یکی از بهترین ابزارها در بازاریابی اینترنتی قطعا گوگل آنالیتیکس Google Analytics است. این ابزار یکی از ده ها ابزار رایگان گوگل برای کاربران است. در واقع گوگل همراه با درآمد تبلیغاتی خود، ابزارهایی را برای بازاریاب ها ارائه کرده که همواره آنان را وابسته به خود نگاه دارد و نفوذ خود در اینترنت را بهتر حفظ کند.
اگر نمیدانید گوگل آنالیتیکس چیست باید به شما بگویم این بهترین ابزار برای تجزیه و تحلیل اطلاعات سایت است. سایت شما در اینترنت چطور مورد استفاده قرار میگیرد و چه کسانی، چطوری و چه زمانی و … به سایت شما می رسند، در آن چه می کنند و چطور از آن استفاده می کنند و کدام بخش ها را دوست دارند و … همگی در داشبورد گوگل آنالیتیکس میتواند به شما نمایش داده شود. معمولا گوگل آنالیتیکس بیشترین استفاده را در بهینه سازی سایت دارد و مهمترین سیگنال های سئو در این ابزار برای شما مشخص شده اند.
با تکنیک های سئو و برگه های فرود بهینه سازی شده ترافیک ارگانیک را افزایش دهید
قدم #۱ : گوگل آنالیتیکس را به ابزارهای وبمستری گوگل متصل کنید
قدم #۲ : از گزارش های سئو در گوگل آنالیتیکس برای سنجش نرخ کلیک کلمات کلیدی CTR کاربران استفاده کنید
قدم #۳ : نرخ کلیک بر رتبه را با استفاده از کلملت کلیدی هدف در عنوان مقاله ها و توضیحات متا افزایش دهی
اگر دنبال آرامش در زندگی میگردید باید
استرس را کنار بگذارید چرا که استرس و آرامش دو روی یک سکه هستند که هرگز
با هم و کنار هم قرار نخواهند گرفت. شاید بگویید مگر استرس داشتن یا نداشتن
انتخاب خود ماست که هر زمان خواستیم آن را کنار بگذاریم؟...
واقعیت این
است که اگرچه استرس مهمان ناخواندهای است که روح و روان ما را میآزارد
اما مهمان ناخوانده بودنش دلیل بر این نمیشود که به راحتی آن را بپذیریم و
برای رسیدن به آرامش تلاشی نکنیم. یادمان باشد اگر استرس را در مراحل
اولیه جدی نگیریم و استرس داشتن جزیی از زندگی ما شود آن وقت است که دیگر
به راحتی روی آرامش را نخواهیم دید چرا که استرس در مراحل شدید آن میتواند
به اختلالهای روانپزشکی منجر شود و برای خلاصی از دستش به مداخلات
درمانی یک روانشناس یا روانپزشک نیاز خواهید داشت. اما اگر استرستان شدید
نیست و گاه و بیگاه زندگیتان را تلخ میکند و آرامش را از شما میگیرد ما
برایتان چند توصیه کوتاه اما کاربردی داریم.
زمان را مدیریت کن :
برخی
از ما عادت کردهایم همه کارهایمان را دقیقه 90 انجام بدهیم و توجیه ما هم
مشغلههای زیاد زندگی است، در حالی که فقط کافی است همه کارها را به موقع
انجام دهیم و البته در حد توانمان مسئولیت قبول کنیم. یک فهرست از کارهای
روزمرهتان تهیه و براساس اهمیت آنها را اولویتبندی کنید. کارهای مهمتر
را زودتر انجام دهید و کارهای کماهمیتتر را به زمان دیگری موکول کنید.
مدیریت زمان آرامش را به شما هدیه میدهد.
ورزش کنید و باز هم ورزش کنید :
همانطور
که همه میدانیم هنگام ورزش موادی مانند سرتونین، اندروفین و... در بدن ما
ترشح میشوند که در کنار تاثیر بر پیشگیری از بسیاری از بیماریهای جسمی و
روانی، باعث افزایش نشاط و آرامش در انسان شده و اندوه و استرس را از او
دور میکنند. پس همین امروز تصمیم بگیرید و اگر وقت و هزینه رفتن به سالن
ورزشی را ندارید و حال و حوصله تنها در خانه ورزشکردن را هم ندارید با یک
دوست قرار بگذارید و هر روز یا یک روز در میان نیم ساعت پیادهروی کنید.
عینکتان را عوض کنید :
برخی
از ما عادت کردهایم همیشه نالان و گلهمند باشیم و همیشه نیمه خالی لیوان
را میبینیم. مثلا از بهار فقط حساسیت فصلی آن توجهمان را جلب میکند، نه
شکوفههای زیبا را میبینیم و نه به لطافت هوا توجه میکنیم. این نوع نگاه
2 عیب دارد؛ اول اینکه به خاطر توجه زیاد به کاستیها مدام خود را در معرض
استرس قرار میدهیم و دوم اینکه زیباییهایی را که میتوانند منجر به
آرامش ما شوند، نادیده میگیریم. حال انتخاب با خود شماست؛ هم میتوانید از
بارش باران عصبانی یا ناراحت شوید و هم میتوانید چتری بردارید، زیر باران
قدم بزنید و با گوش سپردن به نوای قطرات باران آرامش را تجربه کنید.
از دیگران کمک بخواهید :
چند
کار ریز و درشت روی سرتان ریخته و حتی تهیه فهرست اولویتها هم به شما
کمکی نمیکند و زمان برای انجام آنها کم میآورید؟ اگر به هیچ عنوان
نمیتوانید قید انجام برخی از این کارها را بزنید، بهترین کار این است که
از دیگران کمک بخواهید. نگران نباشید، با درخواست کمک از دیگران غرورتان
جریحهدار نمیشود و فراموش نکنید گاهی اطرافیانتان از اینکه بتوانند کمکی
به شما بکنند بسیار هم خوشحال خواهند شد، به طور مثال اگر این آخر هفته کلی
کار نیمهتمام را باید انجام بدهید و حتما باید تا شنبه همه آنها را به
رییستان تحویل بدهید، تنها کافی است تلفنی از مادر یا خواهر خودتان یا
همسرتان بخواهید که بچهها را نگهدارند. با این روش شما میتوانید نفس
راحتی بکشید و با آرامش خیال کارهای عقبافتاده را انجام دهید.
سالم زندگی کنید :
اگر
از آن گروه انسانهایی هستید که هر اندازه استرس زندگیتان بیشتر میشود
پکهای محکم و بیشتری به سیگارتان میزنید، مراقب باشید چرا که این سبک
زندگی نهتنها آرامش را به شما باز نمیگرداند بلکه بیش از پیش آن را از
شما میگیرد. بهتراست عادتهای سالم تری را انتخاب کنید؛ مثلا نوشیدن یک
دمنوش گیاهی آرامبخش را امتحان کنید، کمی بخوابید، به سفر بروید یا از همه
سادهتر با یک دوست قرار بگذارید و در دنیای واقعی (و نه مجازی) لحظاتی را
با او بگذرانید حتی میتوانید کمی هم درددل کنید.
زمانی برای آرامش :
کار،
کار، کار، اگرچه شاید کار بیشتر به معنای درآمد بیشتر باشد اما کار بیش از
حد به مرور زمان روان و جسم شما را فرسوده میکند و همه ما باید لحظاتی را
برای خودمان و خانوادهمان اختصاص دهیم تا در کنار آنها لذت و آرامش زندگی
را تجربه کنیم حتی اگر این امر به معنی کمی درآمد کمتر باشد.
منبع: پرداد
برای غلبه بر استرس های روزانه، نیاز به سفر نیست و راه های سریع تری هم پیدا می شود.
دکتر
دوایی،روانشناس، عضو عیات علمی پژوهشکده علوم شناختی ایران در هفته نامه
زندگی مثبت نوشت:در صندوق پست الکترونیکیتان 364 ایمیل تازه دارید، تلفن
میز کارتان مرتب زنگ میخورد؟ چای روی شلوار تازهتان ریخته و آن را کثیف
کرده، جلسه 5 دقیقه دیگر شروع میشود و شما هنوز تایپ گزارشتان را تمام
نکردهاید؟ الان بهترین زمان برای این است که آرامش پیدا کنید! سفر به یک
جزیره خوش آب و هوا و پیادهروی در جنگل یا لب ساحل در یک آخر هفته رویایی
راهحل ایدهآلی برای خداحافظی با نگرانیها و استرسهاست ولی خیلی وقتها
ما فقط 5 دقیقه یا کمتر وقت داریم تا خودمان را پیدا کنیم و به آرامش
برسیم. راهش را بلد نیستید؟ نگران نباشید ما 18 روش را برای رسیدن به
آرامش برایتان پیدا کردهایم.
خوراکیها و نوشیدنیها
چای سبز:
به جای اینکه از عصبانیت بنفش شوید، بهتر است با نوشیدن یک فنجان چای
گیاهی، سبز شوید. چای سبز منبع لیتینین است؛ مادهای که به آرامش و تسکین
خشم کمک میکند. اینبار که عصبانی شدید، کمی آب بجوشانید، چای سبز دمکنید
و از نوشیدن آن لذت ببرید.
شکلات:
فقط یک تکه شکلات میتواند اعصاب شما را تا حد زیادی آرام کند! شکلات تلخ
سطح کورتیزول یا همان هورمون استرس را در خون شما تنظیم میکند و متابولیسم
بدن را ثابت نگهمیدارد.
عسل:
شیرینی را جایگزین استرس کنید و یک قاشق عسل بخورید. عسل علاوه بر اینکه
مرطوبکننده طبیعی پوست و آنتیبیوتیک است، تورم مغز را هم کاهش میدهد و
به کاهش رخوت و اضطراب کمک می?کند.
انبه: یک
سفر استوایی را بدون ترک کردن میزکارتان تجربه کنید! از یک استراحت 5
دقیقهای برای پوست کندن و خوردن یک انبه آبدار استفاده کنید که به کاهش
استرس و خشم هم کمک میکند. نگران ریختن آب آن روی لباس و چانهتان نباشید
چون قطعا کاهش استرس و رسیدن به آرامش ارزشش را دارد.
آدامس:
نعنایی، میوهای یا هر طعم دیگری که دوست دارید. جویدن آدامس یک راه سریع و
آسان برای مبارزه با خشم است. پس از چند لحظه جویدن آدامس، سطح کورتیزول
خون و عصبانیتتان کاهش پیدا میکند.
خوراکی ترد:
گاهیوقتها هیچچیز بهتر از خوردن یک خوراکی ترد نمیتواند خشم را کاهش
دهد. نتایج تحقیقات نشان میدهد آدمهای بزرگسال هنگام خشم یا استرس بیشتر
از همیشه هوس خوراکی?های ترد یا شور میکنند. البته با توجه به مضرات این
خوراکی ها بهتر است از خوراکی هایی مانند خیار، کاهو و کرفس یا هویچ
استفاده کرد.
