اصل کلمه کلیدی – در این زمینه، ما میخواهیم دقیقا کلمه کیدی را در متن خود استفاده کرده و یک انکر تکست دقیقا کلیدی داشته باشیم:
مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.
کلمه کلیدی / بخشی از عبارت – کلمه کلیدی خود بخشی از یک عبارت است که ما به دنبال رتبه گرفتن برای آن هستیم. در واقع کلمه کلیدی در عبارتی که خود آن نیز کلیدی است قرار گرفته است:
مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.
برند یا نام مشخص – در این نوع از انکر تکست، دقیقا نام شرکت یا برند خود یک انکر تکست به شمار رفته و مشخصا یک انکر تکست به حساب می آید:
مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.
آدرس ها URL – در این نوع انکر تکست در کنار کلمات آدرسی قرار خواهد گرفت که لینک دارد و خود مقصد لینک نیز همان لینک است. به مثال زیر دقت کنید.
مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس (https://mimos.ir) ، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.
انکر تکست Anchor Text های معمول – این گونه انکر تکست ها همان کلماتی هستند که معمولا مشخص میکنند کاربر در کجا میتواند به مقصد بعدی حرکت کند (مثلا: اینجا کلیک کنید. این مقاله، این سایت، این محصول و …)
مثال: در بین ابزارهای بازاریابی و راه کارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید. برای ورود اینجا کلیک کنید.
احساسات شما متاثر از افکار شماست. خود انسانها موجب ناراحتی خودشان می شوند، آن هم به واسطه ی اعتقادات غیرعاقلانه ای که در رویدادها یا تجارب فعال کننده زندگی شان دارند .
فکر کردن
ما می توانیم با تربیت کردن و نظم بخشیدن افکار خود، زندگی را مملو از کامروایی، خلاقیت و از لحاظ هیجانی رضایت بخش کنیم. احساس خوب از طریق تفکر صحیح ایجاد می شود .
انسان ها با سازمان دهی و نظم بخشیدن به افکار خود ، می توانند کامروا و خلاق باشند ، می توانند زندگی هیجانی رضایت بخشی را پشت سر بگذارند، یا زندگی را سرد، ماشینی و واقعا ناخوشایند جلوه دهند.
شاید این طور باشد. اما دلیل این که چنین برداشت ناخوشایندی از این حرفها دارید این است که والدین، معلمان و درمانگرها، واقعیات را طوری برای شما جلوه داده اند که باور کرده اید فقط از طریق تجارب بسیار هیجانی می توان زندگی خوب داشت و حداکثر بهره را از زندگی برد.
تفکر عاقلانه در درازمدت ، باعث خواهد شد تا بیشتر احساس لذت را داشته باشیم ؛ چون عقل انسان به او کمک می کند خودش را از شر احساسات مزاحم خلاص کند، به ویژه از وحشت و خشم پریشان کننده، سپس می تواند هیجانات و سرگرمی های لذت بخش را جایگزین نماید .
جالب است بدانیم حتی هیجانات ناخوشایندی مثل پشیمانی و ندامت ما را شادتر می کنند و به ما کمک می کنند تا به خواسته های خود بیشتر دست پیدا کنیم. اگر با این هیجانات درست برخورد کنیم و آنها را نشانه اشکالات زندگی خود بدانیم ، می توانیم از تجارب و رویدادهای ناخوشایندی که موجب تاسف و ندامت ما شده اند، خلاص شویم.
ما به عنوان یک انسان از چهار فرآیند اصلی که همگی برای بقاء و شادمانی مان ضروری اند متاثر هستیم :
1.شما دارای درک و حس هستید، می بینید، می چشید، بو می کنید و می شنوید
2. احساس یا هیجان دارید، عشق، تنفر، احساس گناه یا افسردگی
3. شما دارای حرکت و عمل هستید، قدم می زنید، می خورید، شنا می کنید
4. استدلال و فکر می کنید، به یاد می آورید، تصور می کنید، فرض می کنید و مسایل را حل می کنید
اما معمولا هیچ یک از این چهار فرآیند اصلی را به طور کاملا مجزا تجربه نمی کنید . وقتی چیزی را ادراک یا احساس می کنید به آن فکر هم می کنید و بالاخره در مورد آن کاری را انجام می دهید .ما به طور همزمان ادراک، حرکت، تفکر می کنیم و تهییج می شویم.
این چهار شیوه اصلی ارتباط ما با دنیا، از هم مجزا نیستند. آنها با هم همپوشی دارند و هریک جنبه های مختلفی از زندگی ما را دربرمی گیرند.
بنابراین تفکر ، علاوه بر تغییرات زیستی- الکتریکی مغز ، یادآوری، یادگیری و حل مسئله ، شامل رفتارهای حسی وحرکتی و هیجانی هم می باشد.
هیجان یکی از آن فرآیندهایی است که رابطه نزدیکی با ادراک، حرکت و تفکر دارد.
معمولا مراکز هیجانی، ادراکی، حرکتی و فکری ما تا حدودی دارای خاصیت تحریک پذیری و پذیرندگی هستند. بنابراین با محرکی که شدت معینی دارد بر آنها تاثیر می گذارد یا بر شدت آنها می افزاید و یا از شدت آنها می کاهد. ما می توانیم در موارد ویژه ای این تحریک را به طور مستقیم بر مراکز هیجانی وارد کنیم، مثلا از طریق تحریک الکتریکی بخش هایی از مغز یا مصرف داروهای محرک یا کندکننده ای که بر بخش هایی از مغز یا دستگاه عصبی خودمختار تاثیر می گذارند.
همچنین می توانیم محرک را به طور غیرمستقیم یعنی از طریق ادراک، حرکت و تفکر وارد کنیم و از این راه بر دستگاه عصبی مرکز و راههای مغزیی که با مراکز هیجانی بالا در ارتباطند و بر آن تاثیر می گذارند، اثر بگذاریم.
پس به سه شکل می توانید احساسات خود را کنترل کنید:
1.به شیوه الکتریکی و زیستی شیمیایی مستقیما بر هیجانات خود تاثیر بگذارید
2.از طریق آرامش عضلانی
3.از طریق تفکر ارادی، تفکر، تعمق، حساسیت زدایی ذهنی یا تکرار مطالب آرام بخش برای خود با هیجان زندگی تان مقابله کنید.
تفکر عقلانی- هیجانی به شما کمک خواهد کرد تا احساسات خود را به طور کاملتر و آزادانه تری مشاهده کنید و وجود آنها را بپذیرید و آنها را جزیی از خودتان بدانید. ببینید آیا مناسبند یا خیر، بالاخره احساس مورد نظرتان را داشته باشید و از زندگی بهره بیشتری ببرید.
با افکارتان ، به جنگ آشفتگی های هیجانی بروید، انسان ها از لحاظ نظری قادرند افکار و احساسات منفی خود را کنترل کنند اما گاهی عملا نمی توانند موفق به انجام این کار شوند .
موانع اصلی بر سر راه تفکر و هیجان موثر عبارتند از:
1.برخی از مردم خیلی کند ذهن تر از آن هستند که بخواهند افکار صحیحی داشته باشند
2.برخی از آنها هم که از هوش کافی برخوردارند راه درست فکر کردن را نمی دانند
3.گاهی نیز هوش و آموزش کافی را برای تفکر واضح و روشن دارند اما از این هوش یا دانش خود به خوبی استفاده نمی کنند یا عملکردی روان رنجورانه دارند.
افرادی که رفتار روان رنجورانه دارند ، ظرفیت های بالقوه ای دارند اما نمی دانند رفتارهایشان چطور به آنها لطمه می زند گاهی هم می دانند چطور به خودشان لطمه می زنند اما به دلایلی غیرعاقلانه از رفتارهای مخرب خویش دست نمی کشند.در حالی که این افراد ظرفیت های بالقوه دارند و فطرتا کم هوش نیستند .
دلیل مشکلات هیجانی آنان ، ناآگاهی آنها از نحوه تفکر صحیح تر و انجام رفتارهای کمتر مخرب است. تفکر روشن، منجر به هیجانات مناسب می شود و حماقت و جهالت و آشفتگی ، با تفکر صحیح مغایرت دارد و باعث هیجان زدگی مفرط یا کم هیجانی می شود.
منبع : کتاب زندگی عاقلانه ، مولفان: آلبرت الیس- رابرت هارپر ، مترجم: مهرداد فیروزبخت/سایتهمه ما با شدت و ضعف، در گیر نحوه تفکر و قضاوت دیگران در مورد خودمان هستیم و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از موقعیتها شجاعت ابراز وجود، دفاع از حق خود یا "نه گفتن" را نداریم و ..........
بعد از حضور در هر مهمانی، نشست خانوادگی، ارایه یک کنفراس ساده در کلاس درس و یا حتی یک سوال پرسیدن ساده در کلاس، تا مدتها بعد نگران افکار و قضاوتهایی هستم که در ذهن دیگران می گذرد و دایما این تشویش را دارم که اطرافیان، مردم کوچه و خیابان و .. هر کدام چگونه مرا ارزیابی می کنند؟ در مورد من چه فکر می کنند؟ و ....
این چند سطر شاید وصف حال تعداد زیادی از افراد باشد. البته همه ما با شدت و ضعف، در گیر نحوه تفکر و قضاوت دیگران در مورد خودمان هستیم و شاید به همین دلیل است که در بسیاری از موقع ها شجاعت ابراز وجود، دفاع از حق خود یا "نه گفتن" را نداریم.
هیچ چیز به اندازه اینکه همیشه بیش از حد نگران طرز تفکر دیگران درباره خود باشیم نمی تواند به لحاظ جسمی و روانی ناتوان کننده باشد. چیزی که در اصطلاح به آن "برای دیگران زندگی کردن" اتلاق می شود و منظور از آن شرایطی است که شما همیشه در اضطراب و نگرانی اینکه عقیده و نظر دیگران دربارهتان چیست زندگی میکنید.
شما نگران این هستید که چطور به نظر می رسید، تن صدایتان چطور است، چطور قدم می زنید و یا راه می روید، چطور حرف می زنید و غیره. تنها به این دلیل که مطمئن شوید همه شما را دوست دارند و یا شما را تایید و تصدیق میکنند.
این مسئله باعث تضییع وقت زیادی از شما خواهد شد لذا سعی داریم نکاتی را ارائه دهیم که به شما کمک می کند به این نگرانی درباره طرز تفکر دیگران در مورد خود پایان دهید.
این مساله را برای خود جا بیندازید که هیچ کس کامل نیست: اگر به خودتان خیلی سختی می دهید که اطمینان حاصل کنید همه کس شما را تایید می کند لازم است از خودتان بپرسید کدام استانداردها را می خواهید برآورده سازید؟ آیا این کمال مطلق است یا بی عیبی محض است. اگر اینطور است شما و هر کس دیگر که اینگونه فکر می کند، به دردسر افتادهاید، چرا که هیچ کس کامل نیست. آیا کسانی که شما نگران قضاوت آنها هستید، بیعیب هستند؟ آیا زندگی آنها کامل و بی مشکل است؟ مطمئن باشید برخلاف آنچه که در ظاهرشان می بینید آنها هم مشکلات واقعی و نواقصی دارند که احتمالا امکان دارد شبیه مشکلات شما باشد پس به یاد داشته باشید و درک کنید که بسیاری از افرادی که شما تلاش می کنید جلوی آنها کامل و بیعیب باشید نواقص و عیوب خود را دارند.
این مساله را برای خود روشن کنید که نحوه تفکر دیگران درباره شما دلمشغولی و مشکل شما نیست: ممکن است خندهدار به نظر برسد اما این یک واقعیت است آنها همانطور که تصمیم دارند فکر کنند، فکر می کنند حتی اگر در ظاهر خودشان را جور دیگری نشان دهند، پس حتی اگر فکر می کنید که می توانید معیار یا پیمانهای برای آنچه که در سر آنها می گذرد باشید بفهمید که در انتهای روز باز هم هنوز هر کسی حدس خودش را درباره شما خواهد داشت. اینکه چطور درباره شما فکر می کنند مشکل و دلمشغولی آنهاست نه شما پس هر وقت این فکر که دیگران چگونه و چطور درباره من فکر میکنند به سراغتان آمد بلافاصله آن را با این جمله:" مهم نیست این مشکل آنهاست نه من"، جایگزین کنید.
یادتان باشد که طرز تفکر دیگران درباره شما کلا خارج از کنترل شماست: واقعیت این است که شما نمیتوانید عقاید و نظرات دیگران را کنترل کنید حتی اگر سعی کنید که طرز برخورد و واکنش خود را تغییر دهید یا طوری رفتار نمایید که مورد پسند آنها باشد. اگر شما طرز تفکرتان درباره یک مساله را عوض کنید یا طوری تغییر رفتار دهید که مورد پسند دیگران باشد و یا رفتارتان را طوری تغییر یا سرکوب کنید که مورد پذیرش دیگران قرار گیرد و ....همه و همه نشانه این است که سعی می کنید واکنش آنها نسبت به خودتان و تفکرشان نسبت به خودتان را کنترل کنید. در حالی که در کمال تاسف همه این اقدامات بیهوده است. آنها همانطور که تصمیم گرفتهاند فکر کنند، درباره شما فکر می کنند و این مساله کاملا خارج از کنترل شماست.
شما باید به این بینش برسید که بیشتر مشکلات شما درباره آنچه دیگران درباره شما فکر می کنند در حقیقت از طرز تفکر شما درباره خودتان ریشه می گیرد. خیلی اوقات ما بدترین منتقد خود هستیم و خودمان را قضاوت کرده و محکوم میکنیم حتی قبل از اینکه دیگران فرصت این کار را پیدا کنند.
پس اگر زمینه هایی از زندگیتان هست که در آن احساس ناامنی و یا فقدان احساس خوب درباره ارزش خودتان هستید، به طور طبیعی و خودکار فرض خواهید کرد که دیگران این نقاط ضعف و عیوب را در شما ملاحظه میکنند و این احساس بدگمانی و سوءظن درباره طرز تفکر منفی دیگران درباره شما را تشدید میکند. به خودتان سخت نگیرید به مرحله اول برگردید هیچ کس کامل نیست زندگی خیلی کوتاهتر از آن است که انرژی روحی و عاطفیتان را صرف این افکار مزاحم و مسموم کنید.
