی از زندگی تان را که خیلی تحت کنترل هستند، رها کنید.

پرورش خلاقیت

از بی برنامه بودن نترسید

 

4- ترس از بی برنامه بودن
منطق در فرهنگ ما خیلی باارزش است؛ اما در حالی که نیمکره چپ مغز ارتباطات منطقی را برقرار می کند، این نیمکره راست است که اجازه می دهد خلاقیت به درستی جریان داشته باشد.

آلبرت انیشتین این موضوع را این گونه مطرح می کند که: «ذهن احساسی یک هدیه مقدس است و ذهن منطقی یک خدمتکار باوفاست. ما جامعه ای ایجاد کرده ایم که به خدمتکار افتخار می کند و هدیه را فراموش کرده است.»

راهکار: به خاطر داشته باشید هر یک از دو نیم کره مغز جایگاهی در زندگی شما دارد. از نیمه آزاد و بی برنامه مغز خود برای ایجاد ایده ها استفاده کنید هرچقدر هم که غیرمنطقی به نظر برسند. اجازه بدهید که هر کدام از آنها به نقطه عطفی برای خلاقیت های بعدی بدل شود. زمانی که نیمکره راست تان را آزاد و رها می کنید، به نیمکره چپ اجازه می دهید که از بین آن ایده ها، آنهایی را که شایستگی دارند، انتخاب کند.

5- ترس از قضاوت شدن
قضاوت شدن گاهی خیلی انسان را ناراحت می کند. همه ما زمان هایی را تجربهکرده ایم که قضاوت دیگران ما را ناراحت کرده است. گاهی اوقات حتی قضاوت هایی که فکرش را هم نمی کنید، ناراحت کننده می شود.

بعضی وقت ها احساس می کنیم از ما قدردانی نشده یا مورد بی توجهی قرار گرفته ایم. البته زمانی که کسی از کارمان تقدیر می کند و ما گمان می کنیم کار بارازشی انجام نداده ایم، ممکن است دچار سوءتفاهم شویم.

اغلب ما تصور می کنیم تنها راه دوری از قضاوت شدن این است که کاری را که ممکن است قضاوت شود، انجام ندهیم؛ اما با این کار از پیشرفت مان جلوگیریم کنیم و پتانسیل عظیمی را که در درون هر فردی وجود دارد از بین می بریم. درواقع بزرگ ترین منتقد شما ذهن شماست. همه ما یک منتقد درونی داریم که مدام به ما غر می زند و ترس مان را تغذیه می کند. منتقد درونی شما سعی می کند که شما را از قضاوت دیگران مصون نگه دارد، اما به مرور زمان شما را حتی از ریسک های منطقی و هرچیز بدی دور می کند.

راهکار: قضاوت بازدهی خلاقیت تان را به تعویق بیندازید. همان طور که چیزی جدید خلق می کنید به خودتان فرصت بدهید که چیزهای دیگر را امتحان کنید و اجازه بدهید که خلاقیت در جریان باشد. در طول این فرایند، کار شما این است که اجازه بدهید هر چیز روال خودش را طی کند. بعد از اینکه کارتان تمام شد، آنگاه آن را ویرایش کنید. به این شکل به جای اینکه جریان خلاقانه را فرو بنشانید، چیزی دارید که روی آن کار کرده و پیشرفت کنید. زمانی که دارید کار خود را ارزیابی می کنید، مراقبت زبانی که استفاده می کنید باشید. با اجتناب از انتقادهای بی فایده، با خودتان به مهربانی رفتار کنید. به جای آن دقیقا مشخص کنید کجای کا نیاز به بهترشدن دارد.

6- ترس از برملا شدن
ممکن است تصور کنیم خلاقیت یک مسئله شخصی است و اگر دیگران آن را بفهمند ما را در معرض خطر قرار می دهد. هرچه بیشتر شما روی چیزی کار کرده اید و آن چیز برای تان اهمیت دارد، بیشتر در معرض خطر قرار می گیرد.

راهکار: هرچه بیشتر کاری اهمیت داشته باشد، بیشتر باعث می شود احساس آسیب پذیری کنید. به جای اینکه در مقابل ترس تان تسلیم شوید، دوباره بررسی کنید که چرا اهمیت دارد و چه چیزی را ممکن می سازد. از آن به عنوان نیرویی برای غلبه بر ترس استفاده کنید.

7- ترس از پذیرفته نشدن
انسان اجتماعی است. تنهایی نه تنها سلامت روانی بلکه سلامت جسمانی و حتی عمر متوسط را هم تحت تاثیر قرار می دهد؛ بنابراین هیچ تعجبی ندارد که آن قدر از پذیرفته نشدن بترسیم.

مدارس به ما می آموزند که خود را با هنجارهای اجتماعی تطبیق دهیم. اغلب افراد خلاق به خاطر عجیب و غریب و دمدمی مزاج بودن طرد می شوند. این چیز جدیدی نیست. همیشه در طول تاریخ پیشگامان از قرادادها سرپیچی می کردند و نظم محل کار را به هم می زدند و به همین دلیل طرد می شدند. گالیله را مجبور کردند که حرفش را مبنی بر اینکه زمین به دور خورشید می چرخد، تکذیب کند. «ون گوگ» هنرمند برجسته در طول زندگی اش فقط یکی از نقاشی های خود را فروخت.

راهکار: در دنیای مدرن ما یک مزیت بزرگ داریم که ون گوگ و گالیله نداشتند. اینترنت و سایر وسایل ارتباط جمعی مدرن جهان را کوچک تر کرده اند. اکنون این مسئله ممکن شده است که ما یک گروه از افراد هم فکر را پیدا کنیم و احساسات خود را هرچقدر هم که عجیب باشند با آنها در میان بگذاریم. برای اینکه از حصار خلاقیت تان بیرون بیایید، خیلی آرام قدم بردارید. ابتدا با خلق کردن در خلوت آغاز کنید، سپس یک گروه حامی پیدا کنید که کارتان را با آنها به اشتراک بگذارید. هنگامی که اعتماد به نفس طردنشدن را به دست آوردید، دایره افرادی که دستاوردتان را می بینند، گسترش دهید تا جایی که دیگر به تمامی آن را پنهان نکنید.

8- ترس از باارزش نبودن
خیلی از ما خود را با دیگران مقایسه می کنیم و خود را ناقص می یابیم. درواقع حتی پیشروهای موفق کسب و کار ممکن است گمان کنند که برحسب تصادف موفق شده اند و اینکه دیگران را فریب داده اند و واقعا سزاوار این جایگاه نبوده اند. آنها این طور تصور می کنند، در صورتی که شواهد که شامل قابلیت و ستایش و نتایج مثبت است، خلاف این موضوع را نشان می دهند. این احساس قلابی بودن بسیار شایع است. بیشتر هم در میان بانوان و گروه های اقلیت رایج است. افرادی که این طور هستند از هر نشانه ای استفاده می کنند تا این اعتقاد خود را که باندازه کافی خوب نیستند، اثبات کنند و این می تواند آنها را حتی از تلاش کردن هم باز دارد.

راهکار: به خاطر داشته باشید یک ایده خلاقانه در ذهن ما زمانی که متوجه آن می شویم هیچ گاه به آن خوبی که باید، نیست. در هر تلاش خلاقانه، نقص و عیب طبیعی و ذاتی است. این مسئله به جای اینکه نشانه ای از بی ارزش بودن شما باشد، امری طبیعی است. تحقق کامل افکار حتی برای خلاق ترین فرد هم غیرممکن است. این لازمه ذات بشر است. اینکه بیشتر بخواهید به این معنی نیست که تلاش های شما بی ارزش بوده است.

9- ترس از تقدیرنشدن
تصویر معمول از هنرمند فقیری که در اتاق زیرشیروانی زندگی می کرد بر فرهنگ ما تسلط دارد. این باعث می شود حس کنیم پرداختن به خلاقیت باعث فقر و گمنامی می شود. خود ما فکر می کنیم برای گذران زندگی و تامین مخارج خانواده، ضروری است که یا به سراغ حرفه هایی چون پزشکی و وکالت برویم و نیز به دنبال شغل آزاد وگرنه هر مسیر دیگری منجر به سختی و فشار اقتصادی می شود.

راهکار: کارهای خلاقانه موفقیت آمیزی را که می توان با آن امرار معاش کرد، مرور کنید. کارگردان ها ،متخصصان تبلیغات، طراحان گرافیک و دیگرانی از این دست، از طریق مشاغل خلاقانه زندگی خود را می گذرانند. بعضی از این مشاغل معیار خوشبختی محسوب می شوند. همه هنرپیشه ها، نقاشان و مجسمه سازها ناگهان مشهور و ثروتمند نشده اند اما ترکیب کردن شغل های خلاقیت آمیز با شغلی که بتوان قبض ها و مخارج زندگی را با آن پرداخت کرد، راهکاری است که خیلی ها در پیش گرفته اند و راه را برای کارایی گزینه های خلاقیت باز می گذارند.

این شغل های جایگزین نیازی به انتظار پشت میزها ندارند. یک هنرپیشه می تواند در بخش صدا کار کند، به بچه ها تعلیم دهد و به کارآفرینان، مهارت های اجرایی را یاد دهد. کارگردان هایی که در یک بازه ای کار نمی کنند، می توانند گروه هایی برای خیریه و تبلیغات برای مشاغل ایجاد کنند. فراموش نکنید که خلاقیت بخش جدایی ناپذیر همه مشاغل است. اگر شما راه بهتری برای انجام چیزی پیدا کنید حتی اگر در کارخانه کار می کنید، شما فردی خلاق هستید. اگر بخش خلاقیت ذاتی انسان را از بین ببریم به راحتی می توان انسان را با یک روبات جایگزین کرد.

خلاق بودن, از بین بردن ترس

 

10- ترس از شروع کردن
آغاز کردن معمولا سخت ترین بخش از هرچیز باارزشی است. قبل از اینکه آغاز کنید، حس انتظار شما باعث می شود بدون اینکه هنوز چیزی در واقعیت رخ دهد، ترس تان آغاز شود. در این زمان است که شما به جای فعالیت، پر از استرس می شوید یا بدتر از آن، ذهن شما خالی می شود و شما منجمد شده و قادر به حرکت نخواهید بود. قفل شدن ذهن در مورد نویسنده ها امری شناخته شده است، اما در مورد مشاغل خلاقانه دیگر هم کاربرد دارد. این باعث می شود که افراد کارشان را به تعویق بیندازند و شهرت شان را خراب کنند.

 

قفل شدن ذهن حتی افراد خلاق مشهو را هم تحت تاثیر قرار می دهد.«داگلاس آدام» نویسنده مشهور باعث شد که ویراستارهای کتابش او را به مدت سه هفته به سوئیتی در یک هتل بفرستند تا جلد آخر کتابش را به پایان برساند، زیرا نوشتن و تمام کردن آن را خیلی به تاخیر انداخته بود.

راهکار: خیلی از نویسندگان به توقف ذهنی اعتقاد ندارند. آنها می گویند چیزی که نیاز دارید این است که برای شروع نظم و ترتیب داشته باشید. هرچیزی که به ذهن تان می رسد هرچند بی اهمیت را بنویسید. صحنه بیرون از پنجره تان را توصیف کنید. خودتان را به جای آغاز داستان در وسط داستان تصور کنید. در مورد کیفیت نگران نباشید فقط شروع کنید.

برای سایر تلاش های خلاقانه هم به همین صورت است. قلم موی نقاشی را بردارید و چیزی روی تخته نقاشی بکشید. نتی را با ابزار موسیقی خود بنوازید، راه حلی را برای مشکل تان امتحان کنید هرچند بدانید که کارایی ندارد. به جای به تعویق انداختن مشکلات با آنها دست و پنجه نرم کنید.

زمانی را برای انجام کارتان تعیین کنید هرچند بدانید که نتیجه خوب نمی شود، سپس در پایان می توانید آن را اصلاح کنید. اغلب نویسندگان کل پاراگراف اول یا حتی فصل اول اثر خود را خط می زنند. چطور عقب نشینی را به پیشرفت تبدیل می کنید؟ از ترسی که شما را به عقب می کشد رها شوید و از خلاقیتی که در درون تان دارید، استقبال کنید.

منبع:مجله همشهری تندرستی

اگر عادت به خواندن مطالب روانشناسی داشته باشید، احتمالاً درمورد طرح سبک‌زندگی چیزهایی خوانده‌اید. شاید ندانید معنای این اصطلاح چیست و چطور می‌توانید اینکار را بکنید. به طور خلاصه، طرح سبک‌زندگی یعنی تلاش شما برای ساختن زندگی که خودتان انتخاب می‌کنید، هر شکلی که باشد. این زندگی شماست، برنامه شماست، خودتان تعیین‌کننده و سازنده آن هستید.

