محتوای آسمان خراش امیل در آوریل 2016 متولد شد، امیل خیلی تمایل داشت که این پستِش خیلی سریع او را به رتبه اول گوگل برساند. او علاوه بر این تکنیک، از تکنیک توسعه ایمیلی هم برای ارتقا پست اش هم استفاده کرد. استفاده از ایمیل مارکتینگ توانست به سایت امیل 41992 بازدید صفحه ببخشد.
دوست خوبم، اگر دوست دارید در کسب و کاری که دارید، ایمیل مارکتینگ را خوب شروع کنید، مقاله زیر را دنبال کنید:
19 نکته برای دست یابی به ایمیل مارکتینگ موفق که باید بدانید
برای رسیدن به
زندگی ایدهآل آنچه بیشتر از همه انسانها به آن نیاز دارند داشتن سلامت
جسمانی و روحی است و در کنارش انگیزه کافی جهت دستیابی به اهداف بزرگ
زندگی. داشتن یک زندگی سالم آرزوی هر فردی است زمانی میتوان وارد تعاملات
موثر شد و بر دیگران تاثیر مثبت گذاشت که خود فرد از سلامت روانی کافی
برخوردار باشد. باتوجه به دغدغههای قرن حاضر و تمامی عوامل تنشزای که
دورتا دور آدمی را احاطه کرده است رعایت برخی نکاتی میتواند راهگشای
مناسبی برای داشتن زندگی ایدهآل باشد.روانشناسان و پزشکان نکاتی همانند
موارد ذیل را جهت تجربه زندگی مناسبتر ذکر میکنند:
هنگام خوابیدن پردهها و یا کرکرههای اتاق خواب خود را به طور نیمه باز نگه دارید:
با
نیمه باز نگه داشتن پردههای اتاق خوابتان به هنگام طلوع خورشید نور
طبیعی آفتاب سیگنالی را برای کاهش میزان ترشح ملاتونین به مغز شما
میفرستد و بدین ترتیب ترشح آدرنالین نیز افزایش مییابد و این همان
سیگنالی است که نشان میدهد زمان بیدار شدن شما فرا رسیده است.
هنگامی که زنگ ساعت شماطه داربه صدا
در میآید شما پیش از این نیمه بیدار خواهید بود. بهتر است شبها زود به
بستر بروید تا هنگامی که نور خورشید از پنجره به درون اتاقتان میتابد و
شما بیدار میشوید به اندازه کافی خوابیده باشید. حفظ این عادت سبب
میشود ساعت بیولوژیکی مغزتان جایگزین ساعت شماطه دارد و یا زنگ ساعت
موبایلتان باشد.
دستها و پاهای خود را پانزده دقیقه کشش دهید:
عمل
کشش را صبح حتی قبل از این که چشمان خود را کاملا باز کنید انجام دهید.
بازوهایتان را بلند کرده و ورزش خود را با کشش انگشت و دستها سپس مچ
دستتان و در نهایت بازوها انجام دهید.
این عمل را با زانونیز انجام
دهید. به ترتیب انگشتان پا، قوزک و ساق پایتان را نیز درگیر نمایید.
ورزشهای کششی سبب گرم شدن عضلات و مفاصل شده در نتیجه میزان گردش خون
افزایش یافته و میزان اکسیژن بیشتری به بافتها خواهد رسید.
۱۵دقیقه زوتر بیدار شوید :
با
عجله بیدار شدن سبب برهم ریختگی ذهن و افکارتان میشود و باعث میشود
شما فقط به فکر زودتر رسیدن به محل کار و کارهای روزمرهتان باشید ونگرانی
تاخیر و دیر رسیدن را لمس کنید. چنانچه ۱۵ دقیقه زودتر بیدار شوید
میتوانید از این فرصت استفاده کرده به کارهایی که باید در طول روز انجام
دهید ، لباسی که باید بپوشید و حتی صبحانهای که میخواهید بخورید
بیندیشید در واقع با این کار شما ذهن خود را برای کارهای روزمرهتان آماده
میکنید. ذهن و افکار شما همان اندازه به آمادگی ذهنی نیاز دارند که
بدنتان نیاز به آمادگی دارد.
صبح خود را با عبارات شادی بخش که به شما انگیزه میدهد شروع کنید:
شعرهای
خواننده مورد علاقهتان را با صدای بلند بخوانید. حتی زمزمه کردن جملات و
عبارات تاکیدی که حاوی اهداف کوتاه مدت و بلند مدتتان هم باشد به شما
انرژی فراوانی میبخشد. برای خود کارهای که باید انجام دهید را بازگو کنید
و احساس خود را نسبت به کارهای انجام شده بیان دارید به عنوان مثال: خوب
امروز باید برم بانک کارهای بانکی رو انجام بدم بعد لباسها را از اتوشویی
بگیرم این عالیه خیالم راحت خواهد شد از بابت این کارها.
از قرصهای تقویت کننده استفاده کنید:
گاهی
قرصهای تقویتی میتواند به شما انرژی بسیاری بخشد و شمارا برای کارهای
روزمرهتان آماده سازد بهتر است این کار را با تجویز پزشک انجام دهید.
برنامه ریزی کنید:
چنانچه
میخواهید در طول روز به تمامی کارهایتان رسیدگی کنید بهتر است قبل از
خواب تمامی کارهای روز بعد را در برگهای برحسب اولویت نوشته و زمانبندی
کنید. این کار سبب میشود استرس کمتری را در طول روز تجربه کرده و مطمن
شوید در صورتی که طبق برنامه رفتار کنید به تمامی کارهایتان خواهید رسید
این روند آرامش شما را تضمین خواهد کرد.
موسیقی گوش دهید:
موسیقی
روح و روان شما را جان تازهای میبخشد چنانچه به موسیقی علاقمند هستید
زمانی که صرف صبحانه خوردن و لباس پوشیدن میکنید با موسیقی همراه کنید.
صبحانه خود را با قهوه آغاز کنید:
پژوهشها ثابت کرده مصرف متعادل کافئین در صبح سبب افزایش احساس شادی شده و خاصیت آرام بخشی دارد .
زبان خود را مسواک بزنید:
پژوهشهای علمی بیان میدارند که هر شب بیش از ۳۰۰ باکتری در دهان رشد میکند.
مسلما
مسواک زدن سریع نمیتواند تمامی این باکتریها را از بین ببرد.
دندانپزشکان توصیه میکنند جهت جلوگیری از پوسیدگی دندان باید صبحها قبل
از خوردن صبحانه دندانها به مدت ۵ دقیقه مسواک زده شوند فراموش نشود روی
زبان را نیز باید با مسواک به خوبی تمیز کرد.
قبل از ترک منزل تمام افرادی را که دوست دارید ببوسید :
در ارتباط بودن با افرادی که دوستشان دارید باعث کاهش تنش و استرس میشود و شما را برای شروع یک روز مثبت آماده میسازد.
عوامل استرسزا را از بین ببرید :
عوامل
استرسزا تمامی زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده و توان انجام کارهای
مفید را از شما خواهد گرفت. استرس نه تنها شما را از نظر روحی درمانده
میکند بلکه سبب خستگیهای مزمن جسمانی نیز میشود. در واقع سیستم ایمنی
بدن را کاهش و خطر ابتلا به بیماریهای قلبی را افزایش میدهد هر آنچه که
سبب شود شما احساس ناخوشایندی داشته باشید باید از زندگیتان حذف شود.
پژوهشهای یکی از استادان روانپزشکی دانشگاه کالیفرنیا حاکی از این است که
استرس بیش از اندازه بر روی تک تک سلولها تاثیر منفی میگذارد و سبب
تسریع رشد سلولها و سریعتر پیر شدن میشود.
راه حل: کارشناسان
معتقدند بیش از هر چیز باید ریشه عوامل استرسزا را در زندگیتان بیابید و
در صدد از بین بردن آنها باشید. در مواقعی امکان دوری جستن از عوامل
استرسزا وجود ندارد در این شرایط بهترین راه حل یافتن تکنیکهای سازگارانه
است.
روانشناسان در این زمینه راهنمایی خوبی خواهند بود متاسفانه برخی
به جای یافتن علت واقعی و اصلی مشکلشان سعی میکنند با تجویزهای
عامهپسند همانند تنفس عمیق – ریلکسیشن و غیره به آرامش برسند فارغ از
اینکه تمامی این تکنیکها موقتی بوده و مسئله اصلی را حل نمیکند.
به دنبال علایق خود بروید :
آنچه
سبب شادی و سرزندگی شما میشود احساس رضایت خاطر از زندگی روزمرهتان
است با خود بیندیشید تا چه حد از زندگی خود رضایت خاطر دارید چند درصد
اعمال روزانهتان سبب احساس شادی و سرزندگی در شما میشود و چه تعداد از
کارها را بر حسب اجبار انجام میدهید. چنانچه اکثر کارهایی که در روز
انجام میدهید از روی اجبار است و شما را راضی نمیکند بهتر است تدبیری
بیندیشید فراموش نکنید شما یک بار بیشتر زندگی نمی کنید زمان و جوانی آن
چیزی است که شما قادر به کنترلاش نیستید بهتر است هر روزتان را به معنای
واقعی زندگی کنید. از لحظه به لحظه خود لذت ببرید برای خود لیستی تهیه کنید
تمامی علایق خود را در آن درج کرده و برای انجام دادن آنها برنامه ریزی
کنید.
ورزش کنید :
کم
تحرکی یکی از مشکلاتی است که بیشتر انسانها به آن مبتلا هستند.
فعالیتهای ورزشی استرس شما را کاهش داده و مانع از اضافه وزن میشود
تحقیقات نشان داده ورزش مانع ابتلا به آلزایمر میشود. حتی اگر زمان رفتن
به باشگاه و پرداختن به فعالیتهای ورزشی را ندارید میتوانید با
پیادهروی فعالیت بدنی خود را افزایش دهید.
به عنوان مثال اتومبیل خود
را کمی دورتر از محل کارتان پارک کنید و به جای استفاده از آسانسور از پله
بالا بروید. زمانی که به انجام این کارها عادت کردید آنگاه میتوانید نرمش
و ورزش را شروع کنید. ۳۰ دقیقه یا بیشتر در روز پیادهروی کنید.
بر تغذیه خود نظارت کنید :
چربیهای
اشباع شده که در گوشت قرمز یا گوشت مرغ ، شیر و کره به وفور یافت میشود
میزان کلسترول خون را افزایش داده و شما را مستقیما به سمت بیماریهای قلبی
هدایت کند. از رژیم غذایی تک اشباعی نظیر روغن زیتون و بادام زمینی و
همچنین انواع غیر اشباع شده آن مانند روغنهای گیاهی و ذرت استفاده کنید.
هر چند با استفاده از رژیم و شیوه غذای مدیترانهای ممکن است وزن شما کاهش
نیابد اما حداقل سلامت بدن تضمین خواهد شد. افراد باید میزان مصرف چربیهای
اشباع شده خود را در طول یک روز به رقمی حدود ۱۰ درصد و یا پایینتر
برسانند.
تنفس هوای آلوده:
در
شرایطی که بیماریهای ناشی از آلودگی هوا افزایش یافته است بهتر است سعی
کنید تا جایی که امکان دارد در روزهای که آلودگی هوا بالای حد هشدار است
از خانه خارج نشوید.
