این روش بازاریابی بسیار مفید است و تحقیقات نشان دادهاند که میتواند در تصمیم کاربران تأثیر بگذارد و آنها را تشویق کند تا برای کسب اطلاعات بیشتر به وب سایت شما مراجعه کنند. پس همین امروز شروع کنید و لیست ایمیل خود را بسازید.
همچنین شما میتوانید با ارائه توضیح و لینک حفظ اطلاعات و رعایت حریم خصوصی به کاربران اطمینان بیشتری بدهید. این عامل به شما کمک میکند که کاربران بیشتری به سایت شما اعتماد کرده و در خبرنامهی آن عضو شوند، شما میتوانید یک صفحه خوب درباره خودتان بسازید و با توضیح درباره شرکت اعتماد مشتریان به خودتان را نشان دهید.
علاوه بر عنوان مناسب شما باید محتوایی واضح را برای کاربران در نظر بگیرید که فهم آن پیچیده و زمانبر نباشد تا بتواند در نگاه اول که مخاطب به پیام شما میاندازد او را جذب کند. در پیام خود از دکمههای جذاب و امکان دنبال کردن لینکها استفاده کنید. اگر هم تازه کار هستید و بار اولتان است که ایمیل تبلیغاتی ارسال می کنید حتما نکاتی در مورد ایمیل تبلیغاتی را بخوانید که برای شما تهیه شده است.
امروزه با بررسیهای علمی دریافتهاند افکار منفی میتواند بهسرعت ترکیب شیمیایی خون را تحت تاثیر قرار دهد. در روانشناسی، گروهی از بیماریها را «سایکوسوماتیک» یا «روانتنی» مینامند که شامل بیماریهایی است که تحت تاثیر مستقیم فکر و باور ما بر روی جسم مان است.
قطعا تاکنون به میگرن یا سردردهای
عصبی دچار شده یا در میان اطرافیان خود متوجه شدهاید که بر اثر شنیدن یک
خبر ناخوشایند یا یک عصبانیت حاصل از مشاجره، شخصی به معده درد عصبی مبتلا
شده است.
سیستم باورها و انتظارات ما نیز میتواند منجر به بیماری
شود؛ مثلا بعضی از افراد، الگوهای عجیبی برای بیماریهای خود دارند. اگر
عطسهای کنند، بلافاصله یک هفته مرخصی تقاضا کرده و پیشبینی میکنند که
سرمای شدیدی خواهند خورد و از قبل خود را تا مرز نابودی پیش میبرند.
سندروم
«قربانی کلاسیک» با عباراتی نظیر «من به بدبختی عادت دارم، به خندهام
نگاه نکنید یا دلم پر از غصه است و...»، یکی دیگر از علتهای روانی شکست و
افسردگی است. احساسات و عواطفی که سرکوب میشوند و به زبان نمیآیند،
سلامتی را تحتتاثیر قرار میدهند.
برای اینکه شاداب و تندرست
باشیم، باید احساسات مثبت درونمان را تقویت کنیم. حواسمان باشد که ذهن ما
معمار جسم ما است و جسم ما بازتابی از اندیشههایمان.
بیماریهای روان تنی،بیماری های تحت تاثیر مستقیم فکر و باور ما بر روی جسم مان است
دوستان خوبم!
داشتن محیط کار سالم، یک معادله ی برد-برد برای هر دو طرف است؛ هم کارفرما و هم کارمند. لای استرینگر، متخصص طراحی محیط کار و نویسنده، در مورد اینکه مدیران کسب و کار ها چگونه می توانند محیط کار کارکنان خود را سالم و با نشاط نگه دارند توصیه هایی دارد که در ادامه آنها را از نظر خواهید گذراند...
اگر یک چیز باشد که اکثریت قریب به
اتفاق کارکنان در موردش هم فکر باشند، آن چیزی نیست جز اینکه محیط های کاری
امروز، از لحاظ سلامت جسمی و روحی افراد مشغول در آنها، در وضعیت مطلوبی
قرار ندارند.
کمبود یا نبود پنجره و نور طبیعی، میز و صندلی های نه
چندان راحت، جلسات متعدد، پشت میز نشینی های طولانی، و زل زدن های مداوم
به صفحه ی نمایشگر، مشکلات رایج محیط های کاری امروز هستند. کافی است تغذیه
ی نامناسب را نیز به این فهرست بیافزایید تا تمام مواد لازم برای استرس را
در اختیار داشته باشید.
توصیه هایی برای داشتن یک محیط کار شاداب و سالم
لای
استرینگر، متخصص طراحی محیط کار و نویسنده، در مورد اینکه مدیران کسب و
کار ها چگونه می توانند محیط کار کارکنان خود را سالم و با نشاط نگه دارند
توصیه هایی دارد که در ادامه آنها را از نظر خواهید گذراند. داشتن محیط کار
سالم، یک معادله ی برد-برد برای هر دو طرف است؛ هم کارفرما و هم کارمند.
۱- به کارکنان خود حق انتخاب بدهید
مطالعات
نشان می دهند کارمندانی که کنترل بیشتری روی کار و محیط کار خود دارند،
کمتر به استرس و بیماری دچار می شوند. پژوهش های یاد شده همچنین حکایت از
آن دارند که کنترل بیشتر بر این موارد، راندمان کارکنان را نیز افزایش
خواهد داد.
در مورد اینکه چطور می توانید در محیط کار، انتخاب های
بیشتری در اختیار کارکنان خود قرار دهید با آنها صحبت کنید. محل، زمان و
نحوه ی کار کردن آنها می تواند موضوع چنین گفتگویی باشد. به آنها اجازه
دهید گاهی اوقات از منزل کار کنند. برنامه ی انعطاف پذیر تری برایشان در
نظر بگیرید. می توانید فضای کار آنها را نیز با توجه به تمایلات شخصی شان
بازآرایی کنید.
۲- طبیعت گرایی را در محیط کار ترویج کنید
اول
از همه اینکه همه ی ما گرایش قدرتمندی به قرار گرفتن در طبیعت داریم. بودن
در طبیعت و قرار داشتن در میان نماد های آن از این جهت در وجود ما ریشه
دارد که بخش اعظم تاریخ بشر در این محیط گذشته است. این تمایل که غالباً از
آن تحت عنوان طبیعت گرایی یا طبیعت دوستی نام برده می شود، توسط E.O.
Wilson معرفی و شناخته شد. او می گوید انسان با طبیعت و نماد های زنده ی آن
رابطه ای غریزی دارد.
با استفاده از گیاهان، آب نما یا چشم انداز
های طبیعی، طبیعت را به محیط کار خود بیاورید. سعی کنید با استفاده از
تصاویر، آثار هنری یا مواد طبیعی مثل چوب، ویژگی هایی در محیط کار خود پدید
بیاورید که یادآور طبیعت باشند. شواهد متعددی وجود دارند که نشان می دهند
محیط های طبیعت گرا، می توانند نرخ بهبود از استرس را افزایش دهند و به
عملکرد کارکرد های شناختی ما کمک کنند، فشار خون را کاهش دهند، توان و
تمرکز ذهنی را بالا ببرند، خلق و خوی ما را تلطیف کنند و استعداد یادگیری
را بالا ببرند.
محیط کار شاداب و سالم
۳- برای بهبود عادات غذایی کارکنان از معماری انتخاب بهره بگیرید
تا
به حال به نحوه ی چینش اجناس در سوپرمارکت ها و فروشگاه ها دقت کرده اید؟
دقت کرده اید که چرا آبنبات ها و دیگر خوراکی های جذاب معمولاً کنار
پیشخوان صندوق و در ارتفاعی که کودکان بتوانند ببینند قرار داده می شوند؟
هر جنسی که به راحتی قابل مشاهده است و به خوبی در فضای فروشگاه به نمایش
گذاشته شده اتفاقی در آنجا قرار نگرفته؛ شرکت های تولید کننده بابت این
مکان ها پول اضافی پرداخت کرده اند.
راز این نوع چینش در «معماری
انتخاب» نهفته است؛ اصطلاحی که برای اشاره به شیوه های مختلف قرار دادن
گزینه های متعدد در اختیار مصرف کننده به کار برده می شود؛ این شیوه ها بر
نحوه ی تصمیم گیری مصرف کننده اثر می گذارند. شرکت ها نیز با کاهش میزان
مواجهه ی کارکنان با تغذیه ی نامناسب در محل کار، از این استراتژی استفاده
می کنند.علاوه بر این می توان با در دسترس قرار دادن تغذیه ی سالم در ظروف
شفاف شیشه ای یا حتی بشقاب های رنگی، به شکلی غیر مستقیم به ترویج عادات
سالم غذایی در میان کارکنان پرداخت.
۴- سلامتی را به یک سرگرمی گروهی بدل کنید
اثرگذاری
اجتماعی روی اتخاذ رفتار و نگرشی که در فرد شکل می گیرد اثری مثبت دارد.
راه های زیادی برای بهره گیری از این موضوع در محل کار وجود دارد، مثل
ایجاد رقابت در جهت تشویق کارکنان به پیاده روی بیشتر، و برنامه های ورزشی و
تفریحی گروهی مثل فوتبال. اگر فضای لازم را در اختیار دارید، در حیاط شرکت
فضای سبز درست کنید. پژوهش ها نشان می دهند اگر انسان در پرورش گیاهان و
مواد غذایی گیاهی دست داشته باشد، احتمال گرایشش به مواد غذایی سالم و
طبیعی نیز افزایش می یابد.
۵- نورپردازی خود را بهبود ببخشید
ساعت
درونی بدن ما مسئولیت زمانبندی خواب آلودگی و یا شادابی ما در طول روز را
بر عهده دارد. بخشی از مغز که این مسئولیت را بر دوش دارد پشت چشم ها قرار
داشته و با تغییر نور طبیعی محیط اطراف وظیفه ی خود را متوجه می شود.
متأسفانه اغلب ما ۹۰ درصد از روز خود را در فضای بسته می گذرانیم که این،
بر چرخه ی خواب ما اثر مخربی دارد.
برای مقابله با این موضوع، می
توانید از نورپردازی مناسبی استفاده کنید که نور طبیعی فضای باز را تداعی
کند. اگر بودجه ی لازم برای اجرای این نوع نورپردازی را در اختیار ندارید
حداقل می توانید از چراغ های LED آفتابی کمک بگیرید. این نورپردازی تأثیر
شگفت انگیزی بر کاهش خواب آلودگی در محیط کار و احتمالاً افزایش کیفیت خواب
شبانه خواهد داشت.
دست یافتن به قلههای موفقیت زمانبر است. خوشبختانه میتوانید با استفاده بهینه از وقت ناهار این مسیر را کوتاه کنید.
به
طور معمول پنج ساعت در هفته وقت ناهار دارید. آنچه در ادامه میخوانید به
شما کمک میکند که از این زمان بهدرستی استفاده و آن را مدیریت کنید:
۱- ترک کردن محل کار
این
کار یک راه اساسی برای استفاده صحیح از وقت ناهار است. ترک کردن محل کار
فرصتی برای شما فراهم میکند تا از شلوغی به دور باشید و تجدید قوا کنید.
اما اگر در این زمان در اتاق کارتان باشید، همکاران و رئیستان برای کار به
شما مراجعه میکنند.
۲- مرور کردن کار هفتگی
کنترل
کردن و زیر نظر داشتن زندگی کار سختی نیست. به همین علت است که افراد موفق
عادت به بازنگری دارند. برای مثال در وقت ناهار میتوانید ایمیلهایی که
فرستادهاید را مرور کنید تا بدانید اقدامات بعدی چیست.
یا
میتوانید با مراجعه به تقویم به قرارهایی که در طول هفته دارید نگاهی
بیاندازید. هر دوی این کارها تمرینی هستند که شما را در زمان جلو میبرند.
۳- ورزش کردن
افراد
موفق میدانند که ورزش کردن برای سلامت ذهن و جسم ضروری است. این افراد
قسمتی از وقت ناهار را به ورزش کردن اختصاص میدهند مثلاً پیادهروی
میکنند و یا چند حرکت نرمشی انجام میدهند. ورزش کردن راه مناسبی برای
کاهش استرس ناشی از محیط کاری است.
۴- برقراری دوستی
تقسیم
غذا با دیگران یکی از بهترین روشها برای برقراری رابطه دوستانه است.
افراد موفق میدانند دوستیها از یک ملاقات ساده شروع میشود. قدم بعدی،
بیشتر وقت گذراندن با آنها است.
دعوت به ناهار، روشی خوب برای مستحکم کردن دوستیهاست، زیرا فرصتیست برای صحبتهای شخصی و دور شدن از مسائل کاری.
۵- غذا خوردن برای سلامتی، و نه تفریح
آنچه
برای ناهار میخورید تأثیر بسزایی بر فعالیتهای شما دارد. به همین دلیل
است که افراد موفق از خوردن پاستا و غذای سنگین در ظهر خودداری میکنند.