فقط به این دلیل که والدینتان در شهری کوچک زندگی می‌کرده‌اند، در ۱۷ سالگی ازدواج کرده و ۳۰ سال از ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر کار کارده‌اند، به این معنا نیست که شما هم باید همان کار را انجام دهید.

شما انتخاب‌های بسیار زیادی پیش رو دارید و با گسترش تکنولوژی به‌ویژه اینترنت، این انتخاب‌ها به طور قابل‌ملاحظه‌ای بیشتر و بیشتر شده است. شما زندگی خودتان و همه اتفاق‌هایی که در آن می‌افتد را کنترل می‌کنید و زمانیکه به خوبی متوجه شوید، فضای رشد و تجربه برای خودتان ایجاد کرده و شروع به ساختن زندگی رویایی‌تان خواهید کرد.

می‌توانید این را یک نوع «جنبش» تلقی کنید، آدم‌ها سوار عرابه زندگی‌شان شده، به سمت مقصدی که در ذهن دارند جهت گرفته و به سمت آرزوهایشان حرکت می‌کنند.

اگر با عبارت «ساخت سبک زندگی» مشکل دارید می‌توانید آن «پیدا کردن هدف» بنامید.

چرا اینجایید؟
می‌خواهید در این دنیا به چه برسید؟
چه چیزی شما را به هیجان می‌آورد؟
دوست دارید بیشتر چه کاری انجام دهید؟
دوست دارید کارهای موردعلاقه‌تان را با چه کسی انجام دهید؟
با کارهایتان دوست دارید چه تاثیری بر دیگران بگذارید؟

اینها همه سوالاتی است که اگر بخواهید سبک زندگی‌تان را بسازید، قبل از اینکه وارد مسیر کشف و ماجراجویی‌تان شوید، باید از خودتان بپرسید.

همه انسان‌ها به دنبال معنای زندگی و همیشه به دنبال پیدا کردن پاسخی برای این سوال‌اند: «من چرا اینجا هستم؟» همه ما دوست داریم بدانیم که واقعاً بودن ما در این دنیا چه هدف و مقصدی داشته است و چطور می‌توانیم زندگی‌مان را طبق آن هدف پیش ببریم.

کسانیکه می‌خواهند سبک زندگی‌شان را بسازند، پیدا کردن جواب این سوال را ماموریت خودشان دانسته و سعی می‌کنند زندگی‌شان را طبق هدف پیش ببرند.

داستان شخصی من و لحظه «آهان!»
در سال ۲۰۰۵ من مادری مجرد و ۲۸ ساله و صاحب یک دختر ۸ ساله و دختری نوزاد بودم. نزدیک به ده سال - ده سال طولانی و خسته‌کننده - بود که به کار بازاریابی و مالی می‌پرداختم. خیلی وقت بود که علایق و سرگرمی‌های شخصی‌ام را کنار گذاشته بودم، چون در هر حال مجبور بودم که ۶۰-۴۰ ساعت در هفته کاری را انجام دهم که به هیچ وجه دوست نداشتم. تصور من این بود که سخت و طولانی کار کردن تنها راهی بود که می‌توانستم زندگی که می‌خواستم را برای دخترهایم فراهم کنم.

خیلی زود بعد از به دنیا آمدن دختر دومم، قدم بسیار بزرگ و خطرناک برداشتم و خواستم که برای خودم کار کنم شاید با این روش بتوانم زمان بیشتری را با دخترهایم بگذرانم.

چند سال بعد، باز هم احساس می‌کردم که بیش از اندازه از خودم کار کشیده‌ام و سردرگم و ناراضی بودم. بااینکه می‌توانستم هر ساعتی که خودم دوست دارم کار کنم و با این روش وقت بیشتری را با دخترهایم بودم اما واقعیت این بود که ساعت‌های بسیار بیشتری نسبت به قبل کار می‌کردم.

انگار لپ‌تاپم به انگشت‌هایم چسبیده بود و حتی سر میز شام کنار دخترهایم هم لپ‌تاپم کنارم بود.

یک چیزی باید تغییر می‌کرد!
کتاب «قدرت هدف» اثر دکتر واینه دایر (Dr. Wayne Dyer) را شروع به خواندن کردم و دیدم واقعاً این کتاب انگار با روحم حرف می‌زند. وقتی درس‌های این کتاب را وارد عمل کردم، متوجه تغییری فوری و قابل‌توجه در میزان شادی، سلامت و رضایتم شدم.

این کتاب باعث شدن چندین و چند کتاب دیگر در این رابطه مطالعه کنم و کم‌کم چیزهای زیادی درمورد ایده رشد و پیشرفت فردی، ساختن سبک‌زندگی، زندگی باهدف، مدیتیشن، هدف‌سازی و آزادی مالی یاد گرفتم.

من بزرگترین لحظه «آهان!» را در زندگی‌ام تجربه کردم و تصمیم گرفتم که وقتم را فقط صرف دخترهایم، کشف خودم و ساختن سبک‌زندگی‌ام کنم.

قسم خوردم که دیگر هیچوقت کار را فقط به خاطر کار انجام ندهم و سعی کنم هر روزم را به دنبال کردن علایقم، لذت بردن از زندگی‌ام و انجام کارهایی که از آن لذت می‌برم صرف کنم. این مسیر باعث شد که من به طور رسمی نویسنده و مربی زندگی شوم.

تغییرات جزئی در زندگی‌

تصمیم بگیرید که زندگی فوق العاده داشته باشید

 

راه‌هایی که می‌توانید از طریق آن سبک‌زندگی خودتان را بسازید


۱. یادتان باشد که تصمیم با شماست.
اول از همه اینکه خیلی مهم است بفهمید انتخاب‌های زیادی دارید. شما تصمیم می‌گیرید و شما اجرا می‌کنید. پس تصمیم بگیرید که زندگی فوق العاده داشته باشید و این واقعیت را قبول کنید که ممکن است این زندگی کمی متفاوت به نظر برسد. هیچ اشکالی ندارد.
زندگی شما مال شماست. شما ۱۰۰٪ خاص و به نوع خودتان بااستعداد هستید. حق دارید زندگی‌تان را با کارهایی بگذرانید که دوست دارید و چیزهایی را تجربه کنید که به شما لذت می‌دهد.
شما نعمت‌ها و استعدادهایی دارید که شاید دیگران از آن بی‌بهره باشند. خیلی از کارها را شاید کسی نتواند مثل شما انجام دهد. شما تنها کسی روی کره‌زمین هستید که می‌توانید از توانایی‌هایتان استفاده کنید! این را همیشه به یاد داشته باشید. این باعث می‌شود همیشه به خاطر داشته باشید که انتخاب‌های زیادی در زندگی دارید.

۲. کمی خودخواه شوید!
وقتی متوجه شدید که انتخاب‌های زیادی پیش رو دارید، قدم بعدی این است که کمی وقت با خودتان بگذرانید تا ببینید دوست دارید این انتخاب‌ها چه شکلی باشند. طرحی درست کنید که نشان دهد دوست دارید زندگی‌تان چه شکلی باشد.
شاید به موسیقی یا سفر علاقه‌مند باشید و بخواهید سبک‌زندگی بسازید که اینها را در بر داشته باشد.
شاید عاشق ماهیگیری باشید و بخواهید سبک‌زندگی‌تان را طوری بسازید که ماهیگیری در آن گنجانده شده باشد. بنشینید، با خودتان خلوت کنید و روحتان را بشکافید تا ببینید دوست دارید واقعاً زندگی‌تان چه شکلی باشد. حتی به این فکر کنید که دوست دارید وقتی از دنیا رفتید، دیگران درموردتان چه بگویند.
دوست دارید مردم همه دستاوردهایتان را تقدیر کرده یا دوست دارید مرگتان به یاد کسانی بماند که درمورد اکتشافات و تجربیات خاص شما، محبتتان و مهربانی‌تان به دیگران حرف می‌زنند؟

۳. به استقبال تغییر بروید و تغییر کنید.
وقتی فهمیدید که دوست دارید زندگی‌تان چه شکلی باشد، وقتش است که آن را عملی کنید. وارد عمل شوید و سعی کنید آرزوهایتان را به واقعیت تبدیل کنید. تغییر ترسناک است اما این ترس باید مثبت و هیجان‌انگیز باشد.
«از همه چیز مهم‌تر این است که زمانبندی واقعاً اعصاب‌خردکن است. کی وقت آن می‌رسد که از کارتان بیرون بیایید؟ مطمئن باشید که چراغ‌سبزهای زندگی‌تان هیچوقت همه با هم روشن نمی‌شوند. جهان هیچوقت علیه شما توطئه نمی‌کند اما هیچوقت هم به میل شما پیش نمی‌رود. شرایط زندگی هیچوقت ایدآل نیست. «یک روز» بیماری است که همه آرزوهایتان را با شما خاک خواهد کرد. اگر برایتان مهم است و می‌خواهید «بالاخره» اینکار را بکنید، شروع کنید چون راه درازی در پیش دارید.» -- تیم فریس، از کتاب ۴ ساعت کار در هفته اگر لازم است کم‌کم شروع کنید و با ایجاد تغییرات جزئی در زندگی‌تان خودتان را در مسیر تغییر بیندازید. نکته مهم این است که فقط کاری کنید که این تغییرات ایجاد شوند. کم‌کم تغییرات بزرگ و بزرگ‌تری را در زندگی‌تان شروع می‌کنید و درنتیجه این تغییرات شادی و خوشبختی‌تان روز‌به‌روز بیشتر خواهد شد.
به استقبال چیزهایی بروید که از ته قلب دوست دارید و این مسیر هیجان‌انگیز ساختن سبک‌زندگی‌تان را آغاز کنید. یادتان باشد شما خودتان به تنهایی کاپیتان این کشتی خاص هستید!
«هیچوقت برای اینکه به کسی تبدیل شوید که می‌خواهید دیر نیست.» -- جرج الیوت
منبع:سلامت نیوز

 

هیچ‌کس از درآمد زیاد و به دست آوردن پول بدش نمی‌آید. هر کسی با توجه به میزان دانش و شنیده‌هایش دست به کارهایی می‌زند تا در بازار کار به موفقیت مالی برسد و سری میان سر‌ها درآورد، اما رسیدن به ثروت یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد مگر آن‌که دانش مختص به خودش را داشته باشید.

در این نوشتار یک کار‌شناس مالی درباره راه‌های رسیدن به موفقیت مالی و نکته‌های مفیدی در همین زمینه سخن گفته است:

هر کشوری یک سرمایه گذاری متفاوت
هر کشوری سرمایه‌گذاری مختص به خودش را دارد. در زمینه کسب ثروت و مدیریت مالی مقاله‌های متعدد زیادی وجود دارد که برخی راهکارهای عمومی و رایج را به سرمایه‌گذاران و کسانی که می‌خواهند در زندگیشان مدیریت مالی داشته باشند، ارائه می‌دهد، اما راه‌های کسب ثروت در هر کشوری با توجه به موقعیت جغرافیایی و وضعیت اقتصادی خاص آن با دیگر کشور‌ها متفاوت است و ممکن است شیوه‌ای که در یک کشور برای کسب ثروت به‌کار گرفته می‌شود در کشور ما اجرایی نباشد.

بورس، بازاری برای خطرپذیر‌ها
یکی از راه‌های رایج و در عین حال سودآور در ایران که اغلب مردم در آن سرمایه‌گذاری می‌کنند بازار بورس است. در بازار بورس فرد با سپرده بخشی از سرمایه خود و خرید سهام درگیر یک تعامل مالی با کارگزاران بورس می‌شود، اما سرمایه‌گذاری در بورس هم تا حدودی به روحیه خطرپذیری شما بستگی دارد چون بازار بورس در نوسان است.

اصولا کسانی که قدرت خطرپذیری ندارند ترجیح می‌دهند سرمایه خود را در بانک قرار دهند و سود آن را دریافت کنند. اغلب آدم‌هایی که قدیمی‌تر هستند و سن و سالی دارند یا کارمندان جزو این گروه هستند که به شیوه سنتی ترجیح می‌دهند بانک را به‌عنوان منبع سودآوری خود در نظر بگیرند تا پولشان ایمن باشد و ضرر مالی متحمل نشوند. طبق بخشنامه جدید بانک موظف است ۲۰ درصد سود به سپرده‌های افراد ارائه دهد.

بازار داغ مسکن
یکی دیگر از روش‌های کسب ثروت در ایران فعالیت در بازار مسکن است. عده‌ای در این زمینه با کسی شریک می‌شوند و در این بازار سود قابل‌توجهی به دست می‌آورند. البته این کار به تجربه نیاز دارد و بدون اطلاعات کافی و شناخت بازار مسکن و نوسانات آن نمی‌توان وارد این حوزه شد. علاوه بر مسکن، خرید و فروش ارز و طلا نیز از شیوه‌های کسب ثروت در ایران است که باز هم باید با دانش و آگاهی وارد فعالیت شد.