خوب بخوابید :
متاسفانه
برخی بر این باورند که تحمل کم خوابی یک توانایی است فارغ از اینکه
تحقیقات نشان داده کمبود خواب سبب بروز چاقی، دیابت، فشار خون و مشکلات
حافظه میشود.
این علایم حتی در جوانان و نوجوانان نیز به وضوح قابل
رویت است. برای یک خواب خوب ابتدا اتاق خواب خود را ازهر گونه عوامل مزاحم
پاکسازی کنید تا تبدیل به بهترین مکان برای خوابیدن شود.
تلویزیون و
سایر وسایلی که سبب حواس پرتی میشوند را از اتاق خارج کنید از پردههایی
استفاده کنید که اندکی تیرهتر هستند تا نور اتاق کم شده و تاریکتر شود.
به وزن ایدهآلتان برسید :
چاقی
بیش از اندازه خطر بیماری قلبی و دیابت و حتی سرطان را افزایش میدهد.
این امر در حالی است که نیمی از مردم جهان چاق هستند. محققان معتقدند که
توانایی در حفظ رژیم غذایی خیلی مهمتر از نوع رژیم غذایی است.
دانشمندان
چندین رژیم غذایی مختلف را مورد بررسی قرار دادهاند و پژوهشها حاکی از
این است، آنهایی که در رژیم غذاییشان مداومت داشته و به توصیههای دکتر
تغذیه عمل کرده بودند در کاهش وزن موفقتر بودهاند و احساس رضایتمندی
بیشتری از اندام خود داشته که همین امر سبب افزایش اعتماد به نفس شان شده
است.
تحقیات نشان داده این افراد بعد از کاهش وزن فعالیتهای اجتماعی
شان افزایش یافته است یک رژیم ایدهآل آن چیزی نیست که آشنایان – دوستان و
اطرافیانتان تجویز میکنند شما باید از رژیمی تبعیت کنید که مطابق با
شیوه زندگیتان بوده و بتوانید آن را حفظ کنید.
دوستان خود را ملاقات کنید:
تمامی
کسانی که به شما آرامش و احساس خوب میدهند را شناسایی و سعی کنید زمانی
را با آنها بگذرانید انسانها فطرتاً اجتماعی هستند و دوست دارند در
گروههای قرار گیرند که با آنها علایق مشترک دارند.
مسافرتهای طولانی مدت را در برنامههای خود بگنجانید :
هیچ
چیز بهتر از این نیست که برای مدتی از دغدغههای زندگی روزمره رهایی یابید
سفرهای طولانی افکار شما را آرام ساخته و مانع خستگی ذهنی میشود. مسلما
بعد از سفر با انرژی بیشتری به کارهایتان رسیدگی خواهید کرد .
روابط زناشویی خود را ارتقا دهید:
داشتن
یک رابطه عاطفی موثر زوجین را برای رویارویی با هر تنش و مشکلی اماده
میسازد. در این مسیر بهتر است زوجین توجه بیشتری به رابطه زناشویی خود
داشته و در صورت هر گونه نارضایتی از رابطهشان جهت رفع آن بکوشند و از
مشاورین و متخصصان برای بهبود روابط خود کمک گیرند.
منبع:زیبــاشــو دات کام
بدون برنامهریزی قبلی تصمیم بگیرید به
مسافرت برویدگاهی اوقات زندگی بسیار عادی و تکراری میشود. برای فرار از
این وضعیت لازم است هر چند وقت یکبار بدون برنامهریزی قبلی به یک مسافرت
زمینی بروید.
نیازی نیست از قبل دربارهاش فکر کنید؛ به فکر آن باشید که در لحظه تفریح کنید و از زندگی لذت ببرید.
دل و جرات خود را بیشتر کنید
بعضی اوقات از کمبود آدرنالین در زندگی
خود رنج میبریم! باید سعی کنیم کار جدید و جسورانهای انجام دهیم. مثلا
اسکی رفتن را تجربه کنید یا اینکه به باغ وحش رفته و مارها را از نزدیک
ببینید.
این کارها هیجان را دوباره به زندگی شما برمیگردانند و شما
مجددا همان حسی را تجربه میکنید که در نخستین روزهای زندگی مشترک خود
داشتید.
برخی تعطیلات را جشن بگیرید
چرا منتظر یک عید، تولد و یا سالگرد
ازدواج بمانید تا جشن بگیرید؟ به هزار و یک دلیل مختلف میتوان در روزهای
بسیار زیاد سال جشن گرفت.
این کار را با پختن یک غذای خاص، خریدن یک هدیه کوچک و روشن کردن دوباره شعله عشق در وجودتان انجام دهید.
کمی اجتماعیتر شوید
گاه مشکل زوجها این است که وقت کافی برای هم ندارند و گاهی هم مشکل اصلی آنها تنها بودن، انزواطلبی و دوری گزیدن از اجتماع است.
برای
رفع این وضعیت کسالتبار در یک کلاس ثبت نام کنید، برخی کارها را با
دیگران انجام دهید، به آنها کمک کنید و حرف بزنید و روابط اجتماعی خود را
بهبود ببخشید.
گفتوگوهای جالب و شنیدنی داشته باشید
زندگی گاهی اوقات دچار رکود میشود؛ به
خصوص برای زوجها این اتفاق بیشتر میافتد. دلیل آن هم این است که آنها
همیشه راجع به چیزهای ثابت با هم حرف میزنند.
اگر حرفها و
بحثهای شما تکراری شدهاند، موضوعات جالبی برای بحث کردن و حرف زدن پیدا
کنید. با خواندن یک کتاب و یا تماشای یک فیلم ایده بگیرید و راجع به چیزهای
جالب با همسرتان حرف بزنید. داشتن روابط خوب نیاز به ترکیب سالمی از زمان
با کیفیت، تجربیات جدید و محرکهای درونی و عاطفی دارد.
اگر احساس
میکنید چیزی در رابطهتان از بین رفته یا کمرنگ شده است، شاید دلیل آن این
باشد که شما دیگر تلاشی برای ساختن رابطهتان نمیکنید. اما با روشهای
جدید میتوانید تازگی رابطهتان را بازیابید.
گاه برخی دلایل باعث
از هم پاشیدن یک خانواده و برهم خوردن یک رابطه میشوند و این دلایل گاهی
بسیار پوچ و واهی هستند و اصلا ارزش آن را ندارند که رابطهای به خاطر آنها
تیره و تار شود، اما چگونه میتوان از اشتباهها چشمپوشی کرد و رابطهها
را حفظ نمود؟
بعضی خطاها و اشتباهها میتوانند اعتماد بین زوجها
را از بین ببرند؛ مثل خیانت، دروغهای بزرگ و برخی مسائل دیگر که در نهایت
یک سوال باقی میماند و آن اینکه آیا میتوان همهچیز را به حالت قبل
بازگرداند و این رابطه را بدون توجه به آن خطا ادامه داد؟
بعد از پردهبرداری از تمام رازها و پنهان کاریها، دوباره از نو شروع کنید:
همهچیز را کاملا روشن و شفاف کنید و به
حقایق متوسل شوید. مسوولیت کارهای خود را به عهده بگیرید. در مورد همهچیز
صادق و رو راست باشید و هیچچیز را پنهان و پوشیده نگاه ندارید؛ چرا که
بعدها به خاطر آن درگیر مشکلات دیگری میشوید. شاید گفتن و یا شنیدن حقایق
در این مرحله بسیار دردناک باشد، ولی باید آنها را پذیرفت.
از اعماق قلب خود از همسرتان معذرت خواهی کنید:
تقریبا اکثر زنهایی که من میشناسم به دلیل ترسها و استرسهای غیرمنطقی خود در شرایط روحی نامساعدی زندگی میکنند.
به
عنوان مثال، دخترخاله من سارا در حال تحصیل در رشته روابط بین الملل است و
در عین حال گاهی هم در موسسه خیریهای که در زمینه ساخت زمین بازی برای
مدارس دولتی کمبضاعت است، فعالیت دارد.
کیت خانهدار است و دو کودک
جذاب و دوستداشتنی دارد که با بزرگ کردن آنها مشغول است، اما گاهی هم در
تالیف کتاب آشپزی دستی دارد. دونا هم تهیهکنندهای موفق در زمینه
فیلمهای خوب و آموزنده هالیوود است؛ استیسی مدیر یک بانک در لندن و پالی
فقط به پخت کلوچههای خانگی و خوشمزه سرگرم است.
با وجود تمام این موفقیتها، در چهره
هر کدام ازاین زنان باهوش و خلاق باید حس رضایت را دید. اما به جای حس
رضایت، شک و تردید دائمی بخشی از وجودشان شده، و حتی همیشه نگرانند که
مبادا در زندگی شکست بخورند.
سارا از اینکه به جای سفر به دور دنیا
خود را درگیر مدرک دانشگاهی کرده، احساس ناراحتی میکند. کیت غصه مدرک
دانشگاهی که سالها پیش گرفته را میخورد و تصور میکند که با بزرگ کردن
بچه، فقط وقتش را تلف میکند.
دنا نگران است که مبادا با کار کردن
زیاد روابط زناشوییاش به مخاطره بیافتد. خودخوری استیسی از بابت سیستم
سرمایهداری است که به نابودی خلاقیت او خواهد انجامید. پالی فکر میکند که
پختن کلوچههای خانگی، به اندازه کافی درآمدزا نخواهد بود. بهعلاوه همه
آنها نگران اضافه وزن خود هستند.
مشاهده این پیشداوریهای بیپایان
واقعا برای من عذابآور است. اما مشکل اینجاست که من خودم هم اینطور
بودم. با اینکه پنج کتاب نوشتم، دائم نگران بودم که مبادا کتابهایم
موضوعات مناسبی نداشته باشند یا تمام زندگی خود را وقف نوشتن کردهام تا
جایی که دیگر جنبههای وجودم را نادیده گرفتهام. (به عنوان مثال اضافه
وزنم را نادیده گرفتم.)
در زیر به مواردی که باید بدانیم اشاره میکنم: آیا ممکن است در زندگی اینقدر سخت نگیریم؟
به
نظر شما در حالی که وارد دهه جدیدی از زندگی میشویم، آیا این امکان وجود
دارد که دست از این انتظارات و افکار عجیب و بیاساس برداریم؟ ما می خواهیم
دوستی فداکار، مادری دلسوز و کارمندی وظیفهشناس و همسری وفادار باشیم،
انسانی فوقالعاده که خود را وقف کارهای عامالمنفعه و خیریه میکند و
خودمان به پرورش سبزیجات و میوه بپردازیم و در عین حال که مدیریت یک شرکت
برعهده ماست، روی سرمان بایستیم و با پاها گیتار بزنیم؟
هنگامی که
به زندگی خود و زنان اطراف خودم با این همه فرصت و استعدادهای درخشان نگاه
میکنم، گاهی تصور میکنم که ما موشهایی هستیم که در مسیر پرپیچ و خم
بسیار بزرگی در حال آزمایش هستیم، به سرعت و با صرف انرژی زیاد به این طرف و
آن طرف میدویم و تلاش میکنیم که مسیر درست را بیابیم.
اما شاید
یک دلیل تاریخی قانعکننده برای تمام این سردرگمیها و آشفتگیهای بیپایان
وجود داشته باشد. قرنهاست آموزشی ندیدهایم و هیچ الگویی از یک زن مستقل
نداریم که از او تقلید کنیم (تا این اواخر هیچ زنی با خصوصیات ما وجود
نداشت)، پس نقشه راه را به دست ما ندادهاند.