آرامش درون
تمرکز:
نیازی نیست به میان دشتها و کوهها بروید. 5 دقیقه سکوت و آرامش میتواند
همان مزایای مدیتیشن را داشته باشد. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد
اختصاص دادن دو زمان کوتاه برای آرامش و سکوت در طول روز میتواند افسردگی و
استرس را کاهش دهد. روی تنفستان تمرکز و احساس کنید همه اضطرابها از
وجودتان خارج میشوند.
سر گذاشتن روی بالش یا کوسن: روزهایی
هست که تنها چیزی که ما نیاز داریم، یک چرت نیمروزی خوب و طولانی است اما
هیچوقت امکان چرت زدن وسط روز و در محیط کار وجود ندارد. اگر یک بالش پیدا
کردید، آماده سفری کوتاه برای آرام شدن شوید. علاوه بر این، میتوانید از
این تصویر ذهنی استفاده کنید؛ سرتان را برای مدت کوتاهی زمین بگذارید و حس
کنید بالش، اسفنجی است که تمام اضطرابهای شما را میشوید و از بین میبرد.
نفس عمیق کشیدن: راه
آسانتری هم برای آرام شدن وجود دارد؟ نفسهای آرام، شمرده و عمیق به کاهش
فشارخون و ضربان قلب کمک میکند. سعی کنید روشهای مختلفی را برای عمیق
نفس کشیدن امتحان کنید.
ریلکسکردن پیشرفته:
مضطرب هستید؟ فقط کافی است یاد بگیرید؛ انقباض، رها کردن و تکرار! این روش
شامل فشرده کردن ماهیچههای قسمتی از بدن برای رسیدن به وضعیت آرامش است.
این روش را که هنرپیشهها هم استفاده میکنند برای به خواب رفتن هم مناسب
است.
شمارش معکوس: نه،
این یک تست هوش نیست اما راهی مناسب برای آرام شدن محسوب میشود. وقتی
نگرانیهایتان بیش از حد شدند، سعی کنید از 1 تا 10 بشمارید و سپس شروع به
شمارش معکوس کنید. وقتی مشغول شمردن و تمرکز کردن روی اعداد هستید، فکر
مصاحبههای کاری و مشغلههای دیگر کمرنگتر میشوند.
بستن چشمها: کافی
است در شلوغی و هیاهوی روزمره چند دقیقه پلکهایتان را روی هم بگذارید.
این کار یکی از روشهای بسیار آسان برای به دست آوردن آرامش و تمرکز است.
ماساژ:
وقتی امکانش را ندارید که پیش ماساژور حرفهای بروید، میتوانید برای آرام
کردن ضربان قلبتان با دست خودتان، پا یا گردن خود را ماساژ دهید. همچنین
ماساژ برای افرادی که زمانی زیادی را صرف کارکردن با کیبورد میکنند هم کمک
خوبی است. مقداری لوسیون به دستهایتان بمالید و ماهیچههای شانه، گردن و
سر خود را ماساژ دهید تا استرستان کاهش یابد.
آب سرد ریختن روی مچ دست:
سراغ آب خنک بروید. وقتی استرس و اضطراب سراغتان آمد، مقداری آب خنک روی
مچ دستتان بریزید و کمی هم به پشت لاله گوشتان بزنید. این کار کمک میکند
در تمام بدنتان احساس آرامش کنید.
شانه کردن موها: باور
کنید! حتی اگر تا همین حالا 100 بار این کار را انجام دادهاید، باز هم با
ریتمهای دیگر آن را تکرار کنید. شانه کردن موها، شستن ظرفها و بافتنی
میتواند به آرامش روان و جسم کمک کند.
محیط جدید
تنهایی: بعضی افراد فقط به 5 دقیقه زمان برای تنها ماندن نیاز دارند تا بتوانند افکارشان را مرتب و آرامش پیدا کنند.
دریافتن خورشید: این
هم از آفتاب و به همین راحتی کمی از نگرانیهای شما برطرف شد! اگر یک روز
آفتابی است، بیرون بروید، کمی قدم بزنید و از آفتاب بهره بگیرید. نور آفتاب
برای افرادی که از افسردگی رنج میبرند، موهبت بزرگی است.
تماشای منظره بیرون: قرار
نیست منزل روبرویی را دید بزنید یا در رفت و آمدهای توی خیابان کنجکاوی
کنید. وقتی اوضاع کمی پیچیده شد، کار را فقط برای 5 دقیقه رها کنید و از
پنجره نگاهی به بیرون بیندازید. نگاه کردن به مناظر طبیعی مانند درختها،
پارکهای عمومی و رفت و آمد مردم خیلی بیشتر از نگاه کردن به تلویزیون
میتواند فکر شما را آرام کند و اضطرابتان را کاهش دهد.
این بوهای آرامبخش
«من؟
استرس؟ چی میگی؟! ها ها ها» خنده یکی از راههای عالی برای مبارزه با
استرس است. یک کتاب پر از لطیفههای خندهدار کنار دستتان داشته باشید یا
حتی سری به سایتهایی که کلیپهای خندهدار دارند، بزنید. اما تنها خنده
نیست که دوای استرس و اضطراب است بلکه گاهی بوها هم در این زمینه جادو
می?کنند.بایستید و بو کنید! برخی بوها میتوانند حالات و احساسات منفی درون
ما را تغییر دهند. حتما شما هم موافقید که عصبانی بودن آن هم وقتی مشغول
بو کردن گلی هستید، کار خیلی سخت و دشواری است. یک گلدان پر از گلهای
محبوبتان را نزدیک میز کار قرار دهید و هرگاه احساس خستگی کردید سراغ آنها
بروید و با لذت بویشان کنید.
کرمهای خوشبو استفاده کنید. فقط چند
ثانیه طول میکشد تا مقداری لوسیون خوشبوی اسطوخودوس، برگ چای یا هر گیاه
معطر و آرامشبخش دیگری را روی کف دستتان بریزید و انگشتهایتان را به هم
بمالید. این بوی ملایم و لطیف میتواند سطح استرس و نگرانی شما را کاهش
دهد.
همچنین بوییدن یک لیموی تازه میتواند به کاهش ترشح هورمونهای
استرس در بدن کمک کند. بوی خوش قهوه را هم از دست ندهید. همین حالا به
آشپزخانه بروید و قهوه با شیر درست کنید و بوی خوشش را احساس کنید چون بوی
قهوه هم میتواند به کاهش هورمونهای استرس کمک کند.اگر با بسیاری از دوستانتان با وجود خصلت های بدشان کنار می آیید و سعی می
کنید بیشتر تاثیر گذارباشید تا تاثیرپذیر ، شما را تحسین می کنیم اما برخی
از افراد هستند که باید حتما رابطه تان را با آنها قطع کنید .
1- آدم منفی باف
"بله، ولی من فکر می کنم این آدم هیچ وقت به درد تو نمی خورد."
هیچ
وقت پیش نمی آید زمانی که شما به این افراد زنگ می زنید تا اخبار جالبی را
با آنها در میان بگذارید آنها حس خوبی را به شما منتقل کنند. آدم های منفی
باف مانند مسکن هایی هستند که روز خوب شما را به جهنم تبدیل می کنند. آنها
لیوان را نیمه خالی و ترک خورده می بینند. وقتی اوضاع خوب است آنها غر می
زنند؛ وقتی اوضاع بد است، شما نیاز پیدا می کنید که گوشی روی گوش هایتان
بگذارید چون آنها بیشتر وغ وغ می کنند. آدم های منفی باف فکر می کنند که
چیزها را همان طور که هست به زبان می آورند و واقعیت را می گویند، اما در
حقیقت آن ها فقط افسردگی و منفی گرایی را منتقل می کنند.
چرا شما
باید آدم های منفی باف را از خود دور کنید: این مهم است که شما افرادی را
در کنار خود داشته باشید که شما را حمایت و تشویق کنند. این به آن معنا
نیست که میان افرادی باشید که فقط به شما "بله" می گویند؛ بلکه معنی اش این
است که نسبت به آنهایی که همیشه منفی هستند و هیچ وقت به خاطر شما خوشحال
نمی شوند، محتاط باشید.
2-حلال مشکلات
"می دانی که من همیشه می توانم به تو کمک کنم"
این
شخصی است که شما همیشه نزد او می روید چون همیشه می تواند شما را از مخمصه
نجات دهد. شما هیچ وقت نیاز پیدا نمی کنید که نگران شوید چون می دانید که
مشکل شما هر چه باشد او به شما کمک خواهد کرد. شاید شما این را به پای این
بزنید که او دوست خوب شماست، اما در واقع او کسی است که همیشه کارها را
برای شما انجام می دهد.
چرا شما باید این چنین کسی را از خود دور
کنید: آیا وقتی کنار این فرد باشید او به شما اجازه می دهد که به عنوان یک
فرد رشد کنید؟ یا مانعی است برای شکوفایی پتانسیل شما؟ برخی اوقات خط
باریکی بین دوستی پشتیبان بودن و اینکه تمام کارهای کسی را انجام دهی وجود
دارد. این رفتار می تواند باعث تحلیل رفتن و فشار آوردن به رابطه شما شود.
همان طور که شما به آدم های منفی باف که مدام نه می گویند نیاز ندارید، به
افرادی هم که همیشه بله می گویند و راجع به رفتارهای منفی تان صادق نیستند و
حقیقتی که نیاز دارید بشنوید را به شما نمی گویند نیز احتیاج ندارید.
3- افراد آویزان و سوءاستفاده گر
"می توانی دوباره حسابمان را پرداخت کنی؟ کیف پولم گم شده."
به
نظر می رسید که این دوستتان وقتی موقع حساب کردن پولی یا انجام کاری می
شود ناگهان دچار فراموشی می شود. ممکن است شما ببینید که همیشه پول همه چیز
را پرداخت می کنید، چون هر وقت که بیرون می روید دوستتان کیف پولش را در
خانه جا گذاشته یا اینکه وقتی زمان آن فرا می رسد که جبران کند پیدایش
نیست.
چرا نیاز است این افراد را از خود دور کنید: بیرون رفتن با
افراد مفت خور لذت دوستی را از بین می برد. با این که دعوت دوستانتان به
شام یا کمک کردن به آنها حس خوبی می دهد، این قضیه نباید یک طرفه باشد. اگر
می بینید که همیشه شما صورت حساب ها را پرداخت می کنید، پول قرض می دهید
(که هرگز بازگردانده نمی شود) یا مدام کمک های مختلفی می کنید احتمالا
قربانی یک دوست سورچران شده اید که دارد از مهربانی شما سوءاستفاده می کند.
اجازه ندهید که چنین افرادی پول و انرژی تان را کم کنند.
4- افراد بد قول
"می دانم که گفتم می آیم ولی چیز دیگری پیش آمد. ببخشید."