نکات و هشدارها
**کنار گذاشتن طرز تفکر منفی و بیش از حد منتقدانه درباره خودتان محتاج ممارست زیاد است، پس صبور باشید.
** الگوهای تفکر منفی را بشناسید و تمام تلاشتان را بکنید که آنها را با تفکر مثبت درباره خودتان جایگزین کنید
** شما باید با استرسهای زیادی مواجه شوید بویژه هنگامی که بخش اعظمی از زندگیتان را با احساس فقدان امنیت زندگی کردهاید. برای مواجه شدن با تفکرات منفی درباره خودتان آماده باشید. شما کارها را خوب انجام خواهید داد اگر به این وظایف و مسئولیتها، تنها به خاطر خودش توجه کنید و به خاطر نظر دیگران آن را قبول نکنید.
افراد مجرد بسیاری در جامعه وجود دارند که دوست دارند دوست یا شریک زندگی خوبی برای خود بیابند و با آنها لحظات خوشی را برای خود رقم بزنند. شاید برخی از ما در رابطه های اشتباهی گرفتار شده باشیم و مسایل تلخی را در زندگی خود تجربه کرده باشیم. در این مطلب سعی کرده ایم چندین راهکار برای داشتن یک قرار ملاقات درست و سالم و راه هایی برای یافتن دوست مناسب را برایتان نام ببریم.
تصمیم شماره یک: در آینده زندگی کنید
کارول برودی فلیت – نویسنده کتاب «بیوه ها دشنه در دست دارند» می گوید: هرگز رابطه آینده خود را بر اساس رابطه های قبلی پایه گذاری نکنید. همه ما در زندگی با افراد دروغگو یا افرادیکه با ما هیچ سنخیتی نداشته اند، روبه رو شده ایم و تجربیات بدی در زندگی داشته ایم. بنابراین، بهترین کار این است که به گذشته لبخندی بزنید و آن را رها کنید. ذهن خود را برای احتمالات آینده باز کنید و هرگز فرد جدیدی را بر اساس تجربیات گذشته خود بی جهت محکوم نکنید.
راهکار: نام افرادی که تجربه تلخی برای شما به جا گذاشته اند را روی کاغذ بنویسید و آن را بسوزانید. این راهکار بسیار مفید و بی ضرر است و می توانید از این پس با احساسات بهتری در رابطه خود پیش بروید.
تصمیم شماره دو: رابطه های بیمار، افلاطونی و ... را رها کنید
اگر در رابطه ها و دوستی هایی گرفتار شده اید که هیچ چیز مثبتی ندارند و به هیچ نتیجه ای هم نخواهند رسید، بهتر است هر چه سریع تر خود را از این شرایط خلاص کنید و به آن رابطه خاتمه ببخشید. این تصمیمی است که شارلوت میلوت برای سال جدید خود در نظر گرفته است. او می گوید: «من تصمیم گرفته ام تا به دوستی هایی که سالم، حمایت کننده و اصولی نیستند پایان ببخشم.» او همچنین اراده کرده است که دیگر به دنبال افراد جدید نگردد. او می گوید:«رابطه هایی که معنادار هستند با جست و جوی من برای یافتن یک نفر به عنوان دوست، شکل نمی گیرد. من باید زندگی معمولی خود را داشته باشم و از آن لذت ببرم تا سرانجام یک روز بدون اراده با فردی روبه رو شوم که دوست دارم همه عمر در کنارش باشم. به این ترتیب هر دو ما به این رابطه تمایل خواهیم داشت و آن را آغاز خواهیم کرد.»
راهکار: سعی کنید تا حد امکان خود را خوشحال و سرزنده نگه دارید و خود را مشغول کنید. به طور مثال می توانید در کلاس عکاسی که همیشه دوست داشته اید، ثبت نام کنید. با همسایه های خود رابطه نزدیک تری برقرار کنید. برای زندگی خود برنامه هایی تنظیم کنید که تاکنون هرگز انجام نداده اید.
تصمیم شماره سه: قرار بگذارید
این تصمیم کاملا واضح و شفاف است. اگر دلتان شکسته است، بهترین راه برای مرحم گذاشتن روی آن، این است که بیرون بروید و با فرد دیگری قرار بگذارید. این کاری است که مری آن لوری انجام داده است. کاری که او کرده به هیچ وجه کوچک و بی ارزش نیست. او توانسته بعد از جدا شدن از زندگی ای که 31 سال ادامه داشته است دوباره روی پای خود بایستد. او می گوید:«آخرین قرار رسمی من به سال 1975 میلادی برمی گردد. من هرگز نخستین دیدار خود را با همسرم فراموش نمی کنم. من با دوچرخه به محل قرار رفتم و در آنجا یکدیگر را ملاقات کردیم.»
راهکار: اگر سال ها از تمام کردن رابطه شما گذشته است و خودتان نمی توانید فرد مناسبی بیابید، می توانید از دوستان خود بخواهید تا در یافتن فرد موردنظر به شما کمک کنند. اگر در رابطه قبلی خود دچار مشکل بوده اید، برای فراموش کردن غم های خود پیش مشاور بروید تا بتوانید سریع تر روند بهبود را طی کنید و پیش از آغاز یک رابطه جدید، کاملا شاد و سلامت باشید. سعی کنید در رابطه بعدی خود به مکان هایی که همیشه می رفته اید، نروید. برای نخستین دیدار خود مکانی را انتخاب کنید که تاکنون به آنجا نرفته اید. این کار نه تنها این مکان را برای شما ارزشمند و خاص می کند بلکه باعث می شود دیگر کمتر یاد تجربه تلخ قبلی خود بیفتید.
اگر در میانه زندگی خود به یکباره مجرد شده اید، نگران نباشید افراد بسیاری همچون شما در جامعه وجود دارند و می توانید با آنها دوست شوید.
تصمیم شماره 4: سعی کنید بیشتر بیرون بروید و به مکان هایی که مجردها جمع می شوند سر بزنید
با در خانه نشستن نمی توانید فرد موردنظر خود را بیابید. بنابراین سعی کنید به جاهایی بروید که بیشتر جوان ها و مجردها در آنجا جمع می شوند و با آنها ارتباط برقرار کنید. دیوی الکساندر در این رابطه می گوید: «من تصمیم گرفتم در طول هفته بیشتر با دوستانم بیرون بروم و در این راه افرادی را ملاقات می کردم که هرگز در آخر هفته ها آنها را نمی دیدم. »
راهکار: گزینه اول: می توانید دوست خود را در اینترنت و وب سایت های شبکه های اجتماعی یا اتاق های گفت و گو پیدا کنید. گزینه دو: بیرون بروید و در کافی شاپ یا رستوران بنشینید و شاید فرد مجرد دیگری نیز تنها آمد و خواست تا با شما یک قهوه بنوشد. یک راهکار دیگر این است که در تورهای تفریحی و مسافرتی که بیشتر مجردها می روند، ثبت نام کنید.
تصمیم شماره پنج: با خود بد حرف نزنید و برای ملاقات با یک فرد خاص برای خود زمان تعیین نکنید
شاید زمان زیادی از مجرد بودن شما گذشته باشد و به همین دلیل برای پیدا کردن یک فرد مناسب دستپاچه هستید و فکر می کنید باید هرچه سریع تر او را بیابید. دوری لیواک – نویسنده کتاب «سال های ترس» در این رابطه می گوید: «خود تخریبی کار بسیار ساده ای است اما شاید این مسایل باعث شوند تا درونگراتر شویم و با دیگران در مسیر درست ارتباط برقرار کنیم. به خودتان فرصت دهید و خیلی سخت نگیرید. همین که ما از بیرون تحت فشار از طرف خانواده ها برای زودتر ازدواج کردن هستیم، کافیست و اینکه بخواهیم از درون نیز خودمان را اذیت کنیم واقعا بیرحمانه است. هر چه کمتر به زمان ازدواج خود فکر کنیم و خود را آزار دهیم، رابطه های ما در مسیر سالم تر و درست تری پیش خواهند رفت. و به این ترتیب می توانیم خود و رابطه هایمان را در مسیر درست هدایت کنیم.»
راهکار: سعی کنید برای زمان خود برنامه ریزی کنید. اگر به طور مرتب ورزش نمی کنید سعی کنید آن رادر برنامه ثابت هفتگی خود بگنجانید. تحقیقات جدید نشان داده است که اضافه کردن حتی چند دقیقه ورزش سخت به برنامه ورزشی خود می تواند به شما در بالا بردن اعتماد به نفس و کنار آمدن با شرایط پراسترس کمک بسزایی بکند. ورزش را حتما در برنامه های خود بگنجانید.
رشد شاخه ای از مشاوره با عنوان «مشاوره خانواده» و اهتمام دانشگاههای بزرگ به تربیت مشاورانی که بتوانند معضلات خانوادهها را پیگیری کرده و به درمان و پیشگیری بپردازند، از مهم ترین تحولاتی است که در دو دهه اخیر دستاوردهای مثبتی در زمینه دوام و قوام زندگی زنان و مردان دارد.
مشاوره قبل از ازدواج نیز یکی از موضوعات زیر مجموعه مشاوره خانواده است که بدون تردید میتواند درصد موفقیت بالای یک ازدواج را بالا ببرد.موضوعی که در آن تلاش میشود تا جوانان خواهان ازدواج، پروسه انتخاب همسر، شناخت خود و او و همچنین تشکیل زندگی مشترک را با چشمان باز طی کرده و از این رهگذر از مشکلات پس از ازدواج کاسته شود. این موضوع اما همچنان در کشور ما اهمیت خود را نیافته و در ردیف مقدمات ازدواج جایگاه درخوری پیدا نکرده است.
یک روان شناس و مشاورخانواده میگوید: نتیجه سالهای سال تحقیقات در فرهنگهای مختلف نشان میدهد که شناخت قبل از ازدواج در بهترین و ایده آل ترین شرایط و در زمان نامحدود حداکثر به 50 درصد میرسد، یعنی اینکه 50 درصد باقی مانده فقط در زندگی عملی مسیر میشود در حالی که مردم قبل از ازدواج تصور میکنند که شناخت کافی از هم دارند.دکترمحمود نودرگاه فرد در گفتوگو با بیان اینکه مردم ما، بین شیوه زندگی سنتی و مدرن گرفتار شدهاند، افزود: اغلب مردم دوست دارند روشن فکر و امروزی زندگی کنند ولی از آنجا که ریشه سنتی و مذهبی در زندگیهای ما جاری است باعث میشود که انتخابها در زندگی مدرن باشد؛ اما شیوه زندگی و در نهایت نوع رفتارها و نگرشها به مقوله زندگی مشترک مدرن نباشد.این استاد دانشگاه ادامه داد: افرادی که اصرار دارند مدرن زندگی کنند تفاوتشان با میانگین سطح زندگی در جامعه زیاد و در اقلیت باقی میمانند و همین موضوع باعث آزارشان میشود.
مشکل اصلی طلاق؛ انتخاب نادرست
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی با اشاره به افزایش طلاق طی دهههای گذشته دراستان البرزاظهارکرد: انتخاب نادرست دلیل اکثر طلاقها در استان البرزاست و مشکل اصلی طلاق در اصل اختلافات زناشویی نیست، بلکه انتخاب نادرست است.وی تصریح کرد: یکسری معیار است که اگر این معیارها رعایت شود قابلیت پیشگری از اختلافات زناشویی را بالا میبرد واز این معیارها به عنوان فاکتورهای مقایسه یاد میشود که به سه دسته بررسی میزان آمادگی طرفین برای ازدواج، بررسی میزان تناسبها و بررسی میزان مهارتهای زناشویی تقسیم میشود.
طول دوره نامزدی شناخت را بیشتر میکند
وی با تاکید بر اینکه اولویت بندی و ترتیب این فاکتورها باید رعایت شود، گفت: طول دوره آشنایی قبل از ازدواج یا همان دوران نامزدی هر چقدر بیشتر باشد شناخت طرفین از یکدیگر نیز بیشتر میشود.نودرگاه فرد با انتقاد از اینکه مفهوم نامزدی امروزه در جامعه ما ذهنیت بدی را ایجاد کرده است، تصریح کرد: برخیها برای نامزدی جشن میگیرند و نامزدی را به معنای عقد میدانند در صورتی که مفهوم نامزدی به معنی کاندیدا است ممکن است طرفین به یکدیگر رأی دهند یا ندهند، بنابراین طول دوره نامزدی یا همان آشنایی پیش ازدواج هر چه طولانی تر باشد بهتر است.
وی گفت: آمادگی برای مرحله اول که منظور آمادگی فیزیکی، روانی و اجتماعی است، در مجموع بلوغ اجتماعی گفته میشود.این پژوهشگر تاکید کرد: آمادگی فیزیکی مشخص است و در آن فرد باید از لحاظ سنی و جسمانی به درجه ای رسیده باشد که نقشهای همسری را بتواند قبول کند و همچنین فرد از لحاظ روانی باید حتماً دوره دوم نوجوانی یعنی حداقل سن 21 سال را سپری کرده باشد.استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج افزود: وقتی لفظ بلوغ اجتماعی به کار برده میشود یعنی فرد باید سه فاکتور اصلی بلوغ اجتماعی را دارا باشد که یکی از این فاکتورها سن میانگین ازدواج است که برای افراد با تحصیلات دانشگاهی 25 سال و بدون تحصیلات دانشگاهی 22 سال است ولی دیدگاه امروزه جامعه سن بلوغ مد نظر است.
میانگین بلوغ اجتماعی در ایران 26 سال
این مشاور خانواده در خصوص فاکتور بلوغ اجتماعی، اضافه کرد: میانگین سن بلوغ در کشورمان 26 سال است یعنی از یک فرد زیر 26 سال انتظار بلوغ اجتماعی نداریم.وی ادامه داد: فاکتور دوم شغل است منظور شغل ثابت و امنیت شغلی است و میزان درآمد مهم نیست ولی امنیت شغلی باید داشته باشد.نودرگاه فرد تصریح کرد: فاکتور سوم تحصیلات است هیچ مقطع تحصیلی خاصی مورد نظر نیست ولی مهم این است که فرد به سطح مورد نظر و برنامه ریزی شده تحصیلی خود رسیده باشد.