در نتیجه، کورکورانه در مسیر جدید و
پرپیچ وخم بیانتهای مسابقه رها شدهایم و سراشیبیهای خطرناکی در مسیرمان
وجود دارد. دچار اشتباه میشویم. به سرعت پیش میرویم، تنها به امید اینکه
تصادفا مسیر برایمان باز شود، اما تنها چیزی که انتظار ما را میکشد بنبست
است و مجبوریم بازگشته و از ابتدای راه آغاز کنیم.
اهرمهای مرموز را به امید پاداش فشار
میدهیم، اما عاقبت هیچ! فقط دکمه عذاب بود! اوضاع نگرانکنندهتر میشود
هنگامی که دائما اوضاع خودمان را با پیشرفتهایی که دیگران به دست میآورند
مقایسه میکنیم، که عادتی است صد در صد محکوم به شکست!
خواهرم،
کاترین اخیرا گفتگویی که با یکی از همسایگان نازنینش داشت را برایم نقل
کرد: وی در حالی که کاترین را که بعدازظهر خود را به جمعآوری اعانه برای
کمک به کودکان بیخانمان اختصاص داده بود، مشاهده کرد، به او نزدیک شده و
با ناراحتی به کاترین گفته: "تو مادر خیلی بهتری نسبت به من هستی." به این
دلیل که خواهر من و دوستانش به یکدیگر قول دادهاند که نباید در اینکار
شکست بخورند و رهایش کنند.
نه، جدا- لطفا. دست از تلاش برندارید!
اینکه
خیلی از زنان با استعدادهای شگرف مجبورند تا ساعت ۳ صبح مشغول کار باشند و
فرصت تحصیل در رشتههای هنری یا یادگیری زبان فرانسه و یا حتی انجام
کارهای خیریه را از خود دریغ میکنند، واقعا برایم اندوهآور است.
نگرانی من از این است که، اگر برای
اینکه کامل باشیم دست به هر کاری بزنیم، در نهایت زندگی ما سرشار از استرس و
دلهره و شبیه به زندگی گربههایی که روی شیروانی رستورانهای چینی زندگی
میکنند، برای همیشه بیخانمان و در جستجوی تکهای غذا برای بقا، در حالی
که از استرس زیاد همیشه بیدار بوده و حتی موهای خود را میکشند، خواهد بود.
پس بیایید از این اوضاع خلاص شویم؟
مسلما
همه ما در دهههای پیش رو باید انتظار اتفاقات ناامید کننده را داشته
باشیم. اما مهم نیست، به مسیر خود ادامه بدهید و اجازه دهید که هر اتفاقی
که باید، رخ دهد. اجازه بدهید دیگران مادر بهتری باشند، حتی اگر شده فقط یک
بار.
اجازه دهید دیگران به مدرسه هنرهای زیبا بروند. اجازه دهید
دیگران ازدواج موفقی داشته باشند، حتی اگرشما در کمال بیخردی مردی که
شایسته شما نیست را انتخاب کرده باشید. زمانی که در این حال و هوا هستید،
شغلی نامناسب را انتخاب کنید. به شهری بد نقل مکان کنید.
در مقابل
رئیس خود عصبانی شوید. حالا کاملا برای ماراتون زندگی خود آمادهاید، درست
فردای روزی که رژیم خود را شروع کردید، یک تکه خیلی بزرگ کیک را سریعا
بخورید. در واقع همه چیز را نابود کنید و دوباره با روحیهای شاد به
پاخیزید و همه چیز را از نو بسازید.
این همان کاری است که همه ما
زنان باید یاد بگیریم و انجام دهیم، حالا نقشه آماده شده. فقط با امتحان
کردن راههای اشتباه است که در کمال تعجب راه نجات را مییابید و در کمال
شگفتی درهای دنیای جدیدی که ابدا انتظارش را ندارید به روی شما باز
میشوند. فقط کافیست در آن قدم بزنید. نسل آینده سپاسگزار شما خواهد بود.
به
من اعتماد کنید. زیرا شما راه را برای آنها روشن کردید، زیرا شما شجاعانه
راههای پر پیچ و خم اشتباه زیادی را امتحان کردید تا به موفقیت دست
یافتید.
حتی اگر با وجود تلاش بسیار، عذاب کشیدید اما به نتیجه دلخواه
خود نرسیدید به خاطر همه زنان، از تلاش دست برندارید.برای زندگی خود برنامه
ریزی کنید.
نویسنده: الیزابت گیلبرت، نویسنده کتاب eat, pray, love
منبع:آی بانو
در ازدواج، آنچه شراکت یک زوج را قابل
اطمینان می کند آگاهی از مسائل مالی است. سرانجام، اگر یکی از طرفین بمیرد و
دیگری نداند که پول کجا پس انداز شده است چه اتفاقی می افتد؟
در هر
ازدواج، نیمی از شراکت رو کردن مهارت های متفاوت است. وقتی یکی از زوجین
مهارت در پذیرایی از مهمان دارد، دیگری روش بهتری برای پشت سرگذاشتن
گرفتاری های مالی داشته باشد.
دربعضی از ازدواج ها هر یک از زوجین
نیمی از مخارج زندگی را به عهده دارد، این نکته بسیار مهم است که دقیقاً
بدانند که در چه زمینه سرمایه گذاری، پس انداز یا بیمه سرمایه گذاری خریده
اند. چرا؟ برای اینکه پس از مرگ هریک از زوجین هیچ مسئله ای دردناک تر از
این نیست که همسر متوفی نداند با مشکلات مالی اش چه کند. این مسئله را در
نظر داشته باشید، در اینجا پنج مرحله معرفی می شود تا هر زن و شوهری از
امور مالی خانواده اش آگاهی کامل داشته باشد.
1 -وصیت نامه بنویسید
این
شاید مهم ترین مسئله ای است که یک زوج باید طی دوران ازدواج شان انجام
دهد، خصوصاً زمانی که صاحب فرزند هستند. بسیار مهم است که دارایی تان را آن
طور که از طریق قانون میسر است بین وراث تقسیم کنید.
2 -بیمه عمر و سرمایه خریداری کنید
برای
زوج هایی که هر دو شاغل هستند، عاقلانه است که بیمه عمر خریداری کنند تا
پس از مرگ یکی از طرفین بتوانند از پس بدهی های همسرشان بربیایند. این
سرمایه گذاری مناسبی است که بتوانید در آینده از پس هزینه تحصیل بچه ها و
یا هر هزینه پیش بینی نشده دیگر در آینده بربیایید.
3- فهرستی از دارایی تان تهیه کنید
لیست
از دارایی تان تهیه کنید و آن را در جایی نگهداری کنید. بهتر است این لیست
را درجایی نگه داری کنید که همسرتان نیز از آن مطلع باشد. این لیست باید
شامل رمز حساب های بانکی شما نیز باشد. تا پس از مرگ شما همسرتان بتواند به
حساب تان دسترسی پیدا کند.
4 -پولی برای روز مبادا نگه دارید
نگه
داری مقداری پول نقد برای مواقع اضطراری بسیار مهم است. البته این شامل
مرگ یکی از زوجین نیز می شود. وقتی یکی از زوجین میمیرد دسترسی به حساب
بانکی او بسیار مشکل است. و باید مراحل قانونی انحصار وراثت طی شود و قبل
از آن دسترسی به حساب بانکی متوفی امکان پذیر نیست. در نظر داشته باشید
مقداری پول نقد در جایی نگهداری کنید تا پس از مرگ تان همسر شما به راحتی به آن دسترسی داشته باشد.
5- هر ماه با یکدیگر جلسه مالی بگذارید
در
حالی که ممکن است که یکی از زوجین به مسائلی مالی علاقه نداشته باشد،
برگذاری جلسه مالی یک روش حیاتی است که از امور مالی خانواده مطلع شوید.
این بسیار مهم است که هر دو طرف بدانند که در چه زمینه هایی سرمایه گذاری
کرده اند. سرانجام اینکه این مسئله خوشایند نیست که همسرتان پس از مرگ شما
از دارایی های شما مطلع شود.پس بهتر است که همسرتان را به طور کامل در
جریان امور مالی خود قرار دهید.
منبع:برترین ها
خواه پاسخ به سوالی جزئی، خواه حدس درباره
ادامه لطیفهای باشد، همه ما مرموزترین حدسها را میزنیم. با توجه به
ماهیت جذاب کنجکاوی، چه فعل و انفعالاتی در مغز رخ میدهد که ماهیت آن را
رمزآلودتر میکند؟
نتایج مطالعات در زمینه تاثیر کنجکاوی بر
تواناییهای افراد در یادگیری و ذخیره اطلاعات در مغز و همچنین اطلاعاتی
جدید درباره منشا حس کنجکاوی را در این مطلب می خوانید:
محققان به
شرکت کنندگان لیستی از سوالات جزئی ارائه نمودند و از شرکت کنندگان پرسیده
شد که تا چه میزان کنجکاو به دانستن پاسخ این سوالات هستند. سوالات در صفحه
نمایش به آنها نمایش داده میشد و در عین حال از شرکتکنندهها MRI نیز
گرفته میشد.
پیش از آنکه شرکتکنندگان پاسخ دهند،
محققان تصویری نامربوط به موضوعِ سوال نیز در صفحه نمایش به آنها نشان
میدادند. یک روز بعد از MRI، از تک تک شرکت کنندگان پرسیده شد که تا چه
میزانی پاسخ سوالات و همچنین تصویری که متعاقبا ارائه شده بود را به یاد
میآوردند.
محققان دریافتند که هرچه میزان
کنجکاوی در افراد بیشتر میشد به همان میزان ذخیره اطلاعات در مغز افزایش
یافته بود. هرچه میزان کنجکاوی شرکت کنندگان در پاسخ به سوالات بیشتر بود،
پاسخ سوالات بهتر در ذهنشان مانده بود و به همان نسبت، میزان به یادآوری
عکسی که متعاقبا ارائه میشد، بیشتر بود.
دومین یافته بسیارمهم
بود، زیرا نشان داد، مادامی که فرایند ذهنی درگیر کنکاش و کنجکاوی برای
یادگیری است، به همان میزان هم درگیر دستیابی به پاسخهاست . به عبارت
دیگر، هر چه بیشتر انتظار یادگیری چیزی را داشته باشید، نه تنها آن را بهتر
به یاد میآورید بلکه اطلاعات مرتبط و غیر مرتبط را هم بهتر به ذهن
میسپاریم.
در حین اسکن جواب MRI، محققان
دریافتند که کنکاش و کنجکاوی بیشترِ قدرت سیال ذهن، منجر به ترشح دوپامین
برای فعال شدن هیپوکومپوس یعنی مرکز یادگیری در مغز میشود.
هیپوکومپوس
بخش کوچک و اسب مانندی در مغز است که متضمن شکل گیری اطلاعات جدید و به
خاطرآوری مکانهاست. همچنین متوجه شدند که فعالیت این بخش از مغز عموما به
ترشح دوپامین مرتبط است.
دوپامین مادهای شیمیایی در مغز است
که وظایف پیچیدهای برعهده دارد. یکی از وظایف آن وادار کردن مغز به
قدردانی از دیگران میباشد. هنگامی که رویدادی جدید حسی خوشایند در ما
پدیدآورد، دوپامین در مغز ترشح میشود.