برای افزایش انرژی خود بادام، گردو و غذاهای انرژیزای دیگری میل کنید.
مصرف
زیاد مواد قندی در طول روز خوب نیست. بهعلاوه، از خوردن غذاهای پر ادویه و
سس در روزهای کاری خودداری کنید. خوردن تنقلات را به بعد از ساعات کاری و
یا آخر هفته موکول کنید.
۶- انجام کارهای شخصی
افراد
موفق، اهمیت داشتن تمرکز در کار را درک میکنند. به همین دلیل است که از
انجام کارهای شخصی در ساعات کاری (مانند تلفن زدن و یا ترک کردن محل کار)
خودداری میکنند.
اما همگی ما در زندگی گرفتار مسائل مختلفی میشویم و
نیاز است تا حتی در محل کار خود به برخی از این امور رسیدگی کنیم. بدین
منظور میتوانید از وقت ناهاری خود برای انجام این کارها استفاده کنید.
۷- داشتن چرت کوتاه
افراد
موفق ارزش خوب استراحت کردن را میدانند. یک چرت ۲۰ تا ۳۰ دقیقهای باعث
افزایش تمرکز و کارایی شما میشود. این کار همچنین اثرات مثبتی بر سلامتی
قلب دارد.روزی جمله ای از یک خردمند خواندم که می گفت: «گاهی فضا مهمتر از محتواست و
آن لحظات نباید سرگرم محتوا شد! بلکه باید فضا را درک کرد...
راستش
معنای پنهان این جمله را برای سالها متوجه نشدم تا اینکه دخترم لب به سخن
گشود و هر وقت من یا پدرش را پیدا میکرد، ما را گوشهای تنها گیر
میانداخت و برایمان بلبلزبانی میکرد. اگر کسی ما را آن موقع میدید اصلا
حرفهایی را که بین ما ردوبدل میشد، نمیفهمید. حق هم داشت! آن حرفها
محتوا بودند. در آن لحظات آنچه مهم بود فضای حضور ما دو نفر درکنار یکدیگر
بود.
چند روز پیش با زنی میانسال برخورد کردم که از تنهایی و
افسردگی مینالید و میگفت چند ماه است به دیدار پدر و مادرش نرفته است.
وقتی علتش را پرسیدم، گفت: «چون با آنها حرفی برای گفتن ندارم!» و من
لبخند تلخی زدم و گفتم: «اصلا لازم نیست حرفی برای گفتن داشته باشی. همین
حضور تو درکنار آنها خودش کفایت میکند! محتوا در قیاس با فضایی که ایجاد
میشود، پشیزی ارزش ندارد» و او با تبسمی کمرنگ به من فهماند که متوجه این
جمله نشده است. او غرق محتوا بود و تمام تنهایی و افسردگیاش هم بهخاطر
چسبیدن به این محتواهای تمامناشدنی ذهنش بود.
وقتی دو دلداده کنار
هم قرار میگیرند، کلماتی که بین آنها ردوبدل میشود، در قیاس با فضای
مشترکی که با کنار هم بودنشان ایجاد میکنند، هرگز قابلمقایسه نیست. شاید
برای همین است که بیمعناترین کار برای نشستن کنار یک دوست، یافتن موضوعی
برای صحبت باشد!
پدرومادرهایی که تمام وقت بیداری خود را به کار در
بیرون منزل تلف میکنند و وقتی هم که به خانه میآیند سرشان داخل موبایل و
کامپیوتر و تلویزیون و روزنامه و کتاب است، خبر ندارند که با این بیحضوری
خود، چه نعمت بزرگی را از همسر و فرزندانشان دریغ میکنند.
دوستهایی
که وقتی حرفی برای گفتن ندارند سراغ هم را نمیگیرند خبر ندارند که چه
بلایی بر سر رابطه دوستانه خود میآورند و چه ارزان صمیمیت خود را قربانی
محتواهایی میکنند که هرگز نمیتوانند با فضای صمیمیت یک رابطه دوستان
مقایسه شوند.
اکنون به این باور رسیدهام که آن پیر خردمند درست میگفت: «گاهی فضا از محتویاتش مهمتر میشود!»
دعا میکنم عزیزی با حضور ساکت خود درکنارتان، شما را هم به این باور برساند.مطالعهای تازه نشان میدهد که افراد دارای استعداد همدلی، سریعتر از سایرین کمک کردن به دیگران را میآموزند.
اگرچه
اغلب مردم کندتر از آنچه باید یاد میگیرند که در قبال دیگران وظیفه و
مسئولیتی دارند و یاریرسانی بخشی از وظایف انسانی آنهاست، اما
شرکتکنندگان یک تحقیق علمی نشان میدهند که میان همدلی و سرعت یادگیری
یاریرسانی رابطهای وجود دارد.
به گزارش «گاردین»، افرادی که از
سطح همدلی بالایی برخوردار هستند سریعتر از افراد سنگدل میآموزند که به
دیگران کمک کنند. در این تحقیق مغز بیش از 30 نفر در حالی که میآموختند
تنها برای خود مفید باشند یا برای دیگران مفید باشند یا اینکه هیچ سودی به
هیچ کس نرسانند مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این تحقیق حاکی از آن بود که
به طور میانگین هنگامی که شرکتکنندگان سعی میکنند مفید باشند با سرعت
بیشتری میتوانند وظایف خود را نسبت به دیگران با موفقیت به انجام برسانند.
به
گفته پاتریشیا وود، نویسنده ارشد این تحقیق از دانشگاه آکسفورد، مردم به
طور کلی دیر میآموزند که به دیگران کمک کنند. اما افرادی که از سطح همدلی
بالایی برخوردارند راحتتر میپذیرند که هم برای خود و هم دیگران مفید
باشند.
با این کار کاربر میتواند با نگاهی کوتاه از محتوای پیام مطلع شود. در اغلب اوقات ساعات روز، زمان مناسبی برای ارسال ایمیل شما است، البته با توجه به کسب و کارهای مختلف این ساعت میتواند تغییر کند. شما زمان مناسب ارسال ایمیل برای کمپین خود را با استفاده از A/B تست پیدا کنید.
در نظر داشته باشید که زمان ارسال ایمیل های انبوه یکی از تاثیرگذار ترین معیارهای تبدیل در ایمیل مارکتینگ است.
سرگشتگی، ناامیدی، گم کردن هدف و هزار و
یک مشکل دیگر همه احساساتی هستند که روزانه به سراغ شما میآیند. نگران
نباشید چرا که همهی ما شبیه هم هستیم. با ما همراه باشید تا با زاویهای
متفاوتتر به زندگی خود نگاه کنیم. راهحل خیلی ساده به نظر میرسد؛ از
حباب خود خارج شوید.
احتمالا هر کدام از ما هم چندین کتاب، مجله یا
حداقل صفحات اینترنتی در مورد موفقیت و پیدا کردن هدف در زندگی مطالعه
کردهایم. با این حال هیچ کدام از این مطالب تغییری در زندگی شما ایجاد
نکردهاند. قصد این مقاله دادن راهحلهای چند مرحلهای و تضمینی و این
چنین مطالبی نیست. نویسنده مقاله سعی میکند تا یک روش ساده و یک مرحلهای
را برای تغییر زندگی فردی معرفی کند؛ روشی کوتاه با تاثیرگذاری فراوان.
یک قدم تا پیدا کردن هدف
حباب
کلیدواژهی اصلی این روش و استعارهای از دنیای شخصی فرد است. راهحل
مقاله هم ساده به نظر میرسد؛ از حباب شخصی خود بیرون بیایید. حباب شخصی
شما دنیایی است که در آن زندگی میکنید. در این دنیای شخصی شما در مرکز
قرار میگیرید و علایق و آرزوهایی مثل کسب ثروت، جذابیت ظاهری و لذتهای
شخصی دغدغهی اصلی شما به حساب میآیند. دنیای شخصی شما تمام جنبههای
زندگی شما را احاطه کرده است و برای خواستههای خود در این محدوده دنبال
دلیل نمیگردید.بنابراین وقتی دوستتان در مورد چاقی شما نظر میدهد ناراحت
میشوید و احساس شرمساری میکنید؛ در حباب شخصی زیبایی ظاهری یک ارزش تلقی
میشود و لاغری یا خوش اندام بودن معیار این ارزش است و هر چیزی که این
ارزشها را قضاوت کند موجب ناراحتی شما میشود.
مشکلاتی که این حباب شخصی را برای شما ایجاد میکند:
در
حباب شخصی دنبال راحتی و خوش گذرانی هستید. به خاطر همین هم غذاهای ناسالم
میخورید، سیگار میکشید یا کارهایی انجام میدهید که فقط در لحظه به مذاق
شما خوش بیاید.
احساس از دست رفتن آسایش در اکثر
مواقع باعث استرس در فرد میشود. این حالت به خصوص زمانی که در موقعیتی
ناآشنا قرار میگیرید بیشتر است.
فکر مداوم به موفقیت، ترس بیشتری از شکست را در پی دارد. در نتیجه ریسک کمتری را متحمل میشوید.
در مورد حرفهای دیگران قضاوت میکنید و آنها را به خود نسبت میدهید. همین عامل باعث تنشهای روحی و فردی خواهد شد.
انتظار دارید به اهداف خود برسید. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد یا دیگران اجازهی آن را ندهند سریعا عصبانی خواهید شد.
بیرون آمدن از حباب
اگر بتوانیم از این حباب خارج شویم و مسائل را بدون تمرکز روی خود مشاهده کنیم نتایج زیر را در پی خواهد داشت:
اگر
کسی در مورد چیزی حرف زد یا نظری داد لزوما منظوری ندارد و در مورد شخص
شما حرف نمیزند. این سخنان بیشتر از ترس، استرس، سردرگمی یا علایق خودشان
نشات گرفته میشوند.
بعضی خواستههای شما جز یک میل زودگذر نیستند و اگر به آنها نرسید اتفاق خاصی نمیافتد.
با خارج شدن از حباب شخصی میتوان از
کنار لذتهای کوتاه مدت عبور و زندگی را چیزی فراتر از این لذتها و ماورای
راحتی پیدا کرد. افرادی که توانستهاند از حباب خود خارج شوند در حقیقت از
ترسهای خود عبور کردهاند و از چالش و رنج کشیدن برای رسیدن به هدف
استقبال خواهند کرد. این افراد اهداف خود را خارج از دایرهی فردی تعریف
میکنند و به دنبال تاثیرگذاری بر محیط یا به طور کلی دنیای اطراف خود
هستند.
بهرهوریهای فردی را میتوان به
دنیای اطراف پیوند زد. به عنوان نمونه آموزشهایی را که در مورد تغذیهی
سالم، زندگی راحت و پیدا کردن هدف دریافت کردهاید هم در زندگی شخصی و هم
در بهبود زندگی اطرافیان شما کاربرد دارند.
با خروج از حباب تمرکز
را از روی خود به چیزهای دیگر منتقل میکنید و دنیای اطراف خود را با دیدی
متفاوت مشاهده خواهید کرد. اما این عمل چه ربطی به پیدا کردن هدف زندگی
دارد؟
هدفت را در زندگی مشخص کن
دید وسیعتر و هدف زندگی
وقتی که از حباب خود خارج شدید و دنیا را با دیدی جدید تجربه کردید میتوان مسیر جدیدی را شروع کرد:
نیاز انسانهای اطراف خود را میبینید و رنجهای آنها را احساس خواهید کرد.
تلاش خود را برای توجه به افراد و کاهش رنجهای آنها زیادتر میکنید.
برای افزایش مهارتها تلاش میکنید تا به وسیلهی همین مهارتها بر دنیای اطراف تاثیر بگذارید.
یکی از مشکلاتی که بسیاری از ما با آن دست به گریبان هستیم افکار منفی است که گاهی کنترل آنها برای ما سخت می شود! اما چه باید کرد؟!
حتی
اگر کاملا مثبتاندیش باشید که بتوانید در زندگی نیمه پر لیوان را هم
ببینید، قطعا گاهی افکار منفی گذشته به شما هجوم میآورند. به همین دلیل
هنگامی که حس شکست به ذهن شما خطور کند، مغز به حالت آمادهباش درمیآید.
چگونه بر این نگرانیها غلبه کنیم:
۱. هجوم افکاری مبنی بر وقوع فاجعه از هر سو
قصد
دارید مهمانی غافلگیرانه برای دوستتان ترتیب دهید. بدین منظور همه چیز را
تدارک میبینید، اما افکار منفی رهایتان نمیکند. اگر کسی بند را آب دهد،
چه میشود؟ اگر کسی را اشتباهی دعوت کنید، چه خواهد شد؟ اگر نوارهای کاغذی
آتش بگیرند چه میشود؟
به قول متخصصان: فاجعه
علائم بارز:
مغز شما همواره برای وقوع فاجعه آماده است. احتمالات واقعبینانه را از سر
بیرون میکنید و بر روی بدترین پیامدهای ممکن متمرکز میکنید.