میزان تناسب برای پیشگیری از اختلافات
استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در خصوص بررسی میزان تناسبها برای پیشگیری از اختلافات زناشویی، خاطرنشان کرد: در این مورد سه فاکتور سنجش داوطلبین ازدواج، سنجش خانواده داوطلبین و سنجش شرایط مادی سنجیده میشود که خیلی مهم است.وی ادامه داد: میزان تحصیلات، شغل، میزان درآمد، جایگاه و موقعیت شغلی، تعداد اعضای خانواده، ترتیب تولد، تک دختر و پسر بودن، تک فرزند بودن، فرهنگ قومی، فرهنگ منطقهای سکونت در مورد زوجین و تمامی اعضای خانواده به علاوه دامادها و عروسها و نوههای خانواده مورد سنجش قرار میگیرد.وی تصریح کرد: برخی از افراد میگویند این موارد مهم نیست«مگر میخواهی با خانوادهی همسرت ازدواج کنی؟» این تفکر و نگرش باطل است، در ازدواج ایرانی در اصل ازدواج بین دو نیست بلکه ازدواج بین دو قبیله است و قومیت شخص بسیار مهم است و هر کدام از دو نفر نماینده فرهنگی سنتی و قومی خاندان خود هستند.نودرگاه فرد اظهارکرد: افرادی که امتیاز بالایی در میزان آمادگی و میزان تناسب کسب میکنند به سراغ فاکتور سوم یعنی سنجش مهارتها میروند.
ناآگاهی از خصوصیات جنسی همسر
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد کرج یادآورشد: طبق تجربه، بالاترین میزان اختلافات زناشویی مربوط به ناآگاهی زوجین از خصوصیات جنسی یکدیگر است.وی افزود: تمام مهارتهای مورد نیاز در مورد جنس مقابل قبل از ازدواج حتماً باید آموخته شود و هیچ فردی نمیتواند ادعا کند که تجربهی آن را دارد و نیازی به آموزش ندارد.نودرگاه فرد تاکید کرد: بهترین راهکار برای پیشگیری از وقوع طلاق و اختلافات زناشویی، جدی گرفتن مطالعات و مشاورههای قبل از ازدواج است.وی بر بالا بردن میزان آمادگی برای ازدواج و قبل از انتخاب همسر تاکید کرد و اظهار داشت: در مورد تناسبها دقت بسیار زیادی بر روی تناسبها و عدم تناسبها باید صورت گیرد و این کار حتماً باید توسط یک متخصص انجام شود.
مهارتها به تناسب شرایط روز تغییر میکند
این روان شناس، مشاوره خانواده و عضو هیات علمی دانشگاه در خصوص فاکتور سنجش میزان مهارتها، اضافه کرد: این مهارتها فقط باید در کارگاههای آموزش مهارت زندگی آموخته شود.نودرگاه فرد در پایان گفت: تجربه نشان داده که مهارت زندگی به تناسب شرایط روز تغییر میکند، یعنی اینکه استفاده از تجربیات بزرگسال لازم است، اما هیچ وقت کافی نیست.
منبع: سلامت نیوز
در این چنین مواردی معمولا توصیه باتجربه ها این است که مهارت ها و توانایی های موجودتان را کنار هم بگذارید تا به ارزیابی دقیقی از وضع موجود دست یابید.
روند کاری هیچ یک از ما همیشه یکسان نبوده و نخواهد بود. شرایط افول روند کاری برای هریک از ما ممکن است اتفاق بیفتد.
معمولا کسانی که تجربه بیشتری در کار و حضور در محیط کاری دارند حد اقل یک بار این شرایط را تجربه کرده اند. در چنین شرایط معمولا نه از محیط کاری تان رضایت دارید و نه از سطح درآمدتان . در این شرایط معولا کار یکنواخت شده و نیاز به تغییری دارید تا به دوران اوج باز گردید.
در این چنین مواردی معمولا توصیه باتجربه ها این است که مهارت ها و توانایی های موجودتان را کنار هم بگذارید تا به ارزیابی دقیقی از وضع موجود دست یابید.
وجه تمایز شما با دیگران در چیست؟ خط خوبی دارید؟ توانایی مذاکره تان بیشتر است؟ روابط عمومی خوبی دارید؟ شاید یک زبان خارجی بدانید ویا حتی مهارت ویژه شما صدای گرم و زیبا باشد.
همه این ها را بنویسید و نحوه بیان مناسب آنها در رزومه تان را مطرح کنید به این ترتیب خواهید توانست به خواسته هایتان برسید.
5 پیشنهاد برای رهایی از افول کاری
_ اول اینکه ما در زمانهایی در مسیر شغلی خود دچار افول میشویم که در این زمانها نیاز داریم تا همه تجربیات و تواناییها را کنار هم بگذاریم و دوباره مسیر جدید شغلی را ترسیم کنیم
_ دوم پیروی از قوانین، دستورالعملها و استانداردها بسیار عالی است و به افزایش کیفیت کار کمک میکند. اما گاهی ساختارشکنی و تعریف دوباره استاندارها میتواند برگ برنده ما باشد.
_ سوم زمانی میتوانیم ساختارشکنی کنیم که نسبت به تواناییها و تجربههای خود آگاهی و نسبت به کاری که میتوانیم انجام بدهیم اعتماد بهنفس لازم را داشته باشیم.
_ چهارم تجربه صرفا از شکستها و ناکامیها بهدست نمیآید، بلکه موفقیتهای هرچند کوچک میتواند درسهایی داشته باشد که یادآوری آن در شرایط سخت، به بازسازی افکار و روحیه ما کمک میکند.
روش زندگی هر فرد میتواند تا حدود زیادی نوع زندگی او را مشخص کند و اسباب شادمانی یا ناراحتیاش فراهم آورد.
روش زندگی، کیفیت زندگی شما را مشخص میکند و راهتان را معین میسازد.بنابراین آیا از روشی که برای خود برگزیدهاید و مطابق آن زندگی میکنید راضی هستید؟ آیا این روش همان روشی بوده که همیشه مطلوب شما بوده یا اینکه سالهاست به این میاندیشید که چگونه میتوانید آن را تغییر دهید؟ آیا تاکنون به فکر تحولی در روش زندگی خود بودهاید؟ آیا انجام مکرر یکی از عادات زندگی تان را مختل نکرده است؟
اینکه ترک عادت موجب مرض است دلیل نمی شود که عادت های بد را ترک نکنیم. مرضی که از تکرار عادت های بد حاصل می شود از مرض ترک آنها بدتر و مخرب تر است. چه بسا عادت های بدکه زندگی شخصی را به ورطه نابودی کشانده و چه بسیار ترک عادت ها که مبارکند.
همه ما در رفتارهای روزمره و حتی فکرواحساسمان عادت های ناخوشایند می یابیم وشاید دلمان بخواهد ترکشان کنیم ولی نتوانیم. این عادت می تواند هر چیزی باشد.از عادت به یک رفتار خاص در موقعیتی خاص برای مثال قهر کردن هنگام شنیدن انتقادی درباره رفتار یا گفتار تا عادت به شب بیداری، پرخاشگری، ناسزاگویی، تکبرورزیدن یا حتی سیگارو .....عادت ها همان طور که ازنامشان پیداست تکرارمی شوند و عادت بدی که مدام تکرار شود انصافاّ آزار دهنده است و برای ترک ان باید هر چه زودتر اقدام کرد.
ولی دانستن اینکه چرا میخواهیم تغییر کنیم بسیار مهم است. بیشتر ما تحت تاثیر شرایط یا یک واکنش در برابر احساس ضعف و بیکفایتی و نیاز به رفع آنها، خواهان رشد و تغییر خود هستیم اما این برای موفق شدن ما کافی نیست زیرا در این صورت تنها درصدد برطرف کردن نقایص خود هستیم ولی جایگزینی برای ضعفهای خود نداریم. فراموش نکنید شما زمانی میتوانید واقعا موفق شوید که در درون خود به شدت خواهان درک درستی از تحول باشید. هنگامی که انگیزه کافی برای تغییر داشته باشید و بدانید که خواهان به دست آوردن چه چیزهایی هستید، حتما موفق خواهید شد. بنابراین هنگام تصمیمگیری حتما از خود بپرسید چرا میخواهم اینگونه باشم؟ چرا میخواهم تغییر کنم؟ و دوست دارم پس از این چگونه باشم؟ در واقع باید بدانیم چه چیزی برای ما مهم است، اولویتهایمان چیست و ارزشهایمان کدام است. با دانستن این نکات برای پیشرفت بیشتر هیچگاه اولویتها و ارزشهایمان را نادیده نمیگیریم زیرا در غیر این صورت دیر یا زود احساس پشیمانی و ناامیدی میکنیم.
حال که این وهله را پشت سر گزاردید نوبت ان است که این گامها را یکی یکی طی کنید تا بتوانید بر عادت خود فایق آیید:
در وهله اول باید به این تشخیص برسید که چه عادتی بد و چه عادتی خوب است. منابع شناخت عادات بد، مسائل دینی و مسائل عرفی و اجتماعی است.
مرحله دوم این است که شما پس از تشخیص، در صدد توجیه عادت بد بر نیایید و آن را برای خود و در حضور دیگران بد محسوب کنید چرا که با توجیه کردن هیچ گاه احساس بر طرف کردن آن را نخواهید کرد زیرا لزوما آن را بد حساب نمی کنید. معمولا وقتی ما نمیتوانیم به چیزهایی که میخواهیم برسیم و موفق شویم، شروع میکنیم به توجیه کردن خود و شکایت کردن از دیگران و با آوردن هزاران بهانه، مسئولیت چیزی را که باعث ناراحتی یا شکست ما شده، به چیزی یا کسی که خارج از وجود خودمان است نسبت میدهیم.
علت اینکه میخواهیم کار خود را توجیه کنیم این است که ناخواسته و از روی غرور و خودخواهی خود، میخواهیم مسئولیت امور را از خود سلب کنیم و دیگران یا شرایط را ناراحتکننده و مقصر بدانیم اما هرگز قدرت را برای تغییردادن شرایط و متحول ساختن خود دست کم نگیریم. یقین داشته باشیم در درون ما قدرتی وجود دارد که میتوانیم در مدتی نسبتا کوتاه تغییراتی اساسی در خود به وجود آوریم.
متاسفانه اغلب مردم وقتی میخواهند عادتی را ترک کنند یا به اشتباهات گذشته خود پایان دهند، احساس ضعف میکنند در صورتی که تغییر نحوه فکر و عمل ما کار سادهای است و باوجود اینکه عمر افکار و اعمال غلط ما طولانی شده و مدتها از آن گذشته باشد، اگر خودمان بخواهیم امکان تغییر آنها وجود دارد. بنابراین قدرتی را که در درون خود دارید تا تغییراتی اساسی به وجود آورید، دستکم نگیرید و بهانههایتان را فراموش کنید. بدین ترتیب میتوانید افراد مناسب، شرایط مناسب، کار مناسب و سلامتی مورد نظرتان را جذب کنید. برای این کار نباید هیچ تمرین خاصی انجام دهید و هیچ دستورالعمل پیچیدهای هم وجود ندارد تا حفظ کنید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که توجه داشته باشید«اگر ذهن خود را اصلاح کنید، بقیه ابعاد زندگی شما درست خواهد شد.» شما باید عادتهای فکری نامناسبتان را تغییر دهید تا بتوانید ذهن خود را اصلاح کنید و از هر اتفاقی که میافتد لذت ببرید.
باید به این نکته توجه داشته باشید که عادات جزو ذات انسان و امور لاینفک او نظیر تنفس کشیدن که غیر قابل تغییرند نمی باشند و با تمرین و ممارست حل شدنی و تغییر پذیر هستند.
یکی از مهم ترین فاکتورها در ترک عادات بد و ناپسند ،تصمیم و اراده می باشد .شما باید از خود اراده نشان دهید و در راه ترک عادت صبر و استقامت را پیشه خود نماییدو لو اینکه بر سر راه مشکلات و موانع فراوانی باشد.
پس از این لازم است که برای ترک هر عادتی راهکارهای مخصوصی در نظر گرفته شود.به عنوان نمونه در ترک سیگار کشیدن برخی توصیه به ورزش و یا استفاده کردن از مواد غذایی و خوراکی نیرو زا و مثمر ثمر به جای سیگارکشیدن را می نمایند اما برای ترک غیبت از دیگران باید خود را از محل هایی که احتمال می دهید زمینه غیبت فراهم گردد تا حد امکان دوری کنید و در صورت قرار گرفتن در چنین محیطی سعی کنید که بحث را عوض کرده و از امور دیگری سخن بگویید.
بنابراین باید هر عادتی را با راه های ویژه ای در ضمن رعایت امور عمومی و مشترک ترک نمود. در پایان تذکر این نکته خالی از لطف نمی باشد بدن و روح و روان انسان آمادگی پذیرش عادات را دارند بنابراین می توان عادات خوب و نیکو را جایگزین عادات بد نمود اما این امر احتیاج به وقت و گذر زمان دارد و از مسائل تدریجی الحصول است که نمی توان از انتظار نتیجه ای زودرس را داشت.
"مطمئن نبودن" ، شروعی خوب است. معنی مطمئن نبودن این است که تو در انتظار چیز تازه ای هستی. با یافتن موفقیت درونی، بهترین، آسان ترین و در واقع تنها راه لذت بردن از هر چیز دیگری را در زندگی به دست آورده ای.
گاهی مراقبت از کار ، به معنی مراقبت از خود می باشد. فکر را به درون خودتان متمرکز کنید. درون شما همانی است که تو هستی.
درون یا نفس ما همان قدر با هم متفاوتند که اثر انگشتانمان. این نفس است که باید از آن مراقبت کنیم زیرا وقتی از نفس های خود به خوبی مراقبت کنیم ، سالم تر خواهیم بود و در چنین شرایطی ، بهتر کار خواهیم کرد و بیشتر قادر به کمک به دیگران خواهیم بود.
کسانی که از خود به خوبی مراقبت نمی کنند و توجه کمی به خود دارند ، مسلما برای دیگران خوب و مفید نیستند. اگر بیشتر از خود مراقبت به عمل آورند ، برای دیگران هم بهتر خواهند بود.
با چشم درون به نتیجه کارتان نگاه کنید. زمانی که شما به کار اهمیت بیشتری می دهید تا به خانواده ؛ و یا زمانی که به خانواده توجه بیشتری می کنید تا به خود ؛ در این زمان تعادل زندگی از دستتان خارج می شود.