در این صورت، دوپامین طی سینگالهای به مغز خبر میدهد که اطلاعات مهمی در راه است. که این اطلاعات مهم باید در مغز ذخیره گردد.
محققان
توجه خاصی به عصبهایی که دوپامین در آنها ترشح میشود، نشان میدهند زیرا
بیماریهای از قبیل پارکینگسون، افسردگی و شیزوفرنی وابسته به عملکرد و
ترشح این ماده شیمیایی هستند. اما افزایش سن و زوال حافظه یا بروز مشکلات
مغزی در اختلالات روانی خاص از آن دست موضوعاتی است که همچنان برای محققان
ناشناخته مانده است.
این تحقیقات دال بر آن است که هرگونه اختلال در
ترشح دوپامین منجر به کاهش کنکاش و کنجکاوی ذهنی خواهد شد و در نتیجه
بسیاری از اطلاعات مهمی که باید در ذهن ذخیره شود به دست فراموشی سپرده
میشوند.
اخلاق خوش و انرژی، مسری هستند.
با دوستانتان بیرون بروید و اجازه
دهید خلق و خوی خوب آنها در شما تاثیر
بگذارد و به شما انرژی بدهد.
**سپری کردن ساعتی در طبیعت
هر
زمان که امکانش برای شما مهیا شد – حتی برای ساعتی – به تنهایی
به طبیعت بروید. برای آرامش گرفتن از طبیعت، حتی یک پارک عمومی
هم جای بدی نیست. اگر این امکان برای شما وجود
ندارد، یک پیاده روی ساده
در محله خودتان هم میتواند مفید
باشد. البته سعی کنید به مکانهایی بروید که
کمی جدیدتر هستند.
آنچه شما به آن نیاز دارید:
هوای تازه، طراوت و نگاهی تازه به محیط پیرامونتان است؛ در
مکانهایی که عادت ندارید بروید،
توقف کنید و به آنچه در اطرافتان میگذرد
نگاه کنید. بیهیچ عجلهای، نفس عمیق بکشید، بوها را
استشمام کنید و زندگی را که در همهجا به
فور جریان دارد حس کنید. آیا متوجه
هستید که تا چه حد دنیای پیرامونتان
شگفتانگیز و فوقالعاده است؟
**عبور ابرها را در آسمان نگاه کنید!
یکی
از کارهایی که در این هنگام میتواند بسیار شما را
آرام کند تماشای ابرهای درحال حرکت است. این ابرها
سالها قبل از ما بودهاند و سالها بعد از
ما هم خواهند بود؛
اندیشدیدن به این مساله باعث کاسته
شدن از اهمیت مسائلی میشود که آرامش ما را مختل
کردهاند.
**استراحت کردن
بدن
انسان ماشین است و وقتی بیش از حد تحت فشار قرار
میگیرد، خسته میشود؛ هنگامیکه که بدن
خسته میشود، خستگی خود را در سطح انرژی
جسمی و روحی ما منعکس میکند.اگر احساس خستگی میکنید،
زمانی را به استراحت کردن در خانه یا هرجایی که احساس
خوبی در آن دارید، اختصاص
دهید. تلویزیون را خاموش کنید، لپتاپ یا
گوشی تلفن خود را کنار بگذارید و دراز
بکشید. یک فنجان چای گرم یا دمنوش آرامشبخش
بنوشید و کتاب مورد علاقهتان را بخوانید.
لحظاتی که در آن هیچ کار استرسزایی انجام نمیدهیم
بهترین زمان برای تجدید قواست.
**خوردن میوههای تازه
به
بازار میوه و تره بار بروید و میوههای تازه فصل را
بخرید. هر طور که دوست دارید
آنها را میل کنید حتی اگر دوست
دارید، آب میوهها را بگیرید و
بنوشید. نهایت بهره را از مرکبات (پرتقال، گریپفروت، نارنگی
و...) که سرشار از ویتامینC هستند و انواع مغزها ببرید
چرا که این مواد مغذی دشمن استرس و خستگی
هستند. اگر نوع تازه مغزها در دسترس
باشد، بهتر است (به خاطر منیزیم بالای آنها). از نظر علمی ثابت
شده که مصرف میوهها و سبزیجات تازه، خطر ابتلا به
افسردگی را کاهش میدهد. خوردن
شکلات تیره هم شادی آور است.
همچنین یک فنجان چای سبز گرم
میتواند برای کسب آرامش و از بین رفتن خستگی و استرس شما بسیار
موثر باشد. نوشیدن چای سبز را همانند روشی
پالاینده، در برنامه زندگی خود
بگنجانید.
**خواب خوب شبانگاهی
امشب
کمی زودتر به رختخواب بروید
(حدود دو ساعت زودتر از همیشه).
حمام آب گرم قبل از خواب میتواند به شما برای آرام
کردن جسم و زودودن آن از تنشها و سموم کمک
کند. امشب تلویزیون نگاه نکنید. تلویزیون شما را عصبی
کرده و از آرام شدنتان جلوگیری میکند. اگر
برایتان ممکن است، فردا صبح کمی دیرتر از خواب
برخیزید (حتی اگر مجبور باشید برای رسیدن به
کارهایتان زمان کمتری را به حمام صبحگاهی خود اختصاص
دهید).
**رها شدن از انرژیهای منفی
به
کمک ورزش برای تخیله استرسی که بر روی دوش شما سنگینی
میکند، ورزش کنید، بدوید و اگر
نمیتوانید پیاده روی کنید. داشتن
فعالیتی جسمی که کمی به بدنتان فشار وارد
کند، باعث میشود بدن ترکیبی از هورمونها
را تولید کند که نقش مهمی در سلامت روحی و
جسمی ایفا میکند. اگر کمی احساس افسردگی
میکنید شاید به این دلیل است که به
اندازه کافی تحرک ندارید.
**تماشای فیلم
گاهی
تماشای فیلم کمدی میتواند در تغییر روحیه
شما موثر باشد. مطمئناً فیلمهایی وجود
دارد که مدتهاست منتظر فرصتی مناسب برای
تماشای آنها هستید: بهترین فرصت همین امشب است. وقتی احساس
میکنید که کمحوصله شدهاید، تماشای فیلمی
خوب میتواند به شما بسیار کمک کند چرا که
هدف، تنها آرام کردن ذهن شماست.
**گردش و بیرون رفتن با دوستان
اخلاق
خوش و انرژی، مسری هستند. با دوستانتان بیرون
بروید و اجازه دهید خلق و خوی خوب آنها
در شما تاثیر بگذارد و به شما انرژی
بدهد. به عنوان مثال رفتن به رستوران، کافی شاپ و ...
همراه دوستان، به شما اجازه میدهد
افرادی را که دوست دارید ملاقات
کنید. ارتباط با دوستان برای داشتن احساسی
خوب، ضروری است. این 7 راهکار بسیار ساده
میتوانند در رهایی از حسهای منفی، بسیار موثر
باشند. اما با این وجود اگر حس افسردگی و
بیحالی در شما همچنان باقی است.
حتما با یک مشاور مشورت کنید:
شاید این حالات، دلیل پزشکی داشته
باشد. یادتان نرود که صحبت کردن
با اطرافیان میتواند در حل مشکلات به شما بسیار کمک
کند.
منبع : سلامت نیوز
تصمیم گیری یک فرایند ذهنی یکپارچه است که ما معمولاً تا هنگامی که عواقب
غیرمنتظرۀ انتخابمان آشکار نگردد از آن بی اطلاع هستیم. آنگاه با تعجب از
خود می پرسیم: "چرا این گزینه را انتخاب کردم؟
تصمیم عقلانی، از
طریق به کار گیری یک فرایند مشخص گرفته می شود. چنین تصمیمی بر اساس ارزش
ها و فهم تصمیم گیرنده بوده و شامل در نظر گرفتن گزینه های گوناگون و
ارزیابی اثر هرکدامشان است. تصمیم عقلانی ممکن است از عرف های اجتماعی و
انتظارات دیگران تبعیت کند یا نکند.
5 مانع در اتخاذ تصمیم درست
یک- قالب های ذهنی
قالب
های ذهنی، یعنی تمایل به درک مسایل به گونه ای خاص. این قالب ها باعث می
شود که برای حل مسایل تنها برخی از اطلاعات را از حافظه مان بازیابی کنیم.
در صورتیکه باید از همه آنچه یادگرفته ایم یا تجربه کرده ایم در حل
مسایلمان استفاده کنیم. خوب است که به یاد داشته باشیم که قالب ذهنی ما
قادر به حل همه مسایل نیست.
دو- صلبیت در عمل
صلبیت
در عمل، ناتوانی در استفاده از ابزارها و مفاهیم در دیگر کاربردهاست. این
صلبیت در به کارگیری ابزارها و مفاهیم باعث می شود نتوان از آنها به صورت
خلاقانه در حل مسایل استفاده کرد. هرچقدر بیشتر که از ابزار و مفاهیم در یک
مسیر خاصی استفاده کنیم کمتر میتوانیم کاربرد دیگری از آن پیدا کنیم
سه- تعصب در تایید
تعصب
در تایید یعنی تنها شواهد و مدارکی را مورد تایید قرار دهیم که باعث تقویت
فرضیات و عقاید ما شود و از نشانه ها و شواهدی که مغایر با فرضیات و عقاید
ما باشد، صرف نظر می کنیم. بنابراین در حل مسئله، تنها شواهدی را مدنظر
قرار می دهیم که در راستای راه حل مطلوب ما باشد. این خطرناک است زیرا
تصمیم اتخاذ شده بر اساس شواهد و نشانه ها نیست بلکه بر اساس تعصبات و پیش
داوری های ماست.
چهار- استفاده از اطلاعات موجود
ما
تمایل داریم که بر اساس اطلاعاتی که در لحظه در اختیارمان است، تصمیم
بگیریم. البته گاهی باید سریع یا اینکه بر اساس اطلاعات موجود تصمیم گرفت.
اما بیشتر اوقات می توانیم با گذاشتن زمان بیشتر، اطلاعات بیشتری گرد
آوردیم.
پنج- ارزیابی نکردن پیامدها
برخی
از تصمیم ها و راه حل ها به قدری خوب به نظر می رسند که ما سریعاً نسبت به
آن اقدام می کنیم بدون اینکه تاثیر آن تصمیم یا راه حل را در دیگر جنبه
های زندگی مان ببینیم.
ده گام در تصمیم گیری عقلانی
در
هر موقعیت مهمی که نیاز به یک تصمیم مهم دارید، این گام ها می تواند به
کار گرفته شود. اگر از این گام ها استفاده کنید، در زندگی شخصی یا شغلی، می
توانید تصمیم های بهتری بگیرید
یک - هر چه بیشتر مشخص کنید که ضرورت و چرایی گرفتن این تصمیم چیست.
آیا
شما باید در این باره تصمیم بگیرید یا کس دیگر؟ آیا لازم است که تصمیم
بگیرید؟ (اگر حداقل دو گزینه نداشته باشید، تصمیم گیری بی معنی است) تا چه
زمان لازم است که این تصمیم گرفته شود؟ چرا این تصمیم برای شما مهم است؟ چه
کسانی در این تصمیم ذینفع هستند؟ چه ارزش هایی در این تصمیم در برگیرنده
شماست؟
دو- هر گزینه ای که به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید.