بعضی از افراد از درآمدی که دارند راضی نیستند و کنار شغل ثابتی که دارند در چند شاخه متفاوت مثل مسکن یا خرید ارز فعالیت می‌کنند و به این ترتیب سرمایه‌شان را اضافه می‌کنند.
هر کدام از این موارد می‌تواند یکی از راه‌های رسیدن به ثروت در کشورمان باشد، اما باز هم تاکید می‌کنم که با توجه به شرایط و اوضاع اقتصادی غالب کشور هر کدام از این شیوه‌های کسب ثروت ممکن است گاهی اوقات کاربرد داشته و در موقعیتی دیگر غیرقابل اجرا باشد. باید بررسی کرد که در شرایط مختلف از کدام شیوه کسب سرمایه می‌توان سود برد.
در حال حاضر بازار بورس یکی از مطمئن‌ترین شاخه‌های سرمایه‌گذاری است که افراد می‌توانند در این زمینه سرمایه‌گذاری کنند.

روش‌های کسب ثروت

کسب ثروت، پدر پولدار نمی‌خواهد

 

کل پولتان را سرمایه‌گذاری نکنید
یکی از تکنیک‌های بسیار مهم برای موفقیت مالی این است که همیشه باید بخشی از سرمایه‌تان را درگیر یک کار کنید نه همه آن را. برای مثال بین ۵۰ تا ۶۰ درصد سرمایه‌تان را در بخش مورد علاقه‌تان سرمایه‌گذاری و بقیه را پس‌انداز کنید تا اگر خدای ناکرده دچار شکست مالی شدید همه سرمایه‌تان را از دست ندهید.

کسب ثروت، پدر پولدار نمی‌خواهد
در هر زمینه‌ای وارد می‌شوید لازم است که قبلا در مورد آن مطالعه داشته باشید و تنها به شنیده‌ها اکتفا نکنید. کسی که تا به حال در زمینه ارز یا بازار بورس فعالیتی انجام نداده باید قبل از سرمایه‌گذاری با چند کار‌شناس یا افراد باتجربه مشورت کند و خود نیز مطالعه داشته باشد.
افراد زیادی بوده‌اند که ثروت زیادی از طریق پدرشان به آن‌ها رسیده اما به‌دلیل نداشتن دانش مالی تمام ثروتشان را به باد داده‌اند.

بدون برنامه‌ریزی به جایی نمی‌رسید
حتی اگر کسی سواد مالی هم نداشته‌باشد به‌صورت تجربی می‌داند اگر مدیریت مالی روی درآمدش نداشته باشد نمی‌تواند تعادل را در زندگی‌اش ایجاد کند. کسی که روی دخل و خرج خود کنترل نداشته باشد قطعا دچار مشکل خواهد شد.
یکی از راه‌هایی که می‌توانید در زمینه مدیریت مالی سرمایه‌تان انجام دهید نادیده گرفتن حداقل ۲۰ درصد از درآمدتان است. در هر کاری که هستید و هر نوع درآمدی که دارید همیشه این قانون را در ذهنتان ایجاد کنید که ۲۰ درصد از سرمایه را نادیده بگیرید گویی آن پول را اصلا نداشته‌اید. با این کار همیشه خود را مجبور به پس‌انداز کرده‌اید و به‌تدریج می‌توانید ثبات مالی خوبی در زندگیتان ایجاد کنید. این مبلغ را می‌توانید در بانک نگه‌دارید تا به‌تدریج بااضافه‌شدن پس‌انداز‌هایتان در زمینه‌ای خاص سرمایه‌گذاری کنید، اما مابقی درآمدتان را نیز باید با برنامه‌ریزی صرف امور زندگیتان کنید تا بین دخل و خرجتان توازن برقرار کنید.

بهتر است روی هزینه‌های زندگیتان نظارت داشته‌باشید تا حتی‌الامکان آن را کمتر کنید. با یک برنامه‌ریزی درست و با قدم‌های پیوسته می‌توان به‌تدریج به ثبات مالی و ثروت رسید
منبع : زندگی مثبت


گاهی اوقات مشتریان از شما ناراحت می شوند، باید بدانید چطور با مشتری خشمگین صحبت کنید، اما کارمندان هم گاهی بدلیل مشکلات داخل شرکت ناراحت و خشمگین می شوند. همچنین وقتی مشکلاتی برای کاربران پیش می آید بهتر است دسته ای از برگه ها را ایجاد کنید تا مشکلاتی مشابه در کنار هم مطرح شوند، این کار کمک می کند کاربران احساس نکنند که به تنهایی با یک مشکل خاص و نادر روبرو هستند، در هلپ اسکات به این شغل رسیدگی می شود.

محصولات کسب و کار هاب اسپات ابزارهایی را ارائه می دهد که هیچ مشکلی بدون بررسی و حل شدن قِصِر در نمی رود. این ابزارها اطلاعات را کنار هم قرار میدهند و کمک میکنند یک فهرست مشترک و گروه بندی شده از مشکلات در اختیار تیم باشد تا مشکلات هماهنگ حل شوند. اگر کسی پاسخ مشکلی را نداند تیم می تواند در حل این مشکل هماهنگی لازم را انجام دهند و مشکلاتی که وجود دارد را حل کنند.

بالاتر از همه این ها نباید فراموش کنید که در مدت زمان های مشخصی از کارمندان خود تشکر کنید. این کار را انجام دهید و در این صورت در آستانه تولید یک فرهنگ قرار دارید، که هدف نهایی آن خدمات بهتر به مشتری خواهد بود.

آیا احساس استرس دارید؟ البته که این‌طور است! اگر خوب دقت کنید مشاهده می‌کنید با تعداد زیادی ضرب‌الاجل کاری، انبوهی از کارها - که البته همه آنها در اولویت هستند! - و دغدغه اینکه کارهای خود را با کیفیت مناسب انجام دهید، مواجه هستید.

اقداماتی اثربخش برای غلبه بر استرس
این طبیعت زندگی مدرن است. این غیرممکن است که شغلی را پیدا کنید که افراد در طول روز در آن با استرس‌های مکرر دست به گریبان نباشند. تفاوت افرادی در اینجا تنها نحوه مواجهه آنها با استرس است و اینکه چگونه بر آن غلبه می‌کنند.

گزارشی که مجمع جهانی اقتصاد در سال 2014 ارائه داده است، نشان می‌دهد رتبه ایران از نظر سطح استرس افراد از میان 122 کشور، رتبه 117است. بدون شک، بالا بودن سطح استرس تاثیر مستقیم در میزان بهره‌وری افراد در سازمان‌ها دارد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد افراد پراسترس در زمینه‌های زیر در سازمان دچار چالش‌های جدی هستند:
• مدیریت زمان
• ارتباطات میان فردی
• تمرکز بر کارها
• سلامتی جسمی و روانی

در این نوشتار، مجموعه اقدامات اثربخشی که می‌تواند برای غلبه بر استرس به شما کمک کند، ارائه می‌شود.  
1. با خود مهربان باشید. مهربان بودن با خود، در حقیقت آسان گرفتن است. اگر گاهی اشتباهی می‌کنید و در کار خود نارسایی‌هایی دارید، خود را به‌طور مداوم سرزنش نکنید. مطالعات نشان می‌دهد افرادی که بیش از دیگران با خود مهربان هستند، شادتر، خوش‌بین‌تر و با کمترین میزان استرس و افسردگی زندگی می‌کنند، البته این خیلی تعجب آور نیست اما شاید باور این موضوع دشوار باشد که این‌گونه افراد در اغلب اوقات موفق‌تر عمل می‌کنند.

بسیاری از ما این‌گونه فکر می‌کنیم که برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب کاری، باید به خود سختی فراوان بدهیم، اما مطمئن باشید کسانی که چنین باوری دارند 100 درصد اشتباه می‌کنند.

2. تصویر بزرگ خود را به خاطر داشته باشید. معمولا در اغلب مواقع برای انجام هرکاری که قصد انجام آن را دارید، راه حل‌های دیگری هم هست. وقتی شما «تصویر بزرگ» خود را به ذهن بسپارید، انرژی لازم برای گذر از استرس‌های ناشی از مسائل کوچک روزمره را در خود خواهید داشت.

عوامل استرس زا

یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد استرس ، تصمیم‌ گرفتن برای انجام کارهااست

 

3. روی کارهای روزمره خود تکیه کنید. اگر از شما سوال شود که بیشترین دلایل بروز استرس در شما چیست؛ احتمالا مواردی چون ضرب‌الاجل‌های کاری، بالا بودن حجم کاری یا رئیس بداخلاق خود را نام می‌برید. شما احتمالا در لیست عوامل استرس زای خود«تصمیم گرفتن برای انجام کارها» را از قلم خواهید انداخت. این در حالی است که یکی از مهم‌ترین عوامل ایجاد استرس «تصمیم‌گیری» است. هربار که می‌خواهید فرد جدیدی استخدام کنید، زمانی مناسب برای مذاکره با رئیس خود هماهنگ کنید یا حتی لباسی برای خرید انتخاب کنید، شما در معرض استرس هستید!

بنابراین یکی از اقدامات موثر برای کاهش استرس، کم کردن تعداد تصمیم گیری‌های روزانه و تکیه بر کارهای روزمره است. باراک اوباما اخیرا در مصاحبه‌ای گفته بود:«اگر دقت کنید من اغلب مواقع پیراهن آبی یا خاکستری می‌پوشم، چرا که تصمیم گیری در این مورد علاوه‌بر ایجاد استرس، از من انرژی می‌گیرد!»

4. حداقل 10 دقیقه از روز را به خود اختصاص دهید. اگر بدانید با اضافه کردن یک افزودنی به باک خودرو خود، می‌توانید 100 کیلومتر بیشتر حرکت کنید، به احتمال زیاد از آن استفاده خواهید کرد، البته حتی اگر خودرو شما نیز با این روش بیشتر حرکت نکند، مطمئن باشید با در نظر گرفتن روزانه حداقل 10 دقیقه برای خود، خواهید توانست بر استرس‌های روزانه غلبه کنید. در این زمان سعی کنید کاری را انجام دهید که برای شما لذت بخش، سرگرم‌کننده یا آرامش بخش است.

5. لیست اقدام روزانه to do list داشته باشید. یکی از روش‌های مناسب برای کاهش سطح استرس، تهیه فهرست اقدامات روزانه است. حدود 200 مطالعه مختلف درباره مواردی چون رژیم‌های غذایی، ورزش و مدیریت زمان نشان می‌دهد که استفاده از این روش به کسب نتیجه بسیار کمک می‌کند.

6. به پیشرفت اقدامات خود توجه کنید. این بسیار مهم است که از تمام چیزهایی که بتواند احساسات، انگیزه و برداشت شما را نسبت به وضعیت پیشرفت اقدامات شما بهبود دهد، توجه کنید. برد‌های سریع و کوچک(quick & small wins) نقش مهمی برای ایجاد اطمینان خاطر در افرادی دارد که بطور مداوم در معرض استرس قرار دارند.

7. بدانید چه موقع«خوش بینی» یا «بدبینی» برای شما کارآیی دارد. برای بسیاری از ما، ماندن در وضعیت خوش بینی بسیار دشوار است، اما باید به خاطر داشته باشیم، خوش بینی همیشه برای بهبود اوضاع به‌کار نمی‌آید. گاهی اوقات خوش‌بینی موجب می‌شود تا از درک واقعیت غافل شده و اوضاع را از وضعیت هشدار به بحرانی یا بدتر از آن برسانیم. بنابراین همیشه مراقب حالت«خوش بینی» و «بدبینی» خود باشید.

به خاطر داشته باشید استرس، به‌طور مستقیم کیفیت زندگی شخصی و زندگی کاری را تحت تاثیر قرار می‌دهد، شاید به همین خاطر است که به درستی یکی از مهارت‌های ده گانه معرفی شده توسط سازمان بهداشت جهانی، مهارت مقابله با استرس است، بنابراین برای تقویت این مهارت هرچه زودتر اقدام کنید.

منبع:روزنامه دنیای اقتصاد

 

«زیبا بودن یعنی خودتان باشید. نیازی نیست دیگران تاییدتان کنند. خودتان باید خودتان را بپذیرید.» -- Thich Nhat Hanh


مهمترین تصمیم زندگی‌تان، تصمیمی است که بر بقیه تصمیم‌های زندگی‌تان اثر می‌گذارد، تعهد به دوست داشتن و پذیرفتن خودتان است. این تصمیم به طور مستقیم بر کیفیت روابط شما، کارتان، وقت آزادتان، ایمانتان و آینده‌تان اثر می‌گذارد.