هم اکنون مبارزه را آغاز کنید: باربارا
فردریکسون مدیر مرکز Positive and Psychophysiology میگوید، به خودتان
متذکر شوید که این نگرشهای منفی فقط و فقط روشهای محافظتی مغز در برابر
هر گونه مشکل احتمالی پیش روی است. سپس به خودتان بگوئید مغز من، متشکرم که
سعی داری از من محافظت کنی، اما اکنون زمان استراحت است و من این نگرانی
را از بین خواهم برد. این مورد از نادر مواردیست که، صحبت کردن با یک دوست
جواب سوال نیست. فردریکسون اشاره میکند: اگر به طور افراطی دچار نگرشهای
منفی یا دلشوره و اضطراب هستد، دوستانتان نمیتواند به شما کمک کنند تا از
این حس و حال رها شوید.
برای همیشه از ذهنتان خارج کنید: گاهی
یک فکر ساده یا یک شعار میتواند قوت قلب باشد و افکار عنان گسیخته را
مهار کند. هنگامی که نگران جشن تولد فاجعهبار و یا آتشسوزی خانه هستید،
به خودتان بگوئید هر که اتفاقی بیافتد من از عهدهی آن بر خواهم آمد و بدین
ترتیب به این افکار بیاعتنایی کنید.
۲. در همه حال خود را مقصر تصور میکنید
با
یکی از اعضای جدید کتابخانه آشنا شدهاید، اما از یکی از دوستان میشنوید
که او بدون هیچ دلیلی با شما قطع رابطه کرده است. اولین فکری که به ذهنتان
خطور میکند: احتمالا به خاطر حرفی که گفتم با من قطع رابطه کرده. به
اندازه کافی از او استقبال نکردم؟ آیا واقعا من را دوست نداشت؟
به قول متخصصان: شخصی کردن موضوع
علائم بارز: ترجیح میدهید بدون توجه به توضیحات دیگران، خود را مسئول تمام اتفاقات منفی اطراف بدانید.
هم اکنون مبارزه را آغاز کنید: واقعبینی
را در خود پرورش دهید تا افکار غلط محو شوند. بار دیگر که رفتار دیگران را
به خود گرفتید این جملات را با خود زمزمه کنید، این فقط نگرش منفی است و
من مسئول همه چیز نیستم.
یک تغییر عجیبتر: گامی
فراتر روید. فردریکسون میگوید: کارهایی را انجام دهید که موقعیت جدیدی
برایتان فراهم کند. طبق نظریه پژوهشگران دانشگاه Notre Dame، آغاز با
موقعیت جدید سیگنالهایی را مبنی بر اینکه کار خود را با شرایط قبلی به
پایان رساندهاید و آمادهی تغییر به سمت وضعیت جدید هستید، به مغز مخابره
میکند.
برای همیشه از ذهنتان بیرون کنید: دکتر
روانپزشک ربکا گلادینگ، میگوید که بپذیرید ۹۹٪ از مواقع شما قادر به
تغییر خلق وخوی دیگران نیستید (ممکن است کتابخانه دوستتان تغییر کرده یا
شاید والدین بیماری دارد و یا هزاران مورد دیگر.) همواره این امر را مد نظر
داشته باشید که در صورت تردید میتوان دربارهی اتفاقات پیش آمده پرس وجو
کرد و یا از دوستان دربارهی واقعیت ماجرا سوال نمود.
۳. تصور شما ناشی از احساس شماست و بالطبع زمینهساز اتفاقات پیش آمده
گاهی
ماندن در خانه هنگام غروب، لذتبخش است اما امشب، بیبرنامهگی موجب شده
تا احساس تنهایی نمائید. روی کاناپه لم دادهاید و با خود میگوید، هیچکس
به فکر من نیست، من همیشه تنها هستم.
به قول متخصصان: استدلال احساسی
علائم بارز:
ذهن شما احساس و واقعیت را با هم در میآمیزد. هنگامی که احساس تنهایی بر
شما غالب شود، این تصور نیز برایتان پیش میآید که کسی به شما اهمیت
نمیدهد. هنگامی که احساس گناه میکنید، تصور میکنید اشتباهی از شما سر
زده.
هم اکنون مبارزه را آغاز کنید:از
احساساتتان فاصله بگیرید، بدین ترتیب میتوانید آنها را فقط در حد احساسات
نگاه دارید. روانشناس راس هریس توصیه میکند که برای بیان احساسات خود از
یک عبارت گذرا بهره ببرید. تغییری نامحسوس در احساس خود پدید آورید به
عنوان مثلال به جای عبارت، من همیشه تنها هستم از عبارت اکنون احساس تنهایی
میکنم، استفاده کنید. سعی کنید فاصلهی بیشتری بین خود و احساستان ایجاد
کنید. با کمی مزاح یک قدم فراتر بگذارید و با آهنگ تولدت مبارک، جملهی من
تنها هستم را بخوانید. سپس با صدای یکی از شخصیتهای کارتونی این جمله را
بگویید. حتی اگر لبخند نمیزنید، فاصلهی بیشتری بین خود و افکار منفی
بیاهمیت ایجاد نمائید.
برای همیشه کنار بگذارید: گرایش
به سمت دلایل احساسی را با مدیتیشن و مراقبه از بین ببرید. فردریکسون
میگوید: مهارت تمرکز که با مدیتیشن شکل میگیرد، هوشیاری متمرکز خوانده
میشود، توانایی تلقیِ افکار به صورت زودگذر و موقتی. بنابراین اگر احساس
ناراحتی میکنید، بدین معنا نیست که بازنده هستید. اگر حس خشم دارید،
میتوانید بدون مقایسه بیش از حد، این حس را درک کنید. اگر مدیتیشن و
مراقبه موجب بیقراری شما میگردد، بهجای آن یک دقیقه به لحاظ روحی بر روی
احساس کلی بدنتان متمرکز شوید.
نسبت به افکار منفی بی اعتنا باشید
۴. روی نقطه ضعف خود متمرکز نشوید.
برنجی
که برای شام مهمانی اخیر درست کرده بودید، بسیار عالی از آب در آمده بود و
همه، حتی پسرعموی پرافادهی شما از آن تعریف میکند، اما دسر یک چیزکیک شل
و ول و بهم ریخته شده و بیشتر مزهی شوری میدهد تا شیرینی. چند روز بعد
از مهمانی، شما همچنان به آن فکر کرده و گریه میکنید.
به قول متخصصان: اغراق در افکار منفی
علائم بارز: برای دیدن جزئیات، چشمان تیزبینی دارید و تمایل دارید آنقدر آنها را بزرگ جلوه دهید تا نکات مثبت دیده نشوند.
هم اکنون مبارزه را آغاز کنید:
در عوض خود را مجبور کنید تا چند نکته خوب دیگر را به یاد آورید. (دسر شل
و ول شده اما به خاطر داشته باشید چقدر مهمانها برنج را دوست داشتند).
اگر افکار بد برگشتند، تصور کنید، بگویید یا حتی فریاد بزنید ایست! حتی
تصور یک علامت بزرگ و قرمز ایست نیز میتواند کمک کنده باشد.
برای همیشه کنار بگذارید:
اگر اینگونه افکار درباره موضوعی همیشگی (مثل عکس یا ازدواج) مرتبا به
سراغ شما میآیند، این کار را انجام دهید: افکار منفی خود را بنویسید و
کاغذ را مچاله کنید و دور بیندازید. طبق پژوهشی در دانشگاه Ohio، افرادی که
نکات منفی درباره ی بدن خود را مینویسند و سپس یادداشتها را دور
میاندازند در مقایسه با افرادی که یادداشتها را نگه میدارند از تصویر
مثبتتری نسبت به خود برخوردارند. دکتر روانشناس ریچارد پتی میگوید، آنها
از لحاظ فیزیکی افکار را دور ریختهاند، اما انگار از لحاظ روحی نیز موفق
به دور انداختن افکار خود شدهاند.
۵. روند شکست را میبینید.
به
مدت سه هفته، هدفتان را که پیادهروی روزانه روی تردمیل بود، عملی کردید.
اما در محل کار با مشکلی مواجه میشوید و چهار روز متوالی پیادهروی را
کنار میگذارید. به خود میگویید، همیشه در آخر ورزش را کنار میگذارم، من
آدم تنبلی هستم.
به قول متخصصان: نتیجهگیری کلی
علائم بارز: در موقعیت بدی قرار دارید و همین امر منجر به نتیجهگیری عجولانه میگردد.
هم اکنون مبارزه را آغاز کنید: ذهن
خود را به سمت دیگری منعطف کنید. هنگامی که کارهای روزمره مثل آماده کردن
شام را انجام میدهید، مغز خود هدایتگر میشود. در این زمان احتمالا ذهن
بررسی راههایی که قبلا رفتهاید، را شروع مینماید. اما اگر ذهن خود را به
سمت فعالیتی، به عنوان مثال طرز تهیهی غذای جدید، منعطف کنید که نیاز به
تمرکز زیادی دارد، افکار منفی فرصت کمتری خواهد داشت تا بر ذهنتان چیره
شوند.
برای همیشه کنار بگذارید: دکتر
روانشناس گلادینگ میگوید: فرض کنید قدیمیترین دوست شما، یا هر شخص دیگری
که بهترینها را برای او میخواهید، افکاری محکوم به شکست دارد. به او چه
میگویید؟ دربارهی شرایطش چه فکری میکنید؟ تحلیل ساختار شناختی این موضوع
میتواند ترحمی چند برابر را برای خودتان به ارمغان آورد و حتی میتواند
در دراز مدت شما را از سختگیری بیش از حد دربارهی خودتان، مصون بدارد.
۶. مطمئن هستید که هیچ چیز خوب پیش نخواهد رفت.
موقعیت
شغلی جدیدی پیدا کردهاید و قلبتان به تپش میافتد. سپس شروع میکنید به
نوشتن رزومه، اما دائم با خود میگوئید، چرا وقتم را تلف کنم، من هرگز
انتخاب نخواهم شد.
به قول متخصصان: پیشبینی منفی
علائم بارز: بدون توجه به علائم، نتایج بدی را پیشبینی میکنید.
فردریکسون
میگوید: بسیاری از نگرشهای منفی از سفر روحی ما در زمان نشأت میگیرد.
پاهایتان را به کف زمین فشار دهید و تمرکزتان را به سمت اطرافتان بکشید،
سپس یک چیز مثبت حتی جزئی را در ذهن مجسم کنید.
برای همیشه کنار بگذارید: انعطافپذیری
برگ برنده شماست. فردریکسون میگوید، افراد انعطافپذیر ترجیح میدهند
منتظر بمانند و ببینند چه میشود، تا اینکه پیشبینیهای منفی داشته باشند.
شما میتوانید با یک عادت پایدار از تجربیات احساسی مثبت، انعطافپذیر
شوید. این کار میتواند به سادگی ثبتنام در کلاس مدیتیشن باشد، یا نوشتن
چیزی که از آن سپاسگزارید. از همین امشب شروع کنید. تنها چیزی که باید کنار
بگذارید کمی از بدبینیهای غیرضروریست.
منبع:آی بانوآنهایی را که تازه یاد گرفتهاند، نگاه کنید. سفت و محکم به رل
چسبیدهاند. سرشان را به شیشه نزدیک میکنند و با دقت و وسواس فراوانی به
جلو زل میزنند...
به محض اینکه راننده کناری بوق میزند بلافاصله و
بدون هیچ مکثی سریعا به سمت دیگر فرار میکنند و وقتی مجبورند در
موقعیتهای سخت، سریع واکنش نشان دهند در مقابل حجم بالای اطلاعاتی که باید
همزمان پردازش کنند، قفل میکنند و وسط چهارراه ترمز میزنند و بقیه را
به زحمت میاندازند. هیچ کس در ماشین حق ندارد با راننده صحبت کند. او به
همه حواسش برای ثبت تکتک اتفاقاتی که در جاده در حال رخ دادن است، نیاز
دارد. این رانندهها معمولا بعد از طی کردن یک مسیر کوتاه از بس که به ذهن و
چشم و اعصاب خود فشار آوردهاند، ساعتها به استراحت نیاز دارند و هر وقت
صحبت رانندگی در خیابانهای شلوغ یا گردنههای پر پیچ و خم خارج شهر به
میان میآید مثل بچهها وحشتزده میشوند و سعی میکنند به شکلی موضوع را
منتفی کنند و یا در ساعتهای کمترافیک و خلوت راهی خیابان و جاده شوند.