برای خوشحال تر شدن کافی است بنشینی و به ساعتت نگاه نکنی تا زمانی که احساس کنی یک دقیقه گذشته است نه یک ثانیه بیشتر و نه کمتر.
با کمک " یک دقیقه بودن با خود" ، ابتدا می توانی از کاری که در حال انجامش هستی آگاه شوی و سپس می توانی با آگاهی یک راه بهتر را برگزینی. وقتی دقیقه ای می ایستی و ساکت و آرام نگاه می کنی ، اغلب راه بهتری می بینی و سپس همان طور که اغلب امکان پذیر است، آن را انجام می دهی.
همین یک دقیقه ساده و صریح نگاه کردن و اندیشیدن به رفتار و افکارمان ، ما را به چیزی بسیار قدرتمند راهنمایی می کند. ما را به درونمان می کشاند تا به خردمندی و فرزانگی خود گوش دهیم.
صرف کردن یک دقیقه چند بار در روز، برای ایستادن و نگاه کردن به آنچه انجام می دهیم بیشترشبیه به رانندگی در شهر و ایستادن در مقابل علایم ایست است. این علامتها به ما کمک می کنند تا به سلامت به مقصدی که در پیش داریم برسیم. آنچه برای خود انجام می دهید این احساس را به ما می دهد که مورد مراقبت و توجه قرار گرفته ایم. این همان چیزی است که ما را خوشحال می کند.
کار دیگری که می توانید برای خودتان انجام دهید خندیدن است. هرچه بیشتر بخندیدی ، سالم تر و شاداب تر می شوی. خندیدن به خود نه دیگران روش خوبی برای مراقبت کردن از خودمان است. با خندیدن به خود و انجام کارهای کوچک برای خودتان واقعا به شما کمک می کند که احساس خوبی داشته باشید.
با خود همان گونه رفتار کنیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند. زمانی که احساس یک قربانی را دارید آیا می دانید چه کسی شما را آزار داده؟ خودتان. چون شما می توانید بهترین دوست خود یا بدترین باشید و این بستگی به آن دارد که چه فکری را برمی گزینید و چه کاری را انتخاب می کنید.
نیاز، چیزی است که ما برای زندگی و سلامت خود به آن محتاجیم. یک خواست ، چیزی است که امید داریم ما را خوشحال سازد ولی اغلب این کار را نمی کند. وقتی آنچه را که می خواهید به دست آورید، احساس موفقیت می کنید ولی احساس سعادت ، مربوط به وقتی است که چیزی را به دست آورده و خواسته باشید. ما هرگز نمی توانیم به چیزی که به آن احتیاج نداریم به اندازه کافی دست پیدا کنیم. مانند پول خواستن است که به دست آوردن آن و دریافت این نکته که خوشحالی آور نیست با هم موجب نمی شود که از خواستن بیشتر به این امید که موجب سعادت خواهد شد، دست برداریم.
گاهی می توانیم فشار روانی زندگی خود را با نرفتن به طرف چیزی که به آن نیاز نداریم کاهش دهیم. فکر می کنی من و شما چه احساسی خواهیم داشت وقتی که در نهایت سختی و تلاش خسته کننده چیزی را به دست آوریم که متوجه می شویم از جمله نیازهای درجه یک ما نبوده است؟ قطعا احساس یاس می کنیم و افسرده خواهیم شد. آیا می دانید وقتی امور بر وفق مرادتان نیست چه می کنید؟
چیزهای بد را رها کنیم تا به چیزهای خوب برسیم. وقتی اوضاع خوب به نظر نمی رسد ، تو هم می توانی همین کار را بکنی و یا زندگی را ساده بگیری، آن قدر از چیزهای غیرضروری بزنی تا به هسته اصلی چیزی که خوشحالت می کند برسی. وقتی زندگی در طریق ساده قرار گرفت ، آن را در همان طریق حفظ کنی. هرچه زندگی ساده تر باشد ، بیشتر احساس آرامش می کنی.
اگر دو عاطفه واقعی در زندگی ما وجود دارد، یکی عاطفه مثبت (عشق) است و دیگری عاطفه منفی (ترس). وجود یکی ، یعنی عدم وجود دیگری. می توان گفت تمام عواطف دیگر از این دو مشتق می شوند. وقتی بر اساس عشق تصمیم می گیریم، بدون دخالت ترس احساس خوبی خواهیم داشت حتی قبل از آن که بدانیم نتیجه اش چیست.
هریک از ما می دانیم چه چیز برایمان خوب است. فقط باید از شتاب زدگی به اندازه کافی بکاهیم و از خود مراقبت کنیم. ما باید به طور منظم برای تغییر یافتن تلاش کنیم. یکی از راههای تغییر رفتار، صرف کردن مکرر یک دقیقه برای خود است. شما باید آن قدر به صرف یک دقیقه ادامه دهید که روزی کار برایتان سهل و طبیعی شود.
یک دقیقه برای خودتان شما را به سوی بهتر فکر کردن و بهتر از سابق عمل کردن می برد. ما هر روز باید از نو یاد بگیریم که چگونه از خود بهتر مراقبت کنیم. همه ما بیشتر به خودمان فکر می کنیم. این امری کاملا طبیعی است. وقتی بدون احساس گناه این کار را انجام دهیم خود به خود پیشرفتی حاصل می شود و به جایی می رسیم که به دیگران بیندیشیم. ولی اکثرا از این می ترسیم که مبادا گرفتار خودخواهی شده باشیم. در دوران جوانی افراد خوش نیت نگران ما می شوند. آنها می ترسند که اگر بیش از حد به خود فکر کنیم به فکر دیگران و علائقشان نباشیم. چون آنها می دانند این نوع خودخواهی در زندگی مایه زیان است. در چنین وضعیتی است که به جای اعتماد کردن به ما، به خاطر این که ابتدا به خود اهمیت داده ایم و سپس در ادامه راه برای دیگران اهمیت قایل شده ایم، از ما می خواهند این نظم طبیعی را معکوس کنیم، یعنی اول دیگران را در نظر بگیریم و بعد خودمان را، درست مانند آن که گاری را جلوی اسب ببندیم. ما معمولا در طریق خوشبختی بیشتر اوقات دیگران را بر خود مقدم می داریم و خود را در انتها قرار می دهیم. این کار ما را به جایی نمی رساند و باعث می شود درجا بزنیم.
بعضی وقت ها آدم ها در یک نگاه عاشق می شوند، شاید به این خاطر که شما با تصویری که از زن یا مرد رویایی در ذهنشان دارند مطابقت دارید، یا شاید به خاطر خصوصیات ظاهری تان، یا به خاطر اینکه در شرایط خاصی شما را دیده اند، یا هر چیز دیگری. بعضی وقت ها هم یک روند نسبتا طولانی می گذرد تا کسی به شما علاقه مند شود. طرف مقابل شما هر طوری که عاشق شما شده باشد، شما می توانید عشق او نسبت به خودتان را از این هم سوزان تر کنید و برایش جذاب تر شوید.
جذابیت دو لایه دارد: لایه اول سطحی تر است و به خصوصیات ظاهری شما برمی گردد، و لایه دوم عمیق تر است و به رفتارها، طرز تفکر و درونیات شما مربوط می شود. شما برای اینکه جذاب تر شوید باید روی هر دو لایه کار کنید. لایه اول جذابیت تاثیر آنی تر و وسیع تری دارد، در حالی که لایه دوم تاثیر ماندگارتر و عمیق تری می گذارد. شما می توانید جذاب تر شوید اگر:
با اعتماد به نفس باشید
این مهمترین راز جذابیت در تمام دنیاست. برای اینکه با اعتماد به نفس باشید باید خودتان را قبول داشته باشید و برای اینکه خودتان را قبول داشته باشید باید آدم قابل قبولی باشید. اگر احساس می کنید زیاد خودتان را قبول ندارید نگاهی بیندازید و ببینید چرا این حس را دارید. اخلاق خوبی ندارید؟ تغییر خصوصیات اخلاقی کمی سخت است و وقت می برد اما ارزشش را دارد. اخلاق های بدتان را با کمک دیگران پیدا کنید و آنها را تغییر بدهید، یک تغییر کوچک مساوی است با یک تحول بزرگ در رابطه تان. هیکل خوی ندارید؟ اگر از تناسب اندامتان راضی نیستید، نزدیکترین باشگاه ورزشی محلتان چشم انتظار شماست.
یا حتی در خانه هم می توانید همت کنید و با تمرینات ورزشی مرتب به اندام ایده آل متناسب با وضعیت بدنی خودتان برسید. خود ورزش به تنهایی می تواند با تغییر هورمون ها و مواد شیمیایی بدنتان به شما اعتماد به نفس بدهد، حتی اگر به اندام ایده آلتان نرسید. یا شاید اصلا هیچ مشکلی ندارید فقط از نقاط قوت خودتان آگاه نیستید یا خودتان را نامنصفانه با دیگران مقایسه می کنید.
پس شاید لازم باشد دوستانتان را تغییر دهید و با آدم هایی بگردید که به شما اعتماد به نفس می دهند و دیگر این که دنبال ارزش هایی عمیق تر در وجود آدم ها هستند. همچنین می توانید تمام دستاوردهای زندگی و نقاط قوت شخصیتی تان را بنویسید و به دیوار اتاقتان بچسبانید. هر وقت هم چیز جدیدی یادتان آمد به آن اضافه کنید. از جمله های تاکیدی هم استفاده ببرید. با این کار در واقع دارید با ناخودآگاهتان حرف می زنید و مسیرهای عصبی تازه ای در مغزتان شکل می گیرد که به تدریج ذهنیت و رفتارتان را تغییر می دهد. خلاصه هر تغییری را لازم می دانید در خودتان ایجاد کنید تا خود را بیشتر قابل قبول بدانید.
سخاوت احساسی داشته باشید
هیچ کس از آدم هایی که برای ابراز احساسشان جانشان بالا می آید خوشش نمی آید و مطمئن باشید نامزد شما از اینکه مدام مجبور باشد شما را روانکاوی کندکه ببیند چی در دلتان هست که نمی گذارید بفهمد (یا اینکه مجبور باشد برای فهمیدن احساستان پیش فالگیرها برود!) کم کم فرسوده می شود. شاید آدم هایی که دور خودشان یک قلعه با دیوار بلند کشیده اند بعضی وقت ها جذاب و دست نیافتنی به نظر بیایند اما مطمئنا در یک رابطه صمیمانه دراز مدت واقعا خسته کننده می شوند. گاهی خوب است که برای غریبه ها اینطور باشید اما نه برای «او». نامزد شما دوست دارد از احساستان باخبر باشد. او اوست دارد بداند چقدر دوستش دارید. خسیس نباشید. احساسات از جمله چیزهایی است که هر چه بیشتر به دیگران بدهید نه تنها کم نمی شود بلکه بیشتر و بیشتر هم می شود. از ابراز احساستان به او نترسید. چه احساسات خوب و چه احساسات بد. صمیمیت با به اشتراک گذاشتن احساسات ایجاد می شود. اگر می خواهید احساستان را توی دلتان و برای خودتان نگه دارید اصلا چرا ازدواج می کنید؟ شما که نمی خواهید شبیه یک دیوار به نظر بیایید؛ پس بهتر است بگذارید شریک زندگیتان بداند توی دل شما چه می گذرد. آدم های عاشق پیشه جذابیت خودشان را دارند. البته اینها به این معنی نیست که با احساساتتان خفه اش کنید. اگر بیشتر اطرافیانتان به شما می گویند آدمی زیادی احساساتی هستید همه این جمله ها را برعکس بخوانید. همیشه یادتان باشد: اندازه نگه دار که اندازه نکوست.
راحت باشید
شما قرار است یک عمر با هم زندگی کنید. پس با او راحت باشید. سخت گیری ها، رسمی بازی ها، تعارفات و پنهان کاری ها را به تدریج با پیش رفتن رابطه کمتر کنید. البته جوان های امروزی با خواندن این حرف خنده شان می گیرد. اما اگر به روش سنتی ازدواج کرده باشید شاید مدت زیادی از آشنایی تان نگذشته بوده و زود نامزد شده اید، در این صورت بگذارید زمان کار خودش را بکند ولی شما هم بیکار ننشینید. کم کم به جای «شما شما» کردن می توانید او را با ضمیر مفرد خطاب کنید.
اولش کار سختی است اما تاثیر خیلی خوبی دارد: او عاشقتان می شود! بگذارید با شما راحت باشد و رودربایستی ها کم کم کنار برود. نه اینکه همان روز اول با پیژامه ای که تا گردنتان بالا کشیده اید جلوی تلویزیون دراز بکشید و تخمه بشکنید! اما از آن آدم ها هم نباشید که 24 ساعته با شلوار جین و موهای شینیون شده به سر می برد و طرف مقابل هم مجبور می شود همین کار را بکند. با هم مشکلاتتان را در میان بگذارید، حرف دلتان را بزنید، او را وارد زندگی خصوصی تان بکنید و بگذارید راحتی و آسایش یک دوستی صمیمانه بین شما شکل بگیرد اما رعایت ادب و احترام متقابل را همیشه – تا آخر عمرتان – بالاترین اولویت در نظر بگیرید.
خیال پرداز باشید
هیچ چیز به اندازه همراهی با یک آدم خیال پرداز و امیدوار به آینده به آدم روحیه نمی دهد. زیادی عاق و واقع گرا بودن اصلا جذاب نیست؛ چنین فردی اینطور به نظر می رسد که زندگی خشک و بی هیجانی داشته باشد و آنقدر در واقعیت ها غرق شود که سهم رویاپردازی و انگیزه برای رسیدن به آینده بهتر را در زندگی اش نادیده بگیرد. خیلی خوب است که منطقی باشید و واقعیت ها را نادیده نگیرید اما کمی خیال پردازی و دیدن یک آینده روشن هم نمک زندگی ست.