قابل
اعتماد بودن نکته قوت یک فرد بدقول نیست. شما هیچ وقت نمی دانید که آیا به
برنامه هایی که شما ریخته اید می آید یا مانند اکثر اوقات نمی آید و لحظه
آخر غیب می شود. برای شما سخت است که روی حرف های او حساب باز کنید و او
آخرین کسی است که در لحظات سخت انتظار دارید که حاضر شود. منتظر نباشید که
به تماس های شما جواب دهد یا پیغام برایتان بفرستد چون ممکن است انتظارتان
هفته ها طول بکشد.
چرا نیاز است این افراد را از خود دور کنید:
اتفاق پیش می آید و این طبیعی است که برنامه های کسی تغییر کند ولی خسته
کننده است که دوستی داشته باشی که همیشه برنامه ها را کنسل کند یا زیر قرار
و قول هایش بزند. اگر گاهی نتوانی به جایی بیایی قابل درک است اما اینکه
مدام به کسی بدقولی کنی قابل قبول نیست. برای یک دوستی هر دو طرف باید سعی
کنند، پس اگر می بینید که همیشه این شمایید که برنامه ها را می چینید و به
تنهایی انجام می دهید، بهتر است در مورد رابطه تان با دوست بدقول خود بیشتر
فکر کنید.
5- رقابت کننده
"ببینیم چه کسی امشب بهتر است."
هر
وقت که با او بیرون می روید تا خوش بگذرانید، حس می کنید که برای یک رقابت
ثبت نام کرده اید. از لباس گرفته تا موفقیت ها و شغل ها، افراد رقابت
کننده از هر چیزی یک مسابقه می سازند. ارتقا گرفته اید؟ پس او هم سعی می
کند ارتقا بگیرد. دوره جدیدی را شروع کرده اید ؟ پس او هم تلاش می کند این
کار را انجام دهد . فرد رقابت کننده همیشه راهی پیدا می کند تا از شما
برتری یابد و اکثرا دوست ندارد که توجه همگانی را با کسی شریک شود.
چرا
نیاز است این افراد را از خود دور کنید: با این حال که خیلی خوب است
دوستانی داشته باشید که شما را به چالش می کشند و به شما انگیزه می دهند تا
بهتر باشید، می تواند خسته کننده باشد که با کسی سر و کار داشته باشید که
دوستی تان را مانند رقابت می بیند و زندگی خودش را با شما مقایسه میکند.
همیشه بهتر است که همدیگر را تشویق کنید و با هم کارهای بزرگ انجام دهید
بدون اینکه فکر این را داشته باشید که دوستتان مدام سعی می کند راه هایی
پیدا کند که از شما جلو بزند.
منبع:آی بانو
باید بدانیم چه چیزهایی باعث استرس در ما می شود. ما می توانیم با آگاهی نسبت به عوامل استرس زا از آن ها پرهیز و اجتناب کنیم.
زندگی
بدون استرس شاید امکان پذیر نباشد. استرس گاهی حتی می تواند مفید باشد اگر
به درستی به کار برود، زیرا نیروهای خلاق پنهان و ذخیره شده ی وجود را
آزاد می کند. مانند قبولی در کنکور که جزو حوادث مثبت زندگی به حساب می
آیند. اما اگر بیش از حد و آزار دهنده باشد باید به فکر کاهش آن بود.
برای کنترل استرس به طور موثر درک عوامل کلیدی زیر ضروری است:
-آگاهی
یعنی
این که بدانید چه چیزهایی باعث استرس در شما می شود. اگر در مورد این که
چرا بعضی از موقعیت ها یا افراد باعث پریشانی شما می شوند شک دارید، می
توانید با نوشتن" یادداشت روزانه استرس ها" نسبت به عوامل ایجادشان مطمئن
شوید. این کار لااقل باید به مدت پنج روز ادامه پیدا کند. جزئیات این
یادداشت ها باید شامل موارد زیر باشد:
* زمان: چه زمان هایی بیشتر مستعد استرس هستید؟
* موقعیت:
آیا استرس به دلیل حضور در نزد یکی از همکاران ، دوستان ، یا قرار گرفتن
در محیط خاصی مانند اتاق کنفرانس ، یا کلاس ، مهمانی و اتاق شلوغ است؟
*نشانه ها: آیا در زمان استرس و اضطراب ، خشکی دهان ، ضربان شدید قلب و ... دارید؟ آن ها را یادداشت کنید.
*شدت استرس:
به شدت احساسات خود با مقیاس 1 تا 5 نمره دهید. استرس شدید و ناتوانی در
اقدام مناسب را نمره 5 بدهید و احساس استرس ملایم را نمره 1.
- پیش بینی مقابله ذهنی
یادداشت
روزانه به شما کمک می کند تا شرایط استرس زا را پیش بینی کنید و بتوانید
آن را قبل از وقوع در ذهن خود مجسم کنید. این باعث می شود روبه رو شدن با
آن اتفاق در زندگی واقعی ، بسیار ساده تر و موفقیت آمیز تر باشد.
- اجتناب
ما می توانیم با آگاهی نسبت به عوامل استرس زا از آن ها پرهیز و اجتناب کنیم.
- قاطعیت
گفتیم
به همان نسبت که به حقوق دیگران احترام می گذارید به حقوق خود نیز احترام
بگذارید. و این یعنی قاطع بودن که رازش در داشتن اعتماد به نفس است.
- اقدام
مردم با این که از شرایط و عوامل استرس زا آگاه هستند اغلب برای خلاصی از چنگ آن کاری نمی کنند.
عوارض استرس
* کمبود نیرو، ضعف، خستگی
* بدبینی
* دشواری در مقابله با ناکامی ها، تمرکز بر روی شکست ها تا موفقیت ها
* افسردگی ، روحیه پایین و احساس ناامیدی، از دست دادن اعتماد به نفس
* ناراحتی های جسمی نظیر سوء هاضمه، درد عضلات به ویژه در ناحیه گردن و پایین پشت؛ سردرد و به هم ریختن دوره قاعدگی در زنان.
*افزایش مصرف داروها ، چه با نظر پزشک و چه خودسرانه
پدر استرس را در آورید!! چطوری؟
1.این جوری ببینید
- طعنه ها و گستاخی دیگران را به حساب ضعف شخصی خود آن ها بگذارید.
- هرگز کینه نورزید.
- حداقل روزی یک بار از خوبی دیگران یاد کنید.
- فلسفه ای مانند این را برای خود برگزینید که" هیچ چیز در زندگی آن قدرها اهمیت ندارد".
2.تنها شما نیستید که مشکل دارید
- هر کسی مشکلی دارد، آیا زندگی بدون مشکل می شود؟
- مشکلات بزرگ را به قسمت های کوچک تر تقسیم کرده و هر کدام را به نوبت از میان بردارید.
- اشتباهات و شکست ها را کلاس ها و فرصت هایی برای آموختن بپندارید.
3.به زندگی بخندید
- نباید فکر کنید که اخمو بودن خوب است، باور کنید که خنده رو بودن خوب و توصیه شده است.
4.نگرانی را کنار بگذارید و شروع به کار کنید
نگرانی
مانع تفکر سازنده و اقدام موثر است. یکی از بدترین زمان نگرانی صبح های
زود است. این زمانی است که سوخت و ساز بدن ما آهسته عمل می کند، حرارت بدن
در کمترین حد خود است و سطح قند خون پایین است.
- به جای غلت زدن و
لولیدن توجه خود را با خواندن کتابی سرگرم کننده یا انجام تمرینات آرامش
یابی (ریلکس) منحرف کنید. نگرانی، استفاده نادرست از تخیل است، زیرا پژوهش
ها نشان داده اند بسیاری از مسائلی که ما را نگران می کنند هرگز اتفاق نمی
افتند. بنابراین خود را آزار ندهید و شروع به کار کنید.
- کارهایی را که از همه بیشتر می ترسید اول انجام دهید.
5.خود را تحقیر نکنید
-سخنان مثبت و روحیه بخش به خود بگویید . مثل :" هر روز بهتر و بهتر می شوم".
6.چرا این قدر عجله؟
ذهن
و جسم نمی توانند یکسره و همیشگی تند و سریع کار کنند . آن ها نیاز جدی به
تغییر سرعت دارند . بنابراین در بعضی مواقع ، مانند غروب ، تعطیلات آخر
هفته، تعطیلات کوتاه و ... باید ریتم زندگی را کند کرد. پس یک سرگرمی
انتخاب کنید که در آن نتوانید عجله کنید مثل نقاشی ، سفالگری و... سری به
پارک محل بزنید و کتاب داستان بخوانید.
منبع: بهنامه مدیریت بر خود از گروه پژوهشی آبگینه دل/تبیان
منبع:مردمان
قدم #۱: برترین مقالات را در وبسایت خود پیدا کید
قدم #۲: از توسعه دادن یک مقاله استفاده کنید و سعی در تولید خواسته ی کاربر داشته باشید
قدم#۳: روی این تمرکز کنید که دقیقا و کاملا کدام محتوا و مقاله است که روابط کاربری و زمان ماندگاری کاربر در سایت را میتواند افزایش دهد
وقتی کسی که دوستش دارید اذیتتان میکند، میتوانید خشم، عصبانیت و حس
انتقامجویی از او را در دلتان نگه دارید -- یا اینکه او را ببخشید و از آن
ماجرا بگذرید.
تقریباً همه آدمها با رفتار یا حرف کسی ناراحت
شدهاند. شاید مادرتان از سبک بچهداری شما ایراد گرفته باشد، همکارتان در
یک پروژه از شما سوءاستفاده کرده و یا همسرتان به شما خیانت کرده باشد. این
زخمها ممکن است احساسات عصبانیت، تلخی و یا حتی کینه و انتقام را همیشه
در قلب شما نگه دارد اما اگر بخشش را تمرین نکنید، ممکن است کسی که بیشتر
آسیب میبیند خودتان باشید.
با تمرین بخشش، میتوانید آرامش، امید،
قدرشناسی و لذت را نیز تجربه کنید. بخشش به شما در مسیر سلامت جسمی، احساسی
و معنوی کمک شایانی میکند.
بخشش چیست؟
به
طور کلی، بخشش تصمیم برای رها کردن خشم و افکار انتقامجویی است. عملی که
باعث آزار و اذیت شما شده است همیشه بخشی از زندگیتان خواهد ماند اما بخشش
فشار آن بر شما را کمتر کرده و کمکتان میکند بر قسمتهای مثبت زندگی
متمرکز شوید. بخشش حتی میتواند منجر به احساس درک، همدردی و محبت برای
فردی باشد که به شما آسیب رسانده است.
بخشش به این معنا نیست که
تقصیر و مسئولیت آن فرد برای آسیب زدن به خودتان را انکار میکنید و یا کار
اشتباه او را توجیه کرده یا کم میشمارید. میتوانید بدون توجیه عمل آن
فرد، او را ببخشید. بخشش آرامشی به همراه دارد که کمکتان میکند به
زندگیتان ادامه دهید.