اما چرا انجام آن اینقدر سخت است؟

منشاء خانوادگی‌
من با نه خواهر و برادر بزرگ شدم. دو برادر و سه خواهر بزرگتر از خودم داشتن و سه خواهر و یک برادر کوچکتر از خودم. من هیچوقت بین آنها جایی نداشتم. خواهرهایم همه قدبلند و زیبا بودند و موهایی بلند و پرپشت داشتند. من در یازده سالگی دختری کوتاه‌قد و تپل بودم.  موهایم هم خیلی نرم و نازک بود.

خواهرهایم بسیار حرف‌گوش‌کن بودند اما من شدیداً غیرقابل‌کنترل و سرکش بودم. هم در خانه و هم مدرسه اذیتم می‌کردند. اما من هم آرام نمی‌گرفتم برای حفظ موقعیتم در خانه می‌جنگیدم. برای محافظت از خودم، ضرب‌مشتم قوی شد و زبانم تند و تیز.

وقتی ناامیدانه سراغ اولین مشاور روانشناس رفتم، بیست و هفت‌ساله بودم و چهار فرزند داشتم. احساس می‌کردم تنها هستم و کسی دوستم ندارد. واقعاً تصمیم گرفته بودم که تغییر کنم.

بعد از اینکه شش ماه روی مشکلات دوران کودکی‌ام، افکار، اعتقادات و اتفاقات قدیمی‌ام کار کردم، دوباره احساس زنده بودن می‌کردم. مثل این می‌مانست که از روی یک مبل آنتیک قدیمی چند لایه رنگ برداشته باشند. احساس می‌کردم دوباره به دوران زیبایی واقعی‌ام برگشته‌ام.

تاثیرات فرهنگی
جامعه به ما یاد می‌دهد که ارزشمان در بت‌های فرهنگی‌مان است -- تکنولوژی، جوانی، زابطه جنسی، قدرت، پول، جذابیت و روابط عاشقانه.

وقتی ارزش خودتان را بر مبنای دنیای بیرونی قرار دهید، هیچوقت نمی‌توانید خودتان را دوست داشته باشید.

منتقد درونی‌تان شما را در افکاری مثل «من کافی نیستم، به اندازه کافی ندارم، به اندازه کافی کار نمی‌کنم» و از این قبیل غرق می‌کند.

احساس کمبودها هیچوقت تمامی ندارند. هربار که هدفی به شما نزدیک می‌شود یا به چیز بزرگی دست پیدا می‌کنید، غریزه‌تان به شما پیشی می‌گیرد تا هدایتتان کند.

درکتان از خود را تغییر دهید
برای اینکه احساس ارزشمند بودن کنید، باید چشمانتان را شسته و با دیدی توام با خودآگاهی و عشق به خودتان نگاه کنید. پذیرش و عشق باید از درونتان بیاید.

برای اینکه ارزشمند باشید نیازی نیست خاص و متفاوت باشید. ارزش شما در ذات واقعی‌ و خوبی درونیتان است. شما نوری بسیار زیبا هستید. شما عشق هستید. شاید بتوانید عظمت خودتان را زیر خاک مدفون کنید اما هیچوقت نمی‌توانید آن را از بین ببرید.
دوست داشتن خودمان کاری نیست که یکمرتبه اتفاق بیفتد، فرایندی بی‌انتها و مداوم است.

از خودتان شروع می‌شود، از در آغوش گرفتن خودتان با محبت و ستایش. 

دوست داشتن و پذیرفتن خود

اگر من خودم را دوست داشته باشم، دیگران را هم دوست خواهم داشت

 

برای اینکه بدانید چطور می‌توانید اینکار را انجام دهید، این مراحل را خوانده و در زندگی‌تان عملی کنید.
۱. روزتان را با عشق (و نه تکنولوژی) شروع کنید. قبل از اینکه از رختخوابتان بیرون بیایید، ارزشمند بودنتان را به خودتان یادآور شوید. عشق را درون ریه‌هایتان بکشید و بیرون دهید. خودتان را از عشق سیراب کنید.

۲. برای فکر کردن و نوشتن وقت بگذارید. هر روز وقت بگذارید و روی درونتان تمرکز کنید. با ۵ دقیقه مدیتیشن و ۵ دقیقه نوشتن در صبح‌ها شروع کنید. کم‌کم این زمان را افزایش دهید.

۳. با شادی با خودتان حرف بزنید. برای اینکه ذهنتان را آموزش دهید مثبت‌تر باشد، از تایید کردن استفاده کنید. مچ‌بندی روی دست راستتان ببندید، وقتی می‌بینید که به هر ترتیبی می‌خواهید از خودتان سوءاستفاده کنید، مچ‌بند را به دست چپتان منتقل کنید.

۴. صداقت احساسی پیدا کنید. بی‌حس کردن احساساتتان دیگر کافی است. خرید کردن، خوردن و نوشیدن نمونه‌هایی از روش‌های دوری از ناراحتی و درد است. هوشیارانه به سمت احساسات و عواطفتان بروید.

۵. علایقتان را گسترش دهید. چیز جدیدی را امتحان کنید. یک زبان جدید یاد بگیرید. جاهایی بروید که قبلاً نرفته‌اید. کارهایی انجام دهید که قبلاً نکرده‌اید. شما حق دارید زندگی فوق‌العاده داشته باشید.

۶. از فعالیت‌های زندگی‌بخش لذت ببرید. ورزشی را پیدا کنید که دوست دارید. غذاهایی را کشف کنید که برایتان مفید است. یک روز دست از تکنولوژی بردارید و وقتتان را به کارهایی بگذرانید که به شما حس زنده بودن می‌دهند.

۷. برای آزاد شدن مشتاق باشید. نفس بکشید، ریلکس باشید و رها کنید. هیچوقت نمی‌توانید تصویر کامل را ببینید. نمی‌دانید هر چیزی چه هدفی به دنبال دارد. با فکر نکردن و آرزو نکردن اینکه کاش آدم‌ها و اتفاقات طور دیگری در زندگی‌تان بودند، از جنگیدن علیه خودتان دست بکشید. برنامه شما ممکن است از قصد و نیت روحتان متفاوت باشد.

۸. روی رشد و پیشرفت فردی و معنوی‌تان کار کنید. به استقبال رشد بروید. زندگی یک سفر است. ما به دنیا آمده‌ایم که یاد بگیریم و در سطحی عمیق‌تر دوست بداریم. اگر بخواهید تند قدم بردارید، زندگی برایتان سخت خواهد شد. آهسته قدم برداشتن برای جلو رفتن در زندگی کافی است.

۹.  توانایی‌هایتان را مال خود کنید. آنقدر خودتان را دوست بدارید که فرصت‌های محدودی که پیش رویتان قرار می‌گیرد را باور کنید. وارد عمل شوید و زندگی زیبا برای خودتان بسازید.

۱۰. با خودتان صبوری کنید. عجله و ترس را کنار بگذارید. آرام باشید و به خودتان اعتماد کنید. تلاش کنید و مطمئن باشید دنیا پاداشتان را خواهد داد.

۱۱. با قدردانی زندگی کنید. ذهنتان را آموزش دهید که قدردان و شکرگزار باشد. استعدادها، زیبایی و شکوه خودتان را تحسین کنید. خودتان را با تمام نقص‌ها دوست داشته باشید.

۱۲. بگذارید بصیرتتان هدایتتان کند. همه پاسخ‌ها به درون خودتان برمی‌گردد. به دنبال نشانه‌ها باشید و به احساسات درونی‌تان توجه کنید. وقتی می‌خواهید تصمیمی بگیرید، احتمالاً دو صدا از درون خودتان می‌شنوید. صدایی آرام در خود والایتان و صدای بلند که نفستان است. همیشه راهی که صدای آرام نشانتان می‌دهد را دنبال کنید.

۱۳. کاری را انجام دهید که محترمتان می‌کند. در فعالیت‌هایی که پایین می‌آوردتان شرکت نکنید. اجازه ندهید افراد مسموم وارد زندگی‌تان شوند. همه را دوست بدارید اما مراقب کسانیکه اجازه می‌دهید وارد زندگی‌تان شوند باشید.

۱۴. تردیدها و عدم قطعیت‌ها را بپذیرید. رنج کشیدن از زندگی‌ کردن در غم گذشته یا ترس از آینده ناشی می‌شود. توجهتان را به زمان حال معطوف کنید و آرامش داشته باشید.

۱۵. خودتان را ببخشید. از خطاهایتان درس بگیرید و به جلو حرکت کنید. با این جمله به خودتان اطمینان دهید: «خودم را با خاطر قضاوت کردن خودم می‌بخشم.»

۱۶. قدرت لذت را کشف کنید. دوست داشتن خود نیاز به زمانی برای ریلکس بودن، تفریح کردن و ارتباط نزدیک با دیگران دارد. دنیای پرسرعت امروز مجبورمان می‌کند مدام در رقابت و هدف‌سازی باشیم که جایی برای بازی و تفریح برجا نمی‌گذارد. دکتر استوارت برو (Dr. Stuart Brow) می‌گوید، «متضاد بازی کار نیست، افسردگی است.»

۱۷. واقعی باشید. خودتان را بیرون بریزید.  به خودتان اجازه دهید دیده شوید، شناخته شوید و شنیده شوید. با این صمیمیت با خودتان احساس راحتی کنید.

۱۸. روی مثبت‌ها تمرکز کنید. به قلبتان رجوع کنید و نقاط مثبت خودتان را تحسین کنید.

۱۹. مراقب نادیده گرفتن خود باشید. مراقب انتخاب‌هایتان باشید. چندین بار در طول روز از خودتان بپرسید، «آیا این انتخاب به من ارزش می‌دهد؟»

۲۰. تجسم کنید که اگر ارزش خودتان را باور داشتید زندگی‌تان چه شکلی می‌گرفت. زندگی‌تان را به دوست داشتن خودتان اختصاص دهید. این باید مهمترین اتفاق زندگی‌تان باشد.

۲۱.  از متخصص کمک بگیرید. نادیده گرفتن خود دردناک است. شما لایق شاد بودن هستید. شما حق دارید پذیرفته شده و دوست داشته شوید. اگر لازم بود، از یک مشاور، مربی یا روانشناس کمک بگیرید. این بهترین سرمایه‌گذاری است که می‌توانید انجام دهید.

ازآنجا که ما انسانها همه به هم وصل هستیم، اگر من خودم را دوست داشته باشم، شما را هم دوست خواهم داشت. ما با عشق‌هایمان می‌توانیم خودمان، همدیگر و دنیا را بهبود بخشیم. عشق هدف ماست. یادتان نرود که عشق از ما و از درون تک‌تک ما آغاز می‌شود.

منبع:مردمان

«پول تا امروز برای هیچکس خوشبختی نیاورده است. انسان هر چه بیشتر به دست می‌آورد، بیشتر می‌خواهد. پول، به جای اینکه جای خالی را پر کند، جای خالی ایجاد می‌کند.» -- بنجامین فرانکلین

پول داشتن مخالف با داشتن زندگی ساده نیست اما عشق پول داشتن مخالف آن است. عشق پول هیچوقت ارضا نمی‌شود. این عشقی ناامیدانه است که همیشه بیشتر و بیشتر می‌خواهد. یک انرژی هدررفته است. و بیشتر اینکه ما، رفتار و اعمالمان را اسیر خود می‌کند.

وقتی عشق پول وجود داشته باشد، آزادی نخواهد بود.
عشق پول همه وقت ما را می‌گیرد. اینکه فکرمان مشغول این باشد که چطور آن را به دست آوریم، بیشترش کنیم یا پس‌اندازش کنیم، میل به دست آوردن پول بیشتر ما را از مهمترین و محدودترین منبعی که در دست داریم محروم می‌کند: زمان.

عشق پول همه انرژی ما را می‌گیرد. پول به توجه مداوم و همیشگی نیاز دارد. از اینها گذشته، هیچ فرصتی را برای به دست آوردن پول بیشتر نباید از دست داد.

عشق پول ارزش‌هایمان را از بین می‌برد. وقتی عشق پول در زندگی‌مان وجود داشته باشد، آدم متفاوتی می‌شویم. عشقی که به پول داریم دامی است که خیلی زود تعهدات قلبی ما را بلعیده و باعث می‌شود رفتارهایی از خود نشان دهیم که در غیر این صورت از آنها دوری می‌کردیم.

عشق پول حس رقابتمان را بیشتر می‌کند. عشق پول باعث می شود آرزوی چیزی را داشته باشید که در اختیار دارید. خیلی زود دنیا برایتان به یک میدان مسابقه تبدیل می‌شود که با حسادت و کینه رهبری می‌شود.