اینطوری هم جذابتر می شوید و هم زندگی خیلی بهتری خواهید داشت. مثلا در مورد اینکه چندتا بچه می خواهید داشته باشید، اسم بچه هایتان را چی بگذارید، چطوری تربیتشان کنید، چه لباس هایی برایشان بخرید، با هم کجاها بروید، یا اینکه در دوران سالمندی تان دوست دارید یک کلبه زیبا در ساحل دریا یا یک جزیره داشته باشید که شب ها با صدای امواج آب به خواب بروید و صبح ها با صدای مرغان دریایی از خواب بیدار شوید ... می بینید؟ حتی همین قدرش هم کلی حالتان را خوب کرد! خیال پردازی های شیرین باعث می شود میزان آندروفین تان بالا برود و بودنتان در کنار هم شیرین تر شود. نتیجه اینکه او عاشقتان می شود. شاید خیلی از ما هیچ وقت به آرزوهای بزرگمان نرسیم اما داشتن این خیال ها هم حالمان را بهتر می کند و هم به ما انگیزه می دهد که در زندگیمان تلاش کنیم و به جاهای بالاتر برسیم. رویاهای شما و نامزدتان چیست؟
خوش تیپ باشید
شما از دیدن آدم خوش تیپ و موقر بیشتر خوشتان می آید یا آدم بدتیپ و آویزان؟ خب نامزدتان هم همینطور است. پس شیک باشید. لباس و آراستگی ظاهر شما ویترینی است که خودتان را در آن می گذارید تا به دیگران نشان دهید. پس بهترین و برازنده ترین ویترین را برای خودتان انتخاب کنید. دنبال مد نباشید. در این مورد سلیقه ها مختلف است؛ تیپی را انتخاب کنید که برازنده خودتان و طبق سلیقه خودتان است (مگر اینکه آدم کج سلیقه ای باشید!).
اگر هیچ سررشته ای در این زمینه ها ندارید از دوستان و آشنایان استفاده کنید. یا مدلی برای خودتان انتخاب کنید که از او الگو بگیرید. می توانید از اطرافیانتان آدم های خوش تیپ را پیدا کنید و ببینید چه کار می کنند که این قدر برازنده اند. شیک بودن به هیچ وجه به معنای زیاد خرج کردن نیست. اتفاقا خیلی از ما که خیلی هم به ظاهرمان اهمیت می دهیم و خیلی هم خرج می کنیم آخر کار زشت ترین تیپ را پیدا می کنیم، چون اصلا نمی دانیم چی به چی می آید و از آن مهمتر اینکه چی به ما می آید.
برای این کار فقط نیاز به کمی هوش و سلیقه دارید. گاهی یک شال گردن سیاه و ارزان می تواند ظاهر شما را دگرگون کند. البته شیک بودن فقط لباس نیست، مدل مویتان هم مهم است، همچنین کفش و کیفتان، زیبایی اندامتان، رفتار و طرز برخوردتان، چهره تان و از همه مهمتر، لبخندتان! خوش تیپ باشید، و در کنارش خوشرو هم باشید. یک خانم یا آقای به تمام معنا باشید.
از او تعریف کنید
چقدر باید به شما گفت که از نامزدتان تعریف کنید؟ زیاد شنیده اید، اما خیلی وقت ها گوش نداده اید. به خاطر همین باز هم می گویم، تعریف کردن از او معجزه می کند! می توانید جلوی خودش از او تعریف کنید: «چقدر این لباس به تو میاد، چقدر کار خوبی کردی که زنگ زدی، چقدر غذات خوشمزه شده» و یا حتی «چقدر با اینکه جوک بی مزه ای بود باحال تعریفش کردی!» اگر از آن افکار عصر حجری دارید و فکر می کنید نامزدتان با تعریف شما لوس می شود، اولا که خب لوس بشود چه اشکالی دارد، و ثانیا، حداقل پشت سرش تعریف کنید که لوس هم نشود! اگر از کسی بشنوید که نامزدتان از شما پیشش تعریف کرده، حتی یک مورد جزیی، چه حالی می شوید؟ مسابقه بگذارید و دنبال بهانه ای باشید که از نامزدتان تعریف کنید. ببینید چه می شود. زندگیتان از این رو به آن رو می شود.
آینه او باشید
این یک تکنیک فوق العاده است. به خاطر همین آن را آخر از همه گفتم تا بیشتر یادتان بماند: آینه نامزدتان باشید تا توی ناخودآگاهش نفوذ کنید. ما آدم ها یک رازی داریم که شاید خیلی ها ندانند: ما از افرادی که مثل خودمان هستند خیلی خوشمان می آید. مثلا موقعی که پرانرژی و پر سروصدا هستیم دوست داریم همه همینطور باشند و از مصاحبت با کسی که توی خودش است زیاد لذت نمی بریم. و برعکس.
این دست خودمان نیست، دست ناخودآگاهمان است. خب، کاری که باید بکنید این است که بعضی حرکاتش را تقلید کنید، مثلا وقتی با هم چای می خورید استکانتان را همزمان با او بردارید، یا وقتی با هم حرف می زنید و او می خندد شما هم بخندید و ... مرتب ادایش را درنیاورید، چون این کار نتیجه عکس می دهد، و تازه ممکن است او فکر کند تازگی ها کمی شیرین می زنید! در این مورد باید خیلی دقیق و ظریف باشید. می دانم کمی عجیب به نظر می رسد اما واقعیت دارد و در تحقیقات ثابت شده است.
انکر تکست Anchor Text های معنایی مرتبط LSI – این گونه کلمات کلیدی مرتبط با اصل کلمه کلیدی هستند و میتوانند معنایی دقیق و نزدیک به کلمه اصلی ما داشته باشد.
مثال: در روش های نوین بازاریابی و راهکارهای پیشرفت در بازاریابی ارائه شده در میموس، شما میتوانید بین گزینه های متعدد انتخاب های مناسب کسب و کار کوچک یا شرکت بزرگ خود پیدا کنید.
انواع دیگری از انکر تکست ها میتوانند شامل موارد زیر باشند:
نویسنده – نام نویسنده محتوای شما نیز میتواند یک انکر تکست Anchor Text باشد
عنوان متن – عنوان متن و مقاله شما میتواند خود یک انکر تکست مستقل یا بخشی از کلمه / بخشی از عبارت باشد
لینک تصویر – لینک تصویر یا متن جایگزین تصویر شاید یک انکر تکست است.
برای داشتن روابط خوب و شایسته با دیگران، لازم است تا نکاتی را یاد بگیریم که برخی از آنها را می توان به کسب مهارتی مهم و ارزشمند تشبیه کرد.
بسیاری از ما در ارتباط با دنیای اطراف و ادم هایی که هر یک به نوعی با انها در رابطه هستیم، دچار اشتباه و تصورات غلطی می شویم که بر نحوه روابط ما اثر می گذارند. یکی از ویژگیهای شایع در میان اغلب مردم این است که وقتی با حرف، سخن و حتی عملی روبرو می شوند، بلافاصله به شرح و تفسیر آن می پردازند آن هم به گونه ای که خودشان فکر می کنند و می خواهند که فکر کنند.
تفسیر سخن دیگران را می توان به عنوان حرکتی زشت و مخرب یاد کرد که نه تنها موجب بی احترامی و عدم علاقه دیگران می شود، بلکه انرژی زیادی هم از انسان می گیرد و تاثیر منفی بر انسان دارد.
برخی از افراد در گفتگو با طرف مقابل، او را وادار به عجله می کنند و یا میان حرف او می روند و بعضا به اتمام جمله طرف مقابل می پردازند. این رفتار تاثیر منفی بر افراد می گذارد و احساس بدی برای آنها ایجاد می کند.
به خاطر داشته باشید که هر انسانی موظف است که مراقب افکار خودش باشد و به حرف ها و سخنان اطرافیانش هم اهمیت دهد و مراقب باشد تا به شرح و تفسیر حرف سایرین نپردازد و فرصت این کار را به خودشان واگذار کند. این رفتار، متاسفانه در میان اغلب مردم، شایع است و دو طرف صحبت را در شرایطی قرار می دهد تا به سرعت فکر کنند و به سرعت سخن گویند و به این ترتیب هر دوی آنها، با حالتی عصبی و سرخورده روبرو می شوند. این اقدام گه گاه موجب بروز اختلاف و تنش میان افراد می شود چرا که همه در برابر کسی که به حرف هیچ کس گوش نمی کند، مقاومت می کنند.
باید از کسانی که دچار چنین رفتاری هستند این سوال پرسیده شود که چطور می توانید وقتی بی وقفه صحبت می کنید، شنونده خوبی هم باشید؟ این بدان معناست که برخی از افراد، فرصت خوب گوش دادن را از خود می گیرند و فرصت سخن گفتن را هم از طرف مقابل می گیرند. بهتر است این افراد به این موضوع فکر کنند که نباید حرف دیگران را قطع کنند. این یک تمرین ساده است که بتوانید به محض متوجه شدن این موضوع که حرف دیگران را قطع کرده اید، عمل خود را متوقف کنید و دست نگه دارید.
آن زمان متوجه خواهید شد که این کار، چیزی بیشتر از یک عادت ساده که قادر به دیدنش شده اید، نیست. این یک خبر خوب و خوشایند است ، چرا که آنچه باید انجام دهید همین است که به محض فراموش کردن به خودتان یادآوری کنید. صبور باشید و تحمل کنید و به دیگران این اجازه را بدهید که حرفشان را کامل بزنند و خودشان آنطور که لازم است به توضیح و تفسیر کلام خویش بپردازند و هر چه دوست دارند را بازگو کنند. در این صورت متوجه خواهید شد که در ارتباط با مردم، زندگی شما و شخصیت شما رشد می کند. این یک عمل ساده و کوچک است اما همین عمل ساده در زمان برقراری ارتباط با دیگران، موجب آرامش و راحتی شما و القاء احساسی مثبت به طرف مقابلتان می شود.
وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد. پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید
اغلب افراد از اینکه حس کنند کسی به انها گوش می دهد و صدایشان شنیده می شود و البته تفسیری غیر از آنچه مورد نظرشان بوده، از کلام و سخن آنها نمی شود، احساس مثبت و آرامی پیدا می کنند. وقتی یاد بگیریم که به دیگران گوش دهیم و کلامشان را تشریح نکنیم، ضربان قلب ما کاهش می یابد و از هم نشینی و گفتگو با دیگران، لذت خواهیم برد. پس بهتر است به حفظ آرامش تان بیندیشید و از گفتگوهای دو نفره لذت ببرید و بدانید این یک راه حل ساده و آسان، برای آرامش و دوست داشتن مردم است و دوست داشتن مردم، پدیده ای ارزشمند و والاست که دستاوردهای زیادی را برای شما به ارمغان می آورد.
روان شناسان شاخه مثبت گرایی معتقدند که شادی و خوش بینی، قابلیت سیستم دفاعی بدن را برای مبارزه با بیماری ها افزایش می دهد.
افراد شاد، به طور خودکار و با پاسخ سریع تر، به حالت مثبت روحی و جسمی باز خواهند گشت و بر ضد استرس عمل خواهند نمود. هم چنین احساسات مثبت نیاز اساسی هر روزه ی ما برای بقاست، احساسات مثبت و شادی می توانند ما را در برابر اثرات زیان بار بیماری و افسردگی حمایت کنند. شاد بودن برای رهایی از درد، ما را با سرعت بیشتری توانمند می سازند و می توانند موجب افزایش طول عمر در ما شوند. اما گاهی اوقات ایجاد شادابی در محیط کار، دشوار است. ایرادها و سرزنش های مدیران به خاطر تأخیر کارها یا نحوه ی رفتار همکاران و یا حتی طرز نگرش منفی خودتان، مانعی جدی در مسیر شادابی ست اما واقعیت این است که دست یابی به شادابی یا دست کم خرسندی در محیط کار، خیلی مشکل نیست اگر به توصیههای زیر توجه کنید.
سعی کنید خوشبین باشید: خوش بینی، داشتن نگاه مثبت و امیدواری حتی در بدترین شرایط است. خوش بینی، قابل یادگیری است.
گاهی اوقات تظاهر به خوش بینی، موجب تقویت و رشد آن می شود. خوش بینی، نوعی تصمیم گیری است که کمک می کند از شغل تان راضی باشید.
افکار مثبت و فکر کردن به نقاط مثبت خود،زندگی تان و حتی کارتان، در افزایش شادی شما تاثیر زیادی دارد.
نگرش تان را تغییر دهید: علت نارضایتی بسیاری از کارکنان، نگرش منفی آنان به کار است. این افراد، همیشه درگیر یک جنگ روانی درونی هستند که آیا عضو مۆثری برای سازمان محسوب می شوند یا خیر؟ با این ذهنیت که عضو مفیدی برای سازمان هستید، حس غرورتان را تقویت کنید.
از انتقاد به خود بپرهیزید: بسیاری از افراد وقتی مرتکب خطایی می شوند، احساس گناه و شرمساری می کنند. بهجای تأسف، سعی کنید از این خطا در جهت بهبود و رشد، درس بگیرید. از انتقاد منفی به خود بپرهیزید و سعی کنید خود را به خاطر موفقیت های هرچند جزئی تحسین کنید.
با همکاران تان با نرمش و گذشت رفتار کنید: گذشت در هر شرایطی – به ویژه برای افرادی که همه روزه آنان را میبینیم- دشوار است. اگر کسی شما را آزرده خاطر یا ناراحت کرد، او را ببخشید چرا که کینه ورزی بر سلامت جسم و روان، اثر منفی می گذارد.
شما نمی توانید نظاره گر اطراف باشید و هیچ کاری نکنید و فقط با آرزوی شادی، انتظار رخ دادن آن را داشته باشید
از خودتان حمایت کنید: انسان وقتی زیر فشار روانی و انتقاد دیگران است، به ندرت می تواند شاد باشد. بیشتر افراد ترجیح می دهند که در چنین شرایطی، به جای مقابله به مثل، سکوت کرده یا اتاق را ترک کنند اما شما چنین کاری را نکنید؛ اجازه ندهید استرس و انتقادها، ناامیدتان کند. محکم بایستید و از خودتان حمایت کنید. این اقدام، موجب تقویت اعتماد به نفس می شود.
صمیمی باشید: این یک واقعیت است که کار، وقتی جذاب تر می شود که همکاران خود را دوست داشته باشید. وقتی با دیگران رفتاری دوستانه و مسالمت آمیز داشته باشید، محیطی همراه با محبت و صمیمیت به وجود می آورید.
انتظار تغییر داشته باشید و خود را برای آن آماده کنید: کارکنان، بیش تر از هر زمان دیگری در معرض تغییرات قراردارند. این تغییرات شامل سازگاری با خط مشی ها و رویه ها، فنآوری های جدید و رشد سریع کوچک سازی است. وقتی تغییرات رخ می دهد، افراد به لحاظ مسۆولیت پذیری و توسعه ی فن آوری جدید، احساس خطر می کنند.