همین
رانندههای مبتدی چند سال که میگذرد و به قولی حرفهای میشوند بسیار
راحت و آسوده رانندگی میکنند. موقع رانندگی به صندلی عقب کاملا تکیه
میدهند و بدون زل زدن به شیشه جلو، نگاهشان را طوری تنظیم میکنند که
همزمان با دیدن جلو، روی آیینه جلو و آیینههای بغل نیز اشراف دارند.
آنها واکنششان بسیار سریع و به موقع است. میتوانند موقع رانندگی با بقیه
صحبت کنند و حتی اگر مجبور باشند و با وجودی که منع قانونی دارد به راحتی
چای بنوشند و با موبایل صحبت کنند. برایشان خیابان شلوغ یا جادههای پر پیچ
و خم با جادههای خلوت و کمترافیک فرقی نمیکند. نسبت به بوق زدنهای بی
دلیل خودروهای عجول بیاعتنا هستند و موقع بروز بحران به سرعت از خود واکنش
نشان میدهند و جان خود و بقیه سرنشینان را از مهلکه نجات میدهند. آنها
به قول معروف "دست به فرمانشان خوب است" و میشود به رانندگیشان اعتماد
کرد. از همه مهمتر اینکه حساسیت این اشخاص نسبت به تغییرات جاده و ترافیک
بسیار کمتر از رانندگان تازه کار است. حرفهایها به جاده و خیابان و
ماشین و ترافیک مسلطاند و حتی اگر ساعتهای طولانی هم رانندگی کنند باز
فشاری به سیستم عصبی آنها وارد نمیآید. آنها بیخیال و راحتاند اما در
عین حال رانندههای بینظیری هستند.
نکته طلایی راه سوم این شماره
همین است: "اگر میبینی زندگی و شرایط آن خیلی برایت سخت شده و دشواریها و
مشکلات بیشتر از حد توانایی و تحمل توست شاید دلیلش این باشد که تو درجه
حساسیتات را خیلی بالا بردهای و با کمی بیخیالی و راحتگیری و کلینگری
همه چیز حل شود و تو هم بتوانی به راحتی از دل مشکلات بیرون بیایی."
بالفرض
که در کودکی، زمین خوردهای و مثلا پیشانیات زخمی شده است. الان صورت و
چهره تو همین است که هست، پس بیجهت خودت را به خاطر این پیشانی زخمی زشت و
نازیبا تصور نکن و فکر کن که اصلا چنین زخمی در صورتت نیست. راحت و آسوده و
بیاعتنا به این افکار با اعتماد به نفس در مصاحبه شرکت کن و با افرادی که
دوست داری، معاشرت داشته باش.
یا اگر اتفاق ناگواری برایت رخ داده
و آنهایی که زمانی برایت مهم نبودهاند، با زخم زبان و نگاه و رفتارهای
توهینآمیز و حتی سلام و تعظیمهای معنادار سعی میکنند تو را سرزنش کنند،
به جای خالی کردن میدان و تسلیم شدن در مقابل این شرایط، درجه حساسیت خودت
نسبت به رفتار و گفتار آدمها را کم کن و نسبت به حرکات و حرفهای آدمهای
اطراف خودت بیخیال شو. اصلا سخت نگیر و کاری را که میدانی درست است،
انجام بده!! خواهی دید که سرزنشگر وقتی ببیند تو اصلا به او توجهی نمیکنی و
حتی به او و حرکاتش میخندی، بساطش را جمع میکند و میرود. در حقیقت این
خود فرد است که با حساس نشان دادن خود به بعضی علایم، نقطه ضعفهایش را به
دیگران اعلام میکند و خود را به دردسر میاندازد.
سالهاست که جمله
طلایی خلیل جبران را برای عزیزترین دوستانم تکرار میکنم: "که خدایا به من
آنقدر تاب و تحمل بده تا بتوانم آنچه را که نمیتوانم تغییر بدهم بپذیرم
و قبول کنم!" و این مگر چیزی جز کم کردن درجه حساسیت و دور انداختن
ذرهبین ذهنی است؟
یکی از دوستانم صاحب شرکتی تولیدی بزرگی است.
روزی در محل کارش به دیدارش رفتم. اتاق بزرگی داشت که روی یکی از دیوارهای
آن چند تا عکس و پوستر بزرگ کنار هم چیده بود. اولین عکس از محیط کارگاه
بود. عکس دوم نمای کل کارخانه را از بالای کوه نشان میداد. عکس سوم نقشه
شهر بود و دایره کوچکی محل کارخانه را در شهر بزرگ نشان میداد. عکس چهارم
نقشه کل کشور ایران بود و عکس پنجم تصویر کره زمین بود که در آن کشورمان
ایران با دایره کوچکی مشخص شده بود.
میتوانید حدس بزنید عکس ششم و هفتم چه بودند؟
بله!
عکس ششم منظومه شمسی را نشان میداد که در آن کره زمین به صورت توپی کوچک
مشخص شده بود و عکس هفتم کل کهکشان راه شیری را نشان میداد که خورشید در
آن گم شده بود!!
با کنجکاوی از دوستم دلیل این عکسهای هفتگانه را
روی دیوار اتاقش پرسیدم. با خنده گفت: هر وقت میبینم در سطح کارگاهم مشکلی
پیش آمده که فعلا نمیتوانم حل کنم یا در حال حاضر باید تحمل کنم به عکس
دوم یعنی کل کارخانه نگاه میکنم و میگویم این مشکل فقط به این خاطر برایم
بزرگ مینماید چون من ذرهبین دست گرفتهام و به این نقطه خیره شدهام.
اگر روزی کارخانهام به خاطر بدهی و مشکلات دیگر مورد تهدید قرار گیرد هرگز
احساس ورشکستگی نمیکنم. به نقشه شهر نگاه میکنم و میبینم که هزاران
نقطه در این شهر وجود دارد که میتوانم در آنها هزار کارخانه تولیدی دیگر
بر پا سازم. حتی اگر کل فضای شهر برایم غیر قابل تحمل شود به نقشههای بعدی
نگاه میکنم. کره زمین جا برای زندگی زیاد دارد و بعد مگر ما در قیاس با
این کهکشان چقدر بزرگیام که اجازه دهیم مشکلات خودشان را برای ما غول
سازند.
نکته جالب این بود که این دوست من یک صنعتگر و تاجر بسیار
موفق بود که با وجود فراز و نشیبهای مختلفی که در زندگی تجربه کرده بود
اما در هر صورت در یک شیب سربالا فعالیتهای شغلیاش را دنبال میکرد.
آیا نکته طلایی راه سوم را گرفتید!؟ "هشتاد درصد مشکلات آدمهای باهوش خود هوششان است!"
تعجب
میکنید نه!؟ حال اگر به شما بگویم که کارمندان باهوش معمولی کارها را
بهتر از "اشخاص خیلی باهوش" انجام میدهند، حتما بیشتر تعجب میکنید نه!؟
اما
این یک حقیقت کاملا اثبات شده است. الزاما باهوشترینها، بهترین کارمندان
نیستند. آنها مانند اسب تیزرویی هستند که باید همیشه به جلو بروند و خود و
محیط اطرافشان را دچار تغییر سازند. مدیریت بر این اشخاص خیلی باهوش،
بسیار مشکل است. آنها روی کاری که انجام میدهند کاملا مسلط هستند و به
محض اینکه از ایشان ایرادی گرفته میشود بلافاصله کار را زمین میگذارند و
با ریشخند میگویند: "بیا خودت اگر بهتر انجام میدهی، این کار را بکن!" و
این مواقع مدیران کمظرفیت ترجیح میدهند از دست این کارمندان فوق باهوش
اما بسیار حساس و شکننده خلاص شوند.
اصلا گمان نکنید که همه
کارمندان اخراجی ادارات و موسسات، آدمهای مشکلدار هستند. خیلی از آنها
اشخاص فوق باهوشاند که نتوانستند به درستی مدیریت شوند و در مقابل مسایلی
که برای بقیه عادی و معمولی بود به دلیل حساسیت زیادشان طاقت نیاوردند و از
آن موسسه بیرون رفتند.
یکی از همین فوق باهوشها جمله زیبایی داشت.
او میگفت: "خداوند هوش را به بعضی آدمها میدهد تا آنها را با همین هوش
عذاب دهد. در واقع به دلیل هوشمندی بالا این اشخاص حساستر از بقیه هستند و
در واحد زمان، حجم اطلاعات بیشتری را میبینند، میشنوند، حس میکنند،
پردازش میکنند و در نتیجه انرژی حیاتی بیشتری روی مسایل جزیی میگذارند و
فشار بیشتری تحمل میکنند. در این میان فقط آن دسته از فوق باهوشها دوام
میآورند که مهارت فراموشی و راحتگیری شرایط را در خود تقویت کرده باشند.
در این صورت این فوق باهوشها تبدیل به طلاهای زندهای میشوند که همه
موسسات برای شکار آنها سر و دست میشکنند."
بنابراین اگر شما
میبینید شرایط روحی برایتان خیلی سخت شده و یا در مقابل شرایط کاری و
زندگی خانوادگی تحت فشار هستید بلافاصله از خودتان بپرسید که نکند توسط هوش
و حساسیت خودتان به تله افتادهاید و شاید با یک بیخیالی کوچک و یک قبول
ساده آنچه نمیتوانید تغییر دهید، بتوانید برای چند لحظه ذرهبین عذابآور
ذهن خود را از مقابل چشمانتان بردارید و از زاویه بزرگتری به مشکلات
بنگرید. در این مواقع نقشههای هفتگانه دیوار اتاق دوست صنعتگر مرا به خاطر
بیاورید و اگر لازم است چند دقیقهای از کل منظومه شمسی بیرون بروید و
کوچک بودن تمام مشکلات همه زمین را در قیاس با کهکشان و هستی مشاهده کنید.
در این مواقع راهحلهای کلیدی و معجزهآسا فقط با این شکل نگریستن به مسایل و راحتگیری مشکلات پرده از رخ برمیدارند.
راستی
روی دیوار اتاق دوست صنعتگرم در کنار آن پوسترهای هفتگانه معنادار تابلوی
شعری نیز قرار داشت که روی آن شعری زیبا نوشته شده بود، شعری که بدنیست من
و شما هم یک بار این شعر را با هم بخوانیم و در معنای آن چند لحظهای دقیق
شویم:
عاقل به کنار جوی پی پل میگشت
دیوانه پابرهنه از رود گذشـت
و حتما میدانید که رود از جوی بسیار بزرگتر است!
یکی از کارهایی که باید انجام دهید اینست که قبل از ارسال ایمیل برای مشتریان کاملا آن را بررسی کنید. اصلا از خودتان بپرسید چرا باید برای مخاطب خود ایمیل ارسال کنید. یک فهرست کامل تهیه کنید و تک تک به آن سوالات پاسخ دهید تا بتوانید بهترین ایمیل ممکن را برای مشتری ارسال کنید. وقتی شما بتوانید دل آنها را بدست بیاورید و آن ها را راضی و خوشحال نگه دارید، قطعا میتوانید یک رابطه خوب با آنها هم بسازید.
با ما همراه باشید تا ببینید، بزرگترین و موفقترین افراد در هر جای دنیا هم بعد از عمری صدرنشینی و موفقیت، هنوز نصیحت پدرانشان را به یاد دارند و از آن الگو گرفتهاند.
بهترین نصیحت پدران چهارده تن از موفقترین افراد دنیا
معمولا
پشت سر هر مدیر اجرایی، یک کمیتهی غیررسمی مشورتی وجود دارد که باعث و
بانی موفقیتهای این افراد هستند. مربیان، همدانشگاهیها، شرکای زندگی و
در مواردی، پدران، عضو این کمیتههای مشورتی هستند.
احتمالا پندهای
پدرانه به تنهایی شما را ریچارد برانسون و بیل گیتس نمیکند؛ اما دوز به
اندازهی نصیحتهای پدرانه، ضرری هم نخواهد داشت.
نصحیتهایی که صحبتش شد، اینها هستند:
مگ ویتمن (Meg Whitman): خوب باش
مگ ویتمن
شاید
فکر کنید «خوب بودن» نصیحت سطحی و پیشپاافتادهای است اما مدیرعامل
اچپی (Hewlett-Packard) اینطور فکر نمیکند. مگ ویتمن میگوید این پند،
یکی از مهمترین نصحیتهای عمرش بوده است.
ویتمن در مصاحبه با مجله
فورچن (Fortune) میگوید: «هیچوقت زمانی که پدرم این حرف را به من زد
فراموش نخواهم کرد.» او به خاطر میآورد که: «آن روز با کسی بدرفتاری کرده
بودم. پدرم به من گفت: "بد بودن با هیچکسی در هیچزمانی، هیچ فایدهای
ندارد. تو نمیدانی نفر بعدی که در زندگی با او ملاقات خواهی کرد، چه کسی
است. ضمن اینکه تو با بد بودن نمیتوانی چیزی را تغییر بدهی. معمولا هم به
هیچ جایی نمیرسی."»