عشق پول توانایی‌مان را محدود می‌کند. ما هیچوقت نمی‌توانیم از چیزی که آرزو می‌کنیم بزرگتر شویم. وقتی به دست آوردن پول مهمترین هدف زندگی‌مان شود، هیچوقت نمی‌توانیم بزرگتر از توازن حساب بانکی‌مان شویم. این جای خجالت دارد، واقعاً چیزهای بالاتری هست که بخواهیم به دنیا عرضه کنیم.

عشق پول، عشق پول می‌آورد. زندگی ما به تدریج افرادی که ذهنی شبیه به خودمان دارند را به سمت ما جذب می‌کند. وقتی عاشق پول باشیم، آدم‌های دیگری که عشق پول هستند را به سمت خودمان جذب می‌کنیم. و هرچه بیشتر مورد تشویق اطرافیانمان قرار گیریم، این حس در ما قوی‌تر خواهد شد.

عشق پول عشق‌های دیگر را از بین می‌برد. عشق پول باعث می‌شود خیلی‌ها عشق‌های واقعی‌شان را قربانی کنند تا بتوانند پول بیشتری به دست آورند. برای اینکه بفهمید عشق پول رویاهایتان را کشته یا نه، به این سوال پاسخ دهید، «اگر نیاز به پول نبود، امروز چه می‌کردم؟»

اما چطور می‌توانیم از شر این عشق خلاص شویم؟ بااینکه کتاب‌ها و مقالات زیادی در این رابطه نوشته شده است، اجازه بدهید چند نکته مطرح کنیم که شاید کمکتان کند بتوانید از این میل به انباشتن پول آزاد شوید.

عشق به پول

پول در ذات خود جلوی زحمت زیاد ما را می‌گیرد

 

۱. پول را ابزاری ببینید که به وسیله آن بتوانید زندگی‌تان را پیش ببرید. پول در ذات خود جلوی زحمت زیاد ما را می‌گیرد. باعث می‌شود مجبور نباشیم خودمان برای خود لباس بدوزیم، مبلمان درست کنیم و امثال آن. بخاطر وجود آن می‌توانید روزتان را آزادانه به کارهایی که از آن لذت می‌برید بگذرانید. با استفاده از آن می‌توانید محصولات ساخت دست کسانیکه که با عشق و به طریقی متفاوت با شما اینکار را کرده‌اند را بخرید. همین، هدف پول همین است. و اگر برای برآوردن نیازهایتان پول کافی دارید، نباید باقی عمرتان را برای به دست آوردن بیشتر از آن صرف کنید.

۲. از فقر یا پولداری خودتان راضی باشید اما اگر وضعیت پولی خوبی ندارید برای بهبود آن تلاش کنید. همه شما‌ آدم‌های فقیری را می‌شناسید که با شادی و رضایت کامل زندگی می‌کنند و همینطور آدم‌های پولداری که امروز به هیچ عنوان از روزی که پول کمتری داشتند خوشحال‌تر نیستند. دارایی‌های شما باعث خوشحالی‌تان نیست. این قلبتان است که این شادی را ایجاد می‌کند. و اگر عشق پول زندگی‌تان را محدود می‌کند، رضایت تنها راه آزادی‌تان است.

۳. از بدهکار شدن دوری کنید. فرد بدهکار همیشه برده طلبکار خود است. اینکه پول بیشتری نسبت به آنچه درمی‌آورید خرج کنید همیشه باعث می‌شود بدهکار این و آن باشید. اگر نمی‌توانید از زیر بار بدهکاری بیرون بیایید، از کسی کمک بگیرید.

۴. تقسیم کردن را یاد بگیرید. تقسیم کردن دارایی‌هایتان با دیگران برای هر دو طرف، هم شما و هم طرف‌مقابلتان، مفید است. پس ببخشید تا دیگران هم به شما ببخشند.

۵. یادتان باشد که پول می‌آید و می‌رود. گاهی‌اوقات در پایان روز پولی برایتان باقی مانده است و یک روز هیچ پولی نمانده است. این خصوصیت ذاتی پول است. از آن نترسید و به استقبال آن بروید.

امیدوار نیستیم که این مقاله بتواند مشکل همه دنیا برای به دست آوردن پول بیشتر را حل کند. حتی اگر  تعداد معدودی را هم تحت‌تاثیر قرار دهد برای ما کافی است...

منبع:مردمان

 

کاملاً طبیعی است که همه ما همیشه بخواهیم بهتر شویم، بیشتر داشته باشیم و کارهای بیشتری انجام دهیم. اما در مسیر زندگی اغلب فراموش می‌کنیم که چیزی که برای شاد بودن نیاز داریم همان چیزی است که درست روبرویمان قرار دارد. ما در تلاش برای موفق بودن یادمان می‌رود به خودمان گوشزد کنیم که کاملیم، کافی هستیم و درست همین لحظه را داریم. چرا با بدخلقی آن را خراب کنیم؟ چرا همین الان شاد نباشیم؟ در زیر به ۸ نکته‌ای اشاره می‌کنیم که برای شاد بودن و بهره بردن از زمان حالتان به آنها هیچ نیازی ندارید:

نگران بودن درمورد اشتباهات گذشته
این واقعیت که در گذشته اشتباهاتی مرتکب شده‌اید یکی دیگر از دلایلی است که باید لبخند بزنید و بخاطر آن خوشحال باشید. تعجب کردید؟ خوب، باید بگوییم که اگر هیچ اشتباهی در زندگی‌تان مرتکب نمی‌شدید، چیزهای مهمی که امروز می‌دانید را نمی‌دانستید. زندگی فراز و نشیب‌های خود را دارد و این زیبایی زندگی است. افتادن بهترین راهی است که چیزی یاد بگیرید. گذشته شما، هرچقدر هم که سخت بوده باشد، نباید مانع راه آینده‌تان شود. چرا خودتان را اذیت کنید و به جای اینکه روی حال و آینده‌تان تمرکز کنید خودتان را درگیر گذشته کنید؟ زندگی شما در دستانتان است. بخاطر اینکه می‌ترسید دوباره زمین بخورید، خودتان را از اتفاق‌های خوبی که ممکن است برایتان بیفتد محروم نکنید. چون چیزی که مهم است این است که همیشه می‌توانید بلند شوید و به راهتان ادامه دهید.

هر اتفاق دیگری که در مکان‌ها و زمان‌های دیگر می‌افتد
همه چیزی که دارید همین لحظه است. خوب یا بد ما به همه مکان‌ها و زمان‌ها دسترسی نداریم. اینکه روی روز دیگر و زمان دیگری تمرکز کنید فقط لحظه حالتان را خراب خواهد کرد. فیلم Click را دیده‌اید؟ در این فیلم شخصیت اصلی داستان یک ریموت کنترل در دستان خود دارد که می‌تواند لحظات زندگی‌اش را با آن جلو بزند و رد کند. آخر کار همه زندگی‌اش را جلو زد و اصلاً از آن خوشحال نبود. آنوقت فهمید تنها چیزی که همه انسان‌ها دارند لحظه اکنون است و اگر بخواهید آن لحظه را رد کنید، کل زندگی‌تان را نابود خواهید کرد. بیشتر انسان‌ها تمرکزشان روی جایزه است و وقتی آن را به دست می‌آورند باز هم راضی نیستند. مسیر به سمت مدال طلا خیلی مهم‌تر از آن مدالی است که در آخر کار می‌گیرید. پس سعی کنید از مسیر لذت ببرید، لحظات خوب و بد آن را پشت سر گذاشته و از آنها درس بگیرید. آینده به هر حال می‌رسد. پس بهتر است امروز کاری انجام دهید.

لحظه ناب و شرایط ایده آل
چیزی که باید بیشتر وقت‌ها به خودمان یادآور شویم این است که برای شروع کردن چیزی نباید به دنبال زمان ایده آل باشیم. درمورد خوشبختی هم همینطور است، نباید منتظر بمانیم خوشبختی برایمان اتفاق بیفتد، باید آن را برای خودمان بسازیم. اینکار را می‌توانیم با عوض کردن طرز فکرمان نسبت به زندگی انجام دهیم. قدرشناسی برای چیزهای کوچکی که در زندگی داریم تاثیر بسیار قابل‌توجهی در دید ما نسبت به اطرافمان دارد. از هر لحظه لذت ببرید و زیبایی را در چیزهای عادی زندگی ببینید تا بفهمید برای اینکه هر روز شاد باشید نیاز به چیز زیادی ندارید.

یک زندگی ایده آل

همانطور که آب‌وهوا فصل‌های مختلف دارد، زندگی ما هم همینطور است

 

وحشت از فصل‌های زندگی
همانطور که آب‌وهوا فصل‌های مختلف دارد، زندگی ما هم همینطور است. اگر به آن فکر کنید، همه چیز در زندگی در حال تغییر است. هیچ چیز برای مدتی طولانی یکجور نمی‌ماند. درمورد ما هم همینطور است. مطمئناً ما کسی که پارسال یا سال‌های قبل بودیم نیستیم. بنابراین دفعه بعدی که از چیزی احساس استرس کردید، به خودتان یادآور شوید که هیچ چیز در زندگی دائمی نیست، حتی نگرانی‌هایتان. یادتان باشد که اتفاقاتی که الان برایتان می‌افتد فقط یک دوره از زندگی شما هستند و با قوی ماندن می‌توانید راحت‌تر آنها را پشت سر بگذارید. از اینکه کنترلی روی همه جنبه‌های زندگی‌تان ندارید وحشت نکنید. گاهی‌اوقات لازم بوده که چیزهای جدیدی تجربه کنید تا درس جدیدی بگیرید تا رشد کرده و قوی‌تر شوید. فقط به این دلیل که الان کل تصویر را نمی‌بینید به این معنی نیست که هیچوقت آن را نخواهید دید.

همه چیزهایی که ندارید
فقط به این خاطر که نتوانسته‌اید به هدف‌هایی که برای خودتان تعیین کرده‌اید برسید به این معنی نیست که نباید به خودتان اجازه دهید همین الان شاد باشید. ممکن است فکر کنید که فقط وقتی می‌توانید شاد باشید که به چیزهایی که می‌خواهید رسیده باشید. این یک تله است. باید کسی که هستید و چیزهایی که دارید را تحسین کنید. برای هر لحظه‌ای که سپری می‌کنید، هر بار که زمین می‌افتید، هر بار که بلند می‌شوید، هر کسی که کنارتان هست و هر کسی که تنهایتان گذاشته، شکرگزار باشید. قدرشناسی یکی از کوتاهترین راه‌ها به سمت خوشبختی است.

تایید دیگران
خیلی‌ها از اینکه جلو دیگران خودشان باشند می‌ترسند چون تصور می‌کنند خودِ واقعی‌شان به اندازه ماسکی که بر چهره دارند مورد قبول دیگران نیست. آنها سعی می‌کنند با برآورده کردن توقع دیگران از خودشان زندگی‌هایشان را پیش ببرند. خیلی‌اوقات این افراد تا زمانیکه وقت کافی با خودشان نمی‌گذرانند به این مسئله پی نمی‌برند. اینکه فقط برای خودتان وقت بگذارید کیفیت زندگی‌تان را بالا خواهد برد. باعث می‌شود بتوانید افکارتان را جمع کرده، زندگی‌تان را اولویت‌بندی کرده و چیزهای بیشتر درمورد خودتان کشف کنید. تنهایی وقت گذراندن کمکتان می‌کند با احساساتتان ارتباط برقرار کرده و یاد بگیرید که مهمترین فرد زندگی خودتان هستید. پس چرا باید نگران این باشید که دیگران چه فکری می‌کنند؟ چرا باید از خود واقعی‌تان خجالت بکشید؟ چرا باید درمورد چیزهایی که واقعاً برایتان مهم هستند و کارهایی که می‌خواهید در زندگی‌تان انجام دهید احساس تردید کنید؟ اینکه بخواهید بنا بر انتظارات دیگران زندگی کنید، شادتان نمی‌کند اما صادق بودن با خودتان مطمئناً اعتمادبه‌نفستان را بالا برده و قوی‌تر و شادترتان می‌کند.

یک زندگی ایده آل
زندگی هیچکس ایدآل نیست. درواقع، هیچ چیز در زندگی کامل نیست. کمال چیزی نیست که به دنبالش باشید. ممکن است تصور کنید که باعث شادی‌تان می‌شود اما احتمال اینکه اینکار را نکند بیشتر است. قدر زندگی را همانطور که هست - چالش‌انگیز، رنگی، جالب و پر از موانع و مشکلات - دانستن، چشم‌هایتان را به این واقعیت باز خواهد کرد که برای شاد بودن نیاز به داشتن یک زندگی کامل ندارید. سختی‌ها، موانع و مشکلات شما را قوی‌تر می‌کنند و کمکتان می‌کنند زیبایی زندگی را درک کنید. برای داشتن یک زندگی آسان دعا نکنید. دعا کنید قدرتی داشته باشید که بتوانید سختی‌ها را تحمل کرده و قدر زندگی‌تان را بدانید.