بخشیدن کسی چه فوایدی دارد؟
دور ریختن کینهها و تلخیها راه را برای محبت و آرامش باز میکند. بخشش فواید زیر را برایتان به دنبال خواهد داشت:
روابط سالمتر
سلامت روانی و معنوی بالاتر
اضطراب، استرس و دشمنی کمتر
فشارخون پایینتر
علائم افسردگی کمتر
خطر کمتر برای روی آوردن به مشروبات الکلی و موادمخدر
چرا کینهورزی اینقدر آسان است؟
وقتی
کسی به شما صدمهای زده است، بخصوص کسی که دوستش داشتهاید و برایتان عزیز
بوده است، ممکن است عصبانی، ناراحت یا سردرگم شوید. اگر مدام به آن اتفاق
فکر کنید، کینه توام با خشم و دشمنی در شما ریشه میدواند. اگر اجازه بدهید
که احساسات منفی بر احساسات مثبت در شما غلبه کند، متوجه خواهید شد که پُر
از تلخی و حس ناعدالتی شدهاید.
کینه نگه داشتن در دل چه تاثیراتی دارد؟
اگر
نتوانید ببخشید، با ایجاد خشم و تلخی در همه روابط خود و حتی تجربههای
جدیدتان، هزینه آن را پرداخت خواهید کرد. زندگیتان آنقدر درگیر آن عمل
اشتباه خواهد شد که دیگر نخواهید توانست از زمان حال خود لذت ببرید. ممکن
است مضطرب یا افسرده شوید. ممکن است احساس کنید که زندگیتان فاقد معنا و
مفهوم است و حتی اعتقادات معنوی خودتان را هم زیر سوال خواهید برد. ممکن
است ارتباطهای باارزش خود با بقیه را هم از دست بدهید.
چطور میتوانید به درجه بخشش برسید؟
بخشش تعهد به فرایند تغییر است. برای شروع باید:
ارزش بخشش را درک کرده و متوجه اهمیت آن در زندگیتان شوید.
به واقعیتهای آن اتفاق فکر کنید، اینکه چطور واکنش دادهاید و اینکه همه اینها چه تاثیری بر زندگی و سلامتتان گذاشته است.
وقتی آماده بودید، خودتان انتخاب کنید که فردی که موجب آزارتان شده است را ببخشید.
نقش خودتان بعنوان یک قربانی را فراموش کنید و نفوذی که آن فرد با عمل اشتباه خود بر زندگیتان داشته است را از بین ببرید.
وقتی کینهها را دور میریزید، دیگر زندگیتان را با آسیبی که دیدهاید تعریف نمیکنید. حتی ممکن است حس درک و محبت پیدا کنید.
اگر نتوانیم کسی را ببخشیم چه میشود؟
بخشش
کار دشواری است مخصوصاً اگر کسی که به شما آسیب رسانده، اشتباه خود را
نپذیرفته و احساس پشیمانی نکند. اگر تصور میکنید که نمیتوانید ببخشید، از
چشم طرفمقابل به آن موقعیت نگاه کنید. از خودتان بپرسید که چرا باید
چنین رفتاری کرده باشد. ممکن است خودتان هم اگر جای او میبودید همانطور
رفتار میکردید. همچنین سعی کنید دیدتان به دنیا را گستردهتر کنید.
نقصهای آدمها را قبول کنید. بد نیست به زمانهایی که خودتان باعث آزار
دیگران شدهاید و آنهایی که شما را بخشیدهاند فکر کنید. نوشتن خاطرات، دعا
و نیایش و مدیتیشن هم میتواند کمکتان کند. حتی میتوانید با فردی عاقل و
بامحبت هم در این رابطه حرف بزنید.
آیا بخشش تضمینکننده آشتی دو طرف است؟
اگر
این ناراحتی از طرف کسی که برایتان بسیار ارزشمند است بوده باشد، بخشش
میتواند منجر به آشتی شود. اما همیشه اینطور نیست. اگر آن فرد مرده باشد
یا نخواهد با شما ارتباط داشته باشد، آشتی ممکن نخواهد بود. در خیلی
موقعیتها هم اصلاً آشتی کار درستی نیست. با همه این حرفها، شاید آشتی
کردن گاهی ممکن نباشد، اما بخشش همیشه امکانپذیر است.
اگر مجبور باشیم با کسی که اذیتمان کرده ارتباط برقرار کنیم اما اینکار را دوست نداشته باشیم، چه؟
اگر
به درجه بخشش نرسیده باشید، نزدیک بودن به کسی که اذیتتان کرده است بسیار
سخت و استرسزا است. برای کنار آمدن با چنین موقعیتهایی، به خاطر داشته
باشید که میتوانید از بعضی جمعها و موقعیتها دوری کنید. به خودتان
احترام بگذارید و کاری را انجام دهید که درستتر است. اگر تصمیم میگیرید
که در موقعیتی که آن فرد حضور دارد شرکت کنید، اصلاً از بروز حس فشار و
استرس ناشی از آن تعجب نکنید. همه تلاشتان را بکنید که فکر و دلی باز و
روشن داشته باشید. شاید آن موقعیت کمکتان کند زودتر به درجه بخشش برسید.
اگر کسی که او را بخشیدیم تغییر نکند چه؟
هدف
بخشش این نیست که آن فرد را مجبور به تغییر رفتار و اعمالش کنید. بخشش
برای تغییر دادن خود شما و زندگیتان با آوردن آرامش، شادی و التیام احساسی و
معنوی است. بخشش میتواند نفوذ و تاثیری که آن فرد و عمل او بر زندگی شما
داشته است را از بین ببرد.
اگر خودمان نیاز به بخشش داشته باشیم چه؟
اولین
قدم این است که اشتباهتان و تاثیری که بر دیگران داشته است را فهمیده و آن
را ارزیابی کنید. همچنین نباید خیلی سختگیرانه خودتان را قضاوت کنید. شما
هم انسان هستید و ممکن است اشتباه کنید. اگر واقعاً بخاطر حرفی که زدهاید
یا کاری که انجام دادهاید پشیمان هستید، باید آن را برای کسی که به او
آسیب رساندهاید اقرار کنید. درمورد پشیمانی و ناراحتی خود با او حرف بزنید
و از او بخشش بخواهید – البته بدون اینکه برای کاری که کردهاید بهانه
بیاورید یا سعی کنید آن را توجیه کنید. ضمناً یادتان باشد که نمیتوانید
دیگران را مجبور به بخشیدن خودتان کنید. آن فرد خودش باید تصمیم به بخشیدن
شما بگیرد. نتیجه کار هر چه که شد، سعی کنید با دیگران با محبت و احترام
رفتار کنید.
باورهای انسان در طول زندگی براساس تجربه و
بلوغ او تغییر میکند. برای ایجاد هیجان مثبت باید باورهای روزانه خود را
تغییر دهیم هرچند تغییر سخت است و در صورت شکست افراد دست از تلاش
برمیدارند و کار را ادامه نمیدهند.
حکیمه آقایی،روانشناس در
روزنامه شهروند نوشت: افراد بدبین راه ورود حلمسأله را بر ذهن خود
میبندند و احساسات ناخوشایند را بازتولید میکنند. گاهی چالشها و
دغدغههای افراد به دلایل محیطی است و گاهی نیز علت فردی دارد. نکته حایز
اهمیت، تغییر افکار است که میتواند ما را به آرامش ذهنی برساند. بر این
اساس لازم است رویدادهای زندگی را قابلکنترل بدانیم تا توان مقابله با
آنها را داشته باشیم و این نیاز به تفکر صحیح و اصولی دارد. اگر به این
نتیجه برسیم که وقایع زندگی را نمیتوان کنترل کرد، آن وقت به نوعی
درماندگی میرسیم.
افرادی که تفکر مثبت دارند، احساس خوشایندی را
تجربه میکنند و این موضوع ذهن را برای تفکر منطقی بازمیگذارد، از سویی
دیگر افراد بدبین راه ورود حلمسأله را بر ذهن خود میبندند و احساسات
ناخوشایند را بازتولید میکنند. امام علی(ع) میفرمایند؛ «مراقب افکارت
باش که کلامت میشود و مراقب کلامت باش که رفتارت میشود، مراقب عادتت باش
که شخصیتت میشود و مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت میشود.» با این تفاسیر
مسلم است که نوع تصمیمات و تفکرات ما تعیینکننده این است که آیا زندگی
خوشایندی خواهیم داشت یا خیر.
باورهای انسان در طول زندگی براساس
تجربه و بلوغ او تغییر میکند. برای ایجاد هیجان مثبت باید باورهای روزانه
خود را تغییر دهیم هرچند تغییر سخت است و در صورت شکست افراد دست از تلاش
برمیدارند و کار را ادامه نمیدهند. مثلا برحسب عادت بعد از رسیدن به خانه
تلویزیون را روشن میکنند یا سراغ یخچال میروند درحالیکه میتوان دوش
گرفت، لباس پوشید و برای پیادهروی از خانه خارج شد. اگر بخواهیم این کار
تداوم داشته باشد باید این روند را برای مدتی ادامه دهیم.
متأسفانه
برخی به کلام توجه نمیکنند درحالیکه کلام میتواند به افراد انرژی دهد،
باید مراقب گفتوگوی درونی با خود و بیرونی با دیگران باشیم زیرا جملات
ناامیدکننده تأثیر ناخوشایندی بر ذهن فرد میگذارد. بیان این جمله که «من
امروز را با توکل و اعتماد به نفس آغاز میکنم.» هیجان مثبت زیادی به فرد
میدهد. نکته مهمی که افراد باید به آن توجه کنند، زندگی در زمان حال است،
باید از گذشته درس بگیریم و با امید به آینده اما در زمان حال زندگی کنیم،
برخی افراد در شکستها و حتی موفقیتهای گذشته تثبیت میشوند.
برقراری
ارتباط ملزوماتی دارد که یادگیری مهارتهای آن لازم به نظر میرسد، یکی از
این مهارتها گشادهرویی است، باید با دیگران طوری رفتار کنیم که نشان
دهیم آنها افراد مهمی هستند، البته این به معنای توقع نابجا نیست بنابراین
افراد نباید انتظار داشته باشند که فقط دیگران آنها را درک کنند چرا که
ارتباط مقولهای دوسویه است و تبادل انرژی نیز باید دوطرفه باشد. حل چالش ۳
مرحله دارد که مرحله اول آن آمادگی برای رویارویی با چالش است، این کار را
میتوان ابتدا به صورت ذهنی انجام داد، مرحله دوم درس گرفتن از چالشها
است و درنهایت افراد باید خود را مقابلهکنندهای قوی در چالشها ببینند تا
بتوانند با آنها روبهرو شده و آنها را حل کنند.
منبع:سلامت نیوز
درت ذهنی یک جنبه خاص دارد که آن عامل تصمیم گیری درمورد این است که زندگی
خوبی خواهید داشت یا خیر. قدرت ذهنی سطحهای مختلفی دارد و برای داشتن یک
زندگی شاد و موفق به همه آنها نیاز است. یکی از بخشهای مهم قدرت ذهنی که
بیشترین تاثیر را دارد، قدرت احساسی است.