ذهن
خود را نسبت به هرآنچه که به تصور می رسد باز بگذارید. ذهنتان را آزاد
بگذارید و آن را سانسور نکنید. اینجا زمان داوری نیست. فقط مطمئن باشید که
هرآنچه ممکن است را نوشته اید
سه- ببینید که کجا می توانید اطلاعات بیشتری در مورد گزینه های ممکن به دست آورید.
اگر
تعداد گزینه های شما کم است، یک دلیلش کمبود اطلاعات است. منابعی که می
تواند اطلاعات بیشتری به شما دهد عبارتند از : دوستان، خانواده، همکاران،
سازمان های دولتی، موسسات تخصصی، اینترنت، روزنامه ها، مجلات، کتب و مواردی
از این دست
چهار- گزینه های تان را بررسی کنید.
از همان محلی که اطلاعات خود را کسب کرده اید در مورد ویژگی های هر گزینه نیز تحقیقی داشته باشید
پنج - فهرست بندی و اولیت بندی گزینه ها
تمام
گزینه هایتان را فهرست کرده و آنها را اولویت بندی کنید که کدامشان برای
شما مناسب تر است. ابتدا ارزشی که هر گزینه برای شما خواهد داشت را مشخص
کنید . گزینه ایکه در چارچوب ارزشی شما جای ندارد را حذف کنید
شش- بررسی نتیجه
نتیجه هر گزینه را تصور کنید و چه خوب است که اثری که بر شما می گذارد را یادداشت کنید
هفت- کنترل کنید.
کدام یک از گزینه های باقی مانده ، اجرایی تر است؟ آنهایی که احتمال اجرایی شدنشان کم است را کنار بگذارید
هشت- کدام گزینه با شما هماهنگی دارد؟
از
میان گزینه های باقی مانده، کدامش برای شما مناسب تر است. این ها تصمیم
عقلانی شماست. اگر گزینه ای را دوست داشته باشید اما نتیجه آن برای شما
مناسب نباشد، این تصمیمی عقلانی نیست. اگر گزینه ای را دوست نداشته باشید
اما نتیجه آن برای شما مناسب باشد، نیز گزینه ای عقلانی نیست. تصمیم عقلانی
آن است که هم آن را دوست داشته باشید و هم برای شما نتایج عقلانی در بر
داشته باشد
نه- شروع کنید.
وقتی
تصمیمتان را گرفتید، به سمت آن بروید. در اینجا تردید یا نگرانی، تنها
باعث ملالت می شود. شما بهترین کاری که در آن مقطع می توانسته اید را انجام
دادید. اگر بخواهید می توانید در آینده تصمیم تان را عوض کنید. در نظر
داشته باشید که هیچ تصمیمی ، وحی منزل نیست
ده- اجرای تصمیم چطور پیش می رود؟
در
هر نقطه خاصی در مسیر هدف، تصمیم خود را بازنگری کنید. آیا نتایج بر اساس
انتظار شماست؟ آیا نتایج شما را خوشحال می کند؟ آیا می خواهید تصمیم تان به
همین صورت باشد یا اینکه می خواهید آن را تغییر دهید؟ اگر تصمیم شما، آنچه
در نظر داشتید را برآورده نمی سازد، فرایند تصمیم گیری را بازنگری کنید.
در این بازنگری، این پرسش ها را بپرسید: «آیا اطلاعات کافی را نداشتم؟ چه
ارزش هایی به میان آمده اند؟ آیا اینها ارزش های من است یا ارزش های
دیگران؟» در نظر داشته باشید که شما همواره می توانید، نظرتان را تغییر
دهید.
منبع:روان/سلامت نیوز
انسانها در شرایط مختلف با موقعیتهایی
روبرو میشوند که ممکن است درخواستشان اجابت نشود. مثلا طالب شغلی هستیم
اما در پذیرش رد میشویم، با کسی تماس میگیریم اما جواب تماس تلفنی ما را
نمیدهد، وارد خانه کسی میشویم اما با روی باز از ما استقبال نمیکند، از
کسی درخواستی میکنیم و او با جواب «نه» درخواست ما را رد میکند بخشی از
این موارد جزو انکار شدنهای کلامی است
با طرد شدن کلامی و غیرکلامی آشنا شوید
انسانها
در شرایط مختلف با موقعیتهایی روبرو میشوند که ممکن است درخواستشان
اجابت نشود. مثلا طالب شغلی هستیم اما در پذیرش رد میشویم، با کسی تماس
میگیریم اما جواب تماس تلفنی ما را نمیدهد، وارد خانه کسی میشویم اما با
روی باز از ما استقبال نمیکند، از کسی درخواستی میکنیم و او با جواب
«نه» درخواست ما را رد میکند بخشی از این موارد جزو انکار شدنهای کلامی
است اما انکار شدنهای غیرکلامی برای زمانی است که با روی باز پذیرفته
نمیشویم. گاهی در جمعی کلامی به زبان میآوریم که مورد پسند دیگران نیست و
این مورد هم در گروه طرد شدنهای غیرکلامی قرار میگیرد. انکار شدن
غیرکلامی ممکن است در شیوه لباس پوشیدن ما هم اتفاق بیفتد. مثلا لباسی
میپوشیم که در یک جمع مورد تایید دیگران نیست و صدها مورد از این نوع
میتوان مثال زد که جزو انکار شدن کلامی یا غیرکلامی باشند.
اهمیت بیشتر، دلخوری بیشتر
در
مواقعی که کسی با طرد شدن کلامی یا غیرکلامی روبرو میشود، احساس میکند
بهصورت ذاتی پذیرفته نشده است. یعنی شخص با خود تصور میکند کسی که به او
جواب «نه» داده است بهصورت کلی وجود حقیقی او را نپذیرفته و با یک نه
شنیدن ساده کل شخصیت خود را زیر سوال میبرد. در این مواقع «نه» شنیدن به
موضوعی آزاردهنده تبدیل میشود. البته ناراحت شدن فرد به چند عامل بستگی
دارد اینکه شخصی که به او «نه» گفته است تا چه اندازه برایش اهمیت داشته
باشد. هر چقدر درجه این اهمیت بیشتر باشد، ناراحتی و دلخوری از طرد شدن
بیشتر میشود و دیگر اینکه آن خواسته تا چه اندازه برای شخص درخواستکننده
اهمیت داشته که اجابت نشدن آن باعث دلخوری شود، اما گروهی دیگر از افراد در
مقابل شنیدن «نه» یا جواب رد شنیدن به کلی ناامید میشوند چون به دنبال
تایید دیگران هستند و وقتی از سوی آنها طرد شوند، دچار آزردگی خواهندشد و
به همین دلیل تحمل طرد شدن را ندارند . این آدمها با پذیرفته شدن احساس
وجود میکنند و به نوعی اعتماد بهنفس میگیرند.
تنها گزینه بهترین گزینه نیست
دلیل
اصلی که بیشتر افراد بعد از تکذیب شدن یا «نه» شنیدن و مواردی از این دست،
دچار ناراحتی می شوند، این است که شخص برای خودش گزینههای محدودی در نظر
میگیرد. برای مثال سالها درس میخواند و همه برنامهریزی زندگی و
آیندهاش را بر مبنای قبولی در کنکور قرار میدهد یا شخصی همه امیدش این
است که در مصاحبه شغلی پذیرفته شود اما این اتفاق نمیافتد. نتیجه این
میشود که با رد شدن درخواست فرد به یکباره همه امید خود را از دست میدهد و
واکنش بسیار شدید در مقابل این اتفاق از خود نشان میدهد چون فقط یک گزینه
برای خودش در نظر گرفته است اما اگر افراد برای خود گزینه های بیشتری در
نظر بگیرند، کمتر دچار ناامیدی و یأس بعد از «نه» شنیدن می شوند.
این اشتباه را مرتکب نشوید
متاسفانه
وقتی افراد با جواب «نه» روبرو میشوند به گزینههای آسان پناه میبرند.
برای مثال وقتی فرد در شغل مورد نظرش موفق نشد، به کارهای غیراخلاقی و جرم
دست میزند یا اگر دوستان فرهیختهاش او را تایید نکردند، سراغ افرادی
میرود که از او در سطح پایینتری قرار دارند چون مطمئن است که در جمع آنها
تایید میشود. در واقع این یک آسیب است و شخص بعد از مدتی احساس پشیمانی
میکند. بهتر است در این شرایط مراقب واکنشهایمان باشیم که بعدها پشیمان
نشویم.
منبع:زندگی مثبت
اگر شما در رویکرد مدیریتی خود به دنبال تخریب روحیه کارمندان یا کسانی که
در بخش شما فعالیت میکنند هستید، استفاده از 3قانون زیر موفقیت شما را
تضمین خواهد کرد.
جیک یک جوان بسیار تیزهوش و پرانرژی است که شغل خود را
در بخش بازاریابی یک شرکت نوآور تازه تاسیس در حوزه آکادمیک بسیار ایدهآل
میداند (این یک شرکت واقعی است، اما تمامی اسامی تغییر داده شده است.)
برای
چند ماه اول جیک خود را در بهشتی میدید، زیرا فعالیت در شرایطی از قبیل
همکارانی باهوش، اختیارات فراوان، وجود تعداد زیادی مشتری که با آگاهی به
دنبال راهکارهایی برای کسبوکار در بخشی پر رونق هستند، رقبایی ضعیف و
محصولاتی عالی که میتوانست با عشق آنها را عرضه کند، رویایی مینمود.
تنها
مشکل لارنس، مدیرعامل شرکت بود. لارنس بدونشک فردی بینظیر بود که به
شیوهای خارقالعاده سهامداران و سرمایهگذاران را مسحور خود میکرد. او با
آنها وارد جلسه میشد، به آنها نوید چشماندازی را که خود از آینده درخشان
شرکت داشت، میداد و تصویری هیجانانگیز از آینده را برای آنها ترسیم
میکرد و در آخر با جیبهایی پر از پول از جلسه خارج میشد.
اما
میان تمام کارکنان پر استعدادی که تحت تاثیر خدماتی که شرکت ارائه میداد
قرار گرفته و جذب آنجا شده بودند، لارنس بهعنوان انگیزهکش شناخته میشد.
برای
جیک مدت زیادی طول نکشید تا به این ویژگی عجیب لارنس پی ببرد، یعنی قابلیت
او در عیبجویی از عملکرد کارکنان، استعدادی بود که میتوانست افراد
پرتلاش و با انگیزه را دلسرد کند. تنها اندکی در کنار او بودن کافی بود تا
در دل فردی که قبلا اهدافی شفاف و انرژی فراوان داشت، بذر شک و تردید،
کرختی، بیاعتمادی و خستگی تدریجی کاشته شود. آنگونه که جیک متوجه شده بود،
لارنس در دلسرد کردن افراد ذوقی هنرمندانه داشت!
با شنیدن داستان
جیک، تصمیم گرفتم با تعداد دیگری از کارکنان این شرکت مصاحبه کنم تا ببینم
از یک انگیزه کش کلاس جهانی چه درسهایی میتوان گرفت. بنابراین با کیسی،
یک ستاره آینده دار که در بخش مدیریت ارتباط با مشتریان فعالیت میکرد و
لیی، یک متخصص IT که لارنس توانسته بود او را از یکی از بهترین شرکتهای
نوآور جهانی برباید مصاحبه کردم.