شنا کردن در دریای پول
خیلی از ما اسیر این فکرهاییم که با پول چه چیزهایی را می‌توانیم بخریم و یادمان می‌رود به خودمان گوشزد کنیم که با پول چه چیزهایی را نمی‌توانیم بخریم. یادتان باشد که پول را همیشه در ذهنتان نگه دارید اما نه در قلبتان. ثروت واقعی دریای پر از پول نیست. نعمت‌هایی که داریم ما را ثروتمند می‌کند. یک روح پر زرق و برق همیشه بهتر از یک ماشین پر زرق و برق است.
منبع:مردمان

آیا فرد صبوری هستید یا عصبی ، انتظار بیش از حد طولانی در نوبت، یا دیر کردن یک دوست، یا همسری که کندی اش آدم را عصبی می‌کند... و صبر، که در توانایی شما نیست، بپذیرید که صبور نیستید! چگونه صبور باشیم؟

برخی راههای تقویت صبر و بردباری
- هدف کلی را ببینید. اگر برای تمدید گواهینامه رانندگیتان در صف پلیس+10 ایستاده‌اید، به خاطر داشته باشید که این کاری است که باید هر پنج سال یکبار انجام دهید. حتی یک ساعت منتظر ماندن برای بهره بردن از مزیت آزادی 5 سال رانندگی، معامله بدی نیست. پس همیشه نگاهتان به چشم‌انداز آینده باشد.

- ذهنتان را روی چیزهای دیگر متمرکز کنید. وقتی بی‌صبر می‌شوید، فقط به‌خاطر آن چیزی است که روی آن متمرکز شده‌اید. مثبت اندیش باشید. روی این واقعیت که روی چیزی متمرکز شده‌اید تمرکز نکنید، درعوض به نتیجه مثبتی که منتظرش هستید فکر کنید.


- به طولانی‌مدت فکر کنید. بی‌صبری معمولاً درنتیجه کوتاه‌نظری است، یعنی نمی‌توانید به آن چیز در طولانی‌مدت نگاه کنید. این سوال را از خودتان بپرسید، "اگر امروز برای فلان کار این مدت‌زمان را صبر کنم، یک سال دیگر تفاوتی می‌کند؟" این هم دقیقاً یعنی به آن موقعیت در چشم‌انداز صحیح نگاه کنید. وقتی اینکار را بکنید، اضطرابتان فروکش کرده و تمرین صبر می‌کنید.

- بدانید که صبر ارزش پاداشتان را بیشتر می‌کند. ضرب‌المثل قدیمی که می‌گوید، "صبر تلخ است ولیکن بر شیرین دارد" دقیقا همین منظور را می‌رساند. خودِ موفقیت یکی از بهترین نمونه‌های آن است. موفقیت بادوام زمان می‌برد، و درنتیجه نیازمند صبر و حوصله است.


- از مقایسه کردن اجتناب کنید. بی‌صبری معمولاً درنتیجه مقایسه کردن‌های اشتباه ایجاد می‌شود. اگر یکی از همسالانتان به درجه‌ای از موفقیت رسیده است که آرزوی شماست، باید درک کنید که موقعیت شما با او همسان نیست. خیلی وقت‌ها والدین به‌خاطر اینکه درمورد فرزندان دوستانشان که با سرعت بیشتری درحال پیشرفت هستند می‌شوند، صبر خود درمقابل فرزندشان را از دست می‌دهند. آنچه این والدین متوجه نمی‌شوند این است که فرزند آنها ممکن است در جنبه‌های دیگر بسیار از بقیه همسالانش جلوتر باشد ، غیرمنصفانه است که توقع داشته باشیم در همه جنبه‌ها بهترین باشند.


- دنبال پشت‌گرمی باشید. تاریخ سرشار از داستان موفقیت‌هایی است که درنتیجه صبر به‌وجود آمده‌اند. توماس ادیسون سالها برای کنترل فرایند الکتریکی که نور را تولید می‌کند تلاش کرد. هلن کلر سالهای بسیار سختی را برای یادگیری کارهایی که برای خیلی‌ها آسان بود صرف کرد. دنبال کسانی باشید که صبر را تمرین کرده باشند تا از آنها درس بگیرید.

تمرین صبر کار ساده‌ای نیست اما آنها که صبر دارند همیشه به طرق مختلف پاداش آن را می‌گیرند. صبر هم مثل هر مهارت دیگر قابل یادگیری است. یاد بگیرید که ایمان و نبود آن را تشخیص دهید و بدانید که چه زمان باید عملکرد خود را تغییر دهید یا عقب بایستید و صبر کنید. موفقیت یک شبه زود هم از بین می‌رود اما موفقیت بادوام نیازمند عشق، پشتکار و صبر است
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته
منبع:

اگر شما هم جزو زنان پرمشغله هستید و فرصت اینکه به خود برسید را ندارید ،هم اکنون این ۵ راهکار را برای حفظ سلامت خود به کار ببندید

"من به طرز دیوانه‌کننده‌ایی پر مشغله‌ام."
به طرز دیوانه‌کننده‌ای پر مشغله، به چه معناست؟ یعنی ما دیوانه‌ایم؟ یا فقط کمی بیشتر از مشغول بودنِ ساده است؟ چه موقع اجازه داریم برای توصیف زندگیمان اینچنین سخن بگوئیم؟
کارهای روزانه هرگز تمامی ندارد. تقویم‌های ما با رنگ‌های چندگانه آزادی ما را در خود بلعیده‌اند. در این جریان، عادت‌های خوب، مانند ورزش و برنامه‌ریزی برای جذب غذاهای مغذی در کنار کار، منتظر پسر تلفنچی ماندن و یا بردن بچه‌ها به کلاس‌های مختلف و یا کلاس ورزش نیز جای دارد.

پس چطور از این مشغله‌های دیوانه‌وار رها شویم؟ یا حداقل از تاثیر آن بر سلامتمان کم کنیم؟ به‌عنوان یک پزشک و مسول یک مرکز سلامتی در زندگی شخصی‌ام و فردی که تازه مادر شدن را تجربه می‌کنم و مدیر همانگ‌کننده‌ی شام و یا مسول تمام شدن پوشک بچه و ماموریت‌هایی در مسائل شخصی‌ام، حس سقوط از پشت سر را دارم. اما در عین حال می‌دانم که می‌توان کارهایی هر چند جزئی برای حل این معضلات یافت.

این دلیل پدیدار شدن ستون جدید ماست: راهنمایی زنان پرمشغله. توصیه‌های عملی و اطلاعات پزشکی و همچنین دیدگاه‌های شخصی را می‌توانید در این ستون ‌بیابید (چون‌که من هم درست همین جا و در سنگر شما هستم.) من هم به دنبال اطلاعات علمی و مقالات مفید و یا ساختگی هستم. زیرا اگر تنها ۲۵ دقیقه زمان داشته باشید، باید آن‌را صرف انجام چیزی کنید که دوست دارید. بخواهید. کار کنید.
۵ کاری که می‌توانید از همین امروز انجام دهید و علم نشان داده سلامتتان را بهتر می‌کند، استرستان را کم و انرژیتان را افزایش می‌دهد، هم اکنون شروع ‌کنید. کارهایی برای انجام داریم اما زمانی برای «دیوانگی» نداریم.


۱. برقصید.
واقعا؟! تصور کردید می‌خواهم بگویم، پیاده‌روی کنید؟ این هم خوب است. اما اگر کسی در اطرافتان نیست و شما را تماشا نمی‌کند (بچه‌کوچک من به‌حساب نمی‌آید، چون فکر می‌کند رقصیدن من فوق‌العاده است.) بیانسه شوید و شروع کنید. در بقیه موارد انتخاب من دویدن است. ممکن است شما حرکات کلاس زومبا را ترجیح دهید.
نکته این است که: مزیت‌های فعالیت فیزیکی بسیار مهم‌تر از وقتیست که برای انجام آن می‌گذارید. ورزش کردن سلامت استخوان‌ها را بهتر می‌کند، شما را آرام می‌سازد، زمانی که صرف نشستن می‌کنید را می‌کاهد (که اثبات شده نشستن به طور مستقیم اثر بدی روی سلامت می‌گذارد)، خوابتان را بهتر می‌کند و موجب ترشح اندورفین‌های کوچک و دوست داشتنی می‌شود. حداقل ۲۰ دقیقه ورزش در روز و سه تا چهار بار در هفته داشته باشید.
نکته: اگر خواهان بهبود سلامت کلی بدن، حفظ یا کاهش وزن و سرحال بودن هستید، بدانید که ورزش کردن اختیاری نیست.


۲. به مادرتان ( خواهر یا بهترین دوستتان) تلفن بزنید.
طبق نظر دکتر کیت، رییس بخش پرشکی Sharecare، صحبت کردن با مردم و داشتن رابطه احساسی، تنها و بهترین محافظ در برابر تاثیرات بد استرس است. همچنین روابط قوی اجتماعی امید به زندگی را افزایش می‌دهد. چرا؟ اعضای خانواده و دوستانتان کسانی هستند که نه تنها برای سپری کردن زمان‌های پر استرس به شما کمک می‌کنند، بلکه هنگامی که برای رسیدن به هدف‌هایتان تلاش می‌کنید بزرگترین مشوق شما خواهند بود.


۳. کیوی یا گلابی یا میوه ستاره‌ای بخورید. یا هر میوه‌ای که به طور طبیعی نمی‌خورید.
دو مزیت آنها: اول، خوردن میوه راهی لذیذ برای تامین ویتامین‌ها و مواد معدنی توصیه‌ی شده روزانه است. مطالعات نشان داده است که ویتامین‌ها و مواد معدنی که از طریق میوه‌ها بدست می‌آورید، بسیار موثرتر از آن‌هایی است که با خوردن قرص تامین می‌شود. دوم، هر زمان که به رژیم غذاییتان تنوع بخشید، با دریافت ترکیبی مناسب از ریزمغذی‌ها سلامتتان را تقویت می‌کنید. دفعه بعد که به فروشگاه می‌روید، به قفسه‌هایی فراتر از قفسه‌های سیب‌های معمول و کاهوها نگاه کنید.


۴. آرام برانید.
من در اینجا استعاری صحبت نمی‌کنم. آرام رانندگی کنید. خیلی زود دریافتم که رانندگی با سرعت غیر مجاز خطر تصادف را تا ۳۵٪ افزایش می‌‌دهد. رانندگی با سرعت غیر مجاز تا ۱۸ برابر احتمال مرگ ناشی از تصادف رانندگی را افزایش می‌دهد. بله، ۱۸ برابر! دیوانگی این است.


۵. تلویزیون و سایر وسایل برقی را از اتاق خوابتان خارج کنید.
دیشب ایمیلم را از روی تختم چک کردم. از آنجایی که دیگر نتوانستم بخوابم، زمان زیادی داشتم تا به چگونگی اثر بد آن روی خوابم بیاندیشم. مطالعات نشان می‌دهد که تماشا کردن تلویزیون یا استفاده از سایر ابزار الکترونیکی درست قبل از خواب، ترشح هورمون ملاتونین را متوقف می‌سازد، هورمونی که به کنترل خواب شما کمک می‌کند. بیرون از اتاق خواب وسایل ارتباطات جمعی را چک کنید زیرا عزیزان من، در کنار همه کارهایی که باید انجام دهید شما به خواب نیز نیاز دارید.
من نمی‌توانم برنامه شما را کمتر کنم، اما می‌توانم به بهبود صحت و سلامت شما کمک کنم، پس آنچه برای شما مهمتر و معنادارتر است، انجام دهید. زیرا نکته‌ی همه‌ی این حرف‌ها همین بود.

 

بسیاری از مردم نمی‌دانند با احساسات ناخواسته خود چگونه برخورد کنند و در مهار آن دچار مشکل می‌شوند، اما اگر بتوانیم از عهده آنها بخوبی برآییم، خود و نیازهایمان را بدرستی می‌شناسیم و در عین حال که قوی و با اعتماد به نفس خواهیم شد، می‌توانیم با دیگر افراد جامعه و رویدادهای زندگی ارتباط خوب و موثری برقرار کنیم.

کنترل نکردن احساسات منفی، بسرعت ارتباط ما با دیگران، شغل و حتی سلامت‌مان را به خطر می‌اندازد. به طور مثال، کسانی که بخوبی از پس مهار اضطراب خود برمی‌آیند، علاوه بر این که به دیگران آرامش می‌دهند و با آنها ارتباط خوبی دارند، از سیستم ایمنی قوی‌تری برخوردار هستند، کمتر بیمار می‌شوند و دیرتر از بقیه به پیری می‌رسند.