تی. بون پیکنز (T. Boone Pickens) : نقشهای داشته باش
تی. بون پیکنز
رییس
شرکت مدیریت سرمایه BP یا همان BP Capital Management در ایالت اوکلاهاما
دانشجو بود و مشغول یک جشن دانشجویی، که پدرش به محوطهی دانشگاه آمد و
پیامی به او داد که زندگی وی را متحول کرد.
پدرش به او گفت: «احمقی
که نقشهای برای خودش داشته باشد، همیشه میتواند از یک نابغه هم جلو
بزند.» پدرش ادامه داد: «من و مادرت فکر میکنیم تو هم احمق هستی و هم هیچ
نقشهای در سرت نیست. ما فکر میکنیم تو داری اینجا در شهر استیلواکر وقتت
را تلف میکنی. تو به هیچ جا نمیرسی.»
پیکنز در لینکدین نوشته است
که حق با پدرش بود: «باید اقرار کنم که آنجا خیلی کار مهمی انجام
نمیدادم.» اما به فاصلهی یک ماه از آن ملاقات، همه چیز تغییر کرد. پیکنز
راهی را انتخاب کرد و زمینهی کارش را تغییر داد. وی تاکید میکند: «آن جا
بود که نقشهای برای خودم پیدا کردم و از آن زمان تا امروز همان نقشه را
دارم.»
بیل گیتس (Bill Gates) : کاری که بلد نیستی را انجام بده
بیل گیتس
این روزها، بیل گیتس، مدیرعامل سابق
مایکروسافت و پدر وکیلش، در قالب روسای مشترک بنیاد بیل و ملیندا گیتس به
یکدیگر مشورت میدهند. اما قدیمها، این گیتس بزرگ بود که به پسرش پند و
نصیحت میداد.
مهمترین درسی که بیل گیتس از پدرش آموخت چه بود؟ در
کارها سرمایهگذاری کن؛ حتی اگر آن کارها را خوب بلد نیستی. بیل گیتس در
مصاحبهای که با مجلهی فورچن داشته است، به یاد میآورد که هم پدر و هم
مادرش «او را به انجام ورزشهای بسیار متفاوتی مثل شنا، فوتبال و فوتبال
امریکایی تشویق میکردند.»
بیل گیتس میگوید: «آن زمان فکر می کردم
که انجام این ورزشها کار بیهودهای است، اما بعدتر معلوم شد که اینطور
هم نیست. در واقع همین ورزش کردن من را در معرض موقعیتهای مختلف مدیریتی
قرار داد. ورزش کردن باعث شد به جای چسبیدن به اموری که انجام دادنشان
برایم راحت بود، بفهمم که در انجام دادن بسیاری کارها، خوب و کارآمد
نیستم.»
پدر بیل گیتس هم موافق است که فشارهای آن زمان برای عضویت
در تیم سافتبال، ظاهرا مفید بوده است. وی میگوید: «معلوم شد که در نهایت
نصیحت خوبی بوده است.»
ریچارد برانسون (Richard Branson) : کمتر حرف بزن و بیشتر گوش کن
ریچارد برانسون
ریچارد برانسون، موسس و خالق گروه ویرجین
در پستی در لینکدین نوشت، میگوید: «خانهای که من در آن بزرگ شدم، پر بود
از فعالیتهای مختلف. مادرم مدام در حال طرحریزی فعالیتهای کارآفرینی
جدید بود و من و خواهرانم به شدت مشغول اجرای آنها بودیم.»
در میان
این هرج و مرج، پدر برانسون اما، لنگرگاه آرامش و ثبات و مسئول پشتیبانی
از خانواده بود. وی مینویسد: «پدرم فرد ساکتی نبود. اما به اندازهی
بقیهی ما حرف نمیزد. این حالت، باعث ایجاد یک تعادل معرکه در خانواده
شده بود. ما میدانستیم هر اتفاقی که بیفتند، میتوانیم به او تکیه کنیم.»
یکی
از بهترین و سادهترین پندهایی که از پدرم گرفتم این بود که گفت: «بیشتر
از اینکه حرف بزنی، گوش کن. هیچکس با شنیدن حرفهای خودش چیزی یاد
نگرفته است.»
استیو جابز (Steve Jobs) : پشت حصار را هم رنگ بزن
استیو جابز
اگر
همه شرکت اپل را برای تعهدش به طراحی زیبا میشناسند، احتمالا فردی که
باید مورد تشکر قرار گیرد، پاول جابز، پدرخواندهی استیو جابز است.
والتر
ایزاکسون، زندگینامهنویس جابز، در مصاحبهاش با شبکهی CBS گفت: «پاول
جابز یک مکانیک فوقالعاده بوده است. او به پسرش استیو یاد داده است که
چطور چیزهای معرکه بسازد.»
«آنها روزی در حال ساختن یک حصار بودند.
پاول به پسرش گفت: "تو باید پشت حصار را هم به همان خوبی جلوی آن درست
کنی. هرچند که ممکن است هیچکس آنجا را نبیند، اما خودت که میبینی. درست
کردن پشت حصار نشان میدهد که تو میتوانی وسائل را کامل و بینقص بسازی."»
مارتا استوارت (Martha Stewart) : تو از پس هر کاری بر میآیی
مارتا استوارت
غول
حوزهی سبک زندگی، میگوید که اگر نصیحت پدرش نمیبود، هیچوقت جرات خطر
کردن پیدا نمیکرد. و همین خطر کردنها بوده که او را به موفقیتهای امروزش
رسانده است.
او در پستی در لینکدین نوشت: «پدرم به من گفت با توجه
به خصوصیات شخصیتی که تو داری، اگر ذهنت روی چیزی متمرکز باشد، هر کاری که
انتخاب کنی را میتوانی انجام بدهی.» وی اضافه میکند که: «این نصیحت پدرم
باعث شد که کمکم حس اعتمادبهنفس در من افزایش پیدا کند؛ و با اینکه گاهی
عصبی و دستپاچه هم میشدم، اما توانستم بر آن غلبه کنم. و هر زمان که
تصمیم به انجام کاری گرفتم، توانستم از پس آن بربیایم.»
محمد العریان (Mohamed El-Erian) : دیدگاه دیگران را در نظر بگیر
محمد العریان
محمد العریان که هماکنون مشاوره ارشد
اقتصادی در شرکت آلیانز (Allianz) است، در پاریس بزرگ شده است. همان زمان
بود که ارزش بیرون آمدن از حصار راحتیاش را از پدرش که بعدتر سفیر مصر در
فرانسه شد، آموخت.
وی به مجلهی فورچن میگوید: «ما عادت داشتیم هر
روز حداقل چهار روزنامه بخریم. از روزنامهی فیگارو که در زمرهی راستهای
سیاسی قرار داشت تا اومانیته که روزنامهی حزب کمونیست بود.»
او
ادامه میدهد: «به خاطر دارم روزی از پدرم پرسیدم، چرا ما به چهار
روزنامهی مختلف نیاز داریم؟ و او پاسخ داد: "اگر دیدگاههای متفاوت دیگران
را دنبال نکنی، نهایتا ذهنت بسته خواهد ماند و تو به زندانی یک تفکر خاص
تبدیل خواهی شد که هیچگاه سوالی دربارهی آن نمیپرسد."»
والتر بتینگر (Walt Bettinger) : شهرت خریدنی نیست
والتر بتینگر
مدیرعامل
و رییس شرکت چارلز شواب (Charles Schwab) به مجلهی فورچن میگوید که پند
پدرانهای که زندگیاش را شکل بخشیده است، اتفاقا نصیحت سادهای است. پدرش
به او گفته بود که: «اغلب چیزهای دنیا قابل خرید و فروش هستند؛ اما شهرت،
اینطور نیست.»
وی توضیح میدهد که: «پدرم با همین چند کلمه پند پر
حکمت، باعث ایجاد چهارچوبی در شخصیت من شد که نوع تعاملاتم با دیگران،
نحوهی رفتار و شیوهی تصمیمگیریهایم که به فعالیتهای روزانهام شکل
میداد را ایجاد کرده است.»
باربارا کرکران (Barbara Corcoran): از رهبر پیروی نکن
باربارا کرکران
سوپراستار دنیای معاملات املاک، ضعف امور کارآفرینی را به واسطهی پدرش کشف کرد.
او
در مجلهی Inc توضیح داده است که: «اگر رییس پدرم از او میخواست که مثلا
فلان کار را انجام بدهد، ممکن بود که شغلش را ترک کند. این موضوع یک
مسالهی تکراری بود. اگر قبل از ساعت ۵:۳۰ به خانه میآمد، ما میفهمیدیم
که اخراج شده است.
سپس چون مادرم مثل یک نظامی بود، خیلی زود، ساعت ۶
پای میز شام مینشستیم. سر میز پدرم به ما میگفت: "حدس بزنید چی شده
بچهها؟" و ما همه با هم فریاد میزدیم که "اخراج شدی؟!" و اینطوری بهترین
و هیجانانگیزترین شام ماه اتفاق میافتاد.»
او میگوید که این
روحیه مسری بوده است و دلیل جایگاه فعلی وی نیز همین روحیه میباشد. «پدرم
ما بچهها را با همین روحیهی نافرمانی تریبت کرده است. و شاید دلیل اینکه
ما نمیتوانیم زیردست هیچکس کار کنیم، همین است.»
ایندرا نویی (Indra Nooyi) : نیتها را مثبت فرض بگیر
ایندرا نویی
رییس و مدیرعامل شرکت پپسی (PepsiCo) از
پدرش نصیحتی گرفت که شیوهی برخورد وی با دنیا را تغییر داده است. پدرش به
او گفته بود: «هر کس، هر کاری انجام میدهد یا هر حرفی میزند، تو نیت او
را مثبت فرض بگیر.»
ایندرا نویی در مصاحبهای که با مجلهی فورچن
داشت، گفت: «این مساله در ظاهر تغییر کوچکی بود، اما نتایج آن گسترده و
بزرگ است.» وی اضافه میکند که: «از میزان تفاوتی که این نوع نگاه، در طرز
برخوردتان با آدمها و مشکلات زندگی ایجاد میکند، شگفتزده خواهید شد.
زمانی که شما نیات افراد را منفی فرض میگیرد، عصبانی هستید. اگر عصبانیت
را کنار بگذارید و نیات دیگران را مثبت فرض کنید، از تاثیر این کار
شگفتزده خواهید شد.»
به جای اینکه گارد دفاعی در برابر دیگران
داشته باشید، قادر خواهید بود به دیگران گوش دهید و از آن مهمتر، دیگران
هم میتوانند به شما گوش کنند. «زمانی که نیات را مثبت فرض میگیرید، گمان
می کنم اغلب اوقات، چنین چیزی اتفاق میافتد که دیگران میگویند: "آهای. یک
لحظه دست نگه دار. شاید واکنش من به این فرد اشتباه بوده است. به نظر
میآید که این شخص واقعا دارد تلاش میکند."»
مارک کوبان (Mark Cuban) : خوش بگذران
مارک کوبان
مارک
کوبان، کارآفرین میلیاردر دنیای تکنولوژی، سرمایهگذار و مالک تیم بسکتبال
دالاس ماوریکس (Dallas Mavericks) به خوبی میداند که خوشیهای بسیاری
برای زندگی کردن هست. او این نکته را از پدرش آموخته است.
«پدر من
۸۷ ساله است و هر روز قویتر میشود. او مثل یک ماشین است.» در سال ۲۰۱۴،
وی در جمعی به مخاطبانش گفت: «پدر من همیشه تکرار میکرد که: "امروز،
جوانترین سنی است که در عمرت تجربه خواهی کرد. باید همینطور زندگی کنی.
باید هر روز جوان زندگی کنی."و این همان چیزیست که سعی در انجامش دارم.»
سارا بلیکلی (Sara Blakely) : شکستهایت را جشن بگیر
سارا بلیکلی
اگر به خاطر برنامهی همیشگی پدر سارا بلیکلی سر میز شام نمیبود، امکان داشت امروز اسپانکس(Spanx) یک شرکت چند میلیارد دلاری نباشد.
سارا
بلیکلی در حین برنامهی آموزش کارآفرینی که در نیویورک برگزار میشد، رو
به مخاطبانش گفت: «پدرم عادت داشت سر میز شام از من و برادرم بپرسد که این
هفته چه شکستهایی خوردهایم.» وی ادامه داد: «به خاطر میآورم که از مدرسه
به خانه برمیگشتم و به او میگفتم که "پدر، من میخواستم فلان کار را
انجام بدهم ولی اصلا از پسش بر نیامدم." پدرم با خوشحالی میگفت: "بزن
قدش!" در واقع اگر آن هفته چیزی برای تعریف کردن نمیداشتم و در کاری شکست
نخورده بودم، ناراحت میشد.»