شنیدن تجربیات این دو که بهطور
طبیعی افرادی با انگیزه و متعهد بودند من را قادر ساخت تا به قوانینی برای
کشتن سرزندگی و انرژی در سازمان دست یابم. بنابراین اگر شما هم در رویکرد
مدیریتی خود به دنبال تخریب روحیه کارمندان یا کسانی که در بخش شما فعالیت
میکنند هستید، استفاده از 3قانون زیر موفقیت شما را تضمین خواهد کرد.
3 عادت افراد انگیزهکُش
1-
انگیزهکشهای درجه یک مدام به افراد میگویند کاری را که در حال انجام آن
هستند چطور انجام دهند، مخصوصا اگر به خوبی از پس آن کار برآیند.
با
این کار انگیزهکشها با یک تیر دو نشان میزنند. از یک طرف به کارمندان
خود میفهمانند که هیچ شناختی از کار خود و اهداف سازمان ندارند؛ در نتیجه
آنها احساس میکنند تمام تلاشی که تا به حال میکردند بیهوده بوده و
انگیزهکش نیز به آن هدفی که داشته دست مییابد.
درعین حال این مدیر
با این مانور میتواند هرگونه موفقیتی را در آینده کارمندان بهدست خواهند
آورد بهنام خود مصادره و ادعا کند که این نتیجه مداخلههای بجای او بوده
است.
2-انگیزه
کشهای حرفهای مطمئن میشوند هرگونه تحقیری که به کارمند تحمیل میکنند
در جمع اتفاق میافتد، مخصوصا در مقابل افرادی که برای کارمند مهم هستند.
کیسی،
تبحر لارنس در این زمینه را اینگونه توصیف میکند: «هروقت من مشتری جدیدی
را برای ملاقات دعوت میکنم (این کار بخش بزرگی از شغل من است) همیشه
نگران آبروریزی هستم. چون منتظرم لارنس با یک شگرد جدید برای ضایع کردن من
از راه برسد و من را احمق جلوه دهد. هفته قبل افرادی را از اسکاندیناوی
برای پیش نمایش یکی از ابزارهای جدیدمان دعوت کردم، آنها عاشقش شدند تا
اینکه لارنس وارد شد و گفت «الان است که کیسی شما را متقاعد کند چیزی از
این تکنولوژی نمیفهمید!»
3- انگیزهکشهای عالی خبرگی خاصی در سورپرایز کردن دارند.
لی،
مغز متفکر برنامههای IT لارنس به استعداد او در ایجاد سردرگمی درباره
آنچه اتفاق میافتد اشاره میکند. برای مثال، لی چندین بار یک مشتری را
برای بحث در مورد استراتژی دعوت کرد فقط برای آنکه پی ببرد لارنس بدون
اطلاع او قبلا با آنها صحبت کرده است.
اما مثل تمام انگیزهکشها،
لارنس نیز یک جواب آماده برای توجیه عملکردش داشت: «شرکت به سرعت در حال
حرکت است و ما نمیتوانیم نگران این باشیم که چه کسی اعتبار بهدست میآورد
یا اینکه کی با چه کسی صحبت میکند» و چون شرکت به سرعت در حال رشد است،
این توجیه برای تازهواردهایی که هنوز زیر بار فشار رفتارهای مایوسکننده
رئیس خود خرد نشدهاند منطقی به نظر میآید. اما بعد از چند ماه کار در
شرکت، افراد متوجه میشوند تا چه اندازه جا انداختن یک محصول حتی اگر هم
عالی باشد بدون پشتیبانی دشوار است.
پرونده لارنس من را به یاد
روزگاری انداخت که بهعنوان نویسنده متن سخنرانیها فعالیت میکردم. یکی از
سرپرستان من استعداد فوقالعادهای در این زمینه داشت. یک روز او بعد از
کلی لفاظی کردن درباره خدمات عالی شرکت در گذشته، ناگهان رو به من کرد و با
جدیت گفت «ما یک شرکت خیلی خوب میشدیم اگر این کارمندان را نداشتیم».در زندگی شما فعالیتهایی وجود دارند که با انجام ندادن آنها میتوانید
زندگی شادتری را تجربه کنید. همین حالا این کارها را از زندگیتان حذف کنید
تا بیشتر بخندید.
بیتفاوت نباشید
عدهای
اعتقاد دارند شادی همانند یک پروانه است. مادامی که برای به دست آوردنش
خودتان را به تقلا و تکاپو میاندازید از دستان شما فرار میکند اما همین
که نسبت به آن بیتوجه شدید خواهید دید همانند پروانه روی شانههای شما
خواهد نشست، اما با احترام به همه کسانی که چنین عقیدهای دارند باید
بگوییم این باور دقیقا اشتباه است. شادی چیزی است که شما باید انتخابش کنید
و نسبت به آن بیتفاوت نباشید تا به سمتتان بیاید. با بیتفاوتی هیچ
پروانه شادیبخشی روی شانههای شما نخواهد نشست.
منزوی بودن ممنوع!
شادی
یک هدیه الهی نیست که خداوند آن را به کسی داده و دیگری را از آن محروم
کرده باشد بلکه این شما هستید که باید شادی را وارد زندگیتان کنید. یکی از
راههایی که میتواند در شادی شما تاثیر زیادی داشته باشد بالابردن
مهارتهای اجتماعیتان است. با افرادی در ارتباط باشید که احتمال
شادبودنتان را افزایش دهند. مصاحبت با این افراد امید و انگیزه را در شما
تقویت میکند و اجازه منفیبافی و ناامیدی به شما نخواهد داد چون دوستان
شاد همیشه نکات مثبت خوبی برای یادگرفتن خواهند داشت. در محیط کارتان نیز
مهارتهای اجتماعیتان را بالا ببرید و سعی کنید به دایره دوستانتان
بیفزایید. هر چقدر منزوی و گوشهگیر باشید به همان میزان شادی بیشتری را از
زندگیتان دور کردهاید.
کینه را حذف کنید
هر
چقدر راحتتر دیگران را ببخشید به همان اندازه خود را از بروز اتفاقاتی که
به واسطه خشم به وجود میآید در امان نگه داشتهاید. وقتی کمتر دچار خشم
شوید بدن سالمتر و روان پرنشاطتری خواهید داشت. اگر میخواهید کمتر از
دیگران عصبانی شوید و کینه به دل بگیرید، از دیدگاه آنها به رفتارهایشان
نگاه کنید. وقتی خودتان را جای کسی میگذارید بهتر شرایط او را درک میکنید
و برای بعضی رفتارهای ناخوشایندی که از او سر میزند دلیل قانع
اوکنندهای برای خودتان خواهید داشت که باعث میشود راحتتر او را ببخشید.
با بخشش دیگران شادمانی واقعی و بدون وابستگی به چیزی را تجربه خواهید کرد.
کمتر تلویزیون تماشا کنید
تحقیقات
دانشمندان نشان میدهد وقتی خود را درگیر فعالیتهایی میکنید که معنادار
هستند و از نظر خودتان مفید به حساب میآیند، شادی بیشتری را وارد زندگی و
روحیهتان میکنید اما وقتی درگیر فعالیتهایی میشوید که در آنها کمتر در
جریان هستید و حالت منفعل به خود میگیرید، برای مثال تماشای تلویزیون،
روحیهتان بیشتر دچار کسالت میشود. وقتی در تعطیلات هستید قبل از اینکه
فعالیتی را بهعنوان گذران وقت انتخاب کنید ابتدا آن را مورد ارزیابی قرار
دهید که آیا به نظرتان مفید است یا خیر. البته منظور این نیست که شما هرگز
نباید تلویزیون تماشا کنید بلکه زمان آن را محدود کنید و در عوض کارهایی
انجام دهید که حس مفید بودن به شما میدهد. درگیر شدن در کارهای مفید و
معنادار شادی بسیاری را به زندگیتان انتقال خواهد داد.
منبع:هفته نامه زندگی مثبتکمتر کسی است که دلش نخواهد در زندگی موفقیت چشمگیری به دست آورد، اما تا
به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا بعضی از افراد هر چقدر تلاش
میکنند به نقطه ایدهآلی که در ذهنشان تجسم کردهاند نمیرسند، اما در
مقابل عدهای دیگر هستند که در هر زمینهای که فعالیت میکنند به موفقیت
میرسند.
تعداد این آدمها خیلی کمتر از تعداد آدمهای ناموفق است
اما چرا؟ ما راز موفقیت این دسته از افراد را برایتان خواهیم گفت و مطمئن
باشید اگر به آن عمل کنید موفق خواهید شد.
برنامه بریزید و به آن بچسبید
برای
زندگیتان یک نقشه راه داشته باشید. جزئیات اهدافتان را بنویسید، اما
اهدافتان را واقعی و در حد توانتان در نظر بگیرید. وقتی برنامهای را تنظیم
کردید به آن وفادار باشید و اجرایش کنید. اکثر کسانی که ناموفق هستند
برنامههای زندگی و اهدافشان را نیمه رها میکنند و نداشتن ثبات و پشتکار
باعث میشود موفق نباشید.
قدمهای کوچک بردارید
برای
هدفتان خواه بزرگ باشد یا کوچک قدم بردارید، حتی اگر بسیار جزئی باشد. با
این کار در خودتان این باور را به وجود آوردهاید که امر مهمی را آغاز
کردهاید و ملزم میشوید که ادامه مسیر را طی کنید. برای مثال اگر هدفتان
این است که در عرض یک سال پسانداز بیشتری داشته باشید همین لحظه در داخل
یک قلک مبلغی پول به عنوان پسانداز بگذارید.
خیلی سریع تغییر نکنید
یکی
از رموز موفقیت ایجاد تغییرات مناسب و کارآمد در سبک زندگیتان است، اما
ایجاد این تغییرات نیز نیاز به رعایت تکنیکهای مخصوص به خود دارد. برای
مثال برای تغییر یا حذف کردن یکسری رفتارها و عادات نامناسب باید زمانی
مشخص را برایش در نظر بگیرید و یک شبه انتظار منقلب شدن خودتان را نداشته
باشید. اگر انتظارات غیرواقعی از خودتان داشته باشید بهتدریج از انجام
تغییرات دلزده میشوید و باید با موفقیت خداحافظی کنید.
کمک بخواهید
فرض
را بر این میگیریم که شما نقشه راه مشخص و دقیقی را آماده کردهاید و
قدمهای کوچکتان را هم برداشتهاید. عزمتان را جزم کردهاید که با پشتکار و
تلاش به هدف مشخصتان برسید، اما خیالتان را راحت کنیم، اینکه تنهایی
نمیتوانید نتیجه مطلبوبی دریافت کنید و برای این کار به کمک دیگران نیاز
دارید، اما کمک گرفتن هم راه و روش مخصوص به خودش را دارد. از کسانی کمک
بگیرید که در عین واقعبین بودن به شما دلگرمی داده و نکات آموزندهای
برایتان بیان کنند. از افرادی که نسبت به هر چیزی بدبین هستند و جسارت لازم
را برای پیگیری یک هدف ندارند پرهیز کنید. شنیدن تجربیات دیگران و تکرار
نکردن اشتباهات دیگران میتواند در درازمدت شما را به موفقیتی چشمگیر
برساند.