احساسات درواقع بخشی از
روان ما هستند اما میتوان آنها را از کیفیات ذهنی متمایز کرد زیرا بیشتر و
مستقیمتر بر جسم ما اثر میکنند. قدرت احساسی ما بر عملکرد جسمی ما تاثیر
گذاشته و بر همه اعمال ما اثر میگذارد. بدون احساس هیچ دلیلی برای عمل
وجود ندارد.
احساسات بزرگترین انگیزهدهندههای ما هستند. متاسفانه
میتوانند به ما انگیزه دهند که در هر جهتی عمل کنیم، حتی جهت منفی و
اشتباه. به همین دلیل داشتن قدرت احساسی ضروری است. موقعیتهای بیشماری
وجود دارد که افرادی که از نظر احساسی قوی هستند از آنها دوری میکنند و
بعضی از کارها و اعمال را اصلاً انجام نمیدهند. در زیر به ۱۵ مورد از این
اعمال اشاره میکنیم:
۱. هیچوقت برای توجه دیگران گدایی نمیکنند.
نیاز
به توجه دقیقاً با احساسات در ارتباط است. آنهایی که احساس نیاز برای
شناخته شدن میکنند، فقط زمانیکه دیگران به آنها توجه دارند است که احساس
ارزشمندی میکنند. مثل اینکه به ارزش خود باور و اطمینان نداشته باشند. اگر
خودتان ندانید که تا چه حد ارزشمندید، هیچکس دیگری هم آن را درک نخواهد
کرد.
۲. به هیچکس اجازه نمیدهند ناراحتشان کند.
قدرت
احساسی نیاز به آرامش دارد. دنیا پر از آدمهای حسود است. همه جا چشمانی
حسود به دنبال شماست، واقعیت تلخ این است که اغلب کسانیکه ما را عقب
میکشند، نزدیکترین افراد به ما هستند. خلاص شدن از این آدمها معمولاً
بهترین راهحل است اما سختترین آنها هم هست. اگر بتوانید بیسر و صدا آها
را از زندگی خود بیرون کنید، خیلی شانس آوردهاید.
۳. کینه نمیورزند.
اگر
کینهای هستید، احتمالاً بیشتر از آنچه که باید به یک موقعیت یا فرد توجه
میکنید. اگر کسی از ته قلب عذرخواهی میکند، او را ببخشید. اگر عذرخواهی
نکرد، دیگر با او ارتباط برقرار نکنید اما کینه نگیرید. آدمهایی که از
آنها کینه میگیرید، مقدار بسیار زیادی از انرژی فکری شما را میگیرند و
ضرر بیشتری به شما میزنند.
۴. هیچوقت دست از کاری که دوست دارند نمیکشند.
کسانیکه
از نظر احساسی قوی هستند، هر کاری را فقط به این دلیل که دوستش دارند
انجام میدهند. هیچوقت بخاطر حرف دیگران دست از کاری که میخواهند
برنمیدارند.
۵. هیچوقت از اعتماد به خود دست نمیکشند.
آنهاییکه
خودشان را دوست دارند و خودشان را درک میکنند، آنهاییکه از اینکه خودشان
باشند احساس غرور میکنند و نمیترسند، هیچوقت به خودشان شک نمیکنند.
۶. مثل افراد پست رفتار نمیکنند.
برخی
مردم پست هستند. اما ما تعجب میکنیم که چرا؟ پست بودن فقط بعنوان یک عامل
ترساننده محسوب میگردد و اگر سعی دارید دیگران را بترسانید، بهتر است با
یک مشاور تخصصی مشورت کنید، اگر فقط همینطوری بیدلیل میخواهید دیگران را
بترسانید، احتمالاً دچار کمبود اعتمادبهنفس هستید.
۷. هر کسی را وارد زندگیشان نمیکنند.
افرادیکه
از نظر احساسی قوی هستند به دلیلی از نظر احساسی قوی شدهاند: خودشان را
در معرض افرادیکه سپر دفاعی آنها را خرد کرده یا اخلاقیات آنها را زیر سوال
میبرند قرار نمیدهند. بیشتر آدمهای دنیا گم شدهاند و بدشان نمیآید که
شما را هم با این سردرگمی خود همراه کنند. نباید بگذارید یک آشنایی بد
شادیتان را مختل کند.
۸. از عشق ورزیدن نمیترسند.
اگر
از عشق ورزیدن بترسید، یعنی به خودتان به اندازه کافی اعتماد ندارید. یعنی
نمیتوانید فکر کنید که در یک رابطه بادوام بمانید و همه روابطتان با شکست
مواجه میشود. نمیخواهید دوباره آسیب ببینید چون واقعاً برایتان عذابآور
است. هیچ دلیلی ندارید که دوباره قلبتان را در معرض شکسته شدن قرار دهید.
اگر رابطهتان موفق نبوده، اشکال از شما نبوده است. علت هر دو شما هستید.
مگراینکه انسان واقعاً بدی باشید؛ در این حالت مشکل از شماست.
۹. از ترس روزی که پیش رویشان است در رختخواب نمی مانند.
بهترین بخش زندگی شما باید لحظهای باشد که بیدار میشوید و میفهمید که هنوز زندهاید، اکثر اوقات ما از زندگی غافل میشویم.
۱۰. از کم کردن سرعتشان نمی ترسند.
افرادیکه
از نظر احساسی قوی هستند نیاز به عمل و هیجان مداوم ندارند. نیازی ندارند
که همه روز دور بگردند و برای کسل نشدن مدام در فعالیت باشند. آنها از
لحظات کند و آرامشان هم لذت میبرند زیرا آنها را به آن چیزی که کاری نکردن
و فقط زندگی کردن، نفس کشیدن، نزدیکتر میکند. این به آن معنی نیست که
آنها از هیجان در زندگیشان لذت نمیبرند اما از پیادهروی و بو کردن گلها
هم به همان اندازه لذت میبرند.
۱۱. کاری که نمیخواهند را انجام نمیدهند.
همه
ما گاهی کارهایی را انجام میدهیم که عاشق آن نیستیم اما نباید کاری را
انجام بدهیم که نمی خواهیم. افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند این را درک
میکنند و تقریباً همیشه راهی برای تمرکز کردن روی کاری که دوست دارند پیدا
میکنند و این باعث میشود بفهمند برای اینکه کاری که دوست دارند را انجام
دهند، چه باید بکنند. بااینکه ممکن است از هر ثانیه کارشان لذت نبرند اما
کاری که انجام میدهند را دوست دارند زیرا آنها را یک قدم به کاری که عاشقش
هستند نزدیکتر میکند.
۱۲. برای «نه» گفتن هیچ مشکلی ندارند.
اگر
نتوانید «نه» بگویید، از شما سوءاستفاده خواهد شد. هیچکس دیواری کوتاهتر
از شما پیدا نخواهد کرد و هیچوقت نظرتان برای مسئلهای پرسیده نخواهد شد.
«نه» گفتن به مردم یادآوری میکند که هیچ کنترلی روی شما ندارند.
۱۳. پس دادن را فراموش نمیکنند.
بعضی
افراد تصمیم میگیرند که مسئولیت خود بعنوان یک انسان برای بخشش زمان و
پول را نادیده بگیرند. هرچه از نظر احساسی قویتر باشید، بیشتر قدردان
زندگی و انسانهای دیگر میشوید. به زندگی ارزش بیشتری داده و سعی میکنید
با آنها که دچار مشکل هستند همدردی کنید.
۱۴. احساس نمیکنند باید خود را تطبیق دهند.
هرچه
از نظر احساسی قویتر باشید، مستقلتر خواهید شد. احساس نیاز نمیکنید که
خودتان را تطبیق دهید زیرا هرجا که لازم و مهم باشد تطبیق مییابید: جهان.
مردم گروههای اجتماعی کوچکتری تشکیل میدهند که معمولاً ناسالم هستند.
اینکه کسی بخواهد خود را تطبیق دهد به این معنی است که از اینکه خودش باشد
میترسد!
۱۵. فراموش نمیکنند که شادی و خوشبختی یک تصمیم است.
مهمتر
اینکه، افرادیکه از نظر احساسی قوی هستند یاد گرفتهاند که قدرت مغزشان بر
ذهن و جسمشان را درک کنند. آنها درک میکنند که احساسات یک نوع واکنش
هستند، نه واکنشهایی به عوامل فیزیکی مستقیم بلکه به طریقی که ما آن عوامل
را دریافت میکنیم. به عبارت دیگر، احساسات ما واقعیت را منعکس نمیکنند؛
بلکه تفسیر ما از واقعیت را منعکس میکنند. درک این مسئله کنترل بسیار خوبی
بر احساساتمان و درنتیجه بر زندگیمان به ما میدهد.
چند نوع جرأت وجود دارد که همه می توانند
با تمرین، آن ها را در وجود خود پیدا نمایند. این شکل های جرات به شما کمک
خواهند کرد تا به بزرگترین موفقیت ممکن دست یابید. جالب این جاست که همه ی
آنها با تمرین قابل یادگیری هستند . در این مقاله ، به بررسی انواع و اقسام
جرأت در زندگی می پردازیم.
آرزوهای والا داشته باشید
اولین
شکل جرات این است که برای داشتن آرزوها و اهداف والا ، جرات داشته باشید .
این دقیقا همان جایی هست که خیلی ها در آن متوقف می شوند . همین ایده ی
داشتن اهداف ارزشمند ، هیجان انگیز ، مبارزه طلب و بزرگ ، به قدری سخت است
که آنها قبل از شروع ، آن را رها می سازند . اما شما این کار را نکنید .
بنشینید ، اهداف خود را بنویسید ، مثل این که همه چیز برایتان امکان پذیر
است . و هرگز مثل آدم های بی دل و جرأت ، از داشتن آرزوهای بزرگ نترسید.
تعهد بدهید
دومین
بخش جرات ، این است که برای دادن تعهد کامل و درگیر کردن خود برای کاری که
تصمیم به انجام آن را گرفتید ، جرات داشته باشید. همه ی افراد موفق،
افرادی هستند که کاملا متعهد زندگی می کنند. آنها کاری را نیمه تمام نمی
گذارند . ممکن است هیچ ضمانتی نداشته باشند، اما از این که کارهایشان را با
جان و دل انجام دهند واهمه ای ندارند. اگر شکست هم بخورند ، با حداکثر
تلاش شکست می خورند.