تلاش و افزایش مشارکت در کسب تجارب: توانمند شدن در راستای یکپارچه تر شدن و آگاه تر شدن برای تجربه کردن و در نتیجه، به فعل در آوردن توانایی های بالقوه سبب لذت بخش شدن انجام کارها و بهتر شدن روحیه ی افراد خواهد شد. بیش تر افراد نه به خاطر کسب درآمد، بلکه با پاداشی که از کسب مهارت و تجربه ی مفید در جهت اهداف مشخص و باز خورد فوری در پیشرفت به سوی هدف دریافت می کنند، شاد خواهند شد. شادی، در قدرت ما در تغییر نهفته است. سعی کنید در «حال» زندگی کنید، نه احساس پشیمانی به حوادث گذشته و نه ترس یا اضطراب درباره آینده.
انجام کارهای خوب برای خود و همکاران: مطالعات نشان می دهد که انجام کارهای خوب و دیدن کارهای خوب دیگران در شاد بودن، تاثیر زیادی دارد زیرا موجب تقویت انگیزه و روحیه و به احتمال زیاد، انجام کارهای خوب دیگر در شما می گردد.
نحوه ی رسیدن به آرامش را یاد بگیرید: وقتی احساس استرس می کنید، آموزه های رسیدن به آرامش را به خاطر آورده و به کار بگیرید. استفاده از اذکار و عبادات مذهبی، برقراری رابطه عمیق تر با خداوند، سکوت کامل و فکر کردن به اهداف زندگی و ایجاد حالت آرامش عمیق در بدن، ابزاری عالی برای کمک به بدن و شادی شما خواهد بود.
همواره به خاطر داشته باشید که شادمانی در محیط کار، نیازمند تلاش های مستمر است. شما نمی توانید نظاره گر اطراف باشید و هیچ کاری نکنید و فقط با آرزوی شادی، انتظار رخ دادن آن را داشته باشید. رضایتمندی و شادمانی در محیط کار، نیازمند برداشتن گام های اساسی است که روزانه باید انجام دهید. شادمانی را باید ایجاد و سپس آن را حفظ کرد. با استفاده از این راهبرد ها و تلاش آگاهانه، به سادگی می توانید شادی را در محیط کارتان به ارمغان آورید.
منابع: دوهفته نامه خانواده، ماهنامه بهداشت روان همراه با تغییرات و اضافات،تبیان
وقتی در چالشی گرفتار می آیید بجای خودخوری و حرص و جوش خوردن تنها به این فکر کنید که وضعیت را بهتر کنید. هیچ چیز را مطلق نبینید.
زندگی بالا و پایین زیاد دارد و آنچه به آن فراز و نشیب در زندگی می گوییم، برای همه کمابیش وجود دارد و هر کسی به نحوی با مشکلات زندگی درگیر است.
برآمدن از پس مشکلات زندگی نیاز به تدبیر دارد و کسی که با تدبیر و اندیشیدن میانه خوبی نداشته باشد، چندان نباید امیدوار بود که بتواند با مشکلات کنار بیاید.
البته کنار آمدن با مشکلات و تدبیر چندان هم کار سختی نیست و تنها با دانستن نکاتی چند می تو ان به آن رسید.
1 - سختکوشی مقدم بر هوش ذاتی است
همه ما از اهمیت هوش، دکاوت و خلاقیت باخبریم. اما چنین استعدادها و توانایی های ذاتی ای تا چه حد می تواند در خدمت رشد و پیشرفت ما قرار گیرد؟!
قدر مسلم است که تا وقتی از آنها درست استفاده نکنیم و نخواهیم آنها را در مسیر صحیح به کار گیریم، هیچ گره ای از زندگی ما باز نمی کنند.
ثابت شده است که در 95% موارد هوش و خلاقیت بدون سختکوشی و پشتکار هیچ کاره اند.
این نکته را هم در نظر داشته باشید که خیلی وقت ها وجود چنین استعدادهای ذاتی ای باعث مغرور شدن فرد می شود.
2 - 10 هزار ساعت کار خوب است، به شرطی که سنجیده باشد
در کتابی خواندم که 10 هزار ساعت کار لازم است تا به سطح و مرتبه کارشناسی در کاری دست پیدا کنیم. ظاهر امر منطقی و درست به نظر می رسد، اما واقعیت این است که اگر 100 هزار ساعت هم کار کنیم، اما سنجیده نباشد، خبری از کارشناس شدن و به حد تخصص رسیدن نیست.
به عنوان نمونه یک فرد ممکن است در طول زندگی خود 10 هزار ساعت رانندگی کرده باشد، اما چون این کار را سنجیده انجام نداده است، بعد از 10 هزار ساعت در همان سطحی است که قبل از آن بوده است و به واقع پیشرفت قابل ملاحظه ای ایجاد نشده است.
3 - بزرگی با شما بدنیا نمی آید، اما می تواند در شما رشد می کند
خودتان را گول نزنید. منتظر نزول بزرگی و بزرگ شدن از آسمان هم نباشید. این خود شما و کار و تلاشتان است که منش و صفت بزرگی را به شما می دهد. شما را در نظر دیگران بهترین جلوه می دهد و می توانید با استفاده از این بزرگی به اهداف بزرگترتان برسید.
4 - بلند مدت فکر کنید
این یعنی اینکه صبر داشته باشید و برای رسیدن به اهدافتان عجله نکنید. برای خود اهداف بلندمدت تعریف کنید و آهسته و پیوسته به دنبالشان بروید و پیگیرشان باشید.
راستی به 100 فکر کنید تا به 60 برسید!
5 - به بهتر شدن فکر کنید
وقتی در چالشی گرفتار می آیید بجای خودخوری و حرص و جوش خوردن تنها به این فکر کنید که وضعیت را بهتر کنید. هیچ چیز را مطلق نبینید.
اگر اینطور نشد، پس دیگر هیچ چیز امکان ندارد و افکاری از این دست تنها شما را از هدف دورتر می کند. در صدد "بهتر کردن" اوضاع بربیایید که کمترین ضربه و آسیب را از چالش ها متحمل شوید.
فرقی نمیکند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که به شما اجازه نمیدهد موجودی حسابهایتان را بیمحابا به آتش بکشید
حتی اگر روی کوهی از پول نشسته باشید، باز هم اجازه ندارید بیمحابا همهشان را آتش بزنید. تفاوتی نمیکند که در یک فروشگاه لوازم خانگی، پوشاک، موبایل یا سوپرمارکت باشید. در همه حال قواعد خدشه ناپذیری وجود دارد که اگر به آنها عمل کنیم، اطمینان خواهیم داشت که در مسیر درست قرار داریم.
فروشندهها باید به شما احترام بگذارند و از این راه برای خود جایگاه و مقام بالاتری بخرند. هیچ کسب و کاری با سهلانگاری دوام نخواهد آورد. اگر بعضی مواقع دچار لغزش میشوند این وظیفه ماست که شیوه درست را به خاطرشان بیاوریم.
فریب ظواهر را نخورید
صوتی- تصویری
وقتی به یک فروشگاه لوازم صوتی تصویری میروید خودتان را با قویترین و جسورترین شیوههای تبلیغات محیطی درانداختهاید. در این فروشگاهها همه چیز در بهترین حالت خود به تصویر در میآید و تمام وسایل زرق و برق دارند. چطور این اتفاق افتاد؟
چطور اتفاق میافتد؟ استفاده از صدا و تصاویر جذاب کمترین حقی است که فروشندهها برای خود قائل هستند. حالا اگر این تصاویر کمی اغراق شده باشند چه اتفاقی میافتد؟ در تمام فروشگاهها محصولات جدید در مکان بهتری چیده میشوند. معمولا نور این قسمت در ایدهآلترین شکل ممکن قرار دارد تا شما تلویزیونهای جدید را دلرباترین ساخته دست بشر ببینید. این تلویزیون قرار است در تمام طول ساعت کاری فروشگاه یک محتوای تبلیغاتی از پیش آماده را به نمایش بگذارد که به تصاویر دریای نیلگون، آسمان لاجوردی و تپههای پوشیده از چمن مخملی اختصاص دارد!
حالا باید چه کنیم؟ شکیبایی پیشه کنید. تلویزیونهای جدید با سرعت زیادی روانه بازار میشوند و جای قدیمیها را میگیرند. تقریبا همیشه خرید مدلهای قبلی ارزانتر و به صرفهتر است. خبر خوب اینکه تفاوت فنی آنها در حدی نیست که بخواهید نگران عقب افتادن از تکنولوژی باشید.
خرید از پایانههای فروشگاهی
عمومی
انتخاب با خود شماست؛ میتوانید نگاههای خیره و چپ چپ فروشنده را به جان بخرید اما به او بفهمانید که خرید با دستگاههای کارتخوان فروشگاهی همیشه آداب خاص خود را دارد. رمز کارت که تنها در اختیار شماست حکم کلید گاوصندوق را دارد و نباید با آن مثل اطلاعات عمومی برخورد شود.
چطور اتفاق میافتد؟ فروشندهها وظیفه دارند دستگاه را جایی قرار دهند که خریدار به آن دسترسی داشته باشد. حتی میتوانیم مبلغ خرید را خودتان وارد کنید و در انتها رمز چهار رقمی کارت را بزنید. این پروسه به هیچ وجه زمانبر نیست. اگر رمز را با صدای بلند به فروشنده بگویید، دقیقا بهاندازه افرادی که در فروشگاه حضور دارند و صدای شما را خواهند شنید، خودتان را در معرض خطر قرار دادهاید.
حالا باید چه کنیم؟ حتی اگر لازم شد به فروشنده بفهمانید که میخواهید از حق مسلم خود استفاده کنید. مهم نیست چقدر او را میشناسید و چند بار در هفته از فروشگاهش خرید میکنید؛ رمز را خودتان وارد کنید. دستگاههای کارتخوان در انتهای هر تراکنش دو قبض مجزا صادر میکنند که یکی به خریدار و دیگری به فروشنده اختصاص دارد. قبض مخصوص فروشنده را بررسی کنید تا مطمئن شوید همه چیز درست انجام شده است.
جسور باشید
پوشاک
فروشندههای خوش برخورد و مهربان در فروشگاههای پوشاک میتوانند بیش از اندازه قانع کننده باشند. لبخندی که معمولا بر لبانشان نقش بسته یکی از خطرناکترین دامهایی است که سر راهتان پهن میشود. آنها با این لبخند حتی میتوانند یک کفش سایز بزرگتر را به شما بفروشند.
چطور اتفاق میافتد؟ به یک فروشگاه پوشاک رفتهاید و روی یکی از رگالها پلیوری توجهتان را به خود جلب میکند. وقتی از کارکنان فروشگاه درخواست میکنید سایز مناسب شما را برایتان بیاورند تا «پرو» کنید آنها کمی مکث میکنند. هر چقدر زمان این مکث بیشتر باشد، احتمال کمبود در موجودی انبار بیشتر است. اگر موضوع تنها به موجود نبودن سایر مناسب مربوط شود، احتمالا به شما میگویند سایز XXL خیلی بهتان میآید و اگر رنگ مورد نظرتان را نداشته باشند احتمالا خواهید شنید که «الان بیشتر مردم از این رنگ میبرند»! فروشندههای کفش هم استفاده از کفی را توصیه میکنند.
حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید مد سال و رنگ محبوب بقیه مشتریها را دوست ندارید. به او بفهمانید که وقتی سایز لباس شما Medium است، پوشیدن لباسهای Large تصویر تمسخرآمیزی از شما ارائه میدهد. استفاده از کفی؟ نه! هرگز زیر بار این موضوع نروید. حتی اگر اطمینان دارید که تا انتهای جهان کفش سایز پای خودتان را پیدا نخواهید کرد.
وسواس به خرج دهید
سوپرمارکت
سوپرمارکتها یکی از شلوغترین مکانهای شهر هستند و ما تقریبا هر روز گذرمان به یکی از آنها میافتد. آنچه از آنها میخریم همیشه گرانترین خریدهای روز نیستند اما حتی اگر خیلی اهل وسواس نباشید، باز باید مراقب باشید. هر چقدر که سوپرمارکت شلوغتر باشد، احتمال اشتباه بیشتر میشود.
چطور اتفاق میافتد؟ تاریخ تولید و انقضایی که روی محصولاتی مثل ماست یا پنیر درج میشود، به خاطر اطلاعات عمومی نیست. تولیدکنندهها از آن برای اطلاع مشتری استفاده میکنند پس قبل از اینکه به حساب و کتاب برسید با وسواس بیشتری این تاریخها را بررسی کنید. فروشندهها معمولا محصولات قدیمی را در قفسههای جلویی میگذارند.
مسئله مهم دیگر موقع محاسبه قیمت اجناس است. فروشندههای سنتی کاربلد اجناس شما را با سرعتی باورنکردنی داخل کیسههای نایلونی میریزند و آنها را در ذهن خود جمع میبندند. جدیدترها محاسبه را با ماشین حساب انجام خواهند داد و در نهایت شما را از قیمت تمام شده آگاه میکنند.
حالا باید چه کنیم؟ هر چقدر فروشگاه شلوغتر باشد یا تعداد کالاهایی که انتخاب کردهاید بالاتر رود، به همان اندازه احتمال اشتباه هم بیشتر خواهد شد. به شیوهای کاملا محترمانه از فروشنده بخواهید شما را در مورد جزئیات آگاه کند. به یاد داشته باشید که همیشه قرار نیست اشتباه به ضرر شما رخ دهد.
به گارانتی احترام بگذارید
لوازم خانگی
خرید از فروشگاههای لوازم خانگی همیشه به آن سادگی که تصور میکنیم نیست. حتی اگر کاملا بدانید که چه میخواهید، باز هم موضوع گارانتی دری تازه را به رویتان باز میکند. ما خرید بدون گارانتی را به هیچ وجه توصیه نمیکنیم. موقع خریدن یک کالای با گارانتی هم باید به جزئیات ریز اما پراهمیتی توجه داشته باشید.