ناله نکنید
هیچ
انسان موفقی اهل غر و شکایت نیست. چون این دسته از افراد اعتقاد دارند به
جای غر زدن و انتقاد کردن از شرایطی که در آن قرار دارید باید تلاش کرد و
قدمهای موثر برداشت. اگر از وضعیتی که در حال حاضر در آن قرار دارید راضی
نبوده و حتی برایتان آزاردهنده است چاره این موضوع شکایت و غر زدن نیست. با
همه وجود برای یک بار هم که شده دست به تغییر بزنید و با جایگزین کردن
عادات خوب زندگیتان را دلنشینتر کنید. به یاد داشته باشید که هر انسانی
تنها یک بار فرصت زندگی کردن دارد و زندگی همان شانسی است که شما به دنبال
آن هستید. از این اولین و آخرین شانستان به درستی استفاده کنید.
منبع:هفته نامه زندگی مثبت
هدیه دادن و گرفتن از دیرباز مورد توجه
بشریت بوده و به اندازه قدمت انسان، سابقه دارد. در حقیقت هزاران سال است
که مردم با به راه انداختن مراسم و جشن های مختلف به یکدیگر هدیه می دهند.
بنا
بر تحقیقات انجام شده هدیه، بخش مهمی از روابط و تعاملات جوامع انسانی را
در بر می گیرد و تعریف مشخصی از این روابط ایجاد می کند. هدیه، پیوند بین
اعضای خانواده و دوستان حتی طرف های کاری و تجاری را محکم می کند. مردم
وقتی به یکدیگر هدیه می دهند، اول از همه نشان می دهند که برای یکدیگر ارزش
قائل هستند و به یکدیگر اهمیت می دهند. همچنین موجب می شود که به یکدیگر
بیشتر فکر کنند و توجه نشان دهند. اگرچه مفهوم هدیه در فرهنگ های مختلف
گاهی متفاوت است، اما در اصل نشان دهنده توجهی است که افراد به یکدیگر
ابراز می کنند.
هدیه دادن و گرفتن، واضح ترین روشی است که فرد می
تواند علاقه خود را به طرف مقابل نشان دهد و حتی برعکس، ممکن است فردی
بخواهد با کمترین صدمه به طرف مقابل رابطه شان را پایان دهد. او می تواند
این کار را با هدیه دادن انجام دهد. افرادی که به مقوله هدیه توجهی ندارند،
معمولا این علائم و اشارات اجتماعی را بسادگی از دست می دهند.
بنا
بر گفته روان شناسان هدیه دادن و گرفتن می تواند برای افراد بسیار مهم باشد
و موجب سلامت روح و در نهایت جسم دو طرف شود. در حقیقت این عمل افراد را
در شرایط برد ـ برد قرار می دهد و احساسات خوب و بسیار خوشایندی در هر دو
طرف ایجاد می کند و موجب صمیمیت و در نتیجه احساس امنیت بیشتر می شود. در
حقیقت هدیه دادن و گرفتن باعث ترشح هورمون «سروتونین» می شود که در مغز
افراد تنظیم کننده حالات روحی شان است.
از طرفی تحقیقات نشان داده
است که هدیه دادن به مراتب بیش از هدیه گرفتن شادی می آورد و وقتی این عمل
به عادتی در زندگی تبدیل شود، مسلما می تواند جلوی افسردگی را بگیرد. زیرا
فرد هدیه دهنده از این که توانسته دیگری را شاد کند، احساس باارزش بودن می
کند. در واقع هدیه دادن را می توان در زمره کارهای نوعدوستانه قرار داد.
بویژه زمانی که این کار بدون چشمداشت و توقع تلافی انجام شود، بسیار فرحبخش
است.
هدیه خوب
هدیه
دادن به نظر ساده و بی دغدغه می آید، اما باید گفت کاری بسیار سخت و
پیچیده است و اول از همه باید آداب آن را بخوبی بدانید. هدیه خریدن از این
نظر سخت است که معمولا نمی دانیم طرف هدیه گیرنده به چه چیزی علاقه مند
است. درواقع نمی توانیم براحتی وارد مغز او شده و از دریچه چشم های او دنیا
را ببینیم و بفهمیم که او واقعا چه می خواهد. حتی گاهی اوقات این ناتوانی
به تهیه هدایایی منجر می شود که از نظر گیرنده ارزشی ندارند.
از
طرفی رسم و رسوم های مختلف در فرهنگ های گوناگون هدیه دادن را بسیار سخت تر
می کند. معمولا در جوامعی که از تنوع فرهنگی برخوردارند، هنگام تهیه هدیه
باید بسیار مراقب بود تا هدیه ایمناسب تهیه شود. درواقع باید از سنت های
یکدیگر که گاه از شهری با شهر دیگر متفاوت است باخبر بود. در هر حال دادن
هدیه خوب و عالی چیزی است که فرد هدیه دهنده به آن بسیار توجه دارد. در زیر
به برخی از ویژگی های یک هدیه خوب اشاره شده است:
هدیه بی منظور
پیش
از هر چیز باید گفت یک هدیه خوب و باارزش هدیه ای است که بدون منظور و
بدون توقع جبران داده شود. زیرا اگر توقع جبران به میان آید، اولا فرد
گیرنده هدیه را در شرایط خاصی قرار می دهید و او احساس می کند که مجبور است
برایتان هدیه بخرد و در ثانی به او می فهمانید که هدیه تان صمیمانه و از
ته قلب نبوده است.
هدیه گرانقیمت
اگر
هدیه تان باعث شود که دریافت کننده احساس فقیر بودن کند، هدیه ای واقعی
نیست، بلکه با این کار به او می فهمانید که شما قدرت خرید بسیار بالایی
دارید و می خواهید این موضوع را به رخ او بکشید. از آنجا که مردم به محض
دریافت هدیه خواه ناخواه به فکر جبران آن می افتند، خریدن هدایای گرانقیمت
دریافت کننده هدیه را به دردسر می اندازد و آن هدیه را به تلخ ترین خاطره
زندگی اش تبدیل می کند. بنابراین مراقب باشید هدیه ای تهیه کنید که طرف
مقابل را به زحمت نیندازید.
هدیه خاص
گاهی
اوقات برخی افراد صرفا برای رفع تکلیف هدیه می خرند و در این گونه مواقع
جوراب، کمربند و از این قبیل کالاها را مناسب می دانند. اگرچه این اجناس
نیز بسیار ضروری است، اما با دادن این نوع هدایا نمی توانید به دریافت
کننده این احساس را بدهید که برایتان مهم هستند و آنها احساس خاص بودن نمی
کنند. اگر می خواهید چنین حسی به او بدهید بهتر است برایش چیزی بخرید که
بسیار شادترش کند. گاهی خریدن یک کتاب که به آن علاقه داشته است می تواند
یک هدیه خاص برای او محسوب شود.
پول به عنوان هدیه
برخی
به جای خریدن هدیه، پول می دهند. دادن پول این مفهوم را می رساند که فرد
گیرنده هدیه آنقدر ارزش و اهمیت نداشته است که به خودمان زحمت فکر کردن
درباره هدیه یا بازار رفتن بدهیم و این موضوع را به سادگی با دادن پول به
او می فهمانیم. بنابراین اگر می خواهید به گیرنده هدیه بگویید برایتان مهم
است هرگز پول هدیه ندهید.
هرگز نمی توان ارزش هدایا را با پول
سنجید. دادن هدیه یعنی نشان دادن علاقه فرد به طرف مقابل. بنابراین می
توانید کاری غیر از خریدن جنس و کالا انجام دهید. مثلا می توانید غذای مورد
علاقه او را آماده کرده و او را به صرف غذا در زمانی مناسب دعوت کنید. در
حقیقت با این کار به او نشان می دهید که چقدر برایتان مهم است.
تفکر پشت هدیه
خود
هدیه چندان مهم نیست، بلکه تفکر پشت آن از اهمیت برخوردار است. بنابراین
در مورد هدیه ای که می خرید به دقت فکر کنید. به طور کلی به کسی که می
شناسید هدیه ای بدهید که دوست دارد. معمولا در صحبت هایتان می توانید متوجه
شوید که او چه چیزی دوست دارد. اگر هم کاملا نمی دانید طرف مقابل چه چیزی
دوست دارد، هدیه ای بگیرید که احتمال می دهید برایش کاربردی باشد.
همیشه
خریدن اجناس و کالا نمی تواند خاطره انگیز باشد، ولی می توانید مثلا برای
او بلیت یک کنسرت یا یک کلاس تفریحی و ورزشی که دوست دارد، تهیه کنید. به
این وسیله می توانید خاطره ای شیرین در ذهن او به جا بگذارید.
اگر
فردی که برایش هدیه می خرید وقت بسیار کمی دارد، بنابراین برایش هدیه
پردردسر نخرید. مثلا خریدن یک پازل ۵ هزار قطعه ای می تواند بدترین هدیه
عمرش باشد، اما خریدن کتاب های صوتی که هنگام انجام دادن کارهایش بتواند به
آن گوش کند، گزینه مناسبی است.
هیچ چیز جالب تر از این نیست که
هدیه تان را کادو پیچ دریافت کنید. حتی اگر بلیت رفتن به یک مکان تفریحی
است آن را در یک برگه کادو بپیچید یا در پاکت مخصوص هدیه قرار دهید تا هدیه
گیرنده از باز کردن کادو لذت ببرد. در ضمن مهم است برای چه کسی چه کاغذ
کادویی انتخاب می کنید، مثلا کاغذ کادو با طرح پروانه برای کسی که به طبیعت
علاقه دارد، بسیار مناسب است.
نوشته های زیبا
همیشه
روی کاغذ کادوی هدیه تان سخنی زیبا بنویسید. البته تا آنجا که می توانید
از نوشتن جملات کلیشه ای اجتناب کنید. گاهی می توانید خاطرات زیبایتان را
که با هم داشتید در جمله ای زیبا بیان کنید و به پاس آن روزها هدیه تان را
پیشکش نمایید، اما اگر هم نمی دانید چه بنویسید یک جستجوی ساده در اینترنت
می تواند جملات بی شمار زیبایی در این خصوص در اختیارتان قرار دهد.
گاهی
اوقات دادن هدیه ای که نشان دهد دوست دارید با فرد گیرنده هدیه ارتباط
محکم تری برقرار کنید، می تواند بهترین هدیه باشد. مثلا خرید بلیت دونفره
سینما و هر مکان تفریحی دیگر.
زمان و توجه
البته
هدیه نباید حتما پولی باشد. شما اگر کسی را دوست دارید و می خواهید به او
نشان دهید که برایتان مهم است می توانید با اختصاص دادن بخشی از وقت تان و
گوش کردن به صحبت های او و همدردی نشان دادن به او بگویید که چقدر برایتان
ارزش دارد. به این وسیله او می تواند باارزش ترین هدیه را که توجه خالصانه
شماست، دریافت کند.
منبع:باشگاه خبرنگاران
تا بحال دقت کرده اید که چقدر آسان متن
شعر و آهنگ ها را از 20 سال پیش به یاد می آورید، اما نام یک فرد خاص از
هفته پیش تا حالا از ذهنتان به کلی پاک شده است؟اهنگ ها و ترانه های دوران
جوانی و یا کودکی با احساسات به حافظه ما چسبیده اند و جدایی ناپذیرند.