از نقطه ی آسایش بیرون بیایید
سومین
نوع جراتی که به آن نیاز دارید، جرات داشتن برای بیرون آمدن از نقطه ی
آسایش است. جرات است که باعث می شود تا به سمت نقطه ی ناراحتی، جایی که در
آن احساس ناراحتی، ناشی گری و تنهایی می کنید، حرکت کنید. نقطه ی آسایش
یکی از بزرگترین دشمنان استعداد بشری است. وقتی افراد به نقطه ی آسایش می
رسند تلاش می کنند که همانجا بمانند . اغلب آنها از فرصت های زندگی استفاده
نمی کنند. برای حرکت مداوم به سمت بزرگترین اهداف و آرزوها ، نیاز به جرات
دارید . برای رشد و ترقی ، نیاز به این دارید که برای رویارویی با
ناراحتی، تمایل داشته باشید.
موضع بگیرید
چهارمین
شکل جرات که به آن نیاز دارید ، جرات داشتن برای موضع گرفتن است ، مخصوصا
با توجه به ارزش ها، دیدتان نسبت به هدف و باورهایتان. باید از آنچه که
باور دارید درست است ، دفاع کنید. باید از کسانی که از آن اصول حمایت می
کنند ، پشتیبانی کنید . باید جرات داشته باشید تا از بزرگترین ارزش هایی که
می شناسید، سفت و محکم حمایت کنید و خود و شخصیت تان را به خاطر این که
ممکن است دیگران آن را تایید نکنند ، به مخاطره نیاندازید.
با ایمان گام بردارید
باید
جرات داشته باشید تا بدون هیچ ضمانتی برای موفقیت گام بردارید . افراد با
جرات آنهایی هستند که آرزو دارند و برای خود هدفی معین می کنند. برنامه
ریزی می کنند و اولین قدم را برمی دارند ، بدون هیچ نوع اطمینان و هیچ
تضمینی که تلاش های آنهابه نتیجه خواهد رسید. اما اگر به هر پله ی جلویی ،
به عنوان تجربه ای که می توانید از آن چیزی یاد بگیرید و به هر مانعی ، به
عنوان درس ارزشمندی که جلوی پای شما قرار داده شده تا شما را قوی تر و بهتر
کند، نگاه کنید، از این که با ایمان به مسیر ناشناخته قدم بگذارید، ترسی
نخواهید داشت.
اشتباهات خود را قبول کنید
برای
این که قبول کنید ممکن است خطایی از شما سر بزند و این که موقع به دست
آوردن اطلاعات جدید در مورد هر موقعیتی اشتباه کرده اید ، نیاز به جرأت و
دلیری دارید. شگفت آور است! افراد ی که همیشه باعث می شوند عملکرد شان
پایین باشد ، به خاطر این است که قبول نخواهند کرد که کامل نیستند. آنها
قبول نخواهند کرد که ، ایده ای که روزی به نظر مناسب بود با گذشت زمان،
ثابت شده که انتخاب یا تصمیم اشتباهی بوده است.
صبور باشید
شما
به چیزی به اسم « صبر دلیرانه و باجرأت » نیاز دارید . این نوع خاصی از
جرأت است که بعد از این که به سمت هدف تان حرکت کردید اما هنوز هیچ نتیجه
ای را ندیدید ، به آن نیاز دارید . شگفت آور است که چقدر از افراد در نقطه ی
بین زمان آغاز و زمانی که شروع به دیدن نتیجه ی کارشان می کنند ، می شکنند
و صحنه را خالی می کنند و شک و تردید و ترس هایشان ، آنها را پایمال می
کند.شما سعی کنید که چنین نباشید. وقتی شروع کردید به حرکت به سمت هدف تان ،
تصمیم بگیرید تا وقتی که نتیجه بگیرید آرام و خونسرد بمانید و اعتماد به
نفس داشته باشید. بدون توجه به این که در کوتاه مدت چه اتفاقی می افتد صبور
و مقاوم باشید.
به مدت طولانی پافشاری کنید
جرأت
نهایی که به آن نیاز دارید جرأت داشتن برای پافشاری کردن ، بیشتر از هر کس
دیگری است . اصرار و پافشاری خصوصیتی است که در نهایت موفقیت شما را تضمین
می کند . تمایل شما برای پافشاری در رویارویی با هر نوع بدبختی می تواند
بزرگترین دارایی شما باشد. آن می تواند عاملی برای ضمانت موفقیت شما باشد.
این یک نکته ی سرنوشت ساز است: هیچ کس نمی تواند شما را شکست دهد، مگر
خودتان. وقتی خودتان را برای انجام آنچه که باید انجام بدهید آماده می کنید
، چه بخواهید و چه نخواهید، از این نیروی درونی، برای ایجاد جرأت و صبر و
حوصله در درون خودتان بیشتر استفاده می کنید و به طور باور نکردنی، یک فرد
کاملا قوی می شوید. به زودی احساس خواهید کرد کاری نیست که نتوانید آن را
انجام دهید. عاقبت خود را به مرحله ای خواهید رساند که احساس کنید کاملا
توقف ناپذیر هستید.
اصل بسیار مهم: توکل به خداوند قادر و توانا را در هیچ کدام از مراحل فراموش ننمائید؛ که بی شک می تواند راهگشای هر در بسته ای باشد.
منبع:تبیانفکر کردن به مرگ میتواند خیلی خوب باشد. آگاهی از مرگ میتواند سلامت جسمی
شما را ارتقا بخشیده و کمکتان میکند اهداف و ارزشهایتان را براساس تحلیل
جدیدی از این تحقیقات جدید، دوباره اولویتبندی کنید. حتی فکر کردن
ناخودآگاه درمورد مرگ -- مثلاً رد شدن از کنار قبرستان -- میتواند تغییرات
مثبتی در شما ایجاد کرده و باعث شود بیشتر به دیگران کمک کنید.
تحقیقات
گذشته نشان میداد که فکر کردن درمورد مرگ مخرب و خطرناک است و موجب بروز
حرص و خشونت در انسانها میشود. این تحقیقات براساس تئوری مدیریت وحشت
(TMT) بودند که عنوان میکند ما اعتقادات فرهنگی خاصی برای کنترل احساسمان
نسبت به مرگ داریم اما این تحقیقات مزایا و فواید احتمالی آگاهی از مرگ را
بررسی نکردهاند.
کنت ویل، سرپرست تحقیق جدید درمورد فکر کردن به
مرگ میگوید، «تمرکز حقیقات TMT بر روی گرایشات منفی و رفتارهای مضر آنقدر
در این حیطه تاثیر داشته است که خیلیها به تازگی عنوان کردهاند که آگاهی
از مرگ نیرویی تاریک از تخریب اجتماعی است. درک چندان جالبی از اینکه چطور
آگاهی از مرگ به صورت روزمره میتواند گرایشات و رفتارها را تا حدی تقویت
کند که آسیب رساندن به خود و دیگران در فرد به حداقل ممکن برسد و سلامت او
نیز ارتقا یابد.»
ویل و همکاران او برای ساخت یک الگوی جدید از نوع
تفکر ما نسبت به مرگ خودمان، بررسی گستردهای بر روی تحقیقات اخیر در این
زمینه انجام دادند. آنها نمونههای متعدد از تحقیقات هم آزمایشگاهی و هم
زمینهای پیدا کردند که جنبهای مثبت از به یادآوری طبیعی از مرگ را نشان
میداد.
ویل به تحقیقی از ماتیو گایلیوت و همکارانش در سال ۲۰۰۸ اشاره
میکند که چطور حتی از نظر فیزیکی نزدیک بودن به یک قبرستان باعث میشود
میل فرد به کمک کردن به یک غریبه بالا رود. او میگوید، «محققان فرضیه
میآورند که اگر ارزش فرهنگی کمک کردن برای افراد مهم شمرده شود، آنوقت
بالا رفتن آگاهی از مرگ میتواند موجب بالا بردن میل به کمک کردن در آنها
شود.»
این محققان افرادیکه از کنار یک قبرستان رد میشدند و آنهایی
که یک خیابان بالاتر از قبرستان بودند را مورد مطالعه قرار دادند. دو
بازیگر در هر مکان نزدیک به آن افراد یا درمورد ارزش کمک کردن به دیگران یا
یک موضوع مرتبط صحبت میکردند و دقایقی بعد، بازیگر دیگری کتاب خود را به
زمین میانداخت. محققان رفتار شرکتکنندگان تحقیق را بررسی کرده و ارزیابی
کردند که چه تعداد از آن افراد به آن غریبه کمک کردند.
ویل میگوید،
«وقتی از ارزش کمک کردن به دیگران صحبت شده و آن را چشمگیر کردند، تعداد
شرکتکنندگانی که در کنار قبرستان به فردی که دفتر خود را به زمین انداخته
بود برای برداشتن دفترش کمک کردند، ۴۰ درصد بیشتر از آنهایی بود که یک
خیابان بالاتر از قبرستان بودند. تحقیقات زمینهای و آزمایشگاهی دیگر هم
همین نتایج را منعکس کردند و نشان دادند که آگاهی از مرگ میتواند ابراز
تحمل، تساوی حقوق بشر، محبت، همدردی و آرامشطلبی را در افراد تقویت کند.»
به
طور مثال در تحقیقی که در سال ۲۰۱۰ توسط ایمو فریتشه در دانشگاه لایپزیگ
انجام گرفت، نشان داد که چطور افزایش آگاهی از مرگ میتواند رفتارهای
پایدار را در افراد تقویت کند. و تحقیقی که توسط زاخاری روسشیلد در
دانشگاه کانزاس در سال ۲۰۰۹ انجام گرفت نشان داد که چطور بالا بردن آگاهی
از مرگ میتواند بنیادگرایان امریکایی را تشویق کند نسبت به گروه مخالف خود
با محبت و مصالحه بیشتر رفتار کنند.
فکر کردن به مرگ میتواند
سلامت شما را هم تقویت کند. تحقیقات اخیر نشان دادهاند که وقتی مرگ به
افراد مختلف یادآوری شود، آنها انتخابهای بهتری در زمینه سلامتی خود
خواهند داشت، مثلاً کرم ضدآفتاب بیشتری استفاده کرده، کمتر سیگار کشیده و
بیشتر ورزش میکنند. در یک تحقیق که در سال ۲۰۱۱ انجام گرفت، مشخص شد که
یاد مرگ باعث شد شرکتکنندگان تحقیق که زن بودند بیشتر تستهای فردی سینه
را انجام دهند.
ویل اعتقاد دارد که تحقیقات در این زمینه میبایست
بیشتر به سمت نشان دادن تاثیر مثبت محرکهای یادآوری مرگ بر زندگی افراد
برود نه اینکه آثار مخرب و درگیریهای اجتماعی ناشی از آن را نشان دهد.