رایج‌ترین احساسات منفی، ناامیدی و رنجش، نگرانی و ناآرامی، خشم، بیزاری، اندوه و دلشکستگی است. در این مطلب برای مهار هر احساس، ترفندی آورده شده که می‌تواند برای مقابله با آن به شما کمک کند.

ناامیدی و رنجش
ناامیدی زمانی رخ می‌دهد که بشدت احساس گرفتاری می‌کنید و نمی‌توانید در کار و فعالیت روزمره موفقیتی داشته باشید. ممکن است رخدادی، شما را از کار و زندگی معمول بازداشته باشد. دلیل آن هرچه باشد فرقی نمی‌کند. هر چه سریع‌تر این احساس را کنترل کنید، در غیراین صورت شدت می‌یابد و به شکل خشم و عصبانیت خود را نشان خواهد داد.

راهنمایی

* صبر و بررسی
یکی از بهترین روش‌های برخورد با این احساس، صبر و بررسی وضع موجود است. از خود بپرسید چرا چنین احساسی دارید و پاسخ‌تان را با جزئیات یادداشت کنید. سپس دنبال راه‌حل مناسبی بگردید. مثلا اگر بیمارید و مجبورید مدتی در رختخواب بمانید، با کتاب خواندن یا دیدن برنامه مورد علاقه‌تان که پیش از این، وقت تماشای آن را نداشتید، بر احساس ناامیدی غلبه کنید.

* یافتن جنبه‌های مثبت
به وضعیت ناراحت‌کننده‌ای که پیش آمده، به گونه‌ای دیگر بنگرید. این تغییر کوچک در نگرش، حال روحی‌تان را بهبود می‌بخشد. هر وقت مانعی جلوی راهتان قرار می‌گیرد، به جای ناامیدی به راهی برای رفع آن بیندیشید. البته گاهی مجبور می‌شوید به خودتان زمان بدهید.

* یادآوری
آخرین باری را که احساس ناامیدی کردید به یادآورید. مسلما احساس بدتان پس از مدتی از بین رفته است. مطمئن باشید این بار هم خواهد گذشت. چرا که چنین احساس‌هایی موقت و گذراست. بدانید که احساس ناامیدی، مانع تفکر معقول برای حل مشکل می‌شود.

خشم
بدترین احساس مخربی که می‌تواند هنگام بد بودن شرایط پیش بیاید، خشم و عصبانیت است. متاسفانه خشم، یکی از احساسات قدرتمندی است که بیشتر ما نمی‌توانیم براحتی آن را کنترل کنیم و ما را دچار دردسرهایی گاه جبران‌ناپذیر می‌سازد.

* علائم اولیه خشم
هرکسی درحال عصبانی شدن، بسرعت علائم اولیه آن را درمی یابد. به این علائم خیلی زود توجه نشان دهید. این کار باعث می‌شود جلوی خشم‌تان را بگیرید. همه می‌توانند نحوه واکنش خود را در برابر موضوعات عصبانی‌کننده انتخاب کنند. اگرچه اولین واکنش انسان‌ها نسبت به شرایط نامناسب، به طور غریزی بروز خشم است، اما مجبور نیستید از این غریزه پیروی کنید. یاد بگیرید انتخاب بهتر و ملایم‌تری داشته باشید.

* دست از کار کشیدن
اگر هنگام عصبانیت، مشغول انجام کاری هستید، از آن دست بکشید و لحظه‌ای از تکنیک تنفس عمیق استفاده کنید. این روش افکارتان را در مسیر مثبت قرار می‌دهد و جلوی خشمتان را می‌گیرد.

* تصور
اگر خودتان را تصور کنید که در لحظات عصبانیت چه رفتاری دارید و چگونه به نظر می‌رسید، نسبت به شرایط دید خوبی پیدا خواهید کرد؛ مثلا هرگاه آماده بودید که بر سر کسی فریاد بزنید، حالت و صورت خود را تصور کنید. مسلما حرکات چندان مناسبی نخواهید داشت. آیا خودتان دوست دارید با چنین فردی سر و کار داشته باشید؟ احتمالا نه. بنابراین خشم‌تان را مهار کنید.

* نفرت و بیزاری
در زندگی شخصی و کاری‌تان احتمالا افرادی وجود دارند که دوست‌شان ندارید. این که آنها چه کسانی هستند، مهم نیست. آنچه مهم است نحوه برخورد شماست. سعی کنید حرفه‌ای عمل کنید.

* رفتار محترمانه
اگر مجبور هستید با کسی که او را دوست ندارید سروکار داشته باشید، وقت آن رسیده که غرور و خودپسندی را کنار بگذارید و با آن فرد، درست مانند دیگران، با تواضع و ادب رفتار کنید. رفتار نامناسب او نمی‌تواند رفتار بد شما را توجیه کند. می‌توانید با نادیده گرفتن برخورد بدش، او را خلع سلاح کنید.

* جسارت
اگر فرد مورد نظر از فروتنی‌تان سوء‌استفاده کرد، محکم جلوی او بایستید و به او بفهمانید نمی‌تواند به شما آزاری برساند.

احساسات منفی

تاجایی که می‌توانید از موضوعات نگران‌کننده و منفی اجتناب کنید

 

اندوه و دلشکستگی
کنار آمدن با اندوه، یکی از مشکل‌ترین کارهایی است که فرد دلشکسته مجبور است انجام دهد. اندوه می‌تواند از کارآیی فرد بکاهد زیرا وقتی او مبتلا به اندوه است، از انرژی‌اش کاسته می‌شود و توان برخورد با مشکلات را نخواهد داشت و در نتیجه موفقیتی عایدش نمی‌شود.

* توجه به افکار
با خود بیندیشید که قرار نیست در زندگی همیشه موضوعات ناراحت‌کننده پیش بیاید و اگر مشکلات وجود نداشتند، زندگی مانند یک جاده صاف و مستقیم، بدون تپه و دره و پستی و بلندی و به طور کلی کسل‌کننده بود. در واقع تپه‌ها و دره‌ها، جاده زندگی را جذاب و هیجان‌انگیزتر می‌کنند.

* انتخاب هدف
اگر به هدفتان نرسیده‌اید، به این معنا نیست که آن هدف دست‌نیافتنی است. آن را حفظ کنید و برای رسیدن به هدف، در برنامه‌تان تغییرات کوچکی بدهید. مثلا ضرب‌الاجل آن را عقب‌تر بیندازید.

* ثبت افکار
موضوعاتی که دقیقا شما را گرفتار اندوه می‌کند، یادداشت کنید. آنها چه چیزهایی هستند. شغل‌، همسایه، درآمد یا تنهایی‌تان‌‌؟ پس از شناخت منبع اندوه، به دنبال راه‌حل‌های مناسب باشید و برای رفع مشکل اقدام کنید. یکی از ویژگی‌های ذاتی انسان قدرت تغییر شرایط است که بیشتر مواقع آن را به دست فراموشی می‌سپارد.

* لبخند
به زور لبخند زدن، کاری عجیب و سخت است، اما حتی تظاهر به لبخند، می‌تواند به فرد احساسی از شادی القا کند. آن را امتحان کنید و از تاثیر شگفت‌آورش متعجب شوید.

نگرانی و ناآرامی
وقتی روند معمول زندگی به خطر می‌افتد، بسیار طبیعی است که فرد دچار اضطراب و نگرانی شود. اگر اجازه دهید این احساس منفی وجودتان را فراگیرد، خیلی سریع و راحت از مهارتان خارج می‌شود و نه‌تنها سلامت ذهنی‌تان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، بلکه از کارآیی و تمایل شما به ادامه زندگی و حتی گاهی ریسک کردن می‌کاهد.

 

* دوری از موضوعات نگران‌کننده
تاجایی که می‌توانید از موضوعات نگران‌کننده اجتناب کنید. مثلا اگر شنیدن اخبار منفی شما را نگران می‌کند، خود را درگیر این اخبار نکنید زیرا به نگرانی و اضطراب بیشترتان منجر می‌شود و شما را از پای در می‌آورد.

* تنفس عمیق
این نوع تمرین، به تنفس و ضربان قلب کمک شایانی می‌کند. هرگاه دچار اضطراب و نگرانی شدید، شروع به تنفس عمیق کنید و در آن لحظه به هیچ چیز دیگر غیر از نحوه تنفس توجه نکنید. این کار را حداقل 5 بار تکرار کنید.

* تمرکز بر بهبود شرایط
اگر وضعیت‌تان بسیار نگران‌کننده است، مثلا می‌ترسید از کارتان اخراج شوید یا در آزمون مهم پیش رویتان موفق نشوید، نشستن و نگران بودن مشکلی را حل نمی‌کند.

به جای آن به راه‌حل‌های احتمالی فکر کنید. مثلا دنبال کار جدیدی باشید یا با برنامه‌ریزی صحیح، خود را برای آزمون مورد نظر آماده کنید.

* یادداشت موضوعات نگران‌کننده
اگر موضوعات نگران‌کننده، لحظه‌ای رهایتان نمی‌کنند، آنها را به منظور رسیدگی در برگه‌ای یادداشت کنید و برای حلشان، زمانی مناسب درنظر بگیرید. بنابراین تا وقت رسیدگی، لحظه‌ای هم به آنها فکر نکنید. وقتی دائم و در هر لحظه از زندگی نگران چیزی باشید، اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهید و مشکلات‌تان بیش از پیش می‌شود.
منبع:سلامت نیوز

 

بی‌وقفه می‌دوند، بدون اینکه از لحظه حال لذت ببرند. ولی چرا همیشه در اضطرابند؟ منشأ این شتابزدگی چیست؟ چگونه بیاموزیم که با آرامش دکمه «مکث» را بفشاریم؟

فردریک 39 ساله می‌گوید: «دیدن دقیقه‌هایی که به سرعت می‌گذرند مرا مضطرب می‌کند. همیشه احساس می‌کنم وقت کافی ندارم. به جای راه رفتن، می‌دوم و به جای جویدن غذا، آن را می‌بلعم.» فردریک اظهار می‌کند که این احساس «بیش از حد آزارش نمی‌دهد»، اما از مضرات آن آگاه است.

«وقتی روی اطرافیان و به خصوص بچه‌هایم فشار می‌آورم، به خوبی احساس می‌کنم که آنها را به ستوه می‌آورم و نمی‌توانم کاملاً از وجودشان لذت ببرم، چون همیشه دغدغه کارهای باقی مانده و گذر زمان را دارم.»

متاسفانه بیشتر ما به اشتباه فکر می‌کنیم هر چه مشغول‌تر باشیم، موفق‌تر هستیم. ما بدون این‌که متوجه باشیم دست به بازی غلطی زده‌ایم. این بازی گرچه ممکن است در زمینه‌ای موفقیتی برایمان به همراه داشته باشد، اما در طولانی‌مدت بسیار مضر بوده و اثرات بد جبران‌ناپذیری روی روح و روان و کل زندگی‌مان می‌گذارد. در حقیقت سرعت انجام کار به اندازه تمرکز و آرامشی که باید روی کار داشته باشیم، مهم نیست.

وقتی عجله می‌کنیم، در واقع خود زندگی را از دست می‌دهیم. اگر قدم‌هایمان را آرام‌تر کنیم و از سرعت دیوانه‌وار خود بکاهیم، می‌توانیم از موهبت و زیبایی‌های زندگی لذت ببریم و با شگفتی متوجه خواهیم شد باز هم همه چیز مرتب و کامل پیش خواهد رفت. اما چگونه؟

اولین و مهم‌ترین گام برای رفتاری آرام داشتن درک این موضوع است که اگر به جای پر کردن تمام لحظات زندگی‌تان با کارهای مختلف روزانه و با عجله انجام دادن آنها، رفتاری آهسته‌تر و پر از آرامش در پیش گیرید زندگی بهتری خواهید داشت. درحقیقت با این رفتار می‌توانید از هر لحظه زندگی‌تان بهترین فایده را ببرید.
مثلا:«غذایتان را با سرعت بخورید بدون این‌که از طعم آن لذت کافی ببرید بهتر است یا با حوصله و آرامش بخورید؟»
«ده کار را ـ به خیال خودتان ـ در آن واحد انجام دهید مناسب‌تر است یا یک وظیفه مهم را تا انتها تمام و کمال انجام دهید؟»
«برای دوست یا عزیزتان به اندازه کافی وقت بگذارنید بهتر است یا با عجله برایشان چند پیغام بگذارید؟»

عجله داشتن در زندگی

افراد همیشه عجول و هول که در همه حال مضطرب و پریشان هستند

 

چند راهنمایی ساده
گرچه نمی‌توان برای تشویق رفتارهای آهسته بدون عجله راهنمایی گام به گام ثابتی برای همه تهیه کرد، اما مواردی هست که ممکن است به کارتان بیاید؛ البته این اتفاق در طول زمان رخ می‌دهد و نمی‌توان توقع داشت بلافاصله رفتارهای پرشتاب را ترک کرد:

ـ کمتر کار کنید
از تعداد پروژه‌های کاری و فهرست وظایف‌تان بکاهید. درواقع بیشتر از کمیت روی کیفیت متمرکز شوید. روزانه دو یا سه کار ـ یا حتی یک کار ـ بسیار مهم را در نظر بگیرید و با طمانینه به آن بپردازید. وظایف روزمره و کم‌اهمیت‌تر را می‌توانید اواخر روز انجام دهید.