خاطرات گذشته به صورت عمقی وارد مغزمان شده اند و مغز هر روز خاطرات جدیدی
به آن ها اضافه می کند. مادامی که سن بالاتر می رود مطالب جدیدتر را بیشتر
فراموش می کنیم و مطالب قدیمی را همچنان به خوبی به یاد می اوریم.
اسم
ها برچسب هایی اختیاری در مغز هستند. یعنی اگر معنای خاصی از آن اسم در
ذهنمان نباشد به یاد آوردن آن بسیار دشوار است در حالیکه موسیقی و متن آهنگ
ها رابطه ای عمیق با احساسات دارد، بنابراین به یاد اوردن آن ها به راحتی
امکانپذیر است.
دلایل فراموشی
رابطه جنسی ممکن است به طور موقت سبب فراموشی شود.
فراموشی که از این طریق حاصل می شود نوعی فراموشی موقت و زودگذر است که به
فراموشی زودگذر جهانی معروف است.شاید گاهی اوقات برایتان اتفاق افتاده
باشد که برای چند لحظه به یاد نمی آورید که کجا هستید، ساعت چند است و ...
اما خودتان و اعضا خانوادتان را می شناسید.رابطه جنسی ممکن است یکی از آن
مواقعی باشد که پس از آن دچار این مشکل می شوید.
در طول بارداری و پس از آن ممکن است فعالیت مغز کمی دچار تغییرات شود.
بعضی از خانم های باردار می گویند که حافظه شان کمی درحین بارداری ضعیف
عمل می کند اما تحقیقات هنوز صحت این مسئله را تایید نکرده اند چرا که در
آزمایشاتی که بر روی حافظه خانم های باردار انجام شد مشخص شد که در طول
بارداری و پس از ان حافظه خانم ها کمی ضعیفتر از قبل عمل می کند که احتمال
می رود فشار و استرسی که در این دوران به خانم ها وارد می شود سبب ضعیف شدن
حافظه شان می شود.
از سن 20 سالگی به بعد، سلول های مغز از بین می روند و همین باعث تغییر در چگونگی به حافظه سپردن می شود.البته
این مسئله کاملا طبیعیست. اما می توان با داشتن فعالیت، روند از بین رفتن
سلول ها را کاهش داد. ورزش کردن، رقصیدن، مطالعه کردن، جدول حل کردن و در
اجتماع فعالیت داشتن می تواند به گونه ای روند تحلیل سلول های مغز را کاهش
دهد.
صبحانه نخوردن باعث فراموشی می شود.صبحانه
را از دست ندهید. صبحانه هوش را افزایش نمی دهد اما باعث می شود که بهتر
به خاطر بیاورید.مثلا به یک سخنرانی رفته اید یا در جلسه ای حاضر شده اید
اگر صبحانه نخورده باشید محال است که سر خط را گم نکنید و حتم به یقین
فراموش می کنید که چه می خواستید بگویید. این فراموشی به دلیل کاهش قند خون
می باشد.
استرس ناگهانی ممکن است حافظه تان را قوی تر کند.
با دیدن صحنه ای ناراحت کننده و یا وحشتناک ،هورمون استرس منفجر می شود و
حافظه قوی تر عمل می کند و طرف هوشیارتر می شود. اما اگر این استرس به طور
مداوم ادامه پیدا کند بدن نمی تواند با آن سازگاری حاصل کند.استرس طولانی
مدت و مزمن می تواند بخشی از مغز را تحلیل ببرد و به یادآوردن و تمرکز
گرفتن را دچار مشکل کند.که همین مسئله منجر به بیماریهایی چون افسردگی،
دلواپسی، مشکلات قلبی و دیابت می شود.
انتی هیستامین ها و قرص های خواب به حافظه صدمه وارد می کنند.
میلیون ها نفر در آمریکا از قرص های آنتی هیستامین برای درمان آلرژی و یا
قرص های خواب آور استفاده می کنند که مشکلات موقت حافظه را در بر دارند.
همچنین برخی انواع قرص های کاهش کلسترول خون تا حدودی حالت گیجی و کم کاری
حافظه را در بر خواهند داشت.خوشبختانه زمانیکه مصرف دارو را متوقف کنید
مشکلات حافظه هم از بین خواهد رفت.
ذهن آدمی همانند توپ پلاستیکی است که با
زنبور پر شده است. صدها زنبور در سر داریم که در مسیرهای متضاد حرکت و هر
بار ما را به مسیری جدید هدایت می کنند.
مردم عموما دوست ندارند فقط
یک کار انجام دهند. می خواهند همه کارها را با هم انجام دهند. به اصطلاح
می خواهند با یک دست، ده تا هندوانه بردارند و انتظار هم دارند همه آنها به
درستی پیش بروند. به طور مثال، برای بعدازظهرهای خود در باشگاه ثبت نام می
کنند، همزمان کلاس زبان فرانسه می روند و از آن طرف می خواهند با دوستان
رستوران یا بیرون بروند و حسابی خوش هم بگذرانند. تمایلات انسان انتها
ندارد. امیال انسان دایم او را به همه طرف می کشانند.
زندگی انسان
ها به این ترتیب می گذرد. بیشتر ما دایم دچار تناقض و تضادهای فکری هستیم و
دایم از این شاخه به آن شاخه می پریم و می خواهیم همه کار هم انجام دهیم.
اما وقت نداریم و دست آخر، هیچ کار مفیدی هم انجام نمی دهیم. برای برطرف
کردن چنین مشکلی باید تکنیک داشته باشید و کارهای زیر را انجام دهید. با ما
همراه باشید.
ایده های بزرگ
تصور
کنید اگر ۲۰ سال پیش، شما آن نابغه ای بودید که ایده راه اندازی گوگل،
آمازون یا فیس بوک را در سر دارد. در این حالت، شما سه تا از بهترین ایده
های بیزینسی قرن اخیر را کشف کرده بودید. اگر فقط یکی از آنها را به واقعیت
بدل می کردید، به میلیاردی مشهور تبدیل می شدید. اما اگر می خواستید هر سه
را به طور هم زمان پیش ببرید، مطمئن باشید به هیچ جا نمی رسیدید. ایده ها
به ذاته خوب بودند. اما داشتن ایده به تنهایی کارساز نیست. بسیاری از مردم
ایده های بزرگی در سر دارند. اما مشکل اینجاست که ایده های زیاد یکدیگر را
خنثی می کنند.
هر چه ذهن در فازهای مختلف ایده پردازی کند، کمتر
امکان اجرا و موفقیت در آن زمینه را خواهد داشت. به همین دلیل است که بخشی
از انسان های باهوش را «بی خرد» خطاب می کنند.
مردم چگونه به ناممکن ها دست پیدا می کنند
تصورات غیرممکن خود را تجسم کنید. مثلا اینکه می خواهید یک کتاب بنویسید یا اینکه به کره مریخ سفر کنید.
اگر
به هر دلیلی مجبور به انجام آن هستید و زندگی یا کار دیگران به آن بستگی
دارد، چطور باید آن را انجام دهید؟ چطور می توانید آن را به انجام برسانید.
باید
برای این منظور همه افکار دیگر را دور بریزید. باید یک زنبور بزرگ در توپ
پلاستیکی زندگی خود باشید که به تنهایی هدایت توپ را به عهده دارد و آن را
فقط به یک مسیر واحد می برد. البته خیلی هم سریع حرکت نکنید. یکی از
ترفندهای بسیار کاربردی برای موفقیت، داشتن یک هدف واحد است.
این
سیستم را می توانید در انسان های موفقی همانند ادیسون یا انیشتین به خوبی
متوجه شوید. وقتی روی یک هدف واحد تمرکز می کنید، ذهنتان می تواند عمیق تر و
گسترده تر روی آن موضوع کار کند و همین محدودیت به موفقیت بیشتر فرد کمک
می کند.
بیشتر مردم به دلیل داشتن یا نداشتن استعداد در کار خود با
شکست مواجه نمی شوند، بلکه به دلیل اینکه توانایی های بالقوه شان در جهات
مختلف پراکنده است، نمی توانند نتیجه درست به دست بیاورند.
چگونه دسته زنبورها را کنترل کنید
شاید
همیشه بیش از آنچه به دست می آورید تلاش می کنید. متاسفانه، چند شاخه کردن
اهداف ساده ترین راهی است که شما را به شکست محکوم می کند. برعکس، با مشخص
کردن یک مسیر واحد برای تلاش های خود، می توانید این اطمینان را داشته
باشید که حتما موفق خواهید شد.
موارد زیر را امتحان کنید:
اهداف بزرگ تعریف کنید:
اگر اهداف و خواسته های شما کوچک هستند، حتما آنها را پرورش دهید. آدم
اصولا اهداف کوچک را خیلی راحت می تواند فراموش کند. حتی وقتی هدف بزرگ
باشد، مسایل جزئی را به خاطر تحقق هدف بزرگ، نادیده می گیرد. پس از همان
ابتدا هدف بزرگی برای خود تعریف کنید.
زندگی را سه بخش کنید:
کلیات زندگی خود را به سه بخش «خانه»، «کار» و «تعطیلات» تقسیم بندی کنید.
برای هر کدام به طور جداگانه لیست تهیه کنید. اگر مجبور هستید موارد دیگر
را نیز به این سه بخش اضافه کنید، بدانید که با این کار، یک چهارم بخش
موفقیت خود را به آن می دهید.
به تاخیر انداختن:
مسایل و کارهایی که انجام آنها ضرورتی ندارد را به فرصت ها و روزهای دیگر
موکول کنید. مارک زاکربرگ اول فیس بوک را راه اندازی کرد و سپس به یادگیری
زبان چینی روی آورد. اهداف خود را در آن زمان دنبال کنید که واقعا به توجه
نیاز دارند. برخی از اهداف به همدیگر مرتبط هستند. آنها را یکی کنید.
مراقب ناخودآگاه خود باشید: در
کنار خواسته های خود، باید مراقب خواسته های درونی باشید که ممکن است شما
را به بیراهه ببرد. این ناخودآگاه ها بسیار خطرناک هستند و باید تا حد
امکان مراقب آنها باشید و ازشان دوری کنید.
از خود زنبور بزرگ و توامند بسازید:
شما نمی توانید به طور همزمان «گوگل» تازه ای خلق کنید، درمان سرطان را
بیابید و به ماه هم سفر کنید. اما مثلا می توانید همزمان مدیرعامل یک شرکت
بزرگ و یک ورزشکار حرفه ای باشید. اهدافی که با هم در یک خط قرار می گیرند
را صف کنید و از انجام آنها نیز ترسی به دل راه ندهید.
افرادی که می
خواهند موفقیت همه جانبه را از آن خود کنند، به خوبی می دانند که از این
شاخه به آن شاخه پریدن فقط فرصت های آنها را می گیرد و انرژی کافی برای هر
مورد نمی توانند داشته باشند. آنها خود را به یک زنبور بزرگ در توپ
پلاستیکی تبدیل می کنند که علاوه بر یک مسیر واحد، راه های موازی را نیز می
یابد و بدون کج کردن راه، به همه آنها می رسد و نتیجه عالی نیز کسب می
کند.
اگر می خواهید به موفقیت های ذهنی خود دست پیدا کنید، همه
گزینه های اضافی و جایگزین را حذف کنید. ثابت قدم در یک مسیر واحد قدم
بگذارید و د همان مسیر به جلو پیش بروید.
منبع:آفتاب