منبع:مردمانکاری را شروع کرده اما با شکست مواجه شدهاید؟ روی سیستمی سرمایهگذاری
کردهاید که رکود کرده؟ چیزی اختراع کردهاید که مورد استقبال برای فروش
قرار نگرفته؟ اما آیا بعد از آن شکست موفقیتی بزرگ نصیبتان شده؟ و اگر
اینطور است، چه چیز باعث شد به راهتان ادامه دهید و دست از تلاش برندارید؟
با
ورود به دنیای سرمایهگذاری، همه با موانع و مشکلاتی مواجه خواهند شد. این
صددرصد است. اما یک ویژگی بارز سرمایهگذاران موفق سطح بسیار بالای
خوشبینی آنهاست. با قدرت خوشبینی این موانع و مشکلات به نکات مثبت تبدیل
میشوند. بعنوان مثال:
اتفاق شایعی را در نظر بگیرید که برای
افرادیکه به تازگی وارد یک سرایهگذاری شدهاند، پیش میآید: شرکت در برابر
رقیب خود مغلوب شده است.
فرد بدبین وقتی به ماجرا نگاه میکند میگوید، "به همین خاطر است که من هیچوقت موفق نمیشوم. قدرت رقابت کردن ندارم."
از
طرف دیگر فرد خوشبین وقتی به این موقعیت نگاه میکند میگوید، "اشکالی
ندارد که اینبار موفق نبودم. اما چه کارهایی را درست انجام دادم؟ چطور
میتوانم این قسمتهای مثبت را دوباره تکرار کنم؟"
تفاوت را میبینید؟ فقط به چارچوب فکری شما و اینکه چطور نتایج کار را بررسی میکنید، بستگی دارد.
مثبتگرایی و بازده کاری
افراد
مثبتگرا و خوشبین سختتر تلاش میکنند. درست است. درواقع تحقیقات ثابت
کرده است که منفیگرایی توانایی فرد برای شرکت در فعالیتهای مفید و
پربازده را به طور قابل توجهی پایین میآورد. این باید برای یک سرمایهگذار
موفق کاملاً مشخص باشد.
تصور کنید: اگر به اینکه امروز چه اتفاقی
افتاده است بیتوجه باشید، آیا انرژی کافی برای بیرون آمدن از تختخواب،
خواندن کتاب، ایجاد ارتباطات جدید و چند ساعت بیشتر کار کردن را خواهید
داشت؟ مطمئناً خیر! و این دقیقاً آن چیزی است که سرمایهگذاران موفق به آن
نیاز دارند. کسانیکه اینطور نباشند موفق نخواهند شد.
قدرت خوشبینی
وقتی
خوشبینتر میشوید چه اتفاقی میافتد؟ (جدا از تماشا کردن غروبهای
آفتاب، پیدا کردن دوستان بیشتر و انجام بیشتر کارهایی که دوست دارید).
تجارتتان شکوفا خواهد شد. فروش برایتان سادهتر اتفاق افتاده، کارمندانتان
میل بیشتری برای سر کار آمدن پیدا خواهند کرد و حساب بانکیتان هم روز به
روز بالاتر خواهد رفت.
علاوه بر اینها، افراد دور و برتان از
مثبتاندیشی شما فایده میبرند. این باعث میشود حرفهایتان را خیلی
راحتتر قبول کنند. وقتی دیدگاهتان مثبت باشد، افراد هیجان بیشتری برای گوش
دادن به شما خواهند داشت. به دفعه آخری که با کسی روبهرو شدید که شدیداً
به کاری که انجام میداد اعتقاد داشت و تصور میکرد که دنیا جای
فوقالعادهای است فکر کنید. آیا به نظرتان فردی موفق و موثر نیامده بود؟
حتماً همینطور بوده است. شما هم میتوانید با داشتن مداوم افکار مثبت چنین
تاثیر مثبتی ازخودتان برجا بگذارید.
راهکارهایی برای تقویت خوشبینی
* آیندهای روشن و مثبت برای خود ترسیم کنید
وقتی
هرازگاهی رویاهای طولانیمدت خودتان را در ذهن تجسم کنید، طرزتفکرتان مثبت
خواهد ماند. این مسئله مخصوصاً وقتی اتفاقی منفی برایتان رخ میدهد اهمیت
بسیار زیادی دارد.
* خواب را فراموش کنید
وقتی
با اولین صدای زنگ ساعت صبح از خواب بیدار شوید، روزتان در جهت مثبت آغاز
خواهد شد. همچنین با سریعتر بیدار شدن، در طول روز کمتر خوابآلود خواهید
ماند. خستگی یکی از عوامل ایجاد منفیبافی است.
* عمیقتر نفس بکشید و زیاد آب بخورید
وقتی
اکسیژن بیشتری به مغزتان برسد روشنتر فکر خواهید کرد. بیشتر آدمها
تنفسهای بسیار ضعیف و سطحی میکشند که به هیچ دردشان نخواهد خورد. از طرف
دیگر، تنفس عمیق به ارتقای افکار مثبتتان کمک خواهد کرد.
نوشیدن آب پاکیزه و خنک هم درست مثل تنفس عمیق جریانی از انرژی مثبت را وارد بدنتان خواهد کرد.
* از چیزهای ناراحتکننده دوری کنید
داروهای
ضدافسردگی قاتل مثبتاندیشی هستند. هرچیزی از الکل تا افراد منفی تمایل
شما به موفق شدن را کاهش میدهند. منظورمان این نیست که ارتباطتان را با
دوستان یا خانوادهتان قطع کنید. اما لازم است که هر زمان خودتان را نزدیک
به چیزی که روحیه و خوشبینیتان را کدر میکند یافتید، آن محل را ترک
کنید.
* مدیتیشن
نسلها
و فرهنگهای مختلف مدیتیشن را تایید کردهاند. با 15 دقیقه در روز
مدیتیشن، مثبتگرایی و انرژی در شما جریان پیدا خواهد کرد. البته مدیتیشن
موضوعی بسیار عظیم است که نیاز به تمرین بسیار دارد اما برای شروع کافی است
به یک اتاق تاریک بروید، صاف بنشینید و ذهنتان را پاک کنید. چشمهایتان
را نیمهباز بگذارید و فقط روی تنفستان تمرکز کنید. حتماً ساعتتان را برای
20-15 دقیقه بعد کوک کنید زیرا اگر اینکار را نکنید یکدفعه متوجه میشوید
که ساعتها به همان حال نشستهاید.
* کمی برای خودتان وقت بگذارید
در
یک کلاس یوگا شرکت کنید، بازی کامپیوتری انجام دهید، یک کتاب داستان
بخوانید یا در هر فعالیت دیگری که به شما لذت میدهد و باعث میشود چند
ساعتی از دنیای اطرافتان فاصله بگیرید، شرکت کنید. خیلی خوب است که این
زمان شخصی به ورزش کردن بگذرد.
* اخبار را فراموش کنید
اخبار
محلی و کشوری بدترین فعالیتی است که میتوانید در جهت مثبتتر شدن انجام
دهید. سازمانهای اخبار مردم را در دنیایی از ترس و ناامنی اسیر میکنند –
دقیقاً چیزی که اصلاً به آن نیاز ندارید. فکر میکنید اشتباه میکنیم؟ خوب
بگویید فهمیدن اینکه دختر کوچکی را دیروز در محلتان کشتهاند چه فایدهای
برایتان دارد؟ آیا مغز و روانتان را بر هم نمیزند؟ شما خودتان به اندازه
کافی مشکل دارید پس اخبار را فراموش کنید.
خلاصه اینکه، منفیها را
فراموش کنید و اطرافتان را با هر چیز مثبتی که میتوانید پر کنید. موفقیت
شما بعنوان یک سرمایهگذار کاملاً با خوشبینی و مثبتاندیشی شما در ارتباط
است. پس تا جایی که میتوانید مثبت باشید و مثبت فکر کنید. موفق باشید!
منبع:مردمان
شاید در وجودتان و در اعماق روحتان می
دانید که خدا دوستتان دارد و ارزشی بی حساب دارید. قدم بعدی این است که
باید آن چه را که هستید به حداکثر برسانید.
بعضی از مردم دارای
ویژگی هایی هستند که مثل مغناطیس دیگران را به طرف شان می کشاند. آن ها
چیزی بیشتر از یک انسان دوست داشتنی هستند. این ویژگی جذاب و حالت روحی
مسحور کننده ، اکتسابی است و می توان آن را آموخت و کسب کرد.
اسراری وجود دارند که می توانند به شما کمک کنند به فردی گیرا و پرجاذبه تبدیل شوید:
باید از خودتان شروع کنید
اگر
می خواهید در ایجاد ارتباط با مردم برنده باشید، ابتدا باید خودتان برنده
باشید. اگر شخصیت برنده ای برای خود نسازیم، در ارتباط با دیگران هم بازنده
خواهیم بود.
در واقع به دو دلیل قانع کننده باید با خودتان شروع کنید:
* اول اینکه اگر سالم نباشید ، نمی توانید شاد باشید.
تا گرفتار افسردگی ، فشارهای روانی ، یا اضطراب هستید، نمی توانید شاد و راضی باشید
* نمی توانید آنچه را که ندارید ، ببخشید
هیچ کس بدون کمک به خودش ، نمی تواند صادقانه به دیگران کمک کند.
چه طور یک برنده باشیم؟
یک
فرد برنده کامل و سلامت ، ارزشمند است. برنده بودن در خالص ترین شکل خود
ارتباطی به عمل شما ، حقوق تان، یا قدرت پول در آوردن تان ندارد. این مسئله
فقط به ارزش شما و این که آیا آن را دارید یا نه، بستگی دارد. وقتی شما
اعتقاد پیدا می کنید که ارزش دارید، و وقتی در همان وضعیتی که هستید احساس
امنیت می کنید، یک برنده هستید.
هر چه را که باعث حس نا امنی در شما می
شود را فراموش کنید و از خودتان بپرسید چگونه می توانم طوری ارزش های خودم
را افزایش بدهم که نه به حال خودم بلکه به حال دیگران هم مفید باشم؟
با چند روش می توانید این کار را انجام دهید
- ارزش تان را بشناسید
ما
بارها به خاطر تصمیماتی که می گیریم، یا شرایطی که سر راهمان سبز می شوند،
در زندگی سقوط می کنیم، مچاله می شویم و در گل و لای می غلتیم. شاید احساس
کنیم بی ارزش شده ایم و در نظر خودمان و دیگران ارزش مان را از دست داده
ایم. ولی با وجود اتفاقاتی که افتاده یا خواهد افتاد، هرگز ارزش مان را به
عنوان یک انسان از دست نمی دهیم. هیچ چیز نمی تواند آن را از ما بگیرد.
هرگز این را فراموش نکنید.
- ارزش تان را بپذیرید
همه
ما مسائلی داریم که آرزو می کنیم کاش می شد آن ها را در مورد خودمان تغییر
دهیم. شاید با ظاهری که دوست دارید متولد نشده باشید. یا قدتان به آن
بلندی که می خواهید نباشد. نهایتا باید آن ها را قبول کنید. یا می پذیرید،
یا ارزش فردی تان را رد می کنید.