همین طرز رفتار بود که به سارا بلیکلی
جرات پذیرفتن ریسکهای بزرگتر را داد. وی توضیح میدهد که: «پدرم با این
کار، این هدیه را به من داد که افکارم را در مورد شکستهایی که میخورم
بازآموزی کنم. برای من، شکست یعنی زمانی که به اندازهی کافی تلاش
نمیکنم.»
کنت چنالت (Kenneth Chenault) : تنها چیزی که قادر به کنترلش هستی، عملکرد خودت است
کنت چنالت
مسائل
بسیاری در این جهان وجود دارند که از کنترل ما خارج هستند. اما، اگر یک
چیز باشد که مدیرعامل امریکن اکسپرس (American Express) از پدرش آموخته
باشد، آن است که انرژی خودت را روی کارهایی که قدرت انجامشان را داری
متمرکز کن.
وی خطاب به حضار در مدرسه تجارت مککامب دانشگاه آستین
تگزاس تاکید میکند که: «اگر بنا دارید روی مسالهای تمرکز کنید، روی چیزی
تمرکز کنید که قادر به کنترل و مدیریت آن هستید.» و یادآور میشود که:
«تنها چیزی که میتوانید بر آن کنترل داشته باشید، عملکرد شماست.»
وی
اشاره میکند که این نکته، باعث توانمندسازی روحیهی انسان میشود. و
ادامه میدهد که: «چیزی که این نوع نگاه به یک شخص میگوید این است که تو
هم میتوانی واقعا تغییر ایجاد کنی. تو به واسطهی عملکردت میتوانی واقعا
باعث ایجاد تغییرات بشوی.»
استیو بالمر (Steve Ballmer) : با همهی وجود کار کن
استیو بالمر
مدیرعامل
سابق مایکروسافت و مالک فعلی تیم بسکتبال لسآنجلس کلیپرز (Los Angeles
Clippers) میگوید بهترین نصحیتی که در عمرش شنیده، از سوی پدرش بوده است.
استیو
بالمر در مصاحبهای که در مدرسه تجارت آکسفورد داشت، تعریف می کرد که:
«پدرم میگفت "اگر تصمیم داری کاری انجام بدهی، درست انجامش بده و اگر
تصمیم داری هیچ کاری نکنی، هیچ کار نکن." و به نظر من این کلید همهی
مشکلات است.»
وی ادامه داد که: «به عبارت دیگر: "با همهی وجود کار
کن. اگر کاری انجام میدهی، با همهی اعضا و همهی توانت انجام بده. با
قلبت، با بدنت و با روحت."»
بخشی از منشا درونی مربوط به حساسیت ها و
هیجانات و افسردگی ها می باشد . لکن بخشی از منشا بیرونی ضعف و یا عدم
تمرکز ذهنی مربوط به آثار محیط اطراف و یا خارج از آن است که به صورت انرژی
و امواج وارد شبکه ضمیر ناخود آگاه می شود و اثر خود را بر جا می گذارد و
موجبات حواس پرتی و اختلال در نظم فکر و ذهن ما را فراهم می سازد لذا هر
چقدر میزان تبعات التهاب آمیز درونی و بیرون انسان کاهش یاید به همان میزان
از نظر کمی و کیفی تمرکز فکر و ذهن قوی تر و بهتر خواهد شد.
همگی ما در طول روز با انواع تفکرات، جریانهای اطلاعات دریافتی و برنامهریزیها روبرو میشویم که موجب میشود تمرکز بر وظایف و آنچه در همان لحظه ملزم به انجام آن هستیم دشوار شود.برای مهار کردن این ذهن سرکش، مخصوصا در زمان کار و استفاده از اینترنت چارهای جز «حضور ذهن» نخواهیم داشت.
برای درمان آشفتگی ذهنی رعایت موارد زیر بسیار تاثیرگذار هستند:
1. مراقبه
حتی
چند دقیقه مراقبه ساده می تواند برای از بین بردن آشفتگی ذهنی تان کافی
باشد، به شما کمک می کند احساس پایدار تری داشته باشید و قدرت تمرکز تان را
افزایش می دهد. برای انجام یک مراقبه ساده، زمان سنج را برای 5 دقیقه
تنظیم کنید، چشمانتان را بروی نقطه مقابل تان متمرکز کنید و تمرکز تان را
بروی نفس کشیدن تان منتقل کنید. هر زمان متوجه شدید که دارید درگیر
افکارتان می شوید، نگران نباشید. فقط آگاهی تان را بروی تنفس تان
بازگردانید بزودی متوجه می شوید که ذهنتان چقدر سرگردان بوده است.
2. در مورد آن صحبت کنید
صحبت
کردن در مورد موضوعاتی که باعث آشفتگی ذهنی تان شده است دو مزیت اصلی
بهمراه دارد: می تواند به شما احساس تایید شدن و شنیده شدن را بدهد، همچنین
می تواند شما را با دیدگاه های مختلف دیگران آشنا بکند.
اغلب، فقط
داشتن کسی که به حرف هایتان گوش بدهد و افکارتان را درک کند باعث می شود که
فوریت و شدت و کثرت افکارتان از بین برود. به همان اندازه، شنیدن افکار و
دیدگاه های فکری طرف مقابل می تواند شما را با بینش و وضوح و راهکارهای
جدیدی آشنا کند.
نوشتن برنامه های روزانه در برطرف کردن آشفتگی ذهنی کمک می کند
3. یادداشت های روزانه
جریانی
از آگاهی که از نوشتن نشریه روزانه بدست می آید راهی بسیار عالی برای برای
منتقل کردن افکار و احساسات تان از ذهن تان بری کاغذ می باشد، بخصوص اگر
توسط افکار خاصی در مورد شخص، موقعیت و یا رویداد بخصوصی پریشان خاطر شده
باشید.
این نوع خاص از یادداشت های روزانه در تئوری آسان است، اما در
ابتدا در عمل می تواند احساس غریبی به ما ببخشد و باید چند بار سعی کنید تا
بتوانید از آن بهره کافی را ببرید. برای اینکه بیشتر جریان آگاهی یادداشت
های روزانه را در خودتان ایجاد کنید, یک برگه خالی (یا سند کامپیوتری خالی)
بردارید و بسادگی هر چه تمام تر هر آنچه که به ذهنتان می رسد را یادداشت
کنید.
تمام افکارتان بروی کاغذ منتقل می شود، حتی شده بنویسید “من نمی دانم چه چیزی بنویسم”.
وقتیکه
از نشریه روزانه با سیستم جریان آگاهی استفاده می کنیم, خیلی ساده است که
خود-سانسوری داشته باشیم و در مورد چیزی که نوشته ایم شروع به قضاوت کردن
کنیم. برای اینکه این نوع از یادداشت های روزانه موثر باشد، سعی کنید هر
گونه فکر اضافی در مورد چیزهایی که باید و یا نباید می نوشتید، کیفیت جمله
بندی و گرامرتان، و اینکه چیزی را که نوشته اید چه احساسی در شما بوجود می
آورد را متوقف کنید. این قبیل افکار اهمیتی ندارند; مهم ترین نکته این است
که کانالی برای تخلیه افکارتان دارید،حالا هر چه که می خواهد باشد.
4. روگرفت حافظه
اگر
مشغولیت ذهنی بروی موضوع بخصوصی ندارید، اما برای متمرکز ماندن بروی لیست
کارهایی که باید انجام بدهید با خودتان کشمش دارید، طوفان ذهنی
(brainstorming) و یا روگرفت حافظه می تواند روش موثری برای از بین بردن
آشفتگی ذهنی تان باشد.
‘رو گرفت حافظه’ اصطلاحی است که توسط David Allen
ابداع شده است، نویسنده کتاب Getting Things Done، که یکی از محبوب ترین
سیستم های بهره وری در جهان است. وقتیکه از حافظه تان روگرفت تهیه می کنید،
هر چیزی که فکرش را می کنید برای انجام دادن یا بخاطر آوردن کاری نیاز
است، می نویسید، سپس این موارد را در قالب وظایف و یا پروژه های فردی
سازمان دهی می کنید. هر چقدر اطلاعات بیشتری را در ذهنتان ذخیره کنید،
افکارتان را آشفته تر احساس خواهید کرد. لیست کارهایی را که باید انجام
بدهید از ذهنتان بروی کاغذ انتقال بدهید و فضای با ارزش ذهن تان را خالی
کنید تا بتوانید بروی چیزهای دیگر تمرکز کنید.
5. مکان انجام فعالیت هایتان را تغییر بدهید
تغییر
مکان انجام فعالیت ها ممکن است ساده تر از آن باشد که موثر بنظر برسد، اما
اینکار واقعا جواب می دهد. وقتی کار مشابه ای را در یک مکان بارها و بارها
انجام می دهیم (برای مثال، نوشتن گزارش در محل کار)، می توانیم در این
عادت ذهنی که مربوط با آن مکان و یا فعالیت خاص است گیر بیافتیم. انتقال آن
فعالیت به محیط جدید می تواند باعث بشود که با دید و تمرکز تازه ای به آن
مواجه بشویم، و خستگی روانی که می تواند منجر به این شود که ذهنمان بروی
چیزهای دیگر سرگردان شود را تسکین بدهیم .
موفقیت اتفاقی پیش نمی آید. رهبران صنعت
تنها از تخت خواب بلند نمی شوند تا هرچیزی را از قفسه بردارند و برای
صبحانه آماده کنند و بعد به سمت محل کارشان بروند تا هر چه پیش آمد خوش
آمد. آنها برنامه ریزی می کنند، آماده می شوند و اجرا می کنند.
رُی
.اف بامیستر روانشناس در کتابش به نام ” عزم راسخ: پی بردن دوباره به
عالی ترین توانایی انسان ” معتقد است: عزم راسخ ما در بامداد به بالاترین
حد خود می رسد. همچنین در صبحگاه هورمون پاسخگوی بیداری کورتیزول موج بلند و
سریعی از هورمون ها تقریبا ۲۰ تا ۳۰ دقیقه بعد از بیدارشدنمان در کل
بدنمان می فرستد که انرژی لازم برای پاسخگویی به نیازهای اولیه و ضروری را
به ما می دهد اما بحث سر قضیه های علمی نیست.
خودِ شما هم به خوبی
می دانید که موفقیت در کارهای روزانه به گذراندن صبحی پرانرژی نیاز دارد.
اگر صبح هایتان را بیهوده و کسل کننده می گذرانید و آماده هستید که این
دوره ی بحرانی را بهبود بخشید، بد نیست باهم به این ۱۲ عمل روزانه ی کارگشا
که مدیران مشهور جهانی هم از آنها پیروی می کنند نگاهی بیندازیم:
۱-مدیتیشن یا مراقبه
نیکول
الیزابت دیمر مسئول رشد انجمن سایت Inbound.org در بهبود بخشی اجتماع می
گوید: من هر روز صبح مدیتیشن انجام می دهم. چه از طریق یوگا یا تصریح عمل
چاکراه ها یا گوش دادن به موسیقی های تبتی. مدیتیشن به پاک شدن ذهن برای
تصریح تمرکزم کمک می کند.
۲-به اولویت بندی خود توجه کنید
دنی
هالارویچ بنیان گذار و مدیرعامل LemonStand می گوید: هرروز صبح، قبل از
انجام دادن هر کاری، نرم افزار نوت( یادداشت برداری) موبایلم را باز می
کنم، جایی که ماموریت های مربوط به شغل و زندگی ام را آنجا نوشته ام و آنها
را با صدای بلند بازگو می کنم. بعد چند دقیقه در سکوت به پیشامدهای زندگی
ام، به پیشرفت هایم و چیزهایی که سپاسگزارشان هستم می اندیشم. سپس مجدداً
به دو سه موضوع مهمی که در آن روز می خواهم بدست بیاورم نگاهی می اندازم.
۳-برای روز و هفته تان هدف بگذارید
دن
مرفی جانشنین توسعه تجاری Import.io می گوید: من برای هدف هفته ام، صبح
های دوشنبه، دو سه کار مهمی را که باید از ساعت هفت صبح انجام دهم مشخص می
کنم. اگر روزی گیج کننده شود ( که تقریباً همیشه هم اینطور است ) می توانم
به آن دو سه کاری که مشخص کرده ام نگاهی بیندازم و برای دستیابی بهشان
تمرکز کنم.
۴-برنامه ریزی تان را زیر دوش انجام دهید
کُلین
متیوز بنیانگذار Content Marketer : حین دوش گرفتن، به طور ذهنی هر آنچه
را که باید در طول روز انجام دهم برنامه ریزی می کنم. بعد عین همین کار را
برای آن چیزهایی که می خواهم انجام گیرد تکرار می کنم. بعد از آن به سختی
تلاش می کنم تا خودم را برای هر آنچه در روز پیش می آید آماده کنم.