چطور اتفاق میافتد؟ گارانتی عرضه شده روی محصولات و لوازم خانگی به دو صورت عرضه میشوند. گارانتیهایی که به صورت برچسب و لیبل روی جعبه نصب شدهاند و گارانتیهای صادر شده روی کارت. موقع ارائه خدمات هیچ کدام به دیگری اولویت ندارد. آنچه اهمیت دارد تاریخ صدور گارانتی است. بعضی از تولیدکنندهها کالایشان را از تاریخ ساخت زیرپوشش میگیرند و اگر کالا 80 درصد زمان گارانتی را داخل انبار فروشنده سپری کرده باشد، دست آخر چیزی نصیب من و شما نمیشود.
حالا باید چه کنیم؟ به فروشنده بگویید موضوع گارانتی دقیقا به اندازه برند و نوع محصول برایتان اهمیت دارد. کالاهایی را انتخاب کنید که توسط شرکتهای معتبر گارانتی شدهاند. نقطه قوت چنین خریدی این است که شرکتهای معتبر اسم و رسمدار معمولا آنقدر به کیفیت کار خود اطمینان دارند که محصول را از زمان نصب توسط خریدار زیر پوشش خدمات ارزشمندشان میگیرند.
درست رفتار کنید
عمومی
این اتفاق دقیقا از کی و چه وقتی رخ داد؟ فروشندهها چطور به خودشان اجازه دادند به مشتریهایشان غیرمحترمانه برخورد کنند؟ حتی اگر بپذیریم که وضعیت کسب و کارهای کوچک این روزها خیلی ایدهآل نیست باز هم عقل و منطق حکم میکند که هوای مشتریهایتان را بیشتر داشته باشید و تا جایی که ممکن است آنها را راضی نگه دارید.
چطور اتفاق میافتد؟ وقتی به یک فروشگاه شلوغ میروید، فروشندهها وقت و حوصله کمتری دارند. آنها زمان زیادی را با مشتریهایشان گذراندهاند و طبیعی است که خسته باشند اما با این حال همچنان وظیفه دارند با احترام برخورد کنند. اینکه در فروشگاههای شیک و باشکوه برندهای بزرگ پوشاک مد شده که کارکنان هر طور تمایل دارند با مشتری برخورد کنند، به هیچوجه پذیرفتنی نیست. آنها حتی اگر مالک برند لویی ویتون هم باشند، باید رفتار برازندهتر را یاد بگیرند.
حالا باید چه کنیم؟ بهترین و در عین حال تنها کاری که باید انجام داد خارج شدن از فروشگاه است. با این کار به آنها خواهید فهماند که چطور باید با مشتریهایشان رفتار کنند.
توجه جوانان به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق ترو کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند.
به طور کلی توجه به امور معنوی از مسائل مهمی است که باید مورد توجه جوانان قرار گیرد . به گفته ی روان شنا سان هر انسانی دارای چهار حسّ مسلم است:
1ـ حسّ کنجکاوی : که پدید آورنده ی علوم و دانشهای بشری است.2ـ حسّ نیکی : که پدید آورنده ی اخلاق و تکیه گاه انسان در کارهای نیک است.3ـ حسّ زیبایی : که پدید آورنده ی هنر و سبب تجلی انواع زیبایی است.روان شنا سان با آزمون های مختلف ،حس چهارمی را برای انسان کشف کرده ا ند؛ که هر انسانی از درون احساس می کند که به مقام برتری وابسته است و کلیه شئون او از یک موجود برتر سرچشمه می گیرد. حسّ کشف شده ای که در کنار سه حس مورد قبول همگان آمده است "حسّ مذهبی " است.توجه جوانان به امور معنوی و به کار گرفتن حسّ مذهبی می تواند بسیاری از مشکلات پدید آمده و ترس از آینده را بر طرف سازد. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق تر و کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند .
آثار توجه به معنویات:
آرامش خاطر : پرداختن به امور معنوی از قبیل نماز،روزه،توسل به اهل بیت علیهم السلام و تلاوت قرآن کریم آرامش خا طری به انسان می دهد که هرگز از امور مادی چنین آرامشی برای انسان حاصل نمی شود.
محبوبیت اجتماعی : توجه به امور معنوی و عبادی،چنان محبوبیتی به انسان می دهد که هیچ گاه احساس بی کسی و تنهایی و یا خواری در انظار مردم را نداشته باشد. قرآن کریم در سوره ی مریم می فرماید :" ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ."" همانا آنانکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند آنها را (در نظر مردم ) محبوب می گرداند."
شجاعت و نترسیدن : یکی دیگر از ثمرات توجه به امور معنوی شجاعت و نترسید ن از غیر است. کسی که در زندگیش به این واقعیت دست یافته است که تمام لذت ها و ناگواری ها ی دنیوی به دست خداوند است و اوست که عالم را برای رشد و کمال انسان آفریده است؛هرگز در راه رسیدن به هدفش از ناملایمات و گرفتاریها هراسی ندارد. همچنین اگر در راه کمال و سعادت با دشمنانی خطرناک مواجه شود ؛هرگز ترس بر او غلبه نمی کند و با شجاعت تمام با سختی ها مبارزه می کند.
شایستگی های جوانان در عرصه ی تهذیب نفس: روشنی دل و دیده ، پاکی فطرت: پیامبر اکرم (ص) نازک دلی ،پاکی فطرت، حق طلبی و آرمان خواهی را صفات برجسته جوانان دانسته و در گفتاری گهر بار می فرماید: " من به شما د ربا ره ی جوانان توصیه به خیر و نیکی می کنم . چرا که آنان نازک دل و زود رنج بوده ،عاطفه ای بسیار دارند ،زیرا فطرتشا ن پاک و پیراسته است . خداوند مرا به پیامبری و بشارت و ا نذا ر بر انگیخت ، جوانان به من گرویدند و یاری ام کردند(اما) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من پردا ختند"1
رهبر کبیر انقلاب در نامه ای عارفانه ای به خانم فاطمه طباطبایی ،با اشاره به این ویژگی شایسته در جوانان و دوره ی جوانی چنین می نویسد: " تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفا ل و رفع حجب ،که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیکترند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود. قید و بندها و اقفا ل شیطانی که در جوانی ،غفلت از آنها شود ،هر روز که از عمر بگذرد ریشه دار تر و قوی تر می شوند...
آمادگی روح و روان ،پذیرش قلبی: حضرت علی (ع) وجود جوان را چونان سرزمین آماده و پاکی دانسته که هر بذری در آن افشانده شود همان را می پذیرد و زمینه ساز رشد و تکامل آن می گردد. پیشوای ششم شیعیان نیز این حقیقت زیبا را در عبارتی گویا، این گونه ترسیم کرده می فرماید:" جوان پارسا و مۆمنی که به قرائت قرآن بپردازد،قرآن با گوشت و خون او در می آمیزد و مخلوط می شود."
سرعت در اصلاح نفس : سفارش اندیشمندانه ی امام صادق (ع) به اصحاب درباره ی " تربیت و تهذیب جوانان " بر گرفته از معارف وحیا نی و آموزه های عقلانی است که این گونه در آسمان ذهن آن حضرت ، درخشیدن گرفته است که : " جوانان را دریاب ،زیرا آنان سریع تر از دیگران به کارهای خیر روی می آورند." 2
بی تردید اندک دقتی در واژه های روشن این سخن ، ما را به فضای جدیدی از صفات جوانان و دوره ی جوانی سوق می دهد ،چرا که آنان "اسرع " یعنی شتابان و سریع تر از دیگران به سوی " کلّ خیر" که تمامی خوبی ها و صفات ارزنده است ،رو می کنند و تا پایان در این مسیر ،مردانه به کار و کارزار می پردازند؛صفات برجسته ای که در هیچ گروه سنی دیگری یافت نمی شود و باید را هبرا ن و پیشوایان دلسوز و با توجه به این خصلت ها تمامی جوانان را به بلند ای کمال و تکامل رهنمون سازند.
اگر به شما 5 سوالی را بگوییم که کیفیت زندگی شما را بهبود ببخشند، باعث خوشحالی شما شوند، کمتر با دیگران بحث کنید، بهتر به اهداف خود برسید و برخورد اجتماعی تر با مردم داشته باشید، خوشحال می شوید؟ مسلما بله. چه کسی از رمز و رازهای موفقیت بدش می آید؟ اما برای بهترین استفاده از این سوال ها باید آنها را به طور آگاهانه و با تکرار زیاد، در مغز و روحتان بگنجانید به طوری که ملکه ذهنتان شوند.
1. چه معنای دیگری می تواند داشته باشد؟
همه انسان ها دیدگاه های شخصی خود را به مسایل مختلف دارند. شما دنیا را از منظر و فیلترهایی می بینید که بر اساس اعتقادات و ارزش های شما ساخته شده اند. سال ها طول می کشد تا این چهارچوب های شخصیتی و باورها شکل بگیرند و به همین دلیل، بسیار به آنها اعتقاد و اصرار زیادی بر صحت و درستی آنها دارید و در مقابل نظرهای مخالف بسیار ناراحت و عصبی می شوید. این به این معنا نیست که شما انسان غیر منطقی هستید. بیشتر مردم - کمتر یا بیشتر - همین گونه هستند. هر فردی فیلترها و محدودیت های خودش را دارد و برایش دشوار است قبول کند که آن فکر درست نیست.
شما می توانید ذات واقعی خود را از افکار تکراری و دایمی خود جدا کنید و برای این منظور کافیست با نهایت درستی و کنجکاوی فقط یک سوال ساده از خود بپرسید: «این چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»
همین سوال ساده شما را مجبور می کند تا با نگاهی تازه به مسایل اطراف نگاه کنید. به طور مثال، نامزدتان به موقع سر قرار ملاقاتتان حاضر نشده است. آیا تصور می کنید شما را دوست ندارد یا اینکه در ترافیک گیر کرده است؟ آیا سردرد شما که دو روز است ادامه دارد به دلیل تومور بزرگی است که تصور می کنید دارید یا در خوردن قهوه و کافئین زیاده روی کرده اید؟ اینکه مدیرتان با شما بدرفتاری کرده به این معناست که شما آدم کم ارزشی هستید یا او از مساله دیگری عصبانی بوده و به این طریق آن را سر شما خالی کرده است؟
گاهی ما نمی توانیم واقعیت مسایل را درست تشخیص دهیم. به این فکر کنید که چندین بار در زندگی اتفاق های وحشتناکی که تصور می کردیم با گذشت زمان به موفقیت و سلامت منتهی شده اند. چه می شد اگر با همه چیز به همین گونه رفتار می کردیم و به طور مدام از خود می پرسیدیم: «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»، «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد»، «چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد» ... تا پاسخی برای آن بیابیم و احساس خوبی پیدا کنیم.
برخی افراد اعتقاد دارند این مساله واقع گرایانه نیست. در پاسخ به این افراد باید پرسید واقعیت گرایی چیست؟ آلبرت انیشتین می گوید: «واقعیت یک توهم محض است، البته یک توهم پایدار و همیشگی.»
2. چه کسی می تواند به من کمک کند؟
در مسیر ساخت و به دست آوردن اهداف، بیشتر مردم با خود فکر می کنند: «چگونه می توانم آن را انجام دهم؟» این سوال بسیار کمک کننده است و بسیاری از افراد با این فکر به اهداف خود رسیده اند.
البته برای این کار راه آسان تری نیز وجود دارد و آن این است که از خود بپرسید: «چه کسی می تواند به من کمک کند؟» با اینکه این شما هستید که قرار است افکار و ایده هایتان را انجام دهد اما شاید پیش از شما کسی آن مسیر را رفته باشد. کشف کنید چگونه آن کار را به انجام رسانده اند. با آنها صحبت کنید و از موفقیت ها، تجربه ها و شکست های آنها استفاده کنید و درس بگیرید. اگر نمی توانید به طور مستقیم با این افراد هم کلام شوید، از افرادی که آنها را می شناسند و در جریان کارهایشان هستند کمک بگیرید.
لازم نیست افسار امور را به دست آنها ببخشید اما حتما در نظر د اشته باشید سریع ترین مسیر برای رسیدن به موفقیت، دنبال کردن مسیرهای آزموده شده است.
داگلاس آدام می گوید: «نوع بشر به همان اندازه که در استفاده از تجربیات دیگران منحصر به فرد است، به طور قابل توجهی نیز رغبتی برای بهره بردن از تجربیات آنها ندارد.»
3. آیا من راضی و سپاسگزارهستم؟
فقط برای یک دقیقه چشمان و دهان خود را ببندید. مسلما تصور می کنید تشکر کردن به نوعی کلیشه ای و بی ارزش است اما باید بدانید هرگز این طور نیست. تشکر و رضایت دلیل دارد. رضایت به طور غیرقابل انکاری سرشار از قدرت و نیروهای مثبت است.
به طور مثال، می توانید روزی ده بار از همسر خود بپرسید از چه چیزهایی راضی و خرسند است؟ و او هر بار پاسخ های متفاوتی به شما خواهد داد. این کار را تا 40 سال به طور مدام هم می توان انجام داد. البته شاید این میزان کمی اغراق به نظر برسد. اما اگر بتوانید به درجه ای از تعالی روح برسید که بتوانید در هر روز دست کم 10 مورد برای شکرگزاری پیدا کنید، مسلما بسیار شاد و خوشحال خواهید بود. برای یافتن رضایت مندی ها کافیست کمی بهتر به اطراف خود نگاه کنیم.
روند فکر کردن برای یافتن مسایلی که موجب خرسندی و رضایتمندی ما هستند، به احساسات خوب ما در زندگی کمک زیادی می کند. این کار حالت روحی انسان را تغییر می دهد و باعث می شود تا بهتر فکر کنیم و از تاسف خوردن به حال خود دست برداریم. این کار باعث می شود تا کمتر قربانی افکار بیهوده و ناراحت کننده بشویم.
ضرب المثل استوانی: «کسانی که برای مسایل کوچک شکرگزار نیستند برای نعمت های بزرگ نیز سپاسگذار نخواهند بود.»
4. نتیجه این کار چیست؟
آیا تاکنون پیش آمده بدون اینکه بدانید کجا و چرا می خواهید بروید، سوار ماشین شوید و حرکت کنید؟ شاید این کار را انجام داده باشید. البته این مساله ای نیست که به طور معمول برای مردم اتفاق بیفتد. اما این مساله درست مثل زمانی است که در موقعیتی قرار داریم و نمی دانیم از آن چه می خواهیم.