- بر ارزش تان بیفزایید
شاید
شما قبلاارزش تان را شناخته و آن را پذیرفته باشید . شاید در وجودتان و
در اعماق روحتان می دانید که خدا دوستتان دارد و ارزشی بی حساب دارید. قدم
بعدی این است که باید با غلبه بر مسائلی، یا حل مشکلاتی که قدرت ایجاد
تغییر در آن ها را دارید، آن چه را که هستید به حداکثر برسانید.
شاید
عادات بدی دارید، یا نگرش های شما نیاز به بازبینی دارند. همه ما مشکلاتی
داریم که می توانیم بر آن ها پیروز شویم. توانایی هایتان را کورکورانه
محدود نکنید. آن ها را به مبارزه بطلبید و به رشدتان ادامه دهید.
- ارزش تان را باور کنید
وقتی ارزش تان را شناختید، آن را پذیرفتید و بر آن افزودید، سرانجام باید آن را باور کنید.
اگر
اعتقاد ندارید که چیزی باارزش برای ارائه دادن به فردی دیگر یعنی خودتان
دارید، هرگز نمی توانید در ارتباط با دیگران هم موفق عمل کنید. شما بزرگ
ترین دارایی خودتان هستید.
همه با ارزشند و چیز با ارزشی برای ارائه به دیگران دارند. باید آن را کشف کنید.
هر
چه را که باعث حس نا امنی در شما می شود را فراموش کنید و از خودتان
بپرسید چگونه می توانم طوری ارزش های خودم را افزایش بدهم که نه به حال
خودم بلکه به حال دیگران هم مفید باشم؟ فهرستی از کارهایی که می توانند
باعث اصلاح تان شوند( مثل ترک عادات بد و از این قبیل) و همین طور قدم هایی
که می توانید در جهت این اصلاحات بردارید، تهیه کنید.
منبع:تبیانچیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع.
سرمنشأ
مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع
برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا
بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید از نظر ما یا خوشایند
است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث
ناکامی و ناراحتی ما شود.
مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم.
کلمات
نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می تواند ما را
بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کنند. پس دقت کنید کلماتتان را در جهت
مثبت و زیبا کردن افکار و احساساتتان به کار ببرید.
به کاربردن واژه
ها و عبارات تأکیدی مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و بهبود کیفیت
زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شوند.
مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم»
هیچگاه
مشکلات و سختیهای زندگیتان را لعن و نفرین نکنید. این فکر که دنیا سرشار
از مشکل است را دور بریزید و در عوض هرگاه موقعیت نامطلوب یا مسئله
ناخوشایندی در زندگیتان پیش آمد، به دنبال راههای مثبت و طلایی برای حل آن
مسائل باشید. به کار بردن این روش باعث ایجاد رضایت در شما و حل شدن مسائل
زندگیتان به گونه ای مثبت و خوب می شود.
نحوه اظهار نظر کردن در
مورد دیگران و کارهایشان نیز بسیار مهم است. سعی کنید سریع و منفی در مورد
چیزی اظهار نظر نکنید. ابتدا در مورد آن فکر کنید بعد نظر خود را ابراز
کنید تا تأثیر بیشتری بر مخاطبتان داشته باشد.
در اطراف همگی ما
افراد منفی بافی هستند که با افکار و گفتار منفی شان سعی دارند، باعث تضعیف
روحیه ما شوند. سعی کنید تا حد امکان با چنین افرادی همنشین نشوید.
بسیاری
از مردم افکار منفی را در زندگیشان مد نظر قرار داده و به آنها بها می
دهند. حتی در صحبتهایشان با یکدیگر مدام از سختیهای کارشان، کم خوابیهای
شبانه، نداشتن استراحت گله می کنند و همین امر تأثیر منفی بر فکر آنها
گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.
مطمئن باشید که
اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما ندارند. سعی کنید در
مورد جنبه های مثبت زندگی و کارتان برای دیگران صحبت کنید. زیرا شنیدن آنها
می تواند برای دیگران هم جالب باشد.
ممکن است شما در آخرین سفرتان
از اینکه هواپیما چند ساعت تأخیر داشته و مجبور شده اید چند ساعت از وقتتان
را در فرودگاه بگذرانید، بسیار ناراحت و معترض باشید و تا چند روز از
تأخیر پرواز و خستگی مفرط خود به خاطر معطلی در فرودگاه، با ناراحتی و
دلخوری برای دوستان و همکارانتان تعریف کنید. ولی آیا تا به حال از
پروازهای خوب، راحت، به موقع و به سلامت خود بسیار خوشحال شده اید و آیا
آنها را بارها برای دوستانتان تعریف کرده اید؟
وقتی از شما می پرسند
آیا امروز روز خوبی داشته اید، چه جوابی می دهید؟ آیا جواب می دهید: «روز
بسیار سخت و طاقت فرسایی بود.» یا می گویید: «روز خوبی داشتم. خدا را شکر
همه چیز بر وفق مراد بود»
اگر به تمام لحظات زندگیمان فکر کرده و
آنها را مرورکنیم، می بینیم که در طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی
برای ما رخ داده است. پس چرا به جای فکر کردن به لحظات شاد و زیبای
زندگیمان به لحظات سخت فکر کنیم؟
فراموش نکنید که افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند.
به
طورکلی مثبت اندیشی و افکار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به فرد دیگر
سرایت می کند. شما می بایست سعی کنید به جای اینکه اجازه دهید افکار منفی
دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف کند، با گفتار مثبت
خودتان اندیشه ها و افکار مثبت را به دیگران منتقل کنید و به آنها بیاموزید
که افکار منفی شان را کنار گذاشته و اندیشه های مثبت را جایگزینش کنند. با
این کار شما می توانید هم به اطرافیان خود کمک کرده و هم روحیه مثبت
اندیشی خود را تقویت کنید.
هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگیتان
پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به
این فکر کنید که قطعا” راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و می
بایست آن راه را بیابید.
سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:
«خدا گر به حکمت ببندد دری
به رحمت گشاید در دیگری»
به
فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای تأسف و
ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما دارد. از دست
دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و بهتری شوید و فراموش
نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده، جایی برای خوشحالی و موفقیت
وجود دارد.
نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.
خوش
بینی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد کورکورانه
به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در هر نوع فعالیتی
بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی نقادانه و دقیق جلو
برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر رفتن سرمایه تان را
بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در کاری سرمایه گذاری
کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید نقادانه جلو بروید و در
مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم گرفته و اقدام کنید.
کلمه
ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان شکل می دهند.
ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت ، انرژی مثبت را بین
همه پخش کنیم.
ما می تونیم از جایگزین های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم :
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم
به
جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر
میآیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا توهمی؟، چرا رنگت پریده؟،
چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟ بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر
خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی و....
منبع:سایت روان آگاهی
وقتی جریان انرژِی خود را پیدا کنید از
انجام کارها لذت می برید و احساس شادی و لذت خواهید داشت ،جریان انرژی به
اوج رسیدن توجه است زمانی که شما به طور کامل غرق در انجام دادن کاری
هستید!
راهنمایی هایی که به شما کمک می کنند تا خود را در لحظات گم کنید
حتما
برای شما هم پیش آمده که وقتی از چیزی لذت می برید گذر زمان را احساس نمی
کنید! یک گفتگو با یک دوست با اینکه ساعت ها طول می کشد، اما به نظر چند
دقیقه می آید. شما شروع به کار کردن روی پروژه ای می کنید و ناگهان نیمی از
روز سپری می شود. شما تصمیم می گیرید که قبل از خواب، چند صفحه مطالعه
کنید و ناگهان متوجه می شوید که نیمی از شب گذشته است!
این ها
تجربیاتی هستند که روانشناس Mihaly Csikszentmihalyi از آن ها تحت عنوان
جریان انرژِی (flow) نام می برد. جریان انرژی به اوج رسیدن توجه است زمانی
که شما به طور کامل غرق در انجام دادن کاری هستید.
یکی از مسائل
جالب و شگفت انگیز در مورد جریان انرژی این است که احساس خوبی دارد. به طور
کلی، صحبت کردن، فکر کردن سریع منجر به خوشحالی شما می شود. (این مسئله
یکی از دلایلی است که چرا موزیک تند اغلب باعث خوشحالی در شما می شود) وقتی
شما در چیزی کاملا غرق می شوید که منجر به جریان انرژِی (flow) می شود،
بسیار خوشایند و لذت بخش است.
اگر شما در جستجوی این حالت ذهنی هستید، کارهای کمی وجود دارند که باید آن ها را انجام دهید:
مهارت های خود را ارتقاء دهید
زمانی
که مشغول یادگیری هستید، نمی توانید خود را در کاری غرق کنید. شما باید
تلاش زیادی برای توجه به آن چیزی که انجام می دهید، داشته باشید. بعد از
این که در این زمینه ماهر شدید، بیشتر به این مسئله توجه می کنید که آن کار
را به اتمام برسانید تا به نحوه ی انجام کار.
خودتان را به چالش بکشید
به
نظر می آید که جریان انرژی زمانی اتفاق می افتد که شما درگیر مسئله ای
هستید که در محدوده توان شما قرار دارد. وقتی که چیزی بسیار مشکل است،
مستاصل کننده است. وقتی که چیزی بسیار آسان است، ذهن شما به چیزهای دیگر
توجه می کند. بنابراین در پی چیزی باشید که واقعا نیاز به مبارزه دارد.
چیزی که باعث حواس پرتی می شود را کنار بگذارید.
جریان
انرژی را زمانی حس می کنید که توجهتان از چیزی که در اطرافتان در حال
اتفاق افتادن است، منحرف شود . موبایل، ایمیل، فیس بوک می توانند شما را از
آن چه که انجام می دهید، منحرف کنند. اینها را دور از دسترس خود قرار
دهید. مثلا با خاموش کردن موبایل و کامپیوتر.
مدیتیشن کنید
منبع
دیگر حواس پرتی، صحبت تک نفری است که شاید درون ذهن شما اتفاق بیفتد. این
صدا در ذهن شما می تواند راه جریان انرژی (flow) را سد کند . تعدادی از
تحقیقات پیشنهاد می کنند که مدیتیشن و انجام یوگا به افراد کمک می کند تا
به جریان انرژی دست یابید.
بدنتان را درگیرکنید
ممکن
است فکر کنید که مغزتان مانند کامپیوتر است که بدن شما را کنترل می کند.
اما، این باعث می شود که بدن و ذهن شما به طور عمیقی به هم پیوند بخورند.
هرچه بیشتر در مورد کاری که انجام می دهید، درگیر شوید، ذهن شما نیز بیشتر
پیروی خواهد کرد. بنابراین درگیر کردن بدنتان در یک عمل می تواند به شما در
دستیابی به جریان انرژی کمک کند.
به طور خلاصه، زمانی که روی چیزی
تمرکز می کنید، خودتان را به چالش می کشید یا روی چیزی که مهارت دارید کار
می کنید و یا حتی از نظر فیزیکی درگیر می شوید، شما می توانید جریان انرژی
(flow) خود را بیابید.