۵-ذهن خود را به کار بیندازید
پاول
شپیرو مدیر جست و جو در Catalyst/GroupM : اولین کاری که من صبح ها انجام
می دهم این است که یک نوشیدنی گیاهی که وقت زیادی برای ساختن نمی خواهد می
نوشم. هدف این است که من با یک ذهن باز و خلاق چه با کار یا هرچیز دیگری
مواجه شوم. من چیزی می خواهم که الهام دهنده و انگیزه بخش من باشد برای
رویارو شدن با سیل ایمیل هایی که باید به آنها پاسخ دهم.
اگر بتوانید این اندیشه ها را حین آماده کردن صبحانه یا رسیدن به کارتان داشته باشید حتما چیزی بدست خواهید آورد.
۶-یک فنجان قهوه ی عالی بسازید
چاک
لنگانکر بنیان گذار Digital Telepathy: خیلی دوست داشتم بگویم که من هرروز
صبح مدیتیشن می کنم اما اینطور نیست. به جای آن، مدیتیشنِ من هر روز صبح
یک فنجان قهوه ی عالیست. نه تنها به کلی بدنم را از خواب بیدار می کند،
بلکه آن کوبیدن قهوه و دمای بالای آب جوش و انجام دادن اینها با دست خودم،
قسمت خلاق ذهنم را بیدار می کند. خیلی جالب است که با همچین کاری صبح خود
را شروع کنید.
۷-وقتی را برای شکرگزاری بگذارید
بکی
رایت :من پنح دلیل شکرگزاری ام را در مقاله ام نوشته ام که در طول روز مرا
با انرژی مثبت و ذهنی باز و سالم نگاه می دارد. من معتقدم که بازنگری به
افکارم و مرتب سازی آنها به ترتیب اولویت و اهمیتشان در زندگی خیلی مهم و
مفید است.
۸-معمولی و ثابت قدم باشید
دن
مارتل کارآفرین: نرمش، نوشیدنی سبز، مدیتیشن. هر اتفاقی بیفتد اینها
نخستین کارهایی است که من صبح ها انجام می دهم. اینها به بازسازی بدنم و
ذهنم و هم چنین رساندن سوخت لازم برای به اجرا در آوردن نهایت استعدادم کمک
می کنند.
۹-دست آوردهای آینده را مجسم کنید
ای
جی کومار بنیان گذار انتشارات Limitless: چشم هایم را به مدت ده دقیقه می
بندم و اهدافم را تصویر سازی می کنم. به حدی حقیقی مجسم می کنم که انگار به
راستی به آنها دست یافته ام و تنها تصور نیست. در آن جایگاه هیچ نگرانی،
احتیاج به چیزی یا ترس از دست دادنی وجود ندارد و من نامحدودم.
۱۰-صبحانه ی سالم بخورید
هیتر
انه کارسون رئیس و بنیان گذار Onboardly: برای مدتی طولانی کار من بعد از
بیدار شدن این بود که خودم رابه موبایلم برسانم تا از رسانه های اجتماعی
ام بی خبر نمانم. کمی بعد فهمیدم که اینکار به صورت غریزی و خودکار شده و
اگر ادامه یابد به نفع من نیست. امروز، من سعی می کنم یک صبحانه ی سالم
بخورم که معمولا شامل پروتین و سبزیجات است (تخم مرغ، سالمون یا مرغ )
البته به همراه یک نوشیدنی گیاهی یا قهوه. این وعده به حدی مرا سیر نگاه می
دارد که اگر وعده ی نهارم به تآخیر افتاد، سبزیجات همچنان مرا حفظ خواهند
کرد.
۱۱-از خواندن ایمیلتان قبل از خواب خودداری کنید
چاد
هالورسن مدیر عامل و بنیان گذار When I Work: من یک ساعت بیشتر بیدار می
ماندم تا ایمیل هایم را بخوانم. اینکار را کنار گذاشتم تا بتوانم طول روزم
را به موضوعات مهم همان روز اختصاص دهم نه موضوع ایمیل هایم.
۱۲-ذهنتان را پاک کنید و برای امروزتان آماده باشید
برد
کریسپ مدیرعامل Maptive: تمام صبحم را مشغول پاک کردن ذهنم هستم تا با
توانم از پس چالش های آن روز بر بیایم. من صبح ها را با ورزش، صبحانه ای
سبک و قهوه آغاز می کنم تا کارها را روی غلتک بیندازم. همچنین به نتیجه
رسیده ام که موسیقی جاز توانایی رویایی و آمادگی مرا برای مسایل روز جدید
بیشتر می کند.
این پیشگامان با دقت سعی کرده اند عادات خود را بر
پایه های سالم بگذارند که می دانند آنها را موفق می کند اما اگر همواره صبح
های شما بدون برنامه می گذرد چگونه می توانید آنرا بهبود ببخشید؟
آسان
ترین راه برای شروع امتحان کردن است. یکی از موارد بالا را که برایتان
بهتر به نظر می رسد انتخاب و به مدت یک هفته امتحان کنید و سعی کنید از
تاثیرات آن روی عادات خود یادداشت برداری کنید. اگر در هفته ی اول آنهارا
مفید یافتید سعی کنید در هفته ی بعد بهبودشان دهید. اگر هم بی نتیجه بود یک
مورد دیگر را امتحان کنید.
هیچ فرمول معجزه گری برای بهبود بخشی
عادات صبحگاهی شما وجود ندارد تا بگوید چه عادت خاصی برایتان مفیدتر است
بلکه بر پایه ی آزمون و خطاست که شما به یک ترکیب موفق دست می یابید که که
پایه ی شما را همانند این پیشگامان موفق بهبود می بخشد.
مدیریت زمان به استفاده از زمان برمیگردد که برای دستیافتن به آن روشهای مختلفی وجود دارد.
ابراهیمی مقدم روانشناس : غاصبان
زمان عواملی هستند که زمان را از بین برده و تلف میکنند و فرد برای مدیریت
آنها برنامه خاصی ندارد.
لازم است فرد با برنامهریزی و مدیریت درست این عوامل را به حداقل برساند تا بتواند از زمان خود استفاده بهینه کند.
عوامل زیر تحت عنوان غاصبان زمان به شمار میروند:
1- تماسهای تلفنی مکرر یا طولانیشدن بیش از اندازه تماس تلفنی
2- ورود افراد بدون قرار قبلی به محیط زندگی یا محل کار
3- زمانهایی که در موقعیتهای خاص مثل ترافیک هدر میروند
چگونه زمان خود را مدیریت کنیم؟
1- اولویت بندی کارها
فهرستی از کارهای روزانه یا هفتگی تهیه کنید و آنها را با توجه به اهمیتی که دارند دستهبندی کنید
بعد از اینکه این فهرست را تهیه کردید به نحوهی استفاده از زمان توجه کنید و سعی کنید زمان خود را بر فعالیتهای مهم متمرکز کنید.
2- کار امروز را به فردا نیندازید
هر
چقدر کاری ناخوشایند و استرسزا باشد، احتمال به تعویق انداختن آن بیشتر
است پس برای رهایی از این عادت میتوانید از نکات زیر استفاده کنید:
برنامهریزی
کنید و برای این کار از یک دفترچه استفاده کنید و کارهای روزانه یا هفتگی
خود را در آن یادداشت کرده و کارهای بزرگتر را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید.
ممکن
است گاهی احساس کنید که به برنامههایی که داشتید عمل نکردهاید اشکالی
بهوجود نمیآید، اعتماد به نفس و تفکر مثبت به شما کمک میکند تا دوباره
به مسیر اصلی خود برگردید.
3- تعهدات خود را مدیریت کنید
تعهدات بسیار زیاد یا بسیار کم تولید استرس میکند بنابراین برای مدیریت آنها به نکات زیر توجه کنید:
- خود را نسبت به مسائلی که برای شما مهم نیست متعهد نکنید.
- متعهد جدیدی برای خود ایجاد کنید و کاملاً به آن پایبند باشید.
- احساس مسئولیت کنید، تعهد خود را جدی بگیرید و از زیر کار شانه خالی نکنید.
- از ایدهها و پیشنهادات جدید استقبال کنید و سعی کنید بیشتر یاد بگیرید.
4- نه گفتن به درخواستهای نابجا و غیر مهم
بسیاری
از اوقات قبول کردن درخواستهای نابجا و غیرضروری دیگران بخش قابل توجهی
از وقت شما را به خود اختصاص میدهد، اگر قادر باشید با گفتن نه از انجام
این امور خودداری کنید موفق شدهاید میزان قابل توجهی از وقت خود را مدیریت
کنید.
5- استفاده بهتر از وقتهای مرده
تاکنون
فکر کردهاید که روزانه چه قدر وقت شما در مسیر سرویس، ایستگاه اتوبوس و
اتاق انتظار پزشک هدر میرود؟ شما میتوانید با همراه داشتن یادداشتهای
درسی یا فلش کارتهای دروس مختلف ( مثل ادبیات، زبان، شعر و...) از این
اوقات مرده به طور بهینه استفاده کنید.
6- یادگیری مهارتهای مطالعه مؤثر
مهارتهای
مطالعه از قبیل تندخوانی، خلاصهنویسی و یادداشتبرداری، روش خواندن دروس،
حتی تندنویسی و خوشنویسی میتواند در صرفهجویی وقت شما بسیار کارساز
باشد بنابراین سعی کنید این مهارتها را یاد بگیرید تا اوقات شما بهتر
مدیریت شود.
7- کنترل اوقات فراغت و تفریح
تفریح
و استراحت به جا و به موقع موجب احیای انرژیروانی و جسمانی شما جهت انجام
فعالیتهای اصلی میشود بنابراین اگر تفریح بخواهد زمان زیادی از وقت شما
را به خود اختصاص دهد، دیگر کارایی ندارد و باید محدود شود، با این کار وقت
جدیدی را برای خود به وجود میآورید.
8- تنظیمکردن وقت خواب
شب
بهترین زمان برای استراحت و خواب است بنابراین عادت کنید روز را به انجام
فعالیتهای درسی و تکالیف و شب را به خوابیدن اختصاص دهید زیرا کمخوابی
باعث کاهش تمرکز شده و بیخوابی زیاد موجب بیماری در فرد میشود، در حالی
که خواب کافی باعث تمرکز بیشتر و افزایش یادگیری میشود.
کار درست را در زمان درست انجام دهید
مدیریت زمان در کسب و کار
"چه چیزی را از دست دادهام؟ هر چه قدر
سعی میکنم نمیتوانم به آن دست یابم! ذکر میگویم، نماز میخوانم، هر روز
مراقبه و تمرینات یوگا انجام میدهم و به کلاسهای عرفان میروم ولی
متاسفانه هیچ بهبودی در وضعیت روحی خود احساس نمیکنم...
چرا عشق در
درونم کمرنگ است، ثروتی ندارم و از سلامتی کامل برخوردار نیستم؟ چگونه
میتوانم با روح گمشده خود مرتبط شوم؟ آیا میتوانم به آرزوهایم دست یابم؟"
این
سخنان تقریبا برای همه ما آشناست. اگر شما نیز با چنین پرسشهایی در ذهن
خود روبهرو هستید حتما این مقاله را بخوانید و در زندگی خود به کار ببرید.
برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت باید به دنبال سه اصل مهم و ضروری باشید.
من این عناصر کلیدی را ارکان مهم شخصیتی مینامم: "انگیزه، هدف و خود را
دوست داشتن." بهتر است بدانید عناصری که باعث فعال شدن و حرکت نیروهای
کاینات میشوند ریشه در همین سه اصل دارند: "انگیزه، هدف و خود را دوست
داشتن". بنابراین برای داشتن شخصیتی سالم و روحی آرام باید این اصول مهم را
در شخصیت خود بپرورانید.
مطمئن باشید با داشتن چنین شخصیتی قدرت
روحی شما به طور خودکار دو چندان خواهد شد. وقتی یکی از این اصول سست و
شکننده شوند کل شخصیت شما همانند ساختمانی فرو میریزد. بنابراین نباید در
این حالت انتظار پیشرفت، سلامتی، موفقیت، بهبود روابط و دستیابی به
آرزوهایتان را داشته باشید. بر عکس اگر این سه رکن اساسی را در شخصیت خود
جای دهید، اطمینان داشته باشید به هر آنچه بخواهید دست مییابید!
انگیزه
هنگامی
میتوانید ادعا کنید قدرتمندید که هر آنچه در زندگی بخواهید به راحتی
بدان دست یابید. شما خود مسوول زندگیتان هستید و صحنههای آن را تنها
خودتان میسازید. این شما هستید که سرنوشت خود را رقم میزنید. برای اینکه
این کار را به خوبی انجام دهید نیاز به انرژی، قدرت و نیروی مضاعف دارید.