ـ انفصال از ابزارهای الکترونیک وقتگیر را تمرین کنید
گاهی اوقات بد نیست تلفن همراه، آی‌پد، رایانه و این ابزارها را که بسیار وقتگیر هستند، خاموش کنید. این وسایل نه‌‌​تنها وقت باارزشتان را می‌گیرند، بلکه به شما اجازه نمی‌دهند از بودن در کنار عزیزتان لذت ببرید یا صرفا زمانی مناسب برای خود داشته باشید. زمانی که بتوانید بدون دغدغه کتاب بخوانید، به پیاده‌روی بپردازید یا حتی با آرامش غذا بخورید. شما می‌توانید حتی یک روز کامل از این ابزارها دور بمانید. مطمئن باشید لطمه‌ای نخواهید دید.

ـ جلسات کاری کمتری داشته باشید
این جلسات بیشتر از مفید بودن، اتلاف وقت محسوب می‌شود. تا آنجا که می‌توانید وقت‌تان را در این جلسات هدر ندهید.

ـ از بیکاری نترسید
این روزها مردم وقتی مجبورند منتظر چیزی بمانند، ناشکیبا می‌شوند. در این لحظات دوست دارند یا با تلفن همراه‌شان سر خود را گرم کنند یا مجله‌ای بخوانند. آنها با خود فکر می‌کنند بیکار ماندن فقط اتلاف وقت است و حتما باید کاری انجام دهند. در این‌گونه مواقع بهتر است از فرصت پیش آمده استفاده کرده و راحت و بی‌خیال در جای خود نشسته و از دیدن اطراف خود لذت ببرید. یا اگر در صفی ایستاده‌اید، می‌توانید با مردم صحبت کنید و حرف‌های آنها را بشنوید. این کار را تمرین کنید و پس از مدتی می‌بینید که آن را با لبخند انجام می‌دهید.

ـ از مسئولیت‌هایتان بکاهید
تمام مسئولیت‌های زندگی را به دوش خود نگیرید؛ زیرا این کار شما را به عجله کردن وامی‌دارد. تقسیم کار بهترین حالت است. در ضمن کارهای غیرضروری را هم حذف کنید. عجله نکنید تا زندگی شیرینی داشته باشید

ـ وقت کافی در نظر بگیرید
اگر شما معمولا با عجله سر قرارهایتان حاضر می‌شوید، به این معناست که وقت کافی برای آنها اختصاص نمی‌دهید. اگر باید جایی بروید، حتما برای آماده شدن وقت مناسبی در نظر بگیرید تا مجبور نشوید برای حاضر شدن در محل مورد نظر عجله کنید.
گردآوری:بخش روانشناسی بیتوته

هوش قابل‌ رشد است و کارهای زیادی برای تقویت آن می‌توانید انجام دهید.

برای باهوش بودن به سه چیز نیاز دارید:
۱. آموزش دیدن برای فرایندهای فکری
۲. داشتن اطلاعات زیاد
۳. تمرکز کردن بر یک مشکل یا ایده

بعنوان مثال، توماس ادیسون به این دلیل می‌توانست روی لامپ برق فکر کند که:
۱. برای اینکه یک متفکر منطقی باشد آموزش دیده بود
۲. درمورد مهندسی برق چیزهای زیادی می‌دانست
۳. روی حل یک مشکل تمرکز کرده بود

در زیر به اقدامات کوچکی اشاره می‌کنیم که اگر به صورت روزانه انجامشان دهید می‌توانید بسیار باهوش‌تر باشید.
۱. تا ۳۰ دقیقه بعد از بیدار شدن از خواب، ۲ لیوان آب بنوشید.
بدن شما بخاطر ساعت‌های متمادی خواب بودن، ۹-۶ ساعت است که آبی دریافت نکرده است. آب برای تصفیه موادزائد و توازن مایعات بدن ضروری است. نوشیدن دو لیوان بزرگ آب در ابتدای صبح، کمبود آب بدنتان را جبران خواهد کرد. تحقیقی که روی کودکان انجام گرفته بود نشان داده است که نوشیدن آب بعد از برخاستن از خواب، قدرت ذهن آنها را برای انجام تکالیف فکری بالاتر برده است.

۲. در زمان صبحانه خلاصه یک کتاب را بخوانید.
کتاب‌ خواندن کاری فوق‌العاده است اما زمان صبحانه به چیزی بسیار کوتاهتر نیاز دارد. به جای خواندن مقالات جدیدی که تاثیر چندانی بر زندگی و هوش شما ندارند، خلاصه کتاب‌های پرفروش جهان را مطالعه کنید.

۳. در فاصله بین خانه تا محل‌کار به یک کتاب صوتی گوش دهید.
حتی اگر از خانه تا محل‌کارتان ۱۰ دقیقه طول بکشد، باز هم می‌توانید چند کتاب صوتی روی حافظه گوشی‌ همراهتان بریزید و در این مسیرهای رفت‌وآمد به آن گوش دهید.

۴. در حین کار کردن چای سبز بنوشید.
برخلاف کافئین که باعث مضطرب شدن بسیاری از افراد می‌شود، چای سبز حاوی ال-تیانین است. این آمینواسید موجب افزایش امواج آلفای مغز می‌شود:

تقویت هوش

در عمل این یعنی برخلاف قهوه که اضطراب را در افراد تحریک می‌کند، چای سبز مرغوب تمرکزی توام با آرامش البته بدون حس خواب‌آلودگی در فرد ایجاد می‌کند. به همین دلیل است که ال-تیانین را به صورت مکمل هم برای ریلکسیشن و تقویت سلامت قلبی-عروقی عرضه می‌کنند.

۵. در طول روز چرت کوتاهی داشته باشید.
چرت کوتاه به مغزتان کمک می‌کند سرحال شود. ثابت شده است که یک چرت کوتاه در حین یادگیری سرعت یادگیری را بالا می‌برد. ذهن شما ریتمی دارد که مشخص می‌کند چه زمان خواب‌آلود است و چه زمان به خواب نیاز دارد.

برای باهوش بودن

همانطور که می‌بینید بیشتر افراد وسط روز خواب‌آلودتر می‌شوند. این بهترین زمان برای یک چرت کوتاه است تا هوشیاری و کارایی برای باقی روز به شما برگردد.

۶. در طول روز قند و شکر مصرف نکنید.
درواقع اگر بتوانید مصرف آن را به طور کل قطع کنید، بهتر است. اما اگر نمی‌توانید، سعی کنید در زمان‌هایی که به تمرکز نیاز دارید از قندیجات استفاده نکنید. بالا و سپس پایین آوردن‌‌های قند برای عملکرد هوشمندانه مغز خوب نیست. چیزی که خیلی خوب برای آن موثر است اسیدهای چرب می‌باشد. سعی کنید قندیجات را با با چیزی مثل ماهی یا تخم‌مرغ جایگزین کنید.

 

۷. فقط چند بار در روز به وبسایت‌های اجتماعی سر بزنید.
مغز به اطلاعاتی که به آن عرضه می‌کنید عادت می‌کند. اگر آن را با اطلاعات سریع و غیرمحرک بمباران کنید، تمرکزتان از بین می‌رود. سعی کنید با ارائه اطلاعات محرک به مغزتان، عملکرد آن را بالا ببرید. اگر واقعاً دوست دارید به شبکه‌های اجتماعی سر بزنید، برای خودتان وقت گذاشته و بیشتر از یک زمان مشخص در آن سپری نکنید.

۸. به جای تماشای سریال و فیلم، بازی کنید.
تماشای تلویزیون فعالیتی منفعل است. مغز شما اطلاعات را دریافت کرده اما آنها را پردازش نمی‌کند. اینکار را با بازی کردن جایگزین کنید. در یک تحقیق که در سال ۲۰۱۴ انجام گرفت مشخص شد که حتی یک بازی ساده مثل سوپرماریو تاثیری قابل‌توجه بر انعطاف‌پذیری مغز دارد. یک تحقیق دیگر این این یافته‌ها را تایید کرده است.

۹. به جای تماشای تلویزیون، کتاب بخوانید.
درست مثل بازی کردن، بهتر است که موقع تماشای تلویزیون کتاب بخوانید زیرا فعالیت بهتری برای مغزتان است. کتاب خواندن باعث می‌شود مغزتان تصاویری ذهنی از چیزی که می‌خوانید بسازد.

۱۰. کمی برنامه‌ریزی کامپیوتری انجام دهید.
برنامه‌ریزی کامپیوتری روشی عالی برای تفکر منطقی است. یادگیری کدنویسی شاید سخت باشد اما وبسایت‌هایی هستند که این کار را به صورت رایگان آموزش می‌دهند. می‌تواند برایتان مثل حل کردن پازل باشد.

۱۱. موقع آشپزی اخبار و برنامه‌های علمی تماشا کنید.
زمان درست کردن شام، وقت خوبی است که از پیشرفت‌های جدید تکنولوژی، آموزش و طراحی و همچنین اخبار روز آگاه شوید و اطلاعات عمومی‌تان را بالا ببرید.

۱۲. در طول روز چند حرکت ساده ورزشی انجام دهید.
جسم و ذهن ارتباطی قوی با هم دارند. تناسب جسمی به عملکرد بهتر مغز کمک می‌کند. البته لازم نیست که هر روز به باشگاه ورزشی بروید تا بتوانید از فواید آن بهره‌مند شوید (که البته اگر بروید بهتر است). انجام چند حرکت ورزشی پایه در خانه یا راه رفتن یا پله‌نوردی هم تاثیری عالی روی شما خواهد داشت. سعی کنید هر جند ساعت یکبار یک حرکت فیزیکی حتی بلند شدن از جایتان و کشیدن بدنتان انجام دهید.

۱۳. با کسی که از شما باهوش‌تر است وقت بگذرانید.
عادت‌ها مسری هستند. این یک واقعیت علمی است که مثلاً چاقی از طریق ارتباطات اجتماعی پخش می‌شود. عادت‌ها و الگوهای فکری کسانی که با آنها وقت می‌گذرانید به شما منتقل می‌شود. خودتان را در معرض کسانی قرار دهید که از شما باهوش‌ترند تا بتوانید از آنها فایده ببرید.

۱۴. با کسانی حرف بزنید که مخالف شما هستند.
با کسانیکه با شما مخالفند، بحث دوستانه کنید. اینکار کمکتان می‌کند تا:
- نظرتان را اثبات ‌کنید
- متقاعد شوید که اشتباه می‌کنید
در هر دو حالت، شما برنده هستید. در اولین حالت، شما با بحث منطقی فرد مقابل را متقاعد می‌کنید و در حالت دوم منطق اشتباهی که قبلاً داشتید، اصلاح می‌شود.

۱۵. برای پیاده‌روی به طبیعت بروید.
قدم زدن در طبیعت فواید مختلفی دارد:
- بخاطر وجود درخت‌های بیشتر، اکسیژن بیشتری در این مناطق وجود دارد
- ذهن انسان در طبیعت آرامش بیشتری دارد
- قدم زدن به گردش خون شما کمک می‌کند
قدم زدن در پارک در زمان ناهار می تواند کمکتان کند بقیه روزتان را هوشمندانه‌تر سپری کنید.

۱۶. همیشه یک دفترچه یادداشت همراه داشته باشید.
افراد باهوشی مثل لئوناردو داوینچی همیشه یک دفترچه یادداشت همراه خود دارند. آنها از این دفترچه برای یادداشت کردن ایده‌ها، طرح‌ها و سوالاتی که به ذهنشان می‌رسد استفاده می‌کنند. شما هم یک دفترچه همراه خود داشته باشید تا هر چیز جالبی که به ذهنتان رسید را یادداشت کنید. این کار به شما کمک می‌کند کنجکاوی‌ و تفکر منطقی را در خودتان پرورش دهید.

۱۷. ده دقیقه در آخر روزتان را به برنامه‌ریزی برای روز بعد اختصاص دهید.
با برنامه‌ریزی کردن از یک روز قبل، روزتان را با یک برنامه شروع خواهید کرد. اینکار کمکتان می‌کند بسیار کارآمدتر عمل کنید. خیلی‌ها همه روز مشغله دارند اما درواقعیت کارایی چندانی ندارند. یک بخش مهم از باهوش بودن این است که بدانید کار هوشمندانه مهم‌تر و موثرتر از کار زیاد است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.