به طور مثال، آیا در مشاجره ای بوده اید که بخواهید اشتباه فرد دیگر را اثبات کنید؟ آیا این کار به همان صورتی پیش رفته است که شما انتظار داشتید؟ آیا آنها از اینکه شما آنها را یک احمق نشان داده اید، از شما تشکر کرده اند؟ آیا آنها از هوش سرشار شما تعریف کرده اند؟ مسلما خیر.
یا مثلا، در مسابقات فوتبال وقتی داور حکم پنالتی می دهد، بازیکنان تیم دور او جمع می شوند، تنه می زنند، تهدید می کنند و به زور متوسل می شوند تا داور نظرش را عوض کند. اما واقعیت عجیب اینجاست که هیچ گاه داورها نظر خود را تغییر نمی دهند و بازیکن ها این را می دانند. یا دیده نشده است کسی بگوید من ممنون که به من یادآوری کردید چشمان تیزبینی برای تشخیص فرد خطا کننده دارم. یا اکنون که خوب فکر می کنم، می بینم حق با شماست و این خطا خارج از محدوده بوده است و ... .
دفعه بعدی که در یک مشاجره گرفتار شدید از خودتان بپرسید «نتیجه این کار چیست؟» بلافاصله متوجه می شوید 2 ساعت بحث بیهوده بر سر مسایل کم ارزش و بیان جملاتی که واقعا منظوری از آنها ندارید، چیزی نیست که دوست داشته باشید.
ارل ویلسون می گوید: «اگر چیزی را نمی نویسی و امضا نمی کنی، آن را هرگز مطرح نکن.»
5. از این مساله چه چیزی می توانم بیاموزم؟
یکی از مسایلی که افراد خیلی موفق را از مردمان عادی جدا می کند، این است که از اشتباه های خود درس می گیرند. البته شاید بهتر باشد بگوییم، نه تنها از اشتباه های خود درس می گیرند، بلکه آن را در آغوش می گیرند و با همه وجودش درکش می کنند.
آن شکست را مصادف با تلاش دوباره می دانند. آنها مطمئن هستند هیچ موفقیتی بدون شکست های پی در پی به دست نمی آید. بنابراین، از شکست های خود ناراحت و ناامید نمی شوند و با انگیزه بیشتری ادامه می دهند.
به موقعیت و شرایطی فکر کنید که باب میل شما پیش نرفته است. سپس از خود بپرسید: «چه چیزی از آن می توانم یاد بگیرم؟»
در هر شرایطی چیزی هست که شما از آن درس بگیرید. اگر از این درس ها به درستی استفاده کنید، بیشتر موفق خواهید بود. هرگز حس شکست را بدون نگاه مثبت به آن و درس گرفتن از آن رها نکنید.وم اینکه، ما توانایی این را نداریم که کلماتی را که در این مقاله استفاده کردیم را رد کرده یا تایید کنیم. این شرایط همیشه در حال تغییر است. شاید برخی از این کلماتی که گفته شده اند به خودی خود تاثیر شگرفی رو پروفایل بک لینک برگه ها داشته باشند. پس همیشه، همه چیز را با کمی قهوه کنار دست خود داشته باشید، بشینید و آزمایش های خود را هدایت کنید.
در مقابل فکر وسواسی متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت اختلال رفتاری ظهور پیدا می کند؛ نظیر شستن دست ها ،حمام کردن مکرر، دل شوره در باره امور مختلف نظیر شیر گاز، پنجره ها ، کمدها و قفل در و ...
اگر شخصی هستید که بدون اختیار و از روی اجبار، عملی را مکررا انجام می دهید، بدانید که این کار شما یک نوع وسواس رفتاری است. اما اگر مطلب یا موضوعی را در فکر و ذهن خود مدام تکرار می کنید، دچار وسواس فکری شده اید.
در ذهن فرد وسواسی، اختلالی به وجود میآید که توقف قطعی آن فکر یا آن عمل امکانپذیر نیست و به این مسئله وسواس فکری می گویند. اغلب مبتلایان به وسواس فکری ، افکار بیهوده و غلط یا وحشتناکی در ذهن خود به وجود میآورند که این افکار در چرخهای بیپایان، مرتب تکرار میشود. در این حالتِ یک فکر، یک عقیده ، یک احساس بطور دردسر سازی تکرار می گردد. مثلاً شخصی مدام به مرگ می اندیشد و همان فکرهای بیهوده را دائما در ذهن خود مرور و یادآوری می کند.
نمونه هایی از افکار وسواسی عبارتند از ؛ فکر آسیب زدن به خود یا دیگران ، مرگ نزدیکان ، آلوده بودن، مبتلا به یک بیماری لاعلاج بودن، آتش سوزی ، تصادف و گناه کاربودن.
یکی از مهم ترین علت های وسواس فکری بی هدفی و غیر فعالی است. داشتن فعالیتهای مکرر و تنش های روزمره ی زیاد نیز، سبب منحرف شدن ذهن می شود. تنهایی و انزوا، نداشتن ارتباط کلامی و فیزیکی با دنیای خارج، پرداختن به فعالیت های ضعیف و انفرادی در حد زیاد، خود به خود و به تدریج می تواند اضطراب زا و موجب افکار وسواسی شوند. عدم رفع تنش ها و خستگی های روزمره می تواند به مرور، زمینه ساز خستگی روانی گردد و باعث بروز وسواس فکری شود.
در مقابل فکر وسواسی متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت اختلال رفتاری ظهور پیدا می کند؛ نظیر شستن دست ها ،حمام کردن مکرر، دل شوره در باره امور مختلف نظیر شیر گاز، پنجره ها ، کمدها و قفل در و ...
این بیماران لازم است بدانند وسواس فکری آنها سبب اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر می شود، اینها دچارعدم توانایی در تمرکز حواس و حواس پرتی می شوند، فکرهای تکراری و بیهوده سبب می شود تا این بیماران از کارهای اصلی از جمله تحصیل علم، مطالعه، کار و... باز بمانند. فکرهای وسواسی ، سبب خستگی ذهن و بی حوصلگی می شوند. بنابراین فرد برای فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسی زندگی و تحصیلی ناتوان می گردد.
بیماران وسواس فکری در صورتیکه جدا بخواهند ، می توانند با صبر و حوصله به آرامش بازگردند؛
با خودتان عهد ببندید و برنامهریزی کنید که فقط در ساعت های معینی درباره موضوع وسواس، فکر کنید ؛ تا به مرور زمان از شدت وسواس کاهش یافته و از بین برود.
هر روز به خود تلقین کنید که «من قادرم افکار وسواسیام را کنار بگذارم»؛ زیرا تلقین یکی از راههای مبارزه با افکار منفی است و وسواس فکری نیز چیزی جز یک فکر منفی مزاحم نیست.
گفتنی است که برای درمان وسواس فکری نیاز به صبر و حوصله و پشتکار در به اجرا درآوردن راههای فوق است تا این که به تدریج از آن افکار رهایی یابید و انتظار حل و درمان یک شبه آن را نداشته باشید.
در انتها لازم به ذکر است که این اختلال به شکل های متفاوتی در افراد شایع است که در شرایط آزار دهندهی آن توصیه می شود حتماً به روان شناسان مراجعه گردد.
تو با این شیوه درس خواندن به هیچ جا نمی رسی. نمی دانم چرا بد می آورم، مطمئنم که باز هم موفق نمی شوم. من هیچ گاه نخواهم توانست یک ارتباط موفق را تجربه کنم و.....
بدبینی
آیا شما هم جزء افرادی هستید که مدام جمله های بالا را تکرار می کنند. شما خودتان را چگونه می بینید؟ اطرافیانتان را چگونه ارزیابی می کنید؟ و یا آینده را چگونه تصور می کنید؟
مثبت اندیش بودن به معنای آن است که تصور خوبی از خودمان داشته باشیم نه اینکه همواره خود را سرزنش کنیم. البته اشتباه نکنید این اصلاً به معنای آن نیست که ما در توانایی ها و نقاط قوت خودمان اغراق کنیم و خودمان را بیشتر از آنچه که هستیم ارائه دهیم. و کاملاً نسبت به نقاط ضعفی که داریم نابینا باشیم و یا حتی آن را انکار کنیم.مثبت اندیش بودن یعنی نیک اندیشدن درباره دیگران و با آنان به صورت مثبت برخورد کردن. این واژه به معنای نادیده گرفتن کاستی ها، انتقاد نکردن و عدم تلاش در جهت بهبود آنان نیست.بلکه به معنای دیدن واقعیت و برنامه ریزی دقیق، هدفمند و امیدوارانه برای تغییر آن است.
روان شناسان بدبینی را نوعی بیماری و اختلال روانی تعریف می کنند که درجات مختلفی دارد. مسلماً همه ما ممکن است در موقعیت ها و در برها هایی از زندگی نسبت خودمان، اطرافیانمان و یا حتی به آینده ناامید شویم. اما افراد بدبین به شکل یک بیماری دارای احساسات خاصی هستند که گاه فرد امیدش را به زندگی از دست می دهد.
به طور کلی انسان ها دو دسته اند: دسته اول افرادی هستند که خودشان را با همه خصوصیات خوب و بدی که دارند می بینند و یاد گرفته اند که با خودشان زندگی کنند و سعی می کنند تمام انرژی خود را در جهت بالا بردن نقاط قوت و کاهش نقاط ضعفشان بگذارند.
مثبت اندیشان، چشم و گوش و حواس خود را در راستای خوبی ها، حسن ها، نقاط قوت ، زیبایی ها، توانایی ها، تشویق ها و پیدا کردن راه حل به کار می گیرند. اما بر عکس دسته دوم افرادی هستند که دچار این باور معیوبند که ظرف وجودی خودشان و دیگران پر شده از بدی ها ، کاستی ها و ضعف ها. و بر خلاف دسته اول افراد منفی نگر تمام حواس خود را در راستای اشکالات،ایرادها، کاستی ها و ضعف ها به کار می گیرند. و منفغل، غمگین، بدبین، شکاک، دودل و کم انرژی و افسرده اند.
افراد بدبین تهی از اعتماد به نفس هستند. به گفته ی برخی روان شناسان و برگرفته از برخی کتاب های این حوزه ی مطالعاتی گاه شکست های پی در پی در عرصه خانوادگی، شغلی و روابط اجتماعی منجر به بروز بدبینی و یاس در افراد می شود. و کاملاً مسلم است که این دسته از افراد به دلیل سد بزرگ افکار منفی به سختی قادرند که ارتباط رضایت بخشی را با دیگران تجربه کنند. چرا که از نظر این دسته از افراد آدم های دیگر پیوسته به دنبال سوء استفاده و منفعت طلبی می باشند.
افراد بدبین همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند. و در هر اتفاقی تنها به جنبه های منفی آن توجه می کنند. زیبایی ها و نیکویی ها را نمی بینند یا از دیدن آنها لذت نمی برند. این بدبینی فرد ممکن است به تمامی حیطه های زندگی کشیده شود.
اما بدبینی یا به قول قدیمی ها بددلی وقتی از شکل اجتماعی به درون خانواده راه می یابد بسادگی قابل گذشت نیست. زمانی که آتش بدبینی در خانواده شعله ور می شود و همسران به دلیل بدبینی و سوء تفاهمات یکدیگر را متهم می کنند، بدون شک فرزندان نیز از چنین آسیب هایی در اما نخواهند بود. در خانواده های از هم پاشیده که والدین با هم لجبازی می کنند و سوء تفاهم در آن زیاد است فرزندان بیشتر به بدبینی گرفتارند.
اما اگر تا به امروز در دور باطل افکار منفی و بدبینی گیر افتاده اند، ولی شما محکوم نیستید که تا ابد با باورهای اشتباهتان زندگی کنید.باورهای غلط زیادی ممکن است در همه ما وجود داشته باشد که گاه ریشه این باور ها از دوران کودکی ما نشات می گیرند.و متاسفانه گاهی می توانند منشاء بسیاری از شکست ها و ناکامی های ما در عرصه های مختلف باشند. باورهای غلطی همچون- من هیچ گاه موفق نمی شوم. و یا من هیچ گاه از پس هیچ کاری برنمی آیم- سعی کنند این باور ها را شناسایی کنید و با افکار و باورهای صحیح جایگزین نمایید.
با افراد خوش بین بیشتر معاشرت کنید و معاشرت با افراد منفی را کم کنید. در اطراف ما آدم های زیادی هستند . اینکه شما با چه کسانی معاشرت کنید از اهمیت زیادی برخوردار است. مسلماً همه ما در زمانی که در کنار افراد شاد، سرحال و مثبت قرار می گیریم شادمان تر می شویم و احساس رضایت بیشتری می کنیم. اما زمانی که در کنار افرادی قرار می گیریم که مدام منفی بافی می کنند احساس گرفتگی، تنش، تشویش و ناراحتی و بیماری می کنیم.زمانی که کنار افرادی قرار می گیرید که به شما استرس می دهند آنان آدرنالین را به شما سرازیر می کنند و شما تحت تاثیر آن مشوش و گرفته می شوید. همچنین افزایش هورمون استرس کورتیزول نورون های مغزی را با دشواری روبرو می کند.
مثبت اندیش بودن، خوش بینی
اما شما مجبور نیستید که بیش از اندازه وقت صرف کنید. در عوض بهتر است با کسانی وقت خود را بگذرانید که روحیه شما را بهتر می کنند. هنگام صحبت با خودتان و دیگران از واژه ها و عبارات مثبت استفاده کنید.ساختن عبارت های مثبت کار دشواری نیست. فقط سعی کنید از جملات منفی پرهیز کنید و از فعل زمان حال استفاده کنید. فهرستی از افکار منفی خود را در طول روز تهیه و معادل مثبت هر یک را بنویسید و در جهت آن بکوشید.
ضمناً از یاد نبرید که مثبت دیدن رویدادها و افراد با ساده لوحی و دهن بینی متفاوت است.بسیاری از ما تا آنجا در مثبت اندیشی افراط می کنیم که اعتماد مفرط به هر شخصی و هر کاری منجر به خسران و ضرر ما می شود.
بنابراین سعی کنید اندازه را نگه دارید و تعادل را حفظ کنید.منظور از خوش بینی اعتماد کامل به تمام اطرافیان نیست. بلکه پرهیز از هجمه شکست و سوء ظن و امید به آینده برای داشتن زندگی راحت است.