به عبارت دیگر برای رسیدن به قلههای موفقیت نیاز به شارژ روحی دارید تا در
مقابل همه فشارها و مشکلات زندگیتان به خوبی بایستید و از میدان به در
نروید.
همه ما برای پیشبرد اهدافمان به یک منبع عظیم انرژی نیاز
داریم. خوشبختانه این منبع در وجود خودمان است. تنها باید اراده کنیم و آن
را فعال و زنده نگاه داریم تا به راحتی ماموریتمان را در زندگی به انجام
برسانیم.
این شور و شوق درونی است که روحتان را پرواز میدهد و شما
را به آرزوهایتان نزدیک میکند و یا به عبارتی دیگر سوخت اصلی خواستهها و
رویاهایمان همان انگیزه درونی شماست. در این حالت است که مردم به طور
ناخودآگاه به طرفتان جذب میشوند تا شما راحتتر بتوانید قصر رویاهایتان
را بسازید. در این صورت تشعشعات شادی و نشاط در درونتان شعلهور میشوند و
انگیزهتان برای انجام کارهای موردنظر دو چندان خواهد شد. بنابراین سایر
انسانها مانند یک آهنربا جذب شما شده و شما را حتی از لحاظ مالی حمایت
میکنند. در این حالت روز به روز پیشرفت میکنید و دیگر در وجود خود ترس و
تردید احساس نمیکنید.
برای رسیدن به چنین نقطهای بهتر است بیشتر
بر روی تواناییهای خود متمرکز شوید و به جای آنکه به سراغ کارهایی بروید
که اصلا به انجام آنها علاقهای ندارید به دنبال اموری بروید که انجام آن
شور و شوق را در درون شما پدیدار سازد.
بنابراین هرگز فراموش نکنید یکی از ارکان مهم رسیدن به موفقیت، داشتن انگیزه لازم برای انجام کار موردنظر است.
هدف
وقتی
شما خواستها و آرزوهای شخصیتان را در ذهن بپرورانید به طور ناخودآگاه
انگیزهتان برای رسیدن به آنها دو چندان میشود. بنابراین همین شور و شوق
درونی باعث پیشرفت شما میشود.
برای این کار لازم است هدفتان کاملا
مشخص و شفاف باشد، یعنی باید کاملا بدانید چه میخواهید. اگر واقعا خودتان
ندانید به چه چیزی دست یابید و به کجا میخواهید برسید مطمئنا به بیراهه
خواهید رفت و یا به عبارت دیگر اگر مسیر برای شما مشخص و روشن نباشد به
زودی دچار لغزش و خطا میشوید و قادر به ادامه کار نیستید. بنابراین اگر
هدف واضح و روشنی برای خود نداشته باشید نمیتوانید به خوبی تصمیمگیری
کنید.
تصمیمگیری غلط = نتیجه بد = نرسیدن به هدف.
هنگامی
میتوانید ادعا کنید هدفتان کاملا واضح و شفاف است که هیچگونه شک و
ابهامی در ذهن نداشته باشید و دقیقا بدانید در زندگی به دنبال چه چیزی
هستید. البته بهتر است بدانید بهترین اهداف موقعی به ذهن ما خطور میکنند
که افکارمان از مسایل و مشکلات اضافی پاک شده باشد. بنابراین ابتدا فکر خود
را پاک و خالص کنید تا بتوانید به ندای درونتان گوش بسپارید و در نهایت
بهتر تصمیمگیری کنید.
برای دستیابی به اهداف خود روشهای مختلفی
وجود دارد: بعضی افراد از طریق "دیدن" اعمال دیگران و تجربه اندوختن متوجه
میشوند بهترین روش برای دستیابی به اهدافشان چیست. بعضی دیگر "حس"
میکنند چه کاری درست و چه کاری غلط است و در نهایت، گروه آخر افراد
خوششانسی هستند که به طور ناخودآگاه میدانند چه باید بکنند و در هر لحظه
چه قدمی باید بردارند.
بنابراین هنگامی که هدف شما کاملا واضح و
روشن باشد ذهنتان آرام شده و به طور خودکار به دنبال پیدا کردن راههای
مناسب برای دستیابی به هدفتان میرود.
هدف شما از زندگی چیست؟ به
چه چیزی میخواهید دست یابید؟ معنای زندگی از دیدگاه شما چیست؟ چه اعمالی
به شما کمک میکند تا سریعتر به ذهنی آرام دست یابید؟
خود را دوست داشتن
یکی
از ارکان مهم برای دستیابی به موفقیت و خوشبختی این است که فرد خود را
همانگونه که هست بپذیرد و دوست داشته باشد. حتما میپرسید چرا؟ دلیل آن
کاملا واضح است. وقتی شما خود را دوست نداشته باشید و خود را لایق خوشبختی و
شادی در زندگی ندانید، چگونه انتظار دارید به پیشرفت و سعادت نزدیک شوید!
انگیزه، هدف و خود را دوست داشتن،سه اصل مهم و ضروری برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت
چه موقع به این نتیجه رسیدید که لایق دوست داشتن نیستید و در زندگی قادر به پیشرفت نخواهید بود؟
خیلی
از مراجعان میگویند: "پدر و مادرم مرتب مرا سرزنش میکردند و هر روز به
من میگفتند تو به درد هیچ کاری نمیخوری و به هیچ کجا نمیرسی". هر چه
پدر، مادر، خواهر، برادر و یا دوستانتان به شما گفتهاند تمام شده است.
دیگر به آنها توجه نکنید. تنها به صحبتهای درونی خود گوش بسپارید.
در
مورد خود چه فکر میکنید و با خود چه میگویید؟ آیا فکر میکنید لایق
زندگی خوب و موفق هستید؟ آیا با خود به اندازه کافی مهربان هستید؟
طرز
فکرتان را نسبت به خود تغییر دهید و با افرادی رفتوآمد کنید که از آنها
انرژی مثبت بگیرید. از افرادی که منفی هستند، مرتب از زندگی گله و شکایت
میکنند و به هر چیزی با شک و تردید نگاه میکنند، دوری کنید.
آیا اکنون خود را همانگونه که هستید میپذیرید؟ آیا میتوانید خود را دوست داشته باشید و برای خود ارزشی قایل باشید؟
دلایل زیادی برای خندیدن و راههای زیادی
برای بشاش بودن وجود دارد. اگرچه هجوم استرسهای روزانه سعی دارد بر این
احساس غلبه کرده و ما را به فردی خشن و ناامید تبدیل کند. در میان این
عوامل محیطی که همگی بر خلق و خوی ما تأثیر میگذارند، تغذیه نیز عاملی مهم
است. شاید برای شما هم جالب باشد که بتوانید با تغییراتی در رفتارهای
روزانه برخی از این عوامل استرس را کنترل کنید. آنچه شما میخورید میتواند
بر احساس شما نسبت به زندگی و موقعیتتان تأثیرگذار باشد.
هیدراته باشید
نوشیدن
یک لیوان آب هنگام بیدار شدن از خواب با شست و شوی مواد سمی تجمع یافته در
دستگاه گوارش در طی یک شب، باعث احساس سرزندگی صبحگاهی خواهد شد. سعی کنید
در فواصل متعدد حتی بدون احساس تشنگی آب بنوشید. بدن ما بعد از تلاش برای
جبران تشنگی به مغز دستور تشنگی میدهد و ما به فکر نوشیدن آب میافتیم. از
این رو نوشیدن آب به طور مرتب مانع خستگی زودرس بدن خواهد شد.
گردو بخورید
گردو
نیز منبع بسیار خوب سروتونین است. گردو همچنین حاوی چربیهای امگا ۳ است
که به پیشگیری از افسردگی و ایجاد حس شادی کمک میکند. وجود پروتئین و
ویتامینهای B، روی، فسفر، منیزیم، آهن و کلسیم در گردو نیز از دلایل دیگری
است که این ماده غذایی را به مادهای شادیآور تبدیل کرده است.
ماهی
مقادیر
بالای امگا ۳ در ماهی به ویژه ماهی های چرب، آن را به ماده غذایی مناسب در
بهبود خلق و خو تبدیل کرده است. بهتر است حداقل ۲ وعده در هفته از ماهی
استفاده کنیم.
مصرف میوه در صبحانه
سعی
کنید همراه صبحانه یک میوه نیز مصرف کنید. مقادیر بالای فیبر، آب و
آنتیاکسیدانها در میوهها و نیز بافت اسفنجی و سفت میوهها، آنها را به
مواد غذایی شادیآور برای مغز تبدیل میکند.
مغزهای روغنی
آجیل
و مغزها حاوی مقادیر بالایی از سروتونین هستند. البته از آنجایی که مقدار
زیاد از هر چیزی بد است، دریافت مقادیر بالای سروتونین نیز میتواند سمی
باشد. از این رو برای بهبود خلق و خو بهتر است روزی یک مرتبه از مغزها
استفاده شود و به مقدار حداکثر نصف لیوان(۱۰۰گرم)
سالاد گوجهفرنگی بخورید
گوجهفرنگی
یک سبزی حاوی سروتونین است. به علاوه آنکه مقادیر بالایی از ویتامین C را
نیز دارا میباشد. مصرف روزانه گوجهفرنگی در سالاد دلخواهتان میتواند
باعث بهبود احساس و خلق و خو در شما گردد. به علاوه آنکه مقادیر بالای
ویتامین C در آن، باعث افزایش جذب آهن غذا و درمان کمخونی میگردد. لازم
است بدانید که کمخونی بیماری است که اگرچه درمان سادهای دارد، ولی
تأثیراتی بسیار مهم و متفاوت بر کل بدن میگذارد.
بیشتر مواد غذایی
با تأثیر بر سطح انتقالدهندههای عصبی این تأثیر را بر خلق و خوی ما
میگذارند. یکی از انتقالدهندههای عصبی که در ایجاد حس شادی و انرژی
اهمیت دارد، سروتونین است. غذاهایی وجود دارند که هضم و جذب و متابولیسم
آنها در نهایت به افزایش سطح سروتونین در بدن منجر میشود و از این رو مصرف
آنها در رژیم غذایی میتواند باعث تغییرات خلق و خو گردد. سلنیوم و
چربیهای امگا ۳ نیز از ترکیباتی هستند که مصرف آنها در رژیم غذایی
میتواند باعث تغییر احساسات به سمت شادی گردد. در اینجا به برخی از مواد
غذایی اشاره میکنیم:
از خوردن اسفناج لذت ببرید
از
خوردن اسفناج لذت ببرید. این سبزی منبع بسیار غنی از آنتیاکسیدانهاست.
آنتیاکسیدانها با از بین بردن رادیکالهای آزاد از هجوم آنها به بافتها و
تخریب آنها و عوارض این آسیب که یکی از آنها میتواند احساس غم و افسردگی
باشد جلوگیری میکنند.
ویتامین D
مواد
غذایی غنی از ویتامین D که باعث افزایش سطح سروتونین در بدن میشوند، به
خندیدن ما کمک میکنند. ماهی قزلآلا، ساردین، ماهی تن، تخممرغ و قارچهای
خوراکی مواد غذایی غنی از ویتامین D هستند که مصرف روزانه آنها میتواند
بر خلق و خو تأثیرگذار باشد.
سالاد و سبزیها
کمخونی
میتواند باعث افسردگی شود. اما خیلی وقتها این کمخونی ناشی از
اسیدفولیک است و در این شرایط هرچه قدر هم مکمل آهن یا غذاهای حاوی آهن
مصرف کنیم این کمخونی درمان نمیشود. اسیدفولیک ویتامینی از گروه
ویتامینهای B است. مطالعات زیادی وجود دارند که نشان میدهند کمبود
اسیدفولیک منجر به افسردگی میشود. سبزیهای برگ سبز منبع غنی از اسیدفولیک
هستند.
شیر
شیر نیز نوشیدنی است که وجود آن در رژیم غذایی روزانه میتواند در ایجاد احساس آرامش مناسب باشد.
شکلات
شکلات
نیز بهعنوان یک ماده غذایی شادیآور در نظر گرفته میشود ولی یادآوری این
نکته ضروری است که تمام فواید شکلات با مصرف شکلات تلخ و البته کم چرب و
آن هم به میزان متعادل به دست میآید.
سویا:
سویا
یکی از مواد غذایی است که میتواند جانشین گوشت بشود و سلامتی بدن را بهبود
ببخشد. یکی از جاهایی که سویا مصرف روزانه بسیار زیادی دارد، چین است که
مردم آن یکی از سالمترین و شکیل ترین بدنها را دارند. البته آنها غیر از
مصرف سویا از سبزیجات خام و نیمه پخته هم بسیار استفاده میکنند.
منبع:زیبـاشـو